بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب روز شمار تاریخ اسلام ، جلد دوّم : ماه صفر, سید تقى واردى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     SAFAR001 -
     SAFAR002 -
     SAFAR003 -
     SAFAR004 -
     SAFAR005 -
     SAFAR006 -
     SAFAR007 -
     SAFAR008 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

فهرست مطالب 
پيش سخن
دانستنى هايى از ماه صفر
ماه صفر در تاريخ قمرى
علل نامگذارى ماه هاى قمرى
حرمت ماه صفر در نزد قريش
برخورد قرآن كريم با تحريف هاى مشركان قريش
ماه صفر در نزد شيعيان
اعمال عبادى ماه صفر
روز شمار رويدادهاى ماه صفر
اول صفر سال هشتم هجرى قمرى
مسلمان شدن چندتن از سران مشرك مكه
اول ماه صفر سال 37 هجرى قمرى
آغاز نبرد خونين در جنگ صفين ميان سپاهيان امام على بن ابى طالب (ع ) وسپاهيان معاوية بن ابى سفيان .
اول صفر سال 61 هجرى قمرى
ورود اسيران واقعه كربلا به شام
اول صفر سال 249 هجرى قمرى
شورش بزرگ اهالى بغداد بر ضد حكومت وقت
اول صفر سال 270 هجرى قمرى
كشته شدن صاحب الزّنج و پايان يافتن فتنه زنگيان
سوم صفر سال 57 هجرى قمرى
ميلاد با سعادت حضرت امام محمدباقر عليه السّلام ، امام پنجمشيعيان
سوم صفر سال 120 هجرى قمرى
شهادت زيد بن على عليه السّلام در كوفه
الف - شخصيت و منزلت زيد بن على عليه السّلام
ب - علل و عوامل قيام زيد
ج - ديدگاه امامان وقت درباره قيام زيد
د - چگونگى قيام
پنجم صفر سال 61 هجرى قمرى
شهادت حضرت رقيه بنت الحسين عليه السّلام در شام
هفتم صفر سال 128 هجرى قمرى
ميلاد مسعود امام موسى كاظم عليه السّلام ، امام هفتم شيعيان
هشتم صفر سال 35 هجرى قمرى
وفات سلمان فارسى در مدائن
الف - شخصيت سلمان
ب - زندگى نامه سلمان
هشتم صفر سال 233 هجرى قمرى
بازداشت و شكنجه كردن محمّد بن عبدالملك بن زيّات ،به دستور متوكل عباسى .
نهم صفر سال 37 هجرى قمرى
شهادت عمّاربن ياسر در جنگ صفين .
نهم صفر سال 38 هجرى قمرى
وقوع جنگ نهروان
دهم صفر سال 99 هجرى قمرى
درگذشت سليمان بن عبدالملك (هفتمين حاكم بنى اميه )
دهم صفر سال 99 هجرى قمرى
آغاز خلافت عمربن عبدالعزيز (هشتمين خليفه اموى )
سيزدهم صفر سال 303 هجرى قمرى
وفات احمدنسايى (صاحب سنن نسايى )
چهاردهم صفر سال 127 هجرى قمرى
خلع ابراهيم بن وليد از خلافت
15 صفر سال 102 هجرى قمرى
نبرد خونين ميان سپاهيان يزيدبن مهلب و سپاهيان يزيدبن عبدالملك.
15 صفر سال 127 هجرى قمرى
آغاز خلافت مروان حمار، پس از خلع ابراهيم بن وليد
20 صفر سال سوم هجرى قمرى
فاجعه بئرمعونه و كشته شدن چهلتن از مبلغان اسلامى
20 صفر سال 61 هجرى قمرى
اربعين شهادت امام حسين عليه السّلام و زيارت قبر آن حضرت از سوىجابر بن عبدالله انصارى
ورود خاندان امام حسين عليه السّلام به كربلا
22 صفر سال 278 هجرى قمرى
درگذشت ابواحمد، محمد بن متوكل ، معروف به ( الموفّق باللّه)عباسى.
27 صفر سال 11 هجرى قمرى
كشته شدن ( اسود عنسى ) متنبّى زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ،به تدبيرفرمانداريمن
27 صفر سال 11 هجرى قمرى
ماءموريت ( اسامة بن زيد ) از سوى پيامبراسلام صلّى اللّه عليه و آلهبراى تجهيزسپاه اسلام جهت نبرد با روميان
28 صفر سال 11 هجرى قمرى
رحلت پيامبراسلام صلّى اللّه عليه و آله در مدينه منوّره
28 صفر سال 11 هجرى قمرى
آغاز خلافت ابوبكربن ابى قحافه
28 صفر سال 50 هجرى قمرى
شهادت امام حسن مجتبى عليه السّلام در مدينه منوّره
28 صفر سال 264 هجرى قمرى
درگذشت موسى بن بغا، در عصر خلافت معتمدعباسى
آخرين روز ماه صفر سال اول هجرى قمرى
توطئه سران قريش براى كشتن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله
آخرين روز ماه صفر سال 203 هجرى قمرى
شهادت امام رضا عليه السّلام در خراسان
سفر به خراسان
ولايت عهدى
شهادت امام رضا عليه السّلام
سال شمار رويدادهاى ماه صفر
ماه صفر سال دوم هجرى قمرى
وقوع غزوه اءبوا
ماه صفر سال سوم هجرى قمرى
واقعه رجيع و كشته شدن مبلغان اسلامى
ماه صفر سال هفتم هجرى قمرى
حركت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از مدينه براى نبرد با يهوديانخيبر
ماه صفر سال هشتم هجرى قمرى
وقوع سريه غالب بن عبداللّه ليثى .
ماه صفر سال نهم هجرى قمرى
آغاز سريّه قطبة بن عامر
ماه صفر سال 36 هجرى قمرى
نصب نخستين استانداران حضرت على عليه السّلام به ولايت هاىاسلامى
ماه صفر سال 36 هجرى قمرى
اعزام قيس بن سعد انصارى به مصر از سوى حضرت على عليه السّلام
ماه صفر سال 43 هجرى قمرى
درگذشت محمدبن مسلمه در مدينه منوره
ماه صفر سال 74 هجرى قمرى
آغاز حكومت حجاج بن يوسف ثقفى بر مدينه منوره
ماه صفر سال 79 هجرى قمرى
اعزام موسى بن نصير به مغرب درشمال غربى افريقا، از سوىعبدالعزيز
ماه صفر سال 132 هجرى قمرى
كشته شدن ابراهيم بن محمد، معروف به امام ، در زندان مروان حمار
ماه صفر سال 171 هجرى قمرى
عزل موسى بن عيسى از حكومت مكه و طائف از سوى هارون الرشيد
ماه صفر سال 199 هجرى قمرى
وفات مالك بن اءنس ، پيشواى مالكيان
ماه صفر سال 251 هجرى قمرى
قيام اسماعيل بن يوسف علوى در مكه معظمه ، در عصر مستعين عباسى
ماه صفر سال 314 هجرى قمرى
هجوم سربازان روم شرقى به سرحدات مسلمينواشغال شهر ملطيه
منابع
پيش سخن 
قال الا مام على بن ابى طالب عليه السّلام : وَ احْذَروُا ما نَزَلَ بِالاُْمَمِ قَبْلَكُمْمِنَالْمَثُلاتِ بِسُوءِ الاْ فْعالِ، وَ ذَميمِ الاْ عمالِ، فَتَذَكَّروُا فِى الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ اَحْوالَهُمْ، وَاحْذَروُا اَنْ تَكوُنُوا اَمْثالَهُمْ. (1)
(هان ، اى مردم !) به پرهيزيد از عذاب و سختى هايى كه پيش از شما، به خاطر زشتكارى و بدرفتارى هاى امت هاى پيشين ، بر آنان فرود آمده است . شما، حالت هاى آنان رادر نيكى و بدى و زشتى به ياد آوريد. (تا از اين طريق ) خود را بپاييد كه مبادا همانندآنان قرار گيريد (و مبتلا به عذاب الهى گرديد).
اميرمؤ منان حضرت على عليه السّلام در بخشى از ( خطبه قاصعه ) كه فرازى از آن رادر اين جا بيان كرده ايم ، مردم را به سرگذشت پيشينينان و دستاوردهاى نيك و زشت آنان، يادآور شد و آنان را به مطالعه و بررسى حالات گذشتگان وعلل و عوامل نيك فرجامى و بدفرجامى آنان ترغيب فرمود. تا از اين طريق ، براى ادامهزندگى خود عبرت بگيرند. به ويژه ، عبرت از آنانى كه غير از زشت كارى وبدرفتارى ، از خود چيزى بر جاى نگذاشتند. همان هايى كه دنيا را در برابر آخرتخريدند، و آخرت را به زندگى كوتاه مدت دنيايى فروختند و بهاى آن را، جسم و جانخويش قرار دادند.
آنانى كه چگونه زيستن را نياموخته بودند، تا چگونه مردن را آموخته باشند.
به هر حال ، با مرور بر احوال گذشتگان و تورّق در صفحات تاريخ ، با دنيايى ازدانستنى ها و شگفتى هاى زندگى هم نوعان خود آشنا مى شويم و اين ، تجربه مناسىاست براى آنانى كه دُرست زندگى كردن ، درست مردن و درست برانگيخته شدن راخواهان باشند.
بى شك ، مرور بر رويدادهاى تاريخى و اطلاع از سرنوشت ناموران مثبت و منفى پيشين ،مى تواند انديشه و كردار و رفتار زندگان را تحت تاءثير خويش قرار دهد و آنان را درفراهم آورى زندگانى مطلوب و رسيدن به كمال انسانى يارى دهد. بدين لحاظ نقشتاريخ ، در زندگى بشريت بسيار حايز اهميت است .
كتاب حاضر (ماه صفر در تاريخ اسلام ) با انگيزه آشنايىنسل كنونى و نسل هاى آينده با رويدادهاى گذشتگان و عبرت آموختن از حالات آنان براىفراهم آورى محيط آرام بخش و فضاى سالم انسانى ، به رشته تحرير درآمده است .گفتنى است كه پرداختن به تمام رويدادهاى بشرى از عهده يك نويسنده خارج است و امرىاست ناممكن و غيرميسور.
تحقيق و تاءليف در چنين گستره اى ، نياز به كار گروهى در زمينه هاى گوناگونپژوهشى دارد، كه محصول آن مى تواند صدها جلد كتاب باشد.
به همين جهت در نوشتن اين كتاب ، تنها تاريخ اسلام ، آن هم از مقطع عامالفيل (سال تولد پيامبراكرم صلّى اللّه عليه و آله ) تا پايان غيبت صغراى امام زمان(عج )، كه مصادف با سال 329 هجرى قمرى است (حدود 382سال ) در نظر گرفته شده است .
تاريخ اسلام ، خود داراى گستره عظيمى است كه در اينمجال مختصر نمى گنجد. اين كتاب ، تنها ( ماه صفر ) را مورد پژوهش قرار داده است .همانند كه كتاب پيشين از سرى تاريخ اسلام ، با نام ( ماه محرم در تاريخ اسلام ) كهدر سال 1379، چاپ و منتشر شده است ، تنها رويدادهاى ماه محرم را مورد بررسى قرارداده بود.
اگر توفيق بيشترى از خداى سبحان ، نصيب گردد، ساير ماه هاى قمرى را در آينده ، بههمين شيوه ، مورد بررسى و تاءليف قرار خواهيم داد.
اين كتاب (ماه صفر در تاريخ اسلام ) از سه بخش كلىتشكيل يافته است .
بخش اوّل : دانستنى هايى از ماه صفر
بخش دوّم : روزشمار رويدادهاى ماه صفر
بخش سوّم : سال شمار ماه صفر
در پايان ، اميدوارم اين اءثر ناچيز، مورد استفاده و مطالعه مبلغان دينى ، مدرسان تاريخاسلام ، مربيان ، اطلاع رسانان و تمامى فرهنگيان جامعه اسلامى قرار گرفته و رضايتخداى سبحان و خرسندى پيشواى حقيقت گرايان و امام شيعيان ، حضرت حجة بن الحسن (عج) را در پى داشته باشد.
زمستان 1379
حوزه علميه قم
سيد تقى واردى
دانستنى هايى از ماه صفر 
ماه صفر در تاريخ قمرى 
ماه صفر، دومين ماه سال قمرى است . تاريخ قمرى همانند ساير تاريخ ‌هاى رايج ، ازدوازده ماه تشكيل يافته و اسامى آن ها بدين ترتيب است : محرم ، صفر، ربيعالاوّل ، ربيع الثّانى ، جمادى الاولى ، جمادى الثّانيه ، رجب ، شعبان ، رمضان ،شوّال ، ذوالقعده و ذوالحجّه .
اين تاريخ ، پيش از اسلام ، در ميان مردم جزيرة العرب رواج داشت و تاريخ رسمى آنانبود.
پس از ظهور دين مبين اسلام ، تاريخ قمرى به عنوان يك تاريخ مذهبى و ملى ، موردپذيرش مسلمانان قرار گرفت .
در عصر خلافت عمر بن خطاب (دومين خليفه مسلمانان ) با پيشنهاد حضرت على عليهالسّلام و تصويب خليفه وقت ، هجرت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از مكه معظمه بهمدينه منوره ، مبداء تاريخ قمرى اسلامى قرار گرفت . بدين جهت ، اين تاريخ را، تاريخهجرى قمرى ناميده اند.
گفتنى است كه تاريخ قمرى بر اساس گردش ماه (قمر) بر دور زمين محاسبه مى گردد.به اين صورت كه ماه ، هنگامى گردش خود را ازهلال آغاز مى كند تا به پايان رساند و به هلال بعدىوصل شود، يك ماه پديد مى آيد و با دوازده بار تكرار اين گردش ، يكسال قمرى شكل مى گيرد.
هر ماه قمرى ، مدتش 29 روز و 12 ساعت و 43 دقيقه است و تعداد روزهاى يكسال قمرى ، 354 روز است .
اما تاريخ ‌هاى ديگر، مانند: هجرى شمسى ، فرس قديم ، ميلادى و غيره ، بر اساسگردش زمين بر دور خورشيد محاسبه مى گردد و تعداد روزهاى آن ها، 365 روز و 6 ساعتاست . به همين جهت ميان تاريخ قمرى و تاريخ شمسى ، در حدود يازده روز در هرسال فاصله است .
علل نامگذارى ماه هاى قمرى 
ابن عساكر در كتاب گرانسنگ ( تاريخ دمشق ) بهنقل از ابوعمروبن علاء درباره علل نام گذارى ماه هاى قمرى گفته است : إ نّما سُمّىالمحرّم لا ن القتال حرم فيه ، و صفر لا ن العرب كانتتنزل فيه بلادا يقال لها صفر، و شهرا ربيع كانوا يربعون فيها، و جماديان كان يجمدفيها الماء، و رجب كانوا يرجبون فيه النّخل ، و شعبان شعب فيهالقبائل ، و رمضان رمضت فيه الفصال من الحرّ، وشوّال شالت الا بل باءذنابها للضرب ، و ذوالقعدة قعدوا فيه عنالقتال ، و ذوالحجّة كانوا يحجّون فيه ، فامّا اوّل السّنة فالمحرّم .(2)
يعنى : ماه محرم ، بدين جهت ناميده شده است كه جنگ و درگيرى در آن حرام شده است ، و ماهصفر بدين لحاظ ناميده شده است كه عرب ها در اين ماه بر زمين هايى ،منزل مى گزيدند كه به آن ها صفر گفته مى شد، و دو ماه ربيع(اوّل و ثانى ) بدين جهت ناميده شده اند كه عرب ها در اين دو ماه زندگى بهارى در پيشمى گرفتند، و دو ماه جمادى (اوّل و آخر) بدين جهت ناميده شده است كه عرب ها در اين ماهبراى درختان خرما ستون هايى قرار مى دادند تا بر اثر زيادىمحصول خرما، شاخه ها و درختان خرما نشكند، و شعبان از اين جهت ناميده شده است كه قبيله هادر آن از يكديگر پراكنده و جدا مى شدند، و رمضان از اين جهت ناميده شده است كه در آن ،فصل هاى سال به شدت گرما مى رسند، و شوال بدين جهت ناميده شده است كه شتر، دمخود را براى زدن بالا مى برد (كنايه از آمادگى عرب ها براى ضربه زدن بهيكديگر)، و ذى قعده به اين سبب ناميده شده است كه مردم در اين ماه به خاطر حرمت جنگ وخون ريزى ، خانه نشين مى شوند، و ذى الحجّه بدين سبب ناميده شده است كه عرب ها دراين ماه ، به حجّ خانه خدا مى پرداختند. و اما نخستين ماهسال ، ماه محرم است .
صفر به معناى خالى نيز آمده است . ممكن است علت نامگذارى اين ماه بدين جهت باشد كهعرب ها پس از تحمل سه ماه حرام و خوددارى ازقتل و غارت و خون ريزى ، با آغاز ماه صفر به جنگ و غارتگرى مى پرداختند وروستانشينان و ساكنان كم جمعيت باديه ها از ترس هجوم غارتگران و جنايتكاران ، اسبابو اثاث خويش را جمع كرده و به جاهاى امن كوچ مى نمودند و روستاها و باديه هاى خود راخالى مى كردند.
حرمت ماه صفر در نزد قريش  
اهالى حجاز، به ويژه قبيله معروف ( قريش ) پيش از ظهور اسلام ، نسبت به زيارتخانه خدا و حرام دانستن چهار ماه از ايّام سال قمرى كه از سنت هاى بر جاى مانده از حضرتابراهيم عليه السّلام و فرزندش اسماعيل عليه السّلام بود، مرتكب تحريف و تغيير دراحكام الهى و عمل نمودن به هواهاى نفسانى خود مى شدند.
آنان چون مردمى جنگجوى ، قبيله گرا و فاقد تشكيلات حكومتى و دولت بودند، در بيشترسال به تاراج دارايى ها، جنگ و خون ريزى يكديگر و ساير ساكنان شبه جزيره مىپرداختند و امنيت جامعه را به كلى از ميان مى بردند.
از سوى ديگر ناچار بودند كه به خاطر پاى بندى به سنّت آبا و اجدادى خويش ، چهارماه حرام را تحمل كنند و در اين مدت از جنگ و خون ريزى و غارتگرى دست بردارند.
پس از مدتى ، تحمل سه ماه حرام (يعنى : ذى قعده ، ذى حجه و محرم ) كه پشت سر همبودند، بر آنان دشوار آمد و در صدد تغيير آن برآمدند.
آنان تصميم گرفتند كه حرمت ماه ذى قعده و ذى حجه را نگه دارند و اين دو ماه را جهتزيارت خانه خدا براى ساكنان شبه جزيره در امنيت نگه دارند، ولى بر خلاف سنتابراهيمى ، حرمت ماه محرم را شكسته و آن را براى خود مباح سازند و در اين ماه ، بسان ماههاى ديگر سال به جنگ و غارتگرى بپردازند و به جاى آن ، ماه صفر را حرام نمايند.
بدين جهت ، مدتى ماه صفر در نزد آنان ، از جمله ماه هاى حرام بوده است .
هم چنين آنان دست كارى ديگرى در ماه هاى حرام كرده بودند و آن عبارت بود از اين كه هرماه حرام را دو سال حرام مى دانستند و ماه هاى ديگر راحلال مى شمردند. به عنوان مثال ، دو سال پشت سر هم ، ماه محرم را ماه حرام و ماه زيارتمى دانستند و ماه هاى ديگر را براى خويش مباح مى نمودند و سپس دوسال بعد، ماه صفر را ماه زيارت و ماه حرام مى دانستند و ساير ماه ها راحلال و مباح مى شمردند. تا اين كه حج آنان در حجة الوداع كه آخرين سفر زيارتىرسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به مكه معظمه بود،مصادف شد با ماه ذى الحجّه ، و دراين ماه مسلمانان حج واجب و زيارت خانه خدا را به جاى آوردند و به دستوررسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اين ماه براى هميشه ماه زيارتى خانه خدا و حج واجبتعيين گرديد.(3)
برخورد قرآن كريم با تحريف هاى مشركان قريش  
قرآن كريم كه كامل ترين كتاب آسمانى است ، تحريف هاى پديد آمده از سوى مشركانقريش در تغيير و تبديل ماه حرام و دست كارى در احكام الهى را به رسميت نشناخت و آن رامحكوم كرد.
در سوره مائده ، خطاب به مؤ منان فرمود: يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنوُا لا تُحِلّوُا شَعائِرَ اللّهِوَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ...(4)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، شعائر الهى و ماه حرام را بر خودحلال و مباح نسازيد.
در سوره توبه ، اين موضوع را به صورتى روشن تر بيان كرد و كردار مشركان وكافران را تقبيح نمود: إ نَّمَا النَّسيئىُ زِيادَةٌ فِى الْكُفرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ كَفَروُايُحِلُّونَهُ عاما وَ يُحَرِّمُونَهُ عاما لِيوُا طِئوُا عِدَّةَ ما حرَّمَ اللّهُ، فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللّهُ زُيِّنَ لَهُمْسُوءُ اَعْمالِهِمْ.(5)

همانا فراموشى (نسبت به ماه هاى حرام ) در كفر (عصرجاهليت ) بسيار بود كه به واسطهآن گمراه مى شدند آنانى كه كفر را پيشه خود كرده بودند. به طورى كه (آن ها را) درسالى حلال و در سال ديگر حرام مى شمردند تاپايمال كنند شمار آن چه (از ماه ها) را كه خدا حرام كرده است . پس آنان ، مباح مى كردند آنچه را كه خدا حرام كرده بود. (بدين ترتيب ) كردار زشتشان برآنان آراسته مى گرديد.
قرآن كريم بسان سنّت ابراهيمى ، تنها ماههاى ذى قعده ، ذى حجّه ، محرّم و رجب را حرام وماه هاى زيارت دانسته است .
ماه صفر در نزد شيعيان 
شيعيان إ ثنى عشرى و محبان اهل بيت عليهم السّلام ، ماه صفر را از ايام سوگوارىسال مى دانند. زيرا در ابتداى اين ماه خانواده امام حسين عليه السّلام و بازماندگان واقعهكربلا را به صورت اسيرى وارد شام نمودند و آنان را در فشار روحى و روانى و موردتحقير و توهين قرار دادند، به طورى كه يكى از فرزندانخردسال امام حسين عليه السّلام ، به نام رقيه (س )، بر اثر اين سختى هاى طاقت فرسا،در دمشق به لقاءاللّه پيوست . هم چنين ، بيستم اين ماه ، اربعين شهادت امام حسين عليهالسّلام و يارانش در كربلا است .
بنا به روايت علماى شيعه و برخى از علماى اهل سنت ، در 28 صفر، رحلت جانگدازرسول گرامى اسلام حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و شهادت سبط پيامبر، حضرتامام حسن مجتبى عليه السّلام و در آخر اين ماه ، شهادت ثامن الحجج حضرت على بن موسىالرضا عليه السّلام واقع شده است . بدين جهت ، شيعيان اين ماه را همانند ماه محرم ، بهسوگوارى مى پردازند. در بسيارى از مراسم ها ومحافل مذهبى ، دو ماه محرم و صفر را پشت سر هم گرامى مى دارند و در آن ها به عزادارىمشغول مى باشند.
وليكن ، اكثر مورخان اهل سنت ، رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را در ماه ربيعالاول مى دانند. بدين جهت براى اين ماه برنامه ويژه اى ندارند.
اعمال عبادى ماه صفر 
هر يك از روزهاى سال ، روز خداست و انسان مى تواند در آن روز براى موفقيت خويش ،تلاش كند و براى نزديكى به خداى سبحان و فراهم آورى خرسندى وى ، عبادت كند،تصدّق نمايد و خدمت به مردم كند.
ماه صفر نيز اين چنين است . اگر انسان ، طالب رضاى الهى باشد و در اين راه بكوشد،به توفيقات الهى دست پيدا مى كند و درهاى رحمت ، نعمت و سرافرازى را به روى خودمى گشايد. در مقابل ، اگر از ياد خدا غافل بماند و در پى هوى و هوس هاى نفسانىباشد و از شيطان لعين پيروى كند، طبعا از توفيقات الهى دور مى گردد و درهاى نقمت ،بدبختى و سياه روزى را به روى خود مى گشايد و زمينه عذاب الهى در روز قيامت رابراى خويش فراهم مى كند.
با اين حال ، در برخى از منابع آمده است كه ماه صفر، معروف به نحوست است .
محدث جليل القدر حضرت آيت الله شيخ عباس قمى (ره ) هم در مفاتيح الجنان ، در بخشاعمال ماه صفر، و هم در وقايع الايّام ، به اين موضوع اشاره كرده است .
در اين جا، متن گفتار اين محدث بزرگ را از وقايع الا يّام بيان مى كنيم :
بدان كه اين ماه (صفر) معروف به نحوست است و شايد سبب آن ، واقع شدن وفاترسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است در آن ، هم چنان كه نحوست دوشنبه به اين سبب است. و يا به جهت آن است كه اين ماه ، بعد از سه ماه حرام (ذى قعده ، ذى حجّه و محرم الحرام )واقع شده كه در آن سه ماه ، حرب و قتال نبوده و در اين ماه ، شروع بهقتال مى نمودند و خانه و منازل از اهلش خالى مى شد. و اين هم يك سبب است در وجه تسميهآن ، به صفر.
به هر حال ، از براى رفع نحوست ، هيچ چيز بهتر از تصدقات و ادعيه و استعاذات واردهنيست . و اگر كسى خواهد محفوظ بماند از بلاهاى نازله در اين ماه ، در هر روز ده مرتبهبخواند اين دعايى را كه ( محدث فيض ) روح الله روحه ، در ( خلاصة الاذكار ) ذكرفرمود:
يا شديد القوى ، و يا شديد المحال ، يا عزيز، يا عزيز، ذلّت بعظمتك جميع خلقك، فاكفنى شَرّ خلقك ، يا محسن ، يا مجمل ، يا منعم ، يامفضل ، يا لا اِله الّا اءنت ، سبحانك إ نّى كنتُ مِن الظّالمين ، فاستجبناله و نجّيناهُ
من الغمّ، و كذلك ننجىِ المؤ منين ، و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّيبين الطّاهرين .

سيّد، در ( اقبال ) دعايى براى هلال اين ماه روايت كرده است .(6)
روز شمار رويدادهاى ماه صفر(7) 
اول صفرسال هشتم هجرى قمرى
مسلمان شدن چندتن از سران مشرك مكه 
عمر و بن عاص ، خالد بن وليد و عثمان بن اءبى طلحه كه از سران مشترك مكه و ازدشمنان و مخالفان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودند، پس از سالها دشمنى و مبارزهبا آن حضرت و مسلمانان ، سرانجام از مكه به مدينه رفته و در نزدرسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به اسلام گرويدند.(8)
اين واقعه ، بنا به روايت واقدى در هلال صفرسال هشتم قمرى به وقوع پيوست .(9)
بى ترديد مسلمان شدن اين عده از مشركان قريش ، نه به خاطر باورهاى قلبى و اعتقادواقعى آنان به مبانى و اهداف اسلام بود، بلكه چنين روى كردشان به خاطر حفظ موقعيتشخصى و ارضاى خواسته هاى نفسانى و شيطانى آنان در پناه اسلام بود.
زيرا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از ميان آنان برخاسته و سيزدهسال در مكه معظمه كه وطن آنان بود، مردم را به اسلام و يگانگى خدا دعوت كرده بود.اين عده نه تنها به او ايمان نياوردند، بلكه با شديدترين صورت با آن حضرت ،مخالفت و دشمنى نمودند و پس از مهاجرت آن حضرت به مدينه منوره ، چندين نبردسرنوشت ساز و شكننده برضد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مسلمانان را پديد آوردند.پيداست اگر آنان قصد شناخت اسلام و پذيرش آن را داشتند، پيش از اين اقدام مى كردند.
اين عده ، غير از چند سالى كه اسلام آورده و در زمره مسلمانان در عصررسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در زمره مسلمانان درآمده بودند، نه پيش از آن و نه پساز رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه بيشترين مدت عمرشان بود، نام نيكى از خودبه جاى نگذاشتند. زيرا پيش از مسلمان شدن ، با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و پس ازرحلت آن حضرت ، باخاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مقام ولايت و امامت ، دشمنىكردند.
در اين جا لازم مى بينم روايت مسلمان شدن اين عده را از خود عمروبن عاص بيان كنم .
واقدى از عبدالحميدبن جعفر، او از پدرش ،و پدرش از عمرو بن عاصنقل كرده است : من از ابتدا با اسلام مخالف و دشمن بودم . به همين جهت با مشركان همراهشده و در نبرد بدر حضور يافتم ولى از اين معركه جان سالم به دربردم . پس از آن درنبرد احد شركت نمودم و از آن نيز جان به سلامت بردم . در جنگ احزاب كه مشركان بهمدينه هجوم آورده و نبرد خندق را به وجود آوردند، حضور داشتم و در آن نيز سالم ماندم .پس از آن با خود گفتم : اين روند (پيروزى محمد صلّى اللّه عليه و آله ) تا كى مى خواهدادامه پيدا كند؟ به خدا سوگند محمد صلّى اللّه عليه و آله بر قريش پيروز خواهد شد.
از آن پس دارايى هايم را در كاروانهاى بازرگانى به چرخش درآوردم و ازمسايل سياسى و نظامى خود را كنار كشيدم . به همين جهت در واقعه حديبيه كه منجربهصلح ميان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مشركان مكه گرديد، حضور نداشتم . براساس اين مصالحه ، قرار شد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مسلمانان درسال آينده براى انجام عمره به مكه آيند. در آن صورت نه مكه و نه طائف جاى ما نبود وهيچ چيز براى من بهتر از خارج شدن از مكه نبود. در آن زمان خود را از اسلام بسيار دورمى ديدم و با خود مى انديشيدم كه اگر تمامى قريش ، مسلمان شوند، من مسلمان نخواهمشد. پس از مدتى به مكه آمدم و افراد قوم و قبيله خود و آنانى را كه از من شنوايىداشتند، گرد آوردم و به آن ها گفتم : من در ميان شما چگونه ام ؟
آنان همگى گفتند: تو صاحب خرد و انديشه و بزرگ مايى ، خوش يمن و بابركتى !
گفتم : به خدا سوگند، على رغم ميل ما، محمد صلّى اللّه عليه و آله بر قريش چيره خواهدشد و به هدف هايش خواهد رسيد. من در اين باره بسيار انديشيدم و فكرم به اين جا رسيدكه ما همگى به سوى كشور حبشه مهاجرت كنيم و در پناه حكومت نجاشى قرار گيريم . درآنجا منتظر بمانيم كه سرنوشت محمد صلّى اللّه عليه و آله به كجا منجر مى گردد. بهشكست يا پيروزى ؟ اگر محمد صلّى اللّه عليه و آله به پيروزى رسيد و بر قريشچيره شد، ما در پيش نجاشى مى مانيم . زيرا بودن ما در پناه نجاشى بهتر است ازتحمل حكومت محمد صلّى اللّه عليه و آله . اما اگر قريش پيروز شدند و از پيش روى محمدصلّى اللّه عليه و آله جلوگيرى كرده و حكومت خود را پايدار نمودند، در آن صورت مابه عنوان مخالف پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شناخته شده و به مكه باز مى گرديم .همگى راءى مرا پذيرفتند و تصميم به هجرت گرفتيم و با خود هدايايى برديم .
پس از ورود به حبشه و بار يافتن در كاخ نجاشى ، با ناباورى مشاهده كرديم كهعمروبن اميه ضمرى ، در نزد او بوده و با او گرم گفت وگو است .
عمروبن اميه ، فرستاده رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بود كه نامه اى از پيامبر صلّىاللّه عليه و آله به نجاشى داد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در آن نامه از نجاشى خواسته بود كه امّحبيبه دخترابوسفيان را كه از مهاجران مسلمان بود و در آن جا، شوهرش را از دست داده بود، به عقدازدواج آن حضرت درآورد. من به ياران و همراهان خود گفتم : هنگامى كه به نزد نجاشىرفته و با او گفت وگو كنم ، از او مى خواهم كه عمروبن اميه را به من تسليم كند تا منگردنش را بزنم و از اين راه ، قريش را خوشحال نمايم .
به نزد نجاشى رفته و سجده ادب به جاى آوردم . نجاشى به من خيرمقدم و خوش آمد گفتو از من پرسيد: آيا از شهر خود براى من هديه اى نيز آورده ايد؟ پاسخ دادم : آرى ، هديهفراوانى برايت آورديم .
با او به گفت وگو پرداخته و مجلس اُنسى به وجود آورديم . پس از آنكه دلش را بهخوبى به دست آوردم به او گفتم : اى پادشاه بزرگ ، در نزد تو مردى از اهالى حجازرا ديدم كه با تو گفت وگو مى كرد.او فرستاده دشمن ما محمد صلّى اللّه عليه و آله است، كه در ميان مردم ما به اختلاف و تفرقه پرداخت و سران و بزرگان را به كشتن داده است. از تو مى خواهم كه فرستاده اش را به من تسليم كنى تا من گردنش را بزنم .
در اين هنگام نجاشى دست خود را بلند كرد و ضربتى محكم بر صورتم زد و احساسكردم كه بينى ام شكست . وى با تندى و خشونت تمام به خوار و كوچك كردنم پرداخت .
خون از بينى ام سرازير شد و لباسم را آغشته كرد. در اين هنگام ، احساس ذلّت و خوارىنمودم و با خود گفتم : اى كاش زمين شكاف برمى داشت و مرا در خود دفن مى كرد!
سپس به نجاشى گفتم : اى پادشاه بزرگ ، اگر تصور مى نمودم كه پيشنهادم تو راناراحت مى كند، اساسا آن را مطرح نمى كردم .
نجاشى گفت : اى عمرو، آيا از من مى خواهى كه فرستاده محمد صلّى اللّه عليه و آله رابه تو بدهم تا او را به قتل آورى ؟ در حالى كه محمد صلّى اللّه عليه و آله ،پيامبرىاست كه ناموس اكبر (جبرئيل امين ) به نزدش مى آيد، همانطورى كه به نزد موسى عليهالسّلام و عيسى مسيح عليه السّلام رفت وآمد مى كرد.
در اين هنگام ، خداوند سبحان قلبم را تكان داد و با خود گفتم : اين حقيقت (يعنى پيامبرىحضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله ) را عرب و عجم مى شناسند ولى تو اى نفس ، مخالفتمى ورزى ؟
آنگاه به نجاشى گفتم : اى پادشاه بزرگ ، آيا گواهى به پيامبرى وى مى دهى ؟
نجاشى گفت : آرى ، من گواهى مى دهم به پيامبرى او در نزد پروردگارمتعال و از تو نيز مى خواهم از من پيروى كرده و گواهى به پيامبرى وى بدهى و اطاعتشرا بر گردن نهى . به خدا سوگند، او بر حق است و به زودى دين خود را پيروز خواهدكرد. همان طورى كه موسى عليه السّلام بر فرعون و سپاهيان او پيروز شد و بنىاسرائيل را رهايى بخشيد.
به وى گفتم : آيا از من به اسلام بيعت مى گيرى ؟
نجاشى گفت : آرى از تو بيعت مى گيرم .
نجاشى دست خود را درازكرد و من دست خود را در دست او گذاشته و به واسطه او بااسلام بيعت كردم .
نجاشى پس از بيعت گرفتن از من ، آب و طشتى را طلبيد تا صورت و بينى ام را كه خونآلود شده بود، به شويم . همچنين لباسم را كه آغشته به خون شده بود، به دستورنجاشى عوض كردم و به جاى آن يك دست لباس تشريفاتى و دربارى پوشيدم .
هنگامى كه به سوى ياران و دوستان خود برگشتم و آنان لباس دربارى را در تن منديدند، بسيار خوشحال شده و به سوى من آمدند و از من پرسيدند: آيا خواسته ات را بانجاشى مطرح كرده و به آرزويت رسيدى ؟
به آنان پاسخ گفتم : در ملاقات نخست ، زمينه مناسبى براى مطرح كردن خواسته ام پيشنيامد و آن را به ديدار ديگرى واگذار كردم .
من از ياران و دوستانم به بهانه اى دور شدم و آن ها را در حبشه گذاشته و خود به سوىدرياى سرخ رهسپار شدم . در ساحل دريا، كشتى اى را ديدم كه با كالاهاى چوب و الوارآماده حركت به سوى يمن است ، من نيز سوار بر آن كشتى شده و درساحل شعيبه در كشور يمن پياده شدم و در آن جا، شترى خريدارى كرده و به سوى مدينهمنوره حركت كردم . از مرّالظهران گذشته و به هَدَّه رسيدم و در آن جا دوتن از بزرگانقريش مكه را ديدم كه در حال مسافرت بودند. آن دو عبارت بودند از خالدبن وليد وعثمان بن طلحه .
از آن دو پرسيدم : به كجا مى رويد؟
پاسخ دادند: به مدينه مى رويم تا به نزد محمد صلّى اللّه عليه و آله رسيده و ديناسلام را بپذيريم . زيرا در اطراف ما كسى نمانده است ، جز اين كه طمع به دين اشنموده است . به خدا سوگند، اگر ما بنشينيم و به سوى او نرويم همان طورى كه براىبيرون كشيدن كفتار از پناهگاهش ، گردن اش را مى گيرند، گردن ما را خواهند گرفت .
گفتم : به خدا سوگند من نيز قصد محمد صلّى اللّه عليه و آله كرده تا در نزدشمسلمانى اختيار كنم .
به هر تقدير، سه نفرى از آنجا به سوى مدينه حركت كرديم و در حرّه كه در حوالىمدينه است فرود آمده و لباس هاى نيكو و پاكيزه پوشيديم و سپس به راه افتاده و عصرهمان روز به محضر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله وارد شديم . هنگامى كه به نزدشرسيديم ، صورت اش را چون هلال ماه نورانى ديديم و مسلمانانى را مشاهده كرديم كهگردش را گرفته بودند و از اسلام آوردن ما خوشحالى مى كردند.
در برابرش زانو زده و از شدت حيا، توان نگاه كردن به چهره اش را نداشتيم و از اودرخواست كرديم كه از گناهان و كرده هاى ما چشم پوشى كند و ما را در زمره مسلماناندرآورد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اِنَّ الاسلام يَجُبّ ما كان قبله ، والهجرة تَجُبّ ماكان قبلها.
از آن زمان كه در نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بوديم ، هيچ گاه پيامبر صلّىاللّه عليه و آله در نزد ياران خود، از ما چيزى نگفت و ما را سرزنش نكرد. هم چنين در خلافتابوبكر و عمربن خطاب نيز من چنين موقعيتى داشتم و از آنان هيچگونه سرزنشى نشنيدموليكن عمربن خطاب ، خالدبن وليد را به خاطر برخى از كردار و رفتارش سرزنش مىكرد.(10)
به اين ترتيب سران شرك و كفر، به خاطر حفظ موقعيت سياسى و اجتماعى خود، در ظاهرمسلمان شده و اسلام را پذيرفتند. ولى چون در حيات پيامبر صلّى اللّه عليه و آلهفرصت كارشكنى و ارتكاب جرم و جنايت را نداشتند، از خود چهره اى آراسته ومقبول به نمايش درآوردند. اما پس از وفات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ، چه در حكومتابوبكر، چه در حكومت عمر و حتى در زمان عثمان و معاوية بن ابى سفيان ، در پوششاسلام ، اخلاقيات و جنايات عصر جاهليت را زنده كرده و در اين زمينه فتنه و فسادهاىزيادى را پديد آوردند كه جاى شرح آنها در اينمقال نيست .

next page

fehrest page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation