هفتم بدست محقق حلی و علامه حلی و مخصوصا علامه حلی از نظر اصول فقه و جداكردن حساب احاديث صحاح و ضعاف از يكديگر ، و مرحله سوم در قرن سيزدهمهجری به وسيله خاتم المتاخرين حاج شيخ مرتضی انصاری انجام يافت و اگرجنبههای مبارزه با قشريگری را در نظر بگيريم و سهم عظيم استادالمجتهدينوحيد بهبهانی را در مبارزه با جمود اخباريگری فراموش نكنيم و مخصوصا بهطرد مكتب اخباريگری از فقه شيعه توجه كنيم بايد يك مرحله ديگر اضافهنمائيم و آن در قرن دوازدهم به وسيله وحيد بهبهانی است . البته بيان بالا به معنی اين نيست كه شخصيتهای نامبرده لزوما اهميت وعظمت بيشتری از شخصيتهای عظيم ديگر فقه شيعی دارند زيرا هر جهش و تحولكيفی مسبوق است به يك سلسله شرائط و آمادگيهای پيشين ، و بسا سهم كسانیكه شرائط را آماده و مهيا كردهاند بيشتر است از كسانی كه به دست آنها وبه وسيله آنها اين جهشها صورت گرفته است . به اصطلاح ، اينها جزء اخيرعلت تامهاند . اگر درباره هر كس بتوان ترديد كرد درباره شيخ طوسی نمیتوان ترديد كرد. عظمت و شخصيت او به حدی است كه گفتهاند تا صد سال بعد از او هر فقيهو مجتهدی ظهور كرد عملا مقلد شيخ الطائفه بوده است . رستاخيز علمی اسلامی اسلام يك رستاخيز علمی به وجود آورد . آغاز اين رستاخيز |