بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آداب تعلیم و تعلم در اسلام, دکتر سید محمد باقر حجتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ADA00001 -
     ADA00002 -
     ADA00003 -
     ADA00004 -
     ADA00005 -
     ADA00006 -
     ADA00007 -
     ADA00008 -
     ADA00009 -
     ADA00010 -
     ADA00011 -
     ADA00012 -
     ADA00013 -
     ADA00014 -
     ADA00015 -
     ADA00016 -
     ADA00017 -
     ADA00018 -
     ADA00019 -
     ADA00020 -
     ADA00021 -
     ADA00022 -
     ADA00023 -
     ADA00024 -
     ADA00025 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

پيوست ترجمه كتاب منية المريد در: آداب سكنى و اقامت در مدارس (571)  
چون محصلان - اعم از مبتدى و يا دانشجويان مقطع نهائى - غالبا در مدارس بسر مى برندو در معظم ساعات شبانه روزى در مدرسه ها اقامت دارند، آداب و آئينهاى براى سكنى واقامت آنان در مدارس مقرر است كه اين آداب ، طى يازده نوع ، گزارش مى شود:
1- انتخاب مدارس با توجه به حال و هدف بنيانگذاران و وقف كنندگان آنها 
محصل و شاگرد بايد به گزين بوده ، و تا حدودى كه امكانات اجازه مى دهد سعى كندبراى اقامت و سكناى خود، مدرسه اى را انتخاب نمايد كه واقف و بنيانگذار آن داراى تقوىو پرهيزكارى فزونترى از ديگران بوده ، و از بديها و بدعتها و نوپردازيهاى سخيف واهداف نادرست ، دورتر و بيگانه تر باشد؛ (يعنى دستش به ظلم و تجاوز از حدود الهىآلوده نباشد).
بنابراين بايد محصل ، مدرسه اى را براى سكناى خويش جويا باشد و در پى يافتنمحلى براى اقامت خويش برآيد كه آن محل يعنى مدرسه در جهت و هدف مطلوب و مرضىخداوند متعال تاءسيس شده و از رهگذر جريانى خداپسندانه - كه به منظور بنيانگذارىيك مؤ سسه علمى و دينى - بر سر پا گشته ، و شهريه و مقررى و هزينه هاى جارى آننيز از مال حلال و پاكيزه اى تاءمين شده باشد، و بايد در اين جهات ، اطمينان نسبى در اوبه هم رسد تا محل و مدرسه اى را كه واجد اين جهات است براى اقامت خويش انتخاب كند؛زيرا نياز به حزم و احتياط و دورانديشى و احتياج به ملاحظات دينى در امر مسكن ، همانندنياز به احتياط و دقت در امر خوراك و پوشاك وامثال آن ، از اهميت خاصى برخوردار است .
اجتناب از مدارسى كه بنيانگذارانشان ناشناخته و يا فاقد تقوى به نظر مىرسند:
محصل و دانشجو (و حتى مدرس و استاد) بايد حتى الامكان از سكنى گزيدن در مدارسى كهملوك و پادشاهان (و اعوان و انصارشان ) بناء كرده اند خوددارى نمايند، ملوك و پادشاهانو دولتمردانى كه حال و هواى آنان از نظر هدف تاءسيس آن مدارس و غرض آنان از وقف آنمدارس ، كاملا معلوم نيست . بنابراين بهتر آن است كه مدرسه اى براى سكنى انتخابگردد كه چنان افرادى آنها را بناء نكرده اند؛ چون نظر و هدف اينگونه افراد و نيزهزينه هائى كه در تاءسيس اين مدارس صرف نموده اند داراى وضع مشخص و مطلوبىنيست . و در صورتى كه وضع و حال و هدف بنيانگذاران مدارس از نظر مشروعيت و عدممشروعيت كاملا معلوم باشد، وظيفه محصل و يا مدرس در چنين صورتى ، واضح و روشن است(و نيازى به توضيح ندارد)؛ لكن بايد يادآور شد كه در ميان (پادشاهان ) و اعوان وانصارشان ، كمتر افرادى به چشم مى خورند كه دستشان به ظلم و تجاوز آلوده نبوده واهدافشان خالص و بى شائبه باشد.
2- ويژگيها و وظائف مدرس و معيد: (دستيار) در مدارس  
مدرس : 
مدارسى كه از نظر تاءسيس و بنياد در رابطه با واقف و مدرس آنها داراى وضع مطلوب ومشروعى مى باشد بايد مدرس آنها نيز از لياقت و صلاحيت برخوردار باشد. يعنى داراىفضل و رياست و ديانت و بخردى و مهابت و جلالت و آوازه نيك و عدالت بوده ؛ و نسبت بهفضلاء، علاقه مند، و در برابر ضعفاء، دلسوز و مهربان باشد، و محصلين را از قرببه خويشتن بهره مند ساخته و دانشجويان شاغل و سرگرم به درس را تشويق نموده ، وافراد بازيگوش و ياوه كار و بى بند و بار را از خود براند، و نسبت بهاهل بحث و تحقيق و مذاكره منصف باشد؛ آرى ، مدرس و استاد بايد در جهت سود رساندن وافاده و افاضه به شاگردان داراى حس اشتياق بوده ، و سعى كند از فيض رساندن بهديگران دريغ نورزد و در اداء اين وظيفه ، غفلت نكند، ما قبلا درباره آداب معلم و مدرس ،وظائف اخلاقى و آدابى را كه بايد در رابطه با شاگردانش رعايت كند مطالبمفصل ترى را بازگو نموديم .
معيد:
اگر لازم است مدرس و معلم داراى معيد و دستيارى باشد بايد اين معيد از ميان صلحاءفضلاء، و فضلاء صلحاء انتخاب شود و واجد صبر وتحمل در برابر اخلاق و رفتار ناخوش آيند شاگردان باشد، و از رهگذر معيد بودن بهشاگردان سود رسانده و شاگردان نيز بتوانند از او سودمند گردند و نسبت به كار ووظيفه اش حريص و پراشتياق بوده و در امر تحريص شاگردان به درس و اهتمام بهاشتغال آنها در اداء تكاليف درسى ، كوشا و نستوهانه به وظيفه خويش قيام نمايد.
وظائف مدرس و معلم ساكن در مدرسه : 
شايسته است مدرسى كه در مدرسه سكنى دارد، خود را زياده از حد در تيررس ديد ديگرانقرار ندهد، و بدون نياز و ضرورت از محل سكنى و حجره خويش بيرون نيايد، زيرا زيادهروى در اين كار موجب سقوط حرمت و حيثيت ابهت آميز مدرس در نظر ديگران مى گردد، و بهاصطلاح (از چشم ) مردم مى افتد.
مدرس و استاد بايد در محيط مدرسه به اقامه نماز به صورت جماعت اهتمام ورزد تااهل مدرسه از او تاءسى كرده و بدين شيوه و سيره استاد، انس و عادت برقرار سازند وهمواره نماز را به جماعت برگزار نمايند.
رعايت برنامه و وقت معين براى جلوس در مدرس ومحل افاضه درس :
سزا است كه مدرس در تمام روزهاى درسى هفته در ساعت و وقت معينى در جايگاه تدريسخود جلوس كند تا گروه شاگردان و علاقه مندان محضرش در چنين وقت مشخصى همواره اورا در دسترس خود بيابند، و شاگردانى كه سرگرم مطالعه درس از روى كتب هستند و يابه تصحيح اين كتب اشتغال دارند، و يا به ضبط مشكلات كتب و لغات و واژه هاى آن مىپردازند، و يا اختلاف نسخه ها: (نسخه بدل ها) و الفاظ و عباراتى را كه به صحتمقرون تر است يادداشت مى كنند و در چنين ساعت معين درمحل جلوس و مدرس استاد حضور يابند با نظرخواهى از او مطالعات و بررسيهاى درسىآنها بر اساس اطمينان و يقين ادامه پيدا كند و كوششهاى فكرى و تحقيقى آنان ، دچارضايعه و تباهى نگشته ، و چون بدون استاد احيانا ممكن است شك و ترديد در مطالعاتآنها راه يابد دل و جان و درون و فكرشان رنج و آزار نبيند و خستگى و بى حالى درروحشان پديد نيايد.
وظائف معيد و دستيار مدرس نسبت به شاگردان رسمى و غيررسمى : 
بايد معيد و دستيار موظف مدرسه در اداء وظيفه خويش ،اهل مدرسه را - چه در ساعت عادى و روزمره و چه در ساعات مشروط و معين - بر غيراهل مدرسه مقدم دارد؛ البته در صورتى كه اداء اين وظيفه مربوط به امورى باشد كهاعاده آنها بر وى تكليف شده و نسبت به او داراى وجوب عينى باشد؛ در چنين شرائطىبايد نخست درسهاى اهل مدرسه و شاگردان رسمى را اعاده نمايد؛ چون اين وظيفه براى او- تا وقتى كه در سمت (معيد) كار مى كند - تعيين شده است . و نيز چون اداء وظيفه نسبتبه شاگردان غيررسمى و كسانى كه اهل مدرسه نيستند در حد استحباب و يا وجوب كفائىاست لذا بايد نخست وظيفه خويش را در مورد اهل مدرسه ايفاء نموده و سپس به اداء تكليفخود درباره سايرين قيام كند.
بايد مدرس و يا ناظر مدرسه ، فردى را كه به موفقيت و پيشرفت او اميدى هست (بهتدريج ) در سمت (معيد)، به شاگردان معرفى و اعلام نمايند تا بهره گيرى واستعانت از او رو به فزونى گذارده و شرح صدر و ظرفيت گسترده ترى در افاده بهديگران در او بارور گردد. و چنانچه فرد ديگرى را به عنوان (معيد) تعيين نكردهباشند بايد از محصلين بخواهند كه محفوظات و فراورده هاى علمى خود را بر چنين فردىعرضه نمايند، و او نيز آن بخش از مطالبى را - كه در طى درس مدرس ، فهمش براىشاگردان مبهم مانده است - بر آنها اعاده كند. به خاطر همين نكته است كه چنين فردى را(معيد) ناميده اند.
اگر واقف مدرسه چنان شرط كند كه بايد معيد - در هر ماه و يا در هرفصل - عرضه كردن محفوظات را از شاگردان بخواهند، او بايد در مورد محصلينى كهداراى شايستگى كافى در بحث و تحقيق و مناظره و مناقشه علمى هستند از لحاظ كميت و مقدارعرضه آنها تخفيف دهد؛ زيرا جمود بر كميت نوشته ها،محصل پويا و انديشمند را از تدبر و انديشيدن - كه اساس و مبناىتحصيل و علم آموزى است - بازداشته و موجب ركود در تحرك فكرى مى گردد.
اما در مورد افراد مبتدى و تازه كار و نيز درباره محصلينى كه در سطح نهائى سرگرمتحصيل هستند براى عرضه معلومات و محصولات علمى ، آن مقدارى را از آنها مطالبه نمايدكه در خور حال و ذهن و هوش آنها است .
سائر آداب و مطالب مربوط به روابط مدرس ومحصل قبلا در مباحث مناسب خود گزارش شد.
3- آگاهى از شرائط مدرسه و اهتمام در عمل به آنها 
بايد شاگرد و يا مدرسى كه در مدرسه سكنى و اقامت دارند از شرائط آن آگاهى بهدست آورند تا از طريق چنين آگاهى به اداء حق و حقوق مدرسه قيام كرده و اين شرائط راعملا رعايت نمايند.
ضمنا تذكر اين نكته لازم است كه بهتر است ، مدرس يامحصل حتى الامكان از دريافت شهريه و مقررى مدرسه خوددارى كنند؛ به ويژه در موردمدارسى كه داراى شرائط سخت و دقيق و سنگين مى باشند؛ چنانكه غالب محصلين دينى درزمان معاصر به اين امر مبتلا هستند و از چنين مدارسى شهريه دريافت مى كنند (از خداوندمتعال درخواست مى كنيم كه با نعمت خير و عافيت در سايه احسان و كرم خويش ، ما را ازروح قناعت برخوردار ساخته و به ما روحيه كفاف و عفاف مرحمت فرمايد).
اما بايد يادآور گرديد: اگر محصل و مدرس در شرائطى باشند كه چنانچه در پىتحصيل معاش و حوائج زندگانى تلاش كنند وقت و فرصت تحقيق وتحصيل علمى آنها ضايع گردد و چنان تلاش و فعاليتهاى مادى ، آنانرا ازاشتغال كامل در تحصيل و تدريس بازدارد، و يا آنكه داراى حرفه وشغل ديگرى نيستند كه از مجراى آن ، حوائج زندگانى مادى خود و خانواده خويش راتاءمين كنند، دريافت شهريه و مقررى مدرسه - براى تاءمين معاش - در چنين صورتىبلامانع است . البته بايد هدف آنها چنان باشد كه در تعليم و يا تعلم و به عبارتديگر: در بهره رساندن به ديگران از نظر علمى ، و نيز در بهره گيريهاى علمى ،فارغ البال بوده و گرفتار دل مشغولى مسائل ديگرى نباشد. لكن بايد سعى كنند كهبه تمام شرائط مدرسه عمل كرده و بدان سخت اهتمام ورزند.
بايد مدرس و محصل رفتار و فعاليتهاى خود را - در جهت اداء وظيفه نسبت به شرائطمدرسه - تحت محاسبه قرار داده و به اصطلاح در رابطه با شرائط مدرسه (بهمحاسبه نفس ) خود برخيزند، و در خويشتن مطالعه كنند كه آيا به اين شرائط پاى بندهستند و به آنها عمل مى كنند يا نه ؟
بنابراين اگر اداء شرائط مدرسه از آنها مطالبه شود و يا در اين رابطه موردبازخواست قرار گيرند و يا به خاطر كوتاهى وسهل انگارى در عمل به شرائط و تكاليف واجب مدرسه ، هدف سرزنش واقع شوند نبايددر خويشتن فرو رفته و نگران و آزرده خاطر گردند، بلكه بايد چنين پيش آمد و هشدار رابه عنوان نعمتى از جانب خداوند متعال برشمرده ، و به خاطر چنين تنبيهى ، خداى خويش راسپاسگزار باشند؛ زيرا خداوند متعال به مدد فردى هشداردهنده و بيدارگر، به آنانتوفيقى ارزانى داشته كه آنها را در قيام به تكاليف و شرائط مدرسه يارى داده است .نتيجه و بازده چنين تنبيهى ، عبارت از رهائى از جرم و گناه مى باشد، (جرم و گناهى كهثمره تقصير و اهمال در عمل نسبت به شرائط مدرسه بوده كه چنان فرد بيدارگرى ازاستمرار و تداوم اين گناه و تخلف پيش گيرى كرده است ).
يك فرد عاقل و هوشيار، عبارت از كسى است كه داراى همتى عالى و برخوردار از جان وروحى واقع بين بوده ، و در برابر هشدارها و تنبيه و انتقاد بجا و به مورد، هيچگونهآزردگى خاطر و دلسردى به خود راه ندهد.
4- وظائف محصلين غيررسمى نسبت به دروس و شاگردان رسمى مدرسه 
اگر واقف مدرسه ، سكناى در آن را فقط به (مرتبين ) يعنى افراد حقوق بگير ورسمى ، منحصر كرده باشد نبايد افراد غيررسمى و غير موقوف عليهم در آنجا سكنىاختيار كنند. لذا سكناى افراد غيررسمى در چنين مدرسه اى يكعمل غاصبانه و عاصيانه محسوب مى شود؛ ولى اگر وقف مدرسه ، منحصر به افرادرسمى و مرتبين نباشد، سكناى افراد غيررسمى در آنجا - در صورتى كه واجد اهليت اقامتدر مدرسه باشند - بلامانع خواهد بود.
اگر فرد و يا افراد غيررسمى در مدرسه اى كه منحصرا براى اقامت افراد رسمى وقفنشده است سكنى گزينند بايد به اهل مدرسه و ساكنان رسمى آن احترام گذاشته ، وآنانرا در استفاده از لوازم و تشكيلات ديگر مدرسه بر خويشتن مقدم دارند، و در جلساتدرس مدرسه حضور به هم رسانند؛ زيرا شركت در درس ‍ و مسئله علم آموزى ، مهمترينشعارى است كه مى توان گفت : هدف اساسى تاءسيس و بنيانگذارى مدرسه مى باشد؛چون جلسه درس با قرائت قرآن و دعاى به واقف و تجمع وتشكل افراد در مجلس ذكر و مذاكره علمى همراه مى باشد. اگر فردى كه در مدرسه سكنىدارد و در آن بسر مى برد در جلسات درس آن حضور بهم نرساند و مجالس درس آنرابكلى ناديده انگارد، در واقع آن هدفى را ناديده انگاشته كه بر اساس آن ، مدرسه وقفو تاءسيس شده است ، آنهم مدرسه اى كه خود در آن بسر مى برد. و اين بى اعتنائى بهجلسات درس و عدم شركت در آن ظاهرا به هيچوجه با هدف و مقصود واقف و مؤ سس مدرسهسازگارى ندارد.
در صورتى كه نخواهد در جلسه درس حضور يابد بايد هنگام دائر شدن درس ، در خارجاز مدرسه بسر برد؛ زيرا در صورتى كه در مدرسه حضور داشته باشد و بدون داشتنعذر موجه با اهل مدرسه در درسشان اشتراك مساعى نكند و در جلسه درس آنها حضور بهمنرساند و با آنان همنشين نگردد، اين عدم مشاركت به عنوان اسائه ادب و تكبر نسبت بهاهل مدرسه و بى نياز وانمود ساختن خويش از فوائد تجمع وتشكل شاگردان و بى باكى و بى بند و بارى نسبت به جمع و گروه آنان تلقى مىشود.
اگر در مدرسه حضور داشته باشد؛ لكن در درس شركت ننمايند نبايد درحال گردهم آئى اهل مدرسه در جلسه درس - جز براى انجام كارهاى ضرورى - از حجره واتاق خود بيرون آيد و يا به رفت و آمد بپردازد. او نبايد كسى را به طرف خود دعوتكند و يا فردى را از اتاقش به بيرون فراخواند. او نبايد همزمان با انعقاد جلسه درس ،در مدرسه راه برود، و صداى خود را براى قرائت درس و يا تكرار و مباحثه و مذاكره آنبيش از اندازه بلند سازد. و درها را تواءم با سر و صدا نبندد و نگشايد. و بالاخره بايداز ارتكاب اينگونه كارها - كه به عنوان اسائه ادب و جهالت و حماقت و نابخردى نسبتبه اهل مدرسه تلقى مى شود - جدا خوددارى كند.
من به چشم خود ديده ام : يكى از علماء و دانشمندانى كه در سمت قاضى شخصيت هاىصالح و برجسته ، انجام وظيفه مى نمود محصل و دانشجوئى را كه همزمان بااشتغال شاگردان به درسشان ، در مدرسه راه مى رفت سخت مورد انتقاد و سرزنش قرارداده و از كار او با خشونت نهى كرد؛ با اينكه اينمحصل ، سرگرم تيمار و پرستارى بيمارى بود كه آن بيمار در محلى نزديك به جايگاهتدريس بسرمى برد، و اين محصل به منظور رسيدگى و تاءمين حوائج اين بيمار،ناگزير به رفت و آمد بود.
5 - ترك معاشرت بى ثمر با همگنان و اهتمام به اداء وظائف مربوط به اهدافمدرسه
محصلى كه در مدرسه اقامت دارد بايد خويشتن را به مصاحبت و معاشرت هاى بى ثمر، باديگران سرگرم نسازد و وقت و فرصتهاى گرانبهاى خود را در اختيار چنين بطالت وسرگرمى هاى بى فائده قرار ندهد. و در دلش رضايت ندهد كه در كوچه و راه عبور ومرور، جا خوش كند؟ بلكه بايد از رهگذر ترك هرگونه معاشرتهاى بى فائده ، بهكار و تحصيلات خويش روى آورده و در جهت تحقق بخشيدن آرمان و اهداف مربوط به بناءو تاءسيس مدرسه بكوشد؛ زيرا عشرت بارگى و اعتياد به مصاحبتهاى بى ثمر،حال و مآل و فرصت هاى دور و نزديك عمر آدمى و شرائط و اوضاع موجود و آينده انسان راتباه مى سازد.
يك محصل عاقل و هشيار بايد مدرسه را به صورت منزلى در نظر گيرد كه بايد در طىاقامت خويش در آن ، نيازهاى اساسى خود را برآورده ساخته و از آن براىتحصيل علم بهره بردارى كند، و پس از رفع نياز علمى ، آنجا را ترك گويد و از آنبكوچد.
لكن اگر محصل باكسى مصاحبت و معاشرت كند كه از رهگذر آن ، او را برتحصيل اهداف و مقاصد دينى و علمى و تكميل بهره هاى معنويش يارى دهد، و در او جنبش وتحرك و نشاطى در جهت ازدياد معلوماتش بارور سازد، و رنج و افسردگى خاطر را ازجان و روحش بسترد، و چنين معاشرى آنچنان از دين و امانت و مكارم اخلاق برخوردار باشدكه بتوان به مصاحبتش اطمينان كرد، در چنين شرايطى همنشينى و معاشرت با او مانعىندارد؛ بلكه چنين معاشرت و مصاحبتى پربركت ، مطلوب و پسنديده است ؛ البته بهشرط آنكه چنين يار و رفيق و همدم محصل با هدفى الهى نسبت به او خيرخواه و دلسوزبوده و گرفتار هوس و بازيگوشى و بطالت گرائى نباشد.
محصل بايد در هر شرائط از نظر علمى و در جهت استفاده و علم آموزى ، حريص وپراشتياق باشد:
اگر سكنى و اقامت محصل در مدرسه و مصاحبت او با فضلاء و تكرار سماع درس ، طولانىگردد و ملاحظه كند كه ديگران بيش از او در اندوختن ذخائر علمى موفق هستند؛ ولى او ازچنين پيشرفت و پس انداز جالب ، محروم مى باشد عليرغم چنين وضع نامطلوبى بايدهمتش را والا نگاهداشته و حميت و غيرت تحصيلى خود را از دست ندهد. او بايد از خودبخواهد و خويشتن را وادارد كه هر روز به استفاده معلومات جديدى دست يازد، و با خود دركميت و كيفيت فراورده هاى علمى اش به محاسبه برخيزد، و سعى كند كه از كوششهاىتحصيلى بازنايستد تا دريافت شهريه و مقررى مدرسه بر اوحلال و روا بوده و استفاده از آن براى وى مشروع باشد.
6- رعايت حقوق اهل مدرسه و عفو و گذشت از بديهاى آنها 
بايد محصل ، خود را موظف بداند كه با سلام گرم و صميمانه خود، ديگران را محفوظساخته و نسبت به آنها اظهار محبت و احترام نمايد، و حق جوار و همسايگى و مصاحبت و اخوتدينى و حرفه اى را در مورد آنها كاملا رعايت و اداء كند؛ زيرا همه آنها را مى توان حاملانعلم و اهل دانش و طالبان علم ناميد، از آنجهت كه رگه هاى مشتركى ، ميان آنها پيوند وخويشاوندى معنوى برقرار مى سازد.
بايد محصل در برابر تقصير و اهمال كاريهاى همگنان (از لحاظ آنكه به او چندان محبتنمى ورزند و يا احترام شايسته اى درباره اومعمول نمى دارند) راه عفو و اغماض را در پيش گرفته ، و از لغزشهاى آنها چشم پوشىكرده ، و در صدد برآيد كه عيب آنها را بپوشاند، و از نيكوكارانش سپاسگزارى كند، و ازكسانى كه به او بدى نمودند درگذرد.
اگر قلب و درون محصلى - به علت سوء رفتار همجواران ، و حالات زشت و
گزنده آنان - دچار نگرانى و ناامنى و ناآرامى گردد و موجب شود كه استقرار روانيش رااز دست دهد بايد از چنين مدرسه و اهل آن بكوچد، و با سكنى گزيدن در مدرسه اى ديگر،موفق به اعاده استقرار نفسانى خويش گردد. و آنگاه كه چنين استقرار و آرامشى در مدرسهجديد براى او فراهم آمد نبايد بى جهت و بدون نياز و ضرورت از آن مدرسهمنتقل گردد؛ زيرا اينگونه انتقال و جابجا شدن شاگرد از مدرسه اى به مدرسه ديگر،براى افراد مبتدى جدا مكروه و زشت و زيانبار مى باشد.
نوع ديگرى از انتقال و جابجا شدن در رابطه با كارمحصل وجود دارد كه داراى كراهت فزونتر و شديدترى است ، و آن اين است كه بى جهت (وپى در پى ) از كتابى به كتاب ديگر جابجا شود. قبلا راجع به مضرت و زيانباربودن اينگونه انتقال سخن گفتيم كه نمايانگر دلسردى و آزردگى خاطر و تنفر وبازيگوشى و بى بند و بارى و ناكامى محصل مى باشد و چنين اوضاع نابسامان ثمرهچنين جابجائى است .
7- بايد قبل از سكناى در مدرسه و انتخاب اتاق ، همسايگان را ارزيابى كرد
محصل بايد - در حد امكان و توانائى خود -، صالح ترين و پركارترين و كوشاترين ونيك طبع ترين و آبرومندترين حجره و يا غرفه بپردازد تا همسايه و مجاور او با او درجهت رسيدن به اهداف عاليه علمى و معنوى هميارى كرده و بدو مدد رساند.
در مثل ها آمده است :
(( (الجار قبل الدار. و الرفيق قبل الطريق . و الطباع سراقة . و من داءب الجنس ،التشبه بالجنس ).
همسايه را قبل از انتخاب خانه در نظر گير، وقبل از پيمودن راه سفر، يار و رفيقى براى خويش برگير. طبع و سرشت آدمى ربايندهطبع ديگران است . و هر جنسى را عادت بر آن است كه همانند هم جنس خود گردد.
بايد يادآور شد كه انتخاب اتاقهاى طبقات فوقانى براى سكناى كسانى كه از نيرو وتوانائى كافى براى پيمودن و بالا رفتن از پله ها برخوردارند، كار مناسب تر وشايسته ترى است ، و چنين اتاقها براى تجمع خاطر و تمركز فكر و حواس آدمىسازگارتر مى باشد. البته نبايد فراموش كند كه علاوه بر اين بايد همجواران او درطبقات فوقانى ، افرادى صالح و لايق باشند.
قبلا (در اين كتاب ) يادآور شديم كه خطيب بغدادى مى گفت : (غرفه ها، يعنى اتاقهاىطبقات فوقانى براى حفظ و ايمنى از تشتت خاطر، و يا حفظ كردن مطالب علمى ، جاىمناسب ترى است ).
اما افراد ضعيف و ناتوان ، و يا كسانى كه متهم هستند، و نيز كسانى كه مردم در فتوى واشتغالات علمى به آنها مراجعه مى كنند، سكنى و اقامت آنها در طبقه پائين مناسب تر وشايسته تر است .
صعود از پله ها و نردبانهائى كه به در ورودى مدرسه و يا دهليز و دالان آن نزديك استدر خور افرادى است كه مورد اعتماد و خوش نام مى باشند. اما پله هاىداخل مدرسه - كه اهل مدرسه ناگزيرند براى پيمودن و بالارفتن از آن ، از حياط مدرسهعبور كنند - مناسب افراد ناشناخته و متهم و بدنام است .
كسانى كه شايسته سكنى و بيتوته در مدارس نيستند: 
بهتر است محصل خوش سيما و زيباچهره و نيز افراد خردسالى كه سرپرست و مراقبىهشيار بر آنها گمارده نشده است در مدرسه سكنى اختيار نكرده و در آن بيتوته نكنند. ونيز (دانشجويان و محصلين از طائفه ) نسوان ، بهتر است از سكناى در جايهائى كه مردهااز كنار در آنها عبور و رفت و آمد مى كنند و يا اقامت در محلى كه داراى پنجره و روزنه اىمشرف بر حياط مدرسه مى باشد خوددارى نمايند.
محصلى كه در مدرسه اقامت دارد نبايد وارد اتاق كسى گردد كه مشكوك و يا بدنام و يامتهم به ضعف دينى مى باشد. و نيز شايسته است كسى بر او وارد نشود كهاهل مدرسه از او بدشان مى آيد، و يا بديهاى ساكنان مدرسه را بر سر زبانها مىاندازند، و يا به ضرر آنها نمامى و سخن چينى مى كند، و يااهل مدرسه را با هم درگير مى سازد، و يا آنانرا ازتحصيل و اشتغالات منصرف ساخته و موجب بيگانگى آنان با علم مى گردد.
بارى ، محصل نبايد در محيط مدرسه ، جز با اهل مدرسه ، با هيچ فرد و يا قشر ديگرىمعاشرت و شدآمد كند.
8 - آداب ورود و خروج و راه رفتن و بالا رفتن و پائين آمدن در مدرسه 
اگر محل سكناى محصل (و يا ورود به حجره و اتاقش ) در مسجد و يامحل اجتماع و گردهم آئى مردم و يا شاگردان قرار داشته باشد، و او هم ناگزير باشدبراى ورود به اتاق خويش از روى حصير و فرش مدرس ومحل انعقاد درس عبور كند، بايد هنگام بالا رفتن در سوى اتاق خويش از افتادن كفشهايش ‍جلوگيرى كند و پاافزار و كفش خود را وارونه در جهت قبله و يا در پيش روى مردم قرارندهد، و نيز جامه و لباسش را در جهت قبله و در برابر ديد مردم ننهد و نياويزد؛ بلكهبايد پس از تكاندن كفش از گل و گرد و غبار آنها آن ها را از بيرون بر روى هم قرار دهدو آنها را پرت نكند؛ و اين كفشها را در محلى كه احتمالا مردم در آنجا هستند و يا طبقمعمول از آنجا مى گذرند - از قبيل ايوان و پيشخوان اتاق خود - نگذارد؛ بلكه پس ازدرآوردن آنها از پاهايش در قسمت پائين وسط پيشخوان بر زمين نهد. او نبايد كفشهايش راطورى زير حصير مسجد قرار دهد كه موجب شكستگى و از هم دريدن تار و پود آن گردد.
اگر محل سكناى محصل در طبقه فوقانى باشد بايد در اتاق خويش آهسته راه برود، وآهسته بر روى كف اتاق به پشت و پهلو افتد، و اشياء سنگين را آهسته بر زمين نهد تاساكنان طبقه تحتانى را نيازارد.
اگر دو محصل از ساكنان طبقه فوقانى و يا اشخاصى ديگر، در پله بالائى در موقعفرود آمدن به هم برسند بايد محصل و يا شخص كمسال تر، قبل از بزرگ سال تر از پله ها فرود آيند. ادب و نزاكت اقتضاء مى كند بطوركلى آنكه دنبال تر قرار دارد با درنگ و تاءمل و آهسته آهسته از پله ها پائين آيد و درفرود آمدن از پله ها - تا وقتى كسى كه جلوتر است به آخرين پله زيرين نرسد - شتابنگيرد؛ بلكه صبر كند تا او از پله ها فرود آيد و پس از او فرود آمدن خود را آغاز نمايد.ولى رعايت اين نكته - در صورتى كه فرد بزرگسال تر به دنبال كم سال تر فرود مى آيد - از ضرورت فزونترى برخوردار است .
ولى چنانچه دو و يا چند نفر در پله پائين ، براى بالا رفتن به هم برسند بايد كمسال تر به دنبال بزرگ سال تر، اين پله ها را طى كند تا آنكه بزرگسال تر - قبل از او - از پله ها صعود نمايد.
9- بايد از نشستن و راه رفتن در جاى هاى نامناسب خوددارى كرد 
محصل نبايد بطور عموم و به ويژه به هنگام درس ، دم در مدرسه و يا مدرس را به عنوانمحل جلوس خويش اتخاذ كرده و در آنجا بنشيند؛ بلكه حتى الامكان بايد از جلوس در كناردر مدرسه خوددارى نمايد، مگر آنگاه كه ضرورت و نياز و يا تنگى نفس و خفگى سينه ،او را ناگزير سازد كه در چنين جايگاهى نامناسب بنشيند. او نبايد در دهليز و دالانى - كهبه منظور گذرگاه و راه ورود به مدرسه تعبيه شده است - جلوس نمايد. در طى اخبار، ازجلوس در معابر و گذرگاههاى مردم نهى شده است ؛ دهليز مدرسه نيز به عنوان گذرگاهعمومى و معبر و يا چيزى به منزله و مفهوم آن تلقى مى گردد. به ويژه اگر جلوس كنندهكسى باشد كه ديگران نسبت به او در خويشتن احساس شرم و حياء نموده و يا از كسانىباشد كه بدنام و مورد تهمت است و يا او را به بازى و شوخى مى گيرند، (كه جلوساينگونه اشخاص در چنين محلى به هيچوجه روا نيست ). علاوه بر اين ، غالبا محصلين وطلاب ، همراه با خوراك (و لباس حمام ) و لوازم ضرورى ديگرى كه از بيرون با خودآورده اند از اين دهليز عبور كنند و از فردى كه در چنين محلى نشسته است شرم و حياء مىنمايند و دچار خجلت زدگى مى گردند و يا ناگزير مى شوند به فرد فرد اشخاصىكه در اين دهليز نشسته اند تك تك سلام كنند. علاوه بر همه اين عوارض ، اگر زنانيكهوابسته و فاميل و مربوط به اهل مدرسه هستند بخواهند از گذرگاه عبور نمايند، جلوسافراد در اين رهگذر براى طلاب وابسته به اين زنها دشوار و گران تمام مى شود و موجبآزار و شكنجه روحى آنان مى گردد. اضافه بر تمام اين نتائج سوء، بايد چنين جلوسىرا به عنوان نداشتن حس تصون و فقدان حيثيت و آبرو و بطالت و ياوه كارى برشمرد.
محصل نبايد بدون ضرورت و بارى كه به هر جهت و عدم نياز به استراحت و يا بهورزش و يا بدون آنكه در انتظار كسى باشد، در صحن و حياط مدرسه راه برود، و ازورود و خروج مكرر خويش در مدرسه بكاهد. او موظف است به هر كسى كه بر در مدرسهايستاده است سلام و تحيت خود را تقديم نمايد.
محصل و دانشجو نبايد - به گاه ازدحام مردم - جز به حكم ضرورت ، وارد دستشوئى خانهو محل وضوء و توالت عمومى گردد؛ چون ورود او به چنين جايگاهى در چنان هنگام ،نمايانگر ترك حفظ و صيانت حيثيت و حاكى از بى بند و بارى است . لذا او بايد مقدارىدرنگ نمايد و درب آنرا - در صورتيكه بسته باشد - سه بار آهسته بكوبد؛ وقتى مطمئنشد كه كسى در آنجا نيست آنرا بگشايد. نبايد از سنگ و كلوخ ديوار بارى (استنجاء)استفاده كند، و دست آلوده به نجاست را بر روى ديوار بكشد.
10- تجنب و خوددارى از پاره اى اعمال مباح در مدرسه 
نبايد محصل به هنگام عبور و مرور در صحن و حياط مدرسه ، به اتاق كسى كه از لاىشكاف در و يا از روزنه هاى ديگرى نگاه كند. و در صورتى كه درهاى اتاق باز باشدبه درون آن ننگرد. و اگر بر او سلام كردند و يا او براهل حجره سلام نمود، سلام و يا جواب سلام را عابرانه و درحال گذر برگزار كند، بدون آنكه به درون حجره چشم بدوزد. و نيز نبايد به طاقها وايوانها - به ويژه وقتى كه زنها در آنها بسر مى برند - زياد اشاره نمايد.
او نبايد صداى خود را براى تكرار درس و يا به منظور اينكه شخصى را به سوى خودفرا خواند و يا براى بحث و مذاكره ، به صورت فرياد، بلند سازد؛ چون سر و صداىاو موجب تشويش و تشتت خاطر و تفتت افكار اطرافيان مى گردد. بلكه بايد در هر مورد وهر موقع و به ويژه به هنگام حضور نمازگزاران در مسجد، واهل درس در مدرس ، از صداى آهسته براى تاءمين منظور خود استفاده كند و كفش چوبين خودرا با شدت به زمين نسايد و نكوبد، و در را با خشونت نبندد، و ورود و خروج خود را بهگونه اى آزاردهنده برگزار نكند؛ و در مدرسه را به سختى - در صورت عدم نياز وضرورت - به هم نكوبد، و از طبقه پائين ، كسى را كه در طبقه فوقانى است صدانزند؛ بلكه صداى خود را در حد نياز تنظيم كرده و با حفظتعادل صدايش ، او را از پائين بخوابد.
اگر اتاق و مدرسه از طريق در و يا پنجره فراسوى راه عبور و مرور مردم باز باشدبايد در صورتيكه ضرورتى در كار نباشد از برهنه بودن طولانى سر و تن خويشخوددارى نمايد.
برحذر بودن محصل از عادات و كارهاى زشت : 
محصل بايد از كارهائى كه اخلاقا نقص و عيب تلقى مى شود برحذر باشد، ازقبيل خوردن در حال راه رفتن ، سخن هزل و بيهوده ، كشيدن كفش بر روى زمين ، افراط درخميازه ، به پشت يا به پهلو افتادن در ميان جمع ، قهقهه و خنده هاى بلند.
ضمنا محصل نبايد بى جهت و بدون ضرورت ، روى پشت بام مدرسه - كه مشرف برجاهاى ديگر است - برود.
11- نكاتى ظريف درباره آداب مربوط به جلسه درس  
محصل بايد - قبل از حضور به هم رساندن معلم و مدرس در مدرس و مجلس درس - در آنجاحضور يابد، و شركت در جلسه درس استاد را تا پس از جلوس او و جلوس شاگردانديگر، به تاءخير نيندازد كه در نتيجه ، همه را ناگزير سازد كه طبقمعمول و به حكم وظيفه ، از جاى خود برخاسته و در اثناء كار به سلام او پاسخ گويند.علاوه ، ممكن است احيانا كسى در ميان جمع باشد كه از برخاستن و جواب سلام معذور باشدو اين شاگرد تازه از راه رسيده حالت ناخوش آيندى را در قلب احساس كند و ضمنا نداندكه عذر اين شخص چيست .
پيشينيان گفته اند: (ادب و نزاكت اقتضاء مى كند كه محصلين و طلاب در انتظار استادبسر برند نه آنكه او در انتظارشان بماند).
محصل بايد براى حضور در دروس ، موازين ادب و نزاكت را در رابطه با پوشاك و جنبههاى ظاهر و برونى خويش رعايت كند، به اين معنى كه با بهترين هيئت و زيبنده ترينوضع و نظيف ترين جامه و تن پوش و بدن در جلسه درس حضور يابد.
ابوعمر، معروف به (شيخ بن صلاح )، مانع از حضور شاگردانى در درس خود مىشد كه عمامه بر سر نداشتند و يا دكمه هاى قبا و لباس زيرين آنها باز بوده است .
بايد شاگرد و محصل به طرز نشستن خويش در محضر استاد، سر و سامان بخشيده و دقيقابه درس مدرس گوش فرا دهد و به نحو شايسته اى - از نظر اخلاق -اشكال و ايراد خود را القاء نمايد، و در مكالمه و گفتگو و و خطاب و جواب با استاد،موازين ادب را مرعى دارد.
محصل نبايد - قبل از مدرس و استاد (و اجازه او) - به قرائت درس و استعاذه (و دعاىقبل از درس ) آغاز كند. و آنگاه كه مدرس در آغاز تدريس ، براى حاضران دعاء مى كند،بايد حاضران نيز به نوبه خود با دعاى به استاد، دعاى وى را پاسخ داده (وبدينوسيله از دعاى او تشكر نمايند).
يكى از اساتيد من - كه از شخصيتهاى برجسته از لحاظ زهد و پارسائى و تقوى بهشمار مى رفت - شاگردانى را كه اين موازين اخلاقى را مراعات نمى كردند مورد سرزنشقرار مى داد، و آنها را با تنبيه و هشدارش بر سر ادب مى آورد.
محصل بايد در مجلس درس ، از خوابيدن و پينكى و چرت زدن و سخن گفتن با ديگران وخنده و امثال آن خوددارى كند. و ما طى مبحث مربوط به آدابمحصل و شاگرد از حالاتى كه در مجلس درس ، ناستوده تلقى مى شوند گفتگو نموديم .
آنگاه كه درس اولمدرس - با گفتن : (الله اعلم ) - به پايان رسيد، نبايد شاگرد ميان اين درس و درسبعدى جز با اذن و اجازه مدرس ، سخنى به ميان آورد؛ و وقتى مدرس ، وارد بيان مسئله اىشد نبايد محصل درباره مسئله ديگر سخن گويد. اساسا نبايد هيچگاه در حضور مدرس راجعبه هيچ چيزى ، مطلبى را بر زبان سازد مگر آنگاه كه احساس كند سخن گفتن او مفيد وبجا است .
محصل بايد از جدال و ستيز در بحث ، و از غلبه جوئى و سلطه گرى بر ديگرانبپرهيزد. و اگر چنين دريابد كه جان و روح وى در اين رهگذر، دستخوش ‍ هيجان و طغيانگشته است بايد با زمام و لگام سكوت ، و صبر و انقياد و رامش ، اختيار آنرا به دستگرفته و مانع از غليان و فوران روحى گردد؛ چون از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله) روايت شده است كه فرمود: اگر كسى - عليرغم آنكه حق با او است - دست از مراء وجدال بردارد، خداوند متعال براى او خانه اى در قله و نقطه اى فرازا در بهشت بناء خواهدكرد)(572) ؛
زيرا ترك ستيز و اجتناب از مجادله ناخوش آيند، براى جلوگيرى از هيجان و گسترشغضب ، وسيله بسيار مناسبى است و مى توان آن راعامل مؤ ثرترى براى جلوگيرى از نفرت و گريز دلها از يكديگر برشمرد.
بايد هر يك از حاضران جلسه درس سعى كنند كه قلبشان نسبت به يار و مصاحبشان ازهرگونه شوائبى پاك و پاكيزه و عارى از حقد و كينه باشد. و آنگاه كه پس از پايانيافتن درس از جاى برمى خيزند در درونشان نسبت به دوست و رفيقشان كمترين حالتناخوش آيندى وجود نداشته باشد.
وقتى محصل و يا مدرس از مجلس درس برمى خيزند، بايد دعائى را كه در طى احاديث ،وارد شده است برخوانند، و آن دعاء اين است :
(( (سبحانك اللهم و بحمدك ، و لا اله الا انت ، استغفرك و اتوب اليك ، فاغفرلى ذنبى؛ انه لايغفر الذنوب الا انت ) )) .
بار خدايا ترا تقديس مى كنم و ترا ستايشگرم ، هيچ معبودى جز تو در خور پرستشنيست ، خدايا از تو آمرزش مى طلبم و به تو بازمى گردم ، پس تو از گناهانم درگذرو مرا بيامرز، زيرا جز تو هيچكسى را نشايد كه گناهان رامشمول آمرزش و گذشت قرار دهد.
(( سبحان ربك رب العزة عما يصفون ، و الحمد لله رب العالمين و الصلوة و السلامعلى رسوله محمد و آله الغر الميامين . ))
اضافات و تجديد نظر در ترجمه در ساعات پنج و پنج دقيقه بعد از ظهر روزيكشنبهبيستم شهريور 1362 ه‍ ش سوم ذى حجه 1403 ه‍ ق در تهران بهپايان رسيد. ازخداوند متعال مى خواهم اين بنده خائب و خاسر: سيد محمدباقر حجتى (حسينى ) رامشمول آمرزش خويش قرار داده ، و اينكوششناقابل را براى اين ناتوان به عنوان ذخرى در روز تهى دستىبپذيرد.
** بالنبى محمد و آله الطاهرين***

fehrest page

back page