بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب منتهی الامال قسمت اول, حاج شیخ عباس قمی   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     BAB10001 -
     BAB10002 -
     BAB10003 -
     BAB10004 -
     BAB10005 -
     BAB10006 -
     BAB10007 -
     BAB10008 -
     BAB10009 -
     BAB10010 -
     BAB10011 -
     BAB10012 -
     BAB10013 -
     BAB10014 -
     BAB10015 -
     BAB10016 -
     BAB10017 -
     BAB10018 -
     BAB10019 -
     BAB10020 -
     BAB20001 -
     BAB20002 -
     BAB30001 -
     BAB30002 -
     BAB30003 -
     BAB30004 -
     BAB30005 -
     BAB30006 -
     BAB30007 -
     BAB30008 -
     BAB30009 -
     BAB30010 -
     BAB30011 -
     BAB30012 -
     BAB40001 -
     BAB40002 -
     BAB40003 -
     BAB40004 -
     BAB40005 -
     BAB40006 -
     BAB40007 -
     BAB50001 -
     BAB50002 -
     BAB50003 -
     BAB50004 -
     BAB50005 -
     BAB50006 -
     BAB50007 -
     BAB50008 -
     BAB50009 -
     BAB50010 -
     BAB50011 -
     BAB50012 -
     BAB50013 -
     BAB50014 -
     BAB50015 -
     BAB50016 -
     BAB50017 -
     BAB50018 -
     BAB50019 -
     BAB50020 -
     BAB50021 -
     BAB60001 -
     BAB60002 -
     BAB60003 -
     BAB60004 -
     BAB60005 -
     BAB60006 -
     BAB60007 -
     BAB60008 -
     BAB60009 -
     BAB60010 -
     BAB60011 -
     BAB60012 -
     BAB60013 -
     BAB70001 -
     BAB70002 -
     BAB70003 -
     BAB70004 -
     BAB70005 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT201 -
     FOOTNT301 -
     FOOTNT302 -
     FOOTNT303 -
     FOOTNT401 -
     FOOTNT501 -
     footnt502 -
     footnt503 -
     FOOTNT601 -
     FOOTNT701 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

دوازدهـم ـ از ( ربـيـع الا بـرار ) زمـخـشـرىنـقـل اسـت كـه چـون يـزيـدبـن مـعـاويـه بـه جـهـت قـتـل و غـارتاهـل مـديـنـه مُسْلِم بن عُقْبَه را به مدينه فرستاد حضرت امام زين العابدين عليه السلامكـفـالت فرمود چهارصد زن كشيرالاَوْلاد را با عيال و حشم آنها و ايشان را جزء عيالات خودنـمـود، خـورش و خـوردنـى و نـفقه داد تا لشكر ابن عُقْبَه از مدينه بيرون شدند يكى ازآنـان گـفـت : بـه خدا قسم كه من در كنار پدر و مادرم چنين زندگانى به خوشى و آرامشىنكرده بودم كه در سايه عطوفت اين شريف نمودم .(20)
فصل سوم : در بيان عبادات حضرت امام زين العابدين عليه السلام
هـمـانـا كـثرت عبادت حضرت سيدالعابدين عليه السلام اشهر است از آنكه ذكر بشود، آنجناب عابدترين اهل روزگار بود چنانكه در القاب شريفش به برخى از آن اشارت رفتو بس است در اين مقام كه هيچ كس از مردمان را طاقت نبود كه مانند حضرت اميرالمؤ منين عليهالسـلام رفـتـار نمايد، چرا كه آن حضرت در شبانه روزى هزار ركعت نماز مى گذاشت ، وچـون وقـت نـماز مى رسيد بدنش را لرزه مى گرفت و رنگش زرد مى گشت و چون به نمازمـى ايـسـتاد مانند ساق درختى بود حركت نمى كرد مگر آنچه كه باد او را حركت دهد و چوندر قرائت حمد به ( مالِكِ يَوْمِ الدّينِ ) مى رسيد چندان آن را مكرر مى كرد كه نزديكمى گشت قالب تهى كند و چون سجده مى كرد سر از سجده بر نمى داشت تا عرق مباركشجـارى مـى شـد. شبها را به عبادت به روز مى آورد و روزها را روزه مى داشت و شبها چنداننـمـاز مـى گـذاشـت كـه خـسته مى شد به حدى كه نمى توانست ايستاده حركت نمايد و بهفـراش خـويـش خود را برساند لاجرم مانند كودكان كه به راه نيفتاده اند حركت م مى نمودتا خود را به فراش خود مى رسانيد و چون ماه رمضان مى شد تكلم نمى كرد مگر به دعاو تسبيح و استغفار. و از براى آن حضرت خريطه اى بود كه در آن تربت مقدّسه حضرتامـام حسين عليه السلام نهاده بود. هنگامى كه مى خواست سجده كند بر آن تربت سجده مىكرد.
و در ( عـيـن الحـيـاة ) اسـت كه صاحب كتاب ( حلية الا ولياء ) روايت نموده(21) كه چون حضرت امام زين العابدين عليه السلام از وضو فارغ مى شدندو اراده نماز مى فرمودند رعشه در بدن و لرزه بر اعضاى آن حضرت مستولى مى شد چونسؤ ال مى نمودند مى فرمود كه واى بر شما! مگر نمى دانيد كه به خدمت چه خداوندى مىايستم و با چه عظيم الشّاءنى مى خواهم مناجات كنم . در هنگام وضو نيز اين حالت را از آنحضرت نقل كرده اند.
روايـتـى وارد شـده كـه فـاطـمـه دخـتـر حـضـرت اميرالمؤ منين عليه السلام روزى جابربنعـبداللّه انصارى رضى اللّه عنه را طلبيد و گفت : تو از صحابه كبار حضرت رسولىو مـا اهـل بـيـت را حـق بـر تـو بـسـيـار اسـت و از بـقـيـهاهـل بـيـت رسـالت هـمـيـن عـلى بن الحسين عليه السلام مانده و او بر خود جور مى نمايد درعـبـادت الهـى ، پيشانى و زانوها و كفهاى او از بسيارى عبادت پين كرده و مجروح گشته وبدن او نحيف شده و كاهيده ، از او التماس نما كه شايد پاره اى تخفيف دهد، چون جابر بهخـدمـت آن جـنـاب رسـيـد ديـد كـه در مـحـراب نـشـسـته و عبادت بدن شريفش را كهنه و نحيفگـردانـيـده و حـضرت ، جابر را اكرام فرمود و در پهلوى خويش تكليف نمود و با صداىبـسـيـار ضـعـيـف احـوال او را پـرسـيـد، پـس جـابـر گـفـت : يـابـنرسول اللّه ! خداوند عالميان بهشت را براى شما و دوستان شما خلق كرده و جهنم را براىدشـمـنـان و مـخـالفـان شـمـا آفـريده پس چرا اين قدر بر خود تعب مى فرمايى ؟ حضرتفـرمـود كه اى مصاحب حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم ، حضرت رسالت پناهصلى اللّه عليه و آله و سلم با آن كرامتى كه نزد خداوند خود داشت كه تك اوْلاى گذشتهو آينده او را آمرزيد، او مبالغه و مشقت در عبادت را ترك نفرمود ـ پدرم و مادرم فداى او بادـ تـا آنـكـه بـر سـاق مبارك نفخ ظاهر شد و و قدمش ورم كرد، صحابه گفتند كه چرا چنينزحـمـت مـى كشى و حال آنكه خدا بر تو تقصير نمى نويسد؟ فرمود كه آيا من بنده شاكرخـدا نـبـاشـم و شـكـر نـعـمـتـهـاى او را تـرك نـمـايـم ؟! جـابـر گـفـت : يـابـنرسـول اللّه ! بـر مـسـلمـانـان رحـم كـن كـه به بركت شما خدا بلاها را از مردمان دفع مىنـمـايد و آسمانها را نگاه مى دارد و عذابهاى خود را بر مردمان نمى گمارد. فرمود كه اىجابر! بر طريق پدران خود خواهيم بود تا ايشان را ملاقات نمايم .(22)
از حـضـرت صـادق عـليـه السـلام مـنـقـول اسـت كه پدرم فرمود: روزى بر پدرم على بنالحـسـيـن عـليـه السلام داخل شدم ديدم كه عبادت در آن حضرت بسيار تاءثير كرده و رنگمـبـاركـش از بـيـدارى زرد گـرديده و ديده اش از بسيارى گريه مجروح گشته و پيشانىنورانيش از كثرت سجود پينه كرده و قدم شريفش از وفور قيام در صلات ورم كرده چوناو را بـر ايـن حـال مشاهده كردم خود را از گريه منع نتوانستم نمود و بسيار بگريستم آنحضرت متوجه تفكر بودند بعد از زمانى به جانب من نظر افكندند و فرمودند كه بعضىاز كتابها كه عبادت اميرالمؤ منين عليه السلام در آنجا مسطور است به من ده چون بياوردم وپـاره اى بـخواندند بر زمين گذاشتند و فرمودند كه كى ياراى آن دارد كه مانند على بنابى طالب عليه السلام عبادت كند؟!(23)
كلينى از حضرت جعفر بن محمد عليه السلام ، روايت كرده كه حضرت سيدالساجدين عليهالسـلام چـون بـه نـمـاز مـى ايستاد رنگش متغير مى شد و چون به سجود مى رفت سر برنمى داشت تا عرق از آن جناب مى ريخت .(24)
از حـضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول كه حضرت على بن الحسين عليه السلام درشـبـانـه روزى هـزار ركـعـت نـمـاز مـى گزارد و چون مى ايستاد رنگ به رنگ مى گرديد وايستادنش در نماز ايستادن بنده ذليل بود كه نزد پادشاه جليلى ايستاده باشد، و اعضاىاو از خـوف الهـى لرزان بـود و چـنـان نماز مى كرد كه گويا نماز وداع است و ديگر نمازنـخـواهـد كـرد، چـون از تـغـيـر احـوال آن جـنـاب سـؤال مـى نـمـودنـد چـنـين مى فرمود: كسى كه نزد خداوند عظيمى ايستد سزاوار است كه خائفباشد.(25) و نقل كرده اند كه در بعضى از شبها يكى از فرزندان آن جناب ازبـلنـدى افـتاد دستش شكست و از اهل خانه فرياد بلند شد، همسايگان جمع شدند و شكستهبـنـد آوردنـد دسـت آن طـفـل را بـسـتـنـد و آن طـفـل از درد فـريـاد مـى كـرد و حـضـرت ازاشـتـغـال بـه عـبـادت ، نـمـى شـنـيـد. چـون صـبـح شـد و از عـبـادت فـارغ گـرديـد دسـتطفل را ديد در گردن آويخته ، از كيفيت حال پرسيد خبر دادند.(26)
و در وقـت ديـگـر در خـانـه اى كـه حـضـرت در آن خـانـه در سـجـود بـود آتـشى گرفت واهل خانه فرياد مى كردند كه يَابْنَ رَسُولِ اللّه ! اَلنّارُ! اَلنّارُ! حضرت متوجه نشدند تاآتـش ‍ خاموش شد بعد از زمانى سر برداشتند از آن جناب پرسيدند كه چه چيز بود شمارا غـافـل از ايـن آتـش گردانيده بود؟ فرمود كه آتش كبراى قيامت مرا از آتش اندك در دنياغـافـل گـردانـيـده بـود. (تـمـام شـد آنـچـه از ( عـيـن الحـيـاة )نقل كرديم ).(27)
روايت شده از ابوحمزه ثمالى كه از زاهدين اهل كوفه و مشايخ آنجا بود گفت :
ديـدم حـضرت امام زين العابدين عليه السلام را كه وارد مسجد كوفه شد و آمد نزد ستونهـفـتـم و نـعـليـن خـود را كند و به نماز ايستاد پس دستها را تا برابر گوش بلند كرد وتـكـبـيـرى گـفت كه جميع موهاى بدن من از دهشت آن راست ايستاد و گفته كه چون آن حضرتنماز گذاشت گوش كردم نشنيدم لهجه اى پاكيزه تر و دلرباتر از آن .(28)
و نيز روايت شده كه آن حضرت از تمامى مردم ، صوت مقدسش به قرآن مجيد نيكوتر بودو چـنـدان نـيـكـو و دلكـش قـرائت نـمودى كه سقّايان بر در خانه آن حضرت مى ايستادند وقرائت آن جناب را استماع مى نمودند.(29)
غزالى در كتاب ( اسرار الحجّ ) نقل كرده از سفيان بن عيينه كه حج گزارد على بنالحسين عليه السلام چون خواست محرم شود راحله اش ايستاد و رنگش ‍ زرد شد و لرزه او راعـارض شـد شـروع كـرد بـه لرزيـدن و نتوانست لبيك بگويد، سفيان گفت : چرا تلبيهنـمـى گـويـيـد؟ فـرمـود: مـى ترسم در جواب گفته شود لالَبَّيْكَ وَ لاسَعْدَيْكَ! پس چونتـلبـيـه گـفـت غـش كـرد و از راحـله اش بـر زمـيـن واقـع شـد و پـيـوسـتـه ايـنحال او را عارض مى شد تا از حجش فارغ شد.(30)
در كـتـاب ( حـديـقـة الشـّيـعـه ) اسـت كـه طـاوس يـمـانـى گـفـت : نـصـف شـبـىداخـل حـجـر اسـمـاعيل شدم ديدم كه حضرت امام زين العابدين عليه السلام در سجده است وكلامى را تكرار مى كند چون گوش كردم اين دعا بود:
( اِلهى عُبَيْدُكَ بِفِنائِكَ، مِسْكينُكَ بِفِنائكَ، فَقيرُكَ بِفِنائِكَ. )
و بـعـد از آن هـرگـونـه بـلا و المـى و مرضى كه مرا پيش آمد چون نماز كردم و سر بهسـجـده نـهـادم اين كلمات را گفتم مرا خلاصى و فرجى روى داد! و ( فِناء ) در لغتبـه مـعـنـى فـضـاى در خـانه است ؛ يعنى بنده تو و مسكين تو و محتاج تو بر درگاه تومـنـتـظـر رحمت تو است و چشم عفو و احسان از تو دارد؛ و هركس اين كلمات را از روى اخلاصبگويد البته اثر مى كند و هر حاجت كه دارد بر مى آيد. انتهى .(31)
بالجمله ؛ آنچه در باب عبادات آن حضرت نقل شده غير آنچه ذكر شد زياده از اين است كهدر اين مختصر نقل شود من اكتفا مى كنم از آنتها به يك خبر:
قطب راوندى و ديگران روايت كرده اند از حمادبن حبيب كوفى كه گفت : سالى به آهنگ حجبـيـرون شـديم همين كه از زباله (كه نام منزلى است ) كوچ كرديم ، بادى سياه و تاريكوزيـدن گـرفـت بـه طـورى كـه قـافله را از هم متفرق و پراكنده ساخت و من در آن بيابانمتحير و سرگردان ماندم ، پس خود را رسانيدم به يك وادى خالى از آب و گياه و تاريكىشـب مـرا فـرا گـرفـت پس من خود را بر درختى جاى دادم چون تاريكى دنيا را فراگرفتجـوانـى را ديـدم رو كـرد بـا جـامـه هـاى سفيد و بوى مشك از او مى وزيد با خود گفتم اينشـخـص بـايـد يـكـى از اوليـاء اللّه بـاشد! پس ترسيدم هرگاه ملتفت من بشود به جاىديگر رود پس چندان كه مى توانستم خود را پوشيده داشتم ، پس آن جوان مهياى نماز شد وايستاد و گفت :
( يـا مـَنْ حاذَ كُلُّ شَى ءٍ مَلَكُوتا وَ قَهَرَ كُلَّ شَى ءٍ جَبَروُتا صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍَواَوْلِجْ قَلْبِى فَرَحَ الاقبالِ عَلَيْكَ وَ اَلْحِقْنى بِمَيَدانِ الْمُطيعينَ لَكَ. )
پـس در نـمـاز شـد چـون ديـدم كـه اعـضاء و اركان او آماده نماز گرديد و حركات او سكونگـرفـت برخاستم و به آن مكان كه مهياى نماز شد شدم ديدم چشمه آبى مى جوشد من نيزتـهـيـه نـمـاز ديـدم و در پـشـت سـرش بـايـسـتـادم ديـدم گـويـا مـحـرابـى بـراى مـنمـمـثـّل شد و مى ديدم او را كه هر وقت به آيتى مى گذشت كه در آن آيه وعد و وعيد مذكوربـودى با ناله و حنين آن را مكرر فرمودى ، پس چون تاريكى شب روى به نهايت گذاشتاز جاى خود برخاست و گفت :
( يا مَنْ قَصَدَُه الضّآلّوُنَ فَاَصابُوهُ مُرشِدا وَ اَمَّهُ الْخائِفُونَ فَوَجَدوُهُ مَعْقِلا وَ لَجَاَ اِلَيْهَالْعابِدوُنَ (الْعائذوُن ) فَوَجَدُوُهُ مَوْئلا مَتى راحَةُ مَنْ نَصَبَ لِغَيْرِكَ بَدَنَهُ وَ مَتى فَرَحُ مَنْقـَصـَدَ سـِواكَ بـِهـِمَّتـِهِ اِلهـى تـَقـَشَّعَ الظَّلامُ وَ لَمْ اَقـْضِ مِنْ خِدْمَتِكَ وَطَرا وَ لا مِنْ حِياضِمُناجاتِكَ صَدَرا صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَافْعَلْ بِى اَوْلَى الاَمْرَيْنِ بِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.)
حـمـاد بـن حـبـيب مى گويد: اين وقت بيم كردم كه مبادا شخص او از من ناپديد گردد و اثرامـرش بـر من پوشيده ماند، پس در او درآويختم و عرض كردم : تو را سوگند مى دهم بهآن كسى كه ملال و خستگى و رنج و تعب از تو برگرفته و لذت رهبت را در كام تو نهادهبـر مـن رحـمـت آور و مـرا در جـنـاح مـرحـمـت و عـنـايـت جـاى ده كـه مـنضـال و گـمـشـده ام و همى آرزومندم كه به كردار تو روم و به گفتار تو شوم . فرمود:اگر توكل تو از روى صدق باشد گم نخواهى شد لكن متابعت من كن و بر اثر من باش .پـس بـه كـنـار آن درخـت شـد و دسـت مـرا بـگـرفـت مـرا بـهخيال همى آمد كه زمين از زير قدمم حركت مى نمايد، همين كه صبح طلوع كرد به من فرمود:بشارت باد تو را كه اين مكان مكه معظمه است ، پس من صدا و ضجّه حاجّ را بشنيدم عرضكـردم : تـو را سـوگند مى دهم به آنكه اميدوارى به او در روز آزفه و يوم فاقه (يعنىروز قيامت ) تو كيستى ؟ فرمود:
اكنون كه سوگند دادى ، منم على بن الحسين على بن ابى طالب عليه السلام .(32)
فصل چهارم : در ذكر پاره اى از كلمات شريفه و مواعظ بليغه آن جناب
و اكتفا مى شود به ذكر چند خبر.
( اوّل ـ قالَ عليه السلام يَوْما: اصحابى ! اِخْوانى ! عَلَيْكُمْ بِدارِ الا خِرَةِ و لا اُوصيكُمْبِدارِ الدُّنْيا فاِنَّكُمْ عَلَيْها وَ بِها مُتَمَسِّكُونَ اَما بَلَغَكُمْ ما قالَ عيسى بْنُ مَرْيَمَ لِلْحَواريينَقالَ لَهُمْ: قَنْطَرَةٌ فَاعْبُروُها وَ لا تَعْمُرُوها وَ قالَ: اَيُّكُمْ يَبْنى عَلى مَوْج الْبَحْرِ دارا تِلْكُمُالدّارُ الدُّنيا و لاتَتَّخِذُوها قَرارا )
يعنى آن حضرت روزى با جماعت اصحاب خود فرمود:
اصـحـاب مـن ! بـرادران مـن ! هـمانا وصيت مى كنم شما را به تدارك و تهيه خانه آخرت وبراى سراى دنيا شما را وصيت نمى كنم ! زيرا كه شما در دنيا حريص هستيد و متمسك بهآن مـى بـاشيد، آيا به شما نرسيده است آنچه عيسى بن مريم عليهما السلام به حواريينگـفـت ، فـرمـود بـه ايـشـان : كـه دنـيـا پـلى اسـت از ايـنپـل عـبـور كـنـيـد و بـه عـمـارتـش مـكـوشـيـد يـعـنـى ازپل بايد گذشت نه به آرزوى اقامت نشست ؛
و نيز عيسى عليه السلام فرمود: كدام يك از شما بر موج دريا عمارت مى كنيد، اينك دنياىشما را همين حالت است و بنا بر آن چون بنا بر موج بحر است پس چنين مكانى سست بنيانرا آرام و قرار ندانيد.(33)

در ره عقبى است دنيا چون پلى
بى بقا جايى و ويران منزلى
فوج مخلوقند همچون موج بحر
هالك اندر قعر يا در اوج بحر
دوم ـ فى ( جامِعِ الاخْبارِ )
( عَنْ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَينِ عليه السلام قال : يَغْفِرُ اللّهُ لِلمُؤْمِنينَ كُلَّ ذَنْبٍ وَ يَطْهُرُ مِنْهُالا خِرَةِ ما خَلا ذَنْبَيْنِ تَرْكُ التَّقِيَّةِ وَ تَضْييعُ حُقوُقِ الاِخْوانِ؛ )
يـعـنـى حـضرت امام زين العابدين عليه السلام فرمود: مى آمرزد حق تعالى هر گناهى راكه مؤ من مرتكب آن شده و پاك مى شود از آن در آخرت مگر دو گناه يكى ترك مواقع تقيهو ديـگـر ضـايع ساختن حقوق برادران دينى .(34) مخفى نماند اينكه امام عليهالسلام در اين خبر ترك تقيه را گناهى بزرگ شمرد كه در خور آمرزش ‍ نيست از آن استكـه بـسـيـار مى شود كه ترك تقيه مورث مفاسد عظيمه مى شود كه لطمه اى بزرگ برديـن و مـذهـب وارد مى كند و خونها ريخته و فتنه هاى بزرگ انگيخته كه قلوب مخالفين رامـسـتـعـد (نـسـخـه بـدل : مـُسـْتَبِدّ) بر لجاج و عناد و دوام و ثبات بر جهالت و غوايت مىگـردانـد و ايـن فـرمـايـش عـيـن حـكـمـت اسـت ؛ چـنـانـچـه تـضـيـيـع حـقـوق اخـوان كـهدليل بر خروج از مدارج عدل و دخول در ظلمات ظلم است نيز همان نتيجه را دارد.
مؤ يد اين است آنچه روايت شده ، كه مرد مؤ منى فقير حضور مبارك حضرت موسى بن جعفرعـليـه السـلام مـشـرف شـد و از آن جـنـاب درخواست كرد كه مالى به او مرحمت كند كه سدفـاقه او شود حضرت به صورت او خنديد و فرمود: از تو مساءله اى مى پرسم هرگاهصـواب جـواب دادى ده برابر آنچه از من خواسته اى به تو عطا كنم ؛ و آن مرد صد درهماز جـنـاب خواسته بود كه سرمايه خود كند و به آن معاش كند، پس آن مرد گفت : بپرس ،حضرت فرمود: هرگاه به تو واگذار كنند كه براى خود چيزى خواهش و تمنّى نمايى چهتـمـنـّى خـواهـى كـرد؟ گـفـت : تـمنّى كنم كه حق تعالى روزى فرمايد ما را تقيه در دين وقـضـاى حـقـوق اخـوان مـؤ مـنـيـن ، فـرمـود: چـه شـد تـو را كـه خـواهـش نـمـى كـنى ولايت مااهل بيت را؟ عرض كرد: به جهت آن است كه اين را حق تعالى به من عطا فرموده و آن را عطانفرموده پس من شكر مى كنم خدا را بر آن نعمت كه به من داده و مسئلت مى كنم از او آنچه راكه به من نداده . حضرت فرمود به او اَحْسَنْتَ و امر فرمود كه دو هزار درهم به او دهند وفـرمـود كه اين را صرف كن در ( مازو ) يعنى مازو بخر و آن را سرمايه خود كردهبه آن تجارت كن .(35)
( سـوّم ـ رُوِىَ عـَنْهُ عَليْهِ السَّلامُ قالَ: عَجِبْتُ لِمَنْ يَحْتَمى مِنَ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ كَيْفَلايَحْتَمى مِنَ الذَّنْبِ لِمَعَرَّتِهِ. )
يـعـنى آن حضرت فرمود عجب دارم من از آن كس كه پرهيز از طعام مى كند به جهت آنكه مبادابه او ضرر رساند چگونه پرهيز از گناه نمى كند كه مبادا بدى و جزاى بد به او عايدگردد!؟(36)
مؤ لف گويد: كه اين كلمه شريفه شبيه است به فرمايش حضرت امام حسن عليه السلام :
( عـَجـِبـْتُ لِمـَنْ يـَتَفَكَّرُ فى مَاءْكُولِهِ كَيْفَ لايَتَفَكَّرُ فِى مَعْقُولِهِ(37))
و ايـن فـرمايش از روى فرمايش پدر بزرگوارش حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام استكه فرموده :
( مالى اَرَى النّاسَ اِذا قُرِّبَ اِلَيْهِمُ الطَّعامُ لِيْلا تَكَلَّفوُا اِنارَةَ الْمَصابيحِ لِيُبْصِروُامـا يـُدْخـِلُونَ بـُطـوُنـَهـُمْ وَ لا يـَتـْتـَمُّونَ بـِغَذاءِ النَّفْسِ بِاَنْ يُنيروُا مَصابِيحَ اَلْبابِهِمْبِالْعِلْمِ لَِيْسلَمُوا مِنْ لَواحِقِ الْجَهالَةِ وَ الذُّنوبِ فى اِعْتِقاداتِهِمْ وَ اَعْمالِهِمْ؛ )
يـعنى براى چيست كه مى بينم مردم را هنگامى كه در شب ، طعام نزد ايشان حاضر مى شودبـه مـشـقـت و رنـج روشـن مـى كـنـنـد چـراغ را تـا آنـكـه بـبـيـنـنـد چـيـسـت كـهداخـل در شـكـم خـود مى كنند و لكن اهتمام نمى كنند در غذاى نفس يعنى مطالبى كه در سينهجـاى مـى دهـنـد و اعـتـقـاد بـه آن مـى نـمـايـنـد بـه آنـكـه روشـن كـنـنـد چـراغعـقـول خـود را بـه عـلم تـا سالم بمانند از آنچه به آنها ملحق مى شود از ضرر جهالت وگناهان در اعتقادات و اعمال خود.
چـهـارم ـ در ( عـيـن الحـيـاة ) اسـت كـه از حـضـرت عـلى بـن الحـسـين عليه السلاممـنـقـول اسـت كـه فـرمـود: بـه درستى كه دنيا بار كرده است و پشت كرده است و مى رود وآخـرت بـار كـرده اسـت و رو كـرده اسـت و مـى آيـد و هـر يـك از دنيا و آخرت را فرزندان واصـحـاب اسـت ، پـس شـمـا از فـرزندان آخرت باشيد نه از فرزندان و كاركنان دنيا، اىگـروه ! از زاهـدان در دنيا باشيد و به سوى آخرت رغبت نماييد به درستى كه زاهدان دردنـيـا زمين را بساط خود مى دانند و خاك را فرش خود قرار داده اند و آب را بوى خوش خودمـى دانـنـد و بـه آن خود را مى شويند و خوشبو مى سازند و خود را جدا كرده اند و بريدهانـد از دنـيـا بـريـدنـى ، بـه درسـتـى كـه كـسـى كـه مشتاق بهشت است شهوتهاى دنيا رافـرامـوش مـى كـنـد، و كـسـى كه از آتش جهنّم مى ترسد البتّه مرتكب محرمات نمى شود وكـسـى كـه تـرك دنـيـا كـرد مـصـيـبـتـهـاى دنـيـا بـر اوسـهـل مـى شـود، بـه درستى كه خدا بندگانى هست كه در مرتبه يقين چنان اند كه گويااهـل بـهـشـت را در بـهـشـت ديـده انـد كـه مـخـلّدنـد و گـويـااهل جهنم را در جهنم ديده اند كه معذّبند، مردم از شر ايشان ايمن اند و دلهاى ايشان پيوستهاز غـم آخـرت مـحـزون اسـت و نفسهاى ايشان عفيف است از محرمات و شبهات ، و كارهاى ايشانسـبـك اسـت و بر خود دشوار نكرده اند. چند روزى اندك صبر كردند پس در آخرت راحتهاىدور و دراز غـيـر مـتـناهى براى خود مهيا كرده اند، چون شب مى شود نزد خداوند خود بر پامـى ايستند و آب ديده ايشان بر رويشان جارى مى گردد و تضرع و زارى و استغاثه بهپـروردگـار خـود مى كنند و سعى مى كنند كه بدنهاى خود را از عذاب الهى آزاد كنند چونروز شد بردبارانند، حكيمانند، دانايانند، نيكوكاران و پرهيزكارانند. از اثر عبادت مانندتـيـر بـاريـك شـده انـد و خـوف الهـى ايشان را چنان تراشيده و نحيف گردانديه كه چوناهـل دنـيا به ايشان نظر مى كنند كه ايشان بيمارند و ايشان را بيمارى بدنى نيست بلكهبـيـمـار خـوف و عـشـق و مـحـبـت انـد و بـعـضـى گـمـان مـى بـرنـد كـهعـقـل ايـشـان بـه ديـوانـگـى مـخـلوط شـد اسـت . و نـه چـنـيـن اسـت بـلكه بيم آتش جهنم دردل ايشان جا كرده است .(38)
پنجم ـ در ( كشف الغمّه ) است كه حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود: وصيتكـرد مـرا پـدرم به اين كلمات فرمود: اى پسر جان من ! با پنج طبقه از مردم مصاحبت مكن وسخن با ايشان مگوى و رفاقت مكن با ايشان در راه .
عرض كردم كه فدايت شوم اين جماعت كيانند؟
فرمود:
( لاتَصْحَبَنَّ فَاِنَّهُ يَبيعُكَ بِاَكْلَةٍ فَمادُونَها )
يـعـنـى البته با فاسق يار مشو زيرا كه او تو را به يك خوراك يا به يك لقمه بلكهكمتر از آن مى فروشد. عرض كردم : اى پدر، و كمتر از آن چيست ؟
فرمود: به طمع لقمه تو را مى فروشد لكن به آن نمى رسد. گفتم : اى پدر، دوم كيست؟
فـرمـود: با بخيل مصاحبت مكن زيرا كه تو را محروم مى نمايد از مالش در وقتى كه نهايتاحتياج به آن دارى .
عرض كردم : سوم كيست ؟
فرمود: با كذّاب مصاحبت مكن زيرا كه او به منزله سراب است دور مى كند از تو نزديك راو نـزديـك مـى كـنـد به تو دور را، و ( سراب ) آن است كه شعاع آفتاب در نيمروزبه زمين مسوى افتد لمعات آن درخشنده در نظر آيد چون آب موج زنند پس گمان برده شودكه آن آبى است بر زمين جارى مى شود و آن صورت است و حقيقت ندارد.
گفتم : اى پدر، چهارم كيست ؟
فرمود: احمق است زيرا كه او مى خواهد تو را نفع رساند از حمق و نادانى خود تو را ضررمى رساند.
عرض كردم : اى پدر پنجم كيست ؟
فـرمـود: مـصـاحـبت مكن با قاطع رحم زيرا كه من يافتم او را ملعون در سه موضع از كتابخداى تعالى .(39)
ششم ـ در ( بحار ) و غير آن از جمله وصاياى آن حضرت است به فرزند خويش كهفرمود:
( يـا بـُنـىََّ اصْبِرْ عَلَى النَّوائِبِ وَ لا تَتَعَرَّضْ لِلْحُقُوقِ وَ لا تُجِبْ اَخاكَ اِلَى اْلاَمرِالَّذى مَضَرَّتُهُ عَلَيْكَ اَكْثَرُ مَنْ مَنْفَعَتِهِ لَهُ )
اى پـسرك من ! صبر كن بر نوائب و مصائب روزگار و خود را در معرض حقوق در نياور، واجـابـت مـكـن بـرادر خـود را در امـرى كـه ضـرر آن بـر تـو بـيـشـتر است از منفعتش ‍ براىاو.(40)
هفتم ـ در ( كشف الغمّه ) است كه حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرمود: هَلَكَمَنْ لَيْسَ لَهُ حَكيمٌ يُرْشِدُهُ وَ ذَلَّ لَهُ سَفيهٌ يَعْضُدُهُ؛
يـعـنى هلاك مى شود آن كسى كه حكيم دانشمند او را از ارشاد ننمايد، و خوار و زار مى شودآن كسى كه سفيهى او را هم بازو نشود.(41) و چه بسا شود كه از نادان كارهاساخته شود كه از دانايان نشود.
هـشـتـم ـ روايت شده كه آن حضرت فرمود: آگاه باشيد كه هر بنده را چهار چشم است با دوچشم كه چشم ظاهر باشد مى بيند امر دين و دنياى خود را و با دو چشم ديگر كه چشم باطنبـاشـد مى بيند امر آخرت خود را و چون حق تعالى بخواهد خير بنده را، بگشايد براى اودو چنشم دل او را تا ببيند به آن دو چشم غيب و امر آخرت خود را، و اگر اراده فرموده باشدبه او غير آن را، بگذارد دل او را به همان حال كه هست .(42)
نهم ـ قالَ عليه السلام : خَيْرُ مَفاتيحِ الاُمُوِر الصِّدْقُ وَ خَيْرُ خَواتيمِها الْوَفاءُ؛
فـرمـود كـه بهترين مفاتيح و كليدها براى مطالب و امور، صدق و راستى است و بهترينخاتمه امور، وفا است .(43)
فقير گويد: كه اين فرمايش است به فرمايش حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام :
( اِنَّ الْوَفاءَ تَوْاَمُ الصِّدْقِ وَ لا اَعْلَمُ جُنَّةً اَوْقى مِنْهُ(44) )
دهم ـ قالَ عليه السلام :
( مِسْكينُ ابْنُ آدَمَ! لَهُ فى كُلِّ يَوْمٍ ثَلاثُ مَصائبَ لايَعْتَبِرُ بِواحِدَةٍ مِنْهُنَّ )
يـعـنـى حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرمود: بى چاره فرزند آدم ! براى او درهـر روزى سـه مـصـيـبت است كه به هيچ يك از آنها عبرت نمى گيرد، و اگر عبرت بگيردسهل و آسان شود بر وى امر دنيا:
امـا مـصـيـبـت اول : كـم شـدن هـر روز اسـت از عـمـر او، هـمـانـا اگـر درمال نقصان پديد آيد مغموم شود با آنكه جاى درهم رفته درهمى مى آيد و عمر را چيزى برنمى گرداند؛
مـصـيـبـت دوم : اسـتـيـفـاء روزى او اسـت ، پـس هـرگـاهحلال باشد حساب از او كشند و اگر حرام باشد او را عقاب كنند؛
مـصـيـبـت سوم : از اين بزرگتر است ، پرسيدند چيست ؟ فرمود: هيچ روزى را شب نمى كندمگر اينكه به آخرت يك منزل نزديك مى شود لكن نمى داند كه به بهشت وارد مى شود يابه دوزخ .(45)
مـؤ لف مـى گـويـد: كه از كلام اين بزگوار اخذ كرده است ابوبكر بن عياش كلام خود راكه گفته :

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation