بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب معراج السعادة, ملا احمد بن محمد مهدى نراقى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     27 -
     28 -
     29 -
     30 -
     31 -
     32 -
     33 -
     34 -
     35 -
     36 -
     37 -
     38 -
     39 -
     40 -
     41 -
     42 -
     43 -
     44 -
     45 -
     46 -
     47 -
     48 -
     49-1 -
     49-2 -
     50 -
     51 -
     52 -
     53-1 -
     53-2 -
     53-3 -
     54 -
     55 -
     56 -
     57 -
     58 -
     59 -
     60 -
     61 -
     62 -
     63 -
     64 -
     65 -
     66 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

فصل: فقر و غنا و حالتهاى آنها

دانستى كه دنيا عبارت است از: هر چيزى كه در آن از براى بنده پيش از مردن‏نصيبى هست.خواه نعمت و مال باشد، يا منصب و جاه، يا متابعت‏شهوت شكم و فرج،يا طلب علو و برترى و تكبر و انتقام و غضب و تشفى غيظ يا غير اينها.و بالجمله از براى دنيا شعب و فروعى بى‏حد است.وليكن اعظم آفات آن كه متعلق به قوه شهويه است‏مال است، زيرا كه: هر زنده‏اى محتاج به آن است.

و از براى مال، فوايد بسيار، و آفات و «غوايل‏» (1) بى‏شمارى است.و تميز خوب و بدآن در نهايت صعوبت و اشكال است، زيرا كه: از نبودن مال، صفت فقر و احتياج به هم‏مى‏رسد.و از وجود آن، وصف غنا و ثروت حاصل مى‏شود.و اين هر دو صفتى است‏كه خدا بندگان خود را به آنها امتحان مى‏فرمايد.

و از براى فقير، دو حالت متصور است: حرص و قناعت.كه يكى محمود و ديگرى‏مذموم است.

و حريص بر دو قسم است:

يكى: حريصى است كه: حرص آن به كسب و صنعت كردن است، بدون طمع درمال مردم.

و ديگرى آنكه: حرص او به گرفتن مال مردم به زور و ظلم، يا به تكدى و سؤال‏است.

و هر دو طايفه هلاك‏اند.گو طايفه آخر بدتر از اولى باشد.

و از براى غنى نيز دو حالت است: امساك و بذل.يكى ممدوح و ديگرى مذموم.

و بذل هم بر دو نوع است: ميانه‏روى و اسراف.اول محمود و ثانى مذموم.و غيراينها از جميع اين امور، امورى هستند كه فهميدن آنها مشكل است.و كسى كه طالب‏مال باشد بايد اول تميز ميان نيك و بد اين حالت‏بكند و طريقه نيك آن را پيشنهاد خودسازد تا نجات يابد.

فصل: مذمت مال و مالدارى

چون دانستى كه: يكى از شعب دنيا مال است.پس بدان كه: در قرآن و احاديث‏مذمت مال و بدى محبت آن بسيار وارد شده است.

خداوند عالم مى‏فرمايد:

«يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون‏».

يعنى: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد مشغول‏نسازد مالها و اولاد شما، شما را از ياد خدا.و كسانى كه چنين كنند ايشان‏اندزيانكاران‏» . (2)

و باز مى‏فرمايد:

«انما اموالكم و اولادكم فتنة‏»

يعنى: «جز اين نيست كه: اموال و اولادشما، فتنه‏اند از براى شما» . (3)

كه به آنها شما را امتحان مى‏نمائيم.

و حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «دوستى مال و بزرگى، نفاق رامى‏روياند، همچنان كه آب گياه را مى‏روياند». (4)

و فرمود كه: «دو گرگ صياد، كه داخل حصار گوسفندى شوند اين قدر از گوسفندان را فاسد نمى‏كنند كه دوستى مال و جاه، دين مسلمانان را فاسد مى‏كند» . (5)

و فرمود: «بدترين امت من مالداران‏اند» . (6)

و فرمودند كه: «دوستان فرزند آدم سه چيز است: يكى تا وقت مردن با او است، و آن مال است.و ديگرى تا لب گور، همراه اومى‏آيد، و آن اهل و عيال است.و سوم، تا عرصه محشر همراهى او مى‏كند، و آن‏اعمال است‏» . (7)

و فرمود كه: «چون روز قيامت‏شود صاحب مالى را مى‏آورند كه مال خود را به‏مصرفى كه خدا فرموده است رسانيده است، و مال او نيز در پيش روى او مى‏آيد وچون به صراط مى‏رسد هر جا كه مى‏ايستد و رفتن بر او مشكل مى‏شود مال او مى‏گويدبگذر كه تو حق خدا را در من به جا آوردى.پس ديگرى را مى‏آورند كه اطاعت‏خدارا ننموده است، و مال او در پشت‏سر او مى‏آيد چون به صراط رسد هر جا كه ايستدمال او گويد واى بر تو كه در حق خدا كوتاهى كردى.پس چنين خواهد گفت تا او به‏جهنم افتد و هلاك شود» . (8)

و نيز از آن حضرت مروى است كه: «دينار و درهم به هلاكت افكندند كسانى را كه‏پيش از شما بودند و شما را نيز هلاك خواهند نمود» . (9)

و در حديثى ديگر از آن حضرت مروى است كه: «در روز قيامت مردى را بياورندكه از حرام در دنيا مال جمع نموده بود و در حرام صرف كرده بود، پس امر شود كه: اورا به جهنم افكنند.و ديگرى را بياورند كه مال از حلال جمع كرده و در مصرف حرام‏خرج نموده.خطاب رسد كه: او را هم به جهنم برند.و مردى ديگر را بياورند كه مال از حرام جمع كرده و به مصرف حلال خرج نموده.خطاب رسد كه: او را نيز به جهنم‏اندازند.و مردى ديگر را بياورند كه مال از حلال جمع نموده و به حلال خرج نموده‏باشد خطاب رسد كه: او را بازداريد، شايد در طلب اين مال ضرر به يكى از امورى كه براو واجب است رسيده باشد، مثل اينكه: نمازى را از وقتش تاخير انداخته يا كوتاهى درركوع يا سجود يا وضوى آن نموده باشد.عرض كند كه: پروردگارا! از حلال كسب‏كردم و به حلال خرج كردم و هيچ يك از واجبات خود را ضايع نكردم.خطاب رسد:

شايد به جهت اين مال، بر اقران و امثال فخر كرده‏اى.و به مركبى يا جامه‏اى مباهات نموده باشى؟ عرض نمايد: پروردگارا! چنين عملى نيز از من سر نزد.و خطاب رسد كه:

شايد كوتاهى و منع نموده باشى حق كسانى را كه من امر كردم كه بدهى از: سادات و يتيمان و مساكين و راه گذران؟ عرض كند كه: نه پروردگارا! هيچ حقى را كه امر فرموده‏بودى ضايع نكردم.

در اين وقت اين جماعت‏حاضر مى‏شوند و در مقام مخاصمه با آن شخص‏برمى‏آيند و مى‏گويند: خداوندا! مال به او عطا كردى و او را غنى گردانيدى و به او امرفرمودى كه به ما بدهد.اگر از جواب مخاصمه آنها بر آمد و معلوم شد كه حق آنها راداده.و هيچ فخرى و مباهاتى نكرده.و واجبى از او ضايع نشده.خطاب مى‏رسد كه:

بايست و به جا بياور شكر نعمتى را كه به تو عطا فرموده‏ايم از آنچه خورده‏اى وآشاميده‏اى و لذتى كه يافته‏اى‏» . (10)

آه، آه اى جان برادر! كسى كه مداخل و مخارج او حلال، و همه واجبات خود رابه جا آورده باشد، و حقوق الهى را ادا نموده باشد، به اين دقت محاسبه او را مى‏رسند.

پس آيا چگونه خواهد بود حال امثال ما كه غرق فتنه دنيا گشته‏ايم و خود را به حلال وحرام آن آغشته‏ايم؟ ! نه از شبهات آن اجتناب مى‏كنيم و نه از شهواتش، نه از اموالش‏مى‏گذريم و نه از لذاتش.شكمهاى گرسنه در جوار ما سر به بالين مى‏نهند و انواع اطعمه‏را مى‏خوريم، و به شكر آن نمى‏پردازيم.

آه! چه بزرگ خواهد بود مصيبت ما! و چه عظيم خواهد بود بليه ما! بسا حيرتها وپشيمانيها كه به ما رو دهد.و چقدر اندوه و ماتمها كه از براى ما باشد در وقتى كه هيچ‏سودى نبخشد، نمى‏دانيم كه دنيا با ما چه خواهد كرد؟ و فردا در حضور پادشاه قهار، ازعهده جواب چگونه برخواهيم آمد؟ ! خوشا به حال كسانى كه از دنيا محروم وبى‏نصيب‏اند.

از زبان سوسن آزاده‏ام آمد به گوش

كاندرين دير كهن حال سبك باران خوشست

حافظا ترك جهان گفتن طريق خوشدليست

تا نپندارى كه احوال جهانداران خوشست

و از اين جهت‏بود كه بعضى از اصحاب سيد مختار گفت كه: «راضى نيستم روزى‏هزار مثقال طلا از حلال كسب كنم و در راه خدا صرف كنم، با وجود اينكه از هيچ‏عبادتى مرا باز ندارد.گفتند كه: چرا؟ گفت: مى‏ترسم از آنكه روز قيامت مرا باز دارند وبپرسند كه: از كجا آوردى؟ و به چه مصرف رسانيدى؟ پس سزاوار مؤمن آن است كه:

خود را به دنيا آلوده نسازد، و به قدر كفاف از دنيا بسازد.و اگر زيادتى به او رسد به‏جهت‏خود پيش فرستد.و اگر بعد بماند مفاسد و آفات بسيار دارد» . (11)

برگ عيشى به گور خويش فرستكس نيارد ز پس تو پيش فرست

مروى است كه: «مروى به حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - عرض كرد كه: چرامن شوق به مرگ ندارم؟ حضرت فرمود: آيا مالى دارى؟ عرض كرد: بلى يا رسول الله.

فرمود: مال خود را پيش روى خويش بفرست، زيرا كه: دل هر كسى همراه مال اوست،اگر پيش فرستاد مى‏خواهد زود به آن برسد و اگر گذاشت مى‏خواهد با آن باشد» . (12)

حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - درهمى به دست مبارك گرفتند و فرمودند: «تاتو از دست من بيرون نروى نفعى به جهت من ندارى‏» . (13)

در بعضى روايات رسيده كه: «اول روزى كه سكه درهم و دينار زده شد شيطان آنهارا برداشت و بر روى خود گذاشت و بوسيد و گفت: هر كه شما را دوست دارد بنده‏بر حق من است‏» . (14)

و بعضى از بزرگان گفته‏اند كه: «دو مصيبت است از براى بنده در مالش در وقت‏مردن، كه اولين و آخرين مثل آنها را نشنيده‏اند: يكى آنكه: همه آنها را از او مى‏گيرند. و ديگر آنكه محاسبه همه آن را از او مى‏خواهند» . (15)

مدح مال

و مخفى نماند كه همچنان كه در آيات و اخبار مذمت‏بسيار از براى مال رسيده، همچنين مدح آن نيز وارد شده است.

و خداى - تعالى - آن را در قرآن كريم خير ناميده است. (16)

و پيغمبر خدا - صلى الله عليه و آله - فرمود: «خوب چيزى است مال صالح از براى‏مرد صالح‏» . (17)

و همه اخبارى كه در ثواب صدقه دادن و ميهمانى و سخاوت و حج، و غير اينها ازچيزهائى كه تحصيل آنها به مال بسته است رسيده، دلالت‏بر خوبى مال مى‏كند.

و «توفيق‏» (18) ميان اين اخبار آن است كه: مال مى‏تواند شد كه وسيله وصول به سعادت‏اخرويه، و فوز به درجات عليه گردد.و ممكن است كه: به واسطه رسيدن به مقاصدفاسده، كه سد راه علم و عمل و حجاب سعادت ابدند شود.پس هر مالى كه: به مصرف‏اول رسيد، ممدوح و مستحسن است.و آنچه به مصرف دوم رسيد، مذموم و مستهجن‏است.و اخبارى كه دلالت‏بر مدح آن مى‏كند، بر اول محمول، و آنچه دلالت‏بر مذمت‏آن مى‏نمايد، حمل بر دويم مى‏شود.و چون اكثر طبايع بنى‏آدم، به پيروى شهوات‏نفسانيه مايل، و آن به واسطه مال حاصل مى‏شود، به اين جهت زايد بر قدر كفاف آن‏در محل خطر و حذر از آن بهتر است.

و طوايف انبياء، و خيل اوليا، از شر آن پناه به خداوند منان بردند.

حتى اينكه پيغمبر آخر الزمان - صلى الله عليه و آله - فرمود: «پروردگارا! قوت آل‏محمد را به قدر كفاف كن‏» . (19)

و گفت: «خداوندا! مرا زندگانى عطا كن، چون زندگى مسكينان، و بميران، چون‏مردن مسكينان‏» . (20)

فصل: مفاسد مال

از آنچه گذشت روشن شد كه: مال مانند مار است، كه هم در آن زهر است و هم «ترياق‏» . (21)

مفاسد آن زهر آن، و فوايد آن ترياقش است.و هر كه آنها را بشناسدمى‏تواند از شر مال احتراز، و خير آن را اخذ نمايد.

و به جهت اين مطلب مى‏گوئيم: اما مفاسد مال بر دو قسم است: مفاسد دنيائى.ودينى و آخرتى.

اما مفاسد دنيائى آن، زحمتها و شدايدى است كه: ديده مى‏شود كه اغنيا و مالداران،از ترس و بيم و حزن و اندوه و هم و غم و پريشانى خاطر و تفرق احوال و تلخى عيش وزحمت در تحصيل مال، و محافظت و نگاهبانى آن، و دفع دزد و ظالم و حاسد از آن،به آن مبتلا و گرفتارند.

آرى:

خوش فرش بوريا (22) و گدائى و خواب امن

كاين عيش نيست در خود اورنگ خسروى

و اما مفاسد دينيه آن، سه نوع است:

اول آنكه: باعث ارتكاب معاصى گردد، زيرا كه به واسطه مال، قدرت بر معاصى‏حاصل، و راه وصول به آنها آسان مى‏گردد.پس هر گاه شهوت معصيت‏به حركت آيدو انسان خود را قادر بر آن ببيند و به سهولت‏به آن تواند رسيد بسا باشد كه مرتكب آن‏شود و گناهى از او سرزند.و اما اگر مايوس از امكان آن گناه باشد و قدرت بر آن‏نداشته باشد داعيه آن معصيت را نمى‏كند.

و از اين جهت است كه گفته‏اند كه: يكى از اسباب عصمت از معصيت، عدم قدرت‏بر آن است.پس كسى كه به واسطه مال، بر گناه قادر شد، اگر مرتكب آن شود هلاك‏مى‏شود.و اگر مرتكب نگردد و صبر كند، آن نيز شدت و زحمتى است، زيرا كه: صبر باوجود قدرت نيز بسيار شديد است.

دوم آنكه: باعث غرق خوش گذرانيدن و فرو رفتن به نعمتها مى‏گردد، زيرا كه:

همچنان كه مى‏بينيم، غالب آن است كه: مالداران مشغول تنعم مى‏شوند.و به‏خوشگذرانيدن الفت و عادت مى‏كنند.و نمى‏توانند از نعمتها بگذرند.و هر يك لذتى راكه يافتند ميل به لذت ديگر مى‏كنند.و چون به اين معتاد شدند، و به خوشگذرانيدن‏عادت كردند، بسا باشد كه: از حلال ميسر نگردد پس دست‏به مال مشتبه دراز مى‏كنندو به تدريج از آن تجاوز نموده به حرام فرو مى‏روند.و به اين جهت‏به انواع اخلاق‏رذيله، از: كذب و ريا و حسد و غير اينها مبتلا مى‏گردند.

و بسيار كم اتفاق مى‏افتد كه: كسى صاحب مال و ثروت باشد و به خوشگذرانيدن وتنعم عادت نكند و در صدد آن نباشد.و كسى كه انواع اطعمه لذيذه و لباسهاى فاخره از براى او ميسر باشد كجا مى‏تواند آنها را ترك كند و به نان جوى و جامه كهنه‏اى قناعت‏كند؟ ! آرى: اين شان كسى است كه صاحب نفس قوى قدسيه باشد، مانند: سليمان بن داود - عليه السلام - و امثال او.علاوه بر اين، بعد از آنكه مال آدمى بسيار شد محتاج به‏اعوان و انصار مى‏گردد و سروكار او با مردم مى‏افتد.و كسى را كه سروكار با اهل دنياباشد چاره ندارد كه با ايشان به نفاق و دوروئى سلوك نمايد.با وجود آنكه سروكار بااهل دنيا داشتن، باعث عداوت و كينه و حسد و كبر و ريا و غيبت و بهتان و سخن چينى‏و ساير معاصى مى‏گردد.

و اين همه از شومى مال، و احتياج به حفظ اصلاح آن هم مى‏رسد.

سوم: و آن مفسده‏اى است كه: هيچ صاحب مالى از آن خالى نيست.و آن، اين‏است كه: نگاهداشتن و حفظ مال، و انجام دادن امور متعلقه به آن، آدمى را از ياد خداباز مى‏دارد.و هر چه به واسطه آن انسان از ياد خدا غافل شود، نيست مگر خسران و وبال.

و از اين جهت‏حضرت عيسى - عليه السلام - فرمود: «در مال سه آفت است: يكى‏آنكه: آن را از غير وجه حلال اخذ كنى.عرض كردند كه: اگر از ممر حلال به دست‏آيد؟ فرمود: آفتى ديگر دارد كه آن را در غير موقعش صرف نمايى.عرض كردند كه:

اگر در موقعش صرف كنى؟ فرمود كه: آفت ديگر دارد كه در جابه‏جا كردن ونگاهداشتن آن آدمى را از ياد خدا باز مى‏دارد» . (23)

و اين دردى است كه بى‏دوا، و مرضى‏است‏بى‏شفا، زيرا كه: روح عبادت و حقيقت آن، ياد خدا و تفكر در عظمت و جلال‏اوست.و اين دلى مى‏خواهد فارغ، و خاطرى جمع.

بى‏غم و انديشه سود و زياننه خيال اين فلان و آن فلان

و صاحب ده و مزرعه، صبح و شام در فكر حساب سر كار و خيانت آن، و كوتاهى برزگران در امر مزرعه و زراعت و عمارت است.گاهى مشغول فكر منازعه با شركاءاراضى و قنوات، و زمانى متوجه خيال خصومت‏با اهل «خراج‏» (24) و «مالوجهات‏» ، (25) لحظه‏اى در ياد گاو و خر، و ساعتى در فكر اسب و استر.

گاه اندر فكر گاو و استرىگاه آلوده غم اسب و خرى

شب در خيال طويله و انبار، روز در كار آبيارى و شيار، و غير اينها از افكار بسيار.وتاجر مسكين روز و شب با صد فكر قرين، گاهى در فكر خيانت‏شريك، و زمانى در تهيه اسباب سفر دور و نزديك، گاه مى‏گويد: فلان شريك همه سود را برد، و زمانى فكرمى‏كند كه: فلان‏«مضارب‏» (26) سرمايه را تمام خورد، يا فلان كس در عمل كوتاهى كرد يانه، و فلان شخص مال را ضايع نمود يا نه، و فلان محاسبه سهو است‏يا درست، فلان‏حريف در معامله سخت است‏يا سست، در اغلب اوقات در غربت محزون و مغموم، وبه جهت كساد بازار و ناروائى مالش اندوهناك و مهموم.و همچنين ساير مالداران.

و بالجمله فكرهاى اهل دنيا را نهايتى، و خيالات ايشان را غايتى نيست.و كسى كه‏بجز فكر قوت سال خود را ندارد، و زيادتر از آن را نمى‏طلبد، از همه خيالات فارغ، واز جميع اين آفات سالم است.

غلام همت آنم كه زير چرخ كبودزهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است

فوايد مال

و اما فوايد مال: پس آن نيز بر دو قسم است: دنيائى و آخرتى.

اما فوايد دنيائى آن، چيزهائى است كه: فايده آن پيش از مرگ ظاهر مى‏شود، مثل‏خلاصى از ذلت‏سؤال، و خجلت عيال، و خوارى و پستى و حقارت و تهيدستى وعزت و بزرگى در ميان مردمان، و بسيارى دوستان و اعوان، و حصول وقع و اعتبار دردلها، و امثال اينها.

و اما فوايد آخرتى آن، سه نوع است:

اول اينكه: صرف خود نمايد از براى به جا آوردن عبادات، و قوت يافتن برطاعات، و ستر عورت، و جهاد و حج و امثال اينها.

دوم اينكه: به مصرف مردمان برساند، يا به جهت فقرا و استحقاق ايشان.و ثواب‏اين ظاهر و روشن است.يا به جهت رعايت‏شان و مروت خود، و زيادتى صداقت ومحبت مردمان، مانند مهمانى كردن و هديه دادن و اعانت مردم نمودن و نحو اينها.و ازبراى هر يك از اينها ثواب بسيار در اخبار رسيده است.و فقر و استحقاق در ثواب اينهاشرط نيست.

بلى شرط ثواب در اينها نيت قربت است، يا از براى حفظ آبروى خود، چون دفع‏شر ظالم، و بستن زبان هرزه گويان و امثال اينها.و اين نيز موجب ثواب مى‏شود.

و حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «هر مالى را كه آدمى به جهت محافظت آبروى خود صرف كند حكم صدقه دارد» . (27)

يا به كسى دهد كه خدمت او را كند و شغلى كه به او رجوع كند به انجام رساند.

و شكى نيست كه اين نيز از امور متعلقه به آخرت است، زيرا كه: كارهائى كه انسان‏به جهت زندگانى به آن محتاج است‏بسيار است.و اگر همه را خود متوجه شود وقت اوضايع مى‏شود.و روزگارش به حيف مى‏رود.و از كار آخرت باز مى‏ماند.و شكى‏نيست كه: كسى را كه هيچ مالى نيست‏بايد همه اين كارها را خود متوجه شود.و از ذكرو فكر و عبادت و طاعت‏بازماند.

سوم آنكه: آن را به مصرف خيرات جاريه، و باقيات الصالحات رساند.از: ساختن‏مسجد و مدرسه و «رباط‏» (28) و پل و اجراى قنوات و نوشتن قرآن و كتاب و نشاندن‏اشجار، و امثال اينها از چيزهائى كه بعد از آدمى باقى مى‏ماند، و مدتها ثواب آن روز به‏روز عايد مى‏گردد، و باعث دعاى بندگان خدا از خوبان و صالحان مى‏شود.و اسم‏آدمى به خير مذكور مى‏گردد.

فصل: طرق رهايى از مفاسد مال

هر كه خواهد از مفاسد مال رهائى يابد بايد چند چيز را مراعات نمايد:

اول اينكه: غرض از مال داشتن، و فايده آن، و سبب آفريدن آن، و علت احتياج به‏آن را برخورد تا در طلب زيادتر از قدر اجت‏برنيايد.

دوم اينكه: جهت «مداخل‏» (29) آن را ملاحظه نمايد.و از حرام، بلكه از مشتبه اجتناب‏نمايد.و همچنين از مداخلى كه مكروه هستند، يا باعث نقص مروت و زوال حريت‏نفس‏اند احتراز نمايد، چون هديه‏اى كه بوى رشوه دهد، يا سؤال از خلق كه موجب‏ذلت و خوارى است.

سوم اينكه: راه خرج را مراعات كند، و در آن اقتصاد، يعنى ميانه روى نمايد.نه‏اسراف كند، و نه تنگ گيرى.

حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «محتاج نشد هر كه در خرج‏ميانه روى كرد» . (30)

و از براى اقتصاد در خوراك و پوشاك و سكنى، سه درجه است: ادنى و وسط واعلى.و ظاهر آن است كه: ميل به طرف ادنى بهتر و اولى باشد، تا در روز قيامت ازجمله سبكباران بوده باشد.

چهارم اينكه: آن را به مصارف حقه خرج كند.و در باطل صرف نكند، كه گناه‏خرج نمودن به باطل با كسب كردن از حرام يكسان است.

پنجم اينكه: نيت‏خود را در كسب و خرج و اقتصاد، و جميع وجوه، خالص كند.

پس آنچه را تحصيل مى‏كند، به جهت استعانت‏بر امر آخرت تحصيل كند.و از آنچه‏اجتناب مى‏كند، به جهت‏خدا اجتناب نمايد.و هرگاه چنين رفتار نمايد، مال داشتن‏ضررى به او نمى‏رساند.

از اين جهت‏حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - فرمود كه: «هرگاه مردى جميع‏آنچه در روى زمين است جمع كند و در آن نيت قربت داشته باشد او از جمله زاهدان‏است.اگر همه را دست‏بردارد و از براى خدا نباشد زاهد نيست‏» . (31)

پس لايق مؤمن، آن است كه: هر كارى مى‏كند از براى خدا كند تا آن كار از براى اوعبادت باشد.پس هر كه از مال به قدر اجت‏خود و عيال ضبط، و فاضل آن را صرف‏برادران مؤمن كند، آن كسى است كه ترياق مال را گرفته و زهر آن را ريخته است.وبسيارى مال، ضرر به او نمى‏رساند، و ليكن اين، كار هر كسى نيست.و از براى همه كس‏ميسر نه.بلكه اين شان آن كسى است كه او را ديده بينا، و دل دانا، و قوت دين، و كمال‏يقين بوده باشد.و اين چنين كسى هرگاه همه مال عالم از براى او جمع شود او را ازخدا مشغول نمى‏سازد، و به هلاكت نمى‏رساند.

آشنايان ره عشق در اين بحر عميقغرق گردند و نگردند به آب آلوده

اما عامى كه خواهد در مالدارى، خود را شبيه به اين اشخاص نمايد مانند اين است‏كه: افسونگرى صاحب وقوف، مارى را بگيرد كه ترياق آن را بكشد و طفلى آن راببيند و شكل مار و خط و خال آن و «نعومت‏» (32) و نرمى آن در نظر او جلوه كند، اقتدا به‏آن افسونگر نموده، مارى را بگيرد، و دفعة آن مار، او را بكشد.

بلى: فرق ميان كسى كه او را مار كشته باشد، و كسى كه مال او را كشته باشد اين است‏كه: كشته مار، در همان حال مى‏فهمد.اما كشته مال، بسا باشد كه نداند كه كشته شده‏است.و وقتى برمى‏خورد كه ديگر سودى ندارد.

آرى: اگر كور مى‏تواند كه مانند بينا در كنار دريا و قله‏هاى كوه و بيشه‏ها و جنگلهاراه رود، عامى جاهل نيز مى‏تواند مانند عالم ديندار كامل، مال بسيار داشته باشد.و ازمفاسد آن نجات يابد.

پى‏نوشتها:


1. شرها، فسادها.

2. منافقون، (سوره 63)، آيه 9

3. انفال، (سوره 8)، آيه 28.

4. محجة البيضاء، ج 6، ص 40.و احياء العلوم، ج 3، ص 200.

5. محجة البيضاء، ج 6، ص 41.و احياء العلوم، ج 3، ص 200.

6. محجة البيضاء، ج 6، ص 41.و احياء العلوم، ج 3، ص 201، (با اندك تفاوتى) .

7. محجة البيضاء، ج 6، ص 42.و احياء العلوم، ج 3، ص 201.

8. محجة البيضاء، ج 6، ص 42.و احياء العلوم، ج 3، ص 201 و 202.

9. كافى، ج 2، ص 316

10. جامع السعادات، ج 2، ص 47

11. جامع السعادات، ج 2، ص 48.

12. محجة البيضاء، ج 6، ص 42.و احياء العلوم، ج 3، ص 201.

13. محجة البيضاء، ج 6، ص 43.و احياء العلوم، ج 3، ص 202.

14. محجة البيضاء، ج 6، ص 43.و احياء العلوم، ج 3، ص 202.

15. محجة البيضاء، ج 6، ص 43.و احياء العلوم، ج 3، ص 202

16. بقره، (سوره 2)، آيه 180.

17. محجة البيضاء، ج 6، ص 44.و احياء العلوم، ج 3، ص 202.

18. جمع بين اخبار مختلف.

19. محجة البيضاء، ج 6، ص 45.و احياء العلوم، ج 3، ص 203.

20. كنز العمال، ج 6، ص 470، خ 16592 و ص 489، خ 16668.

21. داروى ضد زهر

22. حصير

23. محجة البيضاء، ج 6، ص 49.و احياء العلوم، ج 3، ص 205.

24. ماليات.

25. چپاول

26. كسى كه به او سرمايه مى‏دهند تا به كار اندازد و سودش را با صاحب سرمايه تقسيم كند

27. كنز العمال، ج 3، ص 407، خ 7175.

28. كاروانسراى ميان راه.

29. راه درآمد.

30. كنز العمال، ج 3، ص 49، ح 5431.

31. حقائق فيض (ره)، ص 119.

32. ملايمت و نرمى.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation