بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب در محضر عارفان, واصف بادکوبه اى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AREFAN01 -
     AREFAN02 -
     AREFAN03 -
     AREFAN04 -
     AREFAN05 -
     AREFAN06 -
     AREFAN07 -
     AREFAN08 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

4 : دستور العملى از شيخ نجم الدين (27) 
شيخ نجم الدين رازى مى نويسد: بدان كه ذكر بى آداب و شرايط گفتن ، زيادتى مفيدنبود. اول به ترتيب و آداب و شرايط، قيام بايد نمود و مريد صادق را چون درد طلب ،داعيه سلوك اين راه پديده آيد، نشان اين است كه با ذكر انس گيرد و از خلق وحشت ، تا ازهمه روى بگرداند و در پناه ذكر گريزد كه (قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون ) و چون بر ذكر مواظبت خواهد نمود، بايد كهاساس بر توبه نصوح نهد از جمله معاصى ، و به وقت ذكر گفتن اگر تواندغسل كند و الا وضو تمام كند، زيرا كه ذكر كردن درست ، (:: بدرستى ) مقاتله با دشمناست ، بى سلاح (مبارزه ) دشوار توان كرد كه ( الوضوء سلاح المومن )، وجامه پاك پوشد بر سنت ، و بر پاكى جامه چهار شرط است :اول پاكى از نجاست ، دوم پاكى از مظلمت ، سوم پاكى از حرمت - يعنى ابريشم نباشد -چهارم پاكى از رعونت - يعنى كوتاه قد بود بر سنت ، كه ( و ثيابك فطهر، اىقصر ) ، و خانه خالى و تاريك و نظيف راست كند و اگر قدرى بوى خوشبسوزاند، اولى تر (:: بهتر) و روى به قبله بنشيند، و مربع (:: چهارزانو) نشستن در همهاوقات منهى است ، الا در وقت ذكر گفتن كه خواجه (:: پيامبر صلى الله عليه و آله ) عليهالسلام چون نماز بامداد كردى ، در مقام خويش مربع به ذكر بنشستى تا آفتاب بر آمدى.
و در وقت ذكر گفتن دستها بر روى ران نهد ودل حاضر كند (:: حضور قلب داشته باشد) و چشم فراهم كند و به تعظيم تمام شروعكند در كلمه ( لا اله الا الله ) گفتن به قوت ، ما، اشد ذكرا چنان كه (لا اله ) از بنناف بر آورد و ( لا الله ) به دل فرو برد، بر وجهى كه اثر ذكر و وقت آن به جملهاعضا برسد، ولكن آواز بلند نكند و تا تواند در اخفا و خفض صوت كوشد، چنان كهفرمود: ( و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفه و دون الجهر منالقول ) و بر اين وجه ، ذكر سخت و دمادم مى گويد و دردل به معناى ذكر مى انديشد و نفى خاطر مى كند، بدان معنا كه هيچ چيز نمى خواهم و هيچمقصود و محبوب ندارم ، الا الله ، جز خداى . جملگى خواطر به (لا الله ) نفى كند،حضرت عزت را به مقصودى و محبوبى و مطلوبى اثبات مى كند به (لا الله )، و بايدكه در هر ذكر، دل در اول و آخر حاضر باشد به نفى و اثبات ، و هر وقت در اندروندل نظر مى كند، هر چيز كه دل را با آن پيوند مى بيند، آن چيز را در نظر نياورد ودل با حضرت ، عزت مى دهد.. و به نفى (لا اله ) ان پيوندباطل مى كند و بيخ محبت آن چيز از دل بر مى دارد، و به تصرف (الا الله ) محبت حق راقائم مقام آن محبت مى گرداند.
هم بر اين ترتيب مداومت نمايد تا بتدريج دل را از جمله محبوبات و مالوفات فارغ وخالى كند، كه اهتزاز در ذكر از مداومت خيزد. و اهتزاز آن باشد كه به غلبات (:: تكرار)ذكر، هستى ذاكر در نوز ذكر مضمحل شود و ذكر، ذاكر را مفرد گرداند و علائق و عوائق ازوجود او فرو نهد و او را از دنياى جسمانيات و آخر روحانيات سبكبار در آورد. چنان كهفرمود: ( سيروا فقد سبق المفردون ) . بدان كهدل خلوتگاه خاص حق است كه (لا يسعنى ارضى و لا سمائى و انما يسعنى قلب عبدىالمومن ) و تا زحمت اغيار دربارگاه دل يافته شود، غيرت عزت اقتضاى تعرز كند ازغير. ولكن چون چاووش (لا اله ) بارگاه دل از زحمت اغيار خالى كرد، منتظر قدوم تجلىسلطان (لا الله ) بايد بود كه ( اذا فرغت فانصب والى ربك فارغب ).
5 : دستورالعملى از شهيد اول(28)
بسم الله الرحمن الرحيم
بر تو باد به تقواى الهى ، در پنهان و ميان جمع ! خوبى را براى همه آفريدگانبخواه ، گرچه به تو بدى روا داشته باشند.
در برابر آزار ديگران ، بردبارى ورز. اگر به تو اهانت شد، يا ناسزا شنيدى ، درپاسخ ، سخنى ناروا مگو.
هنگامى شعله ور شدن خشم ، از كلام ناپسند بپرهيز، از جايت بلند شو، در مكان ديگربنشين و خود را به كارى ديگر مشغول كن تا خشمت فرو نشيند.
مدام در فكر بهسازى آخرت و سعادت دنيا باش .
در همه حال . به خدا توكل كن و در همهمهات به او اطمينان (داشته باش ). بر تو بادپاسدارى و شكر گذارى كسى كه به تو خوبى مى كن و تو را نعمت مى دهد.
از قهقهه و خنده بپرهيز، زيرا غفلت آرد و دل را بميراند.
به هر كارى مشغولى ، نماز اول وقت را ترك مكن . اگر - معاذالله - نمازت قضا شد، دراولين فرصت جبران كن .
در هر حال و مكان ، دانش آموز باش . پرگو مباش . بيشتر به شنيدن علاقه مند
باش تا گفتن . با استادت مشاجره مكن و گفته هاى او را بر مگردان . آنچه را فراگيرىدر شب مرور كن .
با قرآن مانوس باش . وردى از قرآن را براى خودت برگزين . اگر مى توانى ، قرآنرا حفظ كن و اگر ممكن نيست ، هر چند آيه اى كه در توانت هست ، از بركن .
كوشش كن امروزت بهتر از ديروزت باشد، و تلاش كن در هر روزى - گرچه اندك -تكامل پيدا كنى .
مبادا به گفته سخن چينان گوش فرا دارى ، زيرا بدبختى بى شمار بهدنبال آرد و تاثير شومى بر نفس مى گذارد.
در زيارت مشاهده مشرفه يا خواندن زيارت آنها، از راه دور غفلت مكن .
به هنگام تعليم و نشر دانش ، از پرگويى بپرهيز. غير علمى و بدون مستند سخن مگو.تنها ناقل سخن ديگران مباش ، خودت نسبت به مطالب ومسايل صاحبنظر شو.
در هر روز، بيست و پنج مرتبه ( اللهم اغفر للمومنين و المومنات و المسلمين والسلمات ) را بخوان و در اين دعا، ثواب و مزدى بسيار است .
پس از نماز عصر، هفتاد و هفت مرتبه ذكر استغفار را بخوان . نيز سوره قدر و توحيد رابسيار قرائت كن .
6 : دستورالعملى از ابن ابى جمهور احسايى (29) 
بسم الله الرحمن الرحيم .
بر تو باد به ارج نهادن علم و مدام در خدمت او بودن . مبادازلال علم را با طمع و سهل انگارى ، آلوده سازى ، زيرا اين حالات ، گستاخى و بىحرمتى بر دانش است .
برخى عارفان گفته اند: ( العلم من شرطه لمن خدمه انيجعل الناس ‍ كلهم خدمه و اوجب صونه عليه كما يصون من عاش ، عرضه و دمه :):از شرايط فراگيرى و خدمت به دانش ، آن است كه همه مردم را به نوكرى علم دارد.صيانت علم را بر خويشتن فرض شمارد همان طور كه خون و آبروى معاشران و خانوادهخويش را پاس مى دارد.
پس اى برادر! با تمام توان علم را پاس دار و مكانتش را با به كارگيرى آن در فهمدين ، حفظ كن . بر تو باد به تلاش بى امان در فراگيرى آن . در جهتتكميل علم ، از پرسش - هيچ گاه - ملول مشو.
از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است : ( لو علم الناس بما فى العلم ،لطلبوه و بو بسفك المهج .): (اگر مردم به عقايد علم واقف شوند، با تن دادن بهخونريزى آن را به دست آرند.)
يا: ( طلب العلم فريضه على كل مسلم و مسلمه .)
يا: ( طلبوا العلم ولو بالصين .) (طلب كنيد دانش را، هر چند در چين (دوردستترين مناطق ) باشد.)
يا: ( يا على ! من لا يعلم خرج اذا سال عما لا يعلم .):
هان اى على ! نادان وقتى در مقام پرسش برآيد، از نادانى بيرون آيد.
از كتمان علم و نگفتن آن به دانش پژوهان بپرهيز، چه خداوندمتعال فرمود:
( و اذ اخذالله ميثاق الذين اوتوا الكتاب لتبيننه للناس و لا تكتمونه .)
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ( اذا ظهرت البدع فى امتى فليظهر العالمعلمه ، فمن لم يفعل ، فعليه لعنه الله .):
وقتى بدعتها هويدا شد، بر دانشمرد است كه علمش را آشكار سازد، كسى كه چنين نكند لعنتخدا بر او باد.
يا: ( من كتم علما نافعا الجمه الله بلجام من نار .): هر كه علم سودمندى را كتمانكند، خدا بر او دهانه اى از آتش زند.
امام على عليه السلام در بايستگى تشر علم و تعليم جاهلان فرمود: ( ما اخذالله علىالجهال ان يتعلموا، حتى اخذ على العماء آن يعملوا .)
مبادا علم را به هر كسى بياموزى و بى ضابطه نشر كنى . اينعمل نزد همه مردم ناپسند است . سيد بشر صلى الله عليه و آله فرمود:
( لا توتوا الحكمه غير اهلها فتظلموها .): حكمت و دانش را بهنااهل مياموز، چه اين كار ستم بر اوست .
يا: ( لا تقلوا الدر بافواه الكلاب . ): گوهر را در دهان سگ ميفكن .برخىپژوهشيان و متتبعان ، در قالب شعر چنين گفته اند.

و من منح الجهال علما اضاعه
و من منع المستوجبين فقد ظلم
آن كه دانش را بر نااهلان ارزانى دارد، آن را ضايع كرده و كسى كه علم را از تعليم بهشايستگان باز دارد، بر آن ستم كرده است .
بسيار بياموز و مباحقه كن ، زيرا علم مرده است كه آموختن آن را زنده كند. اندوخته هاى علمىنيز مرده اند، كه با بحث و بررسى شكوفايى و حيات پيدا مى كنند.
امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: ( تلاقوا و تحادثوا و تذاكروا فان فىالمذاكره احياء امرنا. رحم الله امرءا احيا امرنا .): همديگر را ديدار كنيد. بر يكديگراحاديث ما را قرائت كنيد و درباره مطالب آن مذاكره نماييد، زيرا بررسى و گفتگوى علمى، (امر) ما را زنده مى كند. درود و رحمت خدا بر كسى كه (امر) ما را احيا كند.
بر تو باد به از بر كردن مطالب علمى و مرور كردن و يادآورى آنها، زيرا بهترين علمآن است كه در سينه جاى گيرد.
برخى چنين گفته اند:
انى لاكره علما لايكون معى
اذا خلوت به فى جوف حمام
من دانش را كه به هنگامى در حمام (و در اختيار نداشتن نوشته ها) با من نمى باشد، ناپسنددارم .
پس در همه حال ، پاسش بدار و با او دمخور باش ، زيرا آفت علم ، فراموشى است . تنهابر ثبت علوم در كتابها اطمينان مكن ، زيرا كتاب پاسبانى تباه كننده است ، چنان كه گفتهاند.
لا تفرحن بجمع العلم فى كتب
فان للكتب آفات تفرقها
النار تحرقها و الماء يغرقها
واللبث يمزقها و اللص يسرقها
به گردآورى دانش در كتابها شادمان مباش ، زيرا كتاب را آفاتى است دانش بر باده ده ،آتش آن را مى سوزاند، آب غرقش مى كند، گذشت زمان فرسوده و پاره اش مى كند و دزدآن را مى برد.
وقتى خداوند به تو اين نعمت را عنايت كرد و به دستيابى اين فضيلت و برترى انعامنمود، همراه اين دانش تقواى او بدار و از حرامهاى او دورى كن ، زيرا آلودهشدن به گناهان، نعمت را زايل سازد چه نيكو سروده است :
اذا ككنت فى نعمه فارعها
فان المعاصى تزيل النعم
و داوم عليها بشكر الا له
فان الاله شديد النقم
هنگامى كه نعمتى به تو روى آورد، پاسش دار، همانا گناهان و نافرمانيها آن رازايل مى كند. آن نعمت را با شكر معبود جاودان كن . البته خداوند تلافى كننده سختى است.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: ( ادم الطهاره يدم عليك الرزق .) برتهذيب و طهارت نفست مداومت كن ، تا روزيها مادى و معنوى ات پايدار ماند.
سفارش مى كنم تو را بر پاس داشتن حقوق استاد و معلمت . نخست بايد بدانى او راهنما،هادى و مرشد و فرا خوانده تو به علم و دانش است . بلكه او هدايت و سازندگى تو را همخويش كرد. او كسى است كه رنجهاى تن فرسايى را براى راهنمايى تو به جان خريد،تا تو از روى تحقيق و بصيرت ، به راح حق رهنمون شدى واهل هدايت و صاحب توفيق گشتى ، پس او پدر حقيقى ، استاد معنوى و نعمت بخش تو پس ازخداست . بنابراين با تمام توان حق او را پاس بدار و از او به بزرگى بين مردم ياد كن. در احترام و ستايش او بكوش ، تا از جرم عظيم عاق پدر معنوى و ناسپاسى اش در امانمانى . دستورات او را فرمان بر، زيرا سيد عالميان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهفرمود: (من علم شخصا مساءله ملك رقه .)
فقيل له : (ايبيعه ؟) قال : (
لا و لكن يامره و ينهاه
.): هر كه شخصى را يكمطلب بياموزد، در حقيقت مالك او مى شود. (سائل مى گويد:)
پرسيدم : (يعنى مى تواند او را بفروشد؟) پاسخ داد: (نه ! حق امر و نهى نسبت به اوپيدا مى كند.)
بايد از او حكم و دستور بخواهد، چون شاگرد، مامور به فرمان برادرى استاد خويشاست .
درباره مواظبت بر حقوق استاد و چگونگى آن آمده است .
وقتى وارد مجلسى كه او حضور دارد، شدى سلام كن و از او احترام خاصى بهعمل آور. در پاى مجلس او بنشين و حضور او را بزرگ شمار. در حضوراو با ديگرىمشورت مكن . صدايت بلندتر از صداى او نباشد. مواظب باش در حضور تو، هيچ كس غيبتاو نكند. وقتى پرسش مطرح مى شود پيش از استاد پاسخ مگو. با تمام رو به او توجهكن . به حرفهايش نيك گوش بدار و به درستى گفته هاى او معتقد باش . در حضور مردم، سخنش را رد مكن و هنگام خستگى و بى حوصلگى زيادسوال مكن . با دشمنان او همراه مشو و دوستان او را دشمن مدار. وقتى پرسشى مى كنى و اوپاسخ نمى دهد، كرار مكن . چون مرض شد، به عيادتش شتاب كن . هنگامى كه غايب مىشود. از حال او پرس و جو كن .
هنگامى كه به ديدار يار شتافت ، بر جنازه او حاضر شو.
چون چنين كردى ، خداوند قصد تو را از استفاده از محضر او براى تقرب به خدا و جلبخوشنودى حق مى داند، ولى اگر رفتارت با استاد چنين نبود، سزاوار آنى كه خداوند دانشو شرف را از تو بگيرد.
اين وصيت من به توست .به خدا مى سپارمت . او مرا بس است و بهترينوكيل مى باشد. اين مختصر را نيازمند درگاه خداى بى نياز، محمد بن على بن ابراهيم بنابى جمهور احسايى قلمى كرد.
7 : وصيتنامه فقيه پارسا ابراهيم بن سليمان قطيفى (30) 
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوند تو و ما را بر آنچه مايه خرسندى اوست ، توفيق دهاد و بر انجام دستورات خوديارى كناد! بدان مواعظ كتاب و سنت ، گوش نواز است و آثار و گفته هاى عالمان شايستهو صالحان ، در اين زمينه بس . بلكه آنچه در بعضى آثار و كتابها و يا حتى اندكى ازآنها آمده ، پندگيران و وعظ پذيران را كفايت مى كند. مانند آنچه در كتاب (الغيبه )محمدبن بابويه صدوق و كتابهاى ديگر آمده است (چه موعظ بسيار شنيدن و در حقيقت ومعانى آنها تدبر نكردن ، اثر موعظه را كاهش مى دهد.) در خبر قطعى السند آمده است :
وقتى آيه اى از قرآن تلاوت مى شد، برخى از مسلمانان براى اين كه گوشهايشان بهمفاهيم اسلامى ، انس و عادت پيدا كرده بود و آيه هاى عظيمه ، مكرر به گوش آنان خوردهبود و نفسشان به ظاهر و الفاظ آيات عادت كرده بود، آيه هاى ربوبى و كلمات وحى ،تاثيرى در خور بر انان ننهاد، زيرا بر اثر اشباع بى رويه نفس و دلبستگى بهدنيا، حجابى غليظ، فكر و چشم و دل آنان را پوشانيده بود.
با اينكه از اين مواعظ الهى و آيات قرآنى تاثير نمى پذيرند، خود را پيراسته ازحجابها مى دانند، بى آنكه بفهمند، خود را مى فريبند.
نگاه كنيد به گاه نزول آيه ( وجى يومئذ بجهنم ) چگونهرسول الله آشفته شد - كه هيچ كس را ياراى سخن گفتن با او نبود، تا اينكه برادرش ‍امام على عليه السلام بلند شد، بوسه بر سر آن بزرگوار زد و از حادثه پيش ‍ آمده ،پرسش كرد. رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: (جبرائيل اين آيه را آورد.)
با اينكه حبيب خدا، حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله مى دانست كه خداوندپيامدهاى اعمال او را بخشوده و او بزرگترين شفاعتگر خلق در بين انبياء فرشتگان ورسولان در روز قيامت است .
همان طور كه در روايات تحريص بر توسل به محمد وآل او آمده است :
( همه در روز قيامت ، نيازمند عنايت و شفاعت محمد صلى الله عليه و آله و وصى بزرگواراويند، حتى فرشتگان مقرب الهى و پيامبرانمرسل .)
با اين همه ، شدت ترس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امام على عليه السلام ازخداوند متعال مشهود است و بى نياز از توصيف . به گونه اى كه به گاه نماز از خودبى خود مى شدند و مستغرق در حق . در موقفى ، على عليه السلام را در سجده مى يابندكه ناله مى كند و مناجات خداوند، تا از نفس مى افتد. (ابودردا) مى گويد: (بربالينش آمدم و او را حركت دادم ، بلند نشد. به نزد فاطمه (س ) همسر على عليه السلامرفتم و به او تسليت گفتم . حضرت فاطمه (س ) فرمود: هنوزاجل او فرا نرسيده است . بگو او را در چه وضعى ديدى . عرض كردم : درآل سجده ، جان به جانان تسليم كرد. فاطمه (س ) فرمود: برو اين عادت هميشگى اوست.)
وقتى آنان چنين بيم و ترسى از خدا داشتند، حال و روزگار كسى كه خدا را بهدل زبان ، دست ، پا، شكم زير شكم و همه اعضا به عصيان برخاسته چه خواهد شد بود!
سفارشهايى كه براى خودم و براى تو ضرور(ى ) مى دانم ، دو گونه اند:
سفارشهاى عمومى و سفارشهاى خصوصى  
1. سفارشهاى عمومى :  
نخست ، تقواى الهى . معنى و حقيقت تقوا آن است كه پرواگيرى از خداوند،مثل كسى كه يقين دارد به توجه خداوند بر نعمتهايى كه در كف دارد از اوست ، و بامهرورى از همان نعمتها امورى را كه او را ناخوشايند مى آيد انجام مى دهد،حال آنكه او قادر است كه نعمتها را بگيرد و ديگرى را بهره مند سازد.
بترس از خدا، بسان كسى كه مى داند همه اعمالاهل آسمانها و زمين توان شكر نعمتهاى او را ندارد و نمى تواند با آنچه خداوند در بهشتبراى بندگان مطيع و گوش به فرمان مهيا كرده ، برابرى كند. اگر در خود چنينتقوايى را نمى بينى ، با عشق الهى ، به معالجه خود پرداز، زيرا طبيعت سالم بشر،به كسى كه نسبت به او مهر ورزد - گرچه با لبخندى - علاقه مند مى شود و دوستى اورا در دل جاى مى دهد.
جان خويش را وارسى كن كه ايا محبت و عشق به خدا وجودت را لبريز كرده است . اگر -معاذالله - جانب مشروب به عشق حق نيست ، در زمره مؤ منان راستين قرار ندارى ، زيرا خداىتعالى درباره مشركان فرمودن (يحبونهم كحب الله .) مشركان با اينكه شيفته خدابودند، بتها را واسطه مى دانستند و در كنار خدا مى پرستيدند. اما مؤ منان را كسانى مىداند كه شدت عشق الهى ، جايى در قلب انان براى دلبستگى به غير او باقى نگذاشتهاست و به مقام حق اليقين رسيده اند.
شگفتا! انسان آن را كه پس از بدى به او شفقت مى ورزد، به خاطر محبت او دوستش مىدارد، چگونه است حال و وضعيت او نسبت به خداى مهربانى كه جز احسان به خلق خويشنكند و همو مالك جان او و متعلقات اوست . تنها پناهگاه و چاره ساز است . خدايى كه هيچچيز و هيچ كس بى نياز از او نيست و غير او نمى تواند انسان را بى نياز كند. هر كس هرچه را بخواهد بايد از او بخواهد.
اگر اين راه هم تو را بيدار نكرد، با داروى حيا به درمانش برخيز، زيرا او در همهحال به تو احسان مى كند. و تو نيكيهاى او را به بدى پاسخ مى دهى ، و باز هم به تومهر مى ورزد. با اينكه بدى و نافرمانى او را مى كنى ، زيرا سايه رحمت او هستى و درهمه حال به تو احسان مى ورزد و نيكى مى كند و در همه ايناحوال زير نظر او هستى و در محضر او گناه مى كنى . با اينكه بى نياز از توست ، ولىلطف و احسان به تو را سزاوار مى داند. شايد كه حيا كنى ، شرمساز شوى و بازگردىو اصلاح شوى .
واقعا در پيشگاه چنين كسى ، بايد شرمسار و سرافكنده بود. در قرآن كريم فرمود:
( الم يان للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكرالله و مانزل من الحق و لا يكونوا كالذين اوتوا الكتاب منقبل فطال عليهم الامد فقست قلوبهم و كثير منهم فاسقون .(31) ): آيا زمان آننرسيده كه مؤ منان دلهايشان به ياد خدا و در برابر حق خاشع شود و مانند كسانىنباشند كه تورات و انجيل به آنان دادند، درنگ ايشان دراز شد، تا دلهاشان سخت شد وبيشتر آنان فاسق شدند.
اگر نفس تو از اين راه متحول نشد، از تمايل سودپرستى و تجارت پيشگى او بهرهگير، زيرا تجارت سود آور آن است كه تاجر به دسيسه گرفتار نشود. سود آن استكه سوداگر زيان نبيند. امانتدارى به آن است كه از كالاى به امانت گذاشته شده ، كمنگردد. وكيل خوب آن است كه بهره نيكوترى را براى موكلش به بار نشاند.
بنگر تلاش خويش را چقدر مصروف سود اندك دنيا كرده اى ، چه اندازه اوقات با ارزشخويش را در راه آن بذل كرده اى ، بى آنكه ذره اى در اين كار ترديد روا دارى و خستهشوى . اگر از اين راه هم سود نبردى و متنبه نشدى ، بدان قلب تو در عذاب و دردجانكاهى گرفتار آمده كه خداوند در كتاب خويش بدان اشارت كرده است :
( بل قلوبهم فى غمره من هذا و لهم اعمال من دون ذلك هم لها عاملون . ) : بلكهدلهاى ايشان از اين سخن ما در غفلت است و ايشان را جز اينها. كارهايى است كه انجام دادندو ناگزير ايشان عامل آن كارهايند.
نيز خداوند پس از بيان سرگذشت حضرت يوسف عليه السلام فرمود:
( و كذلك مكنا ليوسف فى الارض يتبوء منها حيث يشاء، نصيب برحمتنا من نشاء و لانضيع اجرالمحسنين و لاجر الاخره خير للذين آمنوا و كانوا يتقون . ) : اين چنين ،فرمانروايى در زمين را براى يوسف هموار كرديم كه در هر جايى بخواهد، ماوا گيرد. ماهر كه را بخواهيم مشمول رحمت خويش مى كنيم . اجر و پاداش نيكوكاران به تمام وكمال مى دهيم . بى شك مزد آخرت براى مؤ منان و با تقوايان بهتر است .
و از سوى ديگر - در استان قارون - دو نگرش به دنيا را چنين ترسيم مى فرمايد:
( فخرج على قومه فى زينته قالالذين يريدون الحياه الدنيا يا ليت لنا مثل ما اوتى قارون انه لذو حظ عظيم . وقال الذين اوتوا العلم و الايمان و يلكم ثواب الله خير لمن آمن وعمل صالحا و لا يلقيها الا صابرون . ): قارون با زينتهاى بر خود آويخته بر قومخويش ظاهر شد. اهل دنيا گفتند كاش ما چونان قارون ناز و نعمتى داشتيم ! او سرخوش وكامياب است . مؤ منان خردمندى به آنان گفتند: واى بر شما! مزد و پاداش الهى براى مؤمنان و شايسته كاران بهتر است ، و اين پاداش را ندهند، مگر به شكيبايان .
2 - سفارشهاى خصوصى  
اوقات عمر را پاس بدار. مباد كه لحظه هاى عمر خود را ضايع كنى و به خسرانگرفتار آيى . هنگامى كه كارى ندارى و فراغتحال پيدا مى كنى ، به ذكر خدا مشغول شو، زيرا ياد خدا در هرحال برابر اعمال صالح و شايسته است .
وقتى آماده نياش با معبود شدى ، درون سينه را از وسوسه ها ودل مشغوليهاى دنيا بپيراى . شرم كن از پروردگار خود، هنگامى كه از بنده اى حاجتدنيوى را مى طلبى و با تمام وجود به او روى مى آورى ، ولى به هنگام نياز به پيشگاهبى نياز، روى توبه سوى حق است و دلت جايى ديگر.گر چنين باشى ، سزاوار خشم وعذاب الهى هستى . در شب و روز از نفس خويش حساب بكش ، زيرا نفس را اگر رها كنى ،مهار گسيخته مى شود و اگر مقيد كنى رامى مى گردد. به دهانت لگام زن . كلماتى را كهدر روز قيامت تو را مفيد افتد و ثبت آنها در نامه اعمالت مايه خرسندى تو گردد. بگو. ازسخنانى كه شرمسارى آن روز را در پى دارد، دامن گير. روايت شده است : مردى از اصحابپيامبر صلى الله عليه و آله در يكى از غزوات در ركاب آن بزرگوار شهيد مى شود،مادرش به قتلگاه مى آيد و بر بالين فرزندش ‍ مى نشيند، مى بيند كه از گرسنگى اورا با دست نوازش كرد. گفت : (فرزندم ! گوارايت باد!) پيامبر اين كلمه را شنيد،فرمود، (بس كن اى مادر! او بيهوده گوى بوده است .)
بر خواندن ادعيه مواظبت كن و با زارى و تضرع دعا بخوان ، زيرا پيامبر صلى اللهعليه و آله فرمود: ( ما فتح لا حد باب دعا الا فتح الله له فيه باب اجابه .):
خداوند باب دعا را بر روى بندگان نگشود، مگر اينكه راه و باب اجابت آن دعا را نيزگشود.
در دعا براى برادران دينى خود بكوش ، زيرا آنچه را براى آنان بخواهى ، صد هزاربرابر آن را خدا به تو مى دهد. ولى تضمينى در اجابت دعاى براى خود نيست . هنگامىكه عقيده فردى را درست يافتى ، كينه او را بهدل مگير، زيرا گناهان او براى خدا سنگين و عظيم است . روايت شده :
( آن رجلا قال : والله لا يغفر الله لفلان ،فقال تعالى : قد غفرت ذنوبه و حبطت عمل الذى تابى على آن اغفر لعبدى ): مردىگفت : خدا فلان كس را نيامرزد! خداوند فرمود: من گناهان مرد نفرين شده را آمرزيدم وعمل آن را كه آمرزش مرا به بنده ام روا نداشت ، تباه شد.
نبايد نقص و عيب يكى از برادران دينى باعث انكار مراتب و كمالات ديگر او شود. چنانباش كه كسى را پايين تر از خويش ندانى ، زيرا به گناهان خويش واقفى و بىپايگى توجيهات خود را مى شناسى ، ولى از درون باطن ديگرى آگاه نيستى و فرجامكار بندگان بر تو پوشيده است . چه بسا گناهكارى ، نيك فرجام شود و مطيعى بدعاقبت .
مباد و صد مباد كه به رياست بر ديگران دل بندى ، گرچه اين رياست بجا و بحقباشد، چه حب رياست از بزرگترين گناهان است زيرا خداوند وقتى به پاسخگوى نسبتبه رفتار خودت بسنده مى كند، چه ضرورتى دارد و زر وبال ديگران را بر عهده گيرى ؟! او نيازى ندارد كه تو متولى اداره بندگانش ‍ باشى ،بويژه اگر اين توليت از حب رياست سرچشمه گيرد.
مواظب باش خود را به اينكه اين كار براى خداست و تكليف نفريبى ! زيرا مكروه شمردن وناخوش داشتن رياست كه به تو روى آورد، اگر براى خدا باشد، سيره صالحان بلكهمعصومان عليه السلام است ، آنان كه همه سكنات ، حركات و نياتشان خدايى بوده . گررياست به تو روى آورد و تو از رويكرد آن شادمان شدى ،دل از آن برگير و از پذيرش آن واهمه داشته باش ‍ و بر اين امر پابفشار. مباد، اينرياست را حق خويش بنگارى و از اين راه عملت را تباه سازى . اگر اين رياست زيبنده توبوده است ، تو غير از وظيفه انجام نداده اى . اگر واقعا حق تو نباشد و تو مجبور بهپذيرش آن شدى ، عمل تو مزد و پاداش دارد.
بپرهيز و بترس از تلاش براى فتوا دادن و دوستى مقام افتا و مرجعيت ، زيرا در روايتآمده :
( آن اسرع الناس الى افتحام جراثم جهنم اسرعهم الى الفتوى . ): فردىسريعتر از همه جذب جهنم مى شود و به سوى آن سرازير مى گردد، كه در فتوا شتابكند.
بس است تو را فرموده و خطاب خدا، حبيبش رسول الله را:
( و لو تقول بعض الاقاويل لاخذناهم منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين .):اگر پيامبر، جز گفته ما سخنى مى گفت ، دست او را به سختى مى بستيم ، سپس رگدل او را مى بريديم .
و گهر گفته ديگر خدا:
( و لا تقولوا لما تصف السنتكم الكذب هذاحلال و هذا حرام لتفتروا على الله الكذب . آن الذين يفترون على الله الكذب لا يفلحون .): آنچه پسند شماست و از توجيهات واهى سرچشمه مى گيرد، به دين نسبت ندهيد.اين بهتان بر خداست . بى شك آنانى كه به خدا دروغ مى بندند، رستگار نخواهند شد.
وقول ديگر خدا در كتاب كريم :
( قل الله اذن لكم ام على الله تفترون .): ايا خدا به شما چنين اجازه اى داده يااز پيش خود و بدون دليل آن را به خدا نسبت مى دهيد؟!
ذكرى براى خويش برگزين و در شب آن را زمزمه كن ، تا در زمره غافلان قرار نگيرى
اين وصيت من است ، نخست به خودم ، سپس به برادران دينى ام ، بويژه به تو خدا تو، ماو ديگر مؤ منان را از اين وصيت و ديگر مواعظ سود دهاد!
به حق و عظمت محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسين ، على بن الحسين ، محمدبن على ، جعفربنمحمد، موسى بن جعفر، على بن موسى الرضا، محمد بن على ، على بن محمد الجواد، حسن بنعلى العسگرى ، قائم آل محمد و حجت خدا بر خلق . درود پياپى خدا بر همه آنها باد!فرجام ما و شما را به آنچه رضا و خوشنودى او در آن است بدارد، چه او شايسته اينتفضلها و عنايتهاست .
سعى كن اين مواعظ را هر روز با توجه بخوانى . اگر امكان نداشتلااقل در هر هفته يك بار بر آنها مواظبت داشته باش ، زيرا تكرار اين مواعظ قلب راصيقل ميدهد، زنگار دل را مى زدايد و ياد آخرت را در دلت زنده مى كند.
بر تو باد به كتاب خدا، سنت پيامبر و پيوند و مودت با ذريهرسول الله صلوات الله عليهم اجمعين !
و اين مكتوب را نيازمند عنايت خداى منان ، ابراهيم بن سليمان به تاريخ ششم عاشوراىهفتصد و پانزده در نجف اشرف نوشت . سبحان ربك رب العزه عما يصفون و سلام علىالمرسلين و الحمدلله رب العالمين .
8 : دستور العملى از مرحوم مجلسى (32) 
عالم بزرگ و عارف ربانى ملا محمد تقى مجلسى رضوان الله تعالى عليه مى نويسد:آنچه اين بنده از دوران رياضت و خودسازى دريافته ام ، مربوط است به زمانى كه بهمطالعه تفسير اشتغال داشتم . شبى در بين خواب و بيدارى حضرت محمد صلى الله عليهو آله را مشاهده كردم ، با خود گفتم : شايسته است در كمالات و اخلاق آن حضرت خوب دقتكنم .هر چه بيشتر دقت كردم عظمت و نورانيت آن جناب گسترده تر مى شد، به طورى كهنورش همه جا را فرا گرفت . در اين هنگام بيدار شدم ، به من الهام شد كه خلقرسول خدا قرآن مى باشد، بايد در قرآن بينديشم . پس هر چه بيشتر در آيه اى دقت مىكردم ، حقايق بيشترى نصيبم مى شد، تا اينكه يكدفعه حقايق و معارف فراوانى برقلبم فرود آمد. پس در هر آيه اى كه تدبر مى كردم چنين موهبتى بر من عطا مى شد.البته تصديق اين مطلب براى كسى كه به چنين توفيقى دست نيافته دشوار بلكهعادتا غير ممكن است ، وليكن مقصود من راهنمايى و ارشاد برادران فى الله مى باشد.
دستور رياضت و خود سازى عبارت از اين است كه : سخنان بى فايده بلكه از غير ذكرخدا خوددارى كند. استفاده از ماكولات و مشروبات و لباسهاى لذتبخش و منكوحات ومنازل زيبا و راحت را ترك كند. از معاشرت با غير اولياى خدا دورى جويد. از خواب زياداجتناب نمايد و ذكر خدا را با مراقبت كامل ادامه دهد. اولياى خدا، تداوم بر ذكر ( ياحى يا قيوم ! يا من لا اله الا انت ) را تجربه كرده و نتيجه گرفته اند. مننيز همينذكر را تجربه نمودم ، وليكن ذكر من غالبا (يا الله ) است ، با خارج ساختن غير خدا ازقلب و با توجه كامل به جناب خداى متعال .
البته آنچه بسيار مهم است ذكر خدا با مراقبتكامل مى باشد، و ساير امور به پاى ذكر نمى رسد. اگر اينعمل تا مدت چهل شبانه روز ادامه يابد، درهايى از انوار حكمت و معرفت و محبت بر سالكگشوده مى شود آن گاه به مقام فناء فى الله و بقاء الله ترقى مى كند.
9 : دستور العملى از مير محمد حسين خاتون آبادى (33) 
... اما سفارشهايى كه استادان عادت دارند (اجازه )هاى خود - به شاگردانشان - را با آنبه پايان رسانند، از (شاگرد) بر عمل به آن ، تعهد گيرند، همان گونه كه خودشانملزم شده اند (برايت بر مى شمارم ) هر چند آن دانشمند سر آمد، بالاتر از آن است كهمثل من ، او را پند دهد:
نخستين سفارش  
نخستين آن سفارشها، هماره پرواى الهى داشتن و مراقب - اوامر و نواهى الهى - در نهان وآشكار بودن و ياد خدا در تمامى زمانهاست .
مقصودم از (ياد خدا بودن ) مشغول بودن زبان به گفتن (ذكر) نيست ، هر چند اين ازاقسام (ذكر الهى ) است ، بلكه نظرم به ظهور و تجلى ذكرهاى زبانى ، بر سايراعضاى آدمى است . البته حقيقت اين مطلب ، با تدبر در اخبار اين موضوع روشن مى شود.
اينجا، دو خبر را كه كاملتر و پرفايده تر از بقيه است ، مى آورم . اولين آن ، روايتىاست كه شيخ صدوق - طاب ثراه . در كتاب خصال اشنقل كرده است .
او مى گويد:
(ذكر، بر هفت عضو از اعضاى انسان تقسيم شده است :
زبان ، روح ، نفس ، عقل ، معرفت ، سر، قلب . هر كدام از اينها، احتياج به پايدارى وايستادگى دارد، ايستادگى زبان ، راستى در اقرار (گفتار) است . ايستادگى روح ،راستى در استغفار است . ايستادگى نفست راستى در اعتذار (توبه ) است . ايستادگىعقل ، در عبرت گرفتن است . ايستادگى معرفت راستى در افتخار (به دين ) است .ايستادگى سر، خوشنودى به جهان اسرار (غيب ) است . ايستادگى قلب ، راستى در يقين وشناخت خداوند جبار است .
پس ، ذكر زبان حمد و ثناى الهى است و ذكر نفس ، جهاد و تلاش است و ذكر روح ، بيم واميد داشتن است و ذكر قلب ، صادق و يك رنگ بودن است و ذكرعقل ، تعظيم الهى و حيا و ورزيدن است . ذكر معرفت ، تسليم و رضاست . ذكر سر، برديدار و لقاى الهى است .
اين حديث را (ابو محمد عبدالله بن حامد) به صورت مرفوع از برخى از افراد صالحآورده است .
آن كه در اين خبر تدبر كند، حقايق غير قابل شمارش و اسرار فراوانى ، بر او ظاهر مىشود، پس تدبر كن و بصيرت بروز!)
اما خبر دوم ، كه در مصباح الشريعه آمده است .
(امام صادق عليه السلام فرموده : (آن كسى كه بحقيقت ياد خداست ، مطبع است و آن كه ازاو غافل است ، عصيانگر است . اطاعت كردن ، علامت هدايت است و سركشى ، نشانه گمراهى .ريشه هدايت يا گمراهى ، در ذكر و غفلت است .دل خود را، قبله زبانت قرار ده ! آن را به سخن وامدار، مگر آنچه قلبت گويد و عقلتموافق باشد و ايمانت رضايت دهد، كه خداوند، دانا به نهان و آشكار توست .
مانند محتضر، يا فرد ايستاده در حسابگاه بزرگ (عرض اكبر) باش ! و به جز اجراىاوامر الهى و دورى از نواهى او و توجه به وعد و وعيدهايش ،مشغول مباش ! و از آنچه به كار آخرت نمى آيد و به اجراى آن مكلف نيستى دورى كن !قلبت را با آن اندوه بشوى ! (خدا را ياد كردن ) بايد به خاطر اين باشد كه او تو راياد كرده است . (34) او، تو را ياد مى كند، با اينكه از تو بى نياز است ، و به يادتو بودنش ، بزرگتر و مرغوبتر و ستوده تر و پيشتر از به ياد او بودن از جانبتوست . اينكه بدانى ، او به ياد توست ، خضوع ، حيا و خرد ديدن خودت را، برايت بهارمغان مى آورد، در نتيجه ، كرم و فضل قديم او را درك مى كنى و عبادتهايت را - هر چندزياد باشد - در كنار نعمتهايش ناچيز مى شمارى و به آن توجه نخواهى داشت . اين ،خلوص در عبادت مى آورد.
(اما اگر) عبادتهايت را به حساب آورى ، و به آن غره شوى ، جز ريا و عجب و حماقت ودرشتخويى و فراموشى فضل و كرمش ، برايت نخواهد ماند. با اين پندار بى پايه ،زياد نمى شود مگر دورى از خدا، و به دست نمى آيد از گذشت عمر تلف شده ، جز وحشت .
ذكر دو قسم است : ذكر خالص - با هماهنگى و موافقتدل - و ديگر، ذكر صادق - با نفى ياد غير او.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: (خداوندا! ما را توانايى احصاى حمد وثناى تو نيست ، تو آنچنانى كه خود، حمد و ثناى خويش ‍ كرده اى .)
(در اين فرمايش گهربار) حضرت رسول صلى الله عليه و آله براى ذكر گويى اش -و خدا را ستايش كردن - به آگاهى اش بر اين حقيقت كه خداوندقبل از او، خود را ستوده ، ارزش و مقدارى قائل نيست ،حال كه رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين فرموده ، ديگران به طريق اولى بايد،چنين باشند و چنين بينديشند. پس آن كه مى خواهد خدا را ياد كند، بايد بداند اگر خداوندتوفيق (ياد خدا بودن ) را به بنده اى ندهد، هرگز (ياد خدا بودن ) از بنده سرنزند.
در اين حديث نيز تامل كن و از آن و از حديث اولغافل مباش ! اين دو حديث بايد همواره در يادت باشد، زيرا آن دو، دو درياى پر از جواهراسرارند.
اما ذكرهاى زبانى ، بعضى از مهمترين و كاملترين آن عبادت است
O مداومت بر كلمه توحيد ( لا اله الا الله ).
از (اصبغ بن نباته ) روايت شده است :
(با حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بودم . گذرمان به گورستان افتاد. حضرت درآنجا فرمود:
السلام على اهل لا اله الا الله ! من اهل لا اله الا الله . كيف وجدتم كلمه لا اله الا الله ؟ يالا الله الا الله ؟ بحق لا اله الا الله ، اغفر لمنقال لا اله الا الله و احشرنا فى زمره من قال لا اله الا الله !
پس از آن فرمود: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى گفت : هر وقت كسىبه گورستان آيد و اين ذكر را بگويد، گناه پنجاهسال بر او بخشوده مى شود. به حضرت رسول صلى الله عليه و آله عرض شد: اگركسى پنجاه سال گناه نداشت ، حضرت فرمود: گناهان پدر، مادر، برادران يا مسلمانانديگر بخشود مى شود.)
كمترين مقدار ذكر ( لا اله الا الله ) صد مرتبه در روز است . از حضرت امامصادق عليه السلام روايت شده است .
(هر كس در هر روز صد بار ( لا اله الا الله ) بگويد، برترين مردم در آنروز است ، مگر فردى كه بيش از او، اين ذكر را بگويد.)
از طرف زيادتى ، اين ذكر را حدى نيست . (ابن قداح ) از امام صادق روايت كرده است كهآن حضرت فرمود: (چيزى نيست ، مگر اينكه آن را حدى است ، نماز را خدا واجب كرده و حد آنبه پاداشتن همان مقدارپنچگانه - است روزه واجب ، حدش ، روزه داشتن ماه مبارك رمضان است، حج ، حدش ، حج گزاردن - در ايام ويژه - است . اما ذكر را، حدى نيست و خداوند به كم آنراضى نيست و نهايتى را هم برايش ننهاده است .
حضرت ، آن گاه ، اين آيه را خواند: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را ياد كنيد،يادى بسيار و صبح و شام او را به پاكى بستاييد (35)))
و فرمود: (پدرم ، بسيار ذكر مى گفت ، با او راه مى رفتم ، او ذكر گو بود. با او مىخوردم ، او ذكر گو بود. اگر مردم با او سخن مى گفتند، آن ، بازدارنده از ذكر گويىپدرم نبود. مى ديدم زبانش به سقف دهانش مى خورد و مدام ( لا اله الا الله ) مىگفت . پدرم ما را جمع مى كرد، هر كس قرآن مى خواند، غير از آن از او چيزى طلب نمىكرد، اما آن كس را كه به خواندن قران مشغول نبود، امر مى كرد كه ذكر بگويد.)
خانه اى كه در آن قران خوانده شود، و ذكر الهى گفته شود، بركتش زياد مى شود وملايكه نزد اهل خانه مى آيند و شياطين آنها را ترك مى كنند. آن خانه براىاهل آسمان مى درخشد، همانگونه كه ستارگان براى انسانها مى درخشند.
اما آن خانه اى كه در آن ، نه تلاوت قرآن مى شود و نه خدا ياد مى گردد، بركتاهل خانه كم مى شود و ملايكه آنها را ترك مى كنند و شياطين به نزد آنها مى شتابند.
حضرت فرمود: (مردى نزد رسولخدا صلى الله عليه و آله آمد و پرسيد: بهتريناهل مسجد كيست ، فرمود: آن كس كه (ذكر) بيشتر باشد.)
زينها از غفلت از معنا و مفهوم اين روايت شريف ! بلكه آن را - هميشه وجهه همت و تلاش خودقرار بده و قبله راهت كن ! و خوردن و آشاميدن و ديگر فعاليتهاى ضرورى دنيايى را،مانعى براى ذكر گويى تو نباشد! وابستگانت را - نيز - به آن امر كن ! بخصوصكسانى را كه خواندن نمى توانند.
اين گونه باش ، تا بر سعادت دو جهان ، دست يابى ! و اميد كه آخرين كلامت در دنيا،ذكر ( لا اله الا الله ) باشد و به واسطه آن ، توفيق ورود به بهشت يابى .
در خبر مستفيض است : هر كس ، آخرين سخنش لا اله الا الله باشد، وارد بهشت مى شود.
يعنى آن كه سخنش را در اين دنيا با كلمه طيبه توحيد ختم كند،داخل بهشت مى شود. البته اين احتمال به ذهن مى رسد كه مقصود روايت ، اين باشد كه :(آن كه در دنيا ختم سخنش در هر مجلس ، آن كلمه طيبه است وارد بهشت مى شود.)
هر كدام از اين دو معنا باشد، شايسته نيست كه از آن - در هر حالتى - غفلت شود.
O ديگر از اذكار مهم ، تسبيحات اربعه ( مسمى به باقيات صالحات )
است .
از (ضريس ) روايت شده است :
(حضرت امام باقر عليه السلام به نقل از پدرانش فرمود:
حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله گذرش بر مردى كه درختى در باغش مى كاشت، افتاد. رو به او فرمود: ايا راهنمايت باشم در مورد كاشتنى اى كه ريشه اش استوارترو ثمردهى اش زودتر و ميوه هايش گواراتر و انفاقش پايداتر است ، آن مرد گفت : آرى ،پدر و مادرم فداى تو! پس ‍ حضرت فرمود: صبحگاه و شامگاه بگو: ( سبحان الله والحمد الله و لا اله الا الله و الله اكبر. ) اگر اين ذكر را بگويى ، با هر تسبيحتبراى تو ده درخت از انواع ميوه دارها، در بهشت كاشته مى شود. آن ، براى تو (باقياتصالحات ) است .
آن مرد گفت : اى رسول خدا! تو را شاهد مى گيرم بر اينكه ، اين بستان را براىاهل صفه براى فقراى مسلمان صدقه قرار دادم در اين هنگام ، خداوند تبارك و تعالى ، اينآيه هاى قران را نازل كرد: (اما آن كه (حق خدا را) داد و پروا داشت و (پاداش ) نيكوتر راتصديق كرد بزودى راه آسانى پيش پاى او خواهيم گذاشت .
بهتر اين است كه روزانه ، اين سى يا صد مرتبه خوانده شود و يا پس از هر نماز واجب ،سى مرتبه گفته شود. از معصوم عليه السلام روايت شده است : (حضرترسول صلى الله عليه و آله فرمود:
سبحان الله و الحمدلله و لا اله الله و الله اكبر ، سرور و سالار، تمامىتسبيحهاست . هر كس ، در هر روز، سى مرتبه آن را بگويد، از آزاد كردن يك برده و ازراهى كردن ده هزار اسب براى جهاد در راه خدا براى او بهتر است . او از جايش برنخيزد،مگر آنكه گناهانش ريخته باشد و عوض هر حرف از آن ، خداى تعالى ، شهرى را - دربهشت - عطايش كند.)
حضرت امام باقر عليه السلام فرمود:
(هر كه صد بار ( سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر )بگويد، اسم او در (دفتر صديقان ) نوشته (مى ) شود، كه او را ثواب فرد صديقباشد هر حرف - از آن (نورى بر روى صراط است . اين كس ، در بهشت ، رفيق حضرتخضر عليه السلام خواهد بود.)
از حضرت امام صادق عليه السلام روايت شده است :
(روزى حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله به اصحابش فرمود: پاسخ اينسوالم را بدهيد: اگر تمامى لباسها و ظرفهاى خود را در يك جا جمع كنيد و بعضى راروى برخى ديگر نهيد، ايا معتقديد كه به آسمان خواهيد رسيد، گفتند: نه ، اىرسول خدا! حضرت فرمود: آيا راهنمايتان باشم بر چيزى كه ريشه اش در زمينى و شاخههايش در آسمان است ، گفتند بلى اى رسول خدا!
آن گاه حضرت فرمود:
هر كدام از شما، هنگامى كه از نماز واجب فارغ شد، سى بار بگويد: سبحان الله والحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر ، زيرا، ريشه اين - درخت - ذكر در زمين و شاخههايش در آسمان است . اين ذكر، در آن روز، از گوينده اش خرابى - خانه - و غرق شدن ودر آتش سوختن و سقوط در چاه و دريده شدن به دست درندگان و بدمردگى و بلاىآسمانى را دفع مى كند. اين ذكر، باقيات صالحات است .
O استغفار، از مهمترين ذكرهاست ، آن ، گرد آورنده خير دنيا و آخرت است
امام رضا عليه السلام به واسطه پدرانش از حضرت على عليه السلام روايت مى كند:
حضرت امير عليه السلام فرمود: با استغفار، معطر شويد! - مبادا - كه بوى گناهان ،شما را رسوا كند!
نيز از حضرت امام رضا عليه السلام روايت شده است : استغفار، روزى را زياد مى كند.
از حضرت رسول عليه السلام روايت است :
هر كه ، بسيار طلب غفران كند، خداوند راه نجات از هر اندوهى را نشانش ‍ مى دهد وگريزگاه هر سختى اى را بر او معلوم مى سازد و از جايى كه گمانش ‍ نمى رود،روزيش مى رسد.
از امام جعفر صادق عليه السلام روايت است :
(وجود مبارك حضرت رسول صلى الله عليه و آله و استغفار، دو قلعه استوار براى حفظشما از عذاب الهى است . اما ديگر آن قلعه بزرگتر و مستحكمتر نيست و فقط قلعه استغفارمانده است ، پس زياد طلب مغفرت كنيد، زيرا آن ، محو كننده گناهان است ، خداوند فرمود:
تا تو در ميان آنان هستى ، خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند و تا آنان طلب آمرزشمى كنند، خدا عذاب كننده ايشان نخواهد بود. (36))
از حضرت امام صادق عليه السلام روايت است :
هر كس پس از نماز صبح ، هفتاد صبح ، هفتاد مرتبه طلب غفران كند، خداوند بر او مىبخشد، اگر چه در آن روز، هفتاد هزار گناه انجام دهد. و هر كه بيش از هفتاد هزار گناه دريك روز انجام دهد، خيرى در او نيست .
بدان كه براى توسعه در روزى ، شايسته است فرد مسلمان ، روزانه ، صد بار لاحول و لا قوه الا بالله گويد، زيرا از معصوم عليه السلام روايت شده است : هر كه، روزانه صد بار لا حول و لا قوه الا بالله گويد، هيچ گاه او را فقرى نمىرسد.
O از آن كلمات چهارگانه - كه خواهم گفت -غافل مباش ! از امام صادق عليه السلام وارد شده است :
در تعجبم از فردى كه چهار ناراحتى و اندوه را دارد، ولى به اين چهار تدبيرپناه نمىبرد: - اول - حيرانم از كسى كه مى ترسد، ولى به گفتن اينقول خداوند حسبنا الله و نعم پناه نمى برد، زيرا خودم از خداوندعزوجل شنيدم كه پس از آن مى گويد: پس ، با نعمت و بخششى از جانب خدا (از ميدان نبردبازگشتند در حالى كه هيچ آسيبى به آنان نرسيده بود. (37)
- دوم - حيرانم از كسى كه محزون است ، ولى به گفتن اينقول خداوند لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين پناه نمى برد، زيرا خودماز خداوند عزوجل شنيدم كه پس از آن مى گويد:
پس (دعاى ) او را بر آورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم و مؤ منان را (نيز) چنين نجاتمى دهيم (38)
-سوم - حيرانم از كسى كه در دام خدعه و نيرنگ گرفتار آمده ، ولى به گفتن اينقول خداوند افوض امرى الى الله ، ان الله بصير بالعباد پناه نمى برد،زيرا، خودم از خداوند عزوجل شنيدم كه پس از آن مى گويد: پس ‍ خدا او را از عواقب سوءآنچه نيرنگ مى كردند، حمايت فرمود:
- چهارم - حيرانم از كسى كه خواهان دنيا و زينتهاى آن است ، ولى به گفتن اينقول خداوند ماشاء الله و لا قوه الا بالله پناه نمى برد، زيرا خودم از خداوندعزوجل شنيدم كه پس از آن مى گويد:.. اگر مرا از حيثمال و فرزند كمتر از خود مى بينى اميد است كه پروردگارم ، بهتر از باغ تو به منعطا فرمايد... (39)
(آن گاه امام افزود) عسى در اينجا موجبه است . (يعنى پروردگارم بيقين اين كار را خواهدكرد.)
O از ذكرهاى مهم - آن طور كه در روايات فراوان آمده و ما، به خاطر ترس از زيادهنويسى ، آنها را نمى آوريم ، بسم الله الرحمن الرحيم ، لاحول و لا قوه الا بالله العلى العظيم است كه پس از دو نماز صبح و مغرب ، سه ياهفت يا ده يا صد مرتبه بايد گفته شود.
O از اذكارى كه شايسته نيست - به هنگام بر آمدن خورشيد و غروب - ترك شود و چهبسا، برخى از فقهاى شيعه به وجوب گفتن آن فتوا دهد ده بار خواندن ذكر ( لا الهالا الله وحده لا شريك له ، له الملك و له الحمد، يحيى و يميت و هو حى لا يموت ، بيدهالخير و هوعلى كل شى قدير و ده بار خواندن اعوذ بالله السميع العليم منهمزات الشياطين و اعوذ بالله ان يحضرون ، ان الله هو السميع العليم است .
در روايات ، امر شده است اگر آن دو ذكر ترك شده اند، قضاى آن دو گفته شود. ازبزرگان شيعه ، كسى هست كه قضاى چند سال اين دو ذكر را - كه نگفته بود - به جاآورد.
اينجا، بايد اكتفا كنيم به همين مقدار از ذكرهاى زبانى ، هر كه خواهان جستجو و تتبعاذكار زبانى است ، بايد به كتابهاى دعا - كه بزرگان شيعه نوشته اند - مراجعه كند،كه در آنها براى تمامى حاجتهاى دنيوى و اخروى ، دعاى مناسبى وجود دارد.
به جانم سوگند، اگر (در اين كتابها) جستجو كنى و (آنها را) ورق زنى ، به يقين براىهر مطلبى ، دعاهاى مجربى خواهى يافت ، كه در پناه آن از رنجهاى دنيا مى رهى . بعلاوهتوكيل كامل و توسل تمامى به خداوند، براى توحاصل مى شود.
اين خود موجب مى شود كه در طول زندگى تو فرصتهاى انسان ساز - كه از جانب خداهديه مى شود - در برابرت نهاده شود و قلبت در جهان ملكوت به پرواز آيد وتيرگيهاى دنيايى از تو دور گردد، زيرا اوست موفق و معين .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation