بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ملا فتح الله اصفهانی (شیخ شریعت), محمدعلى محمدى ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     02 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     03 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     04 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     05 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     06 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     07 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     08 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     09 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     10 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     fehrest - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
 

 

 
 

بخش ششم: در بستر انقلاب

در بستر انقلاب

سمندريم و در آتش به صد شتاب رويم.

نه ماهييم و نه بط تا به بحر آب رويم.

در جنگ جهانى اول روسيه و فرانسه و انگلستان (متفقين) از طرفى، وآلمان و اتريش و عثمانى و بلغارستان(متحدين) با هم به جنگ پرداختند واين گونه بود كه انگلستان در برابر عثمانى قرار گرفت و چون عراقجزءعثمانى محسوب مى‏شد در 6 نوامبر 1914 بندر فاو به تصرف نيروهاى‏انگلستان درآمد و پس از هفده روزنيروهاى مهاجم توانستند پرچم‏انگليس را بر فراز بصره به اهتزاز درآورند.

علما و مجتهدان آگاه و شجاع به كمك مردم جنگ‏زده شتافتند وضمن صدور فتواهايى از مردم و عشايرخواستند در مقابل كفار مقاومت‏كنند. (1) .

آنان نه‏تنها حكم جهاد دادند بلكه خود در جهاد شركت كرده وفرماندهى جبهه‏ها را به دست گرفتند. هنوز ازنيروهاى عثمانى - كه عراق‏در آن زمان تحت‏سلطه آن‏ها بود - خبرى نبود، ولى نيروهاى بسيجى ومردمى بهفرماندهى علما و مجتهدان (2) با تمام قوا با انگلستان مى‏جنگيدند.

يكى از مجتهدانى كه فعالانه در جهاد شركت كرد شيخ‏الشريعه بود كه‏فرماندهى جبهه «قرنه‏» را به عهده داشت.يك بار كه اين مجاهد مجتهد باكشتى به طرف يكى از جبهه‏ها در حركت‏بود، كشتى ايشان شكست و اودر آبافتاد. در اين هنگام، ديگر مجاهدان به سرعت دست‏به كار شده وايشان را نجات دادند.

در اين جا لازم است‏به آية‏الله مرعشى نجفى(قده) كه در آن زمان‏جوانى پرشور بود اشاره كنيم كه در جبههمسؤوليت آب رسانى به‏رزمندگان را به عهده داشت و چون بيشتر اوقات همراه استادش‏شيخ‏الشريعه به سرمى‏برد به سقاى شريعت مشهور شده بود. (3) .

نيروهاى بسيجى با كمبود شديد امكانات و مهمات، مدت هيجده ماه‏در برابر استعمارگران مقاومت كردند كهاين مقاومت مشكلات زيادى رابراى انگلستان به وجود آورد. و اگر پيروزى نهايى متفقين و شكست‏نهايى آلمان وضعف و شكست عثمانى در جبهه‏ها نبود اشغالگران‏هيچ گاه موفق به اشغال عراق نمى‏شدند. (4) .

نيروهاى انگلستان و همدستانش از جنگ جهانى اول با طرح اين‏شعار كه هدف نهايى ما رهايى كامل ملت‏هايىاست كه تحت‏ستم ترك‏هاقرار دارند، (5) توانستند عراق و ديگر كشورهاى عربى، اسلامى را تصرف‏كنند، اما باگذشت‏بيش از يك سال از جنگ، نه‏تنها هيچ گونه آزادى به‏ملت داده نشد بلكه اشغالگران در صدد برآمدند بهاستعمار خود حالت‏قانونى بدهند.

در 23 محرم 1337 (30 اكتبر 1918) دولت انگليس از نماينده خوددر عراق (ويلسون) خواست كه از مردم دررابطه با آينده عراق و پذيرش‏تحت‏الحمايگى (قيموميت) انگلستان بر عراق، نظرخواهى كند. ويلسون‏بر آن شدبراى گول زدن مردم و خاموش كردن انقلابى كه هر لحظه انتظاروقوع آن مى‏رفت، انتخاباتى برگزار كند.مهم‏ترين بند رفراندم اين بود كه‏آيا مردم برپايى يك دولت تحت‏الحمايه انگليس را كه از مرزهاى شمالى‏ايالتموصل تا خليج فارس ادامه داشته باشند قبول دارند.

استعمارگران تصور مى‏كردند مردم رنج‏كشيده از ترك‏هاى عثمانى به‏كسى غير از انگلستان راى نمى‏دهند وحتى سرپرسى كاكس را به عنوان‏فرمانرواى عراق درنظر گرفته بودند.

به دنبال اين تصميم، ويلسون به نجف رفت و عده زيادى از علما را به‏كاخ فرماندارى شهر دعوت كرد و از آن‏هاخواست كه نظر خود را ابرازدارند. حاضران در جلسه پاسخ دادند: ما بايد با پيشوايان بزرگ خودچون‏سيدمحمدكاظم يزدى، ميرزامحمدتقى شيرازى و شيخ‏الشريعه اصفهانى‏مشورت كنيم و آن گاه جوابدهيم. در جلسه‏اى كه با حضور مجتهدان‏بزرگى چون: شريعت اصفهانى، هبة‏الدين شهرستانى، سيدعلى دامادوروحانيان عالى قدرى چون: سيدمحمد يزدى، فرزند آقاسيدمحمدكاظم‏يزدى، شيخ محمدرضا شيرازى،فرزند ميرزا محمدتقى شيرازى و بزرگان‏عشاير عراق تشكيل شد، آنان قيموميت انگلستان را رد كردند.متعاقب‏اين اوضاع، ميرزامحمدتقى شيرازى در جواب استفتايى كه در اين زمينه‏از او كرده بودند، نوشت: «هيچيك از مسلمانان حق ندارد كه شخص غيرمسلمانى را براى حكومت‏بر مسلمانان برگزيند». (6) اين فتوا اثر عجيبىبرمردم عراق گذاشت، به گونه‏اى كه در شهرها بزرگان شهر دور هم جمع‏شده و براى نحوه اجراى اين فرمانبرنامه‏ريزى مى‏كردند و كم‏كم‏مقدمات يك انقلاب بزرگ عليه ديو استعمار فراهم شد.

پس از رحلت مرجع بزرگ، آقا سيدمحمدكاظم يزدى مرجعيت‏به‏ميرزامحمدتقى شيرازى منتقل شد كه اينزمان نقطه عطفى در انقلاب‏بود. حكومت انگلستان مى‏دانست كه ميرزامحمدتقى موضع سختى دربرابراستعمارگران اتخاذ خواهد كرد. از اين رو چندبار سعى كرد بافرستادن نامه‏هايى او را بفريبد، ولى نتوانست.

در شب 16 رمضان 1338 در يكى از مساجد مجلس باشكوهى برگزارشد كه نخست چندتن از سخنرانان به ايرادسخن پرداخته و آن گاه يكى ازشاعران قصيده‏اى حماسى خواند. حكومت انگلستان همان شب او رادستگير وبراى تبعيد راهى بصره كرد. به دنبال آن، مردم مغازه‏ها را بسته وبه تظاهرات وسيعى دست زدند و پس ازتظاهرات قرار گذاشتند پانزده نفراز انقلابى‏ها انتخاب شده و با حكومت مذاكره كنند، اما وقتى اين پانزده‏نفردر محلى اجتماع كردند، حكومت‏بريتانيا براى دستگيرى آن‏ها واردعمل شد كه بر اثر مقاومت مردم يك نفركشته شد. مردم جنازه اولين‏شهيد راه استقلال را روى دست‏بلند كرده و تظاهرات وسيع‏ديگرى به راه‏انداختند (7) كه اين تظاهرات نيز توسط نيروهاى انگلستان سركوب شد.

در 4 شوال 1338 (21 ژوئن 1920م.) هزاران نفر از عشاير و مردم‏كربلا در صحن مطهر سيدالشهداعليه السلاماجتماع كرده و تظاهرات عظيمى به‏راه انداختند. ويلسون يكى از فرماندهان ارتش خود به نام «ماژربولى‏» رابانيروهايى كه به زره‏پوش، تانك، توپ و مسلسل مجهز بودند روانه كربلاكرد. آن‏ها پس از محاصره شهر اعلامكردند: بايد چهارده نفر از رؤساى‏شهر خود را تسليم نيروهاى انگلستان كنند و به دنبال آن براى ترساندن‏مردمسه فروند هواپيما بر سر كربلا به پرواز درآمدند تا اين افراد، خود راتسليم كنند.

نيروهاى اشغالگر پس از دستگيرى اين افراد كه شيخ‏محمدرضاشيرازى، فرزند آية‏الله محمدتقى شيرازى همدر بين آنان ديده مى‏شدآنان را به جزيره هنگام تبعيد كردند و از آن پس موج دستگيرى هر روزابعاد تازه‏اىيافت تا اين كه يك حادثه به ظاهر كوچك آتش انقلاب راشعله‏ور ساخت.

رئيس يكى از قبيله‏هاى عشاير ميثه (به نام شعلان ابوالجحون) ازپرداخت ماليات به دولت‏خوددارى كرد وفرمانده انگليسى منطقه، او رابازداشت كرد، ولى او توانست از چنگ آن‏ها فرار كند و پس از بازگشت‏به‏منطقه باهمكارى ديگر افراد قبيله، ريل‏هاى راه‏آهنى كه نيروهاى‏اشغالگر از آن استفاده مى‏كردند را خراب كرد. نيروهاىانگلستان به‏منطقه حمله كردند و درگيرى‏هاى شديدى بين عشاير و آن‏ها رخ داد كه‏چند هفته به طولانجاميد. (8) .

متعاقب اين اوضاع، فقيه فرزانه شريعت اصفهانى، براى جلوگيرى ازخونريزى بيشتر و اين كه آيندگان نگويندچرا علما و مراجع تقليد از راه‏مسالمت آميز حقوق خود را مطالبه نكردند، نامه زير را به فرمانرواى‏انگليسىنوشت:

از نجف اشرف، 8 شوال 1338 برابر با 25 حزيزان 1920.

به حضرت اجل فرماندار امپراتورى كبير در عراق كه عدالتش‏همگانى باد!

بعد از تقديم احترامات به عرض مى‏رساند: شما در اين مدت طولانى‏كه راه پيمايى‏ها و تظاهرات انجام شد،تجربه كرديد و دانستيد كه اهالى‏عراق در راه آرامش و سكون گام برمى‏دارند و همان گونه كه شما از اول‏كاربدان‏ها وعده داده بوديد حقوق خودشان را درخواست مى‏كنندچنان كه دولت‏هاى بزرگ هم آزادى ملت‏ها راتصويب كرده‏اند.خواست‏هاى ملت عراق به صورت معقول، مشروع، خالى از شتابكارى،خرابكارى، فتنه‏جويى وبدون برانگيختن هرگونه فساد يا فتنه‏اى است‏آن گونه كه مقتضاى سرشت، بزرگوارى، عقل و سلامت فطرتونصيحت‏بزرگان آنان است.

اين مطلب بارها از جانب آية‏الله شيرازى و بقيه علماى بزرگ‏اعلان شده و چندين‏بار نوشته شده كه مردم را بهآرامش دعوت و آن‏هارا به ترك هرچه مخل به امنيت‏باشد دستور داده‏اند و مردم نيزدر راه‏پيمايى‏هاى خود ثابتكرده‏اند كه... پيرو نظريات علماهستند.

اما خبر عجيبى به ما رسيده كه قبول آن براى ما خيلى مشكل است كه‏فرزند آية‏الله شيرازى و عده‏اى از مردمكربلا و حله دستگير و بازداشت‏شده‏اند كه هيچ گناهى جز آنچه برادرانشان مى‏خواستند (استقلال عراق)نداشتند.

شما با اين كارتان كرامت علما را كم رنگ كرديد. از اين جسارت شماتمام مسلمانان ناراحت‏شدند كه به زودىاين ناراحتى تمام مسلمانان‏ايران، هند و هر شهر و روستايى كه مسلمانان در آن جا ساكن باشند را فرامى‏گيرد...اين عمل موجب بدگمانى تمام ملت‏ها به حكومت‏شما خواهدبود.

خلاصه، افكار نگران و حسن ظن از ميان رفته و نزديك است‏به‏اختلال در نظامى كه شما خواستار حفظ آنهستيد بينجامد. و من صلاح رادر اين مى‏دانم كه دستور دهيد هرچه سريع‏تر دستگيرشدگان آزاد شوندقبل ازآن كه چاره از دست‏بيرون رود... منتظر جواب سريع شما هستم.ان‏شاالله.

شيخ‏الشريعه (9) .

شيخ شريعت همچنين تلگرافى به فرمانده نيروهاى بريتانيا در عراق به‏همين مضمون نوشت، اما حكومتانگلستان به جاى آن كه از راه‏مسالمت‏آميز وارد شده و با آزادى مجاهدان خطاهاى خود را جبران كند،در جوابشيخ‏الشريعه، مجاهدان را افرادى خرابكار، فاسد و... ناميد (10) كه‏موجب برهم خوردن امنيت و آرامش در شهرهامى‏شوند.

اين جواب نه‏تنها براى شيخ‏الشريعه بلكه براى تمامى رهبران انقلاب‏دردناك آمد. حكومت انگلستان بهمجاهدان راه آزادى نسبت دزدى،فساد و ديگر جرايمى داده بود كه تنها از عده كمى از مردم درموقعيت‏هاىخاصى سر مى‏زند. از اين رو رهبران انقلاب بر آن شدندرنگ اين دروغ را از چهره افرادى كه به دفاع از كيانكشور پرداخته بودندبزدايند و شيخ‏الشريعه متن زير را در جواب نوشت:

از نجف اشرف 21 شوال 1338 (8 تموز 1920م.)

حضرت والا معاون فرماندارى كل عراق كه عدالتش همگانى باد!

نامه مورخه 2 يوليو سال 1920 شما را دريافت و از مقاصد شما وفرماندهى كل نيروهاى نظامى اطلاع حاصلكرديم. اين جانب درگذشته‏آنچه كه بايسته است كه انجام شود را، يعنى اتخاذ تدابير مسالمت‏آميز، برگرداندنتبعيدشدگان، اظهار مهربانى به تمامى مردمان شهرى و روستايى‏قبل از آن كه امر مشكل شود و به جايىكشيده شود كه علاج آن ديگرمقدور ما نباشد، به شما تذكر دادم، ولى شما توجه نكرديد و الان كار به‏جايىكشيده كه ما دوست نداشتيم كه خون و مال مردم بى گناه به هدررود.

الان مردم مى‏گويند: حضرت آية‏الله شيرازى - دامت‏بركاته - ما را به‏آرامش و حفظ امنيت عمومى فرا مى‏خواند، اما حكومت هر روز عده‏اى‏از ما را بدون گناه و بدون هيچ پرسشى و پاسخى دستگير مى‏كند. و امافسادهايى كهبر شمرديد و تخريب راه‏آهن، آن‏ها بعد از دستگيرى‏افرادى بود كه در كربلا و حله دستگير كردند و شاهد آن اينكه خود اين‏افراد (دستگير شدگان) را با قطار به بصره منتقل كردند و در حقيقت، دليل‏اين تخريب (راه آهن) وبعضى از اغتشاشات، خود افسران انگليسى‏هستند كه رئيس قبيله ظوالم (شعلان) را بدون گناه دستگير كردندو سبب‏خونريزى در رميثه شدند.

عشاير شاميه و رؤساى آن‏ها مى‏خواستند به ملاقات (مسؤولين)حكومت‏بيايند، ولى وقتى خبر دستگيرى حاجمخيف و... به آن‏ها رسيدافكار آن‏ها ناراحت‏شد..

...تنها دليل هيجان عمومى مردم اين است كه آن‏ها معتقدند اين افراددستگير نشده‏اند مگر به خاطر اين كهحقوق مشروعه خودشان را طلب‏مى‏كردند و اين امرى است كه تمام اهالى عراق در آن مشترك‏اند. وقتى‏فرزندآية‏الله شيرازى - دامت‏بركاته - كه از هر گناهى پاك بود و هيچ‏فسادى نمى‏كرد دستگير شود پس چه كسىمى‏تواند بعد از اين براى‏خودش امنيتى تصور كند؟

اما اين كه گفته‏ايد: تا زمانى كه اغتشاشات و تظاهرات به اين صورت‏ادامه يابد سخنى از حق مشروع نبايد گفت،مردم مى‏گويند: ما و هر عاقلى‏مى‏دانيم هر زمان كه امت‏بخواهد حقوق خود را مطالبه كند از طرف‏افسرانحكومت اشغالگر حركاتى مى‏شود كه موجب تشويش و نگرانى‏مى‏شوند تا با اين عذرتراشى‏ها از دادن حقخوددارى كنند.

شما در اين مدت طولانى روش من را فهميده‏ايد كه هميشه راحتى‏بندگان خدا و امنيت‏شهرها را طلب مى‏كنمو... آنچه به عنوان تنها راه‏خاموش كردن اين اغتشاشات و تظاهرات مى‏دانم اين است كه با ماهمراهى كرده وشفاعت ما را درباره آزادى تبعيدشدگان بپذيريد و دربرابر ديگر راهپيمايان با مهربانى رفتار كنيد... تا براى ماهم ساكت كردن‏مردم و دستور پيروى از حكومت ممكن باشد. وقتى ما و مردم ازحكومت احترام حقوق مردم راديديم و با اهالى عراق با مهربانى ودلسوزى رفتار شد (و ما حقوق حقيقى خودمان را بازيافتيم) آن گاه‏مى‏توانيماحوال را به سابقش برگردانيم و هيجانات عمومى را خاموش‏كنيم. ياور هميشگى خدا است.

شيخ‏الشريعه (11) .

اين حكيم فرزانه براى آن كه شايد بتواند از راه مسالمت‏آميز حقوق‏از دست رفته مردم عراق را از نيروهاىانگليسى بگيرد عشاير را براى‏مدت كوتاهى دعوت به آرامش كرد و اعلاميه ذيل را صادر كرد:

بسم‏الله‏الرحمن‏الرحيم.

21 شوال 1338.

برادران مؤمن، رؤساى عشاير، بزرگان قبايل! سلام عليكم و رحمة‏الله.

خدمت‏شما عرض مى‏شود كه زمانى كه خبر بعضى از اغتشاشات‏و درگيرى‏ها با حكومت‏به ما رسيد ما در حالحاضر آن را برخلاف‏مصلحت عمومى تشخيص داديم. پس با حكومت‏به مذاكره مشغول‏شديم كه عفو عمومىاعلان كند، به گونه‏اى كه حتى افرادى كه در اين‏درگيرى‏ها هم شركت كرده‏اند از آن برخوردار شوند و (بيناهالى‏عراق و حكومت) صلح حاكم شود و اميدوارم در تمام اين موارد موفق‏شويم. آنچه اكنون لازم است آرامشو خويشتندارى در برابر حكومت‏و مبارزه منفى و اكتفا به درخواست‏حقوق شرعى بدون انقلاب ودرگيرى استتا بتوانيم موارد سابق‏الذكر را از حكومت مطالبه كنيم.شما نبايد به هيچ وجه با عمل يا گفتارى كه باواست‏خودتان منافات‏دارد به مقابله برخيزيد و از تمام شما مى‏خواهيم كه از اين خط خارج‏نشويد ان‏شاءالله.

شيخ‏الشريعه اصفهانى (12) .

با آن كه آية‏الله شريعت تمام سعى خود را براى حل مسالمت‏آميزماجرا به كار گرفت ولى حاكمان انگليسى ازقبول نصيحت‏هاى اين شيخ‏فرزانه خوددارى كرده و در جواب حاكم سياسى نجف نوشتند:

«ما نمى‏توانيم مداخله شيخ‏الشريعه را در خصوص تبعيد شدگان‏بپذيريم; زيرا اغلب آنان افرادى هستند كه بهفساد و بداخلاقى معروف‏هستند. بله اگر من بتوانم در اين باره مداخله‏اى كنم تنها براى دو سه نفرمى‏توانم كهاگر شيخ‏الشريعه اسامى آن‏ها را براى من بيان كند من ازفرماندار كل مى‏خواهم آن‏ها را آزاد كند و معتقدمفرماندار كل هم اين‏كار را قبول مى‏كند اگر جناب آقاى شيخ‏الشريعه سعى خودش را درحفظ امنيت منطقهشاميه كند; چون معتقدم افراد منطقه شاميه جرات‏مخالفت او را ندارند...». (13) .

وقتى اين تلگراف به دست‏شيخ رسيد بسيار ناراحت‏شد. اشغالگران‏انگليسى از آزادگانى كه براى استقلال عراققيام كرده بودند به فاسد وبداخلاق تعبير كرده بود و جواب شيخ‏الشريعه را با لحنى توهين‏آميز داده‏بودند فقيهفرزانه هم در جواب نوشت:

به فرماندار پادشاهى كل در عراق:

تلگراف مورخ 22 شوال شما را دريافت كرديم. پس به شما مى‏گويم: ماابدا درباره افرادى كه به بداخلاقى و فسادمشهور باشند شفاعت‏نكرديم بلكه از آزادگان و خوبانى شفاعت كرديم كه بدون هيچ جرم به‏زندان افتادند وتبعيد شدند. وانگهى اگر حكومت اين افراد را جانيانى‏مجرم مى‏داند پس بايد آن‏ها را تسليم قانون كند تا قانونحكم خودش‏را در مورد آنان اجرا كند كه در اين صورت (حكومت) از شر آن‏هاراحت‏خواهد شد و از تهمت‏ها وبدگمانى‏ها رها مى‏شود.

به علاوه ميرزا محمدرضا فرزند، آية‏الله شيرازى در بين تبعيدشدگان است آيا حكومت مى‏تواند بگويد: او هم بهفساد معروف‏است؟ اگر اهتمام پدرش به آرامش عمومى و نظم و امنيت نبود آن گاه‏مى‏ديديم كه احوال (مردمعراق) غير از آن چيزى بود كه الان است. به‏هرحال اصلاح اين حالت (آشوب زده) امرى است كهمقدورنمى‏باشد.» (14) .

در اين زمان كه رهبران دينى ديدند حكومت انگلستان به نيروى‏نظامى خود دل خوش كرده و تمام راه‏هاىمسالمت‏آميز حل مشكل رابسته است، ميرزا محمدتقى شيرازى فتواى ذيل را صادر كرد:

«بر عراقى‏ها واجب است‏حقوق خودشان را طلب كنند و بر آن‏هاواجب است در هنگام درخواست‏حقوقشانسلامت و امنيت رارعايت كنند و هرگاه انگليس از قبول درخواست آن‏ها خوددارى كردبر آن‏ها جايز است‏به قوهدفاعى متوسل شوند». (15) .

فتواى آية‏الله شيرازى به رؤساى عراق قوت معنوى بزرگى داد; زيراعشاير منطقه شديدا پايبند به اسلام بودندو آمادگى داشتند تا آخرين‏نفس در راه اجابت دعوت پيشوايان دين جهاد كنند. از اين فتوا ده‏هاهزارنسخهمنتشر شد و در هر منطقه رؤساى عشاير آماده شدند تا اگر باز هم‏اشغالگران از قبول خواسته‏هاى ايشان امتناعكردند متوسل به زور و اسلحه‏شوند و به همين جهت رهبران عشاير قطع ارتباط با انگليس‏ها و شروع‏انقلاب رااعلان كردند. (16) .

از منطقه فرات سفلى، يعنى شهرهاى مقدس عراق، درگيرى و مبارزه‏با نيروهاى استعمارگر شروع شد و درمدت كوتاهى از شمال تا منطقه‏كركوك و از جنوب تا بصره را درنورديد و حكومت انگليس با آن همه‏ساز و برگنظامى‏خود نتوانست انقلاب را شكست دهد. بسيارى از شهرهابه دست انقلابيان افتاد كه در آن شهرها حكومتموقت اسلامى تشكيل‏دادند و حتى بغداد، مركز نظامى انگليس در معرض خطر قرار گرفت، ولى‏در اين روزهاىحساس ناگاه آية‏الله ميرزامحمدتقى شيرازى به طرزمرموزى جان به جان آفرين تسليم كرد. (17) .

نيروهاى انگليسى تصور مى‏كردند با از ميان برداشتن رهبرى انقلاب،ديگر همه چيز تمام خواهد شد و آن‏هامى‏توانند به اهداف شوم خود نايل‏شوند، اما در آن لحظات حساس پس از رحلت ميرزا محمدتقى، رهبرانقلاب،آية‏الله شريعت اصفهانى علم بر زمين افتاده او را برداشت و بيانيه‏ذيل را خطاب به مردم عراق فرستاد.

«سلام بر كليه موحدين و برادران مسلمان كه بدفاع از اسلام مشغولند ورحمه‏الله و بركاته!

اما بعد، من به شما و به كليه انسان‏هاى موحد، فقدان زعيم مسلمين‏آية‏الله العظمى ميرزا - كه خداوند نفسمقدس او را پاك گرداند - تسليت‏مى‏گويم. او رسالت‏خويش را انجام داد و به پروردگار خود پيوست،بعد از اين كهوظيفه خود را كما هو حقه انجام داد و تمام طاقت و توان‏خويش را در اين راه گذاشت. فوت او سستى و فتورىدر اراده شما وخللى در اعمال شما وارد نخواهد كرد. پس جد و جهد كنيد اى حاميان‏دين! و انقلاب را برپا نگاهداريد و عمليات دفاع را كه از قبل بر شماواجب ساخته‏ايم بيفزاييد واصبروا وصابروا يثبت الله اقدامكم‏وينصركمعلى القوم الكافرين‏».

نجف - 3 ذى‏الحجه 1338 - شيخ‏الشريعه اصفهانى (18) .

شيخ‏الشريعه در اجتماع بزرگى كه در صحن نجف اشرف برقرار شده‏بود حاضر شد و در حالى كه به خاطركهولت‏سن نمى‏توانست‏به تنهايى‏راه برود و برفراز منبر قرار گيرد با كمك چند نفر منبر رفت و سخنرانى كرد.اواز جمله گفت: (19) .

«...[آية‏الله] شيرازى به جوار رحمت پروردگارش منتقل شد ولى‏فتوايش درباره وجوب جهاد با مشركان هنوزباقى است... پس بجنگيدو بكوشيد در حفظ وطن عزيز خودتان و براى كسب استقلال... اما من‏چون (پير شده‏امو) توانايى رفتن به جبهه را ندارم به جاى خودم‏سيدابوالحسن اصفهانى را مى‏فرستم تا جايگزين من شود...».

وقتى او پرچم اسلام را به دست‏سيدابوالحسن اصفهانى مى‏داد اشك‏در چشمان حاضران حلقه زد و نفس‏ها درسينه حبس شده بود.سيدابوالحسن با گام‏هايى استوار قدم پيش نهاد و پرچم را به دست گرفت.آن روز نجفكربلا شده بود، گويا سيدالشهداعليه السلام پرچم را به دست‏عباس‏عليه السلام داده است و عباس به طرفميدان جهاد در راه است.سيدابوالحسن، اين زاده زهراى مرضيه با غرورى انقلابى و در ميان شور وشوق مردمبراى خداحافظى و آخرين زيارت به سوى ضريح مطهرجدش على‏عليه السلام به راه افتاد. او پس از زيارتغروب همان روز به سوى‏جبهه‏ها حركت كرد و آية‏الله سيدمصطفى كاشانى و فرزند گرامى‏اش‏سيدابوالقاسم وشيخ‏محمدرضا صافى او را همراهى مى‏كردند.

ويلسون تصميم گرفت پس از فوت ميرزاى شيرازى با فرستادن پيام‏تسليتى باب گفتگو باشيخ الشريعه را بازكرده و او را بفريبد، ولى از آن جاكه پختگى لازم را نداشت نقشه او به نتيجه نرسيد. (20) متن نامه ويلسونچنين‏است:

«حضرت علامه فهيم، حجة‏الاسلام والمسلمين آية‏الله في‏العالمين‏شيخ‏الشريعه اصفهانى كه مرتبه عاليشمستدام باد!

پس از اهداى سلام و جويايى از سلامت ذات شريف شما آرزومنديم‏اين نامه ما كه حاوى احساسات دوستانه وتبريكات صميمانه به خاطررسيدن شما به مرجعيت تقليد و درجه عالى است كه الان شما آن را داراهستيدسالما به دست‏شما برسد. ولى درواقع بايد اين مقام را به شماتسليت گفت نه تبريك و تهنيت; به خاطر مصائب ومشكلاتى كه‏امروز عراق و ديگر ممالك گرفتار آن هستند و اين مشكلات ناشى ازآرا و افكار سلف مرحوم ونيكوكار شما شيخ محمدتقى شيرازى(طاب‏ثراه) مى‏باشد. خود آن مرحوم هم در يكى از صحبت‏هايش قبل‏ازفوتش تصميم به صلح و جلوگيرى از ادامه خونريزى و آدمكشى‏گرفته بود. من شك ندارم كه شخصيت ممتازىچون شما كه آراسته به‏صفات انسانى هستيد حتما چنين نكته‏اى را احساس مى‏كنيد.

اما از جهت‏حكومت انگليس به طورى كه در تمام اقطار عالم مشخص‏است، سياست‏حكومت‏بريتانياى كبيرهميشه بر سه ركن رحمت،عدل و تسامح دينى استوار بوده است.

اما از لحاظ ثروت نيروى انگلستان لازم نيست آنچه را كه چون‏خورشيد در وسط آسمان مى‏درخشد برايتانشرح دهم. مردم عراق ازابتداى ورود انگلستان به آن جا از نيروهاى ما استقبال كردند و ازباقى‏ماندننيروهايمان در اين سرزمين پس از مغلوب شدن ترك‏هاخوشحال بودند; ولى وقتى بعضى از مفسدين ومغرضين اين نقصان‏را در ارتش انگليس مشاهده كردند درصدد تشويش افكار مردم‏برآمدند و خلاصه اينوضعيت اسف‏بار را به وجود آوردند.

هم‏اكنون عشاير عراق با قدرت با ما در حال جنگ هستند، اما تعدادشان‏كم است و اموال كمى در اختيار دارندو وسايل پيشرفته نظامى همچون‏توپ، تفنگ و تيربار ندارند و نمى‏توانند از خارج تهيه كنند و اگر به‏زودى برسر كارهاى كشاورزى خود برنگردند از گرسنگى مى‏ميرند.

...به عكس حكومت‏بريتانيا كه در ابتداى امر قدرت كمى داشت وعشاير توانستند بعضى تنگناها را به وجودآورند ولى هم‏اكنون هرروزه گروه گروه نيروهاى رزمى به همراه محموله‏هاى سلاح، توپ،تفنگ، و تيربار و ديگرتداركات نظامى از بصره به سوى ما مى‏آيند كه‏در صورت تمايل مى‏توانيد يك نفر را براى بازديد آنچه گفتهشدبفرستيد، ما به او خوش‏آمد گفته و با سلامت و بدون تاخير او رابرمى‏گردانيم. بنابراين نتيجه نهائى معلوماست، ديگر خونريزى چرا؟

دولت انگلستان در راستاى عمل كردن به قوانين جارى خودش به‏زودى عده‏اى از رهبران گروه‏ها و افرادى كهمردم را گمراه كرده‏اند ونامهاى آن‏ها نزد ما و شما مشخص است را دستگير مى‏كند و بقيه‏گروه‏ها و افراد عادىنبايد بترسند بلكه آن‏ها با سلامت‏به وطن‏خودشان برمى‏گردند و سالم مى‏مانند.

بر جناب شما پوشيده نيست كه چون من لزوم اين مساله و اهميت آن‏را مى‏دانم آقاى سرهنگ هاول، ناظر امورمالى را به نيابت از خودم‏انتخاب كردم و شما هم... يك يا دو نفر برگزينيد تا در محل مناسبى باسرهنگ هاولملاقات و مذاكره كنند.

بغداد 13 ذى‏الحجه 1338 (27 آب سال 1920) سرهنگ ويلسون‏فرمانرواى پادشاهى كل در عراق (21) ».

هزاران نسخه از اين نامه از طريق هواپيما به منظور يك جنگ روانى وتضعيف روحيه انقلابيان بر روى مردممنطقه فرات ريخته شد. اين نامه‏بدست آية‏الله شيخ‏الشريعه رسيد و آن را چيزى جز تهديد به قدرت زورنيافت وپس از تشكيل جلسه‏اى از رهبران انقلاب همگى تاييد كردند كه‏اين نامه چيزى جز تهديدها و وعده‏هاى دروغنيست و امثال اين حرف‏هارا مردم عراق زياد شنيده‏اند و در آن جلسه تصميم گرفته شد كه پاسخى‏تنظيم شودو اين امر باعث روشن شدن حقيقت‏خواهد شد; يعنى اگرويلسون نيت صحيح و تصميمات مثبتى داشته‏باشدمى‏تواند در پاسخ‏موضع خود را مشخص كند. از اين رو، نامه زير خطاب به ويلسون ازطرف آية‏الله شيخ‏الشريعهاصفهانى ارسال گرديد.

«حضرت حاكم كل پادشاهى انگليس در بغداد.

نامه شما كه از طريق هواپيماهاى شما در اماكن مختلف فرو ريخته شده‏بود به نظر ما رسيد مضافا به اين كه در«روزنامه عراق‏» به منظور اين كه‏ما از آن مطلع شويم و پاسخى بدهيم چاپ گرديد. عجب اين است كه‏پاسخ نامهشما قبل از اين كه نوشته شود چندين‏بار از طرف ما اعلام‏گرديده است. ما مكررا شما را بيم داديم و گفتيم:بياييد قبل از اين كه كاراز دست ما خارج شود راه علاج آن را پيدا كنيد و بدون شك شمامى دانيد كه تنها راهچاره و علاج اين اوضاع، اعطاى حقوقى است كه‏مردم عراق به طور مسالمت‏آميز از شما مطالبه كردند، ولىشما تصميم‏به غصب حقوق اين ملت گرفتيد و انگشت‏ها را در گوش‏هايتان‏گذاشتيد و نخواستيد اين حقايق رابشنويد و بعد از اين كه از طريق‏وعده‏ها وارد شديد دست‏به تهديد زديد و بعد از اين كه به ملت عراق‏اميد و آرزوداديد دست‏به فريب و گمراه كردن مردم زديد و متوسل به‏عنف و زور شديد، تبعيد كرديد، كشتيد، حبسكرديد، مردم را دروحشت گذارديد، جان و مال مردمى را كه تظلم كرده‏اند مطالبه كرديد...و ما نتيجه سوء تماماين اعمال را از قبل به شما گفته بوديم. من و سلف‏مرحوم من آية‏الله شيرازى كه شما در مقام تسليت‏گويى بهمناسبت‏فقدان روح پاك او مى خواهيد مسؤوليت مصائب و مشكلاتى را كه به‏ملت عراق وارد آمده است‏به آراءمقدس او واگذار كنيد، ما نتيجه سوءتمام اين اعمال شما را قبلا گفته بوديم، مثل اين كه شما نامه‏هاى ايشان‏راكه به همه مناطق فرستادند و مردم را به آرامش و سكون و مطالبه‏مسالمت‏آميز حقوق مشروع امر كردندفراموش كرده‏ايد. شما با اين‏نسبت‏ها و تهمت‏هاى غير صحيح عواطف من را بالخصوص وعواطف مسلمين را بهطور عموم جريحه‏دار ساختيد... شما قايق‏هاى‏جنگى را كه مسلح با سلاح‏هاى مخرب و آلات ناريه بوده ارسالكرديد،ارتش خود را گسيل نموديد و ستون‏هاى نيروى نظامى را اعزام كرديد تااراده اين ملت مظلوم را درهمشكنيد و حقوق او را غصب و غارت كنيد.در نامه خود آورده‏ايد كه حكومت انگليس هميشه متكى به رحمتوعدل و تسامح دينى بوده است، و اما رحمت‏حكومت‏شما اين بوده‏است كه وقتى ملت عراق درخواست استقلالكرد، ارتش جرار وبيكران شما به سوى اين ملت اعزام شد و مردم را كشت، علما ونمايندگان و رهبران مردم رانفى بلد كرد و زنان و كودكان را هدف‏گلوله قرار داد، خانه‏ها و اموال و مزارع كليه كسانى را كه زير بارقيمومتانگليس نرفتند و درخواست تاسيس حكومت عربى مستقل‏داشتند به آتش كشيدند. دست‏به هتك عرض وآبروى مردم زديد واموال را مصادره كرديد و شهرها را براى اين كه مردم و ساكنين آن‏ها رااز گرسنگى بكشيدمورد محاصره قرار داديد. و اما عدالت‏حكومت‏شما قتل و نابودى بدون جرم و محاكمه، نفى و تبعيد بهصرف‏لب‏گشودن به درخواست استقلال، و كشيدن مردم به زندان به مجردكم ترين شك و شبهه‏اى و عدم قبولو استماع كم ترين دعوى عليه هرانگليسى بوده است و اعمال ديگرى كه با عقل و قانون سازگار نيست. واماتسامح دينى شما به كار بردن هواپيماهاى جنگى و زره‏پوش‏ها براى‏تيراندازى به سوى مساجد و كشتار كسانىكه مشغول عبادت بوده‏اند وزنان و اطفال و تشكيل سرويس‏هاى امنيتى براى تعقيب كسانى كه‏مجالس ذكرمناقب نبى اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم يا عزاى حسين‏عليه السلام را تشكيل‏مى دهند بوده است. مردم رامجبور كرده‏ايد كه براى اين امور ازحكومت جواز بگيرند و مراسم متعارف اعياد مسلمين را قطع كرده‏ايدكه اگربخواهيم به شرح آن بپردازيم طولانى خواهد شد.

و عجيب‏تر از همه اين‏ها آن است كه شما در صدد التيام دادن به اين‏شكاف برآمده‏ايد كه چيزى جبران آن رانخواهد كرد و مى‏گوييد: مافقط در صدد مجازات عده‏اى از عراقيان كه به خيال و زعم شما ازمفسدين هستندمى‏باشيم. مثل اين كه در عرف شما مطالبه حقوق‏بمعنى فساد مى‏باشد در حالى كه ما از اين افراد چيزى جزاين نمى‏دانيم‏كه اين افراد حق را خواستار شدند و شما آن‏ها را از اين حق ممنوع‏ساختيد و آن‏ها را زير چرخ‏هاىآسياى جنگ نابود كننده قرار داديد وآن‏ها از نفس و مال و عرض خويش دفاع كردند. اگر هر آينه شما آن‏هارامى‏گذارديد هرگز قطره خونى از شما و از مردم عراق ريخته نمى‏شد.پس اين شما هستيد كه اين چنين درجامعه عراق رخنه و تخريب‏كرديد كه به هيچ وسيله‏اى امكان ترميم آن نيست. شما مسبب اين‏اوضاع هستيد ومسؤوليت‏به دوش شماست و ما فكر مى‏كنيم كه تنهاراه علاج، اعطاى استقلال كامل بدون كم ترين قيد و شرطبه مردم‏عراق است.

و اما اين كه راجع به گفتگو دعوت كرده‏ايد، هدف شما بر من واضح وآشكار نشد و من به خاتمه و نهايت اينگفتگو اعتماد ندارم و به‏هرحال اين قضيه دقيق است و احتياج به توضيح از طرف شما دارد. ازخداوند حسنختام امر را مسالت دارم.

3 محرم 1399 شيخ‏الشريعه اصفهانى (22) ».

اين نامه براى ويلسون ارسال شد، ولى چون او حسن نيت نداشت وهدف او از ارسال نامه تضعيف روحيهانقلابيان بود به نامه شيخ‏الشريعه،اين فقيه هوشيار پاسخى نداد، بلكه از انگلستان تقاضاى نيروى نظامى وساز وبرگ جنگى بيشتر كرد كه به دنبال آن نيروهاى زيادى از هند ونيروهاى انگليسى كه در ايران مستقر بودند بهطرف عراق سرازير شدند تااين كه تعداد آن‏ها به يك صد و پنجاه هزار نفر بالغ گرديد كه به انواع‏سلاح‏هاىپيشرفته و هواپيماهاى جنگى مجهز بودند به طورى كه چنين‏ارتشى مى‏توانست‏با ابرقدرت‏هاى زمان خودمقابله كند. دولت استعمارنيروهاى خود را بسيج كرد تا اراده يك ملت كوچك را كه خواستار حقوق‏خود بودندسركوب كند.

در اين شرايط رهبران انقلاب بر آن شدند نامه‏هاى اعتراض‏آميز عليه‏پير استعمار به دولت‏هاى مختلف ازجملهفرانسه، روسيه، تركيه، آمريكا،آلمان، ايران و هلند ارسال كنند. در اين نامه‏ها جنايات انگليس نسبت‏به‏مردمعراق تشريح شده و رهبر انقلاب آية‏الله شريعت هم ضمن تاييداسامى امضا كنندگان، آن نامه را امضا كرده است.

توقف انقلاب

چنان كه گفتيم انقلاب از شهرهاى مقدس شروع شد و تا آن جاپيش‏رفت كه مركز نظامى انگليس در بغدادمورد تهديد انقلابيان قرارگرفت‏به گونه‏اى كه استعمارگران، شهر را با سيم خاردار محصور كرده ونيروى زيادىبراى محافظت‏بغداد بسيج كردند، ولى در حالى كه انقلاب‏در آستانه پيروزى قطعى نظامى بود به علل زيرمتوقف گشت:

1 . تمام شدن منابع مالى: انقلاب از نظر مالى صددرصد وابسته به منابع‏داخلى بود و وجوهاتى كه مردمابت‏خمس و زكاة مى‏پرداختند در راه‏انقلاب صرف مى‏شد، ولى وقتى اين پول‏ها تمام شد انقلابيان درفشارسختى قرار گرفتند.

2 . محاصره اقتصادى: انگلستان تمام راه‏هاى مبادلات اقتصادى عراق‏با خارج مخصوصا ايران را قطع كرده بودتا مردم مسلمان ايران و ديگركشورهاى همسايه نتوانند به مجاهدان كمك كنند.

3 . محاصره نظامى: اين امر باعث‏شد ساز و برگ نظامى انقلابيان - به‏خصوص در زمانى كه انقلاب به اوج خودرسيده بود - تمام شود، درحالى كه دولت انگليس به مدرن‏ترين سلاح‏هاى روز مجهز بود ومى‏توانست اسلحهمورد نياز خود را از تمام دنيا تهيه كند.

البته انقلابيان با شبيخون‏هاى پى‏درپى توانسته بودند مقدار زيادى‏سلاح و مهمات از اشغالگران بهنيمت‏بگيرند، ولى اين مقدارنمى‏توانست در برابر يك صد و پنجاه‏هزار نيروى دشمن و صدها تانك وهواپيما و...مقاومت كند.

سرانجام نيروهاى استعمار توانستند انقلاب را در مناطقى كه از مركزفرماندهى انقلاب دور بود مهار كنند وكم‏كم قدرت خود را متوجه كانون‏انقلاب، شهرهاى مقدس كنند. در اين هنگام ويلسون مجددا بهرهبران‏انقلاب پيشنهاد صلح داد كه اين پيشنهاد با توجه به مشكلاتى كه بر سر راه‏انقلاب ايجاد شده بود بينرهبران اختلاف انداخت، ولى باز هم بر اثراصرار رهبران جهادى انقلاب ادامه يافت تا اين كه انگلستان مجبورشدويلسون را به انگليس فراخواند كه با اين فراخوانى عملا سياست قيموميت‏و تحت‏الحمايگى انگليس بر مردمعراق شكست‏خورد.

سرپرسى كاكس، جاى ويلسون را گرفت و پيشنهاد تشكيل حكومت‏ملى را مطرح كرد و دولت انگليس نيز رسماتغيير سياست‏خود در عراق‏را اعلام كرد و بدين‏سان عاقبت مردم عراق توانستند استقلال خود راهرچند ناقصبه دست آورند و طعم تلخ شكست را به اشغالگران‏بچشانند، هرچند اگر انقلاب به پيروزى نظامى مى‏رسيد علمامى‏توانستندبا تشكيل حكومت جمهورى اسلامى، عراقى آزاد و آباد در جهان پديدآورند، اما علل فوق با سستىكه در مردم عراق به مناسبت‏شروع فصل‏كشاورزى رخ داد باعث‏شد نيروهاى انگلستان بتوانند به پيشروىخودادامه دهند و ابتدا شهر كربلا و آن گاه كوفه را به تصرف خود درآورند.

در اين هنگام فرمانده ارتش انگليس به رهبران مذهبى هشدار داد كه‏اسيران انگليسى را كه در جريان انقلاببه دست نيروهاى انقلاب اسيرشده بودند تسليم كنند و پس از آن شهر نجف تسليم شد و نيروهاى‏اشغالگر ازمردم نجف خواستند هفده نفر از علما و رهبران مذهبى خود راتسليم كنند. (23) عده زيادى از اين افراد، از جملهشيخ‏حسن شريعت، فرزندرهبر انقلاب دستگير و براى تبعيد روانه بصره شدند.

پس از آن حكومت استعمارى انگلستان مجبور شد تحت الحمايگى‏عراق را كنار گذاشته و در آن جا حكومتىملى و عربى تشكيل شد ومجاهدت‏ها و رشادت‏هاى قهرمانان به بار نشست، هرچند بعد از آن‏دوباره استعمار برعراق چنگ انداخت و حكومت دست‏نشانده‏اى بر سركار آورد.

پى‏نوشتها:

1) تلگراف‏هاى مزبور در ميدان‏هاى نجف، كربلا و كاظمين در ملا عام خوانده شد وبلافاصله گردان‏هاىمجاهدين بسيج‏شدند. ضمنا آقاى مهدى‏الحيدرى كه مجتهدى‏هشتادساله بود طى تلگراف‏هايى به علماىنجف و كربلا خاطرنشان ساخت كه مايل‏است‏با آن‏ها تشكيل جلسه داده تا اوضاع موجود را بررسى كنند. سه تناز مجتهدان‏معروف پيشنهاد او را پذيرفتند... (كه) عبارت بودند از: شيخ‏الشريعه اصفهانى، مصطفى‏كاشانى وعلى داماد. توده‏هاى شيعه كاظمين در حالى كه شعار جهاد، يعنى الله‏اكبرسرداده بودند از اين سه تن استقبالكردند. نهضت‏شيعيان در انقلاب اسلامى عراق، ص‏73.

2) اسامى مجتهدان فرزانه‏اى كه فرماندهى جبهه را به عهده داشتند از اين قرار است:1 . جبهه قرنه:شيخ‏الشريعه، شيخ مهدى حيدرى، مصطفى كاشانى و على داماد.2 . جبهه هويزه: شيخ جعفر راضى وسيدمحمد، فرزند آية‏الله سيدمحمدكاظم يزدى.3 . جبهه شيعه: محمدسعيد حبوبى، باقر حيدرى وسيدمحسن حكيم. نهضت‏شيعيان درانقلاب اسلامى عراق، ص‏73.

3) حجة‏الاسلام پارسا در مصاحبه با مؤلف.

4) نگاهى به تاريخ...، ص‏16. با تصرف.

5) براى اطلاع از بيانيه انگلستان و فرانسه كه در تاريخ 8 نوامبر 1918 انتشار يافت،ر. ك: كربلا في‏التاريخ،ص‏27 - 30.

6) كربلا في‏التاريخ، ص‏45.

7) الثورة‏العراقية‏الكبرى، ص‏90.

8) نگاهى به انقلاب 1920 عراق، ص‏54; سروش استقلال (زندگينامه ميرزامحمدتقى‏شيرازى)، ص‏92.

9) الثورة‏العراقية‏الكبرى، ص‏150.

10) خلاصه‏اى از جواب ويلسون قائم‏مقام حكومت پادشاهى عام در عراق به شيخ‏الشريعه‏چنين است:

«به رئيس علماى بلندمرتبه و پيشواى فضلاى بزرگ حجت‏الاسلام آية‏الله‏حضرت شيخ فتح‏الله، شيخ‏الشريعهاصفهانى كه عمرشان طولانى باد. در جواب تلگراف‏مورخ 8 شوال 1338 كه به فرماندهى كل نيروهاى اشغالكننده (عراق) نوشته بوديد به‏عرض مى‏رساند: حضرت فرمانده سپاهيان انگلستان به اين جانب ابلاغ كردندكه‏تاسف فراوان ايشان را از آنچه به وسيله مامورين انتظامى آن يگان و نهادهاى تابعه‏انجام شد، خدمت‏شما ابلاغنمايم. ...حضرت عالى اغتشاشاتى كه در ناحيه فرات پيش‏آمد را مى‏دانيد; قبل از اين دستگيرى بعضى از قبايلبه راه‏آهن حمله و به آن‏زيان‏هايى وارد كردند كه اين قبايل به تحريك ديگران اين اعمال غير قانونى راانجام‏دادند. همچنين سرقت‏هايى كه از قافله‏ها و حاجيانى كه... به زيارت اماكن مقدسه‏مى‏رفتند غالبا قبل ازاين دستگيرى انجام مى‏شد.

از اين رو افكار مردم ناراحت‏بود و در جستجوى افرادى بودند كه به طور عمد به‏دنبال آشوب مى‏گردند وخواسته‏هاى نادانان را تحريك مى‏نمايند. در اين اوضاع حفظنظم و سلامت در هر مملكتى مخصوصا در عراقلازم است... آنچه براى ما اهميت‏دارد سلامت اماكن مقدسه و حاجيان ايران است كه در اين فصل تردد زيادىدارند.

...حكومت انگلستان مصمم است آنچه خود در رابطه با آينده عراق اعلان كرده (دررابطه با پايان دادن بهتحت‏الحمايگى) در اولين فرصت ممكن انجام دهد اما وقتى كه‏افكار مردم در ناراحتى و اضطراب باشد اين كارعملى نيست. و انجام متوقف است‏برحفظ امنيت عمومى... و به اين خاطر بود كه آنان دستگير شدند... من بااطمينان ازبزرگوارى شما منتظرم تا همكارى‏هاى گرانقدر خودتان را با ما ادامه دهيد، براى‏حكومت عراق،بهترين سرزمينها، براى آسانى (حفظ) كيان سياسى آن جا، براى ازديادرستگارى و رفاه امت.

سر ويلسون، معاون حاكم پادشاهى عام در عراق.

الثورة العراقية الكبرى، ص‏152.

11) الثورة العراقية الكبرى، ص‏154.

12) همان، ص‏155.

13) همان، ص‏157.

14) همان، ص‏159. به نقل از تاريخ القضية العراقية، ص‏197.

15) همان، ص‏149.

16) نگاهى به انقلاب اسلامى 1920 عراق، ص‏58.

17) ظاهرا ايشان با زهر مزدوران انگليسى به شهادت رسيد. سروش استقلال، ص‏101 به‏بعد.

18) نگاهى به تاريخ انقلاب اسلامى عراق، ص‏71.

19) آية‏الله شريعت‏به آهستگى سخن مى‏گفت و شيخ‏جواد جواهرى كه در كنار او ايستاده‏بود كلماتش را به سيدمحمدعلى بحرالعلوم منتقل مى‏كرد و او براى شيخ محمدرضاصافى بازگو و شيخ محمدرضا با صدايى بلند آن رابراى مردم بيان مى‏كرد. الثورة‏العراقية الكبرى، ص‏171.

20) لمحات اجتماعية من تاريخ العراق الحديث، ج‏5، قسم اول، ص‏309.

21) الثورة العراقية الكبرى، ص‏174. به نقل از مجله العراق، ش‏77 (تاريخ 30 آب 1920).

22) نگاهى به انقلاب اسلامى 1920 عراق. به نقل از الحقائق الناصعه، ص‏359.

23) نگاهى به انقلاب اسلامى 1920 عراق، ص‏99.