اين دكتر استاد دانشگاه بغداد بود
جمعى از رفقاى ما از دانشجويان دانشگاه بغداد بودند، كه هميشه پيرامون اسلام بحث و مذاكره داشتند، روزى عدهاى از دانشجويان دانشكده طب به نزد ما آمدند، و گفتند كه ما استادى آمريكائى داريم، كه از طرف حكومت عراق به منظور تدريس در اين دانشكده استخدام شده است؛ و به ظاهر مرد باانصافى است كه جوياى حق و حقيقت مىباشد، و بسيار در باره اسلام پرسش مىكند، و به زندگى اسلامى بسيار خوشبين است.
وقتى از من خواستند كه با او ملاقات و بحث كنم، چندان اعتماد نداشتند كه در مورد اسلام قانع شود، براى آنان قرار ملاقات نزديكى تعيين كردم، و گفتم: انشاء الله خداوند توفيق اسلام آوردن به اين استاد خواهد داد، دانشجويان مىگفتند: چگونه مىشود يك استاد آمريكائى به اين سادگى اسلام بياورد؟!
به دانشجويان گفتم: آيا شما بخاطر اين تعجب داريد كه اسلام دينى قابل قبول نيست؟ يا اينكه از قدرت ما در بيان اسلام و شرح آن اطمينان نداريد؟ يا اينكه اين استاد شخص لجوج و سرسختى باشد كه هرچند حق را هم درك كند نپذيرد؟ دانشجويان ساكت ماندند، زيرا نمىتوانستند بگويند: اسلام قابل قبول نيست، و يا اينكه به من بگويند كه: تو نمىتوانى او را قانع كنى يا از اسلام بىاطلاعى، يا اينكه بگويند: استادشان داراى تعصب و لجاجت مىباشد، زيرا قبلا در باره استاد مىگفتند كه مردى بسيار منصف است.
از اين گذشته در فكر بودند كه به چه ترتيبى او را با اينكه استادشان مىباشد وادار نمايند كه از بغداد به كربلا بيايد(1) بخصوص كه اين استاد عقيده به زيارت هم ندارد؛ به آنان گفتم: به عنوان تفريح و گردش او را به كربلا بياوريد، وقرار ملاقاتى كه با آنان گذاشته بودم با روز عيدى مصادف شد.
وقتى اين استاد وارد منزل ما شد كه گروه بسيارى از اهالى براى تبريك عيد آمده بودند، به او خوش آمد گفتم، و پس از تعارفات از اوضاع مملكتش جويا شدم؟ و پرسيدم كه وضع بغداد چگونه به نظرش رسيده است؟ و اوضاع مسلمانان را چگونه يافته است؟ پس از آنكه استاد از وضع بغداد و اوضاع مسلمين مقدارى تعريف كرد؛ فرصت را غنيمت شمرده به او گفتم: شما از اسلام و مسلمين چيزى نديدهاى؛ وگرنه تعجب شما بيشتر مىشد، گفت: چطور؟
گفتم: براى نمونه اسلام پيروان خود را با اصرار فراوان وادار به كسب دانش مىكند، تا جائيكه طلب علم را براى هر زن و مرد مسلمان واجب مىداند، و مقدارى براى او از فضيلت علم و دانش، و ثواب آن در اسلام گفتم، و نيز گفتم كه: اسلام تنها مردم را به فراگرفتن علوم دينى تشويق نمىكند، بلكه پيروان خود را به فراگرفتن هر دانشى وا مىدارد، تا جائيكه علما فتوى مىدهند به: وجوب تعليم تمامى صنعتهاى لازمه به نحو وجوب كفائى، و اين حديث نيز همين معنى را مىرساند، زيرا در آن متعلق حذف شده است، و در زبان عرب حذف متعلق افاده عموم مىدهد.
حديث اين است كه پيامبر خدا(ص) مىفرمايد: (طلب العلم فريضة على كل مسلم و مسلمة)(2) يعنى: (فرا گرفتن دانش بر هر زن و مرد مسلمانى واجب است) در اين حديث حضرت نفرموده است: (طلب علم دين...) يا (طلب علم قرآن) يا (طلب علم رياضيات).
مؤيد اين مطلب فرمايش على(ع) است كه مىفرمايد: (ارزش هركس بآنى است كه خوب مىداند)(3) و پيش از فرمايش حضرت و گفتار على(ع) قرآن مجيد در اين باره فرموده است: (آيا كسانى كه عالم هستند، با كسانى كه از دانش بىبهرهاند يكسان خواهند بود؟)(4) يعنى آيا كسيكه علم قرآن را مىداند با كسى كه نمىداند يكسان است؟ آيا كسى كه علم طب را مىداند با كسى كه از دانش طب بىبهره است مساوى خواهد بود؟ و آيا كسيكه علم رياضيات مىداند با كسى كه از رياضيات بىبهره است مساوى خواهد بود؟ همچنين راجع به دانش اتمى... تاريخ... سياست... اقتصاد و...
دكتر از اين مطالب كه شنيده بود فوقالعاده به تعجب آمد؛ سپس به او گفتم از اين بالاتر پيامبر به ياران خود مىفرمود: با قطار عالم، و در اعماق فضا و در دل دريا به سراغ علم و دانش بگرديد، و فرموده است: (بسراغ دانش برويد گرچه رفتن به چين باشد)(5) و شما مىدانيد كه در زمانهاى قديم مسافرت نمودن از مدينه تا چين چقدر طاقتفرسا بوده و چقدر مدت و زمان لازم داشته است؛ شايد يكسال راهپيمائى داشته است.
علاوه بر اين در چين از علوم دينى و علم اسلام خبرى نبوده است، تنها در آنجا از اديان گذشته و علوم دنيوى وجود داشته است.
آيا اين روايت بزرگترين شاهد نيست بر اينكه اسلام دين علم و دانش است، و هر دانشى را لازم مىداند، و اسلام دين حق است؟ اگر اسلام دين باطلى بود از علم و دانش مىترسيد هماهنگونه كه مىدانيد هر باطلى از روشنائى گريزان است تا واقعيتش بر ديگران...
سپس به او گفتم: اولين سورهاى از قرآن كه بر پيامبر نازل شده است (بنا به نظر عدهاى از علما) سوره (علق) مىباشد كه در ابتداى آن مىفرمايد: (بخوان بنام خدايت كه آفريده است و... دانش قلم را به انسان آموخته است..)(6).
خداوند در اين سوره (خواندن.. و نوشتن) را يادآور شده است كه اين دو هنر اساس دانش (و كليد علوم) است.. از اين مهمتر پيامبر خدا فرموده است: (اگر دانش در ثريا باشد مردانى از فارس بدان دست خواهند يافت)(7) اگر در اين حديث فارس را بغير عربى تفسير كنيم(8) همانگونه كه (عجم در برابر عرب است) مىتوان گفت: در اين حديث اشارهاى به سفرهاى اخير فضانوردان به كره ماه مىباشد، و مژدهاى است براى رسيدن بشر به كره ثريا كه از ماه و سيارات ديگر بما دورتر است.
ممكن است بگوئيم: فرموده حضرت فرمانى است كه بصورت خبر بيان شده است؛ كه مىفرمايد: اى مردم جهان برويد در عمق فضا تا به كره ثريا برسيد، همانگونه كه علماى ادبيات عرب مىگويند: هرگاه به فرزندم گفتم: شما فردا به مدرسه مىروى، به اين معنا است كه (بايد فردا به مدرسه بروى) يا آنكه تاجرى به فرزندش مىگويد: (اگر سود در سرزمين دشمن هم باشد فرزندم آنرا بچنگ خواهد آورد).
معناى اين گفتار هم آنستكه تاجر فرزند خود را وادار مىكند كه سود بازرگانى راحتى در سرزمين دشمن هم بايد بچنگ بياورد، و اينكه فرزندش براى اين كار سزاوار است، ولذا ما منتظريم كه روزى فرا رسد، و بشر پا بكره ثريا بگذارد.
با اينكه شما مىدانيد كه هنگاميكه دانشمندان فضائى شوروى اولين قمر مصنوعى خود را به فضا پرتاب كردند، فرياد برخى از روحانيون مسيحى به اعتراض بلند شد كه اين عمل از شوروى دخالت در ملكوت الهى است!، در حاليكه علماى اسلام در همان جريان اين موفقيت علمى را بجهان بشريت تبريك گفتند؛ و اين جريان را به عنوان اثبات كننده فرمايشات و پيشبينىهاى حضرت رسول(ص) شمردند..(9).
سپس گفتم: على(ع) كه شاگرد پيامبر و وصى و جانشين آن حضرت است، و مسلمانان همگى معتقدند كه او امام بزرگ و رهبرى عاليمقام است، روى منبر كوفه گفته است: (از راههاى آسمان از من بپرسيد كه من به راههاى آسمان از راههاى زمين آشناتر مىباشم).
آيا اين گفتار دلالت نمىكند بر اينكه آنحضرت از اوضاع كواكب اطلاع درستى داشته است، و پيش از آنكه بشر به اين موضوعات برسد چهارده قرن پيش حضرت به آن رسيده بود، در حاليكه فلاسفه از پنجهزار سال پيش عقيده داشتهاند كه بالا رفتن انسان بسوى آسمان و خرق والتيام افلاك جزء محالات است...
هر جملهاى از كلمات ما تأثير بسيارى در قلب دكتر مىنمود، و همانند صاعقه او را تكان مىداد، اين سخنان مغز او را سخت تحت تأثير قرار داد، و آثار شگفتى و دهشت در چهره و حركات او بخوبى ظاهر گرديد... سپس به او گفتم: در قرآن مجيد آيهاى هست كه تفسير به فضانوردى و دريا نوردى مىشود، و اين آيه چنين است: (اى گروه جن و انس اگر توانستيد كه از اقطار آسمانها و زمين عبور كنيد، بگذريد، ولى در آسمانها و زمين نفوذ نخواهيد كرد مگر با قدرت و تسلط)(10) و علما اين قدرت را به قدرت علمى تفسير مىكنند.
جلسه بيش از يكساعت ادامه يافت، در پايان به او گفتم: حال قانع شديد كه اسلام دينى است آسمانى، و محمد بن عبد الله (ص) پيامبرى است از طرف خداوند؟
دكتر مقدارى سربزير انداخته در تفكر فرو رفت، از فرصت سكوت او باز استفاده كرده به او گفتم: اميدوارم كه شما اسلام بياوريد؛ و به افتخارات علمى خود افتخار ايمان را نيز بيفزائيد، زيرا خداوند در قرآن مجيد مىفرمايد: (خداوند كسانى را كه از شما ايمان آوردهاند، و داراى دانش مىباشند درجات رفيع مىدهد)(11) شما بحمد الله با رفعت دانش داراى بزرگى هستيد، تنها مانده است كه رفعت اسلام و ايمان را هم بر خود بيفزائيد.. و تاكيد كردم كه از اسلام آوردن زيانى نخواهد ديد، و نگرانى و اضطراب را از او دور كردم و دكتر در فكرى عميق فرو رفت، سپس گفت: چگونه اسلام بياورم؟ گفتم ميگوئى: (اشهد ان لا اله الا الله و حده لا شريك له، و اشهد ان محمدا عبده و رسوله) و به اين دو شهادت؛ شهادت به ولايت على عليهالسلام و ائمه طاهرين را هم اضافه مىكنى، دكتر بالكنت شروع به اداء شهادتين كرد، سپس از يكى از دوستان ما و محصلين خودش كه نقش مترجم را بعهده داشت خواست كه هفتهاى يكساعت براى او تعيين كند كه احكام و آداب دين مقدس اسلام را به او ياد دهد.
حضار مجلس همگى به او تبريك گفتند، و به اين مناسبت ميان مردم شيرينى و شكلات تقسيم كرديم، و همگان در حالى كه جمله (الحمد لله رب العالمين) را برزبان مىراندند جلسه را ترك كردند.
1 ـ شهر كربلا در قسمت جنوب غربى بغداد، و در فاصله102 كيلومترى قرار گرفته است.
2 ـ نهجالفصاحه ص403 حديث.
3 ـ نهج البلاغه ـ حكم (قيمة كل امرء ما يحسنه).
4 ـ سوره زمر آيه : (هل يستوى الذين يعلمون والذين لا يعلمون).
5 ـ نهجالفصاحه (اطلبوا العلم ولو بالصين).
6 ـ سوره قلم ايه : (اقرأ باسم ربك الذى خلق... الذى علم بالقلم).
7 ـ نهجالفصاحه : (لوكان العلم معلقا بالثريا لتناوله قوم من أبناء فارس).
8 ـ و شايد حديث اشاره بدانشمندان فضائى ايرانى باشد كه در پايگاه هوستون در تهيه آپلو نقش عمدهاى دارند.
9 ـ اين جريان را در ايران روزنامه وظيفه شماره230 كه نزد ما موجود است، ضمن مقالهاى نقل مىكند كه: از طرفى شوراى بينالمللى كليسا به خروشچف اعتراض مىكند، و از طرف ديگر از قول خبرگزارى خاورميانه نقل مىكند كه رئيس جامعالازهر شيخ محمود شلتوت اين پيشرفت علمى را تبريك مىگويد.
10 ـ سوره الرحمن آيه : (يا معشرالجن والانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات والارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان).
11 ـ سوره مجادله آيه : (يرفع الله الذين آمنوا منكم و اوتوا العلم درجات).