بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب انسان از مرگ تا برزخ, نعمت الله صالحى حاجى آبادى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ENSAN001 -
     ENSAN002 -
     ENSAN003 -
     ENSAN004 -
     ENSAN005 -
     ENSAN006 -
     ENSAN007 -
     ENSAN008 -
     ENSAN009 -
     ENSAN010 -
     ENSAN011 -
     ENSAN012 -
     ENSAN013 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

قبر جنازه زناكار را قبول نكرد 

طبق قاعده كلى ، كه تمام اشياء عالم احساس و شعور دارند، زمين هم از اين قاعده و قانونبيرون نيست . هم احساس و شعور دارد و هم افراد نيك و بد را مى شناسد. به بعضى ازجنازه ها ((مرحبا)) و خوش آمد و به بعضى ديگر ((لامرحبا)) و خوش نيامدى مى گويد:بعضى را قبول مى كند و بعضى را بيرون مى اندازد. در اين باره به داستانى كه درذيل آورده مى شود توجه كنيد.
نقل شده است : در زمان امام صادق عليه السلام زنى بود كه زنا مى داد و از راه زنا آبستنمى شد؛ چون وضع حمل مى كرد از ترس اين كه مبادا خويشان و اقوامش ازعمل او اطلاع پيدا كنند( فقط مادرش از عمل او اطلاع داشت ) فرزندان خود را به آتش مىسوزاند؟!
وقتى از دنيا رفت او را دفن كردند و قبر او راقبول نكرد و جنازه را بيرون انداخت ! قبر ديگرى كندند و او راداخل آن كردند و سرش را پوشاندند باز قبر شكافته شد و جنازه را بيرون انداخت !
خويشان او خدمت امام صادق عليه السلام آمدند و داستان را براى آن بزرگوارنقل كردند. فرمود: مادرش را خبر كنيد بيايد. وقتى آمد از او پرسيد: دخترت در دنيا چهاعمال زشتى را مرتكب مى شد؟
عرض كرد: دختر من زنا مى كرد و بچه هايى كه از زنا به وجود مى آمدند به آتش مىسوزاند تا كسى بر اعمال او آگاه نشود.
حضرت فرمود: زمين جنازه اين زن را قبول نمى كند؛ چون او خلق خدا را به عذابى كهمخصوص خداوند است (يعنى به آتش سوزاندن ) عذاب مى كرد.
پس از آن فرمود: قدرى از تربت جدم حضرت سيدالشهداء، حسين عليه السلام را درقبرش بگذاريد تا زمين او را قبول كند. خويشان او قدرى تربت امام حسين عليه السلام راهمراه او دفن كردند ديگر قبر او را بيرون نيانداخت .(288)
تنها آثار زنا در عالم قبر و قيامت ظاهر نمى شود بلكه در دنيا هم ظاهر خواهد شد. از جمله، هر كس با زن ها و دخترهاى ديگران زنا كند، با زن يا دختر و خواهر او زنا خواهند كرد.روايات و داستان هايى در بحار ولئالى الاخبار و ديگر كتب وارد شده است كه تذكر آن هاما را از روش كتاب بيرون مى برد طالبين مى توانند به آن ها رجوع كنند.


عذاب برزخى سخن چينان  

يكى از گناهان بزرگ كه قرآن و احاديث از آن منع كرده و به انجام دهندگان آن وعده عذابو آتش داده اند، سخن چينى و نمامى است كه به وسيله آن بين زن و شوهر، بين دو دوست ودو برادر اختلاف و نزاع واقع مى شود و به وسيله آن خون ها ريخته ، خانه ها خراب وويران مى شود، اسرار نهانى و پشت پرده آشكار گشته و حيثيت ها و آبروها از بين رفتهو هتك مى شود و فتنها در عالم بر پا مى گردد.
براى سخن چين دو نوع عذاب است ، يكى عذاب برزخى و ديگرى عذاب آخرتى . در حالىكه عذاب قيامت از عذاب برزخى سخت تر و مشكل تر است .
عذاب برزخى سخن چين و نمام طبق اخبار رسيده : عذاب و آتش در قبر است . وقتى سخن چيناز دنيا رفت و او را داخل قبر كردند قبرش شعله ور مى شود و او تا روز قيامت در ميان آتشخواهد سوخت .
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كسى كه كوشش كند ميان دو نفر رابا سخن چينى به هم بزند و آن ها را از هم جدا كند، وقتى از دنيا رفت خداوند آتشى رابر قبر او مسلط مى كند كه تا روز قيامت او را بسوزاند و مسلط مى كند و بر او مارها وعقرب هاى سياه را كه او را نيش ‍ زنند تا وقتى كه از قبر خارج شود،(طول نيش و دندان هاى مارها و عقرب هايى كه افراد سخن چين را نيش مى زنند صد و بيستزراع است .(289)
در حديث معراجيه است كه حضرت رسول فرمود: در شب معراج وقتى از جهنم عبور كردم برجمعيتى برخوردم كه لب هاى آن ها مانند لب هاى شتر بود و ملائكه گوشت هاىپهلوهايشان را مقراض مى كردند و در دهان آن ها مى گذاشتند!
گفتم : اى جبرئيل ! اين ها چه كسانى هستند؟ عرض كرد: افراد سخن چين و غيبت كننده در دنياهستند.
نيز از آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلمنقل شده است كه فرمود: شبى كه مرا به آسمان بردند زنانى را ديدم كه سرشانسرخوك و بدنشان مانند بدن الاغ بود و آن ها را با هزار هزار نوع عذاب ، مجازات مىكردند. از جبرئيل سئوال كردم : عمل آن ها در دنيا چه بوده است ؟ گفت : آنان زنان سخن چينو دروغ گو بوده اند.(290)
اما عذاب آخرتى سخن چينان از اين قرار است : وقتى آن ها از قبرهايشان خارج مى شوندمارها و عقرب هايى بر آن ها مسلطاند و آن ها را احاطه كرده اند تا وقتى كهداخل جهنم شوند.(291)
سخن چين در قيامت داخل بهشت نمى شود و از نعمت هاى آن استفاده نمى كند.
امام باقر عليه السلام فرمود: براى كسانى كه جهت سخن چينى و نمامى و جدايى انداختنميان مردم رفت و آمد مى كنند بهشت حرام است .(292)


عذاب برزخى دروغ گويان  

يكى از گناهانى كه باعث عذاب مى شود و مجازاتش ، هم در دنيا هم در قبر و هم در قيامتگريبان انسان را مى گيرد، دروغ گويى مى باشد. چون بحث ما درباره عذاب برزخىاست از عذاب دروغ گو در قيامت صرف نظر مى كنيم .
روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شب گذشته شخصى پيش من آمدو گفت : برخيز، برخواستم و با او روانه شدم تا به جايى رسيديم . در آن جا دو نفر رامشاهده كرديم يكى ايستاده و ديگرى نشسته بود، شخص ايستاده يك ((انبر)) بزرگ آهنىدر دست داشت و به دهان شخص نشسته فرو مى برد و يك طرف دهان او را با آن مىگرفت و مى كشيد، به طورى كه صورت و بينى و چشمان او به همان طرف بر مى گشتو به هر طرف انبر را مى كشيد آن شخص نشسته هم به همان طرف خم مى شد.
تعجب كردم ! و از آن شخص كه مرا صدا زد. و از جاى خود بلند نموده بود پرسيدم : اينكيست و چه كاره است و اين چه صحنه اى است ؟ چرا چنين مى كند؟
گفت : يا رسول الله ! اين شخص نشسته ، كسى است كه در دنيا دروغ مى گفت (و بدونتوبه از دنيا رفته است )! اكنون در عالم برزخ تا فرا رسيدن قيامت ، همواره اين گونهعذاب مى شود و در قيامت عذابش ‍ سخت تر خواهد بود.(293)
مالك بن دينار مى گويد: در كتابى خواندم : هيچ خطيب و گوينده اى نيست مگر اين كهگفتار او را با كردارش تطبيق مى كنند. اگر مطابق باشد خوشا به احوالش و اگرمطابقت نداشته و گفتارش غير از اعمالش باشد، دو لب او را با قيچى هاى آتشين قيچىمى كنند. دو مرتبه لب ها بلافاصله سالم مى شوند و اينعمل تا روز قيامت ادامه دارد.(294)
انسان دروغ گو، چون با لب و دهان سخن دروغ مى گويد، در اين حديث لب و دهان راعذاب مى كنند و آن ها را با ((انبر)) به اين طرف و آن مى كشند و با قيچى مى برند.
آن قدر دروغ گفتن زشت و زننده است كه خداوند، در قرآن به صاحب آن وعده عذاب داده استو ملائكه از بوى دهان دروغ گو اذيت مى شوند.


عذاب برزخى مال يتيم خوران  

تمام اعمال انسان علاوه بر چهره هاى ظاهرى خود، چهره هاى واقعى نيز دارند كه در اينجهان از نظر ما پوشيده و پنهان اند چهره هاى واقعىاعمال در جهان ديگر ظاهر مى شوند و مسئله تجسماعمال را تشكيل مى دهند.
از جمله آن ها خوردن مال يتيم از روى ظلم و ستم است كه جلوه مخصوص به خود دارد و آنجلوه در عالم برزخ و قيامت بروز و ظهور مى كند و چهره و قيافه واقعى خود را آن جانشان مى دهد. گرچه چهره ظاهرى خوردن مال يتيم بهره گيرى و لذت بردن از غذاهاىلذيذ و رنگين است ، اما چهره واقعى و برزخى اين غذاها و خوردنمال يتيم ، آتش ‍ سوزان مى باشد و همين چهره است كه در عالم برزخ و قيامت بروز و ظهورمى كند و آشكار مى شود. قرآن در اين باره مى فرمايد:
ععع ان الذين ياءكلون اموال اليتامى ظلما انما ياءكلون فى بطونهم نارا و سيصلونسعيرا (295)
((آن كسانى كه اموال يتيمان را از روى ظلم و ستم مى خورند (در واقع و حقيقت )
تنها آتش مى خوردند (و شكم خود را پر از آن مى كنند) و به زودى در آتش سعير (و آتش) سوزانى خواهند سوخت .))
اين آيه با صراحت تمام : خوردن مال يتيم را از روى ظلم و ستم ، به خوردن آتش تعبيركرده است و مى فرمايد: آنان فقط آتش سوزان مى خوردند و شكم هاى خود را از آن پر وانباشته مى كنند.
چه عمل زشتى بدتر از خوردن مال يتيم و تصرف ناروا دراموال ايشان است كه قرآن با شدت از آن نهى كرده .

هر آن كس كه با ظلم و زور و ستم
زمال يتيمان خورد بيش و كم
همانا كه آتش فرو مى برد
كه از مال ايتام بر مى خورد
به زودى به جبران اين زشت كار
بيفتند در بطن سوزنده نار
بلى ، چهره واقعى هر عمل هميشه تناسب خاص با كيفيت ظاهرى آنعمل دارد، همان گونه كه خوردن مالى يتيم و غصب حقوق او، قلب او را مى سوزاند و روح اورا آزار مى دهد، چهره واقعى اين عمل ، آتش سوزان در برزخ و قيامت مى شود و خورندهمال را مى سوزاند.
با اين حساب ، آيا افراد عاقل و با ايمان ، چنينعمل خطرناكى را انجام مى دهند كه با دست خود پاره هاى آتش سوزان را برداشته و درميان دهان بگذارند و ببلعند؟
ممكن نيست . حتى افراد كم شعورى هم حاضر به چنين عملى نيستند.
اگر مى بينيم مردان خدا و اولياء الله ، حتى فكر معصيت را به خود راه نمى دادند،دليلش همين بوده است كه آن ها بر اثر قدرت علم و ايمان و تقوا و پرورش هاى اخلاقى ،چهره هاى واقعى اعمال را مى ديدند و هرگز فكر انجام دادن آن ها را نمى كردند.
احاديث در نكوهش تجاوز به اموال يتيمان بسيار تكان دهنده است . حتى كمترين تعدى بهاموال ايشان مشمول اين حكم معرفى شده است .
در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده است : كسىسئوال كرد: مجازات آتش درباره چه مقدار از خوردن و غصب كردنمال يتيم است ؟ فرمود: در برابر دو درهم .(296)

عذاب برزخى ثروت اندوزان  

ثروت اندوزان و كسانى كه طلا و نقره را از هر راهى كه شده به دست مى آورند و آن هارا ذخيره مى كنند، يا به عنوان گنج در دل كوه ها وداخل زمين مخفى مى كنند و در راه خدا انفاق نمى نمايند و كارهاى عام المنفعه با آن ها انجامنمى دهند و حتى حقوق واجبى را كه خداوند در آن ها قرار داده است نمى پردازند و نه خوداز آن بهره مى بردند و نه ديگران ، عذابى مخصوص هم در عالم برزخ و هم در قيامتبراى آنان خواهد بود كه عبرت براى ديگران باشد. قرآن در اين باره مى فرمايد:
ععع والذين يكنزون الذهب و الفضه و لا ينفقونها فىسبيل الله فبشر هم بعذاب اليم يوم يحيمى عليها فى نار جهنم فتكوى بها جباههم وجنوبهم و ظهورهم هذا ماكنزتم لانفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون (297)
((آنان كه طلا و نقره را گنجينه (ذخيره و پنهان ) مى سازند، و در راه خدا انفاق نمىكنند، آن ها را به مجازات دردناكى بشارت بده .))
در آن روز (عالم برزخ و قيامت ) آن ها را در آتش گرم و سوزان جهنمداخل كرده و با آن طلاها و نقره ها صورت ها و پهلوها و پشت هايشان را داغ مى كنند (و بهآنها مى گويند:) اين همان چيزهايى است كه براى خود گنجينه و ذخيره ساختيد پس بچشيدچيزى را كه براى خود اندوخته ايد!))
ملاحظه فرماييد، در اين آيه مباركه با صراحت تمام مى فرمايد: طلاها و نقره هاى داغ شدهكه با آن ها بدن ها را داغ و علامت گذارى مى كنند، همان طلا و نقره هايى است كه در دنياذخيره كرده و حاضر نبودند مقدارى از آن ها را در راه خدا مصرف كنند، حتى حاضر نبودندخود و فرزندانشان و ديگران از آن ها سود و منفعت برند، حتى حاضر نبودند كه دربرابر خدا تسليم شوند و واجبات شرعى آن ها را بپردازند.

بدانيد اى مؤ منان ! اين ميان
چه بسيار احبار و رهبانيان
از اموال مردم به باطل خورند
به هر چه حرام است دست آورند
كنون بر كسانى كه بس سيم و زر(298)
ذخيره نمودند، گنج و گهر
نكردند انفاق از زر و سيم
خبرها بده از عذابى اليم (299)
ز روزى كه در دوزخ كردگار
ذخاير گدازند از تاب نار
به پيشانى و پشت و پهلو بدان
گذازند بس داغ اندر ميان
چنين است فرجام آن سيم و زر
كه كرديد آن را نهان سر به سر
چشيد آتشى بس برافروخته
سزاى همان گنج اندوخته
در آيه فوق چرا از ميان تمام اعضاى بدن ، تنها ((پيشانى و پشت و پهلو)) ذكر شده ونامى از بقيه اعضا و جوارح برده نشده است ؟ شايد به اين جهت باشد كه با آن سه عضودر مقابل محرومان و مستضعفين عكس ‍ العمل نشان مى دادند. گاهى صورت را درمقابل آنان در هم مى كشيدند و زمانى به علامت بى اعتنايى و بى توجهى ، از رو به روشدن با آن ها خوددارى مى كردند و راه خود را منحرف مى نمودند، گاهى به آنان پشتكرده و از روى تكبر و خودخواهى توجهى به آن ها نمى كردند.
از اين جهت ، اين سه نقطه از بدن آن ها را با سكه هاى پرزرق و برق و با سيم ورزشانكه داخل آتش انداخته و سرخ و سوزان شده است داغ مى كنند.
آيه ذكر شده اين حقيقت را مى رساند كه هيچ كدام ازاعمال انسان ها از بين نمى رود و هم چنان باقى مى ماند و باعث سرور و شادى نيكان ورنج و عذاب بدان مى گردد.

عذاب برزخى فراموش كنندگان قرآن  

جدا شدن و فراموش نمودن و عمل نكردن به قرآن ، در عالم برزخ و هم چنين در قيامتمجازات دارد. رواياتى در اين باره نقل شده : از جمله :
روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شب گذشته دو نفر پيش منآمدند و گفتند: يا رسول الله ! با ما بيا، من هم با ايشان به راه افتادم تا به سرزمينمقدسى رسيديم . در آن جا مشاهده كرديم شخصى خوابيده و ديگرى بالاى سرش ايستاده وسر او را بر سنگ بزرگى مى زند به طورى كه سر او شكسته مى شود.
بعد از آن ، سنگ را به طرف ديگر مى غلطانند و صبر مى كنند تا سر آن شخص سالمشود باز سر او را بر سنگ مى زند تا شكسته شود و اين كار دائما تكرار مى شد.
گفتم : ((سبحان الله ))! اين كيست و عمل او چه بوده است ؟
گفتند: اين مرد كسى است كه قرآن را فرا گرفته و بعد توجهى به آن نكرده تا آن چهرا فرا گرفته بود فراموش كرده است نه آن را قرائت مى كند و نه به دستورانشعمل مى نمايد و آن را تنها گذاشته است .
اين كسى است كه نماز را كوچك مى شمارد و به آن اهميت نمى دهد و دائما موقع نماز خواببوده است . اين مجازات براى او تا روز قيامت ادامه دارد.(300)


عذاب برزخى ربا خواران  

يكى از گناهان كبيره كه آيات و روايات تكان دهنده اى درباره آننازل شده است ، رباخوارى مى باشد.
قرآن در مذمت آنان مى فرمايد: ((كسانى كه ربا مى خوردند در قيامت مانند جن زدگان وديوانگان كه تعادل خود را از دست داده اند مى باشند.))(301)
و نيز مى فرمايد: ((اگر رباخواران آن را ترك نكنند بايد بدانند كه با خدا ورسول به جنگ برخاسته اند.))(302)
و رواياتى كه در اين باره وارد شده است نيز تكان دهنده و خطرناك مى باشد. از جملهآنها.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ((خداوند رباخوار و ربادهنده وفروشنده و خريدار و نويسنده و دو شاهد آن را لعنت است .))(303)
و نيز آن حضرت فرمود: ((هر كس ربا بخورد، خداوند شكم او را به همان اندازه كه رباخورده است پر از آتش جهنم مى كند.))(304)
و فرمود: ((يا على ! ربا هفتاد جزء است ، آسان ترينش مانند آن است كه مردى در خانهكعبه با مادر خود زنا كند. يا على ! يك درهم ربا گناهش ‍ بزرگ تر است از هفتاد زنا كههمه آن ها در خانه كعبه به محارم انجام گرفته باشد.))(305)
عذاب برزخى رباخوار هم كه در روايت آمده است از اين قرار است .
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شبى دو نفر پيش من آمدند و گفتند:برخيز، برخاستم و با ايشان رفتيم تا در سرزمين مقدسى به نهرى رسيديم كه آب آنقرمز بود و رنگ خون داشت . ديديم در كنار آن ، ديديم در كنار آن ، مردى ايستاده و اطرافاو سنگهاى زيادى بود. اين شخص در نهر خون شنا مى كرد و بيرون مى آمد و در كنار سنگها قرار مى گرفت و يكى از آن ها را بر مى داشت وداخل دهان خود مى گذاشت و مى بلعيد. باز داخل نهر خون مى شد و كار خود را ازاول شروع مى كرد.
از آن دو نفر پرسيدم : اين شخص كيست و چه كاره بوده است ؟عمل او در دنيا چه بوده است و چرا چنين مى كند؟
گفتند: او مردى رباخوار بوده است كه مال مردم را به وسله ربا و بدون زحمت ، از دستآنان مى گرفت و صاحب مى شد. او به همين حال خواهد بود تا روز قيامت كه به جزاىاصلى خود برسد.


عذاب برزخى دنيا پرستان  

روزى حضرت عيسى عليه السلام با حواريون و دوستان خود در بيابان عبور مى كردندتا به يك آبادى ويران شده اى رسيدند كه تمام مردم و پرنده ها و جانوران آن مردهبودند. حضرت عيسى عليه السلام به حواريون فرمود: همه اينها بر اثر عذاب عمومى وخشم الهى به هلاكت رسيده اند؛ زيرا اگر به مرگ طبيعى به تدريج مرده بودند، يكديگر را به خاك مى سپردند.
حواريون عرض كردند: اى روح الله ! از خدا بخواه اين ها را زنده كند تا از آنها بپرسيمبه سبب چه كارى گرفتار مجازات الهى شده اند تا ما از آن دورى كنيم ؟
حضرت عيسى عليه السلام از خدا خواست كه آن ها را زنده كند. به او وحى شد: آنان راصدا بزن تا جوابت را بدهند و شما از كارهاى خودشان خبردار كنند.
عيسى عليه السلام شبانه بر بالاى تپه اى رفت و فرمود: ((اى مردم اين ديار))! يكنفر از ميان آن ها جواب داد: ((بلى اى روح الله ! و كلمه او.))
فرمود: واى بر تو، مگر كردار شما چه بوده است كه اين گونه گرفتار عذاب شده ايد؟عرض كرد: ما چند عمل زشت در دنيا انجام مى داديم . 1- طاغوت را مى پرستيديم . 2- دنيارا دوست داشتيم . 3- آرزوهاى طولانى و دراز داشتيم . 4- در سرگرمى ها و بازى هاى دنيافرو رفته و از خدا غافل بوديم .
فرمود: دوستى شما به دنيا تا چه اندازه بود؟ گفت : مانند علاقه كودك به مادرش .
هرگاه دنيا به ما رو مى كرد شاد و خرسند بوديم و چون رو مى گردانيد، گريان وغمگين مى شديم .
حضرت عيسى عليه السلام فرمود: پرستش شما از طاغوت چگونه بود؟ عرض كرد: ازافراد گناه كار پيروى مى كرديم و مطيع آنان بوديم .
فرمود: سرانجام كار شما به كجا انجاميد؟ عرض كرد: شب درحال عافيت خوابيديم ، و صبح خود را در ((هاويه )) ديديم . فرمود: هاويه چيست ؟ گفت :سجين است . فرمود: سجين چيست ؟ عرض كرد: كوهى از آتش گداخته مى باشد كه تا روزقيامت بر ما شعله ور است .
فرمود: به آنان چه گفتيد و آنان به شما چه گفتند؟ عرض كرد: گفتيم ، ما را به دنياباز گردانيد تا در آن زهد ورزيم . آنان به ما گفتند: دروغ مى گوييد.
عيسى عليه السلام فرمود: واى بر شما! چرا از بين مردگان كسى غير از تو با من حرفنزد.
گفت : اى روح الله ! همه آنان با دهنه هاى آتشين ، مهار شده اند و به دست فرشتگان غضبالهى گرفتاراند. من در ميان آنان بودم ولى درعمل با آنها نبودم . وقتى عذاب آمد، مرا نيز گرفت . اكنون به تار مويى بر لبه دوزخآويزان هستم و نمى دانم در آن واژگون مى شوم يا رهايى مى يابم ؟
عيسى عليه السلام به حواريون فرمود: اى دوستان خدا! خوردن نان خشك با نمك زبر وخوابيدن روى خاكها، بسيار بهتر است در صورتى كه همراه او عافيت دنيا و آخرتباشد.(306)


عذاب برزخى تندخويان  

علماى شيعه معتقداند تمام اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى دهد در قبر و عالم برزختجسم پيدا مى كنند و هم نشين انسان مى شوند. از جمله آنها تندخويى و بد اخلاقى استكه اگر تجسم پيدا كند به صورت سگ خواهد بود. لازم است داستانى كه يكى از علماىعامل نقل كرده و خود، در عالم رؤ يا آن را مشاهده نموده است را بيان كنيم .
مرحوم آيه الله ((مطهرى )) (ره ) از استاد بزرگ خود، مرحوم آقاى (ميرزا على آقاشيرازى ) كه يكى از زاهدان بزرگ و از اهل يقين زمان خود بودهنقل كرده است :
مى گويد: يك روز استادم در ضمن درس دادن در حالى كه دانه هاى اشكشان بر روىمحاسن سفيدشان مى چكيد، اين خواب را نقل كرد و گفت :
در عالم خواب ديدم مرگم فرا رسيده است . مردن را همان طور كه براى ما توصيف كردهاند يافتم . خويشتن را جدا از بدن ديدم و ملاحظه كردم كه مردم بدن مرا براى دفن بهسوى قبرستان حمل مى كنند و به آن جا مى برند.
مرا بردند به گورستان و آن جا دفن كردند و رفتند. در اين هنگام خود را تنها ديدم ،نگران شدم كه چه بر سرم خواهد آمد؟ و جه معامله با من انجام خواهد داد؟
ناگهان ديدم سگ سفيدى داخل قبرم شد. در فكر فرو رفتم كه اين حيوان كجا بوده است وچرا داخل قبر من شد؟ در همان حال حس كردم كه اين سگ ، صفت تند خويى و بد اخلاقى منبوده كه اين جا تجسم يافته و به سراغ من آمده است .
از اين قضيه خيلى ناراحت و مضطرب شدم . درحال اضطراب و نگرانى بودم كه ناگهان ديدم ، حضرت سيد الشهداء در قبرم تشريفآورد و به من فرمود: ناراحت مباش و غصه مخور، من آن را از تو جدا مى كنم .(307)
حضرت امير المؤ منين عليه السلام در رابطه با بد اخلاقى كردن فرمود: ((تند خويى وبد اخلاقى تجسم پيدا مى كند( و در قبر و عالم برزخ رفيق انسان مى شود) و بدترينرفيق همين است )). (308)
و نيز فرمود: ((وقتى انسان را داخل قبر مى گذارند و سر گور را مى پوشانند، وحشتسر تا پاى انسان را فرا مى گيرد.) هيچ وحشتى خطرناك تر از تندخويى نيست .))(309)
طبق رواياتى كه از حضرت رسول اله عليه السلام وارد شده است : وقتى انسان بد اخلاقاز دنيا مى رود در آتش برزخى قرار مى گيرد. (310)
و من قيامت هم در طبقه هم در طبقه پائين جهنم به سر خواهد برد. (311)


عذاب برزخى رد كنندگان حاجات مسلمانان  

يكى از برنامه هاى دينى و انسانى براى هر فرد مسلمان ، اين است كه حاجت برادر مسلمانخود را بر آورد و به فرياد او برسد.
اگر كسى قدرت داشته باشد كه حاجت مسلمانى را بر آورد و به گرفتارى او خاتمهدهد اما كوتاهى كند. خداوند او را، هم در قبر و برزخ و هم در قيامت عذاب مى كند. در حالىكه عذاب آخرتى براى او سخت تر و مشكل تر است .
اسماعيل بن عمار صيفى از امام صادق عليه السلامنقل مى كند كه آن حضرت فرمود: اى اسماعيل ! هرگاه مسلمانى بر مسلمان ديگرى او را برطرف كند و به مشكلات از او نمايد و توجهى نكند و حاجت او را بر آورده ننمايد، بعد ازآن كه از دنيا رفت و او را داخل قبر كردند. خداوندمتعال اژدها و افعى هايى را بر او مسلط مى كند كه در قبر و عالم برزخ و تا قيامت و تاانگشت ابهام او را نيش زنند (312).
و بعد از آن كه از قبر خارج گرديد و داخل عرصات و قيامت شد. خداوند خودش حاكم است واختيار به دست اوست . اگر بخواهد او را عفو مى كند و مى بخشيد و اگر بخواهد عذابشمى نمايد.(313)
نيز از آن حضرت روايت شده است كه فرمود: اگر فردى از شيعيان ما بتواند حاجت ومشكل برادر مسلمان خود را بر آورد و كوتاهى نمايد. خداوند او را مبتلا مى مكند به اين كهحاجت دشمنى از دشمنان ما را براى همين جهت ((در عالم قبر)) و روز قيامت او را عذاب مىكنند(314).
اما عذابى كه در آخرت براى افرادى كه قدرت داشته باشند مشكلى از مشكلات مسلمان رارفع نمايند و آن را حل نكنند آماده شده است از اين قرار است .
فرات بن احنف از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: اگر مؤ منىقدرت و استطاعت داشته باشد كه خدمتى به برادران با ايمان خود كند و چيزى را كهآنان محتاجند به ايشان برساند ولى ممانعت نمايد و آن چيز را به آنان برساند و خدمتخود را دريغ دارد. خداوند در قيامت او را بر مى انگيزد در حالى كه صورت او سياه و چشمهاى او زشت و ارزق و دست هاى او با غل و زنجير بر گردنش بسته شده است و منادىفرياد مى زند و او را معرفى مى نمايد به طورى كهاهل محشر همه او را مى شناسند(315).
منادى مى گويد: اين شخص كسى است كه به خدا و رسولش خيانت كرده (و حاجت مسلمانىرا رد نموده و از چيزهايى كه او محتاج بوده ممانعت بهعمل آورده ) است بعد از آن دستور مى دهد كه او راداخل آتش ‍ كنند.


فصل ششم : پاداش برزخى نيكوكاران  
مقدمه  

حال كه عذاب برزخى عده اى از جنايت كاران و ظالمان ازقبيل پادشاهان ، قاتلان ، زنان ، زناكاران ، سخن چينان ، دروغ گويان ،مال يتيم خواران ، ثروت اندوزان ، دنيا پرستان و تند خويان را بيان كردم . لازم دانستمدرباره ثواب و پاداش هاى اعمال و كردار نيكى كه انسان در دنيا انجام مى دهد و نتيجه آنها را در برزخ و هم چنين در قيامت مى بيند را نيز بيان كنم .
افرادى بودند كه در اين جهان اعمال و كردارشان نيك بوده و در برزخ پاداش آن راگرفتند. به چند نمونه از آنان اشاره مى كنم .


پاداش برزخى سلمان  

از جمله كسانى كه پاداش برزخى خود را ديدند سلمان فارسى است كه او را سلمانمحمدى هم مى گويند و يكى از سابقين در اسلام و از كسانى بوده است كه براى به دستآوردن حق و حقيقت رنج ها و سختى هايى را متحمل شد تا آخر الامر به مقصود خود رسيد.ايشان در اثر ايمان كامل و راى درست و فداكارى كه راجع به اسلام و پيامبر عليهالسلام و احكام داشت ، پاداش عظيمى در عالم برزخ به او دادند. ابن عباس مى گويد: بعداز مرگ سلمان ، او را به خواب ديدم . در حالى كه تاجى از ياقوت بر سر و حله هاىبهشتى بر تن و زر و زيور بر اعضاى بدن خود داشت و مانند پادشاهان بر تختىنشسته است .
از روى تعجب گفتم : تو سلمانى ؟! جواب داد: آرى ، گفتم : تو همان آزاد شده پيامبراسلام عليه السلام هستى ؟ گفت : بلى ، گفتم : اى سلمان ! آيا اين پاداش و منزلت نيك راخداوند به تو عنايت فرموده است ؟ گفت : بلى .
گفتم : اى سلمان ! در بهشت بعد از ايمان ، چه چيزى فضيلتش از همه بيشتر است ؟ گفت :اى ابن عباس ! بعد از ايمان به خدا و رسولش ، چيزى با فضيلت تر در بهشت ازدوستى امير المؤ منين عليه السلام و اقتدا كردن به آن حضرت نديدم .(316)


پاداش برزخى روضه خوانى  

يكى از علماى بزرگ كه تازه از نجف اشرف به وطنش برگشته بود و بسيار دوست مىداشت كه به مجالس روضه خوانى و عزادارى حضرت سيدالشهداء عليه السلام حاضرشود. مى گفت :
روزى به مجلس روضه خوانها رفتم . آنها قبل از آن كه روضه را شروع كنند مزاحزيادى كردند كه من خوشم نيامد. در ميان آنها ((سيد)) روضه خوانى بود كه بيشتر ازهمه مزاح مى كرد و من از او بيشتر متنفر بودم .
تصميم گرفتم ديگر به مجلس آنان نروم . شب در عالم رؤ يا ديدم قيامت برپا شده استو مردم دسته دسته از پل صراط مى گذرند و به بهشت مى روند. وقتى من خواستم ازصراط بگذرم ، ديدم آن را طورى ساخته اند كه به هيچ وجه نمى توان از آن گذشت وبه نظر مى رسيد غير قابل عبور است . ولى همان ((سيدى )) كه در مجلس روضه خوانىزيادتر مزاح مى كرد از آن طرف صراط پرواز مى كند و خود را به اين طرف مى رساند.بعضى از افراد را انتخاب مى كند و آنان را دربغل مى گيرد و پرواز مى كند و از صراط عبورشان مى دهد و به بهشت مى رساند. من همدست به دامن او شدم و گفتم : اگر مرا هم از صراط ببريد متشكر خواهم بود.
او هم مرا بغل گرفت و با يك حركت از صراط عبور داد و آن طرف صراط گذاشت و گفت :آن طرف را نگاه كن ، آنها درهاى بهشت است .
به طرفى كه او اشاره مى كرد نگاه كردم ، ديدم بهشت درهاى زيادى دارد كه در پشتبعضى از آنها ازدحام جمعيت زياد بود ولى پشت يكى از آنها بسيار خلوت به نظر مىرسيد. آن ((سيد)) گفت : چون تو عالم و مجتهدى بايد از آن در وارد بهشت شوى . بازبه آن درى كه او اشاره كرد نگاه كردم ديدم پشت آن در، صف طولانى از علما بسته شدهاست و در هر چند ساعت فقط يك نفر را صدا مى زنند.
گفتم : آيا ممكن است از آن درى كه خلوت تر مى باشد وارد بهشت شوم ؟ گفت : نه ، آن در،متعلق به حضرت سيدالشهداء عليه السلام است و مخصوص روضه خوانها مى باشد.اگر تو هم روضه خوانده باشى مى توانم ترا از آن در ببرم . گفتم : نه ، متاءسفانهاين توفيق را تا به حال نداشته ام . گفت : پس راهى براى شما وجود ندارد بايد از هماندر شلوغ وارد بهشت شوى .
گفتم : خواهش مى كنم ، براى من كارى بكن . سيد مقدارى فكر كرد و گفت : بيا همينگوشه بنشينيم ، من مستمع مى شوم و تو هر طور كه مى توانى روضه اى بخوان تاترا از آن در، ببرم و به حضرت امام حسين عرض كنم : تو هم روضه خوان هستى .
گفتم : بسيار خوب . همان گوشه نشستم و روضه اى خواندم و او گريه مى كرد. بعدگفت : حالا بيا با هم از اين در، وارد بهشت شويم . او دست مرا گرفت وارد بهشت كرد.وقتى وارد شدم ديدم آن طرف ، بهشت تختى گذاشته و حضرت امام حسين عليه السلامروى آن نشسته و دفتر بزرگى در مقابلشان گذاشته است و آن حضرت اسامى روضهخوانها را در آن دفتر ملاحظه مى فرمايند.
بالاخره ((سيد)) جلو رفت و گفت : قربانت گردم اين بار هم يك روضه خوان آورده ام .حضرت امام حسين عليه السلام رو به من كرد و فرمود: اسمت چيست ؟
گفتم : شيخ ((رمضان على ))، حضرت دفتر را نگاه كرد سپس سرشان را بالا نمود و روبه آن سيد كرد و فرمود: ما روضه خوانى به اين اسم نداريم .
آن ((سيد)) گفت : يا جدا، به جان خودتان قسم مى خورم خودم روضه اش را گوش داده امو او براى من روضه خوانده است .
حضرت امام حسين عليه السلام تبسمى فرمود و گفت : بسيار خوب به خاطر تو واردبهشت شود، مانعى ندارد.
آن عالم بعد از خواب ، مقيد بود كه هر طور ممكن است در مجالس ‍ روضه خوانى برود وروضه بخواند و نام خود را در زمره روضه خوانها قرار دهد.(317)


پاداش برزخى همزه و جعفر 

ابن علقمه مى گويد: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز صبح را با ما به جاآورد. سپس متوجه ما شد و فرمود: اى جمعيت ! ديشب عمويم حضرت همزه و پسر عمويم جعفررا در خواب ديدم كه در جلوى ايشان طبقى از ميوه سدر گذاشته بود و آن دو نفرمشغول خوردن از آن بودند. مدتى از آن خوردند ناگهان ميوه سدر، خود به خودتبديل به انگور شد. مدتى از آن خوردند ناگهان انگورتبديل به رطب شد، مدتى مشغول خوردن از آن شدند. به آنان نزديك شدم و گفتم : پدرمفداى شما باد. (به من خبر دهيد) كدام عمل در عالم برزخ و آخرت از همهاعمال بافضيلت تر است ؟
گفتند: يا رسول الله ! پدر و مادرمان به فداى شما باد، بهترينعمل در اين جا سه عمل است . اول ، درود و صلوات فرستادن براى شما. دوم ، آب دادن بهمردم تشنه (يا حيوانات ) و رفع تشنگى از آنها كردن . سوم ، دوستى على بن ابىطالب را در دل داشتن .(318)
آرى ، جزاى كسانى كه جان عزيز خود را در راه اسلام و مكتب و رهبرشان بدهند بايد درعالم برزخ دائما مشغول به خوردن ميوه هاى گوناگون برزخى باشند و اين تا روزقيامت ادامه دارد.


پاداش برزخى دعبل خزايى  

دعبل خزايى يكى از بهترين شعرا و مداحان و يكى از شيعيان و محبيناهل بيت عصمت و طهارت بوده است . در سال وفات امام صادق عليه السلام سنه 148 متولدشد و در سنه 246 در سن 98 سالگى در شهر ((شوش )) وفات كرد.
وقتى اشعار؟ موسوم به مدارس آيات را سرود و در خراسان به خدمت امام هشتم على بنموسى الرضا عليه السلام رسيد و براى آن حضرت خواند. امام كيسه اى كه صد ديناررضوى (يا سه هزار درهم ) كه به نام آن حضرت سكه زده بودند و لباس خزى را بهوصله داد.
دعبل همه كارهايش خوب و مورد پسند امام واقع شده بود فقط يك كار غلط و ناپسند داشت وآن ، اين بود كه تا موقع مرگش عادت به شرب خمر داشت .
از اباالحسن داود بكرى نقل شده است كه گفت : از على ، پسردعبل شنيدم گفت : موقع مرگ پدرم ديدم رنگش تغيير كرد و زبانش بند آمد و صورتش ‍سياه شد. (شكى در دل من پيدا شد) و نزديك بود از مذهبش برگردم ، وقتى او را دفنكرديم بعد از سه شب ، پدرم را در خواب ديدم ، در حالى كه لباسها و كلاه سفيدى درتن و سر دارد.
مى گويد، به او گفتم : اى پدر! خداوند متعال با تو چه كرد؟ (آن تغيير قيافه وگرفتگى زبان و سياهى صورت تو براى چه بود و اين لباسهاى فاخر و قيافهزيبا چيست )؟
گفت : اى فرزند! آن وضعيت كه هنگام مرگ ديدى در اثر مشروبى بود كه گاهى اوقاتمى خوردم ، و اين سياهى صورت در عالم برزخ ادامه داشت تا وقتى حضرترسول صلى الله عليه و آله را ديدم ، در حالى كه او لباسهاى فاخرى پوشيده و كلاهسفيدى سر او بود.
فرمود: تو دعبلى ، گفتم : بلى يا رسول الله ! فرمود: از جمله اشعارى كه براىفرزندم گفته اى برايم بخوان ، دو فرد از اشعار خود را براى آن حضرت خواندم .
او (خوشحال شد) و فرمود: ((احسنت )) و شفيع من شد. صورتم سفيد و زبانم بازگرديد و اين لباسهاى فاخر و سفيد را به من عنايت فرمود. بعد اشاره به لباسهاىخود كرد و گفت : اينها عطاى آن حضرت است .(319)


فصل هفتم : نپوسيدن بدنها  
مقدمه  

در اثر ارتباط قوى كه بين روح و بدن عالم برزخ مى باشد، نپوسيدن و از بين نرفتنبدن بعضى از اولياء اله قبر است . از جمله : تازه ماندن بدن پيامبران و ائمه طاهرين واولياى خدا و بعضى از نيكان و مؤ منان است كه درذيل بيان مى شود.
بعضى از قبرها كه به طور سرداب حفر شده است و جنازه ها را پهلوى يكديگر قرار دادهاند، ديده شده كه جنازه بعضى از علما پس از گذشت نيم قرن تر و تازه مانده است .
بايد اين را بدانيم كه مقام روح و نفس غير از بدن است . جنازه ،داخل قبر چه بپوسد يا نپوسد كارى به روح ندارد. بدنى كهداخل قبر شده است ، مانند لباسى مى باشد كه انسان آن را كنده باشد. روح در مقام شامخخود متنعم به نعمتهاى الهى است و اگر فرض شود بدن قطعه قطعه شود يا بسوزد وخاكستر گردد، چيزى از ثواب روحى كم نمى شود.
ولى بدنهايى كه در ميان قبر مى باشد ممكن است بعضى از آنها نپوسد؛ چون درجه تقواو طهارت روح تاءثير زيادى در اين لباس (بدن )داخل قبر كرده و او را تازه نگاه داشته است .
در اين جا لازم است در رابطه با بدن اسلام صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهمالسلام و بعضى از بدنهاى علما و بزرگان دين و نيكان از مؤ منين كه در قبر نپوسيده واز بين نرفته است را بيان كنيم .


بدن پيامبر و امام  

يكى از اعتقادات مهم شيعيان اين است كه حيات و مرگ پيغمبر و امام يكى است ، مرگ آنها عينحياتشان مى باشد و حتى بدنهاى شريفشان در قبر نمى پوسد و كهنه نمى شود. در اينباره رواياتى نقل شده است : و آنها از اين قرارند.
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند استخوانهاى ما را بر زمين و گوشتهايمان را بركرمها و حيوانات زمين حرام كرده است و نبايد طعمه آنها شويم .
و رسول اكرم فرمود: حيات و مرگ من هر دو براى شما منفعت دارد. عرض كردند: يارسول الله ! چگونه چنين است و فرمود: اما اين كه حيات و زندگى من براى شما خير است. خداوند در قرآن فرموده :
و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم (320)
((تا زمانى تو در ميان مردم باشى خداوند متعال آنان را عذاب نمى كند)).
اما مفارقت من كه آن هم براى شما خير مى باشد جهتش اين است كهاعمال شما هر روز بر من عرضه مى شود. اگر نيك باشد از خداوند مى خواهم كه آنها رازيادتر كند و اگر قبيح و زشت باشد از پيشگاه خداوند مى خواهم كه شما را بيامرزد وعفو نمايد.
عرض كردند: يا رسول الله ! حتى وقتى كه بدن شما در قبر پوسيده باشد باز همبراى ما خير است . فرمود: بدن ما در قبر نمى پوسد؛ زيرا خداوند گوشت بدن ما راحرام كرده است كه طعمه زمين شود.(321)
بعد از مرگ و شهادت ائمه معصوم عليهم السلام افرادى آن بزرگواران را با چشم خودديده و شناخته اند و اقرار كرده اند كه اين شخص خود امام است .
جابر از امام باقر عليه السلام نقل مى كند: عده اى از مردم پيش امام حسن مجتبى عليهالسلام آمدند و عرض كردند: يا بن رسول الله ! بعضى از چيزهاى عجيب پدرتان كه درزمان حياتشان بما نشان مى داد شما هم نشان بده . فرمود: آياقبول مى كنيد و به آن ايمان مى آوريد (و منكر آن نمى شويد) عرض كردند: به خدا قسمايمان مى آوريم و منكر آن نمى شويم .
فرمود: آيا اميرالمؤ منين عليه السلام را مى شناسيد؟ عرض كردند: بلى ، امام حسن عليهالسلام پرده اى را كه آويزان بود كنار زد و فرمود: آيا اين شخص را مى شناسيد؟ همهآنها عرض كردند: بلى ، به خدا قسم اين اميرالمؤ منين عليه السلام است و ما شهادت مىدهيم كه شما فرزند او هستيد و خود على عليه السلام هم ، در زمان حياتشان مانند اينقضيه را زياد به ما نشان مى داد(322).
اميرالمؤ منين عليه السلام در وصيت خود به امام حسن و امام حسين فرمود: وقتى از دنيا رفتمو مرا دفن كرديد، قبل از آنكه قبر را با خاك بپوشانيد دو ركعت نماز بخوانيد و بعد از آنداخل قبر را نگاه كنيد كه چه مى بينيد. ايشان هم وقتى جنازه آن حضرت را بعد از نمازداخل قبر نهادند، ديدند قبر با پارچه اى از سندس پوشيده شده است . امام حسن پارچه رااز طرف صورت كنار زد. ديد پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و آدم و ابراهيم بااميرالمؤ منين عليه السلام صحبت ميكنند. امام حسين عليه السلام پارچه را از طرف پاىپدر كنار زد، ديد مادرشان حضرت زهرا (س )، و حوا و مريم و آسيه آن جا اجتماع كرده اندو مشغول ندبه و گريه براى اميرالمؤ منين عليه السلام هستند(323).
تنها بدن پيامبر و امام نيست كه كهنه و پوسيده نمى شود بلكه بدن بسيارى از علما ونيكان هم ، در قبر نپوسيده و تازه مانده است از جمله :


جنازه شيخ صدوق  

شيخ صدوق (محمد بن على بابويه قمى ) يكى از بزرگان علماى اسلام كه در سنه381 هجرى قمرى حدود 1130 سال پيش رحلت كرده و در شهر رى مدفون شده است.(324)
اين عالم جليل القدر در جنوب تهران در راه حضرت عبدالعظيم حسنى مدفون است (و پس ازآن بزرگوار امامزاده حمزه مورد توجه متدين تهران مى باشد.)
سابقا بقعه مختصر و متروكى داشت . در زمان فتح على شاه قاجار، باران زيادى باريدبه طورى كه در قبر ايشان شكافى پيدا شد. افرادى كه براى تعمير آنداخل سرداب مى شوند، مى بينند مرحوم ((صدوق )) مانند انسان زنده در ميان قبر خوابيدهاست و بدنش به تمام معنى تر و تازه مى باشد.
خبر به گوش فتح على شاه نيز مى رسد. او هم با جماعتى از علما و اعيان ، به سمت آنجا حركت مى كنند. شاه مى خواهد خودش داخل سرداب شود و جنازه را ببيند. بزرگان مانعاو مى شوند و مى گويند: صلاح نيست شما داخل سرداب شويد، ديگران مى روند و خبرمى آورند. علما يكى بعد از ديگرى داخل قبر مى شوند و خبر مى آورند. اخبار همه اين بودكه آقايى در قبر خوابيده است ولى كفنش پوسيده و ريخته و بدنش عريان مى باشد،عنكبوت فقط روى عورت او را به شكل ساترى تنيده است .
اين بدن بلند قامت و بسيار خوش هيكل و زيبا است . به محاسن و دستها و كف پاها وناخنهايش زردى حنا موجود است . فتحعلى شاه دستور مى دهد آن سوراخ را بگيرند و اينقبه و بارگاه فعلى را بر مزار او بنا مى كنند(325)، (بدن ايشان حدود 857سال به اين حال مانده است )


next page

fehrest page

back page