بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دعاشناسی موضوعی دعاشناسی موضوعی دعاشناسی موضوعی, علیرضا فراهانى منش ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     DOA00001 -
     DOA00002 -
     DOA00003 -
     DOA00004 -
     DOA00005 -
     DOA00006 -
     DOA00007 -
     DOA00008 -
     DOA00009 -
     DOA00010 -
     DOA00011 -
     DOA00012 -
     DOA00013 -
     DOA00014 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

دايمى بودن فضل خداوند
(80) ((يا ذَاالْفَضْلِ وَالْكَرَمِ!)).
((اى دارنده فزونى و بزرگوارى !)).
(48) ((يا مَنْ فَضْلُهُ عَميمٌ!)).
((اى كسى كه فضلش فراگير و گسترده است !)).
(34) ((يا قَديمَ الْفَضْلِ!)).
((اى آنكه فضلش هميشگى است !)).
(49) ((يا مُفْضِلُ!)).
((اى فضل دهنده !)).
(19) ((يا مَنْ لا يُرْجى اِلاّ فَضْلُهُ!)).
((اى آنكه جز به فضلش اميدى نيست !)).
((فضل )) به معناى فزونى و فراوانى و زيادتى است . و معلوم است هرچيزى كه چنينباشد، بر ديگرى كه چنين نيست ، داراى برترى وكمال است . همچنين كسى كه داراى فضل در چيزى باشد، مى تواند از آن چيز به ديگرانبدهد و ببخشايد. بنابراين ، فراوانى ، برترى و بخشش ، امورى هستند كه((فضل )) بر آنها دلالت دارد.
O ((يا ذَاالْفَضْلِ وَالْكَرَمِ!)).
((اى صاحب فزونى و بزرگوارى !)).
خداوند متعال دارنده همه كمالات به مقدار فراوان و بلكه نامتناهى است . و چونخداوندداراى چنين خزائن نامتناهى مى باشد،عطاوبخشش اوبرديگران ،امرى ساده و آساناست و چنين دِهِش و بخششى چيزى از خزائن الهى نمى كاهد و خداوند از آنچه به ديگرانمى دهد و عطا مى كند، غنى و بى نياز است و اين همان معناى((فضل )) پروردگار متعال است بنابراين ، تمام خوبيهايى كه خداوند به ما بخشيده ،مصاديقى از فضل الهى مى باشند.
نكته اى كه در قرآن كريم بر آن تاءكيد شده است ، عظيم بودنفضل پروردگار است عباراتى مانند:(... وَاللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظيمِ )(225) در قرآنكريم بارها تكرار شده است . و اين بدان خاطر است كه اينفضل ، از ناحيه باعظمت الهى سرچشمه گرفته است .
درباره ((كرم الهى )) نيز در بحث خود، سخن به ميان آمد. و ذكر اين صفت در كنارفضل ، به خاطر تناسبى است كه بين آن دو وجود دارد.
O ((يا مَنْ فَضْلُهُ عَميمٌ!)).
((اى كسى كه فضلش فراگير و گسترده است !)).
فضل پروردگار متعال ، فضلى است فراگير و گسترده ؛ زيرا همگان بهفضل خداوند احتياج دارند و از آن استفاده مى كنند به طورى كه بدونفضل الهى ، هيچ موجودى قادر به انجام كارى و بلكه قادر به ادامه هستى نيست . تمامنعمتهاى الهى را مى توان از فضل الهى دانست ؛ يعنىفضل الهى ، اقتضاى چنين انعام نعمتى مى كند و هيچ موجودى نيست كه به گونه اى ازنعمتهاى الهى برخوردار نباشد.
قرآن كريم درباره عموميت فضل الهى چنين مى فرمايد:
(... اِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاسِ وَلكِنَّ اَكْثَرَ النّاسِ لا يَشْكُرُونَ ).(226)
((... خداوند نسبت به بندگان داراى فضل و بخشش است اما بيشتر مردم سپاسگزارنيستند)).
و در آيه ديگر آمده است :
(... وَلكِنَّ اللّهَ ذُوفَضْلٍ عَلَى الْعالَمينَ ).(227)
((... ولكن خداوند را بر همه اهل عالم ، فضل و بخشش است )).
درباره عموميت فضل الهى بايد گفت : در فضل پروردگارمتعال ، نقص و كمبودى نيست تا نتواند شامل همگان شود، اگر نقصى باشد در ماست كهبه دنبال فضل الهى نمى رويم . البته در مقابلفضل عمومى پروردگار بايد دانست كه خداوند داراىفضل خاصى نيز مى باشد همانگونه كه در نعمتهاى الهى نيز چنين است (در واقعبسيارى از مطالب كه در بحث نعمتهاى الهى مطرح است در اينجا نيز جارى و سارى مىباشد).
در اين باره قرآن كريم چنين مى فرمايد:
(... وَاللّهُ ذُوفَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ ).(228)
((... خداوند بر بندگان مؤ من ، داراى فضل است )).
واضح است كه اين فضل ، نسبت به فضل عمومى پروردگار بر تمام بندگان ، يك((فضل خاص )) محسوب مى شود.
و در آيه اى ديگر چنين مى فرمايد:
(... قُلْ اِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللّهِ يُؤْتِيه مَنْ يَشاءُ .... ).(229)
((... بگو بخشش در دست خداوند است ، آن را به هركس كه بخواهد مى دهد ...)).
در واقع به دست آوردن هر فضلى ، شرايط و قابليتهاى خاص خود را مى طلبد و خداونداز فضل بى كران خود برحسب لياقت افراد به آنها عنايت مى كند.
O ((يا قَديمَ الْفَضْلِ!)).
((اى كه فضلش هميشگى است !)).
يعنى هيچگاه نبوده است كه خداوند فاقد فضل باشد؛ زيرا خداوند خود قديم است و صفاتو كمالات او نيز تغيير پذير نيستند؛ چنانچهفضل الهى را نسبت به خود در نظر بگيريم ، تا آنجا كه فكر و گمان ما مى رسد، مىتوانيم فضل الهى را مشاهده كنيم و اساسا هستى ما ازفضل الهى است در ((دعاى معروف شب جمعه )) نيز چنين آمده است :
((يا دائِمَ الْفَضْلِ عَلىَ الْبَريَّةِ! يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ! ...)).
((اى خدايى كه فضلش برخلائق ، دايمى است و دستان عطا و بخشش براى دادن و عطاكردن ، باز است ! ...)).
O ((يا مُفْضِلُ!)).
((اى فضل دهنده !)).
خداوند داراى فضل است و آن را به ديگران (در حد لياقتشان ) مى دهد و مى بخشد،بنابراين ، بدين جهت ، خداوند مفضل ؛ يعنى دهنده و بخشندهفضل است .
نكته اى كه براى ما مهم است اين است كه خداوند را بهمفضل بودن بشناسيم و به اين صفت الهى ، مؤ من باشيم . در اين صورت است كه بهدنبال فضل الهى خواهيم رفت و فضل الهى را خواستار خواهيم شد. در دعاى ابى حمزهثمالى ، حضرت چنين مى فرمايند:
((يا مُفْضِلُ! لَسْتُ اَتَّكِلُفِى النَّجاةِ مِنْ عِقابِكَ عَلى اَعْمالِنا بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَيْنا)).
((اى فضل كننده ! ما براى نجات از عذاب تو براعمال و كردار خود، تكيه نمى كنيم بلكه تمامتوكل و اميدوارى ما به فضل و بخششهاى تو است )).
يعنى اعمال ما قادر به نجات ما نيست بلكه اينفضل و بخششهاى بى كران تو است كه مى تواند ما را از اين عواقب سوء، نجات بدهد وحفظ نمايد؛ همچنانكه ملاحظه مى شود، ابتدا حضرت ، خداوند را به چنين نامى مى خوانند ومى شناسند و آنگاه خواسته خود را در اين رابطه بيان مى فرمايند.
O ((يا مَنْ لا يُرْجى اِلاّ فَضْلُهُ!)).
((اى كسى كه جز به فضلش اميدى نيست !)).
اميد انسان هميشه به كارسازترين امور تعلق مى گيرد و حق مطلب نيز همين است ؛ زيرااميد به چيزى كه فايده اى بر آن مترتب نباشد،معقول نيست .
اما اشتباهى كه معمولاً رخ مى دهد، در تشخيص مصاديق امور مفيد و كارساز مى باشد. در اينميان آنانكه فضل الهى را شناخته اند و به عظمت آن پى برده اند، نمى توانند به غيرآن چشم اميدى داشته باشند. و اين برخلاف افرادجاهل يا غافلى است كه تمام اميدشان به داشته هاى خود و يا ديگران است . در واقع آنانكهبه فضل الهى پى برده اند و از سوى ديگر، اهداف والا و عالى بشريت را شناخته اند وبه پرتگاههاى هولناكى كه در سر راه انسان قرار دارد، واقف شده اند، به عيان مىبينند كه تنها با فضل الهى مى توان از اين پرتگاههاى هلاك كننده نجات يافت و به آنقلّه هاى رفيع دست يافت ؛ زيرا اين فضل الهى است كه تمام سرمايه هاى لازم را در اختيارانسان قرار مى دهد و تواناييهاى لازم براى حركت در چنين راه خطيرى را به آدمى مىبخشد.
در واقع ، اشتباه ما اين است كه يا به عظمتفضل الهى پى نبرده ايم و يا به آن اهداف عالى آشنا نيستيم ؛ يعنى به اهداف پاييندنيوى بسنده كرده ايم و تواناييهاى خود را هم براى رسيدن به چنين اهدافى كافى مىبينيم ، هرچند كه همين تواناييها هم از فضل الهى بر ما انسانهاست و ما از شكر آنغافل هستيم .
به هرحال ،همانگونه كه دردعاى اخير گفته شد:((يا مُفْضِلُ لَسْتُ اَتَّكِلُ فِى النَّجاةِ مِنْعِقابِكَ...))، ما براى رهايى از زشتيها و ظلمتها و رسيدن به پاكيها و نورها، نبايد بهداشته هاى خود مغرور شويم و خود را از فضل الهى بى نياز ببينيم همانگونه كه نبايداز كمبود داشته هاى خود ماءيوس و نااميد شويم وفضل پروردگار متعال را فراموش نماييم . در ((دعاى شريف جوشن كبير)) پس از جمله((يا مَنْ لا يُرْجى اِلاّفَضْلُهُ!))، اين جمله آمده است :
((يا مَنْ لا يُخافُ اِلاّ عَدْلُهُ!)).
((اى كسى كه ترسى نيست مگر از عدل او!)).
يعنى خداوندا! ترس ما از آن است كه تو با عدل خودت با ما رفتار نمايى ؛ زيرا در اينصورت است كه حساب ((اعمال )) ما به ميان مى آيد و ايناعمال هم چيزهايى نيستند كه بتوانند ما را نجات بدهند، اما اميد ما آن است كه تو بافضل و بخششهاى خود با ما رفتار نمايى تا ما با تكيه برفضل تو بتوانيم نجات يابيم .
البته بايد دانست كه اين مطلب اختصاصى به جهان آخرت ندارد بلكه در دنيا نيز چنيناست ؛ يعنى در دنيا هم براى رستگارى نياز بهفضل الهى است ؛ زيرا اگر فضل الهى نباشد، از موجودى چون انسان جز شر و بدى ،چيزى صادر نمى شود. در ((دعاى روز عرفه )) حضرت اباعبداللّه (عليه السّلام ) چنينمى فرمايد:
((اِلهى اِنْ ظَهَرَتِ الْمَحاسِنُ مِنّى فَبِفَضْلِكَ وَلَكَ الْمِنَّةُ عَلَىَّ وَاِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوى مِنّىفَبِعَدْلِكَ وَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَىَّ)).
((بارالها! اگر محاسن و نيكيها از من سر بزند، اين به خاطر آن است كهفضل تو شامل حال من شده است و در اين حالت تو را بر من منّت است و اگر زشتيها وبديها از من آشكار شود، به خاطر آن است كهعدل تو چنين اقتضا نموده و در اين صورت تو را بر من حجت است )).
يعنى خدايا! اگر فضل تو شامل من شود، در اين صورت تو تمام نيكيها را به من بخشيدهاى و سرمايه هاى لازم براى انجام خوبيها را به من عنايت كرده اى ، پس در اين صورت ازمن هم جز خوبى چيزى صادر و ظاهر نمى شود، اما اگر مرا به خود واگذار كنى تا باداشته ها و سرمايه هاى خود، فعاليت نمايم ؛ چنانكهعدل تو چنين اقتضا دارد، در اين صورت از موجودى فقير و ناقص چون من ، چيزى جز بدىظاهر نخواهد شد. در دعاى بعد از زيارت حضرت امام رضا (عليه السّلام ) نيز چنين آمدهاست :
((جَلَلْتَ اَنْ يُخافَ مِنْكَ اِلا الْعَدْلُ وَاَنْ يُرْجى مِنْكَ اِلا الاِْحْسانُ وَالْفَضْلُ فَامْنُنْ عَلَىَّ بِمااَوْجَبَهُ فَضْلُكَ وَلا تَخْذُلْنى بِما يَحْكُمُ بِهِ عَدْلُكَ)).
((تو برتر از آنى كه جز به خاطر عدل ، ترسى از تو باشد و جزفضل و احسان ، از تو اميدى باشد، پس پروردگارا! بر من منت بگذار با چيزى كهفضلت اقتضا مى كند و مرا رسوا مساز با چيزى كه عدلت حكم مى كند)).
پس ما آدميان نبايد به چيزى كه آنها را سرمايه ها و داشته هاى خود مى دانيم بنازيم ومغرور شويم ، نبايد علم و عقل و هوش و استعداد و ثروت و مقام و ديگر امكانات خودرابراى فلاح و رستگارى در دنيا و آخرت كافى بدانيم و گمان كنيم مستقلاً مى توانيم رهيابيم و به جايى برسيم ، بلكه در كنار تمام اين داشته ها و امكانات بايد دست طلببه سوى درگاه بارى تعالى بلند كنيم و خود را فاقد همه چيز معرفى نماييم و از اوبخواهيم كه با فضل و عطاى خودش ما را مستغنى نمايد و بهسرمنزل مقصود رهسپار كند.
تمامى امكانات و سرمايه ها تنها زمانى به كار مى آيند كه لطف و عنايت الهىشامل حال آدمى باشد، در غير اين صورت ، خود اين امكاناتتبديل به وسايلى براى نابودى و هلاكت آدمى مى شوند. قرآن كريم نتيجه عدمفضل و رحمت الهى را چنين بيان مى فرمايد:
(... فَلَوْلا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسرينَ ).(230)
((... اگر فضل و رحمت پروردگار بر شما نباشد، هرآينه از زيانكاران و خسارتديدگان خواهيد بود)).
راه رسيدن به بخشش الهى
((فضل ))درچيزهايى است كه خداوندبه آدمى مى بخشايد بدون آنكه انسان سزاوار ومستحق آن باشد و در برابر آن كارى انجام داده باشد، بلكه به صورت زيادى واضافى در اختيار انسان قرار مى گيرد. و اين به خاطر رحمت فراوانى است كه خداوندنسبت به بندگان خود دارد، بنابراين ، از رحمت واسعه خود چنين بخششى را نصيب انسانمى فرمايد؛ مثلاً گاهى اوقات انسان براى كسى كارى انجام مى دهد و درمقابل آن ، مزدى مى گيرد، اين مقتضاى عدل است ، اما گاهى انسان براى ديگرى كارىانجام نمى دهد، بلكه صرفا از او تقاضا و درخواست مى كند، در اين صورت ، اگر آنشخص ‍ چيزى به انسان بدهد بر طبق فضل و بخشش خود چنين نموده است . معامله خداوند باانسان نيز چنين است ؛ اگر خداوند عادلانه با ما رفتار نمايد، چيزى نصيب ما نمى شودبلكه سرتاپا بدهكار هم خواهيم بود، اما خداوند رحيم ، درياى بى كرانفضل خود را براى آدميان قرار داده است تا بلكه از اين طريق ، ما انسانها به جايىبرسيم و نصيبى بيابيم .
اما دستيابى به فضل الهى نيز خود شرايطى دارد؛ يكى از اين شرايط سؤال و درخواست فضل از خداوند متعال است ؛ زيرا درخواست ، نشانه شدت احتياج و نشانهايمان به قدرت الهى مى باشد و تا انسان اين دو صفت و حالت را نداشته باشد،سزاوار فضل الهى نمى شود. بدين جهت ملاحظه مى كنيم كه خداوند، خود امر به سؤال از فضل خويش ‍ نموده است :
(... وَاسْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ اللّهَ كانَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَليماً ).(231)
((... از فضل الهى درخواست نماييد، خداوند به همه چيز آگاه است )).
و بر طبق اين آيه ، حضرت در ((دعاى ابى حمزه )) چنين مى فرمايند:
َنْتَ الْقائِلُ وَقَولُكَ حَقُّ وَوَعْدُكَ صِدْقٌ وَاَسْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ اللّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماًوَلَيْسَ مِنْ صِفاتِكَ يا سَيِّدى اَنْ تَاءْمُرَ بِالسُّؤ الِ وَتَمْنَعَ الْعَطِيَّةَ وَاَنْتَ الْمَنّانُبِالْعَطيّاتِ عَلى اَهْلِ مَمْلَكَتِكَ)).
((بارالها! تو خود فرمودى ، در حالى كه فرمايش تو حق و وعده تو راست است كه ازفضل الهى سؤ ال ودرخواست كنيد،هماناخداوندنسبت به شمارحيم و مهربان است .بارالها!تو چنين نيستى كه خود امر به سؤ ال نمايى و آنگاه از دادن پاسخ و عطا خوددارى نمايى. آن هم در حالى كه تو بخشنده بخششها براهل مملكت خود مى باشى )).
براى همين ملاحظه مى كنيم كه اولياى الهى به بيانهاى گوناگون ،فضل الهى را درخواست مى كنند. در ((تعقيبات مشتركه )) چنين آمده است .
((اَللّهُمَّ ... اَفِضْ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِكَ)).
((بارالها! از فضل خودت بر من جارى ساز)).
و در ((تعقيب نماز عشا)) چنين آمده است :
((اَللّهُمَ ... جُدْ عَلى عَبْدِك بِفَضْلِكَ اِنَّكَ ذُوفَضْلٍ عَظيمٍ)).
((بارالها!...ازفضل خودبربنده ات ببخشاى به درستى كه تو داراىفضل عظيم هستى )).
يكى ديگر از شرايط آن است كه آدمى به فضل پروردگار اميدوار باشد. در ((دعاى روزيكشنبه )) چنين آمده است :
((بِسْمِ اللّهِ الَّذى لا اَرْجُو اِلاّ فَضْلَهُ)).
((به نام خدايى كه جز به فضلش اميد ندارم )).
و در ((دعاى ابى حمزه ثمالى )) آمده است :
((اَللّهُمَّ اِنّى اَجِدُ ... الاِْسْتِعانَةَ بَفَضْلِكَ لِمَنْ اَمَّلَكَ مُباحَةً)).
((بارالها! من يارى جستن از فضلت را براى كسى كه به تو آرزومند است ، مباح و آسانمى يابم )).
و در ((دعاى شريف كميل )) آمده است .
((فَبِعِزَّتِكَ! ... بَلِّغْنى مُناىَ وَلا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجائى )).
((پس به عزتت قسم !...كه مرابه آرزويم برسان و اميدم را ازفضل خودت قطع مكن )).
و در ((دعاى صباح )) چنين آمده است :
((وَحَقِّقْ بِفَضْلِكَ اَمَلى وَرَجائى )).
((بارالها! اميد و آرزويم را با فضل خود، محقق فرما)).
نكته قابل توجه در اين زمينه آن است كه انسان هنگام درخواست و طلب نبايد پستى وحقارت خود را بنگرد و نااميد شود، بلكه بايد به عظمت و قدرت پروردگار توجهنمايد. در ((اعمال روزهاى ماه مبارك رمضان )) چنين آمده است :
((اَللّهُمَّ ... اِنْ لَمْ اَكُنْ لِلاِْجابَةِ اَهْلاً فَاَنْتَ اَهْلُ الْفَضْلِ)).
((بارالها!...اگرمن سزاواربرآورده شدن حاجتهايم نيستم،اماتوسزاوارفضل نمودن هستى )).
اينك ببينيم دستيابى به فضل الهى چه نتايجى براى انسان دارد. در ((دعاى روز عرفه))، حضرت چنين مى فرمايند:
((وَاغْننى بِفَضْلِكَ حَتَّى اسْتَغْنى بِكَ عَنْ طَلَبى )).
((بارالها! با فضل خودت مرا غنى و سيراب كن تا به وسيله تو از طلب خودم بى نيازشوم )).
بنابراين ، مهمترين نتيجه فضل پروردگار، خروج از فقر در زمينه هاى گوناگون وغنى شدن است . غنايى كه تنها از راه فضل الهىحاصل مى شود و بس . و در ((دعاى ابى حمزه ثمالى )) در اين باره چنين مى فرمايد:
((وَبِفَضْلِكَ اسْتَغْنَينا)).
((و با فضل تو ما مستغنى و بى نياز شديم )).
از ديگر نتايج فضل پروردگار متعال ، دستيابى بهمراحل و مقامات بالاى معنوى است . در ((دعاى شريفكميل ))، حضرت در اين باره چنين مى فرمايند:
((اَللّهُمَّ ... وَاجْعَلْنى مِنْاَحْسَنِعَبيدك نَصيباًعِنْدَكَوَاَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةًمِنْكَوَاَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْكَفَاِنَّهُ لا يُنالُ ذلِكَ اِلاّ بِفَضْلِك )).
((بارالها!...مراازبهترين بندگانت از نظر نصيبى كه از تو به ايشان رسيده است ،قراربده و مرا از نزديكترين بندگانت به خود قرار بده و مرا از خاص ترين بندگانتاز لحاظ جايگاهشان نسبت به خودت ، قرار بده ، به درستى كه جز بافضل تو به اين امور نتوان دست يافت )).
مطلب ديگر، نتايج اخروى فضل الهى است ؛ يعنى همچنانكه ما در اين جهان بهفضل پروردگار محتاجيم و بايد به دنبال آن باشيم ، در جهان آخرت نيز تنهافضل و كرم پروردگار متعال است كه مى تواند ناجى ما باشد. بدين جهت است كهحضرت در دعاى ابى حمزه چنين مى فرمايند:
((يا مُفْضِلُ لَسْتُ اَتَّكِلُ فىِ النَّجاةِ مِنْ عِقابِكَ عَلى اَعْمالِنا بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَيْنا))،كه بيان آن قبلاً گذشت و در ((دعاى كميل ))، حضرت در اين رابطه چنين مى فرمايند:
((يامَوْلاى !...كَيْفَتُؤْلِمُهُالنّارُوَهُوَيَاءْمُلُفَضْلَك وَرَحْمَتَكْ...اَمْكَيْفَيَرْجُوفَضْلَكَ فىعِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فيها، هَيْهاتَ ما ذلِكَ الْظَّنُ بِكَ وَلاَ الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِكَ)).
((بارالها!...چگونه آتش ،بنده ات را فراگيرد در حالى كه او در آرزوىفضل و رحمت تواست ... يا چگونه تو او را در آتش رها مى كنى در حالى كه او بهفضل تو اميد رهايى از آن را دارد، هيهات ! كه چنين گمانى به تو نمى رود و ازفضل تو چنين امرى به دوراست )).
قرآن كريم نيز درباره طريقه دستيابى بهفضل الهى و نتيجه آن ، چنين مى فرمايند:
(يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اِنْ تَتَّقُوااللّهَ يَجْعَلْ لَّكُمْ فُرْقاناً وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْوَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظيمِ ).(232)
((اى اهل ايمان ! اگر تقواى الهى را پيشه كنيد، خداوند راه را به شما مى نماياند،بديهاى شما را مى پوشاند و گناهانتان را مى آمرزد و خداوند داراىفضل عظيم است )).
يعنى تقواى الهى موجب مى شود كه فضل الهىشامل حال انسان شود و خداوند هم با فضل خود چنين امورى را براى انسان به انجام مىرساند.
فضل الهى نه تنها بديهاى آدمى را از بين مى برد بلكه خوبيهاى انسان را هم چندبرابر مى كند، در دعاى بعد از زيارت حضرت رضا (عليه السّلام ) چنين آمده است :
((فَكَمْ مِنْ ... حَسَنَةٍ ضاعَفَها فَضْلُكَ حَتّى عَظُمَتْ)).
((بارالها! چه بسيار خوبيهايى كه فضل تو آنها را زياد نمود تا جايى كه آن خوبيهابزرگ و با عظمت شدند)).
((وصلى اللّه على سيدنا محمد وآله الطّاهِرين )).

fehrest page

back page