از آن جا كه خطر و پيامدهاى شكست در هجمه فرهنگى بر خلاف هجمه نظامى متوجه حوزه فكر و اعتقادات دينى مردم است و در صورت غفلت، انسانيت و سعادت دنيا و آخرت مسلمانان در خطر مىافتد، قرآن نيز با حساسيت فوق العاده آن را مورد توجه قرار داده، بدان هشدار مىدهد. بر آگاهان و هوشمندان مسلمان پوشيده نيست كه آثار و پيامدهاى شكست در جبهه نبرد ظاهرى و فتنه نظامى در مقايسه با پيامدها و عواقب غفلت از تهاجم فرهنگى بسيار اندك است؛ زيرا در تهاجم نظامى حيات چند روزه مسلمانان در معرض خطر قرار مىگيرد، اما در تهاجم و فتنه فرهنگى، عقايد و دين و سعادت دنيا و آخرت مسلمانان در معرض خطر جدى است.
بدين جهت قرآن نيز خطر فتنه در دين و تهاجم فرهنگى را بزرگتر از تهاجم نظامى دانسته، مسلمانان را از غفلت از آن برحذر داشته است و اهميت و خطر جنگ و فتنه نظامى را در مقابل آن كمتر دانسته است.
قرآن كريم مىفرمايد:
واقتلوهم حيث ثقفتموهم و اخرجو هم من حيث اخرجوكم و الفتنه اشد من القتل
و آنها را (بت پرستانى كه از هيچ گونه جنايتى ابا ندارند) هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد و از آن جا كه شما را بيرون كردند (مكه) بيرون كنيد و فتنه (بت پرستى) از كشتار مردم بدتر است. البته توجه داريم كه مخالفان قرآن و فرهنگ دينى در صدر اسلام و زمان نزول آيات قرآن، اغلب با تهاجمات نظامى و برخوردهاى فيزيكى در ميدانهاى نبرد در پى آن بودند تا اسلام و مسلمين را نابود كنند؛ اما با اين همه، حساسيت قرآن نسبت به خطر فتنه دينى و فرهنگى، بيشتر از خطر تهاجم نظامى است. قرآن مىفرمايد: والفتنه اكبر من القتل انديشه شرك از تهاجم نظامى و كشتن خطرناكتر و گناه آن از قتل و كشتن مسلمانان بزرگتر است كه دليل خطرناكتر بودن فتنه فرهنگى پيش از اين توضيح داده شد.
انديشه شرك به موازات انديشه توحيد پيوسته در طول تاريخ بخشى از افكاز بشر را در سيطره خود داشته است. انسانهايى كه از پذيرفتن بندگى خدا و تسليم در مقابل خداوند جهان آفرين سر باز زدهاند و در پى ارضاى هواهاى نفسانى خويش بودهاند، از گرويدن انسانهاى ديگر به دين حق ناخشنود بوده، به شيوههاى گوناگون از آن ممانعت مىكردهاند.
بديهى است طرف داران انديشه شرك در هر عصرى، شيوهاى متناسب با افكار مردمان آن زمان برمىگزينند و راه كارهاى مناسبى براى دست يابى به اهداف خود انتخاب مىكنند. بر اين اساس، در صدر اسلام به لحاظ آن كه انديشه شرك در شكل بت پرستى ظاهر مىشد سردمداران شرك و كسانى كه حاضر به بندگى خدا و تسليم در مقابل دين حق نبودند به تبليغ بتهاى سنگى و چوبى مىپرداختند و از گرويدن انسانها به توحيد ممانعت مىكردند. دليل اصلى اين كار نيز آن بود كه با حاكميت دين و فرهنگ توحيدى جايى براى ارضاى هواهاى نفسانى آنها باقى نمىماند.
امروز نيز انديشه شرك به گونهاى مدرن و به صورت نظريه علمى در مجامع و محافل مختلف تبليغ مىشود. اگر در صدر اسلام تنها 360 بت و الاه مورد پرستش بود و انسانهاى دنيا پرست براى تخدير افكار مردم به تبليغ آنها مىپرداختند، امروزه طرفداران انديشه شرك در تلاشند تا به تعداد انسانها، بتهاى خيالى تراشيده، فكر و عقل انسانها را از خداى متعال منصرف كنند و به اوهام و خيالات و القائات شيطانى متوجه سازند.
به نظر مىرسد انديشه ((صراطهاى مستقيم و قرائتهاى مختلف از دين)) در يك چنين بسترى قرار مىگيرد؛ زيرا همان طور كه از عنوان آن استفاده مىشود، مراد از اين انديشه آن است كه هر كس هر چه در باب خدا و دين از متون دينى برداشت مىكند، همان را بايد مبناى اعتقاد و عمل خود قرار دهد؛ زيرا همان حق و عين واقعيت است.
بنابراين به تعداد انسانها و فهمهاى متفاوت آنها در باب خدا و دين، خدايان و اديان فردى و اختصاصى تصوير مىشود. بديهى است اين سخن با روح توحيد كه در شعار ((لا اله الا الله)) متبلور است در تضاد است و درست در نقطه مقابل آن قرار مىگيرد.
به هر حال از آن جا كه پاى حساسترين موضوع در زندگى انسان، يعنى مساله توحيد و شرك، كه سعادت دنيا و آخرت او به آن بستگى دارد در ميان است جاى دارد كه انسان عقايد و افكار خويش را مورد تامل و بازنگرى قرار دهد و عقايد و انديشههاى خود را بر قرآن و علوم اهل بيت عرضه كند و به دور از هوا و هوس، با منطق و عقل سليم، در صدد نقد افكار خويش برآيد؛ زيرا تنها در اين صورت است كه انسان قادر خواهد بود از دام تخيلات شيطان رهايى پيدا كند و خود را از سقوط در ورطه گمراهى نجات دهد. البته خودشكنى و پيروزى بر هواى نفس كارى بس دشوار است و بى جهت نيست كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را جهاد اكبر دانسته است، به خصوص اگر انسان در موقعيتى باشد كه شياطين و دشمنان توحيد و اسلام او را تشويق كنند و حاضر باشند براى رسيدن به اهداف سياسى و استعمارى خود و مقابله با اسلام از او شخصيتى جهانى بسازند. هر چند در چنين موقعيتى، به خود آمدن انسان و پاگذاشتن در ميدان جهاد اكبر و پشت پا زدن به وعده و وعيدهاى شيطان و دشمنان اسلام كارى شگفت زده و اعجاز گونه است اما غير ممكن نيست، در تاريخ كم نيستند افرادى كه در لحظهاى به خود آمدند و خود را از دام شياطين جنى و انسى و هواهاى نفسانى رها كرده، از هلاكت نجات يافتند و به آغوش توحيد باز گشتند.
قرآن كريم راههاى رسيدن به سعادت و تكامل را به مسلمانان نشان داده است و همانند مشعل فروزندهاى كه هرگز به خاموشى نمىگرايد، صراط مستقيم هدايت را براى انسانهاى طالب حقيقت روشن كرده است. پيامبر صلى الله عليه و آله نيز گرد و غبار شرك و كفر را از چهره انسانيت زدود و بذر اميد و رستگارى را در جان و دل انسانهاى تشنه حقيقت كاشت و آن را بارور ساخت و نيز حكومت را بر اساس توحيد بنيان نهاد. در اين ميان، كم نبودند كسانى كه از روى مصلحت انديشى مسلمان مىشدند و ايمان آنها از مرحله زبان فراتر نمىرفت و توحيد در قلب آنها جاى نمىگرفت. طبيعى بود چنين كسانى كه خواستههاى نفسانى خود را بر خواسته خدا و دستورات پيامبر صلى الله عليه و آله مقدم بدارند. اينان كه در باطن دشمن اسلام و پيامبر بودند، در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله مصلحت نمىديدند آشكارا به مخالفت برخيزند و نقشه منحرف كردن جريان حكومت الهى و مخالفت با امام معصوم و محروم كردن مردم از رهبرى ائمه معصومين را بر ملا كنند. اين شياطين و انسانهاى دنيا پرست منتظر بودند تا پيامبر از دنيا برود و نقشههاى شوم خود را عملى كنند.
قرآن كريم مىفرمايد با پيش بينى اين توطئه، هشدار مىدهد:
احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا امنا و هم لا يفتنون
آيا مردم گمان مىكنند صرف اين كه بگويند ايمان آوردهايم، رها مىشوند و به فتنه مبتلا نمىگردند؟ روزى حضرت على عليهالسلام درباره قرآن كريم سخن مىگفت و مردم را به اجتماع بر محور اين حبل المتين الهى و عمل به دستورات آن فرا مىخواند و اهل سعادت و شقاوت را به بهشت و دوزخ نويد مىداد. مردى برخاست و درباره فتنه سوال كرد و از آن حضرت خواست تا سخنى از پيامبر در اين باره بيان فرمايد. حضرت در پاسخ فرمودند آن گاه كه خداى متعال اين آيه (احسب الناس...) را نازل كرد و مردم را از وقوع فتنه در دين و آزمايشى بس بزرگ مطلع ساخت، من متوجه شدم كه اين فتنه بعد از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله خواهد بود. از پيامبر صلى الله عليه و آله سوال كردم اين فتنهاى كه در دين واقع مىشود و خداى متعال از آن خبر داده كدام است و حقيقت آن چيست؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند امتم پس از من دچار فتنه خواهند شد. در اين جا حضرت على عليهالسلام قبل از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله انواع فتنههاى بعد از وفاتشان را بيان كنند، از ترس اين كه مبادا از فوز شهادت در راه خدا محروم شود پيامبر را به ياد جنگ احد مىاندازد و عرض مىكند: حتما به ياد داريد كه در جنگ احد چه شخصيتهاى بزرگى از عالم اسلام (امثال حمزه سيد الشهدا) گوى سبقت را ربودند و به فوز عظيم شهادت نايل آمدند و بين من و شهادت در راه خدا، اين معشوق الهى، جدايى افتاد و اين جدايى بر من بسيار گران آمد. به ياد داريد مرا به نيل به آرزويم بشارت داديد و فرموديد: شهادت در راه خدا در انتظار است؛ و من همچنان در انتظارم. يا رسول الله آيا آن فتنهاى كه بعد از شما به وقوع خواهد پيوست به شهادت من منجر خواهد شد؟ پيامبر در جواب مىفرمايند آرى تو به آرزوى خود خواهى رسيد. آن گاه پيامبر از اميرالمومنين مىپرسند: وقتى در چنين فتنهاى قرار مىگيرى صبر تو چگونه است؟ حضرت عرض كردند يإ؛شش رسول الله اين جا جاى صبر نيست؛ بلكه اين از امورى است كه بر آن شكر مىكنم و آن را براى خود بشارت مىدانم.
آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله به گوشههايى از فتنههايى كه در دين به وقوع خواهد پيوست اشاره مىكنند و مردم را به آنها هشدار مىدهند.
پيامبر (ص) بعد از اطمينان به حضرت على عليهالسلام مبنى بر تحقق آرزويش و تكرار بشارت شهادت، آن حضرت را مورد خطاب قرار مىدهد و انواعى از فتنههايى كه به دست دنيا پرستان در دين واقع مىشود، بيان مىكند. حضرت در بيان خويش بر سه نوع فتنه تكيه مىكنند:
يا على ان القوم سيفتنون باموالهم و يمنون بدينهم على ربهم و يتمنون رحمته و يامنون سطوته يستحلون حرامه باشبهات الكاذبه و الاهواء الساهيه، فيستحلون الخمر بالنبيذ و السحت بالهديه و الربا بالبيع.
1- فتنه مالى
اولين مسالهاى كه پيامبر به آن اشاره مىكنند فتنه در اموال است. بر كسانى كه اطلاعى از فقه اسلامى دارند پوشيده نيست كه بخش عظيمى از احكام عملى اسلام درباره اموال و كسب و تجارت و امور اقتصادى است. در اسلام حقوق افراد به نيكوترين و دقيقترين وجه ممكن مورد توجه شارع مقدس قرار گرفته است. ضوابط و قواعد خريد و فروش و كسب و تجارت كه شرع مقدس مسلمانها را ملزم به رعايت آنها كرده است ضوابط و قواعدى است كه بر اساس مصالح واقعى زندگى اجتماعى انسانها تشريع شده است، تا مردم با رعايت آنها از زندگى سالم و سعادت دنيوى و اخروى برخوردار باشند. از آن جا كه بيشترين روابط اقتصادى در جامعه بر اساس بيع و خريد و فروش انجام مىگيرد و قوام زندگى اجتماعى و تعاون و هم يارى بين انسانها در رفع نيازهاى يكديگر بر داد و ستد و معاملات استوار است، و از طرف ديگر به دليل غريزه زيادهطلبى در انسان، معاملات ربوى، اين بدترين و مبغوضترين نوع معامله از نظر اسلام، در ميان مردم شايع بوده است، قرآن مردم را از انجام داد و ستد و معاملات ربوى به شدت منع كرده است. لحن قرآن در منع از اين كار بسيار شديد است، تا جايى كه آن را به منزله جنگ با خداوند مىداند: فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله؛ اگر دست از معاملات ربوى بر نمىداريد پس بدانيد با خدا اعلان جنگ كردهايد.
پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايند بعد از من مردم در اموال و روابط اقتصادى خويش دچار فتنه خواهند شد و حكم صريح قرآن را، مبنى بر حرمت ربا، ناديده خواهند گرفت و به بهانه بيع و خريد و فروش، با حيلههاى واهى رباخوارى خواهند كرد.
2- فتنه اعتقادى
آنچه هر انسان عاقلى با تمام وجود آن را تصديق مىكند و بعد از تصديق بايد به لوازم آن پاى بند باشد اين است كه ما انسانها آفريده و بنده خدا هستيم. خداى متعال است كه عالم را خلقت نموده و ما را از نعمت وجود برخوردار كرده است و براى اين كه ما انسانها به تكامل و سعادت برسيم بإ؛ششس فرستادن بهترين بندگانش همراه با كتب آسمانى، نعمت خويش را بر ما تمام كرده است. شكر و سپاس نعمت هدايت و دين، كه بزرگترين نعمت الهى بعد از نعمت وجود محسوب مىشود، جز با قبول بندگى و عبوديت خدا، كه اين نيز بالاترين مقام متصور در حق انسان محسوب مىشود، تحقق پيدا نمىكند.
از طرف ديگر اين خداى متعال است كه بر انسانها منت دارد كه نعمت خويش را در حق آنها تمام كرده است و هدايت و دين حق را بر آنها فرو فرستاده است. راستى چه اندكند آنها كه بى قدرى و ناچيزى خود را بشناسند و به عظمت خدا و بزرگى نعمتهايى كه براى انسان آفريده است پى ببرند و آن همه لطف و مهربانى خدا را در حق خود درك كنند!
راستى چه قدر زشت و ناپسند و ناسپاسى است كه انسان نادان بر خدا منت داشته باشد كه هدايت و راهنمايى او را پذيرفته است. غافل از آن كه خدا بر ما منت دارد؛ زيرا او ما را به دين حق هدايت كرده است.
قرآن كريم خطاب به پيامبر (ص) مىفرمايد:
يمنون عليك ان اسلموا قل لا تمنوا على اسلامكم بل الله يمن عليكم ان هديكم للايمان
مردم بر تو منت مىنهند كه اسلام آورند؟! بگو اسلام آوردن خود را بر من منت نگذاريد، بلكه اين خداست كه بر شما منت دارد كه شما را به ايمان هدايت كرده است. اين شما هستيد كه بايد با بندگى و اطاعت و عبادت، اين حق را به طور شايسته ادا كنيد، نه آن كه به بهانه ايمان آوردن خود رإ؛صصف صاحب حق بدانيد و از خداى متعال طلبكار باشيد. بنابراين در بينش دينى، اصل بر بندگى و عبوديت و تسليم در مقابل خداست، نه بر منيت و روح استكبارى در مقابل خدا. پيامبر صلى الله عليه و آله داشتن روحيه منيت و استكبارى به جاى آن كه خدا را بر نعمت دين و هدايت شكر گزار باشند و از او به خاطر دين حق ممنون باشند، بر خدا منت دارند كه دين را پذيرفتهاند و خود را صاحب حق و طلبكار خدا مىدانند و از خدا (از موضع طلبكارانه) انتظار پاداش و رحمت دارند! همچنين در قبال ايمان آوردن خود را مستحق هيچ نوع مجازاتى نمىدانند. هر چند خداى متعال هيچ مجازاتى را بدون دليل بر بندهاى روا نمىدارد، لكن پيامبر (ص) داشته چنين روحيهاى را فتنه در دين مىداند؛ زيرا صاحبان چنين روحيهاى، آن جا كه رعايت دستور دينى با خواستههاى نفسانى آنها سازگارى ندارد به راحتى با توجيهات نابجا در صدد فريب خويش و ديگران بر مىآيند. بنابراين، داشتن روحيه استكبارى مذكور در مقابل خدا با حقيقت دين و روح اسلام، كه چيزى جز تسليم در مقابل دين خدا نيست، ناسازگار است.
3- توجيهات دروغين؛ خطرناكترين فتنه
خطرناكترين فتنه در دين، كه پيامبر صلى الله عليه و آله را نگران كرده و با در ميان گذاشتن آن با حضرت على عليهالسلام مردم را بدان هشدار داده است فتنه و توطئه تحريف در دين و تحليل محرمات الهى در مقام اعتقاد است. هر چند عدم رعايت احكام شريعت در مقام عمل و داشتن روحيه استكبارى در مقابل خداوندى پروردگار، گناهى بس بزرگ است، لكن خطرناكتر از آن اين است كه انسان در صدد برآيد براى گناهان و اعمال ضد دينى خود توجيهات واهى و دروغين دست و پا كند و به خواستههاى نفسانى خود رنگ دين و شريعت بزند.
در اين صورت شيطان با تمام قوا به كمك دنياپرستان به ظاهر مسلمان مىشتابد تا آنها را در القاى شبهات و تحريف احكام دين يارى رساند.
پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد فتنه جويان براى تأمين خواستههاى نفسانى خود با توسل به شبهات و توجيهات دروغين و تخيلات واهى در صدد برمىآيند تا محرمات الهى را حلال نمايند و با دين خدا بازى كنند.
آنچه تذكر آن ضرورى مىنمايد و پيامبر نيز در بيان وظيفه حضرت على عليهالسلام در مقابل فتنهها و فتنه گران، بدان توجه مىدهد مساله تداوم چنين فتنهگرىهاى است كه تا ظهور حضرت صاحب الامر، امام زمان عليهالسلام ادامه دارد، آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان حلال كردن شراب به بهانه اين كه شراب همان كشمش حلال است يا حلال دانستن رشوه به بهانه هديه، و يا حلال دانستن ربا خوارى به بهانه خريد و فروش، بيان كردند تنها نمونههايى از انواع فتنههايى است كه در دين واقع مىشود نه اين كه مساله فقط به همين موارد ختم شود.
امروز نيز كسانى در ميان مسلمانان زندگى مىكنند و به حسب ظاهر مسلمانند و هرگز خود را از رقبه اسلام خارج نمىدانند اما به لحاظ روحى چنان نيستند كه احكام الهى را از روى طوع و رغبت پذيرا باشند اينان كه بعضا داراى موقعيت اجتماعى نيز هستند از سويى تحت تاثير فرهنگ غرب خود باختگى شدهاند و از هويت دينى خود فاصله گرفتهاند و از طرفى اطلاعات آنها از معارف دين ناكافى است در اين حال اى افراد بى آن كه كمترين صلاحيت اظهار نظر در باب مسائل تخصصى دين را داشته باشند و در مقام قضاوت مىنشيند و گاه تحت تاثير القائات شيطان و تشويق دشمنان دين قرار مىگيرند و خواسته يا ناخواسته چنان سخن مىگويند كه جز به معناى انكار دين خارج شدن از رقيه اسلام نيست، براى مثال اگر كسى بگويد قوانين اسلام اختصاص به زمان صدر اسلام و مردمان آن روزگار داشته و احكام و دستورات آن متناسب با جوامع صدر اسلام بوده است و در زمان حال و در آستانه قرن بيست و يكم، قرآن و احكام اسلام براى اداره جامعه كافى نيست و بايد احكام و دستورات آن را طبق صلاحديد و خواست انسانها تغيير داد، يا اين كه كسى بگويد مردمان قرن بيست و يكم پيامبرى متناسب با زمان خود نياز دارند، چنين سخنانى هر چند به معناى انكار دين تلقى مىشود؛ لكن خود اين سخنان در درجه اول، نشانه عدم شناخت صحيح از دين و احكام آن است. بجاست صاحبان چنين تفكراتى قبل از اظهار نظر و سخن گفتن، درست به معنا و لوازم و عواقب سخن خويش توجه كنند. در آن صورت شايد از گفتن سخنانى كه بوى فتنه در دين از آن مىآيد پرهيز كنند و خود را از دام شيطان و دشمنان اسلام و قرآن نجات دهند.
از آنچه تاكنون بيان شد دريافتيم كه راه كارهاى دشمنان دين و قرآن در فتنه و هجمه نظامى، با نحوه مقابله آنها در شكل تهاجم و فتنه فرهنگى به كلى متفاوت است. گفته شد آنها در جريان فتنه فرهنگى بر خلاف تهاجم نظامى هرگز به طور آشكار خود را در موضع انكار دين و مخالفت با فرهنگ دينى مردم نشان نمىدهند و به طور آشكار اعتقادات قلبى خود را ابراز نمىكنند. چرا كه در آن صورت كسانى كه سخنان آنها را مىشنوند با تامل در سخنان آنها يا آن را مىپذيرند يا به بطلان آنها پى مىبرند و در هر حال در صورت قبول عقايد باطل آنان، گمراهى حاصل، از روى علم و آگاهى است و آنچه اتفاق افتاده، تحت عنوان فتنه قرار نمىگيرد؛ زيرا گمراه كردن از طريق فريب و با تحريف افكار صورت نگرفته است. آنچه امروزه به عنوان فتنه فرهنگى در جامعه ما وجود دارد و دشمنان قرآن و فرهنگ دينى، با جديت تمام، از طريق تهاجم فرهنگى در حال انجام آن هستند اين است كه جو فرهنگى جامعه را به گونهاى آشفته و تيره و تار كنند كه مردم و به خصوص طبقه جوان در حال تحصيل، قدرت تشخيص حق و باطل را از دست بدهند و به طور ناخودآگاه در دام افكار و اعتقادات باطل و منحرف آنها گرفتار آيند. طبيعى است كه اگر قشر تحصيل كرده يك كشور دچار انحراف فكرى شد زمينه گمراهى و انحراف افكار عمومى آن جامعه نيز فراهم خواهد شد، كه اذا فسد العالم فسد العالم.
بنابراين فتنه فرهنگى مذكور كه پيامبر (ص) بدان هشدار دادند از خطرناكترين امورى است كه سعادت دنيا و آخرت مردم را تهديد مىكند.
به نظر مىرسد براى مقابله با چنين خطرهايى، دولت اسلامى بايد چنان از نظر قدرت بيان حقايق دين و نشر فرهنگ و معارف قرآن قوى باشد و نظام آموزشى از دبستان تا دانشگاه و تمام مراكز فرهنگى كشور را تحت نظارت دقيق بگيرد، كه بدخواهان و دشمنان اسلام قادر نباشند با مشوش كردن فضاى فرهنگى، ديگران را گم راه كنند.
از طرف ديگر، اساسىترين وظيفه عالمان دينى نيز روشنگرى مردم -به خصوص طبقه جوان جامعه كه از معارف دينى و علوم قرآنى آگاهى كافى ندارند - و مقابله با فتنه فرهنگى است. اين آشنايان به علوم دينى هستند كه موظفند با روشنگرى، مردم و نسل جوان را از خطرات فرهنگى و توطئه دشمنان دين، آگاه كنند و آنان را از دامهاى شيطانى برحذر دارند. اين مردم متدين هستند كه مىتوانند با پشتيبانى از عالمان دينى متعهد، آنها را در انجام رسالت بزرگشان در هدايت جامعه يارى كنند.
چنان كه در ابتداى كتاب ذكر شد در اين قسمت به ذكر علل و انگيزههاى مخالفان فرهنگ دينى از منظر على عليهالسلام در نهجالبلاغه مىپردازيم. در اين جا ابتدا به معرفى افراد مذكور از ديدگاه حضرت على مىپردازيم و سپس بحث را با بيان علل و انگيزههاى افراد مذكور در مخالفت با فرهنگ دينى و آموزهها و دستورات قرآن به پايان مىبريم.