بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 12, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 - عرفان اسلامي جلد12
     02 - عرفان اسلامي جلد12
     03 - عرفان اسلامي جلد12
     04 - عرفان اسلامي جلد12
     05 - عرفان اسلامي جلد12
     06 - عرفان اسلامي جلد12
     07 - عرفان اسلامي جلد12
     08 - عرفان اسلامي جلد12
     09 - عرفان اسلامي جلد12
     10 - عرفان اسلامي جلد12
     11 - عرفان اسلامي جلد12
     12 - عرفان اسلامي جلد12
     13 - عرفان اسلامي جلد12
     14 - عرفان اسلامي جلد12
     15 - عرفان اسلامي جلد12
     16 - عرفان اسلامي جلد12
     FEHREST - عرفان اسلام جلد 12
 

 

 
 

وضع محاسبات در قيامت

از آيات قرآن مجيد استفاده مى شود كه براساس اعمال انسان پنج گونه محاسبه در صحراى با عظمت محشر وجود دارد و آن عبارت است از :

1 ـ به غير حساب .

2 ـ سريع الحساب .

3 ـ حساب يسير .

4 ـ حساب شديد .

5 ـ سوء حساب .

1 ـ تعبير به غير حساب بنابر تحقيقات علمى صاحب « الميزان » در جلد هفدهم صفحه ى 258 به معناى بى حساب بودن طايفه اى از مردان راه حق است و به عبارت ديگر عبارتست از ورود مؤمن به محشر و بلافاصله ورودش به بهشت بدون اينكه پرونده ى او را باز كنند و ترازوئى براى سنجش اعمالش قرار دهند !

اينان همان انسانهاى باكرامتى هستند كه براى حفظ ايمان و دين خود و پابرجائى فرهنگ الهى در تاريخ ، در برابر انواع مصائب و رنجها و مشقّتها صبر و استقامت و پايمردى و پايدارى كردند و در اين زمينه از بذل جان و مال دريغ نورزيدند تا جائى كه به شرف لقاء و وصال حضرت دوست نائل شدند .

خود اين برخوردى كه از جانب حضرت حق با عباد مخلص مى شود حساب خاصى است كه به تعبير قرآن به غير حساب است .

آرى مردان راه و عاشقان جمال و عارفان معارف و بيداردلان باحال ، و سوختگان كوى عشق امتيازى براى تمام انسانها دارند .

اينان در تمام لحظات حيات از حضرت دوست غفلت نداشتند ، وذكر و وِردى جز ذكر يار بر لب جان و زبان قلبشان نبوده و هيچ عملى را جز به رضاى حق انجام ندادند و قدمى جز براى جلب خوشنودى معشوق بر نداشتند .

كسى كه بر مرض عشق مبتلا گردد *** بود محال كه مستوجب شفا گردد
نظر ز چشم سيه ى مست وى نمى بندم *** گر استخوان من از غصه توتيا گردد
كم است بهر تلافى يك دقيقه هجر *** هزار سال فلك گر به كام ما گردد
فروغ مهر نبينم به دور چرخ بلند *** ولى چراغ خموش است و آسيا گردد
بريز باده كه قلب سيه ز صيقل عشق *** رسيده وقت كه جام جهان نما گردد
اگر به كوچه زلفت صبا گذار آرد *** دوچار دزد شب و رهزن بلا گردد
من آن نيم كه ز درد فراق ناله كنم *** اگر كه بند به بندم ز هم جدا گردد
به غير بار محبت چه طرف خواهد بست *** كسى كه داخل اين كاروان سرا گردد
به ميوه هاى لطيف بهشت حاجت نيست *** اگر كه سيب زنخدان نصيب ما گردد
چنان صفا بده آتش به خانه ى دل خويش *** كزين سرا چه درى باز بر خدا گردد
( قُلْ يَاعِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللهَ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّي الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَاب ) .

به آن بندگانى كه ايمان آورده اند بگو : پرهيزكار و خداترس باشيد ، كه هركس اهل تقوا و نيكى است ، نصيبش در دنيا خوبى و خوشى است ، و زمين خدا پهناور است در صورتيكه محل زندگى شما مضرّ به ايمان شماست ، هجرت كنيد . كه خداوند مردم صابر را به حدّ كامل و بدون حساب پاداش خواهد داد .

2 ـ ( وَمِنْهُمْ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ * أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ ) .

دسته اى از مردم جز امور مادى و مسائل ظاهرى هدفى ندارند ، اينان از تمام حيات به غير از خوراك و پوشاك و مسكن و مركب چيزى نصيبشان نيست ، ولى عده ى ديگر مردمى هستند كه از پى معرفت و ايمان ، انديشه و افكارشان محدود به مسائل مادى محض نيست ، بلكه شئون دنيائى را به عنوان مقدمه ى رشد و تكامل معنوى مى خواهند و براى آخرتشان سعادت ابدى و هميشگى ، و اين آيه ى كريمه منطق عالى اسلام را در مسائل مادى و معنوى مشخّص مى سازد و كسانى را كه تنها در مادّيات غوطهورند محكوم مى سازد .

حسنه در آيه ى شريفه داراى مفهومى وسيع است و تمام مواهب مادى و معنوى را در بر مى گيرد ، پاره اى از روايات در توضيح حسنه به بعضى از مصاديق آن اشاره كرده است .

قالَ رَسولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) :

مَنْ اوتِىَ قَلْبًا شاكِرًا وَلِسانًا ذاكِرًا وَزَوْجَةً مُؤْمِنَةً تُعينُهُ عَلى اَمْرِ دُنْياهُ وَآخِرَتِهِ فَقَدْ اوتِىَ فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَوُقِىَ عَذابَ النّارِ .

آنكس كه خداوند به او قلبى سپاس گزار و زبانى آراسته به ياد حق و همسرى باايمان كه وى را در امر دنيا و آخرت يارى كند ببخشد نيكى دنيا و آخرت نصيبش شده و از عذاب آتش بازداشته شده .

اينان از آنچه كسب كرده اند بهره مى برند كه خداوند سريع الحساب است . سريع الحساب از اسماء حضرت اوست و چون وجود مقدّسش مستجمع جميع صفات كمال است و براى حضرتش محدوديّتى در هستى و قدرت نيست از اين جهت رسيدگى به حساب خلايق حتى در يك لحظه براى جنابش امر سختى نيست . در حديث آمده :

اِنَّ اللهَ تَعالى يُحاسِبُ الْخَلائِقَ كُلَّهُمْ فى مِقْدارِ لَمْحِ الْبَصَرِ .

خداوند به اندازه ى يك چشم به هم زدن به حساب همه ى خلايق مى رسد .

معطّلى افراد در روز قيامت در امر محاسبه در رابطه ى با اعمال آنهاست نه در ارتباط با ضعف حسابگر ، آنانكه در دنيا حقوق حق و حقوق خلق را معطّل كردند ، البته در آخرت در مرحله ى حساب معطّل خواهند شد كه گاهى هزاران سال آخرتى معطّلى آنان طول مى كشد ، چنانچه پاره اى از روايات بر اين مهمّ دلالت دارد ، ولى آنان كه در دنيا به انجام فرائض اقدام كردند ، و از محرّمات روى گرداندند ، و حق احدى از مردم را معطّل ننمودند ، البته در قيامت در معرض نسيم رحمت سريع الحساب قرار گرفته و يك چشم به هم زدنى از قيامت به بهشت مى روند ، اينان همان انسانهائى هستند كه در معارف الهيه از آنها تعبير به منبع بركت ، چشمه ى فيض ، انسان مؤمن ، چراغ راه ، و موجودى الهى شده است ، آن بزرگوارانى كه در تمام طول زندگى جز خدا و خوشنودى او نظرى نداشتند و تلاش آنان فقط و فقط بخاطر تأمين سعادت جاودانى بود ، و محور عشقى جز حضرت دوست نداشتند .

ديديم كرانه تا كرانه *** غير از تو نبود در ميانه
هم دست هزار آستينى *** هم صدر هزار آستانه
يك گلبن و صد هزار گلشن *** يك شاهد و صد هزار خانه
شادى زمانه جاودان نيست *** اندوه تو عيش جاودانه
جرم ديگر است طاعت ما *** عفو تو بجويد ار بهانه
آسوده تر آن كه غرقه شد زود *** كاين بحر نباشدش كرانه
دست ار نرسد بر آستينش *** بگذار سرى بر آستانه
شب را به نشاط خوش به صبح آر *** تا صبح چه آورد زمانه
3 ـ ( فَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ * فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَاباً يَسِيراً ) .

پس هر كس را در آن روز نامه ى عمل به دست راست دهند ، در حسابرسى نسبت به اعمالش سهل انگارى شود .

آرى اصحاب يمين ، كه همان مردم با ايمان و دارنده ى اخلاق حسنه و اعمال صالحه اند ، در روز قيامت از عفو و رحمت ، از لطف و عنايت ، از محبّت و مرحمت برخوردار مى شوند ، كه اين واقعيّت كه نصيب آنان مى شود همان حساب يسير است .

4 ـ ( وَكَأَيِّن مِن قَرْيَة عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَاباً شَدِيداً وَعَذَّبْنَاهَا عَذَاباً نُكْراً ) .

چه بسيار مردم ديارى كه از خدا و فرستادگان حضرت الله سرپيچيدند ، پس آنان را به حساب سخت مؤاخذه كرديم و به عذاب بسيار شديد معذّب ساختيم .

منظور از حساب سخت محروميّت بدكاران از گذشت و عفو و مرحمت و لطف حضرت اوست .

5 ـ در آيات بيست تا بيست و دوم سوره ى رعد بدينگونه نشانه هاى اهل دل و عارفان معارف و مشتاقان لقاء حضرت دوست را بيان مى كند :

اينان وفا كننده ى به عهدند ، و از شكستن پيمان يار دنيا و آخرت برى و بيزارند ، به آنچه خداوند پيوند آن را امر كرده از صله ى رحم و احسان به پدر و مادر و حفظ عهد و پيمان با حق وفادارند و در خشيت از حقند و از بدى حساب در روز قيامت مى ترسند .

آرى وقتى يار در صحنه ى باعظمت قيامت روى به جانب انسان ندارد ، و از لطف و مرحمت و عنايتش بخاطر تمام آلودگى انسان دريغ دارد ، و هيچ شافع و ناصرى براى نجات انسان لب باز نمى كند ، و سر و كار مجرم با دادگاه هاى سخت و ملائكه ى عذاب ، و عاملان غضب و خشم الهى سات ، اين را مى گويند سوء الحساب ! !

فيض آن عارف وارسته ، و عاشق دل خسته در اين زمينه مى گويد :

هشدار كه هر ذرّه حسابست در اينجا *** ديوان حسابست و كتابست در اينجا
حشرست و نشورست و صراطست و قيامت *** ميزان ثوابست و عقابست در اينجا
فردوس برين است يكى را و يكى را *** آزار و جحيمست و عذابست در اينجا
آن را كه حساب عملش لحظه به لحظه است *** با دوست خطابست و عتابست در اينجا
آن را كه گشودست ز دل چشم بصيرت *** بيند چه حسابست و چه كتابست در اينجا
بيند همه پاداش عمل تاره به تاره *** با خويش مر آن را كه حسابست در اينجا
با زاهدش ار هست خطابى به قيامت *** با ماش هم امروز خطابست در اينجا
امروز به پاداش شهيدان محبّت *** زان روى برافكنده نقابست در اينجا
آن را كه قيامت خوش و نزديك نمايد *** از گرمى تعجيل دل آبست در اينجا
دورى كه نبيند مگر از دور قيامت *** در ديده ى تنگش چو سرابست در اينجا
بيدار نگردد مگر از صور سرافيل *** مستغرق غفلت كه بخوابست در اينجا
هشدار كه سنجد عمل خويشتن اى فيض *** سرسوى حق و پا به ركابست در اينجا
صد شكر كه دل هاى عزيزان همه آنجا *** معمور بود گرچه خرابست در اينجا

ما اگر به دستور قرآن مجيد و انبياء عظام و امامان گرام لحظات خود را همراه با مراقبه و محاسبه بسر بريم ، در فرداى قيامت يا جزء بى حسابان به حساب خواهيم آمد يا جزء خوش حسابان ، ورنه در ورطه ى محشر دچار حساب شديد و يا سوء حساب خواهيم شد .

بهترين حال انسان حال محاسبه است

آرى اگر انسان باحساب زندگى كند ، يعنى در تمام امور و در كلّيه ى شئون و در هر قدمى كه برمى دارد و در هر سخنى كه مى خواهد بگويد و يا بشنود و خلاصه هركارى كه مى خواهد انجام دهد خدا و قيامت را در نظر داشته باشد و عمل و كارش را هماهنگ با خواسته هاى حق و اوامر و نواهى انبياء و ائمه انجام دهد ، در حقيقت در بهترين حال و عالى ترين موقعيّت است .

محاسبه از والاترين منازل عرفانى و كار با قيمت اهل سير و سلوك است ، در اين زمينه مقدمه اى را از مقامات معنوى نقل مى كنم :

( يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَد ) .

اى كسانى كه ايمان آورده ايد راه پرهيزكارى پيشه كنيد ، هر انسانى بايد با كمال دقّت توجه كند كه براى فردايش چه فرستاده .

چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست *** كه خدمتى به سزا برنيامد از دستم

خداى بزرگ مى فرمايد :

( فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ ) .

همانا ابلاغ و رساندن احكام بر توست و رسيدگى به حساب خلائق بر ما .

آنچه از خوب و بد ، زشت و زيبا ، صواب و خطا ، بندگان مرتكب مى شوند ، خداى متعالى حساب آنها را دارد و در قيامت برابر با آن حساب از آنان حساب مى كشد .

( إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ) .

آنچه در دنيا انجام دهيد همه را به حقيقت ثبت مى كنيم و براساس آن به شما پاداش مى دهيم .

اين حسابى است كه مالك از مملوك يا معبود از عبد دارد ، عبد نيز بايد داراى حساب باشد . چه خوش مى فرمايد حضرت مولى الموحدين امام عارفين اميرالمؤمنين (عليه السلام) :

عِبادَ اللهِ زِنوا اَنْفُسَكُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ توزَنوا وَحاسِبوها مِنْ قَبْلِ اَنْ تُحاسَبوا .

بندگان خدا ، خود را آزمايش و امتحان كنيد و در ترازوى حق و حقيقت بسجيد ، قبل از اينكه شما را در ميزان قيامت بسنجد ، و بحساب خود برسيد قبل از اينكه به حساب شما برسند .

سالكين الى الله اهل حسابند ، پيوسته به حساب خود مى رسند ، اگر نفس خطائى كند فوراً عليه او به عتاب برخاسته و آن را تقبيح و توبيخ كنند و با عملى مثبت و امرى عبادى آن را سركوب نمايند و به مدار عبادت و تقوا بازگردانند .

عمل خلاف در قلب اثر مى گذارد و قلب را كدر و تاريك و گرفته مى كند و مادامى كه اثر عمل باقى است قلب گرفته و منقبض است ، و سالك براى جبران عمل خلاف به برنامه خير مبادرت مى كند و از خدا مى خواهد كه از او بگذرد و از قلبش رفع كدورت كند .

سالك اگر متوجه اعمال خلاف نباشد و محاسبه نداشته باشد و سيّئات را با حسنات جبران نكند ، سيّئات رو به فزونى مى رود و كدورت قلب زياد مى شود و كار بجائى مى رسد كه اثر سوء اعمال خلاف ، او را سرد و از سير و سلوك باز مى دارد ، و در اين موقع حال طلب هم از او گرفته مى شود و ديگر رغبتى براى او نسبت به اعمال خير و صواب نيست .

تاجر و كاسب براى اينكه حساب سرمايه ى خود را داشته باشند چند دفتر دارند ، دفتر باطله ، دفتر روزنامه ، دفتر كل ، دفتر صندوق ، دفتر انبار ، دفتر اموال و بعضى دفاتر ديگر ، يك تاجر حسابى همه ى اين دفاتر را دارد ، براى اينكه حساب او روشن باشد .

دفتر صندوق صادرات و واردات نقدى را نشان مى دهد ، دفتر انبار صادرات و واردات جنسى را ، دفتر كلّ بدهكارى و بستانكارى را ، دفتر روزنامه عمليّات روزانه را .

يك صفحه در دفتر كل سود و زيان در آن ثبت مى گردد ، اين صفحه نشان مى دهد تاجر در چه حال است ، تاجر وقتى ببيند زيان بر سود غلبه دارد و بدهكارى نسبت به بستانكارى افزون است چقدر مضطرب مى گردد ؟

سالك نيز بايد مانند تاجر همه نوع حساب داشته باشد ، حساب چشمش حساب گوشش و حساب زبان و قلبش و حساب دست و پايش برايش معلوم باشد ، بداند چه عملى دارد ، چه مى بيند ، چه مى شنود ، چه مى گويد ، به كدام ناحيه توجه دارد ، بكجا مى رود ، علاقه اى به چيست ، با كه معاشرت دارد ، مقصودش كيست ، حساب همه ى امور را داشته باشد ، اگر اهل حساب و محاسبه نباشد چون تاجرى است كه دفتر حساب و كتاب ندارد و بالاخره ورشكست است .

سالك بعد از عقد توبه در طريق محاسبه قدم مى گذارد و واضح است وقتى ضرر دامنگير كسى شد ، در هر امرى باشد با احتياط پيش مى رود ، تاجر وقتى ضررى متوجه او شد حساب ضرر خود را دارد ، هميشه حساب مى كند چه وقت جبران ضرر او مى شود . آنكه بواسطه ى ارتكاب به امر خلاف دور افتاد ، و سپس توبه نمود ، حساب خلاف و نافرمانى خود را دارد كه ديگر مرتكب آن نشود ، روى همين اصل محاسبه بعد از عقد توبه است .

در امر محاسبه سالك بايد سه اصل را به دقّت مورد بررسى قرار دهد و از آن سه موقعيّت به نفع خود استفاده كند .

اصل اوّل : به جنايات و نافرمانى هاى خود و نعمتى كه از طرف حق تعالى بدو رسيده نظر افكند ، اين دو را مقابل هم قرار دهد ، مسلّماً آن كه از نور حكمت بى بهره است ، و سوء ظن به نفس ندارد ، نمى تواند در مقام مقايسه برآيد ، تشخيص نعمت از فتنه يعنى آن نعمتى كه جهت آزمايش و امتحان است بسيار امر مشكلى است . استدراج صورتاً احسان ولى در حقيقت خذلان است ، در استدراج شخص مست بَطَر است ، يعنى سرگرم نعمت هائى است حق متعال بدو داده ، نعمت او را از ياد خداوند غافل نموده است ، ازدياد نعمت موجب ازدياد دورى از حق شده ، اين همان فتنه و آزمايش با نعمت است .

( وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِنْ حَيْثُ لاَيَعْلَمُونَ ) .

آنان كه تكذيب آيات ما كنند ، ما آنها را از جائى كه خود نمى دانند به تدريج به عذاب نزديك مى كنيم .

يعنى نعمت به آنها مى دهيم آنان سرگرم به نعمت شده آيات ما را فراموش مى كنند و به خاطر طغيان مستوجب عذاب مى شوند .

اصل دوّم : اين است كه سالك بفهمد آنچه از طاعات و عبادات به عهده ى اوست منّتى است از حق بر او ، و بداند اصلاح حال او با انجام فرائض است و آنچه از او به عنوان طاعت و عبادت صادر مى شود جزائى استحقاقاً بر او مترتب نيست ، چه قيام به عبوديت واجب و انجام طاعات براى اصلاح حال است .

طبيب به مريض نسخه مى دهد ، طبيب به مريض منّت دارد ، اگر مريض دستور طبيب را عملى نمود آيا بايد بر طبيب منّت بگذارد ؟ !

طاعات و عبادات دواهائى هستند كه مرض غفلت و جهل را برطرف مى سازند ، اگر كسى براى رفع مرض خود به طاعات و عبادات قيام كرد آيا بايد بر حق منّت بگذارد ؟

گروهى بر رسول خدا بواسطه ى قبولى دين اسلام منّت گذارند ، خطاب رسيد :

( يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لاَ تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلاَمَكُم بَلِ اللهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلاِْيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ) .

بر تو بخاطر اينكه مسلمان شده اند منت مى گذارند ، بگو منت ننهيد ، خداوند بر سما منّت دارد كه شما را هدايت كرد .

بندگان حقيقى حضرت حق مى گويند : خداوند بر ما منّت گذارده كه ما را به طاعت و عبادت خود امر نموده است .

اصل سوّم : اين كه سالك نسبت به عملى كه انجام مى دهد اظهار رضايت نكند و از عمل خود خرسند نباشد .

سالك اگر به انجام امرى قيام نمود بايد هيچ گاه از آن امر راضى و خوشنود نباشد ، چه وقتى نفس از انجام امرى راضى شد ، رضايت نفس نتيجه را عكس مى كند .

امرى كه نفس راضى باشد حق راضى نيست ، امرى كه حق راضى باشد نفس راضى نيست . بهمين جهت فرموده اند :

اَعْدى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتى بَيْنَ جَنْبَيْكَ .

سالك وقتى از انجام عملى اظهار رضايت نمود آن اظهار رضايت حاكى از آنست كه سالك هنوز به مقام معبود و عزّت كبريائى او آشنائى حاصل نكرده و نمى داند كسى نتواند حق عبادت و بندگى او را به جاى آورد ، سعدى مى فرمايد :

عاكفان كعبه ى جلالش به تقصير معترف ، كه :

ما عَبَدْناكَ حَقَّ عِبادَتِكَ .

و واصفان حِلْيه ى جمالش به تحيّر منسوب ، كه :

ما عَرَفْناكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ .

سالك اگر مدعى باشد من خدمتى بسزا انجام داده ام خود را مستحق جزا و پاداش داند ، با اينكه اين نظر مردود است و گفته شده كه عارف سالك هرگز چنين مطلبى را اظهار نمى كند و ابراز نمى دارد .

اگر رضايت سالك نسبت به انجام فرائض روى اين نظر باشد كه بگويد : خداى را سپاس گزارم كه توفيق به من عنايت كرد كه بتوانم نسبت به اداى وظائف قيام كنم ، با توجه به اينكه عمل من شايسته ى مقام كبريائى و مقبول درگاه الهى نيست ، اين اظهار رضايت ظاهراً به سالك ضررى نمى رساند . ضرر وقتى است كه سالك به عمل خود نظر داشته باشد و آن را در خور مقام كبريائى الهى بداند .

الهى آن شيفته ى جمال و بنده ى حضرت ذوالجلال مى گويد :

از لطف ايزد يافتم حكم جنون را *** آتش زدم اوراق عقل ذى فنون را
هر شب به ياد روى آن معشوق عالم *** جارى كند عاشق بجاى اشك خون را
بشنو نواى عشق يار از بلبل جان *** خوش مى نوازد مرغ اين باغ ارغنون را
ذكر هو الله احد تابان كند ماه *** پر نور كرد اين نام چرخ نيلگون را
نپذير در لوح دلت جز نقش الله *** گر عاشقى زين نقش زيبا كن درون را
در آينه ى دل روى دلبر مى توان ديد *** گر پاك سازى گرد اوهام و ظنون را
از شاه دين آموز علم عشق و بگزين *** معشوق جان را نى بت نفس زبون را
تا زنده دل گردى طلب خضر زمانى *** با عقل موسى جوى عشق رهنمون را
آسايش هر دو جهان خواهى الهى *** از دل برون كن مهر اين دنياى دون را

اكنون به ترجمه ى اصل روايت نقل شده از حضرت صادق در « مصباح الشريعه » عنايت كنيد كه حضرت مى فرمايد :

اگر براى حساب روز قيامت هيچ هول و خوفى جز آثار خجالت عرضه افعال و اعمال به جناب احديّت و رسوائى دريده شدن پرده ى ستر كه بر گناهان پنهانى است نباشد ، جاى آن دارد كه انسان از قله كوه به زير نيايد و در آبادى جا نكند و جز به وقت اضطرار نخورد و نياشامد ، و به غير زمان ترس از تلف شدن نخوابد ، و چنين بودند انبياء و اولياء و كسانى كه عقبات آخرت را با چشم دل مى ديدند ، به كمترين لباس قناعت مى كردند و در معاش از حدّ ضرورت تجاوز نمى نمودند ، در هر نفس قيامت و اهوال آن را مشاهده مى كردند به نحوى كه گويا قيامت برپاست و خلايق نزد حق اند و پروردگار از گفتار و كردارشان حساب مى خواهد آنهم دقيقترين حساب ! !

چنانكه در قرآن فرموده : ما كه به كميّت و كيفيّت تمام اعمال بندگان آگاهيم همه ى آن اعمال را از ايشان بازخواست مى كنيم هرچند به اندازه ى ارزنى باشد ، و هيچ فعل و عملى از هركه باشد خواه كم خواه زياد ، نمى شود كه به حساب نيايد و به ترازوى عدالت سنجيده نشود .

بعضى از ائمه فرموده اند : حساب خويش را برسيد ، قبل از اينكه به حسابتان برسند ، و اعمال خود را بسنجيد قبل از آنكه اعمالتان را بسنجند .

ابوذر مى فرمود : ياد بهشت و دوزخ در حقيقت مردن است ، چرا كه رسيدن به آن دو پس از مرگ ميسّر است . و اى عجب از انسانى كه با وجود حقيقت داشتن مرگ از مردن غافل است .

نقل شده كه حضرت يحيى تمام شب را به فكر بهشت و دوزخ بود ، چون صبح مى رسيد مى گفت : الهى گريزگاه كجاست و قرارگاه در چه جائى است ؟ پس از آن مى گفت : خدايا گريز به سوى توست و مفرّ و مأمن من توئى .

باب هشتاد و پنجم در حُسن ظنّ است

قالَ الصُادِقُ (عليه السلام) : حُسْنُ الظَّنِّ اَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ ايمانِ الْمَرْءِ وَسَلامَةِ صَدْرِهِ وَعَلامَتُهُ اَنْ يَرى كُلَّ ما نَظَرَ اِلَيْهِ بِعَيْنِ الطَّهارَةِ وَالْفَضْلِ مِنْ حَيْثُ رُكِّبَ فيهِ وَقُذِفُ مِنَ الْحَياءِ وَالاَْمانَةِ وَالصّيانَةِ وَالصِّدْقِ .

قالَ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله) : اَحْسِنوا ظُنونَكُمْ بِاِخْوانِكُمْ تَغْتَنِموا بِها صَفاءَ الْقَلْبِ وَنَقاءَ الطَّبْعِ .

قالَ اُبَىُّ بْنُ كَعْب : اِذا رَأَيْتُمْ اَحَدَ اِخْوانِكُمْ فى خَصْلَة تَسْتَنْكِرونَها مِنْهُ فَتَأُوَّلوها سَبْعينَ تَأْويلاً فَاِذَا اطْمَأْنَتْ قُلوبُكُمْ عَلى اَحَدِها وَاِلاّ فَلوموا اَنْفُسَكُمْ حَيْثُ لَمْ تُعَذِّروهُ فى خَصْلَة يَسْتُرُها عَلَيْهِ سَبْعونَ تَأْويلاً وَاَنْتُمْ اَوْلى بِالاِْنْكارِ عِلى اَنْفُسِكُمْ مِنْهُ .

اَوْحَى اللهُ تَبارَكَ وَتَعالى اِلى داوُدَ (عليه السلام) : ذَكِّرْ عِبادى آلائى وَنَعْمائى فَاِنَّهُمْ لَمْ يَرَوْا مِنّى اِلاَّ الْحَسَنَ الْجَميلَ لِئَلاّ يَظُنّوا فِى الْباقى اِلاّ مِثْلَ الَّذى سَلَفَ مِنّى اِلَيْهِمْ ، وَحُسْنُ الظَّنِّ يَدْعوا اِلى حُسْنِ الْعِبادَةِ وَالْمَغْرورُ يَتَمادى فِى الْمَعْصِيَةِ وَيَتَمنَّى الْمَغْفِرَةَ وَلا يَكونُ حُسْنُ الظَّنِّ فى خَلْقِ اللهِ اِلاَّ الْمُطيعُ لَهُ يَرْجو ثَوابَهُ وَيَخافُ عِقابَهُ .

قالَ رَسولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : يَحْكى عَنْ رَبِّهِ تَعالى : اَنا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدى بى يا مُحَمَّدُ فَمَنْ زاغَ عَنْ وَفاءِ حَقيقَةِ موجِباتِ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ فَقَدْ اَعْظَمَ الْحُجَّةَ عَلى نَفْسِهِ وَكانَ مِنَ الْمَخْدوعينَ فى اَسْرِ هَواهُ .

مسئله ى بسيار مهمّ خوش گمانى

مسئله ى حسن ظنّ با به عبارت ديگر خوش گمانى به حق و به عباد حق از مهمترين مسائل الهى و اسلامى است .

خوش گمانى به حضرت حق و به عنايات و الطاف حضرت او البته پس از ايمان و عمل واقعيّتى است كه از طرف خداوند و انبياء و اولياء به انسان سفارش شده ، كه هركس آراسته به چنين حالى شود ، شوق و ذوق او نسبت به عبادت و سفر بسوى دوست فوق العاده زياد مى شود و بيش از پيش به آراستن و پيراستن خود اقدام مى نمايد ، بدگمانى نسبت به جناب حق ثمره اى جز كسالت نسبت به عبادت و نااميدى از رحمت حضرت دوست ندارد .

خوش گمانى و حسن ظنّ به مردم امرى لازم و حقيقى واجب است ، چرا كه اعتبار و آبروى مردم و خلق خداوند در گرو حسن ظن و خوش گمانى انسان به مردم است ، اگر بنا باشد انسان در كمترين و كوچك ترين كارى كه از مردم مى بيند به مردم بدگمان شود و محمل صحّتى براى كار مردم نسازد ، پس چه آبرو و اعتبارى براى مردم و افراد در بين خودشان خواهد ماند ؟

آنان كه نسبت به مردم بدگمانند چه اينكه گمان بد خود را اظهار كنند و يا ابراز ننمايند از نظر شارع مقدّس گنهكارند و بدگمانى آنان نسبت به مردم در پرونده ى ايشان ثبت مى شود و در ميزان قيامت به محاسبه گذاشته خواهد شد ! !

امام صادق (عليه السلام) در متن روايت به هر دو قسمت حسن ظنّ يعنى حسن ظنّ به حق و حسن ظنّ به خلق اشاره مى فرمايند ، در قسمت اول روايت به حسن ظن به خلق اشاره مى فرمايند : مايه و اصل و ريشه ى خوش گمانى ايمان قوى و نيكوى انسان و سالم بودن سينه و دل اوست از اخلاق سوء و علامت آن اين است كه به هر چيزى نظر مى كند با چشم پاك و نظر فضيلت باشد ، و اين حقيقت به خاطر آنست كه : در وجود او صفات و حالاتى تركيب شده و در قلبش مايه هائى به وديعت گذارده شده كه طبيعت و اقتضاى آنها حسن ظن پيدا كردن است كه بى توجّهى به آن صفات و بكار نگرفتن آن اوصاف عين ظلم به خود و به ديگران است ، و آن صفات عبارت است از صفت : حياء و امانت ، و صيانت ، و صدق .

مقتضاى حياء حسن نظر و خوش گمانى و شرم داشتن از پيدا كردن بدبينى و بدگمانى است ، و همچنين امانت داشتن و امن خاطر بر خلاف خيانت و تعدّى به حقوق ديگران است ، و درستى و صدق باطن خواهان صفا و صميميّت و مخالف كردار و گفتار و پندار نادرست است ، و همچنين است صفت حفظ و نگهدارى خود از معايب و نواقص و نقاط ضعف ، كه نمى گذارد آدمى به عيب سوءظن و بدگمانى آلوده شود .

خوش گمانى نتيجه ى مهذّب بودن دل از صفات رذيله و آرايش آن با صفات حميده است . و بدون اين دو مقدمه هرگز امكان پذير نيست آدمى داراى حسن ظن شود . قلبى كه صفت بخل يا حسد يا كبر يا عجب يا علاقه ى به دنيا و تمايلات نفسانى در آن رسوخ كرده است چگونه امكان دارد كه نسبت به ديگران خوش بين و خيرخواه و با محبّت بوده ، و خير و سعادت و نفع و بزرگى آنان را بخواهد ؟

رسول خدا فرمود :

در حق برادران دينى خود گمان نيكو داشته باشيد تا دلهاى شما صفا و طهارت پيدا كند .

ابىّ بن كعب گفت : چون يكى از برادران دينى خودتان را در يك حالت ناپسند و يا عملى مكروه ديديد ، تا هفتاد مرتبه فعل او را تأويل به خوبى و حمل بر معناى مطلوب كنيد ، و اگر بعد از اين تأويل باز دلهاى شما آرامش پيدا نكرد البتّه خود را ملامت و سرزنش كنيد ، كه نتوانستيد خصلتى را كه از يك فرد مسلمان ديديد و تا هفتاد مرتبه جاى تأويل داشت پرده پوشى كرده و او را معذور بداريد ، پس شما با اين نفس مضطرب سزاوارتر به ملامت هستيد .

اين بود متن گفتار امام همراه با مختصرى توضيح . در اينجا لازم است به اين نكته توجه كنيم كه بدگمانى موجب بروز دروغ ، تهمت ، شايعه نسبت به مردم محترم و مبارزه با افراد مظلوم جامعه است . در اين زمينه به آياتى از قرآن و رواياتى از ائمه بزرگوار دقّت كنيد .

( وَمَن يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُبِيناً ) .

و كسى كه خطا يا گناهى مرتكب شود ، سپس بى گناهى را متّهم سازد بار بهتان و گناه آشكارى بر دوش گرفته است .

در اين آيه كه در مورد تهمت نازل شده ، تعبير لطيفى بكار برده شده و آن اين كه گناه را به منزله ى تير قرار داده و انتساب آن را به ديگرى به منزله پرتاب بسوى هدف . اشاره به اين كه همانطور كه تيراندازى بسوى ديگرى ممكن است آبروى او را كه به منزله ى خون اوست از بين ببرد . بديهى است وِزر و وبال اين كار براى هميشه بر دوش فردى كه تهمت زده باقى خواهد ماند .

( وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ كُلُّ أُوْلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ) .

هرگز آنچه را علم و اطمينان ندارى دنبال مكن و بى تحقيق در پى سخنى مرو و كسى را بدون آگاهى داشتن به وضعش بد مخوان و خلاصه به احدى گمان بد مبر كه چشم و گوش و دل در پيشگاه خدا مسئولند .

( لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْراً وَقَالُوا هذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ * لَوْلاَ جَاؤُوا وعَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولئِكَ عِندَ اللهَ هُمُ الْكَاذبُونَ * وَلَوْلاَ فَضْلُ اللهَ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ * إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَهُوَ عِندَ اللهَ عَظِيمٌ ) .

آيا سزاوار نبود كه شما مؤمنان ، زن و مردتان چون از منافقان و مردم لامذهب و فاسق چنين بهتان و دروغ ها شنيديد ، خوش گمانيتان درباره ى يكديگر بيشتر شده و بگوئيد اين برنامه محصول بى ايمانى عده اى از مردم است دروغى آشكار مى باشد ؟

اين شمائيد كه سخنان دروغ منافقان را از زبان يكديگر گرفته و سپس به گفتگو برمى خيزيد ، چيزى را كه علم و يقين به آن نداريد ، و اين كار را كه جز ريختن آبروى مردم و ضربه به مال و جان آنان حاصلى ندارد كوچك و سبك مى شماريد ، در صورتى كه در پيشگاه خدا گناهى عظيم است .

چرا به محض شنيدن اين سخنان درباره ى بى گناهان از طرف منافقان و فاسقان نگفتيد كه هرگز ما را تكلّم به اين برنامه ها روا نيست ، پاك خدايا اين بهتان بزرگ و تهمت محض است .

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلاَ تَجَسَّسُوا ) .

اى اهل ايمان از بسيارى از گمانها بپرهيزيد ، به حقيقت بعضى از گمان ها گناه عمد است ، از زشتى هاى مردم جستجو نكنيد و با آبروى مردم بازى ننمائيد ! !

عَنِ الصّادِقِ (عليه السلام) :

اَلْبُهْتانُ عَلَى الْبَرِىِّ اَثْقَلُ مِنَ الْجِبالِ الرّاسِياتِ .

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : تهمت زدن بر پاك دامن ، از كوههاى سر بفلك كشيده بارش در پيشگاه خدا سنگين تر است ! !

على (عليه السلام) فرمود :

مؤمن با برادر مؤمنش حيله نمى كند ، و به خيانت نمى نمايد ، و وى را سركوب نمى كند ، و به او تهمت نمى زند ، و به او نمى گويد از تو بيزارم .

اگر چيزى از برادر مؤمنت ديدى عذرى برايش اقامه كن ، اگر عذرى نيافتى آنقدر سعى كن تا عذرى بيابى ، سوء ظن به مردم را كه مادر بسيارى از گناهان است رها كنيد كه خداى عزّوجلّ از آن نهى كرده است .

قالَ رَسولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) :

مَنْ بَهَتَ مُؤْمِنًا اَوْ مُؤْمِنَةً اَوْ قالَ فيهِ ما لَيْسَ فيهِ اَقامَةُ اللهِ تَعالى يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى تَلٍّ مِنْ نار حَتّى يَخْرُجَ مِمّا قالَهُ فيهِ .

رسول خدا به نقل حضرت رضا (عليه السلام) از پدرانش فرمود :

كسى كه به مرد و زن مؤمن بهتان بزند و در حق آنان مسئله اى را مطرح كند كه در آنان نيست ، خداوند در قيامت او را بر تلّى از آتش قرار مى دهد ، تا از آنچه در حق ديگران گفته و باعث آبروى آنان شده تبرئه شود ! !

قالَ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله) :

اِيّاكُمْ وَالظَّنَّ ، فَاِنَّ اَكْذَبُ الْكِذْبِ .

رسول خدا فرمود :

از بدگمانى در حق مردم بپرهيزيد ، كه دروغ ترين دروغ ها بدگمانى است .

از امير المؤمنين (عليه السلام) پرسيدند : فاصله بين حق و باطل چه اندازه است ؟ فرمود چهار انگشت . آنگاه دست خود را بين گوش و چشم خويش قرار داد و فرمود : آنچه را ديده ات ببيند حق است و آنچه را گوشت بشنود اكثرش باطل است .

عَنْ اَبى عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ :اِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخاهُ انْماثَ الاْيمانُ فى قَلْبِهِ كَما يَنْماثُ الْمِلْحُ فِى الْماءِ .

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

هرگاه مؤمن برادرش را متّهم كند ، ايمان در قلبش چون نمك در آب ، آب مى شود .

من به نظرم مى رسد آياتى كه در اين زمينه نقل شد و رواياتى كه از كتبى مثل « كافى » شريف و « خصال » و « امالى » صدوق و « عيون اخبار الرضا » در اين نوشته ذكر شد براى كسى كه بخواهد از اين گناه بسيار عظيم دست بردارد كافى باشد .

راستى قلب به هنگامى كه از مسير الهى انحراف شود و پس از انحرافش زبان را به استخدام بگيرد چه ضربه هاى غير قابل جبرانى كه به مردم آبرودار و افراد مظلوم و بى گناه نمى زند !

اگر لطف دوست و عنايت يار دستگير انسان نباشد آدمى براى ابد روى سعادت را نخواهد ديد ، و به وصال حضرت حق نائل نخواهد شد ، و از فيوضات ربّانيّه ى فيض نخواهد برد .

دلم خون گشت در درياى اميد *** بماندم زار و ناپرواى اميد
به وصل خود دمى بخشايشم ده *** ز دردم يك نفس آسايشم ده
تو اميد منى در گاه و بيگاه *** كنون از كرده ها استغفرالله
تو اميد منى اندر قيامت *** ندارم گرچه جز درد و ندامت
تو اميد منى اندر صراطم *** به فضل خويشتن بخشى نجاتم
تو اميد منى در پاى ميزان *** به لطف خويش بخشى جرم و عصيان
چنان در دست نفسم بازمانده *** چو گنجشكى به دست باز مانده
مرا اين نفس سركش خوار كردست *** شب و روزم به غم افكار كردست
مرا زين سگ امانى ده در اين راه *** ز ديد خويشتن گردانش آگاه
غم عشق تو خوردم هم تو دانى *** شب و روز اندرين دردم تو دانى
ز درد عشق تو زار و زبونم *** بمانده اندرين غرقاب خونم
دوائى چاره كن زين درد ما را *** ز لطف خود مگردان فرد ما را
در آن دم كين دمم از جان برآيد *** مرا آن لحظه ديدار تو بايد
مرا ديدار خود آن لحظه بنماى *** گره از كار من يكباره بگشاى
توئى بس زين جهان و آن جهانم *** توئى مقصود كلّى زين و آنم

امام صادق (عليه السلام) آنگاه به مسئله ى حسن ظن به حضرت حق اشاره مى كنند و مى فرمايند :

خداوند متعال به حضرت داود وحى كرد : بندگان مرا از نعمت هاى ظاهرى و باطنى من كه شامل حال آنهاست خبر ده ، زيرا آنان در طول زندگى خودشان غير از احسان و خوبى از من نديده اند ، تا براى آينده و جهان ديگر نيز چيزى را غير از احسان و خوبى از جانب من منتظر نباشند .

حسن ظن داشتن به پروردگار متعال مقتضى آن است كه انسان در مقابل احسان و نعمت هاى او بيشتر سپاسگزارى و عبادت كند ، و مقتضاى فريب خوردن از نفس و مغرور شدن به خود آن است كه انسان از خداى خود غفلت كرده و از عصيان و خلاف خوددارى نكند و در عين آلودگى توقع مغفرت و آمرزش داشته باشد ، كه اين معنى از مفهوم حسن ظنّ داشتن بيرون است ، همه بايد بدانند كه حسن ظن پس از ايمان و عمل صالح صحيح است چنانكه آيات كتاب خدا بر آن دلالت دارد .

حسن ظن از كسى حقيقت و واقعيّت دارد ، و از انسانى درست و صحيح است كه خود را در برابر انتظار و توقعى كه نسبت به احسان و نعمت و رحمت حق دارد وادار به طاعت و سپاسگزارى و انجام وظائف نمايد و در عين اينكه پس از ايمان و عملش حسن ظن دارد ، پيوسته از عذاب و قهر الهى و از عصيان و خلاف ترسناك باشد .

رسول خدا از حضرت حق نقل مى كند :

من همراه حسن ظنّ بنده ام هستم و برابر گمان نيكوى او با او معامله مى كنم و هرگاه كسى به مقتضاى حسن ظن خود عمل نكرده و از وفا كردن به لوازم گمان خود كوتاهى كند ، هرآينه به ضرر خود قدم برداشته و برخلاف دعوا و اظهار خود سلوك كرده و حجّت و دليل بر عليه او اقامه شده و از جمله كسانى خواهد بود كه فريب خورده و پيروى هوا و غفلت و هوس خويش نموده است .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation