و آن اهم امور است از براى عبادت، زيرا طهارت ظاهر، وسيله حصول طهارتباطن است.و از اين جهت مدح آن در آيات و اخبار وارد شده.خداى - تعالى - مىفرمايد:
«و الله يحب المطهرين».
يعنى: «خدا دوست دارد طهارت كنندگان را» . (1)
و حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرمود: «بنا نهاده شده است دين بر پاكيزگى» . (2)
و فرمود: «پاكيزگى نصف ايمان است» . (3)
و نيز فرمود: «بد بندهاى استبنده چركين» . (4)
و حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - فرمود: «پاكيزه كردن جامه، غم و حزن رابر طرف مىكند» . (5)
و از براى طهارت، چهار مرتبه است:
اول: پاك ساختن بدن، از حدث و خبث و فضلات.
دوم: پاك نمودن اعضا و جوارح، از معاصى و گناهان.
سوم: پاك نمودن نفس، از اخلاق ذميمه و ملكات رذيله.
چهارم: پاك ساختن خانه دل از آنچه غير از خدا است.و اين طهارت انبيا وصديقين است.و طهارت در هر مرتبه نصف عمل است، كه در آن مرتبه است، زيراغايت قصواى اعمال قلب آن است كه: انوار جلال و عظمت پروردگار بر آن بتابد ومعرفت كامل و حب و انس به خدا از براى او حاصل شود.و اينها ممكن نمىشود تا غيراز خدا از آنجا كوچ كند، زيرا خدا با غير، در يك دل جمع نمىشود.پس پاك ساختندل از غير خدا نيمه عمل دل است.و نيمه ديگر، تابيدن نور حق است در آن.
و نهايت مطلوب از عبادت نفس، آباد كردن آن استبه اخلاق حسنه و عقايد حقه.
و نفس به اينها متصف نمىشود تا از اخلاق ذميمه و اعتقادات فاسده پاك نگردد.
پس تطهير نفس، نصف عمل آن است.و نصف ديگر، آراستن آن به اخلاق شريفهو عقايد صحيحه است.
و اما عمل جوارح و اعضا: پس مقصود كلى از آنها تعمير اعضا استبه طاعات وعبادات.و آن ميسر نمىشود مگر به پاك كردن آنها از معاصى و گناهان.پس اينطهارت، نصف عمل اعضا و جوارح است.و همچنين است طهارت از حدث و خبث.
و از اين روست كه پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرمود: «پاكيزگى نصف ايمان است» . (6)
و مراد آن است كه: پاك ساختن ظاهر، از خباثات و نجاسات، و اعضا و جوارح، ازمعاصى و سيئات، و دل از اخلاق ذميمه و غير خدا، نصف ايمان است.
چنان گمان نكنى كه مراد آن حضرت آن است كه: مجرد پاك ساختن ظاهر، بهريختن آب، نصف ايمان است اگر چه جوارح و اعضا به معاصى ملوث، و دل بهنجاسات اخلاق ذميمه متنجس باشد! بلكه مراد حضرت چهار مرتبه طهارت است، كهبعضى به بعضى ديگر موقوف است، زيرا دل آدمى از غير خدا پاك نمىشود تا نفس اواز اخلاق ذميمه پاك نگردد.و نفس از آنها پاك نمىشود تا اعضا و جوارح از لوثگناهان، پاك نگردد.و اعضا از گناهان طاهر نمىشود تا از ظاهر بدن ازاله حدث و خبثنگردد.و كسى را كه ديده بصيرت نابيناست از طهارت و پاكيزگى همين مرتبه اول رامىفهمد.و سعى مىكند در تنظيف و پاكيزگى ظاهر و شستن جامه خود و تحصيلآبهاى جارى، و وسواس در امر نجاسات.و چنان پندارد كه: پاكيزگىاى كه خواستهاندهمين است و بس! بلكه بسيارى از اهل اين زمان، از طريقه پيشينيان غافل، و به شيوه بزرگان دينجاهلاند، كه ايشان پاى برهنه در كوچهها راه مىرفتند.و بر روى زمين مىنشستند ومىخوابيدند.و دستهاى خود را به جامههاى خود پاك مىكردند.و تا يقين به نجاستچيزى نمىكردند از آن اجتناب نمىكردند.و اين رفتار ايشان بود.و اهل اين روزگار، هرگاه چنين كسى را به اين حالتببينند او را ملامت و سرزنش مىكنند.بلكه قيامتبر پامىنمايند.و خود را چون زنان بيارايند و مشاطگى را پاكيزگى و طهارت نام مىنهند.وحال آنكه همه اعضا و جوارح ايشان از نجاسات گناه ملوث، و دل ايشان از كثافاتاخلاق ذميمه آلوده، پاى تا سر به قاذورات معاصى و رذايل اخلاق ذميمه فرو رفته و ازآن مضايقه نمىكنند.و اگر مسلمانى را ببينند كه: اندكى جامه او چرك است از او نفرتمىكنند.و اينها همه از تلبيسات شيطان است.
و بدان كه: بيان شرح طهارت نفس و دل، و آداب آن به طريقى است كه در اينكتاب مذكور شد.و بيان طهارت اعضا و جوارح از گناهان، در كتب اخلاق و فقه مذكور است.و همچنين آداب طهارت ظاهر بدن از حدث و خبث در كتب فقهيهمشروح است.
و مقصود در اينجا بيان شمهاى از آداب باطنيه طهارت بدن است.
و آن بر سه قسم است:
يكى: تطهير بدن از نجاسات.
دوم: تطهير بدن از حدث، كه ازاله آن به وضو و غسل و تيمم مىشود.
سوم: پاك ساختن بدن، كه از كثافات بدن حاصل مىشود و اين قسم را در سهفصل بيان مىكنيم.
فصل اول: آداب باطنيه طهارت بدن از خبث
از جمله آداب باطنيه طهارت از نجاسات و ازاله آنها در وقت قضاى حاجت دربيت الخلا آن است كه: به فكر پستى خود و اندرون پر از كثافات خود افتد و نقص وقصور خود را به نظر آورد و تصور خود را كند كه چگونه اندرون او آكنده ازقاذورات، و خود حامل نجاسات است.و چون به فراغت از قضاى حاجتبه استراحتافتد و سبكبار گردد ياد آورد اخلاق ذميمه را كه نجاسات باطنيه و در باطن او مجتمعگشتهاند، اگر از خود دور كند از آنها فارغ شود و نفس او به استراحت مىافتد.و دل اواز چركينى آنها مطمئن مىشود.و لايق وقوف بساط خدمت مىگردد.و اهليت وصولبه حرم قرب رب العزة را به هم مىرساند.
پس همچنان كه سعى مىكند در دفع نجاسات ظاهريه از براى استراحت چند روزهبدن خود، بايد سعى كند در دفع كثافات باطنيه و نجاسات داخله كه در رگ و ريشهفرورفته، تا روح و بدن او هر دو در دنيا و آخرت ابد الآباد به استراحت افتد.
حضرت امام همام جعفر بن محمد الصادق - عليه السلام - فرمود كه: «بيت الخلا رامستراح مىگويند از جهت اينكه مردمان در آنجا از ثقل كثافات و قاذورات فارغمىشوند، و از سنگينى نجاسات به استراحت مىافتند.و مؤمن در آنجا عبرت مىگيردكه كسى كه خود را از ثقل اموال دنيويه فارغ و از بار شهوات نفسانيه خالى سازد بهاستراحت مىافتد.و دل او به فراغت از اشتغال دنيا شاد مىگردد.و بايد خود را از جميعآنها دور دارد همچنان كه خود را از جميع نجاسات و غايط دور مىدارد».
و همچنين بايد آدمى در آن وقت تامل كند كه: آنچه از غايط و نجاست از او دفعشده ساعتى پيش از اين طعامهاى لذيذه بود كه بر طلب آنها حريص بود و به رغبت تمام آنها را مىخورد و عاقبت آنها چنين شد.پس چيزى كه عاقبت او اين باشد بايد عاقلحذر كند از اينكه آن را از حرام تحصيل نموده و به واسطه آن ابدالآباد در دوزخمعذب و مورد بحثحضرت احديت گردد.
فصل دوم: آداب باطنيه طهارت بدن از حدث
از جمله آداب باطنيه طهارت از حدث كه عبارت از وضو و غسل است آن استكه: در آن وقت متذكر آن گردد كه: امر به آنها، به جهت عبادات و مناجات خالق يگانهاست از آن سبب شده كه اعضايى كه در آن وقت امر به شستن آنها شده است چونمباشرت امور دنيويه بودهاند و در كدورات طبيعت فرو رفته بودند از اهليت ايشان درخدمتخداوند - سبحانه - بيرون رفتهاند پس امر به شستن آنها شد تا از اين كدوراتپاك شود.
و بعد از آن تامل كند كه شك نيست كه: محض شستن، آنها را از چركينى دنيا وكثافات جسمانيه، پاك و مطهر نمىسازد تا دل خود را از علايق خسيسه دنيويه واخلاق ذميمه پاك نگرداند و عازم به بازگشتبه خدا نباشد.
پس بايد در وقت وضو و غسل، دل او نيز پاك شود از صفات رذيله و شهواتخبيثه.و جازم باشد بر اينكه اعضاى خود را كه لتشهوات هستند از شهوات دنيابازگيرد تا نورانيت و صفاى آنها سرايت در تطهير همه اعضا نمايد.و ابتدا در وضوء امربه شستن رو [صورت] شد كه اكثر حواس ظاهره و اعظم اسباب مطالب دنيويه را درآنجا قرار دادهاند.و بعد از آن، تكليف به شستن دستها شد، زيرا آدمى معظم اموردنيويه را به آنها مباشر مىگردد.
پس امر شد به مسح پيش سر كه منبع اكثر خيالات فاسده است.پس به مسح پاها كهواسطه بسيارى از مطالب دنيويه هستند.
و اما در غسل امر شد كه جميع بدن شسته شود، زيرا كه پستترين حالات انسانحال جماع است كه در آن وقتبالمره مقهور تحت قوه شهويه است و لذت به همهبدن او عايد مىگردد.
و از اين جهتحضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «در زير هر مويىجنابتى است.پس در آن وقت همه جسد او غرق لذت دنيويه است، پس بايد همه شستهشود تا صلاحيت توجه به جانب حق - سبحانه و تعالى - را داشته باشد».
و اما در تيمم امر شده است كه: اعضاى خود را خاك آلود نمايد در وقتى كه آبميسر نباشد.و بايد در آن وقت متذكر آن شود كه حال كه شستن آنها ممكن نيستبايد ايشان را به جهت اينكه مباشرت امر دنيا را كردهاند پست و ذليل نمود و شكستگى وفروتنى را پيش آورد پس آنها را خاك مال نمايد.
و چون بر اينها مطلع شدى و دانستى، بايد به فكر كار دل افتى كه رئيس و اعظم همهاعضا و جوارح است، و همگى خدمتكار اويند.و موضع نظر الهى است.و با وجوداين، انديشه كنى كه: هرگاه تطهير اعضا و جوارح لازم باشد پاك ساختن دل اولى و اهماست.پس اگر در آن وقتبه جهت علايق دنيويه و رسوخ محبت دنياى دنيه پاكساختن آن به شستن همه اخلاق رذيله و صفات ذميمه ممكن نباشد، آن را خاك مالنمايى و در مقام شكستگى و تواضع به تازيانه ذلت و خوارى آن را برانى شايد خدا بهشكستگى و فروتنى آن رحم نمايد و نفحهاى از نفحات قدسيه او را دريابد، زيرا خدادر نزد دلهاى شكسته است.
فصل سوم: ازاله فضلات و كثافات بدن
سزاوار بنده مؤمن آن است كه: بدن خود را از چرك و رشح و فضلاتى كه نجسهستند نيز پاك نمايد.مثل اينكه: سر را بتراشد و موى بينى و شارب و زيادتى محاسن رابچيند.و موى زهار و زير بغل و ساير موهاى زايده اعضا را به نوره زايل سازد.وناخنهاى پا و دست را بگيرد.و در هر جمعه گرفتن آنها سنت است.
و وارد شده است كه: «هيچ چيز، روزى را چنان فراخ نمىكند كه چيدن ناخن وگرفتن شارب در روز جمعه» . (7)
و بايد آنچه از چرك و شپس كه در موى سر و ريش جمع مىشود به شستن و شانهكردن زايل سازد.و سنت است كه: چون شانه كرد، شانه را بر روى سينه خود بكشد كهغم را زايل مىكند.و آنچه از چرك، كه در گوش جمع مىشود پاك سازد.و چركدندان و دهن را به مضمضه و مسواك ازاله كند.و رطوباتى كه در بينى مجتمع مىگرددبه استنشاق دفع نمايد.و آنچه در دستحاصل مىشود به شستن زايل سازد.
و آنچه در بدن حاصل مىشود از رطوبات عرق و غبار خارجى، به حمام، آنها راپاك نمايد.
و در حمام، آداب ظاهريه را كه در كتب فقهيه مذكور است مراعات نمايد.و بهحرارت حمام، متذكر حرارت آتش جهنم گردد.و حبس يك ساعت در آب گرم راتفكر كرده حبس در جهنم را بر آن قياس نمايد.
حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - فرمود كه: «چون داخل خانه سوم حماممىشوى كه خزانه به آن باشد مكرر تا وقتبيرون آمدن بگو: «نعوذ بالله من النار و نسئله الجنة» . (8)
خلاصه كلام اينكه: عاقل بايد لحظهاى از فكر آخرت غافل نگردد، زيرا عاقبت،سر و كار او به آنجاست.پس بايد به هر چه نظر مىافكند از آب يا آتش يا غير اينها پند از وى بگيرد و عبرتى بردارد.و نظر هر كسى در هر چيزى به حسب همت اوست.
نمىبينى كه هرگاه خانهاى معمور و مفروش و در آنجا جامههاى نيكو باشد، بنا چونداخل آن خانه شد نگاه به سقف و ديوار و كيفيتبنايى آن مىكند.و نجار به در وپنجره و چگونه ساختن آن مىافكند.و بزاز تامل در جامهها و قيمت آنها مىكند.
پس سالك راه آخرت بايد به هيچ چيز نظر نكند مگر اينكه به فكر آخرت افتد.پسچون ظلمتى را بيند متذكر ظلمت لحد شود.و چون آتشى بيند به فكر آتش جهنم افتد.
و چون مارى به نظر او آيد انديشه افعىهاى دوزخ را كند.و چون صداهاى هولناكبشنود متذكر نفخه صور شود.و چون صورت مهيبى به نظر او در آيد نكير و منكر وزبانه جهنم را ياد آورد.و چون قومى را مشغول محاسبه ببيند به فكر محاسبه روز جزاافتد.و هر چيز مطلوبى را ببيند ياد بهشت كند، و همچنين.
پىنوشتها:
1. توبه (سوره 9)، آيه 108. 2. كنز العمال، ج 9، خ 26002، ص 277. 3. بحار الانوار، ج 80، ص 237. 4. كافى، ج 6، ص 439. 5. كافى، ج 6، ص 444 6. بحار الانوار، ج 80، ص 237 7. كافى، ج 3، ص 418، ح 5 8. بحار الانوار، ج 76، ص 70، ح 3.
|