181-يعنى دوشها.
314- (اقبال الاعمال ) ص 49، چاپ اءعلمى ، بيروت . 315- (مصباح المُتَهجّد) ص 543، چاپ اءعلمى ، بيروت . 316- (مناقب ) ابن شهر آشوب 4/122، چاپ دار الا ضواء، بيروت 317- (امالى شيخ صدوق ) ص 191 و 192، مجلس 27، حديث 201. 318- (كامل بهائى ) 2/303، چاپ مرتضوى ، تهران . 319-
321- (معراج المحّبة ) ص 9، چاپ محمّدعلى انصارى . 322- آتشكده نيرّ تبريزى ص 130، چاپ فردوسى ، تبريز، 1364 ش . 323- (ديوان محتشم كاشانى ) ص 284، با مختصر تفاوت ، چاپ سنائى ،تهران . 324- بدان كه (جامعه ) اسم يك نوع از(غُل ) است و وجه اين تسميه آن است كه جمع مى كند دستها را به سوى گردن وغُل طوقه آهنى است در گردن گذارند و از دو طرف زنجير دارد كه به اختلاف از دو طرفآن طوقه خارج مى شود، يعنى از طرف راست به سمت دست چپ و از طرف چپ به سمت دستراست مى رود دو دستها بسته مى شود دو طرف زنجير پس از بسته شدن دستها به وسيلهگداختن يا كوبيدن به هم وصل مى شود كه ديگر جدا نشود و از اين جهت هنگامى كه يزيدپليد خواست غُل را گردن آن حضرت بردارد سوهان خواست (شيخ عبّاس قمّى رحمه اللّه). 325- (معراج المحبّة ) ص 97. 326- اين كلمات حضرت زينب عليهاالسّلام اشاره باشد به آنچه ظاهر شد از هارونالرشيد و متوكل لعين و در محو آثار آن قبر شريف چنانچه در (تتمّة المنتهى ) درحال متوكّل به شرح رفته به آنجا مراجعه شود (شيخ عبّاس قمّى رحمه اللّه ). 327- (كامل الزيارات ) ص 273 و 274، باب 88. 328- (سوگنامه كربلا) (ترجمه لهوف )، ص 245. 329- (ديوان محتشم كاشانى ) ص 283 و 284. 330- (بحارالانوار) 45/58. 331- (بحار الانوار) 45/59. 332- (بحارالانوار) 45/59. 333- (مصباح ) كفعمى ، ص 967، اءعلمى ، بيروت . 334- (مناقب ) ابن شهر آشوب 4/121. 335- (ارشاد) شيخ مفيد 2/114. 336- (كامل بهايى ) 2/287. 337- (الدروس الشرعيّه ) 2/11، چاپ انتشارات اسلامى ، قم . 338- (ناسخ التواريخ ) زندگانى امام حسين عليه السّلام 3/34، چاپ اسلاميه . 339- سوره ابراهيم (14)، آيه 42. 340- (مناقب ) ابن شهر آشوب 4/91 و 92. 341- (بحار الانوار) 45/232. 342- (بحارالانوار) 45/230. 343- (ترمذى ) هو الشيخ الحافظ ابو عيسى محمّدبن عيسى بن سوره المتوفىسنه 275 و جامِعُ اَحَدِالصَحاح السِّت و ترمذ قرية قديمة على طرف نهر بلخ (شيخعبّاس قمّى رحمه اللّه ). 344- (والسّمعانى ) هو ابوسعد عبدالكريم بن محمّدالمروزى الشّافعى صاحبكتاب الانساب و فضايل الصحابه و غير هما توفّى بمرو سنه 562 (شيخ عبّاس قمّىرحمه اللّه ). 345- (صحيح ترمذى ) 5/428، حديث 3796، دارالفكر، بيروت . 346- (بحار الانوار) 45/23 از (مقتل محمّدبن ابى طالب )نقل كرده است . 347- (تذكرة الخواص ) ص 230. 348- (امالى شيخ طوسى ) ص 326، مجلس 11، حديث 653. 349- در (كامل بهائى )(2/290) است كه چون ابن زياد حكم كرد كه سر مقدّس رادر كوچه هاى كوفه بگردانند در جميع كوچه ها وقبايل صد هزار خلق در نظاره آن سر جمع شدند بعضى به تعزيت و بعضى به تهنيت(شيخ عبّاس قمّى رحمه اللّه ). 350- (شَبَه ) مهرهُ سياه است معرّبش (سَبَج ) است . 351- (بحار الانوار) 45/114 و 115. 352- (بحارالانوار) 45/108. 353- (سيف الاُمّة ) (ردّ رساله پادرى ) ، نسخه خطّى كتابخانه مسجد اعظم ، بهشماره 368. 354- يعنى چون مردم ديدند كه جناب زينب 3 اشاره به سكوت كرده خواست تكلمفرمايد، سكوت اختيار كردندو از رفتن توقف نمودند تا گوش دهند چه مى فرمايد و چونمردم از رفتن باز ايستادند لاجرم زنگها از صدا افتاد، امّا بيانات وارده بعضى ازاهل خبر كه اين را يكى از كرامات جناب زينب 3 شمرده اند از اجتهادات است . و براى جلالتقدر آن مخدّره محتاج به نقل اين كرامتها نيست (شيخ عبّاس قمّى ؛). 355- (امالى شيخ مفيد) ص 321 - 324، مجلس 38، حديث 8. (امالى شيخطوسى ،ص 91 - 93، مجلس سوم ، حديث 142. 356- (احتجاج ) طبرسى 2/31. 357- فى الْحَديثِ نَهى عَنْ قَتْل شَيْى ءٍ مِنَ الدَّوابَ صَبْرا هُوَ اَنْ يُمْسَكَ شَيْى ءٌ مِنْذَواتِ الرُّوحِ حَيّا ثُمَّ يُرْمى بشَيْى ءٍ حَتى يَمُوتَ. كذا فى النِّهاية . (شيخ عبّاس قمّىرحمه اللّه ). 358- (سوگنامه كربلا) (ترجمه لهوف ) ابن طاوس ، ص 287 - 291. 359- حاضر مجاور، بادى = صحرانشين . 360- و شايد همين قضيب بوده كه از بابت تجسماعمال به صورت مار برزخى شده كه در جمله اى از كتب علماى تاريخنقل شده كه در زمان مختار سر نحس اين كافر را در ميان سر قَتَله بود و بر زمين انداختهبودند و مردم تماشا مى نمودند كه مارى در سوراخ بينى و دهان اوداخل ود و بيرون مى آيد و مردم مى گفتند: قَدْجائَتْ قَدْجائَتْ، يعنى مار باز آمد و اينعمل مكرّر واقع شد و از تاريخ طبرى مستفاد مى شود كه ابن زياد ملعون يك ساعت آن قضيبرا به دندانهاى نازنين آن حضرت مى زد مكرّر و متوالىمثل باران كه بر زمين مى بارد. (تاريخ طبرى ) 6/248، (شيخ عبّاس قمّى رحمه اللّه). 361- همين معناى ترجمه (سجّاعه ) به سين مهمله است ومحتمل است كه (شجاعه ) به شين معجمه باشد يعنى زن پردل و دلير و شجاع است چنانچه در (منتهى الارب ) شجاعه بالتّثليث زن پردل و دلاور در شدّت . فقير گويد: كه كافى است در پر دلى جناب زينب عليهاالسّلام كه در آن مجمع بزرگ آندبّ اكبر را تعيير و سرزنش كرد به مادرش مرجانه و آن كنيزكى بود زانيه مشهوره بهزنا. وَقَدْ اَشارَاِلَيهاامير المُؤ منين عليه السَّلامُ فى قَوله لِلْميثَم التمّار لَيَاْ خُذَنَّكَ الْعُتُلُّالزَّنيم ابْنُ الاَْمَةِ الْفاجِرَةِ عُبَيدُ اللّه بنُ زياد وَاَشارَ اِلَيها اَيْضا الشّاعرُ فى هذا الْبَيتِ:
362- (تاريخ طبرى ) 6/248 و 249. 363- (مثير الاحزان ) ص 91. 364- سوره زُمر (39)، آيه 42. 365- (سوگنامه كربلا) ص 297. 366- (بحار الانوار) 45/118. 367- يعنى حيا و شرم مى كنيد از ايشان . 368- (سبخه ) يعنى زمين شوره زار و اسم موضعى است در بصره و شايد دركوفه شوره زارى بوده كه عبداللّه را در آنجا به دار زدند، و بعضى به جاى سبخه ،مسجد ذكر كرده اند. واللّه العالم ، (شيخ عبّاس قمّى رحمه اللّه ). از كتاب (درّ النّظيم ) معلوم مى شود كه خبرقتل امام حسين عليه السّلام به مدينه بعد از بيست و چهار روز از روز عاشورا رسيد و اللّهالعالم ، (شيخ عبّاس قمّى رحمه اللّه ) 369- سوره كهف (18)، آيه 9. 370- (ارشاد) شيخ مفيد، 2/117. 371- (بحار الانوار) 45/189، حديث 35. 372- (ارشاد) شيخ مفيد 2/118. 373- (ارشاد) شيخ مفيد 2/123، (اَلاَرْنب ) وقعةٌ كانَتْ لبنى زُبَيد عَلىبنى زياد من بنى الحرث بن كعب و هذا البيت العمرو بن معدى كرب ، (شيخ عبّاس قمّىرحمه اللّه ). 374- همان ماءخذ. 375- (بحار الانوار) 45/122. 376- (ارشاد) شيخ مفيد 2/124. 377- (امالى شيخ طوسى ) ص 90، مجلس سوّم ، حديث 139. 378- (بحارالانوار) 45/199، (تاريخ طبرى ) 6/255. 379- (تاريخ طبرى ) 6/252، تحقيق : صدقىجميل العطار. 380- (ارشاد) شيخ مفيد، 2/118. 381- المقريزى تقى الدين احمد بن على المورّخ صاحب الكتب الكثيرة منها تاريخمصر المسمى ب (المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الا ثار)، اصله من بعلبك و يعرفبالمقريزى نسبة الى حارة كانت تعرف بحارة المقازرة توفّى سنه 845 (شيخ عبّاسقمّى رحمه اللّه ). 382- (الخطط و الا ثار) 1/430. 383- (كامل بهائى ) عماد الدين طبرى 2/291. 384- (اقبال الاعمال ) ص 59، اعلمى ، بيروت . 385- (تِبْر مُذاب ): (تِبْر) به تقديم تاء مكسوره بر موحدّه ساكنه يعنىطلا و (مُذاب ) يعنى آب شده (شيخ عبّاس قمّى رحمه اللّه ). مخفى نماند كه ابو مِخْنف لوط بن يحيى الا زْدى از بزرگان محدّثين و معتمد ارباب سِيَرو تواريخ است و مقتل او در نهايت اعتبار؛ چنانچه ازنقل اعاظم علماى قديم از آن و از ساير مؤ لّفاتش معلوم مى شود ولكن افسوس و آه كهاصل مَقْتَل بى عيب او در دست نيست و اين مقتل موجود و منسوب به اومشتمل است بر بعضى مطالب مُنْكره كه بايد اَعادى وجهّال آن را به جهت پاره اى از اغراض فاسده در آن كتابنقل كرده باشند و از اين جهت از درجه اعتبار افتاده و بر مفردات آن شيخ وثوقى نيست ،لكن آن چه در باب سِيَر اهل بيت از كوفه و شام از قضاياى هنقل كرده كه ملخّص آن را ما نقل كرديم نشود گفت تمام آن از دسّ وضّاعين باشد سِيّما كهدر بعضى از آنها داعى بر وضع نيست و علاوه بر آن شواهد بسيار بر صدق غالب ازقضايا در كتب معتبره يافت مى شود: مثل قضيّه دير راهب قِنِّسْرين كه در يك منزلى حَلَببوده و در سنه 351 به جهت غارت روم خراب شده و قصّه يهودى حرانى كه سيّدعطاءاللّه بن سيّد غياث الدين در (روضة الاحباب )نقل كرده و ابن شهر آشوب قضاياى بسيار نقل كرده و عالمجليل خبير عماد الدين حسن بن على طبرسى در(كامل السقيفه ) تصريح كرده بر آن كه در اين سِيَر به اَمَد وموصل و نصيبين و بعلبك و ميافارقين و شَيْزَر عبور كردند.فاضل المعى ملاّ حسين كاشفى قضاياى متعدده در بين عبور از بسيارىمنازل در (روضة الشهدا) نقل كرده و از مجموع ، اطمينانحاصل مى شود كه مسير از آن راه بوده و خلاف آن نيز ازاصل و كلمات اصحاب تا كنون به نظر نرسيده .واللّه العالم (شيخ عبّاس قمّى رحمهاللّه ) 387- همانا به اين گردانيدن اهل بيتِ خَيْرُالانام در ديار اسلام ، اشاره فرمودهحضرت زينب عليهاالسّلام در خطبه خود در مجلس يزيد: اَمِنَ العَدْلِ يَابْنَ الْطُلَقاء تَحْذيرُكَ حَرائرَكَ وَ إ ماءكَ و سَوْقَكَ بَناتِرَسول اللّهَ سَبايا؟! قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ و اَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدوُبِهِنَّ الاَْعْداءُ مِنْ بَلَدٍالى بلدٍ و يَسْتَشْرِفُهُنَّ اَهل الْمَناهِلِ و الْمَناقِلِ الخ . (سوگنامه كربلا) ص 330 و اشاره فرموده به اشهار راءس مقدس ، اين شاعر:
388- (مناقب ابن شهر آشوب 4 / 89 و 90. 389- (روضة الشهداء) ص 386، تصحيح : علامه شعرانى . 390- سوره شعراء (26)، آيه 227. 391- (روضة الشهداء) ص 367. 392- (معجم البلدان ) 2 / 186، چاپ دارصادر، بيروت . 393- (تاريخ حلب ) 1 / 253. 394- (سوگنامه كربلا) (ترجمه لهوف ) ص 315 ، 316. 395- و در روايت (تذكرة سبط) است كه گفت : اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّه وَ اَنّ جَدَّكَمُحَمّداً رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اَشْهَدُ اءنّنى موْلاكَ و عَبْدُكَ پس از دير فرودآمد و خدمت اهل بيت مى كرد.(شيخ عبّاس قمّى رحمه اللّه ) 396- سوره ابراهيم (14)، آيه 42. 397- سوره شعرا (26)، آيه 227. 398- (بحارالانوار) 45 / 184 - 185. |