در مدتهای دراز بر يك هيئت ديده نمیشد و حال آنكه در رصد همواره ديده میشود . باز اگر گفته بود در جوهر اين اجرام قوای مختلفی است كه چون بر حسب اتفاق با هم تصادم كنند آنچه را ميان واقع میشود میفشارند و جزء ضعيفی كه ميان اجزاء فشار دهنده داخل میشود متوقف میگردد به واسطه اينكه قوه فشار دهندگان با هم تكافوء میكند و از اين جهت مدتی بر يك حال باقی میماند ، اين حرف را میتوانستيم قابل توجه قرار داده در صدد نقض آن برآئيم و بعدها به اين امر اشاره خواهيم كرد . و عجب در اينست كه امر دائمی را كه از نظام واحد خارج نمیشود و البته بختی و اتفاقی نيست اتفاقی میداند و برای امور جزئی كه در آنها اتفاق بسياری میافتد غايت قائل است . رأی انباذقلس ( امپدوكلس ) در باب غايت اعمال طبيعت را با ضرورت يكی پنداشتهاند و حصول ماده را اتفاقی و متصور شدن آنرا به صورت ضروری فرض كردهاند كه غايتی ندارد . مثلا میگويند : " ثنايا برای بريدن تيز نشده بلكه اتفاق افتاده است كه در آنجا مادهای موجود بوده كه صورتی غير از اين را نمیپذيرفته و بر حسب ضرورت تيز شده است و همچنين طواحن برای آسيا كردن اين شكل نشده است . طبيعت كه رويه ندارد ، چگونه كاری را برای چيزی میكند ؟ و اگر طبيعت غايتی میداشت زشتيها و زوايد و مرگ در آن نبود . پس اين احوال از روی قصدی نبوده و اتفاق چنين افتاده است كه ماده به حالتی واقع شده كه اين احوال از آن بروز كرده . و همچنين است حكم ساير امور طبيعی كه بر حسب اتفاق به صورتی درآمده كه مصلحتی را متضمن شده است و مردم ندانستند كه آن بر حسب ضرورت و اتفاق بوده و گمان بردند از فاعلی صادر شده كه قصدی داشته است و حال آنكه اگر چنين بود ابدی و دائمی بود و اختلاف پيدا نمیكرد چنانكه باران را به يقين میدانيم كه از ضرورت مادی است و خورشيد بخار را ساخته و به جو بالا برده و آن به واسطه سردی جو سرد شده و مبدل به آب گرديده و به سبب سنگينی بالضروره نزول كرده و بر حسب اتفاق مصلحتی را هم |