آيه تطهير
ش18) آيا در آيه شريفهتطهير، (ليذهب عنكم الرجس) به معناى دفع است يارفع ؟
اگر اذهاب رجس از اهلبيت(عليهم السلام) را به معناى دفع بگيريم، پستطهير معنا ندارد. و اگر به معناى رفع باشد،طهارت ذاتى آنها را اثبات نمى كند
آيه شريفه تطهير(168)كه به تصريح همگان، فضيلت والايى را براى اهلبيت(عليهم السلام) به اثبات مى رساند،(169)دركتاب هاى تفسيرى و كلامى از زواياى گوناگونبررسى گرديده و تك تك واژه هاى آن، موردموشكافى هاى دقيق قرار گرفته است. با اينهمه، چه بسا كسانى كه اين آيه را دليل بر عصمتاهل بيت نمى دانند، بر دو تعبير «اذهاب» و «تطهير»انگشت نهاده، بر اين نكته پاى فشارند كه پاكساختن از پليدى ها(تطهير) و از بين بردنآلودگى ها (اذهاب رجس) نه تنها گواه بر عصمتاهل بيت نيست، بلكه نشانگر آن است كه آنان نيزهمچون ديگران، از آلوده شدن به گناه ايمنىندارند; زيرا اذهاب و تطهير در مورد «رفعِ»پليديهاى موجود به كار مى روند، نه «دفعِ»آنچه كه هنوز تحقق نيافته است
آنچه اين شبهه را قوت مى بخشد،كاربرد رايج اين دو واژه و معادل هايشان درزبان هاى ديگر است كه غالباً براى رفعناپاكى هاى موجود به كار مى روند،چنانكه شاعر مى گويد
بس كه آلوده عصيان شدهدل تا محشر دامنش را نتوان داد به زمزم تطهير
اما بررسى بيشتر، براين پندار خط بطلان مى كشد و اين واقعيت راپيش چشم مى نهد كه دامنه كاربرد اين دو واژه،فراتر از رفع آلودگى موجود بوده، دفع پليدى هاىتحقق نيافته را نيز در بر مى گيرد
ابتدا سخن را با واژهاذهاب آغاز مى كنيم. شيخ مفيد(رحمه الله)براى توضيح معناى اين كلمه از يكى از مترادفاتآن كمك مى گيرد كه در قالب دعا چنين به كارمى رود: «خداوند هر گونه ناگوارى را ازشما دور گرداند!» روشن است كه مقصود گويندهتنها برطرف شدن گرفتارى هاى موجود نيست،بلكه مى خواهد كه از آغاز، گَرد بلا بر گِرداو ننشيند.(170) نحوه كاربرداين واژه در روايات نيز، شاهدى گويا بر مدعااست. چنانكه پيامبر اكرم(صلى الله عليهوآله) مى فرمايد: (من اطعم اخاه حلاوة اذهبالله عنه مرارة الموت)(171) «هركس كام برادر مؤمن خود را شيرين سازد، خداوندتلخى مرگ را از وى دور گرداند». پُر واضح استكه منظور از اين سخن، آن نيست كه ابتدا تلخىمرگ را به وى مى چشاند و سپس آن را برطرف مى سازد،بلكه مقصود اين است كه از ابتدا، مرگ براىچنين شخصى گوارا خواهد بود
وضعيّت واژه «تطهير» ازاين نيز روشن تر است(172)زيرا مشتقات اين كلمه در قرآن كريم كاربردفراوانى دارد و نگاهى گذرا به آنها، بر آنچهگفته شد مهر تأييد مى زند. در اين ميان، مابه بيان دو آيه بسنده مى كنيم(173)و در تفسير آنها تنها از كتب اهل سنّت بهره مى گيريمتا گمان نرود كه مفسران شيعه، خواسته ياناخواسته، اين واژه را همه جا به گونه اىمعنا نموده اند كه در آيه تطهير به كارشانآيد
1- در سوره واقعه، در وصف«كتاب مكنون» الهى چنين مى خوانيم: (لايمسّهالاّ المطهرون)(174). يكى ازاحتمالاتى كه غالب مفسران اهل سنت به آن اشارهكرده اند اين است كه منظور از «مطهرون»،فرشتگان الهى است كه از آغاز آفرينش از وسوسه هاىشيطانى و يا آلودگى به طبيعت جسمانى، پاك ومنزّه بوده اند.(175)م
2- در سوره مدّثّر،پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) چنينمورد خطاب قرار مى گيرد: (وثيابك فطهِّر)(176)ممفسران براى اين آيه نيز معانى گوناگونى بر شمرده اندكه از جمله آنها اين است كه مقصود از لباس،همين لباس ظاهرى است و منظور از تطهير يا ايناست كه پيامبر و ديگر مسلمانان بايد لباسآلوده به نجاست را شستشو دهند (رفع) و يا آنكهبرخلاف شيوه رايج در دوران جاهليّت، لباس هاىخود را كوتاه نموده، بر زمين نكشانند تا آلودهبه نجاست نگردد(177)(دفع)م
اين مفسرين عرب زباندر تفسيرهاى خود بر احاديثى اعتماد نموده اندكه زبان مادرىِ غالب راويان آنها نيز عربىبوده است و هيچكدام از آنها استفاده از واژهتطهير در مورد دفع آلودگى هاى تحقق نيافتهرا ناسازگار با شهود زبانى خود نمى ديده اند،اما متأسفانه برخى از آنها وقتى كه به آيهمعروف تطهير رسيده اند، همه سخنان خود ومفسران ديگر را از ياد برده و بر اين نكتهپافشارى كرده اند كه نمى توان واژهتطهير را درباره كسى كه پيوسته پالوده از گناهو خطا بوده است، به كار گرفت!(178)م