و با يكديگر در يك صف قرار گيرند ، اما مذاهبی كه در اصول با يكديگراختلاف نظر دارند به هيچ وجه نمیتوانند با يكديگر برادر باشند . از نظراين دسته ، اصول مذهبی مجموعهای به هم پيوسته است و به اصطلاح اصوليون ازنوع " اقل و اكثر ارتباطی " است ، آسيب ديدن يكی عين آسيب ديدن همهاست . عليهذا آنجا كه مثلا اصل " امامت " آسيب میپذيرد و قربانیمیشود ، از نظر معتقدين به اين اصل ، موضوع وحدت و اخوت منتفی است . وبه همين دليل شيعه و سنی به هيچ وجه نمیتوانند دست يكديگر را به عنواندو برادر مسلمان بفشارند و در يك جبهه قرار گيرند ، دشمن هر كه باشد .گروه اول به اين گروه پاسخ میدهند ، میگويند : دليلی ندارد ما اصول رادر حكم يك مجموعه به هم پيوسته بشماريم ، و از اصل " يا همه يا هيچ "در اينجا پيروی كنيم . اينجا جای قاعده الميسور لايسقط بالمعسور و مالايدرك كله لايترك كله است . سيره و روش شخص اميرالمؤمنين علی ، عليهالسلام ، برای ما بهترين و آموزنده ترين درسهاست . علی ، عليه السلام ،راه و روشی بسيار منطقی و معقول كه شايسته بزرگواری مانند او بود اتخاذكرد . او برای احقاق حق خود ، از هيچ كوششی خودداری نكرد ، همه امكانات خودرا به كار برد كه اصل امامت را احيا كند ، اما هرگز از اشعار " يا همهيا هيچ " پيروی نكرد . بر عكس ، اصل مالايدرك كله لايترك كله را مبنایكار خويش قرار داد . علی در برابر ربايندگان حقش قيام نكرد و قيام نكردنش اضطراری نبود ،بلكه كاری حساب شده و انتخاب شده بود . او از مرگ بيم نداشت ، چراقيام نكرد ، حداكثر اين بود كه كشته شود ، كشته شدن در راه خدا |