پيشگفتار مرگ يكى از اسرار خلقت است ، يكى از رازهاىحل نشده است كه بشر هنوز نتوانسته به اصل آن پى ببرد، آگاهى از اسرار مرگ يكى ازمشكلات علم به حساب مى آيد، همان طور كه اصل حيات و زندگى نيز از اسرار و رموز مىباشد. آن طور كه از آيات قرآن و روايات معصوم عليهم السلام به دست مى آيد و درطول تاريخ عالم خلقت تجربه شده است ، مرگ قانونى عمومى است ، سرنوشتى كهبراى همه انسان ها، همه موجودات زنده و بلكه همه موجودات غير زنده حتمى و ثابت است .قرآن در اين رابطه مى فرمايد: به ياد مرگ و سراى بعد از آن (عالم برزخ و قيامت ) بودن ، بهترين موعظه و سازندهترين اندرز براى هر انسان است و توجه داشتن به آن ، اثر عميقى در شكستن شهوات وپايان دادن به آرزوهاى دور و زدودن زنگار از آئينهدل دارد. غفلت نمودن از مرگ ، انسان را به پستى ، بى باكى ، بى دينى و بى غيرتىمى كشاند، قلب را مى ميراند و او را از هر حيوانى گمراه تر و فرومايه تر مى كند. درباره اين كه مرگ به دست كيست و چه كسى يا چه كسانى جان هاى انسان ها را مىگيرند؟ مطالبى را بيان مى كنم . قرآن مجيد، مرگ و گرفتن جان ها را به سه طايفهنسبت مى دهد و مسئوليت آن را با سه كس مى داند. آيا مرگ نيستى و نابودى ، فنا و انهدام ، تمام شدن و از بين رفتن است ؟ ياتحول و تغيير انتقال از جايى به جايى و از جهانى به جهان ديگر مى باشد؟ گرچه نام مرگ ، براى بسيارى هول انگيز و وحشت ناك است ، ولى از نظر اسلام چهرهديگرى دارد؛ چرا كه مرگ گذرگاهى است به جهان ديگر و در حقيقت ((تولد دوم )) بهحساب مى آيد. يكى از مسايلى كه هنوز براى عده زيادى از مردم جهانحل نشده و معنى آن روشن نگرديده است ، مسئله ((مرگ )) و حقيقت آن مى باشد. از اين جهتاست كه مردم از آن مى ترسند و از شنيدن نامش كراهت دارند. اما همه آنان مى خواهند بدانندكه حقيقت مرگ چيست ؟ درباره ((مرگ )) و حقيقت آن : ائمه معصوم عليهم السلام نظراتى داده و هر كدام براىفهم مردم و تقريب ذهن به نحوى ((مرگ )) را تعريف كرده اند. امام حسن عسگرى عليه السلام نقل مى كند: پدرم امام هادى عليه السلام به عيادت يكى ازاصحابش كه در بستر مرض افتاده بود تشريف برد و ديد آن مرد گريه مى كند و ازترس ((مرگ )) در جزع و فزع است . حال كه حقيقت مرگ را فهميديم ، لازم است بدانيم : با اين كه ((مرگ )) يك امر حتمى است، چرا اكثر مردم از آن در هراسند؟ مؤ منان و نيكوكاران ، ظالمان و بدكاران ، از همان لحظه ((مرگ )) از هم جدا مى شوند وحالات متفاوتى دارند. يا تعبير ديگر، نتيجه هاىاعمال و عقائدشان ، از همان لحظه كم كم ظاهر و آشكار مى گردد. |