|
|
|
|
|
|
(همان مصدر ، ص 189 ـ 188 ، باب 118 ، ح 2 ؛ الاحتجاج ، طبرسى (ره) ، ج 2 ، ص146 ، ح 184). (718) رجوع كنيد به صفحه ـ 77 76 (719) لسان العرب ، ج 6 ، ص 345.. (720) مؤمنان سهل گير و نرم خو هستند ، (مانند شتر رام) وقتى كه بسته شوند منقادمى گردند ، و اگر (بر خره اى) خوابانيده شوند مى خوابند و آرام مى گيرند. (بحارالانوار ، ج 64 ، ص 355 ، ح 58.) (721) آنگاه كه مؤمن را فريب دهى ، او چنان مى نماياند كه فريب خورده است . (722) شرح اصول الكافى ، صدرالمتالهين شيرازى (ره) ج 1 ، ص 450. (723) نگاه كنيد به : صحاح اللغة ، ج 4 ص 1594 ؛ لسان العرب ، ج 7 ، ص174 ؛ تاج العروس ج ، ص 150. (724) نه ، سوگند به پروردگارت كه ايمان نمى آورند مگر آنكه در نزاعى كهميان آنهاست تو را داور قرار هند ، و از حكمى كه تو مى دهى هيچ ناخشنود نشوند ، و بهدرستى تسليم آن گردند. (نساء/65) (725) متن اين حديث شريف چنين است : الايمان له اركان اربعة :التوكل على الله ، و تفويض الامر لى الله ، و الرضا بقضاء الله ، و التسليم الامرالله غزوجل (اصول كافى ، ج 2 ، ص 39 ، بتب خصال المؤمن ، ح 2). (726) رجوع كنيد به ص 77 ـ 76 (727) پس چون پروردگارش بر كوه تجلى كرد ، كوه را خرد كرد ، و موسى بيهوشفتاد (اعراف /143). (728) شعراء/89. (729) سفيان بن عيينه گفت : از امام ـ عليه السلام ـ معنى گفتهخداوند را كه (بجز كسى كه با قلب سليم ه پيش خداوند آيد) پرسيدم . آن حضرتفرمودند : قلب سليم ، قلبى است كه خدايش را ملاقات كند و در او جز خدا نباشد. وفرمودند كه :هر قلبى كه در آن شرك يا شك باشد ، ساقط است ، و خداوند خواسته استبا زهد در دنيا دلهاى انسانها را براى آخرت فارغ گرداند. (اصول كافى ، ، ج 2 ، ص ـ 24 13 ، باب الاخلاص ح 5). (730) گوش او خواهم بود كه با آن مى شنود ، و چشم او خواهم بود كه با آن مىبيند (اين قسمتى از ديث قرب نوافل است كه كه از پيامبر اكرم ـ صلى الله عليهو اله و سلم ـ نقل شده است). (اصول كافى ، ج 2 ص 263 ـ 262 ، باب من اذى المسلمين و احتقرهم ، ح7 ـ 8). (731) شرح منازل السائرين ، كمال الدين عبدالرزاق كاشانى ، ص 195 و 196. (732) اوصاف الاشراف محقق طوسى (ره) ، ص 59 ، باب الصبر. (733) شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است . (734) او را بنده اى يافتيم ، او كه همواره رو به درگاه ما داشت چه نيكو بنده بود. (همان/44) (735) شرح منازل السائرين ، مولى عبدالرزاق كاشانى ، ص 196 ـ 195. (736) اوصاف الاشراف ص 60 ؛ جامع السعادات ، ج 3 ، فصل فى مراتب الصبر ، ص 285 ؛ عيان الشيعة ، ج 4 ، ص 46. (737) در فصل 2 ، از همين مقصد ، در ص 412. (738) در ص 418. (739) امير المؤمنين على ـ عليه السلام ـ فرمود : رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ فرمودند : صبر ر سه قسم است: صبر در هنگام مصيبت ، صبر بر اطاعت و صبر از معصيت و گناه و پس كسى كه بر مصيبتصبر نمايد تا آن را به نيكويى تحمل كند ، خداوند براى او سيصد درجه بنويسد كهفاصله هر درجه مانند فاصله زمين تا آسمان است . كسى كه بر اطاعت صبر كند خداوندبراى او ششصد درجه بنويسد كه فاصله هر درجه از پايان زمين تا عرش مى باشد وكسى كه بر معصيت صبر كند ، خداوند براى او نهصد درجه بنويسد كه فاصله درجات آناز منتهى و حدود زمين است تا منتهاى عرش (اصول كافى 7 ج 2 ، ص 75 ، باب الصبر ، ح 15) (740) اظهار توانمندى نمودن ، نزد دشمنان نيكو است . ولى پيش دوستان غير از عجزچيزى نيكو مى باشد. (ديوان ابن فارض ، ص 68 ، قصيده نظم السلوك (مشهور به تئيه كبرى) (741) نگاه كنيد به : شرح منازل السائرين ، مولى عبدالرزاق كاشانى ، ص 198. (742) آداب الصلاة ، ص 7 فصلاول از مقاله اولى (743) اشاره است به رواياتى كه عبادت احرار و آزادگان را بر اساس محبت خداوندمى داند. جوع كنيد به : اصول كافى ، ج 2 ، كتاب الايمان و الكفر ، باب العباده ، ص 68 ، ح 5نهج البلاغه ، ص 510 ، حكم رقم 237. (744) ديوان حافظ شيرازى ، ص 200. (745) اى روح آرامش يافته ، خشنود و پسنديده به سوى پروردگارت بازگرد ، ودر زمره بندگان من داخل و ، و به بهشت من درآ. (فجر/27 ـ 30)و (746) در قرآن كريم آمده است : و جنة عرضها السموات و الارض ....(آل مران /133). (747) (بهشت) براى پرهيزكاران آماده شده است .(آل عمران /133) (748) (بهشت) براى كسانى كه ايمان آورده اند (به خدا و پيامبرانش) مهيا و آمادهشده است . (حديد/ 2). (749) نقل شده كه جوانى از اهل محبت از شبلى درباره صبر ، سؤال كرد و گفت : كدام صبر سخت تر ست ؟ آيا صبر براى خدا؟ شبلى گفت نه . گفت :صبر به خدا؟ گفت : نه . گفت : صبر بر خدا؟ گفت : نه . گفت : واى بر تو پس كدامصبر؟ گفت : صبر از خدا. پس شبلى صيحه اى زد و بيهوش بر زمين افتاد. (احياء علوم الدين ، ج 4 ، ص 80 ، فصل فى بيان دواء الصبر و ما يستعان به عليه ؛شرح منازل السائرين ، مولى عبدالرزاق كاشانى ، ص 203 ـ 202 ، بابالصبر). (750) اشاره است به اين فرمايش اميرالمؤمنين و مولى الموحدين على بن ابيطالب (ع) : انا عين الله ، انا يد الله ، و انا جنب الله ، و انا باب الله يعنى : من چشم خدا ، دست خدا ، جنب خدا و باب خدا هستم . (اصول كافى ، ج 1 ، ص 113 ، باب 23 از كتاب التوحيد ، ح 8). (751) هيچ پيامبرى مانند من ، اذيت نشد. (بحار الانوار ، ج 39 ، ص 56 ، باب 73 ، ح 15) (752) خداوندا ، گيرم كه بر عذاب تو صبر كنم ، پس چگونه بر فراق تو صبرنمايم ؟! اقبال الاعمال ، سيد بن طاووس (ره) ص 708 ، دعاىكميل (رضى الله عنه). (753) نگاه كنيد به : بحار الانوار ، ج 55 ص 42 ـ 44 ، كتاب السماء والعالم ، باب 5 ، احاديث 3 و 5 و 1 ـ 10. (754) همانا اجر صابران ، بدون حساب و بطوركامل اداء مى شود. (زمر/10). (755) متن اين حديث چنين است اذا كان يوم القيامة يقوم عنق من الناس فياتون بابالجنة يضربونه . فيقال لهم : من انتم ؟ فيقولون : نحناهل الصبر. فيقال لهم : على ما صبرتم ؟ فيقولون : كنا نصبر على طاعة الله ، و نصبرعن معاصى الله فيقول الله ـ عزوجل ـ صدقوا؛ ادخلوهم الجنة ـ و هوقول الله ـ عزوجل ـ : انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب (اصول كافى ، ج 2 ص 60 ـ 61 ، باب الطاعة و التقوى ، ح 4). (756) متن حديث علوى اين است : الصبر صبران : عند المصيبة حسنجميل ، و احسن من ذلك لصبر عند ما حرم الله ـ عزوجل ـ عليك (همان مصدر ، ج 2 ، ص 74 ، ح 11) (757) متن اين حديث چنين است : لما حضرت ابى على بن الحسين ـ عليهماالسلام ـ الوفاة ضمنى لى صدره ، وقال : يا بنى اوصيك بما اوصانى به ابى حين حضرته الوفاة و بما ذكر ان اباهاوصاه به ؛ يا بنى : اصبر على الحق و ان كان مرا (همان مصدر ، ج 2 ص 74 ، ح 13) (758) من حديث ، اين است : انى لاصبر من غلامى هذا و من اهلى على ما هو امر منالحنظل انه من بر نال بصبره درجة الصائم القائم و درجة الشهيد الذى قد ضرببسيفه قدام محمد صلى الله عليه و آله و سلم (759) صبور پيروزى را از دست نمى دهند اگر چه زمان در اين كاربطول انجامد. نج البلاغه ، ص 499 ، حكم ، رقم 153) (760) كسى كه صبر پيروزى نكند ، بى تابى و جزع هلاكش سازد. (نهج البلاغة ، ص 502 ، حكم ، رقم 18). (761) نگاه كنيد به : وسائل الشيعة ج 15 ، ص 261 ، باب استحباب الصبر فى جيمعالامور. (762) اشاره است به آنچه در روايات سؤال قبر از كافر وارد شده است (763) امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود : پيامبر خدا ـ صلىالله عليه و آله و سلم ـ فرمودند : بر شما باد فو نمودن زيرا كه عفو چيزى بربنده نمى افزايد مگر عزت پس همديگر را عفو كنيد تا خدا به شما عزت دهد ، و عزيزتانگرداند. (اصول كافى ، ج 2 ، ص 88 ، باب العفو ، ح 5) (764) متن حديث اين است : الندامة على العفوافضل و ايسر من الندامة عيل العقوبة همان مصدر ، ج 2 ، ص 88 ، ج 6) (765) متن فرمايش على ـ عليه السلام ـ اين است : اذا قدرت علىعدوك فاجعل العفو شكرا للقدرة ليه (نهج البلاغه ، ص 470 ، حكم ، رقم 11). (766) سزاوارترين مردم به عفو و بخشش تواناترين آنهاست بر كيفر كردن . نهج البلاغه ص 478 ، حكم ، رقم 52) (767) امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود : پيامبر خدا ـ صلىالله عليه و آله و سلم ـ در خطبه اى فرمودند : يا به شما خبر ندهم به بهترينمخلوق در دنيا و آخرت (كه آن عفو و گذشت از كى است كه به تو ظلم كرده ، و پيوستنبه كسى است كه از تو بريده و قطع رابطه نموده است ، و نيكويى نموده ، و بخششكردن به كسى است كه تو را محروم كرده است .(اصول كافى ، ج 2 ، ص 87 ، باب العفو ، ح 1). (768) اميرالمؤمنين على ـ عليه السلام ـ در وصيتش به محمد بن حنفيهفرمودند نبايد برادر تو در قطع حم تو ، قويتر از تو باشد در صله و ارتباط با او ، ونبايد بر بدى كردن نسبت به تو ، تواناتر از تو باشد در احسان و نيكى به وى . (منلايحضره الفقيه ، ج 4 ص ـ 280 279 ، ح 10) (769) نگاه كنيد به اصول : كافى ، ج 2 ، ص 87 ، باب العفو. و ص 89 ، بابكظم الغيظ. وسائل الشيعة ، ج 1 ، ابواب ـ 115 12 از ابواب احكام الغشرة . (770) پيامبر خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ فرمودند : از محبوب ترينراهها به سوى خدا ، دو جرعه است : رعه خشمى كه با حلم و بردبارى آن را از بين ببرى ، و جرعه مصيبتى كه با شكيبايى آن را تحمل كنى و از خشمى كه با حلم و بردبارى آنرا از بين ببرى ، و جرعه مصيبتى كه با شكيبايى آن راتحمل كنى و از بين ببرى . (اصول كافى ، ج 2 ، ص 90 باب كظم الغيظ ، ح 9) (771) متن حديث ، اين است : من كظم غيظا و هو يقدر على امضائه ، حشا الله قلبه امناو ايمانا يوم لقيامة (اصول كافى ، ج 2 ، ص 90باب كظم الغيظ ، ح 7). (772) از سخنان پيامبر خدا ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ است كه :كسى كه خشمش را فرو نشاند ، خدا اداشش مى دهد. و كسى كه بر مصيبتى شكيبايى كند ، خدا به او عوض مى دهد. (من لا يحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 272 ، ح 828). (773) اميرالمؤمنين على ـ عليه السلام ـ از پيامبر ـ صلىالله عليه و آله و سلم ـ نقل كرده اند كه آن جناب ه وى فرمودند : اى على : تو رابه سفارشى وصيت مى كنم ، پس آن را حفظ كن و بياد داشته باش . كه در اين صورتهمواره به همراه خير و خوبى خواهى بود. اى على : كسى كه خشمش را فرو نشاند درحالى كه قدرت بر اجرا و اعمال آن دارد ، خداوند پاداش او را به امن و ايمانى مى دهد كهوى طعم آن را مى چشد. (من لا يحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 254 ، ، ح 821).
|
|
|
|
|
|
|
|