
10- دوران تحصيل و اساتيد آيةاللهالعظمى اراكى
دوران تحصيل
دوران تحصيل ايشان كه به درس اساتيد حاضر مىشدند حدود سى سال است كهنيمى از آن را در اراك يعنى تا سال1340 كه به قم هجرت نموده و نيمى را در قميعنى تا سال 1355 كه آيةاللهالعظمى حائرى رحلت كرده است، بودهاند البتهاينباستثناى حدود پانزده سال حضور در درس آيةاللهالعظمى آقا سيدمحمدتقىخوانسارى پس از رحلت آيةاللهالعظمىحائرى است كه شركت در اين درس بهخاطر تكريم و احترام مرحوم آيةاللهالعظمى خوانسارى بوده، وگرنه اين دوبزرگوارهممباحثه بودهاند نه استاد و شاگرد. (1)
همانطور كه قبلا گفته شد اولين استاد ايشان را بايد مرحوم عمادالذاكرينبدانيم.
البته ظاهرا قبل از مرحوم عماد، سواد فارسى و قرائت قرآن و عم جزءو غيره را نزد برادر حاج آقا صابر (2) كه پيرمردىنورانى بوده و از كرهرود (3) به اراكمىآمده آموخته است مرحوم آيةاللهالعظمى اراكى از خاطرات آن دوره نقلمىكردندكه اين پيرمرد قرآن كوچكى داشت كه از روى آن قرائت مىكرد و هنگامقرائت قرآن، اشك از ديدگان او جارى و قطراتاشك از محاسن او به دامنشسرازير مىشد هنيئالا ربابالنعيم يغيمهم.
مقدمات علوم حوزوى مانند صرف و نحو و نيز سطح فقه و اصول را خدمتمرحوم حاج شيخ جعفر شيثى كه از شاگرداندوره اول مرحوم آيةاللهالعظمىحائرى بوده استخواندهاند.
ومقدارى هم از درس مرحوم آقا شيخ عباس ادريسآبادىاستفاده نمودهاند.
و پس از تمام كردن درسهاى سطح به درس خارج آيةاللهالعظمى حاج شيخمحمدسلطان العلما حاضر شدند و تقريراتدرس ايشان را نوشتند.
و همچنين مدتى هم از محضر درس مرحوم حاج آقا نورالدين اراكىاستفاده كردهاند.
و پس از ورود آيةاللهالعظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى به اراك(سال 1332) در زمره اولين شاگردان ايشان درآمدند و تا سال 1340 در اراك و تاسال 1355 در قم از محضر اين استاد عظيمالشان بهره بردند.
اساتيد ايشان در دروس حوزوى
1- آيةالله آقا شيخجعفر شيثى (رحمةالله عليه).
اين بزرگوار از اتقياء و افاضل، و از شاگردان آيةاللهالعظمى حائرى بوده است.آيةاللهالعظمى حائرى دوبار از عتبات بهاراك آمده و هر بار هشتسال در آنجاماندگار شدهاند بار اول از سال 1316 تا 1324 بوده بار دوم سال 1332 تا 1340 .حوزهاراك كه از اطراف هم براى تحصيل به آنجا مىآمدند در اين سفر دوم تاسيسشده است.
مرحوم آيةالله شيثى در سفر اول از محضر آيةاللهالعظمى حائرى استفادهكرده بود و در جلسات درس خود آنقدر از ايناستاد تمجيد مىكرد كه شاگرد خودآيةاللهالعظمى اراكى را شيفته او نموده بود.
براى اثبات مراتب فضل و علم اين استاد همين كافى است كه طلبهاى مانندآيةاللهالعظمى اراكى سطوح مانند رسائل ومكاسب را نزد او خوانده استآيةاللهالعظمى اراكى در يكى از مصاحبههايشان فرمودهاند:
من نزد مرحوم شيخ جعفر درس خواندهام او در تقوى و ورع شخصبىنظيرى بود در مدرسه سپهدار درس مىگفت.محصلين در سطوح مختلف ازصبح تا غروب آفتاب، نزد او مىآمدند و تحصيل علم مىكردند.
وى عقيده داشت در اوايل كه طلبه دروس ابتدايى را مىخواند بايد به رسالهعمليهفارسى رجوع كند وبعد ازآنكه بهدروسمتوسطه حوزه رسيد به رساله عمليهعربى مراجعه نمايد و اين را از امور لازم براى محصلين علوم دينى مىدانست.
و گواه ديگر فضل او استفاده چند ساله از درس مرحوم آيةاللهالعظمىحائرى است.
ديگر اينكهكتاب دررالاصول مرحوم آيةاللهالعظمى حائرى چاپ سنگى سال1338 توسط ايشان و شاگردشآيةاللهالعظمى اراكى مقابله و تصحيح شده است.
مناسب استيادآورى شود كه «شيث پيغمبرعليه السلام» نام يكى از روستاهاىاراك است.
در كتاب «گزارشنامه» آمده است: اين ده در منتهىاليه «چرا» (4) واقع است.نزديك به دهتپه مانندى است كه مىگويند قبرشيث پيغمبر است. مالك قديم دهمىگفتيك وقت كارگر زيادى از دهات خبر كردم و ديك و ديك برى بر پاكردهمىخواستم به اسرار تپه شيث پيغمبر پى برده، ولى شبانه برفى سنگين آمد و حتىراه مراودت به شهر هم قطع شدبه زحمتبعد از چند روز خود را به شهر رساندم.
خود اهالى لغتشيث پيغمبر را شيز (بازاء) پيغمبر تلفظ مىكنند.
آقازاده حاج شيخ جعفر شيثى سالها قبل در قم با مجله مكتب اسلامهمكارى مىكرد و سپس به تهران منتقل شد.
2- آيةالله آقاى حاج شيخ عباس ادريسآبادى رحمةالله عليه
آقاى دهگان در كتاب گزارشنامه مىنويسد:
آقا شيخ عباس مدرس مشيدىبن حاج شيرعلى از مردم ادريسآباد يا شازندفعلى مدرس مدرسه آقا ضياءالدين بودند،گمان نمىكنم كسى از فضلاى اينشهرستان باشد كه در مدرس آقا شيخ عباس زانوى ارادت به زمين نزده و گوشبهتقريرات ايشان نداده باشد. از تبصره علامه تا به مكاسب و فرائد (رسائل) شيخانصارى روى ميز كوچكش روى همچيده بود.
با لحن خاص خود نسبتبه شاگردها مهربانى مىكرد و انس مىگرفت. حقاسطوح مربوطه را خوب مىگفت. نويسندهسطور (آقاى دهگان) هم چند سالى ازتاريخ 35 تا 38 در محضر ايشان نشسته و از معالم ايشان كسب معلوماتنمودهوقاعده دخول و خروج مطالب را از راه قواعد و قوانين آن مرحوم فرا گرفته است.
پارهاى از شاگردها نسبتخارق عادات به وى مىدادند و او را از مردانوارسته مىدانستند.
در آخر عمر آن مرحوم به ديدنش رفتم چشمى باز نمود و گفتحالا شى(چى) شد اى (اين) شى (چى) بيد (بود). آرى:
يك چند به كودكى به استاد شديميك چند ز استادى خود شاد شديم پايان سخن نگر كه آخر چون شد از خاك بر آمديم و بر باد شديم
در كتاب «نامداران اراك» گويد:
آشيخ عباس مدرس مشيدى فرزند حاج شيرعلى از مردم شازند. وى از علماو دانشمندان و فقهاى عصر خود، و مدرسحوزه علميه (مدرسه) آقاضياءالديناراك بوده است.
3- آيةالله حاج شيخ محمد سلطانالعلما متولد در اراك سال 1296قو متوفا در اراك سال 1382ق.
گفته مىشود كه پدر ايشان مغازه كباب پزى داشته است و از اين رو برخى ازافرادى كه اخلاق اسلامى نداشتهاند هنگامعبور از در خانه مرحوم سلطان بههمراهان خود مىگفته: كه بوى كباب مىآيد و از اين راه مىخواسته مرحوم سلطانراتحقير كند (نعوذ بالله منالشيطان والنفس).
در مقابل، صفاى نفس شخصيت ديگر قابل ذكر است.
پدر مرحوم سلطان به نجف مشرف مىشود و سراغ پسرش را مىگيرد كسىاو را نمىشناسد اما وقتى سراغ پدر آقاىستوده (آيةالله حاج شيخ محمدتقىستوده از اساتيد معروف حوزه علميه قم) را مىگيرد زود او را مىشناسند ومعرفىمىكنند، پدر آقاى سلطان به وى مىگويد چرا پسرم را نشناختند و ترا شناختندپاسخ مىدهد چون من اهلمزاح و شوخ طبعم همهجا معروف مىباشم اما پسرشما مردى ملا و باسواد است من كجا و او كجا. اين است اخلاقاسلامى كه انسانخود را كوچك و ديگران را تكريم و احترام كند «من تواضع رفعهالله.»
آقاى دهگان در تاريخ اراك مىنويسد در بهمنماه 1341 آقاى آقاشيخمحمدسلطان از دنيا رفت و تا حدود صد جلسه يادبود به عنوان فاتحه در مساجدبراى ايشان گذاشته شد.
از شاگردان مرحوم آخوند ملامحمدكاظم خراسانى صاحب كفايةالاصولو ميرزامحمدتقى شيرازى است و حدود پنجاهسال در اراك به تدريس علومحوزوى مشغول بوده است.
مرحوم آيةاللهالعظمى اراكى تقريراتى از درس ايشان دارند كه در بخشتاليفات ايشان معرفى مىشود.
از تاليفات چاپ شده ايشان حاشيهاى بسيار مفصل و علمى بر كفايةالاصولاستادش مىباشد كه در سالهاى حدود 1370تا 1378 در هفت جلد در اراك چاپشده است.
جلد چهارم و جلد پنجم و جلد هفتم هر كدام يك جزوه به عنوان ملحقىدارد كه بنابراين جمعا ده جلد مىشود و نيزحاشيهاى بر حاشيه آخوند خراسانى براصالهالصحه رسائل شيخ انصارى دارد كه جزء يازدهم ده جلد قبل به حسابمىآيدو در سال 1378 در اراك چاپ شده است.
و در برخى كتابها آمده كه ايشان حاشيه بر شرح منظومه سبزوارى هم دارد كهچاپ نشده است.
4- آيةالله حاج آقا نورالدين عراقى متولد 1278ه .ق در اراك و متوفاى1341 در اراك.
استاد او در اراك ملامحمدامين متوفاى 1310 بوده كه تقريرات درس ايناستاد يكى از تاليفات آقا نورالدين است.
پس از اينكه تحصيلات خود را در اراك تكميل كرد به حوزه نجف اشرفمشرف و هفتسال مشغول تحصيل بود و از درسميرزاحبيبالله رشتى و آخوندملا علىنهاوندى وآخوند خراسانى وحاج ميرزاحسينطهرانىنجلحاجميرزاخليلطهرانى استفاده كرد و از دو استاد خود (آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين) بهاجازه اجتهاد مفتخر گشتدر اجازه حاج ميرزا حسين به اين عبارات از او تمجيدشده: «العالم العامل الفاضل و المحقق المدقق الكامل، البحرالمواجو السراجالوهاج و خاتمة فضلاءالمتبحرين البالغ منالتحقيق غايته و منالتدقيق منتهاه... .»
و در اجازه آخوند خراسانى. با اين عبارات: «العالم العامل و الفاضل الكاملالعلامة المحقق و الفهامة المدقق عمدة اربابالتحقيق و زبدة اصحاب التدقيقذىالنفسالزكية و الاخلاق المرضية عينالانسان بل انسان عينالانسان... .»
آن مرحوم پس از هفتسال اقامت در نجف اشرف به اراك مراجعت كردهو به عنوان يكى از بزرگترين علماى آن سامانمشغول تدريس و ترويج دين گشتند.
مرحوم حاج شيخ محمدتقى بروجردى صاحب تاليفات فراوان از جمله دهرسالهاى كه به نام «العشرات» مكرر به چاپرسيده است، سالها با مرحوم آقانورالدين بوده و درباره او مىنويسد: ايشان داراى مراتب اجتهاد و مرجعيت عمدهبودند وداراى زهد، تقوا، ورع، و هر روزى قريب پنجاه استفتاء از ايشان مىشدبدونمراجعه تمام را جواب مىنوشت صبح جواهردرس مىگفت وبعد از آنشرحاصول كافى ملاصدرا مباحثه مىكرد و عصر، اصول خارج فرائدالاصول را موردبحث قرارمىداد. حالات عجيبه از ايشان مشاهده مىكردم و در خلوت و جلوتحضور ايشان بودم و طبعم چنان بود كه اينگونهمردان بزرگ را كه مىيافتم خود راتابع او قرار داده و انس مىگرفتم و از ايشان بسيار استفاده روحى و معنوى نمودهتاآنكه آقاى آيةالله حاج شيخ عبدالكريم يزدى به عراق (اراك) تشريف آوردند. سفردوم ورود ايشان با خروج آقاىسيدنورالدين به سفر اسلامبول مصادف شد... .
از آيةاللهالعظمى اراكى نقل شده: شوهر خواهر مرحوم آيةالله آقا نورالدين كهاز موثقين بود نقل كرد كه: خواهر آقانورالدين به ايشان مىگويد: شنيدهام كه حاجآقا صابر (5) فوت شده است آقا نورالدين مىفرمايد: درست نيست. بهايشانمىگويند: به چه دليلى اين سخن را مىگويد؟ ايشان مىفرمايد هر مؤمنى كه از دنيامىرود فرشتهاى مرگ او رااعلام مىكند و من چنين چيزى از فرشته نشنيدم طولىنكشيد كه معلوم شد سخن حاج آقا نورالدين صحيح بوده است.
در يادداشتهايى كه از آيةاللهالعظمى اراكى به جاى مانده آمده است: روزشنبه نهم شعبانالمعظم سال 1337 كه ششروز از فوت مرحوم آيةالله طباطبايى(صاحب عروه) اعلىالله مقامه گذشته بود در محضر و مجلس درس آقاىآقانورالدين عراقى حاضر بودم و اين حكايت را از او شنيدم كه مرحوم جنت مكانآخوند ملاعلى نهاوندى رحمةالله عليه(ظاهرا صاحب تشريحالاصول) ازشاگردهاى مرحوم شيخ انصارى بود و گفت من در چند دفعه با جناب ميرزاىشيرازىاعلىالله مقامه همسفر شدم و اتفاق صحبت و مذاكره علميه در ميان آمدو به طورى مطالب او در نظرم بلند آمد كه باخود گفتم اگر ايشان مجتهد است ماهامجتهد نيستيم و لذا بنا را بر تقليد او گذاشتيم و همراهان من كه در درسشيخانصارى رفيق من بودند چون از اين مطلب آگاه شدند مرا ملامت نمودند ولى بهخرج من نرفت تا آنكه سفر زيارتحضرت ثامنالائمة -عليه و على آبائه و ابنائهآلاف التحية والسلام- پيش آمد در بين راه هم بعضى رفقا چون مرا بر تقليدميرزاديدند ملامتها كردند و ابدا حرف آنان در من تاثير نكرد تا آنكه وارد مشهد مقدسشدم و جناب آقاى حاجميرزانصرالله را كه ملا و رئيس آن مكان شريف بود ملاقاتنمودم. آقاى آقا نورالدين فرمودند اين حاج ميرزانصرالله ازشاگردهاى شيخ انصارىنبود و لكن در پايه علمى در مرتبه بسيار شامخى بوده به طورى كه در سفر عتبات باجنابميرزاى شيرازى مذاكره علميه مىنمايد و ميرزا را در هم مىپيچاند كه بعضىگفتند ميرزا در آن مجلس به لسان حالصداى هل من ناصرش بلند شد.
الحاصل بعد از چند بار صحبت علمى كه بين آخوند ملاعلى و حاجميرزانصرالله اتفاق مىافتد حاج ميرزانصرالله مىگويدتا حال من معتقد به ملايىشيخ انصارى نبودم ولى اين شخص يعنى آخوند ملاعلى مرا درباره شيخ معتقدساخت وفهميدم كه شيخ در ملايى در مرتبه بسيار بلندى بوده است.
بعضى از حاضرين به حاج ميرزانصرالله مىگويند آيا اين شخص يعنى آخوندملاعلى مجتهد استيا نه او پاسخ مىدهد كهاز امرى بديهى سؤال مىكندمىگويند او خود را مجتهد نمىداند و فعلا مقلد است نظر شما چيست مىفرمايداگر چنينكند حرام بين كرده است... . (6)
آقاى آقا نورالدين مىگفت آخوند ملاعلى دوره اصول را در شش ماه درسمىگفت و من يكدوره حاضر شدم و تمام آن رانوشتم و الآن هم دارم... .
5- استاد نهايى آيةالله اراكى كه بيستوسه سال در درس او حاضر مىشدهمرحومآيةاللهالعظمىحاجشيخعبدالكريميزدى حائرىمتولدحدود1280ق است.
قبلا مطالبى پيرامون اين شخصيت عظيم اسلامى تا ورود به قم نوشتيم دراينجا نيز به قسمتهاى ديگر اشاره مىكنيم.
آيةالله اراكىقدس سرهم مىفرمودند: آقاى شيخ عبدالكريم شخصيتى است كه همحدوثش به خرق عادت بوده و همبقائش. آنگاه براى اثبات مطلب اول جرياناولاد دار نشدن پدر ايشان و همان قصه را كه قبلا ياد شد نقل مىكردند. وسپسمتعرض مطلب دوم شده و جريانى را كه آيةالله حاج سيدحسن فريد اراكى نقلكردهاند و قبلا ذكر شد، بيانمىكردند.
آيةاللهالعظمى حائرى به خاطر مقامات بلند علمى و فقهى كه كسب كرده بودپيش از سفر دوم به ايران در رديف مراجعبزرگ تقليد آن روز قرار گرفته بود بهطورى كه مرحوم آقاميرزا محمد تقى شيرازى احتياطات خود را به او ارجاع مىداد.
از آيةاللهالعظمى آقا سيدجمال گلپايگانى نقل شده كه فرمود: با آقاى حاجشيخ عبدالكريم در ترن (قطار) سامرا همسفربوديم كه ايشان مىخواستبه ايرانبرود من به ايشان گفتم شما از كسانى هستيد كه بعد از آقاى شيرازى مشاربالبنانمىباشيد چرا به ايران مىرويد؟ ايشان گفتند: من نمىخواهم مرجع شوممىخواهم بروم ايران (7) اگر از دستم برآيد خدمتى به اسلام و مسلمانان بكنم.
آيةاللهالعظمى حائرى دلداده اهلبيت عصمت و طهارت و به خصوصحضرت سيدالشهداعليه السلام بود حتى افتتاحدرس خود را هم با مرثيه و سوگوارى امامحسينعليه السلام آغاز مىكرد در كتاب آيينه دانشوران آمده است:
جاى تدريس آيةاللهالعظمى حائرى مدرسه فيضيه و در زمستانها مسجدعشقعلى است. كيفيت آن اين است كهخستيكى از محدثان محترم -كه امروزمخصوص بدين دو نفر: يكى آقا جواد قمى و ديگرى آقا شيخابراهيمصاحبالزمانى است- بر پا مىايستد و از فضايل و مناقب و خطب نهجالبلاغهو مراثى آل محمد صلىاللهعليه و آلهرا بيان مىكند و سپس حضرت آيةالله به منبرمىروند و درس را شروع مىكنند.
آيةالله حاج آقا مرتضى حائرى نوشتهاند:
تمام شبهاىدهه عاشورا درمدرسه فيضيهاقامه مجلس روضهخوانى مىنمودو آن روضه بانى داشت... و ايشان بعد از اداىفريضه مىآمدند در ايوان حجرهمجاور پلههاى كتابخانه مىنشستند و تا آخر مجلس هر شب حضور داشتند...و ظاهرا ازشب هفتم بعد از روضه شروع به نوحه و سينه زدن مىشد و نوحه را بهزبان عربى مىخواندند و يكى از نوحهخوانها آقاىحاج آقا يحيى اسلامبولچى (ازعلماى فعلى تهران) بودند و شب عاشورا دسته طلاب از مدرسه حاج سيدصادقمىآمد بهمجلس روضه و در معيت ايشان ظاهرا به صحن كهنه مىرفتند و سينهمىزدند. در روز عاشورا دسته طلاب از مدرسهرضويه شروع مىشد و در معيت آنمرحوم به صحن شريف مىآمدند و ايشان جلو غير سادات و عقب سادات بودندتازمانى كه به خاطر كسالت درد سينه ناچار جلو همه دستهها بايد باشند.
مرحوم آيةاللهالعظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى در شب 17 ذيقعده سال1355ق از دنيا رفتبا اينكه در آن ايام ازطرف رضاخان اجتماعات دينى ممنوعبود تشييع بسيار باشكوهى از پيكر آن مجسمه تقوى و ديانت انجام شد و نمازبرايشان به امامت آيةالله حاج سيدفخرالدين قمى (نواده دخترى ميرزاى قمى) كهمورد احترام همه حوزويان بود خواندهشد و در حرم كريمه اهلبيت همانجا كه ازهمان روز تا كنون مزار مؤمنان است دفن گرديد.
آقازاده ايشان مرحوم آيةالله حاج شيخ مرتضى حائرى مىنويسد:
جناب سيدفاضل محترم و رفيق و فى صفى، آقاى حاج سيدعلى لواسانى كهآن موقع در نجف اشرف بودند و قبلا چندىدر قم بود و به ايشان علاقه معنوىدارند همان موقع در خواب مشاهده مىكنند كه مردم به طرف دروازه نجفمىرونديعنى مردم نجف براى استقبال يك جنازهاى به طرف بازار بزرگ و جانبدروازه مىروند ايشان مىپرسند به چه مقصدىبيرون مىرويد؟ مىگويند: جنازهحاج شيخ عبدالكريم را مىآورند -قريب به اين مضمون- فردا كه ايشان به صحنمولااميرالمؤمنينعليه السلام مىآيند مىبينند كه بعضى از طلاب صحبت قم را مىكنندوراجع بهدستگاه ايشان مذاكرهمىكنند ايشان مىپرسد بهچه مناسبت اين صحبترا مىكنيد؟ مىگويند مگر خبر ندارى كه آقاى حاج شيخ در قم فوتشدهاند.
مرجع بزرگوار آيةالله سيدصدرالدين صدر كه از تلامذه ايشان بوده اشعارىدرسوگ ايشانسرود كهمصراع آخر آنكهشاملماده تاريخ وفاتهمهستايناست:
لدىالكريم حل ضيفا عبده (1355) (8)
آثار و بركات آن وجود مبارك:
1- تاسيس حوزه علميه قم.
2- تربيتشاگردان كه تعدادى از آنها از مراجع تقليد و فقها و علماى بزرگجهان شيعه شدند.
3- فرزندى مانند مرحوم آيةالله حاج شيخ مرتضى حائرى كه از جهاتمختلف و به خصوص علم و تقوى نسخه ثانى پدربود.
4- تاسيس بيمارستان براى استفاده عموم، بناى خانههاى متعدد براىسيلزدگان، بناى طبقه فوقانى مدرسه فيضيه،تاسيس كتابخانه مدرسه فيضيهو بناهاى عامالمنفعه ديگر.
5- تاليفات بسيار گرانقدر. در اين باره آنچه در كتاب آيةالله كريمى جهرمىآمده، با مختصر دخل و تصرف مىآوريم.
1- كتاب الصلاة. فقه استدلالى استخالى از حشو و زوائد.
آيةاللهالعظمى اراكى فرمودهاند تصحيح اين كتاب به عهده ايشانو آيةاللهالعظمى گلپايگانى بوده است و آيةاللهالعظمىاراكى فرمودهاند در بعضىموارد عبارت، عبارت من است و مرحوم حاج شيخ مىفرمودند از من بهترنوشتهاى. و نيزبرخى عبارات دورو حاشيههاى (منه) آن از آيةالله اراكى است.
آقاى اراكى نيز از حاج شيخ نقل كردهاند كه فرمود: اوقاتى كه در نجف بودمروزى مرحوم آقاى آخوند خراسانى به منزلما تشريف آوردند نوشتههايى را ديدندكه در طاقچه است. پرسيدند اينها چيست؟ گفتم: صلاة است ايشان قدرى بهآننگاه كردند و خيلى خوششان آمد و تعريف كردند.
و نيز آقاى اراكى نقل كردند كه مرحوم آيةاللهالعظمى بروجردى فرموده:كتابى به اين پر مغزى و كم لفظى نديدهام.
و از برخى از شاگردان آيةالله بروجردى نقل شده كه روزى ضمن اينكهمىخواستند اشكالى بر مطلبى از كتابالصلاةحاج شيخ وارد كنند اول كتاب راستايش كردند و فرمودند: كمتر ديدهام كسى چنين مطالب پيچيدهاى را درعباراتىكوتاه و سهلالتناول نوشته باشد و آن گاه اشكالشان را مطرح كردند.
2- كتابالنكاح
3- كتابالرضاع
4- كتابالارث
5- دررالاصول
كتاب دررالاصول در عصر خود مرحوم آقاى حائرى مورد توجه اعلام ازقبيل مرحوم شيخ زينالعابدين گلپايگانى ومرحوم حاج شيخ محمدحسين غروىكمپانى بوده است.
آيةالله حاج شيخ مرتضى حائرى نوشته اند: «آن موقعى كه مرحوم والد در قمبودند ودرساصول وفقهخارج مىفرمودندوشاگردانفاضلى مانند آقاى خوانسارىمرحوم (آقا سيدمحمدتقى) و آقاى خوانسارى حاضر مدظله (آقا سيد احمد)دردرس حاضر مىشدند و مخلص در سنين قبل ازبلوغ بودم شنيدم آقا شيخزينالعابدين از علماى درجه اول شيعهمىباشند و بر درر مرحوم والد هم اشكالاتىنمودهاند و در حاشيه درر نوشتهاند و آنچه به نظرم مىرسد مرحوم والد باكمالاحترام بر منبر تدريس، اسم ايشان را مىبرد و متعرض اشكال معظمله مىشدند.»
مرحوم آقاى كمپانى هم در كتاب نهايةالدراية (حاشيه كفايةالاصول) بهبرخى از مطالب درر اشكال كردهاند و از حاجشيخ به عنوان «بعضالاجلة» يادكردهاند آيةاللهالعظمى اراكى در درس اشكالات ايشان را پاسخ مىدادند و به گفتهبرخى ازفضلا تعبير ياد شده در كلام مرحوم كمپانى را براى مرحوم حاج شيخ كمو كوچك مىدانستند.
مرحوم آيةالله آقا ميرزا محمود آشتيانى تعليقه و شرحى بر درر دارند كه چاپشده است.
آيةاللهالعظمى گلپايگانى نيز تعليقهاى بر درر دارند كه چاپ شده است.
آيةاللهالعظمى اراكى تير تعليقهاى بر درر دارند كه چاپ شده است.
آيةالله شيخ محمدكاظم شيرازى صاحب بلغةالطالب (حاشيه مكاسب)تعليقهاى بر درر دارند كه در تاليفات ايشان يادشده است.
آيةالله حاج شيخ محمدثقفى نيز تعليقهاى بر درر دارند كهچاپشدهاست.
6- تقريرات درس مرحوم سيدمحمد فشاركى.
7- حاشيه عروةالوثقى.
8- حاشيه انيسالتجار ملا مهدى نراقى.
9- رساله عمليه.
10- سؤال و جوابهاى فقهى چاپ نشده.
11- حاشيه بر رساله ارث و نفقه الزوجه مرحوم حاج ملاهاشم خراسانىصاحب منتخب التواريخ.
تقريرات درسهاى آيةاللهالعظمى حائرى 1- تقريرات بحث صلاة تاليف آقا ميرزامحمود آشتيانى در سه جلدچاپ شده.
2- تقريرات بحث نكاح تاليف آقا ميرزا محمود آشتيانى در يك جلدچاپ شده 3- تقريرات بحثارث تاليفآيةاللهالعظمىاراكى در يكجلد چاپ شده.
4- تقريرات مكاسب محرمه و بيع و خيارات تاليف آيةاللهالعظمى اراكى درچهار جلد چاپ شده است.
5- تقريرات دوره اصول تاليف آيةاللهالعظمى اراكى در دو جلد در دستچاپ است.
پىنوشتها:
1) آيةاللهالعظمى اراكى فرمودهاند: در اوائل ورود به قم به اتفاق آقا شيخ احمد يزدى در مجالس درساخلاق حاج ميرزاجواد ملكى تبريزى شركت مىكردم و ايشان اصرار داشت كه در درس فقه ايشان نيزحاضر شوم و مىفرمودند كه يكدوره فقه به سبك نوينى نوشتهام اما من عذر آوردم كه با وجود آقاىحاج شيخ عبدالكريم و اشتغال به درس ايشان جمعبين هردو ممكن نيست. بنابراين مرحوم حاجميرزا جوادآقا فقط استاد اخلاق ايشان بودهاند.
2) در بخش سوم اين كتاب ياد شد.
3) كرهرود در گذشته قدرى با اراك فاصله داشته ولى اكنون داخل شهر اراك است.
4) چرا، نام يكى از دهستانهاى پر بركت اراك است.
5) در بخش سوم اين كتاب ياد شد.
6) اين داستان دنباله مفصلى دارد كه ذكر نشد.
7) اين نقل با آنچه قبلا نقل شد كه مرحوم حاج شيخ عبدالكريم براى زيارت حضرت رضا عليهالسلام (نهبه قصد ماندن)به ايران آمده است همآهنگ نيست.
8) آيةالله صدر، آيةالله حائرى را خوب مىبيند كه در باغى هستند، از ايشان احوالپرسى و تقاضاى صلهمىكند، مرحومآيةالله حائرى اين آيه را مىخوانند. ان المتقين فى جنات و نهر فى مقعد صدق عندمليك مقتدر. كه با شعر مرحوم آقاىصدر: لدى الكريم... مناسبت روشنى دارد.
![]() | ![]() | ![]() |
10- دوران تحصيل و اساتيد آيةاللهالعظمى اراكى
دوران تحصيل
دوران تحصيل ايشان كه به درس اساتيد حاضر مىشدند حدود سى سال است كهنيمى از آن را در اراك يعنى تا سال1340 كه به قم هجرت نموده و نيمى را در قميعنى تا سال 1355 كه آيةاللهالعظمى حائرى رحلت كرده است، بودهاند البتهاينباستثناى حدود پانزده سال حضور در درس آيةاللهالعظمى آقا سيدمحمدتقىخوانسارى پس از رحلت آيةاللهالعظمىحائرى است كه شركت در اين درس بهخاطر تكريم و احترام مرحوم آيةاللهالعظمى خوانسارى بوده، وگرنه اين دوبزرگوارهممباحثه بودهاند نه استاد و شاگرد. (1)
همانطور كه قبلا گفته شد اولين استاد ايشان را بايد مرحوم عمادالذاكرينبدانيم.
البته ظاهرا قبل از مرحوم عماد، سواد فارسى و قرائت قرآن و عم جزءو غيره را نزد برادر حاج آقا صابر (2) كه پيرمردىنورانى بوده و از كرهرود (3) به اراكمىآمده آموخته است مرحوم آيةاللهالعظمى اراكى از خاطرات آن دوره نقلمىكردندكه اين پيرمرد قرآن كوچكى داشت كه از روى آن قرائت مىكرد و هنگامقرائت قرآن، اشك از ديدگان او جارى و قطراتاشك از محاسن او به دامنشسرازير مىشد هنيئالا ربابالنعيم يغيمهم.
مقدمات علوم حوزوى مانند صرف و نحو و نيز سطح فقه و اصول را خدمتمرحوم حاج شيخ جعفر شيثى كه از شاگرداندوره اول مرحوم آيةاللهالعظمىحائرى بوده استخواندهاند.
ومقدارى هم از درس مرحوم آقا شيخ عباس ادريسآبادىاستفاده نمودهاند.
و پس از تمام كردن درسهاى سطح به درس خارج آيةاللهالعظمى حاج شيخمحمدسلطان العلما حاضر شدند و تقريراتدرس ايشان را نوشتند.
و همچنين مدتى هم از محضر درس مرحوم حاج آقا نورالدين اراكىاستفاده كردهاند.
و پس از ورود آيةاللهالعظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى به اراك(سال 1332) در زمره اولين شاگردان ايشان درآمدند و تا سال 1340 در اراك و تاسال 1355 در قم از محضر اين استاد عظيمالشان بهره بردند.
اساتيد ايشان در دروس حوزوى
1- آيةالله آقا شيخجعفر شيثى (رحمةالله عليه).
اين بزرگوار از اتقياء و افاضل، و از شاگردان آيةاللهالعظمى حائرى بوده است.آيةاللهالعظمى حائرى دوبار از عتبات بهاراك آمده و هر بار هشتسال در آنجاماندگار شدهاند بار اول از سال 1316 تا 1324 بوده بار دوم سال 1332 تا 1340 .حوزهاراك كه از اطراف هم براى تحصيل به آنجا مىآمدند در اين سفر دوم تاسيسشده است.
مرحوم آيةالله شيثى در سفر اول از محضر آيةاللهالعظمى حائرى استفادهكرده بود و در جلسات درس خود آنقدر از ايناستاد تمجيد مىكرد كه شاگرد خودآيةاللهالعظمى اراكى را شيفته او نموده بود.
براى اثبات مراتب فضل و علم اين استاد همين كافى است كه طلبهاى مانندآيةاللهالعظمى اراكى سطوح مانند رسائل ومكاسب را نزد او خوانده استآيةاللهالعظمى اراكى در يكى از مصاحبههايشان فرمودهاند:
من نزد مرحوم شيخ جعفر درس خواندهام او در تقوى و ورع شخصبىنظيرى بود در مدرسه سپهدار درس مىگفت.محصلين در سطوح مختلف ازصبح تا غروب آفتاب، نزد او مىآمدند و تحصيل علم مىكردند.
وى عقيده داشت در اوايل كه طلبه دروس ابتدايى را مىخواند بايد به رسالهعمليهفارسى رجوع كند وبعد ازآنكه بهدروسمتوسطه حوزه رسيد به رساله عمليهعربى مراجعه نمايد و اين را از امور لازم براى محصلين علوم دينى مىدانست.
و گواه ديگر فضل او استفاده چند ساله از درس مرحوم آيةاللهالعظمىحائرى است.
ديگر اينكهكتاب دررالاصول مرحوم آيةاللهالعظمى حائرى چاپ سنگى سال1338 توسط ايشان و شاگردشآيةاللهالعظمى اراكى مقابله و تصحيح شده است.
مناسب استيادآورى شود كه «شيث پيغمبرعليه السلام» نام يكى از روستاهاىاراك است.
در كتاب «گزارشنامه» آمده است: اين ده در منتهىاليه «چرا» (4) واقع است.نزديك به دهتپه مانندى است كه مىگويند قبرشيث پيغمبر است. مالك قديم دهمىگفتيك وقت كارگر زيادى از دهات خبر كردم و ديك و ديك برى بر پاكردهمىخواستم به اسرار تپه شيث پيغمبر پى برده، ولى شبانه برفى سنگين آمد و حتىراه مراودت به شهر هم قطع شدبه زحمتبعد از چند روز خود را به شهر رساندم.
خود اهالى لغتشيث پيغمبر را شيز (بازاء) پيغمبر تلفظ مىكنند.
آقازاده حاج شيخ جعفر شيثى سالها قبل در قم با مجله مكتب اسلامهمكارى مىكرد و سپس به تهران منتقل شد.
2- آيةالله آقاى حاج شيخ عباس ادريسآبادى رحمةالله عليه
آقاى دهگان در كتاب گزارشنامه مىنويسد:
آقا شيخ عباس مدرس مشيدىبن حاج شيرعلى از مردم ادريسآباد يا شازندفعلى مدرس مدرسه آقا ضياءالدين بودند،گمان نمىكنم كسى از فضلاى اينشهرستان باشد كه در مدرس آقا شيخ عباس زانوى ارادت به زمين نزده و گوشبهتقريرات ايشان نداده باشد. از تبصره علامه تا به مكاسب و فرائد (رسائل) شيخانصارى روى ميز كوچكش روى همچيده بود.
با لحن خاص خود نسبتبه شاگردها مهربانى مىكرد و انس مىگرفت. حقاسطوح مربوطه را خوب مىگفت. نويسندهسطور (آقاى دهگان) هم چند سالى ازتاريخ 35 تا 38 در محضر ايشان نشسته و از معالم ايشان كسب معلوماتنمودهوقاعده دخول و خروج مطالب را از راه قواعد و قوانين آن مرحوم فرا گرفته است.
پارهاى از شاگردها نسبتخارق عادات به وى مىدادند و او را از مردانوارسته مىدانستند.
در آخر عمر آن مرحوم به ديدنش رفتم چشمى باز نمود و گفتحالا شى(چى) شد اى (اين) شى (چى) بيد (بود). آرى:
يك چند به كودكى به استاد شديميك چند ز استادى خود شاد شديم پايان سخن نگر كه آخر چون شد از خاك بر آمديم و بر باد شديم
در كتاب «نامداران اراك» گويد:
آشيخ عباس مدرس مشيدى فرزند حاج شيرعلى از مردم شازند. وى از علماو دانشمندان و فقهاى عصر خود، و مدرسحوزه علميه (مدرسه) آقاضياءالديناراك بوده است.
3- آيةالله حاج شيخ محمد سلطانالعلما متولد در اراك سال 1296قو متوفا در اراك سال 1382ق.
گفته مىشود كه پدر ايشان مغازه كباب پزى داشته است و از اين رو برخى ازافرادى كه اخلاق اسلامى نداشتهاند هنگامعبور از در خانه مرحوم سلطان بههمراهان خود مىگفته: كه بوى كباب مىآيد و از اين راه مىخواسته مرحوم سلطانراتحقير كند (نعوذ بالله منالشيطان والنفس).
در مقابل، صفاى نفس شخصيت ديگر قابل ذكر است.
پدر مرحوم سلطان به نجف مشرف مىشود و سراغ پسرش را مىگيرد كسىاو را نمىشناسد اما وقتى سراغ پدر آقاىستوده (آيةالله حاج شيخ محمدتقىستوده از اساتيد معروف حوزه علميه قم) را مىگيرد زود او را مىشناسند ومعرفىمىكنند، پدر آقاى سلطان به وى مىگويد چرا پسرم را نشناختند و ترا شناختندپاسخ مىدهد چون من اهلمزاح و شوخ طبعم همهجا معروف مىباشم اما پسرشما مردى ملا و باسواد است من كجا و او كجا. اين است اخلاقاسلامى كه انسانخود را كوچك و ديگران را تكريم و احترام كند «من تواضع رفعهالله.»
آقاى دهگان در تاريخ اراك مىنويسد در بهمنماه 1341 آقاى آقاشيخمحمدسلطان از دنيا رفت و تا حدود صد جلسه يادبود به عنوان فاتحه در مساجدبراى ايشان گذاشته شد.
از شاگردان مرحوم آخوند ملامحمدكاظم خراسانى صاحب كفايةالاصولو ميرزامحمدتقى شيرازى است و حدود پنجاهسال در اراك به تدريس علومحوزوى مشغول بوده است.
مرحوم آيةاللهالعظمى اراكى تقريراتى از درس ايشان دارند كه در بخشتاليفات ايشان معرفى مىشود.
از تاليفات چاپ شده ايشان حاشيهاى بسيار مفصل و علمى بر كفايةالاصولاستادش مىباشد كه در سالهاى حدود 1370تا 1378 در هفت جلد در اراك چاپشده است.
جلد چهارم و جلد پنجم و جلد هفتم هر كدام يك جزوه به عنوان ملحقىدارد كه بنابراين جمعا ده جلد مىشود و نيزحاشيهاى بر حاشيه آخوند خراسانى براصالهالصحه رسائل شيخ انصارى دارد كه جزء يازدهم ده جلد قبل به حسابمىآيدو در سال 1378 در اراك چاپ شده است.
و در برخى كتابها آمده كه ايشان حاشيه بر شرح منظومه سبزوارى هم دارد كهچاپ نشده است.
4- آيةالله حاج آقا نورالدين عراقى متولد 1278ه .ق در اراك و متوفاى1341 در اراك.
استاد او در اراك ملامحمدامين متوفاى 1310 بوده كه تقريرات درس ايناستاد يكى از تاليفات آقا نورالدين است.
پس از اينكه تحصيلات خود را در اراك تكميل كرد به حوزه نجف اشرفمشرف و هفتسال مشغول تحصيل بود و از درسميرزاحبيبالله رشتى و آخوندملا علىنهاوندى وآخوند خراسانى وحاج ميرزاحسينطهرانىنجلحاجميرزاخليلطهرانى استفاده كرد و از دو استاد خود (آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين) بهاجازه اجتهاد مفتخر گشتدر اجازه حاج ميرزا حسين به اين عبارات از او تمجيدشده: «العالم العامل الفاضل و المحقق المدقق الكامل، البحرالمواجو السراجالوهاج و خاتمة فضلاءالمتبحرين البالغ منالتحقيق غايته و منالتدقيق منتهاه... .»
و در اجازه آخوند خراسانى. با اين عبارات: «العالم العامل و الفاضل الكاملالعلامة المحقق و الفهامة المدقق عمدة اربابالتحقيق و زبدة اصحاب التدقيقذىالنفسالزكية و الاخلاق المرضية عينالانسان بل انسان عينالانسان... .»
آن مرحوم پس از هفتسال اقامت در نجف اشرف به اراك مراجعت كردهو به عنوان يكى از بزرگترين علماى آن سامانمشغول تدريس و ترويج دين گشتند.
مرحوم حاج شيخ محمدتقى بروجردى صاحب تاليفات فراوان از جمله دهرسالهاى كه به نام «العشرات» مكرر به چاپرسيده است، سالها با مرحوم آقانورالدين بوده و درباره او مىنويسد: ايشان داراى مراتب اجتهاد و مرجعيت عمدهبودند وداراى زهد، تقوا، ورع، و هر روزى قريب پنجاه استفتاء از ايشان مىشدبدونمراجعه تمام را جواب مىنوشت صبح جواهردرس مىگفت وبعد از آنشرحاصول كافى ملاصدرا مباحثه مىكرد و عصر، اصول خارج فرائدالاصول را موردبحث قرارمىداد. حالات عجيبه از ايشان مشاهده مىكردم و در خلوت و جلوتحضور ايشان بودم و طبعم چنان بود كه اينگونهمردان بزرگ را كه مىيافتم خود راتابع او قرار داده و انس مىگرفتم و از ايشان بسيار استفاده روحى و معنوى نمودهتاآنكه آقاى آيةالله حاج شيخ عبدالكريم يزدى به عراق (اراك) تشريف آوردند. سفردوم ورود ايشان با خروج آقاىسيدنورالدين به سفر اسلامبول مصادف شد... .
از آيةاللهالعظمى اراكى نقل شده: شوهر خواهر مرحوم آيةالله آقا نورالدين كهاز موثقين بود نقل كرد كه: خواهر آقانورالدين به ايشان مىگويد: شنيدهام كه حاجآقا صابر (5) فوت شده است آقا نورالدين مىفرمايد: درست نيست. بهايشانمىگويند: به چه دليلى اين سخن را مىگويد؟ ايشان مىفرمايد هر مؤمنى كه از دنيامىرود فرشتهاى مرگ او رااعلام مىكند و من چنين چيزى از فرشته نشنيدم طولىنكشيد كه معلوم شد سخن حاج آقا نورالدين صحيح بوده است.
در يادداشتهايى كه از آيةاللهالعظمى اراكى به جاى مانده آمده است: روزشنبه نهم شعبانالمعظم سال 1337 كه ششروز از فوت مرحوم آيةالله طباطبايى(صاحب عروه) اعلىالله مقامه گذشته بود در محضر و مجلس درس آقاىآقانورالدين عراقى حاضر بودم و اين حكايت را از او شنيدم كه مرحوم جنت مكانآخوند ملاعلى نهاوندى رحمةالله عليه(ظاهرا صاحب تشريحالاصول) ازشاگردهاى مرحوم شيخ انصارى بود و گفت من در چند دفعه با جناب ميرزاىشيرازىاعلىالله مقامه همسفر شدم و اتفاق صحبت و مذاكره علميه در ميان آمدو به طورى مطالب او در نظرم بلند آمد كه باخود گفتم اگر ايشان مجتهد است ماهامجتهد نيستيم و لذا بنا را بر تقليد او گذاشتيم و همراهان من كه در درسشيخانصارى رفيق من بودند چون از اين مطلب آگاه شدند مرا ملامت نمودند ولى بهخرج من نرفت تا آنكه سفر زيارتحضرت ثامنالائمة -عليه و على آبائه و ابنائهآلاف التحية والسلام- پيش آمد در بين راه هم بعضى رفقا چون مرا بر تقليدميرزاديدند ملامتها كردند و ابدا حرف آنان در من تاثير نكرد تا آنكه وارد مشهد مقدسشدم و جناب آقاى حاجميرزانصرالله را كه ملا و رئيس آن مكان شريف بود ملاقاتنمودم. آقاى آقا نورالدين فرمودند اين حاج ميرزانصرالله ازشاگردهاى شيخ انصارىنبود و لكن در پايه علمى در مرتبه بسيار شامخى بوده به طورى كه در سفر عتبات باجنابميرزاى شيرازى مذاكره علميه مىنمايد و ميرزا را در هم مىپيچاند كه بعضىگفتند ميرزا در آن مجلس به لسان حالصداى هل من ناصرش بلند شد.
الحاصل بعد از چند بار صحبت علمى كه بين آخوند ملاعلى و حاجميرزانصرالله اتفاق مىافتد حاج ميرزانصرالله مىگويدتا حال من معتقد به ملايىشيخ انصارى نبودم ولى اين شخص يعنى آخوند ملاعلى مرا درباره شيخ معتقدساخت وفهميدم كه شيخ در ملايى در مرتبه بسيار بلندى بوده است.
بعضى از حاضرين به حاج ميرزانصرالله مىگويند آيا اين شخص يعنى آخوندملاعلى مجتهد استيا نه او پاسخ مىدهد كهاز امرى بديهى سؤال مىكندمىگويند او خود را مجتهد نمىداند و فعلا مقلد است نظر شما چيست مىفرمايداگر چنينكند حرام بين كرده است... . (6)
آقاى آقا نورالدين مىگفت آخوند ملاعلى دوره اصول را در شش ماه درسمىگفت و من يكدوره حاضر شدم و تمام آن رانوشتم و الآن هم دارم... .
5- استاد نهايى آيةالله اراكى كه بيستوسه سال در درس او حاضر مىشدهمرحومآيةاللهالعظمىحاجشيخعبدالكريميزدى حائرىمتولدحدود1280ق است.
قبلا مطالبى پيرامون اين شخصيت عظيم اسلامى تا ورود به قم نوشتيم دراينجا نيز به قسمتهاى ديگر اشاره مىكنيم.
آيةالله اراكىقدس سرهم مىفرمودند: آقاى شيخ عبدالكريم شخصيتى است كه همحدوثش به خرق عادت بوده و همبقائش. آنگاه براى اثبات مطلب اول جرياناولاد دار نشدن پدر ايشان و همان قصه را كه قبلا ياد شد نقل مىكردند. وسپسمتعرض مطلب دوم شده و جريانى را كه آيةالله حاج سيدحسن فريد اراكى نقلكردهاند و قبلا ذكر شد، بيانمىكردند.
آيةاللهالعظمى حائرى به خاطر مقامات بلند علمى و فقهى كه كسب كرده بودپيش از سفر دوم به ايران در رديف مراجعبزرگ تقليد آن روز قرار گرفته بود بهطورى كه مرحوم آقاميرزا محمد تقى شيرازى احتياطات خود را به او ارجاع مىداد.
از آيةاللهالعظمى آقا سيدجمال گلپايگانى نقل شده كه فرمود: با آقاى حاجشيخ عبدالكريم در ترن (قطار) سامرا همسفربوديم كه ايشان مىخواستبه ايرانبرود من به ايشان گفتم شما از كسانى هستيد كه بعد از آقاى شيرازى مشاربالبنانمىباشيد چرا به ايران مىرويد؟ ايشان گفتند: من نمىخواهم مرجع شوممىخواهم بروم ايران (7) اگر از دستم برآيد خدمتى به اسلام و مسلمانان بكنم.
آيةاللهالعظمى حائرى دلداده اهلبيت عصمت و طهارت و به خصوصحضرت سيدالشهداعليه السلام بود حتى افتتاحدرس خود را هم با مرثيه و سوگوارى امامحسينعليه السلام آغاز مىكرد در كتاب آيينه دانشوران آمده است:
جاى تدريس آيةاللهالعظمى حائرى مدرسه فيضيه و در زمستانها مسجدعشقعلى است. كيفيت آن اين است كهخستيكى از محدثان محترم -كه امروزمخصوص بدين دو نفر: يكى آقا جواد قمى و ديگرى آقا شيخابراهيمصاحبالزمانى است- بر پا مىايستد و از فضايل و مناقب و خطب نهجالبلاغهو مراثى آل محمد صلىاللهعليه و آلهرا بيان مىكند و سپس حضرت آيةالله به منبرمىروند و درس را شروع مىكنند.
آيةالله حاج آقا مرتضى حائرى نوشتهاند:
تمام شبهاىدهه عاشورا درمدرسه فيضيهاقامه مجلس روضهخوانى مىنمودو آن روضه بانى داشت... و ايشان بعد از اداىفريضه مىآمدند در ايوان حجرهمجاور پلههاى كتابخانه مىنشستند و تا آخر مجلس هر شب حضور داشتند...و ظاهرا ازشب هفتم بعد از روضه شروع به نوحه و سينه زدن مىشد و نوحه را بهزبان عربى مىخواندند و يكى از نوحهخوانها آقاىحاج آقا يحيى اسلامبولچى (ازعلماى فعلى تهران) بودند و شب عاشورا دسته طلاب از مدرسه حاج سيدصادقمىآمد بهمجلس روضه و در معيت ايشان ظاهرا به صحن كهنه مىرفتند و سينهمىزدند. در روز عاشورا دسته طلاب از مدرسهرضويه شروع مىشد و در معيت آنمرحوم به صحن شريف مىآمدند و ايشان جلو غير سادات و عقب سادات بودندتازمانى كه به خاطر كسالت درد سينه ناچار جلو همه دستهها بايد باشند.
مرحوم آيةاللهالعظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى در شب 17 ذيقعده سال1355ق از دنيا رفتبا اينكه در آن ايام ازطرف رضاخان اجتماعات دينى ممنوعبود تشييع بسيار باشكوهى از پيكر آن مجسمه تقوى و ديانت انجام شد و نمازبرايشان به امامت آيةالله حاج سيدفخرالدين قمى (نواده دخترى ميرزاى قمى) كهمورد احترام همه حوزويان بود خواندهشد و در حرم كريمه اهلبيت همانجا كه ازهمان روز تا كنون مزار مؤمنان است دفن گرديد.
آقازاده ايشان مرحوم آيةالله حاج شيخ مرتضى حائرى مىنويسد:
جناب سيدفاضل محترم و رفيق و فى صفى، آقاى حاج سيدعلى لواسانى كهآن موقع در نجف اشرف بودند و قبلا چندىدر قم بود و به ايشان علاقه معنوىدارند همان موقع در خواب مشاهده مىكنند كه مردم به طرف دروازه نجفمىرونديعنى مردم نجف براى استقبال يك جنازهاى به طرف بازار بزرگ و جانبدروازه مىروند ايشان مىپرسند به چه مقصدىبيرون مىرويد؟ مىگويند: جنازهحاج شيخ عبدالكريم را مىآورند -قريب به اين مضمون- فردا كه ايشان به صحنمولااميرالمؤمنينعليه السلام مىآيند مىبينند كه بعضى از طلاب صحبت قم را مىكنندوراجع بهدستگاه ايشان مذاكرهمىكنند ايشان مىپرسد بهچه مناسبت اين صحبترا مىكنيد؟ مىگويند مگر خبر ندارى كه آقاى حاج شيخ در قم فوتشدهاند.
مرجع بزرگوار آيةالله سيدصدرالدين صدر كه از تلامذه ايشان بوده اشعارىدرسوگ ايشانسرود كهمصراع آخر آنكهشاملماده تاريخ وفاتهمهستايناست:
لدىالكريم حل ضيفا عبده (1355) (8)
آثار و بركات آن وجود مبارك:
1- تاسيس حوزه علميه قم.
2- تربيتشاگردان كه تعدادى از آنها از مراجع تقليد و فقها و علماى بزرگجهان شيعه شدند.
3- فرزندى مانند مرحوم آيةالله حاج شيخ مرتضى حائرى كه از جهاتمختلف و به خصوص علم و تقوى نسخه ثانى پدربود.
4- تاسيس بيمارستان براى استفاده عموم، بناى خانههاى متعدد براىسيلزدگان، بناى طبقه فوقانى مدرسه فيضيه،تاسيس كتابخانه مدرسه فيضيهو بناهاى عامالمنفعه ديگر.
5- تاليفات بسيار گرانقدر. در اين باره آنچه در كتاب آيةالله كريمى جهرمىآمده، با مختصر دخل و تصرف مىآوريم.
1- كتاب الصلاة. فقه استدلالى استخالى از حشو و زوائد.
آيةاللهالعظمى اراكى فرمودهاند تصحيح اين كتاب به عهده ايشانو آيةاللهالعظمى گلپايگانى بوده است و آيةاللهالعظمىاراكى فرمودهاند در بعضىموارد عبارت، عبارت من است و مرحوم حاج شيخ مىفرمودند از من بهترنوشتهاى. و نيزبرخى عبارات دورو حاشيههاى (منه) آن از آيةالله اراكى است.
آقاى اراكى نيز از حاج شيخ نقل كردهاند كه فرمود: اوقاتى كه در نجف بودمروزى مرحوم آقاى آخوند خراسانى به منزلما تشريف آوردند نوشتههايى را ديدندكه در طاقچه است. پرسيدند اينها چيست؟ گفتم: صلاة است ايشان قدرى بهآننگاه كردند و خيلى خوششان آمد و تعريف كردند.
و نيز آقاى اراكى نقل كردند كه مرحوم آيةاللهالعظمى بروجردى فرموده:كتابى به اين پر مغزى و كم لفظى نديدهام.
و از برخى از شاگردان آيةالله بروجردى نقل شده كه روزى ضمن اينكهمىخواستند اشكالى بر مطلبى از كتابالصلاةحاج شيخ وارد كنند اول كتاب راستايش كردند و فرمودند: كمتر ديدهام كسى چنين مطالب پيچيدهاى را درعباراتىكوتاه و سهلالتناول نوشته باشد و آن گاه اشكالشان را مطرح كردند.
2- كتابالنكاح
3- كتابالرضاع
4- كتابالارث
5- دررالاصول
كتاب دررالاصول در عصر خود مرحوم آقاى حائرى مورد توجه اعلام ازقبيل مرحوم شيخ زينالعابدين گلپايگانى ومرحوم حاج شيخ محمدحسين غروىكمپانى بوده است.
آيةالله حاج شيخ مرتضى حائرى نوشته اند: «آن موقعى كه مرحوم والد در قمبودند ودرساصول وفقهخارج مىفرمودندوشاگردانفاضلى مانند آقاى خوانسارىمرحوم (آقا سيدمحمدتقى) و آقاى خوانسارى حاضر مدظله (آقا سيد احمد)دردرس حاضر مىشدند و مخلص در سنين قبل ازبلوغ بودم شنيدم آقا شيخزينالعابدين از علماى درجه اول شيعهمىباشند و بر درر مرحوم والد هم اشكالاتىنمودهاند و در حاشيه درر نوشتهاند و آنچه به نظرم مىرسد مرحوم والد باكمالاحترام بر منبر تدريس، اسم ايشان را مىبرد و متعرض اشكال معظمله مىشدند.»
مرحوم آقاى كمپانى هم در كتاب نهايةالدراية (حاشيه كفايةالاصول) بهبرخى از مطالب درر اشكال كردهاند و از حاجشيخ به عنوان «بعضالاجلة» يادكردهاند آيةاللهالعظمى اراكى در درس اشكالات ايشان را پاسخ مىدادند و به گفتهبرخى ازفضلا تعبير ياد شده در كلام مرحوم كمپانى را براى مرحوم حاج شيخ كمو كوچك مىدانستند.
مرحوم آيةالله آقا ميرزا محمود آشتيانى تعليقه و شرحى بر درر دارند كه چاپشده است.
آيةاللهالعظمى گلپايگانى نيز تعليقهاى بر درر دارند كه چاپ شده است.
آيةاللهالعظمى اراكى تير تعليقهاى بر درر دارند كه چاپ شده است.
آيةالله شيخ محمدكاظم شيرازى صاحب بلغةالطالب (حاشيه مكاسب)تعليقهاى بر درر دارند كه در تاليفات ايشان يادشده است.
آيةالله حاج شيخ محمدثقفى نيز تعليقهاى بر درر دارند كهچاپشدهاست.
6- تقريرات درس مرحوم سيدمحمد فشاركى.
7- حاشيه عروةالوثقى.
8- حاشيه انيسالتجار ملا مهدى نراقى.
9- رساله عمليه.
10- سؤال و جوابهاى فقهى چاپ نشده.
11- حاشيه بر رساله ارث و نفقه الزوجه مرحوم حاج ملاهاشم خراسانىصاحب منتخب التواريخ.
تقريرات درسهاى آيةاللهالعظمى حائرى 1- تقريرات بحث صلاة تاليف آقا ميرزامحمود آشتيانى در سه جلدچاپ شده.
2- تقريرات بحث نكاح تاليف آقا ميرزا محمود آشتيانى در يك جلدچاپ شده 3- تقريرات بحثارث تاليفآيةاللهالعظمىاراكى در يكجلد چاپ شده.
4- تقريرات مكاسب محرمه و بيع و خيارات تاليف آيةاللهالعظمى اراكى درچهار جلد چاپ شده است.
5- تقريرات دوره اصول تاليف آيةاللهالعظمى اراكى در دو جلد در دستچاپ است.
پىنوشتها:
1) آيةاللهالعظمى اراكى فرمودهاند: در اوائل ورود به قم به اتفاق آقا شيخ احمد يزدى در مجالس درساخلاق حاج ميرزاجواد ملكى تبريزى شركت مىكردم و ايشان اصرار داشت كه در درس فقه ايشان نيزحاضر شوم و مىفرمودند كه يكدوره فقه به سبك نوينى نوشتهام اما من عذر آوردم كه با وجود آقاىحاج شيخ عبدالكريم و اشتغال به درس ايشان جمعبين هردو ممكن نيست. بنابراين مرحوم حاجميرزا جوادآقا فقط استاد اخلاق ايشان بودهاند.
2) در بخش سوم اين كتاب ياد شد.
3) كرهرود در گذشته قدرى با اراك فاصله داشته ولى اكنون داخل شهر اراك است.
4) چرا، نام يكى از دهستانهاى پر بركت اراك است.
5) در بخش سوم اين كتاب ياد شد.
6) اين داستان دنباله مفصلى دارد كه ذكر نشد.
7) اين نقل با آنچه قبلا نقل شد كه مرحوم حاج شيخ عبدالكريم براى زيارت حضرت رضا عليهالسلام (نهبه قصد ماندن)به ايران آمده است همآهنگ نيست.
8) آيةالله صدر، آيةالله حائرى را خوب مىبيند كه در باغى هستند، از ايشان احوالپرسى و تقاضاى صلهمىكند، مرحومآيةالله حائرى اين آيه را مىخوانند. ان المتقين فى جنات و نهر فى مقعد صدق عندمليك مقتدر. كه با شعر مرحوم آقاىصدر: لدى الكريم... مناسبت روشنى دارد.