بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آداب تعلیم و تعلم در اسلام, دکتر سید محمد باقر حجتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ADA00001 -
     ADA00002 -
     ADA00003 -
     ADA00004 -
     ADA00005 -
     ADA00006 -
     ADA00007 -
     ADA00008 -
     ADA00009 -
     ADA00010 -
     ADA00011 -
     ADA00012 -
     ADA00013 -
     ADA00014 -
     ADA00015 -
     ADA00016 -
     ADA00017 -
     ADA00018 -
     ADA00019 -
     ADA00020 -
     ADA00021 -
     ADA00022 -
     ADA00023 -
     ADA00024 -
     ADA00025 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

در شرف و فضيلت علم و دانش و دانشمندان و دانشجويان از ديدگاههاى مختلف
مقدمه :شرف و فضيلت علم و دانش و دانشمندان و دانشجويان از ديدگاههاى مختلف 
(اين مقدمه كه به منظور ارائه شرف و ارزش علم و علماء و متعلمين ، تحرير مى شود)متضمن پاره اى از تنبيه و هشدارى است كه نمايانگر فضيلت دانش از ديدگاه قرآن و حديثو دليل عقل مى باشد، و ضمنا والائى و عظمت مقام حاملان علم و متعلمان را نيز گوشزد مىسازد، و نشانگر آنست كه خداوند متعال نيز به شاءن و مقام عالم و متعلم عنايت خاصىمبذول داشته و آنانرا از ساير طبقات ديگر ممتاز ساخته (و شخصيت آنها را ارج نهاده وامتياز و برجستگى ويژه اى براى آنان قائل شده است ).
الف - عظمت و شكوه علم و علماء و متعلمان از ديدگاه قرآن كريم 
بايد توجه داشته باشيم كه خداوند متعال ، علم و دانش را علت كلى و اساسى آفرينشهمه پديده هاى هستى جهان - اعم از آسمان و زمين - معرفى كرده است . همين نكته براى نشاندادن عظمت و ارزش علم و علماء و افتخار آنها، بهتريندليل گويا و قاطع ترين گواه مى باشد.
وقتى خداوند متعال ميخواهد چشم بصيرت انسان را در برابر اين نكته و حقيقت باز كند ودلهاى خردمندان را در مقابل اين واقعيت ، آگاه و بيدار سازد در نبشتار استوار بنياد و كتابآسمانى خود مى فرمايد:
(( (الله الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهنيتنزل الامر بينهن لتعلموا ان الله على كل شى ء قدير) )) (27)
خدائى كه هفت آسمان را آفريد و زمين را همسان و همانند با آن خلق كرد (تا فرمانش مياناين دو پديده شگرف فرود آيد). هدف اين است كه از علم و بصيرت برخوردار گرديد،بصيرتى كه شما را به قدرت و توانائى همه گير و گسترده خداوند رهنمون باشد.
براى روشن شدن مسئله فضيلت علم - بويژه علم به توحيد و يگانگى خداىمتعال - همين آيه كفايت مى كند، بالاخص علم توحيد يعنى اطلاع از يگانگى و يكتائىپروردگار عالم كه اساس و بنياد هر دانش ، و محور هرگونه شناخت و معرفت است ؛(يعنى همه دانشها و معارف ، سرانجام ، انسان را به خدا رهنمون مى گردد). بهمين جهتپروردگار عالم ، دانش و معرفت را از لحاظ شرافت و ارزش در اوج همه مراتب و مقاماتقرار داده است .
خداوند متعال با نخستين نعمت خويش - يعنى علم و بينش -، بر آدم ابوالبشر منت نهاد؛ آنگاهكه پروردگار جهان ، آدم را آفريد و او را از بوته تيره عدم رهائى بخشيد و لباسنورانى هستى را بر قامت وى پوشاند، بر او از آن جهت منت گذارد كه وجود او را با زيورعلم بياراست . لذا در اولين سوره اى كه بر پيامبرش ‍ محمد (صلى الله عليه و آله )فرو فرستاد ارزش علم و دانش را بازگو فرموده و بر تمام افراد بشر چنين منت نهادهكه در ميان تمام پديده هاى هستى ، وجود آنان را با علم ، ويژگى بخشيده و مشخص وممتازشان ساخته است ، آنجا كه مى فرمايد:
(( (اقرء باسم ربك الذى خلق ، خلق الانسان من علق ، اقرء و ربك الاكرم ، الذى علمبالقلم ) )) (28) .
اى پيامبر، بنام پروردگارت خواندن را آغاز كن ، پروردگارى كه آفريننده است . انسانرا از خون بسته و لخته شده و يا چيزى شبيه كرم و زالو آفريد. بخوان اى پيامبر، وپروردگار تو كريم ترين كريمان است ، از آنجهت كه با خامه و قلم ، بشر را با علم ودانش آشنا و ماءنوس ساخت .
بايد دقت نمود كه خداوند با چه كيفيتى كتاب آسمانى مسلمين را افتتاح فرمود، و با چهطليعه اى برگهاى زرين اين نبشتار اعجازآميز را آغاز كرد. كتابى كه بيهوده سخن درپيش و پس آن راه ندارد، و از وجودى منشاء گرفته است كه در عين دانائى ، در تمام جوانبگفتار و رفتارش ستوده است .
اين كتاب الهى ، نخست با سخن از نعمت ايجاد عالم و آدم ، آغاز گرديده ، و سپس نعمت علم وبينش را بلافاصله به گوش هوش انسان ميخواند.
كمترين دقت و تاءمل در اين آيات ، انسان را واميدارد كه چنين بينديشد كه : اگر در اين موقفو جايگاه - پس از نعمت ايجاد - نعمت و احسانى والاتر از علم وجود مى داشت ، خداوند، انسانرا بويژه با چنين احسان ، و نعمتى - يعنى علم - ممتاز نمى ساخت (و بلافاصله از نعمتهاىديگر ياد مى كرد) و نور هدايت و طريق هدايت به صراط مستقيم را با علم آغاز نمى فرمود،آنهم به گونه اى كه براعت و تناسب ديباچه و مطلع با مباحث و مطالب قرآن كريم ودقايق معانى و حقايق بلاغت در چنين افتتاحى نيز جلب نظر مى كند.
بعضى از دانشمندان در توضيح وجوه و جهات تناسبى كه در آيات نخستين سوره (علق) به چشم مى خورد بيانهاى جالبى دارند. توضيح آنكه : بخشى از آيات اين سورهمربوط به آفرينش انسان است كه او از خون لخته شده يا چيزى شبيه زالو بوجود آمد.بخش ديگر اين سوره در بيان اين حقيقت است كه خداوند به انسان ، حقايقى را آموخت كهقبلا درباره آن حقائق ، اطلاع و آگاهى نداشته است . با توجه به دو توجيه زير بهنظم جالب و ترتيب سنجيده اين آيات پى مى بريم :
1- خداوند در اين آيات از نخستين مرحله و حالات انسان در دوران جنينى ياد مى كند كه اوبصورت خون لخته شده و يا همچون زالوئى كه به جدار رحم مادر چسبيده تكون مىيابد. و از چنين مرحله اى پست و تنفرانگيز، حيات و زندگانى خود را آغاز مى كند. و همينموجود غيرقابل توجه و اشمئزازآور، چنان تكامل مى يابد كه در اوج همه پديده هاى هستىاز نظر كمالات قرار مى گيرد. يعنى انسانى كه در چنين حضيض و نشيب دوران جنينى ، واردعرصه حيات گرديد چنان اوج مى گيرد كه بصورت يك انسان عالم و آگاه ، بهوالاترين مراحل حيات دست مى يابد.
گويا خداوند از رهگذر اين آيات به انسان هشدار مى دهد كه اى انسان ! تو در نخستينمراحل حيات ، در چنين وضع و شرائطى ، زندگانى را آغاز كردى ، شرائطى كهنمايانگر منتهاى پستى و ابتذال تو بوده است . و اين همان توئى كه در واپسينمراحل زندگانى به چنان پايه و مرتبتى تعالى مى يابى كه عاليترينمنازل شرافت و پرارج ترين دوران زندگانى انسان و والاترين نحوه وجود در ميان همهپديده هاى هستى است .
اين سخن بر اين اساس است كه چون علم و دانش ، شريفترين حالات ارج آفرين انسان مىباشد؛ زيرا اگر - جز علم - جهات و حيثيات ديگرى معيار برترى انسان به شمار ميرفت، و اين حيثيات از لحاظ اهميت در درجه اول قرار ميداشت . چنين شايسته بنظر ميرسد كهخداوند در اين مورد - بلافاصله پس از گفتار درباره آفريش عالم و آدم - از اين حالات وحيثيات ، سخن بميان ميآورد.
همين نكته اساسى است كه ترتيب منطقى آيات مذكور را به ما ارائه داده و تناسب عميق آنراروشن مى سازد.
2- توجيه در اثبات تناسب و همبستگى درخور ترتيب آيات نخستين سوره (علق ) آنستكه خداوند (در پى سخن از آفرينش جهان و انسان ) مى فرمايد:
(( (و ربك الاكرم ، الذى علم بالقلم ، علم الانسان مالم يعلم ) )) (29) .
و پروردگار تو، كريم ترين كريمان است ؛ از آنجهت كه با خامه و قلم ، علم و آگاهى رابه وى ارمغان داده است كه از آن محروم بود (و از اين رهگذر، كرامت والاى خود را بدوارزانى داشته است ).
اين ترتيب موجود در گفتار الهى ، نكته ديگرى را به ما اعلام مى كند؛ ولى پيش از آنكهنكته مزبور را توضيح دهيم بايد مقدمة بگوئيم :
در علم اصول فقه ، چنين مقرر و مسلم گرديده است كه (ترتب حكم بر وصف ، مشعر بهعليت آن وصف براى حكم مذكور است ) (بعبارت ديگر: اگر حكمى ، مبتنى بر وصف وحالتى خاص باشد به اين نتيجه مى رسيم كه اين وصف و حالت ، علت آن حكم مىباشد). توضيح اين قاعده اصولى درباره آيات سوره علق ، بدينگونه است : خداوندمتعال به وصف (اكرميت ) و والا بودن كرامتش از آن جهت توصيف شده است كه چون علم ودانش را به بشر ارزانى داشته است . اگر هر مزيت ديگرى - جز علم و دانش - معيارفضيلت بشمار مى رفت شايسته بود همان مزيت با وصف (اكرميت ) پروردگار درضمن آيات ، قرين و همپايه گردد، و آن مزيت بعنوان معيار كرامت والاى خداوند بشمار آيد.
كرامت الهى در طى اين آيات در صيغه و قالب(افعل تفضيل ) يعنى با تعبير (الاكرم ) بيان شده است و چنين تعبيرى به ما مىفهماند كه عاليترين نوع كرامت پروردگار نسبت به انسان ، با والاترين مقام و منزلتاو - يعنى علم و دانش وى - همطراز است . (بعبارت ديگر: بايد والاترين كرامت پروردگارجهان را در اعطاء علم و دانش به بشر، جستجو كرد).
بنابراين چنين ترتيبى ، علت (اكرميت ) خداوندمتعال را براى ما روشن مى كند و آن عبارت از تعليم و اعطاء علم به انسان مى باشد.ضمنا به ما هشدار مى دهد كه اعطاء نعمت علم و دانش به انسان ، نمايانگر والاترين كرامتالهى نسبت به بشر مى باشد.
فرازهائى ديگر از شكوه و عظمت علم و علماء:
خداوند متعال مسئله پذيرش حق و ملازمت و همبستگى با آن را بر اساس تذكر (و خوديابى )و خدايابى انسان قرار داده ، و تذكر و خدايابى را بر پايه خشيت و بيم از خويشتنمبتنى ساخته است . و نيز خشيت و تقوى را ويژه جامعه علماء و دانشمندان معرفى كرده استآنجا كه مى فرمايد:
(( (سيذكر من يخشى ) )) (30)
آنكه از خدا بيمناك است بزودى خود و خداى خويش را بازمى يابد. (و قلبش بيادپروردگار، آرام گيرد)
و يا مى فرمايد:
(( (انما يخشى الله من عباده العلماء) )) (31)
در جمع بندگان الهى فقط علماء هستند كه خداشناس اند، و ترس و بيم از او و حس تقوىو پرهيزكارى در دل آنها راه دارد.
و نيز خداوند از علم به (حكمت ) (و استوارانديشى و سنجيدگى گفتار و رفتار) تعبيرفرموده است . و حكمت را نيز سرشار از شكوه و عظمت و خير و بركت معرفى كرده استچنانكه مى فرمايد:
(( (و من يوت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا) )) (32)
و كسى كه از حكمت و دانش و استحكام در انديشه و گفتار و رفتار برخوردار باشد بايدبداند تحقيقا به خير و بركت فراوانى دست يافته است .
حاصل و فشرده سخن مفسران قرآن كريم در تفسير كلمه (حكمت ) عبارت از پند واندرزهاى قرآن كريم و آگاهى و بصيرت و نبوت است . اگر كسى از چنين آگاهى هائىبهره مند گردد بدون شك ، خير و بركت فراوانى را عائد خويش مى سازد؛ چون همه اينآگاهى ها از مجراى علم و دانش به روى انسان چهره مى گشايد.
خداوند در مقام بيان منزلت والاى يحيى (عليه السلام ) مى فرمايد:
(( (و آتيناه الحكم صبيا) )) (33)
ما به يحيى عليه السلام - آنگاه كه كودكى بيش نبود - حكمت و حكم و داورى متين و راءى وانديشه اى استوار عطا كرديم .
و يا آنگاه كه مى خواهد شخصيت شكوهمند خاندان ابراهيم پيامبر (عليه السلام ) را بهجهان بشريت اعلام نمايد از آن مجرى بيان مى كند كه حكمت ونزول كتاب آسمانى را به وى ارزانى داشته و چنين مى فرمايد:
(( (فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمة ) )) (34)
ما به خاندان ابراهيم ، (فرستاده بت شكن خود) نبشتار آسمانى و حكمت و انديشه و گفتارو رفتار استوار عطاء نموديم .
كلمه (حكم ) و (حكمت ) در اين دو آيه به معنى علم و دانش است ؛ چون عالم و دانشمند،استوارتر از جاهل و نادان مى انديشد و گفتار و رفتار او با متانت و استحكام و سنجش وابرام ، تواءم است .
خداوند متعال دانشمندان را برتر و والاتر از همه رده هاى ديگر جامعه هاى انسانى معرفىفرموده ، و آنان را در تارك تمام طبقات مردم قرار داده است ، و امتياز و ويژگى آنان رانسبت به ساير افراد، چنين بازگو مى فرمايد:
(( (هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذكر اولوا الالباب ) ))(35)
آيا آنان كه با سلاح علم مجهزند و افرادى كه باجهل و نادانى دست به گريبان اند با هم برابرند (آيا ميتوان اين دو دسته را در يك ردهقرار داده و با يك ديد به آن نگريست ؟) صرفا انديشمندانند كه تفاوت عظيم و بعدمسافت معنوى اين دو گروه را درك ميكنند و امتياز ميان آنانرا باز مى يابند و از اين رهگذرپند مى گيرند.
آرى خداوند متعال در خلال آيات قرآنى ، سلسله واژه هائى آبدار و پرمعنى را در نقطهمقابل واژه هائى ديگر قرار داده است تا از اين رهگذر، اوصاف و مزاياى گويائى رادرباره دانشمندان متذكر گردد. چنانكه با بكار بردن لغات ديگر، اوصاف واحوال گروه بى بهره از علم را بگونه اى بيان مى كند كه بيانگر وضع اسف آور وشرائط دردناك زندگى آنان مى باشد.
(براى نشان دادن امتياز اين دو گروه در قرآن كريم از كلمه (خبيث ) براى نادان و كلمه(طيب ) براى دانا استفاده شده است ، و از خردمندان داورى ميخواهد كه آيا ميان اين دوعنصر آلوده و پاكيزه ، تفاوتى وجود ندارد؟!)
لذا مى فرمايد:
(( (قل لا يستوى الخبيث و الطيب ) )) (36)
بگو اى پيامبر. عنصر پليد و آلوده با عنصر نظيف و پاكيزه برابر نيست .
در اين آيه ، پليد، نقطه مقابل پاكيزه قرار گرفته است ، چنانكه در آيه اى ديگر،كوردر برابر بينا، تاريكى در برابر روشنائى ، حرارت آزاردهنده در برابرسايه آرامبخش ، و زنده ها در نقطه مقابل مردگان (37) قرار دارد. اگر كمىژرف بنگريم وتفسير اين آيات را بررسى كنيم مى بينيم كه مقصود از مفاهيمواژه هاى : (بصير بينا.نور = روشنائى .ظل = سايه آرام بخش ، و جنت = بهشت )، عبارت از علم و دانش و دانشمنداست ،چنانكه منظور از لغات : (اعمى = نابينا. ظلمات = تاريكيها. حرور =گرماىآزاردهنده . و نار = آتش ) عبارت ازجهل و نادانى و نادان مى باشد.
خداوند متعال ارباب علم و دانشمندان را در كنار نام خود و فرشتگان آسمانى خويش يادكرده و آنان را با چنين افتخارى ، سرافراز فرموده است . چنانكه مى فرمايد:
(( (شهد الله انه لا اله الا هو والملئكة و اولواالعلم ) ))
(38)
خدا بر وحدانيت و يگانگى خود گواهى مى دهد. و نيز فرشتگان و دانشمندان گواهند كهجز خداوند معبودى دگر نيست .
خداوند متعال در قرآن كريم براى بزرگداشت وتجليل از علماء به همين مقدار بسنده نكرده است ؛ بلكه (با بيانات ديگرى نيز مقام آنانرا ارج نهاده و آنان را مانند خود به عنوان افرادى آگاه به اسرار و رموز قرآن قلمدادكرده و آنها را از لحاظ بينش در مرتبتى پس از خويش آورده است ، و) در گرامى داشتفزونتر آنان چنين مى فرمايد:
(( (و ما يعلم تاءويله الا الله والراسخون فى العلم ) )) (39)
تاءويل و ارجاع صحيح و تشخيص هدف و منظور آيات متشابه قرآن و تحقق آنرا جزخداوند متعال و دانشمندان ژرف نگر و نافذ در علم ، نمى دادند.
و نيز مى فرمايد:
(( (قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب ) )) (40)
بگو، خدا و كسانى كه از علم و آگاهى نسبت به كتاب آسمانى برخوردارند به عنوانگواه ميان من و شما كافى و بسنده اند.
در آيه فوق ، عالم و دانشمند بعنوان شاهد و گواه بر نبوت ، در كنار خدا قرار گرفتهو قرب و منزلت او نسبت به پروردگار به خوبى در آن ، نمودار است .
(در آيه اى ديگر، مؤ منان در جنب دانشمندان ، از درجات و پايه هاى رفيعى بهره مندند كهاين درجات را خداوند همراه مؤ منان ، به دانشمندان اعطاء فرموده است )، آنجا كه مىفرمايد:
(( (يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات ) )) (41)
خدا به آنان كه در جمع شما جامعه بشرى ، به حق ايمان آوردند، و نيز به آنانكه از علمو دانش بهره مند هستند، رفعت مقام اعطاء مى كند (تا درظل چنين مقام رفيعى از ساير مردم ، ممتاز باشند).
چهار گروه از گروههاى مختلف جامعه انسانى - در منطق قرآن كريم - در سايه ايمان ازامتيازات و مقامات ويژه اى برخوردارند:
1- مؤ منان جنگ بدر: (و اصولا هر مؤ من واقعى ) كه خداوندمتعال درباره آنها مى فرمايد:
(( (انماالمؤ منون : الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهمايمانا... اولئك هم المؤ منون حقالهم درجات عند ربهم و مغسفرة و رزق كريم ) ))(42)
مؤ منان (واقعى ) صرفا كسانى هستند كه به گاه ياد خدا دلهايشان بيمناك گشته ، وآنگاه كه آيات خداوند بر آنان خوانده مى شود بر نيروى ايمانشان مى افزايد... اينانحقا همان مؤ منان مورد نظر مى باشند كه در پيشگاه الهى از درجات و پايه هاى رفيع وآمرزش و روزى آبرومندانه اى برخوردار هستند.
2- مجاهدان راه خدا: (كه در احياء حق و حقيقت ازبذل مال و جان دريغ ندارند)، خداوند متعال درباره آنها مى فرمايد:
(( (فضل الله المجاهدين باموالهم وانفسهم على القاعدين درجة ) (43)
خداوند با يك درجه و پايه ، مجاهدان و افراد سخت كوشى را - كه در راه خدا ازبذل مال و جان دريغ نمى ورزند - بر خانه نشينان تن آسان ، برترى داده است .
3- صالحان و نيكوكاران : (كه داراى رفتارى شايسته و در خور انسانهاى واقعى هستند).قرآن كريم راجع به آنها مى فرمايد:
(( (و من ياءته مؤ منا قد عمل الصالحات فاولئك لهم الدرجات العلى ) )) (44)
و كسانى كه با ايمان و اعتقاد راسخ ، به خدا روى مى آورند، در حاليكه كردارى شايستهو در خور انسانهاى واقعى را دارا هستند، اين گروه از مردم در پيشگاه الهى واجد درجات ومقاماتى والا مى باشند.
4- علماء و دانشمندان : (كه در سايه بينش و آگاهى خود، مقامات ارجمندى را احراز مى كنند،چنانكه قبلا نيز ديديم در جنب مؤ منان و افراد دلبسته به حق و حقيقت ، شايستگىنيل به درجات و مقامات رفيعى را كسب مى نمايد) كه خدا درباره آنان چنين مى فرمايد:
(( (يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات ) ))
(قريبا ترجمه آن ، گذشت ).
با توجه به مجموعه اين آيات - كه ضمن آنها خداوندمتعال براى چهار گروه از طبقات مختلف مردم با ايمان ، درجات و امتيازاتى مقرر فرمود -به اين نتيجه مى رسيم كه پروردگار متعال ، افرادى را كه در جنگ بدر شركت جستند ازلحاظ پايه و درجه بر ساير مؤ منان برترى داده ، و علماء و دانشمندان را بر تماماصناف و گروههاى جامعه بشرى مزيت بخشيده است . برجسته ترين و سرفرازترينافراد مى باشند (و طبق منطق آيات قرآنى در ميان قشرهاى گوناگون انسانى ، همچونگوهرهاى تابناكى بر تارك جامعه بشريت مى درخشند).
امتيازات ويژه علماء و دانشمندان :
در قرآن كريم ، علماء و دانشمندان با پنج امتياز برجسته از ساير گروهها ممتازند:
1- ايمان :
(( (و الراسخون فى العلم يقولون آمنا) )) (45)
آنانكه گامهاى راسخ و نافذى را در پهنه علم برداشتند و به درون محيط و فضاى دانشراه يافتند مى گويند ما سراپاى قرآن كريم را باور مى داريم .
2- اعتقاد به توحيد و يگانگى خداوند:
(( (شهد الله انه لا اله الا هو والملئكة و اولواالعلم ) ))
(ترجمه اين آيه قريبا از نظر مطالعه كنندگان محترم گذشت ).
3- اندوه و تاءثر و گريستن از بيم پروردگار:
(( (ان الذين اوتواالعلم من قبله اذا يتلى عليهم يخرون للاذقان سجدا... يبكون ويزيدهم خشوعا) )) (46)
حقا مردمى كه پيش از آن ، از علم بهره مند گشتند - آنگاه كه آيات خداوند بر آنان خواندهشود - با چانه هاى خويش بر زمين فروافتند... و گريستن را آغاز كنند. و خواندن قرآنكريم ، بر خشوع و زارى و انعطاف و فروتنى آنها بيفزايد.
4- خشوع و انعطاف درونى :
(( (و يزيدهم خشوعا) ))
تلاوت قرآن و تابش خورشيد حقيقت كتاب آسمانى ، بر مراتب خشوع و نرمى و فروتنىو انعطاف آنان مى افزايد.
5 - ترس و بيم از خدا:
(( (انما يخشى الله من عباده العلماء) ))
(ترجمه اين آيه نيز قبلا ياد شد).
(اين پنج امتياز برجسته صرفا از آن دانشمندانى است كه داراى بصيرت معنوى و بينشالهى هستند).
با وجود اينكه پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) از بينش كافى و حكمت وژرف انديشى و جهان بينى عميق برخوردار بود، معهذا خداوندمتعال به او امر مى فرمايد كه بگويد:
(( (و قل رب زدنى علما) )) (47)
بگو پروردگارا بر مراتب دانش و بينشم بيفزا.
ونيز در نماياندن روشن بينى دانشمندان مى فرمايد:
(( (بل هو آيات بينات فى صدورالذين اوتواالعلم ) )) (48)
بلكه قرآن ، نشانه هاى روشن و آشكارى است در سينه هاى مردمى كه علم و دانش به آنهاارزانى شده است .
قرآن كريم ، مسئله درك و نيوشيدن ضرب المثل هاى خود را ويژه علماء و دانشمندان مى داند،و آنجا كه مى فرمايد:
(( (و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون ) )) (49)
اين ضرب المثل ها را (كه همچون انگيزه هاى هشداردهنده و بيدارگر است ) براى مردمبازگو مى كنيم . اما جز علماء و دانشمندان نمى توانند (آن ها را بگوش ‍ هوش بشنوند وژرفاى آن را بازيابند، و) درباره آن درست بينديشند.
اين مطالب و تعابير قرآنى - كه ارزش و فضيلت علم و علماء را به ما مى نماياند -بخشى از فضائل و امتيازهائى است كه در قرآن كريم به چشم مى خورد. و گرنه ، آياتكتاب الهى در ارج نهادن و بزرگداشت علم ، و اعتبار و ارزش علماء، فزونتر از آن است . وما (بخاطر اختصار) برخى از آن ها را ياد كرديم .
ب - والائى مقام علم و علماء و متعلمان در منطق سنت و احاديث نبوى 
سنت و احاديث نبوى (50) در ارائه ارزش و اعتبار علم و علماء و متعلمان به اندازه اىفراوان و چشمگير است كه مى توان گفت از حد احصاء و شمار بيرون است .
احاديث منقول از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) و امامان و رهبران واقعى بشر راجعبه فضيلت علم و علماء و متعلمان - در حد بسيار گسترده اى نظر هر محققى را در كتب حديثبه خود جلب مى كند و ما به عنوان نمونه پاره اى از اين احاديث را از نظر گذرانديم .
(احاديثى كه از اين پس ياد مى شود سخنانرسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) است كه درباره ارزش و اعتبار علم و علماء ودانش جويان ، بيان فرموده است ):
(كسى كه خداوند، خير و سعادت او را خواهان است ، وى را از بينش دينى و درك و فهمحقايق الهى برخوردار مى سازد) (51) .
(دانش طلبى و علم آموزى بر هر فرد مسلمان (اعم از زن و مرد) لازم و ضرورى است)(52) .
(اگر كسى در صدد پويائى از دانش برآيد، (و سعى خويش را در بازيافتن علم ،مصروف دارد، و در ظل مساعى و كوششهاى خويش ) علم و دانش را بازيابد خداوندمتعال دو بهره و نصيب را براى او مقرر مى فرمايد. ولى اگر (عليرغم كوشش هايش ) درپويائى از علم ، ناكام و ناموفق باشد، يك اجر و پاداش در نزد خداوندمتعال براى او منظور مى گردد) (53) .
(كسى كه دوست ميدارد نگاهش به چهره كسانى افتد كه از آتش دوزخ درامانند، بايد بهمتعلمان و دانش جويان بنگرد. سوگند به كسى كه جان در يد قدرت او است ، هر شاگردو دانشجوئى كه به منظور تحصيل علم - به در خانه عالم و دانشمند رفت و آمد مى كند، درهر گامى كه بر ميدارد، ثواب و پاداش عبادت يكساله عابد را براى او منظور مىفرمايد. و براى هر قدمى كه در اين مسير مى نهد، شهر و ديار معمور و آبادى را در بهشتبراى او آماده مى سازد. و او كه بر روى زمين راه ميرود، زمين نيز براى او طلب آمرزش مىكند. در تمام لحظات و آنات - آنگاه كه روزش را به شامگاهان مى پيوندد، و شامگاهان رابروز ميرساند - مشمول رحمت و مهر و آمرزش الهى است .
فرشتگان آسمانى گواهى دهند كه اينگونه شاگردان پوياى علم و جوياى بينش الهى ،از شكنجه آتش دوزخ ، آزاد و درامانند). (54)
(دانش جو و شاگرد دوستدار علم ، همانند كسى است كه روزها روزه دار و شبها بيدار وسرگرم عبادت بوده (و داراى اجر و پاداشى همسان او مى باشد) و هر بابى از علم - كهدانشجو بدان دست مى يابد و آنرا فرامى گيرد از كوه ابوقبيس - كه اگر سراسر آنطلا باشد و آنرا در راه خدا انفاق كند - بهتر و سودمندتر است ) (55) .
(دانشجوئى كه هدف او از علم آموختن ، احياء دين و آئين الهى اسلام است اگر بهنگامتحصيل علم ، مرگش فرارسد، فاصله ميان او و ميان پيامبران از لحاظ مقام و منزلتبهشتى در حد يك پايه و يك درجه است )(56) (يعنى دانشجويان واقعى فقط دررابطه با نبوت - از لحاظ مقامات اخروى - نسبت به پيامبران ، در يك درجه پائين تر ازآن قرار دارند و از نظر فضيلت در مقايسه با ساير مردم داراى قرب بيشترى نسبت بهانبياء (عليهم السلام ) ميباشند).
(فضيلت و برترى عالم و دانشمند بر عابد و پارسا بميزان هفتاد پايه و درجه است ،درجاتى كه ميان هر دو درجه آن ، فاصله دور و درازى وجود دارد كه اگر اسب راهوارىبخواهد اين فاصله را با تك و دويدن طى كند هفتادسال بطول مى انجامد تا مسافت ميان دو درجه از درجات هفتادگانه را بپيمايد. علت وجودچنين فضيلت قابل توجه براى فرد عالم و دانشمند اين است كه شيطان (و انسانهاىشيطان گونه ) بدعتها و نوآورى هاى نابخردانه اى را در ميان مردم ، طرح ريزى و مقررمى كنند؛ ولى عالم و دانشمند (هشيار و بيدادگر)، آن نوآوريهاى زيان بخش و نامشروع راشناسائى مى كند، (و مى كوشد تا مردم را هشدار دهد و آنانرا به مضار آن آگاه سازد) وآنرا از بيخ و بن بركند (كوششهاى بى دريغ عالم و دانشمند در شناسائى بدعتها و ازميان بردن آن ، زمينه را براى احراز چنين مقامات والائى براى او فراهم مى آورد) در حالىكه عابد صرفا به عبادت خويش روى آورده ) (57) ، (و سعى و كوشش او فقط براىخود او سودمند است و نفعى از عبادت او به جامعه عائد نميگردد).
(فضيلت و برترى مقام عالم بر عابد، همسان با فضيلت و رجحان من (پيغمبر) برپائين ترين افراد مردم است ؛ زيرا خداوند و فرشتگان و ساكنان آسمان و زمين - حتىمورچگان در لانه خود و ماهيان دريا در ميان آب - بر عالم و دانشمندى - كه معلم مردم است وآنانرا به خير و سعادت رهنمون مى باشد - درود مى فرستد) (58) .
(آنگاه كه دانشجو - براى دانش آموختن - خانه خود را ترك مى گويد تا آن لحظه اى كهدوباره به خانه خويش بازمى گردد - (بايد اين مدت رفت و بازگشت او را فرصتهاىطلائى او بشمار آورد؛ زيرا سعى او در اين رفت و آمد همچون ) سير و جهاد در راه خدامحسوب مى گردد) (59) .
(اگر كسى بدين منظور پا از خانه بيرون نهد تا بابى از علم فراسوى او گشودهگردد و از رهگذر آن ، امر باطل و نادرستى را به ماءمن و جايگاه حق و درستى بازگرداندو گم كرده رهى را به راه راست رهنمون شود، خروج او از خانه - البته با چنين هدفى -با عبادت چهل سال از نظر اجر و پاداش برابرى مى كند ) (60) .
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) به اميرالمؤ منين على (عليه اسلام ) فرمود:(اگر يك فرد به وسيله تو - به مدد الهى - طريق هدايت را بازيابد و به حق ، رهنمونگردد، پرارزشتر و بهتر از آنست كه مالك شتران سرخ موىاصيل و نجيب فراوانى باشى ) (61) .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) به معاذ فرمود: (اگر خداوندمتعال يك فرد را بدست تو هدايت كند چنين كارى از دنيا و آنچه در آن است مهمتر و پرارزشتر است ) (62) .
گويند كه نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) در خطاب به اميرالمؤ منين على (عليهالسلام ) نيز چنين سخنى را ايراد فرمود.
(خداوند، جانشينان مرا مشمول لطف و مرحمت خود قرار دهاد.(رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) كه اين جمله را در ميان جمعى از ياران خود ايرادفرمود)، آنان عرض كردند: جانشينان شما چگونه مردمى هستند؟ فرمود: كسانى هستند كهسنت و روش مرا احياء نموده و آنرا به بندگان خدا تعليم ميدهد) (63) .
(مسئله هدايت و ارشاد مردم - كه هدف بعثت و رسالت مراتشكيل ميدهد - عينا مانند قضيه ريزش باران است . بارانى كه در مناطق و سرزمينهاىمتفاوتى فرو مى ريزد: برخى از سرزمينها آنچنان پاكيزه و آماده است كه آب را در خود مىپذيرد و در نتيجه ، ريزش باران در اين سرزمين ها گياه ها و سبزه هاى فراوانى را مىروياند. برخى از سرزمين ها (همچون سنگستان )، سفت و سخت است كه آب در آن نفوذ نمىكند و فرونمى رود؛ بلكه روى زمين جمع مى شود و آبرا در خود نگاه ميدارد، و خدا مردم رابدينوسيله سودمند ساخته تا از آن آب بياشامند و سيراب گردند و منطقه هاى كشاورزىخود را با اين ذخائر، آبيارى كرده و بارور سازند. و برخى از سرزمين ها پست و كوير وشنزار است كه نه آب را بر روى خود نگاه ميدارد و نه گياهى را مى روياند.
اين مثل ، بازگوكننده حالات متفاوت كسانى است كه زير بارش هدايتها و ارشادهاى من قرارمى گيرند: بعضى از آنها از راه آوردهاى الهى من بگونه اى بهره مند مى گردند كه نهتنها خود داراى بصيرت دينى مى شوند و از اين بصيرت در زندگانى علمى سودمند مىگردند، بينش خود را به ديگران نيز منتقل ساخته و آنان را تحت تعليم قرار مى دهند. وبعضى ديگر در برابر فيضان و بارش دست آورد آسمانى من ، چنان سخت وغيرقابل انعطاف هستند كه اساسا سرشان را بالا نميگيرند و به ريزش و فيضان الهىتوجه نمى كنند و باران هدايت الهى را در خود نمى پذيرند و نگاه نميدارند، هدايتى كهمن نسبت به آن ، احساس رسالت و مسئوليت مى كنم و آنرا براى مردم بازگو مى نمايم )(64) .
(رشك و حسد - جز درباره دو كس - روا نيست و نميتوان آنرا حسد مذموم ناميد:
1- كسى كه خداوند، او را دولتمند ساخته و مال فراوانى در اختيارش قرار ميدهد، ولى اواموال خويش را در راه حق صرف مى كند و در طريق احياء فضيلت ، سرمايه هاى مالى خودرا به نابودى مى كشاند. (افراد با فضيلت ، بايد بهحال چنين مردمى غبطه خورند و نسبت به آنان رشك برند).
2- كسى كه خداوند متعال وجود او را با حكمت و دانش سرشار ساخته و سرمايه هاى علمىرا در كفش نهاده است . او خود نيز از اين سرمايه در زندگانى انسانى و معنوى خويشبهره مى گيرد و ديگران را با اين اندوخته علمى بهره مند مى سازد و از راه تعليم ،جامعه را با آن مايه ها مجهز
مى كند) (65) .
(كسى كه مردم را به هدايت و رشد فكرى و معنوى دعوت مى كند و در اين راه موفق مىگردد، برابر پاداش پيروان و ره بازيافتگان خود، اجر و مزدى از خدا دريافت مى كندبگونه اى كه به هيچ وجه - برخودارى راهبر از پاداش مذكور - از ميزان پاداش رهروانتعليمات او نمى كاهد.
و آنكه مردم را به گمرهى سوق مى دهد (و راه انحراف و گناه رابراى آنان هموار مىسازد) جرم او برابر جرمى است كه ره گم كردگان ، دچار آن جرم گشتند. البته اينوضع ، از بار جرم گمرهان نيز چيزى نمى كاهد) (66) .
(آنگاه كه آدميزاد مى ميرد (حساب جارى ) اعمال او - جز نسبت به سه چيز - گسيخته (ومسدود) مى گردد:
1- خير مستمر و عام المنفعه (از قبيل ساختن پل ، خيابان ، مسجد، بيمارستان وامثال آن ).
2- علم و دانشى كه مردم بدان سودمند گردند (مانند كتب و آثار علمى ).
3- فرزند صالح و شايسته اى كه (همواره ) دعاى خير، نثار پدر نمايد) (67) .
(پرارزش ترين و بهترين چيزى كه انسان ، پس از مرگ خود بيادگار مى گذارد سهچيز است :
1- فرزند صالح و شايسته اى كه او را با دعاى خير ياد كند.
2- صدقه جاريه (و مؤ سسه عام المنفعه مستمرى ) كه پاداش به او برسد.
3- علم و دانشى كه پس از مرگ او مورد استفاده ديگران قرار گرفته و بدانعمل شود) (68) .
(فرشتگان آسمانى - براى ابراز رضايت و شادمانى نسبت به كار دانشجويان و علمآموزى طالبان علم - پر و بال خويش را فرو مى نهند) (69) . (جوياى علم و دانشباشيد، هر چند كه آنرا در چين (و نقاط بسيار دوردست ) سراغ گرفته باشيد) (70) .(منظور، معرفة النفس و خداشناسى است ).
(اگر كسى صبحگاهان خويش را در پويائى از علم آغاز كند، فرشتگان (بابال و پر خويش ) بر او سايه لطف و مرحمت مى افكنند، و نيز درطول زندگانى خود از يمن و بركت و فراخ روزى برخوردار گشته ، و كاهشى در رزق وروزى او پديد نميآيد ) (71) .
(اگر كسى طريقى را - بمنظور دانش آموختن - بپيمايد، خداوندمتعال در فراسوى وى ، راهى به سوى بهشت و نيكبختى او هموار مى سازد) (72) .
(خوابيدن با علم ، بهتر و سودمندتر از نمازى است كه در عينجهل و بر مبناى نادانى برگزار مى شود) (73) .
(وجود يك فقيه و فرد واجد بينش و بصيرت دينى - از ديدگاه شيطانها و اهريمن صفتان- طاقت فرساتر و تحمل ناپذيرتر از وجود هزار عابد است )(74) .
(قضيه و جريان زندگى افراد عالم و دانشمند بر روى پهنه زمين و جهان خاكى ، همانندوجود ستارگان برفراز آسمانها است كه انسان به مدد درخشش آنها در خشكى و دريا، دردل شب و تاريكيها راه خويش را بازمى يابد (و قافله و كاروان سفر را به مقصد رهنمونمى گردند) آنگاه كه اين ستارگان زير پوشش ابر قرار گيرند و ناپديد گردند ايناحتمال وجود دارد كه كاروانسالاران و راهبران مسافران نيز - علاوه بر خود كاروانيان -دچار گمرهى و سرگشتگى شوند(75) ).
(هر نوآموزى كه در فضا و محيط علم و عبادت و بندگى خدا پرورش يابد تا آنگاه كهبه بزرگسالى برسد، خداوند در روز قيامت ، اجر و پاداش نود و دو فرد (صديق ) وراستين در گفتار و كردار را بدو ارزانى مى كند). (76)
(خداى ، در روز قيامت به دانشمندان و حاملان علم چنين خطاب مى كند: علماء و دانشمندان ! منبدانجهت علم و حلم و دانش و بردبارى خود را به شما سپردم كه ميخواستم صرفا ازرهگذر آندو يعنى علم و حلم ، شما را مشمول آمرزش و رحمت خويش قرار دهم . و هيچگونهايرادى در چنين مشيتى بر من وارد نيست و باكى از آن ندارم ) (77) .
(هيچ مجموعه و پيوندى ، خوش آيندتر و برتر از پيوند علم و دانش با حلم وبردبارى نيست ) (78) (يعنى تركيب و گردهم آئى علم با حلم ، پرفضيلت ترينتركيبها است . بعبارت ديگر: اگر در يك فرد، علم با آميزه حلم تواءم باشد شخصيت اواز معجونى پرداخته شده است كه هيچ تركيب و معجونى از لحاظ فضيلت و ارزش به پاىآن نمى رسد).
هيچ صدقه و بخششى - از لحاظ ميزان پاداش و بازده معنوى - نميتواند با نشر و تعليمعلم ، برابرى كند) (79) .
(هرگونه هديه و ارمغانى كه يك فرد مسلمان به برادر دينى خود اهداء مى كند، برترو والاتر از سخن حكمت آميز نيست ، سخنى كه خداوند - از رهگذر آن - بر مراتب هدايت آنبرادر ايمانى افزوده و از سقوط و نابودى شخصيت او جلوگيرى كرده و پستى وتبهكارى و نابودى را از او طرد مى سازد) (80) .
(پربهاترين و والاترين صدقه و بخشش اين است كه انسان بر علم و دانشى دستيابد و آنرا به برادر دينى خود تعليم دهد) (81) :
(عالم و دانشمند با متعلم و شاگرد از لحاظ اجر و پاداش الهى ، شريك و انبازيكديگرند. خير و سعادت (واقعى ) را نمى توان در ميان ساير طبقات جامعه بازيافت )(82) .
(عالم و دانا - هر چند مايه علمى او اندك و ناچيز باشد - بهتر و ثمربخش تر از عابدىاست كه عبادت و مراتب بندگى او، زياد (و چشمگير) باشد) (83) .
(اگر شخصى ، بامدادان ، راه مسجد را در پيش گيرد و صرفا هدف او چنين باشد كه راهخير و نيكبختى را فراگيرد و يا آنرا به ديگران تعليم دهد - از لحاظ اجر و پاداشاخروى - همسان كسى است كه عمره كامل انجام داده باشد.
و اگر شبانگاه با چنان هدفى به مسجد روى آورد اجر و پاداش او برابر با اجر وپاداش كسى است كه مراسم حج كامل را برگزار كرده باشد) (84) .
(طليعه روز خود را - در حاليكه عالم و دانشمند و يا متعلم و دانش جو و يا مستمع وشنونده علم و يا دوستدار و علاقه مند به دانش ، هستى - آغاز كن ، از گروه پنجم (كه ازمرز اين چهار فرقه بيرون هستند) مباش كه در (پرتگاه ) انحطاط و نابودى قرار ميگيرى) (85) .
(رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) به مردم فرمود): (آنگاه كه ازبوستانهاى بهشت عبور مى كنيد خود را از نعمتهاى آن اشباع سازيد. عرض كردند: يارسول الله بوستانهاى بهشت چيست ؟ فرمود: حلقات و جلسات بحث و مذاكره است ؛ زيراخدايرا فرشتگان سيارى است كه همواره در گردش اند و در جستجوى جلسات بحث ومذاكره علمى هستند. آنگاه كه بر اهل جلسات بحث و گفتگوهاى علمى وارد مى شوند پيرامونآنان را احاطه مى كنند) (86) (و مراتب عشق و علاقه به علم و دانش را با چنان كيفيتىابراز مى نمايند).
بعضى از دانشمندان درباره اين حلقات يادآور شده اند كه منظور از آن ، جلساتى است كهدر آن از حلال و حرام ، سخن بميان مى آيد. در اين حلقات ، گفتگوهائى درباره قوانين ديناز قبيل : خريد و فروش ، نماز، روزه ، نكاح ، طلاق ، حج وامثال آنها مطرح مى گردد. (بعبارت ديگر: موضوع بحث و مذاكره اينگونه جلسات ،عبارت از تشريح قوانينى است كه كيفيت رابطه انسان را با خدا تنظيم مى كند كه ما آنراقوانين مربوط به (عبادات ) مى ناميم از قبيل نماز، روزه ، حج وامثال آنها. و يا آنكه بحث و مذاكره اين جلسات مربوط به تشريح و گزارش قوانينىاست كه چگونگى رابطه مردم را با يكديگر مشخص مى سازد كه در فقه بعنوان(معاملات ) نام دارد از قبيل خريد و فروش ، اجاره ، رهن وامثال آنها. و يا راجع به كيفيت تشكيل خانواده واحوال شخصيه است از قبيل نكاح ، طلاق و مانند آنها).
(روزى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از خانه بيرون آمد و وارد مسجد شد و در آنجابا دو نشست و گردهم آئى مواجه گشت : در يك گردهم آئى ، گروهى سرگرم كسببصيرت دينى و علم آموزى بودند. و در نشست و گردهم آئى ديگر، دسته اىمشغول دعا و درخواست از خدا بودند.
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: اين دو نشست و گردهم آئى در جهت خير وسعادت قرار دارند؛ چون گروه اخير، خداى را ميخوانند؛ ولى آن گروهاول سرگرم فراگرفتن بينش و دانش هستند و ميخواهند دانش و آگاهى دينى خود را ازرهگذر تعليم ، به افراد نادان منتقل سازند. (با وجود اينكه هر دو گروه در مسير فضيلتگام برميدارند، معهذا) گروه اول بر گروه دوم مزيت دارند. (من كه پيامبر شما هستم )بخاطر تعليم (حقايق و نشر آگاهى )، مقام رسالت را به عهده گرفته و بدان مبعوثشدم ) (87) (و هدف بعثت من ايجاد بينش و تعليم حقايق بوده است ). سپس آنحضرت درجمع گروهى نشست كه سرگرم دانش اندوزى و تعليم بوده اند (و با اين رفتارالگوپرداز خود، دو نشست مذكور را ارزيابى فرموده و بدينوسيله ، برترى علم را برعبادت و دعاء، عملا اعلام نمود).
از صفوان بن عسال نقل مى كنند كه گفت : حضور پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله )رسيدم در حاليكه آن حضرت بر برد سرخ ‌فام خويش تكيه داده بود. عرض ‍ كردم : يارسول الله ، من به خاطر كسب علم و جستجوى از آن به مسجد روى آوردم .رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: آفرين بر تو، توئى كه پوياى علم و دانشهستى . فرشتگان با پر و بال خويش وجود شاگرد جوياى علم را در بر گرفته وآنچنان در پيرامون او بر رويهم انباشته مى شوند كه به آسمان دنيا و جهان ناسوتى -از فرط محبت و عشق و علاقه به چيزى كه دانشجو، پوياى آنست - اوج مى گيرند)(88) (يعنى در حقيقت ، تجمع و تراكم و تراكب فرشتگان در پيرامون طالب علم -نمايانگر مراتب دلبستگى و علاقه شديد اين وجودات مقدس نسبت به هدف طالب علم -يعنى دانش و بصيرت در امر دين و دنيا - مى باشد).
(كثير بن قيس مى گويد: با ابودرداء در مسجد دمشق نشسته بوديم ، در اين اثناء مردىوارد شد و گفت : من از مدينه آمده ام و هدفم اين است كه شنيده ام شما براى مردم حديثپيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) را نقل مى كنى . من بخاطر شنيدن حديثرسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) از زبان شما اين راه دور و دراز را پيموده ام.
ابودرداء گفت : مبادا مسئله تجارت و سوداگرى ، تو را وادار كرده باشد كه رنج سفر ازمدينه تا شام را بر خود هموار ساخته باشى ؟ گفت : نه . سپس ابودرداء به وى گفت :نكند هدفهاى ديگرى ، تو را از مدينه بدين سو كشانده باشد؟ آن مرد گفت : نه . (يعنىهيچ هدفى جز استماع حديث و سخن رسول گرامى (صلى الله عليه و آله )، مرا به اينسفر وانداشت ).
آنگاه ابودرداء به نقل حديثى از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) آغاز كرد و گفت : ازآنحضرت شنيدم كه مى فرمود: (اگر كسى مسيرى را در جهت آموختن علم و دانش طى كند،خداوند متعال او را در راهى كه مقصد آن ، بهشت است سوق ميدهد. فرشتگان - بمنظور اعلامشادمانى خود نسبت به طالب علم - پر و بال خويش را فرومى نهند. (همه پديده هاىهستى ) حتى ماهيان دريا از خدا درخواست مى كنند كه عالم و دانشمند بر عابد (و سايرطبقات مردم ) همانند امتياز و برترى بدر و ماه تمام بر ساير ستارگان است . علماء ودانشمندان ، وارثان پيامبران الهى هستند؛ چون انبياء هيچ دينار و درهمى پس از خود بهارث نگذارند، و ميراث آنها عبارت از علم و دانش است . اگر كسى بر چنين ميراثى دستيابد، محققا سهم و نصيب فراوانى را در زندگانى ، عائد خويش مى سازد (89) ).
يكى از دانشمندان با اسناد به ابى يحيى زكريا بن يحيى ساجى چنيننقل مى كند كه او ميگفت : در يكى از كوچه هاى بصره بسوى خانه يكى از محدثين مىرفتيم ، ميان راه بر سرعت خود افزوديم . مرد شوخ چشم و بى باكى با ما همراه بود، اوبا حالت تمسخر و استهزاء به ما گفت : پاهاى خود را از روى بالهاى فرشتگان بالانگاهداريد، يعنى روى پر و بال فرشتگان گام ننهيد؟! (وى سخنرسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) را درباره فضيلت علم و علماء، دستاويزاستهزاء خود قرار داده بود). ناگهان ديديم كه او نمى تواند گام از گام بردارد. چوندو پاى او (بعلت چنين استهزاء شرم آور) از كار افتاده و خشك شده (و ديگر قادر به راهرفتن نبود).
همو با اسناد داود سجستانى نيز آورده است . كه او مى گفت : ميان دانشمندان حديث ، مردشرور و آلوده و بى بندوبارى زندگانى مى كرد. اين مرد آنگاه كه حديث پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله ): (( (ان الملائكة لتضع اجنحتها لطالب العلم )):فرشتگان پر و بال خويش را براى طالب علم بر زمين مى نهند و آنرا مى گسترانند)را شنيد، پاهاى خود را با ميخهاى آهنين مجهز كرد و گفت : ميخواهمبال و پر فرشتگان را پايمال كنم !!. گويند پس از اينعمل و گفتار زشت خود، گرفتار بيمارى خوره و خارش در پاهايش گشت .
اين داستان را محمد بن اسماعيل تميمى در شرح صحيح مسلم آورده و نوشته است كه دو پاو ساير اندام او (پس از آن رفتار و گفتار نابخردانه ) دچار خشكى و فلج گرديد.
(سخنان زير نيز از بيانات پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) مى باشد كهدر مقام ارائه ارزش و اهميت علم و علماء ايراد فرمود:
(نزديكترين مردم به مقام و مرتبت نبوت ، عبارت از دانشمندان و مجاهدان راه حق مىباشند) (90) .
(مرگ يك گروه و قبيله ، از مرگ يك عالم و دانشمند، آسانتر و ناچيزتر وتحمل پذيرتر است ) (91) .
(حكمت و دانش ، بر مراتب شرف و بزرگوارى افراد شريف مى افزايد، و حتىبردگان را (در سايه بينش علمى )، به مجالس ومحافل بزرگان ترفيع ميدهد تا در ميان آنها جلوس كنند) (92) .
(خداى در روز رستاخيز، بندگان خويش را برمى انگيزد، و سپس دانشمندان را. و به آنها چنين خطاب مى كند: اى گروه علماء! فقط من از آنجهت گوهر علم و بينش را در ميان شماقرار دادم چون شما را مى شناختم و وجود شما را نه بدانجهت به علم و دانش بياراستم كهخواسته باشم شما را عذاب و شكنجه نمايم ؛ نه ، بلكه خواستممشمول رحمت من قرار گيريد. برويد و راه بهشت و نيكبختى را در پيش گيريد؛ چون حقا ازشما درگذشتم و شما را مشمول رحمت خويش ساخته ام ) (93) .
(اگر كسى در مجلسى بنشيند و در آن مجلس و نشست ، بر مراتب علم و آگاهى خودنيفزايد بر مراتب بعد و دورى خود از خداوند مى افزايد) (94) .
(دانشمندان مردم ، عبارت از كسى است كه علم و آگاهى مردم را در وجود خويش فراهمسازد، و گرانقدرترين مردم ، كسى است كه فزونترين سرمايه علمى را به كف آرد، و كمارزشترين افراد كسى است كه ناچيزترين و اندك ترين مايه علمى را براى خود اندوختهباشد) (95) .
از سخنان پيغمبرگرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) در روايت زير چنين استفاده مىشود كه تعليم و نشر علم ، الزامى است و بايد عالم و دانشمند، اين سرمايه پرارزش رابراى استفاده مردم ، در اختيار آنها قرار دهد؛ آنجا كه مى فرمايد:
(خداوند متعال به هيچ عالم و دانشمند، سرمايه علمى را اعطاء نفرمود جز آنكه از آنهاپيمان گرفت ، نوع همان پيمانى كه از پيامبران گرفته است كه حقايق را به مردمتعليم دهند و واقعيات را روشنگر باشند و هرگز از بيان حقيقت كتمان نورزند (96) ).

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation