مبارزه ايرانيان يمن با گروهى از مرتدين عرب قيس بن عبد يغوث كه همراه فيروز و ساير ايرانيان مقيم يمن با اسود مبارزه مى كرد پساز درگذشت حضرت رسول مرتد شد و با فيروز به جنگ پرداخت . گروهى از قبايل عرب خدمت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله رسيدند و عرض كردند: يارسول اللّه ! اگر مى خواهيد ما مسلمان بشويم سه شرط داريم كه بايد آنها را بپذيريد. در فتح مكّه زنى از بنى مخزوم مرتكب سرقت شده بود و جرمش محرز گرديد، خاندان آنزن كه از اشراف قريش بودند و اجراى حدّ سرقت را توهينى به خود تلقى مى كردندسخت به تكاپو افتادند كه رسول خدا را از اجراى حدّ منصرف كنند. شخصى يهودى آمد خدمت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و مدعى شد كه من از شماطلبكارم و الا ن در همين كوچه بايستى طلب مرا بدهى . سالهاى اوّل بعثت بود پيامبر صلى اللّه عليه و آله به دامنه كوه صفا تشريف آوردند وايستادند و فرياد كشيدند و اعلام خطر كردند. در جنگ بدر پس از فتح مسلمين و كشته شدن گروهى از سران و مستكبران قريش و انداختنآنها در يك چاه در حوالى بدر، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله سر به درون چاه برد وبه آنها رو كرد و گفت : روزى سه نفر از زنها، به حضور رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله آمده و از شوهرانخود شكايت كردند. حسن بن جهم ، بر حضرت موسى بن جعفر (ع ) وارد شد، در حالى كه آن حضرت خضابفرموده بود. شخصى آمد خدمت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و گفت : يارسول اللّه ! من زنا كرده ام ، مرا مجازات كن ! در جريان بنى قريظه به خاطر خيانتى كه يهوديان به اسلام و مسلمين كردندرسول اكرم صلى اللّه عليه و آله تصميم گرفت كه كار آنها را يكسره كند. يك نفر از مسلمانان فوت كرد، پيغمبر صلى اللّه عليه و آله رفت و بر او نماز خواند. در آخرين حجى كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله انجام داد يك روز در حالى كه سواره بودتازيانه اى در دست داشت مردى سر راه بر آن حضرت گرفت و گفت : زنى به خدمت پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله آمد و در حضور جمع ايستاد و گفت : رسول خدا، به مردى رسيد و از او پرسيد: با زنت چه كردى ؟ امام باقر (ع ) زنى اختيار مى كند و آن زن خيلى مورد علاقه ايشان واقع مى شود. اما در يكجريانى متوجه مى شود كه اين زن ناصبيّه است . يعنى با على بن ابيطالب (ع ) دشمنىمى ورزد و بغض آن حضرت را در دل مى پروراند. روزى در حدود چهل نفر از زنان قريش گرد آمده و به حضور على (ع ) رسيدند گفتند: ياعلى چرا اسلام به مردان اجازه چند زنى داده است اما به زنان اجازه چند شوهرى نداده است ؟ پيغمبر صلى اللّه عليه و آله على را به فرماندهى لشكرى به يمن فرستاد. هر روز يكى از فرزندان انصار كارهاى پيغمبر را انجام مى داد. روزى نوبت انس بن مالكبود.ام ايمن ، مرغ بريانى را در محضر پيغمبر آورد و گفت : يارسول اللّه ! اين مرغ را خود گرفته ام و به خاطر شما پخته ام . هنگامى كه على (ع ) به جنگ صفين مى رفت و يا از آن بر مى گشت به شهر انبار رسيد. روزى پيامبر صلى اللّه عليه و آله به خانه دخترش فاطمه سلام اللّه عليها وارد شد. جنگ صفين در آستانه شروع شدن است و مى رود تا اوّلين درگيرى و برخورد مسلحانه امامعلى (ع ) با معاويه آغاز شود دو لشكر در اطراف رود فرات به هم مى شوند. در جنگ صفين (50) در آخرين روزى كه جنگ مى رفت تا به نفع على (ع ) خاتمه يابدمعاويه با مشورت عمرو عاص دست به يك نيرنگ ماهرانه اى زد، او ديد تمام فعاليت ها ورنجشهايش بى نتيجه مانده و با شكست يك قدم بيشتر فاصله ندارد، فكر كرد كه جز بااشتباهكارى راه به نجات نمى يابد، دستور داد:
|