بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق از دیدگاه قرآن پیامبر و عترت, سید حسین موسوى راد لاهیجى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     M-150001 -
     M-150002 -
     M-150003 -
     M-150004 -
     M-150005 -
     M-150006 -
     M-150007 -
 

 

 
 

 

next page 

fehrest page 

back page 

حب و بغض در راه خدا فريضه است  
قال رسول الله عليه السلام : الحب فى الله فريضه والبغض فى الله فريضه.رسول خدا فرمود: دوست داشتن از براى خدا از واجبات است و دشمن از براى خداوند نيز ازفرائض است .
در دوستى و دوستدارى افراط نكنيد  
پيامبر اكرم عليه السلام فرمود: حبك للشيى يعمى و يصم . (91)  علاقه شديد به هرچيزى چشم و گوش را كور و كر مى نمايد. افراط در دوستى و عشق و علاقه شديد شمابه هر چيز زيان آور است مگر دوست داشتن خدا و پيامبر واهل بيت عليه السلام و هر چيزى را كه براى خدا دوست بداريد ولو شديد هم باشد. دردوستى با برادر دينيت بر او سبقت بگير. حضرت صادق عليه السلام فرمود: ما التقتامومنان قط الا كان افضلها اشد هما حبا لا خيه . هرگز دو برادر مؤ من يكديگر را ديدار نمىنمايند. مگر اينكه آن كس كه بيشتر برادر مؤ من خود را دوست بدارد اوافضل و برتر است بنابراين هر كس از برادران دينيش در دوستى سبقت بگيرد او برترو گرامى تر است .
چه كسانى صلاحيت دوستى با شما دارد؟  
امام صادق عليه السلام فرمود: من غضب عليك من اخوانك ثلاث مرات فكميقل فيك شرا فاتخذه لنفسك صديقا هر كدام از برادران دينيت سه بار نسبت به توعضبناك و خشمگين شد، ولى سخن ناروائى درباره ات نگفت مى توانى دست دوستىبسويش دراز كنى و طرح رفاقت با او بريزى .
با دوست و دشمن به اعتدال عمل كن .  
على عليه السلام در عمل با دوست و كيفيت برخورد با او مى فرمايد: احبب حبيبك هوناما، عسى ان يكون بغيضك يوما ما، وابغض بغيضك هونا ما، عسى يكون حبيبك يوما ما.با دوست مورد علاقه ات در حد اعتدال و به مقدار مصلحت اظهار دوستى كن كه ممكن استروزى دشمنت شود، و همچنين در بى مهرى نسبت به كسى دوستش ندارى مدارا كن ، زيرا ممكناست روزى دوست تو گردد.

بر هر كه درد خويش من ابزار مى كنم
خوابيده دشمن است كه بيدار مى كنم
چون نيست در زمانه كسى اهل دل از آنك
ابراز درد خويش به ديوار مى كنم
عاجزترين مردم كسى است كه از انتخاب دوست عاجز است  
على عليه السلام فرمود: اعجز الناس من عجز عن اكتساب الاخوان و اعجز منه من ضيع منظفر به منهم . ناتوانترين مردم كسى است كه نتواند براى خود دوستانى بدستآورد، و از ناتوان تر كسى است كه دوستانش را از دست بدهد.
همى بگسل از بدگهر دوستى
كه پيوند با وى نه نيكوستى
مگر آنكه با خويش يارش كنى
براه نكو رهسپارش كنى
ترا بهره كاز بينش و دانش است
ترا همنشينى خوش آرايش است
ز يار نكو زشت نيكو شود
چو گل با گل آميخت خوشبو شود
نسبت به دوست متواضع و مهربان باش  
توصيه كه حضرت امير عليه السلام براى حرمت دوست مى نمايد اين است مى فرمايد:
و اخفض جناحك للصديق وكن له
كاب على اولاده يتحدب
و اجعل صديقك من اذا اخيته
حفظ الاخاء و كان دونك يضرب
و اطلبهم طلب المريض شفائه
ودع الكذوب فليس ممن يصحب
نسبت به دوست تواضع كن ، و براى او همانند پدر، نسبت به فرزند مهربان باش . طلبكن دوست را همچنان مريضى كه شفا طلب نمايد، و از رفيق دروغگو پرهيز كن زيرادروغگو شايسته رفاقت نيست .
اى آنكه به اخلاق نكو دارى جهد
بايد كه به كام دوست باشى چون شهد
خواهى كه شود شكست دشمن حاصل
بايد كه ز دوستان نگردى غافل
شرائط دوست يابى  
حضرت رسول عليه السلام در انتخاب و شرائط دوست چنين مى سرايد:
و احفظ صديقك فى المواطن كلها
و عليك بالمرء الذى لايكذب
و اقل الكذوب و قربه و جواره
ان الكذوب مسلط من يصحب . (92) 
آنگاه كه با رفيق خود دوستى مى كنى ، دوستى خود را با وى حفظ كن تا هميشه از تودفاع نمايد. از رفاقت با دروغگو و نزديك شدن و همسايه شدن با او پرهيز كن ، زيرادروغگو همنشين خود را آلوده مى سازد.
خواهى كه شود شكست دشمن حاصل
بايد كه ز دوستان نگردى غافل
چون هست مددكار دو عالم بر صدق
از حق به طلب صديق صادق اى دل
كذاب كه دشمنى اش واجب باشد
همصحبتى اش عار مصاحب باشد
پيوسته كند چرب زبانى چون شمع
ليكن بضياء چه شمع كاذب باشد
دوستان خود را گرامى بداريد  
حضرت باقرالعلوم عليه السلام فرمود: عظموا اصحابكم و وقروهم و لا يتهجمبعضكم على بعض . (93)  دوستان خود را گرامى بداريد و آنان را بزرگبشماريد و بر خلاف هر گونه ادب و حرمت ، متعرض يكديگر نشويد.
عارف رو مى گويد:
من ندانم آنچه انديشيده اى
اى دو ديده دوست را چون ديده اى ؟
پس از زبان حال دوست گويد:
اى گران جان خوار ديدستى مرا
زان كه پس ارزان خريدستى مرا
هر دو را ازران خرد، ارزان دهد
گوهرى طفلى به قرصى نان دهد
از دوستى با چابلوسان نابكار بپرهيز  
از وصاياى حضرت مولى الموحدين اميرالمؤ منين به حضرت حسين عليه السلام چنين مىخوانيم : حسين جانم ،
و احذر ذوى الملق اللئام فانهم
فى النائبات عليك ممن يحطب
يسعون حول المرء ما طمعو به
واضع نبا دهر جفو او تغيبوا
ار چابلوسان ناكس پرهيز كن ، زيرا اينان در مصيبت ها از كسانى خواهند بود كه عليه توآتش افروزى مى كنند. تا موقعى كه اطراف شخص چيزى هست كه آن بهره ببرند، اطرافوى مى چرخند و آنگاه كه روزگار برگشت كنار مى روند و پنهان مى گردند.
از مردم چابلوس اى دل بگريز
كين قوم كنند آتش حادثه تيز
گردند بر گرد مرد در وقت طمع
چون دهر جفا كند نمانند به ريز
جوان و تعهدات اخلاقى 
اى جوان فرصتهاى طلائى را از دست مده  
اى جوان هوشيار باش ، فرصت ها چون ابر بهاران مى گذرد، با گذشت ايام و لحظههاى پر ارزش حيات ، از غفلت زدگى و ابطال عمر بر حذر باش ، از قطره قطره هاىابر بهاران كه بر بهار عمر تو مى بارد، بگذر بر علم وعمل و دانش و صنعت تو شكوفائى ببخشد. چرا كه با از دست دادن اين فرصت هاى طلائىجز ندامت و پشيمانى چيزى عايدت نمى گردد.
با سخنان درر بار عرب و عجم حضرت على مرتضى عليه السلام خود را شارژ كنيم ،ايمان و عقيده مان را تقويت نمائيم كه آن حضرت فرمود: لم يمهدوا فى سلامهالابدان و لم يعتبروا فى انف الاوان فهل ينتظراهل بضاضه الشباب الا هوانى الهرم ؟ و اهل غضارة الصحه الانوازل السقم ، و اهل مدة البقاء الا اونه الفناء . در هنگامى تندرستى براى آخرتتوشه نكردند، و در اول دوران جوانى و توانائى (جسمى و فكرى ) عبرت نگرفتند اياكسى كه در عنفوان جوانى و قدرت است غير پيرى و خميدگى را انتظار مى برد؟ و كسىكه تندرست است غير بيمارى هاى گوناگون را چشم براه است ؟ و آيا كسى كه باقى ودر قيد حيات است جزء فنا و نيستى را انتظار مى كشد؟ برادر، اى جوان ، از نعمت سلامتى ،آن هم نعمت شباب و جوانى ، براى دين و دنيا و آخرت خويش توشه اى برگير، كه ازپيرى و فرسودگى كارى ساخته نيست ، در عنفوان جوانى از اين همه جهالت ها، و غفلت هاو گرفتارى هاى به اعتياد مواد مخدر كه پاره اى از جوانان را فرا گرفته ، و زندگى وحيات آنان را به خطر انداخته و از آغوش گرم خانواده به بيغوله ها، پياده رو خيابانها،و مراكز آلوده و كثيف منتقلشان ساخته است آيا مايه عبرت شما جوانان عزيز نمى گردد؟ آنجوان سيگارى كه يك نصف از در آمد خود را صرف دود مى كند، و دهان و دندان و مرى و ريهو گلبولهاى خون خود را و در كل سلامت خود را به خطر مى اندازد و گاهى با ابتلاءسرطان به علت تدخين و دود با گواهى و شهادت همه اطباء دنيا، زندگى . حيات وسلامتى خود را تهديد مى كند و به خطر مى كند، آياعمل و كارهاى خبط و اعتيادهاى خطرناك و فرو رفتن در لجن شهوات و بى بند و بارى هاىغلط و نابجا شما را به عبرت و اعتبار دعوت نمى كند؟ كه اگر اين همه بى توجه و درغفلت به سر بريم . افسوس ، صد افسوس كه فرمود: ما اكثر العبر واقل الاعتبار. اسباب و وسائل عبرت زياد است ، ولى عبرت گرفتن چه كسى است ؟ اما شماجوانان مؤ من ، (كالجبل الرسخ ) هرگز از صراط مستقيم حق ، منصرف نمى شود شماجوانان حزب الله از نشيب و فراز زندگى عبرت خواهيد گرفت . شما جوانان متعهد و مؤ منهرگز اسير تجملات و لباسهاى سوغات فرنگ و غربى ها نخواهيد شد، شما اوقاتطلائى و گرانبها خود را به بازيهاى وقت گير و ضايع گير عمر و بازيهاى حرام وباطل ، و ضايع و حيف ميل نخواهيد كرد، شما انس و مصاحبت با كتابهاى علمى و عملى و مفيدو موثر را رها نخواهيد كرد شما رشد و تكامل معنوى و مادى را در كنار همديگر و به يارىهمديگر از دست نخواهيد داد. مرحبا بر شما كه هوشيارى و زيركى شما در راه پيشرفت علمو عمل به غفلت نمى گرايد، و نعمت عظماى جوانى از شما به بطالت و هرزگى نمىرود. جوانى نعمتى نيست كه از دست رفته ، و انتظار برگشتش باشد، و بر همين معيار،شباب و جوانى با چيزى در دنيا قابل معامله نيست ، بنگريد كه اميرالمؤ منين عليه السلامچه مى فرمايد؟ اى كاش جوانى برگشتنى بود
بكيت على شباب قد تولى
فياليت الشباب لنا يعود
فلو كان الشباب يباع بيعا
لا عطيت المبايع ما يريد
و لكن الشباب لنا ادا تولى
على شرف فمطلبه بعيد
بر جوانيم كه دست رفته گريانم ، ايكاش جوانيم باز مى گشت و هر گاه جوانى بهفروش مى رسيد ببه فروشنده آن هر چه مى خواست مى پرداختم ، جوانى وقتى كه درمسير رفتن ثرار گرفت ، جستن و يا برگرداندن آن ديگر ميسر نيست زبانحال پيران نمازخان اين است :
افسوس كه رفت عمر و ايام شباب
ايكاش كه زندگى نمى كرد شتاب
هر پير كه ايام جوانى طلبد
طفلان همه دانند كه آن نيست صواب
آنان كه ره صواب پيش گرفتند، و به سرمنزل سعادت راه يافتند زهى سعادتشان ، و آنان كه از غافله عقب ماندند اميد است بيدارشده و از خواب خرگوشى بجهند و به غافله برسند، به اهداف مقدس خويش راه يابند.
اى سنگرنشينان مدرسه هوشيار باشيد  
شما اى فرزندان اسلام ، اى سلحشوران جبهه هاى حق عليهباطل ، به كمك اسلام انقلاب اسلامى بپاخيزيد، اى سكان داران كشتى انقلاب لنگراندازيد، و كشتى انقلاب را به ساحل نجات و پيروزى نهايى برسانيد، و اين شماجوانان غيور و نيرومند هستيد كه ديروز سنگرنشينان جبهات دفاع و جنگ حق عليهباطل بوديد و امروز در سنگر مدرسه و در جنب اين سنگر، به سنگر بزرگ نماز جمعه وجماعات مى نشينيد و با سنگر نشينى ها امان دشمن را بريديد و دشمنان اسلام و انقلابتانرا به دلهره و وحشت افكنديد.
و اين افكار انقلابى كه سرشار از معنويت و جانبدارى از اسلام ناب محمدى عليه السلاماست را به لبنان ، فلسطين ، مصر، اردن ، مراكش ، عربستان ، الجزاير، و همه دنياصادر كرديد، چه نكرديد؟ آنچه كه در توان شما بود به دنيا عرضه داشتيد، شما جوانغيرتمند و شجاع دنيا را بيدار و هوشيار كرديد، جوانان احرار و انقلابى را به قيام واداشته هم اكنون همچنان ايستاده در خدمت اسلام و انقلاب و ولايت فقيه و مقام معظم رهبرى وروحانيت اصيل و در خط امام راحل هستيد تلاش مى كنيد، شما آبروى بنيان گذار جمهورىاسلامى ايران حضرت امام خمينى (رضوان الله تعالى عليه
را در جهان حفظ كرديد،بطورى كه امام عزيز به وجود شما دانش آموزان و بسيجيان و دانشگاهيان افتخار مى كرد،و جدا افتخار دارد، چرا كه اين همه افتخارات را شما بهنسل جوان در تحت رهبرى روحانيت متعهد و مسئول آفريديد.
شما تاركان دنيا، عابدان شب و زاهدان و شيران روز، و افتخار آفرينان انقلاب در همه جاپيروزى آفريديد، ببينيد كه حضرت ختمى مرتبت در حق شما وامثال چه فرموده است ؟
اجر و پاداش هفتاد دو صديق بر شما بشارت باد  
پيامبر در خطاب خود به حضرت اباذر يار باوفاى خويش فرمود:
يا اباذر ما من شاب ترك الدنيا و افنى شبابه فى طاعة الله الا اعطاه الله اجراثنين و سبعين صديقا (94) 
اى اباذر! هيچ جوانى ترك لذائذ دنيا نمى كند و جوانى خويش را در عبادت و اطاعتپروردگار صرف نمى نمايد، مگر آنكه خداوند اجر و پاداش هفتاد و دو صديق به او اعطامى فرمايد.
ترك دنيا در متن حديث به معناى بى اعتنائى و دست كشيدن از هر فعاليت علمى و هنرى ورشد و كمال اقتصادى نيست ، بلكه دنياپرستى ، شهوت پرستى ، مقام پرستى ، در نيتو اراده آن حضرت است ، و فناء و نابود شدن در طاعت خدا، به معناى فناى فى الله استيعنى كسى كه همه چيز خود حتى وجودش را در راه خدا فدا مى نمايد. جهان ، يك فانى فىالله و يك يك مجاهد فى سبيل الله است ، و در عبادت خويش غرق در خواست ، از گناه اگرپرهيز دارد فقط براى خدا است ، به كار خير واعمال شايسته و ثواب رغبت مى ورزد چون عاشق خدا است براى خدا كار مى كند و عبادت مىنمايد.
در اين صورت كسى كه عبادتش در جوانى براى خدا باشد و فانى فى الله و اطاعتمحض خدا است ، او اجر و پاداش هفتاد دو صديق دارد، پس اى جوان ، در جوانى عبادت و اطاعتخدايت را پيش گير، و از اين نعمت بزرگ جوانىغافل مباش ، ببين كه سعدى چه مى گويد؟!
جوانا ره طاعت امروز گير
كه فردا جوانى نيايد ز پير
قضا روزگارى ز من در ربود
كه هر روزش از پى شب قدر بود
من آن روز را قدر نشناختم
بدانستم اكنون كه درباختم
به غفلت بدادم ز دست آب پاك
چه چاره كنون جز تيمم به خاك
مكن عمر ضايع به افسوس و حيف
كه فرصت عزيز است و الوقت ضيف
اى جوان به دقت اين ابيات را مد نظر بگير، در هر شرائطى كه هستى خود را با اينابيات تطبيق نما، و سعادت دنيا و آخرت خويش را تضمين كن .
شما جوانان امروز از بزرگان آينده ايد 
اى جوان ، خود را بساز، خود را پرورش بده ، خود را بيازما، با مشكلات دست و پنجه نرمكن ، با گرمى و سردى ، با نشيب و فراز زندگى بساز، خود را براى خدمت به اسلام وبراى احراز مسئوليتهاى بزرگ تر تربيت كن ، بدانكه تو از آن خود نيستى ، تو متعلقبه اجتماع بزرگى هستى ، تو براى يك تن ، تن خويش ، نفس خويش ، براى خانوادهخويش آفريده نشده اى ، تو براى همه انسانها و در راه خدمت به جامعه ساخته شدى ، تودر كنار انبياء و سفيران الهى براى خدمت به بشريت ساخته شده اى ، تو در كنار اولياءخدا مقام والاى تعليم و تربيت و پرورش انسانها را مى توانى بعهده بگيرى ، توماءمور سازندگى جامعه هستى .امام حسن مجتبى عليه السلام وقتى فرزندانش و فرزندانبرادرش را به تربيت و نصيحت مى خواند، آنان را براى مسئوليت ها و پست هاى بزرگ وبزرگتر بشارت مى داد و مى فرمود: انكم صغار قوم و يوشك ان تكونوا كبار قوماخرين ، فتعلو العلم فمن لم يستطع منكم ان يحفظه فليكتبه و اليضعه فى بيته .(95)  حضرت امام فرمود: همه شما كودكان قومى و جمعيتى هستيد، و اميد است كه ازبزرگان اجتماع فردا باشيد، دانش بياموزيد، و در كسب علم و دانش كوشش كنيد، و هر كداماز شما كه حافظه قوى ندارد، و نمى تواند در مجلس درس مطالب استاد را ضبط كند،درس استاد را بنويسد، و نوشته ها را در منزلش نگاه دارد، تا در موقع لزوم مراجعه كند.اين دستورالعمل را، اى جوان تابلو و نصب العين خود قرار بده و به تمام جهات تربيتىو علمى و عملى اش دقت و توجه عميق كن تا به بهترين برنامه هاى رشد يافته دستبيابى ، و در اجراى حقايق حقه اسلام استعداد پيدا كنى ، آماده شوى ، و اين تهيوء وآمادگى و لياقت را تو بايد براى خود كسب كنى ، چرا كه تاج و لقد كرمنا بنى آدم بر سر انسان زيبنده است .
جوان ! بيا و خدا گونه شو
تو آن انسانى ، كه خداوند در حقت فرمود:
عبدى اطعنى حتى اجعلك مثلى او مثلى
بنده من اطاعتم كن تا تو را مثل و مانند خود قرار دهم بلى اطاعت و فرمانبردارى از معبود ومولائى چون خداوند قادر متعال ، بر علو درجا الهى مى افزايد، و موجبات قرب و منزلت وكرامتت را فراهم مى سازد.
از عبادت نى توان الله شد
مى توان موسى كليم الله شد
رشد معنوى و تعهد و تقدس انسان آنچنان او را به خدا نزديك مى نمايد كهجبرئيل ، امين وحى به مقام و منزلت او نتواند رسيد، تا آنجا كهجبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله در شب معراج بگويد.
لو دنوت انبله لا حترفت
پيامبر فرمود: اى امين وحى چرا فراتر نمى آئى ،جبرئيل گفت : يا رسول الله اگر به قدر يك بند انگشت بالاتر بيايم ، پر و بالمآتش مى گيرد. يعنى رسد آدمى بجائى كه فرشته ره ندارد
بنگر كه تا چه حد است مقام آدميت .
سعدى در شان پيامبر صلى الله عليه و آله در شب معراج مى گويد:
شبى بر نشست از فلك بر گذشت
بتمكين و جاه از ملك در گذشت
چنان گرم ، در تيه قربت براند
كه بر سدره جبرئيل از او باز ماند
بدو گفت سالار بيت الحرام
كه اى حامل وحى برتر خرام
چو در دوستى مخلصم يافتى
عنانم ز صحبت چرا تافتى ؟
بگفتا فراتر مجالم نماند
بماندم كه نيروى بالم نماند
اگر يكسر موى برتر پرم
فروغ تجلى بسوزد پرم
نماند به عصيان كسى در گرو
كه دارد چنين سيدى پيشرو
و انسان اين نحوه رشد و تكامل و پيشرفت دارد، و در راه رشد وكمال هيچ محدوديتى ندارد، پس تو اى برادر، تو اى خواهر، تو اى فرزند رشيد اسلام ،بيا در اسلام شكوفا شو، و همه رشد و ترقى و تعاليت را در صراط اسلام ، صراطانبياء و اولياء گرام خدا قرار بده ، اگر از نظر علمى و صنعت ، و اختراع و اكتشاف مادىو معنوى به اوج اعلى رسيدى همه چيز تو براى خدا باشد، و در راه خدا پيشرفت نشاندادى ، اين معنويت و اوج قربت به پيشگاه حضرت احديت به نام اسلام و تشيع ثبت مىگردد. و چنين مقام و منصبى ، بر تو گوارا باد، و در راه ترقى و تعالى با هم دوره ها وهموطنان و هم خويشان و همه تواننهاى علمى و عملى با تمام امكانات خود به جلو برو وبراى مكتب و مذهبت افتخار بيافرين .
جوان تو ديگر كودك ديروز نيستى ، بلكه تو يك جوان نيرومند و متكى به نفس هستى وبه جائى رسيده اى كه مى توانى براى آينده ات تصميم بگيرى ، و آينده نگر باشى ،الحال خوب بينديشى ، خوب فكر كن ، راهت را بهتر و با تشخيصمعقول تر انتخاب كن ، و ناگفته نماند اين سنين همراه با غرور است ، لذا با يك تكيه برنفس و به تنهايى نمى توان كار از پيش برد. بنابراين مشورت و نظر خواهى از پدر،مادر، برادر بزرگتر را نبايد ناديده گرفت . مثلا شما اگر مى خواهيد بعد از دورهراهنمايى انتخاب رشته كنيد بهتر است با بزرگتر واهل نظر مشورت كنيد، كه تا راه ثواب را انتخاب كرده باشيد.
اسلام و آئين دوست يابى  
همينطور اى جوان هر گونه كار مهم و سرنوشت سازى را بدون مشورت انجام ندهى ، درانتخاب دوست بايد معقولانه عمل كنى ، جهات مادى ، ظاهر فريب ، و اخلاق ظاهرى و گاهىبى محتوى نبايد در دوستيابى تو را بفريبد، دوست را با ديده باطن بين و بشناس وانتخاب كن ، هر گاه چنين دوستى انتخاب كردى در نگهدارى آن بكوش ، و از وجودش درتمام شئون علمى و عملى و اخلاقى بهره ببر، ببين كه عارف رومى چه مى گويد:
من ندانم آنچه انديشيده اى
اى دو ديده دوست را چون ديده اى
سپس از زبان دوست مى گويد:
اى گران جان خوار ديدستى مرا
ز آنكه بس ارزان خريدستى مرا
هر دو آن ارزان ، خرد ارزان دهد
گوهرى طفلى به قرصى نان دهد
پس اى نوجوان چيزى را كه زحمت و رنج بيشترى برايشمتحمل شدى به ارزانى از دست مده و دوست عزيزى كه يافته اى به خوبى نگهدارش ،كه به رايگان از دستت نرود.
على عليه السلام در آئين دوست يابى مى فرمايد:  
و لا تصحب الجهل و اياك و اياه
فكم من جاهل اردى حكيما حين اخاه
يقاس المرء بالمرء اذا ما هو
و للشى من الشى مقائيس و اشياه
و للقلب على القلب دليل حين تلقاه .
(96)  اى نوجوان ببين دوستى و دوست يابىرا مولاى متقيان حضرت على عليه السلام چگونهتحليل و تفسير مى كند، و چگونه دوستى را براى تو مى پسندد، چرا كه شخص را باهمنشين او مى سنجند، براى هر چيزى نمونه و شبهى وجود دارد كه براى دلها نيز هنگامملاقات دليل و راهنمائيست كه بهر عنوان همديگر را درك مى نمايند
.
همين مفهوم را به به شعر فارسى كى خوانيم :
اى گشته ز روى عقل و دانش فاضل
زنهار مكن مصاحبت با جاهل
هر كس كه تو را قرين جاهل بيند
گويد كه نبوده است اين كس عاقل
در اين اشعارش فرمود: از دوستى نادانان پرهيز كن ، و از ايشان كناره گيرى نما، و ازخود بران ، چه بسيار از نادانان عاقلان را با طرح دوستى ايشان به هلاكت انداخته اند.
از مجلس اهلجهل اى دل بگريز
وز صحبت اين طايفه مى كن پرهيز
جاهل كه تو جان خود فدايش سازى
از جهل كند هلاك جانت انگيز
برادر، اى جوان ، اين اشعار ترا نيز شامل است ، و به تو نيز الگو مى دهد، تو هم بايداز دوستى نادانان و جاهلان پرهيز كنى ، و چنين دوستانى را از خود برانى ، مصاحبت توبا چنين افرادى به سرنوشت تو لطمه مى زند، و تو نيز به سرنوشت ايشان مبتلا مىگردى .
راستى اى نوجوان ، صندلى اتوبوسها را چه كسى پاره كند؟ چه كسى تيغ بهصندلى مى كشد؟ چه كسى شيشه باجه هاى تلفن همگانى را مى شكند؟ اين كيست گوشىتلفن همگانى را بريده ، و با به در و ديوار زدن و بازى و تفريح با تلفن او را ازكار و از استفاده مى اندازد؟ كيست كه زنگ درب خانه هاى مردم را مى زند و مى گريزد؟ وبا غنچه ها و گلدانهاى خيابانها و پاركها را خراب نموده و مى شكند؟ چه كسى محيط زيسترا آلوده و ملوث مى گرداند؟ چه كسى ميز و صندلى و در و ديوار مدرسه را مى نويسد وخط مى كشد؟ و كارهاى ناشايسته انجام مى دهد.
نوجوان توئى ؟ يا رفيق تو؟ توئى يا دوستان تو؟ در هر دو صورت ؟ تو شريك وموجب همه اين ناراحتى ها و كارهاى زشت هستى ، مگر تو ازكل اين ناپاكى ها بدور باشى ، و چنين دوستان ناباب را در صورت امكان اصلاح كنى ويا از آنها بشدت بركنار باشى و دوستى خود را با او ببرى ، چرا كه تمامى اوصافزشت دوستت ، بپاى تو و به همكاريت شما در جامعه تلقى مى گردد.
حال كه چنين است از مصاحبت و رفاقت چنين دوستان بشدت بپرهيز و از مصاحبت با آناناجتناب كن . اين بخش را با اين دو بيت به اتمام مى رسانيم .
تا توانى بگريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها ترا بر جان زند
يار بد بر جان و بر ايمان زند
جوانى دوران تعهد و تخصص 
قدردان جوانى و سلامت تن باش  
ايام نوجوانى و جوانى از برترين ايام پرارزش براى تصميم گيرى در تعهد وتخصص است .قال اميرالمؤ منين : با در شبابكقبل هرمك و صحتك قبل سقمك . (97)  على عليه السلام فرمود: جوانيت راقبل از پير شدن و تندرستيت را قبل از بيمارى درياب . از جوانى و نعمت بزرگ سلامتىپاسدارى و حراست كن و با هر نوع بى احتياطى و بى توجهى در ابعاد مختلف به هرنحوه ممكن بپرهيز. كه تا اين دو نعمت گران بها را با آسانى از دست ندهى ، اى جوانبزرگ خطرى كه سلامت و عافيت مادى و معنوى ترا را تهديد مى كند سيگار است پسالبته از آن بپرهيز. التدخين تضر صحتك . نكوتين و دود سيگار به سلامتى لطمه
مى زند. و به مال و جانت ضرر جبران ناپذير وارد مى كند. و همه پزشكان عالم زيان وضرر آن را بر شما تبيين و اخطار كرده اند، بنابرايناول كار درمانى روح و فكر و جسم ، تهيه سرمايه ومال و حراست از آن ترك سيگار و يارى نياوردن به هر گونه اعتياد و خاصه سيگار است.
چگونه از نعمت سلامتى پاسدارى نمائيم  
سه عمل بهداشتى و سنتى را انجام بده تا سلامت و عافيت شما تضمين گردد،اول در هنگام وضو سه مرتبه استنشاق كن كه هرگز به بيمارى صرع ، و تومر مغزى ومگرن مبتلا نگردى ، دوم ، سه مرتبه قرقره كن ، سينه تو و ريه ها و ششهاى تو ازكليه اخلاط بيمارى زا و سل پاك و بيمه گردد. سوم ، سه مرتبه مضمضه كن ، تا دهانو دندان تو از كليه آلودگيها سالم بماند، و معده ات هرگز بيمار نشود، و خون بدن تواز هر آلودگى مصون و محفوظ بماند. به حديث ارزشمند و بسيار مهم از جعفر بن محمدعليه السلام توجه مى نمائيم كه آن حضرت فرمود: كان فيما وعظ به لقمان ابنهيابنى واعلم انك ستسال غدااذا وقفت يدى اللهعزوجل اربع : شبابك فيما ابليته و عمرك فيما افيته و مالك مما اكتسبه و و فيما انفقته. (98) 
هرگاه صحنه دادگاه قيامت را در نظر خود مجسم كنيم به وحشت و اضطراب گرفتار مىشويم كه بخواهيم پاسخ اين سئوالات را بدهيم ، چگونه پاسخ بدهيم ؟!
حضرت صادق عليه السلام فرمود: از مواعظ لقمان حكيم به فرزند خود اينست كه گفت :اى فرزند بدان ! كه فردا در پيشگاه الهى براى حسابرسى حاضر مى شوى ، دربارهچهار چيز از تو مى پرسند؛ جوانيت را در جائى كهنه كردى ، عمرت را در چه جائى فناكرده و نابود ساختى ، و اموالت را از كجا كسب كردى ، و در چه جائى مصرف و انفاقكردى ؟!
از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه فرمود:
لا تزول قدما عبد يوم القيمة حتى يسئل عن اربع ...
بنده قدم از قدم بر نمى دارد در روز قيامت تا آنكه از همين چهار چيز پرسش مى شود!! كهجوانيت را در چه راه كهنه و فرسوده نمودى ؟ عمرت را در چه راه فنا كردى ؟ ثروت ومالت را چگونه بدست آوردى ؟ و آن را در چه راه صرف نمودى ؟!
و در حديث پيامبر دارد كه مورد چهارم فرمود: من حبنااهل البيت
از دوستى و ولايت ما خانواده هم از شما پرسش مى نمايند .
سعدى در ضمن اشعارش مى گويد:
برادر ز كار بدان شرم دار
كه در روى نيكان شوى شرمسار
در آن روز كاز فعل پرسند و قول
اولوالعزم را تن بلرزد زهول
بجائى كه دهشت برند انبياء
تو عذر گنه را چه دارى ، بيا
قيامت چو نيكان بر اعلى رسند
ز قعر ثرى بر ثريا رسند
ترا خود بماند سر از ننگ پيش
بگردت برآيند عملهاى خويش
از پرخورى بپرهيزيد  
قال على عليه السلام : قل من اكثر الطعام فلم يسقم . (99)  اميرالمومنين عليه السلامفرمود: چه كمند پرخورها كه از سلامت جسم برخوردار باشند؟ سخن زيباى اميرالمؤ منينعليه السلام گوياى اين واقعيت است كه پرخوريها و زيادخوريها از اطعمه و اشربهغالبا بيمارند، چرا كه دستور است كه تا گرسنه نشدى بر سر سفره غذا ننشين ، وهنوز كيسه معده پر نشده از غذا دست بركش كه در اين صورت با حفظ بعضى شرائطديگر، چه بسا هرگز بيمار نشوى . اما كسى كه غذا روى غذا انباشته مى كند، و حتىبلغت الحلقوم ، مى خورد، و راه نفس كشيدن خود را مسدود مى نمايند چگونه چنين كسىآرزوى سلامت تن مى نمايد؟ رسول اكرم عليه السلام فرمود: آن من السرف انتاكل كل ما اشتهيت . (100)  يكى از اقسام اسراف اين است كه هر چه اشتها دارى و مليت مىكشد، بخورى . بنابراين هر چه قدرت است براى خوردن ، بخورد صحيح نيست ، بلكهبشدت مذمت و ملامت شده ، و چنين كسى آرزوى سلامتى جسم نداشته باشد، كه هرگز به آننخواهد رسيد .
هر كه خوراكش كم ، دردش كمتر 
قال امير المؤ منين عليه السلام : من قل طعامه قلت آلامه . (101) 
امير المؤ منين عليه السلام فرمود: طعام و خوراك هر كس كم باشد دردها و بيماريهايش نيزكم است .
پنج چيز قلب را مى ميراند  
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : يا على خمسة تميت القلب كثرةالاكل و كثرة النوم و كثرة اللكلام و كثرة الضحك و كثرة هم القلب واكل الحرام يطرد الايمان . (102) 
پنج چيز است كه قلب را مى ميراند، زياد خوردن ، و زياد خوابيدن ، و زياد حرف زدن وزياد خنديدن و زياد هم و غم در دل داشتن . و اما حرامخوارى و حرام پذيرى ايمان را ازانسان دور نگه مى دارد .
پنج نعمت را قبل از، از دست دادن ، قدر بدانيد  
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : يا اباذر اغتنم خمساقبل خمس شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك و غناكقبل فقرك و فراغك قبل شغلك ، و حياتك قبل موتك (103) 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اباذر، پنج چيز راقبل از پنج چيز غنيمت شمار، جوانى را پيش از پيرى ، و تندرستى را پيش از بيمارى ،توانگرى را قبل از فقر، فراغت را قبل از گرفتارى ، و زندگى راقبل از مرگ غنيمت بدان .
يعنى پيش از آنكه اين نعمت ها به نقمت گرائيده شوند از آنهادستورالعمل بهداشتى و غذائى قدردانى كن .اول جوانى است ، اگر محرميتها و محدوديتها و ناداريها و هر ناراحتى ديگر، غم و غصه برخود راه مده ، و فقط از خداوند بخواه هر چه كه مى خواهى . و هرگز معده ات را خالى نگهندار مخصوصا وقت خواب . در غذا بيشتر از لبنيات بهره بگير و از سبزيجات و ازانواع ميوه ها در ابتداى محصول غفلت نكن ، صبحانه با دشمن ، ناهار با دوست ، و شامتنها صرف كن ، و به سرش توجه و دقت داشته باش . در بين پروتئين و گوشتها ازانواع ماهى و گوشت سفيد مرغها و مرغابيها و گوشت انواع شكار بيشتر استفاده كن ، ازنوشيدن آب بجاى هر نوع نوشابه گازدار و موارد شيميائى و جوهردار استفاده كن ، وفراوان تر و بيشتر از همه نوشابه ها، از آب انواع ميوه ها بهره مند شو، در صورت عدمدسترسى به اين نعمتها، آب بخور، و از آب غفلت مكن ، در هنگام غذا و وسط غذا و بدونفاصله بعد از هر غذا، از آب اجتناب كن . از استحمام زياد بپرهيز از انواع شامپوها وصابونها كه داراى مواد تضعيف كننده پياز موى مى باشد پرهيز كن ، براى شستشو ازصابونهاى زيتون و بدون مواد شيميائى استفاده كن ، از شستن سر و محاسن با آغشتهكردن خمير مايع سدر و روغن زيتون و كتيرا وگل ختمى ، با زرده تخم مرغ و پس از بيست دقيقه شستن با صابون زيتون بهترين راهتقويت مو بهره گير. نتيجه اينكه موى سر و صورتت مشكى و سياه خواهد ماند و جوانيتپردوام خواهد شد.
در نشر تعاليم اسلام اهل بيت عليه السلام ازنسل جوان استمداد كن
در اين قضيه به داستان بسيار جالبى برخورد مى نمائيم كه مردى به نام ابىجعفر احول كه از نزديكان و اصحاب حضرت صادق عليه السلام بود، مدتى بهتبليغ مذهب تشيع و نشر تعاليم اهل بيت عليه السلاماشتغال داشت ، روزى شرفياب محضر آن حضرت شد: قال عليه السلام : كيف رايت مسارعة الناس الى هذالامر و دخولهم فيه .قال و الله انهم لقليل .
حضرت امام از او پرسيد: مردم بصره را در قبول روشاهل بيت و سرعت پذيرش آئين تشيع چگونه يافتى ؟ عرض كرد: مردم قليلى تعاليماهل بيت را پذيرفتند.
فقال عليه السلام : عليك بالاحداث فانهم اسرع الىكل خير (104) 
امام عليه السلام فرمود: توجه تبليغى خود را بهنسل جوان معطوف دار، و نيروى خويش را در راه هدايت آنان بكار گير، زيرا جوانان زودترحق را مى پزيرند، و سريع تر به هر خير و صلاحى مى گرايند. در حديث شريفحضرت صادق عليه السلام براى نسل جوان اهميت فوق العاده اىقائل شده و حق پذيرى آنان را بر پيروان و سالمندان ترجيح داده است .
حق پذيرى جوان از سالمند بيشتر و بهتر است  
جوان رقيق القلب تر از پيراست ، چرا كه حضرت يوسف از تقصير و گناه برادران دربدو امر گذشت كرد، كه حضرت يعقوب از تقصير فرزندان كه در حق يوسف ظلم كردهبودند صرفنظر نكرد. اسماعيل بن طفيل هاشمى از امام صادق عليه السلامسئوال كرد: چرا حضرت يعقوب عفو فرزندان را به تعويق انداخت ، ولى يوسف فورابرادران گناهكار خود را بخشيد ، و براى آمرزش آنان دعا كرد . قال عليه السلام : لان قلب الشباب ارق من قلب الشيخ و كان جنايه و لد يعقوب على ويوسف و جنايتهم على يعقوب انما كانت بجنايتهم على يوسف ، قبادر يوسف الى العفو عنحقه ، و اخر يعقوب العفو لان عفوه انما كان عن حق غيره فاخره هم الى السحر ليله الجمعه
حضرت دو جواب داد، اول - آنكه جوان از پير رقيق القلب تر است ، به اين جهت يوسف ازعذرخواهى برادران زودتر متاءثر شد و آنان را زود بخشيد. دوم - آنكه فرزندان يعقوببه يوسف ستم كرده بودند، يوسف خود صاحب حق بود و آن را فورا بخشيد، ولى يعقوبكه بايد حق ديگرى را ببخشد به تعويق انداخت كه تا سحر شب جمعه براى آنان طلبآمرزش نمود. بنابراين رقت قلب جوان اصولا از پيران بيشتر و زيادتر است
نوجوان را قبل از انحراف عقيده تربيت نمائيد 
جوانى ، دورانى است پرمخاطره كه با خطرات مخصوص به خود، سپرى مى گردد، وغالبا لغزشها و ناهمگونيهاى فراوان در پى دارد. على عليه السلام در نامه پدرانهخود به صورت حسن مجتبى عليه السلام ضمن راهنمائى و تربيت فرزندانش فرمود: يابنى : بادرتك با الادب قبل ان يقسو قبلك و يشتغل لبك . (105)  فرزند عزيزم : در راهادب آموزى تو از فرصت استفاده كردم و قبل از آنكهدل بى گناه و كودكانه ات سخت شود، و عقلت به انديشه هاى غلط ديگرانمشغول گردد، به تربيت مبادرت نمودم و وظيفه پدرى خود را نسبت به تربيت تو انجامدادم . پس بايد قبل از انحراف اخلاقى و عقيدتى جوان و نوجوانان به تربيت و اصلاحعقيده او پرداخت كه تا از جاده و صراط مستقيم منحرف نگردد و به اعوجاج و انحراف كشيدهنشود. حضرت على عليه السلام در يكى از برنامه هاى تربيتى خويش فرمود: من كلفبالادب قلت مساويه . (106)  انكس كه بر خلاف ميلش ، به ادب آموزى و تربيتواداشته شود به مشقتهاى آن تن در دهد، به كردار و رفتار زشت كمتر آلوده مى گردد، واز بديها و معايبش ‍ مى كاهد.
هيجده سالگى شكوفاترين دوران جوانى است  
از امام جعفر صادق عليه السلام : در قول خداى تعالى كه مى فرمود: اولم نعمركم مايتذكر فيه من تذكر توبيخ لابن صمانى عشره سنه . (107)  اين آيه ملامت وسرزنش بر جوانان غافلى است كه به سن هيجدهسال رسيده اند و از فرصت جوانى خود استفاده نمى كنند و در غفلت بسر مى برند. قرآنمى گويد: آيا ما شما را عمر طولانى و مهلت زياد نداديم و رسولان و پيامبران بر شمانفرستاديم ، تا هر كه قابل تذكر و پند گرفتن است ، (اين دوره از عمر را) متذكر شده وبياد آورد. بنابراين ، شكوفاترين دوران عمر همان سنين هيجده سالگى است ، و يا ازهيجده سالگى شروع مى گردد، از اشعار نغز سعدى بهره مى گيريم :
چنين گفت روزى به پيرى ، جوانى
كه چونست با پيريت زندگانى
بگفتش در اين نامه حرفى است مبهم
كه معنيش جز وقت پيرى ندانى
توبه كز توانائى خويش گوئى
چه مى پرسى از دوره ناتوانى
جوانى نگهدار كاين مرغ زيبا
نماند در اين خانه استخوانى
متاعى كه من رايگان دادم از كف
تو گر مى توانى مده رايگانى
هر آن سر گرانى كه من كردم اول
جهان بيشتر كرد از آن سر گردانى
چه سرمايه ام رفت بى مايه ماندم
كه بازيست بى مايه بازارگانى
از آن برد گنج مرا دزد گيتى
كه در خواب بودم ، گه پاسبانى
دوران سلامت و جوانى را به غفلت نگذرانيد  
على عليه السلام در يكى از خطبه هاى مفصل خويش بهره نگرفتن از نيروى جوانى وسلامتى جسم و استفاده نكردن از فرصتهاى طلائى را مورد توبيخ قرار داده است و مىفرمايد: لم يمهدوا فى سلامه الا بدان و لم يعتبروا فى انف الاوان ،فهل ينتظر اهل بضاضه الشباب الا حوانى الهرم . (108)  در ايام سلامت بدن ،سرمايه اى مهيا نكردند، و در اولين فرصتهاى زندگى و نيرومندى درس عبرتىنگرفتند، و در درخشنده ترين ايام عمر را به رايگان از كف دادند، آيا كسى كه جوانىاهل تن پرورى بوده است ، در پيرى جز شكستگى و ذلت را انتظار داشته باشد؟ پسجوانى در حال سپرى شدن است و سلامتى بهتحليل مى رود، كه بايد از اين نعمت حداكثر بهره را برد
از فرصتهاى نوجوانى و جوانى بهره برگيريد  
از نيروهاى جوانى قبل از پيرى و از دنيا براى آخرت بايد استفاده كرد، پيامبر خدا عليهالسلام فرمود: فلياءخذ العبد المومن من نفسه لنفسه و من دنياه لاخرته و فىالشباب قبل الكبر و فى الحيوة قبل الممات .(109)  براهل ايمان لازم است كه از نيروى خود بنفع خويشتن استفاده نمايد، از دنياى خود براى آخرتخويش ، و از جوانى خود پيش از فرا رسيدن ايام پيرى ، و در زندگى و حيات خود پيشاز مرگ بهره بردارى كند.
اى بيست ساله ها به نداى مناديان حق پاسخ مثبت دهيد  
حضرت ختمى مرتبت عليه السلام فرمود: ان لله ملكاينزل فى كل ليله فينادى يا ابناى العشرين جدوا و اجتهدوا .(110)  فرشته اىبه امر الهى هر شب نزول مى نمايد و به جوانان بيست ساله ندا مى دهد اى جوانان كوششو جديت كنيد، و براى نيل به كمال و عادت خويش مجاهده نمائيد. دوران شباب ، دوران مؤاخذه و مسئوليت است ، دوران بيدارى و بخود آمدن است ، اوقاتى است كه از تمام ارزشهابرتر و گرامى تر و محبوبتر است . از اين فراغت مى توان مهم دنيا و آخرت را كفايتكرد.
فرصتهاى طلائى ، چون ابر، از افق زندگى شما مى گذرد  
از سخنان در بار حضرت مولى الموحدين اميرالمؤ منين عليه السلام مى خوانيم : الفرصهتمر مرالسحاب فانتهزوا فرص الخير. (111)  حضرت فرمود: وقت و فرصت خيلىزودگذر است ، فرصت مانند ابر از افق زندگى شما بسرعت مى گذرد ارزشهاى كه ازفرصتهاى خير بدست مى آيد غنيمت بشماريد و از آنها استفاده كنيد. و در يك بيانه فرمود:الفرصه سريعه الفوت و بطيه العود. (112)  فرصت خيلى زود مى گذرد و ديربر مى گردد (گاهى هيچ بر نمى گردد ) مگر از فرصتهاى آينده جبران گذشته بشود. سئلت عن الهادى عليه السلام عن الحزم ،فقال ، هو ان تنتهز فرصتك و تعاجل ما امكنك . (113)  راوى مى گويد: از امام دهمعليه السلام معنى حزم و محكم كارى را سئوال كردم ، حضرت در پاسخ فرمود: حزمعبارت است اين كه فرصت خير را مغتنم بشمارى و به قدر ممكن در استفاده از آن تسريعنمائى . در اين روايت ايضا در بهره بردارى و انتفاع از فرصتهاى بدست آمده توصيهاكيد نموده است .
ارزشهاى جوانى و عافيت شناخته نشد  
از سخنان اميرالمؤ منين عليه السلام در ارزشهاى جوانى و عافيت چنين مى خوانيم : شيئان لا يعرف فضلهما الا من فقد هما، الشباب و العافيه . (114)  دو چيز است كهآدمى قدر آن را نمى داند مگر آنكه آن دو نعمت را از دست داده باشد. يكى نعمت جوانى است وآن ديگر نعمت سلامت و عافيت ، بنابراين جوانى يك نعمت بزرگ قدر نشناخته است كهبرجسته ترين موفقيتهاى معنوى و مادى بوسيله جوانى بدست مى آيد.
جوانى صرف نادانى شد و پيرى پشيمانى
دريغا وقت پيرى آدمى هوشيار مى گردد
و يا شاعر مى گويد:
به پيرى خاك بازيگاه طفلان مى كنم بر سر
كه شايد بشنوم ز آن خاك بوى نوجوانى را
اخلاق و شرم و حياء اسلامى 
كسيكه از مردم شرم ندارد از خدا نيز پروا ندارد  
شرم و حياء يكى از برترين اوصاف اخلاقى مؤ من است بطورى كه هر زن و نرد مسلمانبايد داراى اين صفت باشد قال ابو محمد العسگرى عليه السلام : من لم يتق وجوة الناسلم يتق الله . (115)  آن كس كه از روى مردم شرم و حيا ندارد و خجالت نمى كشد، ازخداوند نيز ترس و شرم نخواهد داشت . تهاجم فرهنگى ، ازكانال بى شرمى و بى حيائى وارد يك فرهنگ و جامعه اى مى گردد، در اين رابطهحضرت امير عليه السلام مى فرمايد: من كساه الحياء ثوبه لم ير الناس عيبه . (116) آن كس كه شرم و حياء او از معايب و مفاسدش بپوشاند، مردم نيز عيوبات او را نخواهندديد، و عيب او را از چشم مردم پنهان است . بنابراين شرم و حياء لباس است براى يك كسىكه مؤ من بخدا و رسول خدا مى باشد. لكن لباسهاى بلند (ما كسى ) زنان ،لباس تفاخراست ، لباس تعين است ، لباس بى حيائى است : در حقيقت اين لباس ، لباس حياء وپوشش اسلامى نيست . كه پيامبر خدا عليه السلام فرمود: اذا لم تستحفافعل ما شئت . (117)  وقتى شرم و حيا را از دست دادى ، آنگاه هر چه مى خواهى بكن ،كه بى شرم هر چه بخواهد مى كند، و از هيچكس باكى و حيائى ندارد. عن اميرالمؤ منينعليه السلام : قال من قل حياء قل ورعه . امام على عليه السلام فرمود: شرم و حيا آدمى رااز كارهاى ناپسند و وقيح باز مى دارد

next page 

fehrest page 

back page 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation