بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 12, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 - عرفان اسلامي جلد12
     02 - عرفان اسلامي جلد12
     03 - عرفان اسلامي جلد12
     04 - عرفان اسلامي جلد12
     05 - عرفان اسلامي جلد12
     06 - عرفان اسلامي جلد12
     07 - عرفان اسلامي جلد12
     08 - عرفان اسلامي جلد12
     09 - عرفان اسلامي جلد12
     10 - عرفان اسلامي جلد12
     11 - عرفان اسلامي جلد12
     12 - عرفان اسلامي جلد12
     13 - عرفان اسلامي جلد12
     14 - عرفان اسلامي جلد12
     15 - عرفان اسلامي جلد12
     16 - عرفان اسلامي جلد12
     FEHREST - عرفان اسلام جلد 12
 

 

 
 

مسئله ى زنده شدن مردگان

براى بشر از دورترين ادوار ، قبول زنده شدن مردگان مسئله ى مشكلى بود ، ولى آيات كتب آسمانى بخصوص قرآن مجيد و گفته هاى پرقيمت انبياء اين مشكل را به آسان ترين وجه حل كرد ، و بعد از حلّ اين مشكل ، انكار منكران انكاريست عنادى و عدم پذيرش آنان دليلى است بر تكبّر سخت آنان نسبت به حق و حقيقت .

قواعد حكيمانه وحى و انبياء و ائمه ى طاهرين با يك جمله اين مشكل را آسان نمود و آن اينكه به روز كه نبوديد ، سپس خداوند قادر به اراده و حكمتش شما را آفريد توجه كنيد ، به همين گونه وقتى مرديد و به خاك كه روزگار اوّل شما بود برگشتيد دوباره به همان قدرت و اراده شما را زنده مى كند و براى رسيدن به جزاى اعمال آماده مى نمايد ، اكنون همين يك جمله را در آيات شريفه ى قرآن كه كتاب حكيم و محكم ترين و معتبرترين كتاب در طول آفرينش است دقّت نمائيد :

( مَّا خَلْقُكُمْ وَلاَ بَعْثُكُمْ إِلاَّ كَنَفْس وَاحِدَة إِنَّ اللهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ )(1) .

آفرينش و زنده شدن شما پس از مرگ ( در آسان بودن براى خدا ) جز مثل يك تن واحد نيست كه همانا خداوند شنوا و بيناست .

( كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللهِ وَكُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ )(2) .

به چه علّت و با كدامين دليل و برهان و براساس چه منطقى به خدا كفر مىورزيد و حال اينكه خاك مرده بوديد ، شما را زنده كرد ، ديگر بار بميراند و سپس زنده كرد و عاقبت بسوى او بازگرديد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره ى لقمان (31) : آيه ى 28 .

2 ـ سوره ى بقره (2) : آيه ى 28 .

ببينيد استدلال و برهان و حجّتى كه آيه ى بالا دارد چقدر طبيعى و قابل فهم و محكم و متين است . به نظر من بهترين راه براى باور كردن مسئله ى زنده شدن مردگان دقت در همين گونه آيات است .

با توجه به اينكه حضرت حق وجود خود انسان را كه روزى نبود و سپس بوجود آمد دليل بر زنده شدن مردگان گرفته ، چه جاى تعجّب از زنده شدن مردگان در روز قيامت و يوم حساب است ، اين تعجّب ، تعجّبى احمقانه و دور از منطق و خلاف حكمت و مخالف استدلال و برهان عقلى و طبيعى است .

در اين زمينه به آيات عجيب اوائل سوره ى حج دقّت كنيد كه هيچ راهى براى انكار منكر و كبر متكبّر باقى نگذاشته است .

( يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْب مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن تُرَاب ثُمَّ مِن نُّطْفَة ثُمَّ مِنْ عَلَقَة ثُمَّ مِن مُّضْغَة مُّخَلَقَة وَغَيْرِ مُخَلَّقَة لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الاَْرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَل مُّسَمّىً ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلاَ يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْم شَيْئاً وَتَرَى الاَْرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْج بَهِيجذلِكَ بِأَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لاَّ رَيْبَ فُيهَا وَأَنَّ اللهَ يَبْعَثُ مَن فِي الْقُبُورِ )(1) .

اى انسانها اگر در مسئله ى قيامت و زنده شدن مردگان ترديد و شكّى داريد ، براى رفع مرض شك و ترديد خود به اين دليل قوى كه در رابطه ى مستقيم با خود شماست توجّه كنيد .

1 ـ مايه ى اوليّه ى آفرينش شما خاك است و ما شما را از خاك آفريديم .

2 ـ آنگاه نطفه ى شديد .

3 ـ سپس به صورت علقه كه خون بسته اى به نظر مى آيد گشتيد .

4 ـ آنگاه به مانند گوشت پاره تمام يا ناتمام درآمديد ، تا در اين نقل و انتقالات قدرت بى پايان خود را بر شما آشكار سازيم .

5 ـ از نطفه ها آنچه را مشيّت ما تعلّق بگيرد تا وقت معين در رحم ها قرار دهيم .

6 ـ سپس طفلى چون گوهر از صدف رحم رحم بيرون آريم .

7 ـ تا زندگى كنيد و به حدّ بلوغ برسيد و برخى از شما در اين بين بميرد و برخى به سنّ پيرى و دوران ناتوانى برسد ، تا آنجا كه پس از دانش و هوش خرف شويد . و دليل ديگر بر قدرت بيكران خداوندى كه مردگان را زنده مى كند اين است كه زمين را بنگرى وقتى خشك و بى گياه باشد ، آنگاه باران بر او فروباريم تا سبز و خرّم شوند و دانه در آن نموّ كند و از هر نوع گياه زيبا برويد .

اين آثار عجيب خداوند در خلقت شما و وضع زمين دليل است كه خداوند قادر حق است و البته بدون شك و ترديد مردگان را زنده خواهد كرد و او محققاً بر هر چيز تواناست .

بدون ترديد قيامت بيايد و به يقين ، خداوند مردگان را از قبرها برانگيزد .

من اگر مى خواستم هفت مرحله سير خلقت انسان را از خاك تا رسيدن به انسانى پير كه در اين آيه آمده با تكيه بر كتب بسيار باقيمتى كه دانشمندان بزرگ قديم و جديد نوشته اند توضيح دهم ، از چند مجلّد مى گذشت ، آن وقت بهتر معلوم مى شد كه اين بناى باعظمت كه به نام انسان مشهور است چه آيه ى بزرگى و چه نشانه ى سترگى از قدرت و عظمت بينهايت خداست ، در آن هنگام قبول مسئله ى زنده شدن مردگان آسان تر از آب خوردن براى اهل انكار حلّ مى شد ، گرچه براى اهل انصاف و خردمندان با وجدان همين چند آيه با اين استدلالات متين و محكمش براى قبول مسئله كافى است .

در آيات 77 تا 81 سوره ى مباركه ى يس نظير همين مسائل و پاره اى مسائل ديگر براى قبولاندن مسئله به اهل انكار آمده كه مى توانيد به آن آيات و تفسيرش در تفاسير معتبر مراجعه كنيد .

با توجه به اين آيات و همچنين با توجه به استدلالات محكم عقلى ، معلوم مى شود كه مرگ دروازه ورود به جهان ديگر است ، و مرزى است كه بدان و ناپاكان با جزاى اعمال ننگين خود روبرو ، و خوبان و نيكان به نتائج اعمال شايسته ى خود رسيده و به مقام با عظمت لقاء و وصال نائل مى آيند ، و در حقيقت براى شايستگان از عباد خدا بهترين و شيرين ترين ساعت است .

اى عاشقان اى عاشقان آنكس كه بيند روى او *** شوريده گردد عقل او آشفته گردد خوى او
معشوق را جويان شود دكان او ويران شود *** بر رو و سر پويان شود چون آب اندر جوى او
در عشق چون مجنون شود سرگشته چون گردون شود *** آنكو چنين رنجور شد نايافت شد داروى او
جان ملك سجده كند آن را كه حق را خاك شد *** ترك فلك چاكر شود آن را كه شد هندوى او
بس سينه ها را خست او بس خوابها را بست او *** بسته است دست جاودان آن غمزه ى جادوى او
شاهان همه مسكين او خوبان قراضه چين او *** شيران زده دم بر زمين پيش سگان كوى او
بنگر يكى بر آسمان بر قلّه ى روحانيان *** چندين چراغ و مشعله بر برج و بر باروى او
شد قلعه دارش عقل كل آن شاه بى طبل و دهل *** بر قلّه آن كس بر رودكو را نماند اوى او
من دست و پا انداختم و ز جست و جو پرداختم *** اى مرده جست جوى من در پيش جست و جوى او
من چند گفتم هاى دل خاموش از اين سوداى دل *** سودش نداردهاى من چون بشنود دل هوى او

زاد و توشه ى آخرت

از آنجا كه جهان ديگر جهان ابدى است ، و زندگى و حيات در آنجا در حدّى كه انسان به آن رضايت داشته باشد و به قول قرآن كريم داراى عيشة راضيه باشد احتياج به زاد و توشه و به تعبير ديگر نياز به وسائل مربوط به آن جهان دارد ، و بايد آن زاد و توشه و وسائل را از اين جهان براى آن جهان تهيه كرد ، و اين دنيا را براى آن دنيا بفرموده ى رسول الهى مزرعه قرار داد . لازم است با تكيه بر قرآن و روايات به موضوع زاد و توشه ى آخرت اشاره شود كه بسى لازم است و دانستن آن براى آنان كه عاشق خير دنيا و آخرت و آبادى آن جهان هستند واجب است .

ريشه و اصل اين مسئله به فرموده ى قرآن مجيد در ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه است .

ايمان و اخلاق و عمل كه تجسمش در قيامت رضايت حق و بهشت عنبر سرشت است ، زاد و توشه ى آخرت است و وسيله ى زندگى راحت در جهان ديگر .

قرآن مجيد و انبياء و ائمه وقتى مردم را به برداشتن زاد و توشه سفارش مى كنند ، زاد و توشه همان واقعيّات الهيه است كه در دنيا باعث حيات طيبه ، و در آخرت موجب اجر احسن و اجر عظيم و اجر غير ممنون و اجر به غير حساب است .

( مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَر أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ )(2) .

( وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أُؤلئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْراً عَظِيماً )(3) .

( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُون )(4) .

( إِنَّمَا يُوَفَّي الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَاب )(5) .

اين جزوه گنجايش توضيح ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه را ندارد ، توضيح اين سه مسئله تمام تفاسير و كليه كتب احاديث است ، ولى براى نمونه به مسائلى در اين زمينه اشاره مى شود ، باشد كه مفيد و مؤثر افتد .

1 ـ شهادت قلبى و زبانى به يگانگى حق و رسالت انبياء و ولايت ائمه معصومين .

2 ـ شكر و سپاس زبانى و عملى نسبت به تمام نعمت هاى مادى و معنوى الهى .

3 ـ دائم در حال وضو و طهارت بودن .

4 ـ شستشوى دهان و مسواك دندان .

5 ـ با وضو به بستر خواب رفتن .

6 ـ فرو بستن چشم از نامحرمان .

7 ـ نيكو نماز بجا آوردن و اداى زكات .

8 ـ گام برداشتن به سوى مساجد جهت عبادت و آموزش حلال و حرام .

9 ـ قرائت قرآن و فهم آيات الهى و عمل بر وفق آن .

10 ـ اداى نمازهاى نافله و مستحبى بخصوص نماز شب .

11 ـ خواندن نماز در مسجد الاقصى .

12 ـ اذان گفتن براى خدا .

13 ـ طول قنوت و ركوع و سجود .

14 ـ صلوات در ركوع و سجود .

15 ـ بجا آوردن سجده ى شكر .

16 ـ مراعات نماز اوّل وقت .

17 ـ خواندن نماز جمعه .

18 ـ نماز جعفر طيّار .

19 ـ شب زنده دارى با قرائت قرآن .

20 ـ تعقيبات نمازهاى يوميه .

21 ـ بجا آوردن حج .

22 ـ روزه ى ماه رمضان .

23 ـ گرفتن روزه هاى مستحبى در ماه رجب و شعبان .

24 ـ زيارت رسول خدا و ائمه ى طاهرين بخصوص حضرت سيدالشهداء (عليهم السلام) .

25 ـ احسان به دوستان اهل بيت .

26 ـ زيارت حضرت معصومه و حضرت عبدالعظيم الحسنى .

27 ـ ختم قرآن در مكه و در جوانى .

28 ـ پرهيز از گناهان كبيره .

29 ـ توبه همراه با شرمسارى و حياى از خدا .

30 ـ آموختن خوبى به مردم .

31 ـ طلب دانش و علم بخصوص علم دين .

32 ـ همنشينى با دينداران .

33 ـ گفتن كلام درست و عمل به آن .

34 ـ عمل نيكى را به يادگار گذاشتن .

35 ـ عمل به آنچه به آن معرفت دارد .

36 ـ تفقّد حال يتيم و ضعيف و نيكى به ارحام .

37 ـ خوددارى از تعرّض به آبروى ديگران .

38 ـ عدالت در پيشوائى ، راستگوئى در كسب ، پارسائى در پيرى .

39 ـ حفظ كردن چهل حديث .

40 ـ خوشحال كردن مردم مؤمن يا به زيارت آنان يا گره گشائى از كارشان .

41 ـ ورع و زهد و حضور قلب در نماز .

42 ـ سير و سيراب كردن و پوشاندن مؤمن .

43 ـ اطعام مؤمن .

44 ـ آزاد ساختن مسلمان .

45 ـ قرض الحسنه دادن .

46 ـ صدقه دادن در پنهانى .

47 ـ صدقه دادن در آشكار .

48 ـ مهلت دادن به بدهكار تهيدست .

49 ـ بخشيدن بدهى مؤمن فقير .

50 ـ حفظ آبروى مؤمن .

51 ـ اداى حاجت مؤمن .

52 ـ زيارت مؤمن و مصافحه و معانقه با او .

53 ـ يارى دادن به مؤمن .

54 ـ به داد مسلمان رسيدن .

55 ـ احترام به مؤمن .

56 ـ رفع پريشانى مؤمن .

57 ـ برطرف ساختن اندوه مؤمن .

58 ـ خوشحال كردن مؤمن .

59 ـ خوشحال كردن خانواده ى مؤمن .

60 ـ انتخاب دوست در راه خدا .

61 ـ مهرورزى با يكديگر .

62 ـ دعا در حق ديگران .

63 ـ به بيابان رفتن براى دعا و ياد خدا .

64 ـ دعا به حالت اجتماع .

65 ـ دعا وقت سحر .

66 ـ زهد و پارسائى .

67 ـ شبانه روز به فكر آخرت بودن .

68 ـ دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان حق .

69 ـ سلام به مردم مؤمن براى خدا .

70 ـ مهربانى ـ وقار ـ نرمخو بودن ـ شكيبائى .

71 ـ حسن ظن به حق .

72 ـ اخلاص در عمل .

73 ـ تواضع و فروتنى .

74 ـ گريستن بر مبناى خشيت .

75 ـ تعمير مسجد .

76 ـ با عبرت نظر كردن .

77 ـ خاموشى و سكوت از قول ناحق .

78 ـ دوختن جامه و كفش و لباس خود .

79 ـ راستگوئى .

80 ـ صبر بر آنچه كه نمى تواند تهيه كند براى اينكه به حرام نيفتد .

81 ـ كسب حلال و مشروع .

82 ـ جهاد در راه خدا همراه با امام عادل .

83 ـ احترام به سالخوردگان .

84 ـ صبر بر تب و بيمارى .

85 ـ صبر بر بيمارى كودك و فرزند .

86 ـ عيادت بيمار .

87 ـ تشييع جنازه و غسل مردگان .

88 ـ گفتن كلمه ى استرجاع به وقت مصيبت .

89 ـ تسليت دادن به مصيبت ديده .

90 ـ محبّت به فرزند .

91 ـ تحفه براى عيال خود بردن .

92 ـ تحمّل برداشتن چند دختر .

93 ـ گمراه را هدايت كردن .

94 ـ جاده مسلمين را از مانع پاك كردن .

95 ـ از مال و منال در راه جهاد دادن .

96 ـ نيكى و احسان به پدر و مادر .

97 ـ زيارت علماء و دانشمندان .

98 ـ پرسيدن براى يادگرفتن .

99 ـ ميانه روى در خرج كردن .

و همچنين امور ديگرى كه در قرآن مجيد و روايات پس از ايمان به خدا و روز جزا به عنوان عمل صالح و اخلاق حسنه ذكر شده ، كه تمام اينها در صورت انجام گرفتنش در دنيا زاد و توشه ى آخرت و مولّد رضاى دوست و بوجود آورنده ى نعمت هاى ابدى بهشت براى انسان است ! !

و ضد اين اعمال و حالات خراب كننده ى زندگى دنيا و ايجاد مزاحمت براى ديگران و مورث سخت ترين عذاب در جهان ديگر براى آلودگان است .

آنان كه آراسته به ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه هستند ، همراه با مرگى شيرين و برزخى عاشقانه و قيامتى بسيار بسيار عالى هستند .

حالت احتضار و مرگ عباد شايسته

در اين باب به دو آيه از آيات كتاب الهى و چند روايت از مهم ترين روايات اين باب كه توضيحى بر آن دو آيه است اشاره مى شود .

( يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي )(6) .

سَدير صيرفى مى گويد به حضرت صادق (عليه السلام) عرضه داشتم آيا مؤمن نسبت به جان دادنش ناراحت است ؟ فرمود : نه والله . زمانى كه ملك الموت براى قبض روحش مى آيد ، به جزع برمى خيزد ، ملك الموت به او مى گويد اى ولىّ خدا و يار حق ناراحت نباش ، به آن خدائى كه محمّد را به رسالت فرستاد من به تو از پدر مهربان اگر در كنارت حاضر بود مهربان تر و مشفق ترم ، ديده باز كن و ببين ، حضرت فرمود چون ديده بگشايد مى بيند رسول خدا و امير مؤمنان و فاطمه زهرا و حسن و حسين و ائمه بعد از حسن در برابر او قرار دارند ، پس به او گفته مى شود ، اين است رسول خدا و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و ائمه كه رفقا و دوستان تو در جهان بعدند ، پس ديده باز مى كند و مى نگرد كه يك منادى از جانب ربّ العزّه فرياد مى كند :

( يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي )(7) .

يعنى در جمع محمد و آل محمد ، و سپس داخل بهشت شو . در اين هنگام چيزى براى او شيرين تر و محبوب تر از جان دادن و ملحق شدن به اوليائش و ورود به بهشت نيست(8) :

پشت بر روزگار بايد كرد *** روى در روى يار بايد كرد
چون ز رخسار پرده برگيرد *** در دَمَش جان نثار بايد كرد
پيش شمع رخش چو پروانه *** سوختن اختيار بايد كرد
از پى يك نظاره بر در او *** سالها انتظار بايد كرد
تا كند يار روى در رويت *** دلت آئينهوار بايد كرد
تا نهد بر سرت عزيزى پاى *** خويش چون خاك خوار بايد كرد
ور تو خود را ز خاك به دانى *** خود تو را سنگسار بايد كرد
تا دهى بوسه بر كف پايش *** خويشتن را غبار بايد كرد
دشمنى كت ز دوست وا دارد *** زودت از وى فرار بايد كرد
ور ز چشمت نهان بود دشمن *** بر دو چشمت چهار بايد كرد
دشمن خود توئى چو درنگرى *** با خودت كارزار بايد كرد
چون عراقى ز دست خود فرياد *** هر دمت صد هزار بايد كرد
( إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ .

نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الاْخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ . نُزُلاً مِنْ غَفُور رَحِيم )(9) .

كسانى كه مى گويند مالك و پرورش دهنده ى و همه كاره ما الله است ، سپس بر اين گفته و ادّعا ثابت مى مانند و در هيچ زمينه اى اعم از اعتقادى و اخلاقى و عملى انحرافى پيدا نمى كنند ، و آنچه لازمه ى اين گفتار و ادّعاست در عمل و حال نشان مى دهند ، فرشتگان الهى بر آنها نازل مى شوند كه اى اهل استقامت از جهت عذاب نترسيد و بر از دست رفتن ثواب محزون نشويد ، كه به عذاب دچار نمى گرديد ، و چيزى از ثواب از دست نمى دهيد ، يا بر آنچه از رنج و تنهائى و حادثه خيال مى كنيد از پس مرگ به شما برسد بيمناك نباشيد و بر گذشته خود و آنچه از شما از زن و فرزند مى ماند اندوهناك نگرديد .

آرى اين نتيجه ايمان محكم و عمل براساس آن ايمان است ، هستند مردمى كه دم از عشق حق مى زنند ولى در عمل استقامت ندارند ، وقتى در برابر طوفان شهوات قرار مى گيرند با ايمان وداع كرده و در عمل مشرك مى شوند ، و هنگامى كه منافعشان بخطر مى افتد همان ايمان مختصر را از دست مى دهند .

على (عليه السلام) در يكى از سخنرانيهايش پس از تلاوت اين آيه فرمود : شما گفتيد پروردگار ما الله است ، اكنون بر سر اين سخن پايمردى كنيد ، برانجام دستورهاى كتاب او و در راهى كه فرمان داده ، و در طريق پرستش شايسته او استقامت بخرج دهيد ، از دايره ى فرمانش خارج نشويد و در آئين او بدعت مگذاريد و هرگز با آن مخالفت نكنيد(10) .

رسول خدا فرمود : گروهى اين سخن را گفتند . سپس اكثر آنها كافر شدند ، امام كسى كه اين سخن را بگويد : « ربّنا الله » و همچنان به آن تداوم دهد تا مرگش فرا رسد او از كسانى است كه بر آن استقامت كرده .

قَدْ قالَهَا النّاسُ ثُمَّ كَفَرَ اَكْثَرُهُمْ فَمَنْ قالَها حَتّى يَموتَ فَهُوَ مِمَّنِ اسْتَقامَ عَلَيْها .

از حضرت رضا (عليه السلام) تفسير استقامت را پرسيدند فرمود : همان روشى است كه شما شيعيان حقيقى داريد .

آرى كار انسان بجائى مى رسد كه در پرتو ايمان و استقامت فرشتگان بر او نازل مى شوند و پيام الهى را كه سراسر لطف و مرحمت است به او اعلام مى دارند .

اعلام به اينكه نترسيد و محزون نباشيد ، اعلام به اينكه بهشت وعده داده شده براى شماست ، خبر به اينكه ما ملائكه در دنيا و آخرت يار و مددكار شمائيم ، اِخبار به اينكه در بهشت هرچه بخواهيد براى شما مهياست و اعلام به اينكه نعمت هاى مادى بهشت در اختيار شماست ، بلكه آنچه از مواهب معنوى بخواهيد براى شما هست . و بالاخره در آخرين پيام مى گويند : همه اين نعمت هابه عنوان پذيرائى يك ميزبان از يك ميهمان گرامى از سوى خداى غفور و رحيم به شما ارزانى داشته مى شود :

( نُزُلاً مِنْ غَفُور رَحِيم )(11) .

در هر صورت اين است تجسّم ايمان و عمل و اخلاق مردم مؤمن ، كه زاد و توشه ى ابدى آنها در جهان آخرت است و راستى بفرموده ى قرآن مجيد خوشا بحال آنان كه به چنين مقامات و حالات و عاقبتى برخورد مى كنند .

( الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآب )(12) .

در كيفيّت مرگ مؤمن در روايات بسيار عالى و پر اهميّت ائمه معصومين (عليهم السلام)آمده : خداوند به ملك الموت مى فرمايد : مثل عبدى كه در برابر مولايش حاضر مى شود در برابر بنده ى محتضر من حاضر شود و از جانب من به او سلام برسان و بگو حضرت احديّت در انتظار ملاقات با روح توست ، اگر عبدم به مرگ راضى شود او را قبض روح كن ورنه وى را رها كن تا بوسيله ى ديگر رضايت او را فراهم كنم .

چون ملك الموت به بالين محتضر آيد و سلام محبوب را به وى ابلاغ نمايد ، و از او اجازه ى قبض روح خواهد ، مى گويد من ميل دارم در دنيا بمانم و به عبادت حضرت دوست مشغول باشم ، ملك الموت خواسته عبد را به حضرت رب عرضه مى دارد ، خداى مهربان مى فرمايد از جاى وى در بهشت دسته گلى به دستش بده و پرده از نظر او برگير تا جايش را ببيند ، اگر به بوى گل بهشتى و ديدن جايگاهش راضى به آمدن شد وى را قبضه روح كن ورنه دست از او بردار تا وسيله ى ديگر برايش فراهم آورم ! ! چون ملك الهى به دستورات حضرت دوست عمل كرد و باز مؤمن اجازه ى قبض روح نداد ، و ملك الموت بجاى خويش برگشت خطاب مى رسد اين بار به بالين بنده ام برو كه در اين نوبت با تمام وجود به مرگ خود راضى است .

چون ملك الموت به بالين محتضر مى آيد مى بيند خاتم انبياء در دست راست ، و على مرتضى در طرف چپ و حسن و حسين از دو طرف پاى محتضر و فاطمه(عليها السلام) و سائر ائمه بلكه اصحاب مانند سلمان و ابوذر و امثال آنان به دور محتضر صف زده اند ، ملك الموت مى گويد خوشا به حال تو اى مؤمن كه رسول خدا و اوصياى او به ديدنت آمده اند ، اگر اجازه دهى تو را قبض روح كنم كه با آنها در بهشت برين قدم گذارى ، محتضر مى گويد زود مرا قبض روح نما زيرا با تشريف فرمائى مواليان عزيزم موت بر من گواراست ، پس ملك الموت در كمال سهولت و آسانى وى را قبض روح مى كند(13) ! !

اى وصل تو آب زندگانى *** تدبير خلاص ما تو دانى
از ديده برون مشو كه نورى *** وز سينه جدا مشو كه جانى
آندم كه نهان شوى ز چشمم *** مى نالد جان من نهانى
من خود چه كسم كه وصل جويم *** از لطف توام همى كشانى
پرسيد يكى كه عاشقى چيست *** گفتم كه مپرس از اين معانى
آن گه كه چو من شوى ببينى *** آنگه كه بخواندت بخوانى
مردانه درآ چو شير مردى *** دل زا چو زنان چه مى طپانى
اى از رخ گلرخان غيبت *** گشته رخ سرخ زعفرانى
اى از هوس بهار حسنت *** در هر نفسم دم خزانى
اى آنكه تو باغ و بوستان را *** از جور خزان همى رهانى
اى داده تو گوشت پاره اى را *** در گفت و شنود ترجمانى
اى داده زبان انبياء را *** با سرّ قديم هم زبانى
اى داده روان اولياء را *** در مرگ حيات جاودانى
اى داده تو عقل بدگمان را *** بر بام دماغ پاسبانى
اى آنكه تو هر شيى ز خلقان *** اين پنج چراغ مى ستانى
اى داده دو قطره خون دل را *** انديشه و فكر خرده دانى

مؤمن در عالم برزخ

وجود عالم برزخ ، يعنى جهانى بين دنيا و آخرت بطور صريح از آيات قرآن مجيد استفاده مى شود و در توضيح آن آيات رواياتى قابل دقّت از معصومين در معتبرترين كتب اسلامى رسيده است .

( وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ )(14) .

به دنبال مرگ آنان جهانى است به نام برزخ كه زمانش تا روز برپاشدن قيامت است .

( النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوّاً وَعَشِيّاً وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ )(15) .

در صبح و شامِ برزخْ آتش به آنان عرضه مى شود و چون روز قيامت شود ، خطاب رسد كه فرعونيان را در شديدترين عذاب وارد كنيد .

قالَ رَسولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) :

اَلْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ اَوْ حُفْرَةٌ مَنْ حُفَرِ النّيرانِ(16) .

رسول خدا فرمود :

برزخ هركس يا باغى از باغهاى بهشت يا گودالى از گودالهاى جهنّم است .

كانَ يَقولُ فى آخِرِ صَلاتِهِ : وَاَعوذُ بِكَ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ .

رسول خدا هميشه در پايان نمازهايش به پيشگاه حضرت حق عرضه مى داشت : از عذاب قبر به تو پناه مى برم .

حضرت سجاد در ابوحمزه عرضه مى دارد :

گريه مى كنم براى روز جان دادن ، گريه مى كنم براى تاريكى قبر ، گريه مى كنم براى تنگى لحد ، گريه مى كنم براى وقت سؤال نكير و منكر . . .

امير المؤمنين (عليه السلام) در نامه اى به محمد بن ابوبكر نوشت :

يا عِبادَ اللهِ ما بَعْدَ الْمَوْتِ لِمَنْ لايَغْفِرُ لَهُ اَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ .

اى بندگان خدا پس از مردن براى كسى كه به آمرزش حق نرسد ، خيلى سخت تر از اصل مرگ است .

در هر صورت عالم برزخ بنابر آيات قرآن و روايات حقيقتى است مسلّم و جزء ضروريات مذهب است كه انكار آن مساوى با كفر به جناب حق است .

آيات و رواياتْ برزخ مؤمن را برزخى خوش ، و وضع او را در آن عالم وضعى بسيار عالى توصيف مى كنند ، براى نمونه به چند آيه و روايت اشاره مى شود .

( وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ . * فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِن خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ . * يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِنَ اللهِ وَفَضْل وَأَنَّ اللهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ )(17) .

مضمون و محتواى آيات بالا تعميم دارد ، و شامل تمام شهداى راه حق است . علّت نزول اين آيات را چنين نوشته اند :

ابن مسعود از رسول الهى نقل مى كند كه خداوند به ارواح شهيدان احد خطاب كرد و از آنها پرسيد : چه آرزوئى داريد ؟ آنها گفتند پروردگار ما بالاتر از اين چه آرزوئى مى توانيم داشته باشيم كه غرق نعمت هاى جاويدان توايم و در سايه ى عرشت مسكن داريم ، تنها تقاضاى ما اين است كه بار ديگر به جهان برگرديم و مجدداً در راه تو شهيد شويم ، خداوند فرمود : فرمان غيرقابل تغيير من است كه كسى به دنيا برنگردد ، عرض كردند : حالا كه چنين تقاضاى ما اين است كه سلام ما را به پيامبر برسانى و به بازماندگانمان حال ما را بگوئى و از وضع ما به آنها بشارت دهى كه هيچگونه نگران نباشند ، در اين هنگام آيات فوق نازل شد .

چنين به نظر مى رسد كه جمعى از افراد سست ايمان بعد از حادثه ى احد مى نشستند و بر دوستان و بستگان خود كه در احد شهيد شده بودند تأسّف مى خوردند ، كه چرا آنها مردند و نابود شدند ، مخصوصاً هنگامى كه به نعمتى مى رسيدند و جاى آنها را خالى مى ديدند بيشتر ناراحت مى شدند ، با خود مى گفتند ما اين چنين در ناز و نعمتيم اما برادران و فرزندان ما در قبرها خوابيده اند و دستشان از همه جا كوتاه است .

اينگونه افكار و اينگونه سخنان علاوه بر اينكه نادرست بود و با واقعيّت تطبيق نمى كرد در تضعيف روحيه بازماندگان بى اثر نبود .

آيات فوق خط بطلان بر اينگونه افكار كشيده ، و مقام شامخ و بلند شهيدان را ياد كرده است .

اى پيامبر هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شدند مرده اند ، بلكه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان متنعّمند .

منظور از حيات و زندگى در اينجا همان حيات و زندگى برزخى است كه ارواح در عالم پس از مرگ دارند ، نه زندگى جسمانى و مادى ، گرچه زندگى برزخى اختصاصى به شهيدان ندارد ، بسيارى ديگر از مردم نيز داراى حيات برزخى هستند ، ولى از آنجا كه حيات شهيدان يك حيات فوق العاده عالى و آميخته با انواع نعمت هاى معنوى است و بعلاوه چون موضوع سخن در آيه ى آنها هستند تنها با نام از آنها برده شده است ، آنها بقدرى غرق مواهب حيات معنوى هستند كه گويا زندگى ساير برزخيان در مقابل آنها چيزى نيست .

آنها به خاطر نعمت هاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به آنها بخشيده است خوشحالند ، يكى ديگر از خوشحالى آنها بخاطر برادران مجاهد آنهاست كه در ميدان جنگ شربت شهادت ننوشيده اند و به آنها ملحق نشده اند ، زيرا مقامات و پاداش هاى آنها را در آن جهان به خوبى مى بينند و از اين جهت شاد مى شوند .

شهيدان در عالم برزخ احساس مى كنند كه برادران مجاهد آنها ، پس از مرگ هيچگونه اندوهى نسبت به آنچه در دنيا گذرانده اند ندارند و نه هيچ گونه ترسى از روز رستاخيز و حوادث وحشتناك آن .

آنها مى بينند كه خدا پاداش مؤمنان و شهيدان و مجاهدان راستينى را كه شربت شهادت ننوشيدند ضايع نمى كند(18) .

بر تو انوار حق مقرّر باد *** حسن او بر تو هر دم اظهر باد
به تجلّى ذات طلعت تو *** چون دلت لحظه لحظه انور باد
در طر وصال قدم *** هر زمانت سرور ديگر باد
ز انعكاس صفاى آب درخت *** منظر قدسيان منوّر باد
وز نسيم رياض انفاست *** جان روحانيان معطّر باد
به جمالت كه مجمع حسن است *** ديده جان ما منور باد
هر سعادت كه حاصلت تو را *** دوستان تو را ميسّر باد

امام صادق از پدرانش (عليهم السلام) از رسول خدا نقل مى كند ، كه عيسى بن مريم به قبرى گذشت در حالى كه صاحبش معذّب به عذاب برزخى بود ، پس از مدّتى به آن قبر گذشت صاحبش را آزاد از عذاب ديد . عرضه داشت ، خدايا سال گذشته بر اين قبر گذشتم صاحبش را در عذاب ديدم ، امسال او را راحت مى بينم ، خطاب رسيد اى روح الله او را فرزندى شايسته بود ، كه راهى را براى رفت و آمد مردم ساخت و يتيمى را سرپرستى كرد ، بخاطر عمل فرزندش او را آمرزيدم .

موسى بن جعفر از حضرت صادق نقل مى كند ، چون مؤمن بميرد هفتاد هزار ملك او را تا قبرش مشايعت مى كنند ، چون در قبر قرار نكير و منكر مى آيند و از وى درباره ى خدا و رسول و دينش سؤال مى كنند او همه را به درستى جواب مى دهد ، پس قبرش را تا چشم كار مى كند وسيع مى نمايند و برايش از بهشت طعام مى آورند و رَوْح و ريحان بر او عرضه مى كنند(19) .

در تفسير « منهج » آمده : چون مؤمن را در قبر گذاردند و روى او را بپوشانند و تشييع كنندگان برگردند ، و مؤمن تنها ماند ذات حق به او خطاب كند :

عَبْدى تَرَكوكَ اَحِبّاؤُكَ وَحيدًا فى لَحَدِكَ وَاَنْتَ الَّذى عَصَيْتَنى لَهُمْ وَاَنا اَرْحَمُكَ الاْنَ تَعَجَّبَ مَنْهَا الْخَلايِقُ .

بنده ى من دوستانت تو را تنها گذاشتند ، دوستانى كه به سبب آنها با دستورات من مخالفت مى نمودى ، اما امروز من به تو مهربانى مى نمايم كه مورد تعجّب خلايق شود .

سپس خداوند به ملائكه خطاب مى كند به سوى بنده ى من برويد و او را تسلّى دهيد و درى از بهشت بسوى قبر او بگشائيد تا اينكه نسيم بهشتى در قبر او وارد شود .

برقى در كتاب با قيمت « محاسن » از امام صادق (عليه السلام) به روايت ابوبصير نقل مى كند : هرگاه ميّت را در قبر بگذارند ، شش صورت همراه وى وارد قبر مى شوند كه يكى از آنها از همه نيكوتر و خوش بوتر مى باشد ، يكى از آن صورتها در طرف راست ، و ديگرى در سمت چپ و يكى جلوى رو و ديگرى پشت سر و يكى بالاى سر و ديگرى پائين پا قرار مى گيرد .

پس صورت بالاى سر از ساير صورت ها مى پرسد شما كيستيد ؟ صورت دست راست مى گويد نمازم ، دست چپ مى گويد زكاتم ، صورت جلوى رو مى گويد روزه ام ، صورت پشت سر مى گويد حجّ و عمره ام ، صورت پائين پا مى گويد نيكى و خوبى ام ، پس همه ى از صورت بالاى سر مى پرسند تو كيستى كه از ما خوشروتر و خوشبوترى ؟ مى گويد من عشق و محبّت و دوستى و ولايت آل محمّدم .

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند :

ارواح مؤمنين در بهشت عالم برزخ مشغول خوردن و آشاميدن مى باشند و از نعمت هاى آن استفاده مى كنند و به خداوند عرضه مى دارند : قيامت را براى ما زودتر برسان و به وعده هاى خود وفا كن ، و بازماندگان ما را به ما ملحق گردان .

در « فروع » كافى از حبّه ى عُرنى نقل شده : با على (عليه السلام) از كوفه خارج شدم ناگاه ديدم حضرت شروع كرد با اشخاصى سخن گفتن . امّا من كسى را نمى ديدم ، به اندازه اى سرپا ايستادم كه خسته شدم ، از خستگى نشستم ، از نشستن هم خسته شدم ، برخاستم و عباى خود را روى زمين انداختم و عرضه داشتم : مولاى من از طول قيام شما متأثّر شدم . براى رفع خستگى بنشينيد با كه سخن مى گوئيد من كه كسى را نمى بينم فرمودند : اى حبّه اگر پرده از چشم تو برداشته مى شد مى ديدى كه ارواح مؤمنين در اين سرزمين حلقه به حلقه گردهم نشسته اند و با هم سخن مى گويند و من با آنها مشغول خوش آمد مى باشم ، هيچ مؤمنى نيست كه در شرق و يا غرب زمين بميرد مگر آنكه به روح او گفته شود ملحق شو به وادى السلام زيرا اين زمين بقعه ايست از بهشت عدن .

داستانى عجيب از ملامهدى نراقى

ملا مهدى نراقى كه از اعاظم علماء و فلاسفه و عرفاى شيعه است مى فرمايد : سالى در نجف اشرف قحطى فوق العاده اى پيش آمد كه جمعى از مردم از گرسنگى تلف شدند . من داراى عائله اى سنگين بودم و امر معاش بر من خيلى سخت شد ، روزى از براى رفع هم و غم خود در وادى السلام به زيارت قبور مؤمنين رفتم ، در اين اثنا ديدم جنازه اى را آوردند و در وادى دفن نمودند و رفتند . من مشغول گردش و زيارت قبور مؤمنين بودم كه ناگاه باغ با عظمتى كه وصف آن به زبان ممكن نيست به نظرم آمد در آن باغ مشغول گردش شدم از هر جهت آنرا آراسته ديدم و نهرهاى آب زلال در زير اشجار مثمره ى آن جارى بود .

در اين هنگام تختى مرصّع به جواهرات ديدم ، و جوانى در كمال حسن صورت بر روى آن تخت مشاهده كردم ، چون مرا ديد از من استقبال نمود و بسيار احترام كرد ، به من گفت مرا نمى شناسى ؟ گفتم : نه . فرمود : من صاحب آن جنازه مى باشم كه الآن دفن كردند ! از او گذشتم مشغول گردش بودم ناگاه شنيدم مرا به اسم صدا مى زنند چون نظر كردم ديدم پدر و مادرم با بعضى از اقوام و ارحامم كه از دنيا رفته بودند در كمال خوشنودى و مسرت كنار هم نشسته اند ، احوال مرا پرسيدند گفتم : از فقر و بيچارگى به ما بسيار سخت مى گذرد ، پدرم اشاره به اطاقى كرد و گفت هرچه مى خواهى از آن برنج ها بردار و براى عيالات خود ببر .

چون وارد اطاق شدم در آن برنج هاى خوب ديدم ، عباى خود را پهن كردم و از برنج هرچه خواستم برداشتم و از شدّت شوق از باغ بيرون آمدم خود را در وادى السلام ديدم در حالتى كه عبايم پر برنج بود ، آن را به خانه آوردم و مدت زيادى از آن استفاده مى كرديم و تمام نمى شد ، تا اينكه همسر من اصرار كرد اين برنج را از كجا آوردى كه هرچه مصرف مى كنيم تمام نمى شود ، پس از اصرار زياد قصّه عجيب كشف شدن برزخ را براى خود گفتم ولى پس از نقل داستان حبّه اى از آن برنج باقى نماند ! !

مسئله اى مهم از عالم برزخ

ملا مهدى نراقى كه از شدّت ورع و پاكى ، و سلامت و تقوا ، چشم برزخى پيدا كرده بود ، مى فرمايد : روز عيدى به قبرستان به زيارت اموات رفتم ، بر سر قبر مرده اى ايستادم و گفتم عيدى من كو ؟

شب آن روز چهره اى باصفا و نورانى را در عالم خواب مشاهده كردم به من گفت فردا كنار قبر من بيا تا تو را عيدى دهم .

صبح از پى آن خواب رفتم ، چون به سر آن قبر رسيدم عالم برزخ براى من كشف شد ، در اين هنگام باغى عجيب با دار و درختى كه هرگز چشمم نظيرش را نديده بود مشاهده كردم ، وسط باغ قصرى بسيار با عظمت قرار داشت . مرا به درون قصر دعوت كردند ، چون وارد شدم شخصى با عظمت بر تختى مرصع ديدم ، بدو گفتم از كدام طايفه اى ؟ پاسخ داد از گروه عبادت كنندگان ، گفتم كيستى ؟ جواب داد از قصابان منطقه ى نراق ، بدو گفتم از كجا به اين مقام رسيدى ؟ گفت سلامت در كسب و نماز جماعت اوّل وقت ! !

مجلسى و حاج ميرزا محمود شيخ الاسلام در برزخ

حاج ميرزا محمود شيخ الاسلام از سادات محترم آذربايجان و از بزرگ ترين علماى آن ناحيه در شهر تبريز بود ، و داراى يازده كتاب علمى .

در سنّ هفتاد سالگى به مكّه مشرف شد ، شبى به دوستانش گفت من اينجا ماندنى هستم ، دوستانش متوجه نشدند چه مى گويد ، تا در آن ديار كه ديار ابراهيم و ميعادگاه عاشقان است از دنيا رفت و در قبرستان ابوطالب دفن شد .

يكى از مشايخ و اهل دل تبريز مى گويد : شبى باغى عجيب در خواب ديدم پرسيدم از كيست ؟ گفتند مجلسى ، كنار آن باغى ديدم مهّم داراى درى بلوى ، قصرى در ميان آن روضه باصفا بود سؤال كردم اين باغ از كيست ؟ گفتند حاج ميرزا محمود شيخ الاسلام و آن كسى كه كنار اوست مجلسى است ، گفتم حاج ميرزا محمود از كجا به اين مقام رسيده ؟ گفتند مقام رفيع علمى ، و ديگر صبر بر توهين و تهمت و غيبت هاى مردم .

اى دل ز جان گذر كن تا جان جان بينى *** بگذار اين جهان را تا آن جهان ببينى
تا نگذرى ز دنيا هرگز رسى به عقبى *** آزاد شو از اينجا تا بى گمان ببينى
گر تو نشان بجوئى اى يار اندرين ره *** از خويش بى نشان شو تا تو نشان ببينى
از چار و پنج بگذر در شش و هفت بنگر *** چون از زمين برآئى هفت آسمان ببينى
هفت آسمان چو ديدى در هشتمين فلك شو *** پا بر سر مكان نه تا لامكان ببينى
بر بند چشم دعوى بگشاى چشم معنى *** يكدم ز خود نهان شو او را عيال ببينى
اى نانهاده گامى در راه نامرادى *** بى رنج گنج وحدت كى رايگان ببينى
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation