1- آداب الصلاة ، ص 193 - 195.
2- ((هستى با بسم الله الرحمن الرحيم پديدار گشت )) اين وجه را در معناى ((بسمله)) محيى الدين عربى در كتاب الفتوحات المكية ، ج 2، ص 133 آورده است .
3- ((خداوند نور آسمانها و زمين است )) (نور / 35)
4- ((همان طور كه در آغاز بيافريدتان باز خواهيد گشت .)) (اعراف / 29))
5- بحار الانوار، ج 89، ص 226، ((كتاب القرآن )) باب 29، حديث 3 محجةالبيضاء، ج 1، ص 388.
6- ((بخوان و بالارو)) اصول كافى ، ج 2، ص 606، ((كتابفضل القرآن ))، ((باب فضل حامل القرآن )) حديث 10.
7- ((ما خدا را تسبيح گفتيم پس ملائكه تسبيح گفتند و ما خدا را تقديس كرديم ، پسملائكه تقديس كردند و اگر ما نبوديم ملائكه تسبيح نمى گفتند)). عين اخبارالرضا، جلد1، ص 262، باب 26، حديث ، 22. بحارالانوار، ج 25، ص 1، ((كتاب الامامة )) رواياتباب اول از ((اءبواب خلقهم و طينتهم و ارواحهم )).
8- در كتاب توحيد از امام رضا (ع ) روايت شده است كه چون تفسير ((بسمله )) (بسمالله ) از حضرتش سؤ ال شد. فرمود: ((معناى اين كه گوينده مى گويد ((بسم الله ))اين است كه من بر خود سمه اى از سمات خدا را مى گذارم و آن عبادت است . راوى گفتپرسيدم : سمه يعنى چه ؟ فرمود: نشانه )) التوحيد، ص 229، باب 31، حديث 1.معانى الاخبار، ص 3.
9- ((آيا ديده اى آن را كه هواى نفس خود را خداى خود گرفته )) فرقان / 43)
10- ((مرا از آتش و او را از گل آفريده اى )) (اعراف / 12 و ص / 76)
11- ((و به آدم همه نامها را آموخت )). (بقره / 31)
12- -((رشته هاى پيوند را به غير آن كس كه او را قصد كرده و به سويش روانهشده و از او اعطا و يارى طلبيده گسسته است )) فلاحالسائل ، ص 25.
13- ((بندگى خدا جوهرى است كه باطن و مغز آن ربوبيت است )) مصباح الشريعة ،باب 100.
14- ((منزه است آن كس كه بنده اش را سير داد)) (اسراء / 1)
15- ((پس منزه است آن كس كه پيامبرش را با نردبان عبوديت مطلق سير داد)).
16- در دعاى سجده رسول خدا آمده است . ... اعوذبك منك ... لااءحصنى ثناء عليك ،اءنت كما اءثنيت على نفسك )) ((... از توبه خودت پناه مى برم ... حمد و ستايش تو را بهشمارش نتوانم آورد تو همان طور كه خودت را ستايش كرده اى هستى .)) فروع كافى .جلد 3، ص 324.((كتاب الصلاة ))، باب السجود و التسبيج و...، حديث 12. مصباحالمجتهد، ص 308. مصباح الشريعة ، باب 5، عوالى اللئالى ، ج 1، ص 389، حديث21.
17- ((به نام او، حمد او راست ، از اوست و براى اوست ))
18- ((چون او را دوست بدارم ، گوش ، چشم و زبان او باشم ))اصول كافى ، ج 2.
19- ((هان بازگشت امور فقط به سوى خداست )) (شورى / 53)
20- ((آن فطرت الهى كه مردم را بر آن آفريد)). (روم / 30)
21- ((آنچه در آسمانها و زمين است او را تسبيح مى گويند)) (حشر/ 22) .
22- ((بدرستى كه پروردگار من بر راه راست است )) (هود / 56)
23- ((برادرم موسى را چشم راست نابينا بود، برادرم عيسى را چشم چپ ، و من داراىدو چشم هستم .))
24- ((قرآن را فقط آن كس كه قرآن بدو خطاب شده مى شناسد)) بحارالانوار، ج46، ص 349، ((تاريخ الامام محمد باقر)) باب 20، حديث 2.
25- معانى الاخبار، باب معنى ((الله ))عزوجل ، حديث 2. التوحيد، ص 231، باب 31، حديث
26- ص 7، پاورقى 1.
27- ص 1، پاورقى 1 .
28- عن ابى عبدالله (ع ) قال : خلق الله المشيئة بنفسها ثم خلق الاشياءبالمشيئة (اصول كافى ، ج 1 ص 110، ((كتاب التوحيد)) ((باب الارادة اءنها من صفاتالفعل ...))، حديث (..- 1041 ه ق )
29- مير محمد باقر بن شمس الدين محمد، معروف به ميرداماد در اصفهان به دنيا آمد ودر نجف به خاك سپرده شد وى از دانشمندان اماميه و فيلسوفى بزرگ و جامع علوم عقلى ونقلى و در حل برخى مشكلات فقهى و حديثى بى مانند بوده است رواج و رونق بوعلى واشراق در قرن يازدهم هجرى و فراهم شدن زمينه براى حكمت متعاليه ملاصدار (شاگردميرداماد) مرهون زحمات اين فيلسوف بزرگ است از تاءليفات اوست : قبسات ، تقديسات ،سدرة المنتهى .
30- مرآة العقول ، ج 2، ص 19، الوافى ج 1، ص 57
31- محمد محسن بن الشاه مرتضى (متوفى 1091ه ق ) مشهور به ((فيض كاشانى ))محدث ، فقيه ، عارف و حكيم قرن 11 هجرى است وى شاگرد شيخ بهايى ، مولى محمدصالح ، سيد هاشم بحرانى صدرالمتاءلهين ، مى باشد تاءثير افكار صدار در آثارفيض آشكار است علامه مجلسى ، سيد نعمة الله جزايرى ، قاضى سعيد قمى و فرزندشاز او استفاده كرده اند، حدود 90 اثر به او نسبت مى دهند برخى از آنها عبارت است از:تفسير صافى ، وافى در حديث ، المحجة اليضاء فى تهذيب الاحياء، شافى ، علم اليقين، الحقايق كلمات مكنونه ، الاصول الاصليه .
32- الوافى ، ج 1، ص 457، ((ابواب معرفة صفاته سبحانه و اسمائه )) ((بابصفاته الفعل )) بيان حديث 4
33- براى نمونه دعاى شريف ((سمات )) مصباح المجتهد، ص 376.
34- ((پس چون پروردگار او بر كوه تجلى كرد آن را از هم فرو پاشيد و موسىمدهوش بيفتاد.)) (اعراف / 143)
35- انعام آيات 75 - 79.
36- النجم ، آيات 5 - 18.
37- ((قسم به نور وجه تو كه بدان به كوه تجلى كردى و آن را متلاشى نمودى وموسى مدهوش بيفتاد، و سوگند به مجد و عظمت تو كه بر طور سينا نمايان گشت و باآن با بنده و رسولت موسى بن عمران (ع ) سخن گفتى ، و سوگند به طلوع تو درساعير و ظهورت در كوه فاران ...)) از دعاى ((سمات ))، مصباح المتهجد، ص 376.
38- ((همانا منم خداى يكتا خدايى جز من نيست ، پس مرا پرستش كن و نماز را براى يادمن برپادار)) (طه / 14)
39- ((سپاس او به خود اوست ))
40- ص 9،پاورقى 1
41- فكان قاب قوسين اءو اءدنى . (پس نزديك شد چنانكه فاصله اش با او به قدردو كمان يا نزديكتر بود)(نجم /9)
42- مصباح الهداية الى الخلاقة و الولاية ، در بيان حقيقت خلافت و ولايت بر مبناىعرفان نظرى و به سبك آثار بزرگان عرفا به عربى نگارش يافته است اين اثر درشوال 1349 هجرى قمرى به نجام رسيده و درسال 1372 هجرى شمسى چاپ جديد آن با مقدمه و تحقيق و تصحيح توسط مؤ سسهتنظيم و نشر آثار حضرت امام انجام پذيرفته است .
43- شرح دعاى اولين تاءليف حضرت امام (س ) است كه به سبك آثار عارفانبزرگ به زبان عربى نگارش يافته است تاريخ نگارش اين اثر شريف درسال 1347 هجرى قمرى مى باشد چاپ جديد آن با تصحيح و تحقيق از طرف مؤ سسهتنظيم و نشر آثار حضرت امام (ره ) منتشر شده است .
44- ص 5 پاورقى 1
45- ((اوست كسى كه در آسمان خداست و در زمين خداست )) (زخرف / 84)
46- رحمن اسم خاصى است براى صفتى عام و رحيم اسم عامى است براى صفتىخاص .)) مجمع البيان ج 1، ص 21 از امام صادق عليه السلام . (با اندكى اختلاف )
47- ((براى تمامى مخلوقاتش رحمان است و براى مؤ منين به ويژه رحيم است ))المحاسن ، ص 238، ((كتاب مصابيح الظلم ))، ((باب جوامع من التوحيد))، حديث 213.البرهان ، ج 1 ص 46، ((تفسير سوره حمد)) حديث 3.
48- بحار الانوار، ج 88، ص 355، ((كتاب الصلاة )) ((باب صلاة الحاجة )) حديث19.
49- ((اى رحمان دنيا و آخرت و رحيم دنيا و آخرت ))اصول كافى ، ج 2، ص 557((كتاب الدعاء)) ((باب الدعاء للكرب و الهم ...))، حديث 6.صحيفه سجاديه ، دعاى 54.
50- ((رحمت من همه موجودات را فراگرفته است )) (اعراف / 156)
51- ((رحمت او بر خشمش پيشى جسته است )) علم اليقين ، ج 1 ص 57. در كافى ، درتعقيب نماز مغرب و صبح در دعايى از امام صادق (ع ) آمده است : ((...سبقت رحمتك غضبك ...))اصول كافى ، ج 2، ص 529 ((كتاب الدعاء))، ((بابالقول عندالاصباح و الامساء)) حديث 20
52- ((آن دو (رحمن و رحيم ) دو نام لطيف (متضمن معناى لطف ) هستند كه يكى از ديگرىلطيفتر است ، رحمن يعنى لطف كننده و رحيم يعنى مهربانى كننده با بندگانش به دادنروزى و نعمتها)) الدر المنثور فى التفسير بالماءثور، ج 1،ص 9 بهنقل بيهقى در اسما و صفات .
53- ((مقاصد را بگير و مقدمات را رها كن )) ازامثال مشهور است كه اصل آن (خذو الغايات واتركواالمبادى ) مى باشد.امثال و حكم ، ج 2، 723.
54- ((آتش خدا، آتش افروخته اى كه بر قلبها زبانه مى كشد)) (همزه / 6و7)
55- اشاره است به اين بيت از مولوى :
((پاى استدلاليان چوبين بود |
پاى چوبين سخت بى تمكين بود)) |
56- اشاره است به اين بيت از حافظ:
(( من به سر منزل عنقانه به خود بردم راه |
قطع اين مرحله با مرغ سليمان كردم )) |
57- در بعضى از نسخ اين چنين ضبط شده است : ((حيرت اندر حيرت آمد اين قصص /بيهشى خاصگان اندر اخص )). - مولوى
58- ص 9،پاورقى 1.
59- خرج اءبو عبدالله عليه السلام من المسجد و قد ضاعت دابته ،فقال لئن ردها الله على لاشكرن الله حق شكرهقال : فمالبث ان اءتى بها، فقال : الحمداللهفقال له قائل : جعلت اءليس قلت لاءشكرن الله حق شكره ؟فقال اءبوعبد الله عليه السلام : اءلم تسمعنى قلت الحمدلله ))اصول كافى ، ج 2، ص 97، ((كتاب الايمان و الكفر،)) باب الشكر، حديث 18
60- عنى النبى (ص ) قال : لااله الاالله نصف الميزان والحمدالله يملاءه .بحارالانوار، ج 90، ص 210، ((كتاب الذكر و الدعاء)) ((باب التحميد و انواعالمحامد))، حديث 7.
61- قال (ص ): قول العبد: الحمدلله ، اءرجح فى ميزانه من سبع سماوات وسبع اءرضين .مستدرك الوسائل ، ج 5، ص 314، ((كتاب الصلاة ))، ((ابوابالذكر)) باب 20، حديث 26.
62- عن الرسول (ص ): لو اءن الله اءعطى الدنيا باءسرها، لعبد من عبيده ،فيقول العبد: الحمدلله ، لكان الذى اءتى بهاءفضل مما اءعطى )) مستدرك الوسائل ، ج 5، 314، ((كتاب الصلاة ))، ((ابوابالذكر))، باب 20، حديث 25.
63- انشاءالدوائر، ص 28
64- ((اوست خدايى كه جز او خدايى نيست داناى نهانو آشكار، اوست رحمان رحيم )) (حشر / 22)
65- و فى كل شيئى له آية / تدل على انه واحد (در هر چيز خدا را آيتىاست كه دلالت كند بر اين كه او يكتاست ) ديوان ابوالعتاهيه ، ص 104.
66- محمد بن ابراهيم شيرازى (979-1050 ه ق ) ملقب به ((صدرالدين )) و((صدرالمتاءلهين )) معروف به صدرا و ملاصدرا از بزرگان حكماى اسلامى است . وىبنيانگذار ((حكمت متعاليه )) است و صاحب آراى بديعى در فلسفه مى باشد مكتب فلسفىصدرالمتاءلهين پس از او بر ديگر مكاتب فلسفى برترى يافت و بيشتر حكماى اسلامىپس از او از پيروان مكتب او بشمار فلسفى او بنحو گسرتده مى باشد از آثار ديگراوست : تفسيرالقرآن الكريم ، شرح اصول كافى ، مبداء و معاد، مفاتيح الغيب ، شواهدالربوبيه ، اسرارالآيات ، حاشيه بر شفا. وى از شاگردان محقق داماد، ميرفندرسكى وشيخ بهايى است ملامحسن فيض و عبدالرزاق لاهيجى (فياض ) از شاگردان معروف اوهستند.
67- عبدالله بن عمر شيرازى (685 ه ق ) مشهور به بيضاوى ، در فارس به دنياآمد و مدتى قاضى بود و در تفسير داراى شهرت از آثار اوست : انوارالتنزيل و اسرارالتاءويل يا تفسير بيضاوى ، طوامع الانوار لب اللباب .
68- ((بار ديگر از ملك قربان شوم |
آنچه اندر وهم نايد آن شوم |
پس عدم گردم عدم چون ارغنون |
((گويدم كانه اليه راجعون )). مولوى |
69- ((اى فرزندم آدم ، من همه چيز را به تو و تو را براى خودم آفريدم )). علماليقين ، ج 1 ص 381.
70- ((تو را براى خود ساختم )) (طه / 41)
71- ((و من تو را برگزيدم )) (طه / 41)
72- ((همانا بازگشت آنان به سوى ماست )) (غاشيه / 25)
73- ((بازگشت آفريدگان به سوى شما و حسابرسى آنان با شماست ... خدا بهسبب شما شما (خلقت را) آغاز كرد و به شما پايانش مى دهد)) عيون اخبار الرضا. ج 2 ص28، 27. من لايخضره الفقيه ، ج 2، ص 370 - 374، ((باب مايجزى منالقول عند زيارة جمع الائمه عند زيارة جمع الائمه عليهم السلام )) حديث 2.
74- ((همانا بازگشت آنان به سوى ماست ، آن گاه حسابشان بر عهده ماست ))(غاشيه / 25،26)
75- ص 11، پاورقى 3.
76- محمد بن حسن طوسى معروف به ((خواجه نصير)) و ((محقق طوسى )) (597 -672) از حكما و دانشمندان مشهور اسلام است در فلسفه و كلام و رياضيات و هياءت متبحربوده است . علامه حلى ، قطب الدين شيرازى ، سيدعبدالكريم بن طاووس از شاگردان وىمى باشند، آثار ارزشمندى از او بجاى مانده است مانند: شرح اشارات ، تجريد، تحريراقليدش ، تحرير مجسطى ، اخلاق ناصرى .
77- مصارع المصارع ، ص 141. شرح اشارات ، نمط هفتم ،فصل 16.
78- ((مذهب عاشق زمذهبها جداست |
عاشقان را مذهب و ملت خداست )) مولوى |
79- آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى (1276 - 1355 ه ق ) ازفقيهان بزرگ و مراجع تقليد شيعه در قرن چهاردهم هجرى است وى پس از تحصيلاتمقدماتى به نجف و سامرا سفر كرد و در آنجا از درس استادانى چون ميرزاى بزرگشيرازى ، ميرزا محمد تقى شيرازى ، آخوند خراسانى ، سيد كاظم يزدى ، سيد محمداصفهانى فشاركى بهره گرفت ، در سال 1332 ه ق به اراك آمد و درسال 1340 ه ق به قم مشرف گرديد و به اصرار بزرگان آن سامان و پس از استخارهدر آن جا رحل اقامت افكند و حوزه علميه قم را تاءسيس كرد در حوزه درس ايشان عالمانىبزرگ تربيت شدند كه حضرت امام خمينى (ره ) در صدر آنان جاى دارند از آثار ايشاناست : دررالفوائد در علم اصول ، الصلوة ، النكاح ، الرضاع ، المواريث در علم فقه .
80- وسائلالشيعه ، ج 4، ص 821، ((كتاب الصلوة )) ((ابواب القرائة فى الصلوة )) باب 74،حديث 1-3.
81- ((ما از شما به او نزديكتريم )) (واقعه / 85)
82- ((ما از رگ گردن به او نزديكتريم )) (ق / 16)
83- ص 5، پاورقى 1
84- ص 22، پاورقى 2.
85- ((او را راست ملك آسمانها و زمين )) (بقره / 107)
86- اگر با ريسمانى به سوى زمينهاى زيرين فرستاده شويد، به خدا فرود مىآييد)) علم اليقين ، جلد 1، ص 54، با كمى اختلاف . مقدمه قيصرى ،فصل اول .
87- ((هيچ جايى خالى از او نيست ، و هيچ جايى او را در خود نگيرد و به جايىنزديكتر از جاى ديگر نيست )) اصول كافى ، ج 1، ص 125، ((كتاب التوحيد)) ((بابالحركة و الانتقال ))، حديث 3.
88- ((و بدان كه هنگاميكه او در آسمان و دنياست همان گونه است كه بر عرش جاىدارد و همه چيز در برابر قدرت و مالكيت و احاطه او يكسان است )). منبع پيشين ، حديث 4.
89- امروز ملك از آن كيست ؟ از آن خداى يگانه قهار است )) (غافر / 16)
90- گروهى در بهشت و گروهى در آتش اند)) (شورى / 7)
91- ينابيع المودة ، ج 1، ص 68، الباب الرابع عشر، فى غزارة علمه عليهالسلام . الاسفار الاربعة ، ج 7، ص 32.
92- ((... پس هر كس در آسمانها و زمين است مدهوش شود جز آن كه پروردگار تونخواهد)) (زمر 68)
93- ((من و قيامت همانند اين دو هستيم )) بحارالانوار، ج 2، ص 39، ((كتاب العلم ))حديث 72.
94- ((و بدان همان طور كه كيفر مى دهى جزا داده مى شوى )).
95- ((و جز دشمنى چيزى نماند كيفرشان داديم آنچنان كه آنها جزا دادند)) (فلماصرح اصبح الشر و اءمسى و هو عريان / ولم يبق سوى العدوان دناهم كما دانوا)شهل بن شيبان ، جامع الشواهد، ((باب الفاء بعده اللام ))، ص 216.
96- ((روزهاى خدا را به يادشان آور)) (ابراهيم / 2)
97- ((از صبر و نماز يارى جوييد)) (بقره / 45)
98- قال اءبوعبدالله عليه السلام : ان الشرك اءخفى من دبيبالنمل و قال : منه تحويل الخاتم ليذكرالحاجة و شبه هذا معانى الاخبار، ص 379 ((بابنوادر المعانى )) حديث 1. بحارالانوار، ج 69 ص 96، ((كتاب الايمان الكفر)) ((بابمساوى الاخلاق )) حديث 9
99- ص 9،پاورقى 1.
100- ((كمال توحيد عبارت است از نفى صفات از او))اصول كافى ، ج 1، ص 140، ((كتاب التوحيد))، حديث 6.
101- وسائل الشيعه ، ج 5، ص 379، ((كتاب الصلاة )) ((ابواب صلوة الجماعة ))باب 4، حديث 2و 5.
102- ((هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه به حمد او تسبيح گويد، لكن شما تسبيح آنهارا نمى فهميد)) (اسراء/ 44)
103- ((چنانچه گفته مى شود: حق مرا دادى پس به من نيكى كردى و به من نيكىكردى پس حقم را دادى )).
104- بحارالانوار، ج 89، ص 226، ((كتاب القرآن )) باب 29 حديث 3.محجةالبيضاء ج 1 ص 338 عيوان اخبار الرضا، ج 1، ص 300 حديث 59، باب 28، حديث 59.
105- ((اينك رسيدى (به من ) نام مرا ياد كن ))علل الشرايع ، ص 315، از حديث ((صلاة معراج ))
106- جمله اى است كه بنا به روايت امام صادق عليه السلام بر كفن فرزند خوداسماعيل نوشت وسائل الشيعه ، ((كتاب الطهاره )) ((ابواب التكفين )) باب 29،
107- در كتاب علم اليقين ، ج 2 ص 967 نيز قريب به اين مضمون وارد شده است .
108- ((شما را امت ميانه قرار داديم )) (بقره / 143)
109- (( قال ابوعبدالله عليه السلام : نحن الامة الوسطى و نحن شهداء اللهعلى خلقه ... اصول كافى ، ج 1، ص 190 ((كتاب الحجة )) ((باب فى اءن الائمةشهداءالله على خلقه )) حديث 2.
110- ((عن ابى جعفر عليه السلام ... الينا الغالى و بنا يلحق المقصر)) تفسيرعياشى ج 1، ص 82، حديث 111.
111- اسرار الشيعه و اطوارالطريقه و انوار الحقيقه ، ص 45 بحارالانوار، ج 84،ص 199 و 339،((كتاب الصلوة )) باب 81، 82 حديث 6، 19
112- ((هيچ بنده اى نيست جز آن كه ناصيه اش (زمام اختيارش )به دست خداست ، هماناپروردگار من بر راه است )) (هود 56)
113- ((به عدد نفسهاى آفريدگان به سوى خدا راههاست )) حديث منسوب بهپيامبر(ص ) است . جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 8، 95، 121. وشرح لاهيجى برگلشنراز، ص 153 نقد النصوص ، ص 185، منهاج الطالبين ، ص 221،الاصول العشرة ، ص 31.ك
114- ((... آن گاه او را به پست ترين جايگاههاى پست بازگردانديم )) (تين /5)
115- ((هر كه را بخواهد گمراه مى كند و هر كه را بخواهد هدايت مى كند))(نحل /93،فاطر/8)
116- قال اميرالمؤ منين عليه السلام فى القدر: الا ان القدر سر من سر الله وستر من ستر الله . التوحيد، ص 383، ((باب القضاء و القدر...)) حديث 32.
117- كتاب اربعين (شرح اربعين حديث ) از آثار اخلاقى و عرفانى حضرت امام (س) است . كه در محرم 1358 هجرى قمرى نگارش يافته است و چاپ اخير آن توسط مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام با تصحيح و تحقيق انتشار يافته است .
118- ((ما آل محمد جمعيت ميانه هستيم ، پيشى گيرنده به ما نمى رسد و پيرو از ماپيشى نمى گيرد)) اصول كافى ، ج 1، ص 101، ((كتاب التوحيد)) ((باب النهى عنهالصفة )) حديث 3
119- ((بهترين اين امت جمعيت ميانه است دنباله رو به آن مى پيوندد و تندرو بهسوى ايشان باز مى گردد.)) لسان العرب ، ماده ((نمط)) و مجمع البحرينذيل كلمه ((نمط)) از على عليه السلام قسمت اول آن رانقل كرده اند. و بحارالانوار، جت 6 ص 178، ((كتابالعدل و المعاد)) ((باب مايعاين المؤ من و الكافر عند الموت )).
120- ان موسى (ع ) لما ساءل ربه ان ينظر اليه ، نودى من الملاء الا الاءعلى :ما للتراب و رب الاءرباب . مصباح الهداية ، تاءليف عزالدين كاشانى ، ص 210. ومرصادالعباد، ص 28 كلمات مكنونه ، ص 12. شرح گلشن راز، ص 746 و 759. اسرارالحكم ، ص 23.
121- ص 21، پاورقى 2
122- شيخ بهاءالدين محمد حسين عاملى ، معروف بهشيخ بهايى (953 - 103 ه ق ) استاد و يگانه دوران بوده است وى شيخ الاسلام اصفهانبود ملاصدار و ملامحمدتقى مجلسى از شاگردان وى بوده اند: از آثاراوست : جامع عباسىو حواشى بر قواعد شهيد در فقه ، اسطرلاب و تشريح الافلاك در هيئت ، مشرق الشمسين، حبل المتين ، اربعين ، الفوائد الصمدية و اسرار البلاغة .
123- ((اگر (بخواهيد) نعمتهاى خدا را شماره كنيد نتوانيد كرد91 ابراهيم / 34نحل / 18)
124- (طه / 10، نمل / 7، قصص ، / 29)
125- ص 19، پاورقى 1.
126- بحارالانوار، ج 74، 21 ((كتاب الروضة )) ((باب مواعظ الله تعالى ))
127- بحارالانوار 89، ص 289، ((كتاب القران )) باب 29، احاديث 37 و 39.
128- ص 57، پاورقى 1
129- تفسير صافى ، ج 5، 273. ذيلآيه شريفه ((عن النباءالعظيم ))
130- ((از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه به جابربن عبدلله انصارىفرمود: اى جابر، آيا برترين سوره اى را كه خدا در كتابشنازل فرموده به تو بياموزم ؟ جابر عرض كرد:آرى پدر و مادرم فداى تو باد اىرسول خدا. آن را به من بياموز. پس رسول الله سوره ((حمد)) ام الكتاب را به او تعيمداد و فرمود اى جابر آيا آگاهت نسازم از اين سوره ؟ عرض كرد: چرا پدرو مادرم فداى توباد رسول الهل از آن مرا با خبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ .تفسيرعياشى ، ج 1 ص 34، ((تفسير سوره حمد)) حديث 9. تفسيرالبرهان ج 1 ص 42 تفسيرمجمع البيان ، ج 1 ص 17 و 18.
131- مجمع البيان ، ج 1، ص 17
132- تفسير عياشى 1، ص 34، حديث مجمع البيان ، ج 1 ص 17و 18
133- سمعت ابا عبدلله (ع ) يقول : من لم تبراءه الحمدلم يبرئه الشيئى.تفسير عياشى ج 1، ص 35 حديث 10. بحارالانوار ج 89، ص 237 حديث 34 تفسيرنورالثقلين ، ج 1 ص 4 حديث 7
134- نامه اى گرامى از سليمان به من رسيده است و در آن چنين (گفته ) است بسمالله الرحمن الرحيم )) نمل 29 و 30
135- عيون اخبار الرضا ج 1، ص 301، ((فى ما جاءعن الامام على بن موسى منالاخبار المتفرقه )) حديث 60 بحارالانوار ج 89، ص 227 ((كتاب القرآن ((بابفضائل سورة الفاتحة و تفسرها)) حديث 5.
136- عن ابى عبدالله عليه السلامقال : لو قراءت الحمد على ميت سبعين مرة ثم ردت فيه الروح ما كان ذلك عجبا اصول كافى ، ج 4 ص 623، ((كتاب فضل القرآن )) ((بابفضل القرآن )) حديث 16
137- قال رسول الله : ايما مسلم قراء فاتحة الكتاب اءعطى من الاءجر كانماقراءثلثى القرآن تفسير مجمع البيان ، ج 1، ص 17، جامع الاخبار، ص 49.بحارالانوارج 89، ص 259 ((كتاب القرآن )) ((باب فضائل سورة الفاتحة و تفسيرها،)) حديث 52
138- عن اءبى بن كعب انه قال : قراءت علىرسول الله (ص ) فاتحة الكتاب ، فقال : والذى نفسى بيده مااءنزل الله فى التواراة لا فى الاءنجيل ولا فى الزبور ولا فى القرآن مثلها، هى امالكتاب هى السبع المثانى ، و هى مقسومة بين الله و بين عبده و لعبدهماساءل . تفسير مجمع البيان ج 1، ص 17 بحارالانوار، ج 89 ص 259 ((كتاب القران ))((باب فضائل سورة الفاتحة ، حديث 52))
139- التفسير الكبير، 1، ص 184
140- ان ملكا نزل عليه قال : ان الله يبشرك بسورتين ، كم يعطهما نبيا قبلك :فاتحة الكتاب ، و خواتيم سورة البقرة و مستدركالوسائل ، ج 4، ص 33، ((كتاب الصلاة )) ((ابواب قراءة القرآن )) باب 44 حديث 3
141- مجمع البيان ، ج 1، 18
142- محمد بن على بن محمد عربى (560 - 638 ق ) بزرگترين عارف قرن هفتم واز عارفان بزرگ قرون اسلامى است وى به ((ابن عربى )) ((محيى الدين ))، ((شيخاكبر)) شهرت دارد. در آثارش مانند فتوحات مكيه آيات قرآن را به سبك عرفانى تفسيركرده است .
143- ملا عبدالرزاق بن جمال (جلال ) الدين كاشانى ، مكنى به ((ابوالغنائم )) وملقب به ((كمال الدين )) از مشاهير عارفان قرن هشتم هجرى است مطالب تفسير وى را دراثر او به نام تاءويل الايات يا تاءويلات القرآن مى توان يافت .
144- سلطان محمدبن حيدر الجنابذى الخراسانى ، تفسير وى به نام بيان السعادةفى مقامات العبادة پر از مطالب رمزى همراه مباحث فلسفى مى باشد اين اثر وى در چهارمجلد در سال 1342 ه ش در چاپخانه دانشگاه تهران به چاپ رسيده است .
145- طنطاوى بن جوهرى مصرى (1287 - 1358 ق ) از دانشمندان مصر و اساتيددارالعلوم قاهره بوده است تفسير وى به نام الجواهر تفسيرالقرآن الكريم مى باشد وىدر تفسيرش به بيان احكام مورد نياز مسلمانان و اخلاق پرداخته است ولى مهمترينويژگى اين تفسير مباحث علمى آن است كه حدو 750 آيه از قرآن را با مطالب علوم طبيعىتطبيق كرده است .
146- سيد بن قطب بن ابراهيم ، متفكر اسلامى مصرى در قرن 14 هجرى ، نويسنده ومدرش عربى در مصر مى باشد وى عضو گروه ((اخوان المسلمين )) بوده و رياست روزنامهآن را به عهده داشته است سيد قطب توسط حكومتجمال عبدالناصر دستگير و زندانى و سپس اعدام گرديد. آثار متعددى در زمينه قرآن داردمانند: التصوير الفنى فى القرآن ، مشاهد القيامة فى القرآن و تفسير فىظلال القرآن كه در آن بيشتر به مباحث اجتماعى پرداخته است .
147- مجمع البيان فى تفسيرالقرآن ، تاءليف ابوعلىفضل بن حسن بن فضل طبرسى (472 - 578 يا 551) مفسر و فقيه بزرگ شيعه در قرنششم هجرى است وى در تفسير گرانقدر خود به بحثهاى ادبى و قرائات ونقل اقوال مفسرين و بيان مراد آيات قرآن پرداخته است .
148- عن النبى (ص ): من فسر القرآن براءيه فليتبواء مقعده من النار. (( هركس قرآن را به راءى خود تفسير كند، جايگاه او در آتس است )) تفسير صافى ، ج 1، ص35، المدمة لخامسة .
149- عبارت بسم الله الرحمن الرحيم ، مركب از جار و مجرور (ب - اسم ) و مضافاليه (الله ) و توابع آن (رحمن ، رحيم ) است . طبق اساليب كلام عرب جار و مجرور براىتكميل جمله و اتمام معنا مى آيد و بايد به فعل يا كلمه اى ديگر تعلق گيرد، اين متعلقممكن است اسم يا فعل ، مقدم يا مؤ خر و مخذوف يا مذكور باشد مفسرين در اين آيه بحثهاىمفصلى مطرح كرده اند؛ برخى متعلق مذكور را فعلى مؤ خر در تقدير گرفته اند مانند:بسم الله اقراء يا بسم الله اءتلو.(تفسير كشاف ) برخى آن را اسم مؤ خر گرفته اند:بسم الله اتبداء كل شى ء(تفسير فخر رازى ) و برخىفعل مقدم : ابداء يا اقراء يا قولوا بسم الله (تفسير تبيان ). بعضى از متحققين نيزمتعلق آن را معنايى كه از مجموع آيات سوره بعدحاصل مى شود دانسته اند باسمك اءظهرلك العبودية .
150- پيامبر(ص ) فرموده اند: ما عبدناك عبادتك و ما عرفناك حق معرفتك ((ما آنگونه كه شايسته عبادت تو است تو را عبادت نكرده ايم و آنگونه كه شايستهمعرفت تو است تو را نشناخته ايم )) مرآة العقول ، ج 8، ص 146، ((كتاب الايمانوالكفر)) ((باب الشكر)) شرح حديث 1.
151- اشاره به امام به اشكالات و دلايل حكماى الهى بر رد فضاى نامتناهى است .شرح الاشارات و التنبيهات ، ج 3، نمط اول شرح منظومه ، غررفى اثبات تناهى الابعاد.شرح مختصر منظومه ، شهيد مطهرى ، ج 2، ص 227.
152- ص 63، پاورقى 2.
153- تفسير كشاف ، ج 2، ص 451 ذيل آيه 44 اسراء تفسير كبير فخر رازى ج20، ص 219 ذيل آيه فوق
154- بحارالانوار، ج 61، ص 27، ((كتاب السماء والعالم )) ((باب عموماحوال الحيوان و اصنافها)) حديث 8.
155- ص 5، پاورقى 1.
156- ((خداوند آسمانها را روشن مى سازد))
157- هر چه در آسمانها و زمين است او را تسبيح مى كنند. (حشر/ 24)
158- ((من )) براى صاحبان عقل مى آيد و ((ما)) براى تمام اشيا و در آيه مباركه((ما)) آمده است كه دلالت بر تسبيح همه موجودات دارد نه فقط موجوداتى كه داراىعقل و انديشه هستند.
159- (اى رسول )چون تو تو تير افكندى نه تو بلكه خدا تير افكند))(انفال / 17)
160- ان الذين يبابعونك انما يبايعون الله (فتح / 10)
161- على عليه السلام در ضمن مواعظ خود به نوف بكالى مى فرمايد: اجتنبالغيبة فانها ادام كلاب النار ((از غيبت دورى كن زيرا كه آن نانخورش سگ هاى آتشاست )) وسائل الشيعة ج 8، ص 599، ((ابواب احكام العشرة )) باب 152، حديث 13. واربعين ، امام خمينى ، حديث 19.
162- يعنى يك بار بلعيدن انجام نمى پذيرد و پايان كند، بلكه دائما بلعيدنتكرار مى شود.
163- اشاره به مسئله تجسم اعمال و صفات و ملكات انسانى است كه در عوالم برزخو قيامت بروز مى كند براى اطلاع بيشتر شواهد الربوبية صدرالمتاءلهين ، ص 329،((الشاهد الثالث )) ((الاشراق السابق )) اربعين ، امام خمينى ، شرح احاديث 1، 4، 7،19، 27.
164- بحارالانوار، ج 2، ص 32 ((كتاب العلم )) باب 9،حديث 22 از رسولخدا(ص )غررالحكم و دررالكلم ، ج 5، ص 194، حديث شماره 7946، از على عليه السلام
165- ص 146 پاورقى 1
166- ((حيثيت )) خصوصيتى است كه در شى ء مورد بررسى و مطالعه لحاظ مىگردد، مثلا ماهيت انسان را از آن حيث كه تحت عنوان كلى حيوان است در نظر مى گيريم وقتى((تمام حيثيت )) مراد است كه از همه جهات و... در نظر گرفته شود نه خصوصيت و جهتىغير از خصوصيات و جهات ديگر.
167- ص 18، پاورقى 1
168- اقوال در پيرامون ((بسم الله الرحمن الرحيم )) مختلف است ، مهمترين آنها چنيناست :
1 - گروهى معتقدند كه اين نه آيه اى از سوره حمد است و نه هيچيك از ديگر سوره هاىقرآن .
2 - عده اى قائلند آيه اى از اول سوره حمد و ديگر سوره هاست ، و هر كس آن را ترك كند113، آيه از قرآن را رها كرده است .
3 - دسته سوم آن را آيه اول سوره حمد مى دانند ولى جزء ديگر سوره ها نمى شناسند.
4 - عده اى هم آن را آيه اول سوره حمد مى دانند و در ديگر سوره ها آن را جزء آيهاول مى شمرند بدين معنا كه بسم الله الرحمن الرحيم با عبارت پس از خود يك آيه مىشو الخلاف ، ج 1، ص 102، ((كتاب الصلاة )) ص 40 به بعد. تفسير كشاف ، ج 1،ص 24، و 25، تفسير تبيان ، ج 1 تفسير كبير ج 1 ص 25، تفسير الميزان ، ج 1، ص17 و 18.
169- اسمى كه با الف و لام جنس همراه شود گاه صرف ماهيت و حقيقت را مى فهماندمانند كلمه ((الحمد)) در آيه ((الحمدالله ...)) كه بنابر يكى ازاقوال ، به طبيعت و حقيقت حمد اشاره دارد، و گاه ماهيت را از اين نظر كه در ضمن افرادىمتحقق است مى فهماند، البته در ضمن تمامى افراد و نه بعضى از آنها، مانند، ((الانسانلفى خسر)) اين جا مراد اين نيست كه ماهيت انسانى يا برخى از افراد در خسران هستند،بلكه منظور آن است كه افراد انسان همگى زيانكارند و مراد از استغراق نيز همين نحوشمول و فراگيرى است .
170- ص 9پاورقى 1.
171- ابن فنارى در تعريف وجود مطلق مى گويد: ((وجود محض كه عارى از هرگونهكثرت و تركيب ، صفت و نعت ، اسم و رسم ، حكم و نسبت است ، نه كلى است و نه جزيى ،نه خاص است و نه عام ، بكله مطلق از همه قيود حقى قيد اطلاق ، زيرا محض به معنىخالص از هر چيزى است و اين وجود خالص و مبراست از هر اعتبارى و قيدى )) و وجود متعين ،وجود مقيد است و داراى حد لذا هر حمدى كه از ما صادر شود چون وجود مقيد و محدود هستيم ، ومعرفت ما نيز از حق ، معرفت به مظاهر حق (وجودهاى متعين و محدود) نه خود حق (وجود مطلق )مى باشد، همه حمدها براى وجود متعين واقع مى شود نه وجود مطلق .
172- ص 16، پاورقى 2.
173- ص 17، پاورقى 4.
174- ((هر كه هجرت كنا به سوى خدا و پيغمبر او از خانه خويش درآيد، آن گاهمرگ او فرا رسد پاداش و اجر وى بر خداست .)) (نساء/ 100)
175- كلمات مكنونه ، ص 138.
176- اسرارالشريعة و اطوارالطريقة و انوارالحقيقة ، ص 177.
177- تمام بيت مولوى چنين است :
زانكه آن بت مادر وين بت اژدهاست . |
178- اشاره به حديث پيغمبر خدا(ص ) است كه دراستقبال مجاهدين بيان فرمودند: مرحبا بقوم قضواالجهاد الاءصغر و بقى عليهمالجهاد الاءكبر فقيل : يا رسول الله ماالجهادالاءكبر؟قال : جهاد النفس . ((آفرين باد بر گروهى كه جهاد كوچكتر را به جاى آوردند و جهادبزرگتر براى آن ها باقى مانده است گفته شد؛ اى فرستاده خدا جهاد بزرگتر چيست ؟فرمودن جهاد نفس .)) فروع كافى ، ج 5، ص 12 ((كتاب الجهاد)) ((باب وجوه الجهاد))حديث 3.
179- بحارالانوار، ج 39(ص )1-2، ((تاريخ اميرالمؤ منين ،)) باب 70، حديث 1السيرة الحلبية ، ج 2، ص 642، المستدرك ، ج 3، ص 32.
180- عن ابى عبدالله عليه السلام قال : قال رسول الله (ص ) اءفضل الناس من عشق البادة فعانقها و اءحبها بقلبه و با شرهابجسده و تفرع لها، فهو لايبالى على ما اءصبح من الدنيا على عسر اءم على يسر .((امام صادق عليه السلام فرمود كه آن دست به گردن شو و آن را با قلبش دوست بدارو با تن خود انجام دهد و براى آن از (امور ديگر) فارغ شود چنين شخصى باكى ندارد كهزندگانى دنيايش به سختى يا به آسانى گذرد))اصول كافى ، ج 3، ص 131، ((كتاب الايمان و الكفر)) ((باب العبادة )) حديث 3.
181- ((همانا دوزخ فراگير كافران است )) (توبه / 49)
182- ملكوت در اصطلاح به عالم ارواح و عالم غيب و عالم معنى گفته مى شود بهعبارت ديگر در سلسله مراتب عوالم وجود پايين ترين عوالم را عالم طبيعت (ملك ، ظاهر) مىنامند و مرتبه بعدى و باطن آن را عالم ملكوت مى گويند كه عالم ارواح و غيب و معنى است.
183- ((آنچه نزد شماست فانى و نابود مى شود و آنچه نزد خداست ماندنى است ))(نحل / 96)
184- نهج البلاغة ، نامه 45.
185- نهج البلاغة ، ص 1138، حكمت 126.
186- ص 19، پاورقى 1.
187- ص 19، پاورقى 4.
188- ((خداوند است كه هنگام مرگ ، ارواح خلق را مى گيرد)) (زمر/42)
189- ((و هنگامى كه تيرانداختى تو نينداختى ))(انفال /17)
190- تجلى ظهورى بر دو نوع است : عام و خاص ، عام را تجلى رحمانى نامند وعبارت است از افاضه وجود بر تمامى موجودات كه در اين تجلى همه موجودات مساويند، وتجلى خاص را تجلى رحيمى گويند و عبارت است از فيضان كمالات وجود بر موجودات وافاضه كمالات معنويه بر مؤ منان و صديقان . امام خمينى (س ) در شرح دعاى سحر مىفرمايند: ((رحمت رحمانيت مقام بسط وجود است و رحمت مقام بسطكمال وجود است به رحمت رحمانيت وجود ظهور پيدا مى كند و به رحمت رحيميت هر وجود بهكمال معنوى و هدايت باطنى مى رسد)).
و همچنين رحمان و رحيم ذاتى و فعلى خواهند بود، قيصرى درفصل دوم مقدمه شرح فصوص گويد: هرگاه حقيقت وجود با تعينى از تعينات صفاتكماليه اخذ شود اسم ذاتى است و اگر همين حقيقت وجود با تجلى خاصى از تجليات الهيهاخذ شود اسم فعلى است )) امام خمينى در شرح دعاى سحر مى فرمايند: ((رحمانيت و رحيميتيا فعلى است يا ذاتى ، خداوند تعالى داراى رحمت رحمانيت و رحيميت ذاتى است و آن تجلىذات است بر ذات ظهور صفات و اسماء او و لوازم آنها از اعيان ثابته به ظهور علمى وكشف تفصيلى در عين علم اجمالى در حضرت واحديت است همچنان كه داراى رحمت رحمانيت ورحيميت فعلى است و آن تجلى ذات است در لباسافعال به گسترش فيض و كمال آن بر اعيان و اظهار آنها مطلق غايت كامله و نظام اتم ))بنابراين در احتمال اول رحمان و رحيم تجلى فعلى مى شود و دراحمال رحمانيت و رحيميت ذاتى مى گردد.
191- فلسفه اعلى ، حكمت متعاليه است كه صدرالمتاءلهين آن را بنيان گذاشته است.
192- قال النبى (ص ): ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن الى سبعةاءبطن . ((همانا براى قرآن ظاهر و باطنى است و براى باطن هم تا هفت بطن است )) تفسيرصافى ، ج 1، ص 31، مقدمه چهارم . و احاديث 1 و 2 و 8 و 10 همين مقدمه .
193- ((آيا در آفرينش شتر نمى نگرند كه چگونه آفريده شده است )) (غايشه /17)
194- ((پروردگارا سينه من بگشاى و كار مرا آسان گردان و گره از زبان من بازكن )) (طه / 25 - 27)
195- ولما جاء موسى لميقاتنا و كلمه ربهقال رب ارنى انظر اليك ، قال : لن ترانى ولكن انظر الىالجبل فان استقر مكانه فسوف ترينى فلما تجلى ربهللجبل جعله دكا و خر موسى صعقا فلما سبحانك تبت اليك و اءنااول المؤ منين . ((و چون موسى به وعده گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت ، موسىعرض كرد: پرودرگارا خودت را به من بنما كه تو را اگر به جاى خويش برقرار ماندپس مرا توانى ديد، و همين كه پروردگارش بر آن كوه جلوه كرد آن را متلاشى و همواركرد و موسى بيهوش افتاد و چون به خود آمد گفت : منزهى تو، سوى تو باز مى گرددمكه من مؤ من نخستينم )) (اعراف / 143)
196- تمام بيت اين است :
من گنگ خواب ديده عالم تمام كر |
من عاجزم زگفتن و خلق از شنيدنش |
197- زيد شحام گويد كه قتاده بن دعامة خدمت امام باقر عليه السلام رسيد حضرتبه او فرمودند: آيا تو فقيه اهل بصره هستى ؟ قتاده عرض كرد: چنين گمان مى كنند. سپسحضرت فرمود: خبردار شده ام كه تو قرآن تفسير مى كنى ؟ قتاده جواب داد: آرى حضرتفرمودند: آيا قرآن را از روى علم و آگاهى تفسير مى كنى يا بر پايهجهل و نادانى ؟ گفتگوى آنان ادامه پيدا كرد تا آن جا كه حضرت فرمودند: ويحك ياقتادة انما يعرف القرآن من خوطب به . ((واى بر تو اى قتاده ، جز اين نيست كه قرآن رافقط آن كسى كه مورد خطاب آن قرار گرفته مى شناسد)) بحارالانوار ج 46، ص 349،((تاريخ الامام محمد الباقر)) باب 20، حديث 2.
198- تمام آيات : وانه لتنزيل رب العالميننزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين . ((و اين قرآننازل شده از پروردگار جهانيان است ، آن را روح الامين بر قلب تونازل كرده تا از بيم دهندگان باشى )) (شعراء/ 192 - 194)
199- ((اين (قرآن ) را در شب قدر نازل كرديم )) (قدر/1)
200- ((همانا من خدايم )) (طه / 14)
201- الجامع الصغير، ج 2، ص 144، بدون كلمه((مثل ))
202- تمام بيت شيخ بهايى چنين است :
علم رسمى سربه سر قيل است و قال |
نه از او كيفيتى حاصل و نه حال |
203- قال النبيب (ص ): ان لله سبعين اءلف حجاب من نور و ظلمة . ((پيامبرفرمود: همانا براى خداوند هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است )) مرصاد العباد ص 171،بحارالانوار، ج 55، ص 45، ((كتاب السماء و العالم )) باب 5،ذيل حديث 13
204- اقتباس از اين بيت مولوى در ((مثنوى )) است :
205- دعاى عرفه حضرت سيدالشهداء، عليه السلام ،اقبال الاعمال ، ص 349
206- (سباء/46)
207- عن ابى عبدالله عليه السلامقال : راءس كل خطيئة حب الدنيا، اصول كافى ج 4، ص 2 ((كتاب الايمان و الكفر)) ((بابحب الدنيا و الحرص عليها)) حديث 1، اصول كافى ج 3، ص 197، ((كتاب الايمان والكفر)) ((باب ذم الدنيا و الزهد فيها)) حديث 11، بحارالانوار، ج 7، ص 1 و ج 74، ص178.
208- در نوار ((پاك )) شنيده مى شود
209- ((گاه دلم را كدورتى مى پوشاند و من به راستى هر روز هفتاد بار از خداونددرخواست آمرزش مى كنم .)) مستدرك الوسائل ، ج 5، ص 320 ((كتاب الصلاة )) ((ابوابالذكر)) ((باب 22))، حديث 2
210- اقبال الاعمال ، اعمال ماه شعبان ، ص 685، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ص374، بحارالانوار، ج 91، ص 97-99((كتاب الذكر و الدعاء)) باب 32، حديث 12.
211- قال : ان اءعربيا قام يوم الجمل الى اءميرالمؤ منين عليه السلامقال : يا اميرالمؤ منى اءتقول : ان الله واحد؟ قال :فحمل الناس عليه ، قالوا: يا اءعرابى اءماترى فيه اميرالمؤ منين من تقسم القلب ،فقال اميرالمؤ منين عليه السلام : دعوه فان الذى يريده الاءعرابى هوالذى نريده من القوم. ((شرح بن هانى نقل مى كند كه در روز وقوع جنگجمل يك عرب بيابان نشين در برابر اميرالمؤ منين عليه السلام ايستاد و گفت : آيا مىگويى خداوند يكى است ؟ در اين حال مردم به او هجوم آوردند و گفتند: اى مرد مگر نمىبينى اميرالمؤ منين پريشان خاطر است ؟ آن گاه اميرالمؤ منين فرمود: او را رها كنيد، آنچهاين عرب صحرانشين از ما مى خواهد، همان است كه ما از اين مردم مى خواهيد)) توحيد، شيخصدوق ، ص 83، ((باب معنى الواحد و التوحيد و الموحد)) حديث 3
212- سيد احمدپسر حاجى ميرقاسم (1296- 1324 هق ) مورخ و زبانشناس معاصر كه با تصوف وعرفان سخت مخالف بود او با برخى از عقايد و معارف دينى مخالفت مى كرد و آنها را ازدين نيم دانست وى از به كار بردن لغات عربى دورى مى جسب و در برابر آن ها لغت واصطلاحات و تركيباتى از ريشه فارسى ساخته بود و خود آنها را به كار مى برد ازآثار اوست : تاريخ مشروطيت ، تاريخ هجده ، ساله آذربايجان ، بهاييگرى ، شيعه گرى، ورجاوند بنياد.
213- ((بگو اگر دعايتان نباشد، پروردگار من اعتنايى به شما ندارد)) (فرقان /77)
214- ((مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم )) (غافر/ 60)
215- ((او اول و آخر و پيدا و نهان هست )) (حديد/ 3)
216- ((من نقطه زير حرف با هستم )) مشارق انواراليقين فى اءسرار اميرالمؤ منين ،ص 21
217- ((اوست خدايى كه جزا و خدايى نيست ، داناى غيب و شهود است و او رحمان و رحيماست . اوست خدايى كه جز او خدايى نيست ، بدانيد كه او پادشاه پاك ، بىخلل ، ايمنى بخش ، مراقب ، نيرومند، مقتدر، عظيم است . خداى يكتا از آنچه با او شريك مىسازند منزه است ، وى خداى آفريننده ، موجد، صورتگر است ...))
218- صرف الوجود مفهوم وجود است با قطع نظر از اين كه بر ماهيتى عارض شود،در مقابل وجود خاص و وجود مقيد. و به عبارت ديگر صرف از هر چيزى ، خود آن چيز استبدون هرگونه صفت و قيدى كه به آن خصوصيت و ويژگى بدهد.
219- مصرع دوم اين بيت مولوى است :
220- ((صرف وجود، همه چيز است و هيچ يك از آنها نيست )) الاسفارالاربقه ، ج 6،ص 110 - 118، ((سفر سوم )) ((موقف اول ))فصل 12.
221- ((بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد نامهاى نيكواز اوست )) (اسراء/ 110)
222- گوينده سخن ابوسعيد ابوالخير بود. نامه دانشوران ناصرى ، ج 3، ص187
223- ((در خانه جز او كسى نيست )) برگرفته از اين بيت شيخ بهايى :
خوانده در گوش او در و ديوار |
امثال و حكم ، ج 3، ص 1374.
224- ((تا قلب من به آن آرام گيرد)) (بقره / 260) و براى اطلاع از مقام اطمينانآداب الصلاء، امام خمينى (س )، ص 16-19. شرحمنازل السائرين ، ص 254-255، ((قسم دهم )) باب التحقيق .
225- (طه /9)
226- اشاره است به روايت امام صادق عليه السلام كه مى فرمايد: ان اءمرناسر فى سر و سر مستسر و سر لايفيد الاسر على سر و سر مقنع بسر . ((همانا امرما سر در سر است سر بسيار پنهان و سرى كه جز سر بهره ندهد و سرى بر روىسرى و سر پوشيده به سر)) بصائر الدرجات 1، ص 48.
227- اقتباس از اين بيت مولوى در مثنوى است :
آنچه در وهم نايد آن شوم . |
228- ص 17 , پاورقي 4·
229- حسين بن عبدالله بن سينا( حوالى 37 - 427 يا 428 ق ) مشهور به ((ابوعلىسينا)) و ((شيخ الرئيس )) از بزرگان حكماى اسلامى است كه به تمامى علوم زمان خودآشنا و مسلط بوده است . كتابهاى فراوانى در زمينه هاى مختلف تاءليف كرده است ، مانند:الاشارات و التنبيهات ، الشفاء، النجاة من الغرق فى بحر الضلالات ، المبداء و المعاد،القانون .
230- شرح الاشارات والتنبيهات ، نمط دهم ، ج 3، ص 418.
231- ص 139، پاورقى 1.
232- تمام بيت حافظ اين است :
نقد صوفى نه همه صافى و بى غش باشد |
اى بسا خرقه كه مستوجب آتشباشد |
233- ((و او با شما است هر كجا باشيد)) (حديد/ 4)
234- ص 53، پاورقى 1.
235- مصرع اول اين بيت مولوى است :
چون كه بى رنگى اسير رنگ شد |
موسى اى با موسى اى در جنگ شد. |
236- تمام بيت حافظ اين است :
غلام همت آنم كه در زير چرخ كبود |
از آنچه رنگ تعلق پذيرد آزاد است . |
237- ((خدايا كمال بريدگى از خلق به سوى خودت را به من ببخش ، و ديده دلمانرا با روشنايى نگاهش به سوى تو، نورانى فرما، تا جايى كه ديدگان دلها پردههاى نور را ديده و به معدن تو رسد، و روانهايمان به عز قدس تعلق يابند))اقبال الاعمال ، ص 687. مصباح المجتهد و سلاح المتعبد، ص 374.
238- ((خدايا من را از آنان قرار ده كه صدايشان زدى پس اجابت كردند، و به ايشاننظر كردى پس در برابر جلال تو مدهوش گشتند)).
239- سمعت اءميرالمؤ منين عليه السلام : اءنا عين الله و اءنا يدالله و اءنا جنبالله و اءنا باب الله . هاشم بن ابى عماره گويد: ((از اميرالمؤ منين شنيدم كه مىفرمود: منم چشم خدات منم دست خدا، منم جنب خدا، منم درب خدا،))اصول كافى ، ج 1، ص 199، ((كتاب التوحيد))، ((باب نوادر)) حديث 8.
240- قال ابوعبدالله عليه السلام ... و هو تقع فى يد الرب تبارك و تعالىقبل اءن تقع فى يد العبد ((صدقه در دست پروردگار تبارك و تعالى قرار مىگيرد پيش از آن كه در دست بنده قرار گيرد)) فروع كافى ، ج 4، ص 3، ((كتاب الزكاة)) ((باب صدقة الليل ))، حديث 3،
241- حضرت امام (س ) با دست خود را بالا قرار دادن به اين حالت اشاره مى كنند.
242- ((فرقى بين تو و آنها (نشانه هاى تو) نيست مگر آن كه آنان بندگان وآفريدگان تو هستند و اداره امور آنها به دست توست ))(اقبال الاعمال ، ص 646، ((دعاهاى هر روز ماه رجب ))
243- اصول كافى ، ج 1، ص 93،((كتاب التوحيد)) ((باب النسبة )) حديث 3
244- شيخ محمد بهارى (متوفى 1325 ق )اهل بهار همدان و از سرآمد شاگردان عارف بزرگ ملاحسينقلى همدانى است
245- امام باقر عليه السلام ميفرمايند:... ولعل النمل الصغار تتوهم اءن لله زبانيتين فانهما كمالها، و تتصور اءن عدمها نقصان لمنلايكونان له ((و چنين گمان كند مورچه كوچك كه براى خدا دو شاخك است و اين دوكمال است و تصور مى كند هركس آن دو را نداشه باشد براى او نقص است )) المحجةالبيضاء، ج 1، ص 219 - 220
246- (مورچه اى گفت :) ((اى موران همه به خانه هاى خود درآييد، مبادا سليمان وسپاهش ندانسته شما را پايمال كنند، پس خنده كننده اى از سخن مور لبنخندزد))(نمل / 18 - 19
247- ((من به چيزى كه تو آگاه نشدى خبر يافتم ))(نمل / 22)
248- (من آن را براى تو مى آوردم ) ((پيش از آن كه چشمت را بهم بزنى ))(نمل / 40)
249- ميرزا على اكبر يزدى (متوفاى 1344 هق ) از شاگردان حوزهفلسفه و عرفان تهران بود، در اواخر عمر در قم اقامت گزيده و به تدريس فلسفهپرداخت در رياضيات تبحر فراوان داشت ، حضرت امام خمينى نيز مدتى از درس او بهرهگرفته اند.
250- آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى (1305 - 1371 ه ق ) تحصيلات خود را درخوانسار و نجف و قم به انجام رسانيد وى از مراجع شيعه و اساطيد حوزه علميه قم پس ازمرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى بشمار مى رود. وى در جنگ عراق عليه انگليس شركتكرد و در پايان نبرد دستگير و تبعيد شد.
251- ميرزا محمد تقى اشراقى (1313 - 1368 ه ق ) فرزند مرحوم عالم بزرگميرزا محمد ارباب بود، از پدر و شيخ ابوالقاسم كبير قمى و آية الله حايرى استفادهكرد و به مرتبه اجتهاد رسيد وى در خطابه كم نظير و فوق العاده بود تفسير سورهيوسف و تفسير ((ن و القلم )) از آثار مطبوع اوست .
252- آيت الله سيد احمد خوانسارى (1309 - 1405 هق ) از مراجع تقليد پس ازمرحوم آيت الله بروجردى مى باشد، وى در خوانسار و نجف و قمتحصيل كرده است و با درخواست مردم تهران و فرمان مرحوم آيت الله بروجردى در تهراناقامت گزيد و به تدريس و ارشاد پرداخت از آثار اوست : جامع المدارك فى شرحمختصرالنافع .
253- ميرزا محمد على فرزند محمد جواد حسين آبادى اصفهانى شاه آبادى (1292 -1369 هق ) فقيه ، اصولى ، عارف و فيلسوف برجسته قرن به پايان برد ابتدا درسامرا و سپس در قم و تهران به تدريس پرداخت و در بين سالهاى 1347 - 1354 قحضرت امام خمينى (س ) از درس عرفان و اخلاق ايشان بهره برد از آثار اوست : شذراتالمعارف ، الانسان و الفطره ، القرآن و العترة ، الايمان و الرجعة ،منازل السالكين ، حاشيه بر كفاية .
254- بحارالانوار، ج 23، ص 117
255- من لا يحضره الفقيه ، ج 2، ص 370 - 375، ((باب ما يجزى منالقول عند زيارة جميع الائمة عليهم السلام حديث 2
256- (نجم /9)
257- بحارالانوار، ج 26، ص 6، ((كتاب الامامة )) ((باب نادر فى معرفتهم صلواتالله عليهم بالنوارانية )) حديث 1
258- ص 57، پاورقى 1
259- در بحار الانوار، ج 16، ص 118، ((تاريخ نبينا)) باب 6، حديث 44 ازپيامبر(ص ) روايت شده است : ((نحن الاخرون السابقون )).
260- (روم / 20)
261- (انعام / 59)
262- مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 158، ((كتاب الصلاة )) ((ابواب القراءة فىالصلاة )) باب 1، حديث 5 و 8 و وسائل الشيعه ، ج 4، ص 732، ((كتاب الصلوة 8((ابواب القراءة فى الصلوة )) باب 1، حديث 1
263- ص 57، پاورقى 1.
264- ميرزا جواد بن ميرزا شفيع ملكى تبريزى (1343 ق ) فقيه و عالم بزرگاخلاق ، ساليانى در نجف اشرف از عارف مشهور ملاحسينقلى همدانى درس سلوك و اخلاقفرا گرفت و فقه و اصول را در محضر حاج آقا رضا همدانى و ديگران آموخت ، درسال 1320 ق به ايران بازگشت و در قم ساكن گرديد از آثار اوست : اسرارالصلاة ،المراقبات ، رساله لقاءالله .
265- اسرارالصلاة ، ص 230.
266- ص 3، پاورقى 1
267- ص 23، پاورقى 4
268- ص 23، پاورقى 3
269- ص 23، پاورقى 5.
270- داوود بن محمود قيصرى (751 ه ق ) از بزرگان عرفان و تصوف مى باشدشرح وى بر فصوص يكى از مهمترين شرح هاى فصوص الحكم است از آثار ديگر او مىتوان نهاية البيان فى دراية الزمان ، تحقيق ماءالحياة و شرح تائيه ابن فارض را نامبرد.
271- شرح فصوص ، ص 20 - 26
272- اقبال الاعمال ، ص 707، ((دعاى كميل در نيمه ماه شعبان ))
273- صحيح مسلم ، ج 2، ص 596، ((كتاب التوبة )) باب 4، حديث 19
274- اسرار الصلواة ، 218
275- (اسراء/ 110)
276- (اسراء/ 1 - 2)
277- (بقره / 163).
278- ((اى خردمندان ، در قصاص براى شما زندگانى است )) (بقره / 179)
279- ((و رحمت من همه موجودات را فراگرفته اس )) (اعراف / 156)
280- ((گويند) پروردگارا علم و رحمت تو همه عالم را فرا گرفته است )) (غافر / 7)
281- ص 3، پاورقى 1
282- ((همانا پيامبرى از خودتان براى شما آمد كه سنگين است بر او گمراهى شماو (در نجات شما) حريص است و به مؤ منان مهربان و دلسوز است )) (توبه / 128)
283- ((اى رسول ما) نزديك است جان خود را از دست دهى از اين كه آنها ايمان نمىآورند)) (شعراء/ 3)
284- ((اى رسول ما) نزديك است جان خود را از غم و اندوه ايمان نياوردن آن ها بهاين قرآن از دست بدهى )) (كهف / 6)
285- ص 16، پاورقى 2.
286- ((و نوح عرض كرد: خدايا، هيچيك از كافران را در روى زمين زنده مگذار، آخر آنها را باقى گذارى بندگانت را گمراه ميكنند و فرزندى جز فاجز و كافر به دنيا نمىآورند)). (نوح / 26 و 27).
287- (غافر / 16)
288- بحارالانوار، ج 6، ص 326، و 328، 329، ((كتابالعدل و المعاد)) باب نفخ الصور و فناءالدنيا)) احاديث 3 و 7 و 14.
289- (انبياء/ 104)
290- (فجر / 27)
291- (اعراف / 29)
292- ((رو به سوى كسى كردم كه آسمان و زمين را آفريد، در حاليكه ميانه رو ومسلمان هستم و از مشركان نيستم .)) (انعام / 79)
293- اشاره است به آيه 18 از سوره حشر: يا ايهاالذين امنوا اتقواللهولتنظر نفس ما قدمت لغد واتقوالله ان الله خبير بما تعملون (اى مؤ منان خدا ترسشويد و هر كس بنگرد تا چه عملى براى فرداى خود پيش مى فرستد و از خدا بترسيدهمانا او به آنچه انجام مى دهيد آگاه است )
294- بحارالانوار، ج 7، ص 125، ((كتابالعدل والمعاد)) ((باب مواقف القيامة و زمان مكث الناس فيها)) حديث 1
295- معانى الاخبار، ص 32، ((باب معنى الصراط))، حديث 2.
296- معانى الاخبار، ص 35، ((باب معنى الصراط)) حديث 5.
297- ص 43، پاورقى 5.
298- ((آيا آن كس كه بر روى صورت خود راه مى رود با آن كس كه مستقيم راه مىرود كدام بهتر هدايت يافته اند)). (ملك / 22)
299- اصول كافى ، ج 1، ص 432، ((كتاب الحجة )) باب فيه نكت و نتف منالتنزيل فى الولاية )) حديث 91.
300- بحارالانوار، ج 24، ص 15، ((كتاب الامامة )) ((باب انتمالسبيل و الصراط...)) حديث 17.
301- روضه كافى ، ص 288، حديث 434.
302- (هود/56)
303- علم اليقين ، ج 2، ص 971
304- ((قسم به عصر، بدرستيكه همه انسانها در خسران هستند)) (عصر/1 و2)
305- ص 166، پاورقى 1
306- ص 227، پاورقى 1
307- هود/56.
308- ((خداوند سرپرست مؤ منان است ، آنان را از تاريكيها بيرون مى آورد و بهنور داخل مى كند و آنان كه كافر شدند سرپرست هاى آن ها طاغوت است ، آنها را از نوربه تاريكيها داخل مى نمايد)) (بقره /257)
309- ص 231، پاورقى 1.
310- ((همانا جهنم كافران را در برگرفته است )). (عنكبوت /54)
311- ((گور آدمى يا گودالى از گودالهاى جهنم يا باغى از باغهاى بهشت است ))بحارالانوار، ج 6، ص 214، ((كتاب العدل و المعاد)) ((باباحوال البرزخ و القبر و عذابه و سؤ اله )) حديث 1 و همين جلد، ص 205، 208 218،267، 257.
312- ص 123، پاورقى 1.
313- ص 231، پاورقى 1
314- مجمع البيان ، ج 1، ص 30، ذيل تفسير آيه فوق .
315- ص 11، پاورقى 4.