|
|
|
|
|
|
3- وصاياى واجب و مستحب گرچه وصيت ذاتا از مستحبات مؤ كد است ، ولى گاه همانگونه كه اشاره كرديم شكل وجوب پيدا مى كند، مثل اينكه انسان در پرداخت حقوق واجب الهىكوتاهى كرده باشد، و يا اماناتى از مردم نزد او است كه در صورت عدم وصيتاحتمال مى دهد حق آنان از بين برود، و از آن مهمتر اينكه گاه موقعيت شخص در جامعه چناناست كه اگر او وصيت نكند ممكن است لطمه شديد و ضربه جبرانناپذير بر نظام سالماجتماعى يا دينى وارد گردد، در تمام اين صورتها وصيت كردن واجب مى شود. 4- وصيت در حال حيات قابل تغيير است قوانين اسلام شخص وصيت كننده را محدود به آنچه قبلا وصيت كرده نمى كند، بلكه به اواجازه مى دهد مادام كه زنده است در مقدار و چگونگى وصيت و شخص وصى تجديد نظر كند،چرا كه با گذشت زمان ممكن است مصالح و نظرات او در اين زمينه دگرگون شود. 5- نكته آخر ذكر اين نكته نيز لازم به نظر مى رسد كه انسان بايد وصيت خود را وسيله اى براىجبران و ترميم كوتاهى هاى گذشته قرار دهد، حتى اگر كسانى از بستگان نسبت به اوبى مهرى داشتند از طريق وصيت ، به آنها محبت كند، در روايات مى خوانيم پيشواياناسلام نسبت براى خويشاوندانى كه از در بى مهرى با آنها در مى آمدند وصيت مى كردندو مبلغى را براى آنها در نظر مى گرفتند، تا رشته گسسته محبت را دو باره برقرارسازند، بردگان خود را آزاد مى كردند يا وصيت به آزادى آنها مى نمودند.
آيه و ترجمه
يايها الذين ءامنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون (183) اياما معدودت فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر و على الذين يطيقونهفدية طعام مسكين فمن تطوع خيرا فهو خير له و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون(184) شهر رمضان الذى انزل فيه القرءان هدى للناس و بينت من الهدى و الفرقان فمن شهدمنكم الشهر فليصمه و من كان مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر يريد الله بكماليسر و لا يريد بكم العسر و لتكملوا العدة و لتكبروا الله على ما هدئكم و لعلكمتشكرون (185)
|
ترجمه :
183- اى افرادى كه ايمان آورده ايد، روزه بر شما نوشته شد همان گونه كه بركسانى كه قبل از شما بودند نوشته شده ، تا پرهيزكار شويد. 184- چند روز معدودى را (بايد روزه بداريد) و كسانى كه از شما بيمار يا مسافرباشند روزهاى ديگرى را (بجاى آن روزه بگيرند) و بر كسانى كه قدرت انجام آن راندارند (همچون بيماران مزمن و پيرمردان و پيره زنان ) لازم است كفاره بدهند، مسكينى رااطعام كنند، و كسى كه كار خير را پذيرا شود براى او بهتر است ، و روزه داشتن براىشما بهتر است اگر بدانيد. 185- (آن چند روز معدود) ماه رمضان است كه قرآن براى راهنمائى مردم و نشانه هاى هدايتو فرق ميان حق و باطل در آن نازل شده ، پس آنكس كه در ماه رمضان در حضر باشد روزهبدارد، و آنكس كه بيمار يا در سفر باشد روزهاى ديگرى را بجاى آن روزه بگيرد،خداوند راحتى شما را مى خواهد نه زحمت ، هدف اين است كه اين روزها راتكميل كنيد، و خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده بزرگ بشمريد و شايد شكرگذارىكنيد.
تفسير: روزه سرچشمه تقوا به دنبال چند حكم مهم اسلامى كه در آيات پيشين گذشت در آيات مورد بحث به بيان يكىديگر از اين احكام كه از مهمترين عبادات محسوب مى پردازد و آن روزه است ، و با همان لحنتاءكيد آميز گذشته مى گويد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد روزه بر شما نوشتهشده است آنگونه كه بر امتهائى كه قبل از شما بودند نوشته شده بود) (يا ايها الذينآمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم ). و بلافاصله فلسفه اين عبادت انسانساز و تربيت آفرين را در يك جمله كوتاه اما بسيارپرمحتوا چنين بيان مى كند:( شايد پرهيزكار شويد) (لعلكم تتقون ). آرى روزه چنانكه شرح آن خواهد آمد عامل مؤ ثرى است براى پرورش روح تقوا و پرهيزگارى در تمام زمينه ها و همه ابعاد. از آنجا كه انجام اين عبادت با محروميت از لذائذ مادى و مشكلاتى مخصوصا درفصل تابستان همراه است تعبيرات مختلفى در آيه فوق به كار رفته كه روح انسان رابراى پذيرش اين حكم آماده سازد. نخست با خطاب يا ايها الذين آمنوا: اى مؤ منان ! سپس بيان اين حقيقت كه روزه اختصاص به شما ندارد، بلكه در امتهاى پيشين نيز بودهاست . و سرانجام بيان فلسفه آن و اينكه اثرات پربار اين فريضه الهى صددرصد عائدخود شما مى شود، آن را يك موضوع دوست داشتنى و گوارا مى سازد. در حديثى از امام صادق نقل شد كه فرمود: لذة ما فى النداءازال تعب العبادة و العناء!: (لذت خطاب (يا ايها الذين آمنوا) آنچنان است كه سختى ومشقت اين عبادت را از بين برده است !.) در آيه بعد براى اينكه باز از سنگينى روزه كاسته شود چند دستور ديگر را در اينزمينه بيان مى فرمايد نخست مى گويد: (چند روز معدودى را بايد روزه بداريد) (اياما معدودات ). چنان نيست كه مجبور باشيد تمام سال يا قسمت مهمى از آن را روزه بگيريد بلكه روزهتنها بخش كوچكى از آن را اشغال مى كند. ديگر اينكه : كسانى كه از شما بيمار يا مسافر باشند و روزه گرفتن براى آنها مشقتداشته باشد از اين حكم معافند و بايد روزهاى ديگرى را بجاى آن روزه بگيرند (فمنكان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر). سوم (كسانى كه با نهايت زحمت بايد روزه بگيرند (مانند پيرمردان و پير زنان و بيماران مزمن كه بهبودى براى آنها نيست ) لازم نيست مطلقا روزه بگيرند،بلكه بايد بجاى آن كفاره بدهند، مسكينى را اطعام كند) (و على الذين يطيقونه فديةطعام مسكين ). (و آن كس كه مايل باشد بيش از اين در راه خدا اطعام كنند براى او بهتر است ) (فمنتطوع خيرا فهو خير له ). و بالاخره در پايان آيه اين واقعيت را بازگو مى كند كه (روزه گرفتن براى شمابهتر است اگر بدانيد) (و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون ) گر چه بعضى خواسته اند اين جمله را دليل بر اين بگيرند كه روزه در آغاز تشريع ،واجب تخييرى بوده و مسلمانان مى توانستند روزه بگيرند يا بجاى آن فديه بدهند تاتدريجا به روزه گرفتن عادت كنند و بعد اين حكم نسخ شده و صورت وجوب عينى پيدا كرده است . ولى ظاهر اين است كه اين جمله تاءكيد ديگرى بر فلسفه روزه است ، و اينكه اين عبادت همانند سائر عبادات چيزى بر جاه و جلال خدا نمى افزايد بلكه تمام سود و فائده آنعائد عبادت كنندگان مى شود. شاهد اين سخن تعبيرهاى مشابه آن است كه در آيات ديگر قرآن به چشم مى خورد، مانندذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون كه بعد از حكم وجوب نماز جمعه ذكر شده است سوره جمعهآيه 9). و در آيه سوره عنكبوت مى خوانيم : و ابراهيم اذقال لقومه اعبدوا الله و اتقوه ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون : (او به بت پرستانگفت : خدا را پرستش كنيد و از او بپرهيزيد، اين براى شما بهتر است اگر بدانيد). و به اين ترتيب روشن مى شود كه جمله (ان تصوموا خير لكم ) خطاب به همه روزهداران است نه گروه خاصى از آنها. آخرين آيه مورد بحث زمان روزه و قسمتى از احكام و فلسفه هاى آن را شرح مى دهد نخستمى گويد: (آن چند روز معدود را كه بايد روزه بداريد ماه رمضان است ) (شهر رمضان). همان ماهى كه قرآن در آن نازل شده (الذى انزل فيه القرآن ). همان قرآنى كه مايه هدايت مردم ، و داراى نشانه هاى هدايت ، و معيارهاى سنجش حق وباطل است (هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان ). سپس بار ديگر حكم مسافران و بيماران را به عنوان تاءكيد بازگو كرده مى گويد:كسانى كه در ماه رمضان در حضر باشند بايد روزه بگيرند، اما آنها كه بيمار يامسافرند روزهاى ديگرى را بجاى آن روزه مى گيرند (فمن شهد منكم الشهر فليصمه و من كان مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر) تكرار حكم مسافر و بيمار در اين آيه و آيه قبل ممكن است از اين نظر باشد كه بعضىبه گمان اينكه خوردن روزه مطلقا كار خوبى نيست به هنگام بيمارى و سفر اصرارداشته باشند روزه بگيرند، لذا قرآن با تكرار اين حكم مى خواهد به مسلمانان بفهماندهمانگونه كه روزه گرفتن براى افراد سالم يك فريضه الهى است افطار كردن همبراى بيماران و مسافران يك فرمان الهى مى باشد كه مخالفت با آن گناه است . در قسمت آخر آيه بار ديگر به فلسفه تشريع روزه پرداخته مى گويد: (خداوندراحتى شما را مى خواهد و زحمت شما را نمى خواهد) (يريد الله بكم اليسر و لا يريدبكم العسر). اشاره به اينكه روزه داشتن گرچه در ظاهر يكنوع سختگيرى و محدوديت است اما سرانجامشراحتى و آسايش انسان مى باشد، هم از نظر معنوى و هم از لحاظ مادى (چنانكه در بحثفلسفه روزه خواهد آمد). اين جمله ممكن است به اين نكته نيز اشاره باشد كه فرمانهاى الهى مانند فرمان حاكمانستمگر نيست ، بلكه در مواردى كه انجام آن مشقت شديد داشته باشد وظيفه آسان ترىقائل مى شود، لذا حكم روزه را با تمام اهميتى كه دارد از بيماران و مسافران و افرادناتوان برداشته است . سپس اضافه مى كند: (هدف آن است كه شما تعداد اين روزها راكامل كنيد) (و لتكملوا العدة ). يعنى بر هر انسان سالمى لازم است در سال يكماه روزه بدارد، چرا كه براى پرورشجسم و جان او لازم است ، به همين دليل اگر ماه رمضان بيمار يا در سفر بوديد بايد بهتعداد اين ايام روزه را قضا كنيد تا عدد مزبوركامل گردد، حتى زنان حائض كه از قضاى نماز معافند از قضاى روزه معاف نيستند. و در آخرين جمله مى فرمايد: (تا خدا را به خاطر اينكه شما را هدايت كرده بزرگبشمريد، و شايد شكر نعمتهاى او را بگذاريد) (و لتكبروا الله على ما هداكم و لعلكمتشكرون ). آرى شما بايد به خاطر آنهمه هدايتها در مقام تعظيم پروردگار بر آئيد، و درمقابل آن همه نعمتها كه به شما بخشيده شكرگزارى كنيد. قابل توجه اينكه مساءله شكرگزارى را با كلمه(لعل ) آورده است ، ولى مساءله بزرگداشت پروردگار را به طور قاطع ذكر كرده ،اين تفاوت تعبير ممكن است به خاطر اين باشد كه انجام اين عبادت (روزه ) به هرحال تعظيم مقام پروردگار است ، اما شكر كه همان صرف كردن نعمتها در جاى خود و بهرهگيرى از آثار و فلسفه هاى عملى روزه است شرائطى دارد كه تا آن شرائطحاصل نشود انجام نمى گيرد، و مهمترين آن شرائط اخلاصكامل و شناخت حقيقت روزه و آگاهى از فلسفه هاى آن است . نكته ها 1- اثرات تربيتى ، اجتماعى ، و بهداشتى روزه روزه ابعاد گوناگونى دارد، و آثار فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود انسان مىگذارد، كه از همه مهمتر (بعد اخلاقى ) و فلسفه تربيتى آن است از فوائد مهم روزه اين است كه روح انسان را (تلطيف )، و اراده انسان را (قوى )، وغرائز او را (تعديل ) مى كند . روزه دار بايد در حال روزه با وجود گرسنگى و تشنگى از غذا و آب و همچنين لذت جنسىچشم بپوشد، و عملا ثابت كند كه او همچون حيوان در بنداصطبل و علف نيست ، او مى تواند زمام نفس سركش را به دست گيرد، و بر هوسها وشهوات خود مسلط گردد. در حقيقت بزرگترين فلسفه روزه همين اثر روحانى و معنوى آن است ، انسانى كه انواعغذاها و نوشابه ها در اختيار دارد و هر لحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن مى رود،همانند درختانى است كه در پناه ديوارهاى باغ بر لب نهرها مى رويند، اين درختاننازپرورده ، بسيار كم مقاومت و كم دوامند اگر چند روزى آب از پاى آنها قطع شودپژمرده مى شوند، و مى خشكنداما درختانى كه از لابلاى صخره ها دردل كوه ها و بيابانها مى رويند و نوازشگر شاخه هايشان از همان طفوليت طوفانهاى سخت، و آفتاب سوزان ، و سرماى زمستان است ، و با انواع محروميتها دست به گريبانند، محكمو با دوام و پر استقامت و سختكوش و سخت جانند!. روزه نيز با روح و جان انسان همين عمل را انجام مى دهد و با محدوديتهاى موقت به او مقاومتو قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت مى بخشد، و چون غرائز سركش راكنترل مى كند بر قلب انسان نور و صفا مى پاشد خلاصه روزه انسان را از عالم حيوانيتترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مى دهد، جمله لعلكم تتقون (باشد كه پرهيزگارشويد) اشاره به همه اين حقايق است . و نيز حديث معروف الصوم جنة من النار: (روزه سپرى است در برابر آتش دوزخ )اشاره به همين موضوع است . در حديث ديگرى از على (عليه السلام ) مى خوانيم كه از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) پرسيدند: چه كنيم كه شيطان از ما دور شود؟ فرمود: الصوم يسود وجهه ، و الصدقة تكسر ظهره ،و الحب فى الله و المواظبة على العمل الصالح يقطع دابره ، و الاستغفار يقطع وتينه :(روزه روى شيطان را سياه مى كند، و انفاق در راه خدا پشت او را مى شكند، و دوست داشتنبه خاطر خدا، و مواظبت بر عمل صالح دنباله او را قطع مى كند، و استغفار رگ قلب او رامى برد)!. در نهج البلاغه به هنگامى كه امير مؤ منان على (عليه السلام ) فلسفه عبادات را بيانمى كند به روزه كه مى رسد چنين مى فرمايد: و الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق : (خداوندروزه را از اين جهت تشريع فرموده كه روح اخلاص در مردم پرورش يابد)!. و نيز در حديث ديگرى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مى خوانيم : ان للجنةبابا يدعى الريان لا يدخل فيها الا الصائمون : (بهشت درى دارد به نام (ريان )(سيراب شده ) كه تنها روزه داران از آن وارد مى شوند. مرحوم صدوق در (معانى الاخبار) در شرح اين حديث مى نويسد انتخاب اين نام براى ايندر بهشت به خاطر آن است كه بيشترين زحمت روزه دار از ناحيه عطش است ، هنگامى كه روزهداران از اين در وارد مى شوند چنان سيراب مى گردند كه بعد از آن هرگز تشنه نخواهندشد. اثر اجتماعى روزه بر كسى پوشيده نيست . روزه يك درس مساوات و برابرى در ميان افراد اجتماع است ، باانجام اين دستور مذهبى ، افراد متمكن هم وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طورمحسوس در مى يابند، و هم با صرفه جوئى در غذاى شبانه روزى خود مى توانند به كمك آنها بشتابند. البته ممكن است با توصيف حال گرسنگان و محرومان ، سيران را متوجهحال گرسنگان ساخت ، ولى اگر اين مساءله جنبه حسى و عينى به خود بگيرد اثرديگرى دارد، روزه به اين موضوع مهم اجتماعى رنگ حسى ميدهد، لذا در حديث معروفى ازامام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه (هشام بن حكم ) از علت تشريع روزه پرسيد،امام (عليه السلام ) فرمود: انما فرض الله الصيام ليستوى به الغنى و الفقير و ذلكان الغنى لم يكن ليجد مس الجوع فيرحم الفقير، و ان الغنى كلما اراد شيئا قدر عليه ،فاراد الله تعالى ان يسوى بين خلقه ، و ان يذيق الغنى مس الجوع و الالم ، ليرق علىالضعيف و يرحم الجائع : (روزه به اين دليل واجب شده است كه ميان فقير و غنى مساوات بر قرار گردد، و اين بهخاطر آن است كه غنى طعم گرسنگى را بچشد و نسبت به فقير اداى حق كند، چرا كه اغنياءمعمولا هر چه را بخواهند براى آنها فراهم است ، خدا مى خواهد ميان بندگان خود مساواتباشد، و طعم گرسنگى و درد و رنج را به اغنياء بچشاند تا به ضعيفان و گرسنگانرحم كنند). راستى اگر كشورهاى ثروتمند جهان چند روز را درسال روزه بدارند و طعم گرسنگى را بچشند باز هم اين همه گرسنه در جهان وجود خواهدداشت ؟! اثر بهداشتى و درمانى روزه در طب امروز و همچنين طب قديم ، اثر معجزآساى (امساك ) در درمان انواع بيماريها بهثبوت رسيده و قابل انكار نيست ، كمتر طبيبى است كه در نوشته هاى خود اشاره اى به اينحقيقت نكرده باشد، زيرا مى دانيم عامل بسيارى از بيماريها زياده روى در خوردن غذاهاى مختلف است ، چون مواد اضافى جذب نشده به صورت چربىهاى مزاحم در نقاط مختلف بدن ، يا چربى و قند اضافى در خون باقى مى ماند، اين مواداضافى در لابلاى عضلات بدن در واقع لجنزارهاى متعفنى براى پرورش انواعميكربهاى بيماريهاى عفونى است ، و در اين حال بهترين راه براى مبارزه با اين بيماريهانابود كردن اين لجنزارها از طريق امساك و روزه است !. روزه زباله ها و مواد اضافى و جذب نشده بدن را مى سوزاند، و در واقع بدن را (خانهتكانى ) مى كند. بعلاوه يك نوع استراحت قابل ملاحظه براى دستگاه هاى گوارشى وعامل مؤ ثرى براى سرويس كردن آنها است ، و با توجه به اينكه اين دستگاه ازحساسترين دستگاه هاى بدن است و در تمام سال به طور دائممشغول كار است ، اين استراحت براى آنها نهايت لزوم را دارد. بديهى است شخص روزه دار طبق دستور اسلام به هنگام (افطار) و (سحور) نبايددر غذا افراط و زياده روى كند، تا از اين اثر بهداشتى نتيجهكامل بگيرد، در غير اين صورت ممكن است نتيجه بر عكس شود. (الكسى سوفورين ) دانشمند روسى در كتاب خود مى نويسد: (درمان از طريق روزه فائده ويژه اى براى درمان كم خونى ، ضعف روده ها التهاببسيط و مزمن ، دملهاى خارجى و داخلى ، سل ، اسكليروز، روماتيسم نقرس ، استسقاء،نوراستنى ، عرق النساء، خراز (ريختگى پوست )، بيماريهاى چشم ، مرض قند،بيماريهاى جلدى ، بيماريهاى كليه ، كبد و بيماريهاى ديگر دارد. معالجه از طريق امساك اختصاص به بيماريهاى فوق ندارد، بلكه بيماريهائى كهمربوط به اصول جسم انسان است و با سلولهاى جسم آميخته شده همانند: سرطان سفليس ،سل و طاعون را نيز شفا مى بخشد)!. در حديث معروفى پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اسلام مى فرمايد: (صومواتصحوا:) (روزه بگيريد تا سالم شويد). و در حديث معروف ديگر نيز از پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) رسيده است (المعدةبيت كل داء و الحمية راس كل دواء): (معده خانه تمام دردها است و امساك بالاترينداروها)! (بحار الانوار جلد 14 قديم ). 2- روزه در امتهاى پيشين از تورات و انجيل فعلى نيز بر مى آيد كه روزه در ميان يهود و نصارى بوده و اقوام وملل ديگر هنگام مواجه شدن با غم و اندوه روزه مى گرفته اند چنانكه در (قاموس كتابمقدس ) آمده است : (روزه كليه در تمام اوقات ، در ميان هر طائفه و هر ملت و مذهب ، درموقع ورود اندوه و زحمت غير مترقبه ، معمول بوده است ). و نيز از تورات بر مى آيد كه موسى (عليه السلام )چهل روز روزه داشته است چنانكه مى خوانيم (هنگام بر آمدنم به كوه كه لوحهاى سنگىيعنى لوحهاى عهدى كه خداوند با شما بست بگيرم آنگاه در كوهچهل روز و چهل شب ماندم نه نان خوردم و نه آب نوشيدم ). و همچنين به هنگام توبه و طلب خشنودى خداوند، يهود روزه مى گرفتند: (قوم يهودغالبا در موقعى كه فرصت يافته مى خواستند اظهار عجز و تواضع در حضور خدانمايند روزه مى داشتند تا به گناهان خود اعتراف نموده بواسطه روزه و توبه ، رضاىحضرت اقدس الهى را تحصيل نمايند). (روزه اعظم با كفاره ، محتمل است كه فقط روزه يك روز ساليانه مخصوص بود كه درميان طائفه يهود مرسوم بود. البته روزه هاى موقتى ديگر نيز از براى يادگارىخرابى اورشليم و غيره مى داشتند). حضرت مسيح نيز چنانكه از (انجيل ) استفاده مى شودچهل روز روزه داشته : (آنگاه عيسى از قوت روح به بيابان برده شد تا ابليس او راامتحان نمايد ... پس چهل شبانه روز روزه داشته عاقبة الامر گرسنه گرديد). و نيز از انجيل (لوقا) بر مى آيد كه حواريون مسيح نيز روزه مى گرفتند. باز در قاموس كتاب مقدس آمده است : (بنابراين حيات حواريون و مؤ منين ايام گذشتهعمرى مملو از انكار لذات و زحمات بيشمار و روزه دارى بود). به اين ترتيب اگر قرآن مى گويد (كما كتب على الذين من قبلكم ) (همان گونه كهبر پيشينيان نوشته شد) شواهد تاريخى فراوانى دارد كه در منابع مذاهب ديگر حتىبعد از تحريف به چشم مى خورد. 3- امتياز ماه مبارك رمضان اينكه ماه رمضان براى روزه گرفتن انتخاب شده بخاطر اين است كه اين ماه بر ساير ماهها برترى دارد، در آيه مورد بحث نكته برترى آن چنين بيان شده كه قرآن كتاب هدايت وراهنماى بشر كه فرقان است يعنى با دستورات و قوانين خود روشهاى صحيح را ازناصحيح جدا كرده و سعادت انسانها را تضمين نموده است در اين ماهنازل گرديده ، و در روايات اسلامى نيز چنين آمده است كه همه كتابهاى بزرگ آسمانى (تورات )، (انجيل )، (زبور)، (صحف )، و (قرآن ) همهدر اين ماه نازل شده اند. امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: (تورات ) در ششم ماه مبارك رمضان و(انجيل ) در دوازدهم و (زبور) در هيجدهم و (قرآن مجيد) در شب قدرنازل گرديده است . به اين ترتيب ماه رمضان همواره ماه نزول كتابهاى بزرگ آسمانى و ماه تعليم و تربيتبوده است چرا كه تربيت و پرورش بدون تعليم و آموزش صحيح ممكن نيست ، برنامهتربيتى روزه نيز بايد با آگاهى هر چه بيشتر و عميق تر از تعليمات آسمانى هماهنگگردد، تا جسم و جان آدمى را از آلودگى گناه شستشو دهد. در آخرين جمعه ماه شعبان پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) براى آماده ساختنياران خود جهت استقبال از ماه مبارك رمضان خطبه اى خواند و اهميت اين ماه را چنين گوشزدنمود: (اى مردم ! ماه خدا با بركت آمرزش و رحمت به سوى شما رو مى آورد. اين ماه برترين ماه ها است روزهاى آن برتر از روزهاى ديگر، و شبهاى آن بهترين شبها است لحظات و ساعات اينماه بهترين ساعات است . ماهى است كه به ميهمانى خدا دعوت شده ايد و از كسانى كه مورد اكرام خدا هستند مىباشيد. نفسهاى شما همچون تسبيح ، خوابتان چون عبادت ، اعمالتانمقبول ، و دعايتان مستجاب است . بنابراين با نيتهاى خالص و دلهاى پاك از خداوند بخواهيد تا شما را در روزه داشتن و تلاوت قرآن در اين ماه توفيق دهد، چرا كه بدبخت كسى است كه از آمرزش الهىدر اين ماه بزرگ محروم گردد. با گرسنگى و تشنگى خويش در اين ماه به ياد گرسنگى و تشنگى رستاخيز باشيد،بر فقراء و بينوايان بخشش كنيد، پيران خويش را گرامى داريد، به خردسالان رحمتآوريد، پيوند خويشاوندى را محكم سازيد. زبانهايتان را از گناه باز داريد، چشمان خويش را از آنچه نگاه كردنشحلال نيست بپوشانيد، گوشهاى خويش را از آنچه شنيدنش حرام است فرا گيريد بريتيمان مردم شفقت و محبت كنيد، تا با يتيمان شما چنين كنند...) 4- قاعده لا حرج در آيات فوق اشاره اى به اين نكته شده بود كه خدا بر شما آسان مى گيرد و نمىخواهد به زحمت بيفتيد، مسلما اين اشاره در اينجا ناظر به مساءله روزه و فوائد آن و حكممسافر و بيمار است ، ولى با توجه به كلى بودن از آن يك قاعده عمومى نسبت به تماماحكام اسلامى استفاده مى شود و از مدارك قاعده معروف (لا حرج ) است . اين قاعده مى گويد: اساس قوانين اسلام بر سختگيرى نيست ، و اگر در جائى حكمىتوليد مشقت شديد كند، موقتا برداشته مى شود، چنانكه فقها فرموده اند (هر گاهوضو گرفتن يا ايستادن به هنگام نماز و مانند اينها انسان را شديدا به زحمت بيندازد،مبدل به تيمم و نماز نشسته مى شود) در آيه 78 سوره حج نيز مى خوانيم : هو اجتباكم و ماجعل عليكم فى الدين من حرج :(او شما را برگزيد و در دين خود تكليف مشقت بارىبراى شما قرار نداد). حديث معروف پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ): بعثت على الشريعة السمحة السهلة :(من مبعوث به آئين سهل و آسانى شده ام ) نيز اشاره به همين مطلب است .
آيه و ترجمه
و اذا سالك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لى و ليؤ منوا بىلعلهم يرشدون (186)
|
ترجمه :
186 و هنگامى كه بندگان من از تو درباره من سؤال كنندبگو ) من نزديكم ! دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا مى خواند پاسخ مى گويم، پس آنها بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا راه يابند (و به مقصدبرسند). شان نزول كسى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) پرسيد: آيا خداى ما نزديك است تا آهستهبا او مناجات كنيم ؟ يا دور است تا با صداى بلند او را بخوانيم ؟ آيه فوقنازل شد و (به آنها پاسخ داد كه خدا به بندگانش نزديك است )
تفسير: سلاحى به نام دعا و نيايش از آنجا كه يكى از وسائل ارتباط بندگان با خدا مساءله دعا و نيايش است بهدنبال ذكر بخش مهمى از احكام اسلام در آيات گذشته آيه مورد بحث از آن سخن مى گويد،و با اينكه يك برنامه عمومى براى همه كسانى كه مى خواهند با خدا مناجات كنند در بردارد قرار گرفتن آن در ميان آيات مربوط به روزه مفهوم تازه اى به آن مى بخشد، چراكه روح هر عبادتى قرب به خدا و راز و نياز با اوست . اين آيه روى سخن را به پيامبر كرده مى گويد: (هنگامى كه بندگانم از تو درباره منسؤ ال كنند بگو من نزديكم ) ( و اذا سالك عبادى عنى فانى قريب ). نزديكتر از آنچه تصور كنيد، نزديكتر از شما به خودتان ، و نزديكتر از شريانگردنهايتان چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم : و نحن اقرب اليه منحبل الوريد (سوره ق آيه 16 ). سپس اضافه مى كند: (من دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا مى خواند اجابت مى كنم )(اجيب دعوة الداع اذا دعان ). (بنابراين بايد بندگان من دعوت مرا بپذيرند) (فليستجيبوا لى ). (و به من ايمان آورند) (و ليؤ منوا بى ). (باشد كه راه خود را پيدا كنند و به مقصد برسند) (لعلهم يرشدون ) جالب اينكه دراين آيه كوتاه خداوند هفت مرتبه به ذات پاك خود اشاره كرده و هفت بار به بندگان ! واز اين راه نهايت پيوستگى و قرب و ارتباط و محبت خود را نسبت به آنان مجسم ساخته است!. (عبدالله بن سنان ) مى گويد از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه فرمود: (زياد دعا كنيد زيرا دعا كليد بخشش خداوند و وسيله رسيدن به هر حاجت است ، نعمتها و رحمتهائى نزد پروردگار است كه جز با دعا نمى توان به آن رسيد! وبدان هر در را كه بكوبى عاقبت گشوده خواهد شد! آرى او به ما نزديك است ، چگونه ممكناست از ما دور باشد در حالى كه ميان ما و قلب ما جاى او است ! (و اعلموا ان اللهيحول بين المرء و قلبه ) سوره انفال آيه 24). نكته ها 1- فلسفه دعا و نيايش آنها كه حقيقت و روح دعا و اثرات تربيتى و روانى آن را نشناخته اند ايرادهاىگوناگونى به مساءله دعا دارند: گاه مى گويند: دعا عامل تخدير است ، چرا كه مردم را بجاى فعاليت و كوشش و استفاده ازوسائل پيشرفت و پيروزى ، به سراغ دعا مى فرستد، و به آنها تعليم مى دهد كهبجاى همه اين تلاشها دعا كنند! و گاه مى گويند: اصولا آيا دعا كردن فضولى در كار خدا نيست ؟! خدا هر چه را مصلحتبداند انجام مى دهد، او به ما محبت دارد، مصالح ما را بهتر از خود ما مى داند، پس چرا ما هرساعت مطابق دلخواه خود از او چيزى بخواهيم ؟! و زمانى مى گويند: از همه اينها گذشته آيا دعا منافات با مقام رضا و تسليم در برابراراده خداوند ندارد؟ آنها كه چنين ايرادهائى را مطرح مى كنند از آثار روانى اجتماعى و تربيتى و معنوى دعا ونيايش غافلند؟ زيرا انسان براى تقويت اراده و بر طرف كردن ناراحتيها به تكيه گاهىاحتياج دارد، دعا چراغ اميد را در انسان روشن مى سازد. مردمى كه دعا و نيايش را فراموش كنند، با عكس العملهاى نامطلوب روانى و اجتماعى مواجهخواهند شد. و به تعبير يكى از روانشناسان معروف : (فقدان نيايش در ميان ملتى برابر با سقوط آن ملت است اجتماعى كه احتياج به نيايشرا در خود كشته است معمولا از فساد و زوال مصون نخواهد بود. البته نبايد اين مطلب را فراموش كرد كه تنها صبح نيايش كردن و بقيه روز همچون يكوحشى به سر بردن بيهوده است ، بايد نيايش را پيوسته انجام داد و در همهحال با توجه بود تا اثر عميق خود را در انسان از دست ندهد.) آنان كه براى دعا اثر تخديرى قائلند معنى دعا را نفهميده اند، زيرا معنى دعا اين نيستكه از وسائل و علل طبيعى دست بكشيم و بجاى آن دست به دعا برداريم ، بلكه مقصود ايناست بعد از آنكه نهايت كوشش خود را در استفاده از همهوسائل موجود به كار بستيم ، آنجا كه دست ما كوتاه شد و به بنبست رسيديم به سراغدعا برويم ، و با توجه و تكيه بر خداوند روح اميد و حركت را در خود زنده كنيم ، و ازكمكهاى بى دريغ آن مبداء بزرگ مدد گيريم . بنابراين دعا مخصوص به نارسائيها و بن بستها است ، نه عاملى به جاىعوامل طبيعى . (نيايش در همين حال كه آرامش را پديد آورده است ، در فعاليتهاى مغزى انسان يكنوعشكفتگى و انبساط باطنى و گاهى روح قهرمانى و دلاورى را تحريك مى كند، نيايشخصائل خويش را با علامات بسيار مشخص و منحصر به فرد نشان مى دهد، صفاى نگاهمتانت رفتار، انبساط و شادى درونى ، چهره پر از يقين ، استعداد هدايت ، و نيزاستقبال از حوادث ، اينها است كه از وجود يك گنجينه پنهان در عمق روح ما حكايت مى كند، وتحت اين قدرت حتى مردم عقب مانده و كم استعداد نيز مى توانند نيروى عقلى و اخلاقى خويش را بهتر به كار بندند، و از آنبيشتر بهره گيرند، اما متاسفانه در دنياى ما كسانى كه نيايش را در چهره حقيقتشبشناسند بسيار كمند. از آنچه گفتيم پاسخ اين ايراد كه مى گويند دعا بر خلاف رضا و تسليم است نيزروشن شد، زيرا دعا همانطور كه در بالا شرح داده شد يكنوع كسب قابليت براىتحصيل سهم زيادتر از فيض بى پايان پروردگار است . به عبارت ديگر انسان به وسيله دعا توجه و شايستگى بيشترى براى درك فيض خداوندپيدا مى كند، بديهى است كوشش براى تكامل و كسب شايستگى بيشتر عين تسليم دربرابر قوانين آفرينش است ، نه چيزى بر خلاف آن . از همه گذشته دعا يكنوع عبادت و خضوع و بندگى است ، و انسان به وسيله دعا توجهتازه اى به ذات خداوند پيدا مى كند، و همانطور كه همه عبادات اثر تربيتى دارد دعا همداراى چنين اثرى خواهد بود. و اينكه مى گويند دعا فضولى در كار خدا است ! و خدا هر چه مصلحت باشد انجام مى دهدتوجه ندارد كه مواهب الهى بر حسب استعدادها و لياقتها تقسيم مى شود، هر قدر استعداد وشايستگى بيشتر باشد سهم بيشترى از آن مواهب نصيب انسان مى گردد. لذا مى بينيم امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: ان عند الله عز وجل منزلة لا تنال الا بمسالة : در نزد خداوند مقاماتى است كه بدون دعا كسى به آن نمىرسد!. دانشمندى مى گويد وقتى كه ما نيايش مى كنيم خود را به قوه پايان ناپذيرى كه تمامكائنات را به هم پيوسته است متصل و مربوط مى سازيم . و نيز مى گويد: امروز جديدترين علم يعنى روانپزشكى همان چيزهائى را تعليم مى دهدكه پيامبران تعليم مى دادند، چرا؟ به علت اينكه پزشكان روانى دريافته اند كه دعا ونماز و داشتن يك ايمان محكم به دين نگرانى و تشويش و هيجان و ترس را كه موجب نيمبيشترى از ناراحتيهاى ما است بر طرف مى سازد. 2- مفهوم واقعى دعا پس از آنكه دانستيم كه دعا در مورد نارسائيهاى قدرت ما است ، نه در مورد توانائى وقدرت ، و به عبارت ديگر دعاى مستجاب دعائى است كه به مضمون امن يجيب المضطر اذادعاه و يكشف السوء(سوره نمل آيه 62) به هنگام اضطرار و عقيم ماندن تمام تلاشها وكوششها انجام گيرد، روشن مى شود كه مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملىاست كه از دائره قدرت انسان بيرون باشد آن هم از كسى كه قدرتش بيپايان و هر امرىبراى او آسان است . ولى اين درخواست نبايد تنها از زبان انسان صادر شود، بلكه از تمام وجود او برخيزد،و زبان در اين قسمت نماينده و ترجمان تمام ذرات وجود انسان و اعضا و جوارح او باشد. قلب و روح از طريق دعا پيوند نزديك با خدا پيدا كند، و همانند قطرهاى كه به اقيانوسبى پايان به پيوند اتصال معنوى با آن مبداء بزرگ قدرت مى يابد اثرات اينارتباط و پيوند روحانى را به زودى مورد بررسى قرار خواهيم داد. البته بايد توجه داشت كه يك نوع ديگر دعا داريم كه حتى در موارد قدرت و توانائىنيز انجام مى گيرد، و آن دعائى است كه نشان دهنده عدماستقلال قدرتهاى ما در برابر قدرت پروردگار است ، و به عبارت ديگر مفهوم آنتوجه به اين حقيقت است كه اسباب و عوامل طبيعى هر چه دارند از ناحيه او دارند، و به فرمان او هستند، اگر به دنبال دارو مى رويم و شفا از آن مى طلبيم به خاطر آناست كه او آن اثر را به دارو بخشيده (اين نوع ديگرى از دعا است كه در احاديث اسلامىنيز به آن اشاره شده است ). كوتاه سخن اينكه دعا يكنوع خود آگاهى و بيدارىدل و انديشه ، و پيوند باطنى با مبداء همه نيكيها و خوبيها است ، لذا در سخنان حضرتعلى (عليه السلام ) مى خوانيم لا يقبل الله عز وجل دعاء قلب لاه : خداوند دعاى غافلدلان را مستجاب نمى كند. و در حديث ديگر از امام صادق (عليه السلام ) به همين مضمون مى خوانيم ان الله عز وجل لا يستجيب دعاء بظهر قلب ساه . 3- شرائط اجابت دعاء توجه به كيفيت اين شرائط نيز روشنگر حقايق تازهاى در زمينه مساءله بظاهر بغرنجدعاء است ، و اثر سازنده آن را آشكار مى سازد در روايات اسلامى شرائطى بر استجابتدعا مى خوانيم از جمله : 1- براى اجابت دعا بايد قبل از هر چيز در پاكى قلب و روح كوشيد، و از گناه توبهكرد، و خودسازى نمود، و از زندگى رهبران الهى الهام گرفت . از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: اياكم انيسئل احدكم ربه شيئا من حوائج الدنيا و الاخرة حتى يبدء بالثناء على الله و المدحة له والصلاة على النبى و آله ، ثم الاعتراف بالذنب ، ثم المسالة : مبادا هيچ يك از شما از خداتقاضائى كند مگر اينكه نخست حمد و ثناى او را بجا آورد و درود بر پيامبر وآل او بفرستد بعد به گناه خود نزد او اعتراف (و توبه ) كند سپس دعا نمايد. 2- در پاكى زندگى از اموال غصب و ظلم و ستم بكوشد، و تغذيه او از حرام نباشد ازپيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم )نقل شده : من احب ان يستجاب دعائه فليطب مطعمه و مكسبه : كسى كه دوست دارد دعايشمستجاب گردد بايد غذا و كسب خود را پاك كند. 3- از مبارزه با فساد و دعوت بسوى حق خود دارى نكند، زيرا آنها كه امر بمعروف و نهىاز منكر را ترك مى گويند دعاى مستجابى ندارند، چنانكه از پيامبر اسلام (صلى اللّهعليه و آله و سلم ) نقل شده : لتامرن بالمعروف و لتنهن عن المنكر، او ليسلطن اللهشراركم على خياركم و يدعوا خياركم فلا يستجاب لهم : بايد امر به معروف و نهى ازمنكر كنيد و الا خداوند بدان را بر نيكان شما مسلط مى كند و هر چه دعا كنند مستجاب نخواهدشد! در حقيقت ترك اين وظيفه بزرگ نظارت ملى نابسامانيهائى در اجتماع به وجود مىآورد كه نتيجه آن خالى ماندن صحنه اجتماع براى بدكاران است ، و دعا براى برطرفشدن نتايج آن بى اثر است زيرا اين وضع نتيجه قطعىاعمال خود انسان مى باشد. 4- عمل به پيمانهاى الهى ايمان و عمل صالح و امانت و درستكارى يكى ديگر از شرائط استجابت دعا است . زيرا آن كس كه به عهد خويش در برابر پروردگارش وفا نكند نبايد انتظار داشتهباشد كه مشمول وعده اجابت دعا از ناحيه پروردگار باشد. كسى نزد امير مؤ منان على (عليه السلام ) از عدم استجابت دعايش شكايت كرد و گفت بااينكه خداوند فرموده دعا كنيد من اجابت مى كنم ، چرا ما دعا مى كنيم و به اجابت نمى رسد؟! اما در پاسخ فرمود: ان قلوبكم خان بثمانخصال : اولها: انكم عرفتم الله فلم تؤ دوا حقه كما اوجب عليكم ، فما اغنت عنكم معرفتكم شيئا. و الثانية : انكم آمنتم برسوله ثم خالفتم سنته و امتم شريعته فاين ثمرة ايمانكم ؟ و الثالثة : انكم قراتم كتابه المنزل عليكم فلم تعملوا به ، و قلتم سمعنا و اطعنا ثمخالفتم ! و الرابعه : انكم قلتم تخافون من النار، و انتم فىكل وقت تقدمون اليها بمعاصيكم ، فاين خوفكم ؟ و الخامسة : انكم قلتم ترغبون فى الجنة ، و انتم فىكل وقت تفعلون ما يباعدكم منها فاين رغبتكم فيها؟ و السادسة : انكم اكلتم نعمة المولى فلم تشكروا عليها! و السابعة : ان الله امركم بعداوة الشيطان ، وقال ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا، فعاد يتموهبلاقول ، و واليتموه بلا مخالفة . و الثامنة : انكم جعلتم عيوب الناس نصب اعينكم و عيوبكم وراء ظهوركم تلومون من انتماحق باللوم منه فاى دعاء يستجاب لكم مع هذا و قد سددتم ابوابه و طرقه ؟ فاتقواالله و اصلحوا اعمالكم و اخلصوا سرائركم و امروا بالمعروف و انهوا عن المنكر فيستجيبلكم دعائكم :. قلب و فكر شما در هشت چيز خيانت كرده لذا دعايتان مستجاب نمى شود): 1 شما خدا راشناخته ايد اما حق او را ادا نكرده ايد، بهمين دليل شناخت شما سودى بحالتان نداشته !. 2- شما به فرستاده او ايمان آورده ايد سپس با سنتش به مخالفت برخاسته ايد ثمرهايمان شما كجا است ؟ 3- كتاب او را خوانده ايد ولى به آن عمل نكرده ايد، گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم سپسبه مخالفت برخاستيد! 4- شما مى گوئيد از مجازات و كيفر خدا مى ترسيد، اما همواره كارهائى مى كنيد كه شمارا به آن نزديك مى سازد ... 5- مى گوئيد به پاداش الهى علاقه داريد اما همواره كارى انجام مى دهيد كه شما را از آندور مى سازد ... 6- نعمت خدا را مى خوريد و حق شكر او را ادا نمى كنيد. 7- به شما دستور داده دشمن شيطان باشيد (و شما طرح دوستى با او مى ريزيد) ادعاىدشمنى با شيطان داريد اما عملا با او مخالفت نمى كنيد. 8- شما عيوب مردم را نصب العين خود ساخته و عيوب خود را پشت سر افكنده ايد .. . با اينحال چگونه انتظار داريد دعايتان به اجابت برسد؟ در حالى كه خودتان درهاى آنرابسته ايد؟ تقوا پيشه كنيد، اعمال خويش را اصلاح نمائيد امر به معروف و نهى از منكركنيد تا دعاى شما به اجابت برسد. اين حديث پر معنى با صراحت مى گويد: وعده خداوند به اجابت دعا يك وعده مشروط است نه مطلق ، مشروط به آنكه شما به وعده هاو پيمانهاى خود عمل كنيد در حالى كه شما از 8 راه پيمان شكنى كرده ايد، و اگر به اينپيمان شكنى پايان دهيد دعاى شما مستجاب مى شود. عمل به دستورات هشتگانه فوق كه در حقيقت شرائط استجابت دعا است براى تربيتانسان و به كار گرفتن نيروهاى او در يك مسير سازنده و ثمر بخش كافى است . 5 ديگر از شرائط استجابت دعا توام گشتن آن باعمل و تلاش و كوشش است در كلمات قصار امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم :الداعى بلا عمل كالرامى بلاوتر! (نهج البلاغه حكمت 337): دعا كننده بدونعمل و تلاش مانند تيرانداز بدون زه است !. با توجه به اينكه وتر (زه ) عامل حركت و وسيله پيش راندن تير به سوى هدف است نقشعمل در تاثير دعا روشن مى گردد. مجموع شرائط پنجگانه فوق روشنگر اين واقعيت است كه دعا نه تنها نبايد جانشيناسباب طبيعى و وسائل عادى براى وصول به هدف گردد، بلكه براى اجابت آن بايد دربرنامه هاى زندگى دعا كننده دگرگونى كلى بهعمل آيد، روحيات شخص ، نوسازى شود، و دراعمال پيشين تجديد نظر گردد. آيا چسبانيدن عنوان مخدر به دعا با چنين شرايطى نشانه بى اطلاعى و يااعمال غرض نيست ؟!
آيه و ترجمه
احل لكم ليلة الصيام الرفث الى نسائكم هن لباس لكم و انتم لباس لهن علم الله انكمكنتم تختانون انفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم فالن بشروهن و ابتغوا ما كتب الله لكم وكلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الاءبيض من الخيط الاءسود من الفجر ثم اتمواالصيام الى اليل و لا تبشروهن و انتم عكفون فى المسجد تلك حدود الله فلا تقربوهاكذلك يبين الله ءايته للناس لعلهم يتقون (187)
|
ترجمه :
187- آميزش جنسى با همسرانتان در شب روزه دارىحلال است ، آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها. (هر دو زينت يكديگر هستيد و باعث حفظ يكديگر) خداوند مى دانست كه شما به خود خيانتمى كرديد (و اين كار را كه ممنوع بود بعضا انجام مى داديد) پس توبه كرد بر شما وشما را بخشيد. اكنون با آنها آميزش كنيد و آنچه را خدا بر شما مقرر داشته طلب نمائيد. بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد صبح از رشته سياه (شب ) براى شما آشكار گردد،سپس روزه را تا شب تكميل كنيد، و در حالى كه در مساجدمشغول اعتكاف هستيد با زنان آميزش نكنيد، اين مرزهاى الهى است ، به آن نزديك نشويد،خداوند اين چنين آيات خود را براى مردم روشن مى سازد، باشد كه پرهيزگار گردند. شان نزول از روايات اسلامى چنين استفاده مى شود كه در آغازنزول حكم روزه مسلمانان تنها حق داشتند قبل از خواب شبانه غذا بخورند چنانچه كسى درشب به خواب مى رفت سپس بيدار مى شد خوردن و آشاميدن بر او حرام بود. و نيز در آن زمان آميزش با همسران در روز و شب ماه رمضان مطلقا تحريم شده بود. يكى از ياران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به نام مطعم بن جبير كه مرد ضعيفىبود با اين حال روزه مى داشت ، هنگام افطار وارد خانه شد، همسرش رفت براى افطار اوغذا حاضر كند به خاطر خستگى خواب او را ربود، وقتى بيدار شد گفت من ديگر حقافطار ندارم ، با همان حال شب را خوابيد و صبح در حالى كه روزه دار بود براى حفرخندق (در آستانه جنگ احزاب ) در اطراف مدينه حاضر شد، در اثناء تلاش و كوشش بهواسطه ضعف و گرسنگى مفرط بيهوش شد، پيامبر بالاى سرش آمد و از مشاهدهحال او متاثر گشت . و نيز جمعى از جوانان مسلمان كه قدرت كنترل خويشتن را نداشتند شبهاى ماه رمضان باهمسران خود آميزش مى نمودند. در اين هنگام آيه نازل شد و به مسلمانان اجازه داد كه در تمامطول شب مى توانند غذا بخورند و با همسران خود آميزش جنسى داشته باشند.
تفسير: توسعه اى در حكم روزه چنانكه در شاءن نزول خوانديم در آغاز اسلام آميزش با همسران در شب و روز ماه رمضانمطلقا ممنوع بود، و همچنين خوردن و آشاميدن پس از خواب و اين شايد آزمايشى بود براى مسلمين و هم براى آماده ساختن آنها نسبت به پذيرش احكامروزه . آيه مورد بحث كه شامل چهار حكم اسلامى در زمينه روزه و اعتكاف است نخست در قسمتاول مى گويد در شبهاى ماه روزه آميزش جنسى با همسرانتان براى شماحلال شده است (احل لكم ليلة الصيام الرفث الى نسائكم ). سپس به فلسفه اين موضوع پرداخته ، مى گويد: زنان لباس شما هستند و شما لباسآنها هن لباس لكم و انتم لباس لهن ). لباس از يكسو انسان را از سرما و گرما و خطر برخورد اشياء به بدن حفظ مى كند، واز سوى ديگر عيوب او را مى پوشاند، و از سوى سوم زينتى است براى تن آدمى ، اينتشبيه كه در آيه فوق آمده اشاره به همه اين نكات است . دو همسر يكديگر را از انحرافات حفظ مى كنند، عيوب هم را مى پوشانند وسيله راحت وآرامش يكديگرند، و هر يك زينت ديگرى محسوب مى شود. اين تعبير نهايت ارتباط معنوى مرد و زن و نزديكى آنها را به يكديگر و نيز مساوات آنهارا در اين زمينه كاملا روشن مى سازد، زيرا همان تعبير كه درباره مردان آمده درباره زنانهم آمده است بدون هيچ تغيير. سپس قرآن علت اين تغيير قانون الهى را بيان كرده مى گويد: خداوند مى دانست كه شمابه خويشتن خيانت مى كرديد (و اين عمل را كه ممنوع بود بعضا انجام مى داديد) خدا برشما توبه كرد، و شما را بخشيد (علم الله انكم كنتم تختانون انفسكم فتاب عليكم و عفاعنكم ). آرى براى اينكه شما آلوده گناه بيشتر نشويد خدا به لطف و رحمتش اين برنامه را بر شما آسان ساخت و از مدت محدوديت آن كاست . اكنون كه چنين است با آنها آميزش كنيد و آنچه را خداوند بر شما مقرر داشته طلب نمائيد(فالان باشروهن و ابتغوا ما كتب الله لكم ). مسلما اين امر به معنى وجوب نيست بلكه اجازه اى است بعد از ممنوعيت كه در اصطلاحاصوليون امر عقيب حظر ناميده مى شود و دليل بر جواز است جمله و ابتغوا ما كتب الله لكم اشاره به اين است كه استفاده از اين توسعه و تخفيف كه درمسير قوانين آفرينش و حفظ نظام و بقاى نسل است ، هيچ مانعى ندارد. سپس به بيان دومين حكم مى پردازد و مى گويد بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيدصبح از رشته سياه شب براى شما آشكار گردد (و كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيطالابيض من الخيط الاسود من الفجر). به اين ترتيب مسلمانان حق داشتند در تمام طول شب از خوردنيها و نوشيدنيها استفاده كنند،اما به هنگام طلوع سپيده صبح امساك نمايند. بعد به بيان سومين حكم پرداخته مى گويد سپس روزه را تا شبتكميل كنيد (ثم اتموا الصيام الى الليل ). اين جمله تاءكيدى است بر ممنوع بودن خوردن و نوشيدن و آميزش جنسى در روزها براىروزه داران ، و نيز نشان دهنده آغاز و انجام روزه است كه از طلوع فجر شروع و به شبختم مى شود. سرانجام به چهارمين و آخرين حكم پرداخته مى گويد: هنگامى كه در مساجدمشغول اعتكاف هستيد با زنان آميزش نكنيد (و لا تباشروهن و انتم عاكفون فى المساجد). بيان اين حكم مانند استثنائى است براى حكم گذشته زيرا به هنگام اعتكاف كه حداقل مدت آن سه روز است روزه مى گيرند اما در اين مدت نه در روز حق آميزش جنسى بازنان دارند و نه در شب . در پايان آيه ، اشاره به تمام احكام گذشته كرده چنين مى گويد: اينها مرزهاى الهى استبه آن نزديك نشويد (تلك حدود الله فلا تقربوها) زيرا نزديك شدن به مرز وسوسهانگيز است ، و گاه سبب مى شود كه انسان از مرز بگذرد و در گناه بيفتد. آرى اين چنين خداوند آيات خود را براى مردم روشن مى سازد، شايد پرهيزگارى پيشهكنند (كذلك يبين الله آياته للناس لعلهم يتقون ). نكته ها 1 -مرزهاى الهى همانگونه كه در آيات فوق بعد از ذكر قسمتهائى از احكام روزه و اعتكاف خوانديم از ايناحكام تعبير مرزهاى الهى شده است ، مرز ميانحلال و حرام مرز ميان ممنوع و مجاز، و جالب اينكه نمى گويد از مرزها نگذريد، مىگويد: به آن نزديك نشويد! چرا كه نزديك شدن به مرز وسوسه انگيز است و گاه سببمى شود كه بر اثر طغيان شهوات و يا گرفتار شدن به اشتباه انسان از آن بگذرد. به همين دليل در بعضى از قوانين اسلامى گام نهادن در مناطقى كه موجب لغزش انسان بهگناه است نهى شده است مانند شركت در مجلس گناه ، هر چند خود آلوده آن گناه نباشد، و ياخلوت كردن با اجنبيه (بودن با يك زن بيگانه در يكمحل خلوت و كاملا تنها كه ديگران به آن راه ندارند). همين معنى در احاديث ديگر تحت عنوان حمايت از حمى (نگهداشتن حريم منطقه ممنوعه ) بيانشده است : پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: ان حمى الله محارمه ، فمنيرتع حول الحمى يوشك ان يقع فيه : محرمات الهى قرقگاه هاى او است هر كس گوسفند خود را در كنار قرقگاه ببرد بيم آن مى رود كه وارد منطقه ممنوعه شود. باز به همين دليل افرادى كه پايبند اصول تقوى و پرهيزگارى هستند نه تنها مرتكبمحرمات نمى شوند بلكه سعى دارند به نزديكى حرام نيز گام ننهند. 2- اعتكاف اعتكاف در اصل به معنى محبوس ماندن و مدتى طولانى در كنار چيزى بودن است و دراصطلاح شرع توقف در مساجد براى عبادت مى باشد كه حداقل آن سه روز است و شرط آن روزه داشتن و ترك بعضى ديگر از لذائذ است . اين عبادت اثر عميقى در تصفيه روح و توجه مخصوص به پروردگار دارد و آداب وشرائط آن در كتب فقهى ذكر شده است البته اين عبادت ذاتا از مستحبات است ولى در پارهاى از موارد استثنائى شكل وجوب به خود مى گيرد، به هرحال در آيه مورد بحث تنها به يكى از شرائط آن كه عدم آميزش با زنان (اعم در شب ياروز) است اشاره شده آنهم به خاطر ارتباط و پيوندى كه با مساءله روزه دارد. 3- طلوع فجر فجر در اصل به معنى شكافتن است و اينكه از طلوع صبح تعبير به فجر شده بخاطر آناست پرده سياه شب با ظهور اولين سپيده صبح از هم شكافته مى شود. در آيات مورد بحث علاوه بر اين تعبير، تعبير به حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيطالاسود آمده است ، جالب اينكه در حديثى مى خوانيم كه عدى بن حاتم خدمت پيامبر عرضكرد من ريسمان سياه و سفيدى گذارده بودم و به آنها نگاه مى كردم تا به وسيلهشناسائى آن دو از يكديگر آغاز وقت روزه را تشخيص دهم ! پيامبر از اين سخن چنان خنديدكه دندانهاى مباركش نمايان گشت ، فرمود: اى پسر حاتم منظور رشته سفيد صبح از رشته سياه شب در افقاست كه آغاز وجوب روزه است .
|
|
|
|
|
|
|
|