بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دائرة المعارف تشیع,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     d-m01 - دائرة المعارف تشيع
     d-m02 - دائرة المعارف تشيع
     d-m03 - دائرة المعارف تشيع
     d-m07 - دائرة المعارف تشيع
     d-m08 - دائرة المعارف تشيع
     d-m09 - دائرة المعارف تشيع
     d-m10 - دائرة المعارف تشيع
     d-m11 - دائرة المعارف تشيع
     d-m12 - دائرة المعارف تشيع
     d-m13 - دائرة المعارف تشيع
     d-m14 - دائرة المعارف تشيع
     d-m15 - دائرة المعارف تشيع
     d-m16 - دائرة المعارف تشيع
     d-m17 - دائرة المعارف تشيع
     d-m18 - دائرة المعارف تشيع
     d-m19 - دائرة المعارف تشيع
     fehrest - دائرة المعارف تشيع
 

 

 
 

عرفان


عرفان و تصوف , تمايل به باطن و باطن گرايى و آشنايى با اسرار و معارف باطنى از طريق تعاليم ائمه اطهار (ع ) و اعتقاد به ولايت , همان خصوصياتى است كه حكمت شيعى را به عرفان و تصوف به معناى عام كلمه پيوند ميدهد.
توضيح آنكه از يك طرف تشيع بالذات و بخودى خود راه آشنايى به اسرار است .
محيط شيعه محيط تعليم اسرار و معارف بوده و شيعه با عقيده خاصى كه نسبت به امامان معصوم (ع ) دارد آماده بود كه اين تعاليم را از آنان اخذ كند (تاريخ فلسفه اسلامى , كربن 1/256).
از طرف ديگر شريعت ظاهرى دارد و باطنى , و علم باطن از سوى پيامبر (ص ) به امامان منتقل شده است .
همچنين مفهوم ولايت , هدايت ارشادى امام را كه اسرار اصول عقايد را ميآموزد القاء ميكند.
اين مفهوم از جهتى شامل مفهوم معرفت است و از جهت ديگر واجد معنى محبت .
مجموته تفكرات و اعتقادات تشيع از اين ديدگاه همان عرفان الهى و اسلامى است .
بنا براين باطن به عنوان محتواى معرفت , و ولايت به عنوان تشكيل دهنده نوع خاص روحانيتى كه مستلزم آن معرفت است با يكديگر قرين شده و عرفان اسلامى را در تشيع نمايان ساخته است (تاريخ فسلسفه اسلامى , 1/44 ـ 34).
اينكه در سخنان ائمه (ع ) و نوشته هاى برخى از بزرگان شيعه گاهى با تصوف و صوفيه مخالفت شده است بى علت نيست , زيرا اگر به مفهوم ولايت كه در قلب تشيع جاى دارد توجه كنيم و تحريفاتى را كه در تصوف اهل سنت بر اين مفهوم تحميل شده است در نظر بگيريم آنگاه عتاب و توبيخى را كه از طرف ائمه (ع ) و شيعيان در مورد صوفيان ـ دست كم در مورد فرقه هاى معينى از صوفيان ـ صورت گرفته است خواهيم فهيمد.
در اينجا مسأ له مهم پديده ولايت بدون امامت است كه براى نخستين بار در آثار حكيم ترمذى به آن بر ميخوريم .
وقتى ميبينيم در تصوف اهل سنت , امامت كه اساس كار است حذف شده است آيا باز هم بايد علت را جستجو كنيم , و ذهن خود را متوجه مطالب ديگر سازيم ؟ اما بهر حال توبيخ و ملامت ائمه (ع ) نسبت به اين دسته از صوفيان (يعنى معتقدان به ولايت بدون امامت ) عرفان شيعى را از ميان نبرده است , زيرا از يك سو دسته اى از بزرگان شيعه ـ مانند سيد حيدر آملى و ابن ابى جمهور و ملا صدرا ـ كه چهره هاى درخشانى در حكمت شيعى بوده اند بدون وابستگى به تصوف و فرق صوفيه , تعابير و اصطلاحات فنى عرفا را بكار برده اند.
از سوى ديگر شجره نسب اغلب سلسله هاى صوفيه به يكى از ائمه (ع ) مى رسد و فرقه هاى گوناگون آنها تا به امروز در ميان شيعيان باقى است .
امتناع بزرگان شيعه از وابستگى به تصوف و شكوت تاريخى در بيان سلسله انتساب صوفيه علتى دارد كه نبايد آن را از نظر دور داشت .
شايد علت اين امتناع , تشكيل مجامع خاص صوفيه به نام خانقاه و كردار مترسمان صوفى وش و نقش شيخ باشد كه به جانشينى امام , بخصوص امام غايب , گرايش داشت .
همچنين ظهور حكومت متعصب محمود غزنوى و سلجوقيان , شيعه را موظف ميكرد تا بر حسب دستور ائمه اطهار (ع ) با نهايت دقت تقيه كنند و عرفان شيعى را كه بر اساس اعتقاد به ولايت و امامت ائمه معصوم بود پنهان دارند.
در قرن هفتم با ظهور خواجه نصير طوسى و شاگردان شايسته او مانند كمال الدين ميثم بحرانى و علامه حلى به چهره هاى ديگرى از انديشمندان شيعه بر ميخوريم و شاهد كوشش هاى آنان در تقريب ميان فلسفه و كلام و عرفان هستيم .
مثيم بحرانى در زمره آن دسته از انديشمندان شيعى است كه به كلام و عرفان و فلسفه توجه كرده اند.
در اهميت بحرانى همين بس كه سيد حيدر آملى او را از حكيمان حقيقى محسوب ميكند كه وارث انبياءاند و به علوم ظاهرى اكتفا نميكنند.
شرح بحرانى بر نهج البلاغه نمايانگر آميختگى تصوف و تشيع و حكمت است .
كار اصلى او اين بود كه سخنان حضرت على (ع ) را در قالبى فلسفى و عرفانى بريزد.
بحرانى پيشرو كسانى است كه كوشيده اند تشيع و تصوف را يگانه كنند, بهمين جهت به منظور بيرون كشيدن معانى عرفانى ـ فلسفى از نهج البلاغه صبغه اى عارفانه به سخنان اميرالمؤمنين (ع ) داده است و بدين ترتيب سرمشق سيد حيدر آملى و ديگر سالكان اين طريق گرديده است .
در اينجا بايد از افضلالدين كاشانى نام ببريم كه حكيمى اشراقى شيعى است و سيد حيدر آملى در كتاب جامع الاسرار به صراحت او را در شمار كسانى ذكر ميكند كه پس از پرداختن به فلسفه و علوم رسمى ظاهرى به صراط اهل حق رو نهاده اند و افضل الدين يكى از بزرگترين آنان بود (تاريخ فلسفه اسلامى , 2/120, تشيع و تصوف , كامل مصطفى , 97 ـ 95).
مهمترين امرى كه شكل و محتواى انديشه عرفانى شيعى را از قرن هفتم به بعد تعين ميبخشد ادغام انديشه ابن عربى در الهيات شيعى است .
جريان ادغام عرفان ابن عربى در الهيات شيعى بوسيله متفكران زير انجام گرفته است : 1) صدرالدين محمد تركه اصفهانى كه اثر مهم او كتاب قواعدالتوحيد است , 2) نوه او صاينالدين على تركه كه شرحى بر كتاب فوق به نام تمهيد القواعد فيالوجود المطلق نوشته است .
اين كتاب براى پى بردن به حكمت شيعى حائز اهميت بوده و هنوز هم يكى از امهات كتب درسى در عرفان نظرى است , 3) حافظ رجب برسى كه در ميان آثار او كتاب مشارق الانوار از همه مهمتر است و به عنوان ديباچه اى بر حكمت شيعى تلقى ميشود, 4) در اين جريان , مهمترين و تعيين كننده ترين نقش از آن سيد حيدر آملى است .
آملى در نوشته هاى خود مخصوصا جامع الاسرار ميكوشد وحدت تصوف و تشيع را اثبات كند و عقيده دارد كه شيعى و صوفى دو اسمند براى يك معنى .
در كتاب جامع الاسرار مؤلف كوشيده است تا تصوف را با تشيع پيوند دهد و يكسانى مشرب تصوف و مذهب شيعى امامى را با يكديگر ثابت كند چنانكه خود ميگويد اين كتاب مبتنى است بر سخنان محققان از اهل الله كه صوفيه ناميده ميشوند و موافق است با مذهب شيعه اماميه و مطابق است با اصول و قواعد هريك از اين دو (جامع الاسرار, 3), و نيز از آغاز جوانى بلكه از دوران كودكى تا كنون كه ايام پيرى است در تحصيل معارف حقه اجداد طاهرين خود, كه همانا امامان معصومند كوشا بوده ام , هم بر حسب ظاهر كه شريعت خاصه اماميه از فرق اسلامى است و هم بر حسب باطن كه حقيقت ويژه طايفه صوفيه از ارباب توحيد است و همواره در صدد پيوند ميان آنها و مطابقت يكى با ديگرى بوده ام و در اين كار جز اينكه مذهب آباء و اجداد طاهرين خود را از حيث ظاهر و باطن مساعدت كنم نيت ديگرى نداشته ام .
اكثر صوفيه از روى نادانى تصور ميكنند كه ائمه معصومين از فضيلت عرفان عارى بوده اند و شيعه نيز مى پندارند كه فضايل ائمه منحصر بوده است به همين علومى كه در ميان آنها متداول است (جامع الاسرار, 5 و 9).
اساس كار حيدر آملى پيوند ميان تشيع و انديشه هاى عرفانى ابن عربى است .
نظريه توحيد او بر وحدت وجود ابن عربى استوار است (تاريخ فلسفه اسلامى , 2/140) و سخنان وى در باره اسماء و صفات الهى و مظاهر آنها ادامه تعليمات عارفان است , 5) با ابن ابى جمهور احسائى و كتاب مهم او المجلى , پيوند ميان حكمت اشراق سهروردى و عرفان ابن عربى و سنت شيعى كامل ميشود.
مجلى كتابى است در كلام شيعى , آميخته با مباحث فلسفى و عرفانى و قواعد سير و سلوك متصوفه و خلاصه اى از تهذيب اخلاق .
ابن ابى جمهور در اين كتاب كوشيده است تا ميان علم كلام و فلسفه (مخصوصا افكار شيخ اشراق ) و عرفان (بويژه عقايد ابن عربى و شارحان او) تطبيق دهد و با تأ ويل آيات و روايات , تشيع را با تصوف سازگار سازد.
به همين جهت است كه برخى از محققان او را از ادامه دهندگان كار سيد حيدر آملى در توجه به حكمت الهى شيعى و آميختن آن با عرفان ابن عربى , و از عوامل مؤثر در به وجود آمدن و شكوفائى مكتب فلسفى اصفهان (ميرداماد و ملا صدرا و شاگردان آنها) دانسته اند.
(تاريخ فلسفه اسلامى 1/209).
در قرن هشتم و نهم حكمت اشراق سهروردى با عرفان ابن عربى و تعليمات ائمه اطهار (ع ) بوسيله سيد حيدر آملى و ابن ابى جمهور در هم آميخت .
مجموعه اين تأ ملات در مكتب اصفهان در آثار ميرداماد و ملا صدرا و قاضى سعيد قمى و فيض كاشانى و بسيارى ديگر از متفكران اين دوره شكفته گرديد.
در اين مكتب مشرب جديد ابن سينا كه به رنگ سهروردى در آمده و در كوره ذوق مشتعل او پرداخت شده بود سرنوشت بينظيرى حاصل كرده و تأ ثير آن نزد حكماى شيعه تا امروز باقى مانده است (شكفتگى فلسفه در اسلام , مقاله كربن , مجله دانشكده ادبيات تهران , سال ششم , شماره يك ) چهره هاى درخشان مكتب اصفهان كه نمايانگر حقيقى حكمت شيعى اند عبارتند از: 1ـ مير محمد باقر داماد كه از پايه گذاران و مؤثرترين شخصيت مكتب اصفهان بشمار ميرود.
ميرداماد بيش از هركس در احياء فلسفه بوعلى و حكمت اشراقى در زمينه تشيع و آماده ساختن آن براى اثر جاودانى ملا صدرا نقش داشته است ( تاريخ فلسفه در اسلام , ج2 , مكتب اصفهان , ص 452).
2 ـ سيد احمد علوى كه از شاگردان معروف ميرداماد بود.
اين دانشمند در شرحى كه بر كتاب شفاى ابن سينا نوشته است , به شرح آخرين فصول الهيات شفا ميپردازد كه در آن ابن سينا انديشه امام بمثابه انسان كامل و سلطان معنوى جهان را بيان ميكند.
اين انديشه , مشخص كننده حكمت نبوى شيعى است .
و پيوندى با مفهوم حكيم كامل در مقدمه حكمة الاشراق سهروردى دارد.
سيد احمد نشان ميدهد كه چگونه تصور آرمانى حكيم در شخص امام تحقق پيدا كرده و چگونه شخص امام نسخه اى است كه تمامى عوالم وجود بر آن نقش بسته است (فلسفه ايرانى و فلسفه تطبيقى , 62).
3ـ صدرالمتأ لهين شيرازى كه يكى از برجسته ترين چهره هاى حيات معنوى و از مظاهر اصلى تفكر اسلامى در عالم تشيع است .
صدرا از يك سو با صورت منطقى دادن به كشف و شهود عارفان مخصوصا ابن عربى و پيروان او, و از سوى ديگر با بيرون كشيدن مضامين فلسفى از اقوال ائمه (ع ) بخصوص آنچه در نهج البلاغه مستتر است مكتب تازه اى از حكمت بنياد نهاد ( = حكمت متعاليه ) و از اين طريق براى نخست بار آنچه را كه ميتوان دقيقا حكمت اسلامى شيعى ناميد پايه گذارى كرد.
آثار ملا صدرا تركيبى از قضاياى منطقى , شهود عرفانى و احاديث نبوى و آيات قرآنى است .
او با تأ ويل رمزى متون مذهبى , معنى باطنى وحى را به اثبات ميرساند و با شهود عقلانى , تفكر بحثى و عقلى را تابح حقايق كلى شناخت عرفانى ميكند, ملا صدرا با اين شيوه بود كه به تركيب فلسفه و دين در پرتو معرفت عرفانى و نظرگاه كلى اسلامى توفيق يافت , هدفى كه فارابى و ابن سينا بدنبالش بودند و غزالى و سهروردى و تمامى آن سلسله از حكمائى كه از عهد سلجوقى تا دوره صفوى در پى هم آمدند در تحققش كوشيدند بى شك تمام حيات معنوى و عقلى شيعه در سه قرن اخير به گرد نام صدر المتأ لهين ميگردد.
مهمترين شاگردان اين حكيم ـ كه آثارشان نمايانگر هماهنگى كامل ميان وحى و عقل و كشف و شهود است ـ عبارتند از: 1) محسن فيض كاشانى كه بارزترين چهره حكيم شيعى مكتب صدرالمتأ لهين است .
افكار فيض نشان دهنده آخرين درجه همبستگى حكمت و تشيع است .
كوشش فيض مصروف هماهنگ ساختن ديدگاه هاى باطنى و ظاهرى بود و اثر او به نام محجة البيضاء ـ كه تحرير شيعى كتاب احياء العلوم غزالى است ـ نشان دهنده حيات روحانى و معنوى و عرفانى اوست .
فيض بر اين نكته تأ كيد ميورزد كه حكمت حقيقى اساسا از روح مقدسص انبيا سرجمشه گرفته است .
هرآنكه طالب انس با اين حكمت است بايد دست به دامان انبياء و اولياء بزند و تأ مل و تزكيه باطن پيش گيرد تا به مقصود نائل آيد (تاريخ فلسفه در اسلام , ج 2, مقاله مكتب اصفهان , 46).
2) قاضى سعيد قمى كه از برجسته ترين نمايندگان عرفان شيعى امامى بشمار مى رود.
اثر عظيم او در حكمت شيعه شرحى است كه بر كتاب التوحيد شيخ صدوق نوشته است .
اين كتاب با شرح صدرالمتالهين بر اصول كافى كلينى مقايسه شدنى است .
در پايان اين مقال از شيخ احمد احسائى , شارح مشاعر و عرشيه ملا صدرا و زيارت جامعه , نام ميبريم كه هرچند مخالف مكتب صدر المتأ لهين بوده است اما نبايد سهم او را در تداوم و گسترش حكمت و عرفان شيعى , به صورتى كه در نوشته هاى ابى جمهور احسائى مطرح شده است , فراموش كرد.
منابع : فلاسفة الشيعه , عبدالله نعمه , بيروت 1930, تاريخ فلسفه اسلامى , هانرى كربن , ترجمه اسدالله مبشرى , ج 1, تهران 1361, تاريخ فلسفه اسلامى , هانرى كربن ترجمه جوا طباطبايى , ج 2, تهران 1369, فلسفه ايرانى و فلسفه طبيقى , هانرى كربن , ترجمه جواد طباطبائى , تهران 1369, تشيع و تصوف , كامل مصطفى الشيبى , ترجمه عليرضا ذكاوتى , تهران 1359, دنباله جستجو در تصوف ايران , زرين كوب , تهران 1362, شيعه , مجموعه مذاكرات محمد حسين طباطبائى با هانرى كرين , چاپ قم هجرت , جامع الاسرار, سيد حيدر آملى , با مقدمه هانرى كربن .
صمد موحد

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation