بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نمونه جلد 2, جمعی از فضلا ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     10190001 -
     10190002 -
     10190003 -
     10190004 -
     10190005 -
     10190006 -
     10190007 -
     10190008 -
     10190009 -
     10190010 -
     10190011 -
     10190012 -
     10190013 -
     10190014 -
     10190015 -
     10190016 -
     10190017 -
     10190018 -
     10190019 -
     10190020 -
     10190021 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

(خطا) معمولا به كارهائى گفته مى شود كه از روى غفلت و عدم توجه از انسان سرمى زند مثل اين كه كسى به هنگام شكار تيرى را مى زند و به انسانى ، بدون قصداصابت مى كند و او را مجروح مى نمايد. ولى (نسيان ) در جائى گفته مى شود كهانسان با توجه دنبال كار ميرود ولى مشخصات حادثه را فراموش كرده ،مثل اينكه كس بى گناهى را مجازات كند به گمان اينكه گناهكار است زيرا مشخصاتگناهكار واقعى را فراموش نموده است .
سپس به بيان دومين درخواست آنان پرداخته ، مى گويد: (پروردگارا! بار سنگينى بردوش ما قرار مده آن چنان كه بر كسانى كه پيش از ما بودند (به كيفر گناهان و طغيانشان) قرار دادى ) (ربنا و لا تحمل علينا اصرا كما حملته على الذين من قبلنا).
(اصر) در اصل به معنى نگهدارى و محبوس ساختن است ، و به هر كار سنگين كه انسانرا از فعاليت باز مى دارد، گفته مى شود و نيز به عهد و پيمانها كه آدمى را محدود مىسازد، اطلاق مى گردد. به همين دليل مجازات و كيفر را نيز گاهى اصر مى گويند، دراين جمله مومنان از خداوند تقاضا دارند، از تكاليف سنگين ، كه گاهى موجب تخلف افراداز اطاعت پروردگار مى گردد، آنها را معاف دارد. و اين همان چيزى است كه دربارهدستورات اسلام از زبان پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم )نقل شده . (بعثت بالحنيفية السمحة السهلة ): به آيينى مبعوث شده ام كهعمل به آن براى همه
سهل و آسان است .
در اينجا ممكن است سوال شود: اگر آسان بودن شريعت و آيين خوب است پس چرا در اقوامپيشين نبوده ؟ در پاسخ بايد گفت : همانطور كه از آيات قرآن استفاده مى شود تكاليفشاق براى امم پيشين ، در اصل شريعت نبوده ، بلكه پس از نافرمانيها به عنوان عقوبتو كيفر قرار داده شده است .
همانطور كه بنى اسرائيل به خاطر نافرمانيها پيدرپى از خوردن پارهاى از گوشتهاىحلال محروم شدند (سوره انعام آيه 146 و سوره نساء آيه 160).
در سومين در خواست مى گويند: (پروردگارا! مجازاتهائى كه طاقتتحمل آن را نداريم براى ما مقرر مدار) (ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا به ).
اين جمله ممكن است اشاره به آزمايشهاى طاقت فرسا يا مجازاتهاى سنگين دنيا و آخرت و ياهر دو باشد و شايد تعبير به (لا تحمل ) در جملهقبل و(لا تحمل ) (با تشديد) در اين جمله ، به خاطر همين است ، زيرا تعبيراول اشاره به مسائل مشكل و تعبير دوم اشاره بهمسائل طاقت فرسا است .
و در چهارمين و پنجمين و ششمين تقاضا مى گويند: ما را ببخش و گناهان ما را بپوشان ومشمول رحمت خود قرار ده (و اعف عنا و اغفر لنا و ارحمنا).
(عفو) در لغت به معنى محو كردن آثار چيزى است ، و غالبا به معنى محو آثار گناه مىآيد كه هم شامل آثار طبيعى آن مى شود، و همشامل مجازات آن .
در حالى كه مغفرت تنها به معنى پوشاندن گناه است .
بنابراين مومنان هم از خدا مى خواهند گناهانشان را بپوشاند و هم آثار وضعى و تكوينىآن را از روح و روانشان بزدايد و هم كيفر آن را از آنان بردارد، و سپس از او مى خواهندرحمت واسعه اش كه همه چيز را در بر مى گيردشامل حال آنان شود.
و بالاخره در هفتمين و آخرين درخواست مى گويند: (تو مولى و سرپرست
مائى ، پس ما را بر جمعيت كافران پيروز گردان ) (انت مولينا فانصرنا على القومالكافرين ).
و به اين ترتيب تقاضاهاى آنان شامل دنيا و آخرت و پيروزيهاى فردى و اجتماعى و عفوو بخشش و رحمت الهى مى گردد، و اين تقاضائى است بسيار جامع .
نكته ها
1 - از آنجا كه در اين دو آيه خلاصه اى از تمام سوره بقره آمده است ، و روح تسليم دربرابر آفريدگار جهان را به ما مى آموزد، اين نكته خاطرنشان شده كه اگر مومنان ازخدا مى خواهند كه از لغزشهاى آنان درگذرد و در برابر دشمنان گوناگون پيروزشانگرداند بايد برنامه (سمعنا و اطعنا) را انجام دهند و بگويند: ما نداى مناديان را ازجان و دل پذيرفتيم و در صدد پيروى از آن بر آمديم و در اين راه از هر گونه تلاش وكوشش باز نايستند و سپس از خداوند خواستار پيروزى بر موانع و دشمنان گردند.
تكرار نام خدا به عنوان (ربنا) و كسى كه لطف خاصى در پرورش آنان دارد اين حقيقترا تكميل مى كند.
لذا رهبران اسلام در ضمن احاديث متعددى ، مسلمين را به خواندن اين دو آيه ترغيب كرده وثوابهاى گوناگونى براى آن بيان داشته اند كه اگر زبان ودل در تلاوت اين آيات هماهنگ گردند و تنها سخن نباشد بلكه برنامه زندگى گردد،خواندن همين دو آيه مى تواند كانون دل را با آفريدگار جهان پيوند دهد و روح و روانرا صفا بخشد و عامل تحرك و فعاليت گردد.
2 - از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه (تكليف ما لا يطاق ) وجود ندارد،
نه در اسلام و نه در اديان ديگر و اصل آزادى اراده است ، زيرا مى گويد: هر كس در گرواعمال نيك و بد خويش است هر كار نيكى انجام دهد براى خود انجام داده و هر كار بدى انجامدهد به زيان خود كرده است ، تقاضاى عفو و بخشش و مغفرت نيز شاهد اين مدعا است .
و اين امر هماهنگ با منطق عقل و مسئله حسن و قبح است ، چرا كه خداوند حكيم هرگز چنين كارىرا نمى كند و اين خود دليلى است بر نفى مساله جبر، چگونه ممكن است خداوند بندگان رامجبور بر گناه سازد و در عين حال نهى از گناه كند؟ ولى تكاليف شاق ومشكل ، امر محالى نيست همانند تكاليف شاقى كه در مورد بنىاسرائيل وجود داشته و آن هم مولود اعمال خودشان و كيفر خيره سريهاى آنها بوده است .
پايان سوره بقره 16/2/1372


سوره آل عمران


اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 200 آيه است .
فضيلت تلاوت اين سوره :
در حديثى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى خوانيم : من قرء سورةآل عمران اعطى بكل آية منها امانا على جسر جهنم : (هر كس سورهآل عمران را بخواند به تعداد آيات آن ، امانى برپل دوزخ به او مى دهند).
و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : من قرء البقرة وآل عمران جائا يوم القيامة يظلانه على رأ سهمثل الغمامتين : (كسى كه سوره بقره و آل عمران را بخواند، در روز قيامت همچون دو ابربر سر او سايه مى افكنند).
محتواى سوره :
به گفته بعضى از مفسران مشهور، به نظر مى رسد كه اين سوره درخلال سالهاى جنگ بدر و جنگ احد (سالهاى دوم و سوم هجرت )نازل شده است و بخشى از طوفانى ترين دورانهاى زندگى مسلمين را در صدر اسلاممنعكس مى كند.
روى هم رفته محورهاى اصلى بحثهاى اين سوره ، محورهاى زير است 1 - بخش مهمى از آناز توحيد و صفات خداوند و معاد و معارف اسلامى بحث مى كند.
2 - بخش ديگرى پيرامون جهاد و دستورات مهم و ظريفى در اين زمينه و همچنين درسهاىعبرتى كه در دو غزوه مهم اسلامى (بدر و احد) بود سخن
مى گويد، و همچنين شرح امدادهاى الهى نسبت به مؤ منان و حيات جاويدان شهيدان راه خدا.
3 - در قسمتى از اين سوره ، به يك سلسله احكام اسلامى در زمينه لزوم وحدت صفوفمسلمين و خانه كعبه و فريضه حج و امر به معروف و نهى از منكر و تولى و تبرى(دوستى با دوستان حق و دشمنى با دشمنان حق ) و مساله امانت ، و انفاق در راه خدا و تركدروغ و مقاومت و پايمردى در مقابل دشمن و صبر و شكيبائى درمقابل مشكلات و آزمايشهاى مختلف الهى و ذكر خداوند در هرحال ، اشارات پر معنايى شده است .
4 - براى تكميل اين بحثها، بخشى از تاريخ انبياء از جمله : آدم و نوح و ابراهيم و موسىو عيسى و ساير انبياء (عليهمالسلام ) و داستان مريم و مقامات اين زن بزرگ و توطئههاى پيروان متمرد حضرت موسى (عليه السلام ) و مسيح (عليه السلام ) در برابر اسلام، نيز ذكر شده است .
مطالب اين سوره چنان به هم مربوط و هماهنگ است كه گوئى همه آنها يك جانازل شده است .
آيه و ترجمه


بسم الله الرحمن الرحيم

الم(1) االله لا اله الا هو الحى القيوم(2) نزل عليك الكتب بالحق مصدقا لما بين يديه و انزل التورئة و الانجيل(3) من قبل هدى للناس و انزل الفرقان ان الذين كفروا بايت الله لهم عذاب شديد و اللهعزيز ذو انتقام(4)


ترجمه :
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
1 الم .
2 - معبودى جز خداوند يگانه زنده و پايدار و نگهدارنده ، نيست .
3 - (همان كسى كه ) كتاب را بحق بر تو نازل كرد، كه با نشانه هاى كتب پيشين ، منطبقاست ، و تورات و انجيل را.
4 - پيش از آن ، براى هدايت مردم فرستاد، و (نيز) كتابى كه حق را ازباطل مشخص مى سازد، نازل كرد، كسانى كه به آيات خدا كافر شدند، كيفر شديدىدارند، و خداوند (براى كيفر بدكاران و كافران لجوج ،) توانا و صاحب انتقام است .
شان نزول:
بعضى از مفسران مى گويند: هشتاد و چند آيه از اين سوره درباره فرستادگان و مسيحياننجران كه به نمايندگى از طرف آنان براى تحقيق درباره اسلام به مدينه آمده بودند،نازل شده است .
فرستادگان ، شصت نفر بودند كه چهارده نفر آنان از اشراف و برجستگان نجرانمحسوب مى شدند، سه نفر از اين چهارده نفر سمت رياست داشتند و مسيحيان آن سامان دركارها و مشكلات خود به آن سه نفر مراجعه مى كردند، يكى از آنان (عاقب ) بود كه اورا (عبد المسيح ) نيز مى گفتند وى امير و رئيس قوم خود محسوب مى شد، و قوم اوهيچگاه با نظريه و رأ ى او مخالفت نمى كردند، ديگرى (سيد) نام داشت كه او را(ايهم ) نيز مى گفتند، وى سرپرست تشريفات و تنظيم برنامه سفر و مورد اعتمادمسيحيان بود، نفر سوم (ابو حارثه ) نام داشت كه مردى دانشمند و صاحب نفوذ بود، وكليساهاى متعددى به نام او ساخته بودند، او تمام كتب دينى مسيحيان را حفظ داشت .
اين گروه شصت نفرى در لباس مردان قبيله (بنى كعب ) به مدينه آمدند و به مسجدپيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد شدند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )نماز عصر را با مسلمانان خوانده بود، اين شصت نفر لباسهاى زيبا و پر زرق و برق وجالب پوشيده بودند كه به گفته يكى از صحابه پيامبر (صلى الله عليه و آله وسلم ) (هرگز نديده ايم فرستادگانى به اين زيبائى باشند)!
موقعى كه آنها وارد مسجد شدند، هنگام نمازشان بود، طبق مراسم خود، ناقوس را نواختند وبه طرف مشرق ايستاده ، مشغول نماز شدند، گروهى از اصحاب پيامبر (صلى الله عليهو آله و سلم ) خواستند مانع شوند. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: به آنهاكارى نداشته باشيد!
پس از نماز، (عاقب ) و (سيد) خدمت پيامبر رسيدند و با او آغاز سخن كردند پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) به آنها پيشنهاد كرد: (به آيين اسلام درآييد و درپيشگاه خداوند تسليم گرديد).
عاقب و سيد گفتند: ما پيش از تو اسلام آورده و تسليم خداوند شده ايم !
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: (شما چگونه بر آيين حق هستيد، با اينكهاعمالتان حاكى است كه تسليم خداوند نيستيد، چه اينكه براى خدا فرزند قايليد وعيسى را پسر خدا مى دانيد، و صليب را عبادت و پرستش مى كنيد و گوشت خوك مىخوريد، با اينكه تمام اين امور مخالف آيين حق است )!
عاقب و سيد گفتند: اگر عيسى پسر خدا نيست ، پس پدرش كه بوده است ؟ پيامبر (صلىالله عليه و آله و سلم ) فرمود: (آيا شما قبول داريد كه هر پسرى شباهتى به پدرخود دارد؟)
گفتند: آرى .
فرمود: (آيا اينطور نيست كه خداى ما به هر چيزى ، احاطه دارد و قيوم است و روزىموجودات با اوست ).
گفتند: آرى همين طور است .
فرمود: (آيا عيسى اين اوصاف را داشت ).
گفتند: نه .
فرمود: (آيا مى دانيد كه هيچ چيزى در آسمان و زمين بر خدا مخفى نيست و خداوند به همهآنها داناست ).
گفتند: آرى مى دانيم .
فرمود: (عيسى غير از آنچه كه خدا به او ياد داده ، از پيش خود چيزى مى دانست )؟
گفتند: نه .
فرمود: (آيا مى دانيد كه خداى ما همان است كه مسيح را در رحم مادرش همانطور كه مىخواست ، صورتگرى كرد؟)
گفتند: همينطور مى باشد.
فرمود: (آيا چنين نيست كه عيسى را مادرش مانند ساير كودكان در رحمحمل كرد، و بعد همچون مادرهاى ديگر، او را به دنيا آورد؟ و عيسى پس از ولادت ، چوناطفال ديگر غذا مى خورد).
گفتند: آرى چنين بود.
فرمود: (پس چگونه عيسى پسر خدا است با اينكه هيچگونه شباهتى به پدرشندارد)؟!
سخن كه به اينجا رسيد، همگى خاموش شدند، در اين هنگام ، هشتاد و چند آيه ازاوايل اين سوره براى توضيح معارف و برنامه هاى اسلامنازل گرديد.
تفسير:
كشف مفهوم حروف مقطعه قرآن با كامپيوتر
باز در آغاز اين سوره به حروف مقطعه برخورد مى كنيم (الف - لام - ميم ) (الم ).
درباره حروف مقطعه قرآن ، در اول سوره بقره ، توضيحات لازم گفته شد، كه نيازىبه تكرار آن نيست ، تنها چيزى كه ذكر آن را در اينجا لازم مى دانيم نظريه اى است كهيك دانشمند مصرى اخيرا ابراز داشته ، كه از نظر اهميت موضوع فشرده آن را در اينجا مىآوريم .
البته قضاوت درباره صحت و سقم آن نيازمند بررسى فراوانى است كه شايد بر عهدهآيندگان باشد و ما آن را فقط به عنوان يك (نظر) ذكر مى كنيم .
چندى قبل ، مجله معروف مصرى آخر ساعة كه از بزرگترين مجله هاى مصور خاورميانهمحسوب مى گردد، گزارشى درباره تحقيقات يك دانشمند مسلمان مصرى در مورد تفسيرپاره اى از آيات قرآن مجيد به كمك مغزهاى الكترونيكى منتشر ساخت كه اعجاب همگان رادر نقاط مختلف جهان برانگيخت .
اين تحقيقات محصول سه سال كوشش پيگير و كار مداوم (دكتر رشاد خليفه ) دانشمندشيميدان مصرى بود.
دكتر رشاد اين تحقيقات را در آمريكا در شهر (سانت لويس ) در ايالت (ميسورى )انجام داد. او هم اكنون به عنوان مستشار يك شركت غذا سازى در امريكا كار مى كند، اوبراى تكميل تحقيقات خود مدتها از مغزهاى الكترونيكى استفاده نمود كه اجاره آنها در هردقيقه 10 دلار بود كه با كمك جمعى از مسلمانان آن ديار پرداخت مى شد!
تمام كوشش استاد مزبور براى كشف معانى حروف مقطعه قرآن يعنى حروفى مانند (ق -الم - يس ، و...) صورت گرفته است ، او به كمك محاسبات پيچيده اى ثابت كرده كهرابطه نزديكى ميان حروف مزبور، با حروف سوره اى كه در آغاز آن قرار گرفته است، وجود دارد - دقت كنيد.
بنابراين از مغز الكترونيكى تنها براى انجام محاسبه تعداد حروف سوره ها و به دستآوردن نسبت (و به اصطلاح (درصد)) هر يك از آن حروف كمك گرفته است نه اين كهتفسير آيات قرآن را از ماشين خواسته باشد.
ولى مسلما اگر اين ماشينها نبودند هيچ بشرى قادر نبود به وسيله قلم و كاغذ اينمحاسبات را به آسانى انجام دهد!
اكنون به سراغ شرح كشف مزبور مى رويم .
دكتر رشاد مى گويد:
مى دانيم قرآن مجيد 114 سوره دارد كه از ميان آنها
86 سوره در مكه نازل گرديده و 28 سوره در مدينه ، و از ميان مجموع سوره هاى قرآن29 سوره است كه در آغاز آنها حروف مقطعه آمده است .
جالب اين كه اين حروف مجموعا درست نصف حروف بيست و هشت گانه الفباى عربى راتشكيل مى دهد و اين حروف مقطعه عبارتند از: (ا - ح - ر - س - ص - ط - ع - ق - ك -ل - م - ن - ه - ى ) كه گاهى آنها را حروف نورانى نيز مى نامند.
او مى گويد: سالها بود كه من مى خواستم بدانم معنى اين (حروف به ظاهر از همبريده ) در آغاز سوره هاى قرآن چيست ؟ و هر قدر به تفاسير مفسران بزرگ و آراءمختلفى كه در اين زمينه داده بودند مراجعه كردم قانع نشدم ، از خداوند بزرگ يارىجستم و به مطالعه دست زدم ؛ ناگهان به اين فكر افتادم كه شايد ميان اين حروف ، وحروف همان سوره اى كه آنها در آغازش قرار گرفته است رابطه اى وجود داشته باشد.
اما بررسى تمام حروف چهارده گانه نورانى در 114 سوره قرآن و تعيين نسبت هر يك ازآنها و محاسبات فراوان ديگرى كه مى بايد در اين زمينه بشود چيزى نبود كه بدوناستخدام كامپيوتر امكان پذير باشد.
لذا قبلا تمام حروف مزبور را در 114 سوره قرآن به طور جداگانه و همچنين مجموعحروف هر سوره را دقيقا تعيين كرده ، با شماره هر سوره ، به كامپيوتر (براى انجاممحاسبات بعدى ) سپردم اين كار و مقدمات ديگر در مدت دوسال عملى شد.
سپس اين مغز الكترونيكى را يك سال تمام براى انجام محاسباتى كه به آن اشاره شدبه كار گرفتم . نتيجه اين محاسبات بسيار درخشان بود و براى نخستين بار در تاريخاسلام پرده از حقايق شگفت انگيزى برداشت كه اعجاز قرآن را از نظر رياضى (علاوه برجنبه هاى ديگر) كاملا روشن مى ساخت .
مغز الكترونيكى با محاسبات خود براى ما روشن ساخت كه ميزان هر يك از حروف چهاردهگانه در هر سوره از 114 سوره قرآن به نسبت مجموع حروف آن سوره ، چند درصد است .
فىالمثل ، پس از محاسبه مى يابيم كه نسبت حرف قاف كه يكى از حروف نورانى قرآن(حروف مقطعه ) است در سوره (فلق ) بزرگترين رقم را دارد (700 / 6 درصد) و دردرجه اول در ميان سوره هاى قرآن است (البته به استثناى سوره ق )! بعد از آن سورهقيامت قرار دارد كه تعداد قافهاى آن نسبت به حروف سوره مزبور (907 / 3 درصد) مىباشد و پس از آن سوره (الشمس ) است (906 / 3 درصد).
و همانطور كه ملاحظه مى كنيم تفاوت سوره (قيامت ) و (الشمس ) فقط يك هزارمدرصد است !
و به همين ترتيب اين نسبت را در تمام 114 سوره قرآن به دست مى آوريم (نه تنهادرباره اين يك حرف بلكه درباره تمام حروف چهارده گانه نورانى ) و به اين ترتيبنسبت مجموع حروف هر يك از سوره ها با يكايك اين حروف روشن مى گردد.
اكنون به نتايج جالبى كه از اين محاسبات به دست آمده توجه فرمائيد:
1 - نسبت حرف (ق ) در سوره (ق ) از تمام سوره هاى قرآن بدون استثناء بيشتر استيعنى آياتى كه در طى 23 سال ، دوران نزول قرآن ، در 113 سوره ديگر قرآن آمده آنچنان است كه حرف قاف در آنها كمتر به كار رفته است ، و اين راستى حيرت آور است كهانسانى بتواند مراقب تعداد هر يك از حروف سخنان خود درطول 23 سال باشد، و در عين حال آزادانه مطالب خود را بدون كمترين تكلفى بيان كند.مسلما چنين كارى از عهده يك انسان بيرون است ، حتى محاسبه آن براى بزرگترينرياضيدانها بدون كمك مغزهاى الكترونيكى ممكن نيست .
اينها همه نشان مى دهد كه نه تنها سوره ها و آيات قرآن بلكه حروف قرآن نيز روىحساب و نظام رياضى خاصى است كه فقط خداوند، قادر بر حفظ آن مى باشد.
همچنين محاسبات نشان داد كه حرف (ص ) در سوره (ص ) نيز همينحال را دارد. يعنى مقدار آن به تناسب مجموع حروف سوره ، از هر سوره ديگر قرآن بيشتراست .
و نيز حرف (ن ) در سوره (ن و القلم ) بزرگ ترين رقم نسبى را در 114 سورهقرآن دارد. تنها استثنائى كه در اين زمينه وجود دارد، سوره حجر است كه تعداد نسبىحرف (ن ) در آن بيشتر از سوره (ن و القلم ) است ، اما جالب اين است كه سوره حجر يكىاز سوره هائى است كه آغاز آن (الر) مى باشد و بعدا خواهيم ديد اين سوره ها كه آغاز آنها(الر) است بايد همگى در حكم يك سوره محسوب گردد، و اگر چنين كنيم نتيجه مطلوب بهدست خواهد آمد يعنى نسبت تعداد (ن ) در مجموع اينها از سوره (ن و القلم ) كمتر خواهد شد!
2 - چهار حرف (المص ) را در آغاز سوره اعراف در نظر بگيريد، اگر الفها، ميم ها، وصادهائى كه در اين سوره وجود دارد با هم جمع كنيم ، و نسبت آن را با حروف اين سورهبسنجيم ، خواهيم ديد كه از تعداد مجموع آن در هر سوره ديگر قرآن بيشتر است !
همچنين چهار حرف (المر) در آغاز سوره رعد همينحال را دارد، و نيز پنج حرف (كهيعص ) در آغاز سوره مريم اگر روى هم حساب شوند، ازمجموع اين پنج حرف در هر سوره ديگر قرآن فزونى دارند!
در اينجا به چهره تازه ترى از مسئله برخورد مى كنيم كه نه تنها يك حرف جداگانه دراين كتاب آسمانى روى حساب و نظم خاصى گسترده شده ، بلكه حروف متعدد آن نيز چنينوضع حيرت آورى را دارد - دقت كنيد.
3 - تا كنون بحث درباره حروفى بود كه تنها در آغاز يك سوره قرآن قرار داشت ، اماحروفى كه در آغاز چند سوره قرار دارد (مانند المر و الم )شكل ديگرى به خود مى گيرد؛ و آن اينكه بر طبق محاسبات كامپيوترى مجموع اين سهحرف مثلا (ا - ل - م ) اگر در مجموع سوره هائى كه با (الم ) آغاز مى گردد حسابشود، و نسبت آن با مجموع حروف اين سوره ها بدست آيد، از ميزان آن در هر يك از سورههاى ديگر قرآن بيشتر است .
در اينجا باز مسئله صورت جالبترى به خود گرفته و آن اينكه نه تنها حروف هرسوره قرآن تحت ضابطه و حساب معينى است ، بلكه مجموع حروف سوره هاى مشابه نيزضابطه و نظام واحدى دارند.
ضمنا نكته اين موضوع نيز روشن مى شود كه از چه رو چند سوره مختلف قرآن با (الم) يا با (المر) آغاز شده و اين يك موضوع تصادفى و بىدليل نيست .
(دكتر رشاد سپس محاسبات پيچيده ترى روى سوره هاىمشتمل بر (حم ) انجام داده است كه براى اختصار از آن صرف نظر مى كنيم ).
استاد مزبور ضمن اين مطالعات به نكات ديگرى نيز دست يافته كه به ضميمه نكاتتازه اى كه مى توان از آن استنتاج كرد از نظر خوانندگان مى گذرانيم :
1 - رسم الخط اصلى قرآن را حفظ كنيد
او مى گويد تمام اين محاسبات در صورتى صحيح است كه به رسم الخط اصلى وقديمى قرآن دست نزنيم (مثلا اسحق و زكوة و صلوة را به همين صورت بنويسيم ، نهاسحاق و زكات و صلاة ) در غير اين صورت محاسبات ما به هم خواهد خورد.
2 - دليل ديگرى بر عدم تحريف قرآن
اين تحقيقات نشان مى دهد كه در قرآن مجيد حتى يك حرف هم كم و زياد
نشده ، و الا بطور مسلم محاسبات ما روى قرآن كنونى صحيح از آب درنمى آمد.
3 - اشارات پر معنى
در بسيارى از سوره هاى قرآن كه با حروف مقطعه آغاز مى شود پس از ذكر اين حروف ،اشاره به حقانيت و عظمت قرآن شده مانند:
(الم ذلك الكتاب لا ريب فيه ).
و امثال آن . و اين خود اشاره لطيفى به ارتباط حروف مزبور با اعجاز قرآن است .
نتيجه بحث - از مجموع بحث فوق چنين نتيجه مى گيريم كه حروف قرآن مجيد كه در طى23 سال بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )نازل شده حساب بسيار دقيق و منظمى دارد و هر يك از حروف الفبا با مجموع حروف هرسوره داراى يك نسبت رياضى كاملا دقيق است كه حفظ و نگهدارى چنين نسبتى براى بشر -بدون استفاده از مغزهاى الكترونيكى - امكان پذير نيست .
شك نيست كه بررسيهاى دانشمند مزبور چون در آغاز راه است خالى از نقايصى نيست كهبايد با حوصله تمام به وسيله دانشمندان ديگرتكميل گردد، به همين دليل ما هيچگونه تضمينى بر صحت و سقم (درستى و نادرستى )آن نمى دهيم تا مطالعات ديگرى روى آن انجام شود اكنون به ادامه تفسير آيات سوره مىپردازيم :
در دومين آيه مى فرمايد: (خداوند تنها معبود يگانه يكتاى جاويدان و پايدار است كه همهچيز به وجود او بستگى دارد) (الله لا اله الا هو الحى القيوم ).
شرح و تفسير اين آيه در سوره بقره آيه 255 گذشت .
در آيه بعد خطاب به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: خداوندىكه پاينده و قيوم است (قرآن را بر تو فرستاد كه با نشانه هاى حق همراه و با نشانههاى كتب آسمانى پيشين ، كاملا تطبيق مى كند همان خدائى كه تورات وانجيل را پيش از قرآن براى راهنمائى و هدايت بشرنازل كرد) (نزل عليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه وانزل التورية و الانجيل من قبل هدى للناس ).
سپس مى افزايد (همچنين قرآن را كه حق را ازباطل جدا مى سازد نازل كرد) (و انزل الفرقان ).
و بعد از اتمام حجت و نزول آيات از سوى خداوند و گواهى فطرت وعقل بر صدق دعوت پيامبران ، راهى جز مجازات نيست ، و لذا در آيه فوق - بهدنبال بحثى كه درباره حقانيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و قرآن مجيد گذشت، مى فرمايد: (كسانى كه به آيات خدا كافر شدند كيفر شديدى دارند) (ان الذينكفروا بايات الله لهم عذاب شديد).
و براى اينكه تصور نشود، توانائى خداوند بر تهديداتش جاى ترديد است ، مىافزايد: (خداوند توانا و صاحب انتقام است ) (و الله عزيز ذو انتقام ).
(عزيز) در لغت به معنى هر چيز مشكل غيرقابل نفوذ و غالب مى باشد. لذا زمينى كه عبور از آن به سختى انجام مى گيرد(عزاز) ناميده مى شود و نيز هر چيز كه بر اثر كميابى دسترسى به آنمشكل باشد (عزيز) ناميده مى شود. همچنين افراد نيرومند و توانا كه غلبه بر آنها(مشكل ) يا (غير ممكن ) است عزيز هستند و هر كجا كلمه (عزيز) بر خدا اطلاق مىشود به همين معنى است يعنى هيچكس ‍ قادر بر غلبه بر او و شكست او نيست و همه دربرابر اراده و مشيت او محكوم اند.
در جمله بالا براى اينكه كافران بدانند اين تهديد كاملا جدى است مى فرمايد: خداوندقادر است و به همين دليل كسى نمى تواند در برابر تحقق يافتن تهديدهاى او مقاومتكند، زيرا همانطور كه او در جاى خود فوق العاده (رحيم و مهربان ) است در برابرآنها كه شايسته رحمت نيستند عذاب شديد و انتقام دردناك دارد.
البته (انتقام ) در اصطلاح امروز بيشتر در مواردى به كار مى رود كه اشخاص براثر عدم گذشت در برابر خلافكاريها يا اشتباهات ديگران دست بهعمل متقابل مى زنند و حتى مصلحت خود را در عفو و گذشت در نظر نمى گيرند اين صفتمسلما صفت پسنديده اى نيست زيرا انسان در بسيارى از موارد بايد عفو و گذشت را برمقابله به مثل مقدم بدارد ولى (انتقام ) دراصل لغت به اين معنى نيست ، بلكه به معنى كيفر دادن گناهكار است و مسلم است كه مجازاتگناهكاران گردنكش و ستمگر نه تنها كار پسنديده اى است بلكه صرف نظر كردن ازآنها مخالف عدالت و حكمت است .
نكته ها
1 - (حق ) در اصل به معنى (مطابقت و هماهنگى ) است و به هميندليل به آنچه با واقعيت موجود، تطبيق مى كند، حق گفته مى شود، و اينكه به خداوند(حق ) مى گويند به خاطر آن است كه ذات مقدس او بزرگترين واقعيت غيرقابل انكار در عالم هستى است ، و به عبارت روشنتر: حق يعنى موضوع ثابت وپابرجائى كه باطل به آن راه ندارد.
در آيه مورد بحث ، باء (بالحق ) به اصطلاح براى (مصاحبت ) است ، يعنى اىپيامبر! خداوند، قرآن را كه همراه با نشانه هاى واقعيت است بر تو فرو فرستاد.
2 - (تورات ) در اصل يك لغت عبرى است كه به معنى (شريعت و قانون ) مى باشدو سپس به كتابى كه از طرف خداوند بر موسى بن عمران (عليهماالسلام )نازل گرديد
گفته شده ، و گاهى به مجموعه كتب (عهد عتيق ) و گاهى به (اسفار پنجگانه ) آننيز گفته مى شود.
توضيح اينكه : مجموعه كتب يهود كه (عهد عتيق ) ناميده شده ، مركب از تورات و چندينكتاب ديگر مى باشد، تورات داراى پنج بخش است كه به نامهاى : سفر (پيدايش )،سفر (خروج )، سفر(لاويان ) سفر (اعداد)، و سفر (تثنيه ) ناميده شده است ،اين قسمت از كتب عهد قديم ، شرح پيدايش جهان و انسان و مخلوقات ديگر و قسمتى اززندگى انبياء پيشين و موسى بن عمران و بنىاسرائيل و احكام اين آيين مى باشد.
كتب ديگر اين مجموعه كه در واقع نوشته هاى مورخان بعد از موسى (عليه السلام ) استشرح حالات پيامبران و ملوك و پادشاهان و اقوامى است كه بعد از موسى بن عمران بهوجود آمده اند.
ناگفته پيدا است كه غير از اسفار پنجگانه تورات ، هيچ يك از اين كتب ، كتب آسمانىنيستند و خود يهود نيز چنين ادعائى را ندارند و حتى (زبور) داوود كه آن را به عنوان(مزامير) مى نامند، شرح مناجاتها و اندرزهاى داوود است .
و اما در مورد اسفار پنجگانه تورات ، قرائن روشنى در آنها وجود دارد كه نشان مى دهداينها نيز كتب آسمانى نيستند، بلكه كتابهاى تاريخى هستند كه بعد از موسى بن عمراننوشته شده است ، زيرا در آنها شرح وفات موسى (عليه السلام ) و چگونگى تدفين اوو پاره اى از حوادث بعد از وفات موسى نيز آمده است ، مخصوصا آخرينفصل سفر پنجم (سفر تثنيه ) به وضوح ثابت مى كند كه اين كتاب ، مدتها بعد ازوفات موسى بن عمران به رشته تحرير در آمده است .
به علاوه محتويات اين كتب كه آميخته با خرافات فراوان و نسبتهاى ناروا به انبياء وپيامبران الهى و بعضى سخنان كودكانه مى باشد، گواه ديگرى بر ساختگى بودنآنها است .
شواهد تاريخى نيز نشان مى دهد كه تورات اصلى از ميان رفت و بعدا پيروان
موسى بن عمران ، اين كتابها را به رشته تحرير در آوردند.
3 - (انجيل ) در اصل ، كلمه يونانى است كه به معنى (بشارت ) يا (آموزشجديد) آمده است و نام كتابى است كه بر حضرت عيسى (عليه السلام )نازل شده است ، قابل توجه اينكه قرآن در آيه مورد بحث و هر جا كه از كتاب عيسى(عليه السلام ) نام برده (انجيل ) را به صورت مفرد آورده است ، ونزول آن را از طرف خدا معرفى مى كند، بنابرايناناجيل بسيارى كه بين مسيحيان متداول است ، حتى معروفترين آنها يعنى انجيلهاىچهارگانه (لوقا، مرقس ، متى و يوحنا) وحى الهى ، نيستند، همانگونه كه خود مسيحياننيز انكار نمى كنند كه اين انجيلهاى موجود، همه به دست شاگردان ، يا شاگردشاگردان ، حضرت مسيح (عليه السلام ) و مدتها بعد از او نوشته شده است ، منتها آنانادعا مى كنند كه شاگردان مسيح ، اين اناجيل را با الهام الهى نوشته اند.
در اينجا مناسب است بررسى فشردهاى درباره عهد جديد واناجيل نموده و با نويسندگان آنها آشنا شويم :
مهمترين كتاب مذهبى مسيحيان كه تكيه گاه عموم فرق مسيحى مى باشد و همچون كتابآسمانى روى آن تكيه مى كنند، مجموعه اى است كه آن را (عهد جديد) مى نامند.
(عهد جديد) كه مجموع آن بيش از يك سوم عهد قديم نيست از 27 كتاب و رساله پراكندهدر موضوعات كاملا مختلف تشكيل يافته به اين ترتيب :
1 - انجيل متى اين انجيل به وسيله (متى ) يكى از شاگردان دوازده گانه مسيح (عليهالسلام ) در سال 38 ميلادى و به عقيده بعضى ديگر بين سالهاى 50 تا 60
ميلادى نگارش يافته است .
2 - انجيل مرقس طبق تصريح كتاب قاموس مقدس صفحه 792، مرقس از حواريون نبودهولى انجيل خود را زير نظر (پطرس ) تصنيف نموده است .
مرقس در سال 68 ميلادى كشته شد.
3 - انجيل لوقا - (لوقا) رفيق و همسفر (پولس )رسول بود، پولس مدتى پس از عيسى به دين مسيح گرويد و در زمان وى ، يهودىمتعصبى بود، وفات لوقا را در حدود سنه 70 ميلادى نوشته اند و به گفته نويسندهقاموس مقدس (صفحه 772) (تاريخ نگارشانجيل لوقا به زعم عمومى تخمينا 63 ميلادى است ).
4 - انجيل يوحنا - (يوحنا) از شاگردان مسيح و از رفقا و همسفرهاى پولس مى باشد.و به گفته نويسنده مزبور به شهادت اغلب نقادين (محققين ) تاءليف آن را به اواخرقرن اول نسبت مى دهند.
از مندرجات اين اناجيل كه عموما داستان به دار آويختن مسيح و حوادث بعد از آن را شرح مىدهند به خوبى ثابت مى شود كه همه اين اناجيل ، سالها بعد از مسيح نگاشته شده اند وهيچكدام كتاب آسمانى نازل شده بر مسيح (عليه السلام ) نيستند.
5 - اعمال رسولان (اعمال حواريان و مبلغان صدراول ).
6 - 14 رساله از نامه هاى پولس به اقوام و افراد مختلف .
7 - رساله يعقوب (بيستمين رساله از كتب و رساله هاى بيست و هفت گانه عهد جديد).
8 - نامه هاى پطرس (رساله 21 و 22 عهد جديد).
9 - نامه هاى يوحنا (رساله 23 و 24 و 25 عهد جديد).
10 - نامه يهودا (رساله 26 عهد جديد).
11 - مكاشفه يوحنا (آخرين قسمت عهد جديد).
بنابراين طبق تصريح مورخان مسيحى و طبق گواهى صريحاناجيل و ساير كتب و رساله هاى عهد جديد، هيچ يك از اينها، كتاب آسمانى نيستند و عموماكتابهائى هستند كه بعد از مسيح (عليه السلام ) نگاشته شده اند و از اين بيان ، چنيننتيجه مى گيريم كه انجيل ، كتاب آسمانى مسيح از ميان رفته و امروز در دست نيست ، تنهاقسمتهائى از آن را شاگردان مسيح در اناجيل خود، آورده اند كه متاسفانه آن نيز آميخته باخرافاتى شده است .
اما اينكه بعضى مى گويند: مسلمانان نبايد در صحتاناجيل و تورات موجود، ترديد كنند، زيرا قرآن مجيد آنها را تصديق كرده است و به صحتآنها گواهى داده ، پاسخ آن را در جلد اول صفحه 210 درذيل آيه (و آمنوا بما انزلت مصدقا لما معكم ) مشروحا خاطر نشان كرديم .
4 - پس از ذكر تورات و انجيل چنانكه ديديم بهنزول قرآن اشاره شده است آن هم به عنوان (فرقان ) اما اينكه چرا قرآن ، (فرقان) ناميده شده ؟ به خاطر اين است كه (فرقان ) در لغت به معنى (وسيله تميز حق ازباطل ) است و بطور كلى هر چيزى كه حق را ازباطل ، مشخص سازد، (فرقان ) نام دارد و لذا روز جنگ بدر در قرآن به عنوان (يومالفرقان 0). ناميده شده زيرا در آن روز ارتش ‍ كوچكى كه فاقد هرگونه ساز وبرگ جنگى بود بر ارتش نسبتا بزرگ و نيرومندى كه از هر جهت بر او برترى داشت ،پيروز شد، همچنين به معجزات ده گانه موسى (عليه السلام ) نيز (فرقان ) اطلاقشده است .
آيه و ترجمه


إ ن الله لا يخفى عليه شى ء فى الا رض و لا فى السماء(5) هو الذى يصوركم فى الا رحام كيف يشاء لا إ له إ لا هو العزيز الحكيم(6)


ترجمه :
5 - هيچ چيز، در آسمان و زمين ، بر خدا مخفى نمى ماند. (بنابراين ، تدبير آنها بر اومشكل نيست ).
6 - او كسى است كه شما را در رحم (مادران )، آن چنان كه مى خواهد تصوير مى كند.معبودى جز خداوند عزيز و حكيم ، نيست .
تفسير:
علم و قدرت بى پايان خداوند
اين آيات در حقيقت ، تكميل آيات قبل است ، زيرا در آيات گذشته خوانديم : خداوند حى وقيوم است و تدبير جهان هستى به دست او است ، و كافران لجوج و سرسخت را (هر چندكفر و بى ايمانى خود را آشكار نكنند) كيفر مى دهد، مسلما اين كار نياز به علم و قدرتفوق العاده اى دارد، به همين دليل در نخستين آيه مورد بحث اشاره به علم او، و در آيه دوم، اشاره به توانائى او مى كند.
نخست مى فرمايد: (هيچ چيز در زمين و آسمان بر خدا مخفى نمى ماند) (ان الله لا يخفىعليه شى ء فى الارض و لا فى السماء).
چگونه ممكن است چيزى بر او مخفى بماند در حالى كه او در همه جا حاضر و ناظر است وبه حكم اينكه وجودش از هر نظر بى پايان و نامحدود است جائى از او خالى نيست و بهما از خود ما نزديك تر است ، بنابراين در عين اينكهمحل و مكانى ندارد به همه چيز احاطه دارد، اين احاطه و حضور او نسبت به همه
چيز و در همه جا به معنى علم و آگاهى او بر همه چيز است آن هم (علم حضورى )، نه(علم حصولى ).
سپس به گوشه اى از علم و قدرت خود كه در حقيقت يكى از شاهكارهاى عالم آفرينش و ازمظاهر بارز علم و قدرت خدا است اشاره كرده ، مى فرمايد: (او كسى است كه شما را دررحم (مادران ) آن گونه كه مى خواهد تصوير مى كند) (هو الذى يصوركم فى الارحامكيف يشاء).
(آرى هيچ معبودى جز آن خداوند عزيز و حكيم نيست ) (لا اله الا هو العزيز الحكيم ).
صورت بندى انسان در شكم مادر و نقش بر آب زدن در آن محيط تاريك ظلمانى آن هم نقشهاى بديع و عجيب و پى در پى ، راستى شگفت آور است ، مخصوصا با آن همه تنوعى كهاز نظر شكل و صورت و جنسيت و انواع استعدادهاى متفاوت و صفات و غرايز مختلف وجوددارد.
و اگر مى بينيم معبودى جز او نيست به خاطر همين است ، كه شايسته عبوديت جز ذات پاكاو نمى باشد، بنابراين چرا بايد مخلوقاتى همچون مسيح (عليه السلام ) مورد عبادتقرار گيرند و گويى اين تعبير اشاره به شاءن نزولى است كه در آغاز سوره ذكر شدهكه مسيحيان خودشان قبول دارند مسيح در رحم مادرى همچون مريم تربيت شده پس او مخلوقاست ، نه خالق ، بنابراين چگونه ممكن است معبود
واقع شود.
نكته ها
1 - نشانه هاى قدرت و عظمت خدا در مراحل جنين
امروز عظمت مفهوم اين آيه با توجه به پيشرفتهاى علم جنينشناسى از هر زمانى آشكارتراست چه اينكه (جنين ) كه در آغاز به صورت يك موجود تك سلولى است ، هيچگونهشكل و اندام و اعضاء و دستگاه مخصوصى در آن ديده نمى شود و با سرعت عجيبى درمخفيگاه رحم هر روز شكل و نقش تازه اى به خود مى گيرد، گويا جمعى نقاش ماهر و چيرهدست در كنار آن نشسته ، و شب و روز روى آن كار مى كنند، و از اين ذره ناچيز در مدتبسيار كوتاهى انسانى مى سازند كه ظاهرش بسيار آراسته و در درون وجودش دستگاههائى بسيار ظريف و پيچيده و دقيق و حيرت انگيز ديده مى شود اگر ازمراحل جنين عكس بردارى شود (همان طور كه شده است ) و ازمقابل چشم انسان اين عكسها يكى بعد از ديگرى عبور كند انسان به عظمت آفرينش و قدرتآفريدگار آشنائى تازه اى پيدا مى كند و بى اختيار اين شعر معروف را زمزمه خواهدكرد:
زيبنده ستايش ، آن آفريدگارى است كارد چنيندل آويز نقشى ز ماء و طين
و عجيب اين است كه تمام اين نقشها بر روى آب كه معروف است كه نقشى به خود نمىگيرد مى شود (كه كرده است در آب صورتگرى ؟!).
قابل توجه اين كه هنگامى كه عمل لقاح انجام شد و جنين به صورت نخستين خود در آمد،خيلى سريع با تقسيم و افزايش تصاعدى ، بهشكل يك دانه ميوه توت كه دانه هاى آن بهم متصل است مى شود كه آن را (مرولا) مىنامند، همزمان با اين پيشرفت لخته خونى به نام جفت در كنار آن درحال تكامل است ، جفت از يك طرف با دو شريان و يك وريد به قلب مادراتصال دارد و از طرف ديگر
با جنين از راه بند ناف ارتباط داشته و جنين از تمام مواد غذائى كه در خون جفت موجود استتغذيه مى نمايد.
كم كم بر اثر تغذيه و تكامل و روى آوردن سلولها به خارج و (مرولا) تو خالى مىشود كه آن را (بلاستولا) مى نامند، طولى نمى كشد كه شماره سلولهاى(بلاستولا) زياد شده تشكيل يك كيسه دو ديواره مى دهد و سپس فرورفتگى پيدا مىكند و در نتيجه جنين به دو ناحيه (سينه ) و (شكم ) تقسيم مى شود.
جالب اين كه تا اين مرحله تمام سلولها به يكديگر شبيه هستند و از نظر ظاهر اختلافىندارند ولى از اين مرحله به بعد صورتگرى جنين آغاز مى شود و اجزاى آن به تناسبكارهائى كه در آينده بايد انجام بدهند در آنها تغييراتى صورت مى گيرد و بافتها ودستگاههاى مختلف ظاهر مى شوند و هر گروه از سلولها عهده دار ساختن يكى از دستگاههاىبدن مانند دستگاه اعصاب ، گردش خون ، گوارش و... مى شوند در نتيجه جنين پس از اينمراحل در مخفى گاه رحم به صورت انسانى موزون صورتگرى مى شود (شرحتكامل جنين و مراحل مختلف آن به خواست خداوند درذيل آيه 12 سوره مؤ منون خاطر نشان خواهد شد).
2 - (ارحام ) جمع (رحم ) (بر وزن خشن ) دراصل به معنى محلى است از شكم مادر كه بچه در آن پرورش مى يابد، سپس به تمامنزديكانى كه در اصل از يك مادر متولد شده اند اطلاق شده است . و از آنجا كه در ميان آنهاپيوند و محبت و دوستى است اين واژه به هر گونه عطوفت و محبت اطلاق شده است ، بعضىنيز عقيده اى بر عكس اين دارند و مى گويند مفهوم اصلى آن همان رقت قلب و عطوفت و محبتاست و از آنجا كه خويشاوندان نزديك داراى چنين عطوفتى نسبت به يكديگر هستند بهمحل پرورش فرزند، رحم گفته شده است .
آيه و ترجمه


هو الذى أ نزل عليك الكتب منه ءايت محكمت هن أ م الكتب و أ خر متشبهت فأ ما الذين فىقلوبهم زيغ فيتبعون ما تشبه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأ ويله و ما يعلم تأ ويله إ لاالله و الرسخون فى العلم يقولون ءامنا بهكل من عند ربنا و ما يذكر إ لا أ ولوا الا لبب(7)


ترجمه :
7 - او كسى است كه اين كتاب (آسمانى ) را برتونازل كرد، كه قسمتى از آن ، آيات (محكم ) ( صريح و روشن ) است ، كهاساس اينكتاب مى باشد؛ (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه بهاينها، بر طرفمى گردد). و قسمتى از آن ، (متشابه ) است ( آياتى كه بهخاطر بالا بودن سطحمطلب و جهات ديگر، در نگاهاول ، احتمالات مختلفى در آن مى رود؛ ولى با توجه بهآيات محكم ، تفسير آنهاآشكار مى گردد).
اما آنها كه در قلوبشان انحراف است ، به دنبال متشابهات اند، تا فتنه انگيزى كنند (ومردم را گمراه سازند)، و تفسير (نادرستى ) براى آن مى طلبند؛ در حالى كه تفسير آنهارا، جز خدا و راسخان در علم ، نمى دانند. (آنها كه بهدنبال فهم و درك اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى ) مى گويند: (ما بههمه آن ايمان آورديم ، همه از طرف پروردگار ماست .) و جز صاحبانعقل ، متذكر نمى شوند (و اين حقيقت را درك نمى كنند).
شان نزول :
در تفسير نور الثقلين جلد اول صفحه 313 از كتاب معانى الاخبار از امام باقر (عليهالسلام ) حديثى به اين مضمون نقل شده كه : چند نفر از يهود به اتفاق (حى بن اخطب) و برادرش خدمت پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمدند و حروف مقطعه(الم ) را دست آويز خود قرار داده ، گفتند: طبق حساب ابجد الف مساوى يك و لام مساوى
30 و ميم مساوى 40 مى باشد و به اين ترتيب خبر داده اى كه دوران بقاى امت تو بيش ازهفتاد و يك سال نيست !
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) براى جلوگيرى از سوء استفاده آنها فرمود: شماچرا تنها (الم ) را محاسبه كرده ايد مگر در قرآن (المص و الر) و ساير حروفمقطعه نيست ، اگر اين حروف اشاره به مدت بقاء امت من باشد چرا همه را محاسبه نمىكنيد؟! (در صورتى كه منظور از اين حروف چيز ديگرى است ) سپس آيه فوقنازل شد.
در تفسير فى ضلال القرآن شان نزول ديگرى نيز براى آيهنقل شده كه از نظر نتيجه با شاءن نزول فوق هم آهنگ است و آن اينكه جمعى از نصاراىنجران خدمت پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمدند و تعبير قرآن درباره مسيح(و كلمته ... و روح منه ) را دستاويز خود قرار داده و مى خواستند براى مساله (تثليث) و (خدائى ) مسيح از آن سوء استفاده كنند و آن همه آياتى كه با صراحت تمام هرگونه شريك و شبيه را از خداوند نفى مى كند ناديده انگارند، آيه فوقنازل شد و به آنها پاسخ قاطع داد.
تفسير:
محكم و متشابه در قرآن
در آيات پيشين سخن از نزول قرآن به عنوان يكى ازدلايل آشكار نبوت پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) به ميان آمده بود، و در اينآيه يكى از ويژگيهاى قرآن و چگونگى بيان مطالب در اين كتاب بزرگ آسمانى آمدهاست ، نخست مى فرمايد: (او كسى است كه اين كتاب را بر تونازل كرد كه بخشى از آن آيات محكم (صريح و روشن ) است كه اساس و شالوده اينكتاب است ، (و آيات پيچيده ديگر را تفسير مى كند) و بخشى از آن متشابه است ) آياتىكه به خاطر بالا بودن سطح مطلب يا جهات ديگر، در آغاز پيچيده به نظر مى رسد (هوالذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات
هن ام الكتاب و اخر متشابهات ).
اين آيات متشابه محكى است براى آزمايش افراد كه عالمان راستين و فتنه گران لجوج رااز هم جدا مى سازد، لذا به دنبال آن مى فرمايد: (اما كسانى كه در قلوبشان انحرافاست پيروى از متشابهات مى كنند تا فتنه انگيزى كنند و تفسير (نادرستى بر طبقاميال خود) براى آن مى طلبند (تا مردم را گمراه سازند) در حالى كه تفسير آن را جز خداو راسخان در علم نمى دانند) (فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منهابتغاء الفتنة و ابتغاء تاويله و ما يعلم تاويله الا الله و الراسخون فى العلم ).
سپس مى افزايد: آنها هستند كه بر اثر درك صحيح معنى محكمات و متشابهات (مىگويند ما به همه آنها ايمان آورده ايم (چرا كه ) همه از سوى پروردگار ما است )(يقولون آمنا به كل من عند ربنا).
((آرى ) جز صاحبان فكر و خردمندان متذكر نمى شوند) (و ما يذكر الااولوا الالباب ).
نكته ها
در اين آيه مباحث مهمى است كه بايد هر يك به طورمستقل مورد بحث قرار گيرد.
1 - منظور از آيات محكم و متشابه چيست ؟
واژه (محكم ) در اصل از (احكام ) به معنى ممنوع ساختن ، گرفته شده است و به هميندليل به موجودات پايدار و استوار، محكم مى گويند، زيراعوامل انحرافى را مى زدايند و نيز سخنان روشن و قاطع كه هر گونهاحتمال خلاف را از
خود دور مى سازد محكم مى گويند (راغب در مفردات مى گويد: حكم (و حكمه ) دراصل به معنى منع است ) و دانش را از اين جهت حكمت مى گويند كه انسان را از بديها بازمى دارد.
بنابراين مراد از (آيات محكمات )آياتى است كه مفهوم آن به قدرى روشن است كه جاىگفتگو و بحث در آن نيست ، آياتى همچون قل هو الله احد (بگو او است خداى يگانه )،ليس كمثله شى ء (هيچ چيز همانند او نيست )، الله خالقكل شى ء (خداوند آفريننده و آفريدگار همه چيز است )، للذكرمثل حظ الانثيين (سهم ارث پسر معادل سهم دو دختر است ) و هزاران آيه مانند آنها دربارهعقايد و احكام و مواعظ و تواريخ ، همه از محكمات مى باشند.
اين آيات (محكمات ) در قرآن (ام الكتاب ) ناميده شده ، يعنىاصل و مرجع و مفسر و توضيح دهنده آيات ديگر است .
واژه (متشابه ) در اصل به معنى چيزى است كه قسمتهاى مختلف آن ، شبيه يكديگرباشد، به همين جهت به جمله ها و كلماتى كه معنى آنها پيچيده است و گاهى احتمالاتمختلف درباره آن داده مى شود، (متشابه ) مى گويند، و منظور از متشابهات قرآن هميناست ، يعنى آياتى كه معانى آن در بدو نظر پيچيده است ، و در آغاز، احتمالات متعددى درآن مى رود، اگر چه با توجه به آيات محكم ، تفسير آنها روشن است .
گرچه درباره محكم و متشابه ، مفسران احتمالات زيادى داده اند ولى آنچه
ما در بالا گفتيم هم با معنى اصلى اين دو واژه كاملا مناسب است ، و هم با شاءننزول آيه ، و هم با رواياتى كه در تفسير آيه وارد شده ، و هم با خود آيه مورد بحث ،سازگارتر مى باشد.
زيرا در ذيل آيه فوق مى خوانيم كه افراد مغرض ، هميشه آيات متشابه را دستاويز خودقرار مى دهند، بديهى است آنها از آياتى سوء استفاده مى كنند كه در بدو نظر تابتفسيرهاى متعددى دارد و اين خود مى رساند كه (متشابه ) به آن معنى است كه در بالاگفته شد.
براى نمونه آيات متشابه ، قسمتى از آيات مربوط به صفات خدا و چگونگى معاد را مىتوان ذكر كرد، مانند (يد الله فوق ايديهم ) (دست خدا بالاى دستهاى آنها است )كه درباره قدرت خداوند مى باشد (و الله سميع عليم )(خداوند شنوا و دانا است )كه اشاره به علم خدا است و مانند (و نضع الموازين القسط ليوم القيمة )(ترازوهاىعدالت را در روز رستاخيز قرامى دهيم ) كه درباره وسيله سنجش ‍اعمال سخن مى گويد:
بديهى است نه خداوند دست (به معنى عضو مخصوص ) دارد و نه گوش (به همين معنى ) ونه ترازوى سنجش اعمال ، شبيه ترازوهاى ماست ، بلكه اينها اشاره به مفاهيم كلى قدرتو علم و وسيله سنجش ‍ مى باشد.
اين نكته نيز لازم به يادآورى است كه محكم و متشابه ، به معنى ديگرى نيز در قرآن آمدهاست ، در اول سوره هود مى خوانيم (كتاب احكمت آياته ) در اين آيه تمام آيات قرآن ،(محكم ) قلمداد شده است ، و منظور از آن ارتباط و به هم پيوستگى آيات قرآن است . ودر آيه 23 سوره (زمر) مى خوانيم (كتابا متشابها... يعنى كتابى كه تمام آيات آن ،متشابه است ، (متشابه ) در اينجا يعنى همانند يكديگر
از نظر درستى و صحت و حقانيت .
از آنچه درباره محكم و متشابه گفتيم معلوم شد كه يك انسان واقع بين و حقيقتجو براىفهم كلمات پروردگار، راهى جز اين ندارد كه همه آيات را در كنار هم بچيند و از آنهاحقيقت را دريابد، و اگر در ظواهر پاره اى از آيات ، در ابتداى نظر، ابهام و پيچيدگىبيابد، با توجه به آيات ديگر، آن ابهام و پيچيدگى را برطرف سازد و به كنه آنبرسد.
در حقيقت ، (آيات محكم ) از يك نظر همچون شاهراههاى بزرگ و (آيات متشابه )همانند جاده هاى فرعى هستند، روشن است كه اگر انسان در جاده هاى فرعى ، احياناسرگردان شود، سعى مى كند خود را به نخستين شاهراه برساند و از آنجا مسير خود رااصلاح كرده و راه را پيدا كند.
تعبير از محكمات به (ام الكتاب ) نيز مؤ يد همين حقيقت است ، زيرا واژه (ام ) در لغتبه معنى اصل و اساس هر چيزى است و اگر (مادر) را (ام ) مى گويند به خاطر ايناست كه ريشه خانواده و پناهگاه فرزندان در حوادث و مشكلات مى باشد و به اين ترتيب، محكمات ، اساس و ريشه و مادر آيات ديگر محسوب مى گردد.

next page

fehrest page

back page