بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 9, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد 9
     10 - عرفان اسلامي جلد 9
     11 - عرفان اسلامي جلد 9
     12 - عرفان اسلامي جلد 9
     13 - عرفان اسلامي جلد 9
     14 - عرفان اسلامي جلد 9
     15 - عرفان اسلامي جلد 9
     2 - عرفان اسلامي جلد 9
     3 - عرفان اسلامي جلد 9
     4 - عرفان اسلامي جلد 9
     5 - عرفان اسلامي جلد 9
     6 - عرفان اسلامي جلد 9
     7 - عرفان اسلامي جلد 9
     8 - عرفان اسلامي جلد 9
     9 - عرفان اسلامي جلد 9
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد9
 

 

 
 

چشم يا جلوه اى از عظمت قدرت حق

تشكيلات مربوط به چشم را بايد به دقت مطالعه كرد ، اين تشكيلات عبارتند از كاسه چشم ، كره چشم ، عضلات خارجى چشم ، پلكها ، ملتحمه ، و دستگاه اشكى .

كاسه چشم : يك حفره مخروطى شكل است ، كه جدارهاى آن توسط استخوانهاى جمجمه و صورت تشكيل مى شود ، استخوانهاى تشكيل دهنده جدار كاسه چشم عبارتند از : استخوان پيشانى ، فك فوقانى ، گونه اى ، شب پره ، پرويزنى ، اشكى و كامى ، جدارهاى كاسه چشم بسيار نازك بوده و به سهولت دچار شكستگى مى گردند .

كره ى چشم در بالا توسط لبه فوقانى كاسه چشم و ابروها و در داخل توسط قاعده بينى حفاظت مى شود .

سه چهارم خلفى كره چشم توسط كپسول تنون پوشيده مى شود ، تعدادى رشته هاى عضلانى صاف در نيام كاسه چشمى منجمله عضله كاسه چشمى مولر وجود دارد .

اين عضله توسط رشته هاى قسمت سينه اى كمرى دستگاه خودمختار عصبى شده ، و عمل آن ممكن است جلوگيرى از كشيده شدن كره چشم به طرف عقب باشد .

در سندروم هورنر كه در آن عصب عضله مولر آسيب مى بيند كره چشم توسط عمل عضلات خارجى كره ى چشم به طرف داخل كاسه چشم كشيده مى شود .

عضلات خارجى كره ى چشم : عضلات خارجى كره چشم از رأس كاسه چشم شروع شده و بر روى كره ى چشم ( طبقه صلبيه ) مى چسبند ، اين عضلات توسط نيامهايى پوشيده شده اند كه در آنها استطاله هايى به جدارهاى كاسه چشم كشيده مى شود .

چهار عضله راست موسوم به راست فوقانى ، تحتانى ، داخلى و خارجى و دو عضله مايل موسوم به مايل فوقانى و مايل تحتانى وجود دارند ، هسته هاى مغز ميانى و پل مغزى حركات چشم را كنترل مى كنند ، عصبى شدن متقابل بين عضلات مخالف وجود دارد ، و گاهى حركات توأم بين دو يا چند عضله ديده مى شود .

عضلات راست كره ى چشم را در جهتى كه از اسمشان برمى آيد چرخش مى دهند ، مايل فوقانى از ميان يك حلقه غضروفى در زاويه داخلى فوقانى كاسه چشم عبور كرده و بر روى نيمه خلفى كره چشم مى چسبد ، اين طرز التصاف جهت كشش آن را كه منجر به پيچش كره چشم به طرف داخل مى گردد تعيين مى كند ، در نتيجه چشم به طرف پايين و خارج متوجه مى شود .

مايل تحتانى كره ى چشم را به طرف بالا و خارج پيچانده و به طرف خارج مى چرخاند ، مايل فوقانى و راست تحتانى با يك ديگر و همينطور مايل تحتانى و راست فوقانى با يك ديگر عمل مى كنند .

عضله ى بالا برنده پلك فوقانى از عقب كاسه چشم شروع شده به طرف جلو مى آيد و بر روى تارس پلك فوقانى مى چسبد ، اين عضله پلك فوقانى را به طرف بالا و عقب مى كشاند .

پلكها : پرده هاى متحركى هستند كه در جلو كره چشم قرار دارند و فضاى بين آنها شكاف پلكى ناميده مى شود ، پلك فوقانى و تحتانى در زاويه خارجى و داخل چشم به يك ديگر مى رسند .

تارس صفحه اى از بافت همبندى متراكم است كه به پلك شكل مى دهد ، غدد سباسه موسوم به غدد ميبوميوس در تارس قرار دارد .

مژه ها موهايى هستند كه در لبه پلك ها قرار گرفته اند ، غدد سبابه همراه با مژه ها وجود دارند و غدد عرق در پوست بين مژه ها يافت مى شوند .

ملتحمه : يك غشاء مخاطى است ، كه سطح پلك ها را مفروش كرده و بر روى بخشى از كره چشم نيز متعطف مى شود .

ملتحمه غشاء شفاف نازكى است كه از اپيتليوم ستونى مطبق و بافت همبندى فيبرى ظريف تشكيل شده است و محتواى سلولهاى ساغرى است كه موكس ترشح مى كنند ، بتدريج كه اپيتليوم به لبه هاى پلك مى رسد به اپيتليوم سنگ فرشى مطبق تبديل مى شود .

لنفوسيت ها در تيغه مخصوص با شبكه ضخيمى از بافت همبندى محتوى رشته هاى كالاژنى و ارتجاعى يكى مى شود .

هنگامى كه ملتحمه دچار عفونت مى شود ، اين حالت ، ورم ملتحمه ناميده مى شود .

دستگاه اشكى : شامل غده اشكى و مجارى آن است ، غده اشكى از نظر شكل و اندازه شبيه يك بادام است .

غده اشكى ترشحى بنام اشك دارد كه از راه حدود يك دوجين مجارى كوتاه با كيسه ملتحمه حمل مى شود .

اشك به طور طبيعى از ميان راههاى اشكى كه در لبه پلكهاى فوقانى و تحتانى در نزديكى زاويه داخلى شروع مى شوند از چشم خارج مى گردد ، اشك قرنيه را شفاف و تميز و مرطوب نگاه مى دارد .

صفحه نازك اشكى كه بطور طبيعى وجود دارد ، از سه لايه تشكيل شده ، لايه داخلى شبيه موكوس بوده و توسط غدد غشاء مخاط ملتحمه توليد مى شود ، لايه ميانى به طور عمده از آب تشكيل شده و توسط غدد اشكى توليد مى شود ، لايه خارجى روغنى بوده و توسط غدد سبابه تارس و حاشيه پلك ها توليد مى شود .

پرده هاى كره چشم : جدار كره چشم از سه پرده صلبيه ، مشيميه ، و شبكيه تشكيل شده است .

صلبيه : كه نام ديگر آن سپيدى چشم است از بافت فيبرى متراكم ، بافت همبندى محتوى دستجاتى از رشته هاى كلاژنى با فيبروبلاستهاى پهن شده ، در بين رشته ها و كمى رشته هاى ارتجاعى تشكيل شده است .

مقدار آب آن از قرنيه بيشتر است ، صلبيه پوشش خارجى و محافظت كننده و نگاهدارنده كره چشم است و در دنباله سخت شامه قرار دارد .

صلبيه در جلو از يك غشاء سفيد كدر به قرنيه شفاف تبديل مى شود . سطح قرنيه مى بايستى توسط اشك مرطوب نگاه داشته شود ، محتوى آب در قرنيه كمتر از صلبيه است ، قرنيه بايد شفاف باشد تا اجازه دهد نور از آن عبور كرده و به گيرنده هاى داخل كره ى چشم برسد .

مشيميه : پرده ميانى يا مشيميه يك پرده بسيار عروقى بوده و يك عمل تغذيه اى را به انجام مى رساند و داراى پيگ مانهاى زيادى است .

مى آن تغيير شكل داده و جسم مژگانى را تشكيل مى دهد كه عملاً قسمت ضخيم شده اى از مشيميه است ، توده اصلى جسم مژگانى از عضله مژگانى درست شد ، كه بخشى از آن عملش تنظيم عدسى چشم براى ديدن فواصل مختلف است .

عنبيه : قسمت رنگى چشم است ، سوراخى كه در مركز عنبيه قرار دارد مردمك ناميده مى شود .

عنبيه محتوى دو صفحه عضلانى صاف است ، يك عضله حلقوى موسوم به اسفنكتر و يك عضله شعاعى موسوم به عضله گشاد كننده .

عمل عنبيه تنظيم مقدار نور وارد شده به چشم است ، عضله مژگانى و عضلات تنگ كننده و گشاد كننده عنبيه روى هم عضلات داخلى كره چشم ناميده مى شوند .

مردمك هنگامى كه نور شديد است و نيز هنگامى كه شخص به يك جسم نزديك نگاه مى كند به علت انقباض عضله حلقوى يا اسفنكتر كوچك تر مى شود .

مردمك در نور كم و هنگام نگاه كردن به اجسام دور به علت انقباض عضلات شعاعى يا گشاد كننده بزرگ مى شود ، گشاد شدن مردمك هنگام نگاه كردن به دور همراه با شل شدن عضله مژگانى است .

در محيط قرنيه در جائى كه با سطح قدامى عنبيه تقاطع مى كند ، نوعى شيار يا فرورفتگى وجود دارد كه مجراى شلم قرار مى گيرد ، مجراى شلم يك راه تخليه اى است كه توسط آن مايع زلاليه كره چشم را ترك كرده وارد خون مى شود .

عمل عدسى انكسار اشعه نور براى ميزان كردن تصوير بر روى شبكيه است ، به تدريج كه انسان پير مى شود و در نتيجه كمتر مى تواند اشعه نور را منكسر كند ، عدسى از اپيتليوم تشكيل شده و يك عمر باقى مى ماند .

شبكيه : لايه داخلى كره چشم را تشكيل مى دهد و از دو بخش تشكيل شده است . بخش خارجى محتوى پيگمان بوده و به پرده مشيميه مى چسبد و بخش داخلى شامل بافت عصبى است .

در نزديكى مركز شبكيه هنگامى كه به درون كره چشم نگاه كنيم يك لكه بيضى شكل كوچك زردفام موسوم به لكه زرد ديده مى شود ، مركز لكه زرد به علت نازك شدن شبكيه فرورفتگى پيدا مى كند ، اين ناحيه موسوم به فووآى مركزى و ناحيه اى است كه داراى بهترين ديد است و يا بيشترين تيزبينى وجود دارد و فقط مخروط ها در آن ديده مى شوند .

در شبكيه ده لايه وجود دارد كه ما اين ده لايه را نام مى بريم تا طرز قرار گرفتن آنها را روشن كرده و رابطه بين عناصر نورونى و نور و گيلهاى نگاهدارنده آنها را خاطر نشان سازيم .

سلول هاى نوروگلى در اينجا سلول هاى مولر ناميده مى شوند ، بايد بخاطر داشت كه اشعه نور به طرف لايه پيگمان دار شبكيه كه مجاور مشيميه است حركت مى كند ، در حاليكه امواج عصبى در جهت مخالف نور سير مى كنند ، همچنين بايد بخاطر داشت كه اشعه نور از تمام لايه هاى شبكيه مى گذرد تا بتواند به گيرنده هاى حساس به نور برسد .

ده لايه شبكيه عبارتند از :

1 ـ اپيتليوم پيگمان دار خارجى كه به پوشش مشيميه چسبيده است .

2 ـ مخروط ها و استوانه ها زوايد دندريتى گيرنده هاى نورى .

3 ـ غشاء محدودكننده خارجى يا استطاله هاى غربالى شكل ، رشته هاى مولردندريتها از ميان آنها عبور كرده و توسط آنها نگاهدارى مى شود .

4 ـ لايه هسته دار خارجى : هسته هاى تنه هاى سلولى مخروطها و استوانه ها .

5 ـ لايه مشبك خارجى : آكسون مخروطها و استوانه ها با دندريت سلولهاى دو قطبى در يك شبكه انتهايى رشته هاى سلولهاى مولر سيناپس مى دهند .

6 ـ لايه هسته دار داخلى : هسته تنه سلولى نورونهاى دو قطبى و هسته سلولهاى مولر و رگ هاى خونى .

7 ـ لايه مشبك داخلى : سيناپس بين دندريت سلول هاى عقده اى و آكسون سلول هاى دو قطبى ، رگهاى خونى .

8 ـ تنه هاى سلولى نورونهاى عقده اى ، رگهاى خونى .

9 ـ لايه رشته هاى عصب بينايى : آكسون سلول هاى عقده اى بدون غلاف ميلين و بدون غلاف شوآن يا نورولم ، رگهاى خونى و نوروگلى .

10 ـ غشاء محدود كننده داخلى كه در مجاورت جسم زجاجيه قرار دارد : رشته هاى انتهايى پيوند شده سلولهاى مولر .

شبكيه مانند مبدلى عمل مى كنند كه در آن انرژى نور به انرژى الكتريكى امواج عصبى تبديل مى شود .

اين بود گوشه بسيار محدودى از خلقت و آفرينش چشم كه به اراده حضرت حق تعالى براى انسان قرار داده شده ، اگر بخواهيم شكر واقعى اين نعمت را به پيشگاه مقدس او عرضه بداريم بايد دستورات آن وجود عزيز و عظيم را در مسئله چشم رعايت كنيم ، بدين صورت كه تماشاى هر چه را اجازه داده تماشا كرده و به آن به عنوان جلوه اى از عظمت او بنگريم ، و هر چه را از ديدن و تماشاى آن منع فرموده به ديده قبول گذاشته از تماشاى آن بپرهيزيم ، كه ديدن ديدنيها ما را به آن جناب رهنمون شده ، و آهنگ رشد و كمال ما تسريع مى كند و از هر جهت به مصلحت ماست ، و چشم پوشى از آنچه حرام است ، باعث تصفيه باطن ما گشته و ديده دل را براى تماشاى عظمت و جلال او لياقت مى دهد ، اما اگر مرز محرمات الهى را بشكنيم و آنچه را نبايد ببينيم بدان نظر بيندازيم تيشه به ريشه خود زده و گاهى وسائل هلاكت و نابودى خود را در دنيا و آخرت فراهم خواهيم كرد .

مسئله نظر در قرآن

گو اينكه نظر نحوه اى از تفكّر و انديشه است ، ولى بايد گفت انديشه خالى از از ارتباط با حواس بخصوص چشم و گوش نيست ، انسان مى بيند سپس در آنچه ديده به فكر مى افتد و مى شنود ، آنگاه در شنيده فكر مى كند ، خلاصه انديشه محرك لازم دارد و در بسيارى از امور و بسيارى از اوقات محركش ديده هاى ديده و يافته هاى چشم است ، روى اين حساب به تماشاى مسئله نظر در آيات قرآن مجيد مى رويم ، كتاب خدا از مردم دعوت مى كند در امور آسمانها و زمين و عاقبت گذشتگان و نعمت ها نظر كنند تا از اين راه به حقايق ملكوتى دست يابند ، و هزاران درس و عبرت از صحنه هاى عالم هستى براى پيشبرد رشد و كمال خود بگيرند .

قرآن مجيد براى توجه دادن به مردم به صاحب و خالق عالم ، و كنار زدن پرده غفلت و بى خبرى و نيز براى توجه مردم به مسئله مرگ براى توشه برداشتن جهت زندگى اخروى در سوره ى مباركه اعراف مى فرمايد :

( أَوَ لَمْ يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَمَا خَلَقَ اللهُ مِن شَيْء وَأَنْ عَسَى أَن يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيث بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ )(1) .

ملكوت در عرف قرآن و به طورى كه از آيه 84 سور يس استفاده مى شود عبارت است از باطن و آن طرف هر چيز كه به سوى پروردگار متعال است ، و نظر كردن به اين طرف با تعيين ملازم است همچنان كه از آيه :

( وَكَذلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ )(2) .

اين تلازم به خوبى استفاده مى شود .

پس غرض از اين آيه توبيخ مشركين و كفّار در اعراض و انصراف از وجه ملكوتى اشياء است كه چرا فراموش كردند و در آن نظر نينداختند تا برايشان روشن شود كه آنچه را كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بسوى آن دعوتشان مى كند حق است .

خلاصه معناى آيه اين است كه : چرا در خلقت آسمانها و زمين و هر چيز ديگرى از مخلوقات خدا نظر نكردند ; و بايد نظر كنند اما نه از آن طرف كه برابر اشياء است ، و نتيجه تفكّر در آن علم به خواص طبيعى آنها است ، بلكه از آن طرف كه برابر خداست ، و تفكّر در آن آدمى را به اين نتيجه مى رساند كه وجود اين موجودات مستقل بذات نيست ، بلكه بسته به غير و محتاج به پروردگارى است كه امر هر چيز او را اداره مى كند و آن پروردگار عالمين است و معناى قسمت بعد چنين مى شود : آيا نظر نكردند در اين كه شايد اجلهاشان نزديك شده باشد ، چه نظر كردن در همين احتمال چه بسا ايشان را از ادامه و پافشارى بر ضلالت برگرداند ، چون در غالب مردم چيزى كه ايشان را از اشتغال به امر آخرت بازداشته و بسوى دنيا و غرّه گشتن به آن مى كشاند مسئله فراموش كردن مرگ است ، مرگى كه انسان نمى داند كارش به كجا مى انجامد ، و اما اگر التفات به آن داشته باشند و متوجه باشند كه از اجل خود بى اطّلاعند و ممكن است كه اجلشان بسيار نزديك باشد قهراً از خواب غفلت بيدار مى شوند و همين ياد مرگ آنان را از پيروى هوا و هوس و آرزوهاى دراز باز مى دارد .

اولياء حق و عاشقان دوست با توجه به ملكوت اشياء و ياد مرگ از حيات الهى برخوردار بوده ، و در فضايى غير از فضاى ديگران زندگى مى كردند ، اينان با گرمى عشق به حق براى رسيدن به وصال دوست در حركت بودند ، و غمى جز غم يار در دل نداشتند ، اگر اينان در عرصه حيات نبودند ، انسانيت و حيات طيّبه معنا نمى شد ، وجود اين بزرگواران براى ديگران سراسر درس و عبرت و پند و نصيحت است ، اينان با تمام وجود بر سر ديگر فرزندان آدم كه از پى ماديگرى به كام پر خطر هلاكت و شقاوت نزديك اند فرياد مى زنند :

تا فنا از خود نگردى از بقارو دم مزن *** كارگاه هستى از فكر خودى برهم مزن
تا تو خود هستى زاستغنا نيابى بهره اى *** رو فنا بگزين دگر زين ما و منها دم مزن
از تو تا بزم حقيقت نيم گامى بيشت نيست *** ليك با نامحرمى حرفى از آن محرم مزن
دل بود جام جمت گو بنگرد غيب و شهود *** اى گدا از خودپرستى پا به جام جم مزن
معرفت جو تا كه دريايى حقيقت راز خويش *** ورنه بى عرفان نشان سكه بر درهم مزن
در تو باشد آنچه جويى ليك اگر آدم شوى *** ورنه بر خود تهمت از اين پيش بر آدم مزن
نيستى هستى پديد آرد چه غم از نيستى *** شادباش و پا به اسباب دل خرم مزن
قصر استعنا بود محكم درش پيدا بكن *** بى جهت از كبر پا بر باره محكم مزن
پرده بشناس اى كه مى خواهى نوازى ساز فقر *** ورنه بر ساز طرب آهنگ زير و بم مزن
دستگاه آفرينش را توئى كامل وجود *** با چنين عزّ و شرافت در هوسها گم مزن
يا چو ابراهيم ادهم بگذر از اين تخت و تاج *** يا كه حرفى از گذشت و همت ادهم مزن
از قناعت خاك اندر چشم منت ها بريز *** رو قلندر شو دگر حرفى زبيش و كم مزن
پيچ و خم بسيار دارد كوچه جانان وليك *** تو ببال جان بپر خود را به پيچ و خم مزن
از سخاوت خود چو حاتم باش و رهستى بخيل *** زين بخيلى رو بمير و حرفى از حاتم مزن
همچو يوحنا بشو محرم به بزم قرب روح *** چون قيافا از كفر بر عيسى مريم مزن
حرص دنيا غم فزايد نيّرا رو شادباش *** نيستى جوى و قدم اندر بساط غم مزن

قرآن مجيد مى خواهد از طريق چشم انداختن به نعمت ها حق عرصه انديشه را باز كرده و قلوب را به پيشگاه مقدس آن محبوب محبان و معشوق عاشقان ، و مدّبر حكيم جهان هستى متوجه كنند ، از اين رو در سوره مباركه انعام مى فرمايد :

( وَهُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْء فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبّاً مُتَرَاكِباً وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّات مِن أَعْنَاب وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَانَ مُشْتَبِهاً وَغَيْرَ مُتَشَابِه انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذلِكُمْ لاَيَات لِقَوْم يُؤْمِنُونَ )(3) .

در آغاز آيه شريفه به يكى از مهم ترين و اساسى ترين نعمت هاى پروردگار كه مى توان آن را ريشه و مادر ساير نعمت ها دانست اشاره مى كند ، و آن پيدايش و رشد و نمو گياهان و درختان در پرتو آن است و مى گويد : او كسى است كه از آسمان آبى براى شما فرستاد .

اينكه مى فرمايد از طرف آسمان ، به خاطر آن است كه تمام منابع آب روى زمين اعم از چشمه ها و نهرها و قنات ها و چاههاى عميق به آب باران منتهى مى شود ، لذا كمبود باران در همه جا اثر مى گذارد و اگر خشكسالى ادامه يابد همگى خشك مى شوند .

سپس به اثر نزول باران اشاره كرده مى گويد : به واسطه آن روئيدنيها را از همه نوع از زمين خارج ساختيم .

در تفسير نبات كل شى دو احتمال ذكر كرده اند : نخست اين كه منظور از آن انواع و اصناف گياهان است كه همه با يك آب آيارى و از يك زمين و يك نوع خاك پرورش مى يابند ، و اين از عجائب آفرينش است كه چگونه اين همه انواع گياهان با آن خواص كاملاً متفاوت و گاهى متضاد و اشكال گوناگون و مختلف ، همه در يك زمين و با يك آب پرورش مى يابند ;

و ديگر اينكه منظور ، گياهان مورد نياز هر چيزى است ، يعنى هر يك از پرندگان و چهارپايان و حشرات و حيوانات دريا و صحرا بهره اى از اين گياهان دارند ، و جالب اينكه خداوند از يك زمين و يك آب غذاى مورد نياز همه را تأمين كرده است و اين يك شاهكار بزرگ است كه فى المثل از يك ماده معين در آشپزخانه هزاران نوع غذا براى انواع سليقه ها و مزاجها تهيه كنند .

جالب تر اينكه نه تنها گياهان صحرا و خشكى ها از بركت آب باران پرورش مى يابند ، بلكه گياهان بسيار كوچكى كه در لابلاى امواج آب درياها مى رويند و خوراك عمده ماهيان دريا است ، از پرتو نور آفتاب و دانه هاى باران رشد مى كنند .

آنگاه به شرح اين جمله پرداخته و موارد مهمى را از گياهان و درختان كه بوسيله آب باران پرورش مى يابند خاطرنشان مى سازد ، نخست مى گويد : ما به وسيله آن ، ساقه هاى سبز گياهان و نباتات را از زمين خارج ساختيم و از دانه كوچك و خشك ساقه اى با طراوت و سرسبز كه لطافت و زيبائى آن چشم را خيره مى كند آفريديم .

و از آن ساقه سبز دانه هاى روى هم چيده شده « مانند خوشه گندم و ذرت » بيرون مى آوريم .

هم چنين به وسيله ى آن از درختان نخل خوشه سر بسته اى بيرون فرستاديم كه پس از شكافته شدن رشته هاى باريك و زيبائى كه دانه هاى خرما را بر دوش خود حمل مى كنند و از سنگينى بطرف پايين متمايل مى شوند خارج مى گردد .

هم چنين باغ هائى از انگور و زيتون و انار پرورش داديم ، سپس اشاره به يكى ديگر از شاهكارهاى آفرينش در اين درختان كرده مى فرمايد : هم با يكديگر شباهت دارند و هم ندارند .

با توجه به آيه 141 همين سوره كه وصف متشابه و غير متشابه را براى زيتون و انار ذكر كرده ، استفاده مى شود كه در آيه مورد بحث نيز وصف مزبور در باره ى همين دو درخت است .

اين دو درخت از نظر شكل ظاهرى و ساختمان شاخه ها و برگها شباهت زيادى با هم دارند ، در حالى كه از نظر ميوه و طعم و خاصيت آن بسيار با هم متفاوتند ، يكى داراى ماده ى چربى مؤثر و نيرومند ، و ديگرى داراى ماده اسيدى و يا قندى است ، كه با يكديگر كاملاً متفاوت اند ، علاوه اين دو درخت گاهى درست در يك زمين پرورش مى يابند و از يك آب مشروب مى شوند ، يعنى هم با يكديگر تفاوت زياد دارند و هم شباهت .

سپس از ميان تمام اعضاى پيكر درخت بحث را روى ميوه برده مى گويد :

نگاهى به ساختمان ميوه آن به هنگامى كه به ثمر مى نشيند ، و همچنين نگاهى به چگونگى رسيدن ميوه ها كنيد كه در اين ها نشانه هاى روشنى از قدرت و حكمت خدا براى افرادى كه اهل يقين هستند است .

با توجه به آنچه در گياه شناسى از چگونگى پيدايش ميوه ها و رسيدن آنها امروز مى خوانيم ، نكته اين اهميت خاص كه قرآن براى ميوه قائل شده است روشن مى شود ، زيرا پيدايش ميوه ها درست همانند تولد فرزند در جهان حيوانات است .

نطفه هاى نر با وسائل مخصوصى « وزش باد يا حشرات و مانند آنها » از كيسه هاى مخصوص جدا مى شوند و روى قسمت مادگى گياه قرار مى گيرند ، پس از انجام لقاح و تركيب شدن با يكديگر ، نخستين تخم و بذر تشكيل مى گردد ، در اطرافش انواع مواد غذايى همانند گوشتى آن را در برمى گيرند .

اين مواد غذايى از نظر ساختمان بسيار متنوع و هم چنين از نظر طعم و خواص غذايى و طبى فوق العاده متفاوتند .

گاهى يك ميوه مانند انار و انگور داراى صدها دانه است كه هر دانه اى از آنها خود جنين و بذر درختى محسوب مى شود و ساختمان بسيار پيچيده و تو در تو دارد .

اگر يك انار را بشكافيم و يك دانه كوچك آن را به دست گرفته و در مقابل آفتاب يا چراغ قرار دهيم و درست در آن دقت كنيم مى بينيم از قسمت هاى كوچك ترى تشكيل شده كه همانند بطرى هاى بسيار كوچكى با محتواى مخصوص آب انار در كنار هم چيده شده اند .

در يك دانه كوچك انار شايد صدها از اين بطرى هاى بسيار ريز قرار دارد ، سپس اطراف آنا را با پوسته ظريف كه همان پوسته ى شفاف يك دانه انار است گرفته ، بعد براى اين كه اين بسته بندى كامل تر و محكم تر و دورتر از خطر باشد تعدادى از دانه هاى انار را روى يك پايه با نظامر مخصوصى چيده و پرده سفيدرنگ و نسبتاً ضخيمى اطراف آن پيچيده ، و بعد پوسته ضخيم و محكمى كه از دو طرف داراى لعاب خاصى است به روى همه ى آنها كشيده ، تا هم از نفوذ هوا و ميكربها جلوگيرى كند و هم در مقابل ضربات ، آنها را حفظ نمايد ، و هم تبخير آب درون دانه ها را فوق العاده كم كند ، اين بسته بندى ظريف مخصوص دانه انار نيست بلكه در ميوه هاى ديگر مانند پرتقال و ليمو نيز ديده مى شود ، اما در انار و انگور بسيار ظريف تر و جالب تر است .

گويا بشر براى فرستادن مايعات از نقطه اى به نقطه ى ديگر از همين اصل استفاده كرده كه نخست شيشه هاى كوچك را در يك كارتن كوچك چيده و ميان آنها را از ماده نرمى پر كند ، سپس كارتن هاى كوچك تر را در يك كارتن بزرگ تر و مجموع آنها را به صورت يك بار بزرگ به مقصد حمل مى كند :

طرز قرار گرفتن دانه هاى انار روى پايه هاى داخلى ، و گرفتن سهم خود از آب و مواد غذايى از آنها از اين هم عجيب تر و جالب است ، تازه اينها چيزهايى است كه با چشم مى بينيم و اگر ذرات اين ميوه ها را زير ميكروسكوپ ها بگذاريم آنگاه جهانى پر غوغا با ساختمانهاى عجيب و شگفت انگيز و فوق العاده حساب شده در مقابل چشم ما مجسم مى شود ، چگونه ممكن است كسى با چشم حقيقت بين به يك ميوه نگاه كند و معتقد شود سازنده آن هيچ گونه علم و دانشى نداشته است ؟

و اينكه مى بينيم قرآن با جمله انظروا ( نگاه كنيد ) دستور به دقت كردن در اين قسمت از گياه داده براى توجه به همين حقايق است .

اين از يك سو ، از سوى ديگر مراحل مختلفى را كه يك ميوه از هنگامى كه نارس است تا موقعى كه كاملاً رسيده مى شود مى پيمايد بسيار قابل ملاحظه است ، زيرا لابراتوارهاى درونى ميوه دائماً مشغول كارند و مرتباً تركيب شيميايى آن را تغيير مى دهند ، تا هنگامى كه به آخرين مرحله برسد و وضع ساختمان شيميايى آن تثبيت گردد ، هر يك از اين مراحل خود نشانه اى از عظمت و قدرت آفريننده است .

ولى بايد توجه داشت كه به تعبير قرآن تنها افراد با ايمان يعنى افرد حق بين و جستجوگران حقيقت اين مسائل را مى بينند و گرنه با چشم عنا و لجاج و يا با بى اعتنايى و سهل انگارى ممكن نيست هيچ يك از اين حقايق را ببينيم .

راه و روش اوليا و عاشقان دست زدن به دامن انبيا و سيراب شدن از سرچشمه وحى ، و نظر حقيقت بين انداختن به موجودات هستى ، براى رسيدن به مقام قرب جانان است .

قلب در اين مسير صفا مى گيرد ، نفس مهّذب مى شود ، روح به عالم قدس متصل مى گردد ، حركات اعضا و جوارح بر اساس عشق به محبوب صورت مى گيرد ، و اين همه باعث مى شود كه رضاى معشوق جلب شود ، و تمام درهاى سعادت به روى آنان باز گردد .

به فرموده عارف فرزانه ، عاشق دلباخته حضرت الهى قمشه اى رضوان الله تعالى عليه :

ارباب صفا پرده اوهام دريدند *** در آينه جز حسن رخ يار نديدند
يك طايفه از جان به ره دوست گذشتند *** يك فرقه به سر در طلب وصل دويدند
يك سلسله در سلسله گيسوى جانان *** ديوانه صفت حلقه ى زنجير گزيدند
قومى كه ره صدق و صفا پيش گرفتند *** چون برق به سر منزل مقصود رسيدند
جمعى به طلب طىّ مقامات نمودند *** قومى به ادب در چمن قدس پريدند
قومى پى دنيا و گروهى پى عقبى *** يك قوم به جان جلوه معشوق خريدند
از دايره ى شرع برون پا ننهادند *** در حلقه ى اصحاب مقامات رسيدند
از نُه قفس چرم برين بال گشادند *** وز دام خيالات و مقالات رهيدند
در باغ طبيعت همه گرخار برآيد *** اصحاب رضا جز گل بى خار نچيدند
در دور جهان از خط موهوم گذشتند *** در دايره عشق به جز نقطه نديدند
در محكمه عقل خم باده شكستند *** در ميكده عشق مى وصل چشيدند
شهپر ز شريعت به سماوات گشودند *** بر عرش حقيقت زرياضات رسيدند
از تجليه و تخليه و تحليه رستند *** در فقر و فنا خيمه اقبال كشيدند
مرغان الهى كه پى دانه نرفتند *** زين دايره بر كنگره ى عرش پريدند

قرآن مجيد براى توجه دادن به وجود حق و قدرت حضرت لايزال از انسان به طور واجب مى خواهد به نطفه ناچيز بنگرد و ببيند و انديشه نمايد كه اين كارگاه عظيم آفرينش او كه از هر جهت كامل و جامع انواع استعدادهاست از چه ماده ضعيف و پستى آفريده شده ؟

( فَلْيَنظُرِ الاِْنسَانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن مَاء دَافِق * يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ )(4) .

« انسان واجب است به مادّه ى اوليه خلقت خود بنگرد ، تا بداند از چه آفريده شده ، از آب نطفه جهنده خلق شده از جنس سخت و نرم » .

كلمه دافق دلالت بر وجود اسير در نطفه دارد كه وجوداً ماده جهنده اى است ، و استعمال اين كلمه از معجزات بسيار مهم قرآن كريم است .

آرى همين ماده ناچيز است كه وقتى هماهنگ با قواعد الهى در دو مرحله مادى و معنوى رشد مى كند ، منبعى لايزال از كرامات و صفات و حقايق درمى آيد ، و هم چون چراغ پر فروغى در شبستان حيات به درخشندگى خود تا ابد ادامه مى دهد !

الهى آن عاشق فرزانه در نشان دادن چهره ى پاك اين پاك جانان و در باره ى عظمت روان انسان چنين مى فرمايد :

خون آن كس كه گرديد جانش منور *** به ياد تو اى ذات يكتاى داور
خوش آن كو بدل نيستش هيچ فكرت *** به جز فكر ديدار آن يار دلبر
درود الهى بر آن پاك جانها *** كه ديدند هنگامه روز محشر
دلى پاكباز است و جانى توانا *** كه در سر ندارد به جز عشق دلبر
خوش آن دل كه گرديد از لطف دلبر *** به آئين مفرّح به دانش منوّر
روانا توئى بلبل باغ رضوان *** برون زين قفس شو بدان گلستان پر
سرت سبز اى طوطى شاخ طوبا *** دلت شاد اى هدهد تاج بر سر
دمت گرم و قلبت چو آئينه صافى *** به پيش رخ شاهد ماه منظر
روانا تو سيمرغ باغ وصالى *** كه در باغ عزت بيفشاند شهپر
همان شاهباز ز بلند آشيانى *** همائى به تاج شهان سايه گستر
روانا تويى مظهر اسم اعظم *** روانا تويى مخزن سرّ داور
بياد خدا باش تا نور سبحان *** كند جانت روشن تر از مهر خاور
نماز خدا روزه قدسيان را *** به جاى آور و بگزين ره شرع اطهر
خدا را اگر بنده اى پادشاهى *** فقير در او اوست سلطان كشور
زايمان و طاعت بيابى سعادت *** در امروز دنيا و فرداى محشر
تويى عندليب خوش آهنگ رضوان *** نوايت دل آرادت روح پرور
تو عنقاى قدس بلند آشيانى *** نئى كركس شوم و زاغ بد اختر
مخور غصه دنيى پست فانى *** مشو غرّه نفس زشت فسونگر
شود قبله خلق و محبوب ايزد *** دلى كو به صدق و صفا يافت زيور
زصدق و صفا جانت گردد مؤيد *** زمكر و دغل روح گردد مكدّر
به ظلم و گنه تيره گردد روانت *** ز عدل و نكويى دلت مهر انور

قرآن مجيد با كمال شدت ، از انسان دعوت مى كند به سير و سفر در روى زمين بپردازد ، آنگاه با ديدن خرابه ها و ويرانه هايى كه از گذشتگان باقى مانده و امروز از آن آثار تعبير به آثار باستانى مى كنند ، به ياد ملّت ها و دولت ها و اقوامى بيفتد كه از نظر مالى و سياسى و قدرت و قوت و طول عمر فوق العاده برجسته بودند ، ولى با اين همه نعمت كه بر سر سفره آنان بود به تكذيب آيات حق و واقعيات برخاسته و راه اسراف و تبذير و ظلم و فساد و جرم پيش گرفتند ، و خيال نمى كردند كه بر اثر آن همه جنايت روزى به دست انتقام مالك ارض و سما بيفتند ، و دماغ آنان با رسيدن عذاب سخت الهى به خاك مذّلت ماليده شود ! !

آرى در اوضاع و احوال آنان كه در كتب تاريخ بخصوص در آثار شرعى آمده فكر كند ، و مواظب باشد كه خود دچار اخلاق و رفتار و حالات آن فاسدان نگردد ، كه از اين راه دچار عذاب سخت الهى و انتقام سخت الهى و انتقام حضرت لا يزالى شود .

( فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الُْمجْرِمينَ )(5) .

( فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ )(6) .

( فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ )(7) .

( فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ )(8) .

( فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ )(9) .

چون به مسئله آفرينش چشم و وظايف مثبتى كه اين عضو بسيار مهم و حساس از نظر حق دارد ، عنايت كرديد ، اكنون وقت آن است كه به بررسى وظايف اين عضو و آنچه بر او قاطعانه حرام گشته از نظر روايات و اخبار پرداخته شود .

چشم و وظائفش از ديدگاه روايات

در زمينه وضع چشم از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايات مهمى به مضامين زير نقل شده :

ألْعُيُونُ مَصائِدُ الشَّيْطانِ .

« ديده ها دام ها و تورهاى شيطان است » .

ألْعَيْنُ رائِدُ الْفِتَنِ .

« چشم راهبرى به سوى فتنه هاست » .

ألْقَلْبُ مَصْحَفُ الْبَصَرِ .

« دل انسان جايگاه نقش ديده هاى اوست » .

مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ أراحَ قَلْبَهُ .

« آن كس كه ديده بپوشاند ، دلش را آسوده ساخته است » .

مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ قَلَّ أسَفُهُ وَأمِنَ تَلَفَهُ .

« هر كس ديده بپوشد ، تأسفش كم و از هلاكت در امان مى ماند .

نِعْمَ صارِفُ الشَّهَواتِ غَضّ الاْبصارِ .

« ديده پوشى از حرام چه عامل نيكى ، براى برگرداندن انسان از افتادن در دام شهوت است » .

مَنْ عَفَّتْ أطْرافُهُ حَسُنَتْ أوْصافُهُ .

« آن كس كه عفت نظر دارد ، اوصافش نيكوست » .

غَضُّوا أبْصارَكُمْ تَرَوْنَ الْعَجائِبَ .

« ديده ها فرو پوشيد ، تا عجائب ملك و ملكوت را بنگريد » .

از پيامبر اسلام و ائمه طاهرين (عليهم السلام) رواياتى در اين زمينه به مضامين زير آمده :

اِيّاكُمْ وَفُصُولَ النَّظَرِ فَاِنَّهُ يَبْذُرُ الْهَوى وَيُولِدُ الْغَفْلَةَ .

« از چشم اندازى به آنچه حضرت حق نمى پسندد ، خوددارى كنيد ، كه نظر بازى تخم هوا و هوس مى پاشاند و باعث غفلت از حقيقت مى گردد » .

لَيْسَ فِى الْبَدَنِ شَيءٌ أقَلَّ شُكْراً مِنَ الْعَيْنِ ، فَلا تُعْطُوها سُؤْلَها فَتَشْغَلَكُمْ عَنْ ذِكْرِاللهِ .

« در بدن عضوى كم شكرتر از چشم نيست ، خواسته هايش را اجابت نكنيد ، كه شما را از ياد خدا باز مى دارد » .

عَمَى الْبَصَرِ خَيْرٌ مِنْ كَثيرِ النَّظَرِ .

« كورچشمى بهتر است از زياد نظر كردن » .

اِذا أبْصَرَ عَيْنُ الشَّهْوَةِ عَمِىَ الْقَلْبُ عَنِ الْعاقِبَةِ .

« هرگاه ديده شهوت باز شود ، چشم دل از عاقبت بينى كور مى گردد » .

امام صادق (عليه السلام) به عبدالله بن جندب فرمود : عيسى بن مريم به يارانش گفت :

اِيّاكُمْ وَالنَّظْرَةَ فَاِنَّها تَزْرَعُ فِى الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَكَفى بِها لِصاحِبِها فِتْنَةً ، طُوبى لِمَنْ جُعِلَ بَصَرُهُ في قَلْبِهِ وَلَمْ يُجْعَلْ بَصَرُهُ في عَيْنِهِ .

« از نظردوزى بپرهيزيد ، كه در قلب تخم شهوت مى نشاند ، و همان تخم افشانى براى ايجاد فتنه در آدم نظر باز كافى است » .

« خوشا به حال كسى كه ديده اش در قلب است نه در چشم » .

مَنْ أطْلَقَ ناظِرَهُ أتْعَبَ حاضِرَهُ ، مَنْ تَتابَعَتْ لَحَظاتُهُ دامَتْ حَسَراتُهُ .

« آن كس كه ديده ى خود را آزاد كند ، امروزش را به سختى انداخته ، و هر كس دنبال نظربازى برود ، به حسرت دائم دچار مى گردد » .

كُلُّ قَوْل لَيْسَ لِلّهِ فيهِ ذِكْرٌ فَلَغْوٌ ، وَكُلُّ صَمْت لَيْسَ فيهِ فِكْرٌ فَسَهْوٌ ، وَكُلُّ نَظَر لَيْسَ فيهِ اعْتِبارٌ فَلَهْوٌ .

« هر گفتارى كه در آن ياد خدا نيست بيهوده است ، و هر سكوتى كه در آن انديشه نيست سهو است ، و هر نظرى كه در آن عبرت نيست بازى است » .

لِكُلِّ عُضْو حَظُّ مِنَ الزِّنا ، فَالْعَيْنُ زِناهُ النَّظَرُ .

« براى هر عضوى از زنا لذت است و زناى چشم نظر است » .

مَنْ مَلاََ عَيْنَهُ مِنْ حَرام مَلاََ اللهُ عَيْنَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ النّارِ اِلاّ أنْ يَتُوبَ وَيَرْجِعَ .

« هر كس چشم از حرام پر كند ، خداوند در قيامت ديده اش را از آتش پر مى كند ، مگر اينكه توبه كرده به حضرت حق بازگردد » .

اِشْتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَى امْرَأَة ذاتِ بَعْل مَلاََتْ عَيْنَها مِنْ غَيْرِ زَوْجِها أوْ غَيْرِ مَحْرَم مِنْها .

« غضب خداوند شديد است بر زن و شوهردارى كه چشم از غير شوهر و يا غير محرم خود پر كند » .

ما مِنْ مُسْلِم يَنْظُرُ امْرَأةً أوَّلَ رَمْقَة ثُمَّ يَغُضُّ بَصَرَهُ اِلاّ أحْدَثَ اللهُ تَعالى لَهُ عِبادَةً يَجِد حَلاوَتَها في قَلْبِهِ .

« اول گوشه چشمى از مسلمان كه به نامحرم بيفتد ، آنگاه بخاطر خدا در پوشد ، خداوند براى او عبادتى ايجاد مى كند كه شيرينى آن را در قلبش مى يابد » .

ألْنَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهامِ اِبْليسَ فَمَنْ تَرَكَها خَوْفاً مِنَ اللهِ أعْطاهُ اللهُ ايماناً يَجِدُ حَلاوَتَهُ في قَلْبِهِ .

« نظر به نامحرمان تيرى مسموم از تيرهاى ابليس است ، هر كس بخاطر ترس از حق رها كند ، خداوند ايمانى به او مرحمت مى كند كه لذتش را در قلبش بچشد » .

مَنْ نَظَرَ اِلىَ امْرأَه فَرَفَعَ بَصَرَهُ اِلىَ السَّماءِ أوْ غَمَضَ بَصَرَهُ لَمْ يَرْتَدَّ اِلَيْهِ بَصَرُهُ حَتّى يَزَوِّجَهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْحُورِ الْعينِ .

« كسى كه ديده اش به زنى بيفتد ، آنگاه چشم به آسمان بدوزد ، يا ديده فرو پوشد ، پلكهايش بهم نرسد مگر اينكه خداوند مهربان حوريه اى به او تزويج كند » .

ما اغْتَنَمَ أحَدٌ بِمِثْلِ مَا اغْتَنَمَ بِغَضِّ الْبَصَرِ ، فَاِنَّ الْبَصَرَ لا يُغَضُّ عَنْ محارِمِ اللهِ اِلاّ وَقَدْ سَبَقَ اِلى قَلْبِهِ مُشاهَدَة الْعَظَمَةِ وَالْجَلالِ(10) .

« بهره مند نگرديد هيچ كس ، به مانند غنيمتى كه از راه پوشيدن چشم ( از حرام ) بدست مى آيد چشم وقتى از محرّمات الهى پوشيده شود ، به مشاهده انوار عظمت و جلال نائل گردد » .

آرى چون ديده از حرام فرو پوشيد ، و چشم از ديدار نامحرمان بربنديد ، به فضاى پر معناى ملكوت راه پيدا كرده ، و در آن سراى به ديدار جمال و عظمت محبوب نائل خواهيد شد ، در آن وقت است كه زر و زيور دنيا و مظاهر فريبنده ظاهرى براى شما ارزشى نخواهد داشت ، و جز براى ديدار انوار عظمت راهى نخواهيد سپرد ، و با زبان حال به تمام جلوه هاى مادى خواهيد گفت :

ساقى برو كه مستيم از جاى ديگر است *** سرگرميم زآتش سوداى ديگر است
پروانهوار عاشق هر شمع نيستم *** سوز دلم ز انجمن آراى ديگر است
اى دل صبور باش كه در بارگاه دوست *** نوميدى تو عرض تمناى ديگر است
آن مرغ نيستم كه خروشم زشاخ گل *** فرياد من زقامت بالاى ديگر است
حال مرا زحالت مجنون مكن قياس *** ديوانه تو باديه پيماى ديگر است
اى خضر سوى آب حياتم چه مى برى *** مخمور عشق تشنه درياى ديگر است
بوى گل بهشت ندارد دماى من *** داغ دلم زلاله صحراى ديگر است
مگشا دگر به گفته فيضى زبان طعن *** اى مدّعى برو كه سخن جاى ديگر است
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation