20. بنياد ظلم از اندك شروع شود | روايت كرده اند: براى انوشيروان عادل در شكارگاهى ، گوشت شكارى را كبابكردند، نمك در آنجا نبود، يكى از غلامان به روستايى رفت تا نمك بياورد.انوشيروانبه آن غلام گفت : ((نمك را به قيمت روزانه (نه كمتر )خريدارى كن ، تا آييننادرستى را بنيانگذارى و در نتيجه روستا خراب نگردد.)) به انوشيروان گفتند: اندكى كمتر از قيمت خريدن ، چه آسيبى مى رساند؟)) انوشيروان پاسخ داد: ((بنياد ظلم در آغاز، از اندك شروع شده و سپس به طورمكرر بر آن افزوده شده و زياد گشته است .))
اگر ز باغ رعيت ملك خورد سيبى
|
برآورند غلامان او درخت از بيخ
|
به پنج بيضه (88) كه سلطان ستم روا دارد
|
زنند لشكريانش هزار مرغ به سيخ |
|
21. كيفر ستمگر مغرور و غافلگير |
يكى از وزيران مغرور و غافل ، خانه يكى از افراد ملتش را ويران كرد، بى خبر ازسخن حكيمان فرزانه كه گفته اند:
آنچه كند دود دل دردمند(89)
|
گويند:
((سلطان همه جانوران ، شير، و خوارترين جانوران الاغ است . به همراهالاغ باربر، راه رفتن از همراه رفتن با شير درنده بهتر است .))مسكين خر اگر چه بى تميز است
|
پادشاه از روى قائن و نشانه ها، به زشتى اخلاق آن وزيرغافل و مغرور پى برد، او را دستگير كرده و در زير سخت ترين شكنجه ها كشت .
تا خاطر بندگان نجويى (90)
|
يكى از افرادى كه مورد ستم همان وزير قرار گرفته بود، از كنار جسد او گذر كرد،وقتى كه وضع نكبتبار او را ديد، بينديشيد و گفت :
نه هر كه قوت بازوى منصبى دارد
|
به سلطنت بخورد مال مردمان به گزاف (91)
|
توان به حلق فرو برد استخوان درشت
|
ولى شكم بدرد چون بگيرد اندر ناف (92)
|