بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 7, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 - باب بيست و دوم
     02 - جلد بحار سالم بود
     03 - ثروت و مال
     04 -
     05 - عظمت حج و ثواب آن
     06 - حج يا معراج ملكوت
     07 - آهنگ سفر
     08 - مدينه طيبه
     09 - محرمات احرام
     10 - حريم امن
     11 - پيام پيامبر بزرگ اسلام از كنار ك
     12 - نيت خالص
     13 - باب بيست و سوم
     14 - اخلاق و نفس
     15 - باب بيست و چهارم
     16 - عزلت از ديدگاه عارفان
     17 - باب بيست و پنجم
     18 - معرفت يا اصل همه فضائل
     19 - باب بيست و ششم
     20 - درباره زمين بينديشيد
     21 - انديشه در موت
     22 - آئينه حسنات و كفاره سيئات
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد هفتم
 

 

 
 

حج يا معراج ملكوت

چون با ديده بصيرت به عمل حج بنگرى ، آن را معراجى ملكوتى براى روح خواهى يافت ، كه از بركت آن معراج به فيوضات عالى الهى مى رسى .

يكى از بينايان راه مى گويد :

عمل حج را نمى توان با ساير مقررات دين مقايسه نمود ، چه براى بسيارى از عبادات مانند :نماز و روزه و ذكر خداوند و مانند اينها ، از اعمال عبادتى اگر چه تأثير و نتيجه نيكو در روحيه شخص دارد ، وليكن آن اثر به هر اندازه كه باشد محدود به حد معينى است ، ولى عمل حج اگر از روى التفات و داراى اركان و شرايط مقرره باشد ، و به علت عدم توجه به حقيقت آن تباه نشود ، كارزارى است كه انسان را بتمامى آنچه به شرح رفت مى رساند .

حج در روان انسان نيروئى ايجاد مى كند ، كه تا انسان زنده است در پنهان و آشكار نگهبان او خواهد بود ، و اين همان فيض الهى است كه از بركت اين معراج نصيب آدمى مى گردد .

قاصد حج هنگاميكه مهيا مى شود از خانه اش خارج گردد ، اگر به مقصود خويش و رفعت شأن خود دانا باشد ، و آن را چنان كه سزاوار است دريابد ، و به نور الهى به آن نظر افكند و خواسته باشد ، آن راه را بر طبق هدايت و راهنمائى حضرت پروردگار طىنمايد ، دل او متوجه عالم ديگرى خواهد شد و از ظواهر ناپايدار بحقايقى استوار بينا مى شود .

در آن هنگام است كه خواهان بى نيازى و توانائى خود مى گردد ، نه آنچه تاكنون خواهنده آن بوده است ، و مهياى آن مى شود كه همه خواهشها و تاريكى هاى طبيعت را از خود پاك سازد .

اين نخستين انديشه است كه قاصد حج احساس مى كند ، يعنى تأثير اين حقيقت ملكوتى را در شناسائى مقام نفس انسانى و برترى روح از بستگى بظواهر زندگى دنيائى .

هنگاميكه حاضر ميقات شد ، غسل كرد و جامه احرام در بر نمود ، دل او از جلال آن انديشه ها و ملكاتى كه در نفس او پيدا شده است پر گشته و زندگى و همه شئون آن را از خود دور مى افكند .

در آنجا نمى بيند خود را ، مگر فردى از لشگريان خداوند متعال كه آنان را خوانده ، و به اجابت موفق گشته اند .

بقول الهى آن عارف شوريده حال :

خوشا جانى كه سازند آگه از اسرار پنهانش***خوشا چاهى كه بيرون آيد از وى ماه كنعانش
خوشا قلبى كه پاك از كينه و كبر و نفاق آيد***خوشا عقلى كه عشق آرد بكوى دوست مهمانش
خوشا بزمى كه آنجا درس عشق و عاشقى گويند***خوشا جمعى كه زلف يار گرداند پريشانش
خوشا حالى كه از هشيارى و مستى است بالاتر***خوشا قلبى كه مهر دوست سازد عرش رحمانش
خوشا آن دل كه شست از لوح خاطر حرص دنيا را***خوش آن مسكين كه بنوازد بنازى لطف سلطانش
خوشا مرغى كه مى نالد بباغى هم چو مشتاقى***كه دور افكنده دوران سپهر از وصل جانانش
خوشا شادان دلى هم چون الهى با خيال او***كه عشق روى يارى مى كند سر در بيابانش

هنگاميكه حاجى پوشش و كيفيت خود را تغيير داد و خوارى موقف و بيچارگى خود را آشكار نمود ، بر خود لازم مى داند كه دلش پاك و كردارش پاكيزه و گفتارش راست و بى آلايش باشد ، و كسى را از خود نرنجاند ، و براى خوشنودى حضرت پروردگار از روى صفا و حقيقت از خود بگذرد و هستى خود را از هرگونه آلودگى و آميختگى به اغراض دور و متوجه حق تعالى سازد .

در نتيجه هنگاميكه عملش را تمام نموده نور معرفت دل او را گرفته و روشن ساخته ، و گوشه هاى قلب او از همه رخنه هاى ريز و باريك شرك و كفر پاك شده است ، و فايده عملش در همه قوا و سپاهيان و دسته هاى مددكار آنها سرايت نموده ، همه را اسلام آورنده ، و در راهيكه خداوند متعال مقرر فرموده پشتيبان يك ديگر و همدست و هم آهنگ و يگانه و خرسند مى بيند ، و نفس او به روح تبديل گشته و گمان و انديشه بى جاى او را تعقل ، و دانشهاى بى حقيقت او را حكمت ، و برهان جايگزين گشته ، و صفات زشت او نيكو و پسنديده و شهوات او عفت و پاك دامنى ، و خشم او بردبارى و عزم بركارهاى خير ، و لذت شخصى او دوستى و محبت ، و نوميدى او از خير و رحمت خداوندى اميدوارى ، و ناسپاسى او نعمت را سپاس گذارى ، و آز او توكل بر خداى ، و توانائى او مهربانى ، و حماقت او فهم و زيركى ، و بى پروائى و رسوائى او راه نيكى و پرستش خداوندى ، خودخواهى او فروتنى و نرمى ، و بيهودگوئى او خاموشى ، و برترى خواستن و گردنكشى او تسليم بودن و از هر گزندى پاك شدن ، و جز اينها از فضائل ديگرى كه نتيجه و اثر حج است .

دورنمائى از حقيقت عبادات

انسان جامع همه استعدادهاست ، قواى روحانى و ملكوتى در حدى كه انسان را به عاليترين مدارج كمال برساند ، در انسان قرار داده شده ، ظرف رسيدن به كمالات و حقايق براى فرزندان آدم دنياست ، و دنيا مقتضاى جسم داشتن و تبعات جسم از قبيل غريزه خوردن ، آشاميدن و شهوت است .

اگر راه شكم و شهوت بدون حد و مرز باز باشد ، انسان بتدريج محكوم اين دو برنامه شده و از وجود او درنده اى غير قابل تصور ساخته خواهد شد .

بندگان واقعى چراغ زندگى و گل گلستان حيات و گوهر گرانبهاى صدف آفرينش هستند .

يكى از بينايان راه درباره عبادت نظر متينى دارد كه مى خوانيد :

بدان كه مقصود اصلى از آفرينش انسان شناسائى خداوند متعال و رسيدن به دوستى او و مأنوس شدن بحضرت اوست .

رسيدن به اين مقام موقوف است بر صفاء نفس و تجرد آن ، هراندازه كه صفاء نفس بيشتر و وارستگى آن شديدتر باشد ، انس و علاقه آن نسبت بخداوند متعال افزون تر خواهد بود .

بديهى است كه صفاء نفس و تجرد آن منوط است به پيراستگى از شهوتهاى نفسانى و اجتناب از لذتهاى بدنى و آرزوهاى پست حيوانى و عدم تعلق به مال و منال دنيوى ، زيرا همه اينها در صورتى كه خارج از حدود شرع باشند موانعى هستند كه انسان را از معارف الهى و نفحات قدسى بازمى دارد ، و هيچ چيز روح انسانى را از نزديك شدن به عالم قدس كه از آن نزول يافته مانع نمى شود ، مگر آنچه كه به نام مشتهيات نفسانى ناميده شده ، از قبيل غرايز حيوانى و ناستوده هاى اخلاقى و كردارهاى شيطانى ، و هم چنان كه ظرف ، تا هنگامى كه از آب پر مى باشد ورود هوا به داخل آن امكان ندارد ، نفوس انسانى نيز تا خالى و وارسته از صفات و ملكات نكوهيده نباشد ، نور الهى چنان كه شايسته است قلوب آنان را روشن نخواهد نمود .

بفرموده بلبل گلستان عشق و بوستان صفا سعدى شيرين كلام :

اى كه در نيا نرفتى بر صراط مستقيم***در قيامت بر صراطت جاى تشويش است و بيم
قلب روى اندوده نستانند در بازار حشر***خالصى بايد كه از آتش برون آيد سليم
عيبت از بيگانه پوشيدنست و مى بيند بصير***جرمت از همسايه پنهانست و مى بيند عليم
نفس پروردن خلاف رأى دانايان بود***طفل خرما دوست دارد صبر فرمايد حكيم
راه نوميدى گرفتم رحمتم دل مى دهد***كاى گنهكاران هنوز اميد عفو است از كريم
گر بسوزانى خداوندا سزاى فعل ماست***ور ببخشى رحمت عام است و انعامت عميم
گر چه شيطان رجيم از راه انصافم ببرد***هم چنان اميد مى دارم به رحمان و رحيم
آن كه جان بخشيد و روزى داد و چندين فضل كرد***هم ببخشايد چو مشتى استخوان باشم رميم
سعديا بسيار گفتن عمر ضايع كردناست***وقت عذر آوردنى استغفر الله العظيم

نفوس بهر نسبت كه از اين پليديها پاك شوند ، انوار دانش بر دل آنها اشراق بيشترى يافته و بخشش هاى يزدانى بر آنها روى آور مى شود .

به عكس نفوسى كه بغير خدا اشتغال دارند ، معرفت و شناسائى پروردگار و حلاوت و دوستى و انس با او در دل آنها جاى نخواهد گرفت و به هر اندازه كه تجرد نفس كمال يابد ، ايمان و يقين بيشتر مى شود و صفات عاليه و فضائل كم نظير و بلندى كه نفس انسانى در آن مرحله از صفا و تجرد خواهان است از عالم كمال الهى بر او فرود مى آيد .

بدين جهت عباداتى كه بمنزله نردبان ترقى و راه وصول به اين كمال است تشريع شده است .

چه پاره اى از آنها انفاق مال و بخشيدن آنست كه باعث انقطاع انسان از آزمندى به دنياست مانند زكات و خمس و صدقات ، و اين انقطاع همان علت غائى تشريع انفاق است كه به اصطلاح دانشمندان به غرض از تشريع ناميده مى شود ، اگر چه بهره بردن پاره اى از مردم بر آن مترتب است .

بعضى از آنها خوددارى و اجتناب از شهوات و لذات است مانند روزه ، و پاره اى از آنها به منظور پرداختن دل بياد خداوند متعال و توجه آن به سوى او توأم با حركات خاص گوناگون جسمى است مانند نماز .

و معرفت حاصله از فكر و نور خلقت ، يا معرفتى كه از بكاربردن قواعد منطقى حاصل مى گردد ، در حصول آنچه گفته شد ، از دوستى و انس با خداوند كافى نيست و اگر به اينها توجه و انس بخداوند و دوستى او حاصل شود سست بوده و پايدار نمى باشد .

اما آثار كامل و شايسته اى كه در نفس از مداومت و پيوستگى بر آن اعمال حاصل مى شود ثابت و استوار خواهد بود ، چه همانا ميان نفس و بدن ارتباطى است و فعل و انفعالات آنها در يك ديگر مؤثر واقع مى شود .

آيا هنگامى كه عضوى را جراحتى برسد روان آدمى از جراحت متألم نمى شود ؟ و بالعكس در مواقع هيجانات روحى و اضطرابهاى روانى كه در نتيجه عوامل مختلفى از قبيل مرگ عزيزان يا انجام كارهاى وحشت زا به انسان روى آور مى شود نمى بينى كه اعضاء بدن نيز متأثر شده و قطعه گوشت ميان پهلو و كتف به لرزه مى آيد .

و به عبارت ديگر عكس العمل خود را بصورت رعشه دست و پا يا پريدگى رنگ رخسار و غيره نشان مى دهد .

بنابراين ، همانطور كه قبلا اشاره گرديد ، مقصود از وضع و تشريع عبادات اين است كه انسان به آن وسيله مدارج كمال را قدم به قدم پيموده و بصفات ملكوتى آراسته شود ، آنچه مسلم است اينست كه صورت ظاهرى هر عبادتى نقش و اثر مطلوبى در روح ايجاد كرده بموازات عبادات عضوى و اعمال جوارحى آثار بسيار نيكوئى در تنوير و اصلاحات نفسى از خود بجاى مى گذارد .

چنانچه حساً درك مى كنيم طهارت ظاهرى در پاكى و روشنى نفس تأثير دارد ، مثلا هنگامى كه به وضو مى پردازيم و بوسيله اين عمل به طهارت ظاهرى پى برديم در خاتمه اين عمل عبادى يك نوع حالت صفا و انبساط در روان خود احساس مى كنيم ، كه اين حالت قبل از انجام وضو در ما نبود و علت آن همانطور كه اشاره گرديد راز بستگى ميان روان و تن است ، و گر نه ظاهر بدن از عالم محسوس و روح نظر به اصل فطرتش از عالم ملكوت خويش دور گشته و غريب افتاده باشد ، بنابراين همچنان كه از معارف نفسى آثارى ببدن فرود مى آيد از اعمال جوارحى هم انوارى بسوى روح بالا مى رود .

حج اين عمل عظيم اسلامى و عبادى آنچه را كه ساير عبادات در بردارد ، شامل است ، بعلاوه رياضت هاى خاصى را نيز دارا مى باشد كه عبارتست از ترك وطن ، رنج دادن به تن ، گذشتن از مال ، گسيختگى از آرزوها ، تحمل مشقتها ، تجديد پيمان ، حاضر شدن در مشاعر ، و آگاهى يافتن بر شعائر و ديدن آنهاست .

در افعال حج ، خلوص نيت براى ياد خداى و روى آوردن به او به اقسام ديگر طاعات و عبادات نيز پديد مى آيد .

با اين كه بعضى از اعمال حج امورى هستند كه نفوس بحكمت و رموز آن آشنائى ندارند ، و عقول بمعانى آنها پى نمى برند ، مانند افكندن سنگ ريزه به جمار ، و رفت و آمد بين صفا و مروه بر سبيل تكرار ، معهذا نمى توان ترديد نمود ، كه احكام خداوندى همگى داراى حكمت بالغه و مصالح و منافع عاليه است ، منتهى مصلحت بعضى از آنها روشن و بعضى پنهان و برخى بنحوى است كه بيشتر عقل ها به آنها پى نمى برند ، و در اين قسم است كه نور كمال بندگى ، بتمام حقيقتش محقق مى شود زيرا در اعمالى كه حكمت و مصلحتش ظاهر باشد ، چون انسان فطرتاً مايل بكمال است ، تمايل به انجام آن عمل پيدا كرده و خود اين مطلب انگيزه اى براى انجام عمل مى شود ، و بفرمان بردارى كمك مى نمايد و كمال و حقيقت بندگى به آن آشكار نمى شود .

اما احكامى را كه خداوند مقرر داشته و عقل انسان از درك حقيقت آن عاجز و بكنه معنى و اثراتى كه بر آن مترتب است راه نمى يابد ، و طبيعت آدمى به آن انس ندارد ، پذيرفتن آن نيست مگر به جهت صدور فرمان و قصد امتثال آن از حيث اينكه فرمان و دستور است و اطاعت آن واجب مى باشد .

انجام اين قبيل عبادات كه در تزكيه نفوس و برگرداندن آنها از مقتضيات طبع و بدى و ستم و مايل گشتن نفوس بخداوند متعال و آراسته شدن به اخلاق حضرتش تأثير كامل دارد ، شايسته است كه برترين انواع عبادت باشد .

ندانستن حكمت و مصلحت ، خصوصيات خواسته شده در برخى از عبادات ، از حيث كميت و كيفيت ، براى بعضى از مردم باعث تعجب و حيرت گشته و علت آن همانا ندانستن حقايق رازهاى تعبدات و انوار مكنونه در مجاهدات است .

هر عملى كه بايد بقصد قربت انجام گيرد هر اندازه كه دور از تصرفات عقلى باشد ، خصوصاً اگر انسى به آن عمل نباشد و كلفت و مشقتى نيز در بر داشته باشد حصول مقام بندگى و تعبد به آن عالى تر و ارزنده تر است و به انجام اينگونه عبادات است كه جان آدمى در برابر حضرت حق تعالى قرار مى گيرد ، و در دو جهان به راهى كه پايدار است رهنمون مى شود .

چه عالى و شيرين است ، كه انسان در برابر صدور تمام فرامين مولا كه سرچشمه در علم و عدل و حكمت او دارد ، و چيزى جز جلب منفعت براى انسان و دفع ضرر از او در بر ندارد تسليم باشد ، و آن فرامين محض خاطر آن عزيز انجام گيرد ، و در درون و برون و ظاهر و باطن آدمى نسبت به آن فرامين هيچ چون و چرائى وجود نداشته نباشد ، كه چون و چرا كار متكبران ، و دورى از اجراى قوانين حق ، راه مفسدان است .

فيض آن عاشق باده محبت مى فرمايد :

دلا برخيز و پائى بر بساط خودنمائى زن***به رندى سر برآر آتش در اين زهد ريائى زن
درآ در حلقه مستان و دركش يك دو پيمانه***به مستى ترك هستى كن دم از فرمانروائى زن
كمر بر بند در خدمت چو نى از خويش خالى شو***زبى برگى بجو برگ و نواى بى نوائى زن
اسير نفس بودن در خراب آباد تن تا كى***قدم در عالم جان نه دراى خود رهائى زن
بخلوتخانه وحدت درآ از خويش يكتا شو***بسوز اين خرقه يا چاكى در اين دلق دوتائى زن
زره گم گشتن اندر ظلمت آباد هوس تا چند***براه آى آتش اندر آرزوهاى هوائى زن
بيفكن آنچه در سر دارى و پاى اندرين ره نه***گدائى كن در اين درگاه و كوس پادشائى زن
بمردى وارهان خود را از اين بيگانگان بگسل***به شهر آشنائى آىصلاى آشنائى زن
زپا افتاده اى در راه وصل دوست خيز اى فيض***دو دست استعانت در جناب كبريائى زن

حج ، يا آهنگ رشد و تعالى

زمينه اين قسمت از مجموع آياتى كه در سوره هاى بقره ، آل عمران ، توبه ، ابراهيم ، حج ، بلد ، تين آمده استفاده شده ، و براى اين كه خوانندگان عزيز ، بيشتر با قرآن كريم مأنوس شوند ، آنان را به قرائت و تدبر در آيات اين سوره ها دعوت كرده و در اينجا فقط به دورنمائى از حقيقت اين آيات اشاره مى شود .

حج بپا خاستن و گرويدن و آهنگ كردن است ، آهنگ كردن موجودى كوچك ، ذره اى ناتوان ، حقيرى بى مقدار ، فقيرى بى مايه ، در برابر بى نيازى مطلق ، و مولائى بزرگوار ، و كريمى مهربان ، و گردش عاشق شيدائى در اطراف محبوب با توجه به جهتى كه به سوى او نشان مى دهد يعنى خانه با عظمت كعبه .

با دوست آن كه رشته پيوند بسته بود***پيدا بود كه از همه عالم گسسته بود
رو خسته شو كه دوست نهد مرهم وصال***از تير هجر سينه آنرا كه خسته بود
صد جان زسحر غمزه طرار برده بود***صد دل زتاب زلف معنبر شكسته بود
دل بسته بود رخت عزيمت به كوى دوست***از تيغ رخ نتافت به عزمى كه بسته بود
دوشينه با خيال و رخ زلف آن وجود***ريحان و گل به مجلس ما دسته دسته بود
باز آمديم خسته و بيچاره در پذير***صيدى كه از كمند ارادت بجسته بود
سوقم دليل راه شد اى دل و گر نه عقل***اول قدم بباديه عشق خسته بود

اين آهنگ كردن و بپاخاستن و گرويدن ، در ميان عبادات دسته جمعى اسلام بزرگترين و با شكوه ترين عبادتى است كه مردم مسلمان بجاى مى آورند .

اين مراسم براى ملت اسلام اگر برابر با تمام شرايط و قواعدش انجام گيرد ، بزرگ ترين رمز وحدت و يگانگى و نشانه كاملى از وارستگى از شئون مادى و برترين وسيله تحكيم روابط ، در بين ملل مسلمان است .

آرى جمع شدن ممتازان ملل اسلامى از تمام نقاط زمين بقصد پاكسازى درون ، و به نيت ايجاد همبستگى و خبردار شدن از تمام اوضاع حياتى يك ديگر ، و شاهد منافع و مادى و معنوى بودن هم شكوه و جلال بس عجيبى دارد ، و يكى از بهترين راه هاى علاج دردها و معالجه بدبختى هاست .

سالى يكبار جمع شدن عقلا و مستطيعان ملت اسلام در مركزى كه خداوند بزرگ امنيت آن را از هر سو بوسيله مقررات خاصش تأمين كرده ، در ميان آداب الهى از مهم ترين آداب و در ميان مراسم از باعظمت ترين مراسم است .

البته مسلمانان از لحظه انعكاس نور حق در دلهاشان ، و از همان هنگامى كه زبانشان به كلمه توحيد و اقرار به معارف بازگرديده با طرق مختلفى كه حضرت او معين فرموده ، از قبيل نماز ، روزه ، جهاد ، امر بمعروف و نهى از منكر ، تعاون ، احان ، تقوى ، عدل و داد ، محبت و همبستگى و . . . به سوى او آهنگ كرده و براى او بپا خاسته اند ، و برگرد مركز اين حقايق گرديده اند و در هر مقامى نوعى حج بجاى آورده اند ولى مسئله حج بالخصوص در ماه ذوالحجه در سرزمين مكه و كنار خانه خدا ، امتيازات مخصوصى را داراست كه ديگر احكام الهى آن را ندارند .

چه نيكوست كه در جنب اين عمل عظيم ، مكلف با بيدارى دل از ابتدا تا انتهاى مراسم را توجه كند و آنگونه كه شايسته يك مهمان خداست قدم در وادى اجراى مناسك بگذارد ، شايد شكوه معنوى حج ديده باطنش را باز كرده ، بتواند عمق مسائل را بيابد و انقلابى در روح و عقلش ايجاد شده از بند ظاهر رهيده به فضاى بى كران عالم معنى قدم گذارد و با شاهباز انديشه به سوى محبوب به پرواز آيد .

به قول فيض آن بلبل خوش نواى باغ ملكوت و شاهباز فضاى جبروت :

روم از هوش اگر بينم به كامت***ندارم طاقت شرب مدامت
خيالت گر زخاطر بگذرانم***روم از خويشتن بيرون تمامت
نمى آرم به نزديك تو آمد***كه دورست از طريق احترامت
نيم چون قابل بزم وصالت***ببو خرسندم و تكرار نامت
خوشا آن سر كه در پاى تو باشد***خوشا چشمى كه بيند صبح و شامت
بخود ديگر نيايد تا قيامت***سرى كو جرعه اى نوشد زجامت
شود آزاد از دنيا و عقبى***اگر مرغ دلى افتد به دامت
مبارك طايرى فرخنده مرغى***كه صبح و شام گردد گرد بامت
چو بر خاك رهى افتد گذارت***نهم آن جا جبين بر نقش گامت
كنم جان را فداى خاك پايش***كسى كآرد بنزد من پيامت
جهانى در سلامت باشد او را***كه روزى گرددش روزى سلامت
ندانم تا چه مستيها كند فيض***چه گوئى كيستى يا چيست نامت

رهبانيت در اسلام حج و جهاد است

مرحله نظر انداختن به اسرار و رموزات و حقايق حج از دشوارترين مسائل اين موضوع است .

من به خوانندگان با كرامت تضمين نمى دهم كه آنان را با باطن امور حج آشنا سازم ، زيرا از بضاعت فكرى و علمى تهى دستم ، تنها سعى مى كنم در اين بخش و فصول بعد با تكيه بر آيات كتاب خدا و روايات ريشه دار اسلامى و نظريات بيداران راه و عاشقان دوست كه از طريق مجاهدت و تزكيه به واقعيات رسيده اند به پاره اى از حقايق اين مسئله اشاره نمايم .

اين را بدانيد كه اگر انسان بخواهد ملكوت واقعيات را بيابد و با آنها متحد شود در صورتى ميسر است كه بند شهوات غلط و اوهام و خيالات و اعتبارات و نفسانيات شيطانى آزاد شود ، و در امورى مادى به ضرورت و به اندازه شأن خود اكتفا كند ، و در تمام حركات و سكنات سعيش بر اين باشد كه براى جلب رضاى دوست قدم بردارد .

راستى چگونه ممكن است انسان غرق در امور غير الهى باشد ، و در اين صورت به فيوضات عالى ربانى و اسرار ملكوتى برسد .

گروهى از مردم براى رسيدن بحقايق ربانى و اسرار پشت پرده ، دست از شهر و ديار مى كشيدند ، و از شئون مادى و زر و زيور دنيا روى برگردانده و از خلق عالم كناره گيرى مى كردند و به شكاف كوهها و تاريكى غارها پناه برده و در حصار رهبانيت قرار مى گرفتند ، تا بهتر بتوانند با حضرت يار انس گرفته و از معنويات بهره مند شوند .

ولى اسلام عزيز راه آنان را غلط دانست ، و براى بدست آوردن حقايق آسمانى ، تكيه بر رهبانيت را ممنوع اعلام كرد ، و براى اينكه خواهندگان معارف و عاشقان اسرار به اهداف خود برسند ، براى آنان برنامه هائى بس عالى و اعمالى بس نيكو قرار داد ، و به آنان وعده حتمى فرمود كه اگر از اين طرق حركت كنند به خواسته هاى معنوى خود خواهند رسيد ، و هر كس هم كه از اين دستورات پيروى كرد به حقايقى كه بايد برسد رسيد .

در مسئله رهبانيت و سير و سفر روحى ، و پختگى در راه سلوك از رسول اسلام سئوال مى كنند ، كه آيا آئين شما هم به آن دعوت مى كند ؟

مى فرمايد :رهبانيت در دين من ، براى دست يافتن بفيوضات ربانى ، حج خانه حق و جهاد است .

آرى براى سير در هر دو مسئله بايد از ديار و شهر و خانه و زن و فرزند دور شد ، و مدت چندى از آنان عزلت گزيد و بايد در هر دو چشم از زينت و زيور دنيا و آرايش مادى پوشيد ، در صورت سير در اين دو سفر است كه انسان عادى تبديل به سلمان ، مقداد ، عمار ، بلال ، ميثم ، حجر بن عدى و . . . شخصيتهاى ديگر مى شود كه هم خود به منافع عالى معنوى مى رسد و هم ديگران را به عاليترين منافع معنوى مى رساند .

خداى مهربان جهاد در راهش و حج خانه اش را در عوض رهبانيت و انزوا ، براى ملت اسلام قرار داد ، تا از مسير صحيح و قانونى بحريم روحانيت الهى راه يابند .

بزرگ پروردگار خانه خود را مقصد بندگان ساخت ، و اطراف آن را حرم قرار داد ، و موقعيت آن را بزرگ شمرد ، عرفات را ميدان حرم خود ساخت ، و چنان در احترام آن خانه و اطرافش سفارش كرد كه كسى نتواند در آنجا صيد كند و از آن سرزمين پاك حتى يك گياه بيرون آورد و بسيارى از برنامه هاى ديگر را از همگان منع كرد تا در اين رياضت به آدمى درس نظم و خويشتن دارى آموزد كه زندگى متكى بر نظم سرشار از منافع مادى و معنوى است .

آن كس كه به قصد خانه خدا حركت مى كند ;چنان است كه به آهنگ زيارت خدا مى رود ، و زيارت دوست عجب لذتى دارد ، كه اگر كسى در عالم قلب و در دنياى معنى به اين زيارت نائل گردد ، آنچنان مست باده ديدار مى شود كه تا ابد از آن مستى در نيايد .

ساقيا باده صبوح بده***عاشقان را غذاى روح بده
باده عشق ده به ما مستان***مى بده ماى ما زما بستان
در دلم نه حلاوت مستى***تا شود نيستى من هستى
زان صراحى كه جام رضوان است***باده اى ده كه جرعه اش جان است
اى كه بر ياد لعل دلجويت***باده ناخورده مستم از بويت
نفسى بازپرس مستان را***راحتى بخش مى پرستان را
سوختم سوختم در آتش شوق***بيخودم كن دمى به باده ذوق
عجب آيد مرا زباده پرست***باده عشق ناچشيده و مست
در بيابان به فصل تابستان***چون ببارد به تشنه اى باران
گر چه يك لحظه زآن بياسايد***هم به آب اشتياقش افزايد
گر چه يك لحظه زآن بياسايد***هم به آب اشتياقش افزايد
مى بيفزا چو شوقم افزودى***روى پنهان مكن چو بنمودى
باز مخمور عشق را مى ده***چون مدامم دهى پياپى ده

مناسب است زائر با حال بيدارى ، و قلبى پر از شوق ، و وجودى مالامال از اخلاص و با آشنائى كامل به مسائل حج ، كارى كند كه در ميعاد معين به فيض لقاء حق ، يعنى مقام قرب حضرت جانان نائل گردد ، مسلم است كه كاميابى از مقام معنوى حق در صورتى ميسر است ، كه آدمى در تصفيه جان و تزكيه نفس و خروج از تمام گناهان ظاهر و باطن بكوشد ، تا از اين راه وجود خود را آماده گرفتن فيض كند .

هر انسانى به اندازه معرفت و ظرفيت خود از حج برداشت مخصوصى دارد ، ولى بايد بكوشد ظرفيت وجودى خود را گسترده كند ، تا به درك تمام زواياى ملكوتى و معنوى اين سفر نائل گردد و به مقامات عالى الهى برسد .

حج براى مردمى كه مفهوم حقيقى آن را دريابند ، نوريست كه مى تواند جوانب تاريك حيات را روشن كند ، مسئله حج قبل از اينكه يك امر عقيدتى يا دستور مذهبى يا سنت الهى باشد يك فرمان آموزشى و تربيتى و يك عامل بسيار مؤثر و مهم براى تحرك در همه شئون وجود است .

خداوند مهربان به بنده با اخلاص و عبد پر قيمتش ابراهيم (عليه السلام) دستور داد تا مردم را براى طواف آن حريم بخواند ، باشد كه از اين فيض عظماى الهى بهره گرفته و سود بى نهايت برند .

خانه خدا يك آزمايشگاه است ، و بايد از اولين نفر زائر تا آخرين فردشان در اين مركز معنوى در معرض آزمايش قرار بگيرند .

اين خانه از سنگ هاى سياه بى آلايش ، بدون زينت ، بدون نقش و نگار بنا شده ، تا از طريق اعمال ظاهر و باطن آن و انجام مناسكش ، مردم از كشش هاى مادى غلط و جاذبه هاى شيطانى رها شوند .

قرار داشتن خانه حق در دامنه كوهها ، سراشيب دره ها ، كنار بيابان داغ و گرم و صحرائى بدون آب و علف ، و در ميان ريگزار و سنگستان ، خود يكى از اسرار است ، و شايد سر آن اين باشد كه مردم را با جلب به آنجا از فدا شدن در برابر زرق و برق هاى پوچ رهائى دهند ، و به آنان بفهمانند كه اگر مادى گرى صرف اساس حيات بود ، بايد آنجا پوشش مادى اش از همه جا بيشتر باشد .

آرى اين امكان بود ، كه آن خانه را از زمرد سبز ، ياقوت درخشان با توجه به معانى بلند مناسكش ، ميدان سينه را از تصرف شيطان خالى كرده و كوشش و تلاش آن دشمن خطرناك را براى از بين بردن شخصيت معنوى انسان خنثى مى كند .

قرآن مجيد در بسيارى از آياتش نشان مى دهد كه عباد حق و عاشقان الهى بايد به سختى ها و مشقت ها آزمايش شوند ، نه به راحتى و خوشى ها ، كه مقامات الهى از سينه عافيت طلبى در نمى آيد ، واقعيات را او اسرار را از دل سختى ها و تحمل رنج ها بيابيد و بس كه :

 فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً  .

به قول بلبل دستان بوستان عشق مرحوم حاج ملا هادى سبزوارى :

دل بشد از دست ياران فكر درمانش كنيد***مرهم زخمى عجين از آب پيكانش كنيد
شهسوارم مى رود اى اشك راهش را به بند***اى سپاه ناله زود آهنگ ميدانش كنيد
گر رود از اشك سيل انگيز و آه شعله خيز***شور محشر مى رود ياران پشيمانش كنيد
خسرو چابك سوارم عزم جولان كرده است***معشر عشاق سرها گوى چوگانش كنيد
مى ستيزد فارس گردون به ما اى همدمان***از خدنگ آه دلها تيربارانش كنيد
آن دل نازك ندارد طاقت فرياد و داد***دادخواهان دست خود كوته زدامانش كنيد
وادى غم هر كف خاكيش جانى يا دلى است***رهروان ترك دل و جان در بيابانش كنيد
طوطى گوياى اسرار از فراقش تلخ كام***زان لب شكر شكن در شكرستانش كنيد
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation