بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ستاره درخشان شام رقیه, حجت الاسلام شیخ على ربانى خلخالى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     SET00001 -
     SET00002 -
     SET00003 -
     SET00004 -
     SET00005 -
     SET00006 -
     SET00007 -
     SET00008 -
     SET00009 -
     SET00010 -
     SET00011 -
     SET00012 -
     SET00013 -
     SET00014 -
     SET00015 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

وفات عليا مخدره زينب عليه السلام
در بحر المصائب گويد: حضرت زينب عليه السلام بعد از واقعه كربلا و رنج شام ومحنت ايام ، چندان بگريست كه قدش خميده و گيسوانش سفيد گرديد، دائم الحزن بزيستتا رخت به ديگر سراى كشيد.
نيز گويد: عياه مخدره ام كلثوم عليه السلام ، بعد از چهار ماه از وروداهل بيت عليه السلام به مدينه طيبه ، از اين سراى پرملال به رحمت خداوند لايزال پيوست . وقتى هشتاد روز از وفات ام كلثوم عليه السلامبگذشت ، شبى عيا مخدره زينب عليه السلام مادرش را در خواب ديد و چون بيدار شدبسيار بگريست و بر سر صورت خويش بزرد تا از هوش برفت . زمانى كه آمدند و آنمخدره را حركت دادند، ديدند روح مقدس او به شاخسار جنان پرواز كرده است . اين وقتآل رسول و ذريه بتول ، در ماتم آن مخدره به زارى در آمدند چندانكه گويى اندوهعاشورا و آشوب قيامت برپا شد. و اين واقعه جانگداز، در دهم رمضان (ياچهاردهم رجب ،بنابر قول عبيدلى نسابه متوفى در سنه 277 در كتاب اخبار زينبيات ) ازسال 62 هجرى روى داد. وفات اين مخدره در سنه 62 مورد اتفاق همگان است ، ولى درتارخ روز وفات وى بين مورخان اختلاف وجود دارد، و گذشته بر دو قولى كه ذكر شد،بعضى نيز وفات او را در شب يكشنبه پنجم ماه رجب دانسته اند، و الله اعلم بحقائق الامور.
فرزندان عليا مخدره زينب عليه السلام
سبط ابن جوزى در تذكره الخواص گويد: عبدالله بن جعفر را فرزندان متعدد بوده است :از آن جمله ، على و عون الاكبر و محمد و عباس و ام كلثوم مى باشند كه مادر آنان حضرتزينب بنت على بن ابيطالب عليه السلام از بطن فاطمه دختررسول خدا صلى الله عليه و آله بوده است .
ابن قتيبه نيز دركتاب المعارف ، جعفر الاكبر را از بطن عليا مخدره زينب عليه السلام مىشمارد.
مولف عمده الطالب گويد: زينب كبرى دختر على عليه السلام است كه كنيت او ام الحسنبوده و از مادرش فاطمه زهرا عليه السلام نقل روايت مى كند. وى به حباله نكاح پسر عمش، عبدالله بن جعفر بن ابيطالب ، در آمد و على و عون و عباس و غير هم از وى پديد آمد.
در اعلام الورى مى خوانيم كه : زينب كبرى عليه السلام به سراى عبدالله بن جعفر بنابيطالب عليه السلام رفت و على و جعفر و عون الاكبر و ام كلثوم عليه السلام از آنحضرت متولد گرديد. وى از مادرش روايت مى كند
شبلنجى در نور الابصار گويد: زينب عليه السلام را از عبدالله جعفر چهار پسر و يكدختر بوده است .
نيز مى گويد: ذريه آن مخدره تاكنون در كمال عدت و كثرت در امصار و بلاد، اسبابشرف و بركت هستند. ودر ناسخ آمده است : عون بن عبدالله و برادرش محمد، كه مادر آنهاعليا مخدره زينب عليه السلام است ، در زمين كربلا به درجه رفيع شهادت رسيدند.
محل دفن زينب عليه السلام
راجع به محل دفن حضرت زينب عليه السلام سه نظر وجود دارد:
1. مدينه منوره ، در كنار قبور خاندان اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام يعنى درقبرستان بقيع
2. قاهره مصر
3. مقام معروف و مشهور در قريه (راويه ) واقع در منطقه غوطه دمشققول اول ، ظاهرا هيچ مدركى بجز حدس و تخمين ندارد، و مبتنى بر اين نظريه احتمالىاست كه چون حضرت زينب عليه السلام پس از حادثه كربلا به مدينه مراجعت كرده است ،چنانچه رويداد تازه اى پيش نيامده باشد، به طور طبيعى در مدينه از دنيا رحلت كرده ونيز به طور طبيعى در بقيع آرامگاه خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله دفن شده است .
در مورد قول دوم نيز، كه مصر باشد، مدرك درستى در دست نيست
با تضعيف اقوال فوق ، اعتبار قول سوم ثابت مى شود كه قبر حضرت زينب عليهالسلام را در قريه راويه از منطقه غوطه شام ، واقع در هفت كيلومترى جنوب شرقى دمشق ،مى داند. در آنجا بارگاه و مرقد بسيار باشكوهى به نام حضرت زينب عليه السلام دخترامير المومنين عليه السلام وجود دارد كه همواره مزار دوستاناهل بيت و شيعيان و حتى غير شيعيان بوده است . آنچه از تاريخ به دست مى آيد قدمتبسيار بناى اين مزار است كه حتى در قرن دوم نيز موجود بوده است ، زيرا بانوىبزرگوار سيده نفيسه ، همسر اسحاق موتمن فرزند امام جعفر صادق عليه السلام ، بهزيارت اين مرقد مطهر آمده است . (355)
روز رحلت زينب كبرى عليه السلام افلاكيان عزادارند
سيد عالم ثقه جليل حاج سيد اسد الله اصفهانى مجاور كربلاى معلى در سنه 1319براى مولف كبريت احمر در كربلاى معلى نقل كرد كه حضرت حجت بن الحسن امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در عالم خواب به وى فرمود از روز وفات عمهشان حضرت زينب سلام الله عليها اهل آسمانها جمع مى شوند و خطابه آن مخدره را كه دركوفه خوانده است مى خوانند و گريه مى كنند، و حضرت بايد آنان را ساكت گردانند كهشيرازه عالم از يكديگر گسسته نشود. (356)
نيز عالم بزرگوار مرحوم ملا على خيابانى در كتاب وقايع الايام فى تتمه محرم الحرامداستانى طولانى رانقل مى كند، كه آن مقدار از آن را كه مربوط به جريان فوق مى باشددر اينجا مى آوريم .
راوى مى گويد: در عالم رويا حضرت حجت بن الحسن العسكرى عليه السلام را ديدم كهدركمال آشفته حالى هستند. پيش رفته سلام كردم و ازحال ايشان سوال نمودم . فرمودند بدان كه ، از روزى كه عمه ام زينب سلام الله عليهاوفات كرده ، همه ساله در روز وفات آن مخدره ملائكه در آسمانها مجلس مى گيرند وخطبه آن مخدره را كه در بازار كوفه بيان كرده مى خوانند و گريه مى نمايند، بهطورى كه من بايد بروم و آنها را از گريه ساكت نمايم . امروز روز وفات عمه ام زينبعليه السلام بود و اكنون من از آن مجلس ‍ مراجعت نموده ام
زينب كبرى عليه السلام پس از شهادت امام حسين عليه السلام بيش ازيكسال و نيم نزيست ، اما در همين مدت كوتاه توانست مسير تاريخ را تغيير دهد.
با اقدام زينب كبرى عليه السلام شادى بنى اميه ديرى نپاييده پيروزى دوامى نيافت وزمانى دراز نگذشت كه نتيجه كار زينب عليه السلام به شكست و نابودى امويان منتهىشد.
آرى ، هنوز زينب كبرى عليه السلام از شام نرفته بود كه يزيد احساس كرد بر روىشادمانى يى كه از قتل امام حسين عليه السلام به او دست داده است پرده تيره اى كشيده مىشود و تيرگى آن اندك اندك شديد مى گردد، تا آنجا كه به پشيمانى سختمبدل شد و در سه سال باقى مانده عمر وى ، گريبان او را رها نكرد. (357)

تكلم كردنش را هر كه ديدى فاش مى گفتى
لسان حيدرى گويا كه در طى لسان دارد
حضرت سجاد عليه السلام فرموده است با آن همه مصيبت و مشقت كه بر عمه ام زينب عليهالسلام وارد آمده ، مع ذلك نماز شب از او ترك نشد. بس ‍ است براىاهل معرفت فرمايش حضرت خامس آل عبا اباعبدالله الحسين عليه السلام ، كه در وداع آخرينبه خواهرش زينب كبرى عليه السلام فرمود: (يا اختاه لاتنسينى فى نافلهالليل )
اين مكرمه چون از عبادات به مقامات غير متناهيهنائل شده ملقب به عابده شده . (358)
امام حسين عليه السلام مقابل زينب كبرى عليه السلام چشمها را روى هم گذاشت
نگارنده گويد: در ايام بمباران قم توسط صدام جنايتكار، چندى به مسجد مقدس جمكرانقم (كه به نام ولى الله اعظم ، حضرت حجه بن الحسن العسكرى ، امام زمان ،عجل الله تعالى فرجه الشريف بنا شده است ) پناهنده شده بودم . روزى از آن مكانشريف براى زيارت حرم حضرت فاطمه معصومه عليه السلام كريمهاهل بيت عليه السلام به قم آمده و سپس ‍ به محضر مبارك آيت الله العظمى سيد شهابالدين نجفى مرعشى (قدس سره ) رسيدم . از هر درى سخن به ميان آمد تا اينكه حضرتآيت الله مرعشى فرمودند: وقتى كه حضرت فاطمه زهرا عليه السلام قنداقه حضرتزينب عليه السلام را به محضر رسول الله صلى الله عليه و آله برد، اين نوزاد عزيزفاطمه عليه السلام چشم مبارك را براى هيچ كدام ازاهل بيت عليه السلام باز نكرد. و تنها وقتى قنداقه دربغل امام عظيم حسين بن على عليه السلام قرار گرفت چشم مبارك را گشود.
و افزودند: در مجلس يزيد - عليه اللعنه و العذاب - نيز سر مبارك آقا از فراز نيزه بهتمام اسرا نگاه كرد، ولى وقتى كه مقابل حضرت زينب كبرى رسيد، چشمها را روى همگذاشت و از گوشه هاى چشم مباركش اشك جارى شد.
گويى مى خواست فرموده باشد كه : خواهر عزيز، از اينكه اين همه محبت به يتيمانمكرده ايد، ممنون شما هستم ، و بيش از اين مراخجل مكن .
امام زمان عليه السلام در حرم حضرت زينب عليه السلام
مرحوم خطيب شهير حاج محمد رضا سقازاده ، در مقدمه كتاب (خصائص زينبيه ) از زبانمرحوم آيه الله آخوند ملاعلى همدانى ، كه در اين اواخر بزرگترين شخصيت علمى وروحانى همدان بود و چندى پيش از پيروزى انقلاب اسلامى به رحمت الهى پيوست ،نقل مى كند كه : روزى در پاسخ حقير راجع به مدفن حضرت زينب سلام الله عليهافرمودند:
آيه الله آقا ضياء عراقى رضوان الله عليه فرمودند: شخصى شيعه مذهب از شهر قطيفحجاز به قصد زيارت حضرت ثامن الائمه امام رضا عليه السلام حركت مى كند. در وسطراه پولى را كه براى مخارج رفت و آمد برداشته بود گم مى نمايد. با وقوع اينحادثه ، نه ديگر روى برگشتن به وطن ، و نه خرج ادامه سفر را داشته است . لاجرممتوسل به ذيل عنايت حضرت بقيه الله الاعظم مولانا و مقتدانا الامام حجه بن الحسنالعسكرى روحى و ارواح العالمين له الفداء مى شود. در همانحال ملاحظه مى كند سيد نورانى جليل القدرى با او همراهى مى كند، مى فرمايد: اين وجهرا بگير ترا به سر من راى مى رساند. در آنجا نزدوكيل ما، حاج ميرزا حسن شيرازى ، برو و بگو سيد مهدى فرمودند: پولى از ما در پيش تواست ، اين قدر بدهد تا به زيارت جدم على بن موسى الرضا عليه السلام بروى . آنشخص مى گويد متوجه نشدم كه اين بزرگوار كيست و از كدام جانب آمد؟ عرض كردم :هرگاه به آيه الله شيرازى عرض كنم (سيد مهدى فرمودند) از من مى پرسد كيست و چهنشانه وسند و علامتى دارى ؟ فرمود: به آقاى شيرازى بگو سيد مهدى فرمود به ايننشانى كه امسال در فصل تابستان شما با حاج ملا على كنى طهرانى در شام در حرم عمهام (زينب كبرى عليه السلام ) مشرف بوديد و چون از كثرت زوار و ازدحام جمعيت درسطح حرم زباله ريخته بودند شما عباى خود را از دوش برداشته و در دست جمع كرده وبه آن وسيله حرم را جاروب كردى و در گوشه اى از حرم گرد آوردى و حاج ملا على كنىبا دستهاى خود آنها را برداشته و بيرون برد، من آنجا بودم .
قطيفى مى گويد: وقتى در سر من راى به خدمت آيه الله شيرازى رسيدم و مطلب را عرضكردم ، بى اختيار از جا بلند شد و دست در گردنم انداخت و چشمهايم را بوسيد و تبريكگفت
بعد گفت : در تهران خدمت آيه الله كنى رسيدم وماجرا را گفتم . وى نيز مطلب را تصديقكرد وليكن قلبا ناراحت شد كه چرا حواله و فرمانى به ايشان از جانب آن حضرت صادرنشده است . (359)
2. حضرت ام كلثوم عليه السلام  
ام كلثوم ، بنت فاطمه الزهرا عليه السلام عمه ديگر حضرت رقيه از بطن دختررسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد، كه ابن عبدالبر در استيعاب او را نام برده ،و سبط بن جوزى نيز در تذكره الخواص گويد: حضرت فاطمه عليه السلام رافرزندانى به اين ترتيب بوده است : حضرت امام حسن ، حضرت امام حسين عليه السلام ،زينب عليه السلام و ام كلثوم عليه السلام
علامه خبير، سيد محسن امين عاملى ، در اعيان الشيعه از وى نام برده ، و در پايان شرححال او گويد: او را به حباله نكاح عون بن جعفر طيار رضى الله عنه در آوردند. (360)
روايت شده است كه چون حضرت سيده النساء، فاطمه الزهرا عليه السلام دنيا را وداعگفت ، حضرت ام كلثوم عليه السلام برقعى به صورت انداخته و عبايى بر سر كشدكه دامن آن به روى زمين مى كشيد و با ناله جانسوز پياپى مى گفت : يا ابتاه ، يارسول الله ، الان مصيبت و سختى پنهان شدن تو در نظر ما آشكار گرديد و اين فراقىاست كه هرگز لقايى بعد از آن نخواهد بود.
دو شيخ بزرگوار، مفيد و طوسى ، در امالى خويش آورده اند كه : انه لما ضرب اميرالمومنين عليه السلام احتمل فادخل داره فقعدت لبابه عند راسه و جلست ام كلثوم عندرجليه ففتح عينيه فنظر اليها فقال الرفيق الاعلى خير مستقر و احسن مقيلا فنادت ام كلثوموا ابتاه ثم جاءت الى عبدالرحمن بن ملجم و قالت : يا عدوا الله قتلت اميرالمومنين عليهالسلام قال : انما قتلت اباك قالت : يا عدوا الله انى لارجوان لا يكون عليه باسقال : فارك لها تبكين عليه و الله لقد ضربته لو قسمت بيناهل الكوفه لاهلكتهم .
يعنى هنگامى كه ابن ملجم ملعون ضربت بر فرق امير المومنين عليه السلام زد آن حضرترا به سوى خانه حمل دادند، لبابه بالاى سر آن حضرت و ام كلثوم عليه السلامنزديك قدمهاى آن حضرت نشستند. حضرت در اين وقت ديدگان حق بين خود را گشود و بهجانب ام كلثوم لانظرى افكند و فرمود: اكنون به سوى خداوند مهربان سفر مى كنم كهبهترين مقام و نيكوترين منزل است . ناله ام كلثوم عليه السلام به وا ابتاه بلند شد،سپس به نزد ابن ملجم لعين آمد و فرمود: اى دشمن خدا، كشتى اميرالمومنين عليه السلام را؟آن ملعون گفت : من اميرالمومنين عليه السلام را نكشتم ، بلكه پدر ترا كشتم . آن مخدرهفرمود: اميدوارم كه بر پدرم ا اين ضربت باكى نباشد، آن ملعون گفت : (گويا) مىبينم كه بر مرگ پدرت ناله و گريه مى كنى ، زيرا به خدا قسم ، ضربتى بر او زدمكه اگر آن را بر همه اهل كوفه قسمت كنند همه را هلاك خواهد كرد.
خطبه عليا مخدره ام كلثوم عليه السلام در كوفه
سيد بن طاووس در لهوف مى نويسد: بعد از ذكر خطبه عليا مخدره فاطمه بنت الحسن عليهالسلام ، ام كلثوم اين خطبه را قرائت نمود:
(قالت : يا اهل الكوفه سواه لكم ما لكم خذلتم حسينا و قتلتموه و انتهبتم امواله وورثتموه و سبيتم نساه و نكبتموهن فتبا لكم و سحقا ويلكم اتدرون اى دواه دهتكم ؟ واى وزرعلى ظهوتكم حملتم ؟ واى دما سفكتموها؟ واى اموال نهبتموها؟ واى كريمه سبيتموهن ؟ واىصبيه سلبتموهن ؟ قتلتم خير رجالات بعد النبى صلى الله عليه و آله و نزعت الرحمه منقلوبكم الا ان حزب الله هم الفائزون و حزب الشيطان هم الخاسرون ،) ثم قالت :
قتلتم اخى صبرا فويللامكم
ستجزون نارا حرها يتوقد
سفكتم دما حرم الله سفكها
و حرمها القرآن ثم محمد
الا فابشروا بالنار انكم غدا
لفى سقر حقا يقينا مخلد
و انى لابكى فى حويتى على اخى
على خير من بعد النبى مولد
بدمع غريز مستهل مكفكف
على الخد منى دائما ليس يجمد
يعنى : اى اهل كوفه ، قبيح باد روهاى شما. شما را چه پيش آمد كه از نصرت حسين عليهالسلام دست بازداشتيد و او را مخذول كرديد، تا اينكه او را شهيد كرديد واموال او را به غارت برديد و آن را ميراث خود شمرديد و عيالات او را اسير كرديد و آنهارا برهنه و دچار بدبختى نموديد؟ اف باد بر شما، و دور باد رحمت حق از شما. اى واىبر شما. آيا ميدانيد چه مصيبت بزرگى بر پا كرديد و چه گناه عظيمى مرتكب شديد وچه خون پاكى را ريختيد و چه اموالى را غارت كرديد و چه دختران پرده نشين و بانوانآل طه و يس را اسير كرديد؟
شما كسى را كشتيد كه بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله بهتر از همه جهانيان بود،و از سوء كردار شما رحمت از دلهاى شما برطرف گرديد و دچار قساوت و ضلالتشديد. همانا حزب خداوند فائز و رستگارند و حزب شيطان خاسر و زيانگار. مادرانتانبه عزايتان بنشينند، كه برادرم را با شكنجه كشتيد، بزودى جزا داده خواهيد شد بهاتشى كه خاموشى ندارد. شما خونى را ريختيد كه خداوندمتعال و قرآن و رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را حرام كرده بود. همانا به شمابشارت مى دهم كه فرداى قيامت در قعر جهنم مخلد خواهيد بود و من تا زنده هستم ، بربرادرم كه بهترين مولود پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله بود، خواهم گريست ،به اشكى كه چون سيل به صورت من جارى و متراكم باشد و هرگز خشك نشود
گفتگوى شجاعانه ام كلثوم عليه السلام با ابن زياد
سپهر مى نويسد: چون سخنان زينب عليه السلام در مجلس ابن زياد پايان يافت ، امكلثوم آغاز سخن كرد و فرمود: (يابن زياد. ان كان قرت عينكبقتل الحسين فقد كانت بعين رسول الله قرت برويته و كان يقبله و يمص شفتيه و يحملههو و اخوه على ظهره فاستعد غدا للجواب )
يعنى : اى پسر زياد. اگر چشم توبه قتل حسين عليه السلام روشن گرديد، (بدان كه) هر آينه چشم رسول خدا صلى الله عليه و آله به ديدار او خرسند مى شد و حضرتشپيوسته حسين عليه السلام را مى بوسيد و لبهاى او را مى مكيد و او را در آغوش مى كشيدو گاهى او را با بردارش حسين عليه السلام ، بر دوش خود سوار مى نمود، پس خود راآماده پاسخگويى در روز قيامت (و در برابر محكمهعدل الهى ) ساز.
ممانعت ام كلثوم عليه السلام از گرفتن اطفال ، صدقهاهل كوفه را
مسلم جصاص گويد: مردم كوفه را ديدم كه برحال اطفال اهل بيت عليه السلام رقت آورده و از فراز بام نان و خرما به ايشانبذل مى نمودند و كودكان نيز گرفته و بر دهان خود مى گذاشتند. اما ام كلثوم عليهالسلام آن نان پاره ها و گردوها و خرماها را از دست و دهان كودكان مى ربود و مى افكند.پس بانگ بر اهل كوفه زد و فرمود: (يا اهل الكوفه . ان الصدقه علينا حرام )، يعنى: اى اهل كوفه دست از بذل اين اشيا باز گيريد كه صدقه بر مااهل بيت روا نيست .
نيز زمانى كه ام كلثوم عليه السلام ديد زنان كوفه بركاروان اسرا زار زار مىگريند، سر از محمل بيرون كرد (فقالت لهم : يااهل الكوفه تقتلنا رجالكم و تبكينا نساوكم ؟ فالحاكم بيننا و بينكم الله يومفصل القضا)
يعنى : اى اهل كوفه ، مردان شما مردان ما را مى كشند و زنان شما برحال ما گريه مى كنند؟ در فرداى قيامت ، خداوندمتعال بين ما و شما حكم خواهد فرمود.
اثر دعاى ام كلثوم عليه السلام در شهر سيبور
سپهر، در ناسخ گويد: چون اهل بيت رسول خدا را به سيبور (نام شهرى نزديككفرطاب ) كوچ دادند، اهل سيبور جمع شده و پيران و جوانان آنها گرد آمدند. سپس شيخىسالخورده كه زمان خلافت عثمان را درك كرده بود، از ميانشان برخاست و گفت : فتنهبرنينگيزيد كه همانا اين سرها را در تمام امصار و بلدان گردانيده اند و كسى از در منعسخن نكرده است ، بگذاريد تا از شهر شما هم بگذرانند. جوانان گفتند كه : والله ،هرگز نمى گذاريم اين قوم پليد شهر ما را به قدوم خويش آلوده سازند. در زمان ،بشتافته و پل روى آب را كه از آن عبور مى شد، قطع كردند و ساخته جنگ شدند. در پىاين ماجرا، حرب در پيوست و رزمى سخت بر پاى ايستاد، چندانكه ششصد تن از لشگرابن زياد دستخوش تيغ فولاد شدند و جماعتى نيز از جوانان سيبور به خاك افتادند. دراين وقت ام كلثوم عليه السلام فرمود: نام اين بلد چيست ؟ گفتند: سيبور است . فرمود: (اعذب الله شرابهم و ارخص اسعار هم و رفع ايدى الظلمه عنهم ) ابو مخنفگويد: از اثر دعاى ام كلثوم ، اگر جهان همه انباشته ظلم و جور بودى ، در اراضىايشان جز آيت نعمت و بذل و رايت قسط و عدل افراشته نگشتى .
اثر نفرين ام كلثوم عليه السلام در شهر بعلبك
نيز صاحب ناسخ گويد: چون اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله را به بعلبكنزديك كردند، به حاكم بعلبك نوشتند كه : اينك سرهاى خوارج واهل بيت ايشان است كه به درگاه يزيد حمل مى دهند، علف و آذوقه مهيا كن و بهاستقبال ما بيا. حاكم بعلبك فرمان داد تا جاى آسايش و آرامش از بهر ايشان مهيا ساختند واز سويق و سكر و ديگر مشروبات و ماكولات فراهم آوردند و دفها بنواختند و رايتهابرافراختند و در بوقها بدميدند و آن كافران رااستقبال كردند و به شهر در آوردند. در اين وقت ام كلثوم عليه السلام فرمود: نام اينبلند چيست ؟ گفتند: بعلبك . فقالت : (اباد الله تعالى خضرائهم و لا اعذب اللهشرابهم و لا رفع الله ايدى الظلمه عنهم )قال ابو مخنف : (و لو ان الدنيا كانت مملو عدلا و قسطا لما انالهم الا ظلما و جورا)
يعنى : آن مخدره در حق آنها نفرين كرد كه خداى تعالى نابود كند وسعت معيشت شما را وخوشگوار نگرداند آب شما را و دست ظالمان را از سر شما كوتاه نكند، و ابو مخنف گويد:اگر همه دنيا را عدالت و رفاه فرا گيرد، در بعلبك جز آثار ظلم و بيچارگى چيزديگر نيست .
ورود ام كلثوم عليه السلام به دروازه شام و توصيه او به شمر لعين
سيد بن طاووس در لهوف گويد: چون كاروان اسراىاهل بيت عليه السلام نزديك دروازه شام رسيدند، ام كلثوم عليه السلام شمر بن ذىالجوشن را طلب كرد و فرمود: مرا با تو حاجتى است . گفت : حاجتت چيست ؟ فرمود: اينكشهر دمشق است ، ما را از دروازه اى داخل كن كه مردمان در آن كمتر انجمن باشند و بگوسرهاى شهدا را از ميان محملها دور كنند تا مردم به نظاره سرهامشغول شده و به حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله ننگرند. شمر، كه خمير مايهشرارت بود، چون مقصود آن مخدره بدانست يكباره بر خلاف مقصود آن مخدره كمر بست وفرمان داد تا سرهاى شهدا را در خلال محملها جاى دهند و ايشان را از دروازه ساعات ، كهمجمع رعيت و رعات بود، به شهر در آوردند تا مردم بيشتر بر آنها نظاره كنند
و سپهر در ناسخ گويد: در آن حال ، شمر، حامل سر حضرت امام حسين عليه السلام بود وپيوسته گفت : (انا صاحب رمح طويل ، اناقاتل الدين الاصيل ، انا قتلت ابن سيد الوصيين و اتيت براسه الى يزيد اميرالمومنين )
ام كلثوم عليه السلام چون بشنيد كه شمر بهعمل خويش افتخار كرده و مى گويد: من صاحب نيزه بلند و كشنده فرزند ارجمند سيداوصيا و قتال كننده با دين اصيل بلند پايه مى باشم ، يكباره آتش خشمش زبانه زدنگرفت و فرمود: (و فيك الكثكث يا لعين بن اللعين ، الا لعنه الله على الظالمين ياويلك اتفتخر على يزيد الملعون بن الملعون بقتل من ناغاه فى المهدجبرئيل و من اسمه مكتوب على سرداق عرش الجليل و من ختم الله بجده المرسلين و قمعبابيه المشركين فاين مثل جدى محمد المصطفى و ابى المرتضى و امى فاطمه الزهراصلوات الله و سلامه عليهم اجمعين )
يعنى : خاك بر دهانت باد اى ملعون . لعنت خداوند بر ستمكاران باد. واى بر تو. آيافخر مى كنى بر يزيد ملعون كه به قتل رسانيدى كسى را كهجبرئيل در گهواره براى او ذكر خواب مى گفت و نام گراميش در سرداق عرشجليل پروردگار، مكتوب است ؟ كشتى كسى را كه خداوندمتعال پيامبرى را به جد وى ، رسول خدا، خاتمه داد. آيا افتخار تو اين است كه بهقتل رسانيدى كسى را كه پدرش نابود كننده مشركين بود؟ كجا جدى و پدرى و مادرىمثل جد و پدر و مادر من پيدا خواهد شد؟ خولى اصبحى كه نگران اين بيانات بود، به امكلثوم عليه السلام گفت : تابين الشجاعه و انت بنت الشجاع ، يعنى توهرگز از شجاعت سر بر نتابى ، همانا تو دختر مرد شجاعى هستى .
مراجعت ام كلثوم عليه السلام از شام به مدينه و مرثيه سرايى او
در جلد عاشر بحار (طبع كمپانى ) و غير آن مروى است كه چون يزيد خواستعيال الله را روانه مدينه نمايد اموال و اثقال و عطايا را بر زبر هم نهاد...تا آنجا كهگويد: آنگاه روى به مدينه نهادند، چون ديوارهاى مدينه نمودار گرديد، ام كلثوم بادلى پر از اندوه سيلاب اشك از ديده جارى ساخته به قرائت اين مرثيه پرداخت و زمين وآسمان را منقلب ساخت :
مدينه جدنا لا تقبلينا
فبا لحسرات و الا حزان جئنا
الا اخبر رسول الله عنا
بانا قد فجعنا فى اخينا
اين شعر منسوب به ام كلثوم سلام الله عليها در كتبمقاتل مفصل آمده براى تيمن و تبرك دو بيت از آن را زينت بخش اين مجموعه نموديم .
آنگاه بر سر قبر مادرش ، فاطمه زهرا عليه السلام آمد و از بانگ ناله وعويل ، شور محشر برپا كرد. مردم گريبانها چاك زدند، صورتها خراشيدند، و نالهواحسيناه به چرخ برين رسانيدند. در آن وقت ام كلثوم عليه السلام ، با چشم پر آب وقلب كباب ، بر سر قبر مادر اين مرثيه را بگفت كه سنگ را آب و آب را كباب نمود:
افاطم لو نظرت الى السبايا
بناتك فى البلاد مشتتينا
افاطم لو نظرت الى الحبارى
و لو ابصرت زين العابدينا
افاطم لو رايت بتنا سهارى
و من سهر الميالى قد عيينا
افاطم ما لقيت من عداك
فلا قيرات مما قد لقينا
فلو دامت حياتك لم تزالى
الى يوم القيامه تندبينا
وفات عليا مخدره ام كلثوم عليه السلام
در بحر المصائب گويد كه : ام كلثوم عليه السلام چون وارد مدينه شد (بعد از واقعهجانسوز كربلا) بعد از چهار ماه از اين سراى پربلا به رحمت خداوندلايزال پيوست ، بنا بر قول علامه حلى در منهاج الصلاح و شيخ كفعمى در مصباح و شيخمفيد در ارشاد (كه مى فرمايند ورود اهل بيت عليه السلام در مدينه بيستم شهر صفر بودهاست ) وفات آن بانوى بزرگوار بايستى تقريبا در اواخر شهر جمادى الثانى 62 ازهجرت باشد، و الله العالم . و در مدفن اين مخدره به نام ام كلثوم عليه السلام غيرمدينه و در جاى ديگر ذكرى ندارد. سلام الله عليها و على جدها و امها و ابيها و اخويها.(361)
3. حضرت سكينه دختر امام حسين عليه السلام مصر - شام  
مادرش رباب دختر امر القيس بن عدى بن اوس بن جابر بود. اين شعر منسوب به امامحسين عليه السلام است :
لعمرك اننى لاحب دارا
تضيفها سكينه و الرباب
احبهما و ابذل بعد مالى
و ليس للائمى بها عتاب
و لست لهم و ان عتبوا مطيعا
حياتى او يغيبنى التراب (362)
اصبغ بن عبدالعزيز بن مروان بن حكم سكينه را خواستگارى كرد، او را به مصر بردند،موقعى رسيد كه اصبغ مرده بود.
در شعر منسوب به حضرت سيد الشهدا عليه السلام به سكينه عليه السلام با عنوانخيره النسوان (بهترين زنان ) خطاب شده است .
او كه تمام انقلابات زمان را درك و خود در دانش و ادب سر آمد زنان عصر بود، در انقلابحسينى و بيدارى زنان نسبت به فجايع بنى اميه نقش ‍ موثرى داشت و در كاروان اسراىشام همچون عمه اش زينب عليه السلام ، در نگهدارى كودكان و تبليغ اهداف حسينى تلاشمى كرد.
حضرت سكينه عليه السلام ، هم در مصر و هم در باب الصغير شام ، قبه و بارگاه وزايران زيادى دارد كه از همه كشورهاى اسلامى به زيارتش مى روند. حضرت سكينهعليه السلام كه سالها پس از قضيه كربلا زنده بود، يكى از راويان صحنه كربلا وياد آور فداكارى ياران امام حسين عليه السلام است . (363)
4. فاطمه صغرى عليه السلام دختر امام حسين عليه السلام مدينه - شام للّهللّهللّه
فاطمه صغرى دختر امام حسين عليه السلام از (ام اسحاق ) بنت طلحه بن عبيدالله بنتيميه بوده است . (364) وى در سال سى ام هجرى به دنيا آم د و در واقعه كربلا نيزحدود سى سال سن داشته است . (365) لذا مى توان گفت از خواهرش حضرت سكينهعليه السلام بزرگتر بوده است . فاطمه صغرى زنى بزرگوار و داراى مقام عالىدينى و علمى بود، به طورى كه پدرش سيد الشهدا عليه السلام به اين امر شهادت دادهاست و آن هنگامى بود كه حسن مثنى براى خواستگارى يكى از دختران امام حسين عليهالسلام آمد حضرت به او فرمود: من فاطمه را براى تو بر مى گزينم كه به مادرمحضرت فاطمه دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله بسيار شبيه ، و در دين ، تمام شببه نماز و عبادت مى پردازد، روزها را روزه مى دارد و درشكل مشابه حور العين است . (366) او از پدر، برادرش - امام زين العابدين عليهالسلام - و عمه اش - حضرت زينب عليه السلام - عبدالله بن عباس و اسما بنت عميس حديثروايت مى كرده و فرزندان او، عبدالله ، ابراهيم ، حسين همچنين ام جعفر، ابوالمقدم ، و زهيربن معاويه نيز از او حديث نقل كرده اند، احاديث او در سنن ترمذى ، ابوداود، ابن ماجه ،نسايى ، و تاليفات ابن حجر آمده است . فاطمه صغرى عليه السلام درمنزل فاطمه زهرا عليه السلام مادر بزرگش - در مسجد النبى صلى الله عليه و آله مىزيست وقتى وليد دستور تخريب خانه هاى مسجد النبى صلى الله عليه و آله را صادركرد او به خارج مسجد رفته ، و در آنجا خانه اى ساخت ، چاهى حفر كرد كه بركتفراوانى داشت . اين چاه را زمزم مى خوانده و مردم از آن تبرك مى جستند.
فاطمه عليه السلام همانند زينب كبرى عليه السلام در حوادث كربلا مامن و پناهگاهاهل بيت عليه السلام بوده و دربارگاه عبيدالله بن زياد و يزيد خطبه هاى غرا خوانده است. او به سال 110 هجرى وفات يافت . (367)
پشت قبر سكينه عليه السلام و ام كلثوم عليه السلام سمت چپ آن ، قبرى منسوب بهفاطمه صغرى عليه السلام دختر امام حسين عليه السلام است .
در بيشتر منابع روايت مى كنند كه فاطمه صغرى عليه السلام درمنزل خود، يعنى در پشت مسجد النبى صلى الله عليه و آله وفات يافت و در بقيع بهخاك سپرده شد.
در كتاب از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله تا حضرت زين العابدين عليه السلامنوشته شيخ على فلسفى ، چاپ 1413 هجرى قمرى چنيننقل مى كند:
فاطمه صغرى عليه السلام در شهر شام مدفون و داراى بقعه و حرم بسيار زيبا وزائرين فراوانى دارد و اضافه مى كند: در كتاب بحار الانوار، ص 247 از كتاب مناق ونيز در كتاب ناسخ التواريخ ص 495 از حضرت سجاد عليه السلام روايت مى كند كهمرغى روز عاشورا پر و بال خود را در خون امام حسين عليه السلام بيالود و پرواز نمودو به مدينه رسيد و بر سر ديوار خانه فاطمه صغرى عليه السلام دختر امام حسين عليهالسلام نشست و فاطمه عليه السلام بر او نگريست و متوجه يتيمى خود گرديد و ايناشعار را بگفت :
نعب الغراب فقلت من
تنعماه و يلك يا غراب
قال : الامام ، فقلت : من
قال : الموفق للصواب
ان الحسين بكربلا
بين الاسنه و الضراب
گفت اى مرغ چرا حال پريشان دارى
از غم كيست چنين ناله و فغان دارى
اشك خونين ز چه از چشم ترت مى ريزد
گو به من خون كه از بال و پرت مى ريزد
من ماتم زده آخر پدر در سفر است
ز غم دورى او خون دلم در بصر است
نه خبر از پدر و نه ز برادر دارم
روز و شب آروزى ديدن اكبر دارم
تو مگر هدهدى و سوى سبا آمده اى
يا مگر قاصدى از كرب و بلا آمده اى
بلكه آورده اى اى مرغ به اين شوين و شين
به صغراى جگر خون خبر مرگ حسين
گفت : اى فاطمه با شور و نوا آمده ام
قاصد مرگم و از كرب و بلا آمده ام
كربلا يكسره صحراى منا بود امروز
روز قربانى شاه شهدا بود امروز
فاش گويم پدرت از ستم شمر و سنان
كشته شد با لب عطشان به لب آب روان
5. ميمونه دختر امام حسن عليه السلام  
6. حميده دختر مسلم بن عقيل عليه السلام  
اين دو بانوى بزرگوار (در مقبره اسماء بنت عميس همسر جعفر بن ابيطالب عليه السلاممى باشند) در يك حجره و مقبره قرار دارند كه در پشت مقابر سكينه و ام كلثوم عليهالسلام در سمت چپ قبر عبدالله بن جعفر صادق عليه السلام واقع شده است . بر بالاىحجره آنان گنبدى به رنگ سبز و در داخل آن تابوتى بزرگ و چوبين ديده مى شود.حجره مذكور در سال 1330 هجرى بازسازى شده و به وسيله پلكانى به زير زمينداخل آن راه است كه در آن جا هر سه قبر در كنار هم مى باشد.
قبر اول از (حميده دختر مسلم بن عقيل عليه السلام ) متوفىسال هفتاد هجرى - قبر دوم از (اسما بنت عميس ). همسر جعفر طيار و على عليه السلاممتوفى سال 65 هجرى ، و سومين قبر نيز از ميمونه دختر امام حسين عليه السلام است كههر سه در داخل يك مقبره كاشيكارى شده و چوبين قرار دارند. (368)
7. عبدالله بن جعفر طيار - باب الصغير  
پدرش شهيد عاليقدر اسلام حضرت جعفر طيار، و مادرش اسما بنت عميس مى باشد. اوبرادرزاده و داماد حضرت اميرالمومنين عليه السلام است . عبدالله از اسخيا و بخشندگانمشهور عرب بوده است . همچنين در حمايت از خاندان نبوى و ارادت به آستان علوى و علاقهبه حسنين عليه السلام مشهور است .
در سنين جوانى در جنگهاى روم و جهادهاى حضرت امير المومنين عليه السلام شركت داشت واز فرماندهان شجاع بود. در قضيه كربلا احتمالا به اجازه امام در حجاز مانده و پسرانشرا براى قربانى در راه خدا به همراه امام حسين عليه السلام به كربلا فرستاد كه بهشهادت رسيدند. پس آز آن نيز هرگز زبان به ندامت و ناشكرى نگشود. گويند: وقتىخبر شهادت فرزندان خويش را دريافت به عزادارى پرداخت ، غلامش بر زبان راند كهاين مصيبت به خاطر حسين عليه السلام به ما رسيده است ، عبدالله سخت برآشفت و غلام راتوبيخ كرد.
نوشته اند كه عبدالله به خاطر املاكى كه در شام داشت به آنجا مسافرت كرده و درهمانجا درگذشت . گرچه وفات او را در مدينه و مدفنش را در جوار عمويشعقيل نيز نوشته اند، مع ذلك رحلت همسر عاليقدرش ‍ حضرت زينب سلام الله عليها در شاممويد وجود قبر او در شام مى باشد. به اعتقاد راقم اين سطور، ممكن است توطناهل بيت و طرفداران آنان در شام خود حركتى به منظورابطال تبليغات امويان باشد، چنانكه بسيارى معتقدند وجود شيعه در شام از بركات همينمهاجرتها و اسارتها و تبعيدها به شام و مهاجرتبلال و ابوذر و عبدالله و ديگران بوده است .
فرزندان عبدالله در قيامهاى اسلامى عليه بيدادگران اموى و عباسى نقش ‍ موثرى داشتهاند كه در كتب رجال و انساب و تاريخ مضبوط است . (369)
8. مقام حضرت سجاد عليه السلام و سرهاى شهداى كربلا - شام ، بابالصغير
در قبرستان باب الصغير شام ، بقعه و ضريحى وجود دارد كه مدفن سرهاى مقدسه 17تن از شهداى اهل بيت عليه السلام در كربلا مى باشد و در جنب آن نيز مقام حضرت سجادعليه السلام وجود دارد. (370)
چند سر از شهدا را در (باب الصغير) به خاك سپردند. امروز اين مكان كه حدود پنجاهمتر بالاتر از در اصلى قبرستان باب الصغير و سمت چپ كوچه مى باشد داراى محوطهاى بزرگ است كه در وسط آن حجره يا اطاقكى بوده و سرهاى مقدس در اين اطاقك دفنشده اند. در سالهاى اخير بر مدفن آنان ضريحى از نقره ساخته شده است . هر چند كهبر بالاى اين حجره ، اسامى شانزده تن از شهداى كربلا نوشته شده ليكن بهاحتمال قوى تنها سر سه تن از شهداى كربلا در اين مكان به خاك سپرده شده اند. اينسرها عبارتند از:
1 - سر مقدس حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام
2 - سر مقدس حضرت على اكبر عليه السلام
3 - سر مقدس حبيب بن مظاهر عليه السلام
محسن الامين در سال 1321 هجرى كتيبه اى بر بالاى در ورودى اين مقام با اين عبارت ديدهبود (هذا راس عباس و على بن الحسين عليه السلام و حبيب بن مظاهر) بعدها كهضريحى بر روى اين محل گذاشته شد نام شانزده تن ذكر گرديد. (371) با توجهبه اينكه منابع تاريخى شيعه اذعان دارند بيشتر سرهاى كربلا به بدنهاى آنان ملحقشد به نظر نمى رسد در اين مكان بيش از سه سر به خاك سپرده شده باشد.
والله اعلم بالصواب
نام سرهايى كه بر سقف گنبد اين مكان ثبت شده عبارتند از:
1 - عباس ، 2 - على اكبر، 3 - حبيب بن مظاهر، 4 - قاسم بن الحسن ، 5 - عبدالله بن على ،6 - عمر بن على ، 7 - حر رياحى ، 8 - محمد بن على ، 9- عبدالله بن عون ، 10 - على بنابى بكر، 11 - عثمان بن على ، 12 - جعفر بن على ، 13 - جعفر بنعقيل ، 14 - محمد بن مسلم ، 15 - عبدالله بن عقيل ، 16 - حسين بن عبدالله .
9. عبدالله الباهر  
قبر عبدالله بن امام زين العابدين عليه السلام معروف به عبدالله باهر در كنار ديوارهشرقى باب الصغير قرار دارد، كه از قبرستانمستقل و راه آن پس از در اصلى قبرستان مى باشد. داراى صحن و گنبد و سبز و شبستاننسبتا بزرگى است . اطراف مقبره و مرقد او كه درسال 1330 هجرى قمرى بازسازى شده است ، ديوارى كشيده اند كه آن را از قبرستانمستقل و مجزا ساخته اند.
عبدالله با امام محمد باقر عليه السلام از يك مادر است . او در ميان برادران به حسن وجمال معروف و به علت درخشندگى چهره ، معروف به باهر بود و در هيچ مجلسى نمىنشست جز آنكه حاضران را از فروع روى و درخشندگى ديدار خويش نور و فروغ مىبخشيد، وى متولى صدقات رسول خدا صلى الله عليه و آله و امير المومنين عليه السلامبود. عبدالله مردى فاضل و زاهد و فقيه و محدث بود. از طريق آباء كرام خود از حضرترسول صلى الله عليه و آله اخبار زيادى نقل كرده و حديث فراوانى از وىمنقول است . برخى وفات وى را در مدينه دانسته اند و بعضىتل زينبيه بغداد.
10. عبدالله بن جعفر الصادق عليه السلام  
قبر فرزند گرامى امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب شيعه ، كمى بالاتر از قبرفاطمه صغرى عليه السلام و در سمت چپ آن قرار دارد، كه داراى گنبدى كوچك به رنگسبز بوده و داخل آن تابوتى چوبين با محفظه اى فلزى ديده مى شود، اين جا قبرفرزند امام ششم شيعيان است . (372)
3. اصحاب و تابعين  
1. اسماء بنت عميس بن معبد بن تميم بن مالك - باب الصغير شام للّه
وى از نخستين زنان گرونده به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و اولين دسته مهاجريناست كه با شوهر ارجمندش حضرت جعفر طيار عليه السلام به حبشه هجرت نمود.فرزندش عبدالله نيز در حبشه به دنيا آمد. همزمان نجاشى ، پادشاه حبشه ، نيز داراىپسرى شد كه به تبعيت از جناب جعفر طيار داراى سه پسر شد (عبدالله ، محمد، عون )
وى پس از شهادت حضرت جعفر عليه السلام همسر ابوبكر شد و ثمره اين ازدواج پسرىبه نام محمد بود كه از ياران مخلص مولى على عليه السلام و استاندار حضرت بود كهدر مصر شهيد شد. اسماء بعد از ابوبكر به افتخار همسرى مولى على عليه السلامنايل آمد كه از او نيز دارى دو پسر شد به نام يحيى (كه برخى او را عداد شهداى كربلامى دانند و بعضى نسابه ها مى نويسند در زمان حيات والدين از دنيا رفت ) و محمد اصغر.
اسما از زنان پاك طينت و سعادتمندى بود كه درتغسيل و تكفين مخفيانه حضرت زهرا عليه السلام به امير المومنين كمك كرد.
قبر اسما در باب الصغير، در بقعه اى كه در كنارش سر فرزندش محمد بن ابى بكر وميمونه حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام دفن شده ، در پشت بقعه حضرت سكينه عليهالسلام واقع شده است . (373)
2. فضه ، خادمه حضرت زهرا عليه السلام - باب الصغير شام للّه
فضه از زنان فاضله و نمونه روزگار خويش و از اراتمندان خاص خاندان عصمت وطهارت است . بعضى تاريخ نويسان او را از شاهزادگان ايرانى و بعضى شاهدختنوبه اى مى دانند كه از بلاد نوبه با توجه به خوابى كه ديده بود در معيت اسيرانوارد سرزمين اسلام شد و به خانواده پيغمبر صلى الله عليه و آله پيوست . حضرت زهراعليه السلام كارهاى خانه را با فضه يك روز در ميان تقسيم كرده بود. فضه در بيستسال آخر عمر سخنى نگفت و جواب مردم را همواره با آيات قرآن مى داد. وى كه به متابعتاز اهل بيت عليه السلام و به موجب نذرى كه براى شفاى امام حسين عليه السلام كرده بودسه روز روزه گرفت و افطارش را به يتيم و مسكين و اسير داد،مشمول اين آيه شريفه است كه در سوره هل اتى مى فرمايد: (ويطعمون الطعام علىحبه مسكينا و يتيما و اسيرا) (374) لذا در روز عاشورا نيز، به هنگام و داعحضرت سيد الشهدا عليه السلام با اهل حرم ، در كنار حضرت زينب و ام كلثوم و سكينه ورباب عليه السلام ، مورد خطاب تفقدآميز امام غريب و مظلوم قرار گرفت .
بقعه حضرت فضه در باب الصغير شام بعد از خروج از بقعه عبدالله بن جعفر طيار وبلال به طرف بقعه محمد بن ابى بكر به سمت دست راست قرار گرفته و روى سر دربقعه نوشته است : (فضه خادمه رسول الله ) (375)
3 و 4 ام سلمه و ام حبيبه همسران رسولخدا صلى الله عليه و آله
در انتهاى ديواره شرقى قبرستان ، كمى بالاتر از در اصلى و پس از قبر عبدالله بنسجاد عليه السلام ، حجره اى بطور مستقل و جدا از ساير قبرستان است كه در آن دو قبر امحبيبه و ام سلمه همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله ديده مى شود. قطع به يقينبايد گفت اين امر صحت ندارد، زيرا ام سلمه و ام حبيبه هر دو در قبرستان بقيع در مدينهمدفون هستند. (376)

next page

fehrest page

back page