بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب امام سجاد جمال نیایشگران, احمد ترابى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     SAJAD001 -
     SAJAD002 -
     SAJAD003 -
     SAJAD004 -
     SAJAD005 -
     SAJAD006 -
     SAJAD007 -
     SAJAD008 -
     SAJAD009 -
     SAJAD010 -
     SAJAD011 -
     SAJAD012 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

38- حق كسانى كه مورد ادعا و شكايتند
حق كسانى كه عليه آنان شكايت و ادعا دارى اين است كه حق خويش و ادعاى خود را عليه اوبنرمى طرح كنى زيرا ادعا هماره براى شخصمقابل ناراحت كننده است ( و نرمش در گفتار قدرى از اين ناراحتى خواهد كاست )
با ملايمت و آرامى و بيان روشن و لطيف استدلال كن به جاىدليل و برهان به جار و جنجال روى نياور زيراقيل و قال حرف حسابت را هم پايمال مى كند و مشكلاتى جبران ناپذير به وجود مى آوردو لا قوه الا بالله
39- حق مشورت كنند گان و راءى خواهان
حق كسى كه با تو مشورت مى كند و نظر تو را درباره مساءله اى جويا مى شود اين استكه كه اگر نظر درست و بايسته اى دارى در نصيحت و راهنمايى او بكوشى و راهى رابه او بنمايى كه اگر خودت جاى او بودى همان راه را برمى گزيدى .
در كار نصحيت ، بايد شيوه اى رفتار كنى كه وحشت را از او بزدايى و او را در اقدام بهعمل يارى دهى !
و چنانچه در مساءله مورد پرستش ، نظر قاطع و ديد روشنى ندارى و كسى را مى شناسىكه صاحب نظر و مورد اعتماد است ، مشورت خواه را به آن شخص راهنمايى كنى تا از اونظر خواهى كند. تو با روش مى توانى به او خدمتى شايان داشته باشى . ولا قوةالا بالله . (484)
40- حق مشاوران و رايزنان
حق كسى كه مورد مشورت تو قرار مى گيرد اين است كه وقتى نظر خويش را ابراز كرد وموافق ميل تو نظر نداد، او را متهم نكنى ! نظرها مختلف است و تو در انتخاب و پذيرشنظر او مجبور نيستى . بنابراين اگر او شايسته مشورت دانسته اى ، متهمش نكن ! بلكه دربرابر اظهار نظر وى ، از او تشكر و قدردانى كن .
و در صورتى كه نظر او با نظر موافق تلافى لطف او باشى . ولا قوة الا بالله (485)
41- حق نصيحت طلبان
كسى كه از تو نصحيت مى خواهد حقش اين است كه بينش و نظر درست خود را به او عرضهدارى و سخن در حد فهم و درك او گويى ، زيرا هر انديشه اى ، گنجايش و تحملى خاصدارد. روش به تو در نصيحت و راهنمايى ديگران بايد آميخته با رحمت و ملاطفت باشد!و لا قوة الا(486)
بالله

42- حق خير خواهان نصيحت گويان
كسى كه از سير خيرخواهى به نصحيت تو مى پردازد، حقش اين است كه در برابر او نرمباشى و سرسختى نشان ندهى ، دلت را براى درك نصيحتش ‍ آماده كنى و خوب گوشفرا دهى . اگر سخنانش درست بود، خداى را سپاس گويى و راهنماييش را بپذيرى وقدردانى كنى ، و اگر مطالبش را درست نيافتى ، متهمش نكنى زيرا نهايت اين است كه اودر تشخيص به خطا رفته است و با تو غرض ندارد!
بلى ! اگر نصيحت گو از آغاز براى تو شناخته شده و مورد اتهام باشد ، در اينصورت مجالى براى پذيرش راءى او نيست . و لا قوة الا بالله . (487)
43- حقوق بزرگسالان
حق كسانى كه از تو بزرگسالترند اين است كه آنان را حرمت نهى . و اگر كسىازايشان در ميدان دين و معنويت داراى سبقت و فضيلت است ، بدين خاطر نيز او را ارجمندبدارى !
از در مخالفت و خصومت با او رويارو نشوى . در راه رفتن بر او سبقت نگيرى ، كم خردشنپندارى ، اگر رفتار ناهنجارى از او ديده شد، شكيبا باشى و بهدليل پيشينهادى ديندارى و كهنسالى وى احترام وى او را نگاه دارى زيرا حق سن وسال چون حق اسلام و ديندارى است . ولا قوة الا بالله . (488)
44- حق خردسالان و كوچكتران
خردسالان را بايد مورد رحمت قرار دهى و در تربيت و تعليمشان بكوشى ، از لغزشهاآنها چشم پوشى و بر خطاهاى آنان پرده تغافل افكنى ، با ايشان سازگار باشى وياريشان دهى .
پوشش خطاهاى كودكانه خردسالان ، زمينه اصلاح رفتار آنان است و انگشت نهادن برنقاط ضعف ايشان وجب تجرى و بى باكى و تحقير مى شود.
بايد با كودك مدارا كرد و با او روش براى رشد و هدايت وى مناسبتر است . (489)
45- حق نيازمندان و وامخوهان
حق آنان كه نزد تو اظهار نياز مى كنند و از تو طلب يارى دارند اين است كه در رفعگرفتارى و حاجتش تلاش كنى و براى گشايش دشواريهايش دعا نمايى .
اگر در صداقت و راستگوييش ترديد دارى و به او بدبين هستى ، نخست در اين نكتهبينديش كه بى اعتمادى تو به معلول چيست ؟آيا وساوس شيطانى سبب اين ترديد شدهاست تا تو را از خدمت به او و ثواب الهى محروم كند و نگذارد به پرودگار تقربجويى ! يا ترديد تو علتى معقول منطقى دارد؟
به هر حال اگر تصميم ندارى نيازش را برآورده سازى ، آبرويش را نريز و! زبانخويش او را در كن . هر چند اگر بتوانى بر ترديدها وسوسه هاى درونى غلبه پيدا كنىو حاجتش را بر آورى ، نشان عزم راسخ توست . (490)
46- حق نياز بر آوردان مسؤ ولان
حق كسى كه نياز خويش را نزد او اظهار مى دارى تا او نيازت را بر آورد، اين است كهاگر خواسته ات را بر آورد و چيزى به تو عطا كرد، با تشكر و سپاس ‍ از او بپذيرىو مراتب فضل او را قدردانى كنى و اگر عذرى آورد و گفت نمى تواند در خواست تو رابرآورده سازد، عذر او را بپذيرى و به او بدگمان نشوى و عذر او را بهانه جويىنپندارى . و بر فرض كه او بى جهت مالش را دريغ كرده باشدمال خود اوست و كسى را بر مالش توبيخ نمى كنند هر چند در اين صورت او ظالم بهشمار آيد همانا انسان بسيار ستمگر و سياهكار و ناسپاس است . (491)
47- حق شاد كنندگان و مسرت آفرينان
كسى كه وسيله خشنودى تو را فراهم آورده و خداوند از طريق او تو را مسرور گردانيدهاست ، حقش اين است كه اگر انگيزه اصلى او، شادمان ساختن تو بوده است ، نخست خداى راشكر گويى و سپس از خود آن شخص قدردانى نمايى و در فكر جبران لطف او باشى .
و اگر منظور او مسرور ساختن تو نبوده است كار را به انگيزه و هدف ديگرى انجام دادهولى در نهايت به نفع تو هم تمام شده است باز هم خداى را سپاس گو و بدان كهاراده الهى در رسيدن اين شادى به تو نقش ‍ داشته است . و به هرحال آن شخص را نيز دوست بدار و خير خواهش ‍ باش زيرا وسيله لطف الهى در حق تو قرارگرفته ، هر چند نيت آن نداشته است . ولا قوة الا بالله . (492)
48- حق بدى كنندگان و جفا كاران
كسى كه واسطه شر شده و به وسيله او امرى ناگوار به تو رسيده است ، حقش اين استكه اگر به عمد بوده ، از او بگذرى تا با عفو تو، ريشه بدى و بدخواهى كنده شود وهم نشان ادب و اخلاق والاى توباشد. خداوند مى فرمايد: آنان كه پس از ستم ديدندرصدد انتقام برآيند مورد تعرض قرار نمى گيرند و... البته آن كس كه از انتقام چشمبپوشد و صبر كند نشان اراده محكم اوست . ونيز خداوند مى فرمايد: اگر انتقاممى گيريد به قدر ستمى كه ديده ايد انتقام بگيريد و اگر صبر كنيد البته بهتر است.
اما اگر عمدى در كار نبوده است و آن شخص ندانسته و ناخواسته به تو جفا كرده است ،نبايد در فكر انتقام باشى و نبايد خطا را با عمد مكافات دهى بلكه با شيوه اى شايستهاو را از كردارش بازگردان . و لا قوة الا بالله . (493)
49- حقوق همكيشان
حق آنان همكيش تواند اين است كه مايه رحمت آنان باشى ، با بد رفتارانشان مدارا كنى وبه صلاح دعوتشان نمايى و از نيك رفتارشان تشكر كنى ... پس به همه همكيشان خويشدعا كن ، همه را يارى ده ، موقعيت ارزشى هر يك را رعايت كن ، كهنسالان را به جاى پدر،كودكان را به جاى فرزند و ميانسالان را به جاى برادر خود به شمار آور، هر كس نزدتو آمد با وى لطف و مهربان كن و حقوق برادرى را در حقش مراعات كن . ولا قوة الابالله (494)
50- حق اهل ذمه كافرانى كه در پناه حكومت اسلامى اند
حق ذميان و يهود و نصارى و مجوس كه در جامعه اسلامى و يا در پناه حكومت اسلامىزندگى مى كنند و حاكميت سياسى اسلام را پذيرفته اند، توهم بپذيرى عهد و پيمانخدا را درحقشان رعايت كنى ، تنها چيزى را از آنان طلب كنى كه در قرار داد و پيمان طلبكنى كه در قرارداد و پيمان با ايشان قيد شده و خود پذيرفته اند، خدا پسندانه با آنهارفتار كنى و به احترام خدا و رسول آنها را نيازارى .
زيرا از پيامبر - صلى الله عليه وآله - روايت شده است : هر كس به كافرى كه درپناه اسلام قرار گرفته ، ستم روا دارد، با من دشمنى ورزيده است و من دشمن اويم .پس تقواى الهى را درباره كافران ذمى رعايت كن و لاحول قوة الا بالله . (495)
استمداد از خداوند در ايفاى حقوق
در پايان رساله حقوق پس از ترسيمم حقوق الهى و اجتماعى و فردى مؤمنان چنين آمده است:
اين حقوق پنجاه گانه بر سراسر زندگى انسان سايه افكنده است و آدمى به هرحال از مجموعه اين قوانين و حقوق نمى تواند به دور بماند.عمل بر طبق اين حقوق ضرورى است و بايد در ايفاى اين وظايف خطير از خداوند استعانت ويارى جست .
هيچ نيرو و توانى نيست مگر متكى به خداى يگانه .
سپاس همه جانبه ، مخصوص خداوندت پرودگار جهانيان است . (496)
صحيفه سجاديه
در كنار روايات متعددى كه از امام سجاد - عليه السلام - در كتابهاى حديثى ياد شده است ،آثار مستقلى نيز در زمينه معارف اسلامى به آن حضرت نسبت داده اند، مانند تدوين يافتهدر جهان اسلام دانسته اند. (497)
اهل دانش اذعان دارند كه صحيفه سجاديه از نظر جايگاه ارزشى ، پس از قرآن و نهجالبلاغه قرار دارد و در شمار ارزنده ترين منابع معرفتى جاى گرفته است . (498)
محتواى معرفتى ، توحيدى ، اخلاقى و حتى حكمتهاى سازنده و نصايح و رهنمودهاى اجتماعىنهفته در لابلاى مضامين اين كتاب ، خود گوياترين گواه بر ارزش آن است . آنچه ازصحيفه اكنون در اختيار ماست ، مشتمل بر پنجاه و چهارباب است كه هر باب در بردارندهنيايشى ويژه مى باشد.
در برخى از احاديث ، تعدادى دعاهاى صحيفه هفتاد و پنج دعا دانسته شده است . (499)اينمجموعه به صورت كامل ، اكنون در دسترس نيست و آنچه بيشتر آشناست ، نسخه بهاءالشرف مى باشد كه تنها پنجاه و چهار نيايش را در بردارد.
مستدركات صحيفه
از آنجا كه تمامى ادعيه و نيايشهاى امام سجاد - عليه السلام - در صحيفه كامله نيامده است.برخى از عالمان درصدد برآمدند تا آن ادعيه را به عنوان مستدركات صحيفه ثبت كنند ازآن جمله :
محدث بزرگ ، محمدبن حسن حر عاملى ره متولد 1104 هجرى نويسنده كتاب ارجمندوسايل الشيعه صحيفه اى در تكميل صحيفه سجاديه تاءليف كرده و نام آن رااخت الصحيفه نهاده است .
برخى نقل كرده اند كه شيخ محمد بن على حرفوشى نيز كهچهل سال قبل از صاحب وسائل بدرود حيات گفته است ، مستدركاتى بر صحيفه سجاديهداشته است . (500)
مرحوم شيخ آقا بزرگ در كتاب الذريعه (501) ونيز مرحوم سيد محمد مشكوة درمقدمه صحيفه سجاديه ، كسان ديگرى را با مستدركاتى ديگر ياد كرده اند كه براىاطلاع فزونتر مى توان به اين دو منبع مراجعه كرد.
شرحهاى نگاشته شده بر صحيفه
از جمله دلايل اهميت جايگاه صحيفه در ميان انديشمدان اسلامى اين است كه بر آن شروح وحواشى متعددى نگاشته اند. كثرت اين شروح گواه اهتمام آنان به مضامين و محتواىصحيفه و ارزش گذارى آنان به سند آن مى باشد.
صاحب الذريعه متجاوز از شصت كتاب را ياد كرده كه در اين باره تاءليف شده است .(502)
برخى آن شرحها چنين است :
1- شرح : از ابوجعفر محمد بن منصور بن احمد بن ادريس حلى متوفاى 589 هجرى؛
2- شرح : از ابو العباس احمد بن حسن بن رافع بن حسين سوان شيبانى موصلىمتوفاى 680 هجرى ؛
3- شرح : از ابن فتاح مفتاح زيدى متوفاى 877 هجرى ؛
4- شرح از تقى الدين ابراهيم بن على بن حسن بن محمد بن صالح بناسماعيل كفعمى ، صاحب مصباح متوفاى 905 هجرى ؛
5- شرح : از عزالدين حسين عبدالصمد حارثى عاملى والد شيخ بهائى متوفاى 984هجرى ؛
6- شرح : از عزالدين حسين بن عبدالصمد حارثى عاملى والد شيخ بهائى متوفاى984هجرى ؛
7- شرح از سيد حسين بن حسن بن ابى جعفر محمد موسى كركى متوفاى 1001 هجرى؛
8- شرح : از حاشيه شيخ بهايى معروف به حديقه الهلاليه متوفاى 1030هجرى ؛
9- شرح : از ابو جعفر بن محمد موسى كركى متوفاى 1001 هجرى ؛
10- شرح از مير محمد باقر حسينى استرآبادى معروف به محقق داماد متوفاى 1040هجرى ؛
11- شرح : از حاشيه فخر الدين محمد على طريحى ، صاحب البحرين متوفاى1085 هجرى ؛
12- شرح : از محمد بن شاه مرتضى معروف به مولى محسن فيض كاشانى متوفاى1091 هجرى ؛
13- شرح : از فرائد الطريفه از علامه محمد باقر مجلسى متوفاى 1111هجرى ؛
14- شرح : از نعمة الله بن عبدلله موسوى تسترى معروف به سيد نعمت الله جزايرىمتوفاى 1112 هجرى ؛
15- شرح از رياض السالكين از علامه سيد على خان حسينى مدنى متوفاى 1118هجرى ؛
16- شرح : از آقا حسين بن حق سليمانى جيلانى متوفاى 1129هجرى ؛
17- شرح : از علامه ميرزا عبدالله افندى ، صاحب كتاب رياض العلماء متوفاى1130 هجرى ؛
18- شرح : از سيد محسن شامى متوفاى 1251 هجرى ؛
19- شرح : از سيد محمد عباس تسترى هندى متوفاى 1306 هجرى ؛
20- شرح : از علامه ميرزا محمد على چاردهى جيلانى مشهدى ، متوفاى 1334 هجرى؛ (503)
سند و رجال صحيفه كامله سجاديه
شهرت و حضور صحيفه كامله سجاديه در محافل علمى شيعه به پايه اى است كه برخىدعاهاى ثبت شده در صحيفه را متواتر دانسته و آن را بى نياز از بررسى سندى شمردهاند.
به طور مسلم نسخه هاى مختلف صحيفه ، در تعداد دعاها ونيز تقديم و تاءخير آنها بايكديگر تفاوتهايى دارند، اما در مجموع ، اين كتاب و انتساب آن به امام سجاد - عليهالسلام - مجال تشكيك ندارد.
در مقدمه صحيفه آمده است :
اهميت دادن اهل بيت و شيعيان به صحيفه موجب شد تا آن را با اساتيد بسيارىنقل كننده و اجازات فراوانى در نقل آن بدهند. (504)
علامه فقيد شيخ آقا بزرگ تهرانى مى نويسد:
سند صحيفه در هر طبقه و عصرى سرانجام به امام باقر - عليه السلام - و زيد شهيدمنتهى مى شود كه آن دو بزرگوار آن را از على بن الحسين - عليه السلام -نقل كرده اند.
سپس مى نويسد: اين صحيفه از متواترات نزد اصحاب است . (505)
محقق بزرگ سيد محمد باقر، مشهور به داماد، در شرح خويش بر صحيفه سجاديه مىنويسد:
اساتيد شيوخ حديث در نقل صحيفه كامله سجاديه متواتر است و از طرق مختلف آن رانقل كرده اند. (506)
محدث بزرگوار ميرزا حسين نورى ره مى گويد:
اسانيد تمام نسخه هاى صحيفه - با تفاوتهايى كه دراصل نسخه ها وجود دارد - همگى به متكل بن عمير يامتوكل بن هارون باز مى گردد و صحيفه را بزرگان طايفه روايت كرده و تلقىكرده اند و كسى در مقام انكار بر نيامده است . (507)
البته صحيفه اى كه اكنون موجود است از نظر سند به نجم الدين بهاء الشرف ،ابوالحسن محمد ين حسن بن احمد ين على بن عمر بن يحيى علوى حسينى مى رسد كه ازعلماى قرن ششم بوده است .
نجم الدين بهاء الشرف اسناد صحيفه را تا على بن الحسين - عليه السلام- يكايك ياد كرده است .
حديث صحيفه
در مقدمه صحيفه سجاديه حديثى ثبت شده است كه از چگونگى دست يابىمتوكل بن هارون مى گويد پس از شهادت زيدين على بن الحسين فرزندش يحيىرا ملاقات كردم .
يحيى بن زيد عازم خراسان بود.
او از خانواده و خويشاوندان خود و پسر عموهايشاحوال پرسيد. بويژه از حال امام صاره - عليه السلام -سوال كرد.
به او گفتم آن حضرت در سلامتند و براى شهادت مظلومانه پدرت سوگوارند. يحيىگفت : آرى عمويم محمد بن على - عليه السلام - - باقر العلوم -قبل از خروج پدرم عليه بنى اميه ، به او ياد آور شد كه خروج و قيام او منتهى بهشهادت خواهد شد. ولى پدرم - زيد بن على - به هرحال از مدينه خارج شد و سرانجام آنچه امام باقر - عليه السلام - براى او پيش ‍ بينىكرده بود، رخ داد.
در اين هنگام يحيى رو به جانب من كرد: و پرسيد:
آيا از پسر عمويم - جعفر بن محمد - عليه السلام - - درباره سرنوشت من چيزى شنيده اى ؟
من در پاسخ گفتم : بلى مطالبى شنيده ام ولى دوست ندارم با بازگو كردن آنها خاطرتو را پريشان سازم ؟
يحيى گفت : آيا مرا از مرگ مى ترسانى !
ناگزير، حقيقت را به او گفتم و ياد آورى شدم كه امام صادق - عليه السلام -سرنوشتى زيدبن على - عليه السلام - برايش پيش بينى كرده است و او نيز به دارآويخته خواهد شد!
رنگ يحيى با شنيدن اين مطلب تغيير يافت و گفت : يمحوالله مايشاء و يثبت و عنده امالكتاب . (508)
يعنى ؛ خداوند آنچه را اراده كند محو مى كند سرنوشت را مى تواند تغيير دهد وآنچه را بخواند تثبيت مى نمايد ونزد خداست ام الكتاب .
سپس يحيى ادامه داد و گفت :
اى توكل ! اين تقدير الهى است كه براى ما علم و شمشير قرار داده ولى پسر عموهاى ما -امام باقر و امام صادق - عليه السلام - را تنها به وسيله علم تاءييد كرده است !
متوكل مى گويد:
من به يحيى گفتم : براستى چرا گرايش مردم به امام صادق - عليه السلام - بيش ازگرايش به تو و پدرت زيد است ؟
يحيى گفت : زيرا آنها - امام باقر و امام صادق - عليه السلام - مردم را به زندگى مىخوانند و ما مردم را به مرگ و شهادت دعوت مى كنيم !
گفتم : آيا آنها داناترند يا شما؟
يحيى مدت سر به زير افكند گويى به اهميت سؤال متوكل مى انديشيد، چون علم برتر مى توانست درستى روش اما صادق - عليهالسلام - را اثبات كند، زيرا حركت و قيامى ارزشمندتر است كه متكى به علم و آگاهىبيشتر باشد. يحيى كه تا اين لحظه سعى داشت بر حقانيت روش خود و پدرش اصرارورزيد با اين حال چشم از سخن حق نپوشيد و واقعيت را گفت .
يحيى پس از لختى اظهار داشت : ماخاندان ، هر كداممان بهره اى از علم داريم با اين فرقكه آنچه ما مى دانيم امام باقر و امام صادق - عليه السلام - ميدانند ولى آنچه آنها مىدانند ما نمى دانيم . يعنى دايره علم و دانش ائمه - عليه السلام - از ساير افرادگسترده است .
يحيى در ادامه اين گفتگو پرسيد:
آيا از امام صادق - عليه السلام - مطالبى يادداشت كرده اى و فا گرفته اى ؟
بخشى از آموخته هايم را براى او بازگو كردم ، از آن جمله دعايى بود كه امام صادق -عليه السلام - آن بر من املا كرده بود. و گويا آن حضرت از پدر بزرگوارش امام باقر- عليه السلام - دريافت داشته بود و آن را از دعاهاى صحيفه كامله مى دانست .
يحيى نگاهى به دعا انداخت و آن را مطالعه كرد و گفت :
آيا اجازه مى دهى نسخه اى از اين دعا را بنويسم ؟
گفتم : اى پسر رسول خدا - صلى الله عليه وآله - آيا از من اجازه مى گيريد در حالى كهاز خود شما خانان و متعلق به شماست !
يحيى گفت : اينك به تو صحيفه اى را خواهم داد كه پدرم زيد از پدرم على بن الحسين -عليه السلام - دريافت كرده است ...
من با اين خبر پيشانى يحيى را بوسيدم و گفتم ، محبت شما بر ما واجب است ...
يحيى بستهاى را باز كرد، صحيفه اى را بيرون آورد، بر مهر آن بوسه زد و گريست !
صفحه را گشود و به چشمان خويش كشيد آن گاه گفت :
اگر نبود كه پسر نبود كه پسر عمويم - امام صادق - عليه السلام - از شهادت من خبرداده است ، اين صحيفه را به تو نمى دادم ، ولى اكنون به تو مى دهم تا در حفظ ونگهدارى آن بگوشى ، بيم دارم كه اين صحيفه به دست بنى اميه بيفتد و آن را از اهلشدريغ دارند...
متوكل بن هارون مى گويد: صحيفه همراه من بود تا خدمت تا خدمت امام صادق - عليه السلام- رسيدم ، صحيفه را به آن حضرت نشان دادم و ايشان بسيار مسرور شد و فرمود:سوگند به خداوند! اين خط عمويم زيد و دعاى جد من على بن الحسين - عليه السلام -است .
آن گاه امام صادق - عليه السلام - به پسرشاسماعيل رو كرد و فرمود: آن صحيفه اى را كه به تو سپرده ام بياور!
اسماعيل صحيفه اى را آورد، امام آن را بوسيد و به چشمانش كشيد و فرمود: اين صحيفهبه خط پدرم - امام باقر - عليه السلام - و املاى جدم على بن الحسين زين العابدين (ع )است .
متوكل مى گويد: از امام صادق - عليه السلام - در خواست كردم كه دو صحيفه را با هممقابله كنم .
امام اجازه فرمود و من دو صحيفه را مقابله كردم و هيچ تفاوتى ميان آن دو نديدم ..
گسترده معارف در صحيفه سجاديه
چنان كه در گذشته ياد كرديم ، صحيفه سجاديه هر چند سراسر دعا و نيايش ‍ است وتمام مطالب آن به عنوان راز و نياز انسان با پروردگار خويش ارائه شده است ، ولىتاءمل و تحقيق در گستره مفاهيم و معارفى كه امام سجاد عليه السلام در نيايشها خود جاىداده است يك انسان خلوت تنهايى خود و بحران مشكلات زندگى ، با خداى خويش دارد.
مناجاتهاى صحيفه ، در حقيقت نجواى علم و اخلاق و عقيده و سياست است با روح موحدان ومناجاتيانى كه درمحراب عبادت و ميدان جهاد و صحنه مبارزه با شيطانهاى درونى وبيرونى حضور دارند.
امام سجاد - عليه السلام - از محراب نيايش ، مكتبى سرشار از آموزش و پرورش پديدآورده و بايسته ترين خصلتها و ارزنده ترين انديشه ها را با لطافت و عطر مناجات درهمآميخته و شيفتگان جمال حق را تا جايگاه شناخت حقايق اوج داده است .
دعاهاى صحيفه با ذخاير معرفتيش ، نمودى كامل و ارزنده هنر تبليغ و هديتگرى است .
هنر تبليغ و هدايتگرى
تبليغ و رساندن پيام وحى به ژرفاى جان انسانها و هدايت آنان به سوى ارزشهاىالهى و جاودان ، از آشكارترين وظايف هر امام و پيشواى امام الهى است .
امام سجاد - عليه السلام - همان مسئووليتى را دارا بود كه امير المؤمنين على ين ابىطالب - عليه السلام - بر عهده داشت و حسن بن على - عليه السلام - و حسين بن على -عليه السلام - آن را بر عهده داشتند و ايفا كردند.
رسالتها و وظايف امامان - عليه السلام - در اصل و بنيان با هم برابر است ولى شرايطو مقتضيات زمان و نيازهاى مردم هر عصر متفاوت است .
تفاوت شرايط و مقتضيات نمى تواند اصول را جابجا كند و آنها را از ارزش و اعتبارساقط نمايد، ولى مى يابد شيوه ها و روشها را تغيير دهد. به عنوانمثال على بن ابى طالب - عليه السلام - وظيفه داشت تا با ظلم و انحراف مبارزه كند وخلافت بحق خويش را به مردم بشناساند و رهبرى امت اسلامى را به سوى نظام عقيدتى ،سياسى و اخلاقى اسلام ناب بر عهده گيرد و همين رسالتها را حسن بن على و حسين بنعلى - عليه السلام - نيز بر عهده داشتند. در حالى كه واقعيت اسناد و مدارك تاريخ مىنماياند كه هر يك از اين امامان روش ويژه اى را در ايفاى رسالت و مسووليت يگانه خوداتخاذ كردند. اين در حالى است كه عقيده و پيام و هدف آنها كمترين تمايزى با يكديگرنداشته است .
تفاوت و تمايزى كه در زندگى ائمه مشهود مى باشد، مربوط به روشها و برنامههايى است كه مى بايست با توجه به شرايط و امكانات و مقتضيات عصر اتخاذ شود ونه مربوط به تفاوت مبانى و باورها.
اين نكته مهم در مدارك روايى و منابع دينى مورد تاءييد تصريح قرار گرفته است و همبا مطالع تاريخ و سيره و سخنان ائمه - عليه السلام - بروشنى استفاده مى شود . ما دراين فصل از كتاب ، درصدد هستيم تاحقيقت ياد شده را در زندگى و شخصيت امام سجاد -عليه السلام - تحقيق كرده و بنمايانيم كه بر خلاف برخى پندارهاى سست و سطحى ،امام سجاد تنها پيشواى اهل عبادت و محراب نبوده است بلكه در ميدان سياست داراى هماناصول علوى و حسينى بوده و در صحنه علم و اخلاق حضورى انكارناپذير داشته استولى اين همه ره را به متقاضيان شرايط و امكانات عصر خويش در لابلاى دعاها و مناجاتهابه پيروان و شيعيان خود رسانده است .
نسلها زمانها نه هميشه از خطابه هاى آتشين و خطبه هى اديبانه و حكيمانهاستقبال مى كند و نه در هر شرايطى آمادگى روحى براى ستيز و نبرد را دارند بلكه ازپس از بحران و ابتلائى بزرگ و طولانى ، ملتها درونگرا مى شوند و به التيام دردهامى انديشند. در چنين شرايطى فراخوانى مردم به صحنهاى جدى نبرد، چه بسا با شكستمواجه شود ولى از سوى ديگر نمى توان آنها را به خود وانهاد تا براى تسكين آلامخويش به انزوا و افيون و راههاى ويرانگر كشيده شوند.
پيشواى هشيار و حكيم سعى مى كند حتى از چنين شرايطى به نفع هدايت و ارشاد مردم وزنده نگاهداشتن ارزشها در جان نسلها استفاده كند.
تاريخ نشان مى دهد كه شيعيان در عصر امامت امام سجاد - عليه السلام - با جراحتهاىسنگينى كه از روزگار غصب خلافت و جنگ صفين و نهروان وجمل و روزگار احساس مى كردند، مجالى براى نبردى دوباره با دستگاه اموى نداشتند.فشارهاى روز افزون دستگاه خلافت و نافرجامى قيامهاى توابين ، بذر ياءس و نااميدىرا در روحها پراكنده ساخته بود.
در چنين شرايطى ، امام سجاد - عليه السلام - نه اجازه داشت كه به طور رسمى و علنىمانند امام باقر و امام صادق - عليه السلام - به تعليم و آموزش پيروان خود بپردازد ونه امكان آن را داشت تا مانند على بن ابى طالب - عليه السلام - قوايى را عليه دستگاهاموى گرد آورد.
اين دو مشكل در ميدان فرهنگ و سياست و جامعه مى توانست براى مدتى طولانى انديشه ومعارف شيعى را مورد غفلت قرار دهى تا آن را به بن بست رسيده ، معرفى كند!
هنر رهبرى در هدايت و تبليغ جامعه ، اقتضا مى كرد تا رهبرى على رغم همه دشواريها،ارتباطش را با امت حفظ كند پيامش را به آنان برساند واصول را در ذهن ايشان زنده نگاه دارد.
صحيفه سجاديه و نيايشهاى سراسر رمز و راز آن با محتواى عقيدتى ، اخلاقى و سياسىخود، نمودى روشن از اين گونه رهبرى و هنر هدايتگرى است . اكنون به بيان گوشه اىاز معارف نهفته در صحيفه سجاديه مى پردازيم تا ابعاد علمى ، اخلاقى و سياسى واجتماعى آن را به گونه اى ملموس ترسيم كنيم .
باورهاى اصولى ، در صحيفه سجاديه
صحيفه سجاديه در لابلاى مطالب فراوان خود،اصول عقايد و باورهاى بنيادين شيعه را كه برگرفته شده از اسلام ناب محمدى -صلى الله عليه وآله - منبع زلال قرآنى است ، مطرح ساخته است .
ما بدون اين كه درصدد كاوشى همه جانبه باشيم به بخشى از آن حقايق اشاره خواهيمداشت :
توحيد و شناخت خداوند
با توجه به ارتباط جدايى ناپذير دعا نيايش با شناخت معبود، فرازهاى صحيفهسجاديه از غنى ترين منابع معرفت خداوند و صفاتجمال و جلال او به شمار مى آيد.
فراوانى مطالب در اين زمينه به قدرى است كه حتى ياد آورى فهرست گونه آنها درمجال اين نوشته نمى گنجد . از اين رو بدون اينكه ادعاى استقصا داشته باشيم بهبخشى از آن معارف گسترده اشاره مى كنيم .
خداوند، خود معرف خويش
و الحمدالله على ما عرفناا من نفسه و الهمنا من شكره ، و فتح لنا من ابواب العلمبربوبيته و و دلنا عليه من الاخلاص له فى توحيده . (509)
سپاس ويژه خداوند، بدان خاطر كه به وسيله وحى و بر انگيختن رسولان خويش را به ما معرفى كرد و شكر گزارى در برابر نعمتهايش ‍ رسولان خويش را به مامعرفى كرد و شكرگزارى در برابر نعمتهايش را به ما الهام نمود و درهايى از علم بهمقام پرودگاريش را بر روى ما گشود و ما را به اخلاص در توحيد راهمايى كرد.
خداوند، يگانه و بى همتا
اللهم انى اشهد وكفى بك شهيدا سماءك وارضك و من اسكنتهما من ملائكتك وسائر خلقكفى يومى هذا و ساعتى هذه و ليلتى هذه ، انى اشهد انك انت الله الذى لا اله انت .(510)
خداوند! تو را گواه مى گيرم و گواهى تو خود كافى است . و آسمان و زمين و ساكنانآن دو - فرشتگان و ساير مخلوقات - را نيز در اين روز و ساعت و در اين شامگاه بهگواهى مى طلبم كه من به يگانگى تو شهادت مى دهم و تو آن خدايى هستى كه جز تومعبودى نيست .
خداوند بى ضد و بى شريك
اللهم ... انى لا اجعل لك ضدا و لا ادعو معك ندا (511)
خداوند! .. من براى تو ضد وجود و نيرويى كه بتواندمستقل از تو و در قبال تو عرض اندام نمايد قرار نمى دهم و هيچ چيز و هيچ كسى رادر پرستش شريك تو نمى خوانم .
ويژگى اين دعاها و نيايشها اين است كه بايدها را به صورت اخبار دراورده و بازيان خير و شيوه اقرار، انسان را به تفكر وا مى دارد و نهاد او را به پايبندى و تعهد درقبال آنچه اقرار مى كند فرا مى خواند و اين همان رسالاتى است كه از شيوه كار آمدنيايش بر مى آيد.
انت الذى لم يعنك على خلقك شريك ولم يوازرك فى امرك ولم يكن لك مشاهد و لانظير. (512)
خداوند! تو آنى كه كار آفرينش و رسيدگى به خلق ، شريكى ندارى كه تورايارى دهد و در انجام و تدبير امور، وزيرى ندارى كه تو را كمك نمايد و براى تو ناظرو نظيرى نيست .
انت الذى لا ضد معك فيعاندك ، و لا عدل لك فيكاثرك ، و لا ند لك فيارضك .(513)
خداوند! تو آنى كه نيروى معارضى دركنارت نيست تا به عناد و ستيز با توبرخيزد و كسى همگون و همانندت نيست تا بر تو فزونى جويد و شريك ندارى تا بهمقابله و معارضه تو اقدام كند.
اهميتى اعتقاد به توحيد
اللهم ... و انى و ان لم اقدم ما قدوه من الصالحات فقد توحيدك و نفى لااضداد والاشباه عنك (514)
خداوند!... هر چند من مانند تلاشگران در ميدان طاعت و عبادت ،اعمال نيك و صالحى را براى جهان آخرت پيش فرستاده ام هر چند تهيدست و فرومايهام اما يك اندوخته گرانبها دارم و آن اين است كه اعتقاد به توحيد دارم و اين بار مقدسرا توشه خويش ساخته ام و هرگونه ضد و شريك و شبيه را از تو نفى كرده ام .

امام سجاد - عليه السلام - با اين بيان به انسان تعلم مى دهد كه اعتقاد به توحيد ازچنان اهميتى برخوردار است كه انسان مى تواند همه كاستيها و نارساييها خود را درپرتو اهميت و كمال آن جبران كند و انتظار داشته باشد كه خداوند به خاطر اين اندوختهاو را بپذيرد.
صفات خداوند
از آنجا كه ذات خداوند فراتر از آن است كه در محدوده ذهن آدميان بگنجد و برتر از آناست كه در قلمرو حس در آيد، شناخت صفات آن حقيقت نامحسوس ، و بر شمردن آن صفات ،راهى است هموار، براى نزديك شدن به حريم معرفت او و مناجات و راز و نياز با حضرتيگانه اش . صحيفه سجاديه به دليل اين كه بنيانش بر نيايش وگفتگوى با خدانهادهشده است ، به گونه طبيعى ياد و نام و صفات خدا، بيش از هر ياد و سخن ديگرى در آننمايان است . ولى امتياز آشكارى كه صحيفه سجاديه و ساير ادعيه ائمه (عليهم السلام )با دعاها و نيايشهاى ديگران دارد اين است كه - علاوه بر محتواى پيامدها - در بعد اسما وصفات الهى از غنا و فراگيرى ويژه اى برخوردار است .
مناجاتيان ، معمولا با بينش و گرايش ويژه فكرى ، علمى ، سياسى و اجتماعى خود تنهاخدا را با صفاتى مى خوانند كه خويش را بدانها محتاجتر مى بيند.
آنان كه اشتياق به بهشت و نعمتهاى اخروى در وجودشان شعله ورتر است به رحمت وفضل و وسعت و امتنان الهى بيشتر تمسك مى جويند و آنان كه از لهيب سوزان جحيم ورنجهاى قبر و قيامت بيشتر بيمناكند، خدا را با اوصاف غفور و تواب و وهاب و... مىخوانند. ولى دعاهاى صحيفه و ساير ادعيه رسيده از معصومين (ع ) همانگونه كه در محتواىعلمى و معرفتى غنى و فراگير است در توجه به ابعاد صفات و جلوهاى حق ممتاز مىباشد.
بديهى است كه امام (ع ) با ياد كردن هر صفت از صفات الهى ، هدف خاصى رادنبال كرده و پيام ويژه اى را به شاگردان و پيراوانش ابلاغ نموده است ولى اين نوشته، گنجايش آن بررسى تفصيلى را ندارد. از اين رو به بيان اجمالى و فهرست گونهبخشى از آن صفات مى پردازيم .
بخشى از صفات الهى كه امام سجاد (ع ) خداوند را بدانها ياد كرده ، از اين قرار است :
الاول الاخر، الحميد، الجواد، الكريم ، العزيز، القدير، العظيم ، القديم ، القريب ،المجيب ، السميع ، العليم ، الغفور، الرئوف ، المنان ، المعيد، التواب ، الواحد، الاحد،الصمد، الوهاب ، الشاكر، المحسن ، المجل ، المالك ، العفو، المحب ، الضامن ، الخالق ،المصور، المقدر، الواسع ، الحافظ، الحليم ، الشديد، المحمود، الناصر، الولى ،الرزاق ، الوارث ، الفرد، الكبير، العلى ، الرحمن ، الرحيم ، البصير، الخبير، الدائم ،الناظر الحنان ، المجيد، الكافى .
در كنار اين صفات ، صفتهاى تركيبى بسيار گسترده اى در مضامين صحيفه ، ذوالعرشالعظيم ، مالك الملك ، المنان ، بالجسيم ، الغافر للعظيمالمتفضل بالاحسان ، المتطول بالامتنان ، الوهاب الكريم ،ذوالجلال و الاكرام ، ارحم من كل رحيم ، دو رحمة ، ذو رحمة واسعة ، خير المنعيمن ، ذوالبها والمجد، خير الغافرين ، فارج الهم ، كاشف الغم ،اعدل العادلين اكرم المسئولين ، خير الرازقين ، خير المجيرين و....
عدل الهى
يكى از ويژگيها و امتيازات شيعه بر بعضى از گروهها و ديگر مذاهب اسلامى ، اعتقاد عميقبه عدل الهى است . امام بعضى سجاه - عليه السلام - اين عقيده زا از زاوياى مختلف و دركاربردهاى گوناگونانش مورد توجه قرار داده است . از آن جمله :
انى اشهد انك انت الله الذى لا اله الا انت ، قائم بالقسط،عدل فى الحكم ، روف بالعباد. (515)
خداوند! من گواهى مى دهم كه جز تو خداوند گار و معبودى نيست ، تويى به پا دارندهقسط و حكم كننده به عدل و داراى راءفت و رحمت بر بندگان ،
از آن جا كه بيان برخى مجازاتها براى گناهان ، ممكن است اين سؤال را در ذهن شنونده پديد آورد كه آيا براستى ميان گناه و مجازات آن ، رعايتعدل و انصاف شده است ، امام سجاد - عليه السلام - بارها و در دعاها به اين پرسش ،پاسخ داده و فرمود است :
.... ان سنتك الافضال ، و عادتك الاحسان ، و سبيلك العفوفكل البرية معترفة بانك غير ظالم لمن عاقبت و شاهدة بانكمتفضل على من عافيت و كل مقر على نفسه بالتقثصير عماا استوجبت . (516)

خداوند! سنت و روش هميشگى تو، بذلو بخشش است و برنامه مداوم تو احسان و شيوه ات عفو و گذشت مى باشد، بر اين اساسهمه آفريدگان ، به راه نداشتن ظلم در عقوبتها و نظام كيفريت اعتراف دارند گواهى مىدهند كه هر كس از بند درد و رنج و عقوبت رهد از لطف و عنابت تو بهره جسته است ، وهمگان به كوتاهى و تفصير خويش در پيشگاهت اقرار دارند.

لطف و رحمت الهى
روح دعا و نيايش ، التجا به لطف و رحمت خداست . از اين رو در صحيفه سجاديه ، يادرحمت گسترده خدا، بيشترين درس و زمزمه اى است كه روح را مى نوازد و جان را اميد مىبخشد.
امام سجاد - عليه السلام - در فرازى ازنيايش خود به خداوند عرضه مى دارد:
يا من لا تفنى خزائن رحمته صل على محمد و آله واجعل لنا نصيبا من رحمتك .
اى خداوندى كه گنجينه ها و خزانه رحمت خويش فنا نمى پذيرد، بر محمد و خاندان اودرود فرست و از بيكران رحمت خويش مرا بهره مند ساز!.
در دعايى ديگر امام چنين بيان داشته است :
انت الذى تسعى رحمته امام غضبه (517)
خداوند! تو آنى كه لطف و رحمتت در پيشاپيش غضبت حركت مى كند.
انت الذى اتسع الخلائق كلهم فى وسعه (518)
تو آنى كه تمامى آفريده ها، در گسترده لطف و قدرتش جاى دارند و قرار گرفتهاند.
علم و قدرت الهى
يا الله الذى لا يخفى عليه شى ء فى الارض و لا فى السماءو كيف يخفى عليك ياالهى ما انت تدبره ... (519)
خداوند! اى آن كه چيزى در زمين و آسمان بر او مخفى نيست خداوند! چگونه ممكن استچيزى بر تو مخفى باشد با اين كه تو خود آن را آفريده اى !
چگونه ممكن است تحت نظارت و كنترل و شمارش نداشته باشى موجودى را كه خود آن راساخته اى ! چگونه ممكن است از تو نهان باشد آنچه خود برايش برنامه ريزى كرده اىو تحت تدبر قرار داده اى
.
در اين فرازها، امام سجاد - عليه السلام - علاوه بر مطرح ساختن گسترده علم خدا،دلايل عقلى سيطره علم خدا بر زواياى مسايل خلق را به گونه اى غير مستقيم بيان داشتهاست .
امام سجاديه - عليه السلام - در بيان قدرت الهى مى فرمايد:
.... قدرته التى لا تعجز عن شيى ءو ان عظم ، و لا يفوتها شى ء و ان لطف .(520)
قدرتى كه با وجود آن از هيج كارى ، - هر چند بزرگ و گران باشد - عاجز نيست وهيچ چيزى - هر چند ريزباشد - از او مخفى نمانده و از دايره قدرت و احاطه فوت نخواهدشد.
امام سجاد - عليه السلام - در عبارتى ديگر ياد آور شده است كه اگر طبيعت و مظاهر آن ،تحت فرمان بشر قرار دارد و ما مى توانيم به گونه اى دلخواه از عناصر زمين و طبيعتدر جهت منافع خود بهره گيرى كنيم ، اين خود به اراده و قدرت خداست و اين اوست كه نظامجهان را به گونه اى پى ريزى كرده كه در خدمت انسان و مقهور او باشد.
... كل خليقته منقادة لنا بقدرته ... (521)
تمامى آفريده هاى خدا، به قدرت او، رام و فرمانبرار مايند
عزت و بى نيازى خداوند
اللهم يا ذاالملك المتبد باخلود و السلطان الممتنع بغير جنود و لا عوان ، العزالباقى عل مر الدهور و خواكى الاعوان و مواضى الازمان و الايام (522)
بار الها! اى فرمانرواى جاودان كه فرمانرواييت ابدى است ، اى دارنده سلطه برهستى كه بدون لشكر و پشتيبان ، نيرومند و توانايى ، اى عزتمندى درطول روزگاران و گذشت ايام ، همچنان باقى است .
امام سجاد - عليه السلام - درباره بى نيازى و غناى خداوند از خلق ، بيانى اين چنين دارد:
تمدحت بالغعناء عن خلقك و انت اهلالغنى عنهم و نسبتهم الى الفقروهمم اهل الفقرا اليك . (523)
خداوند! تو خويش را بى نيازى از آفريده هايت ستوده اى و براستى تو شايسته بىنيازى هستى ، و از سوى ديگر آفريده هايت را به فقر و نياز نسبت داده اى و براستىآنها به تو نيازمند و وابسته اند.
ناتوانى انسان از وصيف كامل خداوند
هر چند نايشهاى صحيفه ، آميخته با ياد وصف خداست ولى امام سجاد - عليه السلام - درموارد متعددى به اين حقيقت تصريح كرده است كه نيروىتخيل و فهم آدميان هرگز قادر نيست كه صفات الهى را آن گونه كه شايسته ذات اوست ،توصيف تصوير نمايد.
امام سجاد - عليه السلام - در اين باره فرموده است :
انت الذى قصرت الاوهام عن ذاتيك و عجزت الافهام عن كيفيتك و لم تدرك الابصارموضع اينيتك ، انت الذى لا تحد فتكون محدودا و لمتمثل تفتكون موجودا... (524)
واژه ها در توصيف تو ناتوانند و به هنگام ترسيم ارزشهايت ، از ناتوانى بهگمراهى مى روند و تار و پود الفاظ در زير بار ستايش تو از هم مى گسلد. انديشههاى نيرومند كه از پيچيده ترين و باريكترين گذرگاههاى معرفت مى گذرند در وادىكبريايى تو سرگردان مى مانند.
تداوم خط رسالت در طول تاريخ
فى كل دهر و زمان ارسلت فيه رسولا، و اقمت لاهله دليلا من لدن آدم الى محمد - صلىالله عليه وآله - من ائمة الهدى و قادة اهل التقى على جميعم السلا. (525)
خداوند! در هر عصر وزمانى رسولى را فرستادى و براى هرنسل دليلى را بر پا داشتى ، از روزگار آدم تا عصر پيامبر خاتم محمد - صلى اللهعليه وآله - كه درود تو بر او و خاندانش ؛ خاندانى كه پيشوايان هدايت و پيشرواناهل تقوايند، بر تمامى آنها درود.
پيامبر اسلام ، خاتم پيامبران
اللهم صل على محمد خاتم النبين و سيد المرسلين .(526)
خداوند! بر محمد كه پايان بخش سلسله پيامبران و سرآمدنسل رسولان است ، درود فرست !
اصحاب راستين پيامبر - صلى الله عليه وآله -
اللهم و اصحاب محمد خاصة احسنوا الصحابة ، و الذين آبلو البلاء الحسن فىنصره و كانفوه ... (527)
خداوند! پاداش نيك عطا كن به اصحاب محمد - صلى الله عليه وآله - بويژهآنان كه همراهى با پيامبر را هماره نيكو داشتند و آنان كه در يارى آن حضرت آزمونىشايسته دادند، كمك رساندند، به جمع يارانش شتافتند و با سرعت ، دعوتش را لبيكگفته ، دلايل رسالتش را پذيرا شدند. در اظهار دين اعتلاى اسلام ، از زن و فرزندگسستند و در راه تثبيت رسالت پيامبر با پدران و فرزندان آنها رود ررو شدند وجنگيدند و در پرتو وجود آن حضرت به پيروزى رسيدند.
قرآن دليل حقانيت پيامبر - صلى الله عليه وآله -
اللهم و كما نصبت به محمد علما للدلالة عليك ...فصل على محمد و آله ، و اجعل القرآن وسيلة لنا الى اشرفمنازل الكرامة . (528)
خداوند! همان گونه كه به وسيله قرآن و جلوه هاى اعجازى آن ، محمد - صلى اللهعليه وآله - را براى رهنمايى و هدايت خلق به سوى خودت ، منصوب داشتى ... بر او وخاندانش درود فرست و قرآن را وسيله راهيابى ما به شرافتمندترين مراتب كرامت قرار ده!
قرآن فراتر از همه كتابهاى آسمانى
اللهم انك ... جعلته مهمنا على كل كتاب انزلته ، و فضلته علىكل حديث قصصته (529)
خداوندى ! اين تواى كه قرآن را در بردارنده همه حقايق اصولى كتابهاى آسمانىپيشين و گواه و امانتدار آنها دادى و بر ساير سخنانى كه براى آدميان گفته ايد،برترى بخشيدى .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation