بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق از دیدگاه قرآن پیامبر و عترت, سید حسین موسوى راد لاهیجى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     M-150001 -
     M-150002 -
     M-150003 -
     M-150004 -
     M-150005 -
     M-150006 -
     M-150007 -
 

 

 
 

 

next page 

fehrest page

فهرست مطالب 
پيشگفتار
مقدمه كتاب
فلسفه اخلاق
حوزه بحث پيرامون فلسفه اخلاق
1- اخلاق نظرى
2- اخلاق علمى
3- اخلاق مكتبى
4- اخلاق فلسفى
اخلاق از ديدگاه مذاهب و مكاتب
حسن قبح عقلى
نظر برخى از دانشمندان در زمينه حسن و قبح عقلى
حسن و قبح شرعى
نظريات دانشمندان در خصوص حسن و قبح
نظريه فاضل قوشچى در خصوص حسن و قبح شرعى
اخلاق از ديدگاه برخى از فلاسفه
اخلاق كلبيون
اخلاق رواقيون
وجه امتياز رواقيون بركلبيون
ديدگاه (معلم ثانى ) فارابى دربارهعقل عملى وعقل نظرى
حاج ملا هادى سبزوارى و عقل عملى و نظرى
اخلاق از ديدگاه قرآن
اخلاق قرآنى
اخلاق از ديدگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله
اخلاق از ديدگاه عترت
سقراط مى گويد:
نظريه اخلاقى ارسطو:
دكارت در اخلاق مى گويد:
نظريه فلسفى و اخلاقى نيچه :
نظريه اخلاقى امام على عليه السلام :
نقش علم و اخلاق از ديدگاه جان ديوئى :
ارسطو و نقش عقل در اخلاق بشرى :
رشد عقلانى در حكومت مهدى موعود (عج ) :
اخلاق چون رزق تقسيم شده است :
نقش اخلاق حسنه ازدياد رزق و روزى :
سخن حكيمانه حضرت على (ع ) :
در اخلاق از نظر بذل و بخشش از همه برتر باش :
اخلاق دوستان به دشمنان عاريه داده شد :
اخلاق عظيم حميده پيامبر (عليه السلام )
خوشى و لذات به استيفاى شهوات تاءمين نمى گردد.
هيچ عيشى لذتبخش تر از حسن خلق نيست
ترحم بر ايتام و تواضع از اوصاف بهشتيان است
حد نهايى حسن حلق در انسان چيست ؟
اغماض اشتباهات مردم بهترين صفات اخلاقى است
اخلاق نيكو موجب طول عمر و آبادانى بلاد است
خضوع به پيشگاه خداوند موجب حسن برخورد با مردم است
اخلاق فردى خودشناسى و خودسازى است
نقش ازدواج در اخلاق و انتخاب همسر
سعادت و خيرانديشى
مواساة و همزيستى مسالمت آميز
اخلاق فرماندهى و فرمانبرى
مكارم اخلاق
سيادت و آقائى رهين سخاوت است
از مال و انعامت بذل و بخشش كن
بهشت رهين سخاوت و جهنم مرهون بخلاست
عبدالله بن جعفر باغبان را از خود سخى تر ديد
ترحم به سگ ، زن بد نام را بهشتى كرد
سگ تشنه در داستان نظم سعدى
اخبار به سخاوت بوسيله جبرئيل موجب اسلام كافرى شد
محبوبترين مردم نزد خدا نافع نشان براى مردمند
زيادى سخنت را امساك و زيادى مالت را انفاق كن
در نزد فروتنان و دون صفتان اظهار عجز نكن
خدايا از مال دنيا و وسعتم بده كه محتاج به شر از خلقت احدى نباشم
اخلاق و ايمان
حوائج مردم از برآوردن فزع قيامت در امان است
پاداش برآوردن حاجات مسلمانان فقط با خداست
رساترين عامل جلب رحمت خدا ترحم به خلق است
يار مظلومان و خصم ظالمان باش
مسلمان نيست كسى كه با مسلمانان مكر كند.
به درخواست خير هيچكس پاسخ منفى مده
هر چيزى كه براى خود پسنديدى ، براى غير نيز بپسند
خداوند خير خواهان را دوست مى دارد
بار رحمت اگر چه به يك جرعه آب صله كن
اخلاق مؤ من با رحم خويش
اخلاق مصاحبت و دوستى
آنكه كه محبت دارد نزديك به شما است
دوستانم ، معايبم را به من هديه كنيد.
در مصاحبت و دوستى با اكرام الناس
سه صفت موجب امنيت است .
دوست شايسته چون اعضاء مهمه بدن است .
چه نيكوست سينه ات از كينه برادرانت پاك باشد.
براى هريك از شما سه دوست است .
حب و بغض در راه خدا فريضه است
در دوستى و دوستدارى افراط نكنيد
چه كسانى صلاحيت دوستى با شما دارد؟
با دوست و دشمن به اعتدال عمل كن .
عاجزترين مردم كسى است كه از انتخاب دوست عاجز است
نسبت به دوست متواضع و مهربان باش
شرائط دوست يابى
دوستان خود را گرامى بداريد
از دوستى با چابلوسان نابكار بپرهيز
جوان و تعهدات اخلاقى
اى جوان فرصتهاى طلائى را از دست مده
اى سنگرنشينان مدرسه هوشيار باشيد
اجر و پاداش هفتاد دو صديق بر شما بشارت باد
شما جوانان امروز از بزرگان آينده ايد
اسلام و آئين دوست يابى
على عليه السلام در آئين دوست يابى مى فرمايد:
جوانى دوران تعهد و تخصص
قدردان جوانى و سلامت تن باش
چگونه از نعمت سلامتى پاسدارى نمائيم
از پرخورى بپرهيزيد
هر كه خوراكش كم ، دردش كمتر
پنج چيز قلب را مى ميراند
پنج نعمت را قبل از، از دست دادن ، قدر بدانيد
در نشر تعاليم اسلام اهل بيت عليه السلامازنسل جوان استمداد كن
حق پذيرى جوان از سالمند بيشتر و بهتر است
نوجوان را قبل از انحراف عقيده تربيت نمائيد
هيجده سالگى شكوفاترين دوران جوانى است
دوران سلامت و جوانى را به غفلت نگذرانيد
از فرصتهاى نوجوانى و جوانى بهره برگيريد
اى بيست ساله ها به نداى مناديان حق پاسخ مثبت دهيد
فرصتهاى طلائى ، چون ابر، از افق زندگى شما مى گذرد
ارزشهاى جوانى و عافيت شناخته نشد
اخلاق و شرم و حياء اسلامى
كسيكه از مردم شرم ندارد از خدا نيز پروا ندارد
اعتياد به الكل همانند بت پرستى است
بى حياء دست بهر كار زشتى مى زند
حياء و ايمان مقرون يكديگرند
طوق اسلام از گردن بى حياء برداشته شود
جوان و اخلاق اسلامى
عقلعامل كنترل غرائز
اخلاق و امر خطير ازدواج
جوان و امر خطير ازدواج
بهترين زنان ، عفيفه اى كه همه زيبائيهاى خود را تقديم همسرش مى نمايد
زن خوبش از طلا برتر، بدش از خاك بدتر است
از زن زيباى بدسرشت بپرهيزيد
بهترين مرد شما از پدر و مادرى شايسته است
بى ايمانى دنيا را لغو و بيهوده مى نماياند
مردانى و زنانى مى خواهند به خدا برسند
از زيبائيهايتان در راه خشم خدا بكار نگيريد
در امر ازدواج به خدا سوءظن نداشته باشيد
زنان بيوفا نه صدق دارند نه صفا
ازدواج كن ، والا هميشه در گناهى
اخلاق رازدارى
مجالس با اهل تهمت سزاوار تهمت است
مجالست اخيار با اشرار موجب سوءظن است
از ورود به مراكز گناه بپرهيزيد
در افشاى اسرار مردم بخيل باش
اخلاق اقتصادى
زهد در دنيا ميوه هاى حكمت در بردارد؟
به كم قناعت كن و به بسيار ببخش
خود را هميشه از مردم مستغنى بداريد
اقتصاد و ميانه روى ثروت مى آورد
حرص و بخل تشكيك به رزاقيت خداوند است
ثمره طمع ذلت در دنيا و آخرت است
اخلاق مشاوره و راهنمائى
با صاحبان علم و خرد مشورت نمائيد
در مشورت خيانت نكنيد
اخلاق اميال روحى و نفسانى
بزرگترين بى نيازى ترك آرزو است
فرصتهاى را مغتنم و آرزوها را كوتاه كنيد
دنيا طلبى چون بحر تشنه را بهلاكت مى رساند
اخلاق و كار و عمل
با تدبير كامل از دسترنج خود استفاده كنيد
بيدستها، كالائى بسر نهاده و عزتمندانه زندگى كنند
با كار و تجارت يا صنعت ، عزت خود را حفظ كن
پيامبر عليه السلام دست زبر و خشن سعد را بوسيد
فقر در بلد خويش احساس غربت مى نمايد
خدايا از كفر و فقر به تو پناه مى آوريم
آنچه از روزى كفاف شما را بنمايد مطلوب است
داستان شترچرانى كه به پيامبر عليه السلام شير نداد
غناى ممدوح به تقواى الهى كمك مى كند
با انعام الهى بر عيالات خود توسعه دهيد
تحفه هاى بازار را اول به دختران بدهيد
اى رسول گرامى عليه السلام ما چشم خود رابهاموال غير مگشاى
اخلاق و صله ارحام
من خداى رحمانم و رحم را از نام خود اشتقاق نموده ام
صله رحم حساب را آسان و شما را از گناه نگه مى دارد
با رحمتان صله كنيد اگرچه مسافت يكسالراه باشد
قطع رحم حساب آخرت را دشوار مى نمايد.
قطع رحم موجب قطع فيض الهى مى گردد
بهترين صله ارحام بازداشتن اذيت از ارحام است
صله رحم موجب محبت به رحم و خوارى دشمن است
با رحمت اگر چه به يك جرعه آب ، صله كن
مؤ من با رحم خويش حتما صله مى نمايد
اخلاق ، همزيستى و هميارى
بامدادان خود را با صدقه آغاز كنيد
آثار سه صفت و و بقاء آن پس از مرگ
كمك به خويشاوند پاداش مضاعف دارد
اجر و پاداش صدقه و قرض الحسنه و صله ارحام
از اعضاء و جوارح بدنت صدقه بپرداز
با منت و اذيت در صدقه اجرتان را ضايع نكنيد
سيره دنياطلبان و ماديگران
ايكاش توشه اى پيش مى فرستاديم
با ياد مرگ از دنيا بى اعتنا شويد
براى آخرتتان چه توشه اى اندوخته ايد!
چه بسيارند كه صبح را به شام و امروز به فردا نرساندند
آه از اموال و فرياد از دهر پريشان احوال
هوشيار باش كه يك روى دنيا هميشه بسوى آخرتست
چگونه دنياپرستان ادعاى دوستى خدا مى كنند؟
حب و بغض براى خدا يك فريضه است ، فريضه .
مردم بنده دنيا و دين لقلقه زبانشان مى باشد
شقاوتمندان تا دم دروازه مرگ در طلب دنيااند
سخنان حكيمانه على عليه السلام در مذمت دنياپرستى
دنيا منزلگاه گذرا و آخرت محل قرار است
مال دنيا جمع نمى گردد مگر با پنج خصلت
نصيب و بهره ات را از دنيا كم مكن
مسئوليت اعمالت را خود بعهده بگير
از لحظات حياتبخش فرصتها بهره مند شويد
اخلاق اسلامى و آفات لسان
غيبت مكن غيبت شوى ، چاه مكن در او افتى
در غياب مسلمين پرده درى نكنيد
بى شرم ترين انسانها بذى و دشنام دهنده است
از هزاران كلام انبياء هشت انتخاب كردم
زبانت را مركب غيبت برادرت قرار مده
از مصاحبت با عيب جويان بپرهيزيد
بدترين مردم كيانند؟
جهنم را با منع غيبت بر خود حرام كنيد
كسى كه مردم از زبانش مى ترسند اواهل جهنم است
مغبوضترين و فتنه انگيزترين شما نمام است
اخلاق نفسانى يا بيماريهاى حسادت
از بيمارى حسد و عواقب آن بپرهيزيد.
تمجيد بيش از لياقت تملق ، و كمتر از آن حسادت است .
راز خود را كتمان كنيد تا محسود ديگران واقع نشويد
افراط در ملامت موجب اشتعال عناد و لجاجت است
اخلاق جنسى
انقطاع لذات و بقاء تبعات را به خاطر بياوريد
بهشت را به ناملايمات و جهنم را به شهوات پوشيده اند
چند چيز موجب سعادت شخص است
چه بسا يك لحظه شهوترانى حزن و اندوه طولانى در بر دارد
آنچه كه از احتياط گذشت ترس است
با زنان نامحرم خلوت ننمائيد كه سوم شما شيطان است
سخنان حكيمانه مرد مجرم و گناهكار
اخلاق عيبجويان و ايرادگرايان
قبل از عيبجوئى مردم به عيب خود بپرداز
از معايب ديگران عبرت و نواقص خود اصلاح نمائيد
نقش سوءظن و حسن ظن به مسلمانان
نقش عيبجوئى از ديگران و معايب خود نديدن
طرح دوستى بخاطر عيبحوئى
با صميميت معايب همديگر را تذكر دهيم
علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد
اخلاق عجب و خودستائى
گناه رنج آور بهتر از اعمال نيك عحب آور است
سه چيز كمرشكن است
عجب و خودپسندى در راءس همه حماقت ها است
متكبرين با جباران محشور مى گردند
عجب انسان را از خداوند طلبكار مى كند
سه صفت بخل ، هوى و عجب از مهلكات است
عجب و داستانى بزنطى و صعصمه بن صوحان
واكنش خود بزرگ بينى !!
خودبزرگ بينى دليلضعف عقل است
اخلاق غش و تقلب
كسى كه با مسلمانان غش و حيله كند مسلمان نيست
غش و تقلب با مسلمان يهودى محشور مى گردد
قلب مسلمان از غش سه چيز منزه است
اخلاق رياكارى و تظاهر
ريا در عبادت شرك به خداوند است
تاءمين خانواده در راه خدا عبادت است
از اهل ريبه و بدعت تبرى بجوئيد
خانه ريا ساختن طوق آتشين به گردن افكندن است
در عبادت خدا به هيچ وجه ريا كارى مكن
اخلاق دروغگويان
دروغگو ناجوانمردترين انسانها است
با تقواباش هر چه شنيدى نقل مجالس مكن
از جدى و شوخى دروغ بپرهيزيد
عادت به دروغ فقر مى آورد
دروغگوئى تحمل خفت و حقارت است
روى و صورت دروغگو سياه است
پيشگفتار 
بسم الله الرحمن الرحيم
و به نستعين انه خير ناصر و معين الحمدلله الذى هدنا لهذا و ماكنالنتهدى لولا آن هذا ناالله (1) 
و صلى الله على رسوله و امين وحيه محمد بن عبدالله . و على اهلبيته الميامين ، سيما بقيهالله فى الارضين الذى يملا الارض قسطا و عدلا بعد ما ظلما و جورا، و لعنته الله علىاعاديهم اجمعين من الان الى يوم الدين .

اما بعد: قسمتى از كتاب حاضر اخلاق از ديدگاه قرآن ، پيامبر و عترت از دستآوردهاى جناب مستطاب خير الحاج آقاى حاج حسن مؤ ذنى - زيد عزه العالى - كه باتوصيه و سفارش معظم له اينجانب سيد حسين موسوى راد لاهيجى بااستخراج احاديث واستناد روايات و نظريات فلاسفه و معلمان اخلاق ، مورد بررسى و تدوين و تاءليفقرار داده و چاپ و منتشر نمودم . اين كتاب مشحون از آيات روايات و احاديث نبوى وآل البيت علهيم صلواة المصلين ، و نظريات اخلاقى دانشمندان و صاحبنظران بانوآوريهاى خاص خود و بطور موضوعى برشته تحرير در آمده و در اختيار شما عزيزانقرار گرفته شود. مؤ لف به همه پيروان مكتب قرآن و اهلبيت و مؤ منان و متعهدان اسلامىو شيعى ، خاصه نسل جوان و دانشگاهيان محترم توصيه مى كند كه ، از مطالعه و استفادهاز كلمات نورانى آيات و روايات و احاديث اين كتاب غفلت ننموده و از محتواى تربيتىخاصه از اخلاق اسلامى مستفيض و بهره مند گردند. به متمكنين و افراد خير توصيه مىشود، از اين كتاب جهت استفاده هاى عمومى مخصوصا كتابخانه هاى مساجد، حسينيه ها،تكايا،و كتابخانه هاى عمومى شهرها و در كتابخانه هاى مدارس و دانشگاهها، هديه و وقف نمايند.باشد كه در اين رهگذر از ثواب اخروى و پاداش فراوان ، بهرمند و برخوردار شوند مااز درگاه خداوند و پيامبر و اهلبيت عليهم صلواة المصلين سعادت و خوشبختى همه شما راآرزو مى نمائيم .
و فقكم الله و ايانا و السلام على من اتبع الهدى
حوزه علميه قم - السيد حسين موسوى راد لاهيجى
مقدمه كتاب 
فلسفه اخلاق 
فلسفه اخلاق از علل پيدايش اخلاق بحث مينمايد و اينكه اساسا مبناء و منشااخلاق چيست و ازكجا نشاءت گرفته و علت به وجود آمدن قوانين و قواعد آن چه مى باشد؟ و چرا بايدبه آن گردن نهاد و سر پيچى از آن چه عواقبى را بهدنبال مى آورد؟ بحث و مورد گفتگو قرار مى دهد.
حوزه بحث پيرامون فلسفه اخلاق 
1- اخلاق نظرى 2- اخلاق عملى 3- اخلاق مكتبى 4- اخلاق فلسفى
1- اخلاق نظرى 
اخلاق نظرى از كيفيت پيدايش علمى اخلاق بحث مينمايد و از شناخت اخلاق در محور خوبيها وبديها و معيارهاى ارزشى اخلاق سخن ميگويد.
2- اخلاق علمى 
اخلاق عملى از كيفيت پياده كردن و عمل نمودن و به كار بستن اوصاف اخلاقى بحث مينمايد.
3- اخلاق مكتبى 
اخلاق مكتبى ديدگاههاى اخلاقى هر مكتبى را مطرح ميكند و نظريات جهان بينى مختلفاخلاقى را پيرامون مسئله اخلاق به ميان ميآورد مثلا ديدگاه مكتب رواقيون چيست ؟ و ديدگاهمكتب الهيون كدام است ؟
4- اخلاق فلسفى 
از نظريات و ديدگاههاى فلاسفه در اخلاق از نظر فلسفى بحث مينمايد مثلا كانت چهميگويد؟ ماركس چه گفته است ؟ و ديدگاه ارسطو و فارابى در زمينه اخلاق چه ميباشد؟
اخلاق از ديدگاه مذاهب و مكاتب 
به دليل اهميت و وسيع بودن بحث فلسفه اخلاق در ميان مذاهب فقط مذاهب اسلامى خاصهشيعى را مورد بررسى قرار مى دهيم
1- اخلاق از ديدگاه مذاهب اسلامى : گروهى از اماميه و معتزله معتقد به حسن و قبح (خوب وبد)عقلى اعمال مى باشد و براى اثبات مدعاى خويشدلائل و شواهدى را اقامه مينمايد همچنين گروهى نيز به حسن و قبح شرعىاعمال معتقدند، و ميگويند عقل را قدرت و كشش بر درك محاسن اخلاقى و قبايح نيست ، وفقط شارع ميتواند حسن و قبح اعمال را تشخيص دهد اين گروه همان اشاعره هستند كهعقل را كوچكتر و نارساتر از آن ميدانند كه بتواند همهمسائل اخلاقى را بفهمند و حسن و قبح آنرا را انتزاع نمايند.
حسن قبح عقلى 
همانطورى كه بيان شد اماميه و معتزله معتقد به حسن و قبح عقلىاعمال هستند؛ اين گروه از دانشمندان علم اخلاق مى گويند:عقل همه بايدها و نبايدها و محاسن و شرور را تشخيص ميدهد مثلا صدقعدل خوب و شايسته است و دروغ و ظلم ، بد و ناروا ميباشد.
نظر برخى از دانشمندان در زمينه حسن و قبح عقلى 
1 - دلائل حكيم ملا عبدالرزاق فياض لاهيجى : وى معتقد است كهعقل ميداند كه فعل فلانى كه امر شرعى به آن وارد شد در نفس الامر نيكو و احسن است ،اگر فعل مذكور قبيح بود يا خالى از جهات قبح بود، البته قبيح بود از حكيم طلب آنفعل . همچنين فعلى كه نهى شرعى بر آن وارد شدهعقل مى تواند بفهمد كه مذموم است در نفس الامر، و الا نهى از آن مذموم بود (2)  مجموعاستدلال حكيم متاءله به ثبوت ميرساند كه عقل حسن و قبح را تشخيص مى دهد يعنى اگرعقل همه بايدها و نبايدها را بفهمد با ادله مستدل ايشان حسن و قبح عقلى است نه شرعى .
2 -دلائل محقق بزرگوار طوسى : ايشان در كتاب كشف المراد اثبات نموده اند كه حسن و قبحعقلى است نه شرعى ، به دليل اينكه عقل حسن احسان وافعال ناشايسته و قبح ظلم را بخوبى تشخيص ميدهد و هيچ نيازى به شرعى بودن آننيست ؛ و ديگر اينكه اگر حسن و قبح شرعا و بخصوص ثابت گردد و تشخيصعقل در آن هيچ گونه دخالتى نداشته باشد هر دو از عقلى و شرعى بودن ، منتفى مىشوند.(3) 
قاعده ملازمه : يكى از دلائل عقلى بودن حسن و قبح قاعدة ملازمه است ، كه مى گويد (كلماحكم به الشرع حكم به العقل ) يعنى هر چه را كه شرع به آن حكم ميكند،عقل هم همان را حكم ميكند، اين قاعده يكى از استدلالهاى بسيار مهم كلامى است كهاهل استنباط و عقل از اين قاعده استفاده ميكنند. معتزله و اماميه و همه طرفداران حسن و قبح ، باهمين قاعده ملازمه استدلال ميكنند، كه عقل قدرت فهم حسن و قبح را دارد، همچنين سخن اميرالمؤمنين على عليه السلام نيز گواه بر مسئله ميباشد كه حسن و قبح عقلى است . حضرت فرمود:من لم يعرف مضره الشرلم يقدر على المتناع منه (4) 
كسى كه زيان و ضرر شر و بدى را نشناسد قادر بر پرهيز از آن نيست .
حسن و قبح شرعى 
برخى معتقدند كه حسن و قبح شرعى است ، يعنى هر حكم شرعى كه بر آن وارد شدهعقل هم بايد او را بپذيرد و عقل قبل از ورود شرعى حق حكم كردن ندارد. اشاعره ازطرفداران و بنيان گذاران اين عقيده ميباشد.
نظريات دانشمندان در خصوص حسن و قبح 
گروهى از دانشمندان ميگويند: حسن و قبح شرعى است كه اين نظريه يكى ازدلائل اشاعره ميباشد. و شبيه به نظريات دانشمندانى است كه براى جامعه اصالتقائلند، زيرا سوسياليستها (جامعه گرايان ) اخلاق رايك پديده اجتماعى ميدانند وميگويند خوب چيزى است كه جامعه ميطلبد و بد چيزى است كه جامعه نفى ميكند.
نظريه فاضل قوشچى در خصوص حسن و قبح شرعى 
از ديدگاه وى هيچ حكمى در حسن و قبح اشياء براىعقل ثابت نيست و حسن و قبح (به فعليت ) بر نمى گردد به امر حقيقىقبل از ورود شرع ، كه كاشف بر شرع مقدس باشد آنچنانكه معتزله مى پندارند، بلكهشرع آن چيزى است كه از براى او حسن و قبح ثابت شده است . نتيجه اينكهقبل از ورود شرع براى افعال هيچگونه حسن و قبحى وجود ندارد و هر گاه شارع قضيه راعكس كند يا نفى آنچه قبيح است را نيكو و آنچه را كه نيكو است قبيح مينمايد (5) 
عليهذا اشاعره با استفاده از مكتب جبر، استدلال مينمايند كه انسان در تمامى اعمالى كهانجام ميدهد، مجبور است ، و بر اين اساس ، حسن و قبح فاقد معنا ميشود، زيرا تمامچيزهايى كه در خارج محقق ميشود فاعل و ايجاد كننده آن خداست و هم اوست كه خوب و بد وطاعات و معاصى را آفريده و اراده خداوند بر اين امور قرار گرفته است ، البته اينديدگاه مقرون به صحت نمى باشد زيرا انسان به هيچ وجه مجبور به ارتكاب معاصى وخيرات نيست ، و بسيار شر و زشتيهايى را كه اشاعره از آن ياد مى كنند يا ماهيت عدمى دارد،يا خود مقدمه و سرچشمه بسيارى از خوبيها ميباشند و يا اينكهجهل ما باعث به وجود آمدن اين قبيل شرور و بديها گرديده اند.
اخلاق از ديدگاه برخى از فلاسفه 
1- اخلاق از ديدگاه افلاطون : وى ميگويد اگر ما بدانيم زندگانى خوب چيست ، چنانرفتار خواهيم كرد كه گويى براى نيل به آن مى كوشيم او مى گويد: شرور و بدكارىنتيجه جهل يعنى عدم شناسايى خير است ، و اگر كسى بداند درستى و حق چيست ، هرگزشريرانه رفتار نخواهد كرد.
اخلاق كلبيون 
كلبيون ، نحله اى از فلاسفه قديم يونان بودند و در حدود 3 تا 4 قرنقبل از ميلاد مسيح در يونان زندگى ميكردند و گويا در اثر ناهنجاريهاى زندگى اجتماعىو مصيبتها، گرفتاريهاى زيادى را براى آنها ايجاد نموده بود، اين گرايش در آنها ايجادشد كه بايد اين زندگى نكبت بار كه سراسر جنگ و خونريزى و آواره گيست ، كناركشيد. و بالاخره نتيجه گرفتند و ماداميكه انسان تعلق به خارج از خودش دارد هيچ وقتآرامش نميكند، بنابراين انسان بايد از آنچه كه در ماوراء محيط و محور زندگى خودشاست دل بكند و به درون خود بپردازد، اينها معتقدند كه مثلا اگر انسان به خانه يا دوستهمسايه خود دل ببندد و به آن علاقمند گردد با خراب شدن خانه يا افتادن جدايى بيناين دو و دوستش ، انسان دچار ناراحتى و حرمان ميگردد. بر اين اساس ، اينها ميگويند انسانبايد كم غذا بخورد به حدى كه ضرورت ايجاب مى كند. بارى اينها معتقدند كه انسانبايد مثل سگ زندگى كند و رها باشد، و به همين جهت هم به كلبيون معروف شدند. وديوگنس ، يكى از چهرهاى معروف اين نظريه ميباشد، كه معاصر با اسكندر مقدونىميزيسته است . البته يطلان اين نظريه به حكمعقل و شرع روشن است و در بسيارى از آيات و روايات اماميه از رهبانيت و گوشه گيرىمحض نهى گرديده و در مقابل ، به خوردن و آشاميدن طيبات رزق و داشتن معاشرات نيكوبا ديگران امر گرديده است .
اخلاق رواقيون 
مؤ سس مكتب رواقيون زنون ميباشد، اين گروه از فلاسفه و دانشمندان بر اساس جهانبينى خاص خود كه مبتنى بر وحدت وجود ميباشد، معتقدند، كهكل جهان را وحدت تشكيل ميدهد كه باطنش عقل الهى ، يا خود خداست ، و ظاهرش عالم طبيعتاست و در ميان پديده هاى جهان او خالق و اشراف از همه است و فقط اوست كه باعقل الهى ارتباط دارد. اصل ديگرى كه در قلب رواقيون وجود دارد اين است ، كه تمامحوادث جهان ناشى از تقدير الهى است ، و انسان را قدرت تغيير حوادث جهان نمى باشد،البته اصول ديگرى نيز در مكتب رواقيون وجود دارد، كه عبارت از اعتقاد به آزادى اراده ،كه در درون ذات انسان وجود دارد و به اعتقاد به خير بودن نظام هستى كه در كتب فلسفىايشان وجود دارد، و در مكتب فلسفى رواقيون در اين خصوص تفصيلا بحث گرديده است .
وجه امتياز رواقيون بركلبيون 
وجه امتياز رواقيون از كلبيون همان خير بودن نظام هستى از ديدگاه رواقيون ميباشد درحالى كه كلبيون معتقدند نظام عالم شر است و زندگى اجتماعى پر از شرور و آفاتميباشد، از ديدگاه رواقيون نظام طبيعت خير است و اجتماع نيز فى نفسه از آن جهتى كهمخلوق خداست ، حوادثش تابع قضاء حتمى الهى است . لذا خير است ، و حوزه خير و شراخلاقى فقط در درون ذات انسان مى باشد، تا آنجا كه مربوط به اراده خود انسان ميشود.
ديدگاه كانت در خصوص عقل عملى و عقل نظرى : علم و استدراك و فهم چيزهاعقل نظرى . و درك چيزهاى كه بايد انجام پذيردعقل عملى مى نامند. در حقيقت عقل نظرى دانستن و استدراك چيزى است كه بشر باعقل خويش آنرا ميفهمد و ديگر به كار گرفتن وعمل نمودن به آن را، كارى ندارد و در اين زمينه ساكت است . كانت معتقد است كه ازعقل نظرى زياد كارى ساخته نيست و تمامى كارها به عهدهعقل عملى است كه به وجدان ميرسد. او ميگويد وجدان ياعقل عملى يك سلسله احكام و دستوراتى است كه ازقبل از راه حس و تجربه به دست بشر نرسيده ، بلكه جزء سرشت و فطرت بشر است .مثلا زبان به راستگويى و كنار گذاشتن دروغ و دروغگويى فرمانى گرفته است ، كهقبل از آنكه انسان تجربه اى درباره راست و يا دروغ داشته باشد، وجود داشته و فطرىو مادرزادى اوست و به حس و تجربه انسان مربوط نيست و اين فرمانى است مطلق و بهنتايج كارها كارى ندارد. (6) 
آقاى كانت از محتواى كلامش ، خدا، و فرمان ذات اقدس او پيدا و هويداست . الا اينكه دراظهار عقيده توحيدى تعلل مى ورزد.
نظريات قطب الدين رازى در عقل عملى و نظرى : وى ميگويدعمل و پياده كردن فعل بدون علم و اطلاع از آن ممكن نيست وعقل از عقل نظرى كمك مى گيرد، مثلا راستگويى عملى است شايسته ، كهعمل به آن واجب است . پس اگر بخواهيم با عمل صادقانه مواجه بشويم يك قياستشكيل داده و ميگوئيم (اين عمل صادق است و هرعمل صادقانه اى شايسته و لازم است كه انجام گيرد) پس اينعمل ، شايسته انجام دادن و لازم الاجرامى باشد.تحصيل اين مقدمات و تشكيل قياس وظيفه عقل نظرى است وعقل عملى هم همين را راءى ميدهد. كه اين عمل صدق و پاك است و هر راستى و پاكى لازمالاجراء است . و حجت عقلى آن را براى قواى بدن به كار و اميدارد.
ديدگاه (معلم ثانى ) فارابى درباره عقل عملى وعقل نظرى
وى ميگويد عقل نظرى قوه ايست كه انسان به وسيله آن آگاهى و اطلاعاتى به دست مىآورد كه شاءن اين آگاهيها عمل به آن نيست . ولىعقل عملى قوه اينست كه به وسيله آن امورى را كه در قلمروعمل قرار ميگيرند مورد شناسايى قرار ميدهد.
حاج ملا هادى سبزوارى و عقل عملى و نظرى 
عقل عملى امورى را درك مينمايد كه مربوط به چگونگىعمل انسان است مانند صبر و پايدارى در مصائب و عبادات ،؟ كه پسنديده است ، ومثل نماز واجب كه نياز به صبر و تحمل دارد وى اضافه ميكندعقل عملى همان عقلى كه در روايتى از آن ستايش شده امام صادق عليه السلام فرمودند:العقل ما عبد الرحمن و اكتسب به الجنان . عقل چيزى است كه انسان به واسطه آن خدا راپرستش مى كنند و به بهشت رهنمون ميگردد، و اين همان عقلى است كه در علم اخلاق از آنبه عقل عملى ياد مى شود. پس اين دو، عقل عملى وعقل نظرى ، دو شى متباين از هم نيستند و اين طور هم نيست كه دو شىمستقل با نفس انسان ضميمه شده باشد و كار يكىتعقل و ادراك باشد و كار ديگرى تحريك قوا بوده و هيچگونه ادراكى نداشته باشد.(7)  مقدمه اى كه از نظر گراميتان گذشت درآمدى بود بر فلسفه اخلاق از نظرگاهمكاتب و مذاهب ، بخصوص مذاهب اسلامى و على الخصوص مكتب مقدس اماميه .تفصيل اين بحث شيرين و خواندنى و در عين حال مهم به توفيق الهى و نظر عنايت خاص ‍حضرت بقيه الهى الاعظم امام زمان (عج ) در آينده اى نزديك در اختيار دانش پژوهان ،دانشجويان عزيز و عموم علاقمندان محترم قرار خواهد گرفت . اميد است ادامه آنرا در جلددوم همين كتاب پيگيرى نمائيد. عليهذا با توجه به مقدمه اى كه ذكر گرديد به مبحثفلسفه اخلاق ، يعنى : اخلاق از ديدگاه قرآن ، پيامبر و عترت بپردازيم . انشاءالله اينكتاب و جلد دوم آن بتواند سهمى هر چند كوچك در استقرار نظام اخلاقى مبتنى براصول مترقى اسلام عزيز خصوصا مكتب حقه جعفرى عليه السلام داشته باشد و از اينطريق مصداق بارز آيه شريفه (انك لعلى خلق عظيم ) در شاءن پيامبر عليه السلامنازل گرديده و عينيت يابد. و اميد است بتوانيم با پيروى از سيره مقدس پيامبر و اهلبيتگرام آن حضرت عليهم صلوة المصلين براى جهانيان الگو و اسوه باشيم . والسلامعليكم و رحمه الله و بركاته - سيد حسين موسوى راد لاهيجى
اخلاق از ديدگاه قرآن 
پاره اى از آيات اخلاقى ، به عبارت ديگر اخلاق از ديدگاه قرآن را به نظر مباركتانمى رسانيم كه بطور گذرا و اشاره آورده و فقط به ترجمه آيات اكتفاء نموده ايم .قال الله تعالى : و انك لعلى خلق عظيم ، براستى از براى تو است (اى محمد) اخلاقعظيم . (8)  قال الله تعالى : لقد كان لكم فىرسول الله اسوة حسنه ، مسلما براى شما در زندگىرسول خدا سر مشق نيكوئى بود. (9)  در سوره مريم فرمود: آن الذين امنو و عملوالصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا (10)  مسلما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاىشايسته انجام داده اند خداوند رحمان محبتى براى آنان در دلها قرار مى دهد. اخلاق حسنه ازبر جسته ترين اوصاف انبياء و سفيران الهى در زمين است . معجزات پيامبران در سايهاخلاق نيكويشان به وقوع پيوست ، بطوريكه خداوند در يكجا اخلاق و خلق عظيمپيامبرش ، حضرت ختمى مرتبت را مى ستايد. و در جاى ديگر قرآن ، پيامبر هظيم الشاءنشرا الگو و اسوه حسنه معرفى نموده و بشريت را به پيروى و اطاعت محض از آن حضرتدعوت مى نمايد. قال الله تعالى : قل آن كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله .(11) (اى امت )، اگر شما خداوند را دوست مى داريد، پس از من اطاعت كنيد، خدا هم شما رادوست خواهد داشت . اين مفاهيم بلند قرآنى ، گوياى اين حقيقت است ، كه اخلاق حسنه ازامتيازات بزرگ انبياء و اولياء گرامى خدا بر ساير بشريت است . پس سعى كنيم بهاخلاق نيكوى پيامبران الهى ، خاصه حضرت ختمى مرتبت عليه السلام متخلق و متصفگرديم .
اخلاق قرآنى 
قال الله تبارك و تعالى : و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهمالجاهلون قالوا سلاما ، (12)  بندگان خاص خداوند رحمان ، كسانى هستند كه باآرامش بى تكبر بر روى زمين راه مى روند و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند وسخنان نابخرادانه گويند به آنها سلام مى گويند و با بى اعتنايى و بزرگوارى مىگذرند. قال الله تعالى : و نفس و ما سويها، فالهمها فجورها و تقويها قد افلح منزكيها و قد خاب من دسيها (13)  قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را آفريده و منظمساخته ، سپس فجور. تقوى را به او الهام كرده است ، كه هر كس نفس خود را پاك وتزكيه كرده رستگار شده ، و آنكس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته ،نوميد و محروم گشته است . قال الله تعالى : و نفس و ما سويها، فالهمها فجورها وتقويها و قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها (14) 
قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را آفريده و منظم ساخته ، سپس فجور و تقوى را به اوالهام كرده است ، كه هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده و رستگار شده ، و آنكس كهنفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته ، نوميد و محروم گشته است .
قال الله تعالى : فهديناه النجدين (15)  و او را به راه خير و شر هدايتكرديم .
قال الله تعالى : من اهتدى فانما يهتدى لنفسه و منضل فانما يضل عليها و لا تزر وازرة وزر اخرى و ما كنا معذبين حتى نبعث رسولا (16) 
هر كس راه هدايت يافت ، براى خود هدايت يافته و آن كس كه گمراه گردد، به زيان خودگمراه شده است و هيچكس گناه ديگرى را به دوش نمى كشد و ما هرگز قومى را مجازاتنخواهيم كرد، مگر آنكه پيامبرى مبعوث كرده باشيم ، تا وظايفشان را بيان كند.
اخلاق از ديدگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله 
اخلاق از ديدگاه پيامبر بطور فشرده و در عينحال با توضيح كافى بخدمت شما عزيزان قرار مى گيرد.
قالرسول الله صلى الله عليه و آله : انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق (17) 
براستى و به حقيقت مبعوث به رسالت نشدم ، تا مگر مكارم اخلاق را به اتمام برسانم.
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : حسن الخلق نصف الدين . (18) 
نيكخويى نيمى از دين است .
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : حسن الخلق يثبت المودة (19) 
نيكخويى ، دوستى را در آدمى استوار مى نمايد.
قالرسول الله صلى الله عليه و آله : حسن الخلق يذيب الخطاء كما تذيب الشمس الجليد. (20) 
اخلاق نيكو گناهان را مى برد و محو و نابود مى گرداند، چنانكه خورشيد يخ را آب مىكند.
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : حسن الخلق زمام من رحمة الله فى انف صاحبهو الزمام بيد الملك ، و الملك يجره الى الخير، و الخير يجره الى الجنة و سوء الخلق زماممن عذاب الله فى انف صاحبه و الزمام بيد الشيطان ، و الشيطان يجره الى السوء والسوء يجره الى النار. (21) 
نيكخويى زمام رحمت خداوند است كه در بينى صاحبش بند و بسته است . و زمام او بدستفرشته است و فرشته او بسوى نيكى مى كشاند. و نيكى او را بسوى بهشت ميراند. و بدخوئى زمام عذاب خداست و آن به بينى صاحبش بسته است و زمامش ‍ بدست شيطان است وشيطان او را به سوى بديها مى كشاند و بدى نيز او را به جهنم مى رساند.
قالرسول الله صلى الله عليه و آله : استقم و ليحسن خلقك للناس (22) 
استوار باش و رفتار خويش را درباره مردم مردم نيك ساز.
قالرسول الله صلى الله عليه و آله : شاب سخى حسن الخلق احب الى الله من شيخبخيل عابد سى ء الخلق .
جوان سخى الطبع و خوش اخلاق نزد خداوند برتر و محبوب تر از پيرمرد عابد بداخلاقاست .
قال رسول الله صلى الله عليه و آله :لكل ذنب توبة الا سوء الخلق . (23) 
هر گناهى قابل بخشودگى است الا بدخويى و اخلاق زشت كه تا از آن توبهبعمل نيايد بخشودگى ندارد.
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : لو كان سوء الخلق رجلا يمشى فى الناسلكان رجل سوء و آن الله تعالى لم يخلقنى فحاشا .پيامبر گرامى اسلام فرمود:اگر بدخوئى مردى بود كه در ميان مردم راه مى رفت ، مرد بدى بود، آگاه باشيد كهخداوند مرا فحاش و ناسزاگو نيافريد. قالرسول الله عليه السلام : لا يدخل الجنه سى (الخلق ) الملكه (24)  بد خلق و بداخلاق به بهشت نمى رود. قال رسول الله عليه السلام : ما من ذنب الا و له عند اللهتوبه الا سوء الخلق فانه لا يتوب من ذنب الا رجع الا ما هو شر منه . هر گناهى نزدخداوند توبه اى دارد مگر بد اخلاقى ، كه بد خوى ، از گناهى باز نگردد، مگر آنكهبه بدتر از آن رو كند. قال رسول الله عليه السلام : حسن الملكه نماء، و سوءالخلق شئوم و البر زيادة فى العمر، و الصدقه تمنع ميته السوء. . نيك خويىرشد (و ملكه اخلاقى است ) بد خوئى شئامت و زشت و شوم است . و نيكى ها موجب افزايشعمر، و صدقه ، از مرگ بد جلوگيرى مى كند.قال رسول الله عليه السلام : حسن الملكه يمن و سوء الخلق شوم . (25)  نيك اخلاقىبركت و ميمنت است . بداخلاقى ، شومى است . قالرسول الله عليه السلام : خصلتان لا يجتمعان فى مؤ منالبخل و سوء الخلق . دو صفت در مؤ من جمع نگردد،بخل و بدخوئى . اين هر دو در مؤ من يافت نشود. قال رسول الله عليه السلام : الخلق الحسن يذيب الخطايا كما يذيب الماء الجليد و الخلقالسوء يفسد العمل كما يفسد الخل العسل . . خوى نيك و اخلاق شايسته گناهان را مىبرد و همانند آب ، يخ را ذوب مى كنند، خوى بداعمال نيك را فاسد مى كند چنانكه سركه ، عسل را ضايع مى نمايد.قال رسول الله عليه السلام : سوء الخلق شئوم و طاعه النساء ندامه و حسن الملكه نماء.بد اخلاقى شوم است ، و اطاعت زنان پشيمانى ، و سيرت زيبا مايه رشد وكمال انسان است . قال رسول الله عليه السلام :
سوء الخلق شئوم و شراركم اسوءكم خلقا. بد خوئى شوم است و بدترين شمابدخوترين شما است . قال رسول الله عليه السلام : من كانت له سريرة صالحه اوسيئه نشرالله عليه منها رداء يعرف به . (26)  هر كه سيرتى شايسته و نيك يابد داشته باشد، خداوند مارك و نشانى از آن بر وى اندازد كه به آن ، مردم او رابشناسند، و با آن سريره و اخلاق زشت شناخته شود. قال رسول عليه السلام : من ساء خلقه عذب نفسه و من كبر همه سقم بدنه ، و من لا هىالرجال ذهبت كرامته و سقطت مروته . هر كه اخلاقش بد باشد، خويشش را معذب دارد. وهر كه غمش بسيار شود تنش رنجور گردد، هر كه با مردم منازعه كند كرامتش برود وجوانمرديش نابود شود. قال رسول الله عليه السلام : حسن الجور يعمر الديار و ينسىفى الاعمار. خوش برخوردارى و خوش رفتارى با همسايگان ، باعث آبادى شهرها وطولانى شدن عمرها است . قال رسول الله عليه السلام : من سعادة المرء حسن الخلق و منشقاوته سوء الخلق . اخلاق شايسته از نيك بختى انسان است ، و بد خوئى جزءبدبختى نيست . خواننده محترم : هر يك از اين احاديث نبوى عليه السلام در اخلاق و كسبمحاسن و دفع مساوى و بديها، درسهائى بس بزرگ وقابل اهميت است . سعى كنيم اين گفته ها و فرموده هاى پيام آور وحى را اسوه و الگوىزندگى خود قرار دهيم ، و از اخلاق سوء و بديهاى آن پرهيز نموده و اجتناب نمائيم .
اخلاق از ديدگاه عترت 
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام مى فرمايد: الزم العلم لك ما دلك على صلاحقلبك و اظهر لك فساده . (27)  ضرورى ترين دانش براى تو آن است كه خير وصلاح قلبت را به تو ارائه كند، و يا فساد و زشتى آن را بر تو آشكار نمايد.پيامبران الهى براى آن كه مردم را اصلاح كنند و با اخلاق انسانى ، آنان را تربيتنمايند، بنيان و اساس مكارم اخلاقى را در جهان پى ريزى كردند، و سجاياى اخلاقى وانسانى را بنيان نهادند، و كرامت نفس انسانى را به پيروان خود آموختند، و از فساد وفحشاء، ايشان را بر حذر داشتند. فلاسفه بزرگ اخلاق ، مخصوصا طرفداران سعادتفردى و اجتماعى ، كه داراى عقائد و اخلاق خاص انسانى مى باشند چنين مى گويند
سقراط مى گويد: 
انسان جوياى خوشى و سعادت است و جزاين تكليفى ندارد، اما خوشى به استيفاى لذات وشهوات به دست نمى آيد، بلكه بوسيله جلوگيرى از خواهشهاى نفسانى ، بهتر ميسر مىگردد. و سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است ، بنابراين ، سعادت هر كس در اين است، كه وظائف خود را نسبت به ديگران بهتر انجام دهد. بنابراين دانش بشر، بايد او را بهسوى سعادت سوق دهد، نه اينكه هر چه بيشتر و زيادتر به فساد آلوده اش نمايد.
نظريه اخلاقى ارسطو: 
ارسطو مى گويد: عمل انسان را غايتى است ، و غايت مطلوب انسان مراتبى دارند، آنچهغايت كل و مطلوب مطلق است ، مسلما سعادت و خوشى است ، اما مردم خوشى را در امور مختلفمى انگارند، بعضى به لذات راغبند، برخى بهمال و جماعتى به جاه ، مگر آنكه همواره وظيفه اى را كه براى او مقرر است ، به بهترينوجه اجرا كند و انجام وظيفه به بهترين وجه ، براى هر وجودى ، فضيلت او است . پسغايت مطلوب انسان ، يعنى خوشى و سعادت ، با فضيلتحاصل مى شود. (28) 
دكارت در اخلاق مى گويد: 
اگر چه هر فردى از ما از افراد ديگر جداست ، وليكن چون تنها نمى توانيم زيست كنيم ،ناچار بايد منافع خود را تابع منافع حقيقى جماعتى ، كه جزء آنها هستيم بنمائيم و اگركسى اين حس را داشته باشد كه صلاح كل ، مقدم بر صلاح جزء است ، مكارم والاء از اوظهور خواهد كرد، و حتى براى خدمت به ديگران جان خود را به خطر خواهد انداخت .خلاصه ، آن كه عمل انسان همواره بايد موافقعقل باشد و اگر چنين شود البته سعادت و خرسندى خاطر - كه مراد و منظور از علم اخلاقهمان است - حاصل خواهد گرديد. (29)  بعضى از فلاسفه ، طرفدار نيرومندى وهواپرستى و ضعيف كشى مى باشند و اخلاق انسانى را سدى بزرگ در سر راه لذائذحيوانى و نفسانى مى شناسند.
نظريه فلسفى و اخلاقى نيچه : 
او مى گويد: خود را بايد خواست و خود را بايد پرستيد، و ضعيف و ناتوان را بايد رهاكرد تا از ميان برود، و درد و رنج كاسته شود و ناتوان بر دوش توانا بار نباشد، وسنگ راهش نشود. نيچه مى گويد: مرد برتر آن است كه نيرومند باشد، به نيرومندىزندگى كند و هوا و تمايلات خويش را برآورد سازد، خوش باشد و خود را خواجه وخداوند بداند و هر مانعى كه براى خواجگى ، در پيش بيابد، از ميان بردارد، از خطرنهراسد و از جنگ و جدال نترسد. كاملا اخلاق ضد اسلامى و انسانى است كه نيچه از اخلاقاين چنين تعريف مى نمايد. اما اسلام دين برتر و آخرين اديان الهى و آسمانى است . مسئلهاخلاق را از مسائل بنيادى معرفى كرده ، و تخلق به اخلاق حميده را بزرگترينعامل رستگارى و راه وصول به سعادت و خوشبختى معرفى كرده است ، و فساد اخلاقى وسيئات نفسانى را منشاء بدبختى مى داند. قرآن مى گويد: قد افلح من زكيها و قد خاب مندسها. خداوند متعال در سوره مباركه شمس پس از يازده بار سوگند پى در پى مىگويد: (هر كس در تزكيه نفس خود بكوشد، و ضمير خويش را از افكار بد و اخلاقناپسند منزه سازد رستگار و سعادتمند است ، و آنكس كه انديشه هاى پليد و اخلاق ناپاكو ناپسند را از صفحه دل و خاطر نزدايد و دل را به راه فساد و گمراهى سوق دهدبدبخت و زيانكار خواهد بود.
نظريه اخلاقى امام على عليه السلام : 
امام على عليه السلام اخلاق و صداقت را دو عامل و سرآمد ايمان معرفى نموده و مىفرمايد: راءس الايمان ، حسن الخلق و التحلى بالصدق . (30)  سرآمد تمام وظائفاخلاقى براى افراد با ايمان اين است كه خود را به صفات حميده و اخلاق پسنديده متصفو متخلق سازند و خويشتن را بزيور راستى و راستگويى بيارايند. بنابراين ، اهميتى كهاسلام براى اخلاق حميده قائل است ، هيچ مكتب و مذهبى آن اهميت را نداشته و نخواهد داشت .اسلام پاداش هر عمل شايسته را مبتنى به حسن خلق مى داند. امام صادق عليه السلامفرمود: آن الله تبارك و تعالى ليعطى العبد من الثواب على حسن الخلق كما يعطىالمجاهد فى سبيل الله يغدوا و عليه و يروح . ، خداوند به بنده خود درمقابل حسن خلق ، پاداشى مى دهد همانند اجر مجاهد راه خود، كه روز و شب در فعاليت وكوشش باشند. در خطاب به بنى آدم فرمود: اى انسان : آفرينش و خلقتت زيباست ، سعىكن سيرت و خلقت را زيبا سازى . خداوند انسان را زيبا و نيكو آفريد، لكن اين انسان استكه بايد اخلاق شايسته كسب كند و خود را به زيور آن بيارايد. جرير بن عبدالله مىگويد: پيامبر خدا عليه السلام در خطاب به من فرمود: انك امرء قد احسن الله خلقك فاحسن خلقك . (31)  اى جرير، خداوند تو را نيكو آفريد وشكل و نقش ظاهرت را زيبا آفريد است ، تو نيز با حسن خلق و زيبائيهاى اوصاف حميده ،صورت باطنى خويش را پسنديده و شايسته بساز. حسن خلق نفسانى و حسن خلق جسمانىاست . حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: حسن الخلق للنفس و حسن الخلق للبدن .(32)  خلق نيكو و زيبا براى جان آدمى است ، و خلق نيكو براى بدن و جسم انسان است درحقيقت زيبائيهاى خلق و آفرينش با خداست . پس اى انسان سعى كن كه اخلاق حميده مربوطبه نفست را تو بيافرينى و خود را زيبا و با سيرت شايسته بسازى . اخلاق اكتسابىو وراثتى : امام صادق عليه السلام فرمود: ، آن الخلق منيحه يمنحها اللهعزوجل خلقه فمنه سجيه و منه نيه فقلت فايتهاافضل ؟ فقال : صاحب السجيه هو مجبول لا يستطيع غيره ، و صاحب النيه يصبر علىالطاعه تصبرا فهو افضلهما. (33)  خلق خوب عطيه اى است كه خداوند بهبندگان خود اعطا فرموده است . پاره اى از صفات خوب ، براى بعضى جنبه فطرى داردو به طور طبيعى و وراثتى ، از آن برخوردارند. و براى برخى اكتسابى است كه بايدبا نيت و اراده ، آن را تحصيل كنند. راوى مى پرسد كدام يك از اين دوافضل است ؟ امام صادق عليه السلام در پاسخ فرمود: كسى كه خلق با سرشتش آميختهشده باشد ناچار بر طبق آن عمل مى كند و طبعش بغير آن گرايش ندارد. ولى صاحب خلقاكتسابى ، براى نيل به فضائل اخلاقى بايد مشكلات راتحمل كند و به سختيهاى طاعت خداوند تن در دهد، تا بتواندشكل باطنى خود را بسازد و به خوى پسنديده متصف و متخلق گردد. البته اينافضل و برتر است . ارسطو مى گويد: فضيلت نفسانى يا اخلاقى بايد كسب شود وبدرجه عادت برسد، و عمل به آن شاق و دشوار نباشد، بلكه از روى رغبت و لذت و علم واختيار واقع شود. و هر گاه اين شرايط فراهم آيد فضيلت ممدوح خواهد بود. به علم ودانش خود عمل كنيد. على عليه السلام فرمود: فان العالمالعامل بغير علمه كالجاهل الجائر الذى لا يستفيق من جهله . (34)  عالمى مه بر خلافعلم عمل مى كند همانند جاهل سرگردانى است كه خطا و صواب را نمى داند و ازجهل و نادانى خويش بهوش نمى آيد. شاعر با بلاغت و فصاحت هر چه بهتر مى گويد:

بار درخت علم ندانم به جز عمل
با علم اگر عمل نكنى شاخ بى برى
دعوت مكن كه برترم از ديگران ، به علم
چون كبر كردى ، از همه دو نان فروترى
گر علم را بكار نبندى چه فايده
چشم از براى آن بود آخر كه بنگرى
نقش علم و اخلاق از ديدگاه جان ديوئى : 
جان ديوئى مى گويد كسانى كه مانند سقراط و افلاطون
معرفت و فضيلت را يكى مى داند و مدعى هستند هر كس مرتكب بدى شود از اين سبب است كهنيكى را نمى شناسد به عبارتى ديگر اخلاق را وابسته به دانش بشر مى داند مخالفاناين نظريه مى گويند عمل اخلاقى وابسته به دانش نيست بلكه ناشى از دواعى و عاداتاست چه بسا كسانى كه نيكى را مى شناسند ولى بدى مى كنند در عهد قديم ارسطو درهمين باره به افلاطون تاخت و متذكر شد كه اخلاق براى خود فنى است مانند فن طبابتوقتى فايده دارد كه مورد استفاده علمى قرار گيرد همچنان كه پزشكى كهمشغول طبابت است با مردى كه نظرا" دردها و درمان ها را مى شناسد برابر نيست علم بهنظريات اخلاقى نيز با عمل اخلاقى تفاوت دارد. (35)  درست است كه علم و دانش بشردر شناخت فضائل و رذائل كمك مى كند ليكن آنچه كه بشريت را از فساد و فحشاء ومنكرات نگه مى دارد علم و دانش نيست بلكه ايدئولوژى و مكتب است مذهب و ديانت ، مى تواندبيسواد و باسواد را از ضد فضيلت و ارزش حفظ نمايد تعهد اخلاقى و دينى وابسته بهسواد و دانش بشر نيست هر چند علم در شناخت بدى ها و خوبى ها كمك آدمى است امام على(عليه السلام ) فرمود: رب العالم قد قتله جهله و علمه معه لاينفه . (36)  چه بسا عالمىكه رفتار جاهلانه و كارهاى خلاف علمش مايه هلاكت او شده و دانائيش به وى نفع نرساندهاست .
ارسطو و نقش عقل در اخلاق بشرى : 
عقل ، عامل مؤ ثرى در پيشرفت كارهاى اخلاقى است ارسطو مى گويد فضيلت انسان ايناست كه وظيفه خود داند فعاليت نفس را با موافقتعقل به بهترين وجه انجام دهد اگر چنين كرد سعيد و خوشبخت خواهد بود علم اخلاق عبارتاست از اينكه بدانيم براى آنكه فعاليت نفس به موافقتعقل انجام گيرد در احوال و موارد مختلف عمل ايشان چه بايد باشد يعنى چه وقت در چهمورد و چگونه عمل شود و نسبت به كه و براى چهعمل كند؟ روح انسان داراى دو جنبه است عقلانى و غير عقلانى ، عقلانى جنبه انسانيت است وغير عقلانى نيز دو جنبه دارد ،يك نفس نباتى يعنى قوه ناميه و ديگرى نفس حيوانى كهبر حسب طبع داراى شهوت ، غضب ،و ديگرى است . تمايلات غريزه آدمى را بهعمل وامى دارد و اگر اعمال او با موافقت جنبه عقلانى واقع شود فضيلت است و اين نوعفضيلت را فضيلت انسانى يا اخلاقى گوئيم بنابراين دين و آئين الهى همين را گواهىمى دهد، عقل و خرد برترين راهنما و هدايت به سوىفضائل انسانى و اجتناب از هر گونه رذائل و مفاسد اخلاقى مى باشد.
رشد عقلانى در حكومت مهدى موعود (عج ) : 
ابوجعفر امام باقر (ع ) فرمود: اذا قام قائمنا وضع الله يده على رئوس العبادفجمع بها عقولهم وكملت به احلامهم
. وقتى قائم ما قيام مى كند خداوند دست رحمتخود را بر سر مردم مى كشد بدين وسيله نيروى خرد وعقل آنان را به هم پيوند مى دهد و از اين راه عقلشان بهكمال نهائى خود مى رسد از آنچه در اين فصل به نظرتان مى رسد اخلاق از ديدگاهقرآن و اهل بيت عصمت و طهارت است اميد است موردعمل و بهره ورى همه شيفتگان حضرت مهدى موعود امام عصر حجه ابن الحسن العسگرى (عج) قرار بگيرد و عنايات حضرت بقيه الله الاعظمشامل حال همه ما پيروان آن حضرت قرار گيرد .
اخلاق چون رزق تقسيم شده است : 
امام صادق (ع ) فرمود : آن الله تبارك و تعالى قسم بينكم اخلاقكم كما قسم بينكمارزاقكم .براستى خداى تبارك و تعالى اخلاق را ميان شما قسمت كرده است چنانكهروزى شما را ميان شما تقسيم نموده است يعنى اخلاق در ازدياد روزى نقش مؤ ثرى دارد
نقش اخلاق حسنه ازدياد رزق و روزى : 
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود :بسعه الاخلاق كيمياء الارزاق اخلاق نيكو و هر چهبيشتر و بهتر آن همچون كيمياى رزق و روزى است .
سخن حكيمانه حضرت على (ع ) : 
اذا بلغ المرء من الدنيا فوق قدره تنكرت اخلاقه .چون انسان بيش از اندازه قدر و منزلتخود از دنيا برخوردار گردد اخلاقش فاسد و زشت مى گردد قران مى فرمايد: آن الانسانليطغى آن راه استغنى انسان هر آينه طغيان مى كند اگر مالدار و متمكن گردد .
در اخلاق از نظر بذل و بخشش از همه برتر باش : 
امام صادق فرمود: اذاخالطت الناس فان استطعت ان تخالط احدا من الناس الا كانت يدكالعليا عليه فافعل فان العبد يكون فيه بعض التقصير من العباده و يكون له خلق حسنفيبلغه الله بخلقه درجه الصائم القائم .

چون خواستى با مردم مصاحبت و دوستى كنى تا بتوانى با كسى معاشرت مكن مگر آنكهبالا دست باشى در احسان و اعطاء از او جلوتر باش چرا كه چه بسا بنده اى را عبادتتقصير و كوتاهى باشد و خداوند به وسيله حسن اخلاق و خوشرفتارى او را به پايه ومقام روزه دار شب زنده دار مى رساند ارزش معنوى اخلاق حميده بسيار بالا و والا مى باشد
اخلاق دوستان به دشمنان عاريه داده شد : 
امام صادق فرمود: ان الله تبارك و تعالى اعدائه اعاره اخلاقا من اخلاق اوليائه ،ليعيش اوليائه مع اعدائه فى دولاتهم ، و فى روايه اخرى ، ولو ذالك لما تركوا وليالله الا قتلوه .
راستى كه خداى تبارك تعالى بخششى از اخلاق دوستان خود را به دشمنانش عاريه دادهتا دوستانش بتوانند با دشمنانش در موقع تسلط و دولت آنان زندگى كند و در روايتديگر آمده كه :و اگر اين نبود دشمنان خدا دوستانش را مى كشتند.
اخلاق عظيم حميده پيامبر (عليه السلام ) 
كرامت نفس و اخلاق حميده از شايستگى هاى يك مؤ من مسلمان است بشريت در تاريخ حيات وزندگى مدنى و اجتماعى خويش به اوصاف شايسته نيازمند است و بهناچار بايداخلاقى در بهسازى سرنوشت زندگى خود به كار گيرد كه توانادامه حيات به نحواحسن براى او ميسر گردد در اين صورت شايسته است اخلاقىكه انبياء و اولياى خدا بهآن متصف بودند اختيار نموده تا از كيد و مكر شيطان درامان بوده و به حيات اصلح ادامهدهد پيامبر اكرم فرمود خدا شما را نيكو آفريدهپس سعى كنيد اخلاق زندگى و معاشرتخود را با همزيستى مسالمت آميز بيارائيدخداوند در شان پيامبرش فرمود: انك لعلى الخلقالعظيم خلق و خوى نيكوىپيامبرش را خداوند اينچنين ستوده است . خلق با آفرينش وپديده جسم . خلق = باآفرينش شكل باطن و خصلت هاى انسانى و خلق و خوى شايستهدرون مفهوم خلق وخلق را در سخن پيامبر عليه السلام چنين مى خوانيم:قال رسول الله عليه السلام يا جرير انك امره قد احسن الله خلقك فا حسن خلقك(37) با شناختى كه رسول خدا عليه السلام از جرير و اخلاق او دارد درخطاب به او مىفرمايد: اى جرير براستى تو مردى هستى كه خداوند آفرينشترا نيكو كرده و اينتوئى كه بايد خلقت و رفتارت را شايسته كنى بنابراينخلق نيكو، خلق شايسته رامى طلبد، و الا خلق نا شايست خلقت زيبا را ضايع مىگرداند.
خوشى و لذات به استيفاى شهوات تاءمين نمى گردد.  
سقرات مى گويد: انسان جوياى خوشى است ،. جز اين تكليفى ندارد اما خوشى بهاستيفاى لذات و شهوات بدست نمى آيد بلكه بوسيله جلوگيرى از خواهش هاى نفسانىبهتر ميسر مى گردد،و سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است . بنابراين سعادت خركس در اين است كه وظايف خود را نسبت به ديگران انجام دهد. (38) 
هيچ عيشى لذتبخش تر از حسن خلق نيست  
قال الحسن المجتبى عليه السلام : لا عيش الذ من حسن الخلق . (39)  امام حسن مجتبى عليهالسلام فرمود: هيچ عيش و سرورى مانند اخلاق حسنه و خوش خلقى نيست . در اوصاف مؤمنان اين اخلاق را پيامبر عليه السلام ياد آور شده است : المؤ منين هينون لينون . (40) مومنان سهل گير و ملايم و نرمخو هستند. سختگيرى و خشونت در اخلاقاهل ايمان وجود ندارد. پيامبر اكرم عليه السلام مرشد و مهدى مؤ منان ، مى فرمايد: انمابعثت لاتمم مكارم الاخلاق . همانا بر انگيخته و مبعوث به رسالت شدم تا مكارم اخلاق رابه كمال نهائى خود برسانم . در جاى ديگر پيامبر اكرم عليه السلام به روايت ازچهارمين وصى آن بزرگوار، حضرت سجاد عليه السلام كه فرمود:قال رسول الله عليه السلام : بعثت بمكارم الاخلاق و محاسنها. (41)  براى مكارم ومحاسن اخلاقى از سوى خداوند مبعوث شده ام .

next page 

fehrest page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation