|
|
|
|
|
|
2 - نگاهداشتن : دومين موردازموارددعاكردن ،مرحله نگاهدارى وحفظ كردن است . بسيارى از افراد در مرحله كسب و به دست آورى ، بسيارفعّال و موفق هستند، اما پس از به دست آوردن ، در حفظ و نگاهدارى از دستاوردها، چندانموفق نيستند. اين بدان علت است كه آنان ، به دست آوردن را مرحله پايانى كار تلقى مىكنند و دچار يك نوع خوش خيالى و غفلت مى شوند و بنابراين ، كارها و وظايفى را كهبراى حفاظت و نگاهدارى از دستاوردها لازم است آن طور كه بايد و شايد، انجام نمى دهند،در حالى كه اين مرحله نيز بايدها و نبايدهاى خاص خود را دارد. در اين مرحله نيز انساننبايد از هيچ تلاشى و كوششى براى ((حفظ داشته هاى )) خود دريغ نمايد. هرگونهكوتاهى در اين زمينه ، موجب از دست دادن دستاوردهايى مى شود كه سرمايه هاى انسانمحسوب مى شوند، از دست دادنى كه جز اندوه و تاءسف ، چيزى براى آدمى باقى نمىگذارد. پس در اين مورد هم بايد از تمام امكانات معقول و مشروع استفاده نمود، اما در اين مورد همانسان محتاج كمكهاى الهى مى باشد. چه بسيار اوقات كه با وجود استفاده از همه امكانات، باز هم انسان قادر به حفظ داشته هاى خود نمى باشد، پس بايد دست نياز به درگاهالهى بلند كند و از پروردگار متعال يارى بطلبد. براى همين ، ملاحظه مى كنيم كه يكدسته از ادعيه معصومين (عليهم السّلام ) در اين زمينه وارد شده است ؛ يعنى براى حفظ جان، مال ، آبرو و اولاد و ...، اما در اينجا هم حفظ سرمايه هاى روحى و معنوى در اولويتخاصى قرار دارند، بنابراين ، بايد توجه آدمى هم به حفظ اينگونه داشته ها وسرمايه ها بيشتر و افزونتر باشد؛ مثلاً وقتى كه انسان به هدايت الهى دست يافت ،بايد در حفظ آن كوشا باشد تا مبادا آن را از دست بدهد و دچار ضلالت بشود. براى هميندر دعاهاى قرآنى چنين آمده است : (رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا ... ).(27) ((پروردگارا! پس از آنكه ما را هدايت نمودى قلب ما را برمگردان (ما را گرفتار ضلالتمكن ) )). همچنين انسان بايد در حفظ ايمان و اعتقادات كوشا باشد، چه بسا بر اثر حادثه اى ،عقيده انسان از دست برود و يا در ايمان او خلل ايجاد شود؛ پس براى حفظ ايمان و عقيده همبايد از خداوند متعال يارى طلبيد. و خلاصه اينكه : انسان بايد دوام و بقاى هر خوبى وخيرى را، چه مادى باشد و چه معنوى ، از خداوندمتعال خواستار باشد. 3 - به كار بردن و استفاده كردن : سوّمين مورد از موارد دعا، عبارت است از دعا كردن براى كاربرد و استفاده صحيح از آنچهخداى متعال به انسان عنايت كرده است . اين مورد نيز مورد مهم و حساسى مى باشد. چه بساخداوند متعال چيزهاى بسيار خوبى را به انسان عطا كرده باشد، ولى بر اثر استفادهنابجا و نادرست ، از آنها جز بدى و شر، چيزى نصيب انسان نشود؛ مثلاًمال ، ثروت ، سلامتى ، عمر، علم و ... از نعمتهاى بزرگ پروردگارمتعال هستند، اما استفاده نامشروع و نادرست از اين امور، باعث غرق شدن انسان در گردابفساد و زشتى مى شود و آدمى را به تباهى و هلاكت مى كشاند. پس در اينجا هم انسانبايد در كنار به كار بستن تمام اصول و قواعد و استفاده از تعاليم و دستورات الهى ،صادقانه و خالصانه از خداوند متعال درخواست يارى و كمك نمايد و با دعا به درگاهقدس الهى ، صميمانه خواستار موفقيت در اين زمينه باشد. چه اينكه هرگونه انحراف وكجروى در اين زمينه ، موجب صدمات و خسارات سنگينى در دنيا و آخرت براى انسان مىشود؛ يعنى سرمايه هايى كه بايد موجب ترقى وتكامل انسان باشند، موجب سقوط و تنزل انسان مى شوند. به همين علت يك دسته از ادعيهمعصومين (عليهم السّلام ) در اين زمينه آمده است يعنى در زمينه كاربرد و استفاده صحيح ازداراييها و سرمايه هاى مادى و معنوى ؛ مثلاً ((علم )) يكى از سرمايه هاى بزرگ آدمى بهحساب مى آيد، اما اگر اين علم به گونه اى باشد كه فايده اى از آن نصيب انسان نشود،نبود آن بهتر است ؛ به عنوان مثال كسى كه از علم خود براى فخرفروشى به ديگرانيا براى تحقير ديگران استفاده مى كند، نه تنها فايده اى از اين علم ، نصيب او نمى شودبلكه به خود و ديگران ضرر هم مى رساند. براى همين در دعاها آمده است كه :((اَللّهُمَّ اِنّىاَعُوذُبِكَ ... مِنْ عِلْمٍ لا يَنْفَعُ)).(28) ((بارالها! از علمى كه نفعى در آن نيست به تو پناه مى برم ...)). همچنين حيات و زندگى كه سرمايه اصلى انسان به شمار مى رود، در صورتى براىانسان مفيد است كه انسان از زندگى خود در راه صحيحى استفاده نمايد، اما اگر زندگىانسان در طريقى شيطانى و باطل واقع شود، چيزى جز زيان دنيوى و اُخروى نصيب آدمىنمى گردد. به همين جهت ، در دعاى مكارم الاخلاق چنين آمده است : ((وَعَمِّرْنى ما كانَ عُمْرى بِذْلَةً فى طاعَتِكَ فَاِذا كانَ عُمْرى مَرْتَعاً لِلشَّيْطانِ فَاقْبِضْنىاِلَيْكَ)). ((پروردگارا! تا زمانى به من عمر عنايت كن كه عمرم در راه اطاعت از تو صرف مى شود،پس هنگامى كه زندگى و عمرم چراگاه شيطان گرديد جانم را به سوى خود بِستان )). بنابراين ، ما بايد هميشه از خداوند متعال بخواهيم كه راههاى درست و مشروع استفاده ازآنچه را كه داريم به ما نشان دهد و به ما توفيق آن را بدهد كه از همه هستى و داراييهاىخود در راه خداوند و در طريق حق ، استفاده نماييم . از مطالبى كه تا به اينجا بيان شد، نكته ديگرى نيز معلوم مى شود و آن اينكه : علتاينكه عده اى به سراغ دعا نمى روند آن است كه نيازهاى خود را برآورده شده مى بينند وديگر احتياجى به دعا كردن احساس نمى كنند. در حالى كه اگر اندكى تفكر وتعقل نمايند، خود را سرتا پا نيازمند خواهند ديد. در واقع ، دستيابى اين افراد به برخى از نيازها آنچنان چشم و گوش ودل آنها را پر كرده است كه ديگر قادر به درك و احساس بسيارى از نيازهاى اساسى وريشه اى خود نيستند. عده اى ديگر نيز با وجود آنكه نيازهاى خود را احساس و درك مى كنند، اما چون ايمان واعتقاد آنان به خداوند اندك است ، در نتيجه برآورنده اى براى نيازهاى خود، نمى شناسندتا به سراغ او بروند و از او درخواست نمايند. O ((يا سامِعَ الدعاءِ!)). ((اى شنونده دعا!)). O ((يا سامِعَ!)). ((اى شنونده !)). O ((يا سامِعَ الاَْصْواتِ!)) ((اى شنونده صداها!)). O ((يا سَمِيعُ!)). ((اى شنوا!)). خداوند متعال شنونده دعاست . (... إِنَّ رَبِّى لَسَمِيعُ الدعاءِ ).(29) ((همانا كه پروردگارم شنونده دعاست )). البته پروردگار عالميان ، عالم به همه چيز است و چيزى در جهان هستى بر او پوشيدهنيست . و دعاى بندگان نيز يكى از آنهاست . اما منظور از ((شنونده دعا بودن )) آن است كه خداوندمتعال توجه و عنايت خاصّى به دعاى بندگان خود دارد و به اصطلاح با چشم ديگرىبه آن مى نگرد و نظر ديگرى به آن دارد. و اين به خاطر ارتباط خاصّى است كه دعا بينبندگان و خداوند متعال ايجاد مى كند. به طورى كه مى توان گفت اين نوع ارتباط خاصروحى و معنوى از هيچ طريق ديگرى حاصل نمى گردد. پيوندى كه از راه دعاى حقيقى بينخالق و مخلوق ايجاد مى شود از خالصترين و صادقترين پيوندها مى باشد. صفا وجلايى كه قلب و روح آدمى از راه دعا به دست مى آورد، از راه ديگرى به دست نمى آيدقابليت و لياقتى كه دعا به انسان مى بخشد و او را مستحق بخششهاى عظيم الهى مى كندمنحصر به فرد است . براى همين ، خداوند متعال به بندگان خود فرمان ((ادعونى ؛بخوانيد مرا)) داده است تا بندگانش را از اين طريق ، قابليت رسيدن به كمالات عاليهعنايت فرمايد. و از سوى ديگر ((يا سامِعَ الدعاءِ))، تذكر و تنبهى است براى ما بندگان كه بدانيمبراى دعاى ما شنونده اى هست ؛ آن هم شنونده اى كه برترين و بالاترين موجود است وهمه موجودات ديگر از او هستى گرفته اند. لحظه اى درنگ وتاءمل در اين مساءله انسان را به تفكرى عميق فرو مى برد و او را به سوى دعاىپروردگار خويش سوق مى دهد. در واقع علت اينكه بسيارى از ما انسانها كمتر به دعا رومى آوريم آن است كه ايمان ما به شنونده دعا، ضعيف است ، در حالى كه اگر مطمئن باشيمخداوند متعال شنونده دعاى ماست ، با شتاب و اطمينان بيشترى به سوى دعا خواهيم رفت ،كمااينكه در درخواست از همنوعان خود و رساندن پيام نيازمنديهاى خود به گوش آنان ، ازهيچ تلاشى دريغ نمى ورزيم ؛ زيرا به شنيدن آنها ايمان داريم . البته اولياى الهى به اين مطلب ايمان كامل دارند. حضرت زكريا پس از آنكه به درگاهخداونددعامى كندوتقاضاى فرزندمى نمايد،چنين مى فرمايد:(...اِنَّكَ سَمِيعُ الدعاءِ).(30) ((بارالها! به درستى كه تو شنونده دعا هستى )). همانگونه كه حضرت ابراهيم ( عليه السّلام )نيزچنين مى فرمايد:(...إِنَّرَبّىلَسَمِيعُالدعاءِ ).(31) ((به درستى كه پروردگارم شنونده دعاست )). در مورد ((سميع و سامع )) بودن پروردگارمتعال بايد توجه داشت كه اين صفت ، اختصاصى به دعاندارد بلكه دعا هم يكى از مواردآن است . بنابراين ، خداوند متعال در همه موارد، سميع و بصير است كما اينكه در قرآنكريم اين صفت در موارد گوناگونى ذكر شده است كه در تمام اين موارد، منظور آن استكه خداوند متعال نسبت به همه امور، آگاه و عالم است و شايد به همين جهت باشد كه صفتسميع در قرآن كريم ، معمولاً با صفت ((عليم )) ذكر شده است . گفته شد كه شنيدن دعا از سوى خداوند متعال به اين معناست كه پروردگار، توجه وعنايت خاصّى به دعاى بندگان خود دارد. در اين مورد، در ((مناجات شعبانيه )) چنين آمده است: ((اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دعائى اِذا دَعَوْتُكَ وَاسْمَعْ نِدائى اِذا نادَيْتُكَوَاَقْبِلْ عَلَىَّ اِذا ناجَيْتُكَ)). ((بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و هنگامى كه تو را مى خوانم و دعا مى كنم ، دعاىمرا گوش كن و بشنو، و هنگامى كه تو را صدا مى زنم و ندا مى كنم ، نداى مرا گوش بنما و هنگامى كه با تو مناجات مى كنم ، به من رو آور و توجه نما)). واضح است كه خداوند متعال از دعا و نداى بنده خودغافل نيست و آنها را مى شنود، اما منظور حضرت آن است كه پروردگارا! دعاى مرا نشنيدهبه حساب مياور و آن را رد نكن ، بلكه با نظر لطف و مرحمت به دعاى من بنگر و بافضل خودت به آن ترتيب اثر بده . در عمل دهم از((اعمال شب نيمه شعبان )) نيز چنين آمده است : ((فَيا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ! اِجْعَلنى فى هذِهِ اللَّيْلَةِ مِمَّنْ نَظَرْتَ اِلَيْهِ فَرَحِمْتَهُ وَسَمِعْتَ دعائَهُفَاَجَبْتَهُ)). ((اى كسى كه جز تو الهى نيست ! مرا در اين شب از كسانى قرار بده كه به آنان نظرافكندى ، پس رحمت خود را شامل آنان نمودى و مرا از كسانى قرار ده كه دعايشان را شنيدىپس پاسخ آنان را دادى )). يعنى يكى از نتايج شنيده شدن دعا از سوى خداوند، دادن پاسخ از سوى خداوندمتعال به آن دعاست . به هرحال ،شنيدن دعاازسوى پروردگارمتعال ،نعمت وتوفيقى بزرگ براى انسان استكما اينكه اگر خداوند دعاى انسان را نشنيده بگيرد و به آن توجه ننمايد، محروميتىبزرگ براى انسان به حساب مى آيد. بدين جهت ، در تعقيب نماز عصر چنين آمده است : ((اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِكَ ... مِنْ دعاءٍ لا يُسْمَعُ)). ((بارالها! به تو پناه مى برم از دعايى كه شنيده نشود)). و در دعاى نماز حضرت امير (عليه السّلام ) است : ((وليت شعرى كَيْفَ تَقُولُ لِدعائى ؟ اَتَقُولُ نَعَمْ اَمْ تَقُولُ لا، فَاِنْ قُلْتَ لا فَياوَيْلى !يا وَيْلى ! يا وَيْلى ! يا عَوْنى ! ... يا شَقْوَتِى ! ... يا ذُلّى ! ...)). ((پروردگارا! اى كاش مى دانستم در پاسخ دعاى من چه خواهى گفت ؟ آيا خواهى گفت : آرى، يا خواهى گفت : نه ، پس اگر بگويى نه ، پس واى بر من ! واى بر من ! واى بر من !واى بر فقر و بى نوايى من ! ... واى بر شقاوت و بدبختى من ! ... واى بر ذلّت وخوارى من ! ...)). O ((يا مَنْ يَسْمَعُ اَنِيْنَ الْواهِنيِنَ!)). ((اى كسى كه ناله ضعفا و درماندگان را مى شنود!)). ((شنيدن و قبول )) دعا از طرف خداوند متعال ، داراى شرايط خاصى مى باشد. در اينجا يكنوع دعا كه از سوى خداوند متعال مورد توجه قرار مى گيرد، بيان شده و آن عبارت استاز دعاى شخص ناتوان و ضعيفى كه ناله سر داده است . ممكن است چنين به نظر آيد كه ايننوع دعا مخصوص افراد بيچاره اى است كه هيچ كارى از آنان ساخته نيست و در گوشه اى، ناتوان افتاده و ناله سر مى دهند. در حالى كه واقعيت امر چيز ديگرى است . در واقع بايد گفت كه انسانهاى بامعرفتهرمقدار هم كه مقتدر و فعّال باشند و هراندازه كه داراى امكانات و داراييهاى گوناگونباشند، باز هم خود را در مقابل خداى خويش ناتوان و ناچيز مى بينند. اين افراد، همه چيزخود را از خداى خود مى بينند و با تمام وجود، احساس مى كنند كه بدون يارى و دستگيرىپروردگار متعال ، قادر به دستيابى به كمالات الهى و رهايى از ظلمات شيطانىنيستند، اينجاست كه دردمندانه به درگاه پروردگار خود ناله مى كنند و از او تقاضاىكمك مى كنند. در واقع درد بزرگ ما ((بى دردى )) ماست . غفلتها و دنيا دوستيها آنچنان مارا بى حس نموده است كه دردهاى حقيقى خود را احساس و درك نمى كنيم و در نتيجه از ماانسانهاى بى درد هم ناله اى برنمى خيزد. اما هنگامى كه به سراغ مردان بزرگ الهىمى رويم ، حال آنان را به گونه اى ديگر مى يابيم ؛ زيرا دعاى حقيقى ، حالات روحى وقلبيى خاصّى را مى طلبد. دعا كردن ، فقط گفتن و به زبان آوردن نيست ، بلكه مهمتر از هرچيز، آن قلب و دلى استكه دعا از آن برمى خيزد. در ((دعاى روز چهارشنبه )) چنين آمده است : ((اَدْعُوكَ دعاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيْلَتُهُ وَانْقَطَعَتْ حِيْلَتُهُ)). ((خدايا!تورامى خوانم ،خواندن كسى كه وسيله اش ضعيف است وچاره اى براى اونيست )). و در دعاى ((ام داوود)) كه در نيمه رجب خوانده مى شود، چنين آمده است : ((اَدْعُوكَ دعاءَ الْخاضِعِ الذَّليلِ الْخاشِعِ الْخائِفِ الْمُشْفِقِ الْبائِسِ الْمَهينِ ... دعاءَ حَرِقٍحَزِينٍ ضَعيفٍ مَهينٍ بائِسٍ مُسْتَكينٍ بِكَ مُسْتَجِيرٍ)). ((بارالها! تو را مى خوانم ، خواندنى با خضوع و خشوع و ذلّت و ترس و هراس وپريشانى و خوارى و حقارت ... دعا و خواندن كسى كه مى سوزد و اندوهناك و ضعيف وخوار و پريشانحال و بى نواست و به تو پناه آورده است )). اين سخنان كسانى است كه در بالاترين مرتبه طهارت و پاكى و در قلّه كمالات معنوىقرار دارند و جهان هستى در اختيار و سلطه آنان است ، اما با وجود همه اينها درمقابل پروردگار خود، چنين ناله و تضرع مى كنند. O ((يا مَنْ لا يَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ!)). ((اى كسى كه هيچ شنيدنى او را از شنيدنى ديگر باز نمى دارد!)). ما انسانهاى ضعيف چنين هستيم كه اگر توجهمان به چيزى جلب شود، از چيزهاى ديگرسلب مى شود، اگر با كسى سخن بگوييم با ديگرى نمى توانيم ، اگر به سخن كسىگوش فرا دهيم از شنيدن سخنان ديگران باز مى مانيم . اما خداى قادرمتعال اين چنين نيست ، هيچ كارى او را از كار ديگرى بازنمى دارد؛ زيرا او محيط بر زمان ومكان است و همه هستى در بر او حاضر است . O ((يا مَنْ هُوَ لِمَنْ دعاهُ مُجِيْبٌ!)). ((اى كسى كه پاسخ دهنده است به هركسى كه او را بخواند!)). O ((يا مُجِيبَ الدَّعَواتِ!)). ((اى پاسخ دهنده به خواندنها و دعاها!)). O ((يا مُجِيبُ!)). ((اى پاسخ دهنده (اجابت كننده )!)). اينك به مطلب مهم ديگرى در باب دعا مى رسيم و آن عبارت است از:((پاسخ دعا)). خداوندرحمان و رحيم در سوره بقره ، چنين مى فرمايد: (وَإ ذا سَئَلَكَ عِبادِى عَنّى فَإِنّى قَرِيبٌ اُجِيْبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دعانِ ... ). ((اى پيامبر!)هنگامى كه بندگانم درباره من از تو سؤال مى كنند(پس بدانند)من قريب و نزديك هستم ، و هنگامى كه خوانندگانم مرا مى خوانند،پاسخ خواندن آنان را مى دهم )). راستى دعاى بدون پاسخ چه فايده اى دارد؟ خواندنى كه پاسخى بهدنبال نداشته باشد چه سودى مى بخشد؟ اگر دعا براى برآوردن نياز است ، پس بايدپاسخى هم به دنبال داشته باشد. حال ببينيم چرا خداوندمتعال پاسخ دعا كنندگان خود را مى دهد؟ در پاسخ بايد گفت ، رحمت بى كران و فضل بى پايان الهى ، اقتضا مى كند كه خداىهستى بخش ، خواسته دعا كنندگان خود را به آنان ببخشد. خدايى كهاصل هستى را بدون درخواست ، به آدمى بخشيده است ، چرا نيازهاى ديگر را به انسانندهد و او را از سرچشمه فيض خود بى نياز نسازد؟ ممكن است گفته شود چرا خداوند متعال همه چيزها را بدون دعا و درخواست و تلاش بهانسان نبخشيده است ؟ در پاسخ بايد گفت : داشتن هر چيزى ((لياقت و قابليت )) خاصّى را طلب مى كند و تلاشو كوشش آدمى ، موجب مى شود كه انسان به آن قابليت برسد و مستحق داشتن آن چيز بشودو اين امر از حكمت بارى تعالى ناشى مى شود. ((دعا)) نيز تلاش خاصى است كه بهآدمى ((لياقت و قابليت )) دستيابى به امورى را مى دهد. به هرحال ، اين از جهالت و غفلت انسان است كه انسان از دعا به درگاه چنين خداوندىبازماند و از اين وسيله مهم و حياتى كه در بسيارى موارد جايگزينى هم ندارد، استفادهنكند. البته بايد دانست كه دعا كردن به درگاه خداوندمتعال و دادن پاسخ از سوى حضرت حق ، داراى شرايط و ضوابطى است كه به طوراختصار به آن اشاره مى شود: 1 - شرايط دعا كننده از مطالبى كه قبلاً بيان شد تا اندازه اى اين شرايط معلوم مى شود: الف - معرفت به خداوند: دعاكننده بايدنسبت به خداوندمتعال ،داراى ((معرفت ))باشد. واين بدان خاطراست كه((دعا))،عبارت است از((خواندن و خطاب )) قراردادن . و در خطاب و خواندن ، آدمى بايدمخاطب خود را بشناسد، حال هرمقدار كه اين شناخت و معرفت بيشتر باشد، دعاى انسان همحقيقت بيشترى پيدا مى كند؛ يعنى انسان بهتر مى فهمد كه بايد چه بگويد و چگونهبگويد. در واقع علت بسيارى از دعا نكردنها و نخواستنهاى ما انسانها از خداوندمتعال ، كم معرفتى و بى معرفتى ما نسبت به خداوندمتعال است . البته انسان در هرمرتبه اى از معرفت كه باشد مى تواند به درگاه الهىدعا كند و بايد هم اين كار را انجام بدهد. و همين معرفت را هم بايد از خود خداوند تقاضا ودرخواست نمود. ب - اميد به خدا: دعا كننده بايد با ((اميد و اطمينان كامل )) دعا كند، نه با شك و ترديد و سوءظن . در دعاى((ابى حمزه ثمالى )) چنين مى فرمايد: ((وَاَعْلَمُ اَنَّكَ لِلرّاجى بِمَوضِعِ اِجابَةٍ)). ((بارالها!مى دانم كه توبراى كسى كه به تواميدوار است در مقام و موضع اجابت هستى)). و در اعمال ((بيست و هفتم رجب )) چنين آمده است : ((وَاَسْئَلُكَ بِكُلِّ دَعْوَةٍ دعاكَ بِها راجٍ بَلَّغْتَهُ اَمَلَهُ)). ((پروردگارا! با دعا و خواندنى از تو تقاضا و طلب مى كنم كه يك فرد اميدوار تو راآنگونه دعا كرد و تو هم او را به آرزويش رساندى )). ج - ترك گناه : شرط ديگر آنكه دعا كننده بايد از اعمال و گناهانى كه موجب عدم استجابت دعا مى شوندپرهيز نمايد. چه اينكه گناه در واقع مخالفت با پروردگارمتعال است ، حال ما چگونه انتظار داريم با كسى مخالفت كنيم ، اما او با ما موافقت نمايد.بنابراين ، هرمقدار كه انسان كمتر اهل گناه باشد و گناهان كمترى بر دوش او باشد،دعايش به هدف استجابت نزديكتر خواهد شد، لذا انسان بايد هم از گناه پرهيز نمايد و همگناهان سابق خود را به گونه اى پاك و برطرف نمايد. بدين جهت حضرت على (عليهالسّلام در دعاى كميل چنين مى فرمايد: ((اءَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدعاءَ)). ((پروردگارا! گناهانى را بر من ببخش كه موجب حبس و بالا نرفتن دعا مى شوند)). و در جاى ديگر از همان دعا چنين مى فرمايد: ((يا سيّدى ! فَاءَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ اءَنْ لا يَحْجُبَ عَنْكَ دعائى ، سُوءُ عَمَلِى وَفِعالِى )). ((اى آقا و مولاى من ! به عزتت قسم ! از تو مى خواهم كه بدى كردار و رفتارم موجبپوشيده شدن دعاى من از تو نشود)). 2 - شرايط دعا شونده براى آنكه دعاى آدمى به هدف ((استجابت )) برسد و انسان به مطلوب خود دست يابد،لازم است از كسى تقاضا كند و به درگاه كسى دعا نمايد كه شايسته اين كار باشد.مهمترين شرط دعا شونده آن است كه ((قدرت استجابت )) دعا را داشته باشد. در غير اينصورت ، دعا كردن ، امرى عبث و بيهوده خواهد شد. بهترين و بالاترين موجود در اين زمينهكسى است كه بالاترين قدرت را داشته باشد و بالاترين قدرت از آنِ پروردگار قادرمتعال است . اوست كه :(عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ )(32) پس بايد دست دعا به سوى خالقهستى بخش بلند كرد و خواسته خود را از او طلب نمود. آنكه خود بى نياز و همه هستىبه او نيازمند است . حضرت زين العابدين امام سجاد (عليه السّلام ) در ((دعاى ابى حمزه ثمالى )) چنين مىفرمايند: ((اَلْحَمْدُ للّهِِ الَّذى لا اَدْعُو غَيْرَهُ وَلَوْ دَعَوْتُ غَيْرَهُ لَمْ يَسْتَجِبْ لى دعائى )). ((حمد و سپاس پروردگارى را كه غير او را نخوانم چه اينكه اگر غير او را بخوانم ،هرگز دعايم را مستجاب نخواهد كرد)). و در دعاى مشلول آمده است : ((يا مُفَتِّحَ الاَْبوابِ! يا مَنْ حَيْثُ ما دُعِىَ اَجابَ!)). ((اى بازكننده درها! اى كسى كه وقتى خوانده مى شود، پاسخ مى دهد!)). و در اعمال مشتركه ماه رجب چنين آمده است :((لِكُلِّ مَسْئَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حاضِرٌ وَجَوابٌ عَتِيدٌ)). ((پروردگارا! براى هر درخواستى از تو، گوشى شنوا و پاسخى آماده وجود دارد)). البته بايد دانست كه خداوند حكيم بر اساس حكمت خود، دعاهايى را مستجاب مى فرمايدكه ((لياقت استجابت )) را داشته باشند. همانگونه كه هر انسان عاقلى هم ، تنها بهدرخواستهايى پاسخ مثبت مى دهد كه شايستگى پاسخ را داشته باشند. حال ببينيم درخواست و تقاضا از غير خداوند چگونه است ؟ در پاسخ بايد گفت : افراد ديگر، يا افرادى الهى هستند و يا افرادى غيرالهى . وتقاضا از آنان هم يا تقاضايى است در طول تقاضاى از خداوند و يا تقاضايى استمستقل از خداوند. پس اگر آن افراد، الهى باشند و تقاضاى از آنان هم درطول تقاضاى از خداوند متعال باشد، نه تنها هيچ اشكالى ندارد بلكه در جاى خود، لازم وضرورى هم مى باشد؛ مانند دعا به درگاه ائمه معصومين (عليهم السّلام ) و اولياى الهى. اما اگر تقاضاى از ديگران ، مستقل از تقاضاى از خداوندمتعال باشد به طورى كه انسان ديگران را در عرض خداوندمتعال قرار بدهد، اين مساءله نوعى شرك و كفر به حساب مى آيد؛ چه آن افراد الهىباشند يا غير الهى . و اما تقاضا از افراد غيرالهى ، در صورتى كه انسان چاره اى ديگر نداشته باشد وچاره منحصر در آن باشد نيز اشكالى ندارد. به شرطى كه هدف انسان ، هدفى الهىباشد نه غيرالهى ؛ مانند آموزش برخى از رشته هاى مورد نياز علمى در نزد كفار. و ياخريد بعضى از تجهيزات ضرورى از آنان . اين نوع تقاضا نيز در واقع درطول درخواست از خداوند متعال قرار مى گيرد و ديگران فقط يك وسيله محسوب مى شوند؛يعنى در اينجا هم دعا و درخواست اصلى ما از خداوندمتعال است ، اما در مرحله عمل و اجرا، ممكن است خداوندمتعال چنين افرادى را وسيله برطرف ساختن نياز ما قرار بدهد. تمايز نيازهاى مادّى و معنوى در اينجا بهتر است براى آنكه خصوصيات دعا شونده و كسى كه انسان از او درخواست وتقاضايى مى نمايد، بهتر روشن و آشكار شود، نيازهاى مادى و معنوى را از يكديگر جداكنيم ؛ پروردگار متعال بشر را به گونه اى خلق كرده است كه بسيارى از نيازهاى مادىاو بدون دعا و درخواست ، بلكه با اسباب و وسايلى كه خداوندمتعال در اختيار او قرار داده است ، برطرف مى شود. متاءسفانه اين امر موجب مى شود كه ماانسانهاى ظاهربين و دنياگرا، از خداوند متعالغافل شويم و به ماسواى او به نظر استقلالى نگاه كنيم . غافل ازاينكه اين اسباب و وسايل را چه كسى ، آفريده و در اختيار ما قرار داده است . غافلازاينكه اين وسايل باچه هدفى به مارسيده ودرچه راهى بايداز آنها استفاده كرد. غافل از اينكه نيازهاى ما در نيازهاى مادى خلاصه نمى شوند بلكه اين نيازها مقدمه اىهستند براى رسيدن به اهدافى بالاتر و والاتر. و غافل از اينكه ... اما در مورد نيازهاى روحى و معنوى ، قضيّه اين چنين نيست ، بلكه برطرف كردن اين نوعنيازها مستلزم ارتباط خاص و مستقيمى با پروردگارمتعال مى باشد: طهارت قلب و روح را چه كسى مى تواند به آدمى ببخشد؟ دل آرام و قلب مطمئن ، چگونه به دست مى آيد؟ پى بردن به رازهاى هستى و دستيابى به معرفت حقيقى ، چگونهحاصل مى شود؟ خروج از ظلمت به سوى نور چگونه است و به دست چه كسى است ؟ بخشش گناهان و رهايى از آنها در اختيار و توان چه كسى است ؟ در همان نيازهاى مادى چه كسى توفيق صحيح به دست آوردن ، صحيح حفظ كردن و صحيحاستفاده كردن را به انسان مى دهد؟ بينش صحيح براى صحيح زندگى كردن را چه كسى به انسان مى دهد؟ جهان پس از مرگ ، از آنِ كيست و چه كسى مى تواند آمادگى براى آن جهان را به انسانببخشايد؟ سعادت دنياوآخرت راچه كسى به انسان نشان مى دهد و آن را به آدمى مى بخشد؟و... خلاصه ، وقتى كه به مجموع نيازهاى مادى و معنوى نگاه مى كنيم ، يك دعا شونده و اجابتكننده حقيقى بيشتر نمى يابيم ؛ قادر متعالى كه هستى از او و در اختيار اوست .پروردگارى كه همه خوبيها از او و همه سعادتها به دست اوست . 3 - شرايط دعا دعاى انسان به درگاه پروردگار متعال نيز خود بايد داراى شرايطى باشد: اوّل آنكه : دعا بايد داراى ((محل و مورد)) باشد؛ مثلاً اگر انسان در كنار آبقابل استفاده اى قرار داشته باشد، نمى تواند دعا كند كه خدايا! آبى به من برسان . به عبارت ديگر انسان براى رسيدن به اهداف خود و برطرف ساختن نيازهاى خويش ،بايد از تمام امكانات و اسباب و وسايل خدادادى استفاده نمايد و سعى نكند دعا را جايگزينآنها كند. و اين نكته ظريف و دقيقى است كه بسيارى در آن دچار افراط يا تفريط مىشوند. عده اى آنچنان به اسباب و وسايل ، معتقد مى شوند كه گويى هركارى را مى توان باآنها انجام داد و به چيز ديگرى نياز ندارند. و عده اى نيز به گمان خود آنچنان به دعاروى مى آورند كه بسيارى از امكانات و روشهاىمعقول و مشروع را فراموش مى كنند، در حالى كه همان خدايى كه دعا كردن را براى آدمىقرار داده و انسان را امر به آن نموده است ، انجام بسيارى از امور ديگر را هم براى انسانلازم كرده و انسان را به سوى انجام آنها فرا خوانده است . و اصولاً بايد گفت لازمهاستجابت دعا، انجام دادن بعضى از كارها و ترك نمودن بعضى ديگر از كارها مى باشد؛مثلاً وقتى كه به سيره پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلّى اللّه عليه و آله نگاه مى كنيم،ملاحظه مى كنيم موقعى كه دشمنى قصدآن حضرت را مى كرد و جنگى پيش مى آمد اينچنين نبود كه آن حضرت و بقيه مسلمانها به خانه خود يا به مساجد بروند و فقط دعا كنندكه خدايا! دشمن را از ما برطرف فرما، بلكه آنها از تمام قوا و امكانات خود استفاده مىكردند، تمام تجهيزات نظامى خود را به كار مى بردند، از همه روشها و نقشه هاى جنگىاستفاده مى كردند و... و آنگاه با دلى خاضع و خاشع به درگاه پروردگار مى آمدند وعرض مى كردند: خدايا! نصرت از تو است ، ما با تمام امكانات و تجهيزات ، چيزىنيستيم ، خدايا! تو غلبه و نصرت را نصيب ما و شكست و ذلّت را نصيب دشمن فرما. آنگاه ملاحظه مى كنيم كه در بسيارى از جنگها، پيروزيهايى نصيب مسلمانان شده كه ازلحاظ ظاهرى هيچگونه تناسبى با امكانات و تجهيزات آنان نداشته است . به هرحال ، ((درآميختن دعا و ساير امكانات با يكديگر))، كارى دقيق و ظريف است كه خودبه معرفت و بينش خاصّى نياز دارد. دوّم آنكه : دعا بايد ((خالص )) باشد؛ يعنى خواندن خداوندمتعال حقيقى باشد نه ظاهرى . در ((دعاى روز يكشنبه )) چنين آمده است :((وَاُخْلِصُ لَكَ دعائىتَعَرُّضاً لِلاِْجابَةِ)). ((براى تو دعايم را خالص كرده ام ، باشد كه به اجابت برسد)). سوم آنكه : انسان بايد ((زمان و مكان )) را در دعا رعايت نمايد، هرچند خواندن پروردگارمتعال ، اختصاص به زمان و مكان خاصى ندارد، اما اين خواندن و دعا كردن در بعضى اززمانها و مكانها، بسيار مناسبتر و شايسته تر است . و اين بدان خاطر است كه پروردگارمتعال به بعضى از زمانها و مكانها شرافت و بركت خاصّى بخشيده و رحمت وفضل مخصوصى در آنها مقرر فرموده است ؛ مثلاً درطول سال ، ايّامى مانند شب و روز جمعه ، اعياد مباركه اسلامى ، ولادت اولياى الهى ، ماهمبارك رمضان و ... از اهميّت ويژه اى برخوردار هستند، همانطور كه بعضى از مكانها مانندكعبه و مسجدالحرام ، مسجدالنبى ، محل دفن اولياى الهى ، مكانهايى كه حوادث خاصّى درآنها اتفاق افتاده است و... داراى شرافت و ويژگى خاصّى براى دعا كردن مى باشند. به عنوان مثال در دعاى شب بيست و يكم ماه رمضان - كه از شبهاى مبارك و بزرگ قدرمحسوب مى شود - چنين آمده است : ((اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ والِ مُحَمَّدٍ وَاَْقْسِمْ لى ... دعاءً تَبْسُطُ لى بِهِ الاِْجابَةَ فى هَذِهِاللَّيْلَةِ وَفى هَذِهِ السّاعَةِ الساعَةِ الساعَةِ)). ((بارالها! بر محمد و آل محمد درود فرست و در اين شب و در همين ساعت ... دعا و خواندنىقسمت و نصيب من گردان كه به وسيله آن اجابت را بر من ارزانى فرمايى )). و در دعاى امام حسين (عليه السّلام ) در روز عرفه چنين آمده است : ((اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى هَذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَكَ فَاَعْطَيْتَهُ)). ((بارالها! مرا در اين وقت (روز عرفه ) از كسانى قرار بده كه از تو درخواست نمودند،پس تو هم عطا نمودى )). و در مورد ((مكان دعا)) در عمل پانزدهم از اعمال حرم مطهر حضرت اباعبداللّه الحسين (عليهالسّلام ) چنين مى خوانيم : ((اَللّهُمَّ ... وَقَدْ جِئْتُ اِلى مَوضِعِ الدعاءَ وَضمانِكَ الاِْجابَة )). ((بارالها! ... من به مكانى آمده ام كه مخصوص دعا كردن است و تو استجابت دعا را در اينمكان (يعنى حرم مطهر حضرت اباعبداللّه الحسين (عليه السّلام ) ضمانت نموده اى )). البته بايد توجه كرد كه رعايت زمان و مكان در درخواست از ديگران نيز، در عرف عقلا،امرى رايج مى باشد. O ((يا ضامِنُ!)). ((اى تضمين كننده !)). يكى از مواردى كه پروردگار متعال ضمانت كننده آن است ، پاسخ دادن به دعاى بندگانخود است كه در آيه شريفه (... اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُمْ ... )(33) ذكر شده است . آنچه مسلّم است اين است كه هيچگونه خللى در ضمانت پروردگارمتعال راه ندارد، بلكه اگر كوتاهى باشد، از جانب ماست . بنابراين ، بر ماست كه از اينضمانت الهى ، نهايت حسن استفاده را نماييم و از دعاى خالصانه به درگاه او كوتاهىنكنيم . و در واقع دعا را جزئى از اعمال و كردار زندگى خود قرار بدهيم . درباره ضمانتپروردگار متعال براى استجابت دعا، در ((دعاىكميل )) چنين آمده است : ((فَاِنَّكَ ... اَمَرْتَهُمْ بِدعائِكَ وَضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ فَاِلَيْكَ يا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى ! وَاِلَيْكَيا رَبِّ مَدَدْتُ يَدى فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لى دعائى وَبَلِّغْنى مُناىَ وَلا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَرَجائى !)). ((پروردگارا! ... تو بندگانت را به خواندن خودت امر نموده اى و استجابت را براىآنان ضمانت كرده اى ، پس پروردگارا! رو به جانب تو نموده ام و به سوى تو دستنياز دراز كرده ام ، پس به عزتت قسم ! دعايم را مستجاب كن و مرا به آرزويم برسان واميدم را از فضل خودت قطع مكن )). O ((يا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّين !)). ((اى پاسخ دهنده به دعاى درماندگان !)). يكى از دعاهايى كه پروردگار متعال پاسخ آن را مى دهد، دعاى افرادى است كه((مضطر)) شده اند و هيچ چاره اى براى خود نمى يابند، همانگونه كه در قرآن كريم ،پروردگار متعال در معرفى خود چنين مى فرمايد:(اَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دعاهُ وَيكْشِفُالسُّوَّءَ ... ).(34) ((چه كسى است هنگامى كه بيچارگان او را مى خوانند، پاسخ آنان را مى دهد و بديها رااز آنان برطرف مى سازد؟)). مى توان گفت يكى از علل استجابت دعاى مضطرين ، صداقت و اخلاصى است كه در آنانوجود دارد؛ يعنى حالت اضطرار، حالت روحى و قلبى آنان را به گونه اى نموده استكه خداى خود را خالصانه دعا مى كنند و واضح است كه دعاى خالصانه هم به هدفاستجابت مى رسد. حال ببينيم ((اضطرار)) چيست و از آن كيست ؟ ((اضطرار))همان حالت درماندگى است كه انسان براى خود راه چاره اى نمى يابد و درطول زندگى ،طبعاهركسى كم و بيش در مواردى به آن مبتلا مى شود. اما سخن را بالاتر ازاين مى توان بردومى توان چنين گفت كه ((اضطرار))يكى ازمراتب بلندانسانهاىبامعرفت است . به عبارت ديگر: مردان الهى داراى آنچنان خواسته هاى والا و بالايى هستند كه براىرسيدن به آنها خود را كاملاً درمانده و مضطر مى بينند، اينجاست كه خالصانهدل به دعا برداشته و از حضرت حق تقاضاى يارى مى كنند در دعاى ((يستشير)) حضرتچنين مى فرمايند:((اَنْتَ الْمُجيبُ وَاَنَا الْمُضْطَرُّ؛ ((بارالها! تو اجابت كننده هستى و من مضطرمى باشم )). در واقع مشكل ما اين است كه نسبت به چنين خواسته هايى آگاهى و معرفت نداريم و درنتيجه براى رسيدن به آنها هم ، اضطرارى را احساس نمى كنيم . اما وقتى كه به ادعيهمعصومين - سلام اللّه عليهم اجمعين - مراجعه مى كنيم ، ملاحظه مى كنيم كه آن انسانهاى باعظمت ، چگونه در مقابل پروردگار خويش ، اظهار عجز و درماندگى مى كنند. در ((مناجات شعبانيه )) چنين آمده است : ((فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَيْكَ وَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً اِلَيْكَ)). ((خدايا! به سوى تو گريخته ام و در مقابل تو ايستاده ام در حالى كه به تو نيازمندم وبه سوى تو ناله و تضرع مى كنم ...)). O ((يا نِعْمَ الْمُجيبُ!)). ((اى بهترين پاسخ دهنده !)). از گفته هاى قبل تا اندازه اى معناى اين جمله روشن مى شود: خداوندمتعال بهترين پاسخ دهنده است ؛ زيرا پاسخهايى به انسان مى دهد كه هيچ موجودى قادربه دادن آنها نيست ؛ پاسخهايى به آدمى مى دهد كه انسان را بهكمال و سعادت ابدى مى رساند؛ پاسخهايى كه انسان را از ساير پاسخ دهندگان ، بىنياز مى سازد. خداوند متعال پاسخ دهنده اى است كه در ازاى پاسخ خود، بر انسان ، منّتنمى گذارد و چشمداشتى هم به او ندارد. پاسخ دهنده اى است كه بهتر از دعاى انسان ،پاسخ مى دهد و ... O ((يا خَيْرَ الْمَدْعُوّينَ!)). ((اى بهترين خوانده شده !)). و خداوند بهترين دعا شونده است ، از آن جهت كه در هر زمان و مكانى ، مى توان او راخواند. از آن جهت كه براى هركار كوچك و بزرگى و سخت و آسانى ، مى توان به درگاهاو دعا كرد، از آن جهت كه دعا به درگاه او چيزى از انسان كم نمى كند و شخصيت انسان راتحقير نمى كند، بلكه نفس دعا به درگاه او بر كمالات و خوبيهاى انسان اضافه مىكند، از آن جهت كه اين دعا شونده بر استجابت هر دعايى قادر است و... O ((يا داعِى !)) ((اى دعوت كننده !)). O ((يا خَيْرَ داعٍ وَمَدْعُوٍّ!)). ((اى بهترين دعوت كننده و دعوت شونده !)). O ((يا خَيْرَ مُجيبٍ وَمُجابٍ!)). ((اى بهترين پاسخ دهنده و پاسخ گيرنده !)). پروردگار متعال فقط ((دعا شونده و خوانده شده )) نيست ، بلكه خود نيز ((دعوت كننده وخواننده )) است . و در مقابل ، همانگونه كه ((پاسخ دهنده )) است ، ((پاسخ گيرنده )) نيزمى باشد. قبلاً درباره ((مدعو و مجيب )) بودن خداوند؛ يعنى خوانده شدن و پاسخ دادنخداوند متعال بحث شد. اينك ببينيم ((داعى بودن و مجاب بودن )) يعنى ((دعوت كردن وپاسخ گرفتن )) پروردگار چگونه است . پروردگار متعال ، دعوت كننده و انسان ، پاسخ دهنده است . دعوت كردن به سوى چهچيزى و پاسخ دادن به چه چيز؟ خداوند متعال در سوره انفال ، آيه 24 چنين مى فرمايد: (يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اسْتَجِيبُوا للّهِِ وَلِلرَّسُولِ اِذا دعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ ... ). ((اى ايمان آورندگان ! هنگامى كه پروردگار و پيامبر، شما را به سوى چيزى كه شمارا زنده مى كند فرا مى خوانند، استجابت نماييد ...)). پس دعوت خدا و پيامبر به سوى يك نوع ((زندگى )) مى باشد و پاسخ ما نيز بايدرفتن به سوى اين زندگى باشد. اين زندگى ، كدام زندگى است ؟ معلوم است كه خالقمتعال ، زندگى مادى و طبيعى را قبلاً به آدمى بخشيده است . و به دست آوردن دوباره آن ،معنا ندارد، پس معلوم مى شود انسان فاقد آن زندگى است كه خدا ورسول ، انسان را به سوى آن دعوت نموده اند و معلوم مى شود كه آن زندگى در مرتبهاى از علوّ و برترى قرار دارد كه تا آدمى به آن نرسد، زنده محسوب نمى شود. به عبارت ديگر: در منطق قرآن كريم براى موجودى مانند انسان ، زندگى مادى و طبيعى ،حيات حقيقى به شمار نمى رود، بلكه زندگى واقعى همان است كه پروردگارمتعال انسان را به سوى آن راهنمايى و دعوت نموده است و وقتى كه انسان به آن زندگىبرسد، داراى احساسات و ادراكات تازه اى مى شود و به علوم و معارف جديدى دست مىيابد. در آن زندگى ، انسان به رشد حقيقى مى رسد و از مرگ حقيقى نجات مى يابد.پس خداوند بهترين پاسخ گيرنده است به اين جهت كه پاسخ دادن به خداوند مستلزمرفتن به سوى حيات حقيقى و دستيابى به آن است . بنابراين ، بايد گفت كه ((خواندن و پاسخ دادن )) پروردگارمتعال با انسان فرق اساسى و بنيانى دارد: ما خدا را مى خوانيم تا خداوند به ما چيزىبدهد و نياز ما برطرف شود و خداوند هم پاسخ ما را مى دهد تا خواسته ما برآورده شود وبه نياز خود برسيم . اما هنگامى كه خداوند ما را مى خواند، باز هم براى آن است كهچيزى نصيب ما بشود و ما به كمالى دست بيابيم و هنگامى هم كه ما پاسخ خداوند را مىدهيم ، باز هم براى آن است كه خود محتاجيم و مى خواهيم از بديها و نقايص ، خارج بشويم. پس در هرصورت ، خداوند متعال بخشنده است و ما نيازمند و محتاج . فرق ديگر آنكه : خواندن ما ممكن است به سوى نقايص و بديها باشد و خود ندانيم ، اماخواندن پروردگار به سوى خوبيها و كمالات است ، هرچند باز هم ممكن است ما درك نكنيم .از مطالب گفته شده ، همچنين معلوم شد كه خواندن و دعوت كردن خداوند به آن معناىمصطلح يعنى ((دعا كردن براى رفع نياز))، معنا ندارد؛ زيرا در خداوند نقصى و نيازىنيست تا چيزى از كسى طلب نمايد. O ((يا مَسْئُولُ!)). ((اى درخواست شونده !)). O ((يا خَيْر الْمَسْئُولينَ!)). ((اى بهترين درخواست شونده !)). O ((يا اَكْرَمَ مَسْئُولٍ سُئِلَ!)). ((اى گراميترين درخواست شونده اى كه از او درخواست مى شود!)). اين جملات با جملاتى كه قبلاً درباره دعا گفته شد، قريب المعنى مى باشند؛ چه اينكهانسان معمولاً همراه دعا از خداوند ((سؤ ال )) و ((درخواست )) مى كند و معمولاً هر سؤال و تقاضايى را هم به وسيله دعا مطرح مى كند. به عبارت ديگر: غرض از ((خواندن خداوند))، ((خواستن از خداوند)) مى باشد؛ يعنى ماخدا را مى خوانيم تا به ما توجه نمايد و آنگاه خواسته ما را برآورده سازد به هميندليل ، جملاتى كه در مورد سؤ ال ، در ((ادعيه )) معصومين (عليهم السّلام ) آمده با جملاتىكه در مورد ((دعا)) آمده است ، شبيه يكديگر مى باشند؛ مثلاً در ((دعاىكميل ))، حضرت اميرمؤ منان (عليه السّلام چنين مى فرمايند:((اَللّهُم اِنّى اَسْئَلُكَ سُؤ الَخاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ ...)). ((پروردگارا!من ازتو سؤ ال ودرخواست مى كنم باحالت خضوع وخشوع وافتادگى ...)). و در نماز حضرت رضا (عليه السّلام ) چنين آمده است : ((اَسْئَلُكَيااَحْسَنَمَنْسُئِلَوَيا خَيْرَ مَنْ دُعِىَ وَيا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطى وَيا خَيْرَمُرْتَجى )). ((از تو سؤ ال مى كنم اى بهترين سؤ الشونده ! و اى بهترين دعا شونده ! و اى بخشنده ترين عطا كننده ! و اى بهترين كسى كهبه او اميد هست !)). و در ((دعاى مشلول )) است : ((اَسْئَلُكَ بِكُلِّ مَسْئَلَةٍ سَئَلَكَ بِها اَحَدٌ مِمَّنْ رَضيتَ عَنْهُ فَحَتَمْتَ لَهُ عَلَى الاِْجابَةِ)). ((پروردگارا! از تو سؤ ال و درخواست مى كنم با هرسؤ الى كه يكى از بندگان موردرضايتت از تو كرد و تو هم اجابت را براى او مسلّم كردى )). به هرحال ، به همان دلايلى كه قبلاً در مورد دعا گفته شد، خداوندمتعال بهترين و كريمترين ((مسؤ ول و درخواست شونده )) است . O ((يا مَنْ لا يُغَلِّطُهُ سُؤ الٌ عَنْ سُؤ الٍ!)). ((اى كسى كه هيچ خواسته اى او را از خواسته اى ديگر باز نمى دارد!)). اين جمله نيز شبيه جمله :((يا من لا يشغله سمع عن سمع !)) مى باشد. O ((يا مُعْطِىَ الْمَسْئَلاتِ!)). ((اى بخشنده خواسته ها و نيازها!)). و اين جمله نيز با جمله :((يا مُجِيْبَ الدَّعَواتِ!)) قريب المعنى است . در نماز حضرت امام موسى كاظم (عليه السّلام ) چنين آمده است : ((يامُنْزِلَنِعْمَتى !يامُفَرِّجَكُرْبَتى !وَيا قاضِىَ حاجَتى !اَعْطِنى مَسْئَلَتىبِلااِلهَاِلاّاَنْتَ!)). ((اى فرو فرستنده نعمت اى باز كننده گرفتاريها و اى برآورنده حوائج ، قسم بهاينكه الهى جز تو نيست ! درخواستم را بر من عطا كن )).
|
|
|
|
|
|
|
|