بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد 1, آیت الله ناصر مکارم شیرازى ( )
 
 

بخش های کتاب

     001 - اخلاق در قرآن
     002 - اخلاق در قرآن
     003 - اخلاق در قرآن
     004 - اخلاق در قرآن
     005 - اخلاق در قرآن
     006 - اخلاق در قرآن
     007 - اخلاق در قرآن
     008 - اخلاق در قرآن
     009 - اخلاق در قرآن
     010 - اخلاق در قرآن
     011 - اخلاق در قرآن
     012 - اخلاق در قرآن
     013 - اخلاق در قرآن
     014 - اخلاق در قرآن
     015 - اخلاق در قرآن
     016 - اخلاق در قرآن
     017 - اخلاق در قرآن
     018 - اخلاق در قرآن
     019 - اخلاق در قرآن
     020 - اخلاق در قرآن
     021 - اخلاق در قرآن
     022 - اخلاق در قرآن
     023 - اخلاق در قرآن
     024 - اخلاق در قرآن
     025 - اخلاق در قرآن
     026 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 

كميل مى گويد عرض كردم: «فَاِذا فَعَلَ ذلِكَ فَاِنَّهُ مِنَ الْمُستَغْفِرينَ; هنگامى اين كار را انجام دهد در زمره توبه كنندگان است؟»

«قالَ: لا; امام فرمود: نه»

كميل مى گويد گفتم: «فَكَيْفَ ذاكَ; پس توبه حقيقى چگونه است؟»


1. نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 417.

2. اين كلمه همان كلمه فارسى بس مى باشد.

[232]

امام فرمود: «لاَِنَّكَ لَمْ تَبْلُغْ اِلَى الاَْصْلِ بَعْدَهُ; اين به خاطر آن است كه تو هنوز به اساس و ريشه توبه نرسيده اى!»

كميل عرض مى كند: «فَاَصْلُ الاِْسْتِغْفارِ ما هُوَ؟; پس اصل استغفار، چيست؟»

امام فرمود: «اَلرُّجُوعُ اِلَى التَّوبَةِ مِنَ الذَّنْبِ الَّذى اِسْتَغْفَرْتَ مِنْهُ وَ هِىَ اَوَّلَ دَرَجَةِ الْعابِدِيْنَ; بازگشت به توبه از گناهى كه استغفار از آن كردى، و اين نخستين درجه عابدان است.»

سپس امام افزود: «وَ تَرْكَ الذَّنْبِ وَ الاِْسْتِغْفارُ اِسْمٌ واقِعٌ لِمَعان سِتُّ; ترك گناه و استغفار اسمى است كه شش معنى و مرحله دارد:

سپس همان مراحل ششگانه اى را كه در كلمات قصار نهج البلاغه آمده بود، با كمى تفاوت بيان فرمود.(1)

ممكن است گفته شود: اگر توبه اين است كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) در اين حديث بيان فرموده، كمتر توبه كارى مى توان پيدا كرد.

ولى بايد توجّه داشت كه بعضى از شرايط شش گانه بالا شرط توبه كامل است، مانند شرط پنجم و ششم، امّا چهار شرط ديگر، جزء شرايط واجب و لازم است. و به تعبير بعضى از محققّان، قسمت اوّل و دوم از اركان توبه است،و قسمت سوم و چهارم از شرايط لازم، و قسمت پنجم و ششم از شرايط كمال است.(2)

در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «اَمَّا عَلامَةُ التّائِبِ فَاَرْبَعَةٌ: النَّصيحَةُ لِلّهِ فى عَمَلِهِ، وَ تَركُ الْباطِلِ، وَلُزُومِ الْحَقِّ، وَ الْحِرصُ عَلَى الْخَيْرِ; علامت انسان توبه كار چهار چيز است: نخست خير خواهى براى (آيين و بندگان) خدا، و ترك باطل و ملازمت حق و تلاش فراوان براى انجام كار خير.»(3)

اين نكته نيز قابل توجّه است كه اگر گناه او عملى بوده كه سبب گمراهى ديگران شده مانند تبليغات سوء; بدعتگذارى در دين خدا، خواه از طريق بيان و سخن باشد يا از طريق كتابت و نوشته ها اصلاح و جبران آن در صورتى حاصل مى شود كه تمام افرادى را كه به


1. بحار، جلد 6،صفحه 27.

2. گفتار معنوى از مرحوم شهيد آيت اللّه مطهرى، صفحه 139.

3. تحف العقول، صفحه 32.

[233]

خاطر عمل او به انحراف كشيده شده اند تا آنجا كه در توان و قدرت دارد باز گرداند، در غير اين صورت توبه او پذيرفته نيست.

و از اين جا روشن مى شود كه تحريف كنندگان آيات الهى و بدعتگذاران و تمام كسانى كه مايه گمراهى مردم مى شوند، تا چه حد توبه آنها سخت و سنگين است.

اين صحيح نيست كه يك نفر در ملأ عام يا از طريق مطبوعات و وسائل ارتباط جمعى و نوشتن كتابها و مقالات مردم را به گمراهى بكشاند، و بعد در خانه خلوت بنشنيد و از پيشگاه خدا تقاضاى عفو نمايد، به يقين چنين توبه اى هرگز مقبول نيست!

همچنين كسانى كه در حضور جمعيّت و ملأ عام، افرادى را به دروغگويى و بى عفّتى و امثال اين امور متّهم مى سازند،و بعد خصوصى نزد طرف مى آيند و حليّت مى طلبند، يا در غياب آنها در خانه خلوت توبه مى كنند، بى شك توبه آنها نيز قبول نيست، مگر اين كه طرف آنها را ببخشد، يا در ملأ عام سخنان خود را باز پس بگيرند.

به همين دليل، در روايات متعدّدى مى خوانيم افرادى كه تهمت به مردم مى زنند، و نسبتهاى ناروا به اشخاص مى دهند، بعد از اجراى حدّ شرعى، در صورتى توبه آنها قبول مى شود كه سخنان خود را باز پس گرفته، و خود را تكذيب كند.

در حديث معتبرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه از حضرتش سؤال كردند: آيا كسى كه حدّ الهى بر او جارى شد اگر توبه كند شهادتش مقبول است؟ فرمود: «اِذا تابَ وَ تَوبَتُهُ اَنْ يَرْجعَ مِمّا قالَ وَ يُكَذِّبَ نَفْسَهُ عِنْدَ الاِْمامِ وَ عِنْدَ الْمُسْلِمينَ، فَاِذا فَعَلَ فَاِنَّ عَلَى الاِْمامِ اَنْ يَقْبَلَ شَهادَتَهُ بَعْدَ ذَلِكَ; (آرى) هنگامى كه توبه كند و توبه اش به اين است كه از آنچه گفته باز گردد، و نزد امام و نزد مسلمين حاضر شود و سخنان خود را تكذيب كند، هنگامى كه چنين كند بر امام لازم است كه شهادت او را بپذيرد (و توبه اش قبول است)»(1)

در حديث ديگرى مى خوانيم: «اَوْحَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اِلى نَبِىٍّ مِنْ الاَْنبِياءِ قُلْ لِفُلانِ وَعِزَّتِى لَوْ دَعَوْتَنى حَتّى تَنْقَطِعَ اَوْصالُكَ، ما اَسْتَجِيبُ لَكَ، حَتّى تَرُدَّ مَنْ ماتَ اِلى مادَعَوْتَهُ اِلَيْهِ فَيَرْجِعَ عَنْهُ; خداوند به يكى از پيامبران وحى فرستاد كه به فلان شخص بگو


1. وسائل الشّيعه، جلد18، صفحه 283 (حديث يك، باب 37، از ابواب شهادات).

[234]

به عزّتم سوگند اگر آن قدر مرا بخوانى كه بندهاى تو از هم جدا شود، دعوت دعاى تو را اجابت نمى كنم ( و توبه ات را نمى پذيرم)، تا كسانى را كه به خاطر دعوت تو منحرف شده اند واز دنيا رفته اند زنده كنى و از راه خطا باز گردند!»(1)

اين حديث بخوبى نشان مى دهد كه مسأله اصلاح و جبران تا چه حد گسترده است و بدون آن توبه بيشتر جنبه صورى يا مقطعى خواهد داشت.

آخرين سخنى كه در اين جا لازم به ذكر است اين است كه كسانى كه در برابر انبوه گناهان تنها به ذكر استغفار قناعت مى كنند، بى آن كه اركان و شرايط آن را تحصيل نمايند گويى خود را به سخريّه مى كشند و يا توبه و استغفار را استهزا مى نمايند.

به همين دليل، در روايتى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «اَلتّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لاذَنْبَ لَهُ، وَ الْمُقيمُ عَلَى الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ كَالْمُسْتَهْزِءُ; كسى كه از گناه خويش توبه (كامل و جامع الشّرايط) كند، مانند كسى است كه گناهى از او سر نزده، امّا كسى كه گناه را ادامه مى دهد در حالى كه از آن استغفار مى كند، مانند كسى است كه استهزاء مى نمايد.(2)

 

5 ـ قبولى توبه عقلى است يا نقلى؟

همه علماى اسلام اتّفاق نظر دارند كه توبه اگر جامع الشّرايط باشد در پيشگاه خداوند مقبول است. و آيات و روايات نيز بوضوح بر اين مطلب دلالت مى كند، ولى در اين كه آيا قبول توبه عقلى يا عقلايى يا نقلى است، بحثهايى وجود دارد.

جمعى معتقدند: سقوط عقاب و مجازات الهى بعد از توبه، جنبه تفضّل دارد; اگر خداوند اراده كند بعد از توبه گناه بنده اش را نبخشد كاملاً ممكن است همان گونه كه در ميان مردم نيز معمول است كه اگر كسى در حقّ ديگرى ظلم كند، سپس عذر خواهى نمايد، مى تواند او را ببخشد يا نبخشد.

در حالى كه جمعى ديگر سقوط عقاب را به وسيله توبه واجب و لازم دانسته اند، حتّى عدم پذيرش او را بعد از عذر خواهى مجرم، زشت و ناپسند مى دانند، و اين كار مسلّماً بر


1. بحار، جلد 69، صفحه 219.

2. اصول كافى،جلد 2 (باب التّوبه، حديث 10) صفحه 435.

[235]

خداوند روا نيست.

ممكن است در اين جا نظر سومى را پذيرفت،و آن اين كه لزوم قبول توبه، امر عقلايى است، يعنى اگر چه عقل، پذيرش توبه و عذر خواهى را واجب و لازم نمى شمرد ولى بناى عقلاى جهان بر اين است كه اگر كسى كار خلافى انجام داد، و بعد در مقام عذر خواهى برآمد، و تمام آثار سوء عمل خود را جبران نمود، به گونه اى كه گويى هيچ چيز از ميان نرفته است، اگر حيثيت كسى از دست رفته بود، اعاده حيثيت نمود، و اگر حقوقى پايمال شده بود، حق را بطور كامل جبران كرد، و اگر طرف قلباً ناراحت شده بود، ناراحتى او را از طرق مختلفى از ميان برد; در چنين شرايطى، بناى تمام عقلاى جهان بر اين است كه عذر و توبه را مى پذيرند، و اگر كسى نپذيرد، او را كينه توز و خارج از موازين انسانيّت و اخلاق مى شمرند.

بى شك خداوند قادر متعال و بى نياز از هر كس و هر چيز، سزاوارتر است كه در اين گونه موارد، توبه و عذر خواهى توبه كاران را بپذيرد و از مجازات آنها صرف نظر كند.

بلكه ممكن است پا را از اين فراتر گذاشت، و وجوب قبول توبه را عقلى شمرد و آن را متّكى بر «قاعده قبح نقض غرض» دانست.

توضيح اين كه: مى دانيم خداوند از عبادات و اطاعت بندگان بى نياز است و تكاليف الهى الطاف او براى تكامل و تربيت بندگان است; نماز و روزه و ساير عبادات، روح و جان ما را پرورش مى دهد و روز به روز به خدا نزديكتر مى سازد; ساير واجبات و محرّمات هر كدام به نحوى در تكامل ما تأثير دارد.

در باره حج مى خوانيم: «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ»; مردم مأمور به زيارت خانه خدا هستند تا از منافع مادّى و معنوى آن بهره مند شوند»(1)

در آيات ديگر قرآن، نماز، سبب نهى از فحشاء و منكر(2) و روزه سبب تقوا(3) و زكات مايه پاكى فرد و جامعه از رذائل اخلاقى و انحرافات شمرده شده است.(4)

در روايات اسلامى نيز ايمان مايه پاكى از شرك، و نماز سبب پيراستن انسان از كبر ...


1. سوره حجّ، آيه 28.

2. سوره عنكبوت، آيه 45.

3. سوره بقره، آيه 183.

4. سوره توبه، آيه 103.

[236]

و حج مايه وحدت مسلمين، و جهاد سبب عزّت اسلام، و .... شمرده شده است.(1)

به اين ترتيب، همه تكاليف الهى اسباب سعادت انسان و حلقه هاى تكامل او محسوب مى شوند، همان سعادت و تكاملى كه هدف اصلى آفرينش انسان و رسيدن به مقام عبوديّت و قرب به خداست (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنـْسَ اِلاّ لِيَعْبُدُونَ)(2)

بى شك وجوب توبه و قبول آن يكى از اين حلقه هاى تكامل است چرا كه انسان به هرحال معصوم نيست و خطاهايى از اوسر مى زند، اگر راه بازگشت را به روى او نگشايند، به يقين ازتكامل بازمى ماند ولى اگر به او اعلام شود كه اگر خطايى از تو سرزد به سوى خدا باز گرد، و تمام آنچه را درگذشته ضايع كردى جبران نما، خداوند توبه تو را مى پذيرد; چنين كسى به سعادت و تكامل نزديكتر، و از انحراف و خطا دورتر خواهد بود.

نتيجه اين كه: عدم پذيرش توبه، سبب نقض غرض مى شود، چون هدف از تكاليف و طاعات، تربيت و تكامل انسان بوده، و عدم پذيرش توبه به اين كار ضربه مى زند، و خداوند حكيم هرگز نقض غرض نمى نمايد.كوتاه سخن اين كه: توبه داراى فلسفه اى است كه با تكامل انسان ارتباط نزديك دارد; اگر درهاى توبه بسته شود، انگيزه تكامل از بين مى رود; بلكه انسان به عقب بر مى گردد، چرا كه تصوّر مى كند راه نجاتى براى او نيست و در اين صورت چه دليلى دارد كه گناهان ديگر را ترك كند; و درست به همين دليل، تمام مربيان بشرى خواه آنها كه پايبند به اديان الهى هستند و آنها كه پايبند نيستند، راه توبه و بازگشت را به روى افراد مورد تربيت باز مى گذارند تا شعله انگيزه اصلاح و جبران و حركت به سوى كمال در آنها خاموش نگردد.

و به اين ترتيب، قبول توبه توأم با شرايط نه تنها به حكم آيات و روايات، ثابت و مسلّم است بلكه به حكم عقلا و عقل، نيز امرى ثابت و غير قابل انكار مى باشد.

 

 

6 ـ تبعيض در توبه


1. نهج البلاغه، كلمات قصار، اقتباس از جمله 252.

2. سوره ذاريات، آيه 56.

[237]

آيا ممكن است انسان از بعضى از گناهان توبه كند در حالى كه مرتكب گناهان ديگرى مى شود; مثلاً، شخصى است كه هم مرتكب نوشيدن شراب و هم غيبت مردم مى شود، تصميم گرفته است، نوشيدن شراب را براى هميشه ترك كند در حالى كه در مورد غيبت چنين تصميمى را نگرفته است.

گاه گفته مى شود كه توبه بايد جنبه عمومى و همگانى داشته باشد و از تمام گناهان توبه كند، زيرا همه آنها بازگشت به مخالفت با پروردگار مى كند، و شكستن حريم مولاى حقيقى; كسى كه از اين كار پشيمان باشد، بايد هر گناهى را ترك كند نه اين كه از گناهى توبه كند و گناهى ديگر را مرتكب شود و بر آن اصرار ورزد.

ولى حق آن است كه تبعيض در توبه مانعى ندارد (بعضى از بزرگان علم اخلاق مانند مرحوم «نراقى» در «معراج السّعاده» نيز به اين معنى تصريح كرده است و از قول پدرش نيز آن را نقل نموده).

زيرا ممكن است انسان از گناهى بيشتر بترسد و از عواقب شوم آن آگاهتر باشد، يا در پيشگاه خداوند قبيحتر و مجازاتش شديدتر باشد; و به همين جهت، از آن گناه توبه كند در حالى كه مرتكب گناهان ديگرى كه قبحش كمتر يا مجازاتش خفيفتر يا آگاهى او نسبت به مفاسد و زيانهايش كمتر است مى شود.

توبه اكثر توبه كنندگان نيز همين گونه است، غالباً از گناهان خاصّى توبه مى كنند، در حالى كه ممكن است گناه ديگرى را انجام دهند و هرگز شنيده نشده كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)يا امامى از امامان(عليهم السلام) يا عالمى از علماى اسلام اين گونه توبه ها را بى اعتبار بشمرد، و تأكيد كند كه بايد توبه از همه گناهان باشد.

در آيات متعدّدى از قرآن مجيد نيز اشارات روشنى به اين معنى يعنى تبعيض در توبه ديده مى شود.

مثلاً، در مورد ربا خواران مى خوانيم كه مى فرمايد: «وَ اِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُئُوسُ اَمْوالِكُمْ; اگر توبه كنيد (توبه شما پذيرفته مى شود و) سرمايه هاى شما از آن شماست.    (سوره بقره، آيه 279)

و در مورد افرادى كه بعد از ايمان مرتد شوند، مى فرمايد: «اُولئِكَ جَزائُهُمْ اَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَ الْمَلائِكةِ وَ النّاسِ اَجْمَعيْنَ ... اِلاّ الَّذينَ تابُوْا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ اَصْلَحُوْا فَاِنَّ اللّهَ

[238]

غَفُورٌ رَحيمٌ; كيفر آنها اين است كه لعن خداوند و فرشتگان و مردم، همگى بر آنها است... مگر كسانى كه پس از آن توبه كنند، و اصلاح نمايند، خداوند آمرزنده و بخشنده است.»   (سوره آل عمران، آيات 87 و 89).

و در مورد محاربين و كسانى كه باعث تباهى جامعه مى شوند بعد از ذكر مجازات شديد آنها مى فرمايد: «اِلاَّ الَّذينَ تابُوْا مِنْ قَبْلِ اَنْ تَقْدِرُوْا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوْا اَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ; مگر كسانى كه پيش از دست يافتن شما به آنان توبه كنند، پس بدانيد (خدا توبه آنها را مى پذيرد) خداوند آمرزنده و مهربان است.»   (سوره مائده، آيه 34).

و در مورد كسانى كه مرتكب عمل شنيع منافى عفت مى شوند، بعد از ذكر مجازات آنها، مى فرمايد: «فَاِنْ تابا وَ اَصْلَحا فَاَعْرِضُوْا عَنْهُما اِنَّ اللّهَ كانَ تَوَّاباً رَحيماً; و اگر توبه كنند و اصلاح نمايند، از آنها در گذريد، زيرا خداوند توبه پذير و مهربان است.»   (سوره نساء، آيه 16).

و در جاى ديگر بعد از اشاره به گناهانى همچون شرك، قتل نفس و زنا، و بيان مجازات سنگين آنها، مى فرمايد: «اِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَاُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات; مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند كه خداوند گناهان آنان را مبدّل به حسنات مى كند.»    (سوره فرقان، آيه 70)

گرچه قسمتى از اين آيات درباره مجازاتهاى دنيوى و بخشودگى آنها به وسيله توبه است، ولى پيداست كه از اين نظر تفاوتى وجود ندارد; اگر توبه در مجازاتهاى دنيوى قبول شود، به يقين در مورد مجازاتهاى اخروى نيز پذيرفته خواهد شد.

كوتاه سخن اين كه: جدا سازى گناهان در توبه به خاطر جهات مختلف (تفاوت ميزان آگاهيها، تفاوت انگيزه ها و تفاوت قبح و زشتى گناهان) مانعى ندارد، ولى بى شك توبه كامل توبه اى است كه از همه گناهان صورت گيرد و تبعيضى در آن وجود نداشته باشد.

 

7ـ دوام توبه

توبه بايد پابرجا و دائم بوده باشد;از يك سو، هرزمان خطايى از انسان بر اثر وسوسه هاى «نفس اماره» سربزند، بايد بلافاصله به سراغ توبه رود، و در مرحله «نفس لوامه» در آيد تا زمانى كه به مرحله «نفس مطمئنه» رسد و ريشه هاى وسوسه ها از

[239]

بيخ كنده شود.

واز سوى ديگر، از هر گناهى توبه مى كند بايد كمال مراقبت را به خرج دهد كه آن توبه را نشكند و بر تعهّد خود در پيشگاه خدا نسبت به ترك آينده باقى بماند. و به تعبير ديگر، اگر بعد از توبه از گناه هنوز انگيزه هاى آن در اعماق دل و جان او باقى مانده بايد با آن به مبارزه برخيزد و جهاد با نفس را جزء برنامه خويش قرار دهد و به اين ترتيب هم در صفّ تائبان باشد و هم در صفّ مجاهدان.

بعضى از علماى اخلاق بحث بى نتيجه يا كم نتيجه اى را در اينجا دنبال كرده اند كه آيا مقام توبه كارِ جهاد كننده در برابر ريشه هاى گناه افضل است يا توبه كارى كه ريشه هاى گناه را از سرزمين قلب خويش بر انداخته است.(1)

اين مهم نيست كه كداميك ازآن دوافضلند، مهم آن است كه توبه كننده چه دستوراتى را بايد به كار بندد كه به گناه گذشته بازگشت نكند; براى اين امر رعايت امورى لازم است:

1 ـ جدا شدن از محيط گناه و عدم شركت در مجالس معصيت، چرا كه توبه كار در آغاز امر آسيب پذير است و مانند بيمارى است كه تازه از بستر برخاسته، و اگر با پاى خود به مناطق آلوده به ميكربهاى بيمارى زا رود، احتمال آلودگى مجدّد او به بيمارى فراوان است; همچون معتادى است كه ترك اعتياد به مواد مخدّر نموده ولى هرگاه به مناطق آلوده برگردد، بسرعت آلوده مى شود.

2 ـ بايد در دوستان و معاشران خود تجديد نظر كند; هرگاه در گذشته كسانى بوده اند كه او را تشويق به گناه مى كردند، از آنها شديداً فاصله گيرد.

3 ـ هر زمان وسوسه ها و انگيزه هاى آن گناه در او پيدا مى شود، به ذكر خدا روى آورد، چرا كه: «ذكر خدا مايه آرامش دلها است; اَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»   (سوره رعد، آيه 28).

4 ـ همواره درباره آثار زيانبار گناهى كه آن را ترك گفته بينديشد و آن آثار را نصب العين خود قرار دهد، مبادا بر اثر غفلت از آن و فراموش كردن اثرات مرگبار آن


1. محجّة البيضاء، جلد7، صفحه 75.

[240]

گناه، بار ديگر انگيزه ها در او رشد كند، و وسوسه ها از هر سو به قلب او هجوم آورد.

5 ـ در داستانهاى پيشينيان و كسانى كه بر اثر گناهان مختلف گرفتار مصائب دردناكى شدند، بينديشد، و سرگذشت آنها را از نظر بگذراند، حتّى در حالات انبياء و پيامبران معصومى كه گاه گرفتار لغزش ترك اولى شدند،مطالعه كند; مثلاً، ببيند كه چه امرى سبب شد آدم با آن مقام والايش از بهشت رانده شود، يا حضرت يونس مورد خشم قرار گيرد، و به زندان شكم ماهى فرستاده شود يا بر اثر چه عواملى يعقوب، پيامبر بزرگ خدا، به درد جا نفرساى فراق فرزند سالها گرفتار آيد.

مطالعه اين امور بى شك وسوسه هاى گناه را كم مى كند، و به توبه دواموثبات مى بخشد.

6 ـ به عقوبتها و مجازاتهايى كه بر يكايك از گناهان وعده داده شده بينديشد، و اين احتمال را از نظر دور ندارد كه تكرار گناه بعد از توبه ممكن است مجازات شديدترى داشته باشد.

و نيز به الطاف و عنايات الهيّه كه در انتظار توبه كاران است و شامل حال او شده است توجّه كند و دائماً به خود تلقين نمايد بكوش، اين عنايات و الطاف را حفظ كن، و اين مقام والايى كه خداوند نصيب تو كرده است به آسانى از دست مده!

7 ـ بايد وقت شبانه روزى خود را با برنامه هاى صحيح پركند، برنامه تلاش براى زندگى آبرومند، برنامه عبادت و بندگى خدا و برنامه سرگرمى هاى سالم; زيرا بى كارى و خالى ماندن اوقات از برنامه، بلاى عظيمى است كه زمينه را براى وسوسه هاى بازگشت به گناه فراهم مى سازد.

از دانشمندى پرسيدند كه تفسير حديث اَلْتّائِبُ حَبيبُ اللّهِ (توبه كننده دوست خداست) چيست؟(1) گفت: منظور كسى است كه مصداق اين آيه شريفه باشد: «اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السّاجِدُونَ الاْمِرُوْنَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ; (مؤمنان) توبه كنندگان، عبادتكاران، حمد خدا گويان، سياحت كنندگان (كه پيوسته در ميان كانونهاى اطاعت خدا رفت و آمد دارند) ركوع


1. محجّة البيضاء، جلد7، صحفه 187.

[241]

كنندگان، ساجدان، آمران به معروف، نهى كنندگان از منكر و حافظان حدود الهى (هستند) و بشارت ده (اين چنين) مؤمنان را!»(1)

 

8 ـ مراتب توبه

علماى اخلاق براى توبه و توبه كاران درجات و مراتب مختلفى ذكر كرده اند.

از يك نظر توبه كاران را مى توان به چهار گروه تقسيم كرد:

گروه اوّل كسانى هستند كه از گناهان خويش توبه مى كنند ولى بعد از مدّتى توبه را مى شكنند و به گناه باز مى گردند بى آن كه تأسّف و ندامتى از كار خويش داشته باشند، اينها در واقع در مرحله نفس امّاره قرار دارند و عاقبت و سرانجام آنها كاملاً مبهم و پر مخاطره است، چرا كه ممكن است يكى از مراحل توبه و بازگشت به سوى خدا مقارن با پايان عمر آنها باشد و به اصطلاح عاقبت آنها به خير شود، ولى اى بسا پايان عمر آنها با يكى از زمانهاى توبه شكنى همراه گردد، و پايانى اسف انگيز و عاقبتى دردناك داشته باشند، و به اصطلاح «عاقبت به شرّ» از دنيا بروند.

گروه دوم كسانى هستند كه از گناهان خود توبه مى كنند، و راه طاعت و بندگى حق را ادامه مى دهند، ولى گاه شهوات در مورد بعضى از گناهان بر آنها غالب مى شود و توبه را مى شكنند چون هنوز توان كافى در برابر شهوات پيدا نكرده اند; ولى با اين حال، از توبه شكنى نادم و پشيمانند و پيوسته به خود مى گويند اى كاش چنين گناهى را نكرده بوديم، و انشاء اللّه بزودى توبه خواهيم كرد.

اين گونه افراد هم در واقع در مرحله نفس امّاره اند ولى اميد نجاتشان زيادتر است.

گروه سوم توبه كارانى هستند كه بعد از توبه از گناهان بزرگ پرهيز مى كنند، و نسبت به اصول طاعات پايبندند،ولى گاه گرفتار بعضى از گناهان مى شوند،بى آن كه بطور عمد قصد توبه شكنى داشته باشند، امّا بلافاصله پشيمان شده و به سرزنش نفس خويشتن مى پردازند و عزم خويش را بر توبه جزم مى كنند، وسعى دارند از اسباب گناه فاصله بگيرند.


1. سوره توبه، آيه 112.

[242]

اين گروه در مرحله عالى از نفس لوّامه قرار دارند و به سوى نفس مطمئنّه نزديك مى شوند و اميد نجات براى آنها بسيار زياد است.

گروه چهارم توبه كارانى هستند كه بعد از توبه با اراده اى محكم و آهنين راه اطاعت و بندگى خدا را پيش مى گيرند و پا برجا مى مانند.

درست است كه معصوم نيستند و گاه فكر گناه و لغزشها ممكن است در آنها پيدا شود ولى از آلودگى به گناه در عمل پرهيز دارند، چرا كه نيروى عقل و ايمان در آنها به قدرى زياد است كه بر هواى نفس چيره شده و آن را مهار زده است.

اين گروه صاحبان نفس مطمئنّه اند كه در سوره فجر، آيه 27 تا 30، مخاطب به خطاب والا و پر افتخارى هستند كه: «يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعى اِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً; تو اى روح آرام يافته! به سوى پروردگارت باز گرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است.»

سپس لباس افتخار: «فَادْخُلى فى عِبادى وَ ادْخُلى جَنَّتى; سپس در سلك بندگانم درآى و در بهشتم داخل شو.» در بر مى كنند.

از سوى ديگر، توبه نيز مراتب و مراحل دارد.

مرحله اوّل: توبه از كفر به ايمان.

مرحله دوم: توبه از ايمان تقليدى يا ايمان سست به ايمان تحقيقى و محكم.

مرحله سوم: توبه از گناهان كبيره و خطرناك.

مرحله چهارم: توبه از گناهان صغيره.

مرحله پنجم: توبه از فكر گناه هر چند آلوده به گناه نشود.

هر گروهى از بندگان خدا توبه اى دارند، توبه انبياء از اضطرابات درونى (و لحظه اى عدم توجّه در درون به خدا) است.

و توبه برگزيدگان از نفسى است كه به غير ياد او مى كشند.(1)

و توبه اولياء اللّه از امور نامناسبى است كه به فكر آنها مى گذرد.


1. مرحوم علاّمه مجلسى تنفّس را در اينجا به همين معنى كه ذكر شد تفسير كرده ولى در بعضى از منابع لغت آمده است كه تنفّس گاه به معنى سخنهاى طولانى گفتن مى آيد.

[243]

و توبه خواص از اشتغال به غير خداست.

و توبه عوام از گناهان است و هر كدام از آنها داراى نوعى معرفت و آگاهى در آغاز و انجام توبه است.(1)

 

9 ـ آثار و بركات توبه

توبه هرگاه حقيقى و واقعى باشد، و از اعماق جان برخيزد و جامع شرايط باشد، به يقين مقبول درگاه خدا مى شود، و آثار و بركاتش نمايان مى گردد.

شخص توبه كار پيوسته در فكر جبران گذشته است، و از آنچه از نافرمانى ها و عصيان از او سر زده نادم و پشيمان است.

توبه كاران واقعى، خود را از مجالس گناه دور مى دارند واز عواملى كه گناه را وسوسه و تداعى مى كند، بر حذر مى باشند .

توبه كاران خود را در پيشگاه خدا شرمنده مى بينند، و همواره درصدد كسب رضاى او هستند.

با اين علائمى كه گفته شد توبه كنندگان حقيقى را از تظاهركنندگان به توبه بخوبى مى توان شناخت.

بعضى از مفسّران در تفسير آيه شريفه «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا اِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً; اى كسانى كه ايمان آورده ايد به سوى خدا توبه كنيد، توبه خالص»    (سوره تحريم، آيه 8) در توضيح معنى «نصوح» چنين گفته اند: مراد از توبه نصوح، توبه اى است كه مردم را نصيحت مى كند كه مانند آن را به جا بياورند، چرا كه آثار آن در توبه كار ظاهر شده، يا شخص توبه كار را نصيحت مى كند كه گناهان را ريشه كن كند، و هرگز به سوى آن باز نگردد. و بعضى آن را به توبه خالص تفسير كرده، در حالى كه بعضى ديگر نصوح را از مادّه نصاحت به معنى دو زندگى گرفته اند، چرا كه رشته هاى دين و ايمان را كه گناه پاره كرده بود، بار ديگر به هم مى دوزد يا توبه كار را كه از اولياء اللّه جدا ساخته بود، به جمع


1. بحارالانوار، جلد 6، صفحه 31.

[244]

آنها باز مى گرداند.(1)

بركات و منافع توبه بسيار فراوان است كه در آيات و روايات بطور گسترده به آنها اشاره شده است.

از جمله امور زير است:

1 ـ گناهان را محو و نابود مى كند همان گونه كه در ذيل آيه يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا اِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَّصُوحاً آمده است: «عَسى رَبُّكُمْ اَنْ يُّكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ; اميد است (با اين كار) پروردگارتان گناهانتان را بپوشاند.»    (سوره تحريم، آيه 8)

2 ـ بركات زمين و آسمان را بر توبه كاران نازل مى كند، چنان كه در آيات 10 و 11 و 12 سوره نوح آمده است: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ اِنَّهُ كانَ غَفّاراً ـ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً ـ وَ يُمْدِدْكُمْ بِاَمْوال وَ بَنيْنَ وَ يَجْعَلْ لَّكُمْ جَنّات وَ يَجْعَلْ لَكُمْ اَنهاراً; به آنها (قوم نوح) گفتم از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است تا بارانهاى پر بركت آسمان را پى در پى بر شما بفرستد، و اموال و فرزندانتان را فزونى بخشد، و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد.»

3 ـ نه تنها گناه را مى پوشاند و از بين مى برد، بلكه آن را مبّدل به حسنه مى كند، همان گونه كه در آيه 70 سوره فرقان آمده است كه مى فرمايد: «اِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَاُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات; مگر كسانى كه توبه كنند، و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى كند.»

4 ـ هرگاه توبه كاملاً خالص باشد، خداوند آنچنان آثار گناه را مى پوشاند كه در حديث آمده حتّى فرشتگانى را كه مأمور ثبت اعمال او هستند به فراموشى وا مى دارد و به اعضاء پيكر او كه مأمور گواهى بر اعمال وى در قيامتند دستور مى دهد كه گناهان او را، مستور دارند، و به زمين كه گناه بر آن كرده و گواه بر عمل او در قيامت است نيز فرمان مى دهد كه آن را كتمان كند به گونه اى كه روز قيامت هنگامى كه در صحنه رستاخيز حضور مى يابد، هيچ كس و هيچ چيز برضدّ او گواهى نخواهد داد. متن حديث چنين است:


1. بحارالانوار، جلد 6، صفحه 17.

[245]

امام صادق(عليه السلام) فرمود:

«اِذا تابَ الْعَبْدُ تَوْبَةً نَصُوحاً اَحَبَّهُ اللّهُ وَ سَتَرَ عَلَيْهِ فى الدُّنيا وَ الاْخِرةِ فَقُلْتُ وَ كَيْفَ يَسْتُرُ عَلَيْهِ؟ قالَ يُنْسى مَلَكَيْهِ ما كَتَبا عَلَيْهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ يُوحى اِلى جَوَارِحِهِ اُكْتُمى عَلَيْهِ ذُنُوبَهُ، وَيُوحى اِلى بِقاع الاَْرِضِ اُكْتُمى ما كانَ يَعْمَلُ عَلَيْكِ مِنَ الذُّنُوبِ فَيَلْقَى اللّهَ حينَ يَلْقاهُ وَلَيْس شَىْءٌ يَشْهَدُ عَلَيْهِ بِشَىْء مِنَ الذُّنُوبِ.»(1)

5 ـ توبه كار حقيقى چنان مورد عنايت و محبّت پروردگار قرار مى گيرد كه حاملان عرش الهى نيز براى او استغفار مى كنند، و تقاضاى ورود او و خانواده اش را در بهشت برين و جنّات عدن مى نمايند.

درحديثى مى خوانيم كه:«اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ اَعْطَى التّائِبينَ ثَلاثَ خِصال، لَوْاَعْطى خَصْلَةً مِنْها جَمِيعَ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَْرْضِ لَنَجَوْا بِها; خداوند به توبه كنندگان (واقعى) سه فضيلت داده است كه هرگاه يكى از آنها را به جميع اهل آسمانها و زمين بدهد، مايه نجات آنها است.»

سپس به آيه شريفه «اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ; خداوند توبه كاران و پاكيزگان را دوست دارد!»(2) اشاره كرده مى فرمايد: «فَمَنْ اَحَبَّهُ اللّهُ لَمْ يُعَذِّبْهُ; هركس خداوند او را دوست دارد، او را عذاب نخواهد كرد.»

بعد به آيه شريفه «اَلَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤُمِنُوَنَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِروُنَ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَىْء رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ ـ رَبّنا وَ اَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْن اَلَّتى وَ عَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ واَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيّاتِهِمْ اِنَّكَ اَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكيمُ ـ وَقِهِمُ السَّيِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئذ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذالِكَ هُوَ الفَوزُ العَظيمُ; فرشتگان كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن (طواف مى كنند) تسبيح و حمد پروردگارشان را مى گويند، و به او ايمان دارند، و براى مؤمنان استغفار مى كنند (و مى گويند) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فرا گرفته است; پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مى كنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار ـ پروردگارا! آنها را در باغهاى جاويدان بهشت كه به آنها وعده فرموده اى وارد


1. اصول كافى، جلد 2، صفحه 430 (باب التّوبه، حديث 1).

2. سوره بقره، آيه 222 .

[246]

كن، همچنين از پدران و همسران و فرزندانشان، هركدام صالح بودند، كه تو توانا و حكيمى! ـ و آنان را از بديها نگاه دار، و هركس را در آن روز از بديها نگاه دارى، مشمول رحمتت ساخته اى و اين است همان رستگارى عظيم!(1)»(2)

* * *

به اين ترتيب مى رسيم به پايان بحث درباره نخستين گام به سوى تهذيب اخلاق; يعنى گام توبه، هرچند مطالب فراوان ديگرى در اين زمينه وجود دارد كه در خور بحث جداگانه و مستقلّى درباره توبه است.