بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آداب تعلیم و تعلم در اسلام, دکتر سید محمد باقر حجتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ADA00001 -
     ADA00002 -
     ADA00003 -
     ADA00004 -
     ADA00005 -
     ADA00006 -
     ADA00007 -
     ADA00008 -
     ADA00009 -
     ADA00010 -
     ADA00011 -
     ADA00012 -
     ADA00013 -
     ADA00014 -
     ADA00015 -
     ADA00016 -
     ADA00017 -
     ADA00018 -
     ADA00019 -
     ADA00020 -
     ADA00021 -
     ADA00022 -
     ADA00023 -
     ADA00024 -
     ADA00025 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

بخش سوم : آداب و وظائف شاگرد در دانش آموختن و قرائت درس و تكيه گاههاى او دررابطه با استاد و رفقاء و همدرسها
وظائف و تكاليف مربوط به اين بخش ضمن (سى ) امر مورد بحث و مطالعه قرار مىگيرد:
1- ضرورت حفظ كردن قرآن كريم - يا - نخستين و اساسى ترين ماده درسىشاگردان
مهمترين وظيفه شاگرد - كه از لحاظ اهميت در درجه نخست قرار دارد - اين است كهقبل از هر گونه اقدامات تحصيلى - با دقت و اهتمام ويژه اى به حفظ، و به خاطر سپردندقيق و درست قرآن كريم و كتاب خداوند عزيز، فعاليت درسى و تحصيلى خود را آغازكند؛ زيرا قرآن كريم ، اساس و بنياد همه علوم و دانشها مى باشد، و معارف آن پرارزشترين معارف انسانى است .
دانشمندان سلف ، علم فقه و حديث را منحصرا به كسانى تعليم مى دادند كه حافظ آياتقرآنى بوده اند. اگر شاگرد، دست اندر كار حفظ قرآن گردد، بايد سعى كند خويشتنرا سرگرم كارهائى ديگر نسازد كه منجر به نسيان و فراموشى پاره اى از قرآن شود،و يا احيانا زمينه هائى در ذهن او فراهم آيد كه قريبا بخشى از قرآن از حافظه و خاطر اوزدوده شود؛ بلكه بايد همواره استمرار و همبستگى خود را با خواندن و مرور قرآن ، حفظكند. به اينصورت كه هر روز يا هر چند روز و يا در هر روز جمعه يك جزء از قرآن راهمواره و براى هميشه تلاوت كند.
شاگرد بايد پس از حفظ كردن قرآن ، تفسير و ساير علوم مربوط به قرآن را دقيقا ودرست فراگيرد. و سپس درباره هر علم و فن ، كليات و فشرده اى از آنها را حفظ كند، بهگونه اى كه صدر و ذيل آن فنون را بشناسد، و در فراگرفتن كليات فنون و صناعتهاى علمى ، فنون مهمتر را به ترتيب بر فنون ديگر ترجيح دهد. و ما - ان شاء الله -تحت عنوان (خاتمه )، راجع به ترتيب علوم و فنون ، مطالبى را بهتفصيل بازگو خواهيم كرد تا مراتب اهميت علوم و درجه آنها از لحاظ ترتيب و تقديم وتاءخير، مشخص گردد.
بايد شاگرد پس از طى اين مراحل ، به عرضه كردن معلومات خود بر استاد و درخواستشرح و گزارش اين معلومات و محفوظات از اساتيد، سرگرم گردد. او بايد در هر فنىبه استادانى مراجعه و تكيه كند كه از لحاظ تحقيقات و تحصيلات مربوط به آن فن ،بر ديگران برترى و فزونى داشته باشند.
چنانكه براى شاگرد، ميسر باشد كه شرح و گزارش دروس را در تمام روزهاى هفته ازاستاد فراگيرد بايد همين كار را انجام و ادامه دهد. و در غير اينصورت موظف است بهاندازه امكانات و حداقل ممكن ، اكتفاء نمايد. و ما در اين زمينه در سلسله بحثهاى گذشته ،مطالبى را ياد كرديم .
2- بايد مطالعات و اشتغالات علمى شاگرد، در خور فهم و استعداد او باشد
شاگرد و دانشجو بايد در مطالعه و بررسى هاى علمى خود، به همان مقدارى اكتفاء كندكه قدرت درك و فهم و استعداد او، توانائى برداشت آن ها را دارا بوده ، و ضمنا ذهن وهوش او بدآنها تمايل داشته باشد. او نبايد طبع و قواى ذهنى خود را در اين رهگذر، متنفرو خسته و فرسوده سازد، و نيز نبايد به مطالبى كه فكر و قواى دماغى او را پريشانمى كند، و ذهن او را دچار سرگشتگى و حيرت مى نمايد - مانند كتابهاى متعدد و آثار متنوعو متفرق - سرگرم شود. كه اين كار، وقت او را ضايع نموده و ذهنش را پريشان مى كند.
در قرائت كتب و يا فراگرفتن كليات فنون ، كار و كوشش خود را ناتمام نگذارد تا بهقاطعيت و يقين و استحكام فهم ، نسبت به آن كتب و يا آن فنوننائل شود. و اين امر بدان جهت است كه از اشتباه و لغزش مصون مانده و دچار جابجا شدندر مورد كتب و فنون علمى نگردد؛ چون لغزش و اشتباه و از اين شاخه به آن شاخه پريدن، موجب تضييع عمر و ناكامى شاگرد مى شود.
اشتغال به قرائت كتبى كه اختلافات عقلى و امثال آن در آن مطرح است -قبل از آنكه شاگرد، فهم و درك خود را درباره آنمسائل ، تكميل كند و راءى و نظريه او بر اساس حق و درستى ، استوار شود؛ و ذهن و مايههاى علمى او براى فهم پاسخهاى پيچيده ، آمادگىكامل كسب كند - اين اشتغال ، از جمله همان كارهائى است كه ناكامى و عدم موفقيت را براى اوبه ارمغان مى آورد.
البته اين موضوع نسبت به اشخاص مختلف ، متفاوت است : (گروهى از افراد، چنينتوانائى را دارا هستند، و عده اى فاقد آن مى باشند). و هر كسى خويشتن را بهتر ازديگران مى شناسد، (و مى تواند راه و روش ويژه و مناسبى را در اشتغالات علمى خودشانتخاب كند).
3- تصحيح درس و معلومات قبل از اندوختن آن در حافظه 
شاگرد قبل از آنكه درس خود را حفظ و از بر كند، بايد به تصحيح دقيق آن در نزداستاد خويش و يا هر فرد ديگرى - كه استاد، او را براى اينكار تعيين مى كند و مى توانداو را يارى دهد - اهتمام ورزد. و سپس به حفظ و از بر كردن دقيق ، سرگرم شود ومحفوظات خود را به خوبى و درستى تكرار نمايد.
او بايد اوقات معينى را براى مواظبت و نگاهبانى از محفوظات خويش اختصاص دهد، وخويشتن را در چنين اوقاتى ، متعهد سازد كه اندوخته هاى حافظه خويش را بررسى كند تاثبات و پايدارى اين محفوظات كاملا ضمانت گردد. و بالاخره بايد اين مساءله را - بهخاطر حفظ استمرار و پيوستگى محفوظات علمى - دقيقا رعايت كند، به گونه اى كه هموارهدر ذهن او با وضع مطلوبى ، محفوظ بماند.
شاگرد نبايد به هيچوجه - (كتابى را) از پيش خود و بدون تصحيح و جبران اشتباهات آندر نزد استاد و يا ديگران - مستقلا حفظ كند؛ زيرا اين كار (بدون پشتوانه تصحيح آن درنزد استاد)، به تصحيف و تحريف كتاب و يا مطالب علمى آن منجر مى شود.
پيش از اين ، هشدار داديم كه علم و دانش را نمى توان (مستقلا و استاد ناديده ) در كتب ونوشته ها جستجو كرده و آن را به دست آورد؛ (زيرا اخذ معلومات و فراهم آوردن معارف ودانش ها از كتاب - منهاى استاد - نه تنها معلومات صحيح در اختيار شاگرد قرار نمى دهد؛بلكه ) از زيانبارترين تبهكارى هاى علمى به شمار مى آيد. بخصوص در علم فقه (كهاگر شاگرد، در اين علم و يا اساسا ساير علوم دينى ، راءسا و بدون استاد، دست اندركار بررسى و مطالعه آنها گردد. قهرا معلومات لغزنده و لغزاننده و اشتباه آميزى را درانبار ذهن خويش ، تثبيت و ذخيره مى كند، و او نيز به نوبه خود، همين معلومات غلط را دراذهان ديگران جايگزين و خوش نشين مى سازد. آيا هيچ مفسده اى به پايه مفسده معلوماتناقص و اشتباه آميز در اذهان مردم مى رسد؟)
4- بايد جبران لغزش هاى استاد تواءم با حفظ حرمت او صورت گيرد 
شاگرد بايد همزمان با قرائت درس ، قلم و دوات و چاقو و قلم تراش را - به منظورتصحيح و ضبط تصحيحات لغوى و يا تصحيح اعراب - همراه خود داشته باشد. اگراستاد، طرز تلفظ شاگرد را درباره لغت و واژه اى تخطئه كند و خود شاگرد - به قطعو يقين و يا به احتمال قوى - تخطئه استاد را ناروا و نادرست تلقى نمايد، بايد تلفظصحيح آن لغت را با ذكر عبارت قبلى ، براى استاد تكرار كند تا استاد متوجه ضبطصحيح آن لغت گردد. و يا آنكه تلفظ صحيح آن لغت را به صورت استفهام و پرسشعرضه نمايد، (و بدينطريق ، استاد را به جبران اشتباهش رهنمون گردد)؛ چون ممكن استاستاد سهوا و يا به خاطر لغزندگى زبان و شتابزدگى در بيان - به علت غفلت -دچار چنين اشتباهى شده باشد. (بايد شاگرد براى تصحيح اين اشتباه ، از لطف بيان وگفتار محبت آميز خويش ، استمداد جويد، و ضمن احترام به استاد، او را متوجه لغزش خودسازد). نبايد شاگرد براى جبران اينگونه اشتباهات لفظى استاد، (آمرانه و جسارتمآبانه ) بگويد: (خير چنين نيست ؛ بلكه بايد اينگونه تلفظ نمود).
بارى ، اگر استاد، ضمن يادآورى شاگرد، متوجه حق و صواب گشت ، قهرا نظر و هدفمطلوب او تحقق يافته ، و نياز به كوشش ديگرى ندارد. ولى اگر عليرغم تذكر ويادآورى شاگرد، به تلفظ صحيح آن لغت ، التفاتى نكرد بايد شاگرد، جبران اينموضوع را به جلسه ديگرى موكول سازد. البته بايد از بكار گرفتن لطف بيان و حفظنزاكت - براى تذكر اشتباه استاد - دريغ نورزد و يا اينكه اگر مى داند كه خود استاد وشاگردان از غفلت و خلاف حق بودن سخن وى اطلاع دارند، به اصلاح غفلت و لغزشاستاد به صورتى كه خود مى داند نپردازد، و بدان مبادرت نورزد؛ (بلكه با استاد دراين مورد مشورت كند. و بدينسان اگر ثابت شود استاد در پاسخ مساءله اى دچار لغزششده است ، و جبران اشتباه استاد و اثبات حق ، يك امر فوت شدنى است و تدارك آن ،مشكل نبود، بايد شاگرد، همان راه و روشى را در اصلاح و جبران پاسخ اشتباه آميز استاددر پيش گيرد كه اخلاقا موظف بود در رفع اشتباه لفظى او به همان صورتعمل كند؛ ولى اگر موقعيت به گونه اى حساس و جبران ناپذير باشد كهموكول ساختن جبران اشتباه به جلسات ديگر،مشكل و دشوار باشد، مثلا استاد مى خواهد پاسخ سؤال را بر روى برگه و نامه استفتاء بنويسد و شخصسائل نيز، فردى بيگانه و يا از نقطه و مكانى دوردست آمده ، و يا آنكه خانه و سراى اودور باشد، و مى خواهد به سرعت از مجلس استاد به شهر و ديار خود بازگردد، يا آدمىبدزبان و هتاك باشد؛ در چنين شرائطى لازم است شاگرد، فى المجلس نخست با اشاره ،و سپس با صراحت ، استاد را نسبت به اشتباهش هشدار دهد (تا در صدد تدارك آن برآيد)؛زيرا اگر شاگرد - در چنين موقعيت حساس - از اشتباه و لغزش استاد چشم پوشى كند وآنرا تذكر ندهد، به خود او خيانت كرده است . لذا بايد در صورت امكان با چاره جوئيهاىلطيف ، و گرنه ، با صراحت ، از چنين لغزشى پيشگيرى كرده و استاد را به حقيقت ارشادنمايد.
اگر استاد براى تصحيح كتاب و درس شاگرد، در نقطه اى از كتاب ، متوقف شد، بايدشاگرد در برابر آن نقطه و آن موضع از كتاب ، چنين بنويسد: (بلغ ‌العرض ) يا(بلغ ‌التصحيح ) يعنى عرض و مقابله و تصحيح كتاب و درس ، بدينجا رسيده است .
5 - استمرار در سعى و كوشش و بررسى محفوظات  
پس از آنكه شاگرد در حفظ كردن و تصحيح و مطالعه و امعان نظر، درسها را از لحاظاهميت ، درجه بندى كرد، و اهميت آنها را به ترتيب ، مورد رسيدگى قرار داد، و وظيفهخويش را درباره آنها به انجام رسانيد بايد معلومات و محفوظات خود را مورد مذاكره قرارداده و تفكر و تعمق در آنها را استمرار دهد، و فوائد و نكاتى را كه از اين محفوظاتاستنباط مى شود و به دست مى آيد مورد اهتمام و توجه قرار داده ، و درباره آنها با برخىاز حاضران جلسه درس استاد، به گفتگو و مباحثه بپردازد.
درباره اين موضوع - ضمن بحثهاى آينده - بيان مفصلترى را در پيش داريم .
6- برنامه ريزى ساعات شبانه روزى براى اشتغالات علمى 
شاگرد بايد اوقات و فرصتهاى شبانه روزى خود را طبق برنامه تحصيلى خود، تقسيمبندى و طرح ريزى نمايد؛ زيرا اين كار يعنى داشتن برنامه روزانه و تقسيم اوقات ،موجب بركت و ازدياد عمر علمى و فرصتهاى تحصيلى دانشجو مى گردد. شاگرد بايدبازمانده عمر خويش را غنيمت بشمارد؛ زيرا بازمانده عمر انسان آنچنان گرانبها است كهنمى توان آنرا ارزيابى نموده ، و قيمت و بهائى براى آن تعيين كرد.
بهترين اوقات و فرصت ها براى حفظ كردن ، سحرها و ساعات پس از نيمه شب . و عالىترين فرصت براى بحث و گفتگوهاى علمى ، ساعات بامدادان . و مطلوب ترين موقعبراى كتابت و نگارش ، اوقات نيمروز. و سودمندترين لحظه ها براى بررسى ومطالعه و مذاكره ، شبانگاهان و بازمانده ساعات روز مى باشد.
از گفته ها و بياناتى كه تجربه نيز آن را تاءييد مى كند اين است كه حفظ كردنمطالب در شبانگاهان از حفظ كردن در ساعات روز، نافع تر مى باشد؛ چنانكه حفظمطالب در حالت گرسنگى و عدم امتلاء معده ، سودمندتر از هنگام سيرى است .(357)
اگر شاگردى بخواهد در حفظ و غوررسى معلومات خود، كاملا موفق و كامياب گردد بايدجا و مكانى خالى از اغيار و به اصطلاح : محل دنجى را انتخاب كند كه ازعوامل سرگرم كننده و مشغول ساز از قبيل سر و صدا و سبزه و گياه و رودهاى جارى و راهها و شوارع پرتراكم - كه رفت و آمد و حركات در آنجا زياد است - بدور باشد؛ زيرا اينعوامل ، مانع آسايش دل و آرامش و فراغ خاطر مى باشد، و موجبات تفرق و پريشانى قلبو انديشه آدمى را فراهم مى سازد.
7- انتخاب روز و ساعت ويژه براى آغاز به درس  
شاگرد بايد درس خود را در ساعات نخستين بامدادان قرار دهد؛ چون در حديث آمده است :
(( (بورك لامتى فى بكورها) )) (358)
ساعات نخستين بامدادان ، به عنوان لحظات مبارك و پربركتى براى امت و پيروان منقرار داده شده است .
و نيز در حديث ديگر مى بينيم كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمايد: (درلحظات صبحگاهى ، جوياى دانش باشيد؛ زيرا من از پروردگار خويش ‍ درخواست نمودمكه صبحگاهان را لحظات خير و بركت و فزونى و سعادت براى امتم قراردهد)(359) .
شاگرد بايد روز پنجشنبه را روز آغاز درس خود قرار دهد. و در برخى از روايات آمدهاست : (روز شنبه و يا پنجشنبه ، درس خود را آغاز كند. و بر حسب روايات ديگر،رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: علم و دانش را در روز دوشنبه جويا شويد، (ودرس خود را در چنين روزى آغاز كنيد)؛ زيرا خداوندمتعال در چنين روزى ، راه را براى افراد پوياى علم و دانشجويان ، هموار مىسازد)(360) .
و نيز روايت شده است كه روز چهارشنبه براى شروع به درس ، روز مناسبى است ؛ زيرا(هر كارى كه در روز چهارشنبه آغاز شد به فرجام و پايان خود، رسيد).
البته يكى از علماء - روز يكشنبه را - به عنوان روز مناسبى - براى شروع به درسانتخاب كرده است ؛ ولى من به ماءخذ و سندى براى اين انتخاب ، در كتب حديث ، واقف نشدهام .
(با توجه به اينكه روايات در مورد شروع به درس در هر يك از روزهاى هفته ، مختلفبه نظر مى رسد، چنين به نظر مى رسد كه جز روز جمعه ، هر يك از روزهاى هفته براىاين كار مناسب است ، براى هر يك از اين روزها - از لحاظ شروع به درس - ماءخذ روائىوجود دارد؛ ولى روز يكشنبه از ديدگاه مؤ لف ، از نظر مدرك روائى ، مورد ترديد مىباشد).
8 - شدت اهتمام در مطالعه و بررسى مسائل مربوط به درس حديث  
شاگرد بايد حديث را در آغاز ساعات روز از استاد، سماع نموده و در چنين لحظاتى بهشنيدن حديث ، مبادرت ورزد. در مساءله سماع حديث واشتغال به علوم مربوط به آن ، و نيز بررسى و مطالعه در اسناد،رجال ، معانى ، احكام ، فوائد و نكات ، لغت ، تواريخ ، صحيح ، حسن ، ضعيف ، مسند،مرسل و ساير انواع حديث ، هيچگونه مسامحه وسهل انگارى را روا نداند. (بايد اين گونه مسائل را كه با درس حديث ، پيوند و ارتباطمستقيم دارد به دقت مورد مطالعه و بررسى قرار دهد)؛ زيرا مطالعه و غوررسى اينمسائل در درس حديث ، يكى از دو بال و دو بازوى كسى است كه عالم و آگاه نسبت بهشريعت بوده و مفسر و مبين احكام دينى است . بازو وبال ديگر عالم دينى ، قرائت و خواندن حديث است . (و يك فرد عالم دينى به مدد اين دوبال و بازوى نيروبخش ، مى تواند در فضاىدل انگيز و روح افزاى آئين و احكام الهى بپرواز درآمده و تمام زواياى اين جو آسمانى والهى را درنوردد).
شاگرد نبايد به صرف سماع و شنيدن حديث ، اكتفاء و قناعت كند؛ بلكه بايد به درايتو (درك معانى و مفاهيم حديث ) اهتمام فراوانترى رامبذول دارد. زيرا هدف و مقصود از نشر و تبليغ حديث ، درايت (و بازيافتن مفاهيم و محتواىحديث و عمل كردن به آن ) مى باشد.
9- دقت و بررسى مطالعات و محفوظات و منابع آن ها 
در مورد روايت و نقل كتبى كه نزد استاد، قرائت كرده ، و يا شخصا آن ها را مورد مطالعهقرار داده ، و به ويژه راجع به محفوظات خود - كه از لابلاى اينگونه كتب فراهم آوردهاست - اهتمام و عنايت كافى مبذول دارد (و از بذل دقت و امعان نظر درنقل از اين كتب ، و نيز نقل محفوظات خود، دريغ ننمايد)؛ زيرا اسانيد(361) (يعنى اسنادبه رجال و مراجعى كه شاگرد در نقل و روايت خود بدآنها متكى است ) و روايات و حكاياتخود را به آن ها استناد مى نمايد به عنوان (انساب ) و شناسنامه و مشخصات بنيادى آنكتب تلقى مى شود.
شاگرد و دانشجو بايد در تلقى واژه هائى كه استاد به كار مى برد و يا شعرى كه مىخواند و يا خود مى سرايد، و يا تعبيرهاى دلچسبى كه استاد در ساختن و پرداختن آنهااعمال ذوق و سليقه مى كند (و يا كتابى كه تاءليف مى نمايد) حرص و شوق و علاقهشديد خود را به كار گيرد، (و حالت اشتياق و دلبستگى خويش ‍ را در تلقى صحيح اينمطالب و دريافت آن در خود بيدار سازد).
بايد او سعى كند كه امور و مسائل مهم و پرارزش رانقل و روايت كرده و در صدد شناسائى كسى برآيد كه استاد او، معلومات خويش را از وىاخذ كرده است و نيز درباره اسناد مراجع بيانات استاد وامثال آن ها كسب اطلاع و آگاهى نمايد.
10- صيانت و پاسدارى از دانش و سرمايه هاى علمى از طريق كتابت و نگارش آن
اگر شاگرد به بررسى و كاوش در محفوظات خود - كه از كتب مختصر و نوشته هاىفشرده فراهم آورده است - موفق گردد و به ضبط اشكالات موجود و نكات پرارزش وسودمند آن ها دست يابد، بايد از مرحله اختصار و فشردگى ، به بحث و تحقيق دربارهكتب و مطالب مبسوط و گسترده تر و بزرگ تر از كتاب هاى قبلى ، يعنى كتبمفصل ، منتقل گردد. اين انتقال بايد با بررسى هاى دقيق و اهتمام و كوشش هاى مستمر ومستحكمى ، همراه باشد و بايد نكات باارزش ومسائل دقيق و شاخه و برگ هاى جالب و كيفيتحل مشكلات ومسائل پيچيده علمى و جهات امتيازاتمسائل متشابه مربوط و تمام علوم و فنونى را كه دست اندر كار مذاكره آن ها است ، و درضمن مطالعه كتب و يا از طريق استفاده و استماع از استاد، بدآنها دست يافته است آن ها رااز طريق تعليق و نگارش ضبط نمايد.
شاگرد نبايد هيچ نكته سودمندى را كه شخصا به آن برخورده است و يا از ديگرانشنيده - ولو آنكه درباره هر علم و فنى باشد - ناچيز و حقير تلقى كند؛ بلكه بايد هرچه زودتر به نگارش و حفظ آن مبادرت ورزد. از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) روايت شده است كه فرمود: (قيدوا العلم ): علم و دانش را به قيد و بند در آريد.عرض كردند: راه و رسم آن چيست ؟ فرمود: كتابت و نگارش آن (362) (مى تواند راهفرار و گريز آنرا مسدود سازد و ناگزير، پايدار و پابرجاى ماند). و نيز روايت كردهاند كه يكى از انصار با نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) مجالست و شد آمد مى كرد وسخنانى از آن حضرت مى شنيد كه براى او خوش آيند و شگفت انگيز بود و احساس مىكرد كه علاقه و دلبستگى شديدى به اين سخنان دارد؛ ولى نمى توانست بيانات آنحضرت را در خاطرش نگاهدارد. به همين جهت مراتب نگرانى و شكوه خود را - راجع بهنسيان و فراموشى - با رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در ميان گذاشت . حضرت بهاو فرمود: از دست خود مدد گير. و به دست او اشاره فرمود كه سخنانش رابنويسد(363) . لذا گفته اند: كسى كه معلومات و مايه هاى علمى خود را بر روى نوشتافزار و كاغذ نياورد و آنرا ثبت و ضبط نكند، نمى تواند اين مايه ها را در شمار علم ودانش خويش محسوب نمايد؛ (چون اينگونه مايه هاى ضبط ناشده ، فرار و گريزان است .و تا آنگاه كه نوشته نشود اين سرمايه ها مورد دستبرد نسيان وتطاول فراموشى واقع مى شود، و حامل علم ، از آن تهيدست مى گردد).
ما در ضمن بحث از آداب كتابت و نگارش - به خواست خداوندمتعال - اخبار و احاديث ديگرى را در اين باره ياد خواهيم كرد.
11- اغتنام فرصت دوران نشاط و جوانى و لزوم والائى همت  
شاگرد بايد در جد و جهد و كوشش و پويائى از علم ، بيش از حدمعمول اهتمام ورزيده ، و بى اندازه دامن همت به كمر زند. و در بهره مند شدن از ميراثانبياء (عليهم السلام ) به مقدار كم و ناچيز، قناعت و بسنده نكند. وقت فراغ و آسايشخاطر و حالت نشاط و شادابى و آغاز دوره جوانى و برنائى را -قبل از آنكه عوامل و عوارض تباه گر و رياست و جاه و مقام بدان هجوم آورد - غنيمت بشمارد؛زيرا بطالت گرائى و گرفتارى انسان به هر نوعى از رياست و سرپرستى ، كشندهترين و سخت ترين دردها و مشكل ترين و بدخيم ترين بيماريها براى پيشرفت تحصيلىاست .
شاگرد بايد از تيررس اين حالت ، سخت بر حذر باشد. اگر كسى خويشتن را از هرلحاظ، كامل تلقى كند و خود را از اساتيد، بى نياز بيند؛ - اگر درست بينديشد - اينحالت غرورآميز، عين نقص بينش علمى و حقيقت جهل و نادانى ، و نمايانگر حماقت و كم خردى، و نمودار قلت سرمايه علمى و معرفت او است . (انسان نبايد خود را در هيچ مرحله اى ازمراحل علمى ، متوقف سازد، و در خويشتن ، احساسكمال و بى نيازى كند؛ زيرا مجهولات و نكات نايافته و ناشناخته علمى ، آنقدر فراوان وگسترده است كه عمر نوح ، و بلكه عمر هستى جهان ، براى بازيافتن و كشف آنها نارساو قاصر است ، تا چه رسد به عمر كوتاه دورانتحصيل كه فقط انسان مى تواند در اين دوره ، قطره اى از درياى ژرفنا و گسترده نقاطمجهول علمى را در اختيار شاگرد قرار داده و يا خود از آن بهره مند گردد.
12- حفظ همبستگى و ادامه استمرار شركت در جلسات درس  
بايد شاگرد، ملازمت و همبستگى خويش را با جلسه درس ، و بلكه در صورت امكان با هرنوع جلسات استاد، حفظ كند؛ زيرا در سايه اين همبستگى ، خير و بركت مراتبتحصيل علم و ادب ، رو به فزونى گذاشته و شاگرد بيش از پيش به نكات سودمند ومتنوعى دست مى يابد كه شايد ممكن نباشد اين نكات را از لابلاى كتب و دفاتر علمىبازيافت . (دسترسى به اين نكات سودمند به وقت و فرصت فراوانى نياز دارد تابتوان به برخى از آنها در كتب و نوشته ها آگاهى پيدا كند. ولى استاد در طى جلساتعلمى ، بيشترين نكات ارزشمند را بى دريغ و بدون زحمت ؛ در اختيار شاگرد قرارميدهد)؛ چنانكه اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) در حديثى كه قبلا از آن ياد كرديم بههمين نكته اشاره كرده و فرموده است : نبايد (از طولانى شدن همنشينى و مجالست با عالمو دانشمند، خاطرت ملول و آزرده شود؛ زيرا عالم و دانشمند همچون خرما بنى است كه بايددر پاى آن به انتظار بنشينى و چشم براه آن باشى تا رطب منافع و نكات گوارائى ازآن براى تو فروافتد(364) . (و شهد آن ، كامت را شيرين سازد).
شاگرد نبايد همت خود را فقط به شنيدن درس اختصاصى خويش ، محدود سازد؛ زيرااكتفاء كردن به درس شخصى و اختصاصى ، نشانه كوتاهى همت او است ؛ بلكه بايدبراى اشتغال به دروس ديگر همت گمارد؛ چون درس هاى متنوع و متعدد استاد، گنجينه هاىگوناگون و گوهرهاى رنگارنگ و متنوعى است كه بايد شاگرد - در صورتى كه داراىهوش و استعداد و ظرفيت و تحمل كافى باشد - از هر درى كه فراسوى او در برابر اينگنجينه و گوهرها گشوده مى شود، توشه اى برگيرد. و به اصطلاح : (دم را غنيمتشمارد). لذا بايد با شاگردان و دوستان ديگر، در آن دروس مشاركت نموده و چنينفرض كند: هر درسى كه استاد بدان سرگرم مى گردد از آن اوست (و در عداد و شماردرس اختصاصى او به حساب مى آيد).
اگر دانشجو احساس نمايد كه توانائى لازم براى ضبط و دريافت همه دروس را ندارد،بايد سعى كند به دروسى - كه از لحاظ ارزش و اهميت در درجه نخست قرار دارد - خويشتنرا به ترتيب اهميت آنها سرگرم سازد. آرى بايد شاگرد اين آداب را در دروس (مفرقه)(365) و غيررسمى رعايت كند.
اما در مورد درس (تقاسيم ) (366) يعنى دروس برنامه اى و رسمى بايد گفت :شاگردى كه قدرت و توانائى ضبط و دريافت مطالب چنين دروسى را دارا نباشد، وروداو در آن دروس ، شايسته نيست .
13- رعايت آداب ورود به جلسه درس  
آنگاه كه شاگرد وارد جلسه استاد مى گردد. بايد با صدائى رسا - كه به گوش همهحاضران جلسه مى رسد - بر آنها سلام و تحيت گويد. و سلام و درود گرم تر وصميمانه ترى را اختصاصا به استاد، تقديم دارد.
برخى از دانشمندان معتقدند: جلسات درس و حلقات علمى - كه حاضران مى خواهند سرگرمبحث و مذاكره در آن گردند - از جمله موارد و مواضعى است كه نبايد هنگام ورود به آن ،بر حاضران سلام كرد. و گروهى از علماء، اين نظريه را تاءييد و پسند كرده اند. ايننظريه ، نظريه اى در خور حق و صواب و به جا مى باشد؛ زيرا عكسالعمل سلام كردن تازه وارد، اين است كه حاضران به درود و تحيت او پاسخ گويند، واين پاسخ دادن - احيانا آنانرا از مسير بحث ، منحرف ساخته و حضور قلب و تمركز فكرآنها را از ميان مى برد، چنانكه غالبا چنين حالتى به حاضران دست مى دهد، به ويژهاگر در اثناء تقرير و توضيح يك مساءله علمى ، يك فرد تازه واردى را با سلام كردنخود، رشته سخن استاد و شاگردان را از هم گسيخته سازد، زيان چنين عملى از زيان مواردو مواضعى كه نبايد در آن موارد به سلام مبادرت نمود، فزونتر مى باشد.
با توجه به اين نكته ، اگر شاگردى بخواهد در اينگونه مواقع حساس ، وارد جلسهدرس گردد بايد - در صورت امكان - محلى را درداخل جلسه درس انتخاب كند كه از ديدگاه استاد، مخفى باشد به طوريكه استاد - تاآنگاه كه از تدريس فارغ مى شود - متوجه حضور او نگردد. ورود شاگردان با چنينكيفيتى به جلسه درس ، علاوه بر آنكه با ضوابط ادب و نزاكت تواءم است ، موجب مىگردد حق آن ايفاء شود و نيز حق بحث و تحقيق - از لحاظ مصونيت آن ازعوامل مشغول كننده و پريشان ساز - اداء گردد. و در نتيجه جمع ميان اين دو حق امكان پذيرخواهد گشت .
14- رعايت موازين جلوس در جوار معلم . 
آيا در چه شرائطى مى توان در جوار استاد و در كنار او قرار گرفت ؟
شاگرد پس از تقديم سلام ؛ نبايد هنگام ورود به جلسه درس از روى سر و گردنحاضران گام بردارد تا خود را به استاد، نزديك سازد و در جوار او قرار گيرد. لذااگر مقام علمى و مراتب سنى او در حدى نباشد كه بتواند در جوار و كنار استاد بنشيند،(حق ندارد به خاطر تقرب به استاد، از سر وكول ديگران عبور نمايد)؛ بلكه بايد به همان جائى كه رسيد جلوس كند، چنانكه در اينباره حديثى به ما رسيده است (367) .
اگر استاد و يا حاضران مجلس درس ، صريحا او را به طرف صدر مجلس و نشستن دركنار استاد دعوت كنند، و يا آنكه مقام و منزلت او ايجاب كند كه در جوار استاد جلوسنمايد، و يا اينكه بداند كه استاد و يا حاضران ، سخت علاقه مندند و ترجيح مى دهند كهاو در كنار استاد قرار گيرد، و يا نشستن او در جوار استاد، مقرون به مصلحت شاگردانديگر باشد؛ به اين صورت كه مثلا استاد مى خواهد با او به گونه اى مذاكره نمايد كهمذاكره وى براى حاضران ، سودمند افتد، و يا اينكه چنان شاگردى مسن تر از ديگران ،و يا داراى صلاحيت و فضيلت فزونترى است ، (در چنين مواردى ، اين شاگرد مى تواند ازميان جمعيت ، راهى را به سوى استاد بگشايد) و هيچگونه مانع اخلاقى براى چنين رفتارىوجود ندارد. (و اساسا در اينگونه موارد، شاگردان ديگر موظفند اخلاقا راه گشاى چنينشاگردى به سوى استاد باشند تا در جوار و كنار او قرار گيرد).
15- رعايت حق اولويت ديگران نسبت به محل جلوس  
اگر مقام و منزلت و موقعيت شاگرد، ايجاب كند كه در كنار استاد باشد بايد سعى كندخويشتن را به استاد نزديك ساخته و در جوار او قرار گيرد، تا بدون زحمت و مشقت ،سخنان استاد را كاملا درك و استماع نمايد. ولى نبايد آنقدر خود را به استاد نزديك سازدكه عمل او به عنوان سوء ادب و خروج از حدود نزاكت تلقى گردد. و چنانكه قبلا نيزيادآور شديم : لباس و يا عضوى از اندام خود را بر روى لباس و مسند و مخده و سجاده وبساط و فرش مخصوص استاد قرار ندهد.
بايد متذكر شويم كه اگر شاگردى قبل از ديگران ، محلى را براى نشستن در مجلس درسانتخاب كرد، او از ديگران نسبت به آن محل ، احق و اولى است ، و روا نيست كه فرد ديگرىاو را از جاى خود بركند و ناآرامش ساخته و محل او رااشغال نمايد؛ اگرچه بر حسب موازين آداب جلوس ، چنين فردى داراى لياقت و شايستگىفزونترى بوده و جلوس او در آن محل سزاوارتر باشد.
يكى از دانشمندان ميگويد: در چنين شرائطى از اين پس ، حق شاگرد نسبت به آنمحل و مكان ، پايدار مى ماند، و همانند پيشه ور و دستفروشى كه در بازار و گوشه اى ازخيابان ؛ با محل و مكانى ، انس يافت به خاطر جدا شدن و دورى موقت او از آن مكان ، حقاختصاص وى از ميان نمى رود. اگر شاگردى در مجلس ‍ درس استاد، جا و مكانى ويژهبراى خود انتخاب كرد و بدان ماءنوس گشت - اگر يكى دو روز نتوانست در درس شركتكند و سپس موفق به حضور و شركت در جلسه درس گردد - حق او نسبت به آن مكان ،محفوظ خواهد ماند. و همين حكم درباره نمازگزار نيز جارى است كه متضمن فائده اى در نمازمى باشد و اين فائده عبارت از ذكر، و امثال آن است .
16- رعايت ادب و نزاكت نسبت به حاضران جلسه درس  
بايد رفتار شاگرد نسبت به رفقاء و حاضران جلسه درس ؛ تواءم با ادب و نزاكتباشد؛ زيرا در حقيقت ، اظهار ادب نسبت به آنها به منزله ادب نگهداشتن با استاد و احترامو ارج نهادن به جلسه درس او است . بنابراين شاگرد، اخلاقا موظف است بزرگسالان وهمگنان و رفقاء و دوستانش را در مجلس درس استاد، ارج نهد و حق آنانرا از لحاظ احترام ،اداء نمايد.
17- نبايد محل جلوس ديگران را اشغال كرد 
شاگرد نبايد مزاحم هيچيك از شركت كنندگان جلسه درس گردد، و نيز نبايد متوقعباشد و ترجيح دهد كه كسى از جاى خود برخيزد و آنرا به او پيشكش كند. و اگر كسىهم حاضر به اين امر شد، موظف است تسليم تعارف او نشود، و به جاى او در آن مكانننشيند؛ چون پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) انسان را از چنين عملى ، نهىكرده و فرموده است : نبايد كسى را از جاى خودش بلند كرد تا خود در آنجا بنشيند. و نيزاضافه فرمود: (ولى بهتر است به جاى اينكار، مجلس را براى واردين ، گشاده وگسترده سازيد(368) ) تا (فرد تازه وارد براى جلوس خود جا و مكانى بيابد).
آرى ، اگر نشستن شاگردى در جاى شاگردى ديگر، مقرون به مصلحت و فائده اى براىحاضران جلسه درس باشد، و از شواهد و قرائن نيز چنين برآيد كه اين شاگرد، سختعلاقمند است كه در جاى او جلوس كند، در چنين صورتىاشغال جاى شاگرد ديگر، اخلاقا بلامانع است ، (يعنى مى تواند جاى فرد ديگرى را بارضاى خاطر او اشغال كند).
18- شاگرد بايد در رده حلقه درس قرار گيرد 
شاگرد نبايد - بدون نياز و ضرورت - در ميان حلقه درس و يا جلوى شاگرد ديگرىجلوس كند؛ چون از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) روايت شده است كه آنحضرت ،كسى را كه در ميان حلقه و مجلس درس بنشيند، مطرود از مهر و لطف الهى معرفى فرمودهاست (369) .
البته اگر - به خاطر تنگى و محدوديت محيط جلسه درس و يا به علت ازدحام و انبوهبودن جمعيت و يا براى شنيدن درس - ناگزير به جلوس در ميان حلقه مجلس درس گردد،نشستن او بدينگونه بلامانع است .
19- نبايد هنگام جلوس ، ميان دو فرد ماءنوس ، جدائى انداخت  
شاگرد نبايد - به منظور انتخاب جا و مكان نشستن - ميان دو برادر، و يا ميان پدر و پسر،و نيز ميان دو فرد نزديك و خويشاوند، و يا ميان دو يار محب و دوستدار يكديگر - جز بارضاى خاطر و تمايل آنها - جلوس كند؛ چون پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) ازنشستن ميان دو فرد ماءنوس با يكديگر - باستثناى مواردى كه طرفين اجازه دهند - نهىفرموده است (370) .
20- رعايت آسايش حاضران 
حاضران و شركت كنندگان در جلسه درس ، اخلاقا موظفند به محض ورود شخص تازهوارد، بدو تهنيت گفته ، و براى نشستن او، مجلس را آماده ساخته و براى او جائى باز كنندو به خاطر او، مجلس را گشاده و محياى جلوس وى سازند و در خور شاءن و مقامش - آنگونهكه به امثال و اقران او احترام مى گذارند - شخصيت او را ارج نهند.
اگر براى جلوس او، جلسه آماده و گشاده گردد تا جائى براى نشستن او فراهم شود، ونيز احساس كند كه خود حاضران در مضيقه قرار گرفته اند، خويشتن را به اصطلاح :جمع و جور كند و خود را نگستراند و بر روى زمين ، پهن نسازد. او نبايد با بر و پهلو وپشت خود به كسى تكيه كند. و نيز نبايد با پس و پيش رفتن ، خود را جابجا كرده ، وخود از ميان جمعيت بيرون افتد. (و بالاخره مزاحم ديگران نگردد و بايد رنج خود را دربرابر راحتى ديگران ، با آغوش باز پذيرا باشد).
21- عدم مداخله در درس ديگران 
شاگرد نبايد در درس اختصاصى ديگران ، سخنى به ميان آورد، سخنى كه با آن درسارتباط ندارد، و يا موجب مى گردد كه رشته بحث و گفتگوى شاگردان و استاد را از همگسيخته سازد. اگر گروهى ، درس خود را آغاز كردند نبايد سخنى را كه مربوط بهدرس گذشته و يا دروس ديگر است مطرح سازد، سخنى كه مى تواند آنرا در فرصتهاىديگر به ميان آورد. كه بعدا قابل جبران و تدارك مى باشد. البته اگر استاد وشاگردان آن درس ، به او اجازه چنين كارى را بدهند، بازگو كردن مطالبى كه با آندرس بيگانگى دارد، بلامانع خواهد بود.
22- عدم مداخله و مشاركت در سخن ديگران 
هيچ شاگردى اخلاقا حق ندارد، ضمن گفتگوى شاگرد ديگر، يعنى شاگردى كه بااستاد، سرگرم گفتگو است با او همصدا و همزبان گردد، و در سخنان آندو شركت نمايد.بخصوص او حق ندارد ضمن بحث و مذاكره استاد نيز در ايراد مطلب با او هم آواز شود.
يكى از حكماء مى گويد: (ادب و نزاكت ، ايجاب مى كند كه انسان در سخنان و گفتاراستاد و يا هر كسى ديگر، مشاركت و دخالت (نابجا) نكند؛ اگرچه داراى اطلاع و آگاهىفزونترى نسبت به آن سخنان باشد)(371) .
شاعرى (372) نيز در اين باره گويد:

(( و لاتشارك فى الحديث اهله
و ان عرفت فرعه و اصله ))
در گفتار اهل سخن و مذاكره ، دخالت نكن ، اگرچهاصل و فرع و ريشه و شاخه سخن آنان را قبلا شناسائى كرده باشى .
لكن اگر خود گوينده (يعنى استاد و يا شاگرد) به اين دخالت ، رضايت دهند، هيچمانعى براى اين كار، وجود ندارد.
23- ادب نگاهداشتن با استاد و شاگردان 
اگر يكى از شاگردان به شاگرد ديگرى اسائه ادب نمود - بجز استاد - هيچ فردديگرى حق نهى و تنبيه او را ندارد، مگر آنگاه كه استاد، آن فرد را موظف سازد تا ازاسائه ادب چنان شاگردى جلوگيرى كند، و يا آنكه در سر و نهان - از طريق اندرز ونصيحت - مانع اسائه ادب آنها نسبت به يكديگر گردد.
اما اگر يكى از شاگردان و حاضران جلسه ، با خود استاد برخلاف ادب و نزاكت رفتاركند، همه شاگردان موظفند - در حد توانائى خويش - او را توبيخ نموده و طردش سازند واز رفتار او جلوگيرى كنند، و در صدد حمايت و يارى از استاد برآيند ولو آنكه خود استاداز جسارت چنين شاگردى چشم پوشى و گذشت خويش را اظهار نمايد، معذلك بايدشاگردان به منظور اداء حق استاد، مانع جسارت شاگرد نسبت به او گردند.
24- رعايت نوبت در درس  
آنگاه كه شاگرد مى خواهد درس خود را بر استاد بخواند، بايد نوبت خويش را از لحاظتقديم و تاءخير، مراعات كند. او نمى تواند بدون اجازه و رضايت ديگران ، نوبتاختصاصى آنها را اشغال نموده و قرائت درس خود را جلو اندازد.
روايت كرده اند كه (يكى از انصار براى طرح پرسشى ، حضور پيامبر اكرم(صلىالله عليه و آله ) رسيد؛ در اين اثناء مردى از قبيله ثقيف وارد شد، (و در حينگفتگوى مردانصارى با آن حضرت ، سخنى به ميان آورد) حضرت به او فرمود: يااخاثقيف اى برادر،اين مرد انصارى ، پيش از تو، مساءله اى را با من در ميان گذاشت .كمى درنگ كن و در جاىخويش بنشين تاقبل از رسيدگى به خواسته تو، به برآوردن حاجت و نياز اين مردانصارى ، آغازكنيم )(373) .
گفته اند: شاگرد نبايد نوبت خود را در اختيار ديگران قرار دهد؛ زيرا اينگونه ايثار وگذشت از قرب ، و صرفنظر كردن از تقدم نوبت - (كه از رهگذر آن ، فرصت انسان ازدست مى رود - نه تنها به عنوان كمال اخلاقى تلقى نمى گردد؛ بلكه به خاطر دورى وناسازگارى با دانش آموختن )، نقص و كاهش همت انسان را در امرتحصيل نشان مى دهد.
اگر استاد، چنين احساس كند كه چنانچه شاگردى نوبت ديگران را در اختيار گيرد، مقرونبه مصلحت است و خود استاد نيز اجازه چنين كارى را صادر كند، بايد شاگرد - در مقامامتثال و اطاعت از امر استاد - درس خويش را در خارج از نوبت بخواند، البته با اينانديشه كه نظر و صوابديد استاد، تواءم بهمآل انديشى و كمال بوده و هدف صحيحى را در اين كار منظور كرده است .
بعضى از دانشمندان معتقدند كه اگر شاگرد، نوبت درس خود را در اختيار شاگرد غريبو ناآشنائى قرار دهد، اين كار او، در خور استحباب و مقرون به رضاى الهى است ؛ چونهمه مردم تا حد دوردستى به احترام و ارج نهادن افراد غريب و حفظ حرمت و رعايتحال آن ها موظف هستند. در اين باره ، روايتى نيز از ابن عباسنقل شده است كه همين مطلب را تاءييد مى كند(374) .
و بدينسان اگر براى شاگردى - كه درس او در نوبت بعدى قرار دارد - حاجتىضرورى پيش آيد و شاگردى كه نوبت او مقدم است از اين پيش آمد، آگاه گردد (مستحب استكه نوبت خود را در اختيار چنين شاگردى قرار دهد تا درس خود را در نوبتاول بخواند و بتواند به حوائج ضرورى خويش رسيدگى نمايد).
ملاك نوبت گرفتن عبارت از حضور در جلسه مى باشد، اگر چه پس از حضور، براىكارهاى ضرورى از قبيل قضاء حاجت و يا تجديد وضوء از جلسه خارج شود. البته نوبتاو در صورتى محفوظ مى ماند كه بازگشت و عودت او به جلسه درس ، خارج از حدمتعارف ، طولانى نگردد. (و الا نوبت و حق اولويت او از ميان مى رود).
اگر دو شاگرد براى دو درس متفاوت ، در يك زمان در جلسه حضور يابند استاد بايدنوبت را براى شروع به درس هر يك از آنها مشخص سازد. بديهى است كهتوسل به قرعه و استفاده از آن در صورتى صحيح است كه تعليم علمى كه تدريس مىگردد به حد وجوب و لزوم و ضرورت رسيده باشد. ولى اگر تعليم علم مورد نظرداراى وجوب و ضرورت نباشد، استاد در تعيين نوبت مخير است . البته در چنين شرائطىنيز مستحب است كه نخست ، رعايت ترتيب نوبت نموده ، و در صورت تساوى آنها از لحاظحضورشان در جلسه درس به قرعه متوسل شود.
اگر استاد همه شاگردان را - در صورت تساوى و برابر بودن آنها از لحاظ درك وفهم - در يك درس ، گردهم آورد، چنين كارى نيز جائز و روا مى باشد.
معيد و مدرس مدرسه (كه اولى از ميان جمع شاگردان ، انتخاب مى شود، و استاد را در اعادهو توضيح درس يارى مى دهد) اگر به اقراء درس - آن هم در وقت معينى براى شاگردانمدرسه - موظف گردند، نمى توانند نوبت ديگران را بر نوبت شاگردان مدرسه - بدوناجازه و رضايت آنان - جلو اندازند، اگرچه شاگردان خارج از مدرسه ،قبل از شاگردان مدرسه ، در جلسه درس حضور بهم رسانده باشند. البته در صورتىكه تدريس و تعليم شاگردان خارج مدرسه به حد وجوب نرسيده باشد، و يا آنكهتعليم به همه آنها اعم از اهل مدرسه و جز آنها به سر حد وجوب برسد.
ولى اگر تدريس به شاگردان خارج از مدرسه ، به سر حد وجوب برسد، و معيد ومدرس مدرسه ، در تدريس به اهل مدرسه ، احساس تكليف ضرورى و واجب نكنند، آيا چنينموردى از همان موارد استثنائى است (كه بتوان نوبت تدريس به آنانرا براهل مدرسه ، مقدم داشت ) و يا بايد به حكم وجوب و تكليف الزامى ، به آنان تدريس كرد وانجام وظيفه اختصاصى آن روز - يعنى تدريس بهاهل مدرسه را - رها نموده تا در روز ديگرى انجام گيرد؟ و يا آنكه بايد نوبتاهل مدرسه را بر نوبت شاگردان خارج از مدرسه ، جلو انداخت ؟
هر يك از وجوه فوق ، قابلعمل مى باشد. ولى بهتر آن است كه در آن روز - اختصاصا - به شاگردان خارج ازمدرسه ، تدريس كند، و روز ديگرى را براى تدريس به شاگردان مدرسه ، اختصاصدهد.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation