بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ترجمه تحریرالوسیله امام خمینی جلد 1, سید محمد باقر موسوى همدانى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     TAHREE01 -
     TAHREE02 -
     TAHREE03 -
     TAHREE04 -
     TAHREE05 -
     TAHREE06 -
     TAHREE07 -
     TAHREE08 -
     TAHREE09 -
     TAHREE10 -
     TAHREE11 -
     TAHREE12 -
     TAHREE13 -
     TAHREE14 -
     TAHREE15 -
     TAHREE16 -
     TAHREE17 -
     TAHREE18 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

فهرست مطالب 
مقدمه ناشر
مقدمه مترجم
در باب تقليد
كتاب الطهاره : فصل اول در آبها
مساءله در احكام تخلى
فصل دراستنجاء
فصل در استبراء
فصل در وضوء
واجبات وضوء
شرائط وضوء
يكى ديگر از شرائط مباشرت در حال
اختيار است
شرط ديگر وضو ترتيب است
از جمله شرائط موالات بين اعضاء است
فصل دراينكه چه چيزهائى موجب وضوء مى شود
فصل - چيزهائى كه براى آن وضو گرفته مى شود
گفتار در احكام خلل
فصل در وضوء جبيره
فصل در مسائل غسل ها
فـصـل در غـسـل
جنابت
قسمت دوم در احكام جنب
گفتار در واجبات غسل
گفتار در مشخصات خون حيض
گفتار در احكام حائض
فصل در استحاضه
و اما احكام استحاضه ؟
گفتار در مسائل نفاس
گفتار در غسل مس ميت
گفتار در احكام اموات
گفتار در غسل ميت
گفتار در كيفيت غسل ميت
گفتار در آداب غسل
گفتار در تكفين ميت
گفتار در مستحبات كفن و آداب كفن كردن
گفتار در حنوط
گفتار در جريدتين
گفتار در تشييع جنازه
(و اما آداب تشييع چند است )
گفتار در نماز بر ميت
گفتار در كيفيت نماز ميت
گفتار درشرايط نماز ميت
گفتار در آداب نماز بر ميت
گفتار پيرامون دفن اموات
گفتار در مستحبات و مكروهات دفن
گفتار در امورى كه در دفن اموات مكروه است
خاتمه اى مشتمل بر چند مسئله
خاتمه پيرامون دو مساءله
گفتار در غسل هاى مستحبى
فصل :گفتار در اينكه مجوز تيمم چيست و چند است
گفتار در چيزهائيكه تيمم با آنها صحيح است
گفتار در كيفيت تيمم
گفتار در آنچه كه درتيمم معتبر است
گفتار در احكام تيمم
فصل در نجاسات
گفتار در معرفى و بيان نجاسات
گفتار در احكام نجاسات
گفتار در اينكه چگونه چيزى نجس مى شود؟
گفتار در نجاستى كه در نماز از آن عفو شده
فصل در چيزهائيكه نجس را پاك مى كند
گفتار در احكام مربوط به ظرفها
كـتـاب الصـلوة : فـصـل
اول در مقدمات شش گانه نماز
مـقـدمه اول شماره نمازهاى واجب و وقت هريك از نمازهاى روزانه و نافله هاى آن
مقدمه دوم قبله است
مقدمه سوم در پوشش نمازگزار
مقدمه چهارم در مكان نماز
مقدمه پنجم در اذان و اقامه
مقدمه ششم در حضور قلب
فصل در افعال نماز
گفتار درباره نيت
گفتار در تكبيرة الاحرام
مسائل مربوط به قيام
گفتار درباره مسائل قرائت و ذكر
گفتار در مسائل ركوع
گفتار در مسائل سجده
گفتار در سجده تلاوت و سجده شكر
گتفار در مسائل تشهد
گفتار در سلام نماز
گفتار در ترتيب بين افعال نماز
گفتار در موالات
گفتار در مسائل مربوط به قنوت
گفتار در مسائل
تعقيب نماز
گفتار در آن چه كه نماز را باطل
مى كند
گفتار در نماز آيات
گفتار در خللى كه احيانا درنماز رخ مى دهد
گفتار در مسائل شك
گفتار در شك در افعال نماز
گفتار در شك در عدد ركعات نمازهاى واجب
گفتار در شكهائى كه اعتبارى به آن ها نيست
گفتار در حكم ظن در افعال و ركعت هاى نماز
گفتار در ركعات احتياط
گفتار در اجزاء فراموش شده نماز
گفتار در مسائل سجده سهو
خاتمه مباحث خلل در مسائل متفرقه
گفتار در مسائل مربوط به قضاء نمازهاى فوت شده
گفتار درنماز جمعه
گفتار در شرائط نماز جمعه
گفتار در كسانى كه نماز جمعه بر آنان واجب است
گفتار در وقت نماز جمعه
گفتار در نماز عيد فطر و عيد قربان
گفتار در بعضى از نمازهاى مستحبى
يكى ديگر نماز طلب باران است
نماز غفليه
نماز شب دفن
نماز اول هرماه
فصل سوم در نماز مسافر
شرط اول
شرط دوم از شرائط شكسته شدن نماز
شرط سوم استمرار قصد است
شرط چهارم از شرائط شكسته شدن نماز
شرط پنجم
شرط ششم
شرط هفتم
شرط هشتم
گفتار در چيزهائى كه حكم سفر را قطع مى كند
فصل در نماز جماعت
گفتار در شرائط جماعت
گفتار در احكام جماعت
گفتار در شرائط امام جماعت
مقدمه ناشر 
بسم الله الرحمن الرحيم
با سپاس فراوان از ايزد منان كه ما را يارى كرد تا بار ديگر اثرى ارزنده بهعلاقمندان پارسى زبان تقديم داريم . رساله تحريرالوسيله اثر حضرت آية اللهالعظمى امام خمينى مدظله العالى رهبر كبير انقلاب اسلامى كه بحق يكى از بهترين رسالههاى عمليه عصر حاضر كه متعرض همه ابواب فقه است و ترجمه آن مورد نياز همه مقلدينفارسى معظم له ميباشد.
اينك كه جلد اول اين كتاب شريف در اختيار علاقمندان قرار ميگيرد اميد است مورد توجه قرارگيرد و جلدهاى بعدى كه مجموعا چهار جلد ميباشد به ترتيب در اختيار علاقمندان قرارخواهد گرفت . لازم بتذكر است كه اين مهم به دست تواناى دانشمند محترم جناب آقاىموسوى همدانى كه از فضلاى حوزه علميه قم ميباشند انجام گرفته است و جا دارد از حجةالاسلام و المسلمين جناب آقاى سيد محمد ابطحى كاشانى دامت افاضاته كه كار تصحيح ومقابله اين اثر با متن عربى را با حوصله و دقت بپايان بردند تشكر و تقدير و از خداىمتعال طول عمر حضرت امام و قوفيق هر چه بيشتر مصحح و مترجم را مسئلت نمائيم .
در خاتمه از خوانندگان محترم فضلا و دانشمندان جهت بهتر انجام گرفتن چاپ جلدهاىبعدى ما را از راهنمائى هاى خود بى نصيب نگذارند.
ناشر
مقدمه مترجم 
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله و الصلوه و السلام على رسول الله و على آله الا دلاء الى مرضات الله واللعنه الدائمه على اعدائدهم اعداءالله .
هنوز ترجمه تفسير الميزان پايان نيافته بود كه جمعهى از دوستان پيشنهاد كردند كتابمستطاب تحرير الوسيله تاليف علامه بزرگوار و استاد عظيم الشان آية الله فىالارضين امام خمينى ادام الله بركات وجوده را ترجمه كنم چون تنها رساله عمليه ايست كهمتعرض همه ابواب فقه شده است لذا از خود معظم له نظر خواهى كردم فرمودند كار خيرحاجت به نظر خواهى ندارد پس از اتمام ترجمه تفسير مجددا دوستان مرا به شروع در اينكار تشويق نمودند. اينك در آغاز اين كار باتوسل به خاندان وحى عليهم السلام و مخصوصا قائمشان روحى فداه ازخدايتعال مسئلت دارم مرا در اتمام آن موفق بفرمايد و آنرا ذخيره آخرتم قرار بدهد وهوالموفق و المعين .
در باب تقليد 
بايد دانست كه بر هر مكلفى كه بمرتبه اجتهاد نرسيده باشد واجب است درمسائل غيرضرورى دين تقليد و يا احتياط كند چه در عبادات و چه معاملات چه واجبات و چهمحرمات چه مستحبات و چه مباحات البته اگر خواست احتياط كند بايد عارف به موارداحتياط باشد و معلوم استكه جز افرادى انگشت شمار عارف به آن نيستند، بنابراينعمل عامى كه آشناى بموارد احتياط و طرف آن نيست بدون تقليدباطل است و تفصيل مسئله مى آيد.
مساءله 1 - قوى تر در نظر اين استكه احتياط كردن جائز است هر چند كه مستلزمتكرار عمل باشد.
مساءله 2 - تقليد عبارت از اين استكه عمل آدمى مستند به فتواى فقيهى معين بودهباشد و در دو مسئله بعدى نيز سخن درباره همين تقليد است ، بله آنچهعمل را صحيح مى كند صادر شدن آن با داشتن حجتى نظير فتوى است هرچند عنوان تقليدبر آن صادق نباشد و بزودى خواهد آمد كه صرف مطابق بودنعمل با فتوا در صحيح بودن آن كافى است .
مساءله 3 - مرجع تقليد بايد عالم و مجتهد وعادل و پرهيزكار دردين خدا باشد بلكه نزديكتر به احتياط آنستكه علاوه براينها حرصبر مال و جاه دنيا و بر تحصيل آن نيز نباشد درحديث شريف آمده : (از ميانه فقهاء اگركسى يافت شود كه زمام نفس خود را مالك و براى دين خدا نگهبان و با هواى نفسش ‍ مخالفو نسبت به امر مولايش مطيع باشد مردم ميتوانند از او تقليد كنند).
مساءله 4 - بعد از آنكه مكلف از مجتهدى زنده تقليد كرد ميتواند به مجتهدى ديگركه مساوى با او است عدول نمايد ولى اگر دومى از اولى برترى داشته باشد نزديكتربه احتياط آنستكه بگوئيم واجب است به او عدول كند.
مساءله 5 - بنابراين بر مكلف واجب استكه درصورت امكان از مجتهدى تقليد كند كهاعلم از سايرين باشد همچنانكه جستجو كردنش براى تشخيص ‍ چنين فردى از بين سايرافراد نيز واجب است و اگر در زمانى دو مجتهد در علم برابر باشند و يا برترى يكىبر ديگرى براى مكلف معلوم نشود مخير است دراينكه از هر يك از آندو تقليد كند و امااگر در همين فرض فردى معين از آندو با ورع تر و ياعادل تر از آنديگرى باشد بهتر و به احتياط نزديكتر آنستكه بگوئيم مكلف او راانتخاب كند و اگر اعلم بودن مردد بين دو شخص باشد و مكلفاحتمال دهد خصوص يكى از آندو اعلم از ديگرى است بنابر احتياط واجب تقليد از او متعيناست .
مساءله 6 - اگر اعلم منحصر و مردد در دو شخص بود و تعيين وى ممكن نشدعمل به احتياط و يا حداقل عمل بفتوائى از آندو كه به احتياط نزديكتر باشد متعين استالبته اين درصورتى استكه احتياط ممكن باشد و در صورت ممكن نشدن مكلف مخير است ازهر يك از آندو تقليد كند.
مساءله 7 - در خصوص مسئله وجوب تقليد اعلم بر مكلف عامى واجب است از اعلم تقليدكند اگر او آنرا واجب بداند نميتواند در سايرمسائل از غير اعلم تقليد كند و اما اگر واجب نداند يعنى تقليد از غير اعلم را جائز بدانددر آنصورت مكلف مخير است بين تقليد همان اعلم و بين غير او و اما اگر غير اعلم فتوى دهدبه اينكه تقليد اعلم واجب نيست مكلف نمى تواند اين مسئله را از او تقليد كند ولى اگرهمين غير اعلم فتوى دهد به وجوب تقليد اعلم جائز است دراين مسئله از او تقليد كند لكن ايننه از باب اين استكه قول او حجت باشد بلكه از اين جهت استكهعمل بر طبق فتواى او موافق احتياط است .
مساءله 8 - اگر در مجتهد متساوى در علم باشند مكلف عامى درتقليد از هر يك مخيراست همچنانكه ميتواند در بعضى از مسائل از اين و دربعضى ديگر از آن تقليد كند.
مساءله 9 - بر ملف عامى واجب است درزمانيكهمشغول فحص و پيدا كردن مجتهد و ياتشخيص اعلم است اينكه به احتياطعمل كند ودر فرض دوم كه در حال جستجو از اعلم است كافى است فتواى چند مجتهدمحتمل الا علميه را بدست آورده در آنها احتياط كند يعنى به آن فتوائىعمل كند كه به احتياط نزديك باشد.
مساءله 10 - درمسائلى كه فتواى غير اعلم مطابق فتواى اعلم است و بلكه در مسائلىهم كه نميداند فتواى آندو مخالف يكديگر است مكلف ميتواند بفتواى غير اعلمعمل كند.
مساءله 11- اگر مجتهد اعلم در مساءله اى ازمسائل فتوا نداشته باشد مكلف عامى مى تواند بغيراعلم رجوع كند و نزديكتر به احتياطاين استكه در بين افراد غيراعلم بآنكه از همه عالم تر است رجوع نمايد.
مساءله 12 - اگر ازكسى تقليد كرده كه اهليت فتوى ندارد واجب است از اوعدول كند و نيز اگر از غير اعلم تقليد كرده بعد از آنكه ملتفت شد احتياط واجب آنستكه بهمجتهد اعلم عدول كند و همچنين اگراز اعلم تقليد مى كرد و سپس ديگرى اعلم از آن مجتهد شدنزديك تر به احتياط اين استكه دراين فرض و درفرض قبلى بگوئيم در مسائلى كهتفصيلا ميداند فتواى آندو مخالف يكديگر است به اعلمعدول كند (و اما اگر تفضيلا نمى داند كه فتاواى آندو مخالف يكديگر استعدول لازم نيست ).
مساءله 13 - تقليد ميت ابتدا جايزنيست بله اگر بعد ازعمل كردن دربعضى از مسائل بفتواى مجتهد آن مجتهد وفات كرد جائز است در همهمسائل به تقليد از وى باقى بماند و نيز مى تواند به مجتهد زنده اعلم رجوع كند و اينبه احتياط نزديكتر است و اگر رجوع كرد بنابر احتياط واجب ديگرنميتواند بفتواى ميتبرگردد و نيز نمى تواند به مجتهد زنده ديگر رجوع كند مگر آنكه دومى اعلم باشد كهدراينصورت احتياط واجب آنستكه از دومى تقليد كند و در خصوص مسئله جواز بقاء برتقليدميت بايد از مجتهد زنده تقليد كند كه اگر بدون اجازه مجتهد زنده ايكه بقاء را جائز مىداند باقى بماند عمل او مانند عمل كسى استكه اصلا تقليد نكرده .
مساءله 14 - اگرمكلف ازمجتهدى تقليد كند و سپس آن مجتهد از دنيا برود آنگاه ازمجتهدى ديگر تقليد كند او نيز از دنيا برود و بناچار در مسئله بقاء بر تقليد ميت از مجتهدسوم تقليد كند اگر فتواى او اين باشد كه بقاء واجب است بر تقليد مجتهداول باقى ميماند و اگر فتوايش اين باشد كه بقاء جايز است مكلف مخير است بين بقاءبر تقليد مجتهد دوم و بين رجوع بمجتهد زنده .
مساءله 15 - كسيكه از طرف مجتهدى وكيل و يا ماءذون در تصرف در اوقاف يا وصيتها و يا تصرف در اموال افراد قاصراست با مرگ آن مجتهدمنعزل مى شود (و وكالت و اذنى كه داشت باطل مى گردد) و اما اگر از ناحيه او منصوببوده باشد مثلا مجتهد او را به توليت اوقافى نصب و يا وى را قيم بر فردى قاصركرده باشد بعيد نيست بگوئيم با مرگ مجتهدمنعزل نمى شود لكن سزوار آن است كه احتياط كند يعنى از مجتهد زنده اجازه و يا نصبىجديد تحصيل نمايد.
مساءله 16 - اگر به فتواى مجتهدى كه از او تقليد مى كرده عبادتى يا معامله اى ياايقاعى (نظير طلاق ) انجام داده سپس آن مجتهد از دنيا رفت و به تقليد مجتهدى ديگردرآمدكه آن عمل را باطل ميداند مى تواند در آنچه كرده بنا را برصحت بگذارد و اعاده آنعمل واجب نيست لكن اعمالى كه بعدا انجام ميدهد بايد مطابق فتواى مجتهد دوم باشد.
مساءله 17 - اگراز مجتهدى قبل از تحقيق از اينكه آيا جامع شرايط هست يا نه تقليدكند وسپس درجامع شرائط بودنش شك نمايد واجب است تحقيق كند و همچنين اگر به جامعالشرائط بودن وى يقين داشته سپس بشك افتاده كه آيا درابتداء جامع بود يا نه احتياطواجب آنستكه از حال او فحص ‍ و تحقيق كند اما درصورتيكه جامع الشرائط بودن او رااحراز كرده و سپس ‍ شك كند دراينكه چيزى از آن شرائط نظير عدالت و اجتهاد از وىزايل شده يا نه فحص واجب نيست و مى تواند بنا بگذارد بر اينكه مجتهدش برحال اول باقى است .
مساءله 18 - اگر حالتى بر مجتهد عارض شود كه باعث از دست دادن بعضى ازشرائط گردد مثلا فاسق يا ديوانه شود و يا دچار فراموشى گردد واجب است ازمجتهدديگر كه جامع شرائط باشد تقليد كند و جايز نيست بر تقليد او باقى بماند همچنانكهاگر مدتى از كسى كه جامع شرائط نبوده تقليد كرده باشدمثل كسى است كه اصلا تقليد نكرده و حكم او حكمجاهل قاصر و يا مقصر است كه بعدا مى آيد.
مساءله 19 - اجتهاد مجتهد از راه آزمايش و بوسيله شيوعى كه علم آور باشد و بهشهادت دو نفر عادل از اهل خبره ثابت مى شود و راه ثابت شدن اعلميت نيزهمين ها است و جائزنيست از كسى تقليد كند كه هنوز يقين نكرده به اينكه او بمرتبه اجتهاد رسيده هرچند كهاز اهل علم باشد همچنانكه بر غيرمجتهد واجب است كه يا تقليد كند و يا احتياط هرچند كهخودش ازاهل علم و حتى قريب به اجتهاد باشد.
مساءله 20 - عملجاهل مقصر ملتفت بدون تقليد باطل است مگر آنكه هرچه مى كرده به اميد درك واقع كردهباشد و مطابق واقع و يا مطابق فتواى مجتهدى هم كه تقليد از او جائز است انجام دادهباشد و همچنين عمل جاهل قاصر و يا مقصر غافل اگر قصد قربت داشته صحيح استبشرطى كه مطابق با واقع و يا با فتواى مجتهدى باشد كه تقليد از او جائز است .
مساءله 21 - راه بدست آوردن فتواى مجتهد يكى از سه چيز است :
اول - شنيدن فتوى از خود او.
دوم اينكه دو شاهد عادل و يا يك شاهد عادل از خود او و يا از رساله اونقل كنند - البته بشرطى كه رساله اش ماءمون ازغلط باشد - بلكه على الظاهرنقل يك نفرغير عادل نيز در صورتيكه مورد وثوق باشد و نقلش اطمينان آور باشد كافىاست .
سوم رجوع خود مكلف به رساله اوست در صورتى كه رساله اش ماءمون از غلط باشد.
مساءله 22 - اگر ناقلين فتواى مجتهد درنقل اختلاف كنند اقوى اين است كه درهرحال تساقط مى كنند يعنى بهنقل هيچيك اعتماد نمى شود چه اينكه هر دو طرف در وثاقت مساوى باشند و يا نباشند و درچنين وضعى اگر مكلف نتواند به مجتهد و يا به رساله او رجوع كند بايد از بين آندوفتوا فتوائيكه به احتياط نزديكتر است را بگيرد و يا خود مطابق احتياطعمل نمايد هر چند مطابق هيچيك از آن دو فتوى نباشد.
مساءله 23 - واجب است ياد گرفتن مسائل شك و سهو و ساير مسائلى كه غالبا موردابتلاء واقع مى شود مگر آنكه مكلف از خود اطمينان داشته باشد كه آنمسائل برايش پيش نمى آيد همچنانكه واجب است ياد گرفتن اجزاء عبادات و شرائط و موانعومقدمات آن بله اگر بطور اجمال يقين داشته باشد به اينكه عملش داراى همه اجزاء وشرائط و فاقد همه موانع هست عملش صحيح است هر چند كه بطورتفصيل آگاهى به آنها نداشته باشد.
مساءله 24 - مكلفى كه ميداند مدتى عبادتش بدون تقليد بوده ولى مقدار آنرا نمىداند اگر ميداند چگونه عبادت كرده و آنچه كرده با فتواى مجتهدى كه امروز به او رجوعكرده و يا مجتهديكه آنروز مى بايست باو رجوع مى كرد مطابق است چيزى بر او نيست و درغير اينصورت بايد اعمال سابق خود را بمقدارى كه يقين دارد ذمه اش به آنمشغول است قضاء كند هرچند كه احتياط مستحب آنستكه آنقدراعمال خود را قضاء كند كه يقين كند ذمه اش ‍ برى شده است .
مساءله 25 - مكلفى كه اعمال گذشته اش با تقليد بوده ولى نمى داند تقليدش ‍صحيح بوده يا فاسد بنا را برصحت مى گذارد.
مساءله 26 - اگربعد از آنكه مدتى از بلوغ مكلف گذشته شك كند در اينكهاعمالش مستند به تقليدى صحيح بوده يا نه بنا را بر صحت بگذارد ولى براىاعمال بعد بايد تقليد صحيح كند.
مساءله 27 - عدالت كه درمفتى و قاضى معتبر است بچند طريق ثابت مى شود يكىشهادت دو شاهد عادل و ديگر از راه معاشرتيكه مكلف به عدالت او يقين و ياحداقل اطمينان حاصل كند و سوم شياعى استكه براى مكلف يقين آور باشد بلكه بوسيلهحسن ظاهر و مواظبت بر شرعيات و طاعات و حضور در جماعات وامثال آن نيز شناخته ميشود و ظاهر اين استكه حسن ظاهر كاشف تعبدى است به اين معنا كهشارع عليه السلام آنرا راه تشخيص ‍ دانسته هر چند از آن براى مكلف ظن يا علم بعدالتحاصل نشود.
مساءله 28 - عدالت عبارت است از داشتن ملكه راسخه اى درنفس كه آدمى را وادار مىكند به ملازمت تقوى يعنى ترك محرمات و فعل واجبات .
مساءله 29 حكم عدالت با ارتكاب هريك از گناهان كبيره و يا اصرار برگناهانصغيره ازبين مى رود بلكه احتياط آنستكه بگوئيم با ارتكاب هر يك از گناهان صغيرهنيز ازبين مى رود و با توجه به اين حكم برميگردد بشرطيكه ملكه عدالت كه درمسئلهگذشته ذكر شد باقى باشد.
مساءله 30 - اگر كسى فتواى مجتهد را براى فرد يا افرادى بطور نادرستنقل كند بايد به همه كسانيكه از او ياد گرفته اند اعلام نمايد.
مساءله 31 - اگر براى مكلف دربين نماز مسئله اى پيش آيد كه حكمش رانمى داند وآگاه شدن از آن برايش ممكن نيست بنا را بر يكى از دو طرفاحتمال مى گذارد بقصد اينكه بعد از نماز حكم را بپرسد و اگر آنچه انجام داده خلافدستور بوده دوباره نمازش را بخواند كه اگر چنين كند و بعد از نماز معلوم شود آنچهكرده مطابق دستور بوده نمازش صحيح است .
مساءله 32 - كسيكه از طرف غير براى انجام كارى ازقبيل اجراى عقد و يا ايقاع يا پرداخت خمس و يا زكات و يا كفاره و يا كار ديگر نظير اينهاوكيل شده واجب است بر او كه آن عمل را مطابق تقليدموكل خود انجام دهد نه تقليد خودش البته اين درصورتى است كه فتواى مجتهد او بافتواى مجتهد موكل مختلف باشد و اما اگر از ناحيه وصى و يا ولى اجير شده باشد كهمثلا نماز و يا عبادتى نظير آن را به نيابت از ميت انجام دهد اقوى اين است كه بايدمراعات تقليد خود را بنمايد نه تقليد ميت و نه تقليد وصى ويا ولى را و همچنين اگرشخص وصى بخواهد خودش وصيت ميت را تبرعا و يا درمقابل گرفتن اجرت انجام دهد بر او نيز واجب است مراعات تقليد خود را بكند نه تقليد ميترا و همچنين است ولى .
مساءله 33 - اگر بين دو نفر معامله اى واقع شد كه يكى از آندو از كسى تقليد مىكند كه آن معامله را باطل مى داند و ديگرى از كسيكه آنرا صحيح ميداندد بر هر يك از آندوواجب است فتواى مجتهد خود را مراعات كندد و اگر بين دو نفر مقلد نزاعى واقع شد بايدمرافعه را نزد يكى از دو مجتهديكه طرفين از آنها تقليد مى كنند و يا نزد مجتهدى ثالثببرندتا او طبق فتواى خود بين آندو حكم كند كه اين حكم بر هر دو طرف نافذ است وهمچنين است حال در جائيكه ايقاعى مربوط به دو طرف واقع شده باشد مثلا طلاقى ياعتقى و يا نظير آندو.
مساءله 34 - احتياط مطلقيكه در مقام فتوى آمده باشد بدون آنكهقبل از آن و يا بعد از آن فتوائى برخلافش باشد ترك آن جائز نيست بلكه واجب است يابه آن عمل شود و يا بغير رجوع شود البته بارعايت الا علم فالاعلم و اگر در رسالهعمليه احتياط بعد از فتواى برخلافش آمده باشد مثلا مجتهد بعد از دادن فتوى فرمودهباشد: (هر چند احوط اين استكه چنين و چنان كند) و يا احتياطقبل از فتواى برخلاف آمده باشد مثلا فرموده باشد: (احوط اين استكه مكلف چنين كندهرچند كه اقوى چنان است ) و يا فرموده باشد: (احوط اين استكه چنين كند هر چند كه حكمچنان است ) و يا احتياط همراه با قرينه اى آورده باشد كه مى فهماند احتياط نامبردهمستحبى است مثل اينكه فرموده باشد: (بهتر و به احتياط نزديكتر اين است كه چنين كند)دراين سه مورد ترك احتياط جائز است .
كتاب الطهاره : فصل اول در آبها 
آب يا مطلق است (يعنى به آن ، آبِ تنها گفته ميشود) و يا مضاف است (يعنى آنرا بهچيزى نسبت ميدهند) مانند آب هندوانه و آب انار و يا با چيزى ممزوج شده بطوريكه ديگراز اينكه كلمه (آب ) بر آن صدق كند خارج گشته مانند آب شكر يا آب نمك وامثال آن و آب مطلق چند قسم است يكى آب جارى و ديگرى آبيكه از زمين مى جوشد ولىجارى نمى شود و سوم آب چاه و چهارم آب باران و پنجم آبى كه (چون آب حوض )درجائى ايستاده باشد و آنرا راكد گويند.
مساءله 1 - آب مضاف خود بخود پاك است ولى شى ء نجسى را پاك نميكند و نيزحدث را برطرف نميسازد و اگربا نجاستى برخورد كند همه اش نجس ‍ ميشود هرچند كهبمقدار هزار كر باشد بلكه در صورتيكه از بالا بپائين بريزد ولو بطور عمودىنباشد لكن در جريان افقيش شدت داشته باشد وقسمت پائين آن با نجاستى برخورد كندهمان محل برخورد و پائين تر از آن نجس ‍ ميشود و نجاست به قسمت بالاى آب سرايتنميكند.
مساءله 2 - آب مطلق بصرف بخار شدن و بالارفتن مضاف نميشود (پس آبيكه ازبخار آب مطلق بدست مى آيد آب مطلق است ) بله اگر چيزى مانندگل خشبوبا آن مخلوط شود و هنگام بخار شدن يا بخار بالا برود گاهى آبحاصل از مطلق است مانند آب مضاف تبخير شده و در بعضى موارد مضاف است مانند گلابتبخير شده كه بعد از تبخير نيز گلاب است پس ‍ معيار در مطلق بودن يا مضاف بودن آبتبخير شده حال اجتمال قطرات بعد از تبخير است كه بسا ميشود بعد از جمع كردن مطلقباشد و يا ميشود كه مضاف باشد.
مساءله 3 - اگر درباره مايعى شك شود در اينكه آيا آب مطلق است يا مضاف اگرحالت قبل از شك معلوم باشد كه مطلق بوده يا مضاف بنا را بر همان حالت مى گذاردمگر در بعضى از فرضها مثل موارديكه شبهه در مفهوم آن مايع باشد و بخاطر نامعلومبودن مفهوم دربقاء موضوع شك كند (مثل اينكه جوهرى رنگى درآب ريخته شده باشددرحديكه آب را تيره كرده باشد و ما ندانيم آيا به آن آب تيره مى گويند ويا آب جوهر).
و اگر حالت سابقه آنرا نميدانند كه چه بوده آن آب نه حدث را بر طرف مى سازد و نهنجاستى را پاك مى كند و اگر به نجاستى برخورد كند در صورتيكه كمتر از كرباشد قطعا نجس مى شود و اما اگر بمقدار كر باشد ظاهرا محكوم بطهارت است .
مساءله 4 - همه اقسام آب مطلق وقتى درملاقات با نجاسات نجس مى شود كه يكىازاوصافش يعنى رنگ يا بوى و يا طعمش تغيير كند و اما اگر اين دگرگونى اوصافبخاطر ملاقات نباشد بلكه بخاطر مجاورت باشد متجنس ‍ نميشودمثل آبى سالم كه نزديك مردارى قرار گرفته باشد و در نتيجه بوى مردار بردارد بلهاگر مردار بيرون آب افتاده و جرئى از آن در آب قرار گرفته باشد و آنگاه آب از آنجزء و از اجزاء خارج مردار متعفن شده باشد آن آب متنجس است .
مساءله 5 - شرط است در نجس شدن آب متغير اينكه با اوصاف نجاست متغير شدهباشد نه با اوصاف متنجس پس اگررنگ آبى كثيرازقبيل كر و يا جارى و امثال آن بخاطر افتادن جامه اى متنجس كه رنگ مى دهد در آن مثلا قرمزشود نجس ميشود.
مساءله 6 - معيار در مساءله فوق صرف متغير شدن اوصاف سه گانه آب بوسيلهنجاست است هرچند اوصافيكه آب بخود گرفته مطابق اوصاف نجس ‍ نباشد مثلا باريختن خون در آب رنگ آب قرمز نشود بلكه زرد شود اين نيز تغير است و آب رانجس مىكند.
مساءله 7 - اگر چيزى نجس شود و به اوصاف نجس متغير گردد آنگاه در آبىمعتصم - كر و يا جارى و امثال آن - ريخته شود آن آب نجس نمى شود مثلا مردارى در آبىبيفتد و آنرا متغير كند و سپس آن آب را بعد از برون شدن مردار در حوضى كر بريزند وحوض كر نيزبا تغير آن متغير گردد و بوى آنرا بگيرد نجس نميشود بله وقتى نجس مىشود كه آب نجس شده اجزائى از نجس را با خود داشته باشد و حوض كر بوسيله آناجزاء دگرگون شود.
مساءله 8 - آب جارى عبارتست از آبى كه از زمين بجوشد و جارى شود و چنين آبىچه كم باشد و چه زياد با برخورد با نجس نجس نميشودآبى هم كه از زمين مى جوشدولى جارى نمى شود - مانند بعضى چشمه ها و نيز مانند چاه - حكم جارى را دارد و در نتيجهبا برخورد با نجس نجس ‍ نميشود مگر آنكه يكى از اوصاف سه گانه اش تغيير كند.
مساءله 9 - آب راكدى كه متصل به آب جارى است حكمش همان حكم جارى است وبنابراين گوداليكه بوسيله ساقيه (نهر كوچك ) و نظير آن (نظير لوله )متصل به نهر است حكم نهر را دارد و همچنين اطراف نهر هر چند آب آن ها جريان نداشتهباشد.
مساءله 10 - آب جارى و آنچه گفتيم در حكم جارى است اگر بخاطر تغير نجس شدهباشد يا برطرف شدن تغيرش و آميخته شدنش با آب معتصم پاك ميشود چه اينكه خودبخود بحال طبيعى برگردد و چه بوسيله علاج .
مساءله 11 - آب راكد كمتر از كر اگر ماده (منبع ) نداشته باشد يا برخورد بهنجس متنجس ميشود چه اينكه وارد برنجس شود و چه اينكه نجس وارد بر آن شود و اگرهمين آب متنجس با آبى معتصم مانند جارى و كر و آب باران ممزوج شود پاك مى گردد و دراينكه صرف اتصال كافى است و يا بايد ممزوج بشود اقوى اين استكه بصرفاتصال و بدون امتزاج اكتفاءنشود.
مساءله 12 - آب قليلى كه شك بشود در اينكه منبع دارد يا نه اگر درسابق منبعداشته و فعلا شك دراين استكه ايا اتصالش با آن منبع قطع شده يا نه بايد بناء رابر حالت قبلى بگذارد (و بگويد هنوز اتصال برقرار است ) و اگر در سابق منبعنداشته حكم به اتصال نمى كند ولكن در عينحال اگر به نجاست برخورد كند حكم به نجاستش نميكند بلكه بنا براحتمال قوى تر حكم بطهارت آن ميكند.
مساءله 13 - آب راكد اگر به حد كر برسد يا برخوردش به نجس متنجس ‍ نمىشود مگر آنكه همه اش متغير شود و اما اگر يك طرف آن متغير شده باشد در صورتيكهباقيمانده مقدار كمى باشد آن باقيمانده پاك است و قسمت متغيرش نجس است كه اگر باممزوج شدن با قسمت باقيمانده تغيرش برطرف شود نيز پاك ميشود و اگر باقى ماندهكمتر از كر باشد همه اش نجس مى شود.
مساءله 14 براى كر دو قسم تقدير - و تعيين مقدار - هست يكى به حسب وزن كهعبارتست از هزار و دويست رطل عراقى كه هر رطل آن برحسب حقه ى كربلاى معلا و نجفاشرف - يعنى نهصد و سى و سه مثقال و ثلثمثقال - عبارتست از هشتاد و پنج حقه و سه هشتم آن و برحسب حق بقالى به اضافه دومثقال و نيم صيرفى و بحسب حقه اسلامبولى كه دويست و هشتادمثقال است - عبارت مى شود از دويست و نود و دو حقه و نيم و بحسب من شاهى - كه هزار ودويست و هشتاد مثقال است - عبارت ميشود از شصت و چهار من الا بيستمثقال و بحسب من تبريزى ميشود صد و بيست و هشت من الا بيستمثقال و بحسب من بمبئى - كه چهل سير و هر يك سيرش هفتادمثقال است - عبارت ميشود از بيست و نه و يك چهارم من و بحسب كيلوى متفاوت تقريبا ميشودسيصدو هفتاد و هفت كيلو و چهار صد و نوزده گرام .
قسم دوم اندازه گيرى بحسب مساحت است و آن بنا بر احتياط عبارتست از جمعى بالغ برسى و چهار وجب الا يك هشتم آن بلكه اين نظريه خالى از قوت نيست .
مساءله 15 - آبيكه كر بودنش مشكوك است اگر حالت سابقه آن معلوم است بنابرهمان حالت مى گذارند (مثلا اگر قبلا كر بوده و مكلف شك دارد آيا از كر كمتر شده يانه بايد بگويد هنوز كر است و همچنين عكس اين صورت ) و اگر حالت سابقه آن معلومنيست اقوى اين استكه با برخوردش به نجاست متنجس نميشود و در عينحال ساير احكام كر بر آن جارى نيست (مثلا چيز نجس با ملاقات با آن پاك نمى شود.
مساءله 16 - درصورتيكه آبى كمتر از كر بحد كر برسد از سوى ديگر مكلفيقين كند كه اين آب به نجاست برخورده لكن نداندبرخوردقبل از آن به حد كر بوده يا بعد از آن حكم بطهارت آن آب مى شود مگر آنكه زمانبرخورد را بداند و زمان رسيدن آب به حد كر را نداند و اما اگر آب قبلا كر بوده وسپس ‍ قليل شده كه دراينصورت اگر يقين به برخوردش با نجاست دارد ولى نمى داندملاقات قبل از قليل شدن كر بوده يا بعد از آن ظاهر اين استكه حكم بطهارت آب مى شودهر چند كه تاريخ قليل شدن آب را بداند و تاريخ ملاقات را نداند.
مساءله 17 - آب باران در حال باريدنش از آسمان مانند آب جارى است يعنى ماداميكهرنگ و يا بوى و يا طعم نجس بخود نگرفته نجس نمى شود و احتياط آنستكه بمقدارىباشد كه اگر درزمين سخت مى باريد جارى مى شد هرچند كه اكتفا به صدق اطلاق كلمه(باران ) بر آن خالى از قوت نيست .
مساءله 18 - منظور از آب بارانيكه گفتيم جز با دگرگون شدن اوصافش نجس ‍نمى شود هم قطرات باران و هم آبى است كه باريده و در نقطه اى جمع شده و ريزشباران بر آن ادامه دارد و همچنين است آب جمع شده ديگرى كه باران بر آن نمى بارد ولىمتصل است بمحلى كه باران بر آن مى بارد بنابراين آب بارانيكه از ناودان به نقطهاى مانند زير سقف مى ريزد در حال ريزش ‍ باران حكم آبى را دارد كه در پشت بام جمعشده و باران بر آن مى بارد.
مساءله 19 - باران هرچيز متنجس شده را بشرطيكهقابل تطهير با آب باشد پاك مى كند مانند آب متنجس و زمين و فرش و ظرفيكه نجس شدهلكن در خصوص آب متنجس آنچه بنظر قوى تر اين استكه ممزوج شدن آب باران با آنمعتبر است و درفرش و امثال آن احتياج به فشار دادن (و غساله گرفتن ) ونيز احتياج بهتعدد ندارد بلكه در ظرفها نيز نيازى به تعدد نيست بله اگر ظرفها به لعاب دهانسگ متنجس و آلوده شده باشد بايد اول خاك مال شود و سپس درزير باران قرار گيرد كهدر اينصورت همينكه باران بر آن باريد پاك مى شود و بدون اينكه احتياج به تعددداشته باشد.
مساءله 20 - لحاف و تشك و فرش و امثال اينها اگر نجس شود در صورتى با آبباران پاك مى شود كه باران همه جاى آن يعنى ظاهر و درون آن را فراگيرد و اگر يكقسمت ازآن را فرا گرفته باشد تنها همان قسمت پاك مى شود و نيز اگر تنها ظاهرآن رافراگرفته باشد و بباطن آن نفوذ نكرده باشد تنها همان ظاهرش پاك ميشود.
مساءله 21 - اگر پشت بام نجس شده باشد و آب باران در آن نفوذ نمودهبداخل خانه بچكد آن قطرات مادام كه باران بند نيامده پاك است هرچند كه عين نجاست بربالاى بام موجود باشد و قطراتى كه مى چكد از آن عين نجس عبور كرده باشد و همچنينچكه هائى كه در فرض قبلى بعد از بند آمدن باران مى چكد واحتمال داده شود كه اين از آبى است كه درهنگام بارش در اعماق سقف ذخيره شده و يااحتمال دهد اين قطرات بعد از بند آمدن باران به عين نجس و چيزى كه متنجس به آن شدهبرنخورده و اما اگربداند كه اين قطرات همان آبى است كه بعد ازبند آمدن باران بعيننجس ‍ ويا متنجس به آن برخورده نجس ميباشد.
مساءله 22 - آب راكدى كه نجس شده باباريدن باران بر آن ممزوج شدنش با آنپاك مى شود همچنانكه با متصل شدنش به آب معتصم (نجاست ناپذير) مانند آب كر وجارى و ممزوج شدنش با آن پاك مى گردد و لازم نيست چگونگى خاصىدراتصال رعايت شود بلكه معيار مطلق اتصال است هرچند بوسيله لوله و سوراخى باشدكه آندو را بهم مرتبط كند همچنانكه بالاتر بودن آب معتصم از آب نجس و با هم سطحبودن آندو لازم نيست بله اگر آب نجس از بالا بر روى آب معتصم بريزد ايناتصال كافى نيست و آب بالا را پاك نمى كند.
مساءله 23 - آبى كه دروضوء استعمال مى شود بدوناشكال پاك است و حدث و خبت را برطرف مى سازد (يعنى هم ميتوان دوباره با آنغسل كرد و وضوء گرفت و هم چيزنجس را با آن تطهير كرد) همچنانكه آبى كه درغسل استعمال مى شود طاهر و مطهر از نجاست و بلكه اقوى آنست برطرف كننده حدث نيزهست .
مساءله 24 - آبى كه در برطرف كردن نجاستاستعمال ميشود و آن را غساله گويند مطلقا نجس است چه غسالهاول باشد و چه دوم .
مساءله 25 - آبى كه درتطهير محل بول يا غايطاستعمال مى شود پاك است در صورتى كه يكى از اوصاف آن يعنى طعم و بوى و رنگشدگرگون نشده باشد و اجزاء مشخصى از غايط در آن ديده نشود و نيزنجاست از مجراىمتعارف خود تجاوز فاحش نكرده باشد بطورى كه عرف آب آن را آب استنجاء نداند و نيزلازم است نجاست خارجى به آن نرسيده باشد.
پس اگربول و يا با غائط نجاست ديگرى مانند خون از مجرا خارج شود آن آب نجس استحتى اگر آن خون جزئى از بول و يا غائط شمرده شود بنابر احتياط آب استنجاء آن پاكنيست .
مساءله 26 - درپاك بودن آب استنجاء شرط نيست كهاول آب بر محل ريخته شود و سپس دست بر آن بگذارد هرچند كه اين احوط است .
مساءله 27 - اگر نجسى بين چند چيز محصور مشتبه شود(مثل اينكه يك ظرف نجسى در بين ده ظرف گم شود) واجب است از همه آن ده ظرف اجتنابشود و اگر چيزى ديگر بيكى از اين ظرفها برخورد نمايد اگرحالت سابقه آن ظرفنجاست بوده بنابر احتياط اگر نگوئيم اقوى حكم به نجاست آن چيز مى شود و اگرحالت سابقه اش نجاست نبوده بايد بين فرض هائى كه داردتفصيل داد.
مساءله 28 - اگر مايع يك از دوظرفى كه مشتبه شده ريخته شود باز هم واجب استاز آن ظرف ديگر اجتناب شود.
مساءله در احكام تخلى 
مساءله 1 - درحال تخلى مانند ساير احوال برمكلف واجب است عورت خودرااز بينندهمحترم چه مرد باشد و چه زن حتى از ديوانه و طفلى كه داراى تشخيص باشد بپوشاندهمچنانكه بر او حرام است كه بصورت ديگرى نگاه كند هرچند كه آنديگرى مجنون وياطفل مميز باشد، بله پوشاندن عورت از غير مميز واجب نيست همچنانكه نظر كردن برعورت طفل غير مميز حرام نيست و نيز زن و شوهر و مالك و كنيز او مى توانند بعورتيكدگر نظر كنند و واجب نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند و اما زن آزاد و غلام اومشمول اين حكم نيستند و نمى توانند بعورت يكديگر نظر كنند بلكه به ساير نقاطبدن يكديگر نيزنبايد نظر كنند و منظور از عورت زن در مسئله نظر كردن عورت جلو وعقب است و در مردان شامل بيضه ها نيز مى شود و اما ران ها و سرين و بلكه عانه (يعنىزيرناف ) وعجان (يعنى فاصله بين دبر و دوبيضه ) عورت نيست بله احتياط مستحب آنستكه ازنظر كردن و نيز از نشان دادن اطراف عورت اجتناب شود و پوشاندن بالاى عورتتا ناف و پائين آن تا زانو نيزمستحب است .
مساءله 2 - درپوشاندن عورت پوشش خاصى لازم نيست بهرچيزى كه آنرابپوشاند هر چند دست خود و يا مثلا دست همسر خود باشد كافى است .
مساءله 3 - نظر كردن بعورت ديگرى از پشت شيشه و بلكه درآينه و آبزلال نيز حرام است .
اگر مكلف ناگزير از نظر كردن بعورت غير باشد مانند طبيب و جراح و هر معالج ديگراحتياط واجب اين استكه بوسيله آينه اى كه درمقابل آن قرار مى دهد نظر كند البته ايناحتياط درصورتى لازم است كه اضطرار باين مقدار برطرف شود و گرنه ميتواند بخودآن نظر كند و اشكال ندارد.
مساءله 5 - درحال تخلى حرام است پشت به قبله و رو به آن قرار گيرد بطوريكهجلو بدن و يا پشت آن رو به قبله باشد هر چند كه عورت او به سوى ديگر برگرداندو جلو بدن عبارتست از سينه و شكم و ميزان در پشت كردن و رو كردن صدق عرفى است وظاهرا سر زانوها دخالتى در پشت بقبله و رو به آن - بودن ندارد و احتياط واجب آنستكهدرصورتى كه جلو بدن و پشت آن بطرف قبله نيست عورت خود را بطرف قبله نگيرد وبنابراحتياط واجب درحال استبراء نيزروى و پشت بقبله داشتن حرام است بلكه درصورتبيرون آمدن قطرات بول با استبراء حرمت اقوى است و اگر مكلف به يكى از آندو (يعنىرو به قبله قرار گرفتن و يا پشت به آن ) ناگزير شد مخير است دراينكه هرطرف راخواست انتخاب كند و انتخاب پشت به قبله بهتراست و اگر مكلف بخواهد رعايت پشت و يارو بقبله نبودن را بكند دچار ناظر محترم مى شود بايد خود را از ناظر حفظ كند هرچند كهرو به قبله و ياپشت بآن بنشيند و اگرسمت قبله را نمى داند كه درميانه چهار سمت كدامطرف است و پرسيدن و بدست آوردن آن برايش ممكن نيست و تاءخير انداختن تخلى نيزدشوار است بهر طرف كه خواست بنشيند و در صورت داشتن مظنه به طرفى رعايت آنلازم است .
فصل دراستنجاء 
مساءله 1 - بنابراحتياط واجب است محل بيرون آمدنبول دو بار با آب شسته شود هرچند كه اقوى كفايت يكبار در مردان است بشرطى كهمحل نامبرده مخرج طبيعى بول باشد و البته سه بار شستن بهتر است و اين مخرج جزباآب پاك نمى شود و اما در مخرج غائط مكلف مخير است بين شستن آن با آب و يا پاككردنش با چيزى كه نجاست را از محل برطرف كند مانند سنگ و كلوخ و پارچه و غير آنولى شستن آن با آب بهتر است و از آن بهتر آنست كه هم با چيزى پاكش كند و هم با آبآن را بشويد و در شستن آن تعدد معتبر نيست آنچه معتبر است پاك شدن مخرج است بلكه درپاك كردن با سنگ و كلوخ و غيره نيز تعدد معتبر نيست هرچند كه پاك كردن با سه تكهاحوط است ولو عين نجاست با كمتر از آن برطرف شده باشد و اما اگر با سه تكهبرطرف نشد آنقدر تكرار كند تابرطرف شود البته آن تكه ها بايد پاك باشد پسبا نجاست خشكيده و چيز خشكى كه متنجس است كافى نيست مگر آنكهاول خود آن تكه ها را پاك كند و نيز شرط است خشك بودن آن پسگل و پارچه خيس براى اينكار كافى نيست ، بله رطوبت پارچه اگر به حدى باشد كهسرايت نكند ضرر ندارد.
مساءله 2 - دراستنجاء با آب واجب است هم عين نجاست شسته و برطرف شود و هم اثرآن يعنى اجزاء ريزى كه بچشم ديده نمى شود - و اما در برطرف كردن با تكه اى خشكازاله عين كافى است و بقاء اثر آن ضرر ندارد.
مساءله 3 - درصورتى كه در طهارت مخرج غائط به مسح با تكه اكتفاء ميشود كهنجاست آنچنان ازمخرج تجاوز نكرده باشد كه پاك كردنش عرفا استنجاء شمرده نشود ونيزدرمحل نجاست ديگرى نباشد و حتى نجاست ديگرى چون خون با غائط خارج نشده باشدو گرنه متعينا بايد با آب شسته شود.
مساءله 4 - استنجاء با چيزهاى محترم حرام است و نيز احوط ترك استنجاء بااستخوان و سرگين است و اگربا يكى از آنچه گفته شد استنجاءنمود پاك شدنشمحل اشكال است خصوصا در استخوان و سرگين بلكهحصول طهارت در همه آنچه گفته شد حتى سنگ ومثل آن محل اشكال است چيزيكه هست در غيرمحترمات و استخوان و سرگين ازنجاست بعد ازمسحعفو شده است .
مساءله 5 - در مخرج بول دست ماليدن لازم نيست مگر آنكهاحتمال دهد كه مايع معروف به مذى با بول از مجرى خارج شده كه در اينصورت احتياطواجب آنستكه هنگام شستن دست بمالد.
فصل در استبراء 
بهتر وبه احتياط نزديكتر آنستكه ازمخرج غائط تا زير آلت رجوليت را سه نوبت باقوت دست بكشد و سپس انگشت سبابه را مثلا زير آلت و انگشت شست را روى آن قرار دادهسه بار آلت را تا سر آن دست بكشد و سه بار هم سر آنرا فشار دهد كه اگر چنين كندو بعدا رطوبتى را مشاهده نمايد كه نداند بول است يا غيرآن حكم بطهارت آن رطوبت مىكند و اگر مكلف در آنحال وضوء داشته وضويشباطل نميشود بخلاف كسى كه استبراء نكرده كه بايد حكم به نجاست آن رطوبت و بهشكسته شدن وضويش كند فائده استبراء هم همين است و اگر استبراء نكرده ولىقبل ازطهارت گرفتن مدتى طولانى ازبول كردنش گذشت ويا حركاتى زياد ازاو صادرشد كه يقين كرد بخاطر طول مدت و حركات چيزى ازبول در مجراى نمانده بطورى كه اگر رطوبت مشتبهى از او خارج شود يقين داشته باشدكه حتما از بالاتر از مجرى پائين آمده كه در اينصورت نيزآن رطوبت محكوم به طهارتاست و حكم مى كند به اينكه وضويش شكسته نشده .
مساءله 1 - دراستبراء لازم نيست كه مكلف آنرا بدست خود انجام دهد بلكه اگر همسرو يا كنيز او برايش انجام دهد كافى است .
مساءله 2 -اگر مكلف شك كند دراينكه استبراء كرده يا نه بنابگذارد براينكهنكرده هرچند كه مدتى گذشته باشد و هرچند عادتش استبراء كردن بوده باشد، بله اگربداند استبراء كرده ولى شك كند در اينكه آنرا بوجه صحيح انجام داده يا نه بنا را برصحت گذارد.
مساءله 3 - اگر استبراء نكرده و شك دارد در اينكه رطوبتى از او خارج شده يا نهبنا گذارد براينكه چيزى خارج نشده همچنانكه اگر رطوبتى مشتبه در جامه خود ببيند ونداند از خود او خارج شده ويا از خارج به جامه او رسيده حكم مى كند بپاكى خود و بهاينكه وضوئش شكسته نشده .
مساءله 4 - در صورتى كه مى داند رطوبتى كه از او خارج شده مذى است لكن شكدارد در اينكه با آن بول نيزخارج شده يا نه حكم به نجاست آن و نيز بهباطل شدن وضوئش نمى كند مگر آنكه عنوان رطوبت مشتبه بر آن صادق باشدمثل اينكه شك كند در اينكه اين رطوبت همه اش مذى است و يا مركب از آن وبول است .
مساءله 5 - اگرمكلف بول كند و بعد از آن وضوء بگيرد آنگاه رطوبتى مشتبه بينبول و منى از او خارج شود در صورتى كه بعد ازبول استبراء كرده بوده واجب است بر او كه ازباب احتياط جمع كند بين وضوء وغسل و اگر استبراء نكرده بوده اقوى آنست كه ميتواند به وضوء اكتفا كند و اگر اينرطوبت مشتبه قبل ازوضوء خارج شده باشد بگرفتن وضوء به تنهائى اكتفا مى كند وغسل بر او واجب نيست چه اينكه بعد از بول استبراء كرده باشد و چه نكرده باشد.
فصل در وضوء 
دراين فصلمسائل مربوط به واجبات و شرائط و موجبات و غايات و احكامخلل وضوء ايراد مى گردد.
واجبات وضوء 
مساءله 1 - واجب است در وضوء شستن صورت و دو دست و مسح سر و دو پا و منظوراز صورت درطرف طول از محل رويش موى سر تا چانه است و در طرف عرض آن مقدارىاست كه بين انگشت ابهام و انگشت وسط قرار گيرد البته اين درباره افراد معمولى استكه صورتى متناسب با انگشتان و انگشتانى متناسب با صورت دارند پس كسى كهصورتش از حد متعارف بزرگتر و يا انگشتانش درازتر و يا كوتاهتر است بايد بهافراد متناسب الاعضاء رجوع كند و از پهناى صورتش آن مقدارى را بشويد كه افرادمتعارف مى شويند و شستن زيادتر از حدى كه گفته شد واجب نيست ، بله شستن كمىبيشتر از حد نامبرده براى اينكه يقين حاصل كند كه آن حد را شسته بر همه واجب است .
مساءله 2 - بنابراحتياط واجب است صورت از طرف بالا به پائين شسته شود وبنابر احتياط شستن برعكس يعنى از پائين ببالا جائز نيست ، بله اگر آب را از پائينببالا بريزد ولكن نيتش اين باشد كه با برگشت آب از بالا بپائين وضوء بگيرد جائزاست .
مساءله 3 - دروضوء شستن مقدارى از موى ريش كه از حد صورت خارج شده واجبنيست و اما آن مقدارى كه داخل در حد صورت است واجب است و آنچه واجب است تنها شستن ظاهرريش است و اما باطن آن واجب نيست چه اينكه ريش پرپشت باشد و چه كم پشت البته ايندرصورتى است كه ريش عرفا صورت را پوشانيده باشد ولىتخليل - يعنى رساندن آب به زير موى صورت - درخصوص ريش كم پشت احوط است واما دست ها واجب است شستن آنها از مرفق تا نوك انگشتان دراينجا نيز واجب است كمى بالاتراز مرفق يعنى مقدارى از بازو بعنوان مقدمه شسته شود و جائز نيست در شستن صورت و دودست حتى مقدار يك سر مو ناشسته نماند.
مساءله 4 - شستن جائى كه جزء باطن بدن است مانندداخل پلك چشم و داخل بينى و مقدارى از لب هاكه هنگام بسته شدن ديده نمى شود واجب نيستهمچنانكه شستن باطل سوراخى كه براى آويختن حلقه درپره بينى ايجاد مى كنند واجبنيست چه اينكه هنگام وضوء حلقه بر آن باشد و چه نباشد.
مساءله 5 - برطرف كردن چرك زير ناخن ها واجب نيست مگر در صورتى كه زيرچرك جزء ظاهر انگشت شمرده شود همچنانكه اگرناخن ها را گرفته باشد وزير آن ظاهرشود بايد قبل از وضوء چرك آنرا پاك كنند.
مساءله 6 - اگر تكه گوشتى از صورت يا دستها كنده شده باشد و باطن بدن درآنجا ظاهر شده باشد شستن آنچه ظاهر شده و نيز شستن آن گوشت واجب است هرچند كهبوسيله پوست نازكى به بدن متصل باشد.
مساءله 7 - ترك هائيكه پشت دستها پيدا ميشود اگر بقدرى باز باشد كه باطن آنبچشم ديده شود بايد آب وضو را بباطن آن رسانيد و اگر آنقدر وسيع نباشد كهداخل آن ديده شود واجب نيست .
مساءله 8 - تاول هائيكه در اثر سوختگى (يا بيمارى ) در اعضاى وضوء پيدا مىشود (مادام كه منفجر نشده و يا اگر شده ) پوست در جاى خود باقى است شستن ظاهر آنكافى است و رساندن آب وضوء به زير پوست واجب نيست بلكه در صورتى كه مقدارىاز پوست كنده شده و بعضى ديگر باقى است شستن ظاهر آن پوست كافى است و لازمنيست همه پوست كنده شود و اما در صورتيكه زير پوست نمايان شده و پوست همچنانباقى است گاهى به بدن مى چسبد و گاهى نمى چسبد واجب است در اينصورت زير پوستشسته شود و اگر در هنگام وضو گرفتن پوست چسبيده لازم است آنرا بردارد و يا بكلىقطع كند.
مساءله 9 - وضو هم با ريختن آب بر عضو صحيح است و هم با فرو بردن عضو درآب چيزيكه هست درطريقه دوم بايد اين معنا رعايت شود كه عضو ازبالا به پائين شستهشود لكن در خصوص دست چپ بايد نيت شستن را درحال بيرون آوردن دست كند تا مسح پاى چپ با آب جديد نباشد بلكه در دست راست نيز اينمعنا رعايت شود مگر آنكه از دست چپ مقدارى باقى مانده باشد و آنرا با دست راست بشويدتا آنچه آب در دست راست باقى مى ماند آب وضو باشد نه آب خارجى .
مساءله 10 - واجب است برطرف كردن و يا حركت دادن هرچيزيكه مانع رسيدن آبوضو به پوست عضو وضوء است و اگر شك كند دراينكه آيا چنين مانعى وجود دارد يا نهبه شك خود اعتناء نكند البته اين درصورتى استكه شكش منشائى عقلانى نداشته باشدو اگر چيزى بر بشره عضو وضوء به بيند و شك كند آيا مانع از رسيدن آب به بشرههست يا نه واجب است آنرا برطرف نموده آب را به زير آن برساند.
مساءله 11 - آنچه هنگام بهبودى زخم مانند پوست روى زخم بسته مى شود مضر بهوضو نيست و برطرف كردنش واجب نميباشد همينكه ظاهر آن شسته شود كافى است هرچندكه برداشتن آن آسان و بدون حرج باشد و اما دوائى كه روى زخم خشكيده اگربرطرفكردنش آسان باشد واجب است و اگر آسان نباشد حكم جبيره را دارد و شستن ظاهرش كافىاست .
مساءله 12 - دروضوء برطرف كردن چركى كه روى بشره عضو را گرفته درصورتيكه جرمى دينى نداشته باشد واجب نيست هر چند كه اگر كيسه حمام بر آن بكشندجرم زيادى جمع شود البته اين درصورتى استكه عرف بگويد بشره صورت و دستهاشسته شده و همچنين واجب نيست شوره سفيديكه روى دست گچ كاران وامثال آنان باقى ميماند را برطرف كند البته درصورتيكه دراينجا نيزعرف بگويد آببه بشره دست رسيده است و اما اگر شك كند كه اين شوره مانع از رسيدن آب به بشرههست يا نيست برطرف كردنش واجب است .
و اما مسح سر، پس واجب مسح مقدارى از جلوى آن است و احتياط اينستكه كمتر از پهناى يكانگشت نباشد و بهتر از آن اين استكه مسح بمقدار سه انگشت بهم چسبيده باشد بلكه مسحكردن با سه انگشت و بمقدار سه انگشت از سر به احتياط نزديكتر است و دراين مسئلهفرقى بين مرد وزن نيست .
مساءله 13 - در مسح سر واجب نيست دست به پوست سر برسد پس همين كه دستروى موى جلو سر كشيده شود كافى است بلكه اگر موى جلو سر آنقدر بلند استكه اگرآنرا بكشند تا طرف راست و يا چپ سر مى رسد جائز نيست برهر مقدار زائد مسح كند چهاينكه آن موى آزاد باشد و چه اينكه در جلوى سر جمع شده باشد.
مساءله 14 - بنابراحتياط بايد مسح سر با كف دست راست باشد اگرچه جواز مسحبا پشت دست و نيز با دست چپ اقوى است و جواز مسح با ذراع نيز خالى از وجه نيست وبهتر آنستكه مسح با انگشتان دست راست انجام شود و واجب است كه با باقيمانده از آبوضوء صورت بگيرد پس جائز نيست دست را با آب خارج تر نموده سر را با آن مسحكند.
مساءله 15 - واجب است محل مسح قبل از مسح كردن خشك باشد به اين معنا كه طورىتر نباشد كه ترى آن بدست مسح كننده برسد و اما مسح قدمها واجب از آن اينستكه با دستروى پاها را مسح كند البته احتياط آنستكه از نوك انگشتان پا تامفصل مسح شود هرچند كه كفايت مسح تا بلندى وسط قدم كه آنرا كعب گويند اقوى استاين ازنظر طول بود و اما از نظر عرض ‍ مقدار خاصى برايش معين نشده بنابراين همينكهعنوان دست كشيدن صدق كند كافى است و بهتر و بلكه به احتياط نزديكتر آنستكه مسحبه پهناى تمام كف دست انجام شود همه جزئياتيكه درمسح سرگفتيم درمسح قدمهانيزمعتبراست پس در اينجا نيز محل مسح بايد خنك باشد و مسح بايد باترى باقيمانده ازآب وضوء انجام شود نه با آب خارج .
مساءله 16 - درمسح پاها احتياط آنستكه با باطن كف دست باشد و اگر (بخاطر زخميا علتى ديگر) مسح با باطن ممكن نشد با پشت دست و اگر آن نيزممكن نشد با ذراع(يعنى از كف دست به بالا) صورت بگيرد هرچند كه جواز مسح با ذراع درحال اختيار اقوى است .
مساءله 17 - اگر رطوبت كف دست بخشكد از ساير مواضع وضوء ازقبيل ابرو و ياريش و غير آندو ميگيرد و با آن مسح ميكند و اگر آن نيزممكن نشد وضوء رادوباره مى گيرد و اگر بخاطر حرارت زياد بدن و يا گرمى هوا وضوى دوباره نيزنتيجه اى نداشت بطوريكه هربار وضوء بگيرد آب وضويشقبل ازمسح خشك مى شود ميتواند با آب جديد دست راتر نموده مسح را انجام دهد و بهترآنستكه هم با دست خشك مسح كند و هم با آب جديد و سپس ‍ تيمم نمايد.
مساءله 18 - در مسح بايد، ماسح (يعنى دست ) برمحل ممسوح كشيده شود پس اگر عكس اين انجام شود مثلا دست حركت نكند بلكه سر و ياپاها از زيردست كشيده شود كافى نيست بله حركت مختصرمحل مسح - يعنى سرو پا - ضررى ندارد.
مساءله 19 - در مسح كردن پاها واجب نيست انگشتان دست و كف دست را روى انگشتان پابگذارد و آنرا تا آخر بكشد بلكه همينكه تمام كف دست و انگشتان را روى همه پشت پابگذارد و سپس آنرا بمقداريكه مسح صدق كند بكشد كافى است .
مساءله 20 - اگر برداشتن روسرى و بيرون كردن چكمه و جوراب براى مسح كردنبخاطر سرماى شديد و يا وجود تقيه ويا درنده يا دشمن ومثل آن حرجى جائز است بر روى آنها مسح كند و در مسح برحائل همه احكاميكه در مسح بشره گذشت معتبر است يعنى مسح با كف دست و باترى آبوضوء باشد و همچنين ساير آنچه در آنجا گفتم رعايت شود.

next page

fehrest page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation