بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب مدیریت علوی, ابو طالب خدمتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     MODIRE01 -
     MODIRE02 -
     MODIRE03 -
     MODIRE04 -
     MODIRE05 -
     MODIRE06 -
     MODIRE07 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

الف ) نقاط قوت تصميمات گروهى  
عمده مزايا و نقاط قوت تصميم گيرى نسبت به تصميم گيرى فردى عبارت است از:
1. اطلاعات جامع تر و كامل تر: در تصميم گيرى گروهى ، چند نفر اطلاعات خود راعرضه مى كنند. بنابراين ، منبع اطلاعاتى گروه براى تصميم گيرى ، جامع تر و غنىتر مى شود.
2. پذيرش سريع تر تصميم : بسيارى از راهحل هاى ارائه شده يا تصميمات نهايى ، موردقبول همگان قرار نمى گيرد؛ ولى اگر در مورد يك راهحل ، نظرهاى بيش ترى ابراز بشود و بسيارى از كسانى كه بايد به راهحل نهايى گردن نهند، در تصميم گيرى مشاركت كرده باشند، كم تر با تصميم نهايىمخالفت خواهند كرد؛ و اگر چيزى مورد قبول اكثريت قرار گرفت ، نه تنها خودشان آن رامى پذيرند؛ بلكه ديگران را نيز تشويق به پذيرش نظر جمع مى كنند؛ در نتيجهتصميم مزبور بيش تر مورد حمايت قرار مى گيرد، و موجب رضايت تعداد بيش ترى ازافراد مى شود.
3. مشروعيت بيش تر: تصميمات گروهى ، در مقايسه با تصميمات فردى از مشروعيت بيشترى برخوردار است ؛ زيرا اين نوع تصميم گيرى ، با مردم سالارى - كه جوامع مختلفبه آن ارج مى نهند - سازگارى بيش ترى دارد.
4. افزايش تنوع ديدگاه ها: اعضاى گروه نه تنها موجب غنى تر شدن منبع اطلاعاتىگروه براى تصميم گيرى مى شوند؛ بلكه ديدگاه بازترى به فرايند تصميمگيرى مى دهند. اين امر باعث مى شود كه گرايش ها و راهحل هاى بيش ترى مورد توجه قرار گيرند.
ب ) نقاط ضعف تصميمات گروهى  
بدون ترديد تصميم گيرى هاى گروهى داراى كاستى هايى است كه مهم ترين آن هاعبارتند از:
1. وقت گير بودن : گرد آورى يك گروه وقت گير است ، و زمان زيادى مى طلبد. پس ازتشكيل گروه ، روابط متقابلى كه بين اعضا برقرار مى شود مستحكم و كارآمد نيست ؛ درنتيجه ، گروه براى رسيدن به يك راه حل ، زمان بيش ترى نياز دارد، تا هنگامى كه يكنفر بخواهد تصميم گيرى كند. اين مساءله باعث مى شود كه مديريت سازمان نتواند هنگامضرورت ، با سرعت و قاطعيت عمل كند.
2. ابهام در مسئوليت ها: اگر چه در تصميم گيرى گروهى مسئوليت تصميم بر عهده همهاعضاى گروه قرار مى گيرد؛ ليكن در واقع هيچ كس خود را پاسخگوى نهايى نتايجپيامدهاى تصميم نمى داند. در حالى كه هر گاه يك نفر تصميم گرفته باشد، شخصامسئول نتيجه نهايى تصميم مى باشد. در تصميم گيرى گروهى مسئوليت اعضاى گروهكاهش يافته و هيچ عضوى به صورت دقيق مسئوليت عواقب تصميم را بر عهده نمى گيرد؛در نتيجه مسئوليت در پرده اى از ابهام مى ماند. (167)
ج ) نقاط ضعف و قوت تصميم گيرى فردى  
تصميم گيرى فردى نياز نقاط قوت و مزايايى دارد. از جمله اين كه فرد به سرعت مىتواند تصميم بگيرد و مسئوليت تصميم را نيز به عهده دار شود؛ لذا مسئوليت لوث نشدهو در ابهام نمى ماند؛ ليكن نقاط ضعف و معايبى نيز بر اين نحوه تصميم گيرى مترتباست ؛ مثلا در تصميم گيرى فردى ، خلاقيت و نوآورى كم تر است ، و تصميمات اتخاذشده از دقت كم ترى برخوردارند.
ساز و كار مناسب براى تصميم گيرى  
پس از بررسى اجمالى دو نوع عمده تصميم گيرى ، اين سؤال پيش مى آيد كه آيا مى توان نوع ديگرى از تصميم گيرى ارائه نمود كه از مزاياىهر دو نوع تصميم گيرى بهره مند باشد، و معايب و نقاط ضعف آن ها را نداشته باشد؟جواب اين سؤ ال را مى توان در يكى از سخنان گهربار امام على (ع ) به نظاره نشست ،كه مى فرمايد:
لك اءن تشير على واءرى ، فان عصيتك فاءطعنى ؛ (168) تو حق دارى نظرمشورتى خود را به من بگويى ، و من روى آن مى انديشم ؛ پس اگر بر خلاف نظر توتصميم گرفتم بايد از من اطاعت كنى
.
ابن عباس به عنوان يك مشاور خوب ، نظر مشورتى خود را در مساءله اى به امام على (ع )ارائه داد، ولى امام (ع ) با نظر او موافقت نكرد و فرمود كه تو حق دارى نظر مشورتىخود را ارائه دهى ؛ اما تصميم گيرى نهايى بر عهده من است ؛ و آن گاه كه تصميم نهايىمن با نظر تو موافق نبود، تو وظيفه دارى كه آن را بپذيرى و اطاعت كنى .
از اين سخن حضرت مى توان نوع ديگرى از تصميم گيرى را استنباط كرد، و آن اين كهمدير سازمان در مسائل پيش آمده با ديگران مشورت ، و از آنان نظر خواهى كند؛ اما پس ازجمع آورى آرا، تصميم گيرى نهايى با خودش ‍ باشد. اين شيوه تصميم گيرى كه مىتوان آن را تصميم گيرى مشورتى ناميد، مزايا و نقاط قوت تصميم گيرىفردى و گروهى را دارد، و از مشكل كم ترى برخوردار است .
اين سخن امام (ع )، از منبع وحى و كلام خداوند متعال الهام گرفته است آنگاه كه خطاب بهپيامبر گرامى اسلام (ص ) مى فرمايد:
و شاور هم فى الاءمر فاذا عزمت فتوكل على الله ؛ (169) و در كارها، با آن هامشورت كن ، پس آن گاه كه تصميم گرفتى بر خداتوكل نما
.
خداوند متعال ، در اين آيه شريفه ، ابتدا به پيامبر گرامى اسلام (ص ) دستور مى دهدكه در كارها با مردم مشورت ، و از آن ها نظر خواهى نمايد؛ و بعد مى فرمايد كه پس ازمشورت ، و زمانى كه تصميم گرفتى بر خداتوكل كن . نكته جالب توجه در آيه شريفه اين است كه خداوندمتعال بعد از اين كه به پيامبر (ص ) دستور مشورت كردن مى دهد، نمى فرمايد پس آنگاه كه تصميم گرفتيد بر خدا توكل نماييد، بلكه مى فرمايد: آن گاه كهتصميم گرفتى بر خدا توكل كن ؛ يعنى مساءله تصميم گيرى را با صيغهمفرد آورده است نه جمع ؛ و اين بيانگر آن است كه اگر چه خداوندمتعال پيامبر گرامى اسلام (ص ) را به مشورت با مردم سفارش مى كند؛ ليكن حق تصميمگيرى را از ايشان سلب نمى كند؛ و در حقيقت تصميم نهايى را خود پيامبر (ص ) بايداتخاذ كند؛ و اين همان شيوه تصميم گيرى مشورتى است .
اين شيوه تصميم گيرى ، هم از نقاط قوت و مزاياى تصميم گيرى گروهى برخورداراست ؛ و هم از نقاط تصميم گيرى فردى بهره مند مى باشد. بنابراين ، مى تواند بهعنوان يك ساز و مناسب و كارآمد براى تصميم گيرى مطرح شود.
فصل چهارم : نظارت و كنترل 
مقدمه  
نظارت و كنترل يكى از اركان و عناصر حياتى مديريت در همه سيستم هااست . اهميت و ضرورت اين اصل مهم در سازمان هاى مختلف (سازمان هاى دولتى وخصوصى ) بديهى و غير قابل انكار است . با گسترش ‍ سازمان ها و پيچيدگىمسائل آن ها، اهميت و ضرورت نظارت و كنترل بيش ‍ تر احساس شده و دامنه فعاليت ووظايف بخش نظارتى نيز در آن گسترش ‍ مى يابد.
جوامع و سازمان هاى مختلف ، به شيوه هاى گوناگون به طراحى ساختارهاى نظارتىبراى سازمان اقدام مى كنند، تا ساختارهاى مذكور،كنترل و نظارت بر برنامه ها و افراد را تسهيل نمايد. آنچه باعث شده تا جوامع انسانى، نظام هاى اجتماعى ، به ويژه سازمان ها در روند تكاملى خود بهكنترل و روش هاى مختلف نظارت روى آورند، ضرورت پيشگيرى و ممانعت از انحراف ازهدف ، و حصول اطمينان از صحت حركت همه عوامل جامعه يا سازمان به سمت اهداف تعيين شدهمى باشد. بنابراين ، نظارت و كنترل ، ضامن حركت سازمان در مسير اهداف تعيين شده ، ودر نتيجه ضامن دوام و تكامل آن مى باشد. اصولا هيچ نظامى بدون داشتن برنامه مناسب وقدرتمند نظارت و كنترل نمى تواند، تداوم و پيشرفت خود را تضمين نمايد.
بى ترديد از نشانه هاى موفقيت و اثر بخشى سازمان و مديران آن ، استفاده بهينه ازامكانات و منابع سازمان ، اعم از منابع مادى و انسانى ، مى باشد. بديهى است كه هيچسازمانى بدون بهره مندى از يك نظام جامع و مناسبكنترل نمى تواند از امكانات و منابع موجود سازمان به صورت بهينه استفاده نمايد.نتيجه چنين امرى عدم دستيابى به اهداف مورد نظر و برنامه هاى طراحى شده ، مى باشد.
امام على (ع ) در دوران كوتاه ، اما پر بركت حكومت و مديريت الهى خويش ‍ بر جامعهاسلامى ، در زمينه نظارت و مراقبت بر اعمال و رفتار كارگزاران و كاركنانى كه تحتمديريت ايشان بودند، بسيار دقيق و هشيارانهعمل مى كرد، و در زمينه نظارت برد عملكرد كارگزاران اهتمام ويژه داشت . آن حضرت ازسويى به كارگزاران عالى رتبه خود دستور مى داد كه افراد تحت سرپرستى خود رازير نظر داشته و مراقب اعمال و رفتار آنان باشند؛ و از سوى ديگر، خود، با حفظ جميعجهات ، توجه ويژه اى بر عملكرد كارگزاران و افراد تحت مديريت خويش داشت .
امام على (ع ) در بخشى از عهدنامه و دستورالعمل مهم خود به مالك اشتر در مورد نظارت بر عملكرد كارگزاران و افراد تحت امر اومى فرمايد:
ثم تفقد اعمالهم و ابعث العيون من اهل الصدق و الوفاء عليهم فان تعاهدك فى السرلامورهم حدوة لهم على استعمال الاءمانة و الرفق بالرعية ؛ (170) پس ، با فرستادنماءموران مخفى - كه اهل راستى و وفادارى هستند - كارهاى آنان را زير نظر بگير، زيرابازرسى مداوم و پنهانى تو، سبب مى شود كه آنان به امانتدارى و مدارا كردن با مردمترغيب شوند
.
علاوه بر اين ، آن حضرت همواره بازرسان و ناظرانى بر كراگزاران خويش ‍ مى گماشتتا اعمال و رفتار آنان را زير نظر گرفته و بررسى نمايند، و نتيجه بررسى ها رابراى آن حضرت گزارش كنند. در ادامه ، سيره نظارتى آن حضرت را بيش تر توضيحخواهيم داد.
تعريف كنترل  
دانشمندان و نويسندگان مديريت ، تعاريف مختلفى ازكنترل و نظارت ارائه كرده اند كه هر كدام از زاويه اى به نظارت وكنترل نگاه كرده و آن را مورد بررسى قرار داده اند. در اين جا دو مورد از بهترين و جامعترين تعريف ها را درباره نظارت و كنترل مطرح خواهيم كرد:
1. يكى از تعاريف نسبتا جامعى كه از نظارت وكنترل انجام گرفته ، تعريفى است كه استيفن رابينز ارائه كرده است . اومعتقد است كه كنترل را اين گونه مى توان تعريف كرد:كنترل عبارت است از فرايند تحت نظر قرار دادن فعاليت ها، به منظورحصول اطمينان از اين كه آن ها همان گونه كه برنامه ريزى شده اند، انجام مى پذيرند؛و نيز اصلاح كردن انحرافات قابل ملاحظه و مهم . (171)
بنابر اين تعريف ، نظارت و كنترل ، فرايندى است براى كسب اطمينان از اين كه اقداماتو فعاليت هاى جارى سازمان ، در جهت اهداف پيش بينى شده و منطبق با اقدامات برنامهريزى شده ، مى باشد. بنابراين ، مى توان گفت كهكنترل و نظارت فرايندى است كه بايدها را با هست ها؛مطلوب ها را با موجودها؛ و پيش بينى ها را باعملكردها مقايسه مى كند، و تصوير روشنى از اختلاف يا تشابه بين اين دوگروه از عوامل را در اختيار مسئولان و مديران سازمان قرار مى دهد.
2. از ديگر تعاريف نسبتا جامع در مورد كنترل ، تعريفى است كه رابرتماكلر ارائه كرده و در آن ، عناصر و اجزاى اصلى فرايندكنترل را نشان داده است . او معتقد است : كنترل ، تلاشى است سيستماتيك و نظام مندبه منظور تعيين استانداردهاى عملكرد، براى اهداف برنامه ريزى شده ، طراحى سيستمباز خور نمودن اطلاعات ، مقايسه عملكرد واقعى با استانداردهاى از پيش تعيين شده ؛مشخص كردن اين كه آيا انحرافاتى وجود دارد يا نه ؛ و تعيين ميزان اهميت آن ها؛ و نيزانجام دادن اقدامات اصلاحى براى حصول اطمينان از اين كه همه منابع شركت به شيوه اىبسيار مؤ ثر و با حداكثر كارآيى ممكن ، در جهت دستيابى به اهداف شركت مورد استفادهقرار گرفته است . (172)
اهميت و فوايد كنترل و نظارت  
همان گونه كه قبلا اشاره كرديم ، نظارت وكنترل در سازمان يكى از عناصر حياتى و اركان اصلى مديريت وضرورتى انكارناپذير است . اين اصل مهم در مديريت سالم و كارآمد، درحصول اطمينان از درستى حركت همه عوامل دست اندر كار سازمان به سمت اهداف تعيين شده ،ضرورى و مهم مى نمايد. مديران و مسئولان سازمان ها هرگز نمى توانند مطمئن باشند كهرويدادها و اتفاقات طبق برنامه به وقوع پيوسته و حركت سازمان كاملا منطبق بربرنامه هاى طراحى شده ، باشد؛ چرا كه پيش بينى ها و برنامه هاى عملياتى سازمانهمواره با درصدى از خطا همراه است ، و فعاليت هاى سازمان و كاركنان آن همواره منطبق بربرنامه ها نخواهد بود. بنابراين ، ضرورى است كه مديران با استفاده از فرايندنظارت و كنترل ، سازمان و استمرار فعاليت هاى آن را از خطا و اشتباه مصون دارند؛ ياميزان خطاها را كاهش دهند و نيز در صورت نياز، عملكرد را اصلاح نمايند.
نظارت و كنترل ، صحت و دفت انجام فعاليت ها را در سازمان تضمين مى كند. اصولا نمىتوان بدون داشتن يك نظام كنترلى مناسب و كارآمد، سازمان را اداره نمود، و صحت و دقتعمليات و نيز اجراى كامل و صحيح برنامه ها را تضمين كرد. همچنينحصول اطمينان از كيفيت و كميت كالاها و خدماتى كه در سازمان ارائه مى شوند، تنها درصورتى ميسر است كه يك نظام مناسب و توانمندكنترل و نظارت در سازمان وجود داشته باشد.
دلايل متعددى به منظور تبيين ضرورت وجود يك نظام دقيق و مناسب نظارت وكنترل در سازمان وجود دارد، كه ضرورت و اهميت آن را بيش تر مى نماياند. در اين قسمتبرخى از دلايل اهميت و آثار مثبت و فوايد كنترل و نظارت را كه در بيانات نورانى امامعلى (ع ) مورد توجه قرار گرفته است باختصار توضيح مى دهيم :
1. امانتدارى كاركنان سازمان  
يكى از نيازهاى اساسى سازمان ها و نيز از عوامل موفقيت مديران در اداره مناسب سازمان ،امانتدارى كاركنان در قبال سازمان و منابع و امكانات آن است . مديران ومسئولان در صورتى مى توانند از منابع و امكانات موجود سازمان نگهدارى كرده و در جهتدستيابى به اهداف سازمان از آن ها به صورت مناسب و بهينه استفاده كنند كه اعضاىسازمان و كاركنان آن ، امانتدار بوده و از استفاده نادرست و بى مورد از امكانات سازمان وخيانت نسبت به آن ها پرهيز نمايند. به منظور تشويق و ترغيب كاركنان به امانتدارى وجلوگيرى از خيانت و استفاده نامناسب آنان از امكانات سازمان ، ضرورى است كه سيستمىبراى كنترل و نظارت بر عملكرد آنان طراحى و اجرا شود. البته در ميان انواع مختلفسيستم هاى كنترلى ، كنترل و نظارت مخفى و پنهانى در ترغيب كاركنانبه امانتدارى ، مفيدتر و اثر بخش تر است ؛ در صورتى كه كاركنان بهاصل وجود اين سيستم اگر چه به طور اجمالى آگاهى داشته باشند.
امام على (ع ) در قسمتى از عهدنامه معروف مالك اشتر، به او دستور مى دهد كه بافرستادن ماءموران مخفى ، عملكرد كارگزاران خويش را زير نظر گرفته و براعمال و رفتار آنان نظارت نمايد. سپس يكى ازدلايل عمده اين مطلب را تشويق و ترغيب آنان به امانتدارى عنوان كرده و مى فرمايد:
فان تعاهدك فى السر حدوة لهم على استعمالالاءمانة و الرفق بالرعية ؛ (173) بازرسى و نظارت پنهانى تو، سبب مى شود كهآن ها (كارگزاران ) به امانتدارى تشويق شوند
.
2. مدارا با مردم  
از ديگر آثار مثبت مستقيم نظارت و كنترل در سازمان ، از نگاه امام على (ع )، مداراكردن كاركنان با مردم و ارباب رجوع ، و رسيدگى مطلوب به درخواست هاى آنها است .
ضرورت اين امر وقتى نمود بيش ترى پيدا مى كند كه بدانيم امروزه رضايت مردم ازعملكرد سازمان ها و ادارات مختلف ، به ويژه سازمان هاى دولتى تا حدود و زيادى كاهشيافته و شكايات فراوانى در اين زمينه به مراجع مربوطارسال مى شود. اين نارضايتى و شكايت ريشه در نحوه رسيدگى آن ها به كار مردم وشيوه برخورد آن ها با ارباب رجوع دارد.
بيش تر مردم از بى توجهى كاركنان سازمان ها به خواسته هاى آنان ، كم كارى ، كار رابه امروز و فردا سپردن و طولانى شدن بيش از اندازه فرايند انجام دادن كارها به شدتناراضى هستند. درست است كه منشاء برخى از مشكلات وجود بعضى قوانين و مقررات خشكو دست و پاگير ادارى است ؛ اما نارضايتى اغلب مردم ، وجود و يا اجراى قوانين و مقرراتنيست ، بلكه عمدتا نحوه برخورد و عملكرد برخى كاركنان و مديران چنين نارضايتى وشكايات را رقم زده است . به عبارت ديگر، مردم از اين جهت نارضايتى هستند كه دربسيارى از موارد كاركنان سازمان ها و ادارات با آنان مدارا نكرده و به فكرحل مشكلات آن ها نيستند.
بنابراين ، لازم است كه مسئولان و مديران سازمان ها، به شيوه هاى مختلف و از راه هاىگوناگون ، كاركنان سازمان را نسبت به مدارا كردن با مردم تشويق و ترغيب كنند. ازبهترين راه هايى كه مى تواند چنين رسالتى را به انجام برساند، وجود يك سيستمجامع كنترل و نظارت است . البته در اين مورد نيزكنترل و نظارت مخفى و پنهانى ، بيش ترين تاءثير را خواهد داشت .
امام على (ع ) در ضمن سفارش مالك به نظارت بر عملكرد كارگزاران خويش ، اين فايدهمهم نظارت و كنترل را نيز يادآور مى شود و مى فرمايد:
فان تعاهدك فى السر حدوة لهم على استعمال الاءمانة و الرفق بالرعية ؛ (174)همانا نظارت پنهانى تو باعث مى شود كه آنان (كارگزاران ) به امانتدارى و مدارا كردنبا مردم ترغيب شوند
.
انواع نظارت از نظر امام على (ع )  
بررسى اجمالى سخنان امام على (ع ) و سفارش هاى ايشان به كارگزاران عالى رتبه ،و همچنين سيره عملى آن حضرت در نظارت و كنترل ، مبين آن است كه نظارت از ديدگاه آنحضرت به دو نوع عمده يعنى نظارت علنى ، و نظارت مخفىتقسيم مى شود:
1. نظارت علنى  
در اين نوع نظارت ، نظارت شنوندگان از فرايند نظارت آگاه هستند و مى دانند كهمدير يا كسانى كه ماءمور اين كار هستند، بر عملكرد آنان نظارت مى كنند. اين نوع ازنظارت را مى توان به دو شيوه انجام داد:
نخست آن كه مدير شخصا و به طور مستقيم بر عملكرد كاركنان تحت امر خود نظارت كند.
دوم آن كه مدير انجام دادن اين وظيفه را به عهده شخص يا اشخاص ‍ ديگرى بگذارد؛ و خودوارد نشود، بلكه نتيجه كار آن ها را بررسى نمايد؛ در واقع به صورت غير مستقيم برسازمان و عملكرد كاركنان نظارت داشته باشد. اينك به توضيح كوتاه ديدگاه امام على(ع ) و سيره عملى ايشان در مورد هر يك از اين دو شيوه مى پردازيم :
الف ) نظارت مستقيم مدير  
در اين شيوه ، مدير سازمان مستقيما بر كار تمامى واحدهاى سازمان و عملكردهمه كاركنان نظارت مى كند. نظارت مستقيم مدير بر سازمان و عملكرد كاركنان متضمنمزاياى زيادى براى سازمان خواهد بود. به ويژه وقتى كه نظارت و بازرسى مدير ازبخش ها و قسمت هاى مختلف سازمان ، و كنترل عملكرد كاركنان به صورت غير منتظره وبدون اطلاع قبلى صورت بگيرد.
نظارت مستقيم و غير منتظره مدير، باعث مى شود كه كاركنان بخش هاى مختلف سازمان بادقت و توجه بيش ترى به كار و فعاليت بپردازند و از كم كارى و كاستن از كيفيت كارهابپرهيزند. چنانچه اين گونه نظارت به صورت يك رويه در آيد، كاركنان سازمانهمواره اين احتمال را خواهند داد كه مدير بدون اطلاع قبلى از واحد و بخش آن ها بازديد كندو عملكرد آنان را مورد بررسى قرار دهد. اين ذهنيت باعث مى شود كه آن ها با جديت و دقتكار كنند و از كم كارى بپرهيزند؛ در نتيجه بهره ورى سازمان به مقدار زيادى افزايشخواهد يافت . از طرف ديگر بازديد مديران و مسئولان از بخش هاى مختلف سازمان بهويژه بازديد مديران عالى سازمان و نظارت مستقيم آن ها موجب خواهد شد كه كاركناناحساس كنند مديران و مسئولان سازمان به آن ها توجه دارند. همين مساءله ، دلگرمى بيشتر آنان را به دنبال داشته و رضايت شغلى آنان را افزايش خواهد داد.
بررسى سيره مديريتى حضرت على (ع ) بيانگر اين نكته است كه آن حضرت توجهخاصى به اين نوع نظارت داشته و تلاش مى كرد كه شخصا بر عملكردها و امور مختلفنظارت داشته باشد. به عنوان مثال : آن حضرت هر روز صبح به بازار كوفه مى رفتو بر نحوه رفتار فروشندگان و تجار نظارت مى كرد.
كان امير المؤ منين على (ع ) كل بكرة يطوف فى اسواق الكوفة سوقا و معه الدرة علىعاتقه و كان لها طرفان و كانت تسمى السبيبة ، فيقف على سوق فينادى : يا معشرالتجار قدموا الاستخارة و تبركوا بالسهولة و اقتربوا من المبتاعين و تزينوا بالحلم وتناهوا عن الكذب و اليمين و تجافوا عن الظلم و انصفوا المظلومين و لا تقربوا الربا واوفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس ‍ اشياءهم (175) و لا تعثوا فى الارضمفسدين (176) يطوف فى جميع اءسواق الكوفةفيقول هذا ؛ (177) سيره امير مؤ منان على (ع ) اين گونه بود كه هر روز صبح بهتك تك بازارهاى كوفه سر مى زد، در حالى كه تازيانه اى دو شاخه به نام سبيبه بههمراه داشت . در هر بازار مى ايستاد و با صداى بلند ندا مى داد: اى تجارت كنندگان !پيش از هر داد و ستدى از خداوند خير و نيكى بطلبيد، و با آسان گيرى در معامله از خدابركت جوييد، و با خريداران نزديك شويد (گران نفروشيد تا از شما نگريزند) و خودرا به زينت حلم و بردبارى آرايش دهيد، و از دروغ گفتن و قسم خوردن بپرهيزيد، و ازستم كناره گيريد، و با مظلومان به انصاف رفتار نماييد، و به ربا خوارى نزديكنشويد، و پيمانه و ترازو پر و كامل گيريد، و ازاموال مردم چيزى نكاهيد، و در زمين فساد نكنيد. امام به همه بازارهاى كوفه مى رفت اينسخنان را مى فرمود.
با وجود اهميت و ضرورت نظارت شخص مدير از سازمان وكنترل وى بر عملكرد كاركنان ، توجه به اين نكته ضرورى است كه به خاطرگستردگى و وسعت سازمان ها و تنوع كارها ومشاغل در آن ها، به ويژه در سازمان هاى بزرگ و پيچيده امروزى ، مديران و مسئولانسازمان ها، اصولا قادر نخواهند بود كه نظارت مستقيم را به صورت جامع وكامل انجام دهند. به علاوه ، در صورتى كه مدير بخواهد به صورت مستقيم بر عملكردهمه كاركنان نظارت كند، از انجام دادن وظايف ديگر خود باز خواهد ماند.
امام على (ع ) در يك بيان جامع مى فرمايد:
من اشتغل بغير المهم ، ضيع الاهم ؛ (178) كسى كه به كارهاى غير مهممشغول شود، كارهاى مهم تر را ضايع خواهد كرد.
بنابراين ، مديران خصوصا مديران عالى سازمان ها اصولا نمى توانند و نبايد نظارتبر سازمان و عملكرد كاركنان را به تنهايى بر عهده بگيرند؛ چرا كه وقت فرصت مديرمحدود است و در صورتى كه بخواهد شخصا بر تمام بخش هاى سازمان و عملكرد همهكاركنان نظارت داشته باشد، فرصتى براى رسيدگى به كارهاى ديگر - كه چه بسامهم تر از اين باشند - پيدا نخواهد كرد.
امام على (ع ) در تبيين محدوديت توانمندى مديران و ضرورت پرداختن به كارهاى اساسى، و رعايت كردن اصل عام و فراگير تقدم اهم بر مهم مى فرمايد:
ان راءيك لا يتسع لكل شى ء ففرغه للمهم ؛ (179) همانا انديشه تو براى همهچيز گنجايش ندارد؛ پس آن را براى مسائل مهم و اساسى فارغ گذار
.
دو روايتى كه بيان شد، يك مساءله كلى و عام را مطرح كرده اند كه از مصاديق آن را مىتوان تبيين نظارت مدير دانست . پس مدير نمى تواند تمامى وقت خود را صرف نظارتمستقيم نمايد؛ بلكه تنها قسمتى از وقت خود را مى تواند به اين كار اختصاص دهد؛ همانطور امام على (ع ) نيز اين گونه عمل مى كرد؛ چنان كه در روايت امام باقر (ع ) آمده است .
با توجه به اين كه مدير نمى تواند وظيفه نظارت را شخصا انجام دهد، براى انجامدادن اين وظيفه مهم به صورت مطلوب ، لازم است از طريق افراد ديگر، و ابزارهاى مختلفاين كار مهم صورت پذيرد. همين فرايند، نظارت وكنترل غير مستقيم ، را شكل و عنوان مى دهد.
ب ) نظارت غير مستقيم  
منظور از نظارت غير مستقيم آن است كه مدير سازمان ، نظارت بر واحدهاىسازمان و بررسى عملكرد كاركنان را به وسيله ديگران انجام دهد. بدين منظور افرادمخصوصى را انتخاب ، يا واحد ويژه اى را ماءمور مى كند كه بر بخش هاى مختلف سازمانو عملكرد كاركنان نظارت كنند، و نتيجه نظارت و بررسى خود را در اختيار مديريتسازمان قرار دهند.
در سازمان هاى بزرگ ، به ويژه سازمان هايى كه از پيچيدگى خاصى برخوردارهستند، با توجه به اين كه نظارت مستقيم مدير بر همه بخش ها و عملكرد همه كاركنانسازمان ، عملا امكان پذير نيست ؛ نظارت غير مستقيم بهترين و اثر بخش ترين روشبراى نظارت بر سازمان ، و بررسى عملكرد كاركنان است .
نكته ديگرى كه نظارت غير مستقيم را ضرورى مى سازد، اين است كه مديران سازمان ،به ويژه مديران ارشد و عالى رتبه سازمان ، علاوه بر نظارت بر سازمان ، وظايف مهمو خطير ديگرى مثل هدايت كلى سازمان و طراحى برنامه هاى استراتژيك و بلند مدت رابر عهده دارند. بنابراين ، نمى توانند تمام وقت خود را صرفكنترل سازمان كنند و بر تمام مسائل ريز و درشت آن نظارت داشته باشند؛ بلكه بايدبا تعيين افراد امين ، اين وظيفه مهم را به انجام برسانند، و براى تصميم گيرى در موردسازمان و كاركنان از گزارش هاى اين افراد استفاده كنند.
امام على (ع ) در سفارش هاى خود به مالك اشتر مى فرمايد:
ثم تفقد اعمالهم و ابعث العيون من اهل الصدق و الوفاء عليهم ؛ (180) سپس بافرستادن ماءموران راستگو و باوفا، كارهاى آنان را زير نظر بگير
.
اين قسمت از سفارش امام على (ع ) به مالك ، بيانگر ضرورت نظارت براعمال و رفتار زيردستان و كاركنان است ؛ و با توجه به آگاهى آن حضرت ، بر اين كهمالك به تنهايى از عهده نظارت بر نمى آيد، به او سفارش مى كند كه براى اين كار ازافراد ديگرى كه داراى صفات و ويژگى هاى برجسته اىمثل راستگويى و وفادارى هستند، استفاده نمايد.
سيره عملى آن حضرت نيز اين گونه بود؛ يعنى علاوه بر اين كه در برخى از موارد،شخصا بر عملكرد كارگزاران نظارت داشت ، در مواردى نيز اين كار را بر عهده افرادديگرى كه مورد اعتماد ايشان بودند، واگذار مى فرمود. از جمله افرادى كه آن حضرت ،نظارت بر كاركرد كارگزاران را بر عهده او گذاشت ، مالك بن كعب ارحبىاست .
مالك بن كعب از افراد مورد اعتماد آن حضرت ، و فرماندار منطقه عين التمربود كه حضرت ، طى نامه اى به او دستور داد تا به منطقه عراق برود و بر عملكردكارگزاران امام (ع ) در آن منطقه ، نظارت و كنترل داشته باشد، و نتيجه را به اطلاعايشان برساند. قسمتى از نامه آن حضرت به او چنين است :
فاستخلف على عملك و اخرج فى طائفة من اصحابك حتى تمر باءرض ‍ السواد كورةكورة ، فتساءلهم عن عمالهم و تنظر فى سيرتهم ؛ (181) پس ‍ كسى را به عنوانجانشين خود قرار بده ، و خود به همراه گروهى از يارانت (به منظور نظارت بر عملكردو رفتار كارگزاران منطقه عراق ) بيرون برو، و تمام سرزمين عراق را منطقه به منطقهبگرديد و از چگونگى اعمال و رفتار كارگزاران و مسئولان آن ها جويا شويد و بر سيرهو روش عمل آنان نظارت داشته باش
.
در اين نامه ، امام (ع ) چند وظيفه بر دوش مالك بن كعب نهاده است : به او دستور مى دهد كهاز طرف آن حضرت به منطقه عراق برود، بر عملكرد كارگزاران ايشان نظارت نمايد ونتيجه اين نظارت و كنترل را به وى گزارش ‍ دهد.
2. نظارت مخفى  
در اين نوع نظارت ، مدير سازمان ، عده اى را جهت انجام دادن اين وظيفه انتخاب مى نمايد؛ليكن كاركنان سازمان متوجه اين مساءله نمى شوند و اين افراد را نمى شناسند. به اينافراد ماءموريت داده مى شود كه به صورت مخفى و طورى كه كاركنانمتوجه كار آنان نشوند، عملكرد كاركنان سازمان را زير نظر داشته باشند، عملكرد آن هارا، بررسى نمايند و نتيجه آن را به مديران سازمان گزارش كنند.
امير مؤ منان (ع ) نه تنها شخصا از اين طريق عملكرد كارگزارانش را بررسى مى كرد،بلكه به كارگزاران ارشد خود دستور مى داد جهت نظارت بر عملكرد كارگزاران خود ازماءموران مخفى استفاده نمايند. البته اين نكته بديهى است كه در حاكميت آنبزرگوار نظارت ماءموران مخفى ، نه با انگيزه هاى پست و رياست طلبانه و براىرسيدن به مطامع مادى ، كه به منظور گسترش حاكميت عادلانه آن بزرگوار بوده است ؛لذا نظارت ماءموران مخفى در حاكميت آن حضرت را نبايد با جاسوسى هايى كه در حكومتهاى امروزى ترويج مى شود و هدف آن ها اعمال سلطه سياسى كاركنان است ، يكسان وهمسو دانست . آن حضرت در نامه خود به مالك اشتر مى فرمايد:
ثم تفقد اعمالهم و ابعت العيون من اهل الصدق و الوفاء عليهم ... (182) و باقرار دادن ماءموران مخفى راستگو و باوفا، كارهاى آنان را زير نظر بگير
.
عيون جمع كلمه عين است ؛ و عين معانى متعددى درلغت عرب دارد. يكى از معانى آن ، جاسوس و كسى است كه به منظوربررسى و كسب اطلاعات و خبر، به جايى فرستاده مى شود. (183) روشن است كهجاسوس ، همواره به صورت پنهانى و ناشناس اين ماءموريت را انجام مى دهد، نه بهصورت علنى و آشكار.
علاوه بر اين توصيه ها، سيره عملى آن حضرت نيز در زمان حكومت و مديريت الهى خويشبر جامعه اسلامى اين بود كه همواره اعمال و رفتار كارگزاران خود را زير نظر داشت ؛ وبراى انجام دادن اين كار، ماءمورانى را به صورت ناشناس به نقاط مختلف مى فرستادتا به طور دقيق بر عملكرد آنان نظارت كرده و گزارش كارهايشان را به اطلاع ايشانبرسانند. دقت در نامه هايى كه آن حضرت به كارگزاران خود در مناطق مختلف نوشته ،بيانگر اين حقيقت است كه ايشان همواره عده اى را به عنوان ناظر مخفى معين مى كرده تانحوه رفتار كارگزاران را به ايشان گزارش كنند. در اين قسمت به برخى از اين نامه هااشاره مى كنيم :
1. امام على (ع ) به يكى از فرمانداران خود مى نويسد:
اما بعد فقد بلغنى عنك امر ان كنت فعلته فقد استخطت ربك و عصيت امامك واخزيت امانتك... ؛ (184) اما بعد: درباره تو، جريانى به من گزارش شده است كه اگر انجامداده باشى ، پروردگارت را به خشم آورده اى ، از امام و پيشوايت نافرمانى كرده اى وامانت خود (فرماندارى ) را به رسوايى كشيده اى
.
2. آن حضرت در نامه اى به مصقلة بن هبيره شيبانى كه از طرف ايشانفرماندار يكى از شهرهاى فارس بود، مى نويسد:
بلغنى عنك اءمر ان كنت فعلته فقد استخطت الهك و عصيت امامك ... ؛ (185) در موردتو گزارشى به من رسيده است كه اگر اين كار را انجام داده باشى خدايت را به خشمآورده و از امام خود نافرمانى كرده اى
.
3. يكى ديگر از نامه هاى امام (ع ) به منذر بن جارود عبدى است كه در كارفرماندارى خود خيانت كرده بود. حضرت در قسمتى از نامه خود به او مى نويسد:
فاذا انت فيما رقى الى عنك لاتدع لهواك انقيادا و لاتبقى لآخرتك عتادا... ؛ (186)حال به من خبر داده اند كه تو در پيروى از هوا و هوس ‍ فرو گذار نمى كنى و براىآخرتت چيزى باقى نگذاشته اى ...
.
4. آن حضرت به يكى ديگر از كارگزاران خود مى نويسد:
بلغنى رسولى عنك ...؛ فرستاده من درباره تو چنين خبر داد كه ....
5. و در يكى ديگر از نامه ها به كارگزار خود مى نويسد:
رسولى اءخبرنى بعجب ...؛ فرستاده من قضيه شگفتى را براى من گزارش ‍ كردكه ....
اين پنج مورد و موارد مشابه ديگر، بوضوح بيانگر اين واقعيت هستند كه آن حضرت درمناطق مختلف ، افرادى را جهت نظارت مخفى بر عملكرد كارگزاران خود، مشخص كرده بودتا اعمال و رفتار كارگزاران را كنترل ، و نتيجه را به آن حضرت گزارش كنند.
ضرورت توجه به نظارت مخفى در سازمان ،دلايل متفاوتى دارد. يكى از آن ها، اين است كه اگر نظارت بر عملكرد كاركنان ، هميشهبه صورت آشكار و علنى انجام شود، از دقت و صحت لازم برخوردار نخواهد بود؛ زيرادر اين صورت ممكن است برخى از كاركنان با تظاهر به عملكرد خوب و ظاهر سازى ،نظارت كنندگان را فريب دهند. اين مطلب ضريب صحت و دقت نظارت را پايين مى آورد.
در ميان كاركنان ، افرادى هستند كه معمولا كارى مفيد و ثمر بخش براى سازمان انجام نمىدهند و عملكرد خوب و مطلوبى ندارند؛ ليكن تلاش ‍ مى كنند تا با ظاهر سازى و فريبكارى ، عملكرد خود را خوب و مطلوب را براى سازمان مفيد و سازنده نشان دهند.
امير مؤ منان (ع ) خطر اين گونه افراد را به مالك اشتر گوشزد كرده و مى فرمايد:
فان الرجاليتعرضون لفراسات الولاة بتصنعهم و حسن خدمتهم و ليس ‍ وراء ذلك من النصيحة والاءمانة شى ء ؛ (187) افراد زرنگ ، راه جلب نظر و خوش بينى زمامداران را باظاهر سازى و خوش خدمتى ، خوب مى دانند؛ در حالى كه در وراى اين ظاهر جالب وفريبنده ، هيچ گونه خير خواهى و امانتدارى وجود ندارد
.
بنابراين ، لازم است كه در سازمان از نظارت مخفى نيز استفاده گردد تا مديران ازگرفتار شدن به اين گونه خطاها در امان مانده و ميزان صحت و دقت نظارت افزايشيابد.
نظارت مخفى ، آثار مثبت و فوايد متعددى براى سازمان دارد. يكى از آثار مثبت آن ، ترغيبو تشويق كاركنان به امانتدارى است . اين نوع نظارت باعث خواهد شد كه كاركنان از دستزدن به خيانت بپرهيزد و امانتدار باشند.
فايده ديگر نظارت مخفى ، مدارا كردن كاركنان با ارباب رجوع است . حضرت على (ع )بعد از سفارش به مالك اشتر مبنى بر نهادن ماءموران مخفى براى نظارت به اين دومورد از فوايد نظارت مخفى اشاره كرده و مى فرمايد:
فان تعاهدك فى السر حدوة لهم على استعمال الاءمانة و الرفق بالرعية ؛ (188)همانا نظارت پنهانى و سرى تو، موجب تشويق آن ها (كارگزاران ) به امانتدارى و مداراكردن با مردم مى شود
.
دقت در نظارت  
اهميت ويژه و ضرورت امر نظارت اقتضا مى كند كه دقت و حساسيت كافى درانجام دادن آن وجود داشته باشد.
امير مؤ منان على (ع ) در مورد نظارت بر عملكرد كارگزاران و مراقبت از آنان ، با دقت وحساسيت عمل مى كرد، و هيچ گونه ملاحظه اى روا نمى داشت . اين دقت و حساسيت در نظارتبر عملكرد كارگزاران به حدى بود كه شركت يكى از كارگزاران ايشان در يك ميهمانىاشرافى از نظر آن حضرت مخفى نماند؛ چنان كه وقتى كارگزار ايشان در بصره وفرماندار آن جا يعنى عثمان بن حنيف در مجلس مهمانى يكى از اشراف وبزرگان بصره شركت كرد و خبر آن به امام على (ع ) رسيد؛ نامه اى به وى نوشت و اورا اين چنين توبيخ كرد:
اما بعد يابن حنيف ! فقد بلغنى ان رجلا من فتيةاهل البصرة دعاك الى مادبة ، فاسرعت اليها، تستطاب لك الالوان وتنقل اليك الجفان ؛ و ما ظننت انك تجيب الى طعام قوم عائلهم مجفو، و غنيهم مدعو ؛(189) اما بعد: اى پسر حنيف ! همانا به من گزارش رسيده كه يكى از جواناناهل بصره ، تو را به سفره مهمانى دعوت كرده و تو به سرعت به سوى آن شتافته اى، و در آن جا براى تو غذاهاى رنگارنگ و ظرف هاى بزرگ غذا پى در پى آورده اند.گمان نمى كردم كه تو مهمانى افرادى را بپذيرى كه نيازمندانشان از آن (سفره ) راندهشده و ثروتمندان شان دعوت شده اند
.
حضرت على (ع ) در مورد نظارت بر كارگزاران و مراقبت بر عملكرد آنان انعطاف نابجاو گذشت بى مورد نداشت ؛ و به هيچ وجه اجازه تصرف بيجا در حقوق مردم واموال عمومى را به آنان نمى داد؛ و در اين مورد با دقت و شدت تمامعمل مى كرد.
زمانى كه ماءموران مخفى آن حضرت گزارش مى دادند كه يكى از كارگزاران ايشان و بيتالمال دراز كرده است ؛ امام (ع ) با شدت تمام با او برخورد نمود و فرصت ادامه خيانتبه او نداد. آن بزرگوار هرگز به خاطر مصلحت هاى زودگذر حكومتى ، با خيانت گرانو تضييع كنندگان حقوق مردم مسامحه نمى كرد؛ بلكه بلافاصله دست متجاوز را قطع مىنمود.
از نمونه هاى دقت و شدت عمل ايشان در مراقبت بر كارگزاران ، برخورد آن حضرت بامنذر بن جارود عبدى است . منذر از كارگزاران آن حضرت و فرماندار يكى ازشهرها بود كه مسئوليت خود مرتكب كار خلاف و خيانت شده بود. هنگامى كه ماءموران آنحضرت به ايشان گزارش دادند كه منذر خيانت كرده و حقوق مردم را تضييع مى كند، نامهاى به او نوشت ، و او را مورد توبيخ و عتاب شديد قرار داد، و براى بررسى دقيق وهمه جانبه مطلب از او خواست تا خدمت امام (ع ) برسد و توضيح دهد. قسمتى از نامه آنحضرت خطاب به منذر چنين است :
فاذا انت فيما رقى الى عنك لاتدع لهواك انقيادا و لا تبقى لآخرتك عتادا، تعمر دنياكبخراب آخرتك و تصل عشيرتك بقطيعة دينك ، ولئن كان ما بلغنى عنك حقا،لجمل اءهلك و شسع نعلك خير منك ، و من كان بصقتك فليسباءهل ان يسد به ثغر، او ينفذ به امر، او يعلى به قدر، او يشرك فى اءمانة ، او يؤ منعلى جبابة ؛ فاءقبل الى حين يصل اليك كتابى هذا ؛ (190)حال به من خبر دادند كه تو از پيروى هوا و هوس دست بر نداشته و براى آخرت خودچيزى باقى نگذاشته اى . دنيايت را با ويرانى آخرت آباد مى سازى ، و پيوندت را باخويشاوندانت ، به قيمت از دست دادن دينت برقرار مى كنى . اگر آنچه در مورد تو به منگزارش شده است ، درست باشد؛ همانا شتر خانواده ات و بند كفشت از تو بهتر هستند! وكسى كه همچون تو باشد نه شايستگى اين را دارد كه حفظ مرزى را به او بسپارند، ونه كارى به وسيله او اجرا شود، يا قدر و منزلت او را بالا برند، و يا در امانتى او راشريك نمايند، و يا در جمع آورى بيت المال به او اعتماد كنند. آن گاه كه اين نامه من بهدستت رسيد به سوى من حركت كن !
.
اين نامه نيز بيانگر حساسيت زياد و وقت بالاى امير مؤ منان (ع ) در نظارت وكنترل بر اعمال و رفتار كارگزاران مى باشد، و مبين اين مطلب است كه حضرتش درمراقبت بر عملكرد كارگزاران هيچ گونه مسامحه و انعطاف نابجا روا نمى داشت و از آنانحسابرسى دقيق و همه جانبه و شديدى به عمل مى آورد.
از ديگر نمونه هاى دقت و شدت امام (ع ) در مراقبت و نظارت بر عملكرد كارگزاران وبرخورد با آنان ، نامه آن حضرت به يكى ديگر از كارگزاران حكومتى است كه گزارشرسيده بود در بيت المال خيانت كرده است . حضرت نيز طى نامه اى به او نوشت :
و انى اقسم بالله قسما صادقا لئن بلغنى انك خنت فى فى ء المسلمين شيئا صغيرا اوكثيرا، لاءشدن عليك شدة تدعك قليل الوفر،ثقيل الظهر، ضئيل الاءمر ؛ (191) صادقانه به خداوند سوگند ياد مى كنم كه اگربه من گزارش برسد كه از غنايم و بيت المال مسلمانان چيزى كم يا زياد به صورتخيانت برداشته اى ، چنان بر تو سخت مى گيرم كه اندكمال مانى ، و درمانده به هزينه عيال ، و خوار و پريشانحال !
.
عدالت در نظارت  
بر اساس گواهى تاريخ يكى از ويژگى هاى برجسته امير مؤ منان (ع ) عدالت بودهاست ، و داستان امام على (ع ) در مورد احيا و اجراى عدالت ، از نكات زيباى زندگى وشخصيت آن بزرگوار مى باشد. آن مرد الهى در همه كارها حتى در ساده ترين و كوچكترين زواياى زندگى اش عدالت را در نظر داشت ؛ به گونه اى كه گفته اند على (ع )شهيد عدالت خويش است . جرج جرداق نويسنده معروف مسيحى ، مى گويد:هيچ جاى شگفتى نيست كه على دادگرترين مردم باشد، بلكه اگر چنين نبود جاىتعجب بود!. (192)
امير مؤ منان حضرت على (ع ) در مورد نظارت بر عملكرد كارگزاران نيز مانند همه كارهاىديگر خود، از محور عدالت دور نمى شد. تاءمل در برخى از نامه هاى آن حضرت بهكارگزاران خويش ، بيانگر آن است كه ايشان در مساءله نظارت و مراقبت بر كارگزاران، در عين دقت و شدت ، بسيار عادلانه و منصفانه رفتار مى كرد.
ايشان تنها به گزارش هاى رسيده اكتفا نمى كرد، و فقط با تكيه بر آن ها در موردكارگزاران خود قضاوت نمى نمود؛ بلكه علاوه بر آن گزارش ها، كارگزاران خود رابه حضور مى طلبيد و از آنان در مورد عملكردشان سؤال مى كرد؛ و يا از آنان مى خواست كه گزارش دقيق عملكرد خود را به صورت كتبى خدمتايشان ارسال كنند. اين روش نشان مى دهد كه آن حضرت با وجود تاءكيدى كه بر دقت درنظارت داشت ، و با وجود سخت گيرى هايى كهاعمال مى نمود، به هيچ وجه عدالت و انصاف را ناديده نمى گرفت ، و راضى نمى شدكه در اين مورد افراط و زياده روى شود، و در نتيجه ظلم و ستم متوجه يكى از كارگزارانگردد، و احيانا آبرو و حيثيت او زير سؤ ال برود.
عبارت فارفع الى حسابك ؛ گزارش عملكرد خود را براى من بفرست .؛ كهدر برخى از نامه هاى ايشان به كارگزارانش وجود دارد گوياى اين واقعيت است . ايشاندر نامه اى به يكى از فرمانداران خود مى نويسد:
اما بعد فقد بلغنى عنك امر ان كنت فعلته فقد اسخطت ربك وعصيت امامك واحزيت امانتكبلغنى انك جردت الاءرض فاءخذت ما تحت قدميك واءكلت ما تحت يديك ، فارفع الىحسابك واعلم ان حساب الله اءعظم من حساب الناس ؛ (193) اما بعد: در مورد تو چيزىبه من گزارش شده است كه اگر آن را انجام داده باشى ، پروردگارت را به خشم آوردهاى و از امام خودت نافرمانى كرده ، و امانت (فرماندارى ) را به رسوايى كشيده اى . بهمن خبر رسيده است كه تو زمين هاى آباد را ويران كرده و آنچه توانسته اى
تصاحب نموده اى ؛ و از بيت المال ، كه زير دست تو بوده است ، خورده اى . پس حسابخويش را برايم بفرست و بدان كه حسابرسى خدا از حساب مردم بزرگ تر است
.
بر اساس اين نامه ، يكى از فرمانداران و كارگزاران حضرت ، دست به كارهاى خلافزده و خيانتى مرتكب شده بود. هنگامى كه اين گزارش به حضرت رسيد، به آن گزارشاكتفا نكرد، و تنها بر اساس آن تصميم نگرفت ؛ بلكه نامه اى به كارگزار خود نوشتو پس از بيان گزارش هاى دريافتى ، از او خواست كه بى درنگ گزارشى از عملكردخود براى آن حضرت ارسال كند.
در برخى از موارد، پس از دريافت گزارش در مورد يكى از كارگزاران ، نامه اى به اومى نوشت و از او مى خواست كه نزد امام (ع ) حضور يابد، تا در مورد آن گزارش ، از خوداو نيز تحقيق نمايد. نمونه بارز اين عملكرد، نامه اى است كه امام (ع ) به منذر بنجارود عبدى كه يكى از فرمانداران آن حضرت بود، نوشت و به او اعلام نمود كهگزارشى در مورد او به دستش ‍ رسيده است ؛ ليكن به منظور بررسى دقيق تر لازم استكه به محضر امام (ع ) برسد.
همچنين امام (ع ) در برخى از نامه ها، مى فرمايد: و لئن كان ما بلغى عنك حقا...؛ اگرآن گزارشى كه در مورد تو، به من رسيده حقيقت داشته باشد.... اين جمله نيزگوياى اين مطلب است كه امام على (ع ) در برخورد با كارگزاران خويش عدالت را از يادنبرده و از حد انصاف خارج نمى شد و صرفا يك گزارش را مبناى تصميم گيرى قرارنمى داد. البته اين قاعده كلى استثنا نيز دارد؛ و آن ، زمانى است كه مطلبى در مورد يكىاز كارگزاران يا كاركنان سازمان از راه هاى مختلف براى مديرنقل شود و گزارش هاى متعدد از طرف ماءموران مختلف در مورد آن قضيه به دست مديربرسد. در اين صورت مدير مى تواند! همان گزارش ها اكتفا نموده و بر مبناى آن تصميمگيرى و عمل نمايد.
امام على (ع ) در ضمن سفارش هاى خود به مالك ، اين نكته را نيز يادآور شده و مىفرمايد:
فان احد منهم بسط يده الى خيانة اجتمعت بها عليه عندك اخبار عيونك ، اكتفيت بذلكشاهدا، فبسطت عليه العقوبة فى بدنه و اءخذته بما اءصاب من عمله ؛ (194) اگريكى از آن ها (كارگزاران و كاركنان تو) دست به خيانت زد و ماءموران سرى تو بالاتفاقچنين گزارشى را دادند، به همين مقدار از شهادت قناعت كن و او را زير تازيانه كيفربگير و به مقدار خيانتى كه انجام داده كيفرش ده
.
نظارت بر اطرافيان  
اطرافيان و نزديكان مديران و مسئولان سازمان ها، افرادى هستند كه رابطه بيش ترى باآنان داشته و بعضا بين آن ها رابطه دوستى يا خويشاوندى برقرار است . نظارتبر عملكرد اطرافيان و كنترل رفتارهاى آنان از ضرورت هاى انكارناپذيربراى مديران بوده و عدم توجه به اين امر ممكن است صدمات جبران ناپذيرى بهدنبال داشته باشد.
معمولا در سازمان ها، برخى از افراد رابطه بيش تر و نزديك ترى با مدير پيدا كرده ،و به مرور زمان بين آن ها دوستى و ارتباطات نزديك به وجود مى آيد. البته در بينكسانى كه از بيرون سازمان ، با سازمان مرتبط هستند نيز افرادى وجود دارد كه آشنايى، دوستى و يا خويشاوندى با مديران و مسئولان سازمان داشته و يا برقرار مى كنند. اينروابط ويژه باعث مى شود كه توقعات و انتظارات خاصى در اين افراد به وجود بيايد،آنان خود را متمايز از ديگران دانسته و حقوق و امتيازات ويژه اى براى خودقائل شوند.
مثلا كسانى كه در داخل سازمان ارتباط نزديكى با مدير دارند، ممكن است بر مبناى اينرابطه ، سازمان را مراعات نكنند؛ يا توقعات بيجا داشته و امتيازات ويژه اى طلبنمايند.
همچنين دوستان و خويشاوندان مدير در خارج از سازمان بر اساس همين دوستى وخويشاوندى ، ممكن است انتظار داشته باشند كه امتيازات ويژه اى به آن ها تعلق بگيرد.
مديران و مسئولان سازمان هاى مختلف ، بايد به گونه اىعمل كنند كه اين انتظارات نادرست در اين گونه افراد به وجود نيايد؛ و آنان مطمئنباشند كه در نظر مدير و مسئول سازمان هيچ تفاوتى بين آنان و ديگران وجود ندارد.
امام على (ع ) علاوه بر اين كه خود مراقب اطرافيان خويش بوده و درمقابل توقعات نابجاى آن ها ايستادگى مى كرد، به كارگزاران خويش دستور مى داد تامراقب اطرافيان باشند. آن حضرت در ضمن سفارش هاى خود به مالك اشتر مى فرمايد:
و تحفظ من الاءعوان ؛ (195) اعوان و انصار خويش را سخت زير نظربگير.
سيماى اطرافيان در كلام امام على (ع )  
اطرافيان مدير، يعنى كسانى كه به نحوى ارتباط نزديك ترى با مديرداشته و مى توانند براحتى با مدير ارتباط برقرار كرده و در جلسات خصوصى شركتكنند، تاءثير زيادى در موفقيت يا شكست مدير دارند. از سوى ديگر افرادى كه به عنواناطرافيان و نزديكان مدير شناخته مى شوند، بيانگر شخصيت مدير نيز مى باشند.برخى از كسانى كه ارتباط نزديك و ويژه اى با مديران و مسئولان دارند داراى ويژگىها و خصوصياتى مانند ستمگرى ، خودخواهى ، و خودكامگى هستند كه لازم است مديران ،به اين ويژگى هاى اطرافيان آشنا باشند و ابزارى براى اين صفات نگردند. امام على(ع ) در دو قسمت از عهدنامه مالك اشتر برخى از اين ويژگى ها را مورد توجه قرار دادهاست . آن حضرت مى فرمايد:
ان للوالى خاصة وبطانة فيهم استئثار وتطاول و قلة انصاف فى معاملة فاحسم مادة اولئك بقطع اسباب تلكالاءحوال ؛ (196) براى زمامدار، خاصان و نزديكانى است كه خودكامه و خودخواهبوده ، و دست تعدى به طرف مردم دراز مى كنند، و در داد و ستد با مردم عدالت و انصافرا رعايت نمى كنند. پس ريشه ستم آنان را با قطع كردن و دور ساختن موجبات آن صفاتاز بين ببر
.
اطرافيان ، اغلب به دليل ارتباط ويژه با مديران و مسئولان انتظارات خاصى داشته وتلاش مى كنند از اين قرابت استفاده كرده و منافع مادى و معنوى مخصوصى را براى خودجلب كنند، و با استفاده از موقعيت و جايگاه ويژه خويش نزد مديران و مسئولان از امكانات ومنابع سازمان و كشور به نفع خويش ، بهره بردارى نمايند. امروزه اين حالت بهرانت خوارى مشهور شده است . نزديكان و خاصان مديران و مسئولان علاوه بررانت خوارى ، دست تعدى و تجاوز به طرف مردم نيز دراز مى كنند، حقوق آنان را ضايعمى نمايند و هيچ واهمه اى از اين كار به خود راه نمى دهند؛ چرا كه آنان رابطه با مسئولانرا حاشيه امنيتى براى خود احساس مى كنند، و مى دانند كه كسى جراءت نخواهد كرد آنان رامورد بازخواست قرار دهد؛ و اگر هم مورد سؤال و باز خواست قرار بگيرند، از آنان دفاع خواهد شد. اين گونه افراد در معامله و داد وستد با مردم نيز انصاف و عدالت را مراعات نمى كنند و بر مردم ستم روا مى دارند. امامعلى (ع ) اين سه مورد را از ويژگى هاى برجسته اطرافيان دانسته و به مالك اشتردستور مى دهد كه با قطع كردن عواملى كه اين صفات را به وجود مى آورند، ريشه ظلم وستم اطرافيان را بخشكاند.
مولاى متقيان على (ع ) در بخش ديگرى از عهدنامه مالك اشتر، برخى ديگر از صفات وويژگى هاى اطرافيان زمامداران و مديران را مورد توجه قرار داده و مى فرمايد:
و ليس احد من الرعية اثقل على الوالى مؤ ونة فى الرخاء، واقل معونة له فى البلاء، واكره للانصاف ،واءسال بالالحاف ، واقل شكرا عند الاعطاء، وابطاء عذرا عند المنع ، واءضعف صبرا عندملمات الدهر، من اءهل الخاصة ؛ (197) هيچ يك از مردم ، از نظر هزينه زندگى درحالت صلح و آسايش ‍ بر والى سنگين تر، و به هنگام بروز مشكلات ، در همكارى و كمككم تر، و در اجراى انصاف ناراحت تر، و به هنگام درخواست و سؤال پر اصرارتر، و پس از عطا و بخشش ناسپاس تر، و به هنگام برآورده نشدن خواستهها دير عذرپذيرتر، و در ناملايمات و رويارويى با مشكلات ، ضعيف تر و ناشكيباتر ازگروه خواص نخواهند بود
.
امير مؤ منان حضرت على (ع ) در اين بند از عهدنامه ، خصوصيات ديگر اطرافيان و خواصرا اين گونه بر مى شمارد.
1. در هنگام آرامش و زمان صلح ، خرج و هزينه آن ها از همه بيش تر است ؛
2. در زمان جنگ و ناآرامى ، يارى و كمك آنان از همه كم تر است ؛
3. بيش تر از همه مردم ، از اجراى عدل و انصاف ناراحت مى شوند؛
4. بيش از همه مردم بر خواسته هاشان اصرار و پافشارى مى كنند؛
5. هنگامى كه خواسته هايشان برآورده ، و به آنان عطا و بخششى شد، از همه ناسپاستر؛
6. اگر خواسته هاى آنان به خاطر عذرى ، پذيرفته نگردد، از همه ديرتر عذر مىپذيرند؛
7. و هنگام رويارويى با سختى ها و مشكلات ، ضعيف ترين و ناشكيباترين مردم هستند.
اطرافيان و رانت خوارى  
اصطلاح رانت خوارى كه به تازگى در ادبيات كشورمان به كار برده مىشود، به معناى استفاده مادى و معنوى از ارتباطات ويژه اى با مديران و مسئولان داشته واز نزديكان و خواص آنان به شمار مى روند، انتظارات خاصى از آن ها دارند و سعى مىكنند از اين قرابت و موقعيت ويژه استفاده كرده ، و از منابع و امكانات سازمان بيش تر ازديگران استفاده كنند، و منافع مادى و معنوى فراوانى براى خود جلب كنند.
امام على (ع ) با توجه به اين خصلت اطرافيان ، به مالك اشتر توصيه مى كند كهمراقب اطرافيان باشد و امتياز ويژه اى در اختيار آنان قرار ندهد؛ به طورى كه ديگران ازاين كار متضرر شوند. ايشان مى فرمايد:
و لا تقطعن لاءحد من حاشيتك و حامتك قطيعة و لا يطمعن منك فى اعتقاد عقده تضر بمنيليها من الناس فى شرب اءو عمل مشترك يحملون مؤ ونته على غيرهم فيكون مهنا ذلك لهمدونك ، و عيبه عليك فى الدنيا و الآخرة ؛ (198) و به هيچ يك از اطرافيان و بستگانخود زمينى از اراضى مسلمان وا مگذار؛ و بايد طمع نكنند كه قرار دادى با آن ها منعقد سازىكه مايه ضرر ساير مردم باشد، خواه در آبيارى ياعمل مشترك ديگر؛ به طورى كه هزينه هاى آن را بر ديگرانتحميل كنند، كه در اين صورت سودش براى آن هاست و عيب و ننگ آن براى تو در دنيا وآخرت .
از اين سخن مولاى متقيان امام على (ع ) مى توان استنباط كرد كه سلوك و سيره عملى مديريا مسئول بايد به گونه اى باشد كه اطرافيان طمع نكنند و انتظار نداشته باشند كهاو به نفع آنان و به ضرر ديگران كارى را انجام دهد. مدير ومسئول بايد به طورى رفتار نمايد كه نزديكان و اطرافيان او بدانند و يقين داشتهباشند كه او مرتكب كارى نخواهد شد كه به نفع نزديكان خود باشد و ساير مردم از اينامر متضرر گردند. بنابراين ، مدير بايد با سلوك و روش عملى خود از انتظارات و طمعهاى بيجا و بى مورد نزديكان و اطرافيان خود پيشگيرى نمايد؛ و طورى رفتار كند كهآنان چنين توقعاتى از او نداشته باشند.
نمونه هايى از مراقبت و برخورد امام على (ع ) با اطرافيان  
امام على (ع ) نه تنها به كارگزاران ارشد خود توصيه و سفارش اكيد مى كرد تا مواظباطرافيان خود بوده و مانع زياده خواهى و امتياز طلبى آنان شوند، كه خود نيز در اينمورد نسبت به نزديكان و اطرافيان خويش اين گونه بود، و بسيار سخت مى گرفت . درمنابع و متون روايى و تاريخى ، موارد متعددى از برخورد آن حضرت با اطرافيان خويشو پرهيز ايشان از دادن هر گونه امتياز ويژه به آنان وجود دارد. به عنوان نمونه ، بهچند مورد اشاره مى كنيم :
از موارد برخورد سخت گيرانه آن حضرت درمقابل زياده خواهى و امتياز طلبى نزديكان ، برخورد آن حضرت با برادرشانعقيل است . آن حضرت در يكى از خطبه هاى خود اين گونه تعريف مى كند:
و الله لقد راءيت عقيلا و قد اءملق حتى استماحنى من بركم صاعا وراءيت صبيانه شعثالشعور، غبر الاءلوان من فقرهم كاءنما سودت وجوهم بالعظلم وعاودنى موكدا و كرر علىالقول مرددا، فاءصغيت اليه سمعى فظن اءنى ابيعه دينى واتبع قياده مفارقا طريقتى .فاءحميت به حديدة ، ثم اءذنيتها من جسمه ليعتبر بها، فضج ضجيج ذى دنف من المها و كادان يحترق من ميسمها، فقلت له : تكلتك الثواكل ياعقيل ! اءتئن من حديدة اءحماها انسانها للعبه و تجرنى الى نار سجرها جبارها لغضبه !اءتين من الاءدى ولا اءئن من لظى ؟! ؛ (199) سوگند به خدا هماناعقيل را ديدم كه به شدت فقير شده بود و از من مى خواست كه يا صاع (سه كيلو) ازگندم هاى شما را به او ببخشم .
كودكان او را ديدم كه از گرسنگى موهايشان ژوليده و رنگشان بر اثر فقر دگرگونگشته ، گويا صورتشان با نيل رنگ شده بود.عقيل باز هم اصرار كرد و چند بار خواسته خود را تكرار نمود. من به او گوش فرا دادم .خيال كرد من دينم را به او مى فروشم و به دلخواه او قدم بر مى دارم و از راه و رسمخويش ‍ دست مى كشم ! (اما من براى بيدارى و هشيارى او) آهنى را در آتش ‍ گداختم ، سپس آنرا به بدنش نزديك ساختم تا با حرارت آن عبرت گيرد. ناله اى همچون بيمارانى كه ازشدت درد مى نالند، سر داد و چيزى نمانده بود كه از حرارت آن بسوزد. به او گفتم :اى عقيل ! زنان داغديده در سوگ تو بگريند، از آهن تفتيده اى كه انسانى آن را بهصورت بازيچه سرخ كرده ، ناله مى كنى ؛ اما مرا به سوى آتشى مى كشانى كهخداوند جبار با خشم و غضبش ‍ آن را بر افروخته است ؟! تو از اين رنج مى نالى و من ازآن آتش سوزان نالان نشوم ؟!
.
يكى ديگر از اين موارد، داستان دختر امام على (ع ) است . على بن ابى رافعاين داستان را چنين نقل مى كند:
من خزانه دار و كاتب على بن ابى طالب (ع ) بودم . در خزانه بيتالمال گردنبند مرواريدى بود كه در جنگ جمل به دست آمده بود. روزى دختر على بن ابىطالب (ع ) به من پيغام داد كه شنيده ام كه در بيتالمال امير المؤ منين (ع ) گردنبند مرواريدى است ، و آن در دست توست . من دوست دارم كه آنرا به من امانت بدهى تا در ايام عيد قربان با آن زينت نمايم .
به او پيغام دادم كه اى دختر امير المؤ منين ! آيا به صورت امانت مضمونه مردوده (امانتىكه بايد برگردانيد و اگر از بين برود شما ضامن آن هستيد) مى خواهيد؟ فرمود:آرى ، به صورت امانت مضمونه مى خواهم و پس از سه روز بر مىگردانم . سپس آن گردنبند را در اختيار ايشان قرار دادم .
روزى امير مؤ منان (ع ) آن گردنبند را ديده و شناخته بود. به دخترش فرمود: اينگردنبند چگونه به دست تو رسيده است ؟! گفت : از على بن ابى رافع ،خزانه دار بيت المال امير مؤ منان ، عاريه گرفته ام ، تا هنگام عيد خود را با آن زينت كنمسپس به او برگردانم .
امير مؤ منان ، كسى را دنبال من فرستاد، و من خدمت ايشان رسيدم . به من فرمود: اىپسر ابى رافع ! آيا به مسلمانان خيانت مى كنى ؟! عرض ‍ كردم : پناه مىبرم به خدا از اين كه به مسلمانان خيانت كنم !.
فرمود: چگونه گردنبندى كه در بيت المال مسلمانان بوده ، بدون اجازه من و بدونرضايت مسلمانان به دختر امير المؤ منين عاريه داده اى ؟!.
عرض كردم : يا امير المؤ منين ! او دختر شما است و از من خواست كه آن را به صورتعاريه به او بدهم تا بر خود زيور آويزد، و من آن را به صورت عاريه مضمونه مردوده، به او داده ام ، و خودم نيز از مال خويش آن را ضمانت كرده ام ؛ و بر من است كه آن راسالم به جايش برگردانم .
فرمود: پس همين امروز آن را برگردان ، و مبادا ديگر چنين كارى را تكرار كنى كهدر آن صورت ، از طرف من تنبيه و عقوبت خواهى شد!.
سپس فرمود: سوگند ياد مى كنم كه اگر دخترم اين گردنبند را به صورت عاريهمضمونه مردوده ، نگرفته بود، او اولين زن هاشمى بود كه به خاطر دزدى دستش راقطع مى كردم !.
اين سخن حضرت به گوش دختر امام رسيد. به پدر عرض كرد: اى امير مؤ منان ! مندختر تو و پاره تن تو هستم ، چه كسى شايسته تر از من كه از اين گردنبند استفادهكند؟!.
امير المؤ منين (ع ) به او فرمود: اى دختر على بن ابى طالب ! خود را از جاده حقمنحرف نكن ، آيا همه زنان مهاجرين مى توانند در اين عيد بامثل چنين گردنبندى خود را بيارايند؟!.
على بن ابى رافع مى گويد: گردنبند را از او گرفتم و به جايش ‍برگرداندم . (200)
از ديگر موارد كه گوياى برخورد عادلانه آن حضرت با اطرافيان مى باشد، داستانىاست كه در مورد برادر ايشان عقيل اتفاق افتاده است .
ابن شهر آشوب قضيه را اين گونهنقل مى كند:
روزى عقيل خدمت حضرت على (ع ) آمد. حضرت به امام حسن (ع ) فرمود: لباسى دراختيار عموى خود بگذار. امام حسن (ع ) يكى از پيراهن ها و يكى از عباهاى خود رابه ايشان داد. شب ، وقتى كه زمان خوردن شام فرا رسيد،عقيل ديد كه شام فقط نان است و نمك !
پرسيد: غير از اين ها ديگر چيزى نيست ؟!.
حضرت فرمود: آيا اين ها از نعمت هاى خدا نيستند؟! پس سپاس فراوان خداىرا.
عقيل گفت : چيزى در اختيار من قرار بده تا قرض خود را ادا كنم و خواسته مرا زودبرآور تا از پيش تو بروم .
حضرت فرمود: اى ابا يزيد! قرض تو چقدر است ؟!.
گفت : صد هزار درهم .
فرمود: به خدا قسم كه اين مقدار ندارم ، و ليكن صبر كن تا زمان سهم من از بيتالمال فرا رسد، آن وقت آن را به تو به صورت مساوى تقسيم مى كنم ؛ و اگر لازم نبودكه مقدارى از آن را براى خانواده خود نگه دارم ، همه آن را در اختيار تو مىگذاشتم .
عقيل گفت : بيت المال در دست توست ، و تو مرا به زمان دريافت سهم خود حواله مىدهى ؟ تازه مگر سهم تو چقدر است و اگر همه آن را هم در اختيار من قرار دهى مگرمشكل مرا حل مى كند؟!.
حضرت فرمود: من و تو در بيت المال هيچ حقى نداريم جز به عنوان دومسلمان .
اين جريان در بالاى دارالاماره ، كه مشرف بر صندوق هاىاهل بازار بود، اتفاق افتاد. حضرت على (ع ) به او فرمود: اى ابا يزيد! اگر ازآنچه من مى گويم ابا دارى ، به سوى يكى از صندوق ها برو،قفل هاى آن را بشكن و هر چه كه داخل آن است را بردار!.
گفت : اين صندوق ها چيست ؟.
فرمود: اموال تجار در داخل آنها است .
گفت : آيا به من دستور مى دهى كه صندوق هاى مردمى را كه به خداتوكل كرده و اموال خود را در آن ها گذاشته اند، بشكنم ؟!.
امير المؤ منين فرمود: آيا تو مرا امر مى كنى كه بيتالمال مسلمانان را باز كنم ، و اموال آنان را به تو بدهم در حالى كه آنان به خداتوكل كرده و بر آن اموال قفل زده اند؟!؛ و اگر هم مى خواهى شمشيرت را بردار و من همشمشيرم را بر مى دارم و با هم به طرف منطقه حيره ، (201) برويم همانا در آن جاتجار ثروتمندى هستند، به آنان شبيخون مى زنيم واموال آنان را مى گيريم !.
عقيل گفت : مگر من به عنوان دزد اين جا آمده ام ؟!.
حضرت فرمود: دزدى كردن از يك نفر بهتر از دزدى كردن از همه مسلمانان است. (202)
ويژگى هاى ناظران  
بدون شك مدير سازمان ، به ويژه در سازمان هاى بزرگ و پيچيده امروزى ، نمى تواندو نبايد وظيفه نظارت و كنترل را بتنهايى انجام دهد، و لازم است كه افراد ديگرى او را درانجام دادن اين وظيفه سنگين و مهم يارى دهند. از آن جا كه نظارت كنندگان نقش مهم وحياتى در اثر بخشى و موفقيت نظام كنترلى دارند، بايد افرادى مورد اعتماد وتوانمند براى اين منظور انتخاب گردند.
بنابراين ، نظام كنترل و نظارت در سازمان در صورتى سالم و كارآمد و همراه توفيقخواهد شد كه ناظران و بازرسان ، انسان هايى با صفات و ويژگى هاى برجسته اىباشند.
حضرت على (ع ) با عنايت به اهميت اين مساءله ، ويژگى هاى متعددى براى ناظران مطرحكرده است ، كه برخى از آن ها عبارتند از:
1. خدا ترسى  
از نظر امير مؤ منان (ع ) از مهم ترين صفات لازم براى كسى كه وظيفه خطير نظارت وكنترل را در سازمان بر عهده مى گيرد، خشيت و خداترسى است . آن حضرتدر تبيين اين مساءله به مالك اشتر سفارش مى كند:
ففرغ لاولئك ثقتك من اهل الخشية و التواضع فليرفع اليك امورهم ؛ (203) پسبر آن ها، افراد مورد اطمينان خود را، كه خدا ترس و متواضع باشند برگزين ، تاكارهاى آنان را به تو گزارش كنند
.
خشيت و خدا ترسى يكى از فضايل اخلاقى است و همه مؤ منان وارسته از اين ويژگىبرخوردارند؛ ليكن علت اين كه امام على (ع ) اين صفت را به عنوان يك ويژگى خاصانتخاب و مطرح كرده است ، شايد بيانگر اين باشد كه ناظران و كسانى كه وظيفه مهمكنترل را در سازمان بر عهده مى گيرند، اگر خدا ترس بوده و همواره خداوندمتعال را ناظر بر اعمال و رفتار خود بدانند، از افراط و تفريط در كارها، به ويژه درامر مهم نظارت پرهيز نموده ، و سعى مى كنند هنگام نظارت بر برنامه هاى سازمان ، وكنترل عملكرد كاركنان آن ، از مسير عدالت و انصاف خارج نشوند و از سخت گيرى هاىنابجا از يك طرف ، و تخفيف ها و ناديده گرفتن هاى بى مورد از طرف ديگر، اجتنابنمايند.
2. صداقت و راستگويى  
از ديگر ويژگى هاى ناظران و بازرسان ، از ديدگاه حضرت على (ع ) صداقت وراستگويى است . اين ويژگى از مهم ترينفضايل اخلاقى است كه بايستى خود را به زينت داد؛ ليكن در كار نظارت وكنترل ، اهميت راستگويى نمود بيش ترى دارد.دليل اهميت اين صفت در نظارت كنندگان اين است كه نظارت كارى خطير مى باشد، وبرخى اوقات ، سرنوشت سازمان و افراد آن در گرو نظارت صحيح و اصولى ، و درستبودن گزارش ‍ ناظران است . اين ويژگى در نظارت بر عملكرد كاركنان بيش ترنمايان مى شود؛ چرا كه عموما تصميماتى كه در سازمان در مورد كاركنان گرفته مىشود بر مبناى نتايج به دست آمده و از نظارت و ارزيابى ، اتخاذ مى شود. حضرت على(ع ) توجه مالك را به اين مهم جلب كرده و مى فرمايد:
ثم تفقد اعمالهم و ابعث العيون من اهل الصدق و الوفاء عليهم ؛ (204) سپس بافرستادن ماءموران مخفى - كه راستگو باشند و باوفا - كارهاى آنان را زير نظربگير
.
آن حضرت در اين قسمت از نامه ، علاوه بر توصيه به نظارت بر عملكرد كارگزاران وتعيين عده اى ماءمور مخفى براى اين كار، برخى صفات آنان را ذكر كرده كه يكى از آن هاصداقت و راستگويى اين ماءموران است .
3. ديندارى  
ويژگى ديگرى كه امام على (ع ) براى نظارت كنندگان ، لازم و ضرورى مى داند،ديندارى و پايبندى به قوانين و مقررات دينى است . آن حضرت در اينخصوص مى فرمايد:
ارى ان تبعث قوما من اءهل الصلاح و العفاف ، ممن يوثق بدينه و امانته ،يساءل عن سيرة العمال و ما يعملون فى البلاد ؛ (205) به نظر من بايد بهگروهى از اهل صلاح و عفاف كه به ديندارى و امانتدارى آن ها اطمينان دارى ، ماءموريت دهىتا در مورد سيره و شيوه عمل كارگزاران ، و نيز كارهايى كه آنان در شهرها انجام مىدهند، تحقيق و بررسى نمايند
.
4. وفادارى  
يكى ديگر از صفاتى كه امام (ع ) آن را براى نظارت كنندگان لازم و ضرورى مى داند،وفادارى است . وفادارى از فضايل اخلاقى است كه عموم افراد بايد اينويژگى را در خود تقويت نمايند؛ و كاركنان درمقابل سازمان متعهد شده و تمام تلاش خود را براى دستيابى به اهداف سازمان به كارگيرند.
امام على (ع ) مى فرمايد:
ثم تفقد اعمالهم و ابعث العيون من اهل الصدق و الوفاء عليهم ؛ (206)؛ سپس بافرستادن ماءموران مخفى راستگو و وفادار، كارهاى آنان (كارگزاران ) را زير نظربگير
.
آن حضرت در اين سخن ، علاوه بر تاءكيد بر ضرورت نظارت ، برخى از ويژگى ها وصفات نظران و بازرسان را بيان نموده كه يكى از آن ها وفادارى است .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation