بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST-0 -
     77500001 -
     77500002 -
     77500003 -
     77500004 -
     77500005 -
     77500006 -
     77500007 -
     77500008 -
     77500009 -
     77500010 -
     77500011 -
     77500012 -
     77500013 -
     77500014 -
     77500015 -
     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     Footnt02 -
     Footnt03 -
     Footnt04 -
     Footnt05 -
     IStart -
 

 

 
 

 

next page

مقدمه ناشر
مقدمه تحقيق
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين ، و الصلاه على رسول الله (صلى الله عليه و آله) و آلهالطاهرين .

كتاب شريف شرح حديث جنود عقل و جهل كتابى عرفانى ـ اخلاقىمشتمل بر مباحث ارزشمند عرفان نظرى ، فلسفه اسلامى ، اخلاق ، شرح احاديث ، انسانشناسى ، تفسير هماره با نصايح اخلاقى مى باشد. اين شرح كه به قلم تواناى عارفبالله و واصل به محبوب حضرت روح الله ـ سلام الله عليه ـ به رشته تحرير در آمدهاست ، از كتب بى نظير در نوع خويش به حساب مى آيد.
امام راحل از جايگاه رفيع علم و عمل ، و با تبحر در علوم عقليه و نقليه ، و استجماعتوشه كافى از فقه اكبر و اصغر به شرح حديث نورانى جنود رحمان و شيطان پرداخته ، و در تبيين لطائف نهفته در آن گوى سبقت از صاحبان كتب عرفانى واخلاقى و شراح حديث ربوده ، و از نفس قدسى روح الهى در آن چنان دميده كه قلب سالكرا مطمئن و قدم او راسخ كند.
شرح احاديث نورانى معصومين ـ عليهم صلوات الله ـ كهمشتمل بر معارف بلند الهى است و به بركت كشف تام محمدى و ولايت علوى و براى مصلحتكشف حقائق نسبت به خلائق القاء شده است ، به يد قدرت عارفىكامل و مويد امكان پذير است ، و به همين جهت كمتر عالمى از علماى ربانى را توانايىانجام اين مهم بوده و ابواب باطنيه احاديث را بر سالكان طريق گشوده ، چرا كه راهيابىبا بارگاه كلمات قدسى ايشان بدون اجتهاد در عرفان نظرى و فلسفه الهى ، و جهدوافر در تفقه مغزاى كلام و جهاد در راه محبوب و جحود غير او ، ميسور نيست .
اهميت اين كتاب فقط به واسطه تضلع مولف در علوم مختلف نيست ، بلكه مربى بودن امامراحل براى ميليونها انسان حق طلب و راهبرى ايشان بهترين بهترين شاهد صدق نگارندهآن است جوانانى كه ره صد ساله را يك شبه پيموده و انوار معارف بر قلب ايشان متجلىشد ، محك روشن بر صراط مستقيم استاد علم وعمل است .
اكنون بر ماست كه در نشر انديشه هاى آن در يگانه بكوشيم تا كتابى را كه در سرانديشه هاى عرفانى امام جايگاه ويژه اى دارد ، بلكه آخرين كتاب مولف در اخلاق است ، بر شيفتگان انديشه ناب اسلام محمدى عرضه داريم تا پنجره اى ديگر بر باغ اسلامناب با معرفى مبتكر اعظم روح الله بگشائيم .

روش تحقيق
1.متاسفانه نسخه اصلى اين كتاب در اختيار موسسه قرار ندارد و مفقود گرديده است ، وتنها دو نسخه به قلم شاگردان حضرت امام در دسترس بوده است كه تحقيق اوليه برروى آنها صورت گرفته است .در اثناى تحقيق نسخه عكس بردارى شده اى توسطكاركنان وزارت اطلاعات جمهورى اسلامى به دست آمد كه شايد يكى ازدلائل تاخير در انتشار اين اثر نفيس لزوم بررسى مجدد بر روى نسخه مولف بوده است .
2.مقابله متن : اين امر با وسواس و دقت لازم انجام شده است ، چنانچه در بسيارى از مواردحتى در رسم الخط مولف نيز امانت حفظ گرديده است . با مراجعه به متن كتاب تفاوتهاىموجود مان رسم الخط آن ـ كه در حدود پناه و پنجسال قبل نگارش شده ـ و املاء امروز به خوبى روشن مى شود.
3.ويرايش : در ويرايش اين كتاب هيچگونه تصرفى در كلمات و عبارات صورت نگرفتهو فقط سعى شده است با نشانه هاى سجاوندى فهم جملات براى خوانندگان محترمآسانتر شود. در صورتى كه عناوين و عباراتى به متن اضافه شده باشد در ميان قلاب() قرار داده شده است .
4.پاورقى : بر اين كتاب پاورى هاى متعددى به تناسب ، نگاشته شده تا اطلاعاتجانبى را در اختيار خواننده قراردهد. در بسيارى از پاورقى ها براى خوانندگان فراسىزبانى كه با منابع اصلى كتاب آشنايى ندارند.توضيحاتى داده يا منابع فرعىمعرفى شده است .
5.فهارس : در انتهاى كتاب بعضى از فهارس فنى كه دست يابى به مطالب كتاب راآسان مى كند قرار داده شده است .
موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خمينى (س) ضمن ارائه اين اثر گرانقدر بهدانشمندان و علاقمندان معارف الهى ، اميدوار است در آينده اى نزديك شاهد مقالات و كتبتحقيقى در شناسايى مكتب عرفانى ـ اخلاقى امامراحل و مقايسه آراء و آثار ايشان با ديگر عرفاى شامخ جهان اسلام باشد.
موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س)
گروه تحقيق ـ قم
پيشگفتار
الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على سيدنا محمّد و آله الطّيّبين و لعنة اللّه علىاعدائهم اجمعين .
الهى جنود عقل و رحمان را در باطن قلب ما بر جنودجهل و شيطان غلبه ده و خرگاه معرفت خود را در بسيط روح ما به پايدار و چشم اميد ما رااز غير خود كور فرما ، و به خود و معارف خويش روشنى بخش ، و دست تصرف شيطان وجنود او را از مملكت باطن ما قطع كن ، و آن را به تصرف خود آور و ما را به عناياتخاصه و معارف مخصوصه خود مزيد اختصاص ده و به جذبه محبت خود مجذوب فرما و بهقرب نافله و فريضه (1)
مشرف گردان و دست وسيله ما را از دامن پرشرف وفضيلت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) واهل بيت او كوتاه نفرما ، و نور مقدس آنان را با ما مشفوع و شفاعت آنها را مرزوق فرما ، انك ذو فضل عظيم .
و بعد ، چون احاديث شريفه اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم السلام ـ را كهخلفاء رحمان و خلاصه بنى الانسانند ، روحانيت و نورانيتى است كه در ديگر كلمات واحاديث يافت نشود ، چه كه آن از سرچشمه علم رحمانى و فيض سبحانىنازل ، و دست تصرف هوا و نفس اماره از آن دور ، و ديو پليد و شيطان بعيد از خيانت بهآن مهجور است ، و نورانيت نفوس شريفه و طهارت ارواح لطيفه آن بزرگان دين و اولياءيقين ، در كلام آنها جلوه نموده ، بلكه نور كلام حق از گريبان احاديث آنها تجلى فرموده ، قل كل يعمل على شاكلته (2) از اين جهت ، نفوس لطيفه مؤمنان را ـ كه از فاضل طينت آنان مخلوق (3) ، و به ماء محبت ايشان معجون است از آن احاديثشريفه اهتزازاتى روحانى و طربهائى معنوىحاصل آيد كه به وصف نيايد ، و رابطه معنويه بين ارواح مقدسه آنان و قلوب لطيفهاينان به واسطه آن حاصل شود.
و اين كه از قرآن شريف به حبل ممدود بين آسمان و زمين تعبير شده (4) ، شايد يك و جهش همين باشد كه رابطه روحانيه و واسطه معنويه بينعالم قدس و ارواح انس است . از اين رو از كلمات حضرات معصومين ـ عليهم الصلوةو السلام ـ كه از ارواح متعلقه به عالم قدس و نفوس منقطعه به حضرت انس ‍صدور يافته ، به حبل ممدود بين آسمان و زمين تعبير مى توان (كرد). چه كهسروران ما ـ عليهم السلام ـ آنچه در ارشاد خلق و اصلاح مخلوق بيان مىفرمودند ، از سرچشمه علم كامل لدنى رسول اكرم است كه از صراح وحى الهى و علمربانى بوده و از قياسات و اختراعات ، كه ساخته بدست تصرف شيطان است ، عارى وبرى است . و همان طور كه درباره رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) وارد استكه : ما ينطق عن الهوى * ان هو الا وحى يوحى (5) در حضرات ائمه هدى جارى و سارى است ، چنانچه در احاديث شريفهبدان اشارت است . (6)
لهذا اين قاصر را به خاطر افتاد كه حديث شريفى كه در كافى شريف ، مشتمل بر جنود عقل و جهل است (7) و متضمن امهاتفضائل و رذائل است ، به قدر ميسور و به طريقاجمال شرح كنم ، شايد مؤمنى را از آن نفعىحاصل آيد و اين خود موجب جبران نقايص قاصر شود. ومشتمل نمودم اين وجيزه را بر مقدمه اى و چند مقاله و يك خاتمه .
بايد دانست كه نويسنده در نظر ندارد كه بحث در اطراف جهات علميه اين حديث شريف كند ، به جهاتى :
اول : قصور باع و قلة اطلاع در اين ميدان .
دوم : آن كه شراح كافى شريف (8) ـ كه از اعاظم علماء و افاخم فضلاء و زبده محققين و قدوه مدققين واساتيذ علم و ايقان و اساطين فلسفه و عرفانند.
براى كسى جاى كلام نگذاشتند و در هر رشته اى دست اخلاف را از رشته سخن كوتاهنمودند ، ـ جزاهم الله عن الاسلام خيرا.
سوم : آن كه استفاده از نكات علميه منحصر بهاهل علم و فضل است . دست عامه از آن كوتاه است و ما را نظر به استفاده عموم بلكه عواماست .
چهارم : ـ و آن عمده است ـ : آن كه مقصود مهم از صدور اين احاديث شريفه ومقصد اسنى از بسط علوم الهيه ، افهام نكات علميه و فلسفيه و جهات تاريخچه و ادبيهنيست و نبوده ، بلكه غايت القصواى آن سبكبار نمودن نفوس است از عالم مظلم طبيعت وتوجه دادن ارواح است به عالم غيب و منقطع نمودن طاير روح است از شاخسار درخت دنيا ، كهاصل شجره خبيثه است ، و پرواز دادن آن است به سوى فضاى عالم قدس ومحفل انس ، كه روح شجره طيبه است . و اين حاصل نيايد مگر از تصفيهعقول و تزكيه نفوس و اصلاح احوال و تخليصاعمال .
چنانچه رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ در حديث شريف كافى ، كه علم را منحصر فرموده به سه چيز (9) ، تعبير از قسماول ، كه علم عقايد است ، به آيه و نشانه محكمه فرمود و اين بدين نكته است كهحتى علوم عقايد نيز بايد آيت الهيه باشد و منظور و مقصود از آن ، طلب حق و جستجوىمحبوب مطلق باشد ، كه اگر متكلمى فرضا يا حكيمى نقد عمر خود را صرف در شعبمتشتته و فنون متكثره علم كلام و حكمت كند ، و علم آيت الهى و آلت حق جوئى و حق خواهىنباشد ، خود آن علم حجاب ، بلكه حجاب اكبر شود ، و علمش علم الهى ، و حكمتش حكمت الهيهنخواهد بود. بلكه پس از بحث بسيار و قال وقيل بى شمار ، قلب را به عالم طبيعت كثرت ، اعتناء افزون شود و روح را به شاخسارشجره خبيثه ، تعلق محكم گردد.
حكيم ، وقتى الهى و عالم هنگامى ربانى و روحانى شود كه علمش الهى و ربانى باشد واگر علمى از توحيد و تجريد فرضا بحث كند ، ولى حق طلبى و خدا خواهى او را به اينبحث نكشانده باشد ، بلكه خود علم و فنون بديعه آن بلكه نفس و جلوه هاى آن او را دعوتكرده باشد ، علمش آيت و نمونه و نشانه نيست و حكمتش ‍ الهيه نيست ، بلكه نفسانيه وطبيعيه است .
پس اين كه نزد علماء مشهور است كه يك قسم از علوم است كه خودش منظور است فى نفسه ـ كه در مقابل علوم عمليه است (10) ـ در نظر قاصر درستنيايد ، بلكه جميع علوم معتبره را سمت مقدميت است ، منتهى هر يك براى چيزى و به طورىمقدمه است . پس علم توحيد و توحيد علمى مقدمه است براىحصول توحيد قلبى ، كه توحيد عملى است ، و باتعمل و تذكر و ارتياض قلبى حاصل شود.
چه بسا كسانى كه صرف عمر در توحيد علمى نموده و تمام اوقات را به مطالعه ومباحثه و تعليم و تعلم آن مصروف كردند و صبغه توحيد نيافته اند و عالم الهى و حكيمربانى نشده ، تزلزل قلبى آنها از ديگران بيشتر است ، زيرا كه علوم آنها سمت آيهبودن نداشته و با ارتياضات قلبيه سر و كار نداشته اند و گمان كرده اند با مدارسهفقط ، اين منزل طى مى شود.
اى عزيز! جميع علوم شرعيه مقدمه معرفت الله وحصول حقيقت توحيد است در قلب ـ كه آن صبغة الله است : و من احسن من اللهصبغة (11) ـ غايت امر آن كه بعضى مقدمه قريبه و بعضى بعيدهو بعضى بلاواسطه و بعضى مع الواسطه است .
علم فقه ، مقدمه عمل است و اعمال عبادى ، خود ، مقدمهحصول معارف و تحصيل توحيد و تجريد است ، اگر به آداب شرعيه قلبيه و قالبيه وظاهريه و باطنيه آن قيام شود. و نقض نتوان نمود كه از عباداتچهل ـ پنجاه ساله ما هيچ معارف و حقايقىحاصل نيامده است ، چه از علوم ما نيز هيچ كيفيت و حالىحاصل نشده (12) و ما را سر و كارى با توحيد و تجريد ، كه قرة العيناولياء ـ عليهم السلام ـ است ، نبوده و نيست . و آن شعبه از علم فقه ، كهدر سياست مدن و تدبير منزل و تعمير بلاد و تنظيم عباد است ، نيز مقدمه آناعمال است كه آنها دخالت تام تمام در حصول توحيد و معارف دارند كهتفصيل آن از حيطه اين مختصر خارج است .
و همين نحو ، علم به منجيات و مهلكات در علم اخلاق ، مقدمه (است) براى تهذيب نفوس ، كهآن مقدمه است براى حصول حقايق معارف و لياقت نفس براى جلوه توحيد و اين نزد اهلش پرواضح است و براى جاحدين نيز معلوم نخواهد شد ، گرچه مثنوى هفتاد من كاغذشود. (13)
از مطلب دور افتاديم و عنان قلم ما را به وادى ديگر كه بس عميق است كشاند. منظور ما ايناست كه مقصد قرآن و حديث تصفيه عقول و تزكيه نفوس است براىحاصل شدن مقصد اعلاى توحيد. و غالبا شراح احاديث شريفه و مفسرين قرآن كريم ايننكته را ، كه اصل اصول است ، مورد نظر قرار ندادند و سرسرى از آن گذاشته اند وجهاتى را كه مقصود از نزول قرآن و صدور احاديث به هيچ وجه نبوده ، ازقبيل جهات ادبى و فلسفى و تاريخى و امثال آن ، مورد بحث و تدقيق و فحص و تحقيققرار داده اند.
حتى علماء اخلاق هم كه تدوين اين علم كردند ، يا به طريق علمى ـ فلسفى بحث وتفتيش كردند مثل كتاب شريف طهارة الاعراق (14) محقق بزرگ ابن مسكويه (15) و كتاب شريف اخلاق ناصرى (16) تاليف حكيم متاله و فيلسوف متبحرافضل المتاخرين نصيرالملة والدين (17) ـ قدس الله نفسه الزكية ـ و بسيارى از (قسمتهاى) كتاب احياء العلوم (18) غزالى (19) ـ و اين نحو تاليف علمى رادر تصفيه اخلاق و تهذيب باطن تاثيرى بسزا نيست ، اگر نگوييم اصلا و راسا نيست ـ و يا از قبيل تاريخ الاخلاق است ـ به اصطلاح نويسنده ـ كهمشتمل بر قصص و حكايات و امثال و وقايع است ، كه صرف وقت در آن انسان را از مقصداصلى باز مى دارد.
كتاب احياء العلوم كه تمام فضلاء او را به مدح و ثنا ياد مى كنند و او را بدء وختم علم اخلاق مى پندارند (20) ، به نظر نويسنده در اصلاح اخلاق و قلع مادهفساد و تهذيب باطن كمكى نمى كند ، بلكه كثرت ابحاث اختراعيه و زيادى شعب علميه وغير علميه آن و نقلهاى بى فايده راست و دروغ آن (21) انسان را از مقصد اصلى باز مى دارد و از تهذيب و تطهير اخلاق عقب مىاندازد.
بالجمله ، به نظر قاصر ، اخلاق علمى و تاريخ و همين طور تفسير ادبى و علمى و شرحاحاديث بدين منوال از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعيد قريب نمودن است . نويسنده راعقيده آن است كه مهم در علم اخلاق و شرح احاديث مربوطه به آن يا تفسير آيات شريفهراجعه به آن ، آن است كه نويسنده آن با ابشار و تنذير و موعظت و نصيحت و تذكر دادن ويادآورى كردن ، هر يك از مقاصد خود را در نفوس جايگزين كند. و به عبارت ديگر ، كتاباخلاق ، موعظه كتبيه بايد باشد و خود معالجه كند دردها و عيبها را ، نه آن كه راه علاجنشان دهد.
ريشه هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن ، يك نفر را به مقصد نزديك نكند و يكقلب ظلمانى را نور ندهد و يك خلق فاسد را اصلاح ننمايد. كتاب اخلاق آن است كه بهمطالعه آن ، نفس قاسى نرم ، و غير مهذب مهذب ، و ظلمانى نورانى شود ، و آن ، به آناست كه عالم در ضمن راهنمايى ، راهبر و در ضمن ارائه علاج ، معالج باشد و كتاب ، خود ، دواى درد باشد نه نسخه دوانما.
طبيب روحانى بايد كلامش حكم دوا داشته باشد نه حكم نسخه . و اين كتب مذكوره نسخههستند نه دوا ، بلكه اگر جرات بود مى گفتم : نسخه بودن بعضى از آنها نيز مشكوكاست ، ولى از اين وادى صرف نظر كردن اولى است .
نويسنده ، راه نوشتن كتاب اخلاق را باز كردم كه اگر عالمى نويسنده و قادر بر تقريرو تحرير پيدا شد ، اين طرز بنويسد ، نه آن كه خود من را چنين قدرت يا قلم شكسته ام رااين توانايى يا قلب ظلمانيم را اين بينائى است . و معلوم استاشكال نمودن سهل است ، ولى حل آن كردن مشكل است . و ما از خداىمتعال توفيق مى طلبيم كه قلب سخت ما را نرمى دهد و اخلاص را نصيب فرمايد كه شايداز اين نوشته نالايق دلى به دست آيد ، انه ولىالفضل و الانعام .
مقاله اولى در نقل لفظ حديث شريف است تيمنا و تبركا
باسنادى المتصل المذكور بعضها فى كتابنا الاربعين (22) الى ثقة الاسلام الشيخ الاكبر الاقدم محمد بن يعقوب الكلينى (23) رضوان الله عليه فى جامعه الكافى (24) الشريف عن عدة من اصحابنا ، عن احمد بن محمد ، عن على بن حديد ، عن سماعةبن مهران ، قال : كنت عند ابى عبدالله عليه السلام و عنده جماعة من مواليه فجرى ذكرالعقل و الجهل ، فقال ابو عبدالله عليه السلام : اعرفواالعقل و جنده و الجهل و جنده تهتدوا. قال سماعة : فقلت : جعلت فداك لا نعرف الا ماعرفتنا ، فقال ابو عبدالله عليه السلام : ان الله خلقالعقل و هو اول خلق من الروحانيين عن يمين العرش من نورهفقال له : ادبر فادبر ، ثم قال له : اقبل فاقبل ، فقال الله تعالى : خلقتك خلقا عظيما ، و كرمتك على جميع خلقى .قال : ثم خلق الجهل من البحر الاجاج ظلمانيا ، فقال له : ادبر فادبر ، ثم قال له : اقبل فلميقبل ، فقال له : استكبرت فلعنه ، ثم جعل للعقل خمسة و سبعين جندا ، فلما راىالجهل ما اكرم الله به العقل و ما اعطاه اضمر له العداوة ، فقال الجهل : يا رب ، هذا خلق مثلى خلقته و كرمته و قويته ، و انا ضده و لاقوة لى بهفاعطنى من الجند مثل ما اعطيته . فقال : نعم ، فان عصيت بعد ذلك اخرجتك و جندك من رحمتى. قال : قد رضيت . فاعطاه خمسة و سبعين جندا ، فكان مما اعطىالعقل من الخمسة و سبعين الجند :
الخير و هو وزير العقل ، و جعل ضده الشر و هو وزيرالجهل ، و الايمان و ضده الكفر ، و التصديق و ضده الجحود ، و الرجاء و ضده القنوط ، والعدل و ضده الجور ، و الرضا و ضده السخط ، و الشكر و ضده الكفران ، و الطمع وضده الياس ، و التوكل و ضده الحرص ، و الرافة و ضدها القسوة ، و الرحمة و ضدهاالغضب ، و العلم و ضده الجهل ، و الفهم و ضده الحمق ، و العفة و ضدها التهتك ، و الزهدو ضده الرغبة ، و الرفق و ضده الخرق ، و الرهبة و ضدها الجراة ، و التواضع و ضدهالكبر ، و التؤ دة و ضدها التسرع ، و الحلم و ضده السفه ، و الصمت و ضده الهذر ، والاستسلام و ضده الاستكبار ، و التسليم و ضده الشك ، و الصبر و ضده الجزع ، والصفح و ضده الانتقام ، و الغنى و ضده الفقر ، و التذكر و ضده السهو ، و الحفظ وضده النسيان ، و التعطف و ضده القطيعة ، و القنوع و ضده الحرص ، و المواساة وضدها المنع ، و المودة و ضدها العداوة ، و الوفاء و ضده الغدر ، و الطاعة و ضدهاالمعصية ، و الخضوع و ضده التطاول ، و السلامة و ضدها البلاء ، و الحب و ضده البغض ، و الصدق و ضده الكذب ، و الحق و ضده الباطل ، و الامانة و ضدها الخيانة ، و الاخلاصو ضده الشوب ، و الشهامة و ضدها البلادة ، و الفهم و ضده الغباوة ، و المعرفة وضدها الانكار ، و المداراة و ضدها المكاشفة ، و سلامة الغيب و ضدها المماكرة ، و الكتمان وضده الافشاء ، و الصلاة و ضدها الاضاعة ، و الصوم و ضده الافطار ، و الجهاد و ضدهالنكول ، و الحج و ضده نبذ الميثاق ، و صون الحديث و ضده النميمة ، و برّ الوالدين وضده العقوق ، و الحقيقة و ضدها الرياء ، و المعروف و ضده المنكر ، و الستر و ضدهالتبرج ، و التقية و ضدها الاذاعة ، و الانصاف و ضده الحمية ، و التهيئة و ضدها البغى ، و النظافة و ضدها القذر ، و الحياء و ضدها الخلع ، و القصد و ضده العدوان ، و الراحةو ضدها التعب ، و السهولة و ضدها العصوبة ، و البركة و ضدها المحق ، و العافية وضدها البلاء ، و القوام و ضده المكاثره ، و الحكمة و ضدها الهوى ، و الوقار و ضدهالخفة ، و السعادة و ضدها الشقاوة ، و التوبه و ضدها الاصرار ، و الاستغفار و ضدهالاغترار ، و المحافظة و ضدها التهاون ، و الدعاء و ضده الاستنكاف ، و النشاط و ضدهالكسل ، و الفرح و ضده الحزن ، و الالفة و ضدها الفرقة ، و السخاء و ضدهالبخل .
و لا تجتمع هذه الخصال كلها من اجناد العقل ، الا فى نبى او وصى نبى او مؤمن امتحن اللهقلبه للايمان و اما سائر ذلك من موالينا فان احدهم لا يخلو من ان يكون فيه بعض هذهالجنود حتى يستكمل و ينقى من جنود الجهل فعند ذلك يكون فى الدرجة العليا مع الانبياء والاوصياء و انما يدرك ذلك بمعرفة العقل و جنوده و مجانبةالجهل و جنوده ، و فقنا الله و اياكم لطاعته و مرضاته .


تنبيه :
ترجمه حديث شريف ، تا آن جا كه مناسب ترجمه است كه تعديد جنود مى فرمايد ، چنيناست كه :
سماعة بن مهران گويد كه : من نزد ابو عبدالله جعفر بن محمد ـ عليه السلام ـ بودم و در نزد او جماعتى از دوستانش بودند ، ازعقل و جهل سخن جريان يافت ، حضرت صادق ـ عليه السلام ـ فرمود : عقل و لشكر او و جهل و لشكر او را بشناسيد تا هدايت شويد.
سماعه گفت ، من گفتم : فداى تو گردم ما چيزى نمى شناسيم مگر آنچه را كه تو به مابشناسانى .
آن حضرت فرمود : همانا خداى تعالى آفريدعقل را ـ و آن اول مخلوق از عالم ارواح است ـ از طرف راست عرش از نورخود ، پس به او گفت : رو برگردان ، او رو برگردانيد. پس از آن به او گفت : روىبياور ، روى آورد. فرمود خداى تعالى : آفريدم تو را آفريده بزرگى و كرامت دادم تورا بر جميع مخلوقات خود.
فرمود حضرت صادق (عليه السلام) : پس از آن خلق فرمودجهل را از درياى شور تلخ تاريك ، پس گفت به او: پشت كن ، پشت نمود. پس از آن گفتبه او: روى آور ، روى نياورد. فرمود به او: سركشى كردى پس دور نمود او را.
پس از آن ، قرار داد از براى عقل هفتاد و پنج لشكر. چونجهل ديد آنچه را كه حق به او اكرام كرد عقل را و آنچه را عطا فرمود به او ، عداوت او رادر نهاد خود گرفت .
پس جهل گفت :اى پروردگار! اين آفريده اى استمثل من ، آفريدى او را و تكريمش فرمودى و قوتش دادى و من ضد اويم و نيست براى منتوانائى به او.
به من نيز عطا كن از لشكر ، مثل آنچه به او عطا فرمودى .
فرمود : آرى . پس اگر بعد از اين گناه كردى . تو و جند تو را از رحمت خود خارج كنم .گفت : راضى شدم . پس ‍ عطا فرمود به او هفتاد و پنج لشكر.
بعد حضرت صادق (عليه السلام) شروع فرمود به شمارش جندعقل و جهل كه پس از اين به تفصيل ـ ان شاء الله ـ به بيان آنها پردازيمو ما ناچار ، برخلاف ميثاق خود كه در اول اين رساله اشارت به آن نموديم ، كه تعرضبه مطالب علميه نكنيم ، به بعض نكات علميه صدر اين حديث ـ كه جز اين طريقراهى ندارد ـ با اختصار و اجمال اشارتى مى نمائيم .

next page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation