بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 7, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 - باب بيست و دوم
     02 - جلد بحار سالم بود
     03 - ثروت و مال
     04 -
     05 - عظمت حج و ثواب آن
     06 - حج يا معراج ملكوت
     07 - آهنگ سفر
     08 - مدينه طيبه
     09 - محرمات احرام
     10 - حريم امن
     11 - پيام پيامبر بزرگ اسلام از كنار ك
     12 - نيت خالص
     13 - باب بيست و سوم
     14 - اخلاق و نفس
     15 - باب بيست و چهارم
     16 - عزلت از ديدگاه عارفان
     17 - باب بيست و پنجم
     18 - معرفت يا اصل همه فضائل
     19 - باب بيست و ششم
     20 - درباره زمين بينديشيد
     21 - انديشه در موت
     22 - آئينه حسنات و كفاره سيئات
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد هفتم
 

 

 
 

حريم امن

كاروان نور ، پس از احرام و تلبيه و توجه به محرمات احرام ، با دلى پر از صفا و ديده اى اشكبار و نيتى خالص به سوى حريم امن حق به حركت مى آيد .

اولين بار كه نظر آهنگ كنندگان به شهر مكه مى افتد بخاطر مى آورند و بايد بخاطر بياورند كه آنجا محيط امن ، محيط نور ، مركز وحى ، مهبط ملائكه و در بردارنده قبله عبادت است .

آرى به منطقه امن و امان وارد مى شوند ، منطقه اى كه در آنجا از هر ستم و تجاوزى در امان هستند و همانجاست كه بايد با تمام وجود ، براى نجات از عذاب قيامت فعاليت كنند .

به محيطى مى رسند كه بايد در تمام لحظاتش غرق حق بود ، حق شد ، و حق گفت ، و حق ديد و حق شنيد و به سوى حق بازگشت ، بازگشتى كه در آن بازگشتى نباشد .به محيطى در مى آيند كه رنج فراق را بايد به شيرينى وصال تبديل كنند و با توفيق صاحب بيت همه حجابها را از جلوى ديد قلب و چشم جان بردارند .

زائر بايد در اولين نگاه به شهر مكه ، به ياد آورد ، كه اينجا شهريست كه خداوند آن را به موجب نيايش ابراهيم محل امن قرار داده و شأنش را آنچنان والا گردانده تا آنجا كه به آن قسم ياد كرده و فرموده است :

 وَهذَا الْبَلَدِ الاَْمِينِ  .

زائر با همان حال روحانى وارد محيطى مى شود ، كه براى همه چيز محيط امن است ، محيطى كه درختان و گياهانش بدون اينكه آنها را با زره پوش در حفاظت قرار داده باشند از تجاوز متجاوز در امان است ، حتى شاخه ها و ريشه ها و بوته هامه در امانند .

حرم چهار فرسخ در چهار فرسخ است ، و اين محيط را خداوند محيط امن قرار داده بحدى كه هرگاه شاخه اى از حرم سر درآورده باشد ، به احترام اينكه ريشه اش در حرم است نمى توان آن را بريد و يا برگى از او چيد ، و همچنين اگر درختى در بيرون حرم باشد ولى يك شاخه اش سر بحرم آورده باشد بهيچ چيز آندرخت هم نمى توان دست درازى كرد .

محيطى كه وحش هامون ، و آهوانش چهار فرسخ در چهار فرسخ از تعرض مصونند ، از اين جهت رم نمى كنند و نمى توان آنها را رم داد وحشت زده كرد ، نبايد بنحوى رفتار كرد كه از انسان برمند و در اين محل حتى با اشاره چشم هم نمى توان صيدى را رماند .

محيطى كه مرغان هوايش با سواران تماس مى گيرند و نمى رمند ، با آن كه در پشت كوهها و پهنه دشتها و در همه جاى دنيا آدميان را هم وحشت هستند ، ولى در اين منطقه و وادى ، نيروئى غيبى كه امان بخش است حكمفرماست ، آنچنان كه مرغان پناهنده را نيز چنان ايمنى داده كه سواران راه مكه در بين كوههاى مهيب دست به كاكل آن مرغان مى كشند ولى آنها نمى رمند ، با آن كه مرغ پر پرواز دارد و پائى هم در گل ندارد كه اگر بترسد نتواند پرواز كند .

محيطى كه از بيرون آن اگر آهوئى رو بحرم دارد ، هر چند به حرم نرسيده باشد نمى توان آن را هدف قرار داد ، يا به كسى نشان داد تا او را هدف قرار دهد ، حتى با گوشه چشم هم نمى توان به او صدمه رساند ، و نيز نمى توان با چشم به كسى اشاره كرد تا به آن حيوان آزار رساند .

محيطى كه اگر مرغى بر شاخه اى از درختى بنشيند كه ريشه آن در حرم روئيده ، اجازه نيست آن مرغ هدف قرار گيرد ، يا اگر به شاخه درختى نشسته كه يك شاخه آن درخت سر در حرم كشيده آن را هدف گرفت .

محيطى كه اگر كسى دسته كبوترى را رم بدهد ، براى جبران اين بى انضباطى بايد يك گوسپند كفاره بدهد و هر گاه آن دسته رفتند و به جاى خود برنگشتند بايد به عدد هر يك ، يك گوسپند جريمه بدهد ، محيطى كه اگر در آن از كسى ظلمى صادر شود در حكم الحاد و خروج از حق و به منزله بيدينى است .

محيطى كه اگر مال بى سرپرستى كسى جلوى پاى خود ديد حق برداشتن آن را ندارد ، حتى حق انگشت پا زدن به آنهم ندارد .

زائران پس از ورود به چنين محيطى كه از آن به عنوان حرم ياد مى شود ، به تدريج براى انجام مناسك به سوى مسجد الحرام حركت كرده و براى ديدن آن جايگاه مبارك مقدس و انجام مناسكش آماده مى شوند .

زائر پس از طى راه به درب مسجد الحرام مى رسد ، در اينجا بايد با كمال ذلت و انكسار و شرمسارى و حيا و خضوع و خشوع صورت به ديوار مسجد الحرام گذاشته عرضه بدارد :

اللَّهُمَّ هذا الْبَلَدُ بَلَدُكَ وَالْحَرَمُ حَرَمُكَ وَالْبَيْتُ بَيْتُكَ وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ . . .

زائر پس از ورود به مسجد الحرام نظرش به كعبه مى افتد ، آرى كعبه كه جلال و شكوهى بى اندازه دارد ، در آن وقت است كه بايد تمام لحظات بندگى انبيا و ائمه و اولياء و بخصوص ابراهيم و اسماعيل را به ياد آورده و با تمام وجود خود را پشت سر آنان قرار دهد ، و به سوى حقيقت الهيه به حركت آيد ، تا در اين مسير كه مسير بندگى و خلوص است ، خير دو جهان را براى خويش تأمين نمايد .

درسهائى كه بايد از تماشاى كعبه آموخت

لحظه ديدن كعبه چه لحظه پر شكوهى است ، كيست كه بتواند به وصف آن لحظه برخيزد ، لحظه ديدار خانه خدا ، آرى ديدار خانه خدا ، ديدارى كه در تمام عالم لحظه اى پر قيمت تر از آن ديدار نمى توان يافت ، در اين لحظه بايد با عينك آيات كتاب خدا و معارف الهى به كعبه نظر كرد .

چون با آيات و معارف نظر شود ، در آئينه كعبه ابراهيم ديده مى شود ، مردى كه با فرزندش بانى اين بنا به دستور خدا بود و زيربناى آن را خلوص و تقوى و فداكارى قرار داد آرى بايد به دقت نگريست تا او جو معنوى اين بناى توحيدى ابراهيم را يافت و پس از يافتن او رموز بندگى و اصول معنوى او را ادراك كرد ، و اگر اينگونه نباشد ، زيارت ناقص و بلكه سياحت است .

 وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى  .

و به يادآر ، آنگاه كه اين خانه را بازگشت گاه و پناهگاه امن قرار داديم ، از مقام ابراهيم جائى را براى نماز انتخاب بكن .

جعل مثابه ، يعنى بازگشت گاه ، همانند جعل امامت است ، كه در آيات شريفه قبل از اين آيه در حق ابراهيم بيان داشته ، امامتى كه خدا قرار مى دهد ، براى اينكه دلها به سوى آن متوجه شود و پس از توجه دل ، عقيده انسان و عمل و اخلاقش در سايه رهبرى امام بر حق ، مستقيم گردد ، تا در نتيجه جهان پر از عدل و داد شود و بساط بيدادگرى و ظلم و خيانت برچيده شود .

قرار دادن بيت به صورت مثابه نيز بر طبق كشش نفسانى انسان به محل امن و عدل مى باشد .

نفسى كه طبيعتاً جوياى واقعيت است ، اين جويائى مانند امام جوئى است و توجه به چنين خانه اى كه فطرت حق جوئى و عدل را بيدار سازد ، از كشش ها و خواسته هاى درونى آدمى و به سود وى مى باشد .

همانطور كه مردمى به سوى شهوات و برترى جوئى و محيط مناسب به آن مى گرايند ، مردمى هم تحت رهبرى فطرت و تربيت پيامبران مى كوشند تا ارزشهاى انسان را بالا ببرند و قوى گردانند و خود را به محيط خير و حق رسانند .

پس اينگونه انگيزه تعالى جوئى و برترى خواهى از خواسته هاى فطرت ، بلكه يگانه خواسته و جاذبه بشرى است ، و خواسته و انگيزه هاى ديگر از ريشه هاى نفسى و حيوانى برمى آيد .

للناس : در آيه گويا اشاره به همان جهت انسانيت است ، اينگونه انگيزه ها و مبادى عالى انسانى چون بمتلاى به بندها و جاذبه هاى غرائزها و مبادى عالى انسانى چو مبتلاى به بندها و جاذبه هاى غرائز مادى است ، مى كوشد تا خود را از اين بند برهاند و به كمالات شايسته خود برساند ، از اين رو انسان همين كه امام را با ابتلائات معنوى و اتمام كلماتش شناخت شيفته او مى شود ، و مى خواهد در ولايت او در آيد .

 وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَات فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ  .

مى بينيد كه ستمگر از اين حريم خارج است ، و بزرگترين ستم بر نفس جلوگيرى از شناخت امام و پيشوا است ، و آنكس كه خود را در حريم بينائى قرار ندهد ستمگر و متجاوز است .

در هر صورت چون خود امام و ابتلائاتش و اتمام كلماتش به صورت ظاهر وجود ندارد ، صورتى از ولايت امام همين خانه است ، كه بنا و مناسك و آداب آن معناى امامت ابراهيم را تصوير و تجسيم مى نمايد ، چنان تصويرى كه نه زيان فكرى و اعتقادى و راهزنى مجسمه را دارد ، نه تنها شمائل ظاهرى را مى نماياند ، و نه تنها مانند كتاب فقط شرح حال است ، نه اين شهر و اين خانه براى اينها و اينگونه مقاصد ، خارج از اصول عالى نيست ، اين خانه با همه آدابش تصويريست كه چهره ابراهيم را در عالى ترين صورت معنوى در ضلع ظاهرى در خيال ترسيم مى كند ، و شخص خود را در هنگام اجراى مناسك با ابراهيم هم قدم و هم صدا و با انديشه هاى بلند او آشنا مى نگرد ، و همان كلماتى كه از ضمير ابراهيم برانگيخته شد و صورت و سيرت او به آن مبتلا گرديد تا تمامش كرد و در ضمير هر انسانى كه به رموز اين بيت آشنا شود و واقعيت ابراهيم را در آن بنگرد برانگيخته مى شود ، آرى از اين رهگذر بايد سالى چند صد هزار يا قريب يك ميليون انسان ابراهيم وار به تمام نقاط زمين پخش شوند و نداى توحيد را با تمام شرائطش چون آن امام بزرگ در عالم پخش كنند ولى افسوس و . . .كه . . .

در آن صورت كه آدميان متوجه صورت معنوى ابراهيم مى شوند امامت او قلوب مستعد آنان را پيرو او مى گرداند .

مثابه شدن اين خانه هم كه عبارت از خطوط بندگى آن راد مرد بزرگ توحيد است ، نفوس مستعدى را به سوى آن مى كشاند ، تا در گيرودار زندگى از دور و نزديك به سوى آن روى آرند و به آنجا رفت و آمد كنند تا اندك اندك حق و كلمات او بر وجود مردم حاكم شود و نفوس از كشمكش ها و تشويش ها و جاذبه هاى مختلف و نگرانيها كه از خودبينى و سودانديشى و برترى جوئى برمى آيد برهند و به آرامش و امنيت خدائى گردايند و امناً .

پس از روى آوردن و رفت و آمد پى در پى ، چهره حقيقى ابراهيم و قيام او با تمام كلمات و وظائف امامت ، چهره مى نمايد و از ميان بناء بيت و سنگ و گل آن نقشه ابراهيم ظاهر مى شود ، همانطور كه چهره مردان فداكار و نمونه هاى غيرت و مليت ، يا پستى و شهوت ، عواطف و مليت و شهوت را بيدار مى نمايد ، چهره ابراهيم در حال انجام مناسك در آئينه روح انسان بيدار منعكس مى گردد ، تا در سايه اين انعكاس فطرت حق پرستى و قيام به وظائف انسانى را برانگيزد و در صورت و حال قيام به نماز ، نمايان و آغاز مى گردد :

 وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى  .

نظرى ديگر به امامت ابراهيم در لحظه تماشاى كعبه

 وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ  .

ابراهيم بزرگ در محيطى چشم گشود كه سراسر آفاق آن را اوهام شرك و ستاره پرستى فراگرفته بود .

بناهاى مجلل ، هياكل بتان و ستارگان از هر سو به آسمان كشيده شده بود ، و دانشمندان اخترشناس و غيب پرداز كه با لباس هاى سپيد و چهره هاى مهيب پاسدارى اين معابد و هياكل را داشتند ، همه قلوب را مسخر خود ساخته بودند ، مردم آن سرزمين گرفتار اوهامى بودند كه با دانش هاى آن زمان درهم آميخته و تقليد و تعظيم در نفوس ريشه دوانده بود .

همه طبقات در برابر بت هائى كه صورت پيشوايان گذشته ، و نقش ربوبيت و تدبير ستارگان را مى نماياند ، سر تعظيم فرود مى آورند و پيشانى نيايش به خاك مى سائيدند ، در چه خاطرى جز آنچه همه مى انديشيدند ، انديشه اى راه مى يافت و چه چشم عقلى جز آنچه همه مى ديدند مى توانست ببيند و چه نفسى مى توانست از بند آن اوهام رهائى يابد و بطلان آنها را دريابد و چه زبانى جرأت آن را داشت كه كلمه مخالفى گويد و چه اراده اى مى توانست در برابر آنها پا برجا بماند ؟

آياتى از كتاب خدا از هر رو ابراهيم و ابتلائات او را روشن مى كند ، مضمون آيه 76 سوره انعام اين است :

پس از آن كه كلمه حق در وجودش طلوع كرد ، با پدر خوانده اش يا به تعبير گروهى از مفسرين عمويش به محاجه برمى خيزد ، اوهام شرك را طرد مى نمايد و محكوم مى كند ، قدرت ملكوت آسمانها و زمين برايش نمودار مى گردد تا به مرحله يقين مى رسد ، آنگاه از آن محيط شرك زا خود را بيرون مى كشد .

در خلوتگاه خود به بررسى طلوع و غروب و تابش اختران مى انديشد ، پس از نمايان شدن ملكوت و ظهور قدرت ربوبى توحيد ربوبيت را درمى يابد .

آنچه روى مردم آن محيط و عموم مردم را از مبدء آفرينش گردانده بود ، شرك در ربوبيت و اتخاذ ارباب بود نه شرك در مبدء و صانع .

ابراهيم با بررسى طلوع و غروب اختران و مسخر بودن آنها غبار انديشه هاى مردم درباره روحانيت و تدبير و ربوبيت اختران كه از اوهام محيط برخاسته بود ، از برابر چشمش زائل مى شود ، آنگاه تجلى اين حقيقت و گرداندن روى خود را به سوى آن اعلام نموده و خاطرش از اضطراب و ترس بياسود و به امنيت گرائيد ، پس از آن از تهديدبه خشم خدايان ساخته شده و اربابان بى اثر ديگر نهراسيد .

اين آيات مى نمايد كه چگونه كلمه ربوبيت ابراهيم را از محيط شرك تا مقام رؤيت ملكوت و توجيه وجه و آرامش خاطر پيش برد و اين كلمه را تكميل نمود و كلمه رحمت او را براى رهائى خلق از بندهائى كه بر عقولشان بسته و به بندگى غير خدايشان درآورده بود از آسايشگاه امن و آرامش برانگيخت تا با زبان دعوت و احتجاج بپاخاست و در ميان آن گمراهان به راه افتاد .

آرى او پس از آنهمه ابتلاء و اتمام كلمات ، به مقام پيشوائى و امامت برگزيده شد ، چنان كه از مضمون آيه و مفهوم لفظ اماماً و اطلاق آن استفاده مى شود .

امام نمونه كامل همه كمالات عقلى و نفسانى و بدنى است ، و چون همه اين خصوصيات و ابتلائات براى مقام نبوت و رسالت بيان نشده ، بايد مقام امام مقامى برتر از نبى و رسول باشد كه كلمات را اتمام ننموده و به مقام امامت نرسيده ، پس هر نبيى و رسولى داراى مقام امامت هم هست ، چون بدون رسيدن به اين مقام نمى تواند عهده دار رهبرى باشد .

حال كه شايستگى ابراهيم را توجه كرديد ، به توضيح آيه شريفه عنايت كنيد تا بيش از پيش به واقعيت مناسك پى ببريد .

گرچه صورت واقعى و حقيقت امام به مقتضاى تقاضاى نفوس ، گاه آشكار است و گاه پنهان ، ولى مظهر و صورتى از مقام معنوى و فكرى امام هميشه در ميان مردم بايد محسوس و باقى باشد ، يا نقشه امامت كه بزرگترين و مؤثرترين نقش رهبرى و كمال خلق است ، به صورت نقش ثابت و پايدارى مستقر گردد .

اگر مجسمه امام ساخته شود ، چنان كه براى باقى و زنده داشتن قهرمانان و مفاخر تاريخى و الهام گرفتن از آنان مجسمه مى سازند ، اين خود راهزنى در حريم توحيد و حق پرستى و معنا را زير جسم پنهان داشتن و به صورت گرائيدن و به جاهليت و گمراهى برگشتن است ، كه ابراهيم خود براى درهم شكستن مجسمه هاى آن بپا خاست .

بايد ساختمانى بسازد كه با تمام شئونش خطوط بندگى نسبت به حق را به بندگان بياموزد و صورت امامت و رهبريش را نسبت به انسانها براى هدايت آنان به سوى حق نشان دهد .

اين ساختمان البته بايد ساختمانى باشد ساده و بى آلايش و بنام خدا و توحيد و پاك از صورت ها و اوهام بشرى و نماياننده فكر و انديشه و ابتلائات ابراهيم امام و پيشرو .

و برخداست كه چنين ساختمانى را با تمام شئونش حفظ فرمايد و تا برپا بودن نظام عالم محافظت كند ، كه با نماياندن صورت و نقشه امامت آن پيشواى موحدين حجت بربندگانش تمام باشد ، چنانچه كلمات را بر خود ابراهيم تمام كرد ، و چنين ساختمان بى آلايشى بر بسيط خاك براى ابد برپا نمى شود ، و خطوط عالى بندگى را نشان نمى دهد مگر به دستور و عنايت مقام بلند ربوبى باشد .

 وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ  .

چون ابراهيم و اسماعيل حريم فكر و نفس خود را از آلودگيهاى دنياى غبارآلود آن روز و از شرك و اوهام و گناه و پليديها پاك و بركنار دادشتند ، و توحيد خالص بر آنان تجلى كرد ، اين تجلى همان عهدى بود كه خود به آن محقق شدند و با همين عهد بايد حريم خانه اى كه به دستور او برپا كرده بودند از هر آلودگى و آثار شرك پاك نگهدارند و نظامات آن ، خالص براى خدا و تطهير نفوس باشد .

چنان كه هر راه و روشى كه به مطلوب برساند ، عهد محققى مى شود كه بايد شخص سالك هميشه همان راه را در پيش بگيرد و ديگران را نيز بر آن بدارند و موانع را از راه راهروان بردارد .

چون اين خانه مضاف و منسوب به ذات مقدس الهى « بيتى »و مناسك آن ظهور و تمثل همان راه و روشى است كه ابراهيم و در پى او اسماعيل پيش گرفتند ، تطهير آن از آلودگى شرك و پليديها و انصراف از غير حق اولين شرط طريق و طريق پيما و مورد و وارد است .

تطهير خانه خدا و مناسك آن از هر چه ذهن را از توحيد منصرف كند و عاطفه و غريزه پرستى را برانگيزد و امنيت داخلى نفسانى و محيط خارج را برهم زند ، تطهير از همه اين ها به سود اين گزيدگان و آماده كردن طريق آنان است و خلاصه اين بيت و آداب و واجباتش تا لباس و حركات و انديشه حاجى همه از هر جهت بايد پاك باشد .

آرى بيت بايد از همه شوائب و اوهام و شرك و پليدى پاك باشد .

 لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ  .

گويا اين اوصاف چهارگانه اى كه در آيه آمده ، اشاره به مقامات و مراتبى است كه ابراهيم پيموده ، همين كه براى سالك اين مسير ، در حريم اين عبادات خالص ، حق تجلى نمود ، اراده و انديشه او را كه پيوسته به منافع و شهوات فرديست به حق مى پيوندد ، و مانند اجزاء ريز و درشت جهان بگرد مركز حق و سود عموم مى گرداند .

اين حقيقت در عالم صورت ، به صورت طواف پيرامون خانه منسوب به دست ابراهيم و منسوب و مضاف به خدا در مى آيد .چون طواف كننده به دور خانه خدا ، بر اثر توجه به حقيقت مسئله و كشش روح خانه از جواذب نفسانى و شخصى يكسره آزاد شد و با حركات دائره اى حق را در هر جانب و هر جهت مشاهده كرد ، لازم و معتكف به آن مى شود :

 الْعَاكِفِينَ  .

يا بنا به گفته سوره حج به جاى العاكفين :

 الْقَائِمِينَ  .

آورده ، گويا اشاره به قيام به حق و وظيفه پس از طواف است ، آنگاه عاكف يا قائم از نيم يا بيشتر وجود خود و جهان چشم مى پودش و فانى در پرتو عظمت و قدرت مى گردد ، و در برابر آن خم شده و براى قرب به آن به صورت ركوع درمى آيد .

 وَالرُّكَّعِ  .

پس از آن كه در انوار عظمت فرو رفت و يكسره فانى شد ، به صورت سجده چشم از همه چيز برداشته و سر به خاك مى نهد و هستى خود را در برابر اراده ازلى از دست مى دهد .

 السُّجُودِ  .

چشم اندازى از بندگى خالصانه ابراهيم و اسماعيل

زائر همينه وارد مسجد الحرام مى شود و نظر به كعبه مى اندازد بايد بياد آورد كه چون ابراهيم و اسماعيل برابر با عهد خداوندى خانه را آراستند حقايقى از حضرت حق درخواست كردند كه خداوند عزيز از آن حقايق در آيات 127 ـ 130 سوره بقره خبر مى دهد .

 رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا  .

دعا كردند و درخواست نمودند ، دعائى كه خضوع و انقطاع آن دور را آشكار مى نمايد و از راز دلشان پرده برمى دارد و از زبانشان سر مى زند ، گويا آنان چنان در برابر عظمت و اراده حق مقهور بودند ، كه كار بنا در نظرشان ناچيز بود ، و نامى از آن نمى بردند .

درخواست پذيرفته شدن آن عمل را كردند ، و مى دانيد تا عمل خالص نباشد نمى توان براى آن درخواست پذيرش كرد .

در هر صورت پذيرش هر چيزى به اينست كه شخص پذيرا آن را جزء هستى خود نمايد و مقصود پيش آورنده را منظور دارد .

در اين آيه مقصود از درخواست پذيرش گويا اينست كه پروردگار اين بنا را مشمول ربوبيت «ربنا» خود گرداند و به سنگ و گلى كه رويهم چيده و در معرض فناست صورت بقا دهد و در پرتو صفت ربوبيتش مانند ثابتات عالم شود و منشأ تربيت خلق گردد .

در اينجا زائر بايد به اين واقعيت توجه كند و خود را با تمام شئون حياتش به ربوبيت رب العالمين متصل گرداند تا از تمام فيوضات ربانيه بهره مند شود .

 رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ  .

خواستند تا يكسره روى آنان از غير گردانده شود ، و خداوند آنان را تسليم خود نمايد و نيز اين قسمت از دعا تذكريست از هدف نهائى اين بنا و خانه ، گويا اين نيت و درخواست آميخته با آب و گل اين ساختمان است و روح بانيان را در اين صورت مجسم مى گرداند تا در تكميل بنا و مناسك و آداب آن ، دو فرد كامل و شاخص اسلام و از هر رو تسليم اراده و اجرا كننده امر خدا شوند ، و از ذريه او پيوسته شوند تا همانند همه پديه هاى جهان از ذرات تا كرات در محور حق و عدل بگردند .

 وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ  .

آرى زائر بايد به اين حقيقت توجه داشته باشد ، و سعى و كوشش بر اين باشد كه خود را بحريم تسليم برساند ، نه اين كه در آنجا به صورت ظاهر تسليم شود و پس از بازگشت از حج دوباره همان شود كه بود .

 وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا  .

از خدا مى خواهند تا جزء بجزء عبادات و محل هاى آن را نشان دهد ، يا چنان تعليم دهد كه مانند ديدن باشد ، بنابراين از آغاز تأسيس بيت همه مناسك طبق فرمان الهى بوده و ابراهيم به آن متعبد گشته ، اين مناسك از طواف و سعى شروع مى شود و به قربانى كه رمز اسلام كامل است تكميل مى گردد ، و هر يك از اين مناسك از طواف و نماز و سعى و وقوف بعرفات و مشعر و رمى و ذبح رمز يكى از مراتب تكامل در توحيد مى باشد .

آنگاه از خداوند طلب توبه مى كنند .و گويا مراتب صعودى تسليم در مسلمين و تعبد در مناسك و توبه صورت ديگرى است از راه برگشت به سوى بهشت و موطن نخستين آدمى كه از آن هبوط يافت .

اى زائر خانه حق ، آداب حج و برنامه مناسك را آنچنان انجام ده ، كه ابراهيم و اسماعيل انجام دادند .

راستى حج بجاى آر و به حقيقت دامن رحمت حضرت حق را بگير و خويش را براى تسليم و توبه حقيقى در آن مكان مبارك آماده كن .

مسلم بدان كه پس از بازگشت به وطن اگر در خط عبوديت به آن معنائى كه خواسته اند حركت نكنى حج بجا نياورده ، بلكه در مقدس ترين جايگاه و در حضور بانى هستى سخنانى چند به ظاهر گفته و اعمالى خالى از روح و محتوا بجا آورده اى .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation