بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 8, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     02 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     03 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     04 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     05 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     06 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     07 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     08 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     09 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     10 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     11 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     12 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     13 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     14 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     15 - عرفان اسلامي جلد هشتم
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد هشتم
 

 

 
 

باب سى و دوم

در نكوهش دنيا

قالَ الصّادُِِق (عليه السلام) :

قالَ الصّادُِِ (عليه السلام) : الدُّنْيا بِمَنْزِلَةِ صُورَة رَأسُهَا الْكِبْرُ ، وَعَيْنُها الْحِرْصُ ، وَأذُنُهَا الطَّمَعُ ، وَلِسانُهَا الرِّياءُ وَيَدُهَا الشَّهْوَةُ وَرِجْلُها الْعُجْبُ ، وَقَلْبُهَا الْغَفْلَةُ ، وَلَوْنُهَا الْفَناءُ ، وَحاصِلُهَا الزَّوالُ .

فَمَنْ أحَبَّها أوْرَثَتْهُ الْكِبْرُ ، وَمَنِ اسْتَحْسَنَها أوْرَثَتْهُ الْحِرْصَ وَمَنْ طَلَبَها أوْرَثَتْهُ الطَّمَعَ وَمَنْ مَدَحَها ألْبَسَتْهُ الرّياءَ وَمَنْ أرادَها مَكَّنَتْهُ مِنَ الْعُجْبِ وَمَنِ اطْمَأنَّ إلَيها أرْكَبَتْهُ الْغَفْلَةَ وَمَنْ أعْجَبَهُ مَتاعُها فَتَنَتْهُ وَلا تَبْقى لَهُ ، وَمَنْ جَمَعَها وَبَخِلَ بِها أوْرَدَتْهُ مُسْتَقَرَّها وَهِيَ النّارُ .

قالَ الصّادُِِق (عليه السلام) : الدُّنْيا بِمَنْزِلَةِ صُورَة رَأسُهَا الْكِبْرُ ، وَعَيْنُها الْحِرْصُ ، وَأذُنُهَا الطَّمَعُ ، وَلِسانُهَا الرِّياءُ وَيَدُهَا الشَّهْوَةُ وَرِجْلُها الْعُجْبُ ، وَقَلْبُهَا الْغَفْلَةُ ، وَلَوْنُهَا الْفَناءُ ، وَحاصِلُهَا الزَّوالُ .

امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد :دنيا به منزله نقشى است ، كه سر او كبر ، و چشمش حرص ، و گوشش طمع ، و زبانش ريا ، و دستش شهوت ، و قدمش عجب ، و قلبش غفلت و بى خبرى ، و رنگش فنا و حاصل و آخرش از دست رفتن است .

تخصيص هركدام از اين صفات خبيثه به عضوى از اعضا بى علت نيست .

چون سر محل قواى ظاهره و باطنه است ، و باطنش مركز بسيارى از امور از جمله تخيّل است ، و خيالات مخالف واقع منشأ كبر و تكبر است ، از اين جهت كبر را به سر نسبت داده است .و منشأ حرص غالباً چشم است ، با چشم احوال كسانى كه به حسب دنيا بر او زيادتى دارند مى بيند ، و ملاحظه مى كند كه در خوراك و پوشاك و مسكن بسيارى افراد بر او مقدم اند ، بتدريج حال و هواى مثل آنان شدن در او زنده مى شود ، و همين حركت او را به حرص بر دنيا دچار مى سازد .

در اينجاست كه شريعت مقدسه به انسان مى گويد :در مراتب دنيائى پست تر از خود را ببين ، تا شاكر گردى ، و در مراتب آخرتى بالاتر از خود را ببين تا حالت حرصت جهت مثبت بگيرد .

و چون طمع اكثر اوقات از گوش ناشى مى شود ، مثل شنيدن اينكه فلان كس كريم است و عطاياى او اكثر مردم رسيده و مى رسد ، و رد سائل نمى كند ، او نيز بشنيدن اين خبر رغبت ديدن او مى كند ، و در مقام تلاش تحصيل آشنائى او مى شود ، و رفته رفته از اهل طمع مى شود ، از اين جهت طمع را نسبت به گوش مى دهد .

و چون ريا اعلام عمل خير به غيرست ، و اين اعلام تحقق پيدا نمى كند مگر به زبان ، ريا را به زبان نسبت داده است .

و چون اصل و عمده خواهش هاى دنيوى متعلق است به اخذ و تناول و پس از بدست آوردن و مصرف كردن منشعب به لذات ديگر مى شود ، مثل خوردن و آشاميدن و پوشيدن و شهوت راندن ، از اين جهت شهوت را به دست نسبت داده است .و چون عجب و بزرگ بينى متعلق است به محسوسات و به عبارت ديگر چون ظهور عجب اكثراً در حركات است از اين جهت عجب را به پا نسبت داد ، مسئله قلب و غفلت آن ، و فناپذيرى دنيا و زوال آن نيز مسائل روشنى است كه نياز به توضيح فوِ العاده ندارد .

چهره دنيا 

گاهى گفته مى شود دنيا ، و منظور آن عبارت است از نظام شگفت انگيز موجودات ارضى و سمائى اعم از جمادات و نباتات ، و آنچه كه هست ، بدون ملاحظه رابطه انسان با اين نظام ، در اين صورت درباره دنيا هيچ بحثى نيست كه در اين مرحله براى دنيا نه رنگ تصديق هست نه جهت تكذيب .

و گاهى گفته مى شود دنيا ، و در اين مرحله رابطه انسان با آن لحاظ مى شود ، در اينجا بايد چهره دنيا را بر اساس رابطه انسان با آن به دو صورت ترسيم كرد ، چنانچه آيات قرآن مجيد ، و روايات اصيل اسلامى بر اين مسئله دلالت دارد .

اگر رابطه انسان با دنيا بر مبناى قواعد الهى باشد ، يعنى راه تحصيل و خرجش هماهنگ با قواعد عالى اسلام صورت گيرد بدون شك اينگونه رابطه با دنيا رابطه اى است خدائى ، و به عبارت ديگر اين چهره از دنيا خير محض و سازنده آخرتى آباد است ، و اينگونه دنيا و آخرت همان دنيا و آخرتى است ، كه تمام انبيا براى برپا كردن آن مبعوث به رسالت شده اند ، و پيامبر عزيز اسلام مكرر در مجالس مكه به مردم گوشزد كردند :

فَانّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرِ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ .

و اگر رابطه انسان با دنيا بر اساس خواسته ها و اميال و غرائز و شهوات آزاد باشد ، و براى تحصيل و خرجش هيچ حقى از هيچ كسى ملاحظه نشود ، البته اين گونه دنيا شرّ محض و مخرب آخرت است و آيات كتب آسمانى بخصوص قرآن مجيد ، و همه انبيا وائمه (عليهم السلام) از اين شكل رابطه منع كرده اند .

رابطه با مقام دنيائى اگر رابطه يوسفى و سليمانى و اميرالمؤمنينى است اين رابطه خير و خير ساز و مقدمه اى براى رسيدن به نعيم آخرت است ، چرا كه در اين رابطه شخص رابط از مقام و قدرتش براى استقرار حق و فرهنگ حق و پاسخ به دادخواهى مظلوم استفاده مى كند .

و اگر رابطه با مقام دنيائى رابطه فرعونى و نمرودى و شدادى و ابوسفيانى و يزيدى و هيتلرى و ريگانى است ، اين رابطه شرّ و شرساز است ، و حاصلى جز رساندن انسان به عذاب ابدى آخرت ندارد ، چرا كه در اين نوع رابطه حق مطرح نيست ، بلكه نابودى و پايمال كردن حق و حقيقت مطرح است ، در ارتباط با علم و مال و منال هم اين دو صورت مطرح است .

على (عليه السلام) در قسمتى از خطبه 133 نهج البلاغه اين دو شكل رابطه را چه عالى ترسيم مى نمايد :

وَإنَّما الدُّنْيا بَصَرِ الاْعْمى ، لا يُبْصِرُ مِمّا وَراءَها شَيْئاً وَالْبَصيرُ يَنْفُذُها بَصَرُهُ وَيَعْلَمُ أنَّ الدّارَ وَراءَها ، فَالْبَصيرُ مِنْها شاخِصٌ وَالاْعْمى إلَيْها شاخِصٌ ، وَالْبَصيرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ وَالاْعْمى لَها مُتَزَوِّدٌ .

دنيا در نظر كور دلان آخرين مرز آفرينش است ، كه فراسوى آن چيزى نمى بيند ، به همين خاطر تمام همتش و ماهيت و وجودش و حيثيّت و هويّتش خرج آن مى گردد و پس از بدست آوردن آن ناگهان از دست داده و با دست تهى از دنيا مى رود ، اما روشن دل و انسان بصير و بينا ديده اش را به حقيقت باز مى كند و آن را مى بيند و مى يابد كه پس از آن جهان ديگرى است ، چرا كه نظام عالى علم و بخصوص وضع حيات انسان اقتضا دارد كه حتماً و بدون شك پس از اين دنيا دنيائى ديگر براى رسيدن به نتيجه اعمال باشد .

بينا به وسيله بندگى و طاعت و ترك معصيت از افتادن به دام دنيا مى گريزد و نابينا با ترك طاعت و آلوده شدن به گناه دچار اسارت اين خانه فريبنده مى گردد .

شخص بينا براى آينده اش از دنيا توشه مى گيرد ، و نابيناى بدبخت تمام وجودش را براى فراهم كردن توشه براى دنيا خرج مى كند و به عبارت ديگر دنيا برده بينا و حاكم و مولاى نابيناست .

رابطه بينا با دنيا براساس عفاف و كفاف و انفاِ و رابطه نابينا و كور دل با دنيا بر مبناى حرص و طمع و بخل است و اين دنيا كجا و آن كجا ، كه در اين مرحله دنيا هلاك كننده و در آن مرحله دنيا سازنده و پرداخت كننده است .

اگر دنيا و شئونش را فقط و فقط به خاطر حضرت حق بخواهيد ، نه طاعتى از دست مى رود و نه به گناهى از گناهان كبيره آلوده مى گرديد .

تمام بدبختى هاى انسان در اين دنيا با دست خودش فراهم مى گردد ، و آن هم محصول رابطه غلط او با دنياست ، اين دنيا همان دنيائى است كه انبياء و ائمه در آن زندگى كردند و هر يك به سهم خود از آن بهره بردارى نمودند ، از خوراك و مسكن و پوشاك و مقامش و سائر شئون آن استفاده كردند و سپس با كمال عزت و با كوله بارى از فيض و رحمت حضرت حق به سوى عالم بقا شتافتند ، بيائيد شما هم با اين دنيا همانند انبياء و ائمه رابطه برقرار كنيد ، با مال و منالش و جاه و مقامش و زر و زيورش و زن و فرزندش همسان با آن بزرگواران عمل كنيد ، تا هم در اين دنيا و هم در آن دنيا از عمر و از حركات و اعمال و اخلاِ خود بهره مند شويد .

اى كه خواهى ره برى در كوى دوست  ***  جز محبت نيست راهى سوى دوست
عقل را نشناخت كس بر آستان  ***  عشق باشد پاسبان كوى دوست
آنچه موسى يافت در آن نيمه شب  ***  يافت دل در حلقه گيسوى دوست
چون بخونم دوست بازو رنجه كرد  ***  بوسه بايد داد بر بازوى دوست
يار خواهى دل بنه بر جور يار  ***  دوست خواهى صبر كن با خوى دوست
فرخ آن پيكى كه آيد زان ديار  ***  روشن آن چشمى كه بيند روى دوست
بر طواف كعبه رو آرند خلق  ***  كعبه ما هست طوف كوى دوست
جاودان كس را بقا نبود هم  ***  جز كسى كو زنده شد از بوى دوست

قرآن و دنيا

به نظر مى رسد در اين زمينه نياز به بحث مفصلى نباشد ، حداقل براى عزيزان مسلمان و مؤمن روشن است كه دنياى حق چيست ؟ و دنياى باطل كدام است ؟

ولى از باب توجه و تذكر لازم است به قسمتى از آيات قرآن به خصوص آياتى كه مردم را از دنياى باطل يعنى دنيائى كه از راه نامشروع بدست مى آيد بر حذر مى دارد اشاره شود .

قرآن مجيد در زمينه خريد دنيا به قيمت فروش آخرت يعنى غرِ شدن در دنيا به تحريك شهوات و اميال و آرزوها و غرائز شيطانى مى فرمايد :

( أُوْلئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالاْخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنْصَرُونَ ) .

اينان همان كسانى هستند كه متاع دو روزه دنيا را به قيمت از دست دادن آخرت خريدند ، پس در آخرت تخفيفى در عذاب ندارند ، و هيچ كس از آنان يارى نخواهد كرد .

( وَلكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللهَ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ * ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الاْخِرَةِ وَأَنَّ اللهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ * أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ) .

آنكس كه باختيار خودش و به متابعت از هواى نفس دلش آكنده به ظلمت كفر شد ، برايش غضب خدا و عذاب سخت دوزخ خواهد بود .

اين غضب و عذاب براى آن است كه حيات فانى دنيا را بر آخرت برگزيد و خلاصه آخرت را فداى دنيا كرد ، خدا هرگز كافران را هدايت نمى كند ، اينان هستند كه خداوند بر دلها و گوش و چشم هايشان مهر قهر زده و اينان همان مردم غافل اند .

قرآن در زمينه وضع مردميكه دنيا را مقدمه مردميكه دنيا را مقدمه آخرت قرار داده اند مى فرمايد :

( الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ«63»

لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللهَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ) .

آنان كه اهل ايمان و اجتناب از محرمات هستند ، براى آنها در زندگى دنيا پيوسته بشارت است و ر آخرت به نعمت ابد حق خوشحالى ، براى كلمات خداوند تغيير و تبديلى نيست ، اين بشارت در دنيا و آخرت پيروزى بزرگى است .

( إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلاَ يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ ) .

زندگى دنيا جز بازيچه و هوس رانى چيزى نيست ، شما اگر در اين دنيا به ايمان و تقوا آراسته باشيد ، خداوند پاداش اعمالتان را كه بر اساس ايمان و پرهيزكارى انجام گرفته خواهد داد ، و چيزى از اموال شما نخواهد خواست .

( اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الاَْمْوَالِ وَالاَْوْلاَدِ كَمَثَلِ غَيْث أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَراً ثُمَّ يَكُونُ حُطَاماً وَفِي الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللهَ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ ) .

بدانيد زندگى دنيا بحقيقت بازيچه است طفلانه و يك سرگرمى ، و تفاخر و خودستائى با يك ديگر در حرص افزودن مال و اولاد ، اين است حقيقت كار دنيا و در مثل مانند بارانى است كه به موقع ببارد ، و گياهى از پى آن در زمين برويد ، كه دهقان را به شگفت آورد ، سپس بنگرى كه زرد و خشك شود و بپوسد ، در عالم آخرت وضع دنياپرستان چنين است كه دنيا از كفشان رفته و خشك و پوسيده شده و خيرى براى آنان جز عذاب شديد نمانده ، ولى آنان كه با دنيا رابطه صحيح داشتند به مغفرت و رضوان خدا مى رسند ، بدانيد كه منهاى ايمان و تقوا دنياى شما جز متاع فريب و غرور چيزى نيست .

روايات و دنيا

لحن روايات نسبت به دنيا همانند قرآن دو لحن است ، گاهى از دنيا تعريف مى كند و منظور دنياى پاكان و صالحان و بيداران و عاشقان است ، و گاهى دنياى دنياپرستان ، و مسرفان و مبذران و بى خبران و جاهلان و گمراهان ، در اين زمينه لازم است به هر دو لحن اشاره شود .

قالَ (عليه السلام) : إنَّ الدُّنْيا دارُ صِدِْ لِمَنْ صَدَقَها ، وَدارُ عافِيَة لِمَنْ فَهِمَ عَنْها ، وَدارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها ، وَدارُ مَوْعِظَة لِمَنْ اتَّعَظَ بِها ، مَسْجِدُ أحِبّاءِ اللهِ ، وَمُصَلّى مَلائِكَةِ اللهِ ، وَمَهْبِطُ وَحْيِ اللهِ ، وَمَتْجَرُ أوْلياءِ اللهِ اكْتَسَبُوا فيها الرَّحْمَةَ وَرَبِحُوا فيهَا الجَنَّةَ .

على (عليه السلام) در ضمن محكوم كردن كسى كه دنيا را مذمت مى كرد فرمود :

دنيا سراى راستى و درستى است براى كسيكه آن را تصديق به اين حقيقت كند ، و سراى ايمنى از هر عذابى است براى كسى كه آن را بفهمد ، و سراى توانگرى است براى كسى كه بيدار توشه برداشتن باشد ، و سراى پند و عبرت و موعظه است براى آن كه پندگير باشد ، مركز عبادت عباد خدا و نماز ملائكه الهى است ، جايگاه نزول وحى و تجارت عاشقان خداست ، اينان در دنيا به كسب رحمت حق موفق شدند ، و سود تجارتشان بهشت الهى بود .

آرى معامله با دنيا به اين كيفيت كه حضرت على (عليه السلام) بيان مى دارد معامله اى است كه سودش ابدى ، و اين چنين دنيا ، دنيائى است كه هر لحظه آن داراى ارزشى ما فوِ تمام ارزشهاست ، و اين گونه دنيا همانست كه رسول گرامى اسلام درباره آن فرموده :

الدُّنْيا مَزْرَعَةُ الاْخِرَةِ .

طرقوا يا عاشقان كين منزل جانان ماست  ***  زانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماست
راه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتيم  ***  آيت قل يا عبادى آمده در شان ماست
نيستيم اينجا مقيم اى دوستان بر رهگذر  ***  يك دو روزى روح غيبى آمده مهمان ماست
عزم ره داريم و نتوان بيش از اين كردن درنگ  ***  زان كه جلاد اجل ر انتظار جان ماست
يا غياث المستغيثين يا اله العالمين  ***  جمله شب تا سحر بر درگهت افغان ماست
آنچنان خلوت كه ما از جان و دل بوديم دوش  ***  جبرئيل آمد نگنجد در ميان گر جان ماست
گر شما را طاعتست و زهد و تقوا و ورع  ***  باك نى چون دوست اندر عهد و در پيمان ماست
تحفه جنت كه از بهر شما آراستند  ***  با غم هجران او دوزخ سرا بستان ماست
غم مخور عطار چندين از براى جسم خود  ***  زان كه بحر رحمتش در انتظار جان ماست

قال (عليه السلام) في صِفَةِ الدُّنْيا : الدُّنْيا تَغُرُّ وَتَضُرُّ وَتَمُرُّ ، إنَّ اللهَ سُبْحانَهُ لَمْ يَرْضَها ثَواباً لأوْلِيائِهِ وَلا عِقاباً لاِعْدائِهِ وَإنَّ أهْلَ الدُّنْيا كَرَكْب بَيْنا هُمْ حَلّوا إذْ صاحَ بِهمْ سائِقُهُمْ فارْتَحَلُوا .

امام على (عليه السلام) درباره دنيا فرموده :

با زينت و آرايش خود فريب مى دهد « كسانى را كه از معرفت و ايمان برخوردار نيستند » و سپس زيان مى رساند ، آنگاه با شتاب و سرعت مى گذرد .

خداوند سبحان راضى نشد كه دنيا را پاداش دوستان و كيفر دشمنانش قرار دهد .

اهل دنيا مانند كاروانى هستند كه در بين فرود آمدن ، ناگاه جلودارشان بانگ مى زند كه ، پس كوچ مى كنند .

إنَّ الدُّنْيا وَالاْخِرَةَ عَدُوّانِ مُتَفاوِتانِ وَسَبيلانِ مُخْتَلِفانِ فَمَنْ أحَبَّ الدُّنْيا وَتَوَلاّها أبْغَضَ الاْخِرَةَ وَعاداها وَهُما بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِِِ وَالْمَغْرِبِ وَماش بَيْنَهُما كُلَّما قَرُبَ مِنْ واحِد بَعُدَ مِنَ الاْخَرِ وَهُما بَعْدُ ضَرَّتانِ .

دنيائى كه بدون هماهنگى و مسائل ملكوتى و قواعد الهى بدست آمده ، با آخرت دو دشمن ناجور و دو راه جداى از همند ، راه بهشت و راه دوزخ ، پس كسيكه اينگونه دنيا را دوست داشت و به آن دل بست ، آخرت را دشمن داشته و از دست مى دهد ، اين دنيا و آخرت همانند مشرِ و مغرب هستند ، كه رونده بين آن دو بهر كدام نزديك شود از ديگرى دور مى گردد .

با اين اختلافى كه بين اينگونه دنيا و آخرت هست ، مانند دو زن مى مانند كه داراى يك شوهر باشند ، هيچ وقت با هم سر سازگارى ندارند .

كسيكه به حلال دنيا ازحرامش قناعت كند ، و از شب و روزش در جهت عبادت و خدمت به خلق بهره گيرد ، دنيائى پر ارزش نصيبش شده ، و عاقبت اين گونه دنيادارى آخرتى خوش و سعادتى ابدى و جاودانى است .

رسول گرامى اسلام به گوسپند مرده اى گذشت ، فرمود : مى بينيد كه اين گوسپند چگونه از نظر صاحبش افتاده و از شدت سبكى قيمتى برايش نيست .

عرضه داشتند : آرى ، به همين خاطر هم هست كه صاحبش از آن دست برداشته .

فرمود : به خدائى كه جانم در اختيار اوست ، اين دنيا در پيشگاه حضرت حق از اين گوسپند مرده نزد صاحبش بى ارزش تر است ، اگر اينچنين دنيا به اندازه بال مگسى ارزش داشت ، به اندازه شربت آبى به كافر داده نمى شد ، از اينكه قسمتى از اين دنيا با تمام زرِ و برقش در اختيار دشمنان اوست معلوم است در نزد حضرتش ارزشى ندارد ، براى آن دنيائى است كه به دستور خود او بدست آمده باشد و در راه او به خرج گذاشته شود به همين خاطر فرمود :

الدُّنْيا مَلْعُونَةٌ مَلْعُونٌ ما فيها إلاّ ما كانَ للهِِ مِنْها .

دنيا از نظر خدا مطرود است ، و آنچه در اوست نيز مطرود است ، مگر آنچه براى خداست .

و نيز فرمود :

الدُّنْيا سِجْنُ الْمُؤمِنِ وَجَنَّةُ الْكافِرِ .

دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است .

اى طاير قدّوسى بر تن متن و تنه  ***  دارى پس از اين زندان بر عرش نشيمنها
با زاغ سيه بودى يك چند در اين مجلس  ***  با روح قدس پرّى زين بعد به گلشنها
از خوف توان رستن در مردن حيوانى  ***  دارد پسر انسان بر چرخ چه مأمنها
هرگز به نميرد كس گر بار دوم زايد  ***  تا بار دوم زادن داريم چه مردنها
بر خار بيابانها تا چند توان خفتن  ***  مرغى كه چرد ريحان بر سنبل و سوسنها
از شرِ بطون سر زد خورشيد هو الظاهر  ***  ميتابدت ار باشد بر بام تو روزنها
در معركه وحدت پوشيده زخون خفتان  ***  بى تير چو آرشها بى گرز چو قارنها
بر رخش خرد زن زين ، زين خوان زحل بگذر  ***  كين گرگ دغل درد خفتان تهمتن ها
اين بنده اگر خواهى آن طنطنه شاهى  ***  زى گلشن اللهى بگريز زگلخنها
خاكستر ما سازد هر قلب كه باشد زر  ***  اكسير مهماتيم ، ما سوخته خرمنها
اين وادى حيرانى گم گشته بسى دارد  ***  در خاطر ما باشد صد موسى و ايمنها
اى اختر روز افزون دل را گهر گردون  ***  بى لعل لبت از خون لعلست چه دامنها
ماه آورى از طوبى اى آدم كروبى  ***  اى خارِ عادت ها اى مبدع ديدنها

قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) :

مَنْ أحَبَّ دُنْياهُ أضَرَّ بِآخِرَتِهِ وَمَنْ أحَبَّ آخِرَتَهُ أضَرَّ بِدُنْياهُ فَآثِرُوا ما يَبْقى عَلى ما يَفْنى .

پيامبر فرمود :هر كس عاشق دنيايش باشد ، به آخرتش ضرر مى زند ، و هر كس عاشق آخرت باشد بسيارى از مظاهر فريباى دنيا را از دست مى دهد ، بيائيد آنچه را باقى است بر آنچه فانى است انتخاب كنيد .

وَقالَ (صلى الله عليه وآله) : حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ كُلِّ خَطيئَة .

و نيز آن حضرت فرمود : دلبستگى شديد به دنيا سر همه لغزش هاست .

وَقالَ (صلى الله عليه وآله) : يا عَجَباً كُلَّ الْعَجَبِ لِلْمُصَدِِِّ بِدارِ الْخُلُودِ وَهُوَ يَسْعى لِدارِ الْغُرُورِ .

و نيز آن حضرت فرمود : اى عجب همه عجب از كسى كه تصديق كننده آخرت ابدى است ، با اينحال تمام كوشش خود را صرف خانه غرور مى كند .

پيامبر در كنار مزبله اى ايستاد ، سپس فرمود : بيائيد دنياست ، آنگاه لباس و استخوانى كه كهنه شده بود از آن مزبله برداشت و فرمود :اين است دنيا .

عيسى (عليه السلام) به حواريون فرمود :دنيا شيرين و سرسبز است ، خدا شما را در آن قرار داده ، پس متوجه شماست كه چگونه عمل مى كنيد ، بنى اسرائيل زمانى كه بساط دنيا برايشان پهن شد و همه چيز آماده گشت سرگشته و گم گشته زيور و زن و خوشمزگيها و لباس آن شدند ، و از اين راه خود را به بدبختى دچار كردند .

و نيز آن حضرت فرمود :

دنيا را مالك و همه كاره خود نگيريد كه شما را به بندگى خويش مى كشد ، گنج خود را نزد كسى بگذاريد كه ضايعش نمنى كند ، دنيادار بر آفت مى ترسد ، و آنكه گنجش نزد خداست از آفت وحشت ندارد .

و نيز فرمود :

اى جمعيت من ، آگاه باشيد كه دنيا را براى شما به رو در انداختن ، تا شما را نفرييد ، پس از من آن را از جا برنداريد ، از خباثت دنيا اينست كه خانه معصيت است ، آخرت جز با ترك آن بدست نمى آيد ، از دنيا عبرت بگيريد ، خيلى پى آبادى آن نرويد ، بدانيد كه اصل هر گناهى عشق به دنياست ، و چه بسا شهوت ساعتى كه غصه طولانى بدنبال دارد .

سليمان با مركب حكومتى در حركت بود ، پرندگان بر سرش سايه داشتند ، اجنه و مردم از دو طرفش در حركت بودند ، به عابدى از عباد بنى اسرائيل گذشت ، عابد گفت : پسر داود بخدا قسم ، خداوند ملك عظيمى به تو عنايت كرده .

سليمان فرمود : يك تسبيح در نامه عمل مؤمن بهتر است از ظواهرى كه به فرزند داود داده شده ، آنچه به پسر داود داده اند از دست مى رود ، ولى تسبيح خدا در نامه انسان باقى مى ماند .

حكيم صفاى اصفهانى در مناجات با حضرت دوست ، و ذكر و تسبيح در پيشگاه مبارك او عرضه مى دارد :

خدايا سينه من را صفا ده  ***  دلم را حكمت بى منتها ده
زصفوت بخش انوار سرورم  ***  نشان بر صفّه ايوان نورم
عروجم ده به معراج حقيقت  ***  بنه بر تاركم تاج حقيقت
سويداى مرا سرّ قدم ده  ***  وجود لايزالى بر عدم ده
مرا از قيد امكانى رها كن  ***  بتمكين وجوبى آشنا كن
منه بر جبهه ام داغ سوائى  ***  بكار بنده خود كن خدائى
خدائى كن بكار بنده خود  ***  بميران از خودى كن زنده خود
دماغم از شراب ذات  تر كن  ***  دل و جانم دلو جان دگر كن
زپاى من با مائى پشت پا زن  ***  بدست من منيّت را قفا زن
كه من با اينكه با كثرت دچارم  ***  به محو ومحق وطمس اميدوارم
توئى گنجينه ويرانه من  ***  نباشد جز تو كس در خانه من
كدامين من كدامين خانه هشدار  ***  در اينجا نيست غير يار ديار
چنان بنهاد پايم عشق درنار  ***  كه بند نعل آتش زد به دستار
خدايا آتش عشقم قوى كن  ***  شرار من شرار موسوى كن
مرا در وادى ايمن گذر ده  ***  كف نور و عصاى راهبر ده
عطا كن از عصاهاى شعيبم  ***  كه گردد اژدهاى مار عيبم
بهارون هدايم آشنا كن  ***  مرا موساى فرعون هوا كن
نيوشان از درخت قلب آگاه  ***  نداى لا تخف انّى أنا الله
به القاى عصا كن امر تورى  ***  مؤيد كن بتاييدات طورى
مرا در شبروى ثابت قدم ساز  ***  دلم روشن بنور صبحدم ساز

پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود :

دنيا خانه كسى است كه خانه ندارد ، و به عبارت ديگر خانه كسى است كه دل به آخرت نبسته ، و مال كسى است كه مال ندارد ، جمع كننده آن بى خرد است ، كسيكه آگاهى ندارد بر آن نيست به ديگران دشمنى مىورزد ، و كسيكه فهم ندارد بخاطر آن حسادت مى كند ، و كسى كه يقين ندارد براى آن مى دود .

و نيز آن جناب فرمود :

كسيكه صبح كند و تمام همّتش دنيا باشد ، نزد خدا آدم بى مقدارى است ، در اين حالت خداوند دلش را خانه چهار خصلت مى كند :

1 ـ غصه اى كه قطع نشود .

2 ـ گرفتارى به صورتى كه از آن آزاد نگردد .

3 ـ فقرى كه غنا بدنبالش نباشد .

4 ـ آرزوئى كه به آخرش نرسد .

پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) روزى به جمع اصحاب وارد شد و فرمود :

از شما كسى علاقه دارد ، خداوند كور دليش را معالجه ، و وى را صاحب بصيرت كند ؟

بدانيد هر كس تمام ميلش بجانب دنيا رود ، و آرزويش در اين خانه دراز شود ، به همان مقدار كور دلى پيدا مى كند ، و هر آن كس نسبت به دنيا زهد بورزد ، و آرزويش را كوتاه نمايد ، علم بدون معلم پيدا مى كند ، و هدايت بدون هادى مى يابد ، بعد از من جمعى خواهند آمد ، كه مملكت جز به خونريزى و تكبر بدست نياورند ، و ثروت جز با فخر و بخل نيابند ، و محبت به غير خدا جز به پيروى از هوا بدست نياورند ، هر كس چنين زمانى را ديد و بر فقر حوصله كند در حاليكه توان غنى شدن داشته باشد ، و بر دشمنى بر غير حق استقامت كند در حاليكه قدرت بر محبت در او باشد ، و بر ذلت بندگى پايدارى نمايد ، در حاليكه مى تواند عزت ظاهرى تحصيل كند ، و اين همه را براى خدا بخواهد ، پروردگار عالم ثواب پنجاه صديق به او عنايت كند .

شخصى به على (عليه السلام) گفت : دنيا را برايم وصف كن ، فرمود : چه بگويم از خانه اى كه سالم در آن ايمن نيست ، و مريض در آن پشيمان است ، كسيكه در آنجا دچار فقر شود به غصه نشيند ، و هر كس دارى آن گردد گمراه شود ، در حلالش حساب و در حرامش عقاب است .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation