بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چرا و چگونه مسلمان شدم,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 - مقدمه مؤلف
     02 - مقدمه مترجم
     03 - دكترى آمريكائى اسلام مى‏آورد
     04 - سه بانوى تحصيلكرده ايتاليائى اسلام ميآورند
     05 - اسلام آوردن مهندس مسيحى كه در عراق كارمند بود
     06 - يك زن مسيحى آلمانى اسلام مى‏آورد
     07 - جوان آمريكائى مسلمان مى‏شود
     08 - يك زن و شوهر مسيحى مسلمان مى‏شوند
     09 - جهانكَرد ايتاليائى اسلام مى‏آورد
     10 - خاتمه
     fehrest - تعريف به كتاب و فهرست
 

 

 
 

next page

fehrest page

مقدمه مؤلف

الحمد لله رب ‏العالمين والصلوة والسلام على محمد و آله الطاهرين

اين كتاب مجموعه‏اى از گفتگوهائى است ميان من و عده‏اى از مسيحيان كه براى ملاقات من آمده‌اند، يا آمده‏اند و در باره اسلام از من چيزهائى پرسيده‏اند، و پس از بحثها و گفتگوهائى هدايت شده دين مبين اسلام را اختيار نموده‏اند.

در اين بحثها ما بيشتر راهى را پيش گرفته‏ايم كه موجب هدايت آنان گردد؛ چه راه استدلالى باشد؛ و يا سبك خطابى و گاهى هم از راه جدل وارد شده‏ايم، زيرا طرف، راه جدل را پيش گرفته است، و نيز در اين بحثها از تندى خوددارى شده است.

شگفت آور آنكه در تمام اين بحثهائى كه ميان من و ده‏ها نفر از مسيحيان انجام گرفت، در هيچ حالى حتى با يك نفر مسيحى معاند هم روبرو نشدم؛ كه حق را شناخته باشد و انكار كند و اين امر در تمامى بحثهائى كه ميان من و صاحبان مذاهب و مسلكهاى مختلف صورت گرفت وجود داشت.

زيرا در طول بيست و پنج سال مخصوصاً پس از (انقلاب چهارده تموز) تا وقتى كه از كربلا به سوى كويت رهسپار شدم، در تمام اين مدت كه با صدها نفر از پيروان مذاهب مختلف مانند مسيحى، صائبى، منكران ولايت ائمه اطهار(ع)، يزيدى؛ بعث؛ اگزيستانسياليست، كمونيست، زيدى،... گفتگو و بحث كردم جز يك مورد با يك نفر كمونيست كه دبير كل حزب در يكى از استانهاى عراق بود بحث كردم؛ و اين شخص مقاومت و لجاجت سختى داشت، در موارد ديگر با لجاجت و عناد روبرو نشدم.

با افراد و دسته جات بسيارى از جوانان در باره عقائد اسلامى و برنامه‏هاى مذهبى بحث كردم، جوانانى كه اكثراً داراى طرز تفكرهاى شرقى و غربى بودند، و اگر بخواهيم تعداد اين جوانان را كه با آنان گفتگو داشته‏ام، به ده هزار نفر تخمين بزنيم مبالغه نشده است، و گاهى هم با افراد معاندى برخورد مى‏كردم، و نسبت آنان شايد چهاردرصد يا پنج در صد باشد، ولى در تمام اين حالات برخورد نكردم كه افراد متعصب داراى برهان و منطق قوى باشند؛ و اصولاً اينگونه افراد با اينكه پايه و اساس مسلك و راهشان ويران مى‏شد؛ باز هم هدفشان اثبات همان گفتار سابق بود.

براى نمونه: جوانى شيعه و دانشگاهى نزد ما آمد تا نظر ما را نسبت به يكى مؤلف بپرسد؟ به ايشان گفتم كه: من به اين نويسنده ارادت ندارم؛ زيرا او در باره على(ع) انحراف دارد.

گفت: چگونه مى‏توانيد اين ادعا را ثابت كنيد؟ گفتم: به دليل آنكه اين نويسنده، در كتابش مى‏گويد: آيه (لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى) در باره حضرت على نازل شده، و او معتقد است كه على(ع) شراب خورده و در شرب خمر زياده روى نموده، و به نماز ايستاده و در نمازش آيه قرآن را عوضى خوانده، و اين آيه را چنـين خوانـده است: (قل يا ايها الكافرون اعبد ما تعبدون)(1).

جوان شيعى گفت: اين مهم نيست، زيرا مؤلف مزبور تاريخ نقل كرده است، به او گفتم: آيا شما اين مطلب را مى‏توانيد بپذيريد؟ و كدام تاريخ است كه اين جريان را نقل كرده باشد؟ و چه دليلى بر صحت آن مى‏باشد؟

جوان شيعى گفت: من فكر نمى‏كردم كه از شما اينطور پاسخى بشنوم! سپس همراه دوستش از منزل خارج شد در حاليكه آهسته بدوستش مى‏گفت! من در باره ايشان اشتباه فكر مى‏كردم!

با يكى از بزرگان دانشمند زيديه گفتگو كردم، و به او گفتم: ميزان در شناسائى امام چيست؟ آيا ميزان در شناخت امام تصريح پيامبر اكرم به امامت آن امام و معجزه آن امام نيست؟ گفت: چرا، گفتم: بنا بر اين همان دليلى كه دلالت بر امامت حضرت امام حسن مجتبى(ع) دارد، بر امامت امام جعفر صادق(ع) نيز دلالت خواهد داشت؛ پاسخى نداد، ولى گفت: از شرايط امام آنست كه با شمشير قيام كند.

به او گفتم: چه دليلى داريم بر اينكه امام بايد قيام مسلحانه كند؟ بازهم پاسخى نداشت، و هميشه از شاخه‏اى به شاخه ديگر مى‏پرداخت، و گفتگو بين ما بطول انجاميد تا اينكه عالم زيدى ساكت شد و از مجلس بتندى بيرون رفت.

وهمچنين با يكى از افراد فرقه اسماعيليه (از فارغ التحصيلان دانشكده دينى (صورت)) كه مخصوص اسماعيليان است و مبلغين آنان را تربيت مى‏كند بحث كردم و به او گفتم: شما جوانى فرهنگى هستيد، و مى‏دانيد كه هميشه دو طرف كه در مورد مطلبى با نفى و اثبات بحث مى‏كنند يكى از آن دو بر حق است و ديگرى باطل مى‏باشد؟ گفت: آرى.

گفتم بنا بر اين يا آن دسته كه مى‏گويند: امامان شش نفر هستند بر باطل مى‏باشند و يا كسانيكه مى‏گويند: امامان دوازده نفرند؟ گفت: من براى بحث كردن آمادگى ندارم، گفتم: چرا؟

گفت: نه؛ نه براى آنكه بحث حرام است، به او گفتم: پس چه كسى مى‏گويد كه: تو بر حق مى‏باشى؟ و اگر كسى بتو بگويد كه: خداوندى يا پيامبرى در عالم وجود ندارد چگونه به او پاسخ مى‏دهى؟ سپس چون خواستم با او بحث كنم گفت: نه من بحث نمى‏كنم زيرا بحث حرام است! و پاسخى نداشته، صورتش سرخ شد و برخاست و رفت.

بسيار جاى تأسف است كه نتوانستم جزئيات بحثها، و خصوصيات جريانات را يادداشت كنم، وگرنه اين يادداشتها به صورت كتاب مفصلى در مى‏آمد كه بيشتر مفيد بود، در طول اينهمه بحثها و گفتگوها؛ و ملاقاتها كه با افراد مختلف، و صاحبان مذاهب و اديان گوناگون داشتيم چه اشخاصى كه تصادفى با آنها برخورد مى‏كرديم، و يا كسانى كه دعوت به بحث مى‏شدند (زيرا در كربلا به رفقا سفارش مى‏كرديم كه جهان‏گردان و صاحبان اديان كه در تحقيق مذهب هستند را نزد ما بياورند، رفقا نيز هر شخص را كه مى‏ديدند نزد ما مى‏آوردند.

اما من بسيار تعجب مى‏كنم كه در تمام اين بحثها و ملاقاتها در اين مدت طولانى حتى يك نفر را هم نديدم كه بگويد: من يهودى هستم يا بهائى مى‏باشم تا با او بحث كنم، نمى‏دانم اين مطلب براى آنست كه اينان داراى دليل و برهانى نمى‏باشند، يا آمادگى براى اينگونه بحثها و مذاكرات فكرى ندارند، يا اينكه واقعا ما با اين افراد برخوردى نكرده‏ايم!

و نيز اين را هم بگويم: از بيست و هفت سال پيش (از همان وقتى كه پس از فوت مرحوم آية الله آسيد ابوالحسن اصفهانى، و مرحوم حاج آقا حسين قمى ره مرجعيت و رياست دينى به عهده مرحوم پدرم (آية الله حاج ميرزا مهدى شيرازى) افتاد) مرتب با وزراء و سفراء و نمايندگان؛ و ساير شخصيتهاى سياسى كه در كربلا به ملاقات ما مى‏آمده‏اند. در طول اين مدت و در اين ملاقاتهاى فراوان در باره موضوعات مختلف دينى مرحوم آية الله والد و بنده با آنان بحث و مذاكره مى‏كرديم، و هيچگاه در خودم احساس عجز نكرده‏ام و بيشتر اوقات توفيق پيدا مى‏كرديم كه طرف مقابل را قانع كنيم كه نظر اسلام درست است و لازم است كه قوانين اسلام در زندگى پياده شود، و اسلام داراى بهترين برنامه و قوانين است كه موجب سعادت بشر خواهد شد؛ و چنانچه خداوند توفيق عنايت كند در نظر دارم در آتيه كتابى بنويسم كه اين گفتگوها را در بر داشته باشد.

هدف ما از نوشتن اين مقدمه اين است كه اشاره كنيم به اينكه اسلام در هيچ ميدانى مغلوب نشده و نخواهد شد، و در اصول و فروع اسلام به اندازه بال مگسى هم ضعف و زبونى راه ندارد، و امكان ندارد كه هيچ دينى بتواند بهتر از اسلام يا همانند اسلام زندگى بشر را براه سعادت رهبرى كند، و اگر جهانيان اسلام را همانگونه كه نازل شده است فرا مى‏گرفتند از هر طرف به سوى آن روى مى‏آوردند، و جز افراد سرسخت و لجوج و دشمنان كينه‏توز كسى باقى نمى‏ماند كه به اسلام ايمان نياورد، و اينگونه افراد هم بسيار اندك و ناچيزند.

اين مطلب چيزى است كه من در طول بحثها و مطالعاتم عملا احساس كرده‏ام و لذا من رجال علم را دعوت مى‏كنم كه همگى آماده شوند براى اين ميدان؛ كه ميدان بحث و گفتگو است، و خود را براى اين هدف بزرگ مجهز سازند تا انشاء الله خداوند آنان را بيش از پيش براه حق هدايت نمايد، خداوند توفيق دهنده و ياور ما است.

1 ـ سوره كافرون اصل آيه چنين است: (قل يا ايها الكافرون لا اعبد ما تعبدون). معنى آيه كه طبق ادعاى اين نويسنده على(ع) خوانده است اينطور خواهد بود: (بگو اى كافران من نيز آنچه را شما عبادت مى‏كنيد مى‏پرستم!).

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation