|
|
|
|
|
|
601-تفسير صافى ، ج 1، ص 69 . 602-بحار، ج 89، ص 248 . 603-همان ، ج 10، ص 61 . 604-سوره اعراف ، آيه 156 . 605-نور الثقلين ، ج 1، ص 13 . 606-بحار، ج 89، ص 242 .. 607-نور الثقلين ، ج 1، ص 6 . 608-همان ، ص 8 . 609- تفسير صافى ، ج 1، ص 70 . 610-بحار، ج 89، ص 242 . 611-منهج الصادقين ، ج 1، ص 100 101 . 612-سوره مدثر، آيه 30 . 613-نور الثقلين ، ج 1، ص 11 . 614-همان ، ص 8 . 615-بحار، ج 10، ص 60 . 616-نور الثقلين ، ج 1، ص 12 . 617-مفاتيح الجنان ، دعاى جوشن كبير . 618-اصول كافى ، ج 1، ص 118 . 619-نهج البلاغه ، خطبه 179، بند 3 . 620- نورالثقلين ، ج 1، ص 14 . 621-نورالثقلين ، ج 1، ص 24 . 622-مشارق اءنوار اليقين ، ص 21؛ منهج الصادقين ، ج 1، ص 90؛ روح البيان ، ج1، ص 7؛ اسفار، ج 7، ص 34. 623-ينابيع الموده ، ج 1، ص 68 . 624-بيان السعاده ، ج 1، ص 29؛ نيز ر.ك تفسير سوره حمد امام خمينى (قدس سره)، ص 203 . 625-المنار، ج 1، ص 35 . 626-الكاشف ، ج 1، ص 26 . 627-نهج البلاغه ، خطبه 157، بند 2 . 628-سوره واقعه ، آيات 77 79 . 629-بحار، ج 4، ص 143 . 630-همان ؛ نورالثقلين ، ج 1، ص 38 . 631-سوره نور، آيه 45 . 632-مراد از كمال اختيارى كمالى است كهفاعل به اختيار خود تحصيل كرده باشد؛ مانند علم ، نه آنچه به اضطرار وى براى اوحاصل است ؛ مانند كمالى كه از راه وراثت به اومنتقل شده است . 633-سوره انعام ، آيه 1. 634-سوره كهف ، آيه 1 . 635- كشاف ، ج 1، ص 8 . 636-الميزان ، ج 1، ص 19 . 637-تفسير كبير، ج 1، ص 223 . 638-المنار، ج 1، ص 50 . 639-سوره اسراء، آيه 111 . 640-صحيفه سجاديه ، دعاى اول . 641-الفروق الغويه ، ص 202 . اختلاف معانى واژه ها (فروق لغوى ) گرچه دركتابهايى مانند الفروق اللغويه ) ابوهلال عسكرى و مغنى ابن هشام بيانشده است ، اما بخش عظيمى از آن ، تنها با قرآن و روايات و ادعيه معصومين (عليهم السلام) قابل شرح است و گرنه موارد فراوانى از كاربرد كلمات در قرآن و روايات را بايداستعمال مجازى دانست . 642-بحار، ج 70، ص 294 . 643-سوره آل عمران ، آيه 188 . 644-نهج البلاغه ، خطبه 225، بند 2 . 645-همان ، خطبه 79، بند 2 . 646-مفاتيح الجنان ، دعاى عرفه . 647-روح البيان ، ج 1، ص 10 . 648- سوره يوسف ، آيه 39 . 649-سوره آل عمران ، آيه 96 . 650-سوره فرقان ، آيه 1 . 651-سوره عنكبوت ، آيه 28 . 652-سوره شعراء، آيات 23 28 . 653-سوره رعد، آيه 16 . 654-سوره سجده ، آيه 7 . 655-زيرا الله اسم هويت غيبى محض نيست . آن هويت محض ، كه به تعبيربرخى عارفان ، پيامبران و اولياى الهى نيز در آن متحيرند: حارث فيه الاءنبياء والاءولياء و محصولش صادر اول ، يعنى انسانكامل است : (هو الذى بعث فى الاءميين رسولا) (سوره جمعه ، آيه 2)، اصلا اسم ندارد .بنابراين ، الله اشاره به ذات مقدسى است كه جامع و مستجمع همه كمالات وجودى است . 656-البته در سوره جاثيه ، گرچه در آغاز آن ، سخن از حمد خدا نيست ، ولى در آيه36، حمد خدا با تعبيرى جامعتر و قويتر از سوره حمد آمده است : (فلله الحمد ربالسموات و رب الاءرض رب العالمين ) . سر اقوا بودن تعبير در آيه كريمه نسبت بهآيه شريفه (الحمد لله رب العالمين ) دو چيز است : الف : تقديم الله بر الحمد: (فلله الحمد) كه صريحا بر حصر دلالتدارد در حالى كه دلالت الحمدلله بر حصر اختصاص حمد به خدانيازمند تقريب خاصى است ( كه در بحث تفسيرى به آن اشاره شد ) . ب : تكرار علت . توضيح اين كه ، كلمه (رب العالمين ) درذيل دومين آيه از سوره حمد بيانگر علت اختصاص حمد به خداى سبحان است ؛ همچنين (ربالسموات و رب الاءرض رب العالمين ) در آيه سوره جاثيه ، با اين تفاوت كه در آيهسوره جاثيه تعليل ذيل آيه تكرار شده است ؛ يك بار به صورت مشروح (رب السمواتو رب الاءرض ) و بار ديگر به صورت خلاصه (رب العالمين )؛ زيرا از اين كه (ربالاءرض ) با واو عطف شده و در عين حال واو عاطفه در رب العالمين تكرار نشدهاست ، استفاده مى شود كه مراد از سماوات و اءرض همان عالمين ، يعنىمجموع ما سوى الله است . 657-صحيفه سجاديه ، دعاى 11 . 658-بحار، ج 94، ص 146؛ مفاتيح الجنان ، مناجاة الشاكرين . 659-سوره لقمان ، آيه 12 . 660-مفاتيح الجنان ، دعاى عرفه . 661- سوره اسراء، آيه 111 . 662-سوره اسراء، آيه 44 . 663-بحار، ج 90، ص 219 . 664-سوره اسراء، آيه 79 . 665- سوره نحل ، آيه 53 . 666-سپاس و تشكر از مخلوق نيز در حقيقت از آن خداى سبحان است و معناى احاديثىمانند: من لم يشكر المنعم من المخلوقين لم يشكر اللهعزوجل (بحار، ج 68، ص 44)، يا اءشكركم لله اءشكركم للناس (اصول كافى ، ج 2، ص 99)، اين نيست كه اگر كسى از مردم حق شناسى نكرد، از خدا حقشناسى نكرده است ؛ زيرا در اين صورت تلازمى بين مقدم (من لم يشكر المنعم ...) و تالى(لم يشكر الله ) وجود ندارد و تلازم در صورتى محفوظ است كه بگوييم منعم از آن جهتكه مخلوق خداست ، پيام خالق را دارد؛ نظير آنچه امام اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مىفرمايد: ان المسكين رسول الله (نهج البلاغة ، حكمت 304 ) . در جايى كه شخص ، ديگرى را اطعام مى كند نيز بايد گفت : المطعمرسول الله ، چه آن مطعم خود بداند رسول الهى است يا نداند، مسلمان باشد ياكافر و شكى نيست كه مراد از رسالت در اين جا رسالت تكوينى است ، نه تشريعى ودر رسالت تكوينى هيچ موجودى مستقل نيست و بدون اين كه پيك خدا باشد كارى نمى كند. از اين رو خداوند حركت باد لقاح كننده را رسالت خود مى داند: (و اءرسلنا الرياحلواقح ) (سوره حجر، آيه 22) و آسمان را در بارش باران ،رسول خود معرفى مى كند: (يرسل السماء عليكم مدرارا) (سوره نوح ، آيه 11) . بر ايناساس ، شياطين را نيز رسول خود شمرده ، مى فرمايد: (اءلم تر اءنا اءرسلنا الشياطين...) (سوره مريم ، آيه 83 ) و بالاخره در نظام تكوين هر ذره اى كه از نقطه اى رهسپارنقطه ديگر مى شود پيك خداست ، چه موافق نظام تشريع باشد يا نباشد . به بيانديگر، ايمان ، كفر، اطاعت ، عصيان و پاداش و كيفر، تنها در نظام تشريع مطرح است وگرنه در نظام تكوينى عصيان راه ندارد . اين نكته را نيز بايد افزود كه همان گونه كه مسكين پيك حق است و خداوند براى آزمودنمتنعم ، نيازمندى را به سوى او مى فرستد، انفاق كننده نيزرسول خداست ؛ زيرا خداوند او را هدايت و به رفع نياز محروم وادار كرده است . با اين بيان ، كسى كه نعمتى را از مخلوق خدا دريافت مى كند بايد بداند كه آن منعم ،پيك خداست و بايد از او به عنوان اين كه مخلوق ورسول الهى است ، حق شناسى كند، نه از آن جهت كه شخص معينى است . در نتيجهمعناى حديث اين است : من لم يشكر المخلوق بما اءنه مخلوق ، لم يشكر الخالق ؛كسى كه از مخلوق با اين نگاه كه مخلوق خداست و منعم بالعرض است ، نه بالذات تشكرنكند، در واقع از خالق تشكر نكرده است ؛ زيرا تشكر از مخلوق در واقع تشكر از خالقاست . حاصل آن كه ، روايت مزبور نه تنها منافاتى با اختصاص همه حمدها به خداى سبحانندارد، بلكه مؤ يد آن است و از طرف ديگر در تلازم مزبور مى تواناحتمال داد كه اگر كسى از مخلوق ، كه انعام او محسوس است ، شكرگزارى نكرد، معلوممى شود روحيه سپاس در برابر احسان در او نيست ؛ مگر آن كه جزو اوحدى از انسانهاباشد كه همه نعمتها را از خداوند بداند و غير او را اصلا نبيند، كه در اينحال از بحث خارج خواهد بود . 667-سوره كهف ، آيه 1 . 668- همان گونه كه در زيارت آل يس با اين كه به صورت جامع گفتهمى شود: السلام عليك فى آناء ليلك و اءطراف نهارك ، در عينحال هر يك از حالات ، آنات و شئون حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) نيز مطرح شده است : السلام عليك حين تقوم ،السلام عليك حين تقعد، السلام عليك حين تقرء و تبين ، السلام عليك حين تصلى و تقنت ،السلام عليك حين تركع و تسجد، السلام عليك حين تهلل و تكبر، السلام عليك حين تحمد و تستغفر، السلام عليك حين تصبحو تمسى ... (مفاتيح الجنان ، زيارت حضرت صاحب الاءمر عليه السلام ) . معلوم مىشود هر يك از اين حالات ، هادى و روشنگر است اين ريزبينى در عرصه روايات ما فراواناست و از روايات كتاب معانى الاءخبار بر مى آيد كه ائمه (عليهم السلام )چگونه به ما راه نشان داده اند و يك آيه را به چند جمله و هر جمله را به چند كلمه تقسيمكرده ، هر كلمه را محور استدلالى قرار مى دهند. 669-سوره سباء، آيه 1 . 670-سوره اعراف ، آيه 43 . 671 بهشتيان به بركت آيات تشريعى به نعمت بهشت دست مى يابند .از اين رو دربهشت ، برابر همين آيه ، خدا را حمد مى كنند . 672-مفاتيح الجنان ، دعاى سحر ماه رمضان . 673- چون سخن از اوصاف فعل خداست ، نه صفات ذاتى ، اسنادفعل هر فاعلى به خدا با توحيد ذاتى حق منافاتى ندارد. 674-سوره انفال ، آيه 17 . 675-سوره توبه ، آيه 26 . 676-سوره انفال ، آيه 17 . تعبير اين آيه كريمه درباره پيامبر خدا و نيروهاىرزمنده يكسان نيست ؛ درباره رزمندگان تنها نفى مطرح است : (فلم تقتلوهم )، اما دربارهپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نفى و اثبات را به هم آميخته ، مى فرمايد: (و مارميت اذا رميت ) و اين بيانگر نوعى عظمت و شخصيت انحصارى براى پيامبر بزرگواراسلام است . 677-بر اساس همين ديد توحيدى و عارفانه است كه حضرت امام خمينى (قدس سرهالشريف ) به مناسبت آزاد سازى خرمشهر فرمود: خرمشهر را خدا آزاد كرد و دربارهرزمندگان حماسه آفرين فتح المبين نيز فرمود: از دور دست و بازوى قدرتمند شمارا كه دست خدا بالاى آن است مى بوسم (صحيفه نور، ج 16، ص 96 ) . وصفدست خدا بالاى آن است ، مشعر به اين است كه چون قدرت خدا به دست رزمندگانظهور و تجلى كرده است ، عارفى همچون امام خمينى آن دستها را مى بوسد و گرنه عارف، دست غير خدا را نمى بوسد . 678-سوره انعام ، آيه 45 . 679-سوره اعراف ، آيه 43 . 680-سوره توبه ، آيه 111 . 681-سوره حديد، آيه 11 . 682-سوره آل عمران ، آيه 189 . 683-سوره بقره ، آيه 116 . 684-سوره يونس ، آيه 31 . 685-سوره فتح ، آيه 7 . 686-نهج البلاغه ، خطبه 183، بند22 . 687-سوره توبه ، آيه 14 . 688-سوره انبياء، آيه 22 . 689-سوره انعام ، آيه 95 99 . 690-نهج البلاغه ، خطبه 192، بند 104 . 691-سوره بقره ، آيه 158 . 692-نهج البلاغه ، خطبه 222، بند 14 . حمد و شكر با اين كه تفاوت اساسىندارد و در حقيقت به هم نزديك است ، در فرهنگ دينى دستور شكر غير خدا آمده : (ان اشكرلى ولوالديك ) (سوره لقمان ، آيه 14)، اما حمد ديگران نه تنها بدان امر نشده ، بلكهاز آن نهى نيز شده است : و لا يحمد حامد الا ربه ) (نهج البلاغه ، خطبه 16، بند10 .) سر اين تفاوت ، در صورتى كه نتيجه بررسى نهايى و استقصاىكامل متون ادله نقلى ، نهى از حمد غير خدا باشد، اين است كه ممكن است برخى تعبيرها، لازميا لوازمى جنبى داشته باشد كه التزام به آنها ناصواب باشد؛ نظير اين كه خداوندبه مؤ منان فرمود: (يا اءيها الذين امنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا) (سوره بقره ،آيه 104 ) . در برابر سخن برخى بيگانگان كه مى گفتند: (... راعنا ليا باءلسنتهم )(سروه نساء، آيه 46 ) . 693-سوره اعراف ، آيه 43 . مفاد جمله ( و ما كنا لنهتدى ...) غير از ما اهتديناو مانند آن است ؛ زيرا كان منفى ( ما كنا) بر استمرار نفى دلالت مى كند؛ همان طور كه مفاد ما كنت تعلم ( تو آن نبودى كه بدانى با ما علمت (ندانستى)متفاوت است . بهشتيان مى گويند: اگر وحى و هدايت الهى نبود هرگز توان دستيابىبه اين مقام را نداشتيم ؛ زيرا عقل چراغ است ، نه راه و انسان هرگز با چراغ تنها،بدون صراط، به مقصد نمى رسد . عقل نورافكنى است كه صراط مستقيم وحى راشناسايى كرده ، حركت در آن را به انسان توصيه مى كند .حال اگر وحى كه راه مستقيم است نباشد، عقل بدون وحى ، همانند نور افكنى است كه قلهكوه و موانع رسيدن به آن را نشان مى دهد؛اما چون راهى براى رسيدن به قله نيست ازچراغ عقل نيز كارى بر نمى آيد . 694-سوره قصص ، آيه 70 . 695-سوره نباء، آيه 38 . 696-سوره اعراف ، آيه 43 . 697- سوره زمر، آيه 74 . 698-سوره فاطر، آيه 34 . 699-سوره يونس ، آيه 10 . 700-سوره اسراء، آيه 44 . 701-النفحات الالهيه ، قونوى ، ص 101، با تصرف اندك . 702-ر.ك سوره لقمان ، آيه 25؛ سوره زمر، آيه 38 و سوره يونس ، آيه 31 . 703-سوره عنكبوت ، آيه 61؛ سوره لقمان ، آيه 25؛ سوره زمر، آيه 38؛ سورهزخرف ، آيات 9 و 87 . 704-سوره طه ، آيه 50 . 705-بحار، ج 90، ص 215 . 706-بحار، ج 90، ص 216 . 707-سوره نحل ، آيه 96 . 708-بحار، ج 90 ص 216 . 709-نورالثقلين ، ج 1، ص 15 . 710-بحار، ج 90، ص 216 . 711-تفسير صافى ، ج 1، ص 71 . 712- نورالثقلين ، ج 1، ص 15 . 713-بحار، ج 90، ص 214 . 714- نور الثقلين ، ج 1، ص 17 . 715-صحيفه سجاديه ، دعاى 37 . 716-نهج البلاغه ، خطبه 1 . 717-همان ، خطبه 114، بند 1 . 718- نهج البلاغه ، خطبه 32، بند 1 . 719-مفاتيح الجنان ، دعاى روز چهارشنبه . 720-صحيفه سجاديه ، دعاى 45 . 721-بحار، ج 84، ص 258، دعاى پايان نماز شب . 722- همان ، ص 221 . 723-بحار، ج 87، ص 129، دعاى روز جمعه . 724-اقبالالاءعمال ، ج 1، ص 157 . 725-مفاتيح الجنان ، اعمال روز جمعه ، دعاى امام صادق (عليه السلام ) پس از نمازجعفر . 726-بحار، ج 96، ص 57 . 727- بحار، ج 90، ص 166 (سوره يونس ، آيه 10 ) . 728-نور الثقلين ، ج 1، ص 15 . 729-تفسير قمى ، ج 1، ص 28 . 730-سوره فرقان ، آيه 44 . 731- صحيفه سجاديه ، دعاى 1 . 732-شارح معروف صحيفه سجاديه ، سيد على خان حسينى (رضوان الله عليه ) مىفرمايد: سر اين كه كلمه حد درباره انسان به صورت جمع (حدود) و درباره بهيمه بهصورت مفرد آمده اين است كه انسان كمالات فراوان و گوناگونى دارد، اما حيوان تنها يكحد دارد و آن بى عقلى است (رياض السالكين ، ج 1، ص 308 ) . 733-سر نامگذارى بهيمه به اين نام آن است كه كلامش براى ديگران ابهام دارد وكارش مبهم است و ميزان روشن و نظم خاصى ندارد؛ مثلا بدون رعايتحلال و حرام ، هر چه به مزاجش گواراست مى خورد . 734-عالم برزخ در اصطلاح روايات همان عالم قبر است و قبر عالمى در برابربرزخ نيست . از اين رو عوالم وجود سه عالم است : دنيا، برزخ يا قبر و قيامت . امام صادق(عليه السلام ) در پاسخ به اين پرسش كه برزخ چيست ؟ فرمودند: القبر منذ حينموته الى يوم القيامة (نورالثقلين ، ج 3، ص 554 ) . 735-چشم برزخى بعضى انسانها هنگام احتضار و در برزخ و قيامت نسبت به ديدناسماى جماليه حق ، كور و بى نور است ؛ اما حمد حامدان مايه بينايى و روشنى چشم آناناست . قره همان اشك خنك است . اشك غم و حزن ، اشكى گرم است ؛ اما اشك نشاط وسرور، خنك است . از اين رو عامل سرور و نشاط را قرة العين گويند . 736-خداى سبحان بر اساس ستاريت خود، در دنيا مكنونات درون انسانها را جز درمواردى اندك بر چهره هايشان ظاهر نمى كند؛ اما در قيامت كه روز ظهور حق است اثر گناه وطاعت كه سياهى و سفيدى چهره است ظاهر مى شود؛ همان گونه كه در دنيا، شرم وصفىنفسانى است و چهره را سرخ مى كند و هراس مايه رنگ باختگى و زردى چهره است ، درقيامت نيز خاطرات و نفسانيات انسان در چهره اش اثر مى گذارد . 737-در متن دعا تعبير نزاحم آمده است . مراد از تزاحم در اين كلام ، رقابت وسبقت است كه در خيرات به آن ماءمور شده ايم : (فاسبقوا الخيرات ) (سوره بقره ، آيه148 )؛ چون در راه خير هيچ تزاحمى نيست . انسانى كه از مرحله وهم وخيال بالا آمد نه كسى مزاحم اوست و نه او مزاحم كسى است . 738-در فرهنگ قرآن كريم بهشت دارالمقامة ناميده شده است و بهشتيان خدا راسپاس مى گويند كه آنان را به دار القرار و آرامگاه ابدى خود رسانده است .برزخ مانند دنيا آرامگاه نيست ، بلكه معبرى است كه انسان مسافر با عبور از آن بهآرامگاه ابدى خود، يعنى قيامت كبرا مى رسد . امام سجاد (عليه السلام ) در اين بخش از دعا، كه در متننقل نشده ، مى فرمايد: (حمد ويژه خدايى است كه اخلاق نيك براى ما برگزيد و رزقپاكيزه به ما عطا فرمود و براى ما ملكه و سيطره بر جميع خلق قرار داد (ولايت تكوينى)، آن سان كه همه آفريدگان خداى سبحان ، به قدرت او، مطيع و منقاد ما هستند و حمد وسپاس خدايى را كه ما را از غير خودش بى نياز و تنها به خودش نيازمند ساخت ؛(زيرا او هم به نيازهايمان دانا و هم بر تاءمين آن تواناست و هم بر ما روا داشت تانيازهايمان را به پيشگاهش عرضه داريم و بدين گونه راه رجوع به غير خودش را كاملابسته است ؛ همانها كه نه مى دانند ما چه مى خواهيم ، نه مى توانند نيازمان را برآورند ونه همواره ما را مى پذيرند ) . 739- حمد خدا از هر حمدى برتر است ؛ همان گونه كه خود خدا، بر همهآفريدگانش برترى دارد . همان طور كه وجود خدامستقل و بالذات است و ديگران بالتبع ، بالعرض و بالغير، حمد نيز بالذات از آنخداى سبحان است و بالعرض و بالتبع براى غير خدا و بازگشت حمد غير خدا به حمدخداست . 740-حقيقت انسان ، پايان ناپذير است ، از اين رو بايد در پىكمال پايان ناپذير باشد . در حريم انسان ، الى ، حتى و متى راه ندارد . پس بايد انديشه اى زوال ناپذير داشته باشد و ره توشه او ابدى باشد .انسان ابدى با كارهاى موقت نمى تواند زندگى جاويد را تاءمين كند . 741-اشتياق امام سجاد (عليه السلام ) به شهادت ( كه در اين جا مراد شهادت درميدان جنگ است ) از آن روست كه خداى سبحان دين خود را به انسانها سپرده ، يارى دين رااز آنان خواسته است و سنت الهى بر اين است كه دين خود را حفظ و احيا كند . بر اين اساس، هر كس بايد بكوشد دين خدا به دست او احيا شود و اين افتخار و سعادت عظيم بهره اوگردد: (قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الذين كتب عليهمالقتل الى مضاجعهم ) (سوره آل عمران ، آيه 154 )؛ اگر گروهى به يارى دين حقبرنخاستند خداى سبحان از يارى دينش دست بر نمى دارد، بلكه گروه ديگرى رامشتاقانه به جبهه ها اعزام مى كند و از طرفى به آنان شوق جهاد و شهادت و از سوىديگر به خانواده هايشان توفيق صبر و بردبارى عطا مى كند كه مايه شگفتى ديگراناست و اين صحنه ها در دفاع هشت ساله ايران اسلامى به خوبى مشهود بود . 742- جمله انه ولى حميد، استدلالى بر مضامين دعاست ؛ چون انسان كه تحتولايت خداى سبحان است ، از او كه حميد مطلق و محمود صرف است و همه امور به دست اوستمى خواهد تا او را به مقام حمد برساند . 743-سوره اسراء، آيه 44 . 744-سوره اعراف ، آيه 179 . 745-نهج البلاغه ، حكمت 211 . 746-بحار، ج 37، ص 146 . 747-معانى الاءخبار، باب معنى الموت ، ح 4 و 5 . 748-سوره انفال ، آيه 50 . 749-سوره محمد صلى الله عليه و آله و سلم ، آيه 27 . 750-سوره قصص ، آيه 78 . 751-صحيفه سجاديه ، دعاى 51 . 752-نور الثقلين ، ج 1، ص 17 . 753-همان ، ص 16 . 754-سوره اعراف ، آيه 156 . 755-سوره كهف ، آيه 49 . 756- جمله ( و ما ربك بظلام ...) به اين معنا نيست كه خداوند بسيار ظالم نيست ؛ زيرا نفى ظلم كثير منافى اثبات ظلم اندك نيست ؛ در حالى كه صدور ستم اندكنيز همانند ظلم زياد از خداى سبحان محال است . سر مبالغه در ظلام اين است كهستم اندك از مدبر و مربى سراسر جهان ، با ظلم كثير برابر است ؛ زيرا او اگر بهذره اى از ذرات عالم ستم كند (آن را از جاى خود بردارد )، سراسر جهان منظم آسيب مىبيند، زيرا اجزاى جهان آفرينش همانند حلقه هاى يك سلسله و مراتب اعداد چينش شده است ؛به گونه اى كه اگر حلقه اى از اين سلسله جا به جا شود، بى نظمى سراسر عالم رافرا مى گيرد. 757- سوره فصلت ، آيه 46 . 758-سوره نازعات ، آيه 24 . 759-سوره يوسف ، آيه 42 . 760-سوره يوسف ، آيه 39 . 761-ص 308 . 762-مفاتيح الجنان ، دعاى جوشن كبير . 763-اقبال الاءعمال ، ص 399؛ صحيفه سجاديه ، دعاى 16 . 764- نور الثقلين ، ج 1، ص 19 . 765-مفردات راغب ، ص 472، ملك . 766-سوره آل عمران ، آيه 26 . 767-سوره مؤ منون ، آيه 116 . 768-سوره قمر، آيه 55 . 769-سوره الرحمن ، آيه 29 . 770-نزاهت انسان از گناه و آراسته شدن او به اطاعت و عبادت ، يا بر اثر ترس ازجهنم است يا شوق بهشت و يا عاملى برتر كه آن خوف از هجران و شوق به لقاى حق است. بهشت نيز درجاتى دارد: درجه اى از آن ، (جنات تجرى من تحتها الاءنهار ) (سوره بقره ،آيه 25 ) است و درجه ديگر (جنت لقاى رب ) . متوسطان ازاهل ايمان تنها به باغهاى بهشتى و جويباران جارى در زير درختان آن دست مى يابند؛ امااوحدى از مؤ منان ، گذشته از اين ، به مقام عنداللهى نيز مى رسند: ( ان المتقينفى جنات و نهرَ فى مقعد صدق عند مليك مقتدر ) (سوره قمر، آيات 54 55 ) . 771- منشاء اين اختلاف آن است كه اضافه اسمفاعل اضافه حقيقى و مفيد تعريف نيست و چون مالك وصف الله قرار گرفته وصفت بايد با موصوف در معرفه و نكره بودن مطابقت داشته باشد، بايد معرفه باشد. 772-كشاف ، ج 1، ص 12؛ تفسير نسفى ، ج 1، ص 9 . 773-ر.ك تفسير كبير، ج 1، ص 245؛ الجامع لاءحكام القرآن ، ج 1، ص 139؛ روحالمعانى ، ج 1، ص 141 . 774-سوره مائده ، آيه 120 . 775- سوره آل عمران ، آيه 26 . 776- سوره آل عمران ، آيه 178 . 777-سوره ملك ، آيه 1 . 778-سوره يس ، آيه 83 . 779-البته ظرفيت از اضافه مالك به يوم الدين استفاده مى شود، نه از كلمه يوم. 780- سوره انفطار، آيه 19 . 781-سوره بقره ، آيه 8 و ... . 782-سوره نباء، آيه 38 . 783-سوره انفطار، آيه 19 . 784- و از اين رو كلمه يوم در يوم القيامة ، تثنيه و جمع ندارد، بلكه روزقيامت براى بسيارى از مردم به درازاى پنجاه هزارسال است : (فى يوم كان مقداره خمسين اءلف سنة ) (سوره معارج ، آيه 4 )، ولى براى مؤمنان به اندازه يك نماز واجب بيشتر طول نخواهد كشيد . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهو سلم در پاسخ مردى كه به آن حضرت عرض كرد: يارسول الله ما اءطول هذا اليوم ! روز قيامت چقدر طولانى است !، فرمودند: و الذىنفس محمد بيده انه ليخفف على المؤ من ، حتى يكون اءخف عليه من صلاة مكتوبة يصليها فىالدنيا (بحار، ج 7، ص 123 ) . 785-سوره الرحمن ، آيه 29 . 786-خداى سبحان درباره آفرينش جهان مى فرمايد: مجموعه نظام موجود را در ششروز آفريديم : (هو الذى خلق السموات و الاءرض فى ستة اءيام ، ثم استوى علىالعرش ) (سوره حديد، آيه 4)؛ زيرا زمين در دو روز خلق شده است : (خلق الاءرض فىيومين ) (سوره فصلت ، آيه 9)، آسمانهاى هفت گانه نيز در دو روز: (ثم استوى الىالسماء و هى دخان ...َ فقضهن سبع سموات فى يومين ) (سوره فصلت ، آيات 11 12 )و ما بين آسمانها و زمين را نيز در دو روز آفريده است . اما تغيير نظام دنيا در نفخاول و ايجاد نظامى جديد در نفخ دوم ، در يك روز خواهد بود: (يوم نطوى السماء كطىالسجل للكتب ) (سوره انبياء، آيه 104 ) روزى فرا مى رسد كه آسمان را در هم مى پيچم، همان گونه كه طومار، نوشته هاى فراوان درون خود را در هم مى پيچد . در جاى ديگرنيز مى فرمايد: (و الاءرض جميعا قبضته يوم القيامة و السموات مطويات بيمينه ) (سورهابراهيم ، آيه 48 )؛ روزى كه آسمان و زمين اين دنيا به آسمان و زمين ديگرتبديل مى شود . همه اين صحنه ها در يك روز خواهد بود و مراد از روز همان ظهور است . 787-سوره انفطار، آيات 14 16 . در قرآن كريم سوختن فاجران در آتش دوزخ ،گاهى با تعبير (يصلون ) بيان شده است و گاهى با تعبير (تصلية ) و ميان اين دوتعبير فرق است ؛ اولى به معناى سوزش سطحى و برون سوزى است و دومى به معناىگداختن درون و درون سوزى است . 788-سوره آل عمران ، آيه 19 . 789-سوره بقره ، آيه 2 . 790-سوره ص ، آيه 26 . 791-نهج البلاغه ، نامه 27، بند 10 . 792-سوره زمر، آيه 9 . در اين آيه كريمه ، رجاء به پروردگار اسناد داده شد،ولى ترس به پايان كار؛ چون خداوند مبداء رحمت است و اسناد غضب به او بالعرض است، نه بالذات . 793-از اين زمان كوتاه در روايات به فواق ناقه ، يعنى فاصله كوتاهبين باز و بسته كردن دست ، در هنگام دوشيدن شير شتر، تعبير شده است . 794-سوره انعام ، آيات 14 15 . 795-آيه مزبور ناظر به اصل تخويف است و اختصاص به معاد ندارد . 796-سوره مائده ، آيه 17 . 797-سوره نساء، آيه 29 . 798- سوره حديد، آيه 7 . 799-سوره نور، آيه 33 . 800-نهج البلاغه ، حكمت 404 . 801-سوره بقره ، آيه 107 . 802-سوره انفطار، آيات 17 19 . 803-سوره نباء، آيه 39 . 804-امام صادق (عليه السلام ) درباره آيه ( و ما يؤ من اءكثرهم بالله الا و هممشركون ) (سوره يوسف ، آيه 106 ) فرمودند: هوالرجل يقول : لولا فلان لهلكت و لولا فلان لاءصبت كذا و كذا و لولا فلان لضاع عيالى ،اءلاترى اءنه قد جعل لله شريكا فى ملكه يرزقه و يدفع عنه ؟ ؛ همين كه شخصىمى گويد: اگر فلانى نبود نابود مى شدم و ... بدين گونه او براى خدا شريك قرارداده است . آنگاه راوى از امام (عليه السلام ) پرسيد: اگر بگويد: لولا اءن من اللهعلى بفلان لهلكت ؛ اگر خدا به وسيله فلانى به من احسان نمى كرد نابود مى شدم، چگونه است ؟ حضرت فرمودند: لا باءس بهذا (نورالثقلين ، ج 2، ص 476 ). از همين قبيل است تعبير شرك آلود رايج : اول خدا، دوم شما ؛ زيرا خدا اولى استكه دومى براى براى او قابل فرض نيست : (هوالاءول و الاخر و الظاهر و الباطن (سوره حديد، آيه 3 ) . پس بر اساس رهنمودپيشوايان معصوم (عليهم السلام ) در برابر احسان ديگران بايد گفت : خدا را شكر كهاز اين راه به من احسان كرد؛ گرچه او مى توانست همين احسان را از راه ديگر به من بكند .بر اساس توحيد، هر نعمتى را بايد از خدا دانست : ( و ما بكم من نعمة فمن الله ) (سورهنحل ، آيه 53 ) و با اين ديدگاه ديگر نه به عنوان اعتماد به نفس مى توان بهخود بها داد و نه به بهانه تشكر از مخلوق به ديگران . معناى حديث معروف من لم يشكر المنعم من المخلوقين ، لم يشكر اللهعزوجل (بحار، ج 68، ص 44 ) نيز چنانكه گذشت ، اين است كه نيكوكاران مظاهراحسان الهى هستند و اگر متنعم ، مظهر احسان ولى نعمت را را سپاس ندارد، ولى نعمت خود راسپاس نداشته است . پس سپاسگزارى از مخلوق بما هو مخلوق محمود است و بدونلحاظ حيثيت مخلوق بودن نامحمود . شايان ذكر است كه ، مشركون در آيه ( و ما يؤ من ...) غير از الذيناءشركوا است ، چون الذين اشركوا درمقابل مؤ منين و عبارت است از وثنيين و ديگر بت پرستان . 805-سوره شعراء، آيه80 . 806-توحيد افعالى غير از جبر است ؛ خداوند انسان را موجودى دو بعدى آفريده وبين دو راه خير و شر قرار داده است : (و هديناه النجدين ) (سوره بلد، آيه 10 ) و هر يك ازاين دو راه ، پايانى مشخص دارد . عقل و نقل را نيز راهنماى صراط مستقيم قرار داده است .اگر انسان با حسن اختيار خود راه خير را برگزيد، اين كار خير چون امرى وجودى وكمال و نعمت است به خدا مرتبط است ؛ اما اگر راه شر را پيمود و عصيان كرد، چون گناهو نافرمانى جز فقدان و نقص نيست ، به مبادى عاليه ارتباطى ندارد . پس خيرات كهكمال وجودى است به ربوبيت بر مى گردد و شر و نقص مبداء بالذات ندارد و اين بحثبه خواست خداى سبحان در ذيل آيه 79 سوره نساء خواهد آمد . 807-سوره غافر، آيه 16 . 808-سوره طه ، آيه 114 . 809- سوره يونس ، آيه 31 . 810-بحار، ج 49، ص 117 . 811-سوره مائده ، آيه 120 . 812-سوره اسراء، آيه 111 . 813-سوره نور، آيه 55 . كلمه شريك در جمله (لم يكن له شريك فى الملك) و شيئا در (لا يشكرون بى شيئا ) چون نكره در سياق نفى است ، افاده عموم مىكند و هر شريكى در ملك را از خداى سبحان نفى مى كند . 814-سوره يونس ، آيه 49 . 815-اما سخن موساى كليم (عليه السلام ): (رب انى لا اءملك الا نفسى و اءخى )(سوره مائده ، آيه 25 ) نيز منافاتى با آيات گذشته ندارد؛ زيرا مربوط به مقامتشريع است ، نه تكوين و مقصود اين نيست كه من مالك خويشم و برادرم نيز مالك خودشاست ، بلكه به اين معناست كه خدايا!هدايت و پيامت را به مردم رسانديم . من تنها اختيارايمان خود را داشتم و مؤ من شدم . برادرم هارون نيز تنها اختيار ايمان خود را داشت و ايمانآورد؛ اما زمام ايمان ديگران به دست من نيست . بنابراين ، جز خداى سبحان در دنيا و آخرت، احدى مالك تكوينى اصيل چيزى نيست . 816-سوره سباء، آيات 22 23 . 817-سوره سباء، آيه 42 . 818-بحار، ج 40، ص 153 . 819-سوره زخرف ، آيه 51 . 820-توحيد همان گونه كه برترين معارف الهى است ، دشوارترين آن نيز هست ،پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: من و پيامبران پيشين كلمه اى بهعظمت لا اله الا الله نياورده ايم : ما قلت و لاقال القائلون قبلى مثل لا اله الا الله (توحيد صدوق ، باب ثواب الموحدين والعارفين ، حديث 1 ) . حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نيز در پاسخ اين سؤال كه از جايى كه شما ايستاده ايد تا عرش چقدر فاصله است ؟ ابتدا فرمودند: دانشجويانه بپرس و در پى فهم و علم باش ، نه امور ديگر . آنگاه فرمودند: از اين جا تاعرش خدا به قدر گفتن لا اله الا الله فاصله است : اءنيقول قائل مخلصا لا اله الا الله (بحار، ج 10، ص 122 ) . معلوم مى شود توحيد،معرفت و عقيده اى است كه انسان را از فرش تا به عرش بالا مى برد . 821-سوره ق ، آيه 22 . 822-سوره انبياء، آيه 97 . 823-سوره روم ، آيه 7 . 824- سوره تكاثر، آيات 5 7 . 825-سوره نساء، آيه 10 . 826-بحار، ج 4، ص 4 . 827-اصول كافى ، ج 2، ص 53 . 828-در اين حديث شريف تعبير كاءن درباره ادراك (ديدن ) آمده است ، نه درمورد مدرك . كاءن اگر درباره مدرك گفته شودقابل انطباق بر معدوم نيز هست ، ولى در جايى كه به ادراك تعلق گيرد، مدرك مفروض ومسلم گرفته شده است . پس اين تشبيه در علم است ، نه در معلوم . 829-سوره آل عمران ، آيه 133 . 830-سوره بقره ، آيه 24 . 831-بحار، ج 46، ص 80 . 832-سوره همزه ، آيات 6 7 . 833-بحار، ج 72، ص 256 . 834-سوره انفطار، آيات 14 19 . انسانها در دنيا يا بر اساس روابط كار مى كنند يا بر محور ضوابط؛ اما در قيامت هم راه ضوابط (كار شخص براىخود ) بسته است و هم راه روابط (كار ديگران براى شخص ) . قرآن كريم درباره قطع ضوابط مى فرمايد: (تقطعت بهم الاءسباب ) (سوره بقره ، آيه166) . در دنيا بر اساس نظام على و معلولى ، گرسنه و تشنه با طعام و آب خود راسير و سيراب مى كنند، اما اين علل و اسباب در قيامت قطع مى شود . از اين رو راهى براىرفع گرسنگى و تشنگى نيست . درباره قطع روابط نيز مى فرمايد: پس از دميده شدندر صور نسب رخت بر مى بندد: (فلا اءنساب بينهم ) (سوره مؤ منون ، آيه 101 )؛ همه ازخاك سر بر مى آورند و نسبتها و روابط برچيده مى شود . بر خلاف دنيا كه برادرىمشكل برادر خود يا پدرى مشكل خانواده خود راحل مى كرد، رشته هاى ارتباط در قيامت گسسته است : (لا بيع فيه و لا خلة ) (سوره بقره ،آيه 254 )؛ نه از داد و ستد خبرى است و نه از دوست يابى و رفيق بازى . در آن روزاحدى مالك چيزى نيست و كار تنها به دست خداست . البته شفاعت ، امرى ثابت و حق است ، ولى زمينه سازى آن در دنياست . آنها كه در دنيازمينه سعادت آخرت را فراهم كرده اند، در قيامت ازمحصول كار خود بهره مى برند؛ اما اگر در دنيا با شفعاى قيامت پيوندى نداشته اند، درقيامت نمى توانند از آن مدد بگيرند . 835-سوره ذاريات ، آيه 6 . 836-سوره ذاريات ، آيه 12 . 837-سوره اعراف ، آيه 53 . 838-سوره نور، آيه 25 . 839- سوره نور، آيه 35 . 840-بنابراين ، در دنيا انسان مى تواند خدا را ببيند، اما با چشم سر، نه با چشمسر . امام صادق (عليه السلام ) در پاسخ پرسش ابوبصير كه آيا مؤ منان در قيامت خدارا مى بينند، فرمود: قيل از قيامت ، در همان موطنى كه به نداى (اءلست بربكم )(سوره اعراف ، آيه 172 ) پاسخ گفتند او را مشاهده كردند . آنگاه آن حضرت بهابوبصير نابينا فرمودند: مگر تو هم اكنون خدا را مشاهده نمى كنى سپسابوبصير از امام (عليه السلام ) اجازه نقل اين حديث را خواست ، ولى حضرت امتناعفرمودند و سر امتناع را اين گونه بيان كردند كه مخاطبان تو معناى رؤ يت و ابصارخدا را نمى فهمند و آن را ديدن با چشم ظاهر پنداشته ، با انكار آن به خدا كفر مى ورزند(توحيد صدوق ، باب ما جاء فى الرؤ ية ، ح 20 ) . 841-سوره كهف ، آيه 101 . 842-سوره حج ، آيه 46 . 843-سوره مائده ، آيه 14 . 844-سوره مائده ، آيه 64 . 845-نور الثقلين ، ج 1، ص 19 . 846- من لا يحضر، ج 1، ص 269 . 847-نورالثقلين ، ج 1، ص 19 . 848-بحار، ج 82، ص 23 . 849-همان ، ص 22 . 850-همان ، ص 66 . 851-نور الثقلين ، ج 1، ص 19؛ بحار، ج 82، ص 22 . 852-تفسير عياشى ، ج 1، ص 22؛ بحار، ج 82، ص 22 . 853-سوره مريم ، آيه 93 . 854-جوهرى در صحاح ، عبد . 855-سوره شعراء، آيه 4 . 856- سوره غافر، آيه 60 . 857-در بحث تفسيرى آيه (الحمد لله رب العالمين ) گذشت كه الله نامهويت غيبى محض نيست ؛ زيرا آن هويت مطلق ، اصلا اسم ندارد . الله نام ذاتمقدسى است كه جامع و مستجمع همه صفات كمالى است . (ص 334 ) . 858-سوره هود، آيه 123 . 859-سوره بقره ، آيه 156 . 860-سوره نساء، آيه 28 . 861-سوره انعام ، آيه 102 . 862-سوره فصلت ، آيه 53 . 863-نهج البلاغه ، حكمت 82، بند 3 . 864-سوره بقره ، آيه 45 . 865-ر.ك شرح حالات اويس قرن . 866-بحار، ج 79، ص 193 . 867-بحار، ج 79، ص 193 . 868- عبادت براى رسيدن به بهشت يا رهيدن از دوزخ ، گرچه از نظر علم فقهصحيح است ، ولى مربوط به انسانى است كه بر اثر كم همتى ، از خدا نجات از آتش ياورود به بهشت را مى طلبد، نه لقاى او را . اگر هدف اصلى و معبود واقعى عابد، نجاتاز جهنم يا ورود به بهشت بود و خدا را براى رسيدن به چنين معبودى وسيله قرارداد، نه هدف و مقصود بالذات ، عبادتش باطل است و مقصود برخى كه عبادت براى رسيدنبه بهشت يا دورى از جهنم را باطل مى دانند، همين است ؛ زيرا در اين صورت اگردستيابى به بهشت بدون عبادت خدا ممكن بود، او را عبادت نمى كرد (ر.ك صهباى حج ،ص 363 ) . البته گرچه معبود بالذات اكثر انسانها خداوند است ، و از اين رو عبادت آنها درست است ؛اما نمى دانند كه از او جز او را خواستن ، بى همتى است : ... لا نريد منك غيرك و لانعبدك بالعوض و البدل كما يعبدك الجاهلون بك ، المغيبون عنك (تفسير صافى ، ج1، ص 72 ) . 869-در قرآن كريم در اين زمينه دو تعبير آمده است : در اولى كه از حبيب خدا، پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم است ، ابتدا نام خدا آمده است و سپس آيت او، پيامبر اسلامصلى الله عليه و آله و سلم ، ذكرشده است : (ان الله معنا) (سوره توبه ، آيه 40 ) و درتعبير دوم كه از كليم خدا حضرت موسى (عليه السلام ) است ، ابتدا آيت و نشانه خدامطرح شده است و سپس نام خدا: (ان معى ربى ) (سوره شعراء، آيه 62 ) . از اين دو تعبيربر مى آيد كه حبيب خدا ابتدا خدا را مى بيند و سپس در پرتو او خود را؛ اما كليم خدا ازخود به عنوان آيت و نشانه خدا شروع مى كند و خود را مقدمه مشاهده حق قرار مى دهد . تعبير(ان معى ربى ) براى رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه به مقامى شامخ راهيافته ، تعبيرى متوسط است . 870-سوره يس ، آيه 82 . 871-نهج البلاغه ، خطبه 186، بند 17 . 872-سوره نحل ، آيه 53 . 873-سوره بقره ، آيه 37 . 874-سوره توبه ، آيه 117 . 875-سوره توبه ، آيه 104 . 876-سوره توبه ، آيه 118 . 877-بحار، ج 3، ص 327 . 878-سوره بقره ، آيه 115 . 879-صحيفه سجاديه ، دعاى 45 . 880-همان ، دعاى 12 . 881-سوره ماعون ، آيات 4 6 . مصلى گرچه به لفظ اسمفاعل است ، اما در معنا صفت مشبهه ) و مفيد ثبات و دوام است و به معناىنمازگزارى است كه بر نماز مداومت دارد و نه تنها تارك نماز نيست ، بلكه چه بسا مقيدبه اول وقت نيز هست ، ليكن چون اهل ريا و غفلت است ، هم نمى داند چه مى كند و هم از ديدنو شنيدن ديگران لذت مى برد . 882-سوره ذاريات ، آيه 56 . 883-سوره حجر، آيه 99 . 884-سوره ابراهيم ، آيه 8 . 885-سوره حديد، آيه 3 . 886-سوره الرحمن ، آيه 29 . 887-سوره حجر، آيه 99 . برخى مفسران با استشهاد به آيه (حتى اءتانا اليقين )(سوره مدثر، آيه 47 ) يقين را در آيه ( و اعبد ربك حتى ياءتيك اليقين ) به معناىمرگ دانسته اند و آيه را چنين معنا كرده اند: تا فرا رسيدن مرگ ، عبادت كن . در حالى كه يقين به معناى مرگ نيست ؛ گرچه مرگ از امور يقينى و حتمى است وپس از آن نيز براى انسان يقين حاصل مى شود و از اين رو ممكن است يقين بر مرگ تطبيقشود . 888-سوره ماعون ، آيه 4 . 889-سوره حجر، آيه 99 . 890-سوره نمل ، آيه 14 . 891-سوره تكاثر، آيات 1 6 . 892- جز اندكى از انسانها، همه گرفتار تكاثرند:كل القوم اءلهاهم التكاثر (بحار، ج 75، ص 152 )؛ برخى گرفتار تكاثر درمال ، برخى تكاثر در اولاد و قبيله و گروهى نيز كه در طريق كار علمى و فرهنگىهستند، تكاثر در مستمع ، شاگرد، خواننده ، ماءموم و ... چنين نيست كه شيطان ، دام تكاثررا تنها براى زر اندوزان و مال دوستان گسترده باشد و در حوزه كارهاى علمى و فرهنگىسخن از تكاثر نباشد . در قيامت آشكار خواهد شد كه بها دادن بهاقبال و ادبار شاگرد و ماءموم و مانند آن ، چه عذابى در پى دارد. 893-سوره مريم ، آيه 93 . 894-سوره زمر، آيه 3 . 895-سوره زمر، آيه 14 . 896-سوره اعراف ، آيه 65 . 897-زيرا لا اله الا الله دو قضيه سلبى و اثباتى نيست تا يكى آلهه وطاغوت را نفى و ديگرى خداى سبحان را ثابت كند، بلكه مجموعا يك جمله و داراى يك محتواو پيام است ؛ زيرا الا به معناى غير است و معناى لا اله الا الله ايناست كه جز الله كه حقيقتا و فطرتا مسلم و ثابت است ، الهى نيست ، نه اين كه ديگراننه ، خداى سبحان آرى ، تا اثبات خدا نيازمنددليل باشد . 898-سوره اعراف ، آيه 73 . 899-سوره اعراف ، آيه 85 . 900-سوره زمر، آيه 14 .
|
|
|
|
|
|
|
|