بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تسنیم تفسیر قرآن کریم ، جلد 1, آیت الله عبدالله جوادى آملى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     TASNIM01 -
     TASNIM02 -
     TASNIM03 -
     TASNIM04 -
     TASNIM05 -
     TASNIM06 -
     TASNIM07 -
     TASNIM08 -
     TASNIM09 -
     TASNIM10 -
     TASNIM11 -
     TASNIM12 -
     TASNIM13 -
     TASNIM14 -
     TASNIM15 -
     TASNIM16 -
     TASNIM17 -
     TASNIM18 -
     TASNIM19 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

در اين حال وظيفه مفسر صمت است ، نه نطق ، چنانكه رسالت متن مقدس ‍ در اين مرحله نطقاست ، نه صمت . اگر مفسر بدون پيش فهم به سراغ متن مقدس برود از آن بهرهاى نمى برد؛ چون هر دو صامتند و از التقاى دو ساكن و برخورد دو صامت برقى نمىجهد و آهنگى توليد نمى شود و اگر مفسر با داشتن پيش فرض خاص به حضور متنمقدس برود و بعد از عرض ‍ سؤ ال صامت نشود و همچنان درصدد پاسخگويى به سؤال خويش از زبان متن مقدس باشد و اصلا اجازه نطق به متن مقدس ندهد، فقط صداى خود رااز زبان خويش مى شنود و چنين تفسيرى مصداق بارز تفسير به راءى است و اگر اجازهنطق به متن مقدس بدهد، ليكن خودش نيز همراه با آن متن مطالبى را ارائه كند، در اينحال صداى خود را آميخته با آهنگ متن مقدس ‍ استماع مى كند و چنين تفسيرى ، التقاط، اختلاطو تلفيق گفته هاى زمينى با فرهنگ فرهيخته آسمانى است و اين نيز تفسير به راءى است؛ چون مجموع خارج و داخل و مركب از حق و باطل ، خارج وباطل است و پرهيز از همه اينها ممكن است ؛ چنانكه به اجتناب از همه اينها امر و از ارتكابهر كدام نهى شده است ؛ چنانكه افراد متعددى كه داراى پيش فهمها و پيش ‍ فرضهاىهسمان بوده اند به سراغ متن مقدس رفته اند و جوابهاى گوناگون شنيده اند؛ زيرابرخى به وظيفه تفسيرى عمل كرده اند و بعضى به آنعمل نكرده اند و آن وظيفه مهم در اين حال ، يعنى بعد از عرض سؤال صمت است ، نه نطق .
آنگاه جوابى كه متن مقدس بعد از استنطاق مى دهد متنوع است ؛ زيرا گاهى فقط همان پيشفهم را امضا مى كند و زمانى ضمن امضا و تاءييد آن پيش ‍ فرض مطلب ديگرى را درعدل آن تصويب مى كند و گاهى آن پيش فهم راابطال كرده ، مطلب مقابل آن را تاءسيسا افاضه مى كند . از اين رو كسانى كه از وسمهتفسير به راءى مذموم منزهند و از وصمه متكلم وحده بودن مبرايند و به وقت سؤال از متن مقدس گويا هستند و به وقت شنيدن جواب ساكت و از آن دو چيزى كه مايه تباهىعقل و فرسودگى خرد است به دورند: يكى دم فرو بستن به وقت گفتن وديگرى گفتن به وقت خاموشى ، تفسير به راءى محمود و ممدوح ، يعنى تفسيردرايى معقول و مقبول دارند و آنچه را كه از متن مقدس كه نطق خود را بعد از صمت آغاز مىكند، مى شنوند، مى پذيرند و آن جواب گاهى فقط امضاى همان پيش فرض ‍ است و زمانىهمراه با امضاى مطلب معادل و گاهى نيز باابطال آن پيش ‍ فهم است . از اين رو چنين مفسرانى گاهى در پيش فهمهاى خود تجديد نظرمى كنند . كم نبودند كسانى كه قبل از مراجعه به متن مقدس ، عقيده خاص ‍ داشتند و پس ازمراجعه به متن مزبور، يا از آن عقيده برگشتند و به عقيده ديگر در آمدند و يا در صحت آنترديد كرده ، از جزم به شك و از عزم به ترديدمنتقل شدند .
بنابراين ، گرچه تفسير بدون پيش فهم نمى شود و امى محض توان تفسير ندارد،ليكن همواره پاسخ متن امضاى آن پيش فرض نيست ؛ مگر براى لدود عنود كه غير از تفسيربه راءى مذموم چيز ديگرى را به رسميت نمى شناسد . از اين جا معناى انتظار صادق ازانتظار كاذب ممتاز مى گردد؛ زيرا انتظار صادق اين است كه مفسر با پديد آمدن مكتبىجديد در جهان بينى ، آن را به طور صحيح و با حفظ امانت به عرض متن مقدس برساند وچون دعوى آن متن مقدس اين است كه دقيقترين و صحيحترين جهان بينى را ارائه مى كند،بعد از عرض سؤ ال به آن پاسخ مى دهد . اگر مفسر همراه با سؤال شروع به جواب دادن كرد و مهلت سخن گفتن به متن مقدس نداد يا در اثناىپاسخگويى آن متن مقدس خودش نيز سخن گفت ، چنين مفسرى كلام خود را به تنهايى يا باامتزاج و التقاط كلام خلق و خالق مى شنود و انتظار كاذب خود را با دستا خويش بر مىآورد و اگر مفسر بعد از سؤ ال ، صامت شد و تنها كلام متن مقدس را شنيد انتظار او صادقاست و حل معضل خود را با دست بى دستى متن مقدس برآورده مى يابد .
دين شناسى ، انسان شناسى و مانند آن ، همه از همينقبيل است ؛ با پديد آمدن مكتب تازه اى در يكى از اينمسائل ، مفسران هر كدام با پيش فهمها و پيش فرضهاى مخصوص آن سؤ الها را بر متنمقدس عرضه مى كنند و آنگاه ساكت مى شوند تا پاسخ را از زبان گوياى متن مقدساستماع كنند . از اين رو در موارد گوناگون پاسخهاى متنوع و متعدد از آن مى شنوند .غرض آن كه ،
انتظار علمى صادقانه غير از تمنى كاذبانه و غير علمى است ؛ زيرا يكى تفسير درايىمعقول و مقبول است و ديگرى تفسير به راءى مذموم و مردود .
متن گرچه بدون پيش فرض و پيش فهم صامت است ، ليكن بعد ازاصول موضوعه و طرح سؤ ال كاملا ناطق است و منظور از نطق متن همان دلالت آن است كهنسبت به آن راهنمايى دارد و طبق قانون مفاهمه و فرهنگ محاوره ، صداى مخصوص خود رابه سمع مستمع و مستنطق مى رساند و هرگز مراد از نطق ، گويش صوتى نيستو از اين جهت بين ملفوظ و مكتوب هيچ تفاوتى نيست و همان گونه كه وجود لفظى ،شنونده را هدايت مى كند، وجود كتبى نيز خواننده را رهنمايى خواهد كرد و شرط لازم براىبهره ورى از هدايت وجود لفظى يا وجود كتبى همان پيش فهمهاى ياد شده است و رهنمودوجود لفظى يا كتبى گاهى ابقاى همان پيش فرضهاست و گاهى تغيير آنها به نحوتكامل يا ازاله و نفى و يا به انحاى ديگر .
هرگز معناى انتظار از متن مقدس تبرير و توجيه تبهكاريهاى مفسر يا تصحيح اغلاط وتصديق اكاذيب و تصويب خطاهاى او نيست . چنين انتظارى در قاموس معرفت شناسى مطرح ومقبول نيست . آنچه در مبحث هرمنوتيك به عنوان تاءثير انتظار از متن در تفسيرآن مطرح مى شود اين است كه هر كس با مبناى خاص علمى كه وارد حوزه تفسير مىشود انتظار عمومى و اولى او اين است كه درباره مكتب خاص از مكاتب جهان بينى ، انسانشناسى ، روانشناسى و نظاير آنها پاسخ نهايى ارائه كند و انتظار خصوصى و دومىبراى برخى از مفسران اين است كه متن مقدس همان مبناى علمى سؤال كننده را ارائه كند كه چنين انتظار ناروايى نه صائب است و نه عام ؛ چنانكه چنينتفسيرى هر چند صواب باشد از لحاظ سوء سريره شخص مفسر كه درصددتحميل راءى خود بر متن مقدس است نارواست .
حاصل اين كه ، متن مقدس مانند قرآن گرچه نسبت به نابينا ظلمت است ، ولى در برابربينا نور است و گرچه نسبت به امى ناخوانا و نانويسا، صامت است ، ليكن درمقابل عالم به فرهنگ مفاهمه و فرهيخته آشنا به ادب محاوره ناطق است و چه نطقى بهتر ازدلالت و چه گويايى گوش نوازتر از نص يا ظاهر متن مقدس كه تبيان هر چيزى است كهدر سعادت جوامع بشرى مؤ ثر است ؛ چون گوياست و پاسخ متقن به سؤال عالمانه مى دهد . از اين رو گاهى سائل را كه با پيش فهم معين به حضور متن مقدس آمده، وادار به اقرار چيزى مى كند كه قبلا انكار داشت يا ملزم بهقبول چيزى مى كند كه پيش از آن نكول داشت . اين كه متن مقدس گاهى باعث اقرار منكر يا انكار مقر يا جزم متردد يا شك جازم مى شود، نشانه آناست كه چنين متنى كاملا بر اساس فرهنگ محاوره گوياست ، نه صامت و طبق انتظار مثبت وبجا پاسخ مى دهد، نه انتظار منفى و نابجا.
پاسخ به نقدى بر الميزان
گرچه معناى وحى ، كيفيت وحى يابى رسولان (عليهم السلام )، معناى اعجاز، پيوند معجزهبا قانون عليت و معلوليت و مانند آن ، مباحث جداگانه اى است كه در علوم قرآنى جايگاهويژه دارد، ليكن چون برخى اينها را در مبحث تفسير به راءى بازگو كرده اند، لازم استبه طور فشرده و اجمال به آنها اشاره شود:
1 آنچه در كتابهاى حكمت از وحى سخن گفته مى شود، يا درباره امكان آن است كه در علمالنفس ، هنگام تبيين شئون علمى و عملى نفس بيان مى شود و از قداست برخى نفوس و امكانتعالى آنها به مقام عصمت و پيوند با فرشتگان معصوم الهى ( كه به عنوان يكاصطلاح و نه بيش از آن ، از آنها به عقول عاليه ، تعبير مى شود ) سخن به ميان مىآيد و يا درباره ضرورت وحى و نبوت كه در مبحثفعل خداوند با استمداد از حكمت و عدل او، ضرورت مزبور ثابت مى شود .
2 قانون عليت و معلوليت ، قانونى عقلى و ضرورى است كه نقض آن ممتنع است و اگرممكن باشد معلولى بودن علت يافت شود و محتمل باشد موجودى كه وجود عين ذات آن نيستخود به خود يافت گردد، چنين چيزى باعث هدم همه قوانين عينى و علمى خواهد بود و هرگزمعجزه ، محال عقلى را ممكن نمى كند، بلكه محال عادى را بر اساس خرق عادت ، محقق مىسازد . پس قانون عليت و معلوليت چون به اصلاصيل امتناع تناقض بر مى گردد (يعنى با نفى عليت ، اجتماع دو نقيض لازم مى شود ) ومبداء همه مبادى تصديقى در اثبات اصل وجود مبداء و اسماى حسناى او و نيز ضرورت وحىو نبوت است ، به عنوان اصل اولى معقول و مقبول است ، نه آن كه يك قاعده فلسفىبخواهد بر همه معارف الهى حكومت كند، بلكه خود آن قاعده اولى نيز اصلى است الهى وفطرى كه ساير اصول و قواعد بر پايه آن استوار است . البته قواعد فلسفى وعرفانى نظرى چنين نيست و هر يك حكم ويژه خود را دارد .
با تاءمل در آنچه گذشت و با رجوع مستاءنف به بيان حضرت استاد علامه طباطبايى(رحمة الله ) (375)، روشن خواهد شد كه نقد ناقد متوجه انديشه خاص خويش است ، نهفرموده حضرت استاد (قدس سره ) . هرگز از سخنان مرحوم استاد بر نمى آيد كه : 1 رسول اكرم صلى الله و عليه و آله و سلم با ساير مردم در علوم قرآن يكسان است . 2 مردم در تحصيل علوم قرآن از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بى نياز و مستقلند. 3 رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از مقام مرجعيت علوم قرآنمعزول است . 4 علوم و معارف قرآنه در دسترس همگان قرار دارد و اين موجب تحقير قرآناست . 5 رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم همه آنچه از علوم نزد وى بود بهاصحاب آموخت و آنان قرآن را براى مردم تفسير كرده اند . (376)
هيچ يك از امور ياد شده به مقام منيع الميزان ، مساس ندارد و كرامت آن را لكه دار نمى كند؛در صورتى كه اولا، ابتكار ايشان در معناى تفسير به راءى و نوآورى در اين باره معلومگردد و ثانيا، محذور دور در مراجعه به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ملحوظشود و ثالثا، تبيين و تعليم علمى كه از معلم خبير متضلع استفاده مى شود، از مرجعيتتعبدى تفكيك شود و رابعا، استنباط عميق ايشان از جمع بين آيه ( ... لا يمسه الا المطهرون) (377) و آيه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجساءهل البيت و يطهركم تطهيرا (378) كه تماس با باطن قرآن و حقايق مكنون آنبهره ويژه اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام ) است و ديگران حتما به آنان نيازمندندروشن شود . گرچه در كلمات پيشينيان ، مانند غزالى آمده است كه تماس با مرحله باطن وعلم مكنون قرآن كريم بدون طهارت قلب ميسور نيست ، ليكن تشخيص ذوات مطهر وانسانهاى معصوم (عليهم السلام ) كه حقايق مكنون قرآن كريم ، ممسوس و معلوم و دسترسآنهاست از بركات علماى بزرگ فرقه ناجيه چونان علامه طباطبايى (رحمه الله ) است .
شايسته متاءخران و بايسته متنعمان است كه در ساحت الميزان بهره بيشترى ببرند و ازاين مائده پر از ماءدبه و از خوان لبريز از ما تشتهيه الاء نفس و تلذ الاءعين (379) و از اين بهشتى كه ( اءكلها دائم ) (380) و از اين شجره طوبا كه اءصلهاثابت و فرعها فى السماء (381) و بالاخره از اين موسوعه اى كه ( فيها كتب قيمة) (382) نصيب اءوفى و حظ اءعلى يابند؛ هر چند نقد حكيمانه بهره عالمانه است و ايرادمحققانه نصيب عاقلانه ، و سوال صميمانه ، فوز و فيض خالصانه است .
فصل هفتم : جايگاه آراى مفسران و شاءن نزول در تفسير
در فصول پيشين جايگاه و نقش قرآن ، عقل و روايات معصومين (عليهم السلام ) در تفسيرقرآن كريم تبيين شد . اكنون به بررسى جايگاه آراى مفسران و همچنين روايات شاءننزول در تفسير قرآن مى پردازيم .
1 آراى مفسران : همان گونه كه در علم فقه ، آراء و فتاوى فقها براى فقيه ديگر دراستنباط احكام فرعى از منابع دين هيچ گونه حجيتى ندارد و تنها براىتكامل علمى فقيه مستنبط راهگشا و زمينه ساز است ، آراى مفسران نيز راهگشاى آشنايى باقرآن و برداشتهاى تفسيرى مفسر است و هيچ گونه حجيتى براى او ندارد؛ اعم از آن كهمفسران مزبور از صحابه يا تابعين باشند و يا از مفسران اعصار بعد؛ زيرا هيچ كدام ازآنان معصوم نيستند تا كلام آنان حجت شرعى و منبع استنباط احكام و حكم شريعت باشد؛ مگرآن كه جنبه روايى داشته باشد كه به بحث گذشته مرتبط مى شود .
برداشتهاى صحابه يا تابعين اگر در محضر معصومين (عليهم السلام ) بوده و امكان ردعو مجال رد نيز بوده ، ليكن چنان برداشتى مردوع و مردود نشده ، نشانه صحت آنبرداشتهاست . البته صحت يك راءى مستلزم انحصار معناى آيه در آن راءى نيست ؛ مگر آنكه نسبت به نقيض خود پيام خاص ‍ دارد كه آن پيام عبارت از بطلان نقيض برداشت دراجبين اصحاب است .
2 شاءن نزول : بياناتى كه در شاءن و سببنزول آيات قرآن كريم آمده است چند قسم است :
الف : بياناتى كه به صورت تاريخ (383) است ، نه روايتى از معصوم (عليهالسلام )، مانند اين كه از ابن عباس نقل شود كه اين آيه در چنين زمينه اىنازل شده است . اين گونه شاءن نزولها ماننداقوال مفسران تنها زمينه ساز برداشتهاى تفسيرى است و حجيتى ندارد؛ البته اگر درموردى اطمينان حاصل شود، مانند آن كه از قول ابن عباس طماءنينه پديد آيد خود آن وثوقو طماءنينه معتبر است ، نه آن كه صرف تاريخ ، اعتبار تعدى داشته باشد؛ بر خلافحديث معتبر كه حجيت تعبدى دارد هر چند وثوقحاصل نشود .
ب : روايات فاقد سند صحيح و معتبر . اين گونه شاءن نزولها گرچه بر اثراحتمال صدور آن از معصومين (عليهم السلام ) با كلام بشرى متفاوت است و بايد تكريمشود، اما از نصاب لازم در حجيت برخوردار نيست .
ج : شاءن نزولهايى كه به صورت روايت نقل شده و داراى سند صحيح و معتبر است . اينگونه روايات در تبيين شاءن و يا سبب نزول آيه حجيت دارد، ولى همان گونه كهروايات تطبيقى شمول و گستره معناى آيه را محدود نمى كند، روايات شاءننزول نيز بيانگر مورد و مصداقى براى مفهوم كلى آيه است و هيچ گاه مورد يك عام يامطلق ، مخصص يا مقيد آن نيست و اين گونه روايات گرچه مايه كاهش عموم يا اطلاق نيست، ليكن راهگشاى خوبى براى مفسر است تا آيه را به گونه اى تفسير كند كه با موردخود هماهنگ و سازگار باشد .
تذكر: شاءن نزولهاى ويژه ، مانند آنچه در آيه تطهير، مباهله ، ولايت و ... وارد شده ، ازبحث خارج است .
آيات قرآن كريم هرگز در محدوده سبب و شاءننزول خود محصور نمى شود و گرنه كتاب الهى ، جهانى و جاودانه نخواهد بود: ولواءن الآية اذا نزلت فى قوم ثم مات اءولئك القوم ماتت الآية لما بقى من القرآن شى ء ولكن القرآن يجرى اءوله على آخره مادامت السماوات و الاءرض (384)، بلكه بهتعبير حضرت امام باقر (عليه السلام ) همان گونه كه مهر فروزان و ماه تابان هموارهروز و شب را روشن مى كند و اختصاص به دورانى خاص ‍ ندارد، قرآن كريم نيز چنين نيستكه هدايت و تدبر آن براى دورانهاى گذشته بوده ، براى عصر حاضر و اعصار بعدبهره اى جز تلاوت نداشته باشد: يجرى كما يجرى الشمس و القمر ... يكون علىالاءموات كما يكون على الاءحياء (385) . در اين سخن بلند، از باب تشبيه پرفروغ آفتاب و ماه تشبيه شده است .
حضرت امام صادق (عليه السلام ) درباره مصونيت قرآن كريم از گزند كهنگى و آسيبفرسايش مى فرمايد: لاءن الله تبارك و تعالى لم يجعله لزمان دون زمان ولا لناسدون ناس فهو فى كل زمان جديد و عند كل قوم غض الى يوم القيامة (386)
تذكر: 1 همان گونه كه برخى روايات تطبيقى بيانگر مورد خاص و مصداق منحصرآيه است ، برخى روايات شاءن نزول نيز مبين انحصار است ؛ مانند شاءننزول آيه ولايت (سوره مائده ، آيه 55 )، آيه مباهله (سورهآل عمران ، آيه 61 ) و آيه تطهير (سوره احزاب ، آيه 33 ) .
2 چون روايات تطبيق انحصارى و نيز احاديث شاءننزول منحصر، راجع به شخصيت حقوقى اهل ولايت و مباهله و تطهير است ، باارتحال اشخاص حقيقى آن ذوات مقدس ، آيات مزبور نخواهدا مرد و از بين نخواهد رفت .
فصل هشتم : شاءن نزول ، فضاى نزول وجونزول قرآن
مفسران قرآن كريم عنايت و اهتمام ويژه اى به تبيين شاءن و سببنزول آيات قرآن نشان داده اند (387) ولى فضاىنزول كه مربوط به مجموع يك سوره است و جونزول كه مربوط به مجموع قرآن كريم است مورد عنايت و توجه مفسران واقع نشدهو در تفاسير موجود مطرح نشده است .
فرق شاءن نزول با فضا و جو نزول در اين است كه شاءننزول يا سبب نزول حوادثى است كه در عصر پيامبر اكرم صلى الله عليهو آله و سلم در محدوده حجاز يا خارج از آن رخ داده و همچنين مناسبتها و عواملى است كه زمينهساز (388) نزول يك يا چند آيه از آيات قرآن كريم بوده است .
اما فضاى نزول كه مربوط به مجموع يك سوره است بررسى اوضاع عمومى ،اوصاف مردمى ، رخدادها و شرايط ويژه اى است كه در مدتنزول يك سوره در حجاز و خارج آن وجود داشته است . هر يك از سوره هاى قرآن كريمفصل جديدى بود كه با نزول آيه كريمه (بسم الله الرحمن الرحيم ) گشوده مى شد وبا نزول بسم الله سوره بعد، پايان مى پذيرفت . سوره هاى قرآن كريم برخى بهطور دفعى نازل شده است ؛ مانند سوره هاى حمد، انعام و نصر و برخى به تدريج و درطى چند ماه يا چند سال نازل شده است و در طى مدتنزول يك سوره در محدوده زندگى مسلمانان و جهان خارج حوادثى رخ داده و شرايطىخاص حاكم بوده است . كشف و پرده بردارى از اين رخدادها و شرايط و تبيين آن در آغاز هريك از سوره ها، ترسيم فضاى نزول آن سوره خواهد بود . اما جونزول مربوط به سراسر قرآن كريم است و مراد از آن بستر مناسب زمانى و مكانىنزول سراسر قرآن است . قرآن كريم در طى 23سال بر قلب مطهر و گرامى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلمنازل شد . حوادثى كه در طى ساليان نزول قرآن در حوزه اسلامى و يا خارج از قلمروزندگى مسلمانان و حكومت اسلامى پديد آمد و شرايط و افكارى كه بر آن حاكم بود و يارخدادهايى كه بر اثر نزول آيات قرآن كريم در جهان آن روز پديد آمد، جونزول قرآن است .
سه عنوان ياد شده ( شاءن ، فضا و جو نزول ) افزون بر اين تفاوت كه اولى مخصوصيك يا چند آيه است ، دومى مربوط به يك سوره و سومى مربوط به همه قرآن ، تفاوتديگرى نيز دارد كه شاءن نزول تنها ناظر به تاءثير يك جانبه رخدادهاى خاص ، برنزول آيه يا آيات است ، ولى در فضاى نزول سوره و همچنين جونزول قرآن سخن از تعامل و تعاطى (تاءثير دو جانبه ) فضاى بيرونى بانزول سوره يا جو جهانى با نزول مجموع قرآن است ؛ بدين معنا كه هم فضا و جو موجودمقتضى نزول سوره و كل قرآن بود و هم نزول سوره وتنزل مجموع قرآن فضا و جو را دگرگون مى ساخت .
راهيابى به معارف قرآن كريم تا حدودى در گرو آگاهى به شاءن ، فضا و جونزول است . در بررسى فضاى نزول سوره ها و جونزول مجموعه قرآن از منابع مختلف تاريخ ، حديث و خود قرآن كريم مى توان استفادهكرد و اين رسالت مفسران قرآن است كه كمبود موجود در بخش فضاىنزول سوره ها و جو نزول قرآن را ترميم كنند . مناسب است ، در پايان اين بحث به عنواننمونه به تبيين بخشى از فضاى نزول سوره مباركه نساء بپردازيم و آن ساختاراجتماعى و مردمى جامعه حجاز در دوران نزول اين سوره است :
سوره مباركه نساء در سال سوم يا چهارم هجرى در فضايىنازل شده است كه جامعه حجاز از گروههاى مردمى زيرتشكيل شده بود:
1 مشركان مكه كه با همه كوشش و توان خود براى سركوبى نظام اسلامى بسيج شدهبودند .
2 منافقان داخلى كه بيش از يك سوم مسلمانان راتشكيل مى دادند و براى بيگانگان جاسوسى مى كردند و در مقاطع حساس به نظاماسلامى ضربه مى زدند؛ همان گونه كه در جنگ احد از ميان هزار سرباز مسلمانان بيش ازسيصد نفر از بسيج و نفر به سوى جبهه بازگشتند . نفاق در اين مقطع تاريخى عنصرىقوى و كمرشكن بود و از اين رو بسيارى از آياتى كه در مدينهنازل شده است ، از كارها و توطئه هاى منافقان پرده بر مى دارد .
3 - يهوديان اطراف مدينه كه بر اثر تمكن مالى و داشتن ثروتهاى كلان به رباخوارىو صرافى اشتغال داشتند و مستمندان مدينه از آنان وام مى گرفتند، به آنان بدهكاربودند و آنان را متمدن مى شمردند . اينان هم با منافقان داخلى در ارتباط بودند هم بامشركان خارجى و همواره عامل مزاحمى براى نظام اسلامى به شمار مى آمدند .
4 گروه ضعيف الايمان كه نه منافق بودند، نه يهودى و نه مشرك و قرآن كريم گاهىبا تعبير (الذين فى قلوبهم مرض ) (389) از آنان ياد مى كند . اين چهار گروهعناصر رسمى در برابر نظام اسلامى بودند؛ اعم از محارب و مخالف و مختلف و بىتفاوت . قرآن كريم از گروه ديگرى به نام مرجفون نام مى برد كه درفرصتهايى خاص به نقل اراجيف ، يعنى گزاره هاى رجفه (لرزه ) دار و شايعه پراكنىمى پرداختند . اينان گروه مستقلى در برابر گروههاى چهارگانه قبلى نيستند، بلكههمان منافقان داخلى يا يهوديان مدينه اند كه در مقاطعى سمت خاص خود را ايفا مى كردند وپايگاه فكرى ثابتى نداشتند، بلكه به ديگران وابسته بودند . سوره نساء در چنينفضايى نازل شد و توجه به چنين فضايى ، در تفسير سوره ، به ويژه آيات 71 تا91 آن موثر است .
فصل نهم : شبهات نوظهور و فهم قرآن
معارف قرآن كريم رزق معنوى انسانهاست و رزق معنوى همانند رزق مادى تدريجى است .قرآن كريم تدريجى بودن رزق را در مقام تمثيل به نطق آدمى مانند مى كند: و فىالسماء رزقكم و ما توعدونَ فورب السماء و الاءرض انه لحقمثل ما اءنكم تنطقون (390) مراد از تمثيل به نطق در اين آيه كريمهتمثيل به امرى بديهى نيست و گرنه امرى بديهى تر از نطق در درتمثيل ذكر مى شد، بلكه مراد از آن تدريجى بودن نطق است ؛ در نطق ، كلمات و جملات ،از مخزن عقل و مكمن غيب آدمى به تدريج ظهور مى كند . معارف دين نيز چه در عصر واحد وچه در اعصار گوناگون ، بدين گونه است ؛ رزق مشترك همه انسانها اسلام است كه روحهمه اديان توحيدى و الهى است : ( ان الدين عند الله الاسلام ) (391) و اما رزق خاص ‍ هرعصرى همان شريعت و منهاج است : و لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجا (392) . معرفتدينى هر عصر نيز به تدريج و با زمينه هاى خاص خود به آنان افاضه مى شود و يكىاز زمينه هاى دريافت آن ، سؤ الات و شبهات نو پديد است .
رسالت انديشمندان دينى در عصر حاضر آن است كه نسبت به آنچه در فضاى علمى جهانكنونى مى گذرد، به خوبى آگاه شوند، تا در برداشت از آيات قرآنى و همچنين استنباطاز روايات عترت طاهرين (عليهم السلام ) گرفتار لبس يا مغالطه نشوند: العالمبزمانه لا تهجم عليه اللوابس (393)
سؤ الات انسانها در اعصار پيشين ، زمينه ساز دريافت رزق معرفتى همان عصرها بود و مانيز بايد نسبت به گذشتگان و كار علمى آنان به ديد تكريم بنگريم ؛گرچه مباحثىكه آنان مطرح ساخته اند ممكن است مسئله روز ما نباشد يا براى ماقابل قبول نباشد، ولى اين بدان معنا نيست كه همه آن معارف در جاى خودباطل بوده است ؛ همان گونه كه انسال بزرگسال از شير مادر منزجر است ؛ در حالى كهغذاى دوران خردسالى او همين شير بوده و بدون ارتزاق از آن ، به بلوغ كنونى دستنمى يافت و بر همين اساس ، ممكن است معارف عميق عصر حاضر نيز براى انسانهاىاعصار بعد همانند شير مادر نسبت به بزرگسالان ناگوار آيد، ولى همين شير، روزى لازمو گوارا بود . سؤ الات و شبهات نوپديد عصر ما، رجوعى دوباره به قرآن مى طلبد وتفسيرى از قرآن كريم كه پاسخ پرسشهاى عصرى در آن ظهور داشته باشد؛ زيرا درفضاى نگارش تفاسير پيشين ، اين سؤ الات مطرح نبوده است ؛ مثلا يكى از شبهاتى كهاصحاب سكولاريزم (جدايى دين از سياست ) در عصر حاضر در عرصه معرفتدينى القا مى كنند اين است كه فعل انبيا ( عليهم السلام ) در زمينه سياست ، معيشت و اموراجتماعى براى بشر حجت نيست ؛ زيرا دين ، تنها عهده دار تبيين معارف اعتقادى ، اخلاق الهى، فقه ، و سامان دادن امر آخرت انسانهاست و امور دنياى انسان همانند حكومت و معيشت از حوزهتشريع دينى خارج است . انبياى الهى نيز از آن جهت كه انسانهايى ظلم ستيز و آزادى خواهبودند به اين امور مى پرداختند، نه از آن جهت كه رسولان الهى و پيام آوران وحى خدابودند . بنابراين ، سيرت و سنت پيامبران در غير امور عبادى ، اخلاقى و اخروى براىامتها حجت نيست و پيروى از آن براى بشر خردورز كه خود قدرت انديشيدن دارد ضرورىنخواهد بود .
حال اگر قرآن كريم را از اين نگاه بررسى كنيم كه آيا به سنت و سيرت پيامبران(عليهم السلام ) در امور اقتصادى ، سياسى و اجتماعى تنها به ديدنقل تاريخ مى نگرد يا آنها را براى تبيين سنتهاى الهى در جهت پيروى وعمل ارائه مى كند، خواهيم ديد آيات فراوانى پندارباطل سكولاريزم را طرد و نفى مى كند؛ مانند اين كه دستور دربند كشيدن اسيران جنگىمى دهد: ... فشدوا الوثاق فامنا منا بعد و اما فداء حتى تضع الحرب اءوزارها (394) يا در پاسخ پيشنهاد گرفتن فديه براى تقويت بيتالمال مى فرمايد: بايد زمين را از خون ناپاكان سيراب كنيد و حق گرفتن فديه نداريد: ما كان لنبى اءن يكون له اءسرى حتى يثخن فى الاءرض تريدون عرض الدنيا و اللهيريد الآخرة و الله عزيز حكيم (395)
همچنين فرود آمدن كتاب آسمانى زمينه ساز خارج ساختن انسانها از ظلمتها به سوى نور وپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نيزعامل اين تحول الهى معرفى شده است : ... كتاب اءنزلناه اليك لتخرج الناس منالظلمات الى النور باذن ربهم الى صراط العزيز الحميد (396) و روشن است كهخارج كردن انسانها از تيرگيها و نورانى كردن آنان جز با رفع شر ستمگران و نجاتمظلومان ميسور نيست ؛ چنانكه مبارزه موساى كليم با درباريان فرعونى ، به عنواننمونه نورانى كردن جامعه و خارج ساختن آن از هر گونه تاريكى ياد مى شود .
بنابراين ، ظلم ستيزى ، براندازى حكومتهاى طاغوتى و برپا كردن حكومت الهى جزورسالتهاى الهى انبياست ، نه جزو اعمال آزادى خواهانه رهبران عدالت گستر كه تنها ازجنبه بشرى آنها را انجام مى دادند .
فصل دهم : اوصاف قرآن در نگاه اهل عصمت
همان گونه كه مباحث تفسيرى هر يك از آيات قرآن كريم در اين كتاب با بحث روايىپايان مى پذيرد، مباحث قرآن شناسانه اين پيشگفتار را نيز با كلام وزين عترت طاهرين(عليهم السلام ) درباره عظمت و ويژگيهاى قرآن به پايان مى آوريم . در رواياتمعصومين (عليهم السلام ) اوصاف فراوانى براى قرآن ذكر شده است كه به برخى ازآنها اشاره مى شود:
1 اولين مهمان خداى سبحان
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: اءنااءول وافد على العزيز الجبار يوم القيامة و كتابه واءهل بيتى (397) . در قيامت كه همه مخلوقها به خالق باز مى گردند: اءلا الىالله تصير الاءمور (398)، اولين مهمانى كه بر خداى سبحان وارد مى شود، پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم و قرآن كريم واهل بيت پيامبر است و چون چنين كثرت نورى با وحدت حقيقى هماهنگ است ، مى توان از مجموعانوار سه گانه به نور واحد و وافد فارد ياد كرد و گفت :اولين مهمان .
2 برترين مخلوق خداوند
همچنين آن حضرت مى فرمايد: القرآن اءفضلكل شى ء دون الله فمن وقر القرآن فقد وقر الله و من لم يوقر القرآن فقد استخفبحرمة الله (399). قرآن كريم پس از خداى سبحان از هر چيزى برتر است . پسهر كس ‍ قرآن را بزرگ شمارد خدا را بزرگ شمرده و هر كس آن را بزرگ نشمارد، بهحريم خداى سبحان استخفاف روا داشته است . قرآن كريممراحل مختلفى دارد: در مرحله نازله ، عربى مبين است و در مرحله برتر، علىحكيم : انا جعلناه قرانا عربيا لعلكم تعقلون و انه فى اءم الكتاب لعلى حكيم(400) و بين اين دو مرحله نيز مراتب متوسط است . قرآنحبل پيوسته و مستحكمى است كه يك سوى آن به دست خداى سبحان و سوى ديگر آن دردست انسانهاست و تمسك و اعتصام به حبل الله مايه سعادت و سيادت دنيا و آخرت است .
خداى سبحان به حاملان قرآن دستور بزرگداشت قرآن مى دهد و ثمره آن را محبوبيت خدا وخلق ذكر مى كند . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: يقول الله عزوجل : يا حملة القرآن تحببوا الى الله تعالى بتوقير كتابه يزدكم حبا ويحببكم الى خلقه (401)
شايان ذكر است كه ، قرآن مراتبى دارد؛ چنانكه ولايترسول گرامى و اهل بيت (عليهم السلام ) نيز داراى مراتب است . مرتبه برين قرآن و ولايتنور واحد است و از اين رو در آن جا سخن از فاضل ومفضول نيست . اگر كثرت مراتب ملحوظ شود، مرتبه برين قرآن از مرتبهنازل ولايت افضل است و تفصيل آن را در نوشتار ديگر راقم (على بن موسى الرضا والقرآن الحكيم ) مى توان يافت .
3 كتاب نجات بخش
معاذ بن حبل مى گويد: كنا مع رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فى سفر فقلتيا رسول الله : حدثنا بما لنا فيه نفع . فقال : ان اءردتم عيش ‍ السعداء و موتالشهداء و النجاة يوم الحشر و الظل يوم الحرور و الهدى يوم الضلالة فادرسوا القرآنفانه كلام الرحمن و حرز من الشيطان و رجحان فى الميزان (402)؛ در سفرى ملازمپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بوديم . به آن حضرت عرض كردم براى ما سخنسودمندى بگوييد . آن حضرت فرمودند: اگر زندگى سعادتمندانه ، مرگ شهيدانه ،نجات روز حشر، سايه روز سوزندگى و هدايت روز گمراهى مى طلبيد، به درس قرآنبپردازيد كه آن ، سخن خداى رحمان و سپرى در برابر شيطان و مايه سنگينى كفهعمل در ميزان عدل است .
4 راهنماى بهشت
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: تعلموا القرآن و اقرؤ وه و اعلموااءنه كائن لكم ذكرا و ذخرا و كائن عليكم وزرا فاتبعوا القرآن و لا يتبعكم فانه من تبعالقرآن تهجم به على رياض الجنة و من تبعه القرآن زج قفاه حتى يقذفه فى جهنم (403)؛ قرآن را فرا گيريد و آن را قرائت كنيد و بدانيد كه قرآن نام شما را بلند مىكند و وسيله اى براى ياد خداست . قرآن هم ذخر (ذخيره ) است و هم وزر؛ اگر امام و پيشواىانسان بود براى او ذخيره نيكويى است و اگر كسى خود را امام و پيشواى قرآن قرار داد،قرآن بار سنگينى بر دوش او خواهد بود و او را از پشت به دوزخ مى افكند . حضرتاميرالمؤ منين (عليه السلام ) نيز درباره قرآن مى فرمايد: هر كس ‍ قرآن را در پيش روىخود قرار داد، قائد او به سوى بهشت خواهد بود و هر كس آن را به پشت سرافكند، سائق او به سوى دوزخ خواهد بود: من جعله اءمامه ، قاده الى الجنة و منجعله خلفه ، ساقه الى النار (404)
5 راه ربانى شدن انسان
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: ما من مؤ من ، ذكر اءو اءنثى ، حراءو مملوك الا و لله عليه حق واجب : اءن يتعلم من القرآن و يتفقه فيه . ثم قرء هذه الآية : (و لكن كونوا ربانيين بما كنتم تعلمون الكتاب (405)؛ حق خداى سبحان بر همگاناين است كه قرآن را فقيهانه فرا گيرند؛ زيرا قرآن كريم انسانها را به ربانى شدنفرا مى خواند و راه آن را نيز فراگيرى قرآن مى داند .
عالم ربانى كسى است كه هم پيوندى مستحكم با رب العالمين داشته باشد و هم انسانهارا به خوبى بپروراند و گفتار امامان معصوم (عليهم السلام ): فنحن العلماء و شيعتناالمتعلمون (406) نيز براى تبيين مصداقكامل عالم ربانى است ، نه حصر آن در اهل بيت (عليهم السلام ) . البته كاملترين مصاديقعالم ربانى امامان (عليهم السلام ) هستند؛ اما راه ربانى شدن براى شاگردان آنان نيزباز است .
6 عامل صعود بهشتيان
مردى از حضرت سجاد (عليه السلام ) سؤ الاتى كرد و آن حضرت به آنها پاسخ داد . آنمرد به فكر طرح پرسش جديد افتاد، امام سجاد (عليه السلام ) فرمودند: مكتوب فىالانجيل : لا تطلبوا علم ما لا تعلمون و لما عملتم بما علمتم فان العالم اذا لميعمل به لم يزده من الله الا بعدا ثم قال : عليك بالقرآن فان الله خلق الجنة بيده لبنةمن ذهب و لبنة من فضة و جعل ملاطها المسك و ترابها الزعفران و حصاها اللؤ لؤ وجعل درجاتها على قدر آيات القرآن فمن قرء القرآنقال له اقرء وارق و من دخل منهم الجنة لم يكن اءحد فى الجنة اءعلى درجة منه ما خلا النبيين والصديقين (407)؛ در انجيل آمده است : تا به آموخته هاى پيشين خودعمل نكرده ايد، دانش جديد مطلبيد (زيرا معلوم مى شود علم را براىعمل نمى خواهيد و ) علمى كه براى عمل نباشدعامل دورى از خداست . آنگاه فرمود: خداوند بهشت را با دست خود، خشتى از طلا و خشتى و ازنقره آفريد و ملات آن را مشك و خاك آن را زعفران و ريگ آن را لؤ لؤ قرار داد و درجاتبهشت را به اندازه آيات قرآن قرار داد . پس كسى كه ( در دنيا) قرآن خواند، خداوند بهاو مى فرمايد: بخوان و بالا برو و كسى كه از آنان(اهل قرآن ) وارد بهشت شد، هيچ كس در درجه بهشت از او برتر نخواهد بود، مگر پيامبرانو صديقان .
حفص مى گويد: حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) به مردى فرمودند: اءتحبالبقاء فى الدنيا ؛ آيا بقاى در دنيا را دوست مى دارى ؟ آن شخص ‍ كه از تربيتشدگان مكتب امامت بود، عرض كرد: آرى آن حضرت پرسيدند: چرا؟ عرض كرد: براى آنكه به قرائت سوره محبوب خود، (قل هو الله اءحد) بپردازم . (408) امام كاظم (عليهالسلام ) پس از لحظه اى سكوت فرمودند: يا حفص !من مات من اءوليائنا و شيعتنا و لميحسن القرآن علم فى قبره ليرفع الله به من درجته فان درجات الجنة على قدر آياتالقرآن يقال له : اقراء وارق . فيقراءثم يرقى ؛ اگر از شيعيان ما، كسى قرآن را بهخوبى فرا نگرفته باشد (چون به حقيقت آن ايمان دارد) در جهان برزخ ، قرآن به اوتعليم داده مى شود تا خداى سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بيفزايد؛ زيرا درجاتقرآن به اندازه آيات قرآن است . به قارى گفته مى شود: بخوان و بالا برو . او نيزمى خواند و بالا مى رود .
در جهان برزخ زمينه اى براى تكامل عملى نيست ، تا انسان با انجام كارى واجب يا مستحببه كمال برتر عملى برسد، ولى راه تكامل علمى باز است ؛ نظير آنچه در رؤ يا براىروح معلوم مى شود و براى آگاهى به آن حركت فراگيرى ازقبيل كوششهاى بدنى در زمان بيدارى راه ندارد و بسيارى از علوم و معارف دين در آن جابراى انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آيات نورانىقرآن كريم است ، براى ترفيع درجات شيعيان ، ابتدا از تعليم قرآن بهره مند خواهندشد و سپس با فرمان اقراء وارق مى خوانند و در درجات بهشت صعود مى كنند .
صعود در درجات بهشت پاداش قرائت در عالم آخرت نيست ؛ زيرا در عالم برزخ ، تكليف وعمل مكلفانه كه جزا را به همراه داشته باشد نيست ، بلكه صعود بهشتيان در درجاتبهشت ، همان ظهور انس با قرآن در دنياست .
حفص مى گويد: فما راءيت اءحدا اءشد خوفا على نفسه من موسى بن جعفر (عليهماالسلام ) و لا ارجاء الناس منه و كانت قرائته حزنا فاذا قرء فكانه يخاطب انسانا (409)؛ در خوف و رجا كسى را همتاى موسى بن جعفر (عليه السلام ) نيافتم و قرائت اوبا حزن آميخته بود هنگامى كه قرآن را قرائت مى كرد گويا با كسى سخن مى گفت و اينويژگى تلاوت متدبرانه است كه قارى متدبر خود را گاهى مخاطب خداوند مىيابد .
نحوه فراگيرى قرآن در ميان اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بدينگونه تبيين شده است : كانوا ياءخذون من رسول الله صلى الله عليه و آله و سلمعشر آيات . فلا ياءخذون فى العشر الاءخرى حتى يعلموا ما فى هذه من العلم والعمل (410)؛ آنان ده آيه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرا مىگرفتند و تا بر علم و عمل به آن واقف نمى گشتند، آيات بعدى را فرا نمى گرفتند .
7 درجه اى از نبوت
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد: من قرء القرآن فكاءنما اءدرجت النبوة بينجنبيه الا اءنه يوحى اليه (411) آن كس كه قرآن را قرائت كند، گويا نبوت درجان او ادراج شده است ، گرچه او وحيى دريافت نمى كند . قرائت قرآن شرايط خاصىدارد كه با رعايت آنها چنين آثارى مترتب خواهد شد؛ چنانكه قرائت در آياتى مانند (قرءباسم ربك الذى خلق ) و (اقرء و ربك الاءكرم ) (412) نيز خواندن صرف نيست .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نيز مى فرمايد: من قرء ثلث القرآن فكاءنمااءوتى ثلث النبوة و من قرء ثلثى القرآن فكاءنما اءوتى ثلثى النبوة و من قرءالقرآن كله فكاءنما اءوتى تمام النبوة ثم يقال له : اقرء وارقبكل آية درجة . فيرقى فى الجنة بكل آية درجة حتى يبلغ ما معه من القرآن ثميقال له : اقبض ‍ فيقبض ...فاذا فى يده اليمنى الخلد و فى الاءخرى النعيم (413)
پس از صعود مؤ من در درجات بهشت حكم جاودانگى در بهشت را در دست راست خود و نعمالهى را در دست چپ خود مى يابد و از اين رو در دعاى وضو مى گوييم : اللهم اءعطنىكتابى بيمينى و الخلد فى الجنان بيسارى ... (414) .
8 عامل نورانيت
ابوذر (رضوان الله عليه ) از رسول اكرم صلى الله عليه و آله درخواسست نصيحت كرد. آن حضرت فرمودند: تو را به تقواى الهى كه سرآمد همه امور است سفارش مى كنم ..ابوذر گفت : بيش از مرا نصيحت كنيد . آن حضرت فرمودند: بر تو باد به تلاوت قرآنو كثرت ياد خدا؛ زيرا تلاوت قرآن ، عامل ياد تو در ملكوت و مايه نورانى شدن تو درزمين است : اءوصيك بتقوى اله فانه راءس الاءمر كله . قلت : زدنى .قال : عليك بتلاوة القرآن و ذكر الله كثيرا فانه ذكر لك فى السماء و نور لك فىالاءرض (415) قرآن كه خود ذكر خداست و يكى از القاب آن نيز ذكراستپيروان خود را در ملكوت بلند آوازه و در زمين نورانى مى كند .
مطلوبيت تلاوت قرآن محدود به پنجاه آيه در روز نيست و آنچه در برخى روايات آمده كهدر هر روز پنجاه آيه تلاوت كنيد بيان حد نهايى نيست ؛ زيرا دست كم قرائت پنجاه آيهپس از نماز صبح مطلوب است ؛ چنانكه حضرت امام رضا (عليه السلام ) مى فرمايد: ينبغى للرجل اذا اءصبح اءن يقراء بعد التعقيب خمسين آية (416)
9 راه دستيابى به ثواب شاكران
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: قال الله تبارك و تعالى : من شغله قرائة القرآن عن دعائى و مسئلتى ، اءعطيتهاءفضل ثواب الشاكرين (417) اگر اشتغال به قرائت قرآن ، بنده مؤ من را ازبازگويى خواسته هايش در پيشگاه الهى باز دارد، خداى سبحان ، بدون درخواست ،بهترين ثواب شاكران را به چنين بنده اى عطا مى كند؛ همان گونه كهخليل حق ، حضرت ابراهيم (عليه السلام ) در هنگام شنيدن (حرقوه و انصروا الهتكم )(418) يا (فاءلقوه فى الجحيم ) (419) از خدا چيزى طلب نكرد؛ چون مى دانست كهبر آمدن حاجت او در نخواستن است : حسبى من سؤ الى علمه بحالى (420) .
10 عامل حشر با پيامبران
پيامبر اكرم صلى الله عليه و سلم مى فرمايد: ان اءكرم العباد الى الله بعد الاءنبياءالعلماء ثم حملة القرآن يخرجون من الدنيا كما يخرج الاءنبياء و يحشرون من قبورهم معالاءنبياء و يمرون على الصراط مع الاءنبياء و ياءخذون ثواب الاءنبياء . فطوبى لطالبالعلم و حامل القرآن مما لهم عند الله من الكرامة و الشرف (421)؛ گرامى ترينبندگان خدا پس از پيامبران دانشمندان هستند و سپس حاملان قرآن . عالمان و حاملان علم وعمل قراان به گونه پيامبران از دنيا رخت بر مى بندند و حشر آنان و عبورشان از صراطهمراه پيامبران خواهد بود و از ثواب انبيا بهره مند مى شوند . پس ‍ خوشا بهحال جويندگان علم و حاملان قرآن كه از كرامت و شرف الهى برخوردارند .
كسى كه قرآن را فرا گيرد تا فقط در خطابه ها يا نگارش كتابها از آن بهره گيرد،معلوم مى شود قرآن را براى تدبر در آن و عمل به آن نخواسته است و اين دانش تجارى ،حرفه اى بيش نيست و چنين علمى در اواخر عمر آدمى نيز به فراموشى سپرده مى شود .گرچه اين فراگيرى نيز ثواب آشنايى با ظاهر قرآن را دارد؛ اما آن كه قرآن را براىتدبر و عمل فراگيرد جايگاه ديگرى دارد.
11 مايه خرمى دلها
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد: و تعلموا القرآن فانه اءحسن الحديث و تفقهوافيه فانه ربيع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و اءحسنوا تلاوته فانهاءنفع القصص و ان العالم العامل بغير علمهكالجاهل الحائر الذى لا يستفيق من جهله بل الحجة عليه اءعظم و الحسرة عليه اءلزم و هو عندالله اءلوم (422)؛ قرآن را فرا گيريد كه آن نيكوترين سخن است و به فهم عميقآن دست يابيد كه آن مايه خرمى دلهاست و از نور آن شفا بجوييد كه آن شفاى بيماريهاىروحى است و آن را نيكو تلاوت كنيد كه سودمندترين قصه هاست و كسى كه به علم خويشعمل نكند، همانند نادان سرگردانى است كه به هوش نمى گرايد و چون عالم است ، حجتبر او گرانتر و حسرت او افزونتر و ملامت او در پيشگاه خداى سبحان بيشتر است .
مراد از تفقه (تفقهوا) در قرآن كريم و رواياتاهل بيت طهارت (عليهم السلام )، آشنايى با فقه مصطلح كه درمقابل كلام و فلسفه قرار دارد، نيست ؛ همان گونه كه واژه حكمت در قرآن وروايات ، حكمت مصطلح ، يعنى فلسفه نيست ، بلكه بر فراگيرى معارفاصول دين و معارف عقلى نيز فقه اطلاق مى گردد و فهميدن احكام حرام وحلال الهى نيز حكمت ناميده مى شود . پس فقه كه عبارت از فراگيرى عميق استبه معناى مطلق آگاهى به معارف دين است و به معناى اصطلاحى آن نيست و گرنه لازم مىآيد كه تنها يك سيزدهم قرآن كه آيات الاءحكام و مربوط به فروع فقه مصطلح است ؛داراى فقه باشد و مراد از تفقه در قرآن معرفت خصوص ‍ همان مقدار اندك باشد؛ در حالىكه تمامى قرآن فقه است . البته اگر مسائل حقوقى ، سياسى ، اجتماعى و مدنى را جزوفقه بدانيم ، آيات فقهى رقم بيشترى پيدا مى كند .
از قرار گرفتن شفا در نور قرآن (و استشفوا بنوره ) بر مى آيد كهجهل به قرآن نيز مانند به كار نبستن آن ، بيمارى است ؛جهل مانند رذايل اخلاقى ديگر، از بيماريهاى قلبى است و قرآن كريم شفاى اين دردهاست : و ننزل من القران ما هو شفاء (423)، (شفا لما فى الصدور ) (424)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation