بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چهره درخشان حسین بن علی (ع), حجت الاسلام شیخ على ربانى خلخالى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     HOSEIN00 -
     HOSEIN01 -
     HOSEIN02 -
     HOSEIN03 -
     HOSEIN04 -
     HOSEIN05 -
     HOSEIN06 -
     HOSEIN07 -
     HOSEIN08 -
     HOSEIN09 -
     HOSEIN10 -
     HOSEIN11 -
     HOSEIN12 -
     HOSEIN13 -
     HOSEIN14 -
     HOSEIN15 -
     HOSEIN16 -
     HOSEIN17 -
     HOSEIN18 -
     HOSEIN19 -
     HOSEIN20 -
     HOSEIN21 -
     HOSEIN22 -
     HOSEIN23 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

11- وه !شگفتا از تو اى خاك اسرارآميز!  
هرثمه بن مسلم مى گويد: در جنگ صفين در ركاب على بن ابى طالب كارزار كرديم،هنگامى كه از آن جا بازگشتم ، در سرزمين كربلا پياده شده و نماز صبح در آن جاخوانديم حضرت را خاك آن جا كفى برداشت و بوييد، گويى در تعقيب نماز خاك شهيدانرا بوييد، سپس گفت :
وه !شگفتا از تو اى خاك اسرارآميز! از تو در رستاخيز گروه گروه بر مى خيزند و بىحساب داخل بهشت خواهند شد.
12- قتلگاه عشاق  
امام محمد باقر عليه السلام فرمود: على عليه السلام به كربلا گذر كرد و فرمود:خوابگاهى است از سوارانى !
قتلگاهى است از عشاق !
اين كوى ،كوى شهيدانى است كه گذشتگان از آنان پيشى ندارند و آيندگان به آناننمى رسند.
امام محمد باقر عليه السلام فرمود: على عليه السلام با دو تن از ياران خود به كربلاگذشت ، هنگامى كه به آن سرزمين گذر كرد چشمانش پر از اشك شد و گفت : اينخوابگاهى از سواران آنهاست ، اين بار اندازى براى بنه آنان است در اين جايگاه ، خونآنان به زمين ريخته مى شود خوشا به تو پاكيزه خاكى كه در فراز تو خون احبا خواهدريخت . (279)
13- نفرين كبوتر راعبى بر قاتلان امام حسين عليه السلام  
به سند متصل از ابن قولويه از محمد بن يعقوب كلينى به اسنادش از داود بن فرقدگفت : در خانه حضرت ابى عبدالله نشسته بودم كبوتر راعبى ديدم همهمه مى كند، آنحضرت به سوى من نگريست و فرمود: اى داود، مى دانى اين مرغ چه مى گويد؟گفتم : نهبه خدا فرمود: بر قاتلان امام حسين عليه السلام نفرين مى كند ، پس در خانه هاى خود ازاينها نگاه داريد.(280)
14- كربلا از ديدگاه سلمان فارسى (محمدى ) 
مسيب بن نجبه فرازى (281)مى گويد: هنگامى كه سلمان فارسى به ديار ما - يعنىعراق - آمد (ظاهرا وقتى است كه سلمان فارسى والى مدائى بود )در زمرهاستقبال كنندگان او رفتيم سپس به سوى كربلا رهسپار شد و در آن جا گفت :
اين قتلگاه برادران من است ، اين جاى زمين نهادن بنه آنان است و اين خوابگاه سواران آناناست شتران خود را در آن براى ابد خواهند خوابانيد و اينمحل ريزش خون آنان است در اين زمين پسر بهترين پيغمبران كشته مى شود در اين زمينبهترين بازماندگان كشته مى شود.
15- ابن عباس شهادت امام حسين عليه السلام را خبر مى دهد  
قال ابن عباس : ما كنا نشك اهل البيت و هم متوافرون ان الحسين عليه السلاميقتل بالطف . (282)
ابن عباس مى گويد: ما خانواده پيغمبر صلى الله عليه و آله هيچ شكلى نداشتيم و بااطمينان بسيار مى دانستيم كه حسين در كربلا شهيد خواهد شد.(283)
ولى اخيرا عده اى در لباس روحانيت ، مرام وهابيت را در جامعه ترويج مى كنند اينان افرادلجوج و عنود و بى دين از خدا بى خبرند و باآل محمد صلى الله عليه و آله دشمنى دارند آنان كه دشمنآل محمد را در دل دارند و به همان حال بميرند، كافر مرده اند و بهشت برايشان حرام است.
امام صادق عليه السلام فرمود: فان الله تبارك و تعالى لم يخلق خلقا انجس منالكب و ان الناصب لنا اهل بيت لا نجس منه .
خداوند خلقى را نجس تر از سگ نيافريد، و ناصب مااهل بيت از آن نجس تر است . (284)
16- حضرت على عليه السلام از زمين كربلا عبور مى كند 
احمد بن حنبل به سند خويش از ابى عبدالله نجار روايت مى كند با على عليه السلامهنگامى كه به صفين مى رفت همراه بودم چون به سرزمين نينوا ( كربلا) رسيديم نداكرد: صابر باش اى حسين در كنار نهر فرات .
پرسيدم : اى امير مومنان ،منظورتان چيست ؟فرمود: روزى بر پيامبر خدا صلى الله عليهو آله وارد شدم ، ديدم چون ابر بهار گريه مى گريد، گفتم : يارسول الله ، چرا چنين مى گرييد ؟فرمود: پيش از توجبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسين عليه السلام در كنار فرات كشته مى شود.(285)
محمد بن سير بن نقل كرده كه معجزه اى از اميرالمومنين على عليه السلام در اين باب ظاهرشد آن حضرت گاهى عمر سعد را در ايام جوانى اش ‍ ملاقات كرده و به او فرموده بود:واى بر تو يابن سعد، چگونه خواهى بود در روزى كه مردد شوى ما بين بهشت و جهنم وتو جهنم را اختيار كنى . (286)
17- خبر دادن على عليه السلام از قاتلامام حسين عليه السلام
صدوق رحمه الله در امالى و سيد هاشم بحرانى در ميدنه المعاجز، (ج 1، ص 112 ) مسنداز اصبغ بن نباته كه از اصحاب على عليه السلام بوده - روايت كرده اند كه روزى علىعليه السلام در ضمن خطبه خود فرمود:
سلوفى قبل ان تفقدونى ، فوالله لا تسالونى عن شى ء مضى و لا عن شى ءيكون الا نباتكم .
بپرسيد از من هر چه مى خواهيد پيش از آنكه مرا نيابيد، به خدا سوگند نمى پرسيداز من آنچه گذشته و از آنچه بعد مى شود مگر آنكه شما را خير مى دهم به آنها .سعد بن ابى وقاص پدر عمر برخاست و گفت :
يا امير المومنين ! اخبرنى كم فى راسى و لحيتى من شعرة ؟
اى اميرمومنان ، خبر ده مرا كه بر سر و ريش من چند تار مو هست ؟
على عليه السلام فرمود: به خدا سوگند كهخليل من رسول الله صلى الله عليه و آله خبر داد كه تو اينسوال را از من خواهى نمود بدان كه در سر و ريش تو مويى نيست مگر آن كه در بن آنشيطان است كه تو را اغوا مى كند.
و ان فى بيتك لسخللا السحين ابنى .
براى اين كه بدانى من همه چيز را مى دانم در خانه تو گوساله اى است كه فرزندحسين را مى كشد. (287)
18- امام حسن مجتبى عليه السلام از قتلامام حسين عليه السلام خبر مى دهد
در امالى طوسى از مفضل بن عمر از حضرت جعفر صادق عليه السلام روايت است كه روزىامام حسن عليه السلام نشسته بود كه امام حسين عليه السلامداخل شد چون چشمش به امام حسن عليه السلام افتاد گريه كرد اام حسين عليه السلامفرمود: يا اباعبدالله ، سبب گريه شما چيست ؟گفت : از آنچه مى بينم بر حضرت تو ازاين مردم شوم ، اما امام مجتبى فرمود: بر من خيلى زياد ستم نشود كه زهرى به منبنوشانند و شهيد يا اباعبدالله هيچ روزى چون روز تو بناشد كه سى هزار نفر بهقتل تو مبادرت كنند كه خود را مسلمان و امت جد تو شمارند تا خون تو بريزند و حرمت تورا ندارند، دختران و اهل حرم تو را اسير ببرند و خيمه هاى تو را به غارت ببرند آنگاهغضب و لعنت خداوند بر بنى اميه فرود آيد و آسمان خون و به خاكستر ببارد و هرآفريده حتى و حوش درندگان بيابان ها بر تو بگريند. (288)
19- امام حسين عليه السلام و علم غيب  
حذيفه مى گويد: از امام حسين عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: به خدا سوگند بنىاميه بر قتل من اجتماع خواهند كرد و عمر بن سعد فرمانده سپاهشان خواهد بود اين مطلب رادر زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود.
پس من عرض كردم : يا بن رسول الله آيا پيغمبر اين موضوع را به شما خبر داده ؟فرمود: نه پس خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله شرفياب شدم و سخنان امام حسينعليه السلام را به عرض رساندم فرمود: علم من علم حسين و علم حسين علم من است .
امام حسين عليه السلام به عمر بن سعد فرمود: بعد از من از گندم عراق زياد نخواهىخورد و چنين شد، زيرا هنوز به آن نرسيده بود كه مختار او را
كشت . (289)

روز عاشورا حسين استاد دانشگاه دين
درس عبرت داد ما را كشته شد در راه دين
ديد از بيدادى زشتى اعمال يزيد
مى شود پنهان به زير ابر ظلمت ماه دين
داده هفتاد دو تن قربان و خود قربان نمود
كربلا گرديد تا حشر قربانگاه دين
20- امام حسين عليه السلام از سرنوشت خود آگاه است  
ابى الجارود از امام محمد باقر عليه السلام روايت مى كند كه عبدالله ابن زبير به امامحسين عليه السلام گفت : چرا در موسم حج خانه خدا را ترك مى كنى و به سوى عراق مىروى ؟امام حسين عليه السلام فرمود: همانا دفن شدن من در كنار فرات محبوب تر است ازآن كه در جلو كعبه به خاك سپرده شوم . (290)
ابن قولويه از ابى سعيد نقل مى كند كه گفت : شنيدم از حسين بن على عليهماالسلام پساز آن كه با عبدالله زبير خلوت كردند و گفت و گوهاى آنان تمام شد فرمود: ابن زبيربه من گفت ، كه تو هم مانند كبوتران حرم در اين جا پناهنده باش من در پاسخ گفتم :كشته شدنم در خارج هر قدر هم فاصله كم باشد، نز من از كشته شدن در حرم محبوب تراست ، و نيز به اوك گفتم : كشته شدنم در كربلا نزد من از كشته شدنم در حرم محبوبتر است . (291)
21- امام حسين عليه السلام با عمر سعد گفتگو مى كند  
مشهور است كه عمر سعد پيش از واقعه كربلا به مسجد وارد مى شد هر كس ‍ نگاهش به اومى افتاد بى اختيار مى گفت :
هذا قاتل حسين بن على عليه السلام ): يعنى : اى معلون كشنده حسين بن على عليهالسلام است تا آن كه روزى به خدمت حسين بن على عليه السلام آمد و عرض كرد اينسفيهان گمان مى كنند كه من قاتل شما خواهم شد.
آن حضرت تبسم كرده و فرمود: آنها كه اين سخن را به زبان مى آورند سفيه نيستند،كلمه حقى است كه بر زبان ايشان جارى مى شود اما تو به يقين بدان اى عمر سعد، كهپس از من يك بار شكم را از گندم عراق سير نخواهى كرد و زنده نخواهى ماند بعد از منجز چند صباحى .
قضيه همان شد كه امام عليه السلام خبر داده بود به اندك فرصتى مختار پيدا شد و هريك از اين ظالمان را به خصوص عمر سعد را به زجرى به جهنم فرستاد كه بعد از آنممكن نبود و به همان وجهى كه خداى بزرگ انتقام واقعه يحيى بن زكريا عليهماالسلام رااز طايفه بنى اسرائيل گرفته بود(292)
اى شهيد كه لب تشنه بريدند سرت
لاله سان سوخت زداغ على اكبر جگرت
تشنه لب هيچ مسلمان نكشد كافر را
تو چه كردى كه لب تشنه بريدند سرت
نامه تشنه لبان را ببر اى باد صبا
به سر تربت زهرا اگر افتد گذرت
بگو اى بانو جنت سرى از غرفه بر آر
غرفه در لجه خون بين تن شمس و قمرت
تو دل آسوده اى از چشمه كوثر سيراب
دخترانت همه لب تشنه و بى سرپرست
طبرى نقل مى كند كه حسين بن على عليه السلام فرمود: به خدا سوگند مرا رها نمى كنندتا خون دلم را بريزند و خداوند به خاطر اين جنايتشان كسى را بر آنها مسلط مى كند كهخوار و زبون سازد كه حتى از پليدترين چيزها پست تر باشد. (293)
فصل سوم : فضايل زيارت سيد الشهداء عليه السلاموفضايل زايران آن حضرت
به سند صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السلاممنقول است كه امر كنيد شيعيان ما را به زيارت حسين بن على عليه السلام كه به درستىكه زيارت آن حضرت دفع مى كند خانه فرود آمدن و غرق شدن و سوخته شدن و درندهدريدن را و زيارت آن حضرت فرض است بر هر كسى كه اقرار نمايد براى حسين عليهالسلام به امامت از جانب خدا به سند موثق از حضرت صادق عليه السلام مروى است كهزيارت كنيد حسين را و جفا مى كنيد آن حضرت را به ترك زيارت كه او بهترين جواناناهل بهشت و بهترين جوانان شهيدان است به سند معتبر ديگر از آن حضرتمنقول است كه زيارت كنيد قبر امام حسين عليه السلام را اگر چه سالى را يك مرتبهباشد به درستى كه هر كه برود نزد آن حضرت با شناسايى حق آن حضرت و انكارنكردن حق او، او را عوضى نيست به غير بهشت و روزى داده مى شود روزى فراخ و مى دهدخدا به او فرجى نزديك به درستى كه حق تعالىموكل گردانيده است به قبر امام حسين عليه السلام چهار هزار ملك را كه همگى گريه برآن حضرت مى كنند، و مشايعت مى كنند هر كه را زيارت آن حضرت كند تا بهاهل خود برگردد و اگر بيمار شود او را عيادت مى كنند و اگر بميرد به جنازه او حاضرمى شوند با طلب آمرزش از براى او و ترحم كردن بر او.
به سند معتبر ديگر منقول است كه شخصى به حضرت امام جعفر صادق عليه السلامعرض كرد كه فداى تو شوم ، چه مى فرمايى در حق كسى كه ترك كند زيارت حضرتامام حسين عليه السلام را و او قادر به زيارت باشد ؟
فرمود: مى گويم او عاق رسول خدا صلى الله عليه و آله و عاق ما شده است و سبك شمردهاست امرى را كه براى او نافع است هر كه زيارت كند آن حضرت را خدا حوائج او رامتكفل گردد و كفايت مهمات دنياى او بنمايد و زيارت آن حضرت روزى را براى بنده جلبمى كند و آنچه خرج كند عوض ‍ دهد و گناه پنجاه ساله او را مى آمرزد و بر مى گردد بهسوى اهل خود و حال آن كه هيچ گناه و خطايى بر او نباشد، مگر آن كه از نامهعمل او محو شود و اگر در آن سفر بميرد ملائكهنازل شوند او را غسل دهند و گشوده شود براى او درى به سوى بهشت كهداخل وشد براى او نسيم بهشت ، و اگر سالم بماند گشوده شود براى او درى كهنازل شد از در روزى او و حق تعالى به عوض هر درهمى كه او خرج كرده است ده هزاردرهم بدهد و براى او ذخيره كند و چون محشور شود گويند به او كه خدا اين عوض رابراى تو ذخيره كرد كه امروز به تو رسانيد و در حديث معتبر ديگرمنقول است كه آن حضرت به ام سعيده فرمود كه زيارت كن حضرت امام حسين را كه زيارتواجب است بر مردان و زنان و در حديث معتبر ديگرمنقول است كه فرمود كه اگر يكى از شما حج كند در تمام عمر خود و زيارت امام حسينعليه السلام نكرده باشد هر آينه ترك كرده خواهد بود حقى از حقوقرسول خدا صلى الله عليه و آله زيرا كه حق حسين عليه السلام فريضه است از جانبخداوند و واجب است در نيكى ما و اميد ثواب هاى تو در صله ما و براى شاد گردانيدنپيغمبر تو اجابت نمودن ايشان امر را و براى خشمى كه بر دشمنانداخل كرده اند و مراد ايشان خشنودى تو است ، پس مكافات ده ايشان را از جانب ما بهخشنودى و حفظ كن ايشان را در شب و روز خليفه ايشان باش دراهل و اولاد ايشان كه در وطن خود گذاشته اند به خلافت نيكو و رفيق ايشان باش و دفعكن از ايشان شر هر جبار معاند را و هر ضعيف و شديد از خلقت را و شر شياطين و جن و انسرا و بده به ايشان زياده از آنچه اميد دارند از تو در دور شدن از وطن هاى خود و در اختياركردن ايشان ما را بر فرزندان و اهالى و خويشان خود.
خداوند، دشمنان ما عيب كردند بر ايشان بيرون آمدن ايشان را به زيارت ما، پس اين مانعنشد ايشان را عزم كردن و بيرون آمدن از روى مخالف ايشان پس رحم كن آن روها را كهآفتاب متغير گردانيده است ، و رحم كن گونه هاى ايشان را كه مى گردانند و مى مالندبر قبر امام حسين عليه السلام و رحم كن آن ديده ها را كه گريه ايشان جارى شد ازترحم بر ما و رحم كن آن دل ها را كه جزع كرده اند و سوخته اند از براى مصيبت ما،و رحمكن آن فغان ها را كه در مصيبت ما بلند كرده اند.
خداوندا از جان ها را و آن بدن ها را به تو مى سپارم تا سيراب گردانى ايشان را ازحوض كوثر در روز تشنگى .
و پيوسته آن حضرت به اين نحو دعا مى كرد و در سجده پس چون فارغ شد گفتم : آندعا كه من از شما شنيدم اگر در حق كسى مى كرديد كه خدا را نمى شناخت گمان داشتم كهآتش جهنم به او نرسد هرگز والله كه آرزو كردم كه زيارت آن حضرت كرده بودم و حجنكرده بودم .
حضرت فرمود: چه بسيار نزديكى تو به آن حضرت ، چه مانع است تو را از زيارت اىمعاويه ترك زيارت مكن گفتم : فداى تو شوم نمى دانستم ، كه اين قدر فضيلت داردفرمود كه اى معاويه اينها كه براى زيارت كنندگان آن حضرت دعا مى كنند در آسمانبيش از آنهايند كه دعا مى كنند برايشان بر زمين ترك مكن زيارت آن حضرت را از براىخوف از احدى كه هر كه از براى خوف ترك زيارت كند آن قدر حسرت برد كه آرزو مىكند كه كاش آن قدر مى ماندم نزد قبر آن حضرت كه در آنجا مدفون مى شدم آيا دوستنمى دارى كه خدا ببيند تو را در ميان آنها كه دعا مى كنند برايشانرسول خدا صلى الله عليه و آله از آنها باشى كه ملائكه در قيامت با ايشان مصافحه مىكنند ؟ آيا نمى خواهى از آنها باشى كه در قيامت حضرترسول صلى الله عليه و آله با ايشان مصالحه مى كند ؟
و به سند معتبر منقول است از زرراه كه عرض كردم به خدمت حضرت امام محمد باقر عليهالسلام كه چه مى فرمايى در باب كسى كه پدرت حضرت امام حسين را زيارت كند باترس ؟فرمود: خدا او را ايمن مى گرداند در روز قيامت كه همه ترسان باشند و بهاستقبال او آيند ملائكه و او را بشارت دهند و گويند مترس و اندوهناك مباش كه اين روزرستگارى و فيروزى تو است .
و به سند معتبر منقول است كه ابن بكير به حضرت صادق عليه السلام گفت : مى رومبه زيارت حضرت امام حسين عليه السلام و دلم ترسان و هراسان است تا بر مى گردم ،از ترس خليفه و ابتاع و لشكريان او فرمود، كه اى پسر بكير، دوست نمى دارى كه خداتو را ببيند كه از براى ما ترسانى ، مگر نمى دانى كه كسى كه از براى خوف ما خايفو ترسان باشد حق تعالى او را در قيامت در سايه عرش خود جا دهد و حضرت امام حسينعليه السلام در زير عرش با او سخن گويد و او را حق تعالى ايمن گردانيد از ترسهاى روز قيامت مردم ترسند و او نترسد و اگر ترسد ملائكه او را بشارت دهند و ترسشرا زايل گردانند.
و به روايت قوى منقول است كه حضرت امام محمد باقر عليه السلام به محمد بن مسلمفرمود كه آيا مى روى به زيارت قبر امام حسين ؟ گفت : بلى مى روم با ترس و بيم .فرمود: هر چند سخت تر و دشوارتر است ثواب به قدر ترس است و هر كه در زيارت آنحضرته بترسد، ايمن گرداند خدا او را در روز قيامت و برگردد از زيارت با آمرزشگناهان و سلام كنند بر او ملائكه و زيارت كنند او را پيغمبر صلى الله عليه و آله دعاكند از براى او و برگردد با نعمتى از خدا و فضلى و بدى به او نرسد. (294)
در فضايل زائران حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام  
فضايلى كه براى زاير است به حسب حالات و آن شانزده فضيلت است :
يكم : در حالت رفتن به زيارت ، چنان كه از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مروىاست كه خداوند را فرشتگانى است كه موكلند بر قبر حسين عليه السلام پس چون كسىقصد زيارت آن مظلوم نمايد خداوند گناهان او را به ايشان مى دهد، پس چون يك گامبرداشت همه آن گناهان را محو كنند و در قدم دوم حسنان او را مضاعف نمايند، و همچنين درگام سوم و چهارم و همچنين تا اين كه بهشت بر او واجب بود و چون بعد از نيتغسل كند ندا دهد او را خاتم انبيا كه : اى مهمان خدا، بشارت باد تو را كه رفيق من خواهىبود در بهشت و ندا كند او را على عليه السلام كه : من ضامنم كه حاجات شما را شود، ودر راست و چپ او باشند تا مراجعت نمايد .(295)
دوم :در حال مهياكردن اسباب زيارت كه آن سبب خوشحالىاهل آسمان هاست . (296)
سوم : هرگاه چيزى صرف نمايد در مهيا كردن اسباب زيارت ، پس به هر درهمى به قدركوه احد حسنات به او دهند، و اضعاف او را به او رد كنند، و بلاها از او دفع شو و درروايت ابن سنان آمده است كه به هر درهم به او دهند هزار، و هزار و هزار تا ده مرتبه ، ورضاى خدا و دعاى پيغمبر صلى الله عليه و آله و اميرالمومنين و ائمه هدى از براى اوبهتر است . (297)
چهارم : چون از منزلش بيرون آمد ششصد ملك از شش جهت به مشايعت او آيند. (298)
پنجم : چون به راه افتد بر هر چه قدم گذارد در حقش دعا كند (299) و به هر گامىهزار حسنه برايش نوشته شود، (300) و اگر در كشتى مضطرب گردد ندا رسد خوشبه حال شما كه بهشت از براى شماست . (301) و اگر سوار باشد پس به هر گامىكه مركوبش بر دارد هزار حسنه از برايش نوشته مى شود. (302)
ششم : هر گاه آفتاب بر او تابد گناهاش را تمام كند چنانكه آتش هيزم را مى سوزاند.(303)
هفتم : هر گاه از شدت گرما يا حركت عرق كند، پس در مزار كبير روايت شده است كه بههر عرقى هفتاد هزار ملك خلق مى شود كه از براى زوار آن حضرت استغفار مى كنند تا روزقيامت .
هشتم : چون آب فرات غسل كند به جهت زيارت ، بريزد گناهان ايشان ، و ندا كند ايشان راخاتم انبيا كه :بشارت باد شما را كه رفيق مى خواهيد بود رد بهشت ، و اميرالمومنين عليهالسلام گويد: من ضامن قضاى حوايج رفع بلا از شما هستم در دنيا و آخرت چنانكهگذشت .
نهم : چون به راه افتد بعد از غسل خدا از برايش به هر قدمى كه بر دارد يا بگذارد صدحج مقبول ، و صد عمره مقبوله ، و صد جهاد كه در پيش روى پيغعمبر خدا صلى الله عليهو آله با بدترين دشمنان او كرده باشد. (304)
دهم : چون نزديك كربلا رسد چند صنف از فرشتگان بهاستقبال او آيند، كه از آن جمله چهار هزار فرشته اند كه به يارى آن سرور آمدند در روزعاشورا و مامور شدند كه در همان زمين بمانند، و از آن جمله هفتاد هزار فرشته . (305)
دعاى فرشتگان براى زوار  
يازدهم : حضرت را زيارت كند آنجناب به او نظر كند پس در حقش دعا كند و از پدر وجدش خواهد كه براى او طلب مغفرت نمايند. (306)
پس ملائكه برايش دعا كنند و همه انبيا و مرسلين ، و نوشته شود از برايش ‍ ثواب جميععبادات ، چنان كه گذشت ، و مصافحه كنند با او ملائكه و مهرى ، بر صورتش زنند ازنور عرش كه اين است زيرا قبر حسين عليه السلام فرزند خاتم انبيا و سيد شهداء.(307)
دوازدهم : چون مى خواهد به وطنش مراجعت نمايد متابعت كنند او را چند صنف از ملائكهخصوصا جبرئيل ، و ميكائيل و اسرافيل ، و همان چهار هزار ملك ،و هفتاد هزار كه گذشت ، وبالخصوص دو ملك به نزد او آيند و به او واهل بيت رسول الله صلى الله عليه و آله هستى به خدا قسم كه آتش را به چشم نخواهىديد و تو را نخواهد خورد، منادى ندا كند كه : خوشا بهحال تو كه بهشت از براى تو است . (308)
سيزدهم : هرگاه وفات نمايد بعد از زيارت الى يكسال يا دو سال ، آن ملائكه بر جنازه اش حاضر شوند، و از برايش طلب مغفرت نمايند،(309)
او را زيارت كند در حال موت يا در شب اول قبر. (310)
پس اى كسانى كه در قبر غريب و تنها خواهيد بود، و به وحشت آن مبتلا خواهيد شد، و كسىبه زيارت نخواهد آمد، كه با شما مواجهه نمايد، بلكه اگر كسى به زيارت بيايد،نزديك قبر شما خواهد ايستاد و به فاصله دو زراع خاك وگل ، پس هر گاه زيارت كنى امام حسين عليه السلام را البته آن جناب در آنحال به زيارت تو آيد و به طريق مواجهه ، و بر تو سلام خواهد كرد، پس آيا ديگروحشت و خوفى از براى تو باقى خواهد ماند ؟و هر چند بيشتر زيارت كرده باشى ، وشوقت به او زياده باشد او هم مكرر به زيارت تو خواهد آمد و مانوس تو خواهد بود .
حضور ملائكه در تشييع جنازه زوار  
چهاردهم : از امام صادق عليه السلام نقل شده كه هرگاه زائر در بين راه بميرد، ملائكه درتشييع جنازه او حاضر مى شوند و كفن و حنوط از بهشت از براى او مى آورند و بر او نمازمى گزراند و از ريحان بهشت در زير او فرش ‍ مى كنند، و زمين قبر گشاده مى شود از هرسمت به قدر سه ميل ، و درى از بهشت به سوى قبرش مى گشايند، كه از روح و ريحانآن بر او داخل مى شود تا روز قيامت . (311)
پانزدهم : از امام صادق عليه السلام نقل شده : هرگاه در بين راه به او اذيتى رسد ازحبس يا ضرب در عوض هر روزى كه حبس شود يا غمى به او رسد، فرحى در قيامت به اوخواهد رسيد، راوى عرض كرد: اگر بعد از حبس او را بزنند به جهت قصد زيارت؟فرمود: به عوض هر زدنى يك حورى به او دهند و به عوض هر دردى هزار هزار حسنهبه او داده شود هزار هزار گناه از او محو گردد، و هزار هزار درجه ترفيع يابد، و ازكسانى باشد كه در قيامت هم هم صحبت با پيغمبر صلى الله عليه و آله باشد تا مردم ازحساب فارغ شوند و حاملان عرش با او مصافحه نمايند و به او گويند: هر حاجت كه مىخواهى بخواه و ضارب او را بياورند به مقام حساب و بدونسوال و جواب باز وى او را بگيرنتد و ببرند و نزد فرشته اى ، پس به شربتى ازحيم جهنم و شربتى از غسلين به او دهند و او را بر كوه هاى آتش مقامدهند، به او گويند بچش آنچه را از براى خود مهيا كردى به دست خود كه مهمان خدا ورسول را زدى و اذيت كردى .
پس آن مضروب را به نزد در جهنم آورند، و بگويند: ببين زننده خود را و آنچه به اورسيده است از عذاب الهى است آيا سينه ات شفا يافته است و به قصاص خود رسيد ؟مىگويد: حمد خدا را. (312)
شانزدهم : از امام صادق عليه السلام نقل شده : اولين قطره اى كه از خودش ‍ ريخته شودجميع گناهانش آمرزيده شود، و ملائكه طينت اصليه او را مى شويند تا در برابر پاكشود مانند طينت انبيا، از آنچه با او مخلوط بوده است از طينت كفار، و قلب او را بشويند تااينكه منشرح گردد، و از ايمان مملو شود، و خدا را ملاقات نمايد پاك و پاكيزه ، از جميعمعاصى و صفات رذيله ، و شفاعت او را قبول نمايند در حقاهل بيتش ، و هزار نفر از برادرانش ، و ملائكه وجبرئيل و ملك الموت بر او نماز كنند، و كفن و حنوط او را از بهشت بياورند، و قبر او راوسيع نمايند، و چراغ ها در قبرش روشن كنند، و درى از بهشت به سوى او گشايند، وملائكه نخفه ها از بهشت براى او بياورند و بعد از هيجده روز او را به حظير قدس بالابرند پس با اولياى خدا باشد تا نفخه صور او را دريابد،و بعد از نفخه دوم از قبربيرون آيد، پس ‍ اول كسى كه با او مصافحه كند پيغمبر صلى الله عليه و آله باشد واميرالمومنين و اوصيا و بشارتش دهند، و بگويند: با ما باش پس او را بر حوض بدارند،پس آب بياشامد، و به هر كه بخواهد بدهد. (313)
فصل چهارم : فضائل تربت امام حسين عليه السلام  
به سند معتبر از موسى بن جعفر عليهماالسلاممنقول است كه فرمود: از تربت من چيزى بر مداريد كه تبرك به آن كنيد، كه تربت ماحرام است مگر تربت جدم حسين كه آن را خدا شفا گردانيده است براى شيعيان و دوستان ما.
و به سند معتبر از حضرت امام رضا منقولاست كه هر گلى حرام است مانند ميته و خون و جانورى كه به نام غير خدا كشته باشند مگرطينت قبر حسين عليه السلام كه از شفاى هر درد است .
و در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلاممنقول است كه اگر بيمارى از مومنان كه حق و حرمت و ولايت و امامت حضرت امام حسين عليهالسلام را داند بگيرد از طين قبر آن حضرت به قدر سر انگشت هر آينه دواى او خواهدبود.
و به سند موثق از ابن ابى يعفور است كه به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرضكرد كه شخصى از خاك قبر امام حسين عليه السلام بر مى دارد و نتفع مى شود و ديگرىبر مى دارد و منتفع نمى شود، و فرمود: نه والله هر كه برآرد و اعتقاد داشته باشد كهبه او نمى بخشد البته منتفع مى شود.
و به سند معتبر منقول است كه يكى از اصحاب حضرت امام محمد باقر عليه السلام گفت :زنى قدرى ريسمان به من داد كه در مكه بدهم كه جامه كعبه را به آن بدوزد و مننخواستم كه به حاجيان و خدمه خانه كعبه بدهم زيرا ايشان را مى شناختم و مى دانستمكه خود متصرف مى شوند چون به مدينه آمدم ، خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرضكردم ، فرمود كه آن را بده و عسل و زعفران بخر و قدرى از تربت امام حسين را بگير و باآب باران مخلوط كن و عسل و زعفران را در آن بريز و به شيعيان بده كه بيماران خود رابا آن مداوا كنند.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلاممنقول است كه خاك قبر امام حسين شفاى هر درد است ، و آن است دواى بزرگ .
و در حديث ديگر فرمود كه هر كه را علتى برسد و مداوا كند به خاك قبر امام حسين عليهالسلام حق تعالى او را شفا مى بخشد، از مرض مگر آن كه علت مرگ باشد.
و به سند معتبر از شخصى كه گفت : حضرت اما رضاعليه السلام براى من از خراسانبسته متاعى فرستاد چون گشودم در ميان از خاكى بود از آن مرد كه آورده بود پرسيداين خاك چيست ؟ گفت : اين خاك قبر امام حسين است ، هرگز آن حضرت از جامه و غير جامهچيزى به جايى نمى فرستد مگر اين خاك را در ميانش مى گذارد و مى گويد: اين درماناست از بلاها به اذن و مشيت خدا.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه برداريد كام فرزندان خودرا با تربت حسين عليه السلام كه امان مى بخشد از بلاها.
و سند صحيح منقول است كه شخص به آن حضرت عرض كرد كه مى گيرم از خا قبر امامحسين عليه السلام و نزد من مى باشد براى بركت آن فرمود: خوب است .
و در حديث ديگر فرمود: در خاك حايرى كه حسين در آن مدفون است شفاى هر درد و ايمنى ازهر درد و بيم و خوف است .
و به روايت معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه نزد امام حسين عليه السلام خاك سرخىهست كه شفا مى بخشد از هر درد و مرض مگر مرگ .
راوى گفت : من رفتم و از بالاى سر آن حضرت به قدر يك ذراع گندم از بالاى سر آنحضرت سرخى ريخت به قدر درهمى ، پس آن را به كوفه آوردم ، و با دواها ممزوج كردمو به بيماران مى دادم و شفا مى يافتند.
در حديث ديگر فرمود: هر گلى حرام است مانند گوشت خوك و هر كه بخورد و بميرد مننماز بر او نمى كنم مگر گل قبر امام حسين عليه السلام كه در آن شفاى هر درد است و اگركسى از روى لذت و خواهش بخورد، از براى او شفا نيست .
در حديث ديگر فرمود كه اندكى از آن حلال استمثل نخودى در روايت معتبر ديگر فرمود كه خاك قبر حسين عليه السلام را از نزد قبر تاهفتاد ذرع مى توان برداشت در روايت معتبر ديگر هفتاد باع است فرمود: باع آن مقدار استكه هر دو دست را بگشايند و تقريبا به قدر چهار ذراع مى شود .
و به سند معتبر از امام محمد باقر عليه السلاممنقول است كه گل قبر امام حسين عليه السلام شفاى هر درد و ايمنى از هر خوف است و ازبراى هر مطلب كه بردارند آن مطلب حاصل مى شود.
در حديث ديگر منقول است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند ازگل ارمنى كه بر مى دارند براى كسى كه عضوى از او شكسته باشد، آياحلال است برداشتن آن ؟فرمود: از خاك قبرذوالقرنين است و خاك قبر امام حسين عليهالسلام از آن بهتر است و در حديث معتبر ديگرمنقول است از ابو حمزه ثمالى كه گفت : عرض كردم به حضرت صادق عليه السلام كهمى بينم اصحاب را كه مى گيرند خاك قبر امام حسين عليه السلام را و طلب شفا از آن مىكنند، آيا در آن شفا هست ؟فرمود: طلب شفا مى توان كرد از خاكى كه بردارند از ميان قبرتا چهار ميل و هم چنين از خاك قبر جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله و قبر اميرالمومنين وامام حسين عليه السلام پس ‍ بگير از آن خاك كه آن شفاى هر درد است و سپرى است براىدفع هر چه از آن ترسى و هيچ چيز با آن برابرى نمى كنند از چيزهايى كه از شفا طلبمى كنند و به غير از دعا و چيزى كه آن را فاسد مى كند آن است كه در ظرف ها و جاهاىديگر مى گذارند و آنها كه معالجه به آن مى كنند كم است يقين ايشان هر كه يقين داشتهباشد كه براى او شفاست ، هر گاه معالجه به آن بكند او را كافى خواهد بود و محتاجبه دواى ديگر نخواهد شد و فاسد مى گردانند از تربت را شياطين و جنيان و كافران كهآن را بر خود مى مالند و به هر چيزى كه مى گذرد از تربت آن را بو مى كنند و اماشياطين و كافران جن ، پس حسد مى برند فرزندان آدم را و خود را بر آن مى مالند كهاكثر نيكى و بوى خوشش برطرف مى شود و هيچ تربتى از حاير بيرون نمى آيد مگرمهيا مى شوند از شياطين و كافران جن از براى آن تربت آن قدر كه عدد ايشان را به غيراز خدا شماره نمى تواند كرد و آن تربت در دست صاحبش است و ايشان خود بر آن مىمالند و ملائكه نمى گذارند ايشان را كه داخل حاير شوند، واگر تربت سالم از اينهابماند هر بيمارى را كه به آن معالجه نمايند البته در آن ساعت شفا مى يابد پس چونتربت را بردارى ، پنهان كن و نام خدا بر آن بسيار بخوان .
شنيده ام كه بعضى از آنها كه تربت را بر مى دارند آن را سبك مى شمارند، حتى بعضىآن را در تو بره چهارپايان مى اندازند يا در ظرف طعام و چيزهايى كه دست بر آنبسيار ماليده شود از خرجين ها و جوال ها، پس ‍ چگونه شفا يابد از آن كسى كه اينگونه آن را حرمت دارد و ليكن دلى كه در آن يقين نيست و سبك مى شمارد چيزى را كهصلاحش در آن است عمل خود را فاسد مى كند. (314)
رواياتى درباره تربت امام حسين عليه السلام  
1- در امالى شيخ طوسى از محمد بن مسلم روايت شده كه گفت : از امام محمد باقر و امامجعفر صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: خدا در عوض ‍ شهادت امام حسين عليه السلامقرار داد امامت را در ذريه او و شفا را در تربت او و اجابت دعا را نزد قبر او. (315)
2- در كامل الزياره از ابى هاشم جعفرى روايت كرده كه گفت : امام هادى عليه السلام درحالى كه تب داشت و مريض بود، فرمود: يا ابا هاشم ، يكى از دوستان ما را براى شفاىمن به كربلا بفرست .
3- حور العين از فرشتگان درخواست مى كنند كه از كربلا تربتى هديه و ارمغان بهآسمان برند.(316)
4- متسحب است كه تربت حسين عليه السلام را مخلوط به حنوط ميت كنند تا به بركت آن ازعذاب ايمن شود.(317)
5- زمين كربلا باغى از بهشت است از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: قبرسيدالشهداء بيست ذراع در بيست ذراع باغى است از بهترين باغ هاى بهشت و نيست ملكىمقرب و پيغمبرى مرسل مگر آن كه از خدا خواسته تا اين زمين را زيارت كند و هميشهفوجى بالا مى روند و فوجى نزول مى كنند.
ولى بيشتر فقها حائر را تمامى محوطه اى كه حضرت خريده اند مى دانند.(318)
6- به سند صحيح نقل شده است كه حميرى به خدمت حضرت صاحب الامر عليه السلامعريضه اى نوشت و سوال كرد كه خاك قبر امام حسين عليه السلام را با ميت در قبر مىتوان گذاشت ؟در جواب نوشتند كه با ميت در قبر بايد گذاشت و با حنوطش مخلوط كرد.
و نيز در نامه اى پرسيد كه كفن را با آن مى توان نوشت ؟حضرت در جواب نوشتند كهخوب و جايز است .(319)
7- از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مروى است كه كام فرزندان خود را با تريتامام حسين عليه السلام برداريد كه امان مى بخشد از بلاها.(320)
از جمله فوائد تربت آن حضرت عليه السلام مستحب است با ميت در قبر گذاشتن و كفن رابا آن نوشتن .(321)
8- از امام جعفر صادق عليه السلام مروى است كه هر كه بگرداند تسبيحى را كه ازتربت امام حسين عليه السلام باشد و يا هر دانه بگويد: سبحان الله و الحمدالله و لا الاالله و الله اكبر، شش هزار حسنه براى او نوشته مى شود و محو مى شود از او شش هزارگناه و خدا بالا مى برد براى او شش هزار(322)
درجه .
9- از جمله خواص تربت آن حضرت آن است كه چون از آن تسبيح بسازند، به هر دانه اىكه شخص مى گرداند، چهل حسنه برايش نوشته مى شود و اگر كسى آن را درست در دستداشته باشد و ذكر كردن را فراموش كند به هر دانه كه بگرداند بيست حسنه براى اومى نويسند و در حديث است شخصى كه در آن خاك مدفون شود از حساب روز قيامت فارغاست و بى حساب او را به بهشت مى برند و در حديث ديگر است كه آن زمين را با هر كه درآن باشد روز قيامت برداشته به بهشت مى برند. (323)
10- به سند معتبر منقول است از شخصى كه گفت : حضرت امام رضا عليه السلام براىمن بسته متاعى از خراسان فرستاد، چون بسته را باز كردم در ميان آن خاكى بود پرسيدم: اين خاك چيست ؟گفت : خاك قبر امام حسين عليه السلام است ، هرگز آن حضرت چيزى را بهجايى نمى فرستد مگر آن كه اين خاك را در ميانش مى گذارد و مى فرمايد: اين از بلاهاامان است به اذن و مشيت خدا.(324)
كرامت تربت امام حسين عليه السلام  
در زمان يكى از سلاطين ، سفيرى از طرف پادشاه فرنگ به پايتخت ايران آمده و ازسلطان درخواست كرد كه از علماى اسلام دليلى بر نبوت پيامبر آخر الزمان خواهانم كهخصم را ملزم نمايد، و قطع كند عذر او را و زايل نمايد شبهه او را.
پس اگر عاجز شدند از اقامه چنين دليلى و دليلشان منحصر به تواتر شد، پس بدانيدكه شما بر حق نيستيد اين سفير از جمله دانشمندان برجسته بوده و از علوم غريبهمثل نجوم و هيئت و حساب و غيره بهره وافى داشته بلكه خود را در اين علوم يگانه مى دانستو از احوال حاضران در مجلس ‍ كارهايى را كه در منزلشان مى كردند و حوادثى كه برآنها وارد شده خبر مى داد سلطان روزى دستور داد كه علما حاضر شدند يكى از آنها كهگويا عارف ربانى ملا محسن فيض كاشانى صاحب كتاب وافى و صافى باشد، رو بهسفير كرده فرمود: چقدر سلطان شما بى عقل است كه چون تو جاهلى را براى اين كارفرستاده سفير در غضب شد و گفت : شما چگونه امتحان نكرده چنين مى گوييد:
پس آن عالم دست در جيبش نمود و مهر نمازش را در دست گرفت و فرمود: در دست من چيست؟سفير فكر زيادى كرد،رنگش زرد شد نو به خود پيچيد آن عالم فرمود: گفتم جاهلى !سفير نصرانى گفت : به حق مسيح و مادرش كه مى دانم چه در دست دارى ؟ ولى فكرم دراين است كه به چه وسيله به دست شما رسيده ؟آن عالم فرمود: شايد اشتباه در حسابكرده باشى ،درست حساب كن سفير گفت : حساب من درست است و اشتباهى ندارم و آنچهگفتم صحيح است ولى در فكرم كه چگونه به دست شما رسيده است آن عالم دستش را بازكرد و فرمود: اين تربت كربلاست و پيامبر ما خبر داده كه كربلا قطعه اى از بهشت استپس آن عالم فرمود: آيا شكى براى ايمان آوردن به پيامبر ما باقى است بااين كه يقيندارى كه حسابت صحيح است ؟ سفير گفت : راست مى گويى پس شهادتين را گفت و مسلمانشد.(325)
ام سلمه و تربت امام حسين عليه السلام  
زمانى كه امام حسين عليه السلام خواست از مدينه حركت كند ام سلمه به خدمت امام حسينعليه السلام مشرف شد و عرض كرد: اى نور ديده من اى فرزند گرامى ، مرا اندوهناك مكندر بيرون رفتن از مدينه به سوى عراق چون من از جدترسول اكرم صلى الله عليه وآله شنيدم كه مى فرمود: فرزند دلبند من حسين در عراق درزمينى كه آن را كربلا مى گويند به تيغ ظلم و جفا كشته مى شود .(326) حضرتفرمود: ايمادر، من نيز مى دانم كه شهيد خواهم شد و چاره اى جز رفتن ندارم و به فرمودهخدا عمل مى كنم به خدا سوگند مى دانم در چه روز كشته خواهم شد و چه كسى مرا خواهدكشت و در كدام بقعه مدفون خواهم شد و مى دانم كه كسى با من ازاهل بيت من و خويشان من با من كشته خواهم شد و مى دانم كه كسى با من ازاهل بيت من و خويشان من با من كشته خواهد شد و اگر خواهى اى مادر نشان بدهم جاى خود راكه در آن كشته و مدفون خواهم شد پس آن حضرت با دست مبارك خود به سوى كربلااشاره كرد و به اعجاز آن حضرت زمين ها پست و زمين كربلا بلند شد تا آن كه حضرتلشكرگاه خود و محل شهادت و جاى دفن خود و هر يك از اصحاب خود را به ام سلمهنمود.(327)
پس ناله و فغان ام سلمه برخاست به حدى كه در و ديوار با او هم ناله شدند.
حضرت فرمود: اى مادر گرامى ، چنين مقدر شده كه من به ظلم و ستم شهيد شوم وفرزندان و خويشانم با من شهيد مى شوند و اهل بيت و زنان واطفال مرا اسير و دستگير كنند و شهر به شهر و ديار به ديار بگردانند و هر چنداستغاثه كنند ياورى نيابند ام سلمه گفت : اى فرزند دلبندم ، جد بزرگوار تو اينمصيبت عظما را براى من شرح داده و تربت مدفن تو را به من عطا كرده است و من آن را درشيشه اى گذاشته ام .(328)
پس امام حسين عليه السلام دست دراز كرد و كفى از خاك كربلا را برداشت و به ام سلمهداد و فرمود: اى مادر مومنان ، اين خاك را نيز در شيشه بگذار و در نزد آن شيشه كه جدم آنرا به تو سپرده نگهدار، هر گاه ديدى هر دو خون شدند بدان كه من در آن صحراى شهيدمى شود.(329)
ام سلمه پس از رفتن سيدالشهداء به طرف كربلا همى مواظبت آن دو شيشه مى نمود تاروز عاشورا به جهت خواب قليوله خوابيده بود، به ناگاه ترسان و لزران از خواببيدار شد و بر سر شيشه ها رفت ، ديد خون از آنها مى جوشد خون را به صورت ماليدو ناله كرد و فرمود: از روزى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله از دنيا رفته او را درخواب نديده بودم امروز براى خواب قيلوله اندكى سر به بالين نهادم به ناگاهرسول خدا صلى الله عليه وآله را گرد آلوده و ژوليده مو بديدم ، عرض كردم : يارسول الله اين چه حالتى است كه در شما مى نگرم ؟ فرمود: اى ام سلمه ، حسين مراكشتند.(330)
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده است كه : بر داريد كلام فرزندان خودرا با تربت امام حسين عليه السلام كه امان مى بخشد از بلاها. (331)
آن را كه به كربلا گذار است
با آتش دوزخش چه كار است
گويند همين كه جبرئيل تربت را براى رسول خدا صلى الله عليه وآله از موضع و مكانىكه خون يكى از دو فرزندش در آن ريخته مى شود و به نام او تصريح نكرده بود كهكدام يكى اند، او را بو كرد و گفت : اين بوى حسين عليه السلام فرزند من است وگريست .جبرئيل گفت : راست گفتى .(332)
شنيد ستم كه مجنون دل افكار
چو شد از مردن ليلى خبردار
گريبان چاك زد با آه و افغان
به سوى تربت ليلى شتابان
در آنجا كودكى ديد ايستاده
به سر عمامه مشكين نهاده
سراغ تربت ليلى از او جست
پس آن كودك بر آشفت و بدو گفت
كه اى مجنون تو را گر عشق بودى
ز من كى اين تمنا مى نمودى
برو در اين بيابان جستجو كن
ز هر خاكى كفى بردار و بو كن
ز هر خاكى كه بوى عشق برخاست
يقين دان تربت ليلى در آنجاست .(333)

next page

fehrest page

back page