امام على عليه السلام اخلاق و صداقت را دو عامل و سرآمد ايمان معرفى نموده و مىفرمايد: راءس الايمان ، حسن الخلق و التحلى بالصدق . (30) سرآمد تمام وظائفاخلاقى براى افراد با ايمان اين است كه خود را به صفات حميده و اخلاق پسنديده متصفو متخلق سازند و خويشتن را بزيور راستى و راستگويى بيارايند. بنابراين ، اهميتى كهاسلام براى اخلاق حميده قائل است ، هيچ مكتب و مذهبى آن اهميت را نداشته و نخواهد داشت .اسلام پاداش هر عمل شايسته را مبتنى به حسن خلق مى داند. امام صادق عليه السلامفرمود: آن الله تبارك و تعالى ليعطى العبد من الثواب على حسن الخلق كما يعطىالمجاهد فى سبيل الله يغدوا و عليه و يروح . ، خداوند به بنده خود درمقابل حسن خلق ، پاداشى مى دهد همانند اجر مجاهد راه خود، كه روز و شب در فعاليت وكوشش باشند. در خطاب به بنى آدم فرمود: اى انسان : آفرينش و خلقتت زيباست ، سعىكن سيرت و خلقت را زيبا سازى . خداوند انسان را زيبا و نيكو آفريد، لكن اين انسان استكه بايد اخلاق شايسته كسب كند و خود را به زيور آن بيارايد. جرير بن عبدالله مىگويد: پيامبر خدا عليه السلام در خطاب به من فرمود: انك امرء قد احسن الله خلقك فاحسن خلقك . (31) اى جرير، خداوند تو را نيكو آفريد وشكل و نقش ظاهرت را زيبا آفريد است ، تو نيز با حسن خلق و زيبائيهاى اوصاف حميده ،صورت باطنى خويش را پسنديده و شايسته بساز. حسن خلق نفسانى و حسن خلق جسمانىاست . حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: حسن الخلق للنفس و حسن الخلق للبدن .(32) خلق نيكو و زيبا براى جان آدمى است ، و خلق نيكو براى بدن و جسم انسان است درحقيقت زيبائيهاى خلق و آفرينش با خداست . پس اى انسان سعى كن كه اخلاق حميده مربوطبه نفست را تو بيافرينى و خود را زيبا و با سيرت شايسته بسازى . اخلاق اكتسابىو وراثتى : امام صادق عليه السلام فرمود: ، آن الخلق منيحه يمنحها اللهعزوجل خلقه فمنه سجيه و منه نيه فقلت فايتهاافضل ؟ فقال : صاحب السجيه هو مجبول لا يستطيع غيره ، و صاحب النيه يصبر علىالطاعه تصبرا فهو افضلهما. (33) خلق خوب عطيه اى است كه خداوند بهبندگان خود اعطا فرموده است . پاره اى از صفات خوب ، براى بعضى جنبه فطرى داردو به طور طبيعى و وراثتى ، از آن برخوردارند. و براى برخى اكتسابى است كه بايدبا نيت و اراده ، آن را تحصيل كنند. راوى مى پرسد كدام يك از اين دوافضل است ؟ امام صادق عليه السلام در پاسخ فرمود: كسى كه خلق با سرشتش آميختهشده باشد ناچار بر طبق آن عمل مى كند و طبعش بغير آن گرايش ندارد. ولى صاحب خلقاكتسابى ، براى نيل به فضائل اخلاقى بايد مشكلات راتحمل كند و به سختيهاى طاعت خداوند تن در دهد، تا بتواندشكل باطنى خود را بسازد و به خوى پسنديده متصف و متخلق گردد. البته اينافضل و برتر است . ارسطو مى گويد: فضيلت نفسانى يا اخلاقى بايد كسب شود وبدرجه عادت برسد، و عمل به آن شاق و دشوار نباشد، بلكه از روى رغبت و لذت و علم واختيار واقع شود. و هر گاه اين شرايط فراهم آيد فضيلت ممدوح خواهد بود. به علم ودانش خود عمل كنيد. على عليه السلام فرمود: فان العالمالعامل بغير علمه كالجاهل الجائر الذى لا يستفيق من جهله . (34) عالمى مه بر خلافعلم عمل مى كند همانند جاهل سرگردانى است كه خطا و صواب را نمى داند و ازجهل و نادانى خويش بهوش نمى آيد. شاعر با بلاغت و فصاحت هر چه بهتر مى گويد:
بار درخت علم ندانم به جز عمل
|
با علم اگر عمل نكنى شاخ بى برى
|
دعوت مكن كه برترم از ديگران ، به علم
|
چون كبر كردى ، از همه دو نان فروترى
|
گر علم را بكار نبندى چه فايده
|
چشم از براى آن بود آخر كه بنگرى
|
نقش علم و اخلاق از ديدگاه جان ديوئى :
جان ديوئى مى گويد كسانى كه مانند سقراط و افلاطون
معرفت و فضيلت را يكى مى داند و مدعى هستند هر كس مرتكب بدى شود از اين سبب است كهنيكى را نمى شناسد به عبارتى ديگر اخلاق را وابسته به دانش بشر مى داند مخالفاناين نظريه مى گويند عمل اخلاقى وابسته به دانش نيست بلكه ناشى از دواعى و عاداتاست چه بسا كسانى كه نيكى را مى شناسند ولى بدى مى كنند در عهد قديم ارسطو درهمين باره به افلاطون تاخت و متذكر شد كه اخلاق براى خود فنى است مانند فن طبابتوقتى فايده دارد كه مورد استفاده علمى قرار گيرد همچنان كه پزشكى كهمشغول طبابت است با مردى كه نظرا" دردها و درمان ها را مى شناسد برابر نيست علم بهنظريات اخلاقى نيز با عمل اخلاقى تفاوت دارد. (35) درست است كه علم و دانش بشردر شناخت فضائل و رذائل كمك مى كند ليكن آنچه كه بشريت را از فساد و فحشاء ومنكرات نگه مى دارد علم و دانش نيست بلكه ايدئولوژى و مكتب است مذهب و ديانت ، مى تواندبيسواد و باسواد را از ضد فضيلت و ارزش حفظ نمايد تعهد اخلاقى و دينى وابسته بهسواد و دانش بشر نيست هر چند علم در شناخت بدى ها و خوبى ها كمك آدمى است امام على(عليه السلام ) فرمود: رب العالم قد قتله جهله و علمه معه لاينفه . (36) چه بسا عالمىكه رفتار جاهلانه و كارهاى خلاف علمش مايه هلاكت او شده و دانائيش به وى نفع نرساندهاست .
ارسطو و نقش عقل در اخلاق بشرى :
عقل ، عامل مؤ ثرى در پيشرفت كارهاى اخلاقى است ارسطو مى گويد فضيلت انسان ايناست كه وظيفه خود داند فعاليت نفس را با موافقتعقل به بهترين وجه انجام دهد اگر چنين كرد سعيد و خوشبخت خواهد بود علم اخلاق عبارتاست از اينكه بدانيم براى آنكه فعاليت نفس به موافقتعقل انجام گيرد در احوال و موارد مختلف عمل ايشان چه بايد باشد يعنى چه وقت در چهمورد و چگونه عمل شود و نسبت به كه و براى چهعمل كند؟ روح انسان داراى دو جنبه است عقلانى و غير عقلانى ، عقلانى جنبه انسانيت است وغير عقلانى نيز دو جنبه دارد ،يك نفس نباتى يعنى قوه ناميه و ديگرى نفس حيوانى كهبر حسب طبع داراى شهوت ، غضب ،و ديگرى است . تمايلات غريزه آدمى را بهعمل وامى دارد و اگر اعمال او با موافقت جنبه عقلانى واقع شود فضيلت است و اين نوعفضيلت را فضيلت انسانى يا اخلاقى گوئيم بنابراين دين و آئين الهى همين را گواهىمى دهد، عقل و خرد برترين راهنما و هدايت به سوىفضائل انسانى و اجتناب از هر گونه رذائل و مفاسد اخلاقى مى باشد.
رشد عقلانى در حكومت مهدى موعود (عج ) :
ابوجعفر امام باقر (ع ) فرمود: اذا قام قائمنا وضع الله يده على رئوس العبادفجمع بها عقولهم وكملت به احلامهم . وقتى قائم ما قيام مى كند خداوند دست رحمتخود را بر سر مردم مى كشد بدين وسيله نيروى خرد وعقل آنان را به هم پيوند مى دهد و از اين راه عقلشان بهكمال نهائى خود مى رسد از آنچه در اين فصل به نظرتان مى رسد اخلاق از ديدگاهقرآن و اهل بيت عصمت و طهارت است اميد است موردعمل و بهره ورى همه شيفتگان حضرت مهدى موعود امام عصر حجه ابن الحسن العسگرى (عج) قرار بگيرد و عنايات حضرت بقيه الله الاعظمشامل حال همه ما پيروان آن حضرت قرار گيرد .
اخلاق چون رزق تقسيم شده است :
امام صادق (ع ) فرمود : آن الله تبارك و تعالى قسم بينكم اخلاقكم كما قسم بينكمارزاقكم .براستى خداى تبارك و تعالى اخلاق را ميان شما قسمت كرده است چنانكهروزى شما را ميان شما تقسيم نموده است يعنى اخلاق در ازدياد روزى نقش مؤ ثرى دارد
نقش اخلاق حسنه ازدياد رزق و روزى :
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود :بسعه الاخلاق كيمياء الارزاق اخلاق نيكو و هر چهبيشتر و بهتر آن همچون كيمياى رزق و روزى است .
سخن حكيمانه حضرت على (ع ) :
اذا بلغ المرء من الدنيا فوق قدره تنكرت اخلاقه .چون انسان بيش از اندازه قدر و منزلتخود از دنيا برخوردار گردد اخلاقش فاسد و زشت مى گردد قران مى فرمايد: آن الانسانليطغى آن راه استغنى انسان هر آينه طغيان مى كند اگر مالدار و متمكن گردد .
در اخلاق از نظر بذل و بخشش از همه برتر باش :
امام صادق فرمود: اذاخالطت الناس فان استطعت ان تخالط احدا من الناس الا كانت يدكالعليا عليه فافعل فان العبد يكون فيه بعض التقصير من العباده و يكون له خلق حسنفيبلغه الله بخلقه درجه الصائم القائم .
چون خواستى با مردم مصاحبت و دوستى كنى تا بتوانى با كسى معاشرت مكن مگر آنكهبالا دست باشى در احسان و اعطاء از او جلوتر باش چرا كه چه بسا بنده اى را عبادتتقصير و كوتاهى باشد و خداوند به وسيله حسن اخلاق و خوشرفتارى او را به پايه ومقام روزه دار شب زنده دار مى رساند ارزش معنوى اخلاق حميده بسيار بالا و والا مى باشد
اخلاق دوستان به دشمنان عاريه داده شد :
امام صادق فرمود: ان الله تبارك و تعالى اعدائه اعاره اخلاقا من اخلاق اوليائه ،ليعيش اوليائه مع اعدائه فى دولاتهم ، و فى روايه اخرى ، ولو ذالك لما تركوا وليالله الا قتلوه .
راستى كه خداى تبارك تعالى بخششى از اخلاق دوستان خود را به دشمنانش عاريه دادهتا دوستانش بتوانند با دشمنانش در موقع تسلط و دولت آنان زندگى كند و در روايتديگر آمده كه :و اگر اين نبود دشمنان خدا دوستانش را مى كشتند.
اخلاق عظيم حميده پيامبر (عليه السلام )
كرامت نفس و اخلاق حميده از شايستگى هاى يك مؤ من مسلمان است بشريت در تاريخ حيات وزندگى مدنى و اجتماعى خويش به اوصاف شايسته نيازمند است و بهناچار بايداخلاقى در بهسازى سرنوشت زندگى خود به كار گيرد كه توانادامه حيات به نحواحسن براى او ميسر گردد در اين صورت شايسته است اخلاقىكه انبياء و اولياى خدا بهآن متصف بودند اختيار نموده تا از كيد و مكر شيطان درامان بوده و به حيات اصلح ادامهدهد پيامبر اكرم فرمود خدا شما را نيكو آفريدهپس سعى كنيد اخلاق زندگى و معاشرتخود را با همزيستى مسالمت آميز بيارائيدخداوند در شان پيامبرش فرمود: انك لعلى الخلقالعظيم خلق و خوى نيكوىپيامبرش را خداوند اينچنين ستوده است . خلق با آفرينش وپديده جسم . خلق = باآفرينش شكل باطن و خصلت هاى انسانى و خلق و خوى شايستهدرون مفهوم خلق وخلق را در سخن پيامبر عليه السلام چنين مى خوانيم:قال رسول الله عليه السلام يا جرير انك امره قد احسن الله خلقك فا حسن خلقك(37) با شناختى كه رسول خدا عليه السلام از جرير و اخلاق او دارد درخطاب به او مىفرمايد: اى جرير براستى تو مردى هستى كه خداوند آفرينشترا نيكو كرده و اينتوئى كه بايد خلقت و رفتارت را شايسته كنى بنابراينخلق نيكو، خلق شايسته رامى طلبد، و الا خلق نا شايست خلقت زيبا را ضايع مىگرداند.
خوشى و لذات به استيفاى شهوات تاءمين نمى گردد.
سقرات مى گويد: انسان جوياى خوشى است ،. جز اين تكليفى ندارد اما خوشى بهاستيفاى لذات و شهوات بدست نمى آيد بلكه بوسيله جلوگيرى از خواهش هاى نفسانىبهتر ميسر مى گردد،و سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است . بنابراين سعادت خركس در اين است كه وظايف خود را نسبت به ديگران انجام دهد. (38)
هيچ عيشى لذتبخش تر از حسن خلق نيست
قال الحسن المجتبى عليه السلام : لا عيش الذ من حسن الخلق . (39) امام حسن مجتبى عليهالسلام فرمود: هيچ عيش و سرورى مانند اخلاق حسنه و خوش خلقى نيست . در اوصاف مؤمنان اين اخلاق را پيامبر عليه السلام ياد آور شده است : المؤ منين هينون لينون . (40) مومنان سهل گير و ملايم و نرمخو هستند. سختگيرى و خشونت در اخلاقاهل ايمان وجود ندارد. پيامبر اكرم عليه السلام مرشد و مهدى مؤ منان ، مى فرمايد: انمابعثت لاتمم مكارم الاخلاق . همانا بر انگيخته و مبعوث به رسالت شدم تا مكارم اخلاق رابه كمال نهائى خود برسانم . در جاى ديگر پيامبر اكرم عليه السلام به روايت ازچهارمين وصى آن بزرگوار، حضرت سجاد عليه السلام كه فرمود:قال رسول الله عليه السلام : بعثت بمكارم الاخلاق و محاسنها. (41) براى مكارم ومحاسن اخلاقى از سوى خداوند مبعوث شده ام .