|
|
|
|
|
|
901-سوره نساء، آيه 59 . 902-بحار، ج 10، ص 227 . 903- سوره انعام ، آيه 57 904-سوره يونس ، آيه 57 . 905-بحار، ج 67، ص 64 . 906-سوره نساء، آيه 119 . 907-سوره جاثيه ، آيه 23 . 908-سوره يس ، آيه 60 . 909-سوره انبياء، آيه 67 . 910-بحار، ج 89، ص 97 . 911-سوره نور، آيه 55 . 912-سوره بقره ، آيه 40 . 913-سوره انعام ، آيه 79 . 914-سوره انعام ، آيه 162 . 915-بحار، ج 66، ص 317 (بيان ) . 916-سوره مريم ، آيه 93 . 917-الميزان ، ج 1، ص 27 . 918-سوره فتح ، آيات 4 و 7 . 919-سوره انعام ، آيه 79 . 920-سوره شعراء، آيات 78 80 . 921-مفاتيح الجنان ، دعاى روز 28 ماه رمضان . 922-ضريع ، خار بيابان است ، كسانى كه امروز كالاءنعامند فرداغذايشان خار بيابان خواهد بود . 923-سوره غاشيه ، آيات 6 7 . 924-بحار، ج 73، ص 202 . 925-همان ، ص 204 . 926-سوره يوسف ، آيه 18 . 927-سوره مائده ، آيه 2 . 928-سوره اسراء، آيات 18 20 . 929-سوره انفال ، آيه 42 . 930-سوره بقره ، آيه 153 . 931-شرح منظومه ، بخش حكمت ، فريدة فى الصدق : ص 354 . 932-بحار، ج 74، ص 286 . 933-همان ،ج 72، ص 308 . 934-تحف العقول ، ص 164 . 935-سوره بقره ، آيه 257 . 936-سوره هود، آيه 123 . 937-منظور درجات پايين استعانت است و گرنه درجات بالاى آن همان گون كه دربحث پيش گذشت همان استيلا، يعنى پذيرش ولايت الهى است . 938- سوره حج ، آيه 11 . 939-سوره بقره ، آيه 201 . 940-سوره بقره ، آيه 200 . 941-نهج البلاغه ، حكمت 237 . 942-اصول كافى ، ج 2، ص 84 . 943-سوره نمل ، آيه 89 . 944-سوره آل عمران ، آيه 31 . 945-بحار، ج 67، ص 205 . 946-همان ، ج 8، ص 200 . 947-تفسير صافى ، ج 1، ص 72 . 948-بحار، ج 67، ص 210 . 949-سوره توبه ، آيه 28 . اگر در استظهار نجاست فقهى و ظاهرى آنها از آيهمزبور اختلافى باشد، در نجاست كلامى و باطنى آنان ترديدى نيست . 950-سوره يوسف ، آيه 106 . 951-تحف العقول ، ص 326 . 952-سوره انعام ، آيه 91 . 953-نور الثقلين ، ج 1، ص 20 (سوره بقره ، آيه 258 ) . 954-نهج البلاغه ، نامه 34، بند5 . 955-همان ، خطبه 151، بند 1 . 956-همان ، خطبه 190، بند 1 . 957-همان ، خطبه 100، بند1 . 958-سوره زمر، آيه 36 . 959-بحار، ج 92، ص 195 . 960-سوره بقره ، آيه 40 . 961- مفردات راغب ، سرط . 962-التحقيق ، ج 6، ص 264 . 963-بحث مبسوط هدايت تكوينى و تشريعى در كتاب هدايت در قرآن آمده است. 964-مفسرانى كه هدايت در اين آيه كريمه را به مداومت بر پيمودن صراط مستقيم و يا ثبات قدم در راه تفسير كرده اند، آن را هدايت تكوينى دانسته اند . 965-نهج البلاغه ، خطبه 16، بند 7 . 966-سوره اعراف ، آيه 143 . 967-بحار، ج 87، ص 175 . 968-همان ، ج 99، ص 267 . 969-سوره فصلت ، آيه 17 . 970-سوره حج ، آيه 46 . 971-سوره فصلت ، آيه 17 . 972-سوره نساء، آيه 56 . 973- سوره انعام ، آيه 122 . 974-سوره شورى ، آيه 52 . 975-سوره تحريم ، آيه 8 . 976-سوره ابراهيم ، آيه 1 . 977-سوره حديد، آيه 25 . 978-سوره عنكبوت ، آيه 6 . 979-سوره عنكبوت ، آيه 69 . 980-سوره حديد، آيه 4 . 981-سوره طه ، آيه 50 . 982-سوره نحل ، آيه 128 . 983-سوره فجر، آيه 14 . 984-سوره انشقاق ، آيات 6 12 . 985-سوره آل عمران ، آيه 187 . 986-سوره سباء، آيه 38 . 987-سوره انفال ، آيه 59 . 988- سوره فجر، آيات 25 26 . 989-سوره انعام ، آيه 153 . 990-سوره صافات ، آيه 23 . 991-سوره مطففين ، آيه 15 . 992-سوره سجده ، آيه 12 . 993-سوره انعام ، آيه 161 . 994-سوره انعام ، آيه 153 . 995-سوره حجر، آيه 79 . يعنى دو شهرى كه در حادثه هلاكت انطاكيه ويران شد،بر سر بزرگراه مكه به شام بود . 996-سوره انعام ، آيه 153 . 997-سوره عنكبوت ، آيه 69 . 998-سوره طه ، آيه 135 . 999-سوره حجر، آيات 39 41 . 1000-سوره زخرف ، آيه 43 . 1001- سوره هود، آيه 56 . 1002-سوره فصلت ، آيه 30؛ سوره احقاف ، آيه 13 . 1003-ر.ك ابتداى بحث تفسيرى آيه (اياك نعبد)، ص 416 . 1004-سوره تغابن ، آيه 11 . 1005-سوره عنكبوت ، آيه 69 . 1006-سوره محمد صلى الله عليه و آله و سلم ، آيه 17 . 1007-سوره مريم ، آيه 96 . 1008-سوره فصلت ، آيه 17 . 1009-سوره اعراف ، آيه 146 . 1010-سوره زخرف ، آيه 36 . 1011-سوره مائده ، آيات 15 16 . 1012-سوره بقره ، آيه 185 . 1013-سوره فرقان ، آيه 1. 1014-سوره مدثر، آيه 31 . 1015-سوره مريم ، آيه 33 . 1016-سوره مائده ، آيه 16 . 1017-سوره صافات ، آيه 23 . 1018-سوره اعراف ، آيه 43 . 1019-سوره صافات ، آيه 114 118 . 1020-منت همان نعمت بزرگ و سنگينى است كهحمل آن دشوار باشد . در قرآن كريم از آفرينش مجموع نظام آسمانها و زمين به منت ياد نشده است ، ولى از نعمت رسالت و هدايت به منت تعبير شدهاست : (لقد من الله على المؤ منين اذ بعث فيهم رسولا ) (سورهآل عمران ، آيه 164 )، (بل الله يمن عليكم اءن هديكم للايمان ) (سوره حجرات ، آيه 17 ). 1021-سوره انعام ، آيه 125 . 1022-نهج البلاغه ، حكمت 147 . 1023-سوره كهف ، آيه 13 . 1024- سوره حج ، آيه 24 . 1025-سوره قصص ، آيه 56 . 1026-سوره شورى ، آيه 52 . 1027-سوره مائده ، آيه 99 . 1028-سوره مائده ، آيه 67 . 1029-سوره بقره ، آيات 45 و 153 . 1030-سوره تغابن ، آيه 11 . 1031-سوره نور، آيه 54 . 1032-سوره رعد، آيه 27 . 1033-سوره شورى ، آيه 13 . 1034-سوره شورى ، آيه 52 . 1035-تفصيل اين بحث در صفحه 435 و 442 گذشت . 1036-سوره بقره ، آيه 213 . 1037-سوره اسراء، آيه 9 . 1038-سوره انبياء، آيه 73 . 1039-سوره شورى ، آيه 52 . 1040-سوره اعراف ، آيه 159 . 1041-سوره يونس ، آيه 35 . هدايت در آيات قرآن گاهى بدون حرف جر ذكر مىشود؛ مانند: (اهدنا الصراط المستقيم ) و گاهى با حرف الى ؛ مانند: ( و يهدىالى صراط العزيز الحميد) (سوره سباء، آيه 6) و در برخى موارد با حرف لام ؛مانند (ان هذا القران يهدى للتى هى اءقوم (سوره اسراء، آيه 9)و(قل الله يهدى للحق ) (سوره يونس ، آيه 35 ). 1042-كلمه اءحق در اين آيه كريمهافعل تعيين است ، نه افعل تفضيل و مقصود از آن اولويت تعيينى است ،مانند اولويتى كه در آيه كريمه ( و اءولوا الاءرحام بعضهم اءولى ببعض ) (سورهانفال ، آيه 75 ) آمده است ، نه اولويت ترجيحى . 1043-سوره مائده ، آيات 15 16 . تعبير (يهدى به ) در اين آيه كريمه نشانه آناست كه هدايت قرآن در واقع هدايت خداست و قرآن ، تنها ابزار هدايت است ؛ مانند اين كهدرباره قلم وقتى گفته مى شود: مى نويسد ، اسناد نوشتن در واقع به نويسندهاست و گرنه قلم ابزارى بيش نيست . اسناد هدايت به قرآن و مانند آن نيز، از نوع اسنادفعل به ابزار آن است . 1044-بحار، ج 38، ص 188 . 1045- سوره آل عمران ، آيه 60 . 1046- سوره فتح ، آيات 4 و 7 . 1047-سوره حاقه ، آيات 35 37 . 1048-سوره نمل ، آيه 90 . چون تعبير آيه كريمه ، (ما كنتم تعملون ) است ، بهبما كنتم تعملون تا معنا اين باشد كه اين جزا در برابر كارهايتان است . 1049- نهج البلاغه ، خطبه 224، بند 8 . 1050-بحار، ج 6، ص 239 . 1051-سوره انعام ، آيه 90 . 1052-سوره نساء، آيه 69 . 1053-بحث مبسوط درباره وحدت و كثرت صراطذيل آيه 153 سوره انعام خواهد آمد . 1054-سوره نساء، آيه 82 . 1055-نهج البلاغه ، خطبه 29، بند1 . 1056-سوره اعراف ، آيه 86 . 1057-معناى نهى حضرت شعيب (عليه السلام ) با توجه به اين سخن شيطان كهبه خداى سبحان گفت : بر سر راه انسانها براى رهزنى كمين مى كنم : ( لا قعدن لهمصراطك المستقيم ) (سوره اعراف ، آيه 16)، اين است كه از شياطين نباشيد . اگر كسىمانع عمل خير يا فهم صحيح يا آراسته شدن به خلق خوبى شد، او نيز شيطانى استبه صورت انسان كه در كمين راهيان صراط نشسته است . 1058-سوره انعام ، آيه 153 . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم براىتبيين اين آيه كريمه ، خطى مستقيم و در اطراف آن خطوط ديگرى رسم كردند و آنگاهفرمودند: اين خطوط مستقيم ، راه رشد است و اين خطوط ديگر راههايى است كه بر سرهر يك از آنها شيطانى است و به آن راه دعوت مى كند و سپس اين آيه را تلاوتفرمودند. (جوامع الجامع ، ج 1، ص 427؛ درالمنثور؛ ج 3، ص 385 ) . 1059-سوره اعراف ، آيه 38 . 1060-سوره اعراف ، آيه 43 . 1061-سوره فاطر، آيه 34 . 1062-سوره طه ، آيه 135 . 1063-سوره بقره ، آيه 156 . 1064-سوره سجده ، آيه 22 . 1065-سوره سجده ، آيه 12 . 1066-سوره هود، آيه 56 . 1067-سوره طه ، آيه 81 . 1068-سوره فاطر، آيه 10 . 1069-سوره مؤ منون ، آيات 73 74 . 1070-سوره بقره ، آيه 260 . 1071- سوره اعراف ، آيه 86 . 1072-سوره اعراف ، آيه 16 . 1073-سوره نساء، آيه 69 . 1074-سوره مريم ، آيه 68 . 1075-سوره هود، آيه 112 . 1076-سوره بقره ، آيه 148 . 1077-سوره بقره ، آيه 148 . 1078-سوره مجادله ، آيه 11 . 1079-سوره نساء، آيه 115 . 1080-سوره بقره ، آيه 25 . 1081-سوره كهف ، آيه 29 . 1082-سوره اسراء، آيه 20 . 1083-سوره سجده ، آيه 12 . سر افكنده محشور شدن مجرم در قيامت كه در رواياتنيز به آن اشاره شده ، تنها به معناى سر به زيرى بر اثر شرم نيست ،بلكه او بر اثر زمينى انديشيدن با هيئت خاص ( منكوس الراءس ) محشور مى شود و اينبازتاب همان افكار و رفتار دنيوى اوست كه در جهتتنزل بود، نه تعالى . 1084-سوره بقره ، آيه 26 . 1085-سوره انعام ، آيه 126 . 1086-سوره شورى ، آيه 53 . 1087-سوره طه ، آيه 135 . 1088-بحار، ج 20، ص 215 . 1089-سوره ملك ، آيه 22 . 1090-سوره مائده ، آيه 105 . 1091- نورالثقلين ، ج 5، ص 495 . 1092-سوره انعام ، آيه 161 . 1093-انسان در هنگام تولد گرچه فاقد علوم حصولى است ، ولى نسبت به علومحضورى فطرى بر صراط مستقيم تكوينى سرشته شده است و به آنها گرايش دارد . 1094-نور الثقلين ، ج 1، ص 22 . 1095-1095 همان ، ص 22 . 1096-همان ، ص 21 . 1097- سوره جن ، آيه 15 . 1098-سوره حديد، آيه 15 . 1099-سوره قارعه ، آيات 8 9 . 1100-علم اليقين ، ج 2، ص 601؛ بحار، ج 68، ص 226 . 1101-سوره واقعه ، آيات 88 89 . 1102-سوره مزمل ، آيه 19؛ سوره انسان ، آيه 29 . 1103-سوره اسراء، آيه 32 . 1104-صحيفه سجاديه ، دعاى 42 . 1105-سوره سباء، آيه 33 . 1106- در ادراك هر چيز خارجى شش عنصر تحقق دارد كه چهار عنصر آن در حريم بحثاتحاد عالم و معلوم راه ندارد؛ مثلا وقتى مدركى حقيقت درخت را به درستى درك مىكند، درختى كه در خارج از ذهن او در جهان عينى موجود است ، وجود و (ماهيتى دارد . درك كننده نيز وجود و ماهيتى دارد و صورت علمى موجود درنفس مدرك نيز داراى وجود و ماهيتى است . خلاصه اين كه ، هر يك از مدرك ، مدرك و صورت ادراكى ، وجود و ماهيتى دارد . از اين رودر ادراك ، عناصر شش گانه تحقق دارد . از اين عناصر شش گانه ، وجود و ماهيت مدرك (درخت موجود در جهان خارج ) كه خارج از نفس مدرك است ، هر دو از حريم بحث اتحاد عالم بامعلوم بيرون است . همچنين ماهيت مدرك و ماهيت صورت ادراكى او از بحث بيرون است ؛ زيراماهيت از سنخ مفهوم است است و امر خارجى با مفهوم اتحاد ندارد . پس آنچه از عناصر ششگانه مى ماند وجود عالم با وجود علم است كه با هم متحد مى شود ومعناى انديشه بودن انسان : اى برادر تو همين انديشه اى ) نيز همين است ؛يعنى تو همان فهمى (نه همان مفهوم ) . انسان هر چه را فهميد، عين فهم آن مى شود، نهعين مفهوم آن . پس اگر فهمنده اى درخت را به درستى فهميد با ماهيت درخت متحد نمى شود،بلكه با علم به درخت متحد مى شود . 1107-بحار، ج 67، ص 209 . برخى ازافراد انسان در قيامت به صورت حيوانات محشور مى شوند و حشر آنان به اين صورتبه آن معنا نيست كه سيرتشان انسانى و صورتشان حيوانى است ، بلكه به واقعتبديل به حيوان شده اند؛ چون نحوه خاص راه رفتن حيوان و انسان (حركت بر روى چهاريا دو پا ) مقوم ذاتى آنها نيست ، بلكه امرى ظاهرى و عرضى است ؛ زيرا اگر انسان نيزهمانند اسب با دست و پا راه مى رفت باز انسان بود و اسب اگر بر روى دو پا راه مىرفتا باز حيوان بود . انسانيت انسان به نفس ناطقه اوست و تشبيه كافران به چهارپايان در قرآن كريم(اولئك كالاءنعام بل هم اءضل ) (سوره اعراف ، آيه 179 ) نيز مجاز و براى توهين وتحقير آنان نيست ؛ زيرا اولا، سراسر قرآن ادب و لطف است و نه تنها خود ناسزا نمىگويد، بلكه ديگران را نيز از ناسزا و بدگويى حتى به بتهاى بت پرستان منع مىكند: ( و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا عدوا بغير علم ) (سوره انعام ،آيه 108)، بلكه كافران ، به حق همانند چهارپايان يا فروترند؛ زيراعقل آنان اسير شهوت و غضبشان است و ثانيا، حيوانات تبهكار نيستند تا قرآن كريمبراى توهين به كافران ، آنان را به چهارپايان تشبيه كند . خداى سبحان همه حيواناترا با هدايت تكوينى بر صراط مستقيم هدايت كرده است : ( ما من دابة الا هو اخذ بناصيتها انربى على صراط مستقيم ) (سوره هود، آيه 56 ) و همچنين آنها را به زيبايى ستوده ، مظهرجمال معرفى مى كند: (و لكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون ) (سورهنحل ، آيه 6 ) . پس اين تشبيه براى تبيين حقيقتى است كه از ديد برخى انسانها پوشيده است . انسانىكه مشى او بر اساس شكم و شهوت است و علم و اراده خود را در مسير شكم به كار مىگيرد از نظر هيئت و سيرت مانند حيوانى است كه بر شكم راه مى رود: ( و الله خلقكل دابة من ماء فمنهم من يمشى على بطنه ) (سوره نور، آيه 45 ) . بنابراين ، حشر انسانبه صورت حيوان بر اساس مبانى قرآنى و عقلى ، امرى واقعى است ، نه سخن مجازى وشاعرانه . 1108-مرحوم شيخ بهائى مى فرمايد: آن امر ذهنى كه ما آن را نيتعبادت مى پنداريم به حمل اولى نيت است و بهحمل شايع غفلت ؛ يعنى نام و عنوانش نيت ، اما روح و حقيقتش مصداقى از مصاديقغفلت است ؛ زيرا اگر اين نيت بود، افكار ما در نماز اين گونه پراكنده و پريشان نبود . نيت واقعى ، همان انبعاث پر كشيدن روح و رها كردن تعلق است . اگر نمازگزار بتواندهنگام نماز از طبيعت منقطع شود آنگاه نيت واقعى تحقق مى يابد و گرنه كسى كه درحال عبادت ، همچنان در موطن پيشين خود باقى است و هجرتى نكرده تقربى ندارد . تقربكه با پر كشيدن از طبيعت حاصل مى شود، كارى دشوار است و از اين رو بهاءفضل الاءعمال موسوم شده است (اربعين شيخ بهائى ، بحث نيت ) . 1109-بحار، ج 67، ص 191 . 1110-همان ، ص 190 . 1111- همان ، ص 210 . 1112- همان ، ص 210 . 1113- سوره بقره ، آيه 6 . 1114-سوره شعراء، آيه 136 . 1115-نهج البلاغه ، حكمت 45 . 1116-الجامع لاءحكام القرآن ، ج 1، ص 145 . 1117-بحار، ج 82، ص 22 . 1118-ر.ك مجمع البيان ؛ الجامع لاحكام القرآن ؛ منهج الصادقين . 1119-بحار، ج 10، ص 61 . 1120-نور الثقلين ، ج 1، ص 21 . 1121-بحار، ج 36، ص 128 . 1122-معانى الاءخبار، ص 33 . 1123-نور الثقلين ، ج 1، ص 20 . 1124-بحار، ج 89، ص 254 . 1125-بحار، ج 89، ص 254 . 1126-نورالثقلين ، ج 1، ص 21 . 1127-نور الثقلين ، ج 1، ص 21 . 1128-همان ، ص 22 . 1129-معانى الاءخبار، ص 32 . 1130-بحار، ج 37، ص 212 . 1131-تفسير صافى ، ج 1، ص 73 . 1132-نهج البلاغه ، خطبه 87، بند 12 . 1133-نور الثقلين ، ج 1، ص 21 . 1134-بحار، ج 8، ص 249 . 1135-سوره مريم ، آيات 71 72 . تعبير (كان على ربك ) به اين معناست كهخداوند فعلى از افعال خود را بر فعل ديگر حاكم كرده است ؛ مانند: (كتب ربكم على نفسهالرحمة ) (سوره انعام ، آيه 54 ) كه حكمت الهى زمامدار و حاكم رحمت اوست و گرنه چيزىبر خداى سبحان حكومت ندارد و او زير پوشش قضا و حكم هيچ موجودى نيست . آنچه هست ،افعال خداى سبحان است كه برخى زير پوشش برخى ديگر است و در اين گونه مواردنيز اوصاف فعليه را مى شود به فاعل نسبت داد . 1136-سوره قصص ، آيه 23 . 1137-سوره يوسف ، آيه 19 . 1138-برخى از روايات به روشنى ورود را بهدخول تفسير كرده است .ر.ك مجمع البيان ، ج 5، ص 525؛ درالمنثور، ج 4، ص280 و 281؛ كشاف ، ج 2، ص 520 . 1139-سوره اءنبياء، آيه 101 . 1140-بحار، ج 8، ص 250 . 1141-سوره نساء، آيه 10 . 1142-نهج البلاغه ، نامه 68 . 1143-سوره ق ، آيه 22 . 1144-تفسير قمى ، ج 1، ص 29 . 1145-علم اليقين ، ص 969 . 1146-نهج البلاغه ، خطبه 83، بند 36 . 1147-بحار، ج 65، ص 180 . 1148-سوره هود، آيه 10 . 1149-سوره نحل ، آيه 18 . 1150-سوره لقمان ، آيه 20 . 1151-سوره دخان ، آيات 26 27 . 1152-سوره مزمل ، آيه 11 . 1153- التحقيق ، ج 12، ص 178؛ الميزان ، ج 11، ص 81 . 1154-بحار، ج 70، ص 278 . 1155-سوره انعام ، آيه 56 . 1156-سوره اسراء، آيه 15 . 1157-سوره نساء، آيه 116 . 1158-سوره اعراف ، آيه 60 . 1159-سوره بقره ، آيه 108 . 1160-سوره زمر، آيه 22 . 1161-سوره ممتحنه ، آيه 1 . 1162-سوره نوح ، آيه 27 . 1163-سوره جمعه ، آيه 2 . 1164-سوره نساء، آيه 69 . 1165-نبيين همان برگزيدگان خداى سبحانند كه از طريق وحى الهىتعليم و تربيت بشر را بر عهده دارند و هر گونه حركتى در غير مسير آنان حركتى بهسوى گمراهى است ؛ گرچه سالكان صراط را راهى به مقام نبوت آنان نيست . صديقان كسانى كه در مقام اعتماد، اخلاق وعمل ، اهل صدق باشند و صداقت در عقيده ، اخلاق وعمل ، انسان را به مقام آنان مى رساند . شهداء در فرهنگ قرآن شاهدان اعمالند، نه كشته شدگان در جبهه هاى جنگ . مقامشهادت مقامى رفيع است ؛ زيرا شهادت شاهدان در قيامت ، مستلزم مشاهده وتحمل صحنه عمل در دنياست . پس آنان چه در بيدارى و چه در خواب درحال شهودند؛ زيرا قيامت كه ظرف اداى شهادت است بايد مسبوق بهتحمل آن باشد . صالحين در لسان قرآن ، برتر از (الذين عملوا الصالحات ) هستند؛ زيراصلاح صالحان ، صفتى مستمر و مربوط به مقام و گوهر ذات آنان است ، بر خلاف (الذين عملوا الصالحات ) كه صلاح عملى دارند و صلاح در مقامفعل ، نازلتر از صلاح در مقام ذات است و از اين رو قرآن كريم درباره بعضى از انبيامى فرمايد: در آخرت از صالحان خواهند بود: ( و انه فى الاخرة لمن الصالحين ) (سورهبقره ، آيه 130 ). بنابراين ، همان گونه كه برخى انسانها جزو شهيدان هستند اما از نبيين نيستند، بعضىاز انبيا نيز ممكن است به درجه نهايى صلاح راه نيافته باشند . تذكر: عنوان صالحان ، مراتبى دارد كه برخى از آنها در دنيا براى همهپيامبران (عليهم السلام ) حاصل است ، چنانكه در آيه 85 سوره انعام چنين آمده است : ( ...كل من الصالحين )، ليكن مرتبه نهايى آن ،در دنيا براى همگانحاصل نيست . از اين رو در آيه مذكور چنين آمده است : ( و انه فى الاخرة لمن الصالحين ) وپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه مرتبه نهايى صلاح را دارد، در معرفى خودمى فرمايد: ( انه وليى الله الذى نزل الكتاب و هو يتولى الصالحين ) (سوره اعراف ،آيه 196 ) . 1166-سوره نحل ، آيه 53 . 1167-سوره نحل ، آيه 18 . 1168- نهج البلاغه ، خطبه 1، بند 1 . 1169-سوره لقمان ، آيه 20 . 1170-سوره كهف ، آيه 46 . 1171-سوره شعراء، آيه 88 . 1172-سوره قلم ، آيات 14 15 . 1173-سوره مزمل ، آيه 11 . 1174-سوره اسراء، آيه 83 . 1175-سوره بقره ، آيه 40 . 1176-سوره بقره ، آيه 61 . 1177-سوره دخان ، آيات 24 27 . 1178-سوره شعراء، آيه 80 . 1179-سوره حجر، آيه 39 . 1180-سوره اعراف ، آيه 45 . 1181-سوره اسراء، آيه 44 . 1182-سوره نور، آيه 41 . تعبير (اءلم تر) در اين گونه آيات نشانه آن است كهاگر انسان اندكى پرده را كنار بزند، حقايق را به وضوح مشاهده مى كند . 1183-سوره انعام ، آيه 38 . 1184-سوره ابراهيم ، آيه 3 . 1185-سوره كهف ، آيه 1 . 1186-سوره اعراف ، آيه 53 . 1187-سوره طه ، آيات 105 108 . 1188-سوره مؤ منون ، آيه 74 . 1189-تفسير ابن عربى ، ج 1، ص 31 . 1190-سوره بقره ، آيه 61 . 1191-سوره آل عمران ، آيه 112 . 1192-سوره نساء، آيه 24 . 1193-سوره حجر، آيه 39 . 1194-سوره نساء، آيه 119 . 1195-سوره كهف ، آيات 7 8 . 1196-سوره حجرات ، آيه 7 . 1197-سوره نساء، آيات 71 73 . 1198-مفاتيح الجنان ، زيارت مطلقه امام حسين (عليه السلام ) . 1199-سوره توبه ، آيات 45 46 . 1200-نهج البلاغه ، خطبه 168، بند 17 . 1201-سوره مائده ، آيه 3 . 1202-سوره تكاثر، آيه 8 . 1203-نورالثقلين ، ج 5، ص 665 . 1204-تفسير صافى ، ج 5، ص 371 . 1205-سوره مائده ، آيه 110 . 1206-سوره مريم ، آيه 31 . 1207-سوره آل عمران ، آيه 103 . 1208- سوره مائده ، آيات 21 24 . 1209- سوره مائده ، آيه 23 . 1210-سوره صافات ، آيات 54 57 . 1211-سوره فرقان ، آيات 27 28 . 1212-سوره واقعه ، آيات 7 12 . 1213-سوره انسان ، آيات 17 18 . 1214-سوره انسان ، آيه 5 . 1215-سوره مطففين ، آيات 22 28 . 1216-سوره قصص ، آيه 17 . 1217-سوره فرقان ، آيه 27 . 1218-سوره توبه ، آيه 119 . 1219-سوره آل عمران ، آيه 193 . 1220-سوره فرقان ، آيات 27 28 . 1221-سوره نور، آيه 62 . 1222-سوره فتح ، آيه 29 . سيما به معناى علامت و نشانه است ، نه صورت و ازريشه وسم به معناى علامت است . كلمه موسوم نيز كه از وسممشتق است به معناى نشان دار است و چون علامت ، اغلب در چهره قرار دارد، سيما بهمعناى صورت و چهره به كار مى رود. 1223- سوره نساء، آيه 69 . 1224-سرعت امرى مطلوب و وصف حركت است ، و عجله امرى نامطلوب و صفت متحركاست . 1225-سوره آل عمران ، آيه 133 . 1226- سوره مائده ، آيه 48 . 1227-سوره فرقان ، آيه 74 . 1228-سوره انعام ، آيه 124 . 1229-بحار، ج 22، ص 374 . 1230-مجمع البيان ، ج 9 10، ص 611 . 1231- سوره مجادله ، آيه 11 . در بخشاول اين آيه كه سخن از مؤ من است ، كلمه درجة كهمفعول و يا تميز است حذف شده ، ولى در بخش دوم كه از مؤ من عالم ياد مى شود ذكر شدهاست و تقدير آيه چنين است : (يرفع الله الذين امنوا منكم [ درجة ] و الذين اءوتوا العلمدرجات ) 1232-سوره نساء، آيه 69 . 1233-سوره احزاب ، آيه 36 . 1234-نهج البلاغه ، خطبه 201، بند 1 . 1235-همان ، حكمت 147 . 1236-سوره سجده ، آيه 13 . 1237-سوره يونس ، آيه 32 . 1238-تفسير صافى ، ج 1، ص 74 (سوره نساء، آيه 69 ) . 1239-بحار، ج 10، ص 61 . 1240- بحار، ج 24، ص 13 . 1241-نور الثقلين ، ج 1، ص 23 . 1242-بحار، ج 25، ص 213 . 1243-نور الثقلين ، ج 1، ص 24. 1244-تفسير صافى ، ج 1، ص 74. 1245-بحار، ج 25، ص 274 . 1246-نور الثقلين ، ج 1، ص 25 . 1247-تفسير عياشى ، ج 1، ص 24 . 1248-سوره مائده ، آيه 60. 1249- بحار، ج 25، ص 274 (سوره مائده ، آيه 60 ) . 1250- نور الثقلين ، ج 1، ص 24 . 1251-سوره مطففين ، آيه 27 . 1252- بحار، ج 8، ص 150 . 1253-بحار، ج 8، ص 150 . 1254-نهج البلاغه ، خطبه 64، بند 8 . 1255-همان ، خطبه 151، بند 4 . 1256-همان ، خطبه 187، بند 3 . 1257-همان ، حكمت 358 . 1258-همان ، خطبه 224، بند 12 . 1259-همان ، حكمت 387 . 1260-سوره بقره ، آيه 201 .
|
|
|
|
|
|
|
|