فصل اول : حكايتها و هدايتهايى از زندگانى پيامبران وامامان هنوز در رحم مادر بود كه پدرش در سفر بازرگانى شام در مدينه در گذشت . جدّشعبدالمطلب ، كفالت او را عهده گرفت . از كودكى آثار عظمت و فوق العادگى از چهره ورفتار و گفتارش پيدا بود. عبدالمطلب به فراست دريافته بود كه نوه اش آينده اىدرخشان دارد. روزى يك عرب بيابانى خدمت پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله آمد و حاجتى داشت وقتىكه جلو آمد روى حساب آن چيزهايى كه شنيده بود ابهت پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آلهاو را گرفت و زبانش به لكنت افتاد! روزى رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله نشسته بود و يكى از فرزندانشان را روىزانوى خود نشانده و مى بوسيد و به او محبّت مى كرد. يكى از همسران رسول خدا به نام ((ماريه قبطيه )) فرزندى به دنيا آورد كه پيامبر ناماو را ابراهيم نهاد. اين پسر مورد علاقه شديدرسول اكرم صلى اللّه عليه و آله قرار گرفت اما هنوز هجده ماه از عمر اين كودك نگذشتهبود كه از دنيا رفت . در اوائل بعثت پيغمبراكرم صلى اللّه عليه و آله آيهنازل شد: و انذر عشيرتك الاقربين خويشاوندان نزديك را انذار و اعلام خطر كن. هنوز پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله اعلام دعوت عمومى به آن معنا نكرده بودند. درآن هنگام على (ع ) بچّه اى بود در خانه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله . (على (ع ) ازكودكى در خانه پيغمبر بودند كه آن هم داستانى دارد.) در زمانى كه هنوز حضرت رسول در مكّه بودند قريش مانع تبليغ ايشان مى شدند. وضعسخت و دشوار بود، در ماههاى حرام مزاحم پيغمبر اكرم نمى شدند يالااقل زياد مزاحم نمى شدند، يعنى مزاحمت بدنىمثل كتك زدن نبود ولى مزاحمت تبليغاتى وجود داشت .رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله هميشه از اين فرصت استفاده مى كرد و وقتى مردم دربازاز عكاظ در عرفات جمع مى شدند (آن موقع هم مراسم حجّ بود ولى با يك سبكمخصوص ) مى رفت در ميان قبائل گردش مى كرد و مردم را دعوت مى نمود. فتح مكّه يك فتح نظامى بود و به موجب آن قدرت نظامى و حتى قدرت معنوى اسلام عجيبشد. ولى هنوز پيغمبر با كفار در شرايط صلح زندگى مى كرد، قرار داد صلح بستهبود و لهذا آنها هم حق داشتند در خانه كعبه طواف كنند و در مكّه باشند و نيز حق داشتند كهدر حجّ شركت مى كردند، آنها هم شركت مى كردند. مسلمين مراسمشان را مطابق اسلام انجاممى دادند آنها هم مطابق رسوم خودشان انجام مى دادند. مردى از اعراب به خدمت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله آمد و از او نصيحتى خواست ،رسول اكرم در جواب او يك جمله كوتاه فرمود و آن اينكه : لا تغضب . خشمنگير! پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله به خانه يكى از مسلمانان دعوت شدند؛ وقتى واردمنزل او شدند مرغى را ديدند كه در بالاى ديوار تخم كرد و تخم مرغ نيفتاد يا افتاد ونشكست . رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله در شگفت شدند. رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمود: در شب معراج وارد بهشت شدم ، فرشتگانىديدم كه بنائى مى كنند، خشتى از طلا و خشتى از نقره ، و گاهى هم از كار كردن دست مىكشيدند. به ايشان گفتم : چرا گاهى كار مى كنيد و گاهى از كار دست مى كشيد؟ قيس بن عاصم كه از اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله استنقل كرده كه روزى با گروهى از ((بنى تميم )) خدمت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آلهشرفياب شدم ، گفتم : يا رسول اللّه ! ما در صحرا زندگى مى كنيم و از حضور شماكمتر بهره مند مى گرديم ما را موعظه فرماييد. حضرت حمزه عموى پيامبر از مكّه به مدينه مهاجرت كرده بود و لذا كسى را نداشت ، جنگاحد فرا رسيد ((حمزه )) در جنگ فعالانه شركت كرد و از ساير رزمندگان بهتر درخشيدتا مظلومانه به فيض شهادت رسيد. و به همين مناسبت لقب سيدالشهداء يعنى سالارشهيدان را به او دادند. در جنگ احد جوانى ايرانى در ميان مسلمين بود، اين جوان مسلمان ايرانى ، پس از آنكهضربتى به يكى از افراد دشمن وارد آورد، از روى غرور گفت : روزى سلمان فارسى در مسجد پيغمبر نشسته بود، عده اى از اكابر اصحاب نيز حاضربودند، سخن از اصل و نسب به ميان آمد، هر كسى دربارهاصل و نسب خود چيزى مى گفت و آن را بالا مى برد، نوبت به سلمان رسيد، به او گفتند: على (ع ) در يك روز جمعه بر روى منبرى آجرى خطبه مى خواند، اشعث بن قيس كه ازسرداران معروف عرب بود آمد و گفت : يااميرالمؤ منين اين ((سرخ رويان )) (يعنىايرانيان ) جلو روى تو بر ما خشم گرفته بود گفت : امروز من نشان خواهم داد كه عربچكاره است . در اوان تولد حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله گروهى ايرانى در يمن ، عدن ، حضرموت و ساحل درياى سرخ زندگى مى كردند، و حكومت يمن را نيز در دست داشتند.قبل از بررسى در اين موضوع ناگزير هستيم براى روشن شدن مطلب ، علت مهاجرت واقامت افراد ايرانى را در يمن بررسى كنيم ، تا موضوع بهترقابل درك باشد. هنگامى كه دين مقدّس اسلام آشكار شد و نبى اكرم صلى اللّه عليه و آله دعوت خود را آغازفرمود، حكومت يمن به دست باذان بن ساسان ايرانى بود. جنگهاى حضرترسول صلى اللّه عليه و آله با قبايل عرب و مشركين قريش در زمان همين باذان شروعشد. باذان از جانب خسرو پرويز بر يمن حكومت مى كرد و بر سرزمينهان حجاز و تهامهنيز نظارت داشت و گزارش كارهاى آن حضرت را مرتبا به خسرو پرويز مى رسانيد. نبى اكرم صلى اللّه عليه و آله پس از مراجعت از حجة الوداع ، چند روزى از فرط خستگىمريض شده بسترى گرديدند. جشيش ديلمى كه از ايرانيان مسلمان يمن بود گويد: حضرترسول اكرم صلى اللّه عليه و آله براى ما نامه نوشتند كه با اسود كذّاب جنگ كنيم . اسود عنسى از توطئه ايرانيان احساس خطر كرد و دريافت اين موضوع به جاى حساسىخواهد رسيد.
|