بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آداب تعلیم و تعلم در اسلام, دکتر سید محمد باقر حجتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ADA00001 -
     ADA00002 -
     ADA00003 -
     ADA00004 -
     ADA00005 -
     ADA00006 -
     ADA00007 -
     ADA00008 -
     ADA00009 -
     ADA00010 -
     ADA00011 -
     ADA00012 -
     ADA00013 -
     ADA00014 -
     ADA00015 -
     ADA00016 -
     ADA00017 -
     ADA00018 -
     ADA00019 -
     ADA00020 -
     ADA00021 -
     ADA00022 -
     ADA00023 -
     ADA00024 -
     ADA00025 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

ج - فضيلت علم و علماء و متعلمان از نظرگاههاى امامان شيعه (عليهم السلام )
اوج منزلت علم و دانش در منطق پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) از طريقروايت ائمه (عليهم السلام ):
از طريق محدثان شيعه ، حديثى با اسناد صحيح از ابن الحسن على بن موسى الرضا(عليه السلام ) نقل شده است كه او از پدر و اجداد خود و آنان از پيامبر اسلام (صلى اللهعليه و آله ) نقل كرده اند كه آنحضرت فرمود:
(دانش آموختن بر هر فرد مسلمان (اعم از زن و مرد) ضرورى و واجب است . بايد علم و دانشرا از سرچشمه ها و موارد استفاده آن ، جويا شويد، و آنرا از افراد شايسته واهل علم دريافت كنيد؛ زيرا اگر دانش آموختن با هدف الهى تواءم باشد بعنوان حسنه تلقىمى شود. و پويائى از علم عبادت است و مذاكره و گفتگوهاى علمى ، تسبيح و تقديسپروردگار مى باشد. عمل و رفتار هماهنگ با علم ، جهاد در راه خدا است . و تعليم آن بهكسانى كه از علم بهره اى ندارند، صدقه محسوب مى شود. وبذل علم به افراد درخور و شايسته ، وسيله تقرب به خدا مى باشد؛ زيرا علم ،مشعل و راهنمائى براى شناخت حلال و حرام و چراغى فروزان فراسوى بهشت ، و مونس وهمدم انسان بهنگام وحشت ، و يار و رفيق انسان در روزگار غربت و تنهائى ، و همزبانانسان در حال بى كسى ، و راهنماى او در لحظات خوشى و ناخوشى ، و سلاح او دربرابر دشمنان ، و زيور و زينت او در جمع دوستان است .
خداوند متعال بمدد علم و دانش ، جوامعى از بشر را تعالى بخشيده و آنان را بدينوسيله درمسير خير و فضيلت قرار داده است ، بدانگونه كه جامعه هاى فاقد علم و آگاهى راناگزير به اقتباس از آنان كرده تا از رفتار و روش و ره آورد آنان ، الگو و سرمشقگيرند، و سرانجام ، آراء و افكارشان به آراء و افكار همان جامعه هاى مجهز به علم ،منتهى گردد.
فرشتگان ، شيفته دوستى با دانشمندان ميگردند و بابال و پرشان ، شخصيت روحى آنانرا لمس كرده و با درود و تحيات خويش به آنان تهنيتو تبريك مى گويند.
هر پديده خشك و تر چنين مى كوشند كه از خداوند درخواست نمايند تا دانشمندان و جامعهسرشار از علم و دانش دينى را مورد مرحمت و لطف خويش ‍ قرار دهد. حتى ماهيان دريا وحشرات و درندگان بيابان و بيشه ها و چهار پايان نيز اين درخواست را با خدا در ميانمى گذارند.
(زيرا علمى كه با آميزه ايمان تقويت يافته است حمايت از تمام پديده هاى هستى اعم ازجاندار و بيجان را بعهده گرفته و مانع از آنست كه به حريم موجودى تجاوزبعمل آيد، و فى المثل با آلودگيهاى ذره اى و مسموميت هاى اتمى و بالاخره با هر نيروىويرانگر ديگرى ، فضاى پاكيزه و آرام جهان هستى ، و زندگانى ، به پريشانى ونابودى سوق داده شود. و ما اين حقيقت را - كه در گفتار پرارزشرسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به چشم مى خورد - در عصر حاضر، به وضوح دركمى كنيم كه چرا جهان وجود و عالم هستى با تمام پديده هايش به علماء و دانشمندان باايمان ، چشم دوخته و از آنها مى پايند. در هر عصرى ، علماء و دانشمندان با ايمان و پاكنهاد، حامى و مدافع حفظ نظام هستى و مصونيت همه پديده هاى وجود بوده اند، و به هيچقدرت جابر و ستمگرى اجازه تجاوز به حريم هيچ پديده اى را نمى دادند. و ايفاگر اينوظيفه ، صرفا دانشمندان الهى و علماء ربانى بوده و هستند).
(آرى ) علم مايه حيات دلها است كه عوامل مرگ زاىجهل و نادانى را از قلوب مردم ريشه كن مى سازد. دانش مايه چشم روشنى ، و نيرومندىاندام و مانع ضعف و فتور جسمانى است .
انسان مى تواند در سايه علم به منازل و مقامات افراد برجسته و برگزيده و بافضيلت ، ارتقاء يافته و در حلقات و مجالس نيكان و خيرانديشان قرار گرفته و بهمدارج و مناصب عالى دنيوى و اخروى نائل گردد. مذاكره و گفتگوى علمى ،معادل با روزه دارى است ، و تدريس و تعليم و تعلم آن ، برابر با قيام شبانگاهى و رازو نياز با خدا مى باشد.
علم و دانش ، مؤ ثرترين عامل و انگيزه طاعت انسان از خدا و بهترين مشوق او براى عبادتاست . انسان از مجراى بينش علمى به صله رحم و حفظ ارتباط و پيوند با خويشاوندان ودوستان قيام مى نمايد و از رهگذر آن ، به شناخت صحيححلال و حرام موفق مى گردد.
علم ، راهبر انسان براى عمل و رفتار است ، و رفتار انسان از علم او الهام گرفته ، و علم وعمل پابپاى هم پيش ميروند. خداوند متعال نيك بختان را از علم بهره مند مى سازد؛ درحاليكه تيره بختان را از آن محروم مى گرداند.
خوشابحال كسانى كه خداوند، آنانرا از چنان حظ و بهره گرانقدرى محروم و ناكام نكردهاست ).
سخنان اميرالمؤ منين على (عليه السلام ):
(مردم ! هشيار باشيد: كمال دين دارى و اوج ايمان شما عبارت از دانش آموختن و انطباق وهماهنگى رفتارتان بر طبق موازين علمى مى باشد. بايد متوجه باشيد كه دانش آموختن وذخيره كردن علم از ثروت اندوزيهاى مادى شما، لازم تر و ضرورى تر است ؛ زيرامال و ثروت و روزى مردم بر حسب نياز و درخور احتياج همگان تقسيم شده است . تاءميننيازهاى مادى (طبق مقدرات و سرنوشت اشخاص ، در سايه مشيت الهى و به ميزان كوششمتعارف و عادى ) به وسيله خداوند دادگر، پيش بينى شده و خداوند عادلى كه نيازهاىمادى افراد را كاملا ضمانت كرده است براى شما نيز ضمانت مى كند و آنرا در اختيارتانقرار ميدهد.
ولى گنجينه علم و دانش در وجود عالم و دانشمند و دستگاه ذهنى او انباشته شده است - پسبايد پوياى چنان علم باشيد (97) (و سعى خويش را تا نهائى ترين درجه آن بكارداريد تا آنكه بر اين ذخائر و گنجهاى گرانبها در سايه رنج خويش دست يابيد).
(عالم و دانشمند، والاتر و برتر از كسى است كه روزها را به روزه مى گذراند و شبهارا به عبادت پروردگار - آنهم تواءم با كوشش و رنج - سپرى مى سازد، و همت خويش راصرفا به روزه دارى و سحرخيزى به منظور عبادت و نيايش پروردگار صرف مى كند.
اگر مرگ عالم و دانشمندى فرا رسد، خلاء و شكستى در سازمان اسلام پديد مى آيد كهجز به وسيله عالم و دانشمند ديگرى - كه جانشين و همانند او است -قابل جبران نبوده و اين شكاف و صدمه ، مرمت نخواهد گرديد(98) .
(براى باورداشت شرافت و فضيلت علم ، توجه به اين نكته ، كافى و بسنده است كه: افراد ناصالح و فاقد بينش درست علمى ، مدعى داشتن چنين علمى مى شوند و داعيه علم وشايستگى در آن را در سر مى پرورانند، و آنگاه كه آنها را به علم و دانش منسوب مىسازند و از آنان به عنوان عالم و دانشمند، ياد مى كنند سخت شادمان مى گردند.
و براى زشتى و نكوهش جهل و نادانى ، همينقدر بس كه افراد گرفتارجهل و بى سوادى نيز نسبت به آن اظهار تنفر و بيزارى نموده و از اينكه با اين سمت وعنوان معرفى شوند سخت گريزانند) (99) .
اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) به كميل به زياد فرمود:(كميل ! علم ، بهتر از مال است ؛ زيرا علم و دانش از تو نگاهبانى و پاسدارى كرده ووجودت را در پناه خود قرار ميدهد. ولى در موردمال ، ناگزيرى كه خود نگاهبان و پاسدار آن باشى . علم و دانش بر تمام شئونزندگى و پديده هاى هستى و اراده ها فرمانروا و حاكم است ، در حاليكهمال و ثروت انسان ، محكوم و دستخوش اراده او مى باشد. صرفمال و انفاق آن ، موجب نقصان و كاهش آن مى گردد در حاليكه انفاق علم يعنى تعليم آن بهديگران ، اندوخته هاى علمى عالم و دانشمند را پربارتر و فزاينده تر مى سازد و كالاىعلم طبعا رو به فراوانى مى گذارد) (100) .
(علم و دانش بر مال و ثروت ، به هفت دليل مزيت و برترى دارد:
1- علم و دانش ، ميراث انبياء و پيامبران (عليهم السلام ) است ، در حاليكهمال و ثروت مادى ، ميراث و پس مانده فراعنه و جباران روزگار مى باشد.
2- علم از مجراى انفاق و اعطاء آن به ديگران ، نقصان پذير نيست ؛ ولى انفاقمال و ثروت مادى ، موجب كاهش و نقصان آن مى گردد.
3- مال و ثروت به حافظ و نگاهبانان نيازمند است ؛ در حاليكه علم و دانش ، خود نگاهبانو پاسدار انسان مى باشد.
3- علم و دانش سرمايه و اندوخته اى فناناپذير است ، حتى تا پاى گور و دردل تيره خاك ، يار و غمخوار و همراه انسان است ؛ ولىمال و ثروت يا مرگ انسان از او جدا گشته و نمى تواند هميارى خود را با انسان استمراردهد و بعد از مرگ ، انسان را تنها گذاشته و در دنيا باقى ميماند.
5 - مال و ثروت ، سرمايه اى پيش پاافتاده و عمومى است ، و براى هر فردى - اعم از مؤمن و خداشناس ، و كافر و ناسپاس - فراهم مى شود و آنان از آن برخوردار مى گردند؛ولى حصول علم و بينش الهى ، ويژه افراد باايمان است .
6- همه طبقات مردم - در مسائل مربوط به دين - به علم عالم و دانشمند نياز دارند؛ ولىتمام طبقات مردم نسبت به مالداران و دولتمردان احساس نياز نمى كنند.
7- علم و دانش ، نيرو بخش انسان در سير از صراط و گذرگاه آخرت ، فراسوى بهشتجاويد است (و به او در عبور از صراط و راه باريك و دقيقى كه مقصد آن بهشت وسرفرازى است - مدد مى رساند)، در حاليكه مال و ثروت ، مانع و سد راه او در پيمودناين صراط و گذرگاه حساس مى باشد).
(ارزش شخصيت هر فردى بمقدار معلومات و معارف او است ). (101)
در برخى از روايات ، حديث فوق بدينصورت ضبط شده است كه : (ارزش شخصيت هرفرد، وابسته به ميزان كارائى و مهارت در معارف و شناختها و درستى اطلاعات او مىباشد): (( (قيمة كل امرء ما يحسنه ) )) . امام سجاد، زين العابدين (عليه السلام):
(اگر مردم به مزايا و ارزشهاى والاى دانش آموختن آگاهى مى يافتند (منتهاى مساعى وكوششهاى خود را در اين راه صرف مى كردند و تا آنجا اعلام آمادگى مينمودند كه ) از مرزريختن خون دلها و فرورفتن در اعماق درياها مى گذشت . (و بالاخره حاضر مى شدند درراه وصول به علم ، از رنجهاى جانكاه و فداكارى و جانبازى ، با آغوش بازاستقبال كنند). خداوند متعال به دانيال نبى (عليه السلام ) چنين وحى فرمود: محققا فردنادان و نابخردى كه در اداء حق اهل علم و دانشمندان ، رفتارى تحقيرآميز در پيش مى گيردو از آنان - به عنوان مقتدى و رهبر خويش - پيروى نمى كند (در ميان جمع بندگانم ) بيشاز همه مشمول غضب و خشم من قرار مى گيرد. ولى به عكس ، فرد پرهيزكار و پوياىپاداش عظيم - كه ملازمت و همبستگى خود را همواره با علماء و دانشمندان حفظ مى كند و دربرابر حكماء و انديشمندان ، داراى حس انعطاف و پذيرش مى باشد (او به افكار و آراءآنان احترام گذاشته و در برابرشان ، سر تسليم و طاعت فرود مى آورد) محبوب ترينبندگان من است ) (102) و بيش از ساير مردم ، مورد لطف و محبتم مى باشد.
امام باقر (عليه السلام ):
(اگر كسى يكى از ابواب هدايت را (بر روى مردم ) بگشايد و آنرا به مردم تعليم دهدهمانند پاداشى كه نصيب ره يافتگان مى گردد از خداوند، اجر و پاداش ‍ دريافت مى كند.و در اين رهگذر، از حجم پاداش ره يافتگان ، هيچگونه نقصان و كاهشى پديد نمى آيد.
و اگر كسى فراسوى مردم ، درى از گمرهى را (گشوده سازد وعوامل انحراف از صراط مستقيم را به آنان ) تعليم دهد، بار سنگين گناه و انحراف گمگشتگان مكتب او بدوش وى مى افتد؛ ولى از گرانى بار گناه اغواشدگان نيز چيزىكاسته نمى شود).
(هر دانشمندى كه از دانش خويش بهره مند است از هفتاد هزار عابد (فاقد بينش دينى )برتر و ارجمندتر است (103) ).
(هريك از شما كه به تعليم ديگران قيام مى كند؛ دو چندان پاداش شاگرد از جانبخداوند متعال عائد او مى گردد. علاوه بر آنكه نسبت به شاگرد خويش نيز، داراى مزيت وبرترى است . لذا بر شما است كه دانش را از حاملان علم بياموزيد، و همانگونه كه علماءو دانشمندان ، شما را تعليم دادند به تعليم برادران دينى خود قيام نمائيد(104) ).
نشستن در مجلسى كه در آن مجلس در كنار كسى قرار گيرم كه اعتماد علمى نسبت به او ممكنباشد در نظر من از كار و عبادت بمدت يكسال ، مستحكمتر و اطمينان بخش تر است )(105) .
امام صادق (عليه السلام ): (اگر كسى راه و رسم خير و نيكى را به شخصى تعليمدهد هم وزن پاداش كار نيك او، اجر و پاداشى عائد وى مى گردد. (يكى از حاضران مجلسكه راوى اين سخن نيز مى باشد) از آن حضرت پرسيد: حتى اگر رهنمون فرد دومى بهخير و نيكى باشد باز هم از چنين پاداشى بهره مند مى شود؟ حضرت در پاسخ او فرمود:(فرد دوم كه سهل است ) اگر او همه مردم عالم را به خير و نيكى راهبرى كند همانند وبرابر اجر و مزد كار خير آنان ، اجر و پاداشى نصيب او مى شود.
راوى مى گويد: پرسيدم اگر از دنيا برود همين پاداش براى او منظور مى شود؟ فرمود:آرى ، اگرچه از دنيا برود). (106)
(همه شما مردم بايد در دين و حقايق مربوط به آن ؛ داراى بينش و بصيرت باشيد؛ چوندر غير اينصورت ، يعنى اگر يك فرد مسلمان از لحاظ آگاهيهاى دينى ، بى بهره باشدبا يك فرد عامى بيابان گرد و صحرانشينى (كه ازمسائل انسانى و مدنيت بى خبر است ) تفاوتى ندارد. (107) خداوندمتعال در قرآن كريم مى فرمايد:
(( ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون ) ))
(بايد از هر گروهى در جامعه انسانى ، دسته اى ترك ديار و وطن كنند) تا در امر دين ومسائل مربوط به آن ، فقاهت و بصيرتى بدست آرند و گروه وابسته به خود را - آنگاهكه به سوى آنها بازمى گردند - (از خطرها و لغزشهائى كه جامعه را تهديد مى كند)بيمناك ساخته و هشدارشان دهند، باين اميد كه از اين انحرافها و خطرهائى (كه معنويت وانسانيت آنها را تهديد مى نمايد) برحذر باشند) (108) .
(بر شما است كه در امر دين ، صاحب بصيرت و بينش عميق باشيد. نبايد همچون اعرابىو بيابان نشين از حقايق دينى بى خبر بمانيد؛ زيرا اگر كسى فاقد چنين درك وبصيرتى باشد نظر لطف الهى در روز رستاخيز بدو معطوف نمى گردد، و خداوندمتعال هيچ رفتارى را از او - بعنوان يك عمل پاكيزه و عارى از آلودگى - نمىپذيرد(109) ).
(تا آن پايه به بصيرتهاى دينى ياران خود اهتمام و دلبستگى دارم - كه اگر در اينرهگذر (ناگزير از تحمل شكنجه گردند و) بر سرشان تازيانه فرود آورم - در ايناهتمام و دلبستگى من ، خللى وارد نمى گردد) (و از نيروى اهتمام و علاقه ام نسبت بهبينش دينى يارانم كاسته نميشود)(110) .
(علماء و دانشمندان ، وارثان پيامبران (عليهم السلام ) هستند؛ زيرا پيامبران ، دينار ودرهمى از خود بجاى نگذاشتند، ميراث آنان - كه در اختيار وراث آنها يعنى دانشمندان قرارمى گيرد - همان احاديث و سخنان و تعاليم آنها است كه از آنها بجاى مانده است .
اگر كسى بر اين اندوخته معنوى - حتى بقدر ناچيزى - دست يابد در حقيقت ، حظ و بهرهفراوانى را عائد خود ساخته است .
بنگريد كه علم و آگاهى دينى خويش را از چه كسانى فرامى گيريد؛ زيرا در ميان ماخاندان پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) جانشينانعادل و درست كردارى وجود دارند كه علم دين را از تيررس تحريف گزافه گويان ونسبتهاى نارواى ياوه سرايان و توجيهات نادانان بدور نگاه ميدارند.(111)
(آنگاه كه خداوند، خواهان خير و نيكبختى بنده اى (از بندگان خود) باشد، چشم بصيرتاو را در برابر دين و آئين او مى گشايد (112) ) (و به او آنچنان عنايت مى نمايد كهاز فقاهت و درك صحيح مسائل دين ، برخوردار گردد).
(معاوية بن عمار از امام صادق (عليه السلام ) خواست (راجع به دو فرد، راءى و نظرخود را ابراز نموده و مقام و منزلت آنها را ارزيابى فرمايد، لذا به آنحضرت ) عرضكرد: مردى را سراغ دارم كه همواره حديث شما رانقل مى كند و براى نشر آن در ميان مردم مى كوشد، و مضمون و محتواى سخنان شما را دردلهاى شيعيان شما راسخ و پايدار مى سازد. و نيز فردى ديگر از پيروان شما كهاهل عبادت و بندگى است ؛ ولى تا آن حد و آن اندازه درنقل حديث از شما و نشر آن در ميان مردم ، كوشا و موفق نيست . كداميك از اين دو فرد برديگرى مزيت و رجحان دارد؟ امام صادق (عليه السلام ) فرمود: آنكه همواره بهنقل و روايت احاديث ما اهتمام مى ورزد و از اين رهگذر قلوب شيعيان ما را نيرو و استحكام مىبخشد (و آنها را دلگرم نگاه مى دارد و از شادابى آنان در ايمان به تعاليم ما پاسدارىمى كند) از هزار عابد برتر است (113) ).
(براى شيطان (و شيطان زدگان )، مرگ هيچ مؤ منى باندازه مرگ يك فقيه و آشناى بهمبانى دين ، محبوب تر نيست (114) ) (يعنى دلخواه ترين مرگها - از ديدگاه شيطان وبدخواهان - مرگ يك فقيه و عالم با بصيرتى است كه موجب ركود بازار شيطان و ابليسمآبان مى باشد).
(آنگاه كه يك جامعه اسلامى ، فقيه و دانشمند دينى باايمان را از دست بدهد در (حصار وباره ) اسلام چنان شكست و صدمه اى بوجود مى آيد كه هيچ نيروئى (جز وجود عالم ودانشمندى همانند او) نمى تواند آن شكست را ترميم و جبران كند(115) ).
امام كاظم (عليه السلام ):
(آنگاه كه يك فرد فقيه با ايمان از دنيا برود، فرشتگان در سوك او مى گريند، وحتى آن سرزمينى كه اين دانشمند باايمان بر آن سرزمين بخاك مى افتاد و خداى رابندگى مى كرد، و دروازه ها و گذرگاههائى كه رفتار و كردار لاهوتى وى از اينگذرگاهها به عالم ملكوت اوج ميگرفت در فقدان عالم و دانشمند دينى سوكوار مىگردند و مى گريند. با مرگ عالم باايمان در حصار و باره دين ، شكافى پديد مى آيدكه هيچ چيز نمى تواند آنرا ترميم كند؛ زيرا علماء و دانشمندان واجد ايمان و مؤ منان بيناىبه مسائل دين ، دژها و قلعه هاى مستحكم اسلام هستند، و همچون باره شهر مىباشند)(116) (كه جامعه اسلامى را زير چتر حمايت خود قرار داده و مانع نفوذعوامل فساد و تيره بختى در ميان مسلمين مى گردند).
(رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) وارد مسجد شد و ملاحظه فرمود كه عدهاى پيرامون مردى جمع شدند (و به سخنان او گوش فرامى دهند) پيغمبر اكرم (صلىالله عليه و آله ) فرمود: اين مرد، كيست ؟ عرض كردند: (علامه و دانشمندى پرمايه است. حضرت فرمود: علامه يعنى چه ، و ملاك اين عنوان چيست ؟ عرض كردند: اين مرد نسبت بهمسائل مربوط به انساب ، ايام (و روزهاى تاريخى ) عرب و اشعار عربى ، عالمترين وآگاه ترين مردم جامعه عرب زبان است . امام كاظم (عليه السلام ) مى گويدرسول خدا (صلى الله عليه و آله ) پس از شنيدن اين سخن ، فرمود: اين اطلاعات وآگاهيهائى است كه جهل و عدم اطلاع از آن كسى زيان نميرساند، و نيز آگاهى از آن نيزكسى را سود نمى بخشد. علم و دانش (مفيد و سودمند كهجهل و بى اطلاعى از آن براى انسان زيانبار مى باشد) عبارت از سه علم است :
1- آيه محكمه : يعنى علم به اصول عقايد؛ (زيرا براهين و ادلهاصول عقائد عبارت از آيات محكم قرآن مى باشد).
2- فريضه عادله : يعنى علم اخلاق (كه حد وسط افراط و تفريط در خوى و رفتار رامشخص مى سازد).
3- سنت پايدار: يعنى علم به احكام شريعت ومسائل حلال و حرام .
و ماسواى اين سه چيز، نوعى آگاهى زائد وفضل و فزونى بى ارزش مى باشد) (117) .
د - سخنان معصومان چهارده گانه (عليهم السلام ) از كتاب (تفسيرالعسكرى (عليهالسلام ) ) در بيان عظمت علم
1- پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ):
در تفسير منسوب به امام حسن عسكرى (عليه السلام ) راجع به آيه
(( (و اذا اخذنا ميثاق بنى اسرائيل لاتعبدون الا الله و بالوالدين احسانا و ذى القربىو اليتامى ...) )) (118)
مطالب زير جلب نظر مى كند:
اما تفسير كلمه (اليتامى )، براى توضيح اين كلمه بايد گفت كهرسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: خداوند، مردم را به احسان و نيكى نسبت بهيتيمان توصيه و تشويق فرموده و افراد را موظف به سرپرستى از آنان دانسته است ؛زيرا افراد يتيم و بى سرپرست ، پدران (دلسوز و متعهد) خود را از دست داده و از آنانجدا گشته اند. اگر كسى از آنها صيانت كند، خداوندمتعال او را تحت حمايت خود قرار ميدهد. و اگر آنان را از كرم و احترام خويش برخوردارسازد مشمول كرامت الهى واقع مى شود، اگر دست مهر و راءفت خود را بر سر يتيمىبكشد و بدينوسيله او را نوازش و دلدارى كند به تعداد هر موئى كه از زير دست او مىگذرد، خداوند متعال كاخى گسترده تر از دنيا و آنچه در آنست براى او مقرر مى فرمايد،كاخى كه آنچه دلخواه انسان است و چشم ها از ديدن آن ها لذت مى برد، در آن فراهم آمدهاست . چنين مردمان دلسوز و افراد نيكوكار (كه يتيمان را تحت سرپرستى خود قرار مىدهند) در چنين فراخناى لذت بخشى ، جاويدان و پيوسته كاميابند.
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) بدنبال اين بيانرسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) چنين مى گويد: (از لحاظ فقدان سرپرست)، يتيم ديگرى را سراغ داريم كه شرائط و اوضاع زندگانى او، سخت تر (و دردناكتر) از يتيمى است كه پدر خود را از دست داده است ، و او عبارت از كسى است كه از امام ورهبر دينى خود، محروم و جدا گشته است و نميتواند به او دسترسى پيدا كند، و نميداندوظيفه و تكليف او در احكام دينى مورد ابتلاء وى ، چگونه است (يعنى تمام شيعيان مااحساس وظيفه شرعى مى كنند، و چون از پرستار دلسوز خود - يعنى امام و راهبر - محرومگشته اند همانند يتيمى هستند كه پدر دلسوز خود را از دست داده و بى پناه شده اند).
(امام (عليه السلام ) پس از تفسير كلمه يتيم و تعميم آن نسبت به شيعيان جداگشته ازرهبر خويش ، فرمود):
(هان اى مردم ! اگر كسى از پيروان ما - كه به علوم و معارف ما دست يافته است - فردىبى خبر و بى اطلاع از شريعت ما و محروم از مشاهده ما را به شريعت و راه و رسم قوانينما رهنمون مى گردد، چنين فردى ، يتيمى است كه در دامان او قرار گرفته و او همچونسرپرستى است كه از يتيمى بى پدر پرستارى مى كند.
بهوش باشيد، اگر كسى اين فرد بى اطلاع را راهنمائى كند ارشاد او را به عهده گيردو شريعت و راه و رسم ما خاندان پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) را به او تعليم دهد باما در پيشگاه الهى همراه و همگام بوده ، و در جايگاهى قرار مى گيرد كه ما در خور آنهستيم ).
(امام حسن عسكرى (عليه السلام ) پس از ايراد چنين بيانى ، فرمود): اين سخن را من ازپدرم ، نقل كرده ام و او از پدر و اجدادش و آنها ازرسول خدا (صلى الله عليه و آله ) اين سخن را روايت كرده اند).
2- اميرالمؤ منين على (عليه السلام ):
(كسى كه از شيعيان و پيروان ما است و به شريعت و آئين ما عالم و آگاه مى باشد وبتواند پيروان سست عقيده و كم اطلاع ما را از تيرگىجهل و ناآگاهى برهاند، و آنانرا در فضاى نورانى علم بازآرد يعنى از آن علم و دانشى -كه به رايگان در اختيار او قرار داديم - ديگران را بهره مند سازد، در روز رستاخيز (باجلال و شكوه زائدالوصفى ) در ميان مردم مى آيد؛ در حاليكه افسرى نورانى و درخشانبر سر دارد، افسرى كه بر تمام مردم پهنه قيامت پرتوافكن مى باشد و آنرا روشن مىكند، و لباس و پوششى در بر او قرار گيرد كه يك رشته ناچيز از تاروپود آنرانميتوان به بهاى تمام دنيا و آنچه كه در آنست تقويم و ارزيابى كرد. سپس منادى بانگو ندائى بگوش مردم مى رساند و به آنها چنين اعلام مى كند كه اين شخص ، عالم ودانشمندى است كه بايد او را يكى از شاگردان خاندان محمد (صلى الله عليه و آله )برشمرد.
هان اى مردم ! آن كسى كه چنين عالم و دانشمندى ، او را از حيرت و سرگشتگىجهل و نادانى رهانيده است دست بدامن او گردد و پرتو وجودش را چراغ راه خود سازد تا اورا از حيرت ظلمت و تاريكى عرصه قيامت بسوى روشنائى بوستانهاى بهشت راهبرى كند،در نتيجه ، تمام افرادى كه اين دانشمند آنها را به خير و نيكى رهنمون گشت ، و دلهاىقفل خورده و غيرقابل نفوذ آنان را از بركت همت خويش گشوده ساخت ، و درظل مساعى خود تمام تيرگيهاى شبهه و ترديد را ازدل و جان آنان زدود، همراه خود به فضاى نورانى بهشت مى برد.
3- فاطمه زهراء (سلام الله عليها):
(زنى حضور فاطمه زهرا (سلام الله عليها) رسيد و عرض كرد: مادرى دارم كه ضعيفالمزاج است و درباره نماز با اشكالات و مسائلى مواجه مى شود. مرا نزد شما فرستاد باپرسشهاى او را با شما مطرح سازم . فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به پرسش اين زنپاسخ داد. ولى اين زن پرسش ديگرى را مطرح ساخت و آنحضرت پاسخ آنرا بيانفرمود. و همينگونه پرسشهاى متعددى را با آن حضرت در ميان گذاشت كه سرانجام به دهسؤ ال رسيد، و فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به تمام اين سؤ الات ، جوابهاى لازم راايراد فرمود.
اين زن به علت كثرت و تعدد پرسشهاى خويش ، احساس شرمندگى نمود و از بازگوكردن سؤ الات بيشتر، خجالت مى كشيد. به همين جهت عرض كرد: بيش ‍ از اين مزاحمنميشوم . فاطمه زهراى عزيز فرمود: و هر سؤ الى كه به نظر تو مى آيد مطرح كن و ازبازگوكردن آن شرمگين مباش . (آن حضرت براى آنكه اين زن را به طرح سؤ الاتشترغيب و تشويق فرمايد، از او پرسيد): اگر كسى در مدت يك روز، بار گران و سنگينىرا بدوش كشد و آنرا به بالاى بام خانه اى و ساختمانىحمل كند و در برابر آن ، حق الزحمه اى معادل هزار دينار دريافت نمايد، آيا (با داشتن چنانمزد و پاداش فراوانى )، تحمل رنج و زحمت وحمل بار گران بر او ناگوار و غيرقابل تحمل است ؟ عرض كرد: نه . فاطمه زهراء(سلام الله عليها) فرمود: من هم مزدورى مى كنم و خويشتن را اجير و مزدور خدا قرار داده ام .مزد و اجرت من در ازاء پاسخ به هر سؤ الى ، فزونتر از مجموع در و مرواريدى است كهفاصله ميان آسمان و زمين را پر مى كند. پس من شايسته و سزاوارتر از اين باربرمزدور هستم كه در برابر پاسخ به پرسشهاى تو، احساس رنج و زحمت ننمايم . ازپدرم (يعنى رسول خدا) (صلى الله عليه و آله ) شنيدم كه مى فرمود: دانشمندانى كهپيرو مكتب ما هستند در روز قيامت محشور و زنده خواهند شد به گونه اى كه به ميزان علومو دانشها و مساعى و كوششهايشان در جهت ارشاد مردم ، با خلعتها و لباسهاى كرامت وپوششى شكوهمند آراسته مى گردند. بدينصورت كه بر قامت هر يك از آنان هزار هزاريعنى يك مليون خلعت نورانى و درخشان پوشانده مى شود. سپس منادى از جانبپروردگارمان بانگ و ندا درميدهد: اى كسانى كه از ايتامآل محمد (صلى الله عليه و آله ) سرپرستى كرده ايد و آنها را - آنگاه كه دستشان از دامنپدران واقعى آنها يعنى پيشوايان و رهبران دينى كوتاه گشته است - نجات داده ايد؛ اىعلماء و راهبران دينى ! بدانيد كه اين افراد همان شاگردان شما و همان يتيمانى هستند كهشما از آنها سرپرستى كرده و آنها را تعليم داده و از سقوط و نابودى نجاتشان دادهايد. پس بنابراين بايد شما اندام آنها را با خلعتهاى علوم و معارفى كه از شما در دنياتحصيل كرده اند بيارائيد. از پى چنين خطابى ، دانشمندانى كه معلم چنان شاگردانىبوده اند بر قامت اين شاگردان - باندازه معلوماتشان - معلوماتى كه از همين دانشمندانفرا گرفته اند - خلعتها و لباسهاى شكوهمندى را مى پوشانند تا آنجا كه در ميان اينشاگردان افرادى به چشم مى خورند كه صد هزار حله و ديباى بهشتى بر قامتشانپوشانده مى شود. و بدينسان همين شاگردان بر اندام كسانى كه علوم دين را از آنهافراگرفته اند جامه هاى گرانبها و پوششهاى نورانى بهشت را پوشانده و قامت آنها رامى آرايند.
سپس خداوند متعال امر مى كند: بر قامت اين دانشمندانى كه از ايتامآل محمد (صلى الله عليه و آله ) سرپرستى كرده اند، بار ديگر جامه نورانىبپوشانيد تا خلعتهاى آنها را تكميل نموده و چند برابرش سازيد. از آن پس بر حسبفرمان الهى اين پوشاكهاى نورانى و نيز مقام و مرتبت آنها -قبل از آنكه خلعتهاى نورانى را بر قامت شاگردانشان بپوشانند و چند برابرش سازندو نيز قبل از آنكه منزلت و مقام آنها به چند برابر وكمال خود برسد - تكميل مى شود.
(فاطمه زهراء (سلام الله عليها) پس از پايان بردن اين سخن پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به آن زن گفت : هر رشته تاروپود اين جامه ها از تمام پديده هائى كه آفتاب برآنها مى تابد يك مليون بار، باارزش تر و بهتر است . و پديده هائى كه آفتاب برآنها مى تابد فاقد ارزش مى باشد؛ زيرا آنها آميخته به ظلمت و تاريكى و دستخوشكدورت و تيرگى هستند.
(سخنان فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و بيان پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) اين حقيقت را براى ما بازگو مى كند كه علماء و دانشمندان و نيز دانشجويان - البتهدانشمندان و دانشجويانى كه در جهت كسب بينش دينى و الهى مى كوشند - در روز قيامت بهچنان مرتبتى تعالى مى يابند كه سراپا نور و روشنائى اند، و هيچگونه حاجب و پردهاى تاريك كننده در برابر ديدگان آنها براى رؤ يت حق و حقيقت وجود نخواهد داشت . همگىسراپا چشم اند و تمام وجود آنها بصيرت و بينش و روشنى است و ناچيزترين ابهامى دربرابر پرتو و ديد و بينش خيره كننده آنان وجود ندارد).
4- امام حسن مجتبى (عليه السلام ):
(اگر كسى يتيم آل محمد (صلى الله عليه و آله ) يعنى دانشجوى دينى را سرپرستىنمايد، و به جاى پدر و اولياء دلسوزش وى را تحت مراقبت خويش قرار دهد، يتيمى كهدر ورطه جهل و بى اطلاعى فرو رفته است ، چنانچه او راازجهل برهاند و امور مشتبه و بهم آميخته و ابهام آميز را براى او توضيح دهد و شبهه را ازدل او بزدايد (تا بتواند حقايق و واقعيات را از ميان آن امور بازيابد، و به تاءميننيازهاى مادى او نيز قيام نمايد يعنى ) از نظر آب و آذوقه ، نياز وى را برآورده سازد،برترى و برجستگى مقام و تابندگى وجود او همچون برجستگى و تابندگى خورشيدنسبت به (سها) (119) و ستاره كم نور است . (120)
5 - امام حسين (عليه السلام ):
اگر كسى عهده دار سرپرستى يتيم و فرد بى سرپرستى گردد، يتيمى كه محنت وابتلاء ما به استتار، ميان او و ما جدائى و فاصله به وجود آورده است اگر با همان علوم ومعارفى كه از ناحيه ما بدو فائض گشته و رسيده است مواسات و هميارى را با وى درپيش گيرد، و او را به تعاليم ما آشنا سازد، و سرانجام با ارشاد خود، او را به حق وحقيقت رهنمون گردد (چنين سرپرست و معلم ، با تعبيرى مهرآسا و سخنى محبت آميز موردخطاب الهى قرار گرفته و) خداوند به او مى گويد.
اى بنده بزرگوار، (بنده اى كه دردآشنا بوده ) و بار هم و غم ديگران را بدوش كشيده وبا آن همدردى و دلسوزى كرده اى ، بدان من كه خداى تو هستم سزاوارترم كه بدينسانتو را نيز مشمول چنين كرامت و بزرگوارى قرار دهم . (خداوندمتعال پس از چنان خطاب محبت آميزى ) به فرشتگان مى گويد:
اى فرشتگان ، برابر هر حرف و سخنى كه اين بنده من به ديگران تعليم داده است ،هزار هزار كاخ و منزلگاههاى متنوع و آرام بخش را در بوستانهاى بهشت براى او فراهم ومقرر سازيد. و هرگونه نعمتهائى را كه در خور اين كاخها و پناهگاههاى آسايش بخش مىباشد بدآنها ضميمه نمائيد)، (تا به پاس تعليم و بيدارگرى ديگران ، از چنانكرامت ها و عناياتى برخوردار شود).
6- على بن الحسين ، امام سجاد (عليه السلام ):
(خداى (عز و جل ) به موسى (عليه السلام ) وحى فرمود: اى موسى ! محبت مرا به سوىبندگانم جلب كن و مرا بشناسان و محبوب خلقم قرار ده ، و محبت آنانرا نيز به سوى منجلب كن (تا ميان من و خلق من ، محبت و دوستى و عشق و علاقه ، مبادله گردد، و حب ودلبستگى بر روابط ما حكومت كند). موسى عرض كرد: براى ايجاد چنين محبتمتبادل ، چه راه و رسمى را در پيش گيرم ؟ فرمود: الطاف و نعمتهاى مرا به يادشان آورتا محبت و توجه آنها به طرف من معطوف گردد.
اى موسى ! اگر بتوانى بنده گريزپايم را كه از درگه من فرارى گشته است به منبازگردانى و يا، بنده گم كرده رهى را كه از حريم من دور گشته به حريم كرامت وعنايتم رهنمون سازى (تا او پناهگاه واقعى خود را بازيابد) اين كار تو بهتر و پرارزشتر از آنست كه صد سال مرا به گونه اى بندگى كنى كه روزها را روزه دار، و شب هارا در نيايش و مناجات ، خيزان و بيدار باشى .
موسى (عليه السلام ) عرض كرد: چنين بنده گريزپائى كه از درگه تو گريخته استچگونه آدمى است ؟ فرمود: گناهكار و مجرمى است كه از فرمان من سرپيچيده و در برابردستورم تمرد كرده است .
سپس موسى (عليه السلام ) گفت : اين بنده گم كرده ره - كه از حريم تو دور گشته است- كيست ؟ فرمود: كسى كه امام زمان و راهبر واقعى عصر و دوره خويش ‍ را شناسائى نكردهاست ؛ و نسبت به او فاقد علم و از او غائب است . تو بايد امام زمان غائب از او را بدومعرفى كنى ، آنهم پس از آنكه شخصى كه نسبت به شريعت دين او آشنا است وى راشناسائى كرد، تو، به اين شخص گم كرده ره ، شريعت امام زمان و آئين بندگىپروردگارش و راه و رسم وصول به رضاى او را مى شناسانى .
همو فرمود: (پس بنابراين بشارت دهيد به علماء شيعه و پيرو ما، كه از پاداش عظيم وجزائى فراوان برخوردار مى گردند) (121) .
7- محمد بن على ، امام باقر (عليه السلام ):
(عالم و دانشمند همانند كسى است كه شمع فروزانى را (در تاريكى ) همراه خويشگرفته و بدينوسيله بر تاريكى شب چيره گشته و فضاى پيرامون خود را براى مردمروشن مى كند. بديهى است هركسى كه در پرتو روشنائى آن شمع ، در شناسائى راهخويش ، توفيقى بدست مى آورد (و راه را از چاه باز مى يابد) دعاى خير خود را نثار اينشخص مى كند.
بدينسان عالم و دانشمند با شمع و چراغ علم و دانش ، تاريكيهاىجهل و سرگشتگى را از پيرامون (افكار و احساسات ) خود و مردم مى زدايد، ومشعل فروزان علم و بصيرت ، فضاى انديشه و احساس جامعه را روشن مى سازد. هر كسىكه از اين پرتو درخشان و چراغ فروزان علم ، روشنائى گيرد تا از اين رهگذر از وادىحيرت و سرگردانى بيرون آيد و يا بدانوسيله از ظلمتجهل رهائى يابد، چنين فردى (در سايه برخوردارى از علم ) از آتش دوزخ آزاد است ، وآزادى او مرهون ارشادات آن عالم و دانشمند مى باشد.
خداوند متعال آن عالم و دانشمندى كه چنين فردى را از آتش دوزخ رهائى بخشيده است بهشمار هر تار موى او پاداشى نصيب وى مى گرداند كه پرارزش تر از پاداش صدقه وبخششهاى مالى است كه هموزن صد هزار خروار (122) پولى باشد كه نابجا وبرخلاف امر الهى به ديگران انفاق گردد. (چنين بخششى نه تنها نميتواند پاداشى رانصيب بذل كننده آن سازد) بلكه بار گران و عواقب نامطلوبى را براى او به بار مىآورد. ولى خداوند به جاى هر تار موى شاگرد و متعلم ، پاداشى را نصيب معلم مى سازدكه عظيم تر از پاداش هزار ركعت نمازى است كه در كنار و نزديك آن برگزار مى گردد.
8 - جعفر بن محمد، امام صادق (عليه السلام ):
(دانشمندان شيعه و پيرو ما، مرزبانان حدود و ثغورى هستند كه در آنسوى مرزها، شياطينو ديوان و ددان و همكاران شياطين در كمين نشسته و در رفت و آمدند. دانشمندان شيعه ، مانعخروج و يورش و غلبه اين اهريمن و اهريمن گرايان نسبت به شيعيان مستضعف مى باشند،(شيعيانى كه از لحاظ ايمان و اعتقادات دينى كاملا مجهز نيستند).
آرى دانشمندان شيعه (همچون سد استوارى )، از تسلط ابليس و پيروان بد سيرت شيطانبر شيعيان جلوگيرى مى نمايند (تا انسانيت و معنويت آنان به دست چنين دزدان ويغماگرانى از دست آنان ربوده نشود).
هان اى شيعيان ما، اگر كسى از شما در كمين چنان اهريمن صفتان بنشيند و در چنين پايگاهى، موضع گيرد (و از مرزهاى اسلام و معنويت ، پاسدارى و نگاهبانى كند و مانع نفوذ افكارپليد و نيرنگ وار شياطين و بدخواهان جامعه انسانى گردد) هزار هزار بار (يعنى يكميليون بار) از مجاهد با روم و ترك و خزر، برتر و گرانقدرتر است ؛ زيرا چنيندانشمند و مرزبان علم خاندان پاك پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از اديان يعنى آئين هاىدينى دوستداران ما دفاع نموده (و از انسانيت و معنويت جامعه هاى پيرو ما حمايت مى كند)، درحالى كه سربازانى كه در آوردگاه روم و ترك و فارس مى جنگند از پيكرها و اندامهاىجسمانى ، و ابدان دوستان ما دفاع مى نمايند)، (و قطعا دفاع از حريم دين و معنويت ،پرارج تر از دفاع از حريم ابدان و جهات جسمانى است ).
9- موسى بن جعفر، امام كاظم (عليه السلام ):
اهميت وجود يك فرد فقيه و واجد بينش دينى - كه فرد بى سرپرست و محروم از دركمحضر ما و بهره نابرده و تهى دست از علوم و معارف ما را (ازجهل و نادانى ) رهائى مى بخشد - بدان پايه داراى اهميت است كه از ديدگاه شيطان وراندگان از درگاه رحمت الهى ، وجود چنين فقيهى طاقت فرساتر وتحمل ناپذيرتر از وجود هزار عابد مى باشد؛ زيرا اهتمام و كوشش عابد به خود اومحدود است (و صرفا غم خويش را به دل دارد و ميخواهد فقط خود را نجات دهد)؛ در حاليكهيك فقيه و عالم آگاه به احكام الهى نه تنها اهتمام و عنايت خود را در نجات خويشتن بكارميدارد، بلكه اهتمام و كوشش او (همه گير و آنچنان گسترده است كه ) تمام بندگان خدا -اعم از زن و مرد - را در بر مى گيرد (و تمام آنانرا زير چتر عنايت خويش قرار ميدهد) وآنانرا از دست اغواى شيطان و راندگان درگاه الهى رهائى مى بخشد.
بدينسان است كه يك فقيه و عالم دينى (فقيهى كه نسبت به ديگران احساس تعهد ومسئوليت مى نمايد) بر هزار عابد و بلكه بر هزار هزار عابد فضيلت و برترى دارد).
10- على بن موسى ، امام رضا(عليه السلام ):
(در روز رستاخيز به فرد عابد و زاهدى - كه كناره گير و بيگانه از مردم است - چنينخطاب مى شود: مرد خوبى بودى ، همت و كوشش تو در ذات و شخص ‍ خودت محدود بود. وچون در زندگانى ، بارى بر دوش ديگران نبودى (و از خويشتن حمايت كردى ) بنابراينبه بهشت درآى (ولى بايد بدانى كه حق ندارى ديگران را با خود همراه سازى ؛ چوناثر وجودى تو از مرز نجات خودت تجاوز نمى كرد)؛ در حاليكه فقيه و عالم آگاه بهموازين دين (كه احساس رسالت و مسئوليت مى كرد) خير او به ديگران مى رسيد و آنان رااز دشمنانشان رهائى مى بخشيد، و نعمت هاى بهشت الهى را نسبت به آنان سرشار مىساخت ، و در نتيجه ، عوامل جلب رضاى الهى را در برابر آنها گشوده و روشن مى نمود؛لذا در روز قيامت در خطاب به او مى گويند:
اى كسى كه افراد يتيم و بى سرپرست آل محمد (صلى الله عليه و آله ) را تحتتكفل و سرپرستى خود قرار داده و افراد سست ايمانى را كه از دوستان ما بودند به حقو حقيقت رهنمون شدى ، (در اين عرصه دهشتناك و بلاخيز) درنگ كن (تا ديگران را زير چترحمايت خويش قرار دهى ) و براى هركسى كه از تو بهره اى گرفته و يااز تو، علم ودانشى آموخته است وساطت و شفاعت كن . او تا آن اندازه درنگ مى كند كه در طى آن گروههاو گروههاى فراوانى در ظل شفاعت او وارد بهشت مى گردند. اين گروهها كه به صد هزارنفر ميرسد - به چنين افتخارى نائل مى شوند. تا ده بار، كلمه (فئام ) را تكرار كرديعنى ده گروه صد هزار نفرى به بهشت درآيند.
اين گروه هاى چشمگير و فراوان - عده اى - شاگردان بدون واسطه او هستند و عده اىديگر، شاگردان شاگردان او مى باشند كه از هنگام تعليم تا روز قيامت با وسائط دورو درازى از شاگردان و جيره خواران مكتب اين عالم آگاه دينى به شمار مى آيند.
بنگريد (فاصله ره از كجا تا به كجاست ) و چه تفاوت عظيمى ميان مقام و مرتبت علم ودانشمند متعهد دينى از يكطرف ، و مقام و مرتبت زهد و عبادت و زاهد و عابد از طرف ديگروجود دارد) (و لذا عالم و عابد را نميتوان با وجود چنين امتياز شگرفى با هم مقايسهنمود).
11- محمد بن على ، امام جواد(عليه السلام )
(اگر كسانى كفالت و سرپرستى ايتام آل محمد (صلى الله عليه و آله ) را به عهدهگيرند، ايتامى كه از پدر روحانى و امام و راهبر دينى خود جدا گشته و از آنها محروممانده اند و در وادى جهل و نادانى دچار سرگردانى گشتند، و همچون اسيرانى در دستشياطين خود و هوسهاى شيطانى گرفتار آمدند، و زير فشار آرمانهاى پليد و آلودهدشمنان بدخواه و ناسزاگوى ما با دشوارى و تنگنا مواجه هستند، اگر دانشمندانى چنينمصيبت زدگانى را از دست چنان موجودات آلوده و چنين حالاتى برهانند و با زدودن وسوسههاى فتنه انگيز شيطان از دل آنها، آنانرا از حيرت و سرگشتگى و قهر شياطين نجاتدهند، و ناسزاگويان و بدخواهان ما را - در ظل حجت هاى الهى و رهنمودهاى پيشوايان دينىشيعيان ما - مقهور و منكوب سازند (چنين دانشمندانى در پرتو اينگونه كوششهاى بىدريغ خويش - در پيشگاه الهى - با معيارها و مدارج و منازلى فزونتر از معيارهاى زير،بر عابد و فرد پارساخوى ، فضيلت و برترى دارند:
فزونتر از برترى آسمان بر زمين ، عرش بر كرسى ، حجب و سراپرده هاى الهى برآسمان .
آرى تفاوت موقعيت عالم و عابد و برترى عالم بر عابد، همچون تفاوت موقعيت وبرترى ماه تمام شب چهارده بر كورترين و نهان ترين ستارگان آسمانى است ).
12- على بن محمد، امام على النقى (عليه السلام ):
(اگر پس از غيبت قائم يعنى حضرت ولى عصر(عجل الله تعالى فرجه الشريف )، دانشمندانى به ثمر نميرسيدند كه مردم را در جهتآنحضرت (و قطب دائره امكان و كانون بقاء و هستى جهان ) دعوت و راهبرى كنند، و بهوجود سرشار از خير و بركت آنجناب رهنمون گردند، و از دين و آئين الهى در سايه حجتهاى آسمانى دفاع نمايند، و بندگان ضعيف خدا را از دامهاى ابليس و ابليس مآبانبرهانند، و نيز از كمند دشمنان ما كه زمام قلوب شيعيان ضعيف الايمان ما را همچون كشتىكه ساكنانش را در اختيار دارد به دست گرفته اند - نجات بخشند، (آرى اگر اينگونهدانشمندان دينى متعهد و مسئول ؛ نمى بودند)، در پهنه گيتى هيچكسى باقى نمى ماند جزكسانى كه بايد آنها را از دين و آئين پروردگار، روى گردان و مرتد برشمرد.(بركات وجود چنان دانشمندانى است كه مى تواند حفاظى نيرومند براى صيانت وپاسدارى دين خدا و ديندارى مردم باشد).
اين گروه از علماء و دانشمندان از برترين مزايا و والاترين مقام و مرتبت در پيشگاه خدابرخوردارند).
13- حسن بن على ، امام حسن عسكرى (عليه السلام ):
علماء و دانشمندانى كه در ميان پيروان مكتب ما خاندان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله )بسر مى بردند، درباره دوستان مستضعف ما و مردمى كه به ولايت و امامت و رهبرى مادلبستگى دارند بى تفاوت نمى مانند، و به تقويت ايمان و تاءييد آنان بپامى خيزند وآنها را از هر گونه استضعافى مى رهانند. چنين دانشمندانى در روز رستاخيز (بطرزبسيار شكوهمند و افتخارآميزى ) در جمع مردم عرصات محشر، نمودار مى شوند كه درخششافسرهائى كه بر سر دارند پرتوافكن پهنه قيامت است . آرى بر سر هر يك از آنها درروز قيامت ، تاج و افسرى نهاده ميشود كه انوار و پرتو آن مسافاتى از پهنه قيامت راروشن مى سازد كه بايد عرض و طول و پيرامون آنرا در مدت سيصد هزارسال پيمود. شعاع انوار اين تاجها و افسرها سرتاسر اين عرصه را زير پوشش خودقرار ميدهد.
در چنين روزى ، هر فردى كه تحت سرپرستى علماء و دانشمندان دينى (از خرمن و اندوختههاى بينش و بصيرت آنان خوشه اى برداشته ) و با مساعى آنان از فضاى تيرهجهل و نادانى ، رهيده ، و تحت تعليم آنان از وادى سردرگم حيرت و سرگردانى بيرونآمده (و در محيطى روشن و نورانى راه يافته است ) چنين شاگرد ره بازيافته ، به شاخهو شعبه اى از پرتو انوار اين دانشمندان ، خويشتن را پيوند مى دهد. پيوندى كه او را بهمنازل و مقامات رفيع و ارجمندى برمى فرازد تا آنجا كه با علماء و دانشمندان در قله هاىرفيع بوستانهاى بهشت همطراز مى شود و در برابر آنها قرار مى گيرد.
آرى چنين شاگردانى در منازل و كاخهائى از بهشت ماءوى مى گيرند كه آنمنازل در جوار استادان و معلمان آنها آماده گشته است . (و سرانجام به اين افتخار دست مىيابند) كه در پيشگاه امامان و پيشوايانى قرار گيرند كه اين دانشمندان ، آنها را به ايدهها و آرمانهاى آن امامان دعوت مى كردند.
ولى هيچيك از بدخواهان و دشمنان ما خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله )، تابتحمل چنان اشعه اى را - كه از اين تاجها و افسرها برمى خيزد - ندارند. اين اشعه ،نيروى ديد و بينائى آنها را از كار انداخته و حس سامعه و شنوائى آنانرا فلج مى سازد وزبان آنها را نيز لال مى گرداند. اين اشعه (به علت عدم لياقت و فقدان شايستگى آنان )به چنان نيروى كوبنده اى مبدل مى شود كه از لهيب آتش جهنم ، سخت تر و فرساينده تراست . اين اشعه (بجاى آنكه دشمنان ما را به سوى نجات و رهائى از گودالهاى دوزخرهنمون گردد) آنانرا با خود برداشته تا آنگاه كه آنها را به طرف خازنان دوزخپرتاب مى كند، و آنان نيز اين افراد بدخواه را به ميان آتش دوزخ مى سپرند).
14- حضرت ولى عصر، امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ):
(حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) درذيل يكى از توقيعات شريف خود - كه در پاسخ بهمسائل اسحق بن يعقوب مرقوم فرمود - علماء و دانشمندان آگاه به احاديث را به عنوانمرجع و پناهگاه واقعى در حل معضلات و مسائل پيچيده و حوادث و رويدادهاى زندگانىمعرفى نمود كه بايد در شناخت وظائف انسانى و معنوى - به هنگام برخورد بامسائل مختلف زندگانى - به آنان مراجعه نمود. آنحضرت براى آنكه شيعيان ، مرجعخويش را در بازيافتن تكاليف انسانى و الهى شناسائى كنند و در انجام وظائف خويش ،احساس آرامش نمايند، فقهاء و محدثان رواياتاهل بيت را تكيه گاه مطمئنى معرفى فرمود، و رسميت فتواى آنان را بدينگونه اعلامنمود: (هرگونه مسائلى كه با آنها مواجه هستيد (و به تكاليف الهى و انسانى خود درآن مسائل آگاه نيستيد) به روات و حاملان احاديث و مسئولان تعاليم ما (يعنى فقهاء ومحدثين و سخنگويان ما) مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من نسبت به شما مى باشند و من نيزحجت خدايم ). (123) (و اينان در حجيت فتوى و سخن هاى خويش ، با من همطراز مىباشند، و لذا بايد با جان و دل فرمان آنها را پذيرا باشيد).
احاديثى كه از نظر خوانندگان محترم گذشت نمونه هائى از رواياتى است كه راجع بهارزش علم و علماء و متعلمان از معصومين (عليهم السلام ) به ما رسيده است (اگرچهاينگونه احاديث كه نمايانگر شرف و فضيلت علم و دانش مى باشد بى اندازه فراوان وچشمگير است ) ولى ما به منظور رعايت اختصار در تدوين كتاب و مناسبات مربوط بهموضوع بحث ، به ذكر همين مقدار از احاديث بسنده نموديم .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation